آیا از مهارت کنترل احساسات آگاهی دارید؟ چگونه می توان مهارت کنترل احساسات را به دست آورد؟ در طول روز ممکن است احساسات متفاوتی را تجربه کنیم، گاهی در لحظه ای که اصلا انتظارش را نداریم احساساتی به سراغمان میآید که ما را خوشحال و یا غمگین میکنند. شاید متوجه این موضوع شده باشید که هیچ کنترلی بر اینکه چه احساسی داشته باشید ندارید. اما آنچه که همه ما میتوانیم بر آن کنترل داشته باشیم نحوه پاسخ به این احساسات است. بسیاری از درگیریها، دعواها، قتلها، خودکشیها ناشی از عدم آگاهی از پاسخ صحیح به این احساسات است. در این مقاله درباره مهارت کنترل احساسات صحبت خواهیم کرد. برای اطلاع از علائم خودکشی کلیک کنید.
مهارت کنترل احساسات یکی از مهارتهای مهم زندگی است که با استفاده از آن فرد میتواند به شکل موثری یک واقعه هیجانی را مدیریت کند یا به آن پاسخ دهد. انسانها به شکل ناخودآگاه از استراتژیهای تنظیم هیجان استفاده میکنند تا بر موقعیتهای دشوار غلبه کنند. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه مقاله مهارت های زندگی را مطالعه کنید.
در زندگی روزمره، افراد با احساسات مختلفی روبرو میشوند. احساسات اصلی انسانها شامل غم، خشم، ترس، شادی، تعجب، شرم، حسادت میباشد. این احساسات همیشه نیاز به تنظیم ندارند. برای مثال وقتی در یک جمع هستید که همه در حال خندیدند، شما هم میتوانید با خیال راحت بخندید و از جمع لذت ببرید.
نیازی به کنترل احساسات در این شرایط نیست. اما ممکن است شما بعد از یک روز کاری سخت در ترافیک باشید که ناگهان رفتار راننده ماشین جلویی در شما خشم زیادی ایجاد کند. در این شرایط ممکن است خشم شما باعث رفتاری شود که بعدا از آن پشیمان شوید. مهارت کنترل احساسات در اینجا بسیار اهمیت پیدا میکند.چگونه به احساس خود غلبه کنیم
فردی که بتواند احساساتش را کنترل کند، میتواند از مهارت هایش در شرایط مناسب بهره ببرد. در نتیجه احساس فشار نخواهد کرد و مجبور به سرکوب آنها نمیشود. برای مثال اگر فرد درست تشخیص دهد که الان عصبانی است، میتواند محرک عصبانیت را شناسایی کند، سپس راجع به کاری که صحیح است، بهتر تصمیم بگیرد.
کنترل احساسات منجر به تصمیم گیریهای بهتر و در نتیجه موجب ساختن و تجربه زندگی بهتری میشود. با داشتن مهارت کنترل احساسات داشتن ارتباط صحیح با همسرو یا دیگر افراد نیز میسر میشود. برای اطلاعات بیشتر در زمینه ارتباط صحیح با همسر کلیک کنید.
افرادی که توانایی تنظیم هیجانی ندارند، به خاطر احساساتشان احساس فشار و تنش میکنند. ممکن است مجبور به انجام کارهایی شوند که آنها را از احساس بد دور کند، ولی هریک از این رفتارها ممکن است پر خطر بوده یا منجر به آسیب شوند. نداشتن مهارت کنترل احساسات میتواند در روابط اجتماعی و ارتباطات شما تأثیرات سوءی به جا بگذارد. پیشنهاد میکنیم مقاله مهارت های ارتباطی را مطالعه کنید.
فردی که کنترل بر احساساتش نداشته باشد، ممکن است فقط آنها را سرکوب کند و در نهایت به خاطر احساسات سرکوب شده، دچار اضطراب و افسردگی بشود. گاهی نداشتن مهارت کنترل احساسات باعث میشود فرد برای فرار از احساسات منفی اش به سمت راه حلهایی مثل مصرف مواد برود که در کوتاه مدت تنها اثربخش هستند.
معمولا شروع مصرف مواد به دلیل نا آگاهی از مواد اعتیاد آورو حتی داروهای اعتیاد آور رخ میدهد. برای اطلاعات بیشتر در مورد افسردگی کلیک کنید.
یادگیری مهارت کنترل احساسات و تمرین آن مثل خوردن دارو نیست که زمان مشخصی را برایش در نظر بگیرید. زندگی ما در بستری از احساسات جاری است بنابراین ما دائما درحال تجربه آنها هستیم. اگر میخواهید کنترل احساساتتان را در نظر بگیرید، دائما باید در حال تلاش باشید. انجام مراحل زیر به شما کمک میکنند در کنترل احساسات خود بهتر عمل کنید.
1_ برای کنترل احساسات، خود را تحت نظارت قرار دهید. به احساساتی که تجربه میکنید دقت کنید. به آنها اسم دهید. بین آنها تمایز قائل شوید و به هر یک اسم دهید: خشم، غم، ترس، اضطراب و…
2_ به محض اینکه یک احساس خاصی را تجربه میکنید، به دنبال علت بگردید. چه چیزی این احساس شما را برانگیخته است؟ علت برانگیخته شدن احساسات میتواند درونی، بیرونی یا ترکیبی از آنها باشد. یک فکر، حرف فرد دیگر و یا حتی یک احساس دیگر میتواند منجر به برانگیختگی احساسات شما شود. از خودتان سوال بپرسید و به دنبال علت باشید.
3_ بعد از فهمیدن پاسخ، از خود بپرسید راه حل چیست؟ گاهی اوقات شما مجبور به تغییر شیوه فکر کردن خود هستید. افکار شما مرتبط به احساساتتان هستند. گاهی اوقات یک شیوه فکر ناکارآمد یا به اصطلاح یک خطای شناختی می تواند باعث ایجاد احساسات منفی در شما بشود.
4_ در نهایت شما باید تصمیم بگیرید چگونه عمل کنید. این سختترین قسمت ماجراست. نحوه عکس العمل ما به احساسات و مدیریت آنها، یک عادت است و عادات هم با گذر زمان و تمرین تغییر میکنند.
تصور کنید یک روز سخت کاری را داشته اید که در محل کار، رئیستان از کارتان بی جهت ایرادهایی گرفته است. شما تحت فشار روانی بوده اید و با همان احوالات محل کار را ترک و به سمت منزل حرکت میکنید. در مسیر خانه در طی ترافیک رانندهای به جلوی شما میپیچد و نزدیک است که تصادف سختی بکنید. در این شرایط شدیدا احساس عصبانیت کرده و از خشم در حال منفجر شدن هستید.
مرحله اول: شما متوجه احساس عصبانیت خود شدهاید. در این مرحله باید خشم خود را بپذیرید.
مرحله دوم: میدانید چرا عصبانی هستید. چون روز سختی داشتهاید و اکنون نیز به جهت رانندگی پر خطر فردی دیگر در معرض خطر قرار گرفتهاید. ولی میدانید همه عصبانیتتان از راننده نیست (رسیدن به این مورد سخت است و در طول زمان به دست میآید. ممکن است درآن لحظه شما ندانید که خشمتان از رئیستان هم هست).
مرحله سوم: راه حل چیست؟ ممکن است فکر کنید بهتر است ادبش کنم! چند لحظه صبر کنید و اولین راهکار را بررسی کنید. عوارض دعوا کردن در خیابان چیست؟
مرحله چهارم: تصمیم گیری برای عمل. میخواهید چه کنید؟ ممکن است تصمیم بگیرید رد شوید و هیج نگویید. یا ممکن است ترجیح دهید با پلیس تماس بگیرید. یا هر راهکار منطقی دیگر.مشاوران و رواشناسان با ارائه خدمات درمانی و آموزشی، سعی در بالا بردن سطح کیفی زندگی افراد دارند.
به همین سبب برای کنترل خشم و احساسات خود و یادگیری مهارت حل مسئله توصیه میکنیم از افراد متخصص کمک بگیرید. همچنین میتوانید مقاله مهارت های حل مسئله را مطالعه کنید.
کنترل احساسات در دوران نوجوانی به دلایلی همچون بلوغ و بحرانهای هویت کمی سختتر از دیگر دورههای دیگر زندگی است. کسب اگاهی، ریشهیابی علل به وجود آمدن احساسات خاص، شناسایی و کنترل تنشهای این دوران و حمایت والدین میتواند به کنترل احساسات در نوجوانان کمک کند.
احساسات خود را بپذیرید و از احساسات منفی خود درس بگیرید. معمولا انتخاب نوع احساساتی که به شما دست میدهد در کنترل شما نیست اما درکی که از آنها دارید به خودتان بستگی دارد. با درک مناسب و مثبت احساسات میتوانید در روابط اجتماعی احساسات خود را کنترل کنید.
برای دریافت مشاوره روانشناسی در زمینه کنترل احساسات میتوانید با مشاوران مرکز مشاوره حامی هنر زندگی از طریق تلفن ثابت از کل کشور با شماره 9099075228 و از تهران با شماره 9092305265 تماس بگیرید.
هنر زندگی اولین سامانه مشاوره روانشناسی تخصصی کشور با مجرب ترین مشاوران روانشناسی پاسخگوی سوالات و مشکلات شما در زمینه های مشاوره خانواده ، ازدواج ، طلاق ، تربیت کودک ، جوانان ، مهارت های ارتباطی ، ترک اعتیاد ، مشاوره روانشناسی ، روان درمانی و … می باشد. به امید زندگی شاد و سالم برای یکایک مردم ایران…
با عضویت در خبرنامه، از جدیدترین و بهترین کتاب ها و مقالات روانشناسی اطلاع پیدا کنید…
© کلیه حقوق برای حامی هنر زندگی محفوظ می باشد. انتشار مقالات با ذکر منبع بلامانع می باشد.
چگونه احساساتم را کنترل کنم؟
کنترل کردن احساسات به معنای نادیده گرفتن آنها نیست بلکه به این معناست که آنها را بشناسید و در مواقع مناسب آنها را ابراز کنید، اما نه بدون کنترل و تصادفی.
اگر می خواهید احساساتتان را کنترل کنید باید نگرشتان به دنیا را عوض کنید. اگر یاد بگیرید که چطور خوشبین باشید، خواهید دید که احساسات منفی کمتر به سراغتان می آیند. حتی می توانید مستقیماً خیلی از اعتقادات اصلی خودتان که افکار ناراحت کننده و منفی برایتان ایجاد می کنند را از بین ببرید. می توانید با بحث های درونی از دست این ایده های ازاردهنده خلاص شوید مثلا.” برای اینکه فردی باارزش باشم باید در همه جنبه ها فردی کامل باشم.” هیچ کس نمی تواند در همه چیز کامل باشد. اما اگر باور داشته باشید که اگر کامل نباشید فردی شکست خورده هستید فقط تا آخر عمر خودتان را زجر داده اید.
برای پیشگیری از احساسات ناخواسته و عملکرد غیرموثر چه میتوان کرد؟چگونه به احساس خود غلبه کنیم
خیلی مهم است که بتوانید کنترل احساساتتان را به دست گیرید اما سرکوب کردن آنها یا نادیده گرفتنشان کاملاً متفاوت از این قضیه است. سرکوب کردن احساساتتان ممکن است باعث بروز اختلالات جسمی و احساسی در شما شود.
1-تغییر موقعیت:از آنجا که زنجیره با یک رویداد یا عامل بیرونی آغاز میشود، یک گزینه آن است که موقعیتهایی را که موجب بر انگیختن احساسات غیرموثر در شما میشود، مشخص کرده و از این موقعیتها اجتناب کنید یا آنها را تغییر دهید. مشکل کار این است که غالبا اجتناب از موقعیتها، امکانپذیر نیست. بهتر است مستقیما با موقعیتها مواجه شوید و رفتار خود را کنترل کنید.
2- تغییر افکار:پیشنهاد گزینه دوم عبارت است از جایگزین کردن آگاهانه افکاری که منجر به بروز احساسات غیرموثر میشوند، با افکار دیگری که حاوی چنین پیامدی نیستند. هر احساسی همیشه از سوی یک فکر پشتیبانی میشود و از آنجا که ما توانایی کنترل افکارمان را داریم، تفکر، امیدوارانهترین روش برای پیشگیری از احساسات غیرموثر است.
افکاری که مخرب هستند و باعث بروز عواطف ناخواسته میشوند، ویژگیهای خاصی دارند.
این افکار موقعیت را مبالغهآمیز جلوه میدهند، بهنحوی که شما به رویدادهای نامطلوب فکر میکنید؛ برای مثال «اگر پاسخ سوال را ندانم، افتضاح میشود!»،باورهای تعصبی و مملو از عبارات آمرانه مثل باید، حتما و الزاما هم از جمله دیگر افکار مخرب هستند. مثلا اینکه «مردم باید همیشه مودب باشند»، «همه چیز باید سر جای خودش باشد» یا اینکه «من باید مورد پذیرش دیگران قرار گیرم
همچنین نباید تاثیر باورهایی که توام با لجاجت و یکدندگی هستند و هنگامی که در شرایط خاصی برانگیخته میشوند، مرتبا و بارها و بارها خود را تکرار میکنند را دست کم گرفت. افکاری که چنین ویژگیهایی دارند، عادتساز هستند و مشکل افکار و باورهایی از این قبیل، غیرواقعی بودن آنهاست. هیچ اتفاقی بهخودی خود فاجعهآمیز نیست مگر اینکه به افکارتان اجازه دهید شما را مغلوب خود کنند. برای نجات خود، سعی کنید افکارتان را طوری تغییر دهید که باورهایتان واقع بینانهتر شود. اگر افکار و باورهای شما با واقعیتها سازگارتر شود، کمتر در معرض عواطف ناخواسته قرار خواهید گرفت. در این حالت، کمتر دچار تغییرات عاطفی میشوید. بهطور کلی اگر یاد بگیرید در چه مواقعی عواطف خاصی را بروز بدهید مدیریت عواطف برایتان آسانتر خواهد بود همان طور که شما طرز عمل و رفتار خود را انتخاب میکنید، عواطف خود را هم انتخاب میکنید.
مثلا وقتی شما از سخن گفتن در میان جمع نگرانید و از آن دوری میکنید، دلیلش آن است که تواناییاش را ندارید ولی هنگامی که خود را از این لحاظ توانا ساختید، میبینید که چگونه میتوانید بر ترس خود غلبه کنید و به خوبی در جمع سخن بگویید.در واقع احساسات شما نتیجه افکار شماست، بنابراین اگر نگران یا افسرده هستید، با احساسات مخرب خود درگیر نشوید، بلکه افکارتان را تغییر دهید تا احساسات ناخوشایند کمکم از بین بروند.
هنگامی که از نظر روحی ناراحت هستیم، وضعیت موجود را به گونهای مغرضانه و تحریفشده بررسی میکنیم و همین عامل باعث بروز وضعیت روحی بد، رفتار عصبی و نگرانی میشود. در زیر به بعضی از این تفکرات کاذب و راهکار برخورد با آنها اشاره شده است.
نگرش همه یا هیچ: هنگامی که ناراحت و غمگینیم اطراف خود را یا سیاه میبینیم یا سفید و در این میان هم نمیتوانیم حدوسطی قائل شویم. راه حل منطقی موضوع این است که بدانیم میتوانیم حق انتخاب بیشتری داشته باشیم.
بایدها و نبایدها: ما معمولا برای خود قوانین خشک و سختی را در نظر میگیریم و اگر نتوانیم آنها را رعایت کنیم دچار عذاب وجدان میشویم و احساس گناه میکنیم. بنابراین بهتر است خود را از قید و بند اینگونه قوانین خشک رها کنیم زیرا بایدها ونبایدها باعث میشوند مطیع نگرش خاصی شویم که ما را زیادی محدود میکند. قوانین انعطافپذیر در مقابل قوانین خشک به شما امکان میدهند تا رفتاری منطقی منطبق با وقایع دنیای اطرافتان داشته باشید.
بدبینی: یعنی همیشه منتظر بدترین حالت ممکن باشید و هنگامی هم که اتفاق میافتد، نتوانید آن را تحمل کنید. مثلا «من مطمئنم که نمیتوانم شغلی را که میخواهم به دست بیاورم و اگر نتوانم اوضاع خیلی خراب خواهد شد!» البته هنگامی که شما متقاضی انجام کاری هستید، احتمال اینکه نتوانید آن را به دست آورید نیز هست، اما این به معنای بدشانسی مطلق شما هم نخواهد بود. شما باید بیاموزید که احتمالات را به گونهای صحیح در نظر بگیرید. مثلا از خود بپرسید تا حالا چند تا از پیشبینیهای احتمالی شما به وقوع پیوسته و درست از آب درآمدهاند. دفعه بعد که دچار بدبینی شدید این احتمالات منفی را به یاد داشته باشید و بدانید که این احتمال ناگوار به ندرت پیش میآید، بنابراین با این نگرش، منطقیتر با آن برخورد کنید.
اضطراب: اضطراب ریشه در تصورات آینده شما دارد که به علت موضوعات خطرناک یا تهدیدآمیز، حساس و آسیبپذیر میشوید. مردم اغلب در مورد خطرات احتمالی مبالغه میکنند و توانایی خود را برای مبارزه با آنها دستکم میگیرند.
هنگامی که مضطرب میشوید، ممکن است بعضی از این علائم را تجربه کنید: تنگی نفس، تپش قلب، لرز، عرق کردن و… این علائم در مواجهه با خطراتی چون ترس از طرد شدن بروز میکند و باتوجه به ارزیابی شما از وضعیت، ممکن است با واکنشهای مختلف همراه باشد. وقتی مضطرب هستید به ندرت با سوال مثبتی در ذهنتان مواجه میشوید؛ اگر موفق نشدم چه؟ اما برای اینکه بتوانیم ارزیابی واقعبینانهای داشته باشیم باید احتمالات مثبت و منفی را با دقت و بدون حذف دیگری مدنظر قراردهیم و بررسی کنیم.
بدیهی است که راه مبارزه با اضطراب، رویارویی با ترسهایتان است اما نباید قبل از مواجه شدن با ترسها، انتظار داشته باشید که احساس راحتی و اعتمادبه نفس در شما به وجود آید. به احتمال زیاد باید مدت زمان زیادی در انتظار بمانید؛ شما در شرایطی که مضطرب هستید، میتوانید با اضطراب خود مبارزه کنید. روبهرو شدن با آنچه از آن میترسید، در نهایت ترس شما را از بین میبرد و بدینترتیب میتوانید از لحظات خود بیشتر لذت ببرید.
افسردگی: هنگامی که افراد دچار افسردگی میشوند معمولا از فعالیتهایی که قبلا برایشان لذتبخش بود کنارهمیگیرند و درون خود فرو میروند و بدین ترتیب، وضعیت افسردگی را تقویت میکنند. در واقع از دست دادن حس خوشی، علاقه، اشتها، انگیزه و همچنین به هم خوردن نظم خواب از علائم ابتلا به افسردگی هستند.
ممکن است با خود فکر کنید:«من دیگر هرگز روی شادی را نخواهم دید و نمیتوانم این مشکل را تحمل کنم.» در اینجا شما آیندهتان را براساس احساسات منفی خود پیشگویی میکنید؛ در حالی که هرگز نمیتوانید بفهمید در آینده چه پیش خواهد آمد. برای مقابله با افسردگی میتوانید از برنامه کاری روزانه استفاده کنید تا سرتان گرم باشد. فعالیت، طرز فکری را که القاکننده افسردگی است از بین میبرد. پس از اینکه خود را وادار به انجام کاری کنید، انگیزه لازم برای تداوم کار هم به وجود میآید. فعالیت مستمر، انرژی و احوال شما را بهتر میکند. اندیشیدن و عمل کردن علیه افکار و عقاید منفی و دلسردکننده باعث میشود تا بر احساس ناتوانی و ناامیدی چیره شوید و بار دیگر از زندگی لذت ببرید.
عصبانیت: عصبانیت به این معناست که حس میکنید به شکلی به حریم شما تجاوز شده است. این احساس ممکن است در حیطههای مختلف باشد، مثلا هنگامی که در کارتان موفق نمیشوید عصبانی میشوید. شاید فکر کنید ابراز عصبانیت بهترین راه برخورد با آن است و بعد از آن کار، احساس آرامش میکنید اما برعکس، این نوع ابراز عصبانیت فقط باعث تقویت آن میشود زیرا افکاری که در اصل باعث عصبانیت شما شدهاند به جای ضعیف شدن، قویتر میشوند.بهترین راه مبارزه با عصبانیت این است که فکر نکنید همیشه این عوامل بیرونی هستند که شما را عصبانی میکنند بلکه باید سعی کنید خودتان با آن مبارزه کنید و بدانید این شما هستید که اگر بخواهید میتوانید به جای خشم و عصبانیت، آرامش و خونسردی را انتخاب کنید.
خجالت: خجالت از این فکر سرچشمه میگیرد که تصور میکنید در برابر دیگران، کاستی، بیکفایتی یا نقطهضعفی از خود نشان دادهاید و دیگران هم این ارزیابی منفی را قبول دارند. اما برای مبارزه با خجالت ابتدا باید یاد بگیرید که رفتارتان را جدا از خود ببینید:«شاید اشتباه کرده باشم، اما این به آن معنا نیست که همیشه اینگونه عمل کنم و نمیتوانم درست رفتار کنم.» سعی کنید هیچ گاه به خود برچسب نزنید و خودتان را ضعیف نشمارید.
در واقع تمام این رفتارها بخشی از وجود شما به حساب میآیند نه کل وجود شما. بنابراین اگر احساس ضعف میکنید پس نباید هیچ کاری را درست انجام دهید. ولی آیا واقعا اینگونه هستید؟! اگر هم از عکسالعمل دیگران میترسید سعی کنید اصلا به آن توجه نکنید. اگر بتوانید خودتان را قبول داشته باشید و دستکم نگیرید، دیگران نیز همین احساس را نسبت به شما خواهند داشت.
احساس گناه: ممکن است گاهی بر اثر انجام بعضی رفتارهای خود احساس گناه کنید. مثلا رعایت نکردن رژیم غذایی و چاق شدن بیش از حد، داشتن احساسات منفی مانند حسودی نسبت به دیگران و… هنگامی که احساس گناه میکنید ممکن است سعی کنید بدیها را جبران کنید و برای مثال از شخصی که فکر میکنید در حقش بدی کردهاید، پوزش بخواهید یا آنقدر به او محبت کنید تا شما را ببخشد. وقتی چنین احساسی دارید سعی میکنید احساساتتان را بروز ندهید و با گوشهگیری و خلوتگزینی از جمع فاصله بگیرید.یکی از شیوههای موثر مبارزه با احساس گناه، ارزیابی میزان مسئولیت خود در قبال واقعهای است که به خاطر آن احساس گناه میکنید. بنابراین فهرستی از تمام افراد و عواملی که با آن مشکل در ارتباط هستند، تهیه کنید و به هر کدام درصدی بدهید. سپس با توجه به میزان تاثیرشان در بروز مشکلتان آنها را بررسی کنید. در آخر نیز بکوشید تا توبه کرده از خطاهای خود پند بگیرید و دیگر آنها را تکرار نکنید.
حسادت: هنگامی که فردی حسادت میکند، خواهان منافع یا زندگی خوب است. هنگامی که نسبت به کسی حسادت میکنید سعی نکنید خود را متقاعد سازید که نداشتن آنچه او دارد از جهاتی باعث برتری شماست. اگر میخواهید آنچه را او دارد شما هم داشته باشید، باید تلاش بیشتری کنید تا بتوانید آن را به دست آورید. در واقع میتوانید به جای حسادت از رقابت صحیح و سالمی برخوردار شوید.
Pسخن آخر:به طور کلی هنگامی که احساس مشکل آفرین آزاردهندهای دارید، با خود گفتوگو کنید و احساسات واقعیتان را شناسایی کنید و پس از شناخت مشکل با آن مبارزه کنید و نگذارید مشکلات شما را از پا درآورند و باعث ضعف بیش از حد شما شوند. فراموش نکنید که برای مبارزه با عقاید قدیمی و غلط خود باید به طور زیربنایی آنها را تغییر دهید. اما اگر فکر و عملتان مثل قبل باشد، هیچ تغییری نخواهید کرد. حفظ تغییر به این معناست که همیشه بر رفتار خود نظارت داشته باشید و نگذارید دوباره به عقب برگردید. به عبارت دیگر، اگر میخواهید با موفقیت با احساسات ناراحت کننده خود مبارزه کنید و به احساس بهتری برسید، باید پیوسته مانند یک معلم بر افکار و رفتار خود نظارت و کنترل داشته باشید.
شما منبع تمام احساسات خود هستید .در هر لحظه می توانید آنها را به وجود بیاورید یا تغییر دهید. پس چرا این کار را نمیکنید؟ برای اکثر ما داشتن احساس بد طبیعی است، در حالی که باید حتما دلیلی برای احساس خوب خود داشته باشیم.چگونه به احساس خود غلبه کنیم
اما برای اینکه احساس خوبی داشته باشیم هیج دلیلی لازم نیست. کافی است تصمیم بگیرید که همین حالا احساس خوبی داشته باشید.لازم نیست منتظر کسی یا چیزی باشید!
بهترین شیوه ی برخورد با احساسات چیست؟
پاسخ های رایج و بیهوده ای وجود دارد.– می توانید احساسات خود را نادیده بگیرید البته آنها همچنان به قوت خود باقی می مانند.– می توانید در آنها زیاده روی کنید و برای خود متاسف باشید ولی هیچ بهبودی نمی یابید.– می توانید آنها را سرکوب کنید اما از جای دیگر سر در می آورند.– می توانید با گفتن این که فکر میکنی تو بد آوردی؟ من بدتر آوردم! با خود رقابت کنید.
بدیهی است که کار عاقلانه این است که از طریق برخورد موثر با موقعیت کنونی به دنبال راه حل بودن، آموختن از احساسات و استفاده از انها برای ارتقای سطح زندگی خود و آنها که می توانید در زندگی شان تاثیر بگذارید، این احساسات منفی را دگرگون کنید. این را بدانید تمام احساسات همیشه به کارتان نمی آیند. آن احساساتی را که زمانی منفی فرض می کنید، صرفا فراخوان شما به عمل محسوب می شود. مثلا احساس ناامیدی بدین معناست که فکر می کنید که همه چیز می تواند بهتر از این باشد، در حالی که نیست. این یک فراخوانی به عمل است که به شما می گوید می توانید برای بهبود اوضاع کاری انجام دهید. این احساس منفی در صورتی که به طور موثر استفاده شود، یک موهبت محسوب می شود
هنگامی که انسان با احساسات نامطلوب و ناراحت کننده خود قطع ارتباط کند، به طور خودکار آنها را در آینده «بد» می انگارد و این باعث عدم توانایی آموختن از آنها و در نتیجه عدم رشد و سلامت وی می گردد. به جای سرکوب موقت احساسات منفی، می توان برای توجه ای که شایسته آن هستند، تلاش کرد و البته نه آنگونه که باعث درگیری بیش از اندازه با آن شود.
در اینجا چند راهنمایی در مقابله با احساسات منفی برای نوآوری بیشتر در خود آمده است.
احساسات خود را بپذیرید
اجازه دهید؛ هر احساسی که درونتان وجود دارد، باشد. در هر صورت، مقاومت بی فایده است!این حس که ما نباید با روش های خاص احساس و یا در مقابله با آن مبارزه کنیم، نه تنها خسته کننده بلکه بطورکلی یک نوع هرز انرژی است. متوجه باشید، در پایان، آنچه ما احساس می کنیم؛ نتیجه انتخاب خود ماست. هیچکس نمی تواند ما را مجبور به رفتار کردن به یک روش خاص نماید. اگر می خواهید نیم ساعت خشمگین باشید، این حق شماست. احساسات خود را کنترل کنید و اجازه ندهید که آنها کنترل شما را بدست بگیرند.
احساسات خود را بیان کنید
انسان، اغلب پس از عصبانیت؛ احساس گناه، فشار و کمی هم شرم می کند. شما می توانید آرام و یا تندخو باشید. عذرخواهی در قبال احساسات شما مانند عذرخواهی برای وجود خود شماست. اگر شما آگاهانه به کسی صدمه نمی زنید، بهتر است که توانایی بیان گویای آنچه در ذهن شما می گذرد را داشته باشید. نادیده انگاشتن احساسات چرکین دنیای درونی شما باعث پایان بروز آنها در دنیای بیرونی شما می گردد.
احساسات منفی را به مثبت تبدیل کنید
شما می توانید با تغییر افکارتان احساساتتان را نیز تغییر دهید. افکار شما تاثیر مستقیم بر احساستان دارد و احساستان موجب رفتار شما می شود. بنابراین اگر می خواهید احساسات منفی تبدیل به احساسات مثبت شود باید بتوانید فکرتان را در مورد رویداد آزار دهنده تغییر دهید. برای اینکار از روش زیر استفاده نمایید.
مرحله اول : خودتان را آرام کنیدمرحله دوم : موقعیت را شناسایی کنیدمرحله سوم : حالت خود را تجزیه و تحلیل کنیدمرحله چهارم : افکار خود را شناسایی کنیدمرحله پنجم : شواهد عینی که از افکارتان پشتیبانی می کند را شناسایی کنیدمرحاه ششم : شواهد عینی که با افکار شما در تضاد هستند را شناسایی کنیدمرحله هفتم : افکار منصفانه و عادلانه را شناسایی کنیدمرحله هشتم : حالت خود در حال حاضر را کنترل کنید
احساسات خود را بنویسید
احساسات منفی خود را به عنوان عوامل آزارگر مشاهده نکنید. آنها را به عنوان یک مشکل که به منظور حرکت رو به جلو و ایجاد نرمی و انعطاف پذیری نیاز به رسیدگی دارند، ببنید. نوشتن اتفاقات و احساسات در واقع می تواند به توجیه و ایجاد یک طرح، و در صورت نیاز، برای اقدام آن کمک کند. شما اغلب، هنگامی که همه چیز برایتان سیاه و سفید به نظر می رسد، می توانید اتفاقات را با نگاهی کاملا متفاوت بنگرید.
احساسات خود را مشاهده کنید
هنگامی که احساس می کنیم هنوز هم پسمانده های احساسات منفی در ما وجود دارد، می توانیم چگونگی واکنش فیزیکی بدن خود را مشاهده کنیم. برای نمونه؛ در هنگام احساس خشم، تجربۀ پیچیدگی شور و هیجان در معده خود را نیز داریم. ما می توانیم خشم را به صورت یک رنگ موجود در درون خود تجسم کنیم. هنگامی که شروع به تنفس آرام می کنیم و تصمیم می گیریم که خشم را از این طریق از خود خارج و آن را به آرامی کنترل خود درآوریم، می توانیم مشاهده کنیم که خشم با تغییر رنگ، شروع به ناپدید شدن می کند.بهتر است که همواره زمانی برای مراقبه و تمرینات سبک بدنی و روحی و همچنین لبخند، به اندازۀ توان خود، در طول شبانه روز داشته باشید. تا اندازه ممکن در زندگی خود مثبت گرا باشید، همان چیزی که کمک و تضمین می کند تا شما در زمان حال تمرکز کنید و هرگونه احساس منفی در ذهن شما مربوط به رویدادهای گذشته را کمرنگ می کند.
تهیه و تنظیم : بخش روان شناسی تالاب
شناخت چگونگی کنترل احساسات به معنای نادیده گرفتن و سرکوب آنها نیست. باید یاد بگیریم چطور با روشی سالم با آنها مواجه شویم ؛ احساسات ،موضوعی است که ممکن است همه آماده نباشیم با آن روبرو شویم.
پس، هیچ کس ممکن است به ما نیآموخته باشد که چگونه احساساتمان را مدیریت کنیم یا چگونه با آنها برخورد کنیم با این حال، به لطف این تمرینات احساسی، با آنها مواجه خواهیم شد.
در این بخش از نمناک، پنج تمرین ساده را ارائه می کنیم که می توانید هر زمان که نیاز دارید، استفاده کنید فقط به یاد داشته باشید که تمرین، کلید موفقیت است. هرچه بیشتر تمرین کنید، نتایج بهتر خواهد بود.
قصد داریم نگاهی به 5 تمرین ساده داشته باشیم که بهترین انتخاب ما هستند اگرچه تمرینات زیادی وجود دارد، ما واقعا فکر می کنیم که این پنج راهکار را به کار ببندیم.چگونه به احساس خود غلبه کنیم
ذهنیتتان را متوقف کنید، صبر کنید، نفس عمیق کشیده و ناظر باشید. استفاده از توجه کامل یک تمرین است که می توانیم هر روز انجام دهیم. برای حداقل 5 دقیقه، باید نشسته یا در رختخواب (هرچه راحت تر بهتر) بر تنفس خود تمرکز کنیم.
این کار به معنی پاک کردن ذهن نیست. رعایت احترام به احساسات مان و نه قضاوت آنها، دیدن آنچه آنها در حال تلاش برای گفتن به ما هستند، است. اگر ما براساس استدلال این تمرینات را انجام دهیم، قبل از پاسخ دادن به خودمان، ممکن است متوجه شویم که هر برخوردی میتواند به دیدگاه سالم تری تبدیل شود.
ممکن است احمقانه بنظر برسد اما نگه داشتن صدای هیجان بسیار مهم است. اگر شما در حال حاضر هیچ کدام از اینها را ندارید، ابتدا باید از امروز شروع کنید. نوشتن، بسیار درمان کننده است و به ما کمک می کند تا عواطفمان را عینی ببینیم و از طریق قلم و کاغذ بازتابشان را درک کنیم.
با گذشت زمان، مشاهده میکنیم که احساسات خودشان را تکرار می کنند، و سپس می توانیم بدانیم که چگونه باید رفتار کنیم. نگه داشتن یک خاطره احساسی به ما کمک خواهد کرد تا پیشرفتی را که در کنترل عواطف مان ایجاد می کنیم، ببینیم.
علاوه بر این، هر بار که احساساتی داریم که خلق و خوی مان را مختل می کند، مانند غم و اندوه، می توانیم به نوشتن خاطراتمان بپردازیم تا ببینیم چطور می توانیم با آن ها برخورد کنیم. این به ما اجازه می دهد تا احساس امنیت و کنترل بیشتری داشته باشیم.
تمرین سوم در فهرستی از تمرینات کنترل احساسات، «تغییر تمرکز افکارتان» است. قطعا می دانید زمانی که احساس می کنید دیوانه هستید، دیوانه می شوید.افکار شما شروع به بروز خشم می کند، آن را تشدید می کند.
در مواردی مانند این، باید یک کلمه کلیدی داشته باشید که ذهن شما را متوقف کند. این می تواند “به اندازه کافی فکر کردی”، “بس کن”، و یا هر کلمه ای است که برای شما کار می کند.
پس از آن، می توانیم تفکر منفی مانند خشم را تعریف کنیم و معادل مثبت آن را در کنارش بنویسیم. در مورد خشم، می توانیم شادی و یا زندگی پر محتوا را بنویسیم.این کار ممکن است در ابتدا به نظر بی فایده بیاید، اما آرامش کوچکی برای ما فراهم می کند، که بر تمام خستگی ها فائق شویم؛ امتحان کنید!
4. وقت خود را برای نگرانی محدود کنید:
به نظر عجیب می رسد، درست است؟ ما به طور معمول بیش از آنچه که واقعا نیاز داریم نگرانیم، اما اگر زمان را برای نگرانی تنظیم کنیم، به نظر می رسد برایمان مسخره است با این حال، این یک ایده احمقانه نیست.
بعضی افراد این اخلاق را با تمرین کردن کنار میگذارند تا هر روز «تمام مدت»برای فکر کردن درباره نگرانی در ذهن خود و اجازه دادن به آنها نگران نباشند.
هنگامی که زمان تعیین شده بالا می رود، آنها به آنچه که واقعا مهم هست باز می گردند و نگرانی های آنها متمرکز میشود. این نگرانی ها ممکن است ناپدید شوند، یا ممکن است برای روز بعد برای زمان نگرانی به نظر برسند.
این یک راه عالی برای جلوگیری از داشتن سر پر از نگرانی در تمام طول روز است، که کار سخت و بی نتیجه ایست با کنار گذاشتن آن افکار، می توانید نگرانی های خود را مدیریت کنید.
آخرین تمرینات ما برای کنترل احساسات کمی سرگرم کننده است و لذت خواهید برد. به زودی احساسات منفی را در افق احساس می کنید، سریع یک آینه پیدا کنید. حتی می توانید یک آینه دستی را همیشه در کنار خود داشته باشید.
باید در آینه با لبخند نگاهی بیندازید. ممکن است نخواهید لبخند بزنید، اما لبخند بزنید. برای چند دقیقه، از 2 تا 5 دقیقه بدون اینکه چشم خود را از آینه بردارید لبخند بزنید ؛
این تمرینات به شما کمک می کند که در موقعیتی قرار بگیرید، که وقتی احساس شما را مچاله می کند خود را آرام کنید. لبخند ،اندورفین آزاد می کند، حتی اگر مجبوری باشد بنابراین، شما قادر خواهید بود احساسات خود را کنترل و دیدگاه بهتری در مورد وضعیت داشته باشید.
اینها تمرینات مثبتی برای کنترل احساسات هستند، اما نباید هرگز آنها را با تلاش خود برای فراموش کردن، نادیده گرفتن یا سرکوب احساسات خود اشتباه بگیرید. تمرینات در بالا آمده به شما کمک می کند تا آرام شوید تا احساسات قریب الوقوع خود را کنترل کنید.
آنها شما را نابود نخواهند کرد، بلکه یک وضعیت آرام تر و متعادل تر ایجاد می کنند که می توانید با آنها مقابله کنید.
فرار از احساسات، سرکوب یا نادیده گرفتن احساسات راه حل درستی نیست این فقط باعث میشود احساسات دوباره بازگردند ،با این حال، تمرینات احساسی ما در شناخت خودمان بسیار موثرتر خواهد بود و همچنین در خصوص اینکه چه احساسی نیاز به کنترل بیشتر، تلاش بیشتر دارد.
0