چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم

 
helpkade
چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم
چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم

عشق یک طرفه یکی از مسائلی ست که لطمات زیادی را به فرد عاشق وارد می کند

 

گاه پیش می آید که کسی را دوست میداریم اما او این احساس را نسبت به ما ندارد! عشق یک طرفه یا دوست داشتن یک طرفه یکی از مسائلی ست که به لحاظ روحی و روانی لطمات زیادی را به فرد عاشق وارد می کند. اما در این موقعیت چه باید کرد؟ در این مقاله راهکارها و توصیه های لازم برای رهایی از افسردگی شکست عشقی و کنار امدن با این واقعیت را گردآوری نموده ایم.

 

در عشق های یک طرفه چه باید کرد؟

چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم

علاقمند شدن به کسی که احساسی به شما ندارد تأثیر منفی زیادی بر خودباوری و اعتماد به نفس شما می گذارد. در این شرایط از خودتان ناراضی، غمگین و حتی افسرده هستید. بدیهی است که باید هر چه زودتر از این احساسات خلاص شوید. اما چطور می توان به این عشق یک طرفه غلبه و زندگی جدیدی را بدون این احساس شروع کرد؟ در ادامه به روش هایی می پردازیم که به شما کمک می کند بعد از یک شکست عاطفی رنج خود را فراموش کنید.

 

در شکست عاطفی حقیقت را بپذیرید : آن شخص به شما نیاز ندارد

اگر زمانی تصور می کردید محبوب تان هم شما را دوست دارد اما حالا یک هفته ای است که خبری از شما نمی گیرد، به معنی این است که او هیچ علاقه ای به شما ندارد. سعی کنید از زاویه ی دیگری به عشق خود نگاه کنید. آیا به نظرتان رابطه ی عاشقانه ی شما شبیه داستان های رمانتیک قدیمی سراسر شکست و تلخی است؟ اگر بتوانید قبول کنید که محبوب تان علاقه ای به شما ندارد، در مسیر درستی قرار گرفته اید.

 

بار دیگری که تصمیم داشتید به دیدن آن شخص بروید یا با او تماس بگیرید، تنها به این فکر کنید که او چه احساسی نسبت به شما دارد. وقتی به آن شخص نشان می دهید که علاقه ی خیلی زیادی به او دارید، تنها احساسی که آن شخص به شما دارد حس برتری است. آیا می خواهید برده ی ارباب تان باشید؟ هرگز نباید خودتان را تحقیر کنید.

  

برای فراموش کردن عشق یک طرفه از محبوب تان دور بمانید

اگر می خواهید به عشق یک طرفه ی خود غلبه کنید این باید تبدیل به شعار شما شود: «دور از چشم و دور از ذهن». تا جایی که ممکن است از محبوب تان دور بمانید. اگر برایتان امکان پذیر است، بهترین کار رفتن به یک مسافرت طولانی به جایی است که در آن به اینترنت دسترسی نداشته باشید (از چک کردن حساب های کاربری او در همه ی شبکه های اجتماعی خودداری کنید!).

 

اگر شرایط به گونه ای است که نمی توانید به طور کامل جلوی مواجه شدن با آن شخص را بگیرید، تلاش کنید در آن زمان به چیز دیگری فکر کنید. حتی اگر با آن شخص در یک اتاق قرار گرفتید هم به معنای آن نیست که باید فقط به او فکر کنید. افکارتان را به چیز دیگری معطوف کنید. به رویاها و علائق شخصی تان فکر کنید، نه شادی رابطه ی عاطفی خود با آن شخص.

 

 

هنر و درد و دل کردن برای کنار گذاشتن عشق یک طرفه

شما تنها کسی نیستید که در رابطه ی عاطفی خود دچار مشکل شده است. بسیاری از مردم رنج عشق یک طرفه را تجربه کرده و آن را پشت سر گذاشته اند. با نزدیکان تان که تجربه ی این مسأله را داشته اند درباره ی احساسات تان صحبت کنید. از آن ها بپرسید که چطور به زندگی ادامه دادند و برای خلاص شدن از این رنج چه کردند. گاهی تنها چیزی که نیاز دارید شنیدن چنین جمله ی ساده است: «خیلی خوب درکت می کنم.»

 

اما اشتباه رایجی وجود دارد که شخص شکست خورده شروع به لذت بردن از صحبت مداوم درباره ی شکست عاطفی خود می کند. مراقب باشید که گرفتار این اشتباه نشوید. در غیر اینصورت، دائما به محبوب تان فکر می کنید و دیگر نمی توانید او را فراموش کنید. تنها چیزی که نیاز دارید کمی صحبت دلگرم کننده است که حال تان را بهتر کند.

 

اگر دوست ندارید درباره ی مشکلات شخصی تان با کسی صحبت کنید، به سراغ هنر بروید. موضوع عشق یک طرفه در آثار هنری بسیار متداول است و به راحتی می توانید کتاب ها و فیلم های زیادی را پیدا کنید که به شما کمک می کنند حال بهتری داشته باشید.

 

اگر می خواهید به عشق یک طرفه ی خود غلبه کنید این باید تبدیل به شعار شما شود

 

در عشق یک طرفه خودتان را دوست داشته باشید

معمولا وقتی غرق افکار منفی خود هستید، از خودتان غافل می شوید. حتی اگر حالا هیچ احساسی جز رنج ندارید و نمی توانید هیچ کاری انجام دهید، مراقب ظاهر و سلامتی تان باشید. یک حمام گرم و لذت بخش کنید. یک لیوان چای گرم و خوشمزه برای خودتان درست کنید و آن را با لذت بنوشید. خرید بروید و لباس های جدید بخرید. مدل موهایتان را عوض کنید.

هرگز سراغ کشیدن سیگار یا مصرف الکل نروید (اگر سیگاری هستید بیشتر از معمول سیگار نکشید). از تصمیمات یا اقدامات عجولانه پرهیز کنید، به ویژه اگر سلامتی یا زندگی تان را به خطر می اندازند. ممکن است تصمیم بگیرید با صدمه زدن به خود کاری کنید که محبوب تان متوجه رنج شما شود اما او متوجه نخواهد شد و شما با این کار تنها به خودتان آسیب می زنید.

  

ورزش برای حفظ تعادل عاطفی

روش های زیادی برای حفظ تعادل عاطفی وجود دارد اما مؤثرترین آن ها ورزش کردن است. این کار به شما کمک می کند از افکار منفی خود خلاص شوید. هر روز صبح بیرون بدوید یا به کلاس های تناسب اندام بروید. به باشگاه یا استخر بروید. اسب سواری یاد بگیرید. ارتباط با حیوانات احساسات مثبت زیادی به شما می بخشد.

 

با رقصیدن می توانید ورزش و هنر را با یکدیگر ترکیب کنید. آهنگ مورد علاقه ی خود را پخش کنید و تا جایی که توان حرکت دارید با آن برقصید. به کلاس رقص بروید و رقص تانگو یا رومبا یاد بگیرید. با این کار همزمان سرگرم و خوش اندام می شوید.

  

در عشق یک طرفه رویا پردازی نکنید

یک ضرب المثل هندی می گوید: «اگر اسبت مرده، پیاده شو!» خودتان را در رویاهایی که هیچ امیدی به آن ها نیست غرق نکنید. هیچ چیزی ویران کننده تر از آن نیست که منتظر بمانید محبوب تان هم به شما علاقمند شود. اگر کسی توجه کافی به شما ندارد، سعی نکنید این مسأله را برای خودتان توجیه کنید. هیچ کسی آنقدر خجالتی نیست که نتواند علاقه اش را به شما نشان دهد. حقیقت آن است که او اصلا علاقه ای به شما ندارد.

 

اگر محبوب تان به شما علاقه نداشته باشد، می تواند هزاران بهانه پیدا کند تا اوقاتش را با شما نگذراند. کافی است خودتان را در چنین موقعیتی تصور کنید: وقتی دوست ندارید به یک مهمانی یا قرار بروید، معمولا چه می کنید؟چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم

  

برای شکست عاطفی خشمگین نشوید

شکست های عاطفی بخشی از زندگی هستند. اگر کسی خلاف برنامه های شما عمل می کند، نباید از او و جنس مخالف تان متنفر شوید. باور داشته باشید که شما هم یک روز روی خوش زندگی را خواهید دید. برای محبوب تان آرزوی بدبختی نکنید. او مجبور نیست به خاطر شادی شما فداکاری کند.

 

خودتان را جای او بگذارید. آیا حاضرید تمام عمرتان با کسی زندگی کنید که فقط به او احساس ترحم می کنید؟

  

منبع : rooziato.com

 

دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج


تعیین جنسیت پیش از بارداری


ژل آمیزشی و روان کننده با 25%تخفیف


یادگیری زبان در کوتاهترین زمان


ست های لباس زیر جذاب و لاکچری


بایدها و نبایدهای بهداشت و سلامت بانوان


درمان نازایی با بالاترین درصد موفقیت


آشپزی بدون دغدغه کثیفی گاز


زبان انگلیسی رو کاربردی یادبگیر!


درمان اختلالات روحی بدون دارو و عارضه


کاندوم متناسب با نیازت رو اینجا پیداکن


درمان افسردگی یک بار برای همیشه


رسیدن به اوج لذت جنسی با این محصولات


اگر شما هم مشکل ملکی دارید تماس بگیرید


اقساط36ماهه لوازم خانگی بدون پیش پرداخت

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

عشق یک طرفه عشقی است که میل به معشوق در آن امری ذهنی است. یعنی عاشق درافکار و پیش فرضهایش باور دارد که معشوقش به او علاقه مند است و او ازاحساسات معشوقش بی اطلاع است. رنج دوست داشتن کسی که علاقه ای به شما ندارد، واقعاً مشکل است و توأم با احساس ناامیدی و افسردگی است.

بیشتر افراد در عشق یک طرفه با این امید که روزی بتوانند به هر قیمتی به وصال محبوب برسند روزگار می گذرانند؛ اما در حقیقت این امیدها خیلی سخت به واقعیت می پیوندن .در این مطلب از نمناک شما را با عشق یک طرفه و راه های مقابله با عشق یک طرفه آشنا می کنیم.

نگاه ما به طرف مقابل

نگاه ما به طرف مقابل اولین عامل به وجود آمدن عشق های یکطرفه است.چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم

شکست ها و تجارب تلخ

شکست ها و تجارب تلخی که در گذشته این افراد وجود داشته و سپس برای رسیدن به خواسته های خود با فرد دیگر وارد ارتباط ذهنی و فکری می شوند .

برداشت های غلط از رفتارهای طرف مقابل

گاهی افراد از رفتارهای طرف مقابل خود برداشت های غلط و اشتباهی دارند و این احساس را دارند که دیگری هم در ذهنش به او فکر می کند. در صورتی که اینگونه نیست .

محرومیت و نداشتن ارتباط

در برخی مواقع افراد به دلیل محرومیت و نداشتن ارتباط از روش جبران با فردی که برای ادامه زندگی به وجود او نیاز دارد،استفاده می کند. یعنی برای جبران محرومیت های خود در زندگی عاشق کسی می شود که او را دوست دارد.چنین طرز تفکری باعث به وجود آمدن یک عشق یک طرفه می شود.

بروز ندادن عشق و علاقه

علت دیگری که باعث به وجود آمدن یک عشق یک طرفه می شود ، عشق و علاقه ای است که دختر یا پسری به فرد مورد علاقه اش دارد، اما طرف مقابل از این موضوع خبر ندارد . معمولا افرادی که عشق و علاقه خود را بروز نمی دهند تیپ های شخصیتی گروه «ب» یعنی درونگراها هستند که به خاطر اعتماد به نفس ضعیفی که دارند، از ابزار احساس خود نسبت به دیگران با وجود عشق و علاقه پرهیز می کنند . تیپ های شخصیتی«ای» که برونگرا هستند، ممکن است به دلیل غرور و کله شقی و لجبازی عشق و علاقه خود را به طرف مقابل ابراز نکنند .

از احساساتتان آگاه باشید

از دلایل مهم در بیراهه رفتن احساسات ، آگاه نبودن ما نسبت به احساساتمان است. اگر وارد یک عشق یک طرفه شده اید و می خواهید از این موقعیت خلاص بشوید، روی احساساتتان تمرکز کنید و جنس آنها را بشناسید .

رابطه تان با آن فرد را مدیریت کنید

برای خلاص شدن از یک عشق یک طرفه از کسی که به او علاقه مندید ، دورتر باشید . اگر امکان دور شدن فیزیکی ندارید ،رابطه تان را با او کم کنید و کاملاً رسمی در برخوردهای ضروری رفتار کنید.

اوقات بیکاری تان را به صفر برسانید.

سر خودتان را با کارهایی که برایتان لذت بخش هستند گرم کنید و مرتب ورزش کنید.

اهدافتان را بازشناسایی کنید

قبل از شروع شدن این رابطه به چه کارهایی علاقمند بودید ؟ به آنها فکر کنید و آنها را به صورت هدف برای خودتاندر نظر بگیرید. اولویت بندی کنید و با زمانی مشخص دست به کار بشوید .

حقیقت را بپذیرید

اگر تصورشما این بوده که محبوب تان دوستتان دارد اما یک هفته از شما بی خبر است به این معنی است که او علاقه ای به شما ندارد. اگر واقعیت را بپذیرید و قبول کنید که محبوب تان علاقه ای به شما ندارد، مسیر درستی انتخاب کرده اید . اگر همیشه احساس خود را به طرف مقابلتان نشان دهید در او احساس برتری ایجاد می شود.

هنر و درد و دل کردن برای کنار گذاشتن عشق یک طرفه

با نزدیکان تان که در رابطه ی عاطفی خود دچار مشکل شده اند ، درباره ی احساسات تان صحبت کنید و از آنها درباره اینکه چگونه به زندگی ادامه دادند و برای خلاص شدن از این رنج چه کردند ، سوال کنید . اما اشتباه رایجی وجود دارد این است که شخص شکست خورده از صحبت مداوم درباره ی شکست عاطفی خود لذت می برد.

خودتان را دوست داشته باشید

همه افراد وقتی غرق افکار منفی خود هستند، از خود غافل می شوندواحساس رنج می کنند . شاید تصمیم بگیرید با صدمه زدن به خود کاری کنید که محبوب تان متوجه رنج شما شود اما او متوجه نخواهد شد و با این کار به خودتان آسیب می زنید.پس از همین الان به فکر سلامت خود باشید و سراغ کشیدن سیگار یا مصرف الکل نروید ، خرید بروید و لباس های جدید بخرید. مدل موهایتان را عوض کنید و…

ورزش برای حفظ تعادل عاطفی

برای حفظ تعادل عاطفی ورزش کنید و از افکار منفی خود خلاص شوید. هر روز به کلاس های ورزش و تناسب اندام بروید، اسب سواری یاد بگیرید، آهنگ مورد علاقه ی خود را پخش کنید و برقصید.

برای شکست عاطفی خشمگین نشوید

به خاطر شکست های عاطفی که در زندگی دارید از محبوبتان و جنس مخالف تان متنفر نشوید و باور کنید زندگی روی خوشش را به شما نشان می دهد پس برای محبوب تان آرزوی بدبختی نکنید زیرا او نمی تواند به خاطر شادی شما زندگیش را تباه کند.

رویا پردازی نکنید

خودتان را در رویاهایی که هیچ امیدی به آن ها نیست غرق نکنید و منتظر نمانید تا محبوب تان هم به شما علاقمند شود و علاقه نداشتن محبوبتان را برای خودتان توجیه نکنید زیرا چنانچه در بخش روابط عاطفی نمناک می خوانید حقیقت آن است که هیچ کسی آنقدر خجالتی نیست که نتواند علاقه اش را به شما نشان دهد.

حساسیت های طرف مقابل را بشناسید

چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم

برای ایجاد عشق دوطرفه در زندگی مشترک حساسیت های طرف مقابل را بشناسید وبه آنها احترام بگذارید در این حالت فرد سعی کند خودش را به افکار و عقاید همسرش نزدیک یا او را مجاب کند تا در نوع تفکر و نگرش یک الگوی فکری واحد را ادامه دهند.

خیلی حساس نشوید

اجازه ندهید عشق یک طرفه شما را از پا در بیاورد و برای خود مرزهای مشخصی ایجاد کنید و به کسی که دوستش دارید اجازه دهید از احساسات شما آگاه شده و ارزش شما را درک کند.

هیجانات و احساسات یکدیگر را شناسایی کنید

هیجانات و احساسات یکدیگر را شناسایی کرده و به آن جامه عمل بپوشانند.اگر همسر تان به شنیدن جمله «دوستت دارم» نیاز دارد به او بگوید. لحظات بیشتری را با هم سپری کنید و این دقایق را تبدیل به دقایق لذتبخشی کنید.

کاری کنید که معشوق شما بهترین ها را در شما ببیند

به خود اعتماد کرده و کمک کنید تا معشوق شما را بهتر درک کند اما سعی نکنید عیوب خود را پنهان کنید زیرا طرف مقابل باید درون و برون شما را خوب درک کند.

به معشوق خود احترام بگذارید و به او علاقه نشان دهید

اگر می خواهید معشوق تان احساس متقابلی به شما داشته باشد در تمام جوانب زندگی به او احترام بگذارید و با تمام وجود او را بپذیرید.

کنار کسی که دوستش دارید باشید

همیشه و در لحظات بد در کنار معشوق خود باشید و با حمایت او در لحظات سخت زندگی یک نقش محونشدنی در ذهن او ایجاد کنید.

عدم وابستگی زوجین به خانواده هایشان و عدم انتقال سبک های زندگی دوره مجردی به متاهلی، بازگو کردن نقاط مثبت زوجین به یکدیگر و داشتن گوش شنوا، وقت گذاشتن برای یکدیگر و داشتن صداقت و عدم دروغگویی و مخفی کاری و در مجموع همه اینها باعث می شود فرد عاشق به معشوقی که از او می گریزد، به راحتی نزدیک شود.

 

گاهی اینجا نوشته هام رو باهاتون به اشتراک میذارم.

رابطه عاطفی و احساسی معمولا در زندگی همه مردم شکل می گیرد و این موضوع یکی از مهم‌ترین قسمت های زندگی تمام انسان‌هاست. با این حال، گاهی اوقات یک رابطه عاطفی به دلایل مختلف به پایان می‌رسد و باید با آن کنار آمد! اما نوع و مدل به پایان رساندن یک رابطه نکته‌ای است که باید به آن دقت کنید، هرچند که شاید تصور کنید تمام کردن یک رابطه به راحتی شروع کردن آن است، در حالی که در واقعیت اینطور نیست و گاهی در حین تمام کردن یک رابطه احساسی به افراد صدمات جبران ناپذیری می‌خورد که مانند یک زخم بر روی روح و احساس افراد باقی می‌ماند!

بسیاری از مردم، نحوه تمام کردن یک رابطه عاطفی را بلد نیستند و این موضوع به هیچ وجه به سن و سال و میزان دانش شما بستگی ندارد! از همین رو دانستن اینکه چطور یک رابطه عاطفی را به درستی و به شکل عادلانه تمام کنید، بسیار مهم است، چرا که اگر اشتباهی کنید، یا به خودتان صدمه می‌زنید یا به طرف مقابل‌تان و گاهی نیز صدمات به هردو طرف می رسد و در نهایت به سختی می توان از رنجی که برایتان باقی میگذارد، رها شوید.

نسخه انگلیسی این مطلب من در وب سایت مدیوم

در این مطلب قصد دارم به شما بگویم چگونه یک رابطه عاطفی را به خوبی و عادلانه تمام کنید تا نه خودتان دچار آسیب شوید و نه به طرف مقابلتان آسیب برسانید. گاهی در زمان تمام کردن یک رابطه فکرتان کار نمی کند و ممکن است کارهایی انجام دهید که بعدها به این نتیجه برسید که اشتباه کرد‌ه‌اید و به دنبال فرصت جبران باشید تا به شکل دیگری رفتار کنید و رابطه خود را به اتمام برسانید، در حالی که دیگر زمان به گذشته برنمی‌گردد و مجبور خواهید شد، با این عذاب وجدان خود کنار بیایید!چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم

بیشتر بخوانید: 6 نشانه دردناک که شما در یک رابطه و عشق یک طرفه گرفتار شده‌اید!

قبل از شروع راهنمایی، این موضوع را نیز باید بیان کنیم که تمام کردن یک رابطه عاطفی شاید دردناک و سخت باشد، اما ماندن در آن نیز و گول زدن خودتان، سخت‌تر است. گاهی برخی از مردم به بهانه های مختلف از جمله دلسوزی، ترس و … یک رابطه را در بدترین حالت حفظ می‌کنند که معمولا کار اشتباهی است. پس یادبگیرید چگونه یک رابطه را در بهترین حالت ممکن تمام کنید.

اگر در اوایل شروع رابطه عاطفی افکار دیگری داشته‌اید و بعد نظرتان تغییر کرده است، با خودتان رو راست باشید و اعتراف کنید. دنبال بهانه نباشید تا به این طریق رابطه تان را تمام کنید.

اگر می دانید رابطه تان را به هر دلیلی نمی‌خواهید، خودتان پا پیش گذاشته و این موضوع را بگویید و طوری رفتار نکنید که باعث شود شریکتان از شما دل زده شود و به شما بگویید: «بس است دیگر نمی خواهم یا نمی توانم». به دلیل اینکه شما جرات گفتن دلیل قطع رابطه را ندارید، ممکن است کاری کنید که طرف مقابلتان از شما روبرگرداند. مثلا بی احساس برخورد کنید، سرد شوید یا رفتار عجیب و غریب از خودتان نشان دهید.

راسل فریدمن، مدیر مرکز مشاوره بهبودی از غم کالیفرنیا می گوید:

این کار شما باعث می شود که او در رابطه‌های بعدی هم فلج شود، بله قرار نیست که تا اخر عمر به فکر شما باشد و برای شما گریه و زاری کند. بنابراین، دیگر نمی تواند به از خودگذشتگی یا شایستگی نفر بعدی اطمینان کند و شما مقصر این موضوع خواهید بود!

احتمالا خودتان یه این موضوع پی برده‌اید که در ارتباطات رو در رو، افراد درک بیشتری از یک دیگر دارند. اگر قصد تمام کردن رابطه‌تان را دارید حتما این کار را به صورت رو در رو و حضوری انجام دهید. اگر رابطه عاطفی خود را حضوری تمام نکنید، این پیام را به طرف مقابل می‌رسانید: «تو برایم اهمیتی نداری»! این موضوع باعث می شود طرفتان دچار استرس شوید و حالات عصبی و غیر قابل پیشبینی از خودش نشان دهد.

ممکن است فکر کنید با پیامک فرستادن، پیامی در واتس اپ و تلگرام و ..می توانند از تلخی اعلام قطع رابطه کم کنید و یا ترس و شرم باعث شود که حضوری طرف مقابلتان را ملاقات نکنید، اما این روش های از راه دور به شخصی که خبر قطع رابطه را دریافت کرده چنان ضربه‌ای وارد می کند که اثراتش در رابطه‌های بعدی او بر جای خواهد ماند و شاید شخص مقابلتان هرگز نتواند با این موضوع کنار بیاید و از خود مدام بپرسد: چرا؟ فرصتی ایجاد کنید و یکدیگر را ببنید و به صورت حضوری دلایلتان را برای پایان رساندن رابطه بیان کنید.

الزون می گوید:

جان کاکیبو، عصب شناس دانشگاه شیکاگو نیز می گوید:

سوزان نولن، استاد روانشناسی دانشگاه ییل هم معتقد است:

جالب است بدانید که وقتی از راه دور قطع رابطه می کنید، دیر یا زود دچار عذاب وجدان خواهید شد، روزی بالاخره می فهمید که چطور به طرف مقابلتان ضربه زده‌اید و با تمام گفته‌هایتان در طول رابطه که او ادم مهمی است، چقدر کم نگران حال و اوضاعش بوده‌اید.

جان پورتمن، استاد درس فلسفه اخلاق در دانشگاه ویرجینیا می گوید:

ممکن است روزی عاشق طرف مقابلتان بوده‌اید، اما حالا نیستید، شما به راحتی می توانید به او بگویید که دیگر عاشقت نیستم و نمی توانم ادامه دهم، اما نباید غرور طرف مقابلتان را با صداقت بیش از حد و گفتن همه چیز خورد کنید. مثلا به طرفتان نگویید «حالم ازت بهم میخوره»!

جان پورتمن، استاد دانشگاه ویرجینیا می گوید:

با این حال، در مورد دلایل به پایان رساندن رابطه‌تان توضیح دهید. اگر اوایل رابطه قول هایی داده‌اید یا حتی صحبت هایی در مورد اینده و .. کرده‌اید و حال می خواهید زیر قول ها و حرف های‌تان بزنید، به صورت صادقانه بگویید.

شما قصد دارید رابطه خود را با طرف مقابلتان به دلایل گوناگون تمام کنید، پس چه فایده ای که حالا دوست باشید یا مدل رابطه تان را تغییر دهید؟ برای اینکه جلوی ضربه را بگیرید، نباید رابطه تان را به اشکال گوناگون ادامه دهید، مثلا بگویید از این به بعد دوست معمولی باشیم، یا رابطه ما در حد دوستی از راه دور باشد! حتی اگر طرف مقابلتان این درخواست را از شما داشت.

روی بامیستر می گوید:

به اعتقاد فریدمن، روزنامه نگار آمریکایی، خیلی خوب است که هنگام خداحافظی، دوران خوبی که بایکدگیر داشته‌اید را مورد قدردانی قرار دهید و حس ناراحتی تان را بروز دهید و بگویید که مثلا حیف شد رابطه به جدایی کشید و حتی قطره‌ای اشک بریزید. این کار به طرف مقابل شما ثابت می‌کند که او بسیار با ارزش بوده است و از ناراحتی‌های بعدی و حس سرخوردگی جلوگیری می‌شود.

این موضوع فقط انرژی خودتان را تلف می کند و باعث می شود متوجه نشوید که رابطه‌تان به آخر رسیده است، نقشه‌ی انتقام را کنار بگذارید، چون باعث می شود که طرف مقابل بیشتر از قبل در تفکرات شما حضور داشته باشد و این یعنی عقب افتادن روند بهبود! وقتی طرف مقابلتان شما را نمی‌خواهد، انتقام هم فایده‌ای ندارد. این فکر را از خود دور کنید.

وقتی کسی را دوست دارید و عاشق آن هستید، تصور می کنید که فقط او مناسب شماست و حتی چشم های‌تان را به روی نقاط ضعف وی می‌بندید. به همین دلیل، از طرف مقابلتان یک فرد خاص در ذهن خود می‌سازید!

روی بامیستر می گوید:

کافی است فکر کنید که میلیاردها انسان بر روی زمین زندگی می‌کند و قطعا کسی وجود خواهد داشت که با او سازگاری بیشتری داشته باشید. البته همیشه نقاط ضعف و عدم تفاهم در بخش هایی از یک رابطه وجود دارد و این کاملا طبیعی است.

اگر شما نیز تجربه یک رابطه عاطفی را دارید، نظر خود را حتما با دیگر کاربران در میان بگذارید

مهارت‌های زندگی نگاهی جدید است به…

گاهی اینجا نوشته هام رو باهاتون به اشتراک میذارم.

مهارت‌های زندگی نگاهی جدید است به مهارت‌هایی که برای زندگی بهتر و موفقیت نیاز داریم. خوب زیستن نیاز به نگاه جدید و یاد گرفتن مهارت‌ها دارد در غیر این صورت باید هزینه سنگین‌تری داد تا روزگار یادمان بدهد.

با ثبت نام در ویرگول به آرشیو بزرگی از مقالات مرتبط با این موضوع دسترسی خواهید داشت

 

شماره های تماس جهت تعیین نوبت

شعبه قلهک( شمال و شمال شرق تهران؛ قلهک- جنب مترو قلهک- مرکز مشاوره روزنه (رهیار)02188253229-09360695153

شعبه گیشا ( غرب و شمال غرب تهران؛ گیشا- جلال آل احمد- مرکز مشاوره شیوا)چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم

02188253229-09360695153

 

شعبه صادقیه (غرب تهران؛ ضلع شمالی ایستگاه مترو صادقیه- مرکز مشاوره فرحبخش)

02188253229-093606951530

تلفن مشاوره ای هوشمند9092301369

مشاوره ازدواجمشاوره پیش از ازدواج

مشاوره خانوادهدرمان اختلالات روانی و رفتاریمشاوره تحصیلی وکنکورمشاوره شغلی

آموزش مهارت های زندگی

مشاوره کودک و نوجوان

بازی درمانی و افزایش خلاقیت در کودکان

مشاوره فردی
مشاوره گروهیارزیابی هوش
روانشناس کودکارزیابی شخصیتبرگزاری کارگاه های آموزشی ویژه عمومبرگزاری کارگاه های آموزشی ویژه متخصصین

آموزش والدینهمکاری با مدارسهمکاری با مهدکودک هاانجام پروژه های تحقیقاتی

                                                                                          

کد تخفیف: 32965479

کنکوری های عزیز، با استفاده از این کد تخفیف می توانید در هنگام خرید از گاج مارکت به صورت اینترنتی 30 درصد تخفیف بگیرید.

اعتبار تا پایان سال 1397، کد تخفیف، بن تخفیف، خرید کتاب از گاج، تخفیف ویژه

“);
WinPrint.document.close();
WinPrint.focus();

setTimeout(function () {
WinPrint.print();
}, 500);

return false;
});
});

function initContactForm(contactEmailFieldValue, formTitle)
{
eds2_2(‘#dnn_ctr497_ViewEasyDNNNewsMain_ctl00_hfContactFormID’).val(contactEmailFieldValue);
eds2_2(‘#dnn_ctr497_ViewEasyDNNNewsMain_ctl00_pnlContactInputForm’).css(‘display’,’block’);
eds2_2(‘#dnn_ctr497_ViewEasyDNNNewsMain_ctl00_pnlContactFormMessageSent’).css(‘display’,’none’);
eds2_2(‘#dnn_ctr497_ViewEasyDNNNewsMain_ctl00_lblContactFormTitle’).html(formTitle);
}

eds2_2(function ($) {
if (typeof edn_fluidvids != ‘undefined’)
edn_fluidvids.init({
selector: [‘.edn_fluidVideo iframe’],
players: [‘www.youtube.com’, ‘player.vimeo.com’]
});

});
/*]]>*/

چگونه به یک رابطه ناسالم پایان دهیم؟

 پایان دادن به رابطه ای ناسالم کار آسانی نیست. بویژه اگر رابطه مدت زمان زیادی به طول بینجامد. اگر تصمیم برای پایان دادن به این رابطه دو طرفه باشد، باز هم آسان تر از زمانی است که یکی از طرفین، تصمیم به جدایی می گیرد و می خواهد رابطه راقطع کرده و جدا شود. در هر حال، در چنین روابطی، جدا شدن سالم ترین تصمیمی است که می توان گرفت.

برای کسانی که قصد دارند به رابطه ای پایان دهند مراحل و رعایت نکات زیر می تواند بسیار مفید و کمک کننده باشد؛

1. سعی کنید تصمیم خود را در مورد قطع یا ادامه رابطه بگیرید. همانند هر تصمیم گیری دیگر، دوره مهم و سختی را می گذرانید. ابتدا تکلیف خود را روشن کنید. بعد، در مرحله بعد، تصمیم خود را با وی در میان بگذارید. همانند هر تصمیم دیگری، باید از اصول تصمیم گیری صحیح استفاده کرد. با این حال با توجه به ویژگی های خاص سوءاستفاده عاطفی و پیچیدگی های آن بهتر است به این موارد توجه کنید:

 – بر کل رابطه متمرکز شوید: یکی از دلایلی که افرادی در پایان دادن به رابطه ای ناسالم مشکل پیدا می کنند آن است که گاه بر قسمت های مثبت و گاه بر قسمت های منفی ان تمرکز می کنند. معمولاً چنین روابطی در گذشت زمان شکل گرفته و در این مدت نیز هم تجارب خوب و خوشایند و هم تجارب ناخوشایند و صدمه زننده در رابطه وجود داشته است. به همین دلیل، گاهی تمرکز بر منفی ها و مثبت ها، فقط باعث تردید و تزلزل در تصمیم گیری می شود. به همین دلیل، ابتدا فهرستی از نکات منفی رابطه خود تهیه کنید. این فهرست را در دسترس خود قرار دهید و هر بار که دچار تردید شدید، دوباره فهرست را بخوانید.

– در این تصمیم گیری، برخودتان توجه کنید؛ یکی از مواردی که باعث تردید در تصمیم گیری می شود آن است که افراد به موضوعات و مشکلاتی فکر می کنند که مربوط به آنها نیست. این که طرف مقابل، چه صدمه ای می خورد، این که به انها نیاز دارد و … فقط باعث می شود که تصمیم گیری احساسی کنید. همانطور که می دانید، تصمیم گیری احساسی، از اساس غلط و ناسالم است. همچنین فکر کردن به این که طرف مقابل چه می گوید، چه واکنشی نشان می دهد، شمار را مسئول کدام مشکل می داند، و …، فقط باعث گیجی شما می شود. اگر به درستی نمی دانید نقش شما در این مشکلات کدام است بهتر است با یک نفر سوم بخصوص با یک مشاور در این مورد صحبت کنید.

– رابطه با دوستان صمیمی خود را بیشتر کنید: از آنجایی که سوء استفاده با صدمه های جدی به اعتماد به نفس و عزت نفس افراد، همراه است و از آنجائیکه روابط قبلی خود را مدت ها کنار گذاشته اید و با قطع این ارتباط هم تنهاتر خواهید شد، بهتر است به سراغ دوستان و آشنایان قدیم بروید یا روابط جدیدی را آغاز کنید. چنین روابطی به شما کمک خواهد کرد تا خود را و اعتماد به خودتان را سریع تر بازیابید.

– به خودتان رسیدگی کنید؛ از آن جایی که در سوء استفاده عاطفی، افراد آن قدر کنترل می شوندکه خود و استقلال شخصی خود را گم می کنند، خوب است که خودتان را پیدا کنید. انجام کارهایی که قبلاً به آنها علاقه داشتید، و توجه به نیازهای خود، بدون ترس از اینکه کسی شما را سرزنش و توبیخ کند و به شما اتهام وارد کند، به شما کمک خواهد کرد تا زودتر از این رابطه ناسالم بیرون بیایید. از نظر مذهبی، معنوی، هیجانی و جسمی از خودتان مراقبت نمایید.

 2. تصمیم به جدایی را با طرف مقابل در میان بگذارید:

بعد از اینکه تصمیم گرفتید رابطه را قطع کنید، حالا موقع آن است که تصمیم خود را به وی اطلاع دهید. برای این کار  توجه به نکات زیر بسیار مهم می باشند.

– کوتاه، مختصر و روشن تصمیم خود را با وی درمیان بگذارید: سعی نکنید سخنرانی کنید، تاریخچه مشکلات و مسائل قبلی را یادآوری نکنید و فقط توضیح دهید که به چه علتی تمایل به قطع رابطه دارید.

– هیجانی نشوید: اگر کوتاه و مختصر صحبت کنید، هیجانی نخواهید شد. اشک، گریه، عصبانیت، ترحم و … نه تنها به حل قضیه کمکی نمی کند بلکه شما را در موضع ضعف قرار می دهد. بنابراین جدی باشید و احساس خود را بیان کنید.

– سعی کنید رفتار غیر کلامی شما با آنچه می گویید متناسب باشد. مراقب باشید حالت بدن شما هم نشان دهنده جدی بودن شما باشد. به همین دلیل، لبخند نزنید، بلکه بسیار جدی و مصمم صحبت کنید.

– به برخوردهای طرف مقابل اعتنا نکنید: معمولاً، افرادی که اهل سوءاستفاده عاطفی هستند وقتی با جدیت طرف مقابل برای قطع رابطه، روبه رو می شوند، رفتارهای مختلفی از خود نشان می دهند، در پاره ای از موارد؛ بیان متقابل مشکل، طرد، اتهام، خشم و در پاره ای از موارد متوسل به وعده و وعید و معذرت خواهی می شوند. بسیاری از اوقات، قول می دهند که وضعیت صدمه زننده، سوء تفاهمی بیش نبوده است و طرف مقابل اشتباه متوجه شده است و گاهی اوقات نیز قول می دهند که همه چیز درست خواهد شد. شما تصمیم خود را گرفته اید و مهم است که بر اساس تصمیم خود عمل کنید.چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم

– نحوه برخورد با طرف مقابل را تمرین کنید: از آن جایی که در بسیاری از موارد، فردی که مورد سوء استفاده عاطفی قرار گرفته است، عزت نفس خود را از دست داده است و توان مقابله و رویارویی با دیگری را ندارد، ضروری است که نحو بیان تصمیم خود را تمرین کند.

– اگر نمی توانید تصمیم خود را به وی بگویید، از نامه یا تلفن استفاده کنید. در صورتی که به دلیل صدمه هایی که متحمل شده اید قادر به صحبت حضوری در مورد تصمیم خود نیستید، می توانید از تلفن استفاده کنید و اگر تماس تلفنی نیز برای شما سخت است می توانید از نامه یا ایمیل استفاده کنید. مهم این است که شما بتوانید تصمیم خود را به وی اطلاع دهید.

– به هیچ وجه به تماس های طرف مقابل جواب ندهید: از ان جایی که، در این نوع روابط سابقه قطع مکرر رابطه وجود داشته است و همچنین از این نظر که طرف سوء استفاده گر ادامه رابطه را حق خود می داند یا حداقل اقدام به قطع رابطه را از حقوق اساسی خود به به شمار می آورد، ممکن است به تصمیم شما بی اعتنا باشد و همچنان در پی ادامه رابطه باشد. به همین دلیل، علاوه بر اینکه تصمیم خود را به اطلاع وی رساندید، مهم است که بر تصمیم خود پابرجا باشید و به تماس های مکرر وی جواب ندهید. استفاده از تلفن همراه و ارسال پیامک یکی از شایع ترین و مستمرترین اقدامی است که آنان انجام می دهند به همین دلیل خوب است که به تماس ها و پیامک ها جواب ندهید و حتی در مواردی خوب است که خط تلفن خود را واگذار کنید. در صورتی که وی به تماس های مکرر خود ادامه داد و مزاحمت ایجاد کرد از اقدامات قضایی و انتظامی نیز می توانید استفاده کنید.

 

مرکز مشاوره و خدمات روانشناسی روان آوا در سال 1387 فعالیت خود را آغاز نمود. مهمترین خدمات این مرکز عبارتند از: مشاوره فردی، مشاوره پیش از ازدواج، مشاوره خانواده، مشاوره تحصیلی، مشاوره شغلی، مشاوره کودک، مشاوره نوجوان، فرزند پروری و … می باشد.

 

بر هم خوردن رابطه هیچوقت آسان نیست اما بعضی وقت‌ها چاره دیگری ندارید. اگر دوست دارید بدانید چطور می‌توانید به بهترین روش ممکن رابطه‌تان با کسی که دوست دارید را پایان دهید، این مقاله را تا انتها دنبال کنید.

تا به حال برایتان پیش آمده است که بخواهید رابطه ای که تاریخ انقضای آن به پایان رسیده است را به اتمام برسانید؟ تا به حال شده است خود را مجبور به ماندن در چنین شرایطی کرده باشید؟ اگر چنین است در این مقاله همراه ما باشید.

به گزارش آلامتو به نقل از success؛ بیشتر افراد در قطع روابط خود با دیگران با چالش مواجه هستند حتی اگر این روابط زیاد مستحکم نباشد، دلیل این امر بسیار ساده است.

پایان دادن به یک رابطه دشوار است و این موضوع تنها در روابط عاشقانه دیده نمی شود. پایان دادن به هر رابطه ای که برای تشکیل آن زمان، انرژی عاطفی، هویت و سایر موارد سرمایه گذاری شده است بسیار دشوار خواهد بود.چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم

به همین خاطر است که بیشتر افراد در قطع چنین روابطی عذر و بهانه می آورند و سعی می کنند با امید واهی به روابط خود ادامه دهند.

با اینکه دستور جادویی برای قطع یک رابطه وجود ندارد اما به کمک مراحلی که در ادامه بیان خواهیم کرد می توانید بدون آسیب زدن به خود و طرف مقابل، رابطه موجود را به پایان برسانید.

ما به عنوان یک انسان به دنبال ارتباط با دیگران هستیم و در برخی از موارد حس تعلق به روابط خود داریم. در چنین شرایطی اتمام رابطه نیازمند تشویق و رغبت زیادی است زیرا می تواند با شکست مواجه شود.

به همین خاطر قبل از اینکه تصمیم بگیرید رابطه موجود را به پایان برسانید، در مورد چرایی نماندن در این رابطه خوب فکر کنید و ببینید چرا دیگر نمی خواهید با چنین فردی ارتباط داشته باشید.

از خودتان بپرسید به دنبال چه چیزی هستم و ایا این رابطه می تواند مرا به سمت جلو هدایت کند؟ نوشتن احساسات در یک دفترچه یادداشت می تواند به روشن شدن افکارتان کمک کند.

اگر نتوانید حس ناراحتی حاصل از قطع رابطه را تحمل کنید، قادر نخواهید بود این رابطه را برای همیشه کنار بگذارید. چیزی که بیشتر ما اغلب می خواهیم نیازمند دور شدن از مواد اشنا و پذیرفتن خطر مواردی همچون ناراحتی روحی و روانی است.

همه انسان ها به طور ذاتی به دنبال حس آرامش و دوری از درد و ناراحتی هستند و به همین خاطر در رابطه ای که هیچ احساسی به آن ندارند برای مدت زمان طولانی می مانند. با اینحال، مهم ترین نکته ای که باید مدنظر قرار گیرد این است که انسان ها بیشتر از حس آرامش و راحتی در برخی از موارد به اسیب پذیر بودن نیاز دارند.

از منطقه امن خود خارج شوید. از خودتان بپرسید اگر ترس خود را کنار بگذارم و این رابطه را قطع کنم چه اتفاقی روی می دهد؟

زمانی که رابطه شما به مراحل پایانی خود می رسد، به طور طبیعی دوست دارید سایرین را سرزنش کنید.

در این شرایط خودتان را قربانی رابطه موجود می دانید. اما مسئولیت پذیر بودن در این شرایط می تواند باعث بهبود روابط بعدی شما در اینده شود. پس 100 درصد مسئولیت کاری که انجام داده اید را بپذیرید و خودتان را برای بهبود وضعیت موجود آماده کنید.

شاید قبلا خیلی زود به دیگران اعتماد می کردید. شاید نتوانسته اید فرد قابل اعتمادی برای دیگران باشید. شاید مشکلاتی داشته اید که شما را به قطع رابطه مجبور کرده است.

شاید به سخنان دیگران خوب گوش نکرده اید و احساسات طرف مقابل را نادیده گرفته اید. اما حتی اگر احساس می کنید همه وظایف خود را در رابطه موجود به درستی انجام داده اید، باز هم باید مسئولیت کارهای خود را بپذیرید و بر اساس آن رفتار کنید.

محبت داشتن نسبت به فردی که دیگر نمی خواهید با او ارتباط داشته باشید، نشانه ضعف شما نیست. اینکار باعث می شود شما خودتان را جای طرف مقابل قرار دهید و ببینید چه چیزی را مشاهده می کند و چه احساسی دارد. اینکار باعث بهبود شرایط می شود.

یک تغییر ساده در تن صدا یا ایمیل می تواند به کاهش تنش کمک کند یا باعث ایجاد یک درگیری بزرگ گردد. به خاطر داشته باشید وقتی افراد رفتار و اقدام ضعیفی از خود نشان می دهند حس خوبی نسبت به خودشان ندارند. این موضوع بدین خاطر است که اسیب دیده اند و ترسیده اند و نمی دانند چه رفتاری باید از خود نشان دهند.

اگر چنین بود با آن ها مهربان باشید. از خودتان بپرسید چگونه می توانم خود را جای طرف مقابل بگذارم؟ این فرد چه داستانی در زندگی خود دارد؟

زمانی که رابطه ای را به اتمام می رسانید، ممکن است با موارد زیادی دست و پنجه نرم کنید. یکی از این موارد حس گناه است. در این شرایط مدام با خود تکرار می کنید اگر این رابطه را تمام کنم چه اتفاقی برای او می افتد؟ ممکن است به خودش اسیب بزند؟ در این شرایط با خودتان صادق باشید.

اگر دلیل ماندن شما در یک رابطه به جای خواست قلبی و واقعی تان، حس اجبار و الزام باشد، از خودتان بپرسید از ماندن در این رابطه چه نفعی می برم؟ اگر این رابطه را به اتمام برسانم چه مزایایی خواهم داشت؟ ماندن در رابطه ممکن است مزایا و پاداش های زیادی برای شما داشته باشد اما نمی توان هزینه و انرژی که بر روی این روابط صرف می شود را نادیده گرفت.

در برخی از شرایط افراد به جای اینکه به دستاوردهای یک اتفاق تمرکز کنند بر روی مواردی تمرکز می کنند که ممکن است بعد از قطع رابطه از دست بدهند.

در این شرایط احتمال دارد بر روی چیزی که در گذشته داشته اند تمرکز نمایند و اینده را نادیده بگیرند. همیشه لازم نیست به گذشته فکر کنید.

از خودتان بپرسید رابطه جدیدی را می توانم با عشق بسازم؟ من باید با چه کسی رابطه داشته باشم؟ در آینده چه شرایطی خواهم داشت و چگونه می توانم اینده را بر اساس نیازهای خود بسازم؟ گذشته دیگر وجود ندارد.

از آن درس بگیرید و سپس بر روی زمان و انرژی خود برای اینده تمرکز کنید. سعی کنید مواردی که دوست دارید بدان دست یابید را یادداشت کنید و قدم به قدم برای ایجاد آن حرکت کنید.

روابط بلند مدت و ازدواج به دلایل بسیاری و گاهی بدون هیچ دلیلی تمام می‌شوند. اگر دلایل روشن در هر دو طرف قابل درک نباشد (مخصوصا هنگامی که یکی از دو طرف تصمیم به ترک بگیرد)، کینه و بیزاری و احساس گناه خاطرات خوب را از بین می‌برد. قطع رابطه بد می‌تواند بر رابطه آینده تاثیر منفی بگذارد.

اگر شما به فکر ترک یک رابطه طولانی مدت هستید، راه‌های برای انجام این کار وجود دارد که می‌تواند خسارت‌های ناخواسته را کاهش دهد. مطالب زیر بر اساس تجارب شخصی و مقالات روانشناسان معروف در مورد پایان دادن سالم روابط گردآوری شده است.

در تلاش برای تغییر دادن شریک زندگی خود او را تهدید به ترک نکنید. مطمئن باشید که واقعا فقدان عشق، احترام و یا شادی وجود دارد که آن را نمی‌توانید احیا کنید. اگر هنوز امید وجود دارد، از مشاوره برای تعیین یک راه برای نجات رابطه استفاده کنید. بهتر است هنگامی که شما خداحافظی را انتخاب می‌کنید احساس قعطی و نه عصبانیت داشته باشید.

آنچه که ما دوست داریم، امیدواری و پشت سر گذاشتن تغییرات در مراحل زندگی خود است. هنگامی دو شریک می‌خواهند از هم جدا شوند این می‌تواند باعث ایجاد سردرگمی، ناامیدی و خشم شود. در مورد این تغییرات با شریک زندگی خود بحث کنید.

روند تلاش برای به اشتراک گذاشتن افکار خود بسیار حیاتی است ، حتی اگر شما در بیان آنچه احساس می کنید مشکل دارید.

ما می‌دانیم که به اشتراک گذاری احساسات منفی می‌تواند مخاطره آمیز باشد و شریک زندگی شما ممکن است در مقابل شما جبهه بگیرد، به همین دلیل عاقلانه آن است که برای کمک به تسهیل گفتگو با یک مشاور خانواده صحبت کنید.

سرزنش، انتقاد، تهمت، شکایت کردن و رازها ممکن است شما را به پایان مورد نظر برساند، اما این روندی غیرضروری و دردناک خواهد بود. در تلاش برای پوشش دادن گناه خود برای تمایل به ترک، تقصیر را گردن شریک زندگی خود نیندازید.

مسئولیت انتخاب خود را قبول کنید. آنچه را که شما از یک شریک و از یک زندگی می‌خواهید را مشخص کنید و اگر شما مطمئن هستید که نمی‌توانید آن را در رابطه فعلی خود را پیدا کنید، رابطه خود را پایان دهید.

بسیاری از روابط تا زمانی که انرژی تخلیه شود برای سال‌ها ادامه می‌یابد. پس از این فرسایش آهسته، چیزی اتفاق می‌افتد و یکی از شریک‌ها “از خواب بیدار” می‌شود که چگونه احساس نارضایتی می‌کند.

شما معمولا می‌توانید رد یک مسیر از شکایت، بی‌احترامی و بی‌توجهی که منجر به این بیداری می‌شود را پیدا کنید. قبل از کشتن رابطه سعی کنید متوجه این علائم شوید و در مورد آنها بحث کنید. هنگامی که احترام ازبین می‌رود، رابطه بعید است احیا شود.

شریک زندگی خود را برای انسان بودن ببخشید. خود را برای انتخاب به ترک ببخشید. اگر شما این کار را انجام دادید، شما هنوز ممکن است قادر به یک قطع رابطه ساده نباشید، اما احتمال تحمیل آسیب کمتری وجود دارد.

از گفت و گو فرار نکنید مگر اینکه شما از طغیان خشونت ترس داشته باشید. محلی خصوصی را برای به اشتراک گذاشتن تصمیم خود با شریک زندگی‌تان انتخاب کنید. سپس اگر پاسخ او همراه خشم یا رفتار فریبکارانه بود آمادگی حفظ آرامش خود را داشته باشید.چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم

اگر مراحل قبل را انجام داده باشید پس یک پیش زمینه ذهنی را ایجاد نموده‌اید، بنابرین شریک زندگی شما احساس شوکه نمی‌کند. اما هنوز هم امکان یک واکنش احساسی وجود دارد.

سعی نکنید شریک خود را آرام کنید. صادق باشید. سوالات را با مهربانی جواب دهید. برای دردی که او را احساس می‌کند عذرخواهی کنید، اما نه برای تصمیم خود. سپس می‌توانید زمانی را برای تعین اموال و هزینه‌ها پیدا کنید.

شما هنوز هم ممکن است با یک قطع رابطه دشوار مواجه شوید. شما احتمالا دیگر با هم دوست نیستید. اما سعی کنید برای شخصی که زمانی او را دوست داشته‌اید و هنوز هم ممکن است او شما را عمیقا دوست بدارد احترام نشان دهید.

هنگامی که شما فرآیند جداسازی را آغاز کرده‌اید، مرزهای خود را معلوم کنید: اگر شما دلایل خود را برای ترک توضیح داده‌اید، لازم نیست که آن را دوباره توضیح دهید.

شما ممکن است بعدا یک دوستی ایجاد کنید اما شما نیاز به زمان دارید تا دوباره خود را آماده کنید. به علاوه، شما ممکن است نیاز به پیدا کردن راه‌هایی برای کنار آمدن با تنهایی و تسکین خود پس از قطع رابطه داشته باشید.

در نهایت، از خود بپرسید که از آن تجربه چه چیزی را آموخته‌اید. پاسخ خود را بنویسید، بنابراین شما اغلب می‌توانید با کمک آن‌ها به عنوان یک حرکت روبه جلو دسترسی داشته باشید.

شما به یک دلیل رابطه را ترک کردید. اطمینان حاصل کنید که آن کمک می‌کند تا رابطه بعدی خود را مشخص کنید و از خط خارج نشوید.

منم دقیقا شرایط تور و دارم

چی شد بعد از چند سال؟

می‌خوام رابطمو با کسیکه هفت سال دوست بودم تموم کنم چون آینده ای نداره، اون نمی‌ذاره جدا شیم ولی هیچ اقدامی هم برای ازدواج نمیکنه هنوزم اما و اگر زیاد میاره ولی دیگه تصمیممو گرفتم ، بجایی رسیدم ک هیچ وقت فکرش هم نمی‌کردم تموم کننده من باشم

سلام من مدت طولانیی میشه که با یکی دوست شدم و کم کم همو دوست داشتیم اون الان عاشقمه ولی من هر چی فکر میکنم میبینم نمیتونم باهاش ادامه بدم به هزار و یک دلیل و اینکه از نظر فرهنگ و‌… باهامون فرق دارن تصمیم گرفتم باهاش کات کنم فقد دعا کنید بتونم کاش بتونم فقط نمیخوام عذابش بدم نمیدونم چکار کنم ولی اگه این رابطه قطع بشه به نفع هر دوی ماست اگه باهام بمونه ضربه میخوره

عمل کردن به به اینکه دلمون چی میگه و قلبمون چی میگه سخته و تموم کردن رابطه از همه سخت تره چون ادما به گربه توو خونه شون هم وابسته میشن و جدایی سخت چه برسه به کسی ک یکی رو عاشقانه دوس داشته باشه اما من اعتقاد دارم که ادما به هرچی میخوان میرسن و همیشه از خدا میخوام ک ایشالا همه سر یه دو راهی باشن اونم بین الحرمین میان حرم امام حسین و حضرت عباس واسه منم دعا کنید چون دقیقا همین جوریم

مننونم از مطالب مفيدتون ولي واقعن خيلي سخته كسي كه دوستش داري به اين شيوه ها بخواي ازش جداشي

واقعا سخته میدونی که این رابطه به هیچ جا نمیرسه ولی بازم نمیشه جدا شد امیدوارم با راهکار شما بتونم

توی یک رابطه ی عاطفی هستم و عاشق طرفم هستم و یکسال میگذره ولی رتبطه ام هیچ آینده ای نداره از منی که قراره آسیب ببینم به شماها نصیحت به هیج عنوان از تنهایی با کسی وارد رابطه نشد

منم می خوام از کسی که واقعا عاشقش هستم جدا بشم چون یه عشق یک طرفه است و او هیچ عشقی به من نداره.

ایشاالله خدا کمکتون کنه سعی کنین تو این کارا انگیزه به زندگیتون و رو بالا ببرید تا راحت تر کات کنین من تا حالا توهمچین مشکلاتی نبودم ولی می فهمم چی میگین خدا کمکتون کنه

من کسی رو دوست دارم که خیلی عاشقشم…ولی عین روز برام روشنه که هیچ آینده ای باهاش ندارم…لطفا کمکم کنید….نمیدونم چیکار کنم…نمیتونم خداااااا

من کسی رو دوست دارم که خیلی عاشقشم…ولی عین روز برام روشنه که هیچ آینده ای باهاش ندارم…لطفا کمکم کنید

خیلی خوب بود.منم دارم باکسی ک دوسش دارم تموم کنم البته واسه دومین بار ایندفه سخت تره چون هنوز یه هفته از دفعه اول ک باهم بودیم و تموم کردیم میگذره اصلا تو رابطمون خوشحال نبودم همیشه استرس و همیشه ترس ایندفعه میخوام بدون دعوا تموم شه کاش بتونم کاش..

بخدا منم بدجور گیر افتادم چیکار کنم آخه؟؟

مطالب خوبی بود باکسی ام که اینده اهداف خودش هر روز براش روشن تر میشه تامن حس میکنم تموم کردن منطقی این رابطه برای من اینده بهتری داره یا بدتر ولی از این حس کناره بودن الاف بودن رها میشم

ممنون از نوشته ها و مطالب خوبتون

امیدوارم همیشه صداقت تو هر رابطه ای باشه و رابطه ی بدون صداقت محکوم به فناست و همون بهتر که تمام بشه

ممنون از نوشته ها و مطالب خوبتون من باید بگم خودم بخاطر هنرمند بودنم خیلی احساساتی و شکننده هستم ، اما وقتی فکر میکنم و میبینم که طرف مقابلم بارها و بارها دل منو شکسته و مرتب رنگ عوض میکنه و اونطوری که باید و شاید کنار من نیست و همیشه بهانه ای برای نبودنش داره و خیلی دروغها به من گفته که یکی یکی مشخص شدن برام احساس میکنم کل ماجرای رابطه ی من با اون فقط براورده کردن میل جنسی اون بوده و منو بازیچه قرار داده و این باعث میشه دلزده بشم از هر گونه رابطه ای و دلسرد من خیلی بهش علاقه نشون دادم و سعی کردم هر کاری که میتونم براش بکنم ولی درعوض اون فرایندی که میخواستم دستگیرم نشد و خودم به نوعی میخوام پیش قدم بشم برای تمام کردن رابطه ی بی احساس که یکباره اتفاق افتاد و بی دلیل البته از طرف ایشون امیدوارم همیشه صداقت تو هر رابطه ای باشه و رابطه ی بدون صداقت محکوم به فناست و همون بهتر که تمام بشه

خوبه نوشته هاتون ولی عمل کردن بهش سخته من تو ی رابطه م که همسرم رو دوست دادم ولی میدونم که باهاش هیچ آینده ای ندارم موندم چه کنم

منم با کسی که دوستش داشتم، خداحافظی کردم. الانم حالم بده

من باید ب اصراره خانوادم ازدواج کنم و از کسی ک واقعا دوسش دارم باید جدا بشم از سره اجبار…خیلی سخته ازدواجه اجباری.. خدا کمکم کنه…

منم تو یه رابطه بد گیر افتادم و میخوام تمومش کنم ولی نمیتونم…واسم دعا کنید بتونم…

همه این حرفا نوشتنش و خوندنش راحت بود..عمل کردن بهش خیلی سخته

خیلی خوب بود…دقیقا حال منه! میخوام با کسی که دوسش دارم تموم کنم چون خوشحال نیستم…اما هنوز دو دلم:(

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

شاید همه ما به قدر کافی خوش شانس نباشیم تا کسی که عاشقش هستیم ، نیز عاشق ما باشد، اما این موضوع نباید ما را مایوس کند چرا که بسیاری مواقع عدم علاقه طرف مقابل شاید بدلیل عدم شناخت کافی یا یک سوءتفاهم باشد، بنابراین می‌توان با یک راهکار درست این مسئله را حل کرد. اما برای تبدیل عشق یک طرفه به رابطه متقابل و دو طرفه باید به این نکته مهم نیز توجه داشت که هر قدم اشتباه ممکن است او را از شما دورتر و دورتر کند، پس در این مسیر باید بسیار صبور بود و با افراد آگاه و با تجربه مشورت کرد.

فهرست مطالب

عشق یک طرفه حتی در بین زوج‌هایی که قصد ازدواج دارند نیز ممکن است وجود داشته باشد بدین صورت که یکی از زوجین 100% فداکاری و جانفشانی از خود نشان می‌دهد و این درحالی است که شریک مقابل به ندرت از خود علاقه‌ای نشان می‌دهد. یک معشوق ممکن است آگاهانه عشق یک طرف را رد کند یا حتی ممکن است کوچکترین علامتی نسبت به ابراز علاقه فرد مقابل خود نشان ندهد. برخی نیز با عشقی یکطرفه ازدواج را آغاز می کنند به امید این که در آینده این عشق به عشقی دوطرفه و حقیقی تبدیل می شود ولی به این گونه افراد اکیداً توصیه می شود این مسئله را در مشاوره پیش از ازدواج مطرح نمایند.

چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم

بعد از دانستن این‌که عشق یک طرفه چه ناراحتی‌هایی را در پی دارد، حالا وقت آن است که با مروری در نشانه‌های عشق یک طرفه که در این قسمت ارائه می‌کنیم ببینید که در کجای یک زندگی عاشقانه قرار دارید. این علائم مطابق موارد زیر هستند:

کاملا واضح است که عشق یک طرفه دردآور است چراکه شما وقت و انرژی خود را برای کسی هدر می‌دهید که حتی به خودش زحمت نمی‌دهد که به شما فکر کند. اما عشق یک طرفه قرار نیست همیشه بد باشد. زمانی‌که احساس می‌کنید عشقی که بدامش افتادید ارزشش را دارد می‌توانید واقعا سعی خود را بکنید تا عشق یک طرفه شما سرانجام داشته باشد.

درد، آزردگی و غم ناشی از روابط را می‌توان به روش‌های مختلف حل و فصل کرد اما درخصوص دل شکستگی در رابطه‌ای که هرگز شکل نگرفته چه باید کرد؟ عشق یک طرفه خود را ارزیابی کنید و یک تصمیم عاقلانه و صادقانه درباره آن بگیرید. آیا قصد دارید بی خیال آن شوید یا به خواسته خود برسید؟ این مقاله کمک می کند با اجرای  استراتژی ۷گانه زیر، کاری کنید تا عشق یک طرفه شما تبدیل به یک رابطه عاشقانه دو طرفه شود.

وقتی عاشق کسی می‌شویم که همین احساس را نسبت به ما ندارد اولین کاری که می‌کنیم این است که بدنبال خطاها و عیوب خودمان می‌گردیم، اما این درست نیست. از فکر این‌که به اندازه کافی خوب نیستید خود را سرزنش نکنید و این حقیقت را بپذیرید که این تنها شرایط است که با شما سازگار نیست. همه ما همانند چیزهای مختلف ازجمله تغذیه و نوع پوشش متفاوت از یکدیگر هستیم. بنابراین اگر فردی همان احساسی را که ما نسبت به او داریم را نداشت باید درک کنیم در شرایطی هستیم که قابل کنترل نیست و آن را بپذیریم.

درمورد احساسات خود مطمئن باشید. با درون خود ارتباط برقرار کنید و ببینید که آیا واقعا می‌خواهید عشق یک طرفه را به عشق دوطرفه تبدیل کنید یا خیر. بیشتر عاشق‌های یک طرفه از دنبال کردن معشوق خود پشیمان می‌شوند چرا که بعدها متوجه می‌شوند که عشقشان واقعی نیست. بنابراین هنگامی که واقعا درمورد احساسات خود مطمئن شدید تصمیم بگیرید و به پیش بروید.

برای این‌که معشوق شما ارزش شما را درک کند باید به ارتباط با او ادامه دهید. بیش از حد ناامید نشوید بلکه به او زمان و فرصت پاسخ دادن را بدهید. با گفتگوی با معشوق خود این امکان را فراهم کنید تا درک کند که شما همواره در کنار او هستید.

 

باید با پیام‌هایتان حسی را به او منتقل کنید تا به حال کسی به او منتقل نکرده است. پیام‌‌های که با موبایلتان برای او می‌فرستید باید نشان بدهد که شما چقدر محترم، خاص، شوخ و قابل اعتماد هستید و از جذابیت و سیاست زنانه برخوردارید. از آنجایی که هر دختری این مهارت را ندارد که در پیام این ویژگی‌ها را نشان بدهد، شما با این کار برای او منحصر به فرد می‌شوید. هیچ وقت قدرت پیام‌هایتان را دست کم نگیرید امروزه همه به موبایلشان وابسته هستند و ساعات زیادی را در حال استفاده از آن هستند، اگر شما بتوانید با این دستگاه حس خوب و منحصر به فردی را به او بدهید او به جای موبایلش به حسی که شما با موبایل به او منتقل می‌کنید وابسته می‌شود. رادیو عشق در دوره جذب عشق با موبایل رموز حذب کردن فرد مورد علاقه‌تان را از طریق موبایل و پیام به در اختیارتان قرار داده است.

 

خوب نیست که اجازه بدهید عشق یک طرفه شما را کاملا از پا در بیاورد. بهتر است برای خود مرزهای مشخصی ایجاد کنید. به کسی که دوستش دارید اجازه دهید از احساسات شما آگاه شده و ارزش شما را درک کند. کاری کنید که معشوق شما باور کند که او را واقعاً دوست دارید. اگر خیلی حساسیت نشان دهید، مطمئناً شما را کاملا نادیده خواهد گرفت.

این بدین معنا نیست که بیش از حد اشتیاق نشان بدهید و برای تحت تاثیر قرار دادن او کارهای عجیب و غریب کنید. بلکه شما باید به خود اعتماد کرده و کمک کنید تا معشوق شما را بهتر درک کند. سعی نکنید عیوب خود را پنهان کنید چراکه باید اجازه دهید طرف مقابل درون و برون شما را خوب درک کند. بدین ترتیب احتمالا با شما ارتباط برقرار خواهد کرد.

برای این‌که معشوق شما احساس متقابل شما را داشته باشد باید در تمام جوانب زندگی به او احترام بگذارید و یاد بگیرید با تمام وجود او را بپذیرید. با نشان دادن عشق و علاقه مناسب، او نیز ارزش واقعی شما را درک خواهد کرد.

خیلی مهم است که همیشه و به‌ ویژه در لحظات بد در کنار معشوق خود باشید. با حمایت او در لحظات سخت زندگی و در کنار او بودن در طول لحظات خوش می‌توانید یک نقش محونشدنی در ذهن او ایجاد کنید. حامی بودن ویژگی است که معمولاً افراد در شریک بالقوه خود جستجو می‌کنند. به خاطر داشته باشید که به تنهایی نمی‌توانید عشقی یکطرفه را به موفقیت برسانید ، بلکه طرف مقابل هم باید همین تلاش را بکند. اما با این وجود، این وظیفه شماست که به معشوق خود اطمینان بدهید که رابطه بین شما دو نفر درحال نتیجه دادن است و شما واقعا او را دوست دارید.

همانطور که گفته شد برای تبدیل عشق یک طرفه به رابطه‌ای پایدار و متقابل باید تغییرات مهمی در رفتار و زندگی خود داشته باشید تغییراتی که صبر و سعه صدر شما را می‌طلبد. اینکه بتوانید احساسات خود را کنترل کنید و در شرایط خاص بهترین عکس العمل را نشان دهید، گاهی بسیار دشوار خواهد بود، بنابراین برای تبدیل رابطه یک طرفه به رابطه متقابل نیاز به دانش، مهارت و یک برنامه مدون دارید. رادیو عشق  برای رسیدن به عشقی که لیاقش را دارید، کارگاهی را برای پایه اصول و تئوری‌های روانشناسی طراحی کرده است، که قدم به قدم شما را در مسیر رسیدن به خواسته‌تان همراهی می‌کند. در کارگاه بازگرداندن آموزش-محور عشق و ازدواج که بصورت آنلاین برگزار می‌شود، دانش و مهارت برای جذب عشق و ساختن یک رابطه پایدار و متعهدانه را خواهید آموخت.

جهت ارتباط با کارشناسان رادیو عشق و مطرح کردن سوالات خود می توانید با شماره 02146015870 تماس بگیرید. علاوه بر این کارشناسان ما با آغوشی باز آماده پاسخگویی به سوالات شما از طریق تلگرام و واتساپ (09035714068) هستند.

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

38 بازدید

47 بازدید

119 بازدید

107 بازدید

183 بازدید

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

سلام وقتتون بخیر و نیکی.من ۱۹سالمه از۱۵سالگی کار میکنم ارتباط اجتماعی خیلی بالایی دارم.ضمن اینکه صدای خوبی دارم…واقعیت من تو بین افرادی که باهاشون سر و کار دارم به اقایی بر خوردم که ازم۱۷سال بزرگترن خیلی با شخصیتن وازنظر اجتماعی و مالی سطح بالایی دارن.ایشون اومدن حضوری منو دیدن و متوجه شدم ایشون تغییر جنسیت دادن.و از خانومی خوششون میاد…من تماما بهشون کمک کردم که با اون خانوم ارتباط بگیرن ضمن اینکه باهم ارتباط عاطفی هم این وسط داشتیم و ایشونم از من خوششون میومد.در اخر چند وقتی هست که اون خانوم برگشتن به رابطه و من با پای خودم دور شدم…ضمن اینکه هنوز از سمت اون اقا پیام دریافت میکنم و البته خیلی خوشم اومده ازشون و به معنای واقعی عاشقشون شدم.اون فکر میکنه من عوض شدم ولی من دور شدم چون اون به چیزی که میخواسته رسیده و دیگه نیازی نیست باشم.هنوز خیلی جاها کمکشون میکنم و از کاری که بتونم دریغ نمیکنم….ولی من واقعا دوسشون دارم و میخوام اینو بدونه….چند باری بهش گفتم ولی دیگه نمیگم چون نمیخوام مردد شه…من واقعا نمیدونم چیکار کنم…

سلام دوست گرامی به حالتی که شما در آن قرار گرفتید، تله ایثار گفته می‌شود. طرحواره‌ها مانند یک عینک روی چشم، باعث می‌شوند که به صورت مداوم تصمیمات اشتباه بگیرید و یا به کسانی کمک کنید که اصلاً نیازی به کمک ندارید. نیاز دارید که حتما از کمک مشاور و درمانگر استفاده کنید تا بیش از پیش در این تله قرار نگیرید.چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم

سلام من 7سال با یه اقایی دوستم قصد ازدواج داشتیم ولی بدلیل اینکه من دچار پسوریازیس بودم بینمون مشکل ب وجود اومد این موضوع قبول نکرد ولی الان گفته قبول میکنه ب شرط اینکه6سال دیگ ازدواج کنیم این اقا انگار سادیسم داره واقعا سالهاس ک منو با حرفاش و رفتارش زجر میده نمیدونم واقعا چیکار کنم من خیلی عاشقشم

سلام دوست گرامی بیماری پوستی شما با دارو و مراقبت از دستگاه ایمنی بدن قابل کنترل است. اما درباره شرطی که او گذاشته است که غیر از این 7 سال، 6 سل دیگر نیز منتظر باشید؛ باید واقع‌بینانه‌تر به ماجرا نگاه کنید. البته شما سن خودتان را نگفتید؛ اما در هر صورت این انتخاب شماست که در حالت انتظار با فردی بی‌هدف بمانید یا خیر. توصیه می‌کنیم با مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره داشته باشید.

سلام من پسری ۱۹ سالم عاشق یه دختر شدم و الان ۱ سال و ۵ ماهه ک با همیم قبلا خیلی بهم عشق و علاقشو نشون میداد و راضی بود ک باهم نامزد بشیم ولی چن وقت پیش از دستم ناراحت شد و از فردای اون روز که تا الان ک حدود ۲ ماهی میشه باهام خیلی سرده و دیگ بهم ابراز علاقه نمیکنه و دیگه تمایلی به ازدواج نداره و من نمیتونم با کسی درد و دل کنم و خیلی ناراحتم و فکر و خیال نمیذاره که بدونم چه کاری انجام بدم میشه کمکم کنین؟

سلام دوست گرامی علت این سردی باید بررسی شود و اشاره کردید که از دست شما ناراحت شده بود؛ چه اتفاقی افتاد که این ناراحت به سردی رسیده است؟ و آیا شما شرایط نامزدی و ازدواج را دارید؟

سلام من یه دختر 24 سالم و عاشق کسی شدم که 10 سال ازم بزرگتره راستش اوایل فقط یه حس کمرنگ بود بهش اهمیتی ندادم اما یهو دیدم گوشیم پرشده از عکساش بک گراندم پروفایلام همش عکس اون شده هرکی ازش بد میگفت باهاش دعوا میکردم راستش همش تو رویاهام با اونم راستش اون اصلا نمیدونه که من وجود خارجی دارم گاهی وقتا نا امید میشم ولی باز به خودم میگم که خدا منو دوس داره خدا کمکم میکنه هر دختری آرزوشه که با اون باشه تا حالا عاشق نشده منم تا حالا با پسری رابطه ای نداشتم اون خیلی معروفه یه سلبریتی ولی خب من چی حتی همشهری هم نیستیم کمک میخوام فراموشش کنم یا بهش فکر کنم؟ دارم دیوونه میشم همش بهش فکر میکنم هر شب به خاطرش گریه میکنم ای کاش مال من شع😔💔

سلام دوست گرامی به اتفاقی که برای شما افتاده است، ساختن خانه روی آب گفته می‌شود؛ چون روی کسی سرمایه‌گذاری کردید و امیدوار هستید که کاملاً علاقه‌تان یکطرفه است. بهتر است به جای اتلاف وقت و امیدواری بیهوده، به رابطه در دسترس‌تری فکر کنید.

سلام من از بچگی عاشق یه نفر بودم (دختر _فامیل نزدیک هم هست) اما بعدش ک بهش گفتم گفت ت مث داداشمی و … گفتم واقعا عاشقشم و… ک در جوابم گفت گمشو . منم از اون وقت ب بعد دیگه بهش پیام ندادم اما واقعا بخدا حتی یک لحظه هم نتونستم از فکرش بیام بیرون بخدا این چندبار هم خوابش میبینم _حالا راهی هست ک اونم از من خوشش بیاد یا همین طور بسوزم

سلام دوست گرامی به سن خودتان اشاره نکردید. اگر طرف مقابل شما حسی ندارد، بهتر است خودتان را معطل نکنید؛ اما برای اینکه بتوانید بیشتر دیده شوید، اصرار بیش از اندازه برای این رابطه نداشته باشید و مشغول به کسب موفقیت و پیشرفت‌های فردی در زندگی‌تان باشید.

سلام وقتتون بخیر، من دختر۲۲ ساله هستم، دانشجو سال آخر هستم و نسبت ب پسری در دانشگاه حس خوبی دارم و دوستش دارم اما شنیده بودم دوست دختر داره و به محض شنیدن این موضوع سعی کردم جلوی احساساتم رو بگیرم و این کار رو کردم ، یه چند بار هم همو در حد رد شدن تو دانشگاه دیدیم ولی نمی‌دونم منو یادشه یا نه، در فضای مجازی با پیج فیک اونو دنبال میکنم البته قبل از اینکه دوستش داشته باشم نسبت بهش حسی پیدا کنم اومد ب پیج من درخواست داد و من قبول نکردم و آنفالو و بلاکش کردم واسه همه پسرا اینجوریم و از این بابت خیلی الان خودمو سرزنش میکنم ، ولی مدتیست متوجه شدم با کسی ک در رابطه بوده، در اینستاگرام همدیگرو آنفالو کردن … من تا حالا با هیچ پسری تو عمرم نبودم ولی این پسر رو ک دیدم احساس خوبی نسبت ب رفتار مردونش دارم البته تحقیقی درباره اش نکردم فقط در حد اسم و فامیل و رشته ایشون و اینکه عضو انجمن کانون دانشگاه هست و من از مسئولیت پذیر بودنش و دوندگی برای دانشجویان بدون هیچ ترسی ک دارند و از جون و دل مایه میذارن، عاشق این خصلتشون شدم . ولی ب خودم اجازه نمیدم ک اظهار عشق کنم به ایشون و غرور منی که دخترم له شه … از عواقب اینکه عکس العملش چیه میترسم … اینم نکته مهمیه ک فرهنگامون متفاوته ایشون لر هستند و من فارس … لطفاً از من نخواهید برم و درباره دوست داشتن بهش بگم ی راه حل دیگه پیش پام بذارید ،

سلام دوست گرامی ویژگی‌هایی که از ایشان گفتید برای شما جذاب است، اما او فعلا به سمت شما گرایشی نشان نداده است. می‌توانید اگر امکانش را دارید عضو کانون شوید و رفتارهای او را زیرنظر داشته باشید. در رابطه با تفاوت فرهنگی، اگر در خانواده شما این مساله خط قرمز است، به این رابطه ورود نکنید.

سلام ببخشید مزاحم شدم من بار قبلی هم پیام دادم ولی جوابمو ندادین. من شونزده سال دارم و حدودا از اسفند سال قبل عاشق ی دختری که همشهری من هستش شدم . من ایشون رو کلا از نزدیک یک بار دیدم ولی خب ایشون رو فضای مجازی دنبال میکردم حدود هفت ماه از حس من به ایشون گذشت و چون این مدت خیلی بهم فشار اومده بود بالاخره حسمو بهشون گفتم ولی متاسفانه اون گفت که نمیخاد وارد رابطه بشه و گفت که من فراموش کنم . ولی من متاسفانه همچنان هم نتونستم فراموش کنم و تقریبا هر دقیقه به فکر ایشونم و یجورابی باعث ایجاد تداخل در زندگیم شده . خیلی از دوستانم هم برای فراموش کردنش بهم کمک کردن ولی باز نتونستم .من ایشون رو خیلی خیلی دوست دارم و با اینکه بهم جواب منفی دادن بازم نتونستم فراموششون کنم . ازتون خواستم بهم کمک کنید که چطوری با این مسئله زندگیمو ادامه بدم . ایا باید ایشون رو فراموش کنم که فک نکنم بتونم یا باید صبر کنم و در آینده دوباره حسمو بهشون بگم لطفا کمکم کنید . مرسی از سایت خوبتون

!سلام با عرض سلام و ادب چند ماهه درگیر عشق یکطرفه هستم پسر داروخانه داره من از وقتی که دیدمش عاشقشم ولی نمیتونم بهش بگم اصلا کلا سرش پایینه اینقدر دختر مییاد به روی کسی نه می‌خنده نه چیزی اضافه میگی مؤدب هست من فکر میکنم عاشق کسی دیگه هست همه بهم میگن دختر به این زیبایی با اون پسر چی کار داری من خستم دیگه کمکم کنید

سلام دوست گرامی به سن خودتان اشاره نکردید. دلیل جذب شدن به ایشان چیست؟ به دلیل بی‌توجهی که به شما و یا دیگران دارند؟ وقتی دلیل این جذب شدن را بدانید متوجه می‌شوید که چرا نسبت به ایشان حس خوبی دارید. گفتید تصور می‌کنید که او شخص دیگری را دوست داشته باشد، اما این صرفا یک فکر است که می‌تواند درست یا غلط باشد. و نکته آخر گفتید همه می‌گویند دختر به این زیبایی با او چه کار داری؛ این حرف نشان می‌دهد که اولا همگی از این علاقه شما مطلع هستند و این کار را برای شما سخت می‌کند، دوماً نگاه دیگران چرا این است که او از شما کمتر است و یا شما از او سرتر هستید؟ این مسائل باید حتما توسط مشاور شما بررسی شود و همچنین می‌توانید برای آموختن صحیح جذب عشق، از دوره آموزشی« جذب عشق، از آشنایی تا ازدواج» رادیوعشق استفاده کنید.

چطور میشه مشاوره گرفت

برای رزرو نوبت می‌توانید با شماره تلفن 02146015870 تماس بگیرید یا به شماره 09035714068 در واتساپ یا تلگرام پیام دهید تا نوبت شما توسط همکاران ثبت شود(پشتیبانی رادیو عشق از ساعت 10 صبح تا 1 بامداد پاسخ‌گوی تماس‌ها و پیام‌های شما هستند. در خارج از این زمان هم حتما به شما پاسخ‌ داده خواهد شد، البته با کمی تاخیر). همچنین می‌توانید بصورت اینترنتی در زمان و روز دلخواه‌تان نوبت مشاوره‌تان را رزرو کنید.

سلام ببخشید مزاحم شدم من بار قبلی هم پیام دادم ولی جوابمو ندادین. من شونزده سال دارم و حدودا از اسفند سال قبل عاشق ی دختری که همشهری من هستش شدم . من ایشون رو کلا از نزدیک یک بار دیدم ولی خب ایشون رو فضای مجازی دنبال میکردم حدود هفت ماه از حس من به ایشون گذشت و چون این مدت خیلی بهم فشار اومده بود بالاخره حسمو بهشون گفتم ولی متاسفانه اون گفت که نمیخاد وارد رابطه بشه و گفت که من فراموش کنم . ولی من متاسفانه همچنان هم نتونستم فراموش کنم و تقریبا هر دقیقه به فکر ایشونم و یجورابی باعث ایجاد تداخل در زندگیم شده . خیلی از دوستانم هم برای فراموش کردنش بهم کمک کردن ولی باز نتونستم .من ایشون رو خیلی خیلی دوست دارم و با اینکه بهم جواب منفی دادن بازم نتونستم فراموششون کنم . ازتون خواستم بهم کمک کنید که چطوری با این مسئله زندگیمو ادامه بدم . ایا باید ایشون رو فراموش کنم که فک نکنم بتونم یا باید صبر کنم و در آینده دوباره حسمو بهشون بگم لطفا کمکم کنید . مرسی از سایت خوبتون

سلام وقت شما بخیر دختری هستم 32 ساله… دو سال و دو ماه پیش با پسری آشنا شدم که از نظر من گزینه ی مناسبی برای ازدواج با هم بودیم. پس از اینکه شناخت ازش کسب کردم بهش علاقمند شدم ولی از اول به من گفت که سالیان سال قبل عاشق دختر یکی از فامیلهاشون بوده که ازدواج کرده و هیچوقت عاشق من نمیشه… زمان پیش رفت تا خانواده هامون مطلع شدند و الان در شرف خواستگاری هستیم. من واقعا عاشقانه دوستش دارم و دلم می خواد زندگی خوبی را با هم بسازیم اما هر وقت که دعوامون میشه و جر و بحث می کنیم به من میگه تو عاشق نیستی، من قبلا که عاشق بودم اگر عشقم می گفت بمیر من میمردم ولی تو اینطوری نیستی… با گفتن این حرفهاش حالم خراب میشه و احساس میکنم با گذشت دو سال هنوز، دلش جای دیگه ای هست و منو دوست نداره این روزها که در شرف خواستگاری هستیم و باید بهترین روزهای زندگیم باشه واقعا روزهای بدی رو می گذرونم شبها تا صبح گریه می کنم و حال روحیم واقعا خراب شده چندین بار تصمیم گرفته ام که همه چی رو تموم کنم حس میکنم نسبت به من احساسی نداره و واقعا سرده و موندن یا رفتن من براش ارزشی نداره خواهش میکنم راهنماییم کنید متشکرم از شما

سلام دوست گرامی همانطور که اشاره کردید، پرونده گذشته برای طرف مقابل شما همچنان باز است. بهترین تصمیم این است که قبل از برگزاری مراسم و عقد، به مشاور پیش از ازدواج مراجعه کنید. او باید بتواند از گذشته عبور کند تا زندگی مناسبی را برای شما بسازد. شما نیز به او بگویید که وقتی در مورد گذشته صحبت می‌کند، شما حال بدی پیدا می‌کنید. آموختن مهارت‌ ارتباط موثر می‌تواند برای شما بسیار کمک‌کننده باشد.

سلام ببخشید مزاحم شدم.من شونزده سالمه حدودا اسفند پارسال بود که به دختری ک همشهریمه علاقمند شدم و توی فضای مجازی ایشون رو دنبال میکردم .حدود شش ماه به ایشون علاقمند بودم و بالاخره توی مرداد ماه علاقمو بهشون گفتم و متاسفانه ایشون نه گفتن .بعد از این اتفاق هم متاسفانه علاقه من به ایشون کمتر نشد و تو این مدت حالم خیلی بد بود واقعا هرکاری هم میکنم نمیتونم ایشون رو فراموش کنم .خواستم ازتون کمک بگیرم که چیکار کنم آیا فراموش کنم یا صبرکنم یا هرچیز دیگه ایی ….مرسی

سلام و خسته نباشید من عاشق پسری شدم که دوست خانوادگی ما و از من ی سال بزرگتره من بهش گفم دوسش دار و ازش پرسیدم که حسی بهم داره و گفت من همه رو دوس دارم ما قبلا رفیق بودیم اما اون جدیدا باهام سرد شده و بهم محل نمیزاره میشه بگید چطوری میتونم اون رو ب خودم علاقه مند کنم

سلام دوست گرامی جذب عشق مسیر تخصصی دارد. به این نحو که شما اولین اشتباه را مرتکب شدید و به صورت مستقیم علاقه خود را بیان کردید. علت سردی او نیز همین مساله است. بهتر است با کمک دوره «جذب عشق از آشنایی تا ازدواج» این مسیر را به شکل درستی پیش ببرید.

سلام خسته نباشید من ۱۲ سال دارم و میدونم که خیلی برای این حرف ها زوده اما من احساس میکنم پسر عموم که ۵ ماه از من کوچک تره من رو دوست داره چون خیلی مواظب من هستش من سالی دو سه بار به شهرستان میرم و اون هم تو شهرستان زندگی میکنه وقتی رفته بودیم شهرستان موقع برگشت از من پرسید که چیزی رو جا گذاشتم یا نه و من گفتم که نه اما اون باز هم رفت گشت تا ببینه واقعا چیزی جا نمونده حتی یه بار دیگه که رفته بودیم شهرستان وقتی من داشتم با گوشی فیلم نگاه میکردم به بهانه فیلم نشست بغل دستم و به صفحه گوشی نگاه کرد اما تنها چیزی که حواسش بهش نبود گوشی بود من غرق تماشای فیلم بودم که احساس کردم سرش به شونم نزدیک شد اما من کس دیگه ای رو دوست داشتم پس با بهانه آب خوردن ازش فاصله گرفتم میشه بگید چیکار کنم که متوجه بشه یه نفر دیگه رو دوست دارم و نمیتونم با اون باشم

سلام دوست گرامی می‌توانید روی رفتارخودتان کنترل داشته باشید و زمانی که به شما نزدیک می‌شود از او فاصله بگیرید. البته همانطور که اشاره کردید در سن شما این مسائل بسیار زود است.

سلام من درگیر کسی شدم که حتی بهم اهمیت نمیده اصلا با یه نفر دیگست نمیدونه که من دوستش دارم ولی اصلا معلومه از رفتاراش احساسی به من نداره فراموش کردنش خیلی سخته باید چیکار کنم

سلام دوست گرامی قطعا فراموش کردن فردی که شما دوستش دارید کار سختی است. اگر به این تصمیم رسیدید که باید ایشان را فراموش کنید، از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید. پیش از آن شما می‌توانید قطب نمای «زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» را مطالعه کنید.

سلام، من 12ساله عاشق ی دختری شدم، داستانی ک من تو این دوازده سال گذروندم و هنوز باهاش درگیرم شاید تو قصه ها بشه نمونش رو دید، من به این دختر خلاصه رفتم احساسمو گفتم ولی ن حضوری، چون مشکلاتی پیش اومد ک مجبور شدم از طریق مجازی این کارو بکنم، اون دختر هم جواب رد داد و گف اولش ک نمیتونم به هرکسی اعتماد کنم، طبیعیه چون شناختی از من نداره، و بیشتر پیگیر شدم و گفت ک نمیخاد وارد رابطه احساسی بشه کلا، و اصن برای اینک منو ا سر خودش وا کنه گفت که با کسی در ارتباطه… ولی من پیگیری کردم و متوجه شدم که با کسی در ارتباط نیس ولی ی رابطه ناموفق داشته و هنوز دلش پیش طرفه… من الان تو این شرایط چیکار باید بکنم؟؟ فراموش کردنش امکان پذیر نیس، 12سال داستانای عجیب داشتم من سر این عشق، خلاصه ی راهنمایی و کمکی بکنید تو این راه منو ممنون میشم ازتون🙏

سلام دوست گرامی به سن خودتان اشاره نکردید. مدت زمان زیادی را صرف این دوست داشتن کردید و با رفتاری که از طرف مقابل دیدید، ناامید شده‌اید. چون طبق پیگیری‌ای که کردید، پرونده گذشته طرف مقابل‌تان هنوز باز است. در این مسیر شما نیاز به همراهی یک مشاور دارید و می‌توانید در دوره«زندگی پیرزومندانه پس از جدایی» شرکت کنید. در این دوره شما می‌آموزید که چگونه با سوگ از دست دادن رابطه کنار بیایید و مجدداً بتوانید برای زندگی آینده خودتان به صورت صحیح برنامه‌ریزی کنید.

سلام دیروز یه راهنمایی برا مشکلم خواستم نظرم رو نگذاشتید دوباره می نویسم تو رو خدا کمکم کنید دوسش دارم نمی دونم چطور به هش ثابت کنم : سلام،قسمت اول :من پسری سی و دو ساله ام. پنج ساله تو کارگاه با دختری همکارهستم ایشون از یک پا مشکل حرکتی دارند من اوایل شرایط ازدواج نداشتم و به هیچ دختری از دید مشتری نگاه نمی کردم تا اینکه یک سال پیش متوجه شدم این دختر خواستگاری داشته که کنسل شده .من به ایشون فکر می کردم اما چون از نظر مادی من مشکل داشتم نگفتم تا اینکه دوستانم و دوستانش متوجه حس من به وی شدند و انگیزه مرا بیشتر کردند من رفته رفته خاطر خواهش شدم و بالاخره یکماه پیش ازش درخواست اشنایی کردم قسمت دوم :دختره گفت قصد ازدواج ندارد این حرف مرا خیلی شوکه کرد .چند روز بعد دوباره درخواست کردم گفت اصلا قصد ازدواج ندادم قسمت سوم:من انگیزه نداشتم تصمیم گرفتم کارم و ترک کنم اون روز بهم گفت تو جای برادر منی من تو دلم اتش می گرفتم چند روز بعد دوباره سر کار خواستنم منم مشکل مادی داشتم برگشتم اما اینبار همه فکر و ذکرم دختره بود روز عاشورای ۹۹ بالاخره نتونستم و رفتم محلشون اونجا منو دید اما نتونستم نزدیک بشم برگشتم روز بعد توجهی بهم نکرد انگار اونروز منو ندیده!دیگه بخشی که من کار می کروم نمی اومد و من بی انکه او را ببینم به خانه برمی گشتم واقعا عاشقش بودم ولی این یک عشق یک طرفه بود!؟دیگه عقلم به جایی نمی رسید تا اینکه سایت شما رو دیدم و این ماجرا رو شرح دادم .لطفا کمکم کنید شماره همراهش رو ندارم دوستاش هم نمیدن فقط خونشو بلدم ماجرا رو به خانوادم گفتم ،گفتن اگه راضیش کنی حاضریم بریم خواستگاری (به این امید که اون راضی بشو نیست و تا اون موقع یکی دیگه رو برام پیدا کنن)لطفا راهنماییم کنید من هوس باز نیستم من عاشقم

.

سلام دوست گرامی آیا در حال حاضر شرایط ازدواج برای شما فراهم شده است؟ آیا ایشان دلیل اصلی عدم موافقت خودشان را گفتند؟ طرف مقابل شما تجربه بهم خوردن خواستگاری را داشتند و این مساله ممکن است روی اعتماد ایشان اثرگذار بوده باشد. بنابراین بهتر است تصمیم قاطعانه‌ای بگیرید و از طرف خانواده برای این مساله اقدام کنید.

سلام وقت بخیر شش ساله با پسری مجازی آشنا شدم در ابتدای آشنایی هر دو مون از عدم موفقیت عاطفی در گذشته دردودل کردیم .. توافق باهم بودن بود ..البته ایشون تهران هستن و من شمال .. بعد دوسال اخلاقش عوض شد این رابطه پنهانی سرکاری تفریحی نبود خانواده ها مطلع بودن ولی ناگهانی منقلب شد و با کسانی رابطه گرفت که اولی بعد دو سال تمام حتی عقد موقت باهاش رفت اما بهم خورد بلافاصله بعد مدت کوتاهی با یکی دیگه جایگزین کرد که قبلا میشناختمش ولی منم همچنان مننظر دل نگران پابندش بودم هستم گاهی ماهی یکبار بهش پیام میدم .. هر دو مون مذهبی هستیم ایشون درظاهر یک مرد هیئتی نشان می دهد ذاتش خوبه ولی در مورد من بسیارتفکر میکنه ولی در انتخاب با دیگری بودنش راحت تصمیم میگیره او باطن با من خوبه اما ظاهر لجبازی و غرور یا بی محلی نشان می دهد .. او 30 سال و من31سال .. او دو بار رابطه ازدواج موقت داشت من فقط یک بار چه قبل و چه بعد ایشون من هرگز دوستی با نامحرم نداشتم و این در اصالت من نیست وگرنه شش سال دلباخته او دراینهمه فاصله نبودم .. خواش میکنم هر راهنمایی میکنین فقط نگین جدایی هیچ وقت اینهمه مومن نبودم ک بخاطر عشقش دائم در محراب و دعاهستم ..من چادری ام دختری آزاد نیستم .. لیسانس علوم اجتماعی دارم باتشکر

سلام دوست گرامی ارتباط شما طی این مدت کاملاً مجازی بوده است و اصلاً همدیگر را ندیده‌اید؟ به نظر می‌رسد روی این رابطه سرمایه‌گذاری زیادی انجام دادید و باور نمی‌کنید که ایشان قصد جدی برای ازدواج ندارند.. در کنار دعا و عبادت نیاز است تا تعقل هم باشد تا بتوانید تصمیمی درست بگیرید و در این مرحله حضور یک مشاور برای شما بسیار موثر است.

سلام من آرام حاتمی ۲۴ ساله از ارومیه هستم عاشق یه دختر شدم دختر پسر عمو مامانم. در حالیکه او ۱۶ سالشه و مامانم میگه عمرا نباید بهش پیشنهاد بدی عروسمون نباید بشه چون میونهخانواده هامون شکرابه، ولی دوستش دارم آخه

سلام دوست گرامی 8 سال تفاوت سنی دارید، ایشان در سن نوجوانی هستند، خانواده شما مخالف این وصلت هستند. در چنین شرایطی که موانع سر راه ازدواج شما زیاد است، باید تلاش کنید که ابتدا برای خودتان مشخص کنید که به چه علتی به ایشان علاقه پیدا کردید؟ در واقع معیارهای شما برای انتخاب او چیست؟ در ازدواج اگر خانواده‌ها مخالفت منطقی داشته باشند، شرایط برای زوج بسیار دشوار خواهد بود، چون خانواده همیشه حضور دارند و مطمئناً نمی‌توان فقط طرف یک نفر را گرفت. پس بهتر است تمرکز خود را روی دلایل انتخاب ایشان بگذارید و همچنین علت اختلافی که بین خانواده‌های‌تان وجود دارد را به صورت دقیق و منطقی بررسی کنید. اگر میانه خانواده‌ها بهتر شود، میزان امید برای این وصلت بهتر خواهد شد.

با عرض سلام و خسته نباشید ممنونم از سایت خوب تون که مطالب خیلی ریز و بدرد بخوری داخل سایت قرار میدید که مورد استفاده و امتحان و نتیجه بخش هستند

من تقریبا ۳ سالی میشه عاشق یک دختری شدم که تونستم تو برنامه های مجازی چند ماهی باهاش ارتباط برقرار کنم و تا جایی که تونستم کمکش کردم هر طوری که از دستم بر میاد تنهاش نذاشتم و اواخر بهشون گفتم که دوسش دارم، ولی در جواب بهم گفتن که من یکی دیگه رو دوست دارم و به تو مثل داداش خودم نگا میکنم و جز تو هم کسی ندارم که ازش کمک بخوام. الان با مدتی که گذشته هم اون ازم شناخت داره هم من، در حالی که پسری که ایشون دوست دارن اونم به این رو نمیده، می‌گفت میتونیم مثل خواهر برادر گاهی حرف بزنیم میخواستم بدونم آیا میشه این چنین رابطه و تبدیل کرد به عشق و اگه میشه چطوری ؟

ممنون از سایت خوبتون رادیو عشق

سلام دوست گرامی از بازخورد مثبت شما سپاسگزاریم.🌹

در مورد این رابطه، مسأله‌ای که روشن و واضح هست، این است که رابطه رشد می‌کند و نمی‌توان فردی که به او احساس عاطفی دارید، مدل یک خواهر دوست داشته باشید و این یک سوءاستفاده از شماست. در مورد اینکه آن پسر به طرف مقابل شما محلی نمی‌دهد، مسئولیتی گردن شما نیست و بهتر است ایثارگرایانه با این موضوع رفتار نکنید.

من آتوسام که گفتم ۴ ساله درگیر به رابطه با عشق یه طرفه هستم طرف از منم ۴ سال کوچیکتره و خودش میدونه هیج وقت عاشقم نشده و فقط عادت کرده ولی من انتخابش کردم بهشم گفتم ولی اون حرف ازدواج رو پیش نمیکشه من الان ۳۳ سالمه بدون اون نمی تونم و نمی تونم جدا شم اون همیشه ایراد ازم می گیره از همه چیزم و سر بسته میگه نمیخوامت ولی باز هم هست من فکر میکنم عادت کرده نظر شما چیه فقط نگید جدا شو چون به حرفه سخته ۴ سال با یکی باشی کمک کنید من زشت نیستم ولی مرتبا ایراد می گیره ازم توهین میکنه بعد بعضی وقتها میگه الکی گفتم

سلام دوست گرامی بله کنار گذاشتن این رابطه در حرف آسان است، اما در عمل بستگی به توانایی و پذیرش منطقی شما دارد. تحقیر، توهین و ایرادگیری ایشان را پذیرفته‌اید، غافل از اینکه همین مسائل شما را وابسته‌تر کرده و دائماً عزت نفس‌تان خورد می‌شود. به چه دلیل به این سطح از رابطه رضایت دادید؟ شما در تله افتادید و نیاز دارید تا از این تله رها شوید.برای مطالعه بیشتر به مقاله«طرحواره دمانی، کدام طرحواره در من برجسته‌تر است؟»مراجعه کنید. همچنین نظر ما این است که شما نیاز دارید ابتدا عزت نفس خودتان را بازسازی کنید تا با منطق بهتری به این رابطه سرشار از فاکتورهای خطر، فکر کنید.

سلام من چهار پنج سالی است عاشق دختر خاله ام شدم ما از بچگی با هم بودیم البته اون از من دو سال بزرگتره ولی من اصلا با این قضیه مشکلی ندارم و خیلی هم دربارش فکر کردم یک بار هم یه جورایی بهش به طور غیر مستقیم گفتم دوسش دارم البته یک بارم با پیامک ولی اون علاقه ای به اون صورت نشون نداد و گفت هنوز زوده و… که فک کنم تنها مشکلش با من سر همون سن وساله ولی در حد پسر خاله دختر خاله ای خیلی همو دوست داریم اگه میشه راهنمایی کنید چند سالیه شب و روز بهش فکر میکنم میگم زود برم سر کار که بتونم بهش برسم استرس کنکورم دارم به همین خاطر ممنون از رادیو عشق💙

سلام دوست گرامی سن شما باید حدود 17 یا 18 سال باشد. اشاره کردید 4 یا 5 سال است که عاشق ایشان شده‌اید. یعنی از سن 12 سالگی. این سن اوج شروع دوره بلوغ و آغاز هیجان‌های زیادی است که باعث می‌شود احساساتی را تجربه کنید که خارج از کنترل شماست. اشاره کردید 2 سال بزرگتر هستند، یعنی مقداری بلوغ عاطفی ایشان زودتر از شما شکل گرفته است و به همین دلیل می‌دانند سن شما و خودش برای رابطه عاطفی مناسب نیست. بهتر است برای جذب ایشان، اهداف مشخصی در زندگی فردی خودتان داشته باشید و انسان پرقدرتی برای ایشان به نظر برسید. مثلاً کنکور با رتبه مناسب، شغل خوب و.. می‌تواند ایشان را ترغیب به ازدواج با شما بکند. سعی کنید در حال حاضر روی مساله درس تمرکز کنید تا نتیجه آن، او را به سمت شما بکشاند.

سلام من عاشق پسر عمم شدم که اونم عاشق اون یکی دختر عمم شده. و گفته که دختر عمم بهش جواب رد داده. من اهل دوستی نیستم اما بهش ابراز علاقه کردم و اون هیچی نگفت یعنی گفت دوستم داره ولی عاشقم نیست ولی من خیلی عاشقشم و نمیخوام از دستش بدم و اون خیلی ناامیده… وقتی درباره عشقم پیشش میگم مدام حرفو عوض میکنه که حرفی نزنه. ولی اخلاقش خوب بود آخرین بار ناراحتش کردم از خودم ولی پشیمون شدم و باز بهش پیام دادم چون خیلی دلتنگش شدم ولی مث اول نیست و از کلی پیام یدونه جواب میده و من خیلی ناراحتم چیکار کنم دوست ندارم از دستش بدم میخام اونم عاشقم بشه آیا راهی هست؟ راهی هست که کاری کنم از فکر اون عشق بیرون بیاد و عاشقم بشه؟

سلام دوست گرامی ابراز علاقه شما به ایشان در صورتی که می‌دانستید دلبسته فرد دیگری هست، اقدام درستی نبوده و تا زمانی که ایشان به فرد دیگری فکر می‌کند نمی‌تواند همراه مناسبی برای شما باشد. همانطور که شما هم تا وقتی که در فکر او هستید نمی‌توانید به شخص دیگری فکر کنید. ابراز علاقه خود را قطع کنید و سعی کنید عزت نفس خودتان را بالا ببرید تا ایشان خودش برای بودن کنار شما فکر کند.

سلام من مردی 33 ساله چند روز پیش خواستگاری دختری رفتم که 36 سالش بود که هم از لحاظ تحصیلات و مالی از من بالاتر بود در برخورد اول خیلی از او خوشم اومد و عاشق او شدم و طبق سوالاتی که از هم می پرسیدیم وجه مشترک زیادی داشتیم ولی احساس میکنم زیاد مورد پسند او نبودم ، هنوز هم جواب قطعی از خانواده او نگرفتم ممنون میشوم راهنمائیم کنید .

سلام دوست گرامی تا وقتی که ایشان جواب قطعی ندادند این قضاوت‌های ذهنی شماست که شما را پیش می‌برد و نیاز دارید تا بتوانید ابتدا جواب قطعی را دریافت کنید. اما نکته جالب توجه این است که آیا درباره سن ایشان مشکلی ندارید؟ اینکه او از شما از هر نظر بالاتر است سوال است که به چه دلیل شما به او گرایش پیدا کردید؟

سلام من ۳۲سال سن دارم و همسرم ۵سال از من بزرگتر هست و ایشون قبل از من یک دوره نامزدی نا موفق داشتن که گویا همه چیز خوب بوده و بخاطر یک دروغ یا مشروب خوردن طرف مقابل بهم خورده و بعد از یکسال با کلی دو دلی با من ازدواج کرده و الان حدود یکسال از رابطه ما گذشته و حتی یکبار هم به من نگفته دوست دارم و خیلی سرد هست حتی جدیدا تو‌گوشیش دیدم که هنوز عکسش رو هم نگه داشته و من خیلی افسرده و‌ناراحت هستم از اینکه با ینفر زندگی میکنم که دوسم نداره و خوشحالی وناراحتیم اصلا براش مهم نیست و خیلی رفتارای بد دیگه حتی تو رابطه زناشویی پس خواهش میکنم به من کمک کنید ممنون از شما

سلام دوست گرامی طرف مقابل شما پرونده گذشته را همچنان نبسته است و نیاز دارد تا بتواند ابتدا آن رابطه را تمام کند و سپس به رابطه با شما رسیدگی کند. باید از خودتان بپرسید دلیل اصرارتان برای اینکه با او زندگی و ازدواج کردید چه بوده است؟ آیا تابحال برای حل این مساله به مشاور زوج درمانگر مراجعه کردید؟ توصیه می‌کنیم قبل از هرگونه تصمیم به مشاور زوج‌درمانگر مراجعه کنید.

سلام وقتتون بخیر من با یکی از هکلاسیام در ارتباط بودم و رفتم ابراز احساس کردم ولی ایشون به من گفتن علاقه ای به من ندارن و مشکل از خودشه که نمیتونه دوباره اشتباه کنه چون قبلا هم یه رابطه داشته که ناموفق بوده میخوام بدونم چطور میتونم نظرش رو عوض کنم یا حداقل کاری کنم کمی به من علاقه پیدا کنه

سلام دوست گرامی طرف مقابل شما به علت شکست عاطفی که داشتند، اعتماد دوباره و صمیمیت را غیرممکن تصور می‌کنند. وقتی افراد پرونده رابطه عاطفی گذشته را هنوز نبسته باشند، به سختی می‌توانند مجدداً به کسی اعتماد کنند. مسئولیت اینکه او گذشته خود را فراموش کند و یا دوباره اعتماد کند، با شما نیست، چون خودش باید این مسیر را طی کند. اما می‌توانید براساس محیط مشترکی که باهم دارید یعنی همکلاس بودن، سر صحبت را با او مجددا باز کنید. اما قبل از هر اقدامی، لازم است تا برای خودتان یک بازه زمانی مشخص کنید، مثلاً بگویید من تا 3 ماه آینده تلاش خودم را برای این رابطه انجام می‌دهم. این کار باعث می‌شود که بیش از اندازه برای کسی که به شما علاقه ندارد، زمان صرف نکنید و در عین حال تلاش خود را انجام دهید. برای دریافت مشاوره نیز می‌توانید از رادیو عشق، نوبت مشاوره دریافت کنید.

با عرض ادب سلام . راستی پارسال بد جور عاشق یه دختری بودم که همه کار و شغلم اون بود. وقتی میرفتم دیدنش همیشه حاضر بود .میدونستم از من خوشش میاد اما یهویی فهمیدم دل به یه پسر داده که ازش خیلی بدم میومد. منم زد به سرم و رفتم با وجود اینکه رفتم اما واقعأ داغون شدم. اما بعداز یه سال تمام دوباره خواهانش شدم. سراغشو از دوستانم گرفتم گفتن همش تو خونه ست . اما یه سوال : امکان داره دوباره ازمن خوشش بیاد ؟ لطفاً نگین بیخیالش چون تو خیالم نیست ! تو قلبم , روحم و حتی تمام وجودمه …..

سلام دوست گرامی سن خودتان و طرف مقابل را اشاره نکردید. یعنی شما باهم در رابطه‌ای نبودید و تصور می‌کردید که او از شما خوشش می‌آمده. بعد از این هم ایشان با یک فرد دیگر آشنا شده است، این دو مسأله باهم تداخل و تضاد دارند. بعد از یکسال مشخص نیست که ایشان هنوز هم به شما فکر می‌کنند یا خیر؟ می‌توانید در صورتی که ایشان در رابطه دیگری نیستند، شانس خودتان را امتحان کنید و به صورت مستقیم علاقه خودتان را مطرح کنید.

سلام من عاشق یه نفر شدم خیلی دوستش دارم و اصلا منو نمی شناسه حتی یه بار که دیدمش جلوش گریه کردم خیلی دوستش دارم و خیلی هم کم می بینمش آخرین باری که دیدمش یک ماه پیش بوده طوری شدم که با شنیدن یه آهنگ غمگین گریه میکنم و خیلی خسته شدم لطفا یه راه حل خوب بهم بگین ممنون میشم و اینکه من اون رو تو دلم نمیکُشم=)

سلام دوست گرامی سن خودتان را اشاره‌ای نکردید. ابتدا علت‌ جذابیت ایشان را برای خودتان توصیف کنید که به چه دلیلی تا این حد ایشان خوشتان آمده است. سپس باید مسیری را پیدا کنید تا بتوانید به ایشان نزدیک شوید و صحبت مشترکی داشته باشید. البته جزییاتی در مورد این علاقه و اینکه چطور با ایشان آشنا شدید نگفتید، به همین راهنمایی ما نیز به صورت کاملاً کلی است. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره جذب عشق می‌توانید«قط‌ب‌نمای جذب عشق تا ازدواج» را مطالعه کنید و از مشاوران رادیوعشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام من ۲۱ سالمه از ۱۷ سالگی عاشق دختری شدم که تا الان یعنی ۴ ساله بهش نرسیدم خیلی تلاش کردم یک دوره سه ساله سیگاری شدم الان ۶ ماه ترک کردم کلا داغون شدم مشکل عصبی پیدا کردم الان هم به این امید زندگی میکنم که بهش برسم از خیلی از راه ها خواستم بهش نزدیک شم اما نشد از طریق چند تا دوستش ولی بازم نشد توروخدا کمکم کنید واسه هیچ دختری سربلند نکردم تا حالا جونیمو تا الان واسش تباه کردم کمکم کنید

سلام دوست گرامی زمانی که شما عاشق شدید سن کمی داشتید و سن نوجوانی زمان مناسبی برای انتخاب همسر نیست. دلایل اینکه به او نرسیدید را اشاره نکردید که بدانیم چه موانعی سر راه شماست. اما سیگاری شدن شما به این دلیل بود که ناکام شدید و نتوانستید به خواسته خود برسید، این مساله تقصیر طرف‌مقابل نیست. برای دریافت مشاوره و بررس جزییات بیشتر رابطه لطفا از رادیوعشق وقت مشاوره دریافت کنید.

سلام.من ۲۰سالمه و از کلاس سوم راهنمایی عاشق پسرِپسرعموی بابام هستم!یکی دوبارم بهش پیام دادم که سر صحبت رو باز بکنم باهاش ولی حتی جوابم رو نداد.همش احساس میکنم از من متنفره .خسته شدم از انتظار..حتی وسط خوشبختی هم یادش میوفتم حتی موقه خاستگاریامم اگر قبولم باشه یادش میوفتم..از یادم نمیره با اینکه سال به سالم نمیبینمش!چیکار کنم؟

سلام دوست گرامی مدت زمان زیادی است که درگیر این دوست داشتن شدید و گویا همه زندگی‌تان وابسته به این احساس شده است. ابتدا روی جذابیت‌های خودتان تمرکز کنید تا بتوانید حس خوبی به خودتان داشته باشید. اینکه دائما حس کنید که کسی که جواب شما را نداده است، یعنی از شما متنفر است، حس خوبی به شما نمی‌دهد. سپس برای نزدیک شدن به ایشان بهتر است که شیوه صحیح جذب عشق را آموزش ببینید. ما در رادیوعشق این آموزش را در اختیار شما قرار می‌دهیم.

سلام من ۱۸ سال دارم دو سالی هست من عاشق یه دختری شدم که واقعا بدون تردید میتونم بگم که حس قوی و برگشت ناپذیری که تا حالا رو کسی نداشتم اما افسوس که هیچ ذره ای به من علاقه نشون نداد و هر کاری که میتونستم تو این مدت کردم اوایلی که عاشقش شدم دیدم که با کس دیگه ای رابطه داره اما من میگفتم که من تو رو بیشتر از اون پسره دوست دارم ولی هیچ فایده ای نداشت با خودم تصمیم گرفتم صبر کنم تا خودش بفهمه که اون پسره عاشق واقعی نیس و کارشون به کات بکشه که همین طورم شد این مدت ۸ ماهی کشید و من تو اون دوره ذره علاقم کم نشده بود بهش که دوباره نزدیکش شدم و ابراز علاقه کردم و هر کاری که میتونستم در روز تولد و هر مناسبتی که بود کردم و میخواستم بدونه که هیچ کسی تو این دنیا اونو قدر من دوس نداره و اوایل بهتر نتیجه داد و با من نسبت به قبل مهربون شد و کادویی که براش خریده بودم رو ازم گرفت و شمارش رو که تو این یک سال نتونسته بودم بگیرم گرفتم اما بعد از اون به یکباره سرد شد و تلفن من رو مسدود میکرد و هر چه میگفتم چرا این کارو کردی میگفت شمارت تو گوشیم سیو نیس به خاطر همون رد تماس زدم ولی این حرفش ناراحتم میکرد که اون حتی سیو کردن شمارم رو عار میدونس گذشت و گفتم که میخوامش ولی اون گفت عاشق کس دیگه ای هست و گفت غیر اون نمیتونه با کس دیگه ای باشه منم تو کتم نمیرفت چون صبر کرده بودم رابطه قبلی تموم شه و خیال میکردم که بعد اون پسره به من فکر کنه نه پسر دیگه ای اما اونطور نشد و خیلی نا امید شدم اما نسبت به عشق واقعیم هیچ شکی نداشتم ولی به من گفته بود که درکش کنم و تنهاش بزارم و هی پیام ندم بهشو این حرفا و به دوست نزدیکمم گفته بود اگه من قسمت اون باشم سرنوشت هم اون میشه اون میگفت من میدونم سعید(یعنی من)با هیچ کس دیگه ای غیر من دوست نمیشه ولی منم خودم عاشقم.بعد این حرفا و فشار اطرافیان که میگفتن دیگه بیخیالش شو من مجبورا یه مدت دور شدم و کمتر دوروبرش رفتم اما دائما در حال غصه خوردن بودم که روزگار گذشت که شنیدم با کسی دوست شده که از لحاظ مالی هم خیلی از من سر تر بود اما خودم میدیدم که اون پسره اصلا علاقه واقعی نسبت بهش نداره و خیلی راحت بدستش آورده و از دست دادنش اصلا براش فرقی نداره الان یه مدت هست که با اون پسر هم به مشکل خورده تقریبا کات هستن و من هم بعد این مدت نمیدونم چیکار کنم از یه طرف فکرش از سرم نمیره از یه طرفم هیچ‌علاقه ای نداره لطفا کمکم کنید🙏🙏

سلام دوست گرامی پرسش شما بسیار طولانی است و امکان پاسخ به آن در سایت وجود ندارد. لطفا نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام من پسری ۱۷ساله و مذهبی هستم چند وقته که دختر عموم با رفتار هایی که نشون داده من رو متوجه کرده که حسی نسبت به من داده من هم متوجه شدم و شماره اش رو گرفتم و باهم در ارتباط هستیم اون از من ۱سال بزرگتر هست ولی چون نیمه اول سال متولد شده الان پشت کنکوری هست من هر چه قدر ازش میپرسم که تو حسی به من داری میگه نه اما رفتار و گفتارش این رو نشون نمیده چون دختری هست که اصلا با پسر ها صحبت نمیکنه به جز فامیل که اونم فقط سلام و علیک هست،من بهش گفتم که به اون علاقه دارم اما اون انکار میکنه که حسی نسبت به من داره لطفا سریع پاسخ بدید من از این برزخ خارج بشم

سلام دوست گرامی اشاره نکردید چه رفتارهایی در ایشان بوده است که احساس کردید او به شما توجه و علاقه دارد؟ کنکور داشتن ایشان و اولویت‌های دیگر می‌تواند علت این باشد که نخواهد این علاقه را بپذیرد. اما نکته مهم اینجاست که سن شما برای ابراز علاقه و بودن در یک رابطه سن مناسبی نیست. سن نوجوانی اوج هیجان داشتن است که ممکن است شما هر رفتاری را در او به نشانه علاقه بدانید. بنابراین تا زمانی که به وضعیت باثباتی نرسیدید و دستاورد محکمی نداشتید، ابراز علاقه خود را دیگر مطرح نکنید.

سلام من عاشق دخترخالم شدم اون هرچیزی ک میخواد بهش میخرم بهشم گفتم ک من عاشقتم ولی میگه چون تو پسرخالمی خجالت میکشم ازت منم هرچه قد میگم خجالت نداره ک من به همه میگم تورو میخوام اگ تو اوکیو بدی دوسم داره مطمئنم چون خودش گفته ولی هرکاری میکنم میگه ن میشه کمکم کنید؟

سلام دوست گرامی اشاره‌ای به سن خودتان و طرف مقابل نکردید. دلیل جواب نه ایشان اگر فقط خجالت کشیدن است، بهتر است با یک بزرگتر صحبت کنید و به صورت جدی و با اطلاع خانواده این ارتباط را شکل دهید. اما اگر مخالفت ایشان دلیل دیگری دارد، باید آن موانع را از سر راه بردارید.

من درگیر عشقی یکطرفه شدم باید چیکارکنم اون خودش قبلا عاشق شده واسه همین نسبت به همه چیز بدبین شده امیدوار باشم یاخیر

سلام دوست گرامی جزئیاتی از این علاقه یکطرفه نگفتید. به صورت کلی وقتی شما یکطرفه برای فردی و رابطه‌ای سرمایه‌گذاری می‌کنید، یعنی پذیرفته‌اید که ممکن است او هیچوقت به اندازه شما عاشق نباشد و مایل به برقراری رابطه نباشد. اشاره کردید که ایشان به دلیل شکست احتمالی قبلی، بی اعتماد است. به این نکته توجه داشته باشید که شما پرستار عاطفی او نیستید که حالش را خوب کنید و به زور اعتماد تخریب شده او را اصلاح کنید؛ ایشان باید خودش هم مایل باشد که نیاز دارد بالاخره به شخصی اعتماد کند و رابطه خوبی را تجربه کند.

سلام من عاشق شدم عاشق ی پسر ۱۷ ساله خیلی دوستش دارم ولی اصلا منو نمی شناسه ولی خب من خیلی دوستش دارم نمیدونم بهش بگم نگم:(

سلام دوست گرامی بهتر است به صورت مستقیم این علاقه را بروز ندهید. سن او هم کم است و در اوج سن نوجوانی است و ممکن است واکنش مناسبی نشان ندهد. برای آموختن مسیر صحیح جذب عشق «قطب نمای جذب عشق تا ازدواج» را مطالعه کنید.

سلام.میخواستم ک ازتون نظر بخوام و کمکم کنید..یه ماه دیگه تولد دوست پسرمه ولی تورابطمون خیلی فاصله افتاده…میخوام براش هدیه بخرم ولی نمیدونم چی بخرم ک دوس داشته باشه ..دلم میخواد بهترین هدیه ای باشه ک گرفته ..تصمیم داشتم ازش بپرسم واس تولدش چیزی ک لازم داره رو بخرم ولی دوستام میگن خودم یچیزی بخرم و سوپرایزش کنم..بنظرتون چی بخرم ک خوشحال بشه..اگه تجربه داشتین وهدیه دادین یا گرفتین ک دوس داشتین لطفا ب منم بگین😢

من ۱۷سالمه عاشق یک دختری شدم که همسن خودمه ولی چن روز کوچیک تره یه نسبت فامیلی ریز ام داریم ما توی۲شهر مختلف زندگی میکنیم تو اینستا باهم حرف میزدیم طی یه داستانی من عاشقش شدم و مدتی گذشت و ابراز علاقه کردم گفت شرمنده من یکیو دارم که همه دنیامه . ولی چت کردنمون سرجاش بود بعداز این اتفاق گفتم حالا که این عاشق یکی دیگس بهتره یکم فاصله بگیرم ازش الان فقط استوری همدیگرو میبینیم و بس چیکار کنم ک اونم عاشقم شه آیا امیدی هس؟

سلام دوست گرامی چون طرف‌مقابل به صورت مستقیم گفته است که شخص دیگری را دوست دارد، بهتر است که روی این رابطه و گفتن احساسات‌تان سرمایه‌گذاری زیادی انجام ندهید.

سلام من یه دختر ٢٩ساله هستم که با یه اقای ٣٩ساله که شهر دیگه هستن دورادور اشناییت داشتیم و من رو به ایشون برای ازدواج پیشنهاد داده بودن ولی خب بنابر مشغله کاری ایشون پیشقدم نشده بودن بعداز گذشت یکسال از اون پیشنهاد یک ماهی میشه که باایشون خودم ارتباط گرفتم و کم و بیش باهم حرف میزدیم ایشون بسیار رسمی ارتباط برقرارمیکنن و دلیلشون حفظ احترام من هست از قبل هم در پیام هاشون گفته بودن که صلاح به اینه که چون میدونن وابسته میشن بهتره اول حضوری همو ببینیم بعدا بیشتر ارتباط برقرار بشه تا یک روز که باهم مکالمه تصویری داشتیم ایشون خیلی صمیمی تر شدن و گارد رسمی بودنشون شکست ولی از بعد اون روز یکم گویا جلوی خودشون رو گرفتن که در حد ریپلای اینستا واکنش میدادن ،من از ایشون خوشم میاد و دوسدارم بیشتر ارتباط داشته باشم و هرروز باهاشون صحبت کنم که پررنگ بشم براشون ولی یک هفته ای میشه که سعی کردم یکم مراعات کنم زیاد تو فضای مجازی نباشم تا ببینم ایشون خودشون عکس العملی نشون میدن یا خیر که خب فعلا خبری نیست حالا بنا بر اینکه قرار بوده کمی از مشاغل کاریشون که کم شد بیان و ببینیم همو بنظر شما کار من درسته که خیلی دیگه پاپیچ ایشون نشم تااونموقع و هی پیام ندم بهشون؟ازطرفی هم خب انقدر همیشه ادم هایی سر راهم قرار گرفتن که سرقولشون نموندن میگم نشه اینطوری که هرکه از دیده برفت از دل برود و یادشون بره قول دادن میان خواستم نظر شمارو هم بدونم که چه کاری تو این موقعیت صلاحه باتوجه به اینکه ایشون ادم احساساتی پر مشغله و محتاط وخب اشناهستن نمیخان خیلی بیگدار به اب بزنن تاهمو ندیدیم لطفا رفتار درست در این موقعیت رو بمن بگید ممنونم🙏🏻

سلام دوست گرامی اشنایی دور یعنی از طریق اینستاگرام اشنا شدید؟ پیشقدم شدن شما برای رابطه تا وقتی ایشان قرار ملاقات جدی ای برقرار نمی کند، صحیح نیست. بله نباید پاپیچ ایشان بشوید، چراکه او موضع خود را بیان کرده است و گفته تا وقتی ملاقات حضوری نشود، رابطه برایش جدی نیست، پس زمان خود را هدر ندهید. بهتر است برای مسیر درست جذب عشق ایشان از مشاوره رادیو عشق ، وقت مشاوره تلفنی یا آنلاین دریافت کنید.

سلام من ۳۰سالمه و عاشق دختری شدم ک کمی از لحاظ مالی نسبت ب خانواده من برتری دارن قبلا رودر رو از ایشون خواستگاری کردم و اون هم قبول کرد و بسیار از درخواستم خوشحال بود اما بعد از مدتی گفت تو پسر خوبی هستی همه چیت خوبه ولی من تاحدودی مسائل مالی هم برام مهمه من کارگر هستم و تو شرکت کارمیکنم و حقوقم درحد ۳تومنه میشه راهنمایی کنید چکار باید کنم ک بهش برسم

سلام دوست گرامی یکی از فاکتورهای مهم در مشاوره پیش از ازدواج بررسی وضعیت مالی و اجتماعی طرفین است. زمانی که در این مساله تفاوت وجود داشته باشد، باید انگیزه دوطرف از ازدواج با شخصی که از لحاظ مالی برتری دارد، بررسی شود. برای بررسی بیشتر رابطه خود با مشاوران رادیو عشق وقت مشاوره تلفنی و یا آنلاین دریافت کنید.

سلام من دختری هستم ۲۰ساله..۵ساله با پسری حرف میزدیم(فقط با چت)یعنی اصلا نمیتونستم با پسری تلفنی حرف بزنم یا بهتر بگم صدای پسر میشنوم کلا لال میشم..خلاصه اوایل اشناییمون یه حسایی بهش داشتم ولی بهم گفت خواهر و منم سعی کردم بیخیالش بشم چون هنوز خیلی وابستش نبودم ولی نزدیک سه سالی هست ک خیلی بهش وابسته شدم خیلی دوسش دارم ..منی ک پسر دوقدمیم میدیدم پاهام میلرزید باهاش رفتم بیردن و کنارش بیخیال عالم بودم و برام مهم نبود ک کسی ببینتمون خلاصه خیلی بهم خوش گذشت و کلی حرف زد و منم فقط نگاش میکردم و میخندیدم حتی بخاطرش دلمو ب دریا زدم و برای اولین بار باهاش تلفنی حرف زدم ..ولی تازگیا باهام سرد بود، پروفشم عاشقانه گذاشته بود ازش پرسیدم ک با کسی دوست شدی گفت اره . منم ک وانمود کردم برام مهم نیست ولی.دنیا رو سرم خراب شد ولی بعدش شک کردم چون هرچی میشد بهم میگفت حتی راجب دوس دختر قبلیشم بهم میگفت من تو دلم طوفان میشد وفقط با شکلک خنده جوابشو میدادم حتی ب پروفشم شک کردم چون حتی واس بیو گرافیه تلش هم از من متن میخواست و پروفی ک گذاشته بود قبلا هم واس لجبازی گذاشته بود.. وقتی دلیل سرد بودنشو پرسیدم گفت سردم چون فک میکنم داری وابستم میشی،نمیدونست ک من سالهاست وابستش شدم..خلاصه اول انکار کردم ک بد برداشت کرده ولی بعدگفتم حالا ک خودش حرفشو اورده منم دلمو ب دریا بزنم و همچیو بهش گفتم ولی اون جوابی نداد..بعد دوهفته اشتباهی بهش زنگیدم و بعد بهش پیام دادم ک سوتفاهم نشه اونم جوابمو داد و باهم احوالپرسی کردیم و مامانم دیده بودش ک اومده محلمون دور زده واینو هم بهش گفتم خلاصه میخندیدواصن بروم نیاورد حرفامو منم حرفمونو زیاد طولش ندادم و خدافظی کردم روز بعد دیدم پروفشو برداشت خوشحال شدم ولی بازدوباره همونو گذاشت..من فک میکنم ک اینجوری میزاره ک من بیخیالش بشم ولی من میخوام باهاش بحرفم ک نظرش راجب من و حرفایی ک زدم چیه ک تکلیفم روشن شه..نمیدونم چیکار کنم ک دوباره مثل قبل باشه و اونم منو دوس داشته باشه..خیلی تو فکرشم خیلی دوسش دارم خیلی تو فکرم باهاش خیالپردازی میکنم خیلی برام سخته ک بیخیالش بشم..چیکار کنم ک بهش ثابت بشه چقد دوسش دارم..لطفا راهنماییم کنید ببخشید ک طولانی شد..ممنون😔😔

سلام و ارادت و خسته نباشید خدمت تمامی ادمین های سایت و تمام دست اندرکاران بنده پسری هستم ۲۲ ساله و وضع مالی بدی هم ندارم و ماشین و با حقوق برجی ۷ تومن هم میگذرونم و و مهندس فنی یک شرکت تولیدی هستم و موقعیت اجتماعی متوسطی هم دارم و اهل قم هستم و تقریبا بخاطر کار هفته ای دوروز تهرانم و یه یک دختر ۱۹ ساله اهل تهران علاقه مند شدم و حدود ۳ ماه هست که باهم رابطه داریم که اول رابطه خیلی بهم توجه داشت و من احساس میکردم رابطمون دو طرفست و جفتمون به یک اندازه همدیگرو دوست داریم من با تمام سخی و مشکلات کاری اقتصادی که در جامعمون هست و همه داریم تحمل میکنیم برای این دختر کم نزاشتم و هیچوقت هم داخل رابطمون غروری نداشتم و بخاطر احساس و علاقه ای که بهش دارم هیچوقت جواب رد به هیچ چیزی ندادم و فقط یک سری از محدودیت ها براش قائل بودم و بسیار جزئی ولی با وجود این همه توجه و علاقه شدید بعد از ۳ ماه رابطه طرف مقابلم حسش خیلی کم شده و حتی دو یا سه بار هم پیشنهاد قطع رابطه داده که بشدت افسردگی و ناراحتی کشیدم و شدیدا احساس میکنم رابطمون یک طرفه شده من بهش گفتم که دوست داری چجور باشم خرابم کن از نو بساز از لحاظ چهره هم خوبم و کم و کاستی ندارم و پرورش اندام هم کارمیکنم و تو اون هم مشکلی ندارم قدمم بلنده و هیچ کم و کاستی تو خودم نمیبینم اقعا و هیچوقت هم تا حالا سعی نکردم به طرفم بگم که من اینم ، من اونم…. و بسیار خاکی و خونگرم و بدون کوچکترین منتی یا چیزی تو رابطمونم ولی واقعا فکر نمیکنم بعد از این همه این تفاسیر لیاقت من بی توجهی و سرد شدن باش و دلیلش رو نمیدونم و نمیدونم که باید چیکار کنم و بسیار ناراحت و دلسرد شدم و خیلی حواستم که روحیم خراب نشه و توزندگیم دخیل نکنم ولی نمیشه و افسرده شدم ممنونم از مطالعتون و معذرت میخوام که طولانی شد و خواهشمندم که اگه میتونید در اسرع وقت راهنماییم کنید چون واقعا کلافه شدم بسیار سپاسگذارو مچکرم خداقوت.

سلام طوریکه میگین مشخصه حسابی برای این رابطه انرژی گذاشتین ولی من فکر می‌کنم یه جاهایی زیاده‌روی کردین و اونطور که لازمه احساس قدرت‌مندی به طرف مقابل‌تون ندادید. مهم‌ترین ویژگی که در مردان برای خانم‌ها جذابه قدرتمندی و اعتمادبه‌نفسشونه. اینکه هرچیزی که طرف مقابل‌تون میگه انجام بدین یا بخواین اون به خواسته خودش شما رو از خراب کنه و از نو بسازه!، به طرف مقابل‌تون القا میکنه که شما اعتماد به نفس کافی ندارید. درسته که در رابطه دونفر باید به خواسته‌ها و سلایق هم احترام بگذارند اما نباید خودشون رو کاملا تغییر بدن. به نظرم بهتره کمتر در مقابل ایشون احساس ضعف نشون بدین و به خواسته‌های خودتون هم توجه کنید. برای بررسی دقیق‌تر پیشنهاد می‌کنم با سیستم مشاوره تلفنی تماس بگیرید.

سلام من یک پسر هستم من عاشق یکی از دختر های فامیلم شدم ولی اون رو به روم گفته که من دوست داره ما تو صفحه هامون با هم چت می کنیم اون همیشه به من جواب سرد می ده و همش از من فرار می کنه باهم چت می کنیم زود خداحافظی می کنه سه هفته پبش باهم چت کردیم گفت بهتره این رابطه تموم شه و من چند روز افسردگی گرفتم نمی دونم چیکار کنم من دوسش دارم فقط می دونم با احساسات من بازی کرده ولی من دیونش هستم چطوری عاشقش کنم؟

سلام دوست عزیز پیشنهاد می‌کنم با سیستم مشاوره تلفنی و آنلاین ارتباط بگیرید تا اول شرایط‌تون بررسی بشه و بعد بتونید راهنمایی دقیقی دریافت کنید.

سلام وقت شما بخیر من دختری هستم 30 ساله که حدود یکسال و نیم پیش با پسری مودب و با شخصیت آشنا شدم که پس از مدت کوتاهی به من پیشنهاد ازدواج داد، اما درخواست کرد که شناخت بیشتری نسبت بهم داشته باشیم، من هم قبول کردم. همان اوایل از من پرسید که تا بحال عاشق شده ام یا نه؟ من با وجود خواستگاران و شرایط خوبی که داشتم عاشق نشده بودم ولی عاشق این آقا شدم و الان جدایی از این شخص برایم بسیار سخت شده… این آقا از همان اول گفت که عاشق دختری بوده که موفق نشده با او ازدواج کند و تا آخر عمرش عاشق هیچ دختری نخواهد شد، البته دختر مورد نظر ازدواج شده و هیچ رابطه ای وجود ندارد و مربوط به چند سال پیش است… من مدتها لحظه شماری می کردم که با هم ازدواج کنیم، الان خانواده من و این شخص در جریان هستند و تقریبا در شرف ازدواج هستیم و صحبتهای پایانی را داریم انجام می دهیم ولی من اصلا حس خوبی را که قبلا داشتم ندارم. این شخص مداوم به من می گوید که عاشقم نیست و فقط به من عادت کرده و دوستم دارد و بیشتر درباره مهریه کم صحبت می کند و … قبلا خواستگارانی که داشتم حاضر بودند همه کار برای آینده و خوشبختی من انجام دهند تا من با آنها ازدواج کنم، اما شخصی را که عاشقانه دوستش دارم روی مسائل مالی خیلی حساسیت دارد و نگران آینده و زندگی مشترکم هستم. البته خودش می گوید مرا خوشبخت می کند و نگرانی وجود ندارد ولی این روزها خیلی نگران آینده ام هستم و … لطفا راهنماییم کنید؟ متشکرم

سلام دوست گرامی. آنطور که از نوشته شما برداشت کردم، نامزد شما هنوز نتوانسته است سوگ ارتباط قبلی را سپری کند و این مساله هنوز برای ایشان مهم است.در این صورت بهتر است پیش از ازدواج حتما از مشاوره پیش از ازدواج بهره مند شوید سپس مقدمات ازدواج را فراهم کنید. می توانید از مشاوران رادیو عشق نوبت تلفنی یا آنلاین مشاوره بگیرید.

سلام خسته نباشید.. من ۴ ساله از یکی از اقوام خیلی خوشم میاد و واقعا دیوونه وا دوستش دارم و هرچی سعی میکردم ک باهاش ارتباط برقرار کنم و دوست بشم نمیشد خیلی به هم نزدیکیم از بچگی با هم بزرگ شدیم به تازگی با کمک دوستاش فقط بهم اوکی داده ولی اصلا احساسی بهم نداره و من خیییلی ابراز احساسات میکنم بهش و هرکاری میکنم میگه فعلا نمیدونم جیزی باید ببینیم چی میشه … من دارم دیوونه میشم خیلی کلافم خیلی دوسش دارم و له له میزنم یه بار بگه دوسم داره لطفا زود پاسخ بدید…

سلام دوست گرامی. تا زمانی که در یک ارتباط ما نحوه ابراز علاقه صحیح را بلد نباشیم، دچار سردرگمی خواهیم شد. برای اینکه متوجه باشید چه راه هایی برای جذب بهتر ایشان به رابطه وجود دارد، سوالات رایج جذب عشق از آشنایی تا ازدواج را مطالعه کنید.

سلام من ۸ ساله عاشق یکی از فامیلامون هستم. وقتی که دبیرستانی بودم بعد از مدتها دیدمش و یه جورایی خیلی ازش خوشم اومد. حتی توی اون لحظه اصلادوست نداشتم نگاهم رو از روش بردارم و بعد از اون هم به دلیل مهمونی های فامیلی مرتب میدیدمش. توی مهمونی ها وقتی که هواسش بهم نبود نگاهش میکردم و تا جای امکان سعی میکردم که تماس چشمی باهاش نداشته باشم. هر وقت میدیدمش نا خاسته جلوش یه سوتی میدادم و همش دست و پام رو گم میکردم تا این که به مامانم گفتم که دیگه دوست ندارم مهمونی خانوادگی داشته باشیم و رفت آمدمون رو کمتر کنیم چون هر وقت که میدیدمش خییلی خوشحال میشدم و بعد از اون افسردگی میگرفتم. چند بار تصمیم گرفتم باهاش توی شبکه های اجتماعی صحبت کنم ولی خوب همیشه سرد پاسخ میده. و چون فامیل هستیم نمیتونم مستقیم احساساتم رو بهش بگم. خیلی دوسش دارم ولی اصلا نمیتونم بهش اعتماد کنم چون میدانم به شدت ادم دختر بازی هست و خانواده من زیاد ازش خوششون نمیاد. واقعا نمیدونم باید چی کار کنم. لطفا راهنمایی کنید.

سلام باتوجه به ویژگی‌هایی که از ایشون ذکر کردید و نظر منفی احتمالی خانواده‌تون به نظر نمیرسه ایشون فرد مناسبی براتون باشن. ضمن اینکه ایشون به پیام‌های شما سرد جواب میدن که یا میتونه به دلیل نسبت فامیلی باشه یا نشون دهنده اینه که علاقه دوطرفه نیست.

خیلی ممنونم

سلام من دو سال با یک خانمی یک رابطه کاری داشتم تو این دو سال با هم خودمونی تر شدیم نمه نمه ایشون تو این مدت تعریف از من زیاد میکردند حالا راست یا دروغ نمیدونم رابطه مون به این صورت بود که فقط تو تلگرام صحبت میکردیم دوبار همو تو شرکتی دیدیم که براش کار میکردیم اخر سری ها دیگه انقدر با هم خودمونی شده بودیم که ایشون خیلی راحت ادرس منزلشون به من دادند گفتند این ورها گذرتون افتاد قدمتون‌سر چشم تشریف بیارید وقتی بهشون علاقه ام رو گفتن هی دست پس میزدند با پا پیش میکشیدند شوخی میکردند و بعد بهم گفتن دلم میخواد یکبار قبل اینکه بهت نه بگم از نزدیک ببینمت با هم تو کافه قرار گذاشتیم و شماره اش هم در اختیارم گذاشت ایشون تو قرار خیلی هم میخندید بعد که خداحافظی کردیم شبش جواب منفی داد وقتی ازش دلیل خواستم گفت اخه من طاقت سختی واسه همین نباید هیچ وقت ازدواج کنم میترسم به یکی دل ببندم طرف پشتمو خالی کنه میترستم علاقه ات گذرا باشه حتی فردای روز عقد نظرت عوض شه بعد من باهاشون صحبت کردم ایشون متقاعد شدن که باز بیشتر فکر کنن بعد دوباره چند روز بعدش جواب منفی دادن وقتی دلیل خواستم گفت چون من خیلی پر توقعم بعد گفتم توقعاتتون چیه اولش نگفتن گفت گفتنش فایده نداره چون خودم میدونم اخرش چی میشنوم بعد گفتن خونه باید از خودت داشته باشی عروسی مفصل و برای دوران عقد مقدار مناسب طلا و هزار تا چیز دیگه بعدش گفتن دوست دارم یکبار میامدید منزلمون شاید نظرتون عوض شه فکر کنید اونی که فکر میکنید نیستم قرار شد با مادرشون صحبت کنن بعد شماره منزلشون رو با ما بدن فرداش پیام دادن مادرشون گفته نه و مخالفه تا شبش جواب پیام منو ندادن شبش پیام دادم ازت خوشم نیامده دوست داشتن که زوری نیست من بهشون گفتم پس مخالفت مادرت بهونه بود گفت نه صبح به مادرش گفت مادرش گفت نه و دروغ نگفته بعد این قضیه یکی از اشناهامون رو فرستادم با پدرشون صحبت کرد پدرش گفت ما فامیلی ازدواج میکنیم یک مدت زمان گذشت اشنامون دوباره زنگ زد با خود دختره صحبت کرد همه اش پای تلفن این خانم میخندید در دلیل نه گفتن با خنده میگفت به دلم نشسته بعد اشنامون وقتی میگفت به دلت نشسته میخندید میگفت نمیدونم بعد اشنامون بهش گفت بیا این اقا رو قانعش کن چون ایشون بدجور در عذابه ایشون در جواب گفتن این اقا داره دروغ میگه علاقه ای نداره فقط در جهت منافع خودش برای سو استفاده امد سمت من تو تمام این مدت یک عزیزم تو پیام هاش به من نگفت و خیلی سیاست داشتن این اقا بعد صحبت همینطوری بی نتیجه تموم شد و به گفته اشنامون ایشون همه اش میخندید با خنده صحبت میکرد دفعه دوم که زنگ زد اشنامون بهش خیلی خشک و سرد گفت اصلا دلم نمیخواد راجع به این موضوع صحبت کنم و اشنامون هم ناراحت شد گفت من فکر میکردم شان شما بیشتر باشه اگه دوست داشتید به این اقا زنگ‌بزن و قانعش کن به درد هم نمیخورید. به نظر شما این علاقه یک طرفه است و من واقعا به دلش نشستم؟ اگه یکطرفه است ایا امکان داره به یک علاقه دوطرفه تبدیل. ضمنا تو این مدت این خانم خالی هم کم و بیش بسته بود فکر میکنم به من گفته خونه شون ۳۰۰ متر حیاط داره که من وقتی رفتم دم خونشون دیدم یک خونه خیلی قدیمی و داغون طرف چهارراه سیروسه که ۳۰ متر هم حیاط نداره. یعنی واقعا به دلش نشستم؟

سلام. به نظر می‌رسه که این علاقه دو طرفه نیست و البته این تمام موضوع نیست. رفتارهایی که از این خانم بیان می‌کنید به نظر میرسه نوعی سردرگمی داره و اگر رابطه‌تون هم ادامه پیدا کنه باعث میشه این سردرگمی و بلاتکلیفی نذاره که رابطه امنی داشته باشید و هر زمان ممکنه باز بی‌دلیل جواب منفی بده. بهترین کار برای شما اینه که از ایشون فاصله بگیرید و دیگه چه خودتون و چه از طریق واسطه پیگیری نکنید. این فاصله گرفتن در مواردی باعث میشه که فرد مقابل هم به شک بیفته که شاید نباید این‌طور رفتار می‌کرده.

تمام موضوع نیست یعنی ممکنه موضوعات دیگه بغیر از به دل نشستن هم باشه؟مثلا همون رسم فامیلی ازدواج کردن خوانواده شون؟ من خودم هم دیگه مدتیست پیگیر نشدم. یعنی ممکنه پیگیر نشدن من باعث تغییر تحولاتی در ایشان بشود؟

سلام من دختری 19ساله هستم و عاشق یکی از فامیل های مان شده ام اما اصلا نمی توانم احساساتم و بهش بگم چون یکی از دلیلش اینه که به خاطر عشقی که واقعا بهش داشتم دروغ گفتن و اون هم از اون دروغ اطلاع داره اصلا نمی دونم چجوری بهش توضیح بدم و چجوری عشقمو بهش بگم

سلام مورد شما نیاز به بررسی بیشتر داره. لطفا با سیستم مشاوره تلفنی صحبت کنید تا بتونید موضوع رو مفصل توضیح بدید و راهکار مناسبی دریافت کنید.

سلام من یه پسریو دوس دام حتی بش گفتم دوسش دارم اما اون منو نمخواد یه مدت به هم پیام مدادیم اما اون خیل سرد جواب میداد تا اینکه عمم و شوهرش فهمید ک شوهر عمم عموی پسره بود و من دیگه بش پیام ندادم.تا اینکه یکی از دوستام بش پیام داد گف من نمیخوامش ومن ب هیچ وجه نمیتونم اونو فراموش کنم اصلا هیچ زندگیو بدون اون نمیخوام در ضمن ما فامیلیم حالا چی کار کنم؟توروخدا رهنمایی کنید

سلام. متاسفانه خیلی وقت‌ها شرایط زندگی واقعی با خواسته‌های ما هماهنگ نیست و اینجاست که چیزی جز رسیدن به پذیرش کمک‌مون نمی‌کنه. البته که رسیدن به پذیرش اصلا ساده نیست. هم زمان‌بره و هم خیلی دردناکه. برای همین احساس شما و اینکه فکر می‌کنید زندگی رو بدون فردی که بهش علاقه دارید نمی‌خوایید قابل درکه. اما رابطه یک موضوع دوطرفه است و هر دو نفر باید با میل و اشتیاق براش داشته باشن. بهتره به جای ایشون تمرکزتون روی حال خودتون بگذارید و یه مدت روی خودتون کار کنید. پیشنهاد می‌کنم حتما با سیستم مشاوره تلفنی صحبت کنید.

سلام وقت بخیر بنده 19سالمه از 13سالگی با به اقا پسر اشنا شدم و ب اصطلاح ایشون عشق اولم شدن. من مهارتهای رابطرو بلد نبودم و هرسری که رابطه قطع شد و مجدد وصل شد همه چیو خراب کردم. اخرشم ایشون پارسال رفتن سراغ کسه دیگ. ایشون تو رابطه بامن همیشه دنبال خوشحالی و خوبی به من بودن ولی من با وجود علاقه ی شدیدم محبت کردن بلد نبودم. هیچ خواسته ی جنسی ازمن نداشتن ولی سراغ اونی ک رفتن همه جوره باهم رابطه برقرار کردن من یعد از یک سالو نیم بهش پیام دادم و استقبال گرمی ازم کرد و گفت اشتباهم این بود ک نه هیچوقت فهمیدم چقد دوسم داره و نه خودم ابراز عشق کردم من الان سه ماهه که با یکی اشنا شدم ولی نمیتونم عشق اولمو فراموشش کنم دوسدارم همه چیو باهاش از اول از صفرشروع کنم. چکارکنم؟ بنظرتون میشه رابطرو از نو بسازم؟ من واقعا دوسش دارم ولی فقط یک سال از خودم بزرگ تره و موقعیت اجتماعی خاصی نداره. بنظرتون میتونم کمکش کنم باهم رشد کنیم و پیشرفت کنیم؟ من واقعا بهش علاقه دارم دوسش دارم

سلام طبیعیه که تا وقتی ایشون در ذهن شماست نمیتونید برای رابطه دیگه ای انرژی بگذارید و حتی ممکنه فرصت‌های دیگه تون رو هم از بین ببرید. پس اول باید تکلیف این موضوع رو برای خودتون مشخص کنید. اینکه دوست دارید دوباره با ایشون شروع کنید و ادامه بدید آرزوی شماست ولی باید دید چقدر با واقعیت همخوانی دارد. باید اول ببینید خواسته شما از یک رابطه چیه؟ آیا حاضرید چند سال زمان بگذارید تا یک رابطه جدی رو بسازید و طرف مقابل‌تون هم آمادگی‌های لازم رو کسب کنه؟ باید دید اصلا ایشون تمایل به این موضوع داره و اصلا این رابطه برای شما میتونه مناسب باشه؟ آیا مهارت‌هایی که بلد نبودید رو یاد گرفتید؟ همه این مسایل باید بررسی بشه تا در نهایت بتونید تصمیم صحیحی بگیرید و اگر همچنان خواستید با ایشون وارد رابطه بشید، به شیوه درستی عمل کنید. پس پیشنهاد می‌کند برای بررسی این موارد با سیستم مشاوره تلفنی تماس بگیرید.

سلام پسری ۲۷ ساله هستم و مدتی هست با دختری آشنا شدم .در ابتدا فقط با هم حرفای درسی و معمولی میزدیم اما به مرور صحبت هامون زیاد شد و من بهش علاقه مند شدم.اون قبلا یه بار شکست خورده و هنوز نتونسته شخص گذشته رو فراموش کنه ….وقتی بهش ابراز علاقه کردم واکنش نشون داد و بعد از کلی صحبت کردن در آخر بهم گفت که حتی اگه اون شخص رو هم فراموش کنم به تو هیچ حسی ندارم و نخواهم داشت و فقط دوست معمولی من هستی…..به نظرتون میتونم با صبر و تحمل و امید به آینده کاری انجام بدم ؟؟؟

سلام داشتن امید در همه زندگی خیلی خوبه ولی این امید باید بر مبنای یک سری واقعیت‌ها باشه. مثلا ممکنه من امید داشته باشم تا یک سال دیگه 500 میلیون پول به دست بیارم اما باید دید این امید چقدر بر مبنای واقعیت و عملیه و اصلا من برای این امید چه کارهایی می‌کنم؟ شما هم نباید واقعیت رو نادیده بگیرید. بله می‌تونید صبر کنید شاید روزی علاقه‌ای در ایشون به وجود اومد ولی احتمالش خیلی کمه. ایشون اول باید فرد قبلی و تجربه سختی که داشته را در خودش حل کنه تا بتونه به فرد دیگه‌ای علاقه‌ سالم پیدا کنه. ضمن اینکه گفتن حتی در این صورت هم به شما علاقه‌مند نمیشن و احتمالا ایشون معیارهایی برای یک شریک عاطفی دارند که در شما وجود نداره. خوبه باهاشون صحبت کنید و ببینید علت این حرفشون چیه. شاید با تغییرات کوچکی در رفتار یا شرایط‌تون این اتفاق بیفته، البته بعد از رفع درگیری این خانم با رابطه قبلیشون. ولی اگر می‌بینید منطقا این علاقه نمیتونه ایجاد بشه بهتر خودتون رو درگیر امید واهی نکنید و البته بدونید که از این به بعد ایشون دوست معمولی شما هم نمیتونه باشه چون شما بهش احساس دارید و هرچه بیشتر با هم ارتباط داشته باشید این احساس یک طرفه شدیدتر میشه و کنار اومدن باهاش سخت‌تر

سلام من پسری۱۷سالم از ی دختر ۱۶عاشق شدم واقعا دوسش دارم 4سال همسایمان بود من خودم پسر ی کاسبم هر موقع رد می شد نفسم بالا نمی اومد ضربان قلبم بالا می رفت حتی بعضی موقع سرم درد می کرد همیشه مغازه وایمیسم تا اون ببینم بعد از مدتی پیچ اینستگرام پیدا کردی به سختی که پیج شخصی بود ولی تو بیو اینستگرام نوشته بود(alirezam♥️💍)از اون روز دارم گریه می کنم حتی سه تا پیچ مخفی باز کردم تا اکانتش باز کنه نکرد هر روز عکس شو می بینم هر کاری کردم از یادم بره نشود 😭😭😫ترو خدا کمکم کنید گفتم ترو خدا .من اونو دوست دارم اون یکی دیگو

سلام متاسفانه کنار اومدن با علاقه یک طرفه خصوصا در سنین پایین خیلی سخته و کاملا حالی که گفتید را درک می‌کنیم. در چنین شرایطی باید واقعیت را پذیرفت که ایشون حداقل در حال حاضر فرد دیگه‌ای رو دوست داره و باهاش در رابطه است و باید به این موضوع احترام بگذارید. اما یادتون نره شما هنوز 17 سالتونه و کلی راه و مسیر و فرصت پیش روتونه. پس ناامید نباشید. با صحبت کردن با مشاور راهکارهایی رو برای کنار اومدن با این علاقه یک طرفه و حرکت به سمت مسیرهای جدید یاد بگیرید.

سلام من ۱۸ سالمه شیش ساله عاشق یه نفر شدم دو بارم باهاش رفتم تو رابطه ولی هربار با بهونه های کوچیک بهم زدیم واقعا دوسش دارم ولی عشقم یه طرفس چجوری میتونم برش گردونم لطفاً راهکار بدین

سلام لطفا با سیستم مشاوره یا کارشناس دوره برگرداندن عشق و ازدواج صحبت کنید.

سلام من متولد ۸۱ ام و با دختری که دیوونشم فامیلیم اون متولد ۷۹ و من بعد از ۱۰ سال بهش گفتم که دوسش دارم. همه کار میکردم براش نقاشیشو کشیدم براش شعر نوشتم کادو تولد بهش گردنبند دادم فکر میکردم انداخته دور اما نگهش داشته بود همه کار کردم و وقتی بهش گفتم دوسش دارم ناراحت شد و گفت نمیتونم بهت جواب مثبت بدم.و بهش گفتم که مجبورم دیگه نبینمش تا احساساتم از بین برن ولی اون نمیخواست که منو نبینه و این من و عذاب میده که الان که نمیبینمش احساسم بهش ۱۰ برابر شده یعنی شبا از فکرش نمیتونم بخوابم بعضی وقتا فکر خودکشی به سرم میزنه لطفا کمکم کنید!!

سلام فراموش کردن و کنار اومدن با عشق یک طرفه خیلی سخت و زمان‌بره و نیاز به کمک حرفه‌ای داره. حتما یا سیستم مشاوره رادیو عشق تماس بگیرید.

سلام خوبین ببخشین یه سوالی داشتم. من چن ماه پیش یه پسریو دیدم ینی مغازه اون پسره وسیله میخریدیم ک اونجا ازش خوشم اومد و رفتارش طوری بود ک انگار اونم از من خوششون اومده بود . بعد اون همش بفکرش بودم تا اینکه بعد چن روز تو اینستا با پیجش اشنا شدم و تمام پستاشو فالو کردم اما زیاد هم مطمعن نبودم ک خودش باشه .بلاخره اومد پی ام داد و خودش بود و بهم پیشنهاد دوستی داد با هم دوس شدیم و وقتی من تمام شرایطمو ک بهش توضیح دادمک ینی من قبلا به بار نامزد کرد . این اقا ب من گفت ک باهم دوستیم اما سعی کنیم زیاد وابسته هم نشیم . این چن ماه ک گذشت من واقعا عاشق این اقا شدم اما اون همش میگفت عاشق نشو . از رفتاراش معلوم بود میدیدم انگار خیلی دوسم داشت اما عاشقم نبود من برعکس تو این مدت واقعا دیونش شدم . ک چن روز پیش گفت من خیلی دوست دارم اما عاشقت نیستم نمیتونم باهات ازدواج کنم گفت میدونم تو خیلی خوبی امامن نمیتونم . چن سال پیش ک خودش عاشق شده همش فکرو ذهنش پیش اون خانوم هس با اینکه اون خانوم ازدواج کردهحالا من موندمو یه عشق یطرفه . چن روزه باهاش ارتباطی ندارم اما واقعا دیونشم . لطفا اگه میشه در مورد عشق یک طرفه چیزی بگین حداقل دلم اروم بگیره . بدونم باید برا بدست اوردنش تلاش کنم یا اینکه نمیشه و فایده ی نداره

سلام. طوری که توضیح دادین طرف مقابل شما هنوز نتونسته رابطه قبلی رو در ذهن خودش تموم کنه و با اون درگیری داره. بنابراین چه شما چه هرکس دیگه نمیتونه علاقه کامل ایشون رو جلب کنه. از طرفی همین که اول رابطه گفتن سعی کنیم عاشق هم نشیم یه هشدار بوده. هشداری که حتما اون موقع هم متوجهش شدین ولی به دلیل اینکه جذبش شده بودین توجه نکردین. این مورد خیلی دیده میشه دو نفر با شک و تردید وارد یه رابطه میشن ولی به همدیگه میگن سعی کن عاشق من نشی. این یه درخواست غیرمنطقی و نشدنیه. مگه میشه دو نفر نسبت به هم کشش داشته باشن، وارد رابطه بشن، بهم توجه و محبت کنن ولی علاقه‌مند نشن؟؟ پس وقتی چنین درخواستی از طرف مقابل‌تون میشنوید نباید ساده از کنارش بگذرید چون یه هشداره. با این حال این اتفاق افتاده و شما توی موقعیتی قرار گرفتید که اتفاقا خیلی سخت هم هست. واقعیت اینه که شما می‌تونید همچنان در رابطه بمونید و به امید معجزه تلاش کنید ولی تا طرف مقابل‌تون ذهنش رو از رابطه قبلیش پاک نکنه و خودش نخواد نمی‌تونه اونطور که باید به شما علاقه پیدا کنه.

سلام. من 37 سالمه و از همسرم جدا شدم. الان حدود ده ماهه که با یه آقای 42 ساله مجرد دوست شدم. این آقا خیلی حواسش به من و زندگیم هست اینو کاملا حس میکنم خیلی هم به من متعهدهست و از وقتی که با من آشنا شده شخص دیگه ای ای جز من تو زندگیش نیس اما همش به من میگه که قصد ازدواج با من رو نداره و اینو مدام تکرار میکنه که عاشقش نشم، خب حالا به نظر شما اون واقعا قصدش ازدواج نیس یا….. پس اینهمه تعهد و پایبندی واسه چیه؟

سلام وقتی خود ایشون بارها و به وضوح میگن قصد ازدواج ندارن و حتی از شما میخوان که دلبسته نشید، چرا می‌خواهید طور دیگه‌ای به ماجرا نگاه کنید. هرکس که توجه و محبت به دیگران نشون میده لزوما نباید قصد ازدواج داشته باشه. خیلی خوبه که ایشون خودشون هم دارن واضح به شما میگن اما باید توجه کنید که درخواستشون از شما غیرمنطقیه. مگه میشه با کسی در رابطه بود، کلی هم توجه و محبت رد و بدل کرد اما دلبسته و علاقه‌مند نشد؟ قطعا در شما هم احساس به وجود میاد و نتیجه‌اش میشه تعارض بین عقل و احساس‌تون. دلتون میگه حتما باهام ازدواج می‌کنه ولی عقل‌تون نمیتونه صحبت‌های واضح ایشون رو ندیده بگیره. شما باید انتخاب کنید: یا به فکر ازدواج یا یه رابطه با ثبات نباشید و در کنار ایشون بمونید، ولی بدونید هر زمان ممکنه که ایشون رابطه رو تموم کنن اونم وقتی که دلبستگی‌تون بیشتر شده؛ یا اینکه با تصمیم خودتون از رابطه بیرون بیاد که خب البته که براتون سخته ولی جلوی آسیب عاطفی بیشتر رو میگیره.

سلام. من یه دختر متولد سال ۷۶ هستم. من عاشق یه پسری شده بودم که همکار بودیم..ایشون متولد ۷۱ بود. خب اون کارایی میکرد یا حرفایی و با منظور میزد که من کم کم فکر میکردم ایشونم به من علاقه‌مند هستن.. مثلاً توی هر جمعی، با هرکی صحبت میکرد، فقط چشمش به من بود با اینکه داشت با یکی دیگه صحبت میکرد ولی منو نگاه میکرد. اطرافیانش میومدن از ایشون پیش من همش تعریف میکردن. یا بعضی وقتا به طور ناگهانی سرمو بلند میکردم باهاشون چشم تو چشم میشدم، می‌دیدم که داره نگام میکنه.. بعضی وقتا میومد بی دلیل کمکم میکرد. خیلی وقتا دور و بر من میچرخید حتی بی دلیل یا با دلیل. البته یروز کلی باهام گرم بود و جوری رفتار میکرد که انگار واقعاً دوسم داره و یروز منو نادیده میگرفت. چندباری که متوجه شدن کسی به من نظر داره یا کسی بهم شماره داده یا مزاحمم شده ، با اینکه قبلش با من خیلی گرم بود، اما یدفعه با من سرد میشد و به من بی محلی میکرد، انگار من رفتم به طرف شماره دادم!!! همیشه برام سوال بود چرا با من سرد میشه، خب مگه من چیکار کردم؟ تقصیره من چیه؟ یا یبار دخترعموش که فقط هشت سالش بود و منو خیلی دوست داشت، کاملا بی مقدمه بهم گفت شما پسرعموی منو دوس داری؟ من فکر میکنم پسرعموم شمارو دوس داره!!! خب یه بچه ممکنه این حرفو از خودش دربیاره؟ و خیلی چیزای دیگه… نمیدونم حالا واقعاً دوسم داشت یا توهم خودم بوده:( من هشت ماه اونجا بودم، الان دیگه من اونجا کار نمیکنم و تقریباً ده ماهه که از اونجا در اومدم ولی هنوز تو فکرشم و از حسم کم نشده، خیلی بیقرارم و دلتنگ:( و اینکه توی این مدت ندیدمش فقط توی محرم تونستم ببینمش. توو محرم دیگه دلو زدم ب دریا و بهش پیام فرستادم و گفتم که بهش فکر میکنم و این مدت دوری هم باعث نشده فراموشش کنم..اما اون فقط نوشت متوجه شدم. همین، (البته خلاصه ی پیامارو گفتم) یعنی نه گفت منو میخواد، نه گفت نمیخواد… منم نمیخواستم بیشتر از این خودمو کوچیک کنم ادامه ندادم. بعد از اون ازش هیچ خبری نشد حتی یه پیام. نمیدونم، لطفاً کمکم کنید… به نظر شما این آقا به من علاقه ای داره؟ یا نداره؟ اینم بگم که داره درس میخونه و قبلاً تو محل کار که بین همکارا بحث پیش اومد خودش گفته بود که اول میخواد درسشو تموم کنه بعد به فکر ازدواج بیوفته. و اینکه از این شخصیت پسراییه که اهل دوستی و اینجور روابط نیس و اگه کسی و بخواد خواستگاری میکنه. لطفاً کمکم کنید توروخدا، شدیداً نیاز به کمک دارم:(((((((

سلام دوست گرامی به نظر میرسه ایشان به شدت مردد هستند و از طرفی دنبال رسیدن به یکسری کارها و تمام شدن انها را هستند با توجه به اینکه ابراز علاقه کردید و ایشان در جریان هستید اکنون صبر کنید و منتظر تلاش و واکنش ایشان باشید

عاشق یه پسر شدم .. ولی تاحالا حتی قیافه منو ندیده میدونم بهش نمیرسم ولی این عشق یک طرفه خیلی واسم شیرینه♡یبار خوابشو دیدم اومد دستمو گرفت همینطوری تو چشمام زل زده بود..طوریکه وقتی بیدار شدم‌حس کردم واقعی بود گرمای دستشو حس کردم!!! قشنگ ترین رویایی که دیدم همین بود..وقتی دلم میگیره یا از چیزی ناراحتم بهش فکر میکنم دلم خیلی آروم میشه..خوشحالم که تو دلم یکیو دارم..گاهی وقتا میگم خدایا شکرت که اوردیش تو این دنیا!!!!!

سلام دوست گرامی شما دچار عشق یکطرفه شده اید احساسی که هیج نتیجه و هدفی ندارد و تنها باعث میشود شما با افراد مناسب اشنا نشوید و همیشه در پیله تنهایی خود بمانید منطقی باشید و واقع بین و خود را اب پیله و حصار این احساس نجات دهید

آقا من ۱۸ سال دارم از یک دختره ۱۵ ساله خوشم میاد و میخواهم با او دوست بشم بعد دست و بالم باز شد با او ازدواج کنم. من چهار ساله که از او خوشم میاد وشدیدن افسرده شدم یکبار دوستام بهش گفتن که من میخواهم بااو صحبت کنم ولی نیامد و بعد از چند روز مادرش آمد گفت د۷تره من همه چیرا میاد راجع به شما به من میگه و دختره من اهله این کارا نیست دوره دختره من را خط بکشید ولی من تو مغزم نمیره نمیتونم بدونه اون زندگی کنم چیکار کنم. ریادم میرم سمتش ولی از دستم فرار میکنه واقعا خسته شدم دیگه امیدی به زندگی ندارم یکی مرا راهنمایی کنه.

سلام دوست گرامی سن شما و دختر برای ورود به رابطه عاطفی زود هست و بهتر هست صبر کنید تا هر دو در شرایط مناسب و منطقی قرار بگیرید که بتوانید به درستی به شناخت برسید

سلام ببخشید سالهاست که درگیرم آیا ممکنه ما عاشق کسی باشیم که بخواهیم همیشه لبخندیشو ببینیم و واسمون به ما رسیدن خیلی مهم نباشه مهم خوشحالیش باشه و فقط ببینیم آیا این حس عاشقانست اخه مگه ممکنه عاشق باشیم اما واسمون بیش‌تر خوشبختیش مهم باشه تا به مارسیدن یعنی حتی اگه از کس دیگه هم خوشش بیاد ما خیلی ناراحت نباشیم اخه این عشقه؟

سلام دوست گرامی درجه ای از دوست داشتن این هست که برای شما ارامش و رضایت شخص مقابل مهم هست و تلاش میکنید شخص به این ارامش برسد اما باید توجه کنید که خودتون را وقف نکنید

باسلام.دختری هستم سی وسه ساله ۱۴سال پیش عاشق یه هم دانشگاهیم شدم واقعا از روی عقل با شناخت عاشقش شدم و هستم هنوزم همه جا تو شادی ها و تو گریه ها و تو خلوتم حسش میکنم و و اونقدر برام محترم و عزیز و دست نیافتنیه و فک می کنم خدا اونو آفریده که من عاشقش بشم… جدیدا جرات کردم وجسارت کردم از علاقه ام بهش گفتم و حالا پشیمونم چرا بهش گفتم و متوجه شدم اون زمان دانشجویی هم از علاقه من خبر داشته.. از وقتی بهش علاقه مو گفتم سرد رفتار میکنه و این باعث آزارم میشه و متوجه شدم از ناحیه دختری شدیدا آسیب دیده و روحیه مناسبی نداره و این بد بودن حالش احساس میکنم روی منم تاثیر گذاشته خواهان صحبت کردن نیست و منم بهش اصرار نمی کنم.اما ناراحتم که او از زندگی لذت نمیبره و نمیتونم کمکش کنم و منو نادیده میگیره.البته یه مشکل بزرگم این که چهره ای زیبا ندارم و عادی هستم و در این مورد متاسفانه خودم در حدش نمیدونم چون اون از زیبایی خدا دادی چه از لحاظ چهره و چه رفتار و شخصیت برخورداره و حالا احساس میکنم دلیل بی اعتنایی و سرد بودنش بخاطر نبودن زیبایی صورتمه.و فک می کنم باید باز فقط با عشقش زندگی کنم و خودشو دست نیافتنی میبینم و میگم لیاقت دختر زیباروی رو داره.سوال من اینه ایا میشه این عشق و از یاد برد و دوباره عاشق شد…هرچند این همه سال نتونستم

سلام دوست گرامی اینکه شما ابراز علاقه کردید اشتباه بزرگی نیست اما ادامه دادن و ابراز مجدد اشتباه هست ایشان هنوز درگیر گذشته و رابطه قبلی هستند و باید تلاش کنند فراموش کنند تنها کمک فعلی شما این هست که ترغیبشون کنید به مشاور مراجعه کنتد و سعی کنید جوری رفتار نکنید که احساس کنند شما به ایشون وابسته هستید

سلام من عاشق دختری شدم و ازش خواستگاری کردم . ولی در جواب به من گفت که کسی دیگه ای رو دوست داره و نمیتونه به کسه دیگه به جز اون فکر کنه و ازم خواهش کرد دیگه موضوع رو مطرح نکنم . ولی من واقعا به اون دختر علاقه دارم الان نمیدونم چکار کنم . آیا اگر به ابراز عشق و علاقه ادامه بدم باعث ناراحتی اون دختر میشم یا برعکسه ؟ من خودخواهم ؟؟

دوست عزیز سلام

شما حق دارید عاشق بشید و حق دارید برای به دست آوردن کسی که دوست دارید هم تلاش کنید، اما واقعیت این هست که گاهی با وجود تمام تلاش و سعی‌ها، ممکنه فرد مقابل راضی نشه. حالا شما دو تا انتخاب دارید، یا تلاشتون رو بیشتر کنید یا نظر ایشون رو بپذیرید. البته باید در نظر داشته باشید ممکنه تلاش‌هاتون جواب نده و … .

یادتون باشه، همون‌طور که شما از بین دختران زیادی که اطرافتون هستن ایشون رو انتخاب کردید، ایشون هم می‌تونن انتخاب خودشون رو داشته باشند و جواب منفی ایشون دلیلی بر این نیست که شما آدم جذابی نیستید یا … . گاهی اوقات تو زندگی مجبوریم چیزهایی رو بپذیریم که خوشایند نیستند ولی … .

آیا اگه از طریق خانواده ها وارد بشم بهتره . به نظرم شتید منم اشتباه کردم موضوع رو مستقیم بیان کردم . شاید اگه با واسطه بیان میشد بهتر بود چون دختر ها ذاتا خجالتی هستند . خب هر دختری ممکنه چند تا خواستگار داشته باشه که این طبیعیه . با توجه به شرایط پیش اومده از راه خانواده ها وارد شدن تاثیر مثبتی داره ؟

سلام من یه پسری رو دوست دارم که دوست برادرم میشه بالا یه توضیحی هست که مثلا از گوشیتون استفاده کنید پیام برای ایشون بفرستید خب من که شمارشو ندارم الان دقیقا خودش۲۰سالشه و من کوچیک من که۱۳‌اما نمیدونم چطور که ابتدا کنم چطور بزارم که به من حسی کنه بدونه که دوستش دارم یا خودش دوستم داره لطفا کمک کنید خواهشن😔

دوست عزیز سلام

توی سنین نوجوانی، این احساس که کسی رو دوست داشته باشید پیش میاد؛ اما مساله این هست که بهتره با عجله تصمیم نگیرید و بگذارید زمان بگذره. هرچقدر سن شما بالاتر بره، قطعا هم خودتون رو بهتر می‌تونید بشناسید و هم ایشون رو. آدم‌ها معمولا تا بزرگسالی، هر سال ممکنه نظرشون عوض بشه و برای همین ممکنه چند سال دیگه شما ملاک‌هایی تو ذهنتون باشه که ایشون نداشته باشن. پس ببهتره که فعلا سعی کنید سر خودتون رو به کارهای دیگه گرم کنید تا این موضوع رو کم کم فراموش کنید؛ بعدا فرصت دارید که ببینید چه ملاک‌هایی دارید و براساسش تصمیم بگیرید کسی که دوست دارید رو چطور جذب کنید.

با سلام و عرض ادب من دختری ۱۵ ساله هستم که از طریق مجازی عاشق پسری شدم شاید باورتون نشه ولی واقعا عاشقشم با اینکه بد هیکله ولی بازم دوسش دارم یه مدت با هم رابطه داشتیم ولی باز جدا شدیم و اینم بگم اون قبلا با دختری دوست بود و عاشقش بود که دختره ازش جدا شد فهمیدم عشقم یک طرفه است حالا میخوام اونو هم عاشق خودم بکنم راه حلی دارین؟😭

دوست عزیز سلام

خیلی وقت‌ها علاقه‌مندی احساسی هست که بدون دلیل در ما ایجاد می‌شه، اما مساله این هست که چون این علاقه بدون شناخت هست، معمولا نتیجه خوبی نداره. به‌علاوه، شما قطعا با افزایش سن و بزرگ‌تر شدنتون، معیارها و ملاک‌های متفاوتی برای دوست داشتن پیدا خواهید کرد که عموما بسیار بسیار متفاوت با ملاک‌های الانتون هست. پیشنهاد می‌کنم صبر کنید تا کمی ملاک‌هاتون تثبیت بشن و بعد برای جذب کسی که دوست دارید تلاش کنید. شما الان می‌تونید با کمک روش‌های مختلف موقتا این احساس رو مدیریت کنید تا در زمان مناسبیش. به عنوان مثال می‌تونید سرتون رو به کارهای دیگه گرم کنید یا با دوستانتون بیشتر معاشرت کنید و … .

سلام من از مرد 42 ساله مجرد خوشم اومده و بهشون گفتم من 23 سالمه اما ایشون برای اختلاف سنمون نمیخواد میگه من چیزی میخوام که ممکنه بهت اسیب بزنه اما من عاشقشم اولین جنس مذکری یست که باهاش حرف میزنم و خودم میدونم که واقعا عاشقش شدم مثل حس دفعه قبلم نیست خیلی قوی تره یک لحظه هم از ذهنم خارج نمیشه میخوام برگرده چیکار کنم؟؟؟ چیکار کنم بفهمه من بچه نیستم من شیشه نیستم که بهم دست بزنه بشکنم خیلی با ملاحظه با من رفتار میکنه من میخوام مال من بشه چیکار کنم؟؟میخوام این حس رو دو طرفه کنم اما ارتباطمون به طور کامل قطع شده و من فقط ایشون رو گاهی میبینم من میخوام به ایشون پیام بدم اما نمیدونم چطوری شروع کنم چطوری کاری کنم که حداقل دوست معمولی باشیم تا همدیگه رو بشناسیم.

با سلام من چند سالی هست که عاشق دختر عمویم هستم و قصد ازدواج دارم ولی او من را دوست ندارد من حرف دلم رو بهش گفتم ولی اون جواب رد داد الان من چیکار کنم با او ادامه دهم یا او را ترک کنم

سلام دوست گرامی ابتدا لازم هست دلایل جواب منفی ایشان بررسی شود و سپس به ادامه یا ترک رابطه اقدام شود

من با آقایی آشنا شدم که از دوستان خیلی قدیمیمه و به طور کامل همو میشناسیم،هر دومون یه رابطه بد و شبیه بهم داشتیم،خیلی همو درک میکنیم و میفهمیم،کم کم من از ایشون خوشم اومد،ایشونم همینطور،اما ایشون به طور نامحسوس میگفتن اما من اشتباه کردم طاقت نیوردم و اول پیش قدم شدم و مستقیم حسمو به ایشون گفتم الان باید چیکار کنم حس میکنم خودمو کوچیک کردم و نباید اول پیش قدم میشدم اما الان که این کار و کردم باید چیکار کنم که فکر نکنه من غروری ندارم و درضمن دوست دارم ایشونو به خودم جذب کنم

دوست عزیز سلام

اول از همه به شما بگم که عاشق شدن و دوست داشتن کسی، هیچ اشکالی نداره و شما اشتباهی نکردید که به خاطرش احساس کوچیک شدن داشته باشید. بله، درسته؛ زمانی که پیشنهاد از سمت آقا باشه خیلی بهتره، اما به هر حال شما اینکار رو کردید و گذشته قابل تغییر نیست. به جای غصه خوردن و افسوس، به فرد مقابل نشون بدید که شما چه ویژگی‌های مثبتی دارید و … . برای اینکار می‌تونید از مقالات مختلفی که در سایت گذاشته شده استفاده کنید و غیر مستقیم به ایشون علاقتون رو نشون بدید. در عین حال، استانداردهای خودتون رو هم نشون بدید.

سلام عزیزم منم عاشق ی پسر مسجدی شدم تو کاشان و ب خواتردلایلی از اون شهر رفتیم و من از اون پسر خیلی دور شدم ولی پیجش اینستاشا دارم و همچنین شمارشا ب نظرتون بهش بگم دوسش دارم

سلام دوست گرامی میتوانید ابتدا از طریق اینستا ایشان را فالو کنید و به مرور طی ارتباط و کامنت، بیشتر اشنا بشید و شروعی برای شناخت باشد

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

اکثر ما زمانی در رابطه عاطفی خود به نقطه‌ای رسیده‌ایم که به‌خود می‌گوییم اگر چه او را دوست می‌دارم، ولکن این رابطه‌ای نیست که به درد من بخورد. گروهی دیگر از ما ناگهان در روابط عاطفی خود ترک و طرد شده‌ایم و نمی‌دانیم بعد از کات چه کنیم. گروهی دیگر نیز دائماً در یک رابطه عاطفی رفت و آمد می‌کنیم و هربار به‌خود می‌گوییم این آخرین بار است که او را می‌پذیرم، ولی باز رابطه با او را به بهانه و دلیلی این بار جدیدتر از قبل از سر می‌گیریم.

پادکست را بشنوید  👇🏻

 

گاه با خود می‌گوییم رابطه عاطفی من نباید تمام می‌شد، اما تمام شد. گاه از خود می‌پرسیم ارزشش را دارد؟ چگونه با نبودن او کنار بیایم؟ آیا داروی معجزه‌آسایی یا تکنیک روانشناختی وجود دارد که کمک کند زودتر او و رابطه عاطفی خود را فراموش کنم؟چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم

در همین ابتدا باید بگویم هیچ روش معجزه‌آسایی برای التیام درد جدایی وجود ندارد. جدایی واقعاً سخت و دردناک است. درد جدایی نه تنها عاطفی بلکه فیزیولوژیکی است. چه‌که مراحل پس از قطع رابطه عاطفی اولاً همانند مراحل ترک یک ماده‌مخدر است، زیرا ارتباط باعث وابستگی فیزیکی می‌شود. همچنین زمانی‌که رابطه عاطفی قطع می‌شود بدن واکنش‌های زیستی- رفتاری از خود نشان می‌دهد و دچار استرس و اضطراب می‌شود. هورمون کورتیزول و آدرنالین در بدن ترشح می‌شود که فرد را از حالت آرامش درآورده و در حالت آماده باش قرار می‌دهد. و ثانیاً مراکزی از مغز که تولید درد می‌کنند، در هنگام شکست رابطه عاطفی فعال می‌شوند.

درد جدایی و ترک، دردی حقیقی است. اسکن مغزی نشان می‌دهد زمانی که شما طرد می‌شوید یا رابطه عاطفی‌تان تمام می‌شود، همان مراکزی از مغز فعال می‌شوند که در هنگام یک جراحت شدید فیزیکی فعال می‌شوند. هرقدر احساس طرد شدیدتر باشد، درد بیشتری احساس می‌کنید.

بشر برای ادامه حیاتش نیازمند حمایت اجتماعی گروه و قبیله‌اش بوده است. بشر برای تامین نیازهای حیاتی مانند آب، غذا و سرپناه به‌دیگران و حمایت اجتماعی‌شان متکی بوده و به‌تنهایی قادر به بقا نبوده است. طرد اجتماعی برای او به‌مفهوم حکم اعدام بوده است، بنابراین درد ناشی از طردشدن پیغام مغز است برای آنکه به‌شما بگوید اگر تنها بمانید، در خطر مرگ قرار می‌گیرید. پس برای بقایتان کاری کنید تا مجدداً مورد پذیرش قرار بگیرید. این تئوری، دلیل بسیاری از رفتارها و دست ‌و پا زدن‌های ما برای بازگرداندن یک رابطه عاطفی پس از قطع آن است. اکنون می‌دانیم پس از قطع یک رابطه عاطفی نمی‌میریم، ولی مغز بر اساس نحوه تکاملش در طول سالیان، همان پیام‌ها و واکنش‌ها را نشان می‌دهد.

بنابراین روان و جسم باید سیکل طبیعی خود را طی کند تا به آرامش برسد. هرقدر شدت و مدت رابطه عاطفی بیشتر باشد و زمان بیشتری را در کنار یکدیکر سپری کرده باشید، زمان بیشتری برای بهبود و رسیدن به آرامش نیاز دارید. ولکن رعایت بعضی امور کمک می‌کند تا فرد هرچه زودتر این مرحله انتقال را سپری کرده و به آرامش برسد. در کنار عامل زمان، قدرت اراده نیز در روند بهبود بسیار تاثیرگذار است. اراده خود را هرچه بیشتر به‌کار گیرید تا این مرحله گذار را سریعتر طی کنید و ضمناً باید آگاه بود که رشد و تعالی انسان در درد و رنج حاصل می‌شود. پس این زمان را برای رشد و تعالی خود از دست ندهید.

در ادامه، سعی شده است تا با بیان اصول و نکاتی به فرد کمک کند تا این دوران گذار را سریعتر طی کرده و در عین حال حداکثر بهره را از این دوران ببرد.

این مهمترین قانون برای رسیدن هرچه سریعتر به آرامش است. هرگونه تماسی به‌هر صورت و به‌هر بهانه‌ای تنها دوره بهبودتان را به‌تاخیر می‌اندازد. هربار تماس با او مانند آن است که زخم خود را مجدداً بشکافید. طبق تحقیقات انجام‌شده، اسکن مغزی نشان می‌دهد نگاه کردن به عکس او، مراکز مرتبط با درد را در مغزتان فعال می‌کند. پس می‌توان حدس زد که تماس مستقیم با او چقدر ایجاد درد و ناراحتی می‌کند.

ندیدن، صحبت نکردن و تماس نداشتن با کسی‌که مدت‌ها او را عاشقانه دوست داشته‌اید، دشوار است. کسی‌که همه جزییات زندگیتان را با او در میان می‌گذاشتید و خاطرات بسیاری با او دارید. به‌همین دلیل گمان می‌کنید تنها راه ساکت کردن دردتان، تماس برقرار کردن با اوست، درحالیکه این کار تنها زمان بهبودتان را به‌تاخیر می‌اندازد.

گاهی فکر می‌کنیم باید با او روبرو شویم تا چیزهایی را درباره خود و رابطه‌مان بفهمیم، دلایل قطع رابطه از سمت او را متوجه شویم، نقص‌های خود را دریابیم و یا آنکه از خود دفاع کنیم. اما مشکل آنجاست که معمولاً تماس ما با او آنگونه که فکر می‌کنیم، پیش نمی‌رود و تحت کنترل ما نیست. ممکن است جواب ما را ندهد، به‌سردی با ما برخورد کند یا چیزهایی که می‌خواهیم از او بشنویم را به ما نگوید. همه این موارد باعث می‌شود تا آزردگی بیشتری در قلب خود احساس کنیم و احساس بی‌ارزشی که در نتیجه قطع ارتباط در ما به‌وجود آمده است، تشدید گردد و در نتیجه خود را سرزنش کرده و مورد انتقاد قرار دهیم.

مطمئن باشید که هیچ پاسخی از سوی او باعث آرام‌تر شدن شما نخواهد شد. شما باید تنها بر روی خودتان تمرکز کنید و آرامش را در درون خودتان پیدا کنید.

بهیچوجه او را در موقعیتی قرار ندهید که درباره شخصیت شما قضاوت کند. اینکار به‌شدت احساسات شما را جریحه‌دار می‌کند.

مطمئن باشید که هر چقدر هم از او درباره قطع ارتباط عاطفی‌اش با شما سوال کنید، بازهم سوالات جدیدی به‌ذهنتان می‌رسد. پس بپذیرید که قرار نیست هیچ زمانی جواب سوالات خود را بدانید. ضمن آنکه هیچگاه نمی‌توانید درباره دلایل و گفته‌های او مطمئن شوید.

مقاله مرتبط: ۱۰ راه جهت درمان وابستگی عاطفی به همسر

بلافاصله پس از آنکه او رابطه را با شما تمام کرد، هر چقدر شما بیشتر در مرحله چانه زدن و خواهش کردن بمانید، مدت زمان بیشتری طول می‌کشد تا به آرامش برسید؛ زیرا در این خلال عزت نفس شما و حس ارزشمندی‌تان زیر سوال می‌رود و در نتیجه احترام کمتری برای خود قائل می‌شوید.

خودتان را گول نزنید. بهانه برای تماس با او برای خود نسازید. قطع تماس از سمت شما تکنیکی برای بازگرداندن او به رابطه عاطفی با شما نیست و اینگونه شما متوجه نخواهید شد که بعد از کات چه کنیم، زیرا تنها چیزی که مهم است بهبود شما است. شما تنها به‌دنبال آرامش خود هستید. تنها بر روی بهبود خود تمرکز کنید. پس با خودتان بازی نکنید.

در صورتی‌که او با شما تماس گرفت تا حالتان را بپرسد و یا بگوید دلش می‌خواهد با یکدیگر دوست معمولی باقی بمانید یا با همفکری یکدیگر به نتیجه‌ای برسید، پاسخش را ندهید. زیرا تا زمانی که بهبود کامل پیدا نکرده‌اید و آرامش نیافته‌اید، دوستی معمولی برای شما ممکن نیست. شما تنها در صورتی جواب تماس‌های او را می‌دهید که به‌طور روشن و واضحی خواهان ارتباط مجدد با شما است و از قطع تماس با شما اظهار پشیمانی می‌کند. اینکه دلش برای شما تنگ شده است، احوالپرسی و یا پیام‌های عاشقانه هیچکدام دلیل موجهی برای پاسخ دادن به او و آغاز مجدد رابطه عاطفی نمی‌باشد.

اگر فکر می‌کنید به‌جهت احترام پاسخی بدهید، تنها به یک پاسخ غیرشخصی مانند ممنون و سپاسگذارم اکتفا کنید. بهیچوجه سوالی مطرح نکنید. ممکن است او از جملاتی استفاده کند که قصدش تحریک شما برای آغاز گفتگو است. بهیچوجه وارد بازی او نشوید. به‌خودتان بلند بگویید که هیچکدام از این جملات نشانه بازگشت و پشیمانی او نیست. این متاسفانه اشتباهی است که اکثر افراد انجام می‌دهند. تنها نشانه بازگشت او زمانی است که او به‌طور روشن تقاضای بازگشت رابطه را کند، اظهار کند که می‌فهمد شما چه رنجی را متحمل شده‌اید و چه آسیبی به شما رسانده است.

تماس‌های او می‌تواند ناشی از احساس گناهش باشد و به این ترتیب می‌خواهد بار گناه خود را کم کند. پاسخ دادن به او تنها زمان بهبود شما را به تاخیر می‌اندازد. بازگشت موقت او همچنین می‌تواند به‌دلیل نیاز جنسی باشد. و یا آنکه در رابطه عاطفی جدیدش با مشکل مواجه شده و شما را برای پُرکردن خلا درونی‌اش می‌خواهد. یا آنکه می‌خواهد از شما استفاده کند تا دوران انتقالی را هرچه راحت‌تر طی کند.

در درجه اول تمام سعیتان را به‌کار گیرید تا مکان‌هایی که ممکن است او حضور داشته باشد را پیش‌بینی کرده و از آن احتراز کنید. به جلسات و میتینگ‌هایی که حدس می‌زنید ممکن است او در آنجا باشد، نروید. خودتان را با جملاتی مانند: «اگر نروم نشانه ضعف من است» و یا «دیدن او هیچ تأثیری بر روی من ندارد» گول نزنید.

با همه مراقبت‌هایی که برای مواجه نشدن با او کرده‌اید، اگر در جایی او را ملاقات کردید به‌سرعت از آن مکان خارج شوید. نگویید او پیش خودش چه فکری می‌کند. هر فکری بکند مهم نیست. آنچه مهم است بهبود و آرامش شما است. یک گفتگو ویا حتی نگاه کوتاه می‌تواند ذهنتان را برای مدت‌ها مشغول کند و به‌دنبال تجزیه و تحلیل آن باشد. پس تمام تلاشتان را به‌کار گیرید تا از هرگونه برخوردی با او احتراز جویید.

هدایا، عکس‌ها، ایمیل‌ها، لباس‌هایی که شما با او خریدید و بالشی که شما را به یاد او می‌اندازد، همگی چیزهایی هستند که باید از دستشان خلاص شوید. همانطور که بیان شد اسکن مغزی نشان می‌دهد چیزهایی که یادآور او می‌باشد، همان نقاطی را که فعال کننده درد فیزیکی است، در مغز فعال می‌کند. بنابراین، نگه داشتن هر یک از موارد فوق و به‌یاد آوردن خاطرات تنها باعث طولانی شدن روند بهبود می‌شود. هر نشانه‌ای از او باعث آزرده شدن شما می‌گردد، پس از دست همه آنها خود را خلاص کنید.

هرگونه فایل کامپیوتری، ایمیل، شماره تلفن و ویدیو را از روی کامپیوتر خود حذف کنید. اگر فکر می‌کنید شاید به بعضی از آنها در آینده نیاز دارید (شاید او در گذشته همکار شما بوده است)، آنها را در یک فلش کپی کرده و به دوستتان بدهید و به او بگویید به هیچوجه آنها را حداقل تا یکسال بعد به شما ندهد.

اگر مواردی مانند لباس و وسایل شخصی از او وجود دارد که باید آن را عودت دهید، بهیچوجه با او تماس نگیرید. به یک دوست مشترک آنها را بدهید تا به او بدهد. از دوستتان بخواهید هیچ خبری از او به شما ندهد و یا هیچ سخنی از او به شما منتقل نکند.

شما نباید مدت زیادی را در تنهایی بسر ببرید و مدام با خود فکر کنید بعد از کات چه کنیم، زیرا تنهایی باعث نشخوار فکری در شما می‌شود. خود را در جمع دوستان و بستگان قرار دهید و از حمایت اجتماعی آنها برخوردار شوید. در ابتدای قطع رابطه عاطفی، شما تمایل زیادی به صحبت درباره او و رابطه‌تان دارید. یک دوست خوب مشتاقانه به حرف‌های شما گوش می‌دهد، ولکن سعی کنید همیشه تنها با یک دوست حرف نزنید. زیرا شما آنقدر حرف برای گفتن دارید که هر دوستی را خسته می‌کند، پس با دوستان متفاوتی صحبت کنید. اما در عین حال باید متوجه باشید که بیش از حد صحبت کردن درباره او و رابطه عاطفی‌تان، به شما کمک نمی‌کند. پس از گذشت مدتی از قطع رابطه عاطفی برای خودتان حد مشخص کنید تا این گفتگوها تبدیل به نشخوار فکری نشود و تنها بیان احساسات باشد.

مطمئناً همه دوستانتان نصایحی آماده برای شما در کشکولشان دارند. خیلی اوقات نیز نادانسته شما را مورد قضاوت قرار می‌دهند. نصایح آنها را بشنوید، ولی تحت‌تأثیر آنها قرار نگیرید. آنها تنها یک دوست هستند و نه یک متخصص رابطه عاطفی.

ساعاتی در طول روز که برای شما یادآور او است را در کنار دوستانتان بگذرانید تا تمرکزتان از روی او برداشته شده و احساس غم کمتری کنید.

اکنون فرصت مناسبی است تا بر رشد روانی و ذهنی خود تمرکز کنید. فعالیت‌هایی که پیش از این فرصت آن را نداشتید، شروع کنید. شاید از کودکی آرزو داشته‌اید پیانو فرا بگیرید، اکنون زمان آن است. روی خودتان و آینده‌تان تمرکز کنید، به کارهای عقب‌افتاده‌تان سر و سامان بدهید، سرگرمی‌ها و فعالیت‌های جدیدی برای خود بیابید. هیچ زمان خالی برای خود باقی نگذارید و دست از تفکر در مورد جدایی بردارید.

احتمالاً می‌گویید: «کی حال و حوصله این کارها را دارد». اشتباه ما آن است که فکر می‌کنیم باید حس کاری وجود داشته باشد تا آن کار را انجام دهیم. ولی واقعیت آن است که ما عمل می‌کنیم تا انگیزه و اشتیاق انجام آن کار در ما ایجاد شود. ما منتظر نمی‌مانیم که حس و انگیزه انجام کار در ما ایجاد شود، بلکه اقدام می‌کنیم و به تبع آن انگیزه در ما ایجاد می‌شود.

باید فعالیت‌های خود را بیش از پیش از سر بگیرید. در این دوره بر کار و تحصیل خود به‌طور جدی تمرکز کنید. ورزش، سفر، تفریح و سرگرمی و خرید کردن را فراموش نکنید و برای آنها برنامه‌ریزی کنید. در کلاس موسیقی و رقص و کلوب‌های ورزشی ثبت‌نام کنید.

لیست فعالیت‌ها را نوشته و برای آن یک برنامه هفتگی بنویسید. پیش و پس از انجام هر فعالیت میزان غم، اضطراب و ترس خود را برآورد کنید. پس از انجام آن فعالیت نیز آنها را بسنجید تا بدین ترتیب میزان اثر هر فعالیت را روی خود دریابید.

ورزش: در هنگام استرس، بدن شما به‌مقدار زیادی کورتیزول ترشح می‌کند. ورزش سطح کورتیزول را در بدن پایین می‌آورد و باعث می‌شود خواب بهتری داشته باشید. ورزش‌های هوازی مانند پیاده‌روی، دومیدانی و شنا باعث می‌شوند در بدنتان هورمون اندروفین و سروتونین ترشح شود که گیرنده‌های درد را مسدود می‌کنند و احساس خوشی و سرحالی به شما می‌دهند. اگر به‌تنهایی رغبت کمتری برای ورزش دارید، سعی کنید در گروه‌های ورزشی عضو شوید تا انگیزه بیشتری برای فعالیت پیدا کنید.

خواب: دوران پس از اتمام رابطه عاطفی به‌طور معمول خواب فرد را دچار مشکل می‌کند و بی‌خوابی به‌نوبه خود باعث اضطراب بیشتر و بی‌قراری می‌شود و به این ترتیب فرد در یک سیکل معیوب قرار می‌گیرد. برای تنظیم خوابتان به مقاله ۴ روش برای داشتن خوابی آرامتر رجوع کنید.

تغذیه: اکثر افراد پس از قطع رابطه عاطفی در غذا خوردن خود دچار مشکل می‌شوند. گروهی چیزی نمی‌خورند و گروهی دیگر بیش از حد می‌خورند. مراقب سلامت خود باشید. سعی کنید غذاهای مقوی و سالم بخورید. نه زیاد بخورید و نه کم. به همان منوال گذشته غذا بخورید. این توصیه‌ها به‌نظر واضح‌اند، ولی زمانی‌که درد جدایی را تحمل می‌کنید توجه به این امور از حوزه تمرکزتان خارج می‌شود. برای اطلاعات بیشتر به مقاله اضطراب چیست، بخش تغذیه صحیح، مراجعه کنید.

به‌خودتان دروغ نگویید. او آنقدرها هم خوب نبود. لااقل برای شما فرد مناسبی نبود. رابطه‌تان هم چندان چنگی به دل نمی‌زد. بی‌جهت لحظه‌های خوب ارتباطتان را بزرگ نکنید. شما لحظه‌های بد با او بسیار داشته‌اید. سعی کنید همه وقایع را درباره او ببینید. ویژگی‌های منفی او را آگاهانه به‌یاد بیاورید. زیرا در این دوران ذهن فرد تمایل دارد ویژگی‌های مثبت و لحظات خوب رابطه را بارها مرور کند. پس آگاهانه ویژگی‌های منفی و لحظات نازیبای رابطه‌تان را به‌خاطر بیاورید.

از خودتان سوال کنید طی این رابطه عاطفی او چقدر باعث آرامشتان می‌شد و چقدر علت غم و ناراحتی‌تان بود؟ چندبار در طول رابطه به‌خودتان امید دادید که اوضاع بهتر می‌شود؟ چه مقدار نسبت به یکدیگر صادق و وفادار بودید؟ چقدر پیش دیگران از دست او و رابطه عاطفی‌تان شکایت کردید؟

شاید نتوانید همه آنچه در ذهنتان می‌گذرد را برای دیگران تعریف کنید. پس هر چه را در ذهنتان می‌آید، بنویسید. درباره احساس غم، خشم، عشق و نفرت خود بنویسید. این کار باعث می‌شود تا این احساسات از شما خارج شده و اندک اندک بیرونی شوند. در عین حال نوشتن به شما کمک می‌کند تا خطاهای شناختی خود را بشناسید. خطاهایی چون:چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم

فاجعه‌سازی: دیگر بدون او نمی‌توانم زندگی کنم. زندگی بدون او مانند جهنم است. این بدترین اتفاقی است که می‌توانست برای من بیفتد.

تفکر دو قطبی (همیشه یا هرگز): اگر او را به‌دست نیاوری یعنی یک بازنده هستی. حال که او تو را ترک کرد هیچوقت نمی‌توانی رابطه خوبی ایجاد کنی.

معمولاً افراد پس از خارج شدن از رابطه همچنان از واژه‌های همسر، نامزد و دوست پسر/ دختر من استفاده می‌کنند. و یا در جملات خود به‌جای استفاده از زمان گذشته، از زمان حال استفاده می‌کنند. این نشانگر آن است که فرد نمی‌خواهد واقعیت را بپذیرد.

طبق اصول ان ال پی (NLP)، استفاده از واژه‌های درست بر روی ذهن بسیار تاثیرگذار است. پس بگویید همسر، نامزد و دوست پسر/ دختر سابق من. نگویید ما معمولاً جمعه‌ها به کوه می‌رویم، بگویید ما جمعه‌ها کوه می‌رفتیم.

در این دوران دچار نشخوار فکری می‌گردید و به یاد زمان‌های خوبی می‌افتید که با او داشتید و طبیعتاً درباره تصمیمات خود دائماً دچار دودلی و تردید می‌شوید. تکنیک توقف فکر (توضیح آن در مقاله اضطراب چیست؟ آمده است) به شما کمک می‌کند تا خود را از نشخوار فکری برهانید.

مقاله مرتبط: چرا در رابطه عاطفی خود احساس طردشدگی دارم؟

همه افرادی که ترک و طرد شده‌اند، آرزوی بازگشت طرف مقابل را دارند و دائماً به آن می‌اندیشند. آنها در امید بازگشت او راهکارهای متفاوتی را اختیار می‌کنند تا به هر ترتیبی او و رابطه عاطفی‌شان را به حالت قبل بازگردانند. ایشان حتی در جلسات مشاوره نیز خواهان راهکارهای معجزه‌گونه‌ای هستند تا نه تنها او را برگردانند، بلکه به‌دنبال تکنیکی هستند تا او را متوجه اشتباهش کرده و او را وادارند بیش از پیش به او عشق بورزد. خواسته‌هایی که هیچگاه محقق نخواهند شد.

مجدداً تأکید می‌کنم که هرگونه اقدام جهت بازگشت، باید از طرف کسی باشد که رابطه را تمام کرده است. شما نباید در این زمینه بهیچوجه اقدامی کنید. او باید برای برقرای رابطه اقدام کند، دلایل رفتارش را توضیح دهد، به جهت آسیبی که به شما زده است عذرخواهی کرده و خواهان بازگشت رابطه شود.

یقین داشته باشید که اقدام شما برای ارتباط مجدد، خواهش کردن، سوال از او که به چه دلیل رابطه را ترک کرده است و چگونه شما می‌توانید خودتان و یا شرایط را تغییر دهید و بعد از کات چه کنیم … هیچ‌یک کمکی به بازگشت رابطه عاطفی‌تان نمی‌کند، بلکه باعث می‌شود ارزش خودتان را نزد او پایین بیاورید.

باید از همان ابتدا بدانید که دیر یا زود، او وارد رابطه عاطفی جدیدی خواهد شد. تا زمانی که کاملاً بهبود پیدا نکرده‌اید به هیچ خبری در رابطه با او و یا ارتباطات او گوش فرا ندهید. اگر شخصی درباره او حرف می‌زند، حرفش را قطع کنید و یا آنکه آن محل را ترک کنید. هرجایی، مانند فیسبوک، اینستاگرام و … که پیش از این با او در تماس بوده‌اید و اطلاعاتی از او به‌دست می‌آوردید را حذف کنید. هر خبری، چه بد و چه خوب از او، شما را از مسیر بهبودی دور می‌کند.

اگر شنیدید که او با شخص جدیدی رابطه پیدا کرده، از کنکاش درباره شخص مقابل و شناخت او خودداری کنید. این کار باعث می‌شود خودتان را با او مقایسه کنید و این کار احساس بدی را در شما ایجاد می‌کند. تفاوتی نمی‌کند که آن شخص زشت است یا زیبا، فقیر است یا ثروتمند. اگر از نظر شما زیبا باشد (اگرچه شک دارم در این دوران بتوان به قوای شناختی شما اعتماد کرد)، احساس حقارت و بی‌ارزشی به شما دست می‌دهد. اگر در نظرتان شما زیباتر هستید، باز هم حسرت می‌خورید و به‌جهت عدم توانایی خود در حفظ این رابطه عاطفی خود را سرزنش می‌کنید. اگر بشنوید که با کس جدیدی هنوز وارد رابطه نشده است، امیدوار می‌شوید که می‌توانید او را به رابطه بازگردانید. بنابراین در هر دو صورت بهبود خود را به تاخیر می‌اندازید.

بدانید که قرار نیست او تا آخر عمر تنها بماند، پس اگر به‌طور غیرمنتظره‌ای شنیدید که او وارد رابطه عاطفی جدیدی شده است، شوکه نشوید. دیر یا زود این اتفاق بایستی می‌افتاد.

پس از اتمام یک رابطه عاطفی، معمولاً افراد گمان می‌کنند که دیگر کسی را مانند او پیدا نخواهند کرد و یا آنکه فکر می‌کنند تا آخر عمر تنها می‌مانند. مطمئن باشید تنها نخواهید ماند. زندگی همانند همیشه در جریان خواهد بود. او نیز بهترین کسی نبوده که می‌توانستید با او زندگی کنید، زیرا در اینصورت رابطه شما به این نقطه نمی‌رسید. دردِ ترک و طرد باعث می‌شود شناخت‌های فرد از کار بیفتد و تمام تلاش خود را به‌کار گیرد تا او را به رابطه بازگرداند، هر چند که در گوشه‌ای از ذهن خود می‌داند که او فرد شایسته و مناسبی برای ارتباط و ازدواج نیست. در این حالت، ویژگی‌های او و رابطه را ایده‌آلیزه کرده و نسبت به مشکلات او و رابطه کور می‌شود. در این حالت تمام تمرکز او بازگرداندن او است و توجهی به محیط اطراف و انتخاب‌ها و امکانات دیگر زندگی ندارد.

اما باید آگاه باشید که نباید در دوران بهبود وارد رابطه عاطفی دیگری شوید. نباید رابطه عاطفی جدیدی را به‌خاطر بی‌حس کردن خود و فرار از درد رابطه قبلی شروع کنید. این کار باعث می‌شود مشکلات‌تان لاینحل باقی بماند و عزت‌نفس و احساس ارزشمندی‌تان وابسته به ارتباط داشتن با دیگران گردد. درک نمی‌کنید که بدون رابطه عاطفی نیز می‌توان از زندگی لذت برد و خودتان می‌توانید بهترین همراه برای خودتان باشید. ارتباط در این دوران باعث می‌شود همان اشتباهاتی که در رابطه عاطفی قبلی کردید را در رابطه عاطفی جدیدتان نیز تکرار کنید. ضمن آنکه در این ارتباط جدیدتان صداقت ندارید، زیرا هنوز از ارتباط عاطفی قبلی‌تان به‌طور کامل خارج نشده‌اید و این ارتباط را تنها برای بی‌حس کردن خود شروع کرده‌اید و این سوءاستفاده از دیگران است که بهیچوجه اخلاقی نمی‌باشد. معمولاً این روابط سرانجامی نیز ندارند و به دو طرف آسیب وارد می‌کنند.

بعضی افراد برای بی‌حس کردن خود به الکل و مواد پناه می‌برند. الکل و مواد مشکل را حل نمی‌کند و شما از این طریق زندگی بهتری را تجربه نخواهید کرد، بلکه غم و اندوه در جای خود به‌قوت باقی بوده و شما تنها زمان بهبودتان را به تاخیر انداخته‌اید. داروهای روانپزشکی نیز به دلیل اثرات جانبی آن تا زمانی که لازم نیست و می‌توان از طرق دیگر بر مشکل غلبه کرد، بهتر است مصرف نشوند. ولی اگر شرایط بسیار بغرنج است و به تنهایی از پس موضوع بر نمی‌آیید، خوابتان دچار مشکل است و یا اضطرابتان را نمی‌توانید کنترل کنید، با یک روانپزشک مشورت کرده و دارو بگیرید.

– http://breakuprecoveryguide.com/NoContact

– https://www.jordangrayconsulting.com/2015/11/how-to-harness-and-heal-the-pain-of-a-breakup

– http://www.relrules.com/13-steps-to-heal-after-a-break-up.

سلام آقای دکتر من ده سال پیش با یه دختری که خیلی دوستش داشتم دوست شدم و قصدم هم ازدواج بود متاسفانه بعد یکسال متوجه شدم که ایشون با یه نفر دیگه هم دوست شده و منو ول کرد و رفت. خیلی بهم ضربه خورد تو این مدت جدایی به ندرت حال همو میپرسیدیم و همو میدیدیم. تا اینکه شش ماه پیش بازم رابطمون شروع شد اونم به قصد اینکه آشنا شیم و ازدواج کنیم و بهم گفت که من الان ۳۵ سالمه و میخوام یکی حمایتم کنه و بهش تکیه کنم من چون دوستش داشتم بخشیدمش و قبول کردم . این خانوم تو شهرستان زندگی میکنه و هی میومد شهر ما، میبردمش دکتر و بیرون و در مورد اینکه آینده میخوام براش چکار کنم و اینا بهش میگفتم ولی به سه ماه نرسیده بود گفت که من یکی دیگه رو دوست دارم و نمیخوامت . خیلی ناراحت شدم و بهش گفتم که تو که دفعه قبل این کار رو کردی و منو ول کردی به خاطر یکی دیگه دیدی که چقدر ناراحت شدم و بهم ریختم پس چرا این دفعه بازم اینکارو کردی .بهش گفتم که منم واقعا خسته شدم دیگه خداحافظ برای همیشه. تو این مدت ده سال جداییمون هم من خیلی کار و تلاش کرده بودم از همه چیز خودمو محروم کرده بودم تا تو کارم که مربوط به ساخت و ساز هستش پیشرفت کنم و خوب بود نسبتا وضع و اوضاع مالی. در ضمن من خیلی آدم خوش اخلاقی هم هستم . دو سه ماه از جداییمون نگذشته بود که پیام تبریک تولد واسم فرستاد . بعد تبریک یلدا و اینا. یه روز خیلی فکرم مشغول بود از این موضوع ،داشتم به یه نفر زنگ میزدم اشتباهی شماره ایشون رو گرفتم تک زنگ افتاد بهش ،برگشت بهم زنگ زد و بعدش چند روز دیگه گفت زانوم درد میکنه و گفتم بزار واست شماره بگیرم از دکتر. گرفتم اومد باهم رفتیم دکتر و فرداش بهش کادوی تولدشو دادم ولی بهم گفت که قبلا با یه نفر دوست بوده و اونو میخواد و اونم انگار هی بهش وعده سر خرمن میده الانم خانوم ۳۶ سالشه .منم گفتم چرا میای منو میبینی من آخه اذیت میشم گفت خودمم نمیدونم گفتم میخوای باهم ازدواج کنی بازم گفت نمیدونم. به خدا نمیدونم چیکار کنم دیگه نه تموم میکنه نه ولم میکنه . منم دوستش دارم ولی دیگه خستم کرده با کارهاش و حرفهاش . خیلی درمونده شدم انگار روحم رو به اسارت گرفته. والا به خدا از لحاظ مالی و قیافه و تیپ خوبم خانوادم ازش سرتره ولی موندم که چیکار کنم

بهیچوجه رابطه را با ایشان ادامه ندهید. ایشان را کاملا بلاک کنید. شما باید حتما به یک رواندرمانگر مراجعه کنید تا متوجه بشوید چرا در چنین رابطه مریضی گیر کرده اید. شما تله ایثار دارید . مقاله مربوط را در سایت مطالعه کنید

با سلام. هشت سال پیش از طریق یکی از دوستان با آقایی آشنا شدم به قصد ازدواج اون موقع ایشون شرایط مالی خوبی نداشتن به همین خاطر گفتن نمی تونن تشکیل زندگی بدن به همین خاطر کات کردیم پنج ماه پیش دوباره بهم پیام دادن گفتن زندگیم روبه راه شده و می خوان بیشتر آشنا بشیم اولش راضی نبودم اما با اصرار ایشون ادامه دادم از نظر رفتاری با هم هماهنگ بودیم ایشون به چهره خیلی اهمیت می دادن و کلا نکته سنج بودن اومدن خواستگاری و همه چیز خوب پیش رفت در این فاصله من جهت زیبایی پوست صورتم رو لیزر کردم که متاسفانه آثار کمی از این کار روی صورتم موند ایشون روز آزمایش متوجه شدن و خیلی ناراحت شدن گفتن چرا برای انجام این کار با من مشورت نکردی باید بری دکتر و تا زمان خوب شدن صبر می کنیم من رفتم دکتر برای رفع اثر کامل چند ماهی نیاز به زمان داشت تو این مدت دلخوری های هم بینمان پیش اومد من خیلی حساس شده بودم و زود رنج ایشون گفتن من یک همراه قوی می خوام منم سعی می کردم صبوری کنم ولی بعضی وقتا ناراحت می شدم. تو این فاصله پدرشون هم بهشون فشار آوردن و حتی از خونه خودشون طردشون کردن ایشون خونه مجزا داشتن.از زمانی که با پدرشون بحثشون شد روابطشون با من هم سرد شد ی روز پیام دادن دیگه نمی تونن ادامه بدن گفتن معلوم نیست صورتت خوب بشه از طرفی پدرمم دیگه تو این مسیر همراهیم نمی کنه و برو دنبال زندگیت من اون موقع خیلی شوکه شدم آخه قرار بود صبر کنند خیلی اصرار کردم که فقط دو ماه دیگه صبر کنند تا همه چیز خوب بشه اما اصرار فایده ایی نداشت. الان سه هفته از جدایی ما می گذره حالا صورت من خوب شده به نظر شما با وجود این ایشون قاطعآنه رفتن بهشون پیام بدم که مشکل حل شده؟ این رو هم بگم که ما هر دو ۳۷ سال داریم

سلام. من اصلا صلاح نمی بینم با اشان مجدد وارد رابطه بشوید. ایشان مشکلات شخصیتی دارند.

ای کاش ۶ سال پیش یه نفر این اطلاعات رو بهم میداد. وقتی یادم میاد که چقدر طول کشید تا حالم خوب بشه و چه رنج هایی رو نادانسته خودم به خودم تحمیل کردم، دلم برای اون دختر ۱۹ ساله که بودم میسوزه

مهم اینده است

اقای دکتر اینکه گفتید به احتمال زیاد دچار طرحواره طرد هستند من خیلی زیاد در این مورد تحقیق و مطالعه کردم و تقریبا٩٠ درصد از علایم رو ایشون دارن و با فرض اینکه درست باشه این قضیه رها کردن این ادم کمی منصفانه نیست و طوری که فهمیدم پس از اینکه همه تلاش هاشو کرده باشه برای خواسته ش ( که برای پارتنر من تقریبا یک سال و اندی طول کشید ) اگر رها شوند هیچ مقاومت و تلاشی نمیکنن.اقای دکتر به نظرتون رها کردن این ادم تو این مرحله کار درستیه؟؟ من بهش علاقه مندم ولی با گذشت این یک ماه و نیم به ترک کردنش راحت تر فکر میکنم.لطفا راهنمایی کنید .

با یک مشاور مشورت کنید تا در جریان همه جوانب قرار بگیرن و بتوانند نظر دقیق بدهند.

عذر خواهی میکنم اقای دکتر من داشتم به حرفای شما فکر میکردم موردیو گفتین که اصلا تا بحال بهش قکر نکرده بودم اینکه خشم از رفتارهای گذشته من!!!چون یکی دوبار دیگه هم همین کارو کرد و سکوت کرد این اواخر کاری که من اوایل در مشکلات مدام میکردم و ایشون کلی تلاش کرد برای رفع این کار من.اما ایشون چند دفعه این کارو به مدت کوتاه کرد و این اخرین بار که ازش پرسیدم تو خودت اصرار به حرف و حل مشکلات داشتی حالا چی شده؟گفت جامون عوض شده.و کاملا ادای اون روزای منو در میاورد فقط نگاه میکرد به اطراف به من و….. دقیقا مثه من واقعا میتونه این باشه اونم بعد از گذشت ١سالو نیم؟؟؟؟؟ چرا حالا !

عذرخواهی میکنم اقای دکتر ولی مسله ی دیگه اینکه ایشون هنوز تو این وضعیت هم هر زمانی که خواستم تنهایی بیرون یا جایی برم با حرفایی مثه اینکه برنامه تو ریختی دیگه ، یا حتما کاری واجبی داری و…. تیکه پرانی میکنن و گویا ناراحت میشن که من تنها میخای جایی برم چون توی این دوسال هم کار و هم همه شرایط باهم بودیم و از همان ابتدا با اینکه من ادم مستقلی بودم و تنهاییم و استقلالم مهم بود برام و ایشون میدونست ولی بازم همه جا با من بود .هنوزم این حسو داره . ولی من نمی دونم در جواب این تیکه پرانی ها بی تفاوت راه نودمو برم و این کمک میکنه به همون فاصله ای که باید بینمون باشه؟؟؟ یا نه منصرف شم و به اصطلاح اتیش بیار معرکه نباشم !بازم ممنون از راهنماییتون

احتمال زیاد ایشان طرحواره طرد و رهایی دارد( مقاله درباره انرا در سایت بخوانید) که از طرفی صمیمیت می ترسد و از سویی نگران ان است که رهایش کنند و بروند

با سلام .اقای دکتر عزیز من مطالعه کرد طرحواره ی طرد رو و فکر میکنم درست باشه .اما مسله اینجاس که الان من باید چه کنم؟؟؟

ممنون اقای دکتر عزیز درواقع نمی تونم دلیل این قهر طولانیو بفهمم فقط تنها فکرم اینه که شاید بدلیل شرایط بحرانی مالی و کاری منتظر روبراه شدن اوضاس و ترجیح میده تا اون زمان شاید دوباره از طریق احساسی وارد احساس مسولیت نشه تنها استرسم از اینه که نکنه این دلیل کنار اومدن با خودش برای قطع رابطه باشه و تو این مدت داره با خودش کنار میاد که اگه این طورباشه من نمی خوام قربانی باشم و دوما اینکه با نظر شما در اینکه شاید هلاقه به سخت بدست اومدن داشته باشه و من هم رفتارمو مثه قدیم سرد کردم .نمی دونم چی میخواد بشه اما از شما بخاطر راهنمایی قشنگ و پاسخ سریعتون خیلیییی سپاسگزارم

قرار نیستقرار نیست شما رفتار سرد نشان بدهید. چون نباید وارد یک باری غلط بشوید. زیرا در اینصورت تا کی در زندگی می خواهید این بازی را انجام دهید. باید ببینید در یک بازی سالم او می تواند بماند یا نه

ناگفته نماند اقای دکتر تو این یک ماه و نیم من به هر طریقی با ایشون راه اوندم ده پانزده روز به حال خودش گذاشتم که شاید نیاز به غار تنهایی داره .و منم روال عادی زندگی.هیچ صحبتی نکرد.با جدیت خواستم بی نتیجه بود با احساسات بی نتیجه بود و صحبتی نکرد تنها یک جمله های کوتاه که تو فقط به فکر خودتی من و رابطه برات مهم نی هر کسی هر چیزی برات از رابطه بیشتر اولویت داره و …..همین . و اخر سر در حال حاضره که روال خودشو تا این لحظه دارم پیش میبرم .این سردی برای مردان با این تایم طولانی پایان رابطه ست؟؟؟

نه لزوما

سلام اقای دکتر وقت بخیر من خارج از ایران هستم به مدن دوسال است که وارد رابطه ای شده ام که البته بعد از ٨/٩ ماه مقاومت من و اصرار و تلاش ایشون این رابطه متعهد و خوب به وجود امد .همه چیز خوب بود و تر دو شدیدا علاقه مند وعالی .من ادم مستقلی بودم ولی ایشون تماما اصرا داشت با هم هم خانه باشیم و خلاصه این شد هردر دوران کرونا و شرایط اینچنینی من راضی به این قضیه شدم .ما با هم فعالیت کاری هم شریکی شروع کریم اما وضعیت کرونا اقتصاد رو کاملا خراب کرد.ایشون ادم مهربان و پرتلاشی بودند برای نگه داشتن رابطه. ناگفته نماند ک از زمان وضعیت کرونا خواهر و داماد من هم بخاطر وضعیت اقتصادی بد تو مملکت غریب با ما بودند .طبیعیه که فشار باشه روی هممون اما هیچوقت چیز زیادی به زبان نیاوردند تا اینکه تقریبا یک ماه و نیم پیش بی دلیل سر موضوع کوچیکی بحثمون شد خیلی بی اهمیت ولی از اون لحظه دیگه ایشون همون ادم قبل نبودند .خیلی تلاش کردم مشکل را بگه طبق معمول حل کنیم اما بی فاییده ست.خواهر و دامادم از پیش ما رفتند اما این رفتار ایشون همچنان مثه قبل نشد.نه اینکه قهر باشه صحبت میکنه با هم وقت میگذرونیم و تمام مدت با هم هستیم ولی نه مثه قبل مثه دوتا دوست عادی هم خونه یا….. راه درست برای من چیه به نظرتون به پاییان رابطه از سمت خودم فکر کنم و اقدام کنم؟این رفتار سرد و این رابطه برای ایشون به همین منوال که میگذره میخاد باشه؟ لطفا راهنماییم کنید حال خوبی ندارم

درود. واقعا نمی شود دلیل رفتار ایشان را با این توضیحات حداقلی فهمید. شاید هنوز از اوایل رابطه و اصرار ایشان و رد شدن توسط شما خشم درونی دارند و به اینصورت بروز می کند. شاید اصولا فردی است که رابطه تا زمانی برای او جذاب است که بدست نیامده است. شاید شما واقعا رفتارهای مناسبی نداشتید. اما به هر دلیل حال نیمه قهر ۱ ماهه ایشان معنای خوبی ندارد. (قهر معنای دیگر خشم است. خشمی منتقمانه و زیرکانه. یعنی می گوید من که کاری نکردم. ولی در حال انتقام است فرد اما بطریقی که بهانه ای دست دیگری ندهد.) . اگر این رفتار قهر کردن در ایشان اینقدر طولانی شده و دلیل انرا نیز ذکر نمی کند احتمالا ویژگی قهر کردن از خصوصیات اوست و شما باید به رابطه خود پیش رفتن در ان جدی تر فکر کنید زیرا می تواند سر هر موضوع دیگری تکرار شود

میشه بگید چرا بابام درباره پول حرف زده اخه خودش میگ پول مهمش نی.تنها باری ک حرف از پول زد پیششون بعد اینک منو از شهر اون پسر اوردن خونه بود ک گفته بود ما کسی میخوایم ک بتونه پول سرویس طلا بده قبلا همچین حرفی بشون نزده بود و هر بار ک خاستگاری کرده بودن خیلی قشنگ جوابشون رو داده بود و گفته بود ن.البته ب خانوادش درباره درسو اینام گفته بود و سرکارو ی دفعه ب خودم گفته بود دخترم باید سوار شاسی بلند شه ن موتور

سلام خدا قوت ممنون از مطالب خوبتون اگ میشه منم مثل بقیه راهنمایی کنید خیلی ممنون میشم.خدا خیرتون بده و همیشه کمکتون کنه و پشت پناهتون باشه من ۲۰سالمه و ۴ سال با اقایی در ارتباط بودم ک ۹ ماه از خودم بزرگتر بودن.فامیل هستیم ولی شهرامون متفاوته و از نظر خانوادگی هیچ جوره بهم نمیخوریم و منم وقتی هنوز رابطمون شروع نشده بود این چیزا رو بشون گفته بودم ولی بازم میخواستن با من رابطه داشته باشن.هنوز یه سال از رابطه گذشته بود ولی خانواده اون همه از رابطه ما خبر داشتن و منم مادرم میدونستن ولی پدرم نه.بش گفته بودم برای خانواده ما فقط درس خوندن مهمه و سرکار رفتن و پول اصلا مهم نیس.چون خودمون خداروشکر پول داریم اگ مثلا کسی همسر من بشه و معیار هامونو داشته باشه ولی پول نداشته باشه خود پدرم کمکمش میکنه ولی اون اقا خیلی وقتا رابطه را با هر بهونه ای کات کرد و دلیلشم این بود ک پول نداشتن.با اینک پول نداشتن ولی خودش سر یه کار نمیموند و دایم ول میکرد.وضعشون جوری بود ک دوتا خواهر کوچیک ترش لباسای بقیه ک استفاده شده بودن و بشون میدادن رو میپوشیدن ولی اون با دیدن این چیزا بازم مرتب سرکار نمیرفت.۱۸ سالگی سربازی رف و خودکشی کرد .میگف دلیلش این بوده ک من باهاش ارتباط زیادی نداشتم و دلیلشم این بود ک قبل سربازی یهویی رف و خیانت کردم و چون هی کات میکرد من دیگ خجالت میکشیدم جلو مادرم مث قبل باش رابطه بگیرم .بعد خودکشی مشاور ها بش میگفتن اره باباش راضی نمیشه و جداشین ولی من نمیتونستم جداشم و دوباره مث قبل جلو مادرمم باش حرف میزدم.تو ۲ سال سربازیش یک بار نیومد دیدن من و کات کردنمون ب هفته ای یکبار رسیده بود.من گریه میکردم ولی اگ میرف دیگ سراغشو نمیگرفتم و خودش میومد.چن ماه بعد من خودکشی کردم هم برا این بود ک رتبم تو دانشگاه خوب نشد و هم برای اون اقا بود و جریانو ب بابام گفتم ک میخوامش چرا خاستگاری میکنن میگی ن گف هنو کار نداره و دانشگاهو ول کرده و این باید ب خودش برسه و یک ماه بعد خودکشیم ولم کرد.باز اومد گف دوس معمولی باشیم گفتم ن ولی با بهونه ای دوباره منو ب رابطه برگردوند.ی دفعه گف اگ منو دوست داری ب بابات بگو منم گفتم ما هنو سنی نداریم .۱۹ سال داشتیم و اون هنوز سرباز بود اما من گفتم.پدرم خیلی ناراحت شدن و گفتن ن هیچی نداره و اینا اگ بفکر بودن ب فکر خانواده خودشون بودن و یسری حرفا درباره پول گف.بعد این ماجرا خیلی شدید تر وابسته شدم و اصن با پدرم چن ماه قهر بودم و بعد فرار کردم و ب شهرشون رفتم ولی سر بیس چار ساعت من اومدم شهر خودمون ینی مادر پدرم اومدم دنبالم و اون اقا هیچ کار خاصی نکرد ک بابامو راضی کنه.رابطه جنسیم داشتیم.بعد بابام ب خانوادش زنگ زد و گف دیگ خاستگاری نکنین و ما جوابمون ن هست و ب داییشم حرفایی از پول زده بود ولی نمیدونم چرا؟ اخه خودش میگ پول مهم نیس یک ماه بعدش برا اولین بار اومد شهرمون و منو دید و بازم رابطه جنسی داشتیم و ی ماه بعدش سرد شد و دوماه بعد اخرین دیدارمون زن گرفت.تقریبا ۶ ماه از جدایی گذشته ولی من هنوزم ناراحتم.البته ۶ ماه پیش ۴ سال کمه ولی اذیت میشم.میگم مگه چی براش کم گذاشته بودم.چقد باش چت میکردم چقد قایمکی باش حرف میزدم.وقتایی ک گوشی نداشتم با تلفن خونه جلو مادرم حرف میزدیم.مدرسه میرفتم از مدرسه یا تلفن همگانی زنگش میزدم.با خانوادش صحبت کردم.پیش همه گفتن ما همه میخوایم و من گفتم چرا ولی بعدش گفتم وللش ما ک همو میخوایم.فرار کردم.با خانوادم قهر کردم.تو سختیا پیشش بودم البته کنارش نبودم .تا جایی ک تونسم کمکش کردم.اونم دوسم داشت یادمه گریه میکرد ولی خب چی شد.من بش شرایط گفته بودم خودش نخواس از راهش بده.کلا گیجم.میگم نکنه من کم گذاشتم .لطفا کمکم کنید

سلام عزیزم. شما حتما باید پیش یک مشاور بری و برای مشکلات روحیت که ربطی به رابطه شما نداره و مربوط به کودکی است کمک بگیری. شما اگر از نظر روحی بهبود پیدا نکنی دوباره جذب ادمی میشی مثل همیت اقا که تعادل روانی ندارد و مشکلات زیادی از نظر روحی دارد. موضوع شما پول نبود. شما مشکلات زیاد دیگری داشتید. خودکشی، فرار کردن، رابطه جنسی و…همگی نشان دهنده مشکلات شدید در شما و او است. موضوع کم یا زیاد گذاشتن نیست. اگر تمام وجودتم می زاشتید ربطی به تمام شدن رابطه نداشت. حتما پیش مشاور بروید وگرنه بازهم خودتان را در یک رابطه غلط دیگر گیر می اندازید.

با عرض سلام و ادب. دکتر من یه آدم فوق العاده حساسم. تحمل ندارم یکی بهم بگه بالای چشمت ابروعه، دست خودم نیست. حس میکنم یه بچه ای درونم بغض میکنه، کز میکنه و یه گوشه میشینه و دلش نمیخواد با هیشکی حرف بزنه. همیشه همین شکلی بودم. از قضا یه خونواده بی فرهنگی هم دارم که هیچوقت مراعات حال نکرده و همه حرف ریز و درشتی اتفاقا میزنن و منم با اون روحیه، مدام جنگ دارم باهاشون یا قهرم. خیلی هم کینه ای ام. الان دلم میخواد پوست کلفت تر شم. دوست دارم این آدمای بی ارزش دورم نتونن اعصابمو بهم بریزن، دوست دارم بگذرم ولی نمیتونم. چه کنم؟؟؟؟ چطوری حساس نباشم؟ بعضی وقتا فکر میکنم این یه راه بوده برای قدرتمند نشون دادن خودم که وقتی یکی یچیزی بهم گفت سربع گارد بگیرن سریع عصبانی شم تا بفهمه من کم قدرت نیستم!!! البته ناخودآگاه بوده ها

سلام. مقاله زیر را مطالعه کنید. حساس بودن شما نشانه عزت نفس پایین شما است. این دو مقاله را بخوانید و تمرینات انرا انجام دهید.https://dr-sanaie.com/%D8%B7%D8%B1%D8%AD%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%86%D9%82%D8%B5-%D9%88-%D8%B4%D8%B1%D9%85/

https://dr-sanaie.com/%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%B9%D8%B2%D8%AA-%D9%86%D9%81%D8%B3/

سلام دکتر. من خونواده ای دارم که بشذت رو همه کارای من میخوان کنترل داشته باشن. من حق ندارم یه فیلم سینمایی تنها ببینم، ۲۰ سالمه سال ۲ دانشگاهم. وقتی خودمو با دوستام مقایسه میکنم و میبینم چقدر آزادی عمل دارن خیلی غصه میخورم. تنها راه آزاد شدنم بصورت عملی شوهر کردنه که ازونم الان خوشم نمیاد. میترسم از چاله بیفتم تو چاه. تو شهر خودمم دانشگاه قبول شدم. هر شب که میخوابم با آرزوی به آزادی رسیدن و خیالبافی خوابم میبره. راهکار عملی شما چیه؟ من چکار کنم؟

عزیزم این کنترل زیاد خانواده نشانه اضطزاب اونها است. والدین شما همیشه به وقایع منفی فکر می کنند. بهتر است در صورت موافقت با هم نزد مشاور برید. کاملا درست فکر می کنید که نباید از چاله به چاه بیفتی. بهتره با والدینت در یک فضای صمیمانه صحبت کنی و نشان بدی که خودت حواست به خودت هست و مراقب چارچوبها هستی

سلام اقای دکتر من ۲۰ سالمه مدت ۶ ماه با استاد دانشگام دوست شدم صیغه خوندیم ایشون ۴۸ سالشونه ولی خب بخاطر ظاهر و روحیه جوانشون علاقه پیش اومد. اولای رابطه ایشون خیلی مشتاق بود ولی کم کم رابطه به جایی رسید که هر روز دعوا و بحث و قهر بود من هر کاری میکردم رابطه تموم نشه بحث پیش نیاد ولی انگار نمیشد اصلا نمیفهمیدم چی شد که باز دلخور شد ازم. الان ۳ روزه کات کردیم بهم گفت تو مریضی ازت متنفرم و کات کرده جوابمم نمیده. در طول رابطه همیشه منو سرزنش میکرد میگف اخلاقت بده امیدی ب خوب شدن رابطه ندارم . من چیکار کنم بتونم فراموشش کنم

شما حتما باید به یک روانشناس مراجعه کنید تا متوجه شوید چه چیز شما را به چنین رابطه ای کشاند. در مقاله قدمهایی که کمک می کند شما راحت تر این مسیر را طی کنید به تفصیل شرح داده شده است.

میتونم با خودتون صحبت کنم؟ ایشون استادمم بود

با ۰۹۰۳۴۷۳۳۰۰۹ جهت تعیین وقت هماهنگ کنید

سلام ، من ۳۱سالمه وقتی به عنوان مسئول ازمایشگاه وارد یه شرکت غذایی شدم یکی از دختران کارخانه که کارگر بود به کمک یک مرد زن و بچه دار به من نزدیک شد و کم کم منو وابسته خودش کرد و می گفت قصد ازدواج دارد منم قبول کردم و شرایطم را گفتم ، گفتم که باید با هم کار کنیم و… اون هم قبول کرد وقتی کارگر ها متوجه شدن با من درباره رابطه این دختر با بقیه مردها حرف های زیادی زدن چند بار هم خودم دیدم با مرد ها بگو بخند دارد و با یکی از آنها که خیلی صمیمی هست همه راز های زندگی مان را میگوید و آن مرد برای زندگی ما تصمیم گیری میکند ، بارها ازش خواستم برایم توضیح دهد با هم چه میگویند دلیل این همه ارتباط تلفنی پیامکی حضوری و… چست می گفت ازم حمایت میکنه هیچ چیزی درباره مون نیست که به این مرد نگویم ، بهش گفتم که باید با این مرد قطع رابطه کند یا حرف هایی که رد و بدل می شود برایم بگوید اما اون خانم قبول نکرد میگفت شکاک هستی ، این خانم و این مرد با هم ارتباط نزدیک دارند و آن مرد در زندگی ما دخالت میکند ، مثلا به من میگفت باید قبل عقد خانه بخوره به نام دختر ، ماشینت بفروشی براش طلا بخری و…. من ارتباطم راقطع کردم اما چون توی یک کارخانه کار میکنیم با هر بهانه ای به من نزدیک میشود حالا واقعا نمیدانم من شکاک هستم یا واقعا چنین ارتباط هایی غلط است ؟؟

این ارتباط به سن و سال آن مرد و زن و بچخ دار بودن و نوع رابطه بستگی دارد. در هر صورت شما ناراحتی خود را از این رابطه انها ابراز کرده بودید. دخالت ایشان در کارهای شما نشانه خوبی نیست. ایشان نمی تواند همچنان تحت تاثیر ایشان باشد و در عین حال خواهان ادامه رابطه با شما.

من هجده ساله ازدواج کردم و یک دختر چهارده ساله دارم با تمام فراز و فرودهای زندگی ،الان شوهرم میخواد جداشه ،میگه ما حرف همو نمیفهمیم ، میگه آشپزیت هنوز اونجوری که من میخوام نیست یه روز خوبه یه روز بد ،در حالیکه دو سالی میشه دارم تلاش خودمو میکنم عالی درست کنم ،میگه هیچ وقت لباسام اتو نکردی، میگه قبلن مادر خوبی برای بچه ام نبودی البته اوتم برمیگرده به افسردگی بعد زایمان که تاچند سالی خودم ازش خبر نداشتم ، میگه ازت بدم میاد و لعنت به روزی که دیدمت ، خلاصه من در زندگی بودم که عشق فقط از طرف من بود من چشم پوشی میکردم و کوتاه میامدم او همیشه در حال تغییر من بود ،میگه هر از گاهی دوباره به اصل خودت برمیگردی ،جلو دخترم به من توهین میکنه و دعواهیمان را جلو دخترم میکنه ، میخواد اونجوری بشم که میخواد تا الان سعی خودمو کردم ولی او با یه اشتباه کوچک از طرف من دوباره خشمگین و عصبانی میشه ، این چند سال اخیر بدتر هم شده ، در ضمن هفته ای چند بار هم تریاک با دوستاش میکشه ، الان به دخترم گفته دنبال خونه هست که بره ، دو سال پیش هم گفت ولی من با گریه و التماس برش گردوندم ،دوست داره دخترم رو برعلیه من بشورونه ، منم ایرادتای دارم ولی مهم اینه که معایبم رو شناختم و دارم درستش میکنم ،ولی اون خودشو بیگناه میدونه و بیقصیر و میگه فقط تو باعث تمام بدبختیها هسی بهش میگم دخترم در سن بدیه ،میگه خودت مقصری هر چی بشه از چشم تو میبینم ، خلاصه این شده زندگی من در این سه هفته گذشته ، چکار کنم ؟ منو لطفن راهنمایی میکنید؟

بنظر شما وابستگی شدیدی به ایشان دارید. وابستگی شما میتونه مالی- عاطفی و یا روانی باشد. مطمئنا قسمت زیادی از رفتارهای شما بدلیل ضعف و وابستگی شما به ایشان است. سعی کنید با مشورت با یک روانشناس و یا مطالعه در جهت درمان وابستگی خود گام بردارید. مسلما این شرایط تنها از ضعف، ناتوانی و ناگاهی شما ناشی می شود.

سلام اقای دکتر وقت تون بخیر،من حدود ۶سال با یه پسری دوس بودم،ایشون قصد شون بود که از ایران برن،الان تقریبا کارهاشون درست شده تا چند وقت دیگه میرن،ما ۴سال تو‌دوران دانشجویی که دو سال اخر کارشناسی و دوسال ارشد بود کنار هم بودیم بعد که من برگشتم شهر خودم برای دکترا بخونم همدیگه رو‌نمیدیدم ولی باهم از طریق تلفن…در ارتباط بودیم،خیلی برنامه برای اینده داشتیم درباره همه چی حرف زده بودیم حتی تربیت بچه ها …بعد یه مدتی عوض شدن خیلی تماس ها کمتر شد منم چون درگیر نتایج کنکور بودم استرس نتایج داشتم خیلی پیگیر نبودم تا اینکه چند روز پیش گفتن چیزی به رفتن شون نمونده و ترجیه میدن دوست معمولی با من باشن ولی من خیلی از نظر عاطفی درگیرم نمیتونم فکر کنم کسی که تا ۴ماه پیش قول قرار ازدواج با من میذاشت حالا بخواد دوست معمولی من باشم حتی بلاکش کردم چند روز خیلی اصرار داره که مثل یه دوست عادی با من در ارتباط باشه و دعوا میکنه با من که ار تباط تو با من قطع نکن شاید کمک احتیاج داشتم من و اون بتونه به من کمک کنه چند تو این ۶سال هم خیلی به من کمک کردن،اصلا نمیدونم چی کنم ارتباط مو کامل باهاشون قطع کنم یا اینکه دوس عادی باشیم؟ بعد یکی از دوستام میگه حتما تو این مدتی که سرد شدن یکی وارد زندگیش شده که نسبت به این دوستی اینقدر سرد شده،نمیدونم چقدر حرف دوستم درسته؟مرسی بابات راهنمایی تون

شما بهیجوجه نباید ارتباط با ایشان داشته باشید. شما زخمی دارید که با عدم ارتباط رو به بهبود می رود ولی هر بار خبر و یا دیدار و یا گفتگو این زخم را دوباره تازه می کند. ایشان بجهت خود می گوید که ارتباط داشته باشیم. نهایت خودخواهی ایشان است.

خیلی ممنون بابت پاسخ گویی تون اقای دکتر،ولی یه سوالی که برام پیش میاد اینه که چرا انقدر اصرار دارن که ارتباط شون با من حفظ کنن،یعنی فقط به خاطر کمک به منه یا به نظر شما دلیل دیگه ای داره؟

پاسخ قبلی را با دقت تر بخوانید

سلام من ۱۳ سال سن دارم و دوستی دارم که از مهد کودک و پیش دبستانی باهم بودیم و همو دوست داریم و زمانی که پیش هم هستیم خیلی شادیم و میخندیدم اما جدیدا در فضای مجازی باهم دعوا میکنیم و فشار روانی روی هم وارد میکنیم و بعدش یادمون میره اما دیگه دیدیم ناراحت کردن همدیگه فایده ایی نداره و باز هم دعوا میکنیم و دوستیمون تموم شده مدت کمی هست که دوستیمون رو تموم کردیم من چطوری میتونم دوستیمون رو بر گردونم

لطفا جواب بدید هرچه سریعتر

عزیزم او مجددا با شما تماس میگیرد. اینبار سعی کنید با هم دعوا نکنید.

سلام من با دوستم ۹ ساله دوست هستم ولی از زمانی که کرونا اومد همواره باهم دعوا میکنیم ولی زمانی که حضوری همدیگه رو میبینیم خیلی باهم خوش خنده و شاد هستیم.ما همدیگه رو دوست داریم ولی بهم میگه اخلاقات و حرکاتی که انجام میدیدم همدیگه رو ناراحت میکنیم ولی باز هم باهم دوست میشیم ، اما جدیدا میگه خسته شدم! بهش میگه تو منو دوست داری؟ میگه آره ولی دوستیمون تموم شده و دوستیمون رو بهم زد و مادرش میگه دوستی شون خیلی وقته تموم شده و فشار روانی وارد میشه رو هردوشون (یعنی من و دوستم) به نظر شما اگه یه موقع گفت بیا دوستیمون رو یه بار دیگه شروع کنیم آیا شروع کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگر رابطه ارزشمند بود و ایشان فرد مناسبی بودند باقید شرایطی شروع کنید. باید مطمئن بشید که مجددا از رابطه خسته نمی‌شن و متعهد هستند. زیرا هر رابطه‌ای چالش دارد. اگر نخواهید چالش‌ها را قبول کنید رابطه مجددا تمام می‌شود.

سلام اقای دختر,من حدود ۶ ماه با یه دختر همسن خودم بودم,من ۱۹ سالمه,ما با هم خوب بودیم همدیگرو دوست داشتیم,گاهی اوقاتم بحث و دعوا بود ولی حل میشد.تا اینکه یه سری اتفاقات شخصی براش افتاد و اعصابش بهم ریخت.من متوجه بودم که حالش خوب نیس ولی خب یه سری دعواها پیش اومد و بالا گرفت ,یواش یواش سرد شد تا اینکه یک شب اومدو گفت ک تو احساس داری من سردم,برو با کسی ک لایقت باشه و نمیدونم پرونده من برخلاف تو سیاهه و ازین حرفا,منم هرچی گفتم فایده نداشت.قبلن دوسه باری رابطه داشت برای همین یکم بی احساس شده بود.بعد ازون قضیه با هم حرف میزدیم ولی کم و به شدت اون معتقد بود ک دیگ دوست معمولی هستیم که این منو خیلی اذیت میکرد.خلاصه اقای دکتر الان چند وقتی هست که دیگه حرف نمیزنیم ولی راستش با تمام بی توجهی ها و اذیتاش هنوزم دوستش دارم.میدونم بهترین نبوده میدونم بازهم بعدها وارد رابطه میشم و…همرو میدونم ولی بازم نمیتونم از فکرش در بیام.بنظرتون یه تلاش دیگه بعدها بکنم یا کلا بیخیال بشم؟ممنون

سلام. با توجه به مطالبی که گفتید بهتر است که رابطه را تمام شده بدانید. شما او را دوست ندارید بلکه احساس نیاز بخاطر تنهایی خود به او می کنید. این دو با هم متفاوت است. مواردی که در مقاله ۹ قدم بعد از قطع رابطه عاطفی ذکر شده است را با دقت بخوانید و اجرا کنید.

سلام آقای دکتر خسته نباشید من ۲۷ سالمه و راستش رو بخواید با دختر خانومی که چندسال بود همو داخل فضای مجازی میشناختیم وارد رابطه شدم جا داره بگم قصد ما فقط دوستی بود از قبل هم طی کرده بودیم ولی این رابطه به دلایل شکهای من نسبت به خانوم ۲ ماه بیشتر دووم نیاورد فقطم بخاطر اینکه قبل من با آقایی دوست بودن که با من رفیق هستن مقصر من بودم که هی درمورد رابطه گذشته ایشون با افراد دیگه کنکاش میکردم متأسفانه سر همین اخلاقای من که بهشون شک داشتم با من کات کردن و انقدر اصرار کردم که بمونن و اینا زنگ میزدم تو واتساپ ویس میفرستادم پیام میدادم ولی فایده نداشت و ایشون بیشتر از من زده شدن در آخرم نمیخواستن منو از واتساپ بلاک کنن به قول خودشون میخواستن احترامم رو نگه دارن ولی با اصرار خود بنده که بلاکم کنن تصمیم گرفتن بلاک کنن و قبلش گقتن که میخوان دیگه تنها بمونن و هرگز مزاحمشون نشم سوال من از شما اینه که من میتونم ایشون رو طی چند هفته دیگه به رابطمون برگردونم یا اصلا امکانش نیست؟ممنون

سلام. بعد از کات کردن و قطع رابطه عاطفی امکان بازگشت به رابطه وجود دارد ولکن اگر شما همچنان همتن فرد سابق باشید حتی در صورت برگشت نیز فایده ای از برگشت رابطه نخواهید برد زیرا مجددا پس از مدتی هر چه تلاش کنید شکها و سوالات برخواهد گشت به ذهنتان. اگر سوال نکنید خودتان اذیت می شوید اگر بکنید او اذیت می شود. مگر انکه بفکر درمان خود باشید و دلایل ریشه ای شکهای خود را در کودکی بیابید. بهبودی بعد از تمام شدن رابطه عاطفی بسیار دشوار است. شما بهتر است مدتی بسراغ ایشان نروید و تنها پس از یکماه حال ایشان را بپرسید و در صورت مساعد بودن حال ایشان در ارتباط با شما به اهستگی قدمهای بیشتری بردارید

ممنون از پاسختون بله من زیاد اشتباه کردم ایشون هم شخصیت مغروری دارن و اینکه طبق گفته خودشون نمیتونن زیاد با من در ارتباط باشن چون بیشتر منزل تشریف دارن و از طرف مادرشون کنترل میشن اما وقتی بیرون میرن هم ارتباط برقرار نمیکنن علتش رو پرسیدم و گفتن به دلیل اینکه ساعتهایی رو دوست دارن تنها باشن و یا با دوستانشون باشن حتی به جون عزیزشون هم قسم خوردن که با کسی نیستن و نمیخوان که من نگران باشم ولی بعد مدتی عصبی شدن چون زیاد پیگیر بودم و گیر میدادم رفتم چند جا مطالعه کردم نوشته بودن شخصیتهای مغرور خیلی دوست دارن مورد توجه قرار بگیرن اما باید گاهی دوری کرد تا خود ایشان از شما خبر بگیرن اینکار را انجام دادم و تمام ارتباطم رو قطع کردم خوشبختانه الان ایشون دوباره برگشتن با اینکه از من گلایه کردن و گفتن که امیدوارن که تکرار نکنم مثل گذشته گفتن از اول شرایط رو به بنده توضیح داده بودن راست هم میگفتن حتی گفتن نمیخواستن که من رو بلاک کنن بخاطر اصرار خودم بلاک کردن و عذاب وجدان گرفته بودن.سوال من اینه آقای دکتر چون من تا حالا با جنس مخالف وارد رابطه ای نشده بودم چه دوستی چه جنسی ولی ایشون چون فقط دوستی داشتن و رابطه جنسی نداشتن حساس شدم و فکر میکنم که بجز من با کس دیگه ای هم هستن؟ و اینکه اون توجهی که بنده فکر میکردم در رابطه ها هست وجود نداره دیگه مثلا سکس چت نیست یا خبر نمیگیرن که ببین من کجام که نیستم از طرفی قبلنا فقط در سکس چتها میگفتن که دوست دارم بعدشم میگفتن که اگر دوست نداشتم که باهات چت نمیکردم اما اونم الان از بین رفته احساس میکنم از سر ترحم و عذاب وجدانشون برگشتن و هیچوقت مثل قبل نخواهد شد نظرتون امکانش هست مثل سبق بشه؟ ممنون

اجازه بدهید تا زمان مسائل را درست کند. ضمنا تصور شما از دوست داشتن و عشق غیر واقعی است. باید اصلاح بشود. تمرین رابطه کمک می کند تفسیر واقعی تری از دوست داشتن داشته باشید

سلام من ۳ ماهی هست که با دختری دوستم . در رابطه قبلی مشکل خاصی با طرف مقابل نداشتم ولی با این که رابطه جدیدم رو بیشتر دوست دارم خیلی بحث داریم و تقریبا با هر بحث کات میکنیم البته از طرف ایشون و هر بار هم که میگم بحث باشه ایراد نداره ولی چرا باید هر بار بلاک کنی فایده نداره میخواستم بپرسم چکار باید بکنم بمونم و سعی کنم خودمو تغییر بدم یا تموم کنم اخه خیلی دوست داروم که حفظ کنم رابطه رو

سلام. عزیزم احتمالا یک دلیل که شما این رابطه رو دوست دارید تازگی آن است و اینکه مطمئن از بدست آوردن ایشان نیستی. بعبارت دیگر همینکه او سریع قهر می کند تو را بیشتر جذب می کند. مقاله طرحواره طرد شدگی را در سایت مطالعه کنید تا بیشتر با خود اشنا شوید

سلام دکتر.واقعا ممنون ک همچین مقاله ی کانل و عالی ای گذاشتین تا همه رو کمک کنین.مقاله ب کاملی مثل این رو تا ب الان نخونده بودم .تشکر فراوان دارم

خوشحالم که مورد توجه قرار گرفت.

سلام من حدود یک سال هست که با پسر عمم در ارتباط هستم و ایشون ادعا میکرد ک از قبل از رابطه هم به من علاقه داشته و حتی من از یک نفر از فامیل مشترکمون شنیدم ک ادعا میکرده برای ازدواج منو دوست داره البته اینا مال قبل رابطمون بود در زمان ارتباطمون طوری برخورد میکرد ک انگار قضیه قطعی هست و ازدواجمون جدی هست تا اسفند ک چن روز بعد از اینکه همو دیدیم هرچی بهش زنگ زدم و تکست دادم جواب نداد بعد خودش اینستا تکست داد ک تو فقط فامیلمی و ما نمیتونیم بهم برسیم تو این ۴یا ۵ ماه چهار بار من تماس گرفتم یا تکست دادم ولی جواب درستی نمیده فقط میگه برووو دیگ دوسم نداشته باش بنظرم خیلی ادم عجیب و غریبی شده و من نمیفهمم دلیل رفتارشو از یطرف همه چیو تموم میکنه ازیطرف وقتی میبینمش در جمع فامیل یطوری بهم زل میزنه ک انگار عاشقمه چنبار جامو عوض کردم تا جلو دیدش نباشم اما باز یطوری تنظیم میکنه ک ببینه منو ولی حتی بعد مهمونی وقتی تکست میدم بهش میگ بروو نباش اگر ممکنه راه حل بگید چون من کنکوریم و ذهنم خیلی درگیر این قضیس و اینو بگم ک ما تو رابطه هیچوقت مشکلی نداشتیم تا موقعی ک پسرعموی ایشون بمن پیشنهاد ارتباط داد و بعد تمام تکست هارو ب خودش نشون داده بود با این ک من ردش کردم ولی خیلی ناراحت شد از دستم چون نسبت ب اون پسر عموش حساسه ولی من بخاطر این اتفاق کاملن ازش عذر خواهی کردم و اونم بخشید و جدایی ما چن ماه بعد این موضوع بود و ایشون بعد این اتفاق هیچوقت حرفی از اشتباه من نزد یا شکایتی نکرد

سلام عزیزم. ایشان چه بدلیل قضیه پسرعمو باشد و یا هر دلیل دیگری در هر صورت شخصیت سالمی ندارد و عدن ثبات رفتار ایشان حتی اگر ازدواج نیز بکنید ادامه خواهد داشت و شما نمی توانید همیشه از او معذرت خواهی برای کاری که اشتباه از سمت شما نبوده بکنید. کاملا رابطه را قطع کنید و هیچگونه تماسی با او نداشته باشید. بعد از اینکار احتمالا او با شما تماس می گیرد ولکن بهیچوجه پاسخ ندهید.

سلام وقت بخیر من و اقایی یکسال و نیمه باهمیم.دوران دانشگاه باهم اشنا شدیم و ایشون به من ابرازعلاقه کردو بهم گفات دوسالی بهم فرصت بده تا یکم به لحاظ مالی اوکی بشم و بیام جلو.رابطه ما شروع شد و همه چی عالی بود.ایشون خیلی برای من و خوشحالیم تلاش میکردن.مسیرهامون دور بود بعد کار خسته میومدن پیش من ک همو ببینیم.کلی امکانات برام فراهم کردن ک راحت تر زندگی کنم.و متوجه علاقه زیادش به خودم میشدم.چون خانواده هم بعنوان یه همکلاسی میشناختنشون،برای اینکه خودشو مطرح کنه تو خونواده من دوسال برای همشون عیدی میخرید میفرستاد.کنار همه خوشی ها بالاخره بحث و ناراحتی هم بود.اما حل میشد.ی بار بحثمون شد ب من گفت تو مثل قبل نیستی و من دیگه دوستت ندارم و فقط چون قول دادم بهت سر حرفم وایمیستم و…کلی باهاش حرف زدم و گفتم اگه مقصرمنم من وایمیستم و درستش میکنم.گفت میترسم از ازدواج و مسئولیت.دست خودم نیست.با خودم میگه این که همون دختر ایده الیه ک من میخواستم باز ته دلم یه جوری ام.اشوبم و یهو یی چشماش پره اشک شد گفت زندگیتو خراب کردم .و…. من نیمخوام برم مرد ها اگه برن یه جا خوندم پشیمون میشن از رفتنشون گفت بیا دربارش حرف نزنیم تا خودش حل بشه. خلاصه من از فرداش کارهای موردعلاقه اش رو انجام دادم و همه چی اوکی شد خوب شد.ی روز بهم گفت خداکنه دیگه خر نشم (منظورش همون حرفایی بود ک زده بود)دو هفته ای همچه عالی شد مثل قبل دعوا ی روز با ذوق اومد گفت این پول رو بگیر بریم با هم از الان انگشتر نشون رو بخر بعدا خونوادم اومدن خواستگاریت نشونی رو بیارن که خودت خریدی به سلیقه خودت. ی روز رفتیم خرید یه وسیله ای،سر اسنپ گرفتن بحثمون شد.به من گفت با اسنپ برو من قبول نکردم . بینمون ناراحتی پیش اومد.و کلا دیگه باهام حرف نزد.یکم ک گذشت برگشتم بهش گفتم از چی ناراحتی من عذرمیخوام ناراحتت کردم مگه چیشده ک اینجوری بهم میریزی ی بحث بوده دیگه چرا حرف نمیزنی؟وسط حرف من گوشیش رو براشت و زنگ زد با رفیقاش حرف زدن،من چیزی نگفتم حرفش تموم شد دوباره بهش گفتم عزیزم چرا اینجوری میکنی من ک کاری نکردم گفت ولم کن حوصله ندارم و دوباره وسط حرف من گوشیش رو برداشت با دوست دیگش حرف زد منم خیلی بهم برخورد و دلم شکست بلند گفت الان حوصله همه رو داری الا من؟بهش برخورد که چرا طوری گفتی اونور خط بشنون.گفتم مثل خودت ک میگی توی عصبانیت ادم بدی میشی و بیرحم میشی فرض کن منم اینبار مثل خودت فکر کن نتونستم خودمو کنترل کنم(البته من هیچوقت توی دعوا و بحث باهاش لج نکردم اولین بار بود)از اون روز دیگه ن پیشم اومد نه پیامی داد و حضورش بود.ی روز ک حالم بد بود زنگ زدم اومد منو برد دکتر(مجردی زندگی میکنم)توی راه کلی باهاش حرف زدم گفتم ما باهم کلی داریم پس انداز میکنیم تلاش میکنیم پا ب پای هم چیشده اینجوری ریخته بهم منم ی سر این رابطه ام حقمه بدونم بخاطر چی این اتفاق برا رابطمون افتاده.هیچی حرف نزد تا شاید یکساعت.بعدش گفت الان بگم چیه دیگه ول میکنی؟من ی کاری کردم موندم توش.زود بوده برام تعهد بدم.هیچ ربطی هم به تو نداره.مشکل خودمه مشکلم درونیه من با مامانمم نمیتونم ارتباط بگیرم.بهش گفتم چی سخت کرده شرایط رو؟من کمک میکنم بهت ک ازش بگذریم.ی فرصت بده کنار هم ازین بحران عبور کنیم.گفت چیزی نشده که تو نگرانی من سرقولم هستم من بوقتش میام خواستگاریت و…گفتم اینا مهم نیست الان مهمه ک اینجوری بهم ریخته است همه چی.اگه دوستم داری بمون نه بخاطر قولت.اصلا دیگه جواب نداد.ولی بین حرفاش انگار از من شاکی بود.اینجوری حس کردم.بهش گفتم چجوری میشه تا دو روز پیش هممممه چی عالی بود یهو عوض شدی گفت دست خودم نیست نمیتونم خودمو جمع کنم.هرچقدر دیگه باهاش حرف زدم انگار ن انگار.بهشون زنگ میزد حالشونو میپرسیدم.بهش گفتم به اینده فکر نکن از طرف من فشاری روی خودت حس نکن هروقت امادگی داشتی درباره ازدواج حرف میزنیم الان حال تو مهمه ب ذهنت ارامش بده اگه من کار بدی کردم من حاضرم جبران کنم بهم بگو مشکل چیه حلش کنیم کنار هم.اونجوری باهاش حرفزدم /دوباره از موضع شکایت باهاش حرف زدم ک منم حقی دارم تو ب من قول ارامش دادی من بخاطرت کلی تلاش کردم تو چرا پشت منو خالی میکنی،اینجوری هم باز حرف زدم باهاش/هر جوری ک فکر کنید من باهاش صحبت کردم اما.اما جوابش به من فقط پشت خط این بود سلام ممنون کاری داشتی زنگ زدی؟ و فقط حرفای منو گوش میداد و هیچ جوابی نمیداد تا من بگم خدافظ.اخرین بارم ک کلا وسط حرفم ک بقول خودش تکراری بود قطع کرد رفت.به گفت الان مشکلت چیه من ک سر حرفم هستم مگه من کاری بهت دارم ک میگی ناراحتت میکنم من اصلا زنگی میزنم؟خودت زنگ میزنی خودت میخوای باهات اینجوری رفتاربشه من کاریت ندارم.بهت گفتم بوقتش میام خواستگاریت رو حرفمم هستم الانم هیچ کاری از دستم برات برنمیاد درباره دوستی قولی بهت ندادم.شرایطش رو ندارم کنارت باشم.گفتم من دوس دارم کمک کنم و…اصلا گوشش بدهکار نیست.الان پنج روزه دیگه ن زنگ زدم نه پیام دادم از اونم خبری نیست (حتی با دوستامونم بیرون نمیاد و خبری ازش نیست) ی استوری گذاشت ک زندگی خیلی سخت میگذره… من الان باید چکار کنم؟من مقصرم یعنی؟ادمی ک گوشش رو میائرد نزدیک صورت من ک بقول خودش صدای خنده هامو خوب بشنوه و ذوق کنه ادمی که کل پول هاشو میداد من جمع کنم برای پس انداز ایندمون..با ذوق از سرکار میومد پیش من کلی با انگیزه بود با ذوق برایخونه خریدنمون برنامه ریزی میکردیم.چطوری در عرض ی هفته یهو اینجوری میشه(خدش ک میگفت شیش هفت ماهه ک ذهنم مشغوله)بهم میگفت من دبیرستان از نمونه اومدم بیرون رفتم فنی/الان زندگیم خوبه عالیه کارم خوبه راضی ام اما بعد بیست سال هنوز بعضی وقتا یادم میفته ک پشیمونم ک چرا رفتم فنی چرا همون رو ادامه ندادم.الانم بیست سال بگذره درباره خودمونم همین حس رو دارم دست خودم نیست همش میگم چرا من اینکارو کردم؟ همه اش هم میگه تقصیر تو نیست مشکل من درونیه چکارکنم من….. خیلی اوضاعم بده و خراب

این مورد هم بگم ی بار ک بحثمون شده بود دیدم داشت با همکارش که خانومه چت میکرد.قبلا بهم گفته بود شوخی زیاد دارن باهم توی محل کار همه شون.حس کردم با دستش جلوی گوشیش رو گرفته نبینم بعد ک خوابید کنجکاو شدم دست خودم نبود اصلاهم ازی عادت ها ندارم اما گوشیش رو برداشتم دیدم بله توی چت هاشون اون خانومه گفته بود شب جمعه ست مجردها بیچاره اند و این حرفا .دوست منم نوشته بود من ک پتومو بغل کردم اون نوشته بود منو کی بغل کنه اینم نوشته بود ایشالا نت با کلی استیکر خنده و … اونم نوشته بود برو تورت رو جای دیگه پهن کن اینم نوشته بود من تور نمیکنم گول میزنم و بعدش خدافظی.بهش گفتم اینا چیه گفتید گفت اون همسن خواهربزرگه منه تو مگه به من شک داری گفتم شک ندارم میگم دلیلی نداره همچین حرفایی بین شما رد و بدل بشه گفت من بهت گفته بودم شوخی خرکی داریم گفتم من خوشک نمیاد چرا پاکش کردی بعدش ک خوندم گفت چون نیای داستان درست کنی دیگه شاکی شد حسابی که چرا گوشی منو چک کردی لابد دفعه های پیشم اینکارو کردی من ازین کارا کردم ک تو کردی؟ازت ناراحتم و… خلاصه بعدش ک اشتی کردیم گفت فقط تو مهمی من شوخی نمیکنم قرار نیست توروناراحت کنم و …. این تنها مورد بدی بود ک از دیدم بقش همش عشق و محبت بود و توجه .این کارو هم زمانی انجام داد ک من داشتم کنارش گریه میکردم میگفتم من حالم خوب نیست چرا اینقدر عوض شدی و سخت بود برای من دیدن اون حرفا. بعدا ک دوباره گفتم من این حرفا از تو ذهنم بیرون نمیره گفتم من مردم فرق دارم / دوباره گفتم یعنی چی مگه مرد و زن داره گفت بخدا شوخی کردم گفتی اجام نده منم انجام نمیدم دیگه قول.

تصحیح میکنم در جواب پیام ایشون نوشته بود: ایشالا من

سلام. ایشان بجهت احساس گناه پیش شما مانده و بروشنی و آشکارا رابطه را تمام نمی کند. در واقع می خواهد جوری رابطه تمام شود که مقصر نباشد. چیزی نیز که شما در گوشی ایشان دیدید می بایست تیر خلاص برای شما باشد اما متاسفانه بدلیل وابستگی تان اقدام به ترک نکردید. بگونه ای که ایشان طلبکار شما شدند. هر چه زودتر پیش از آنکه عزت نفس شما بیشتر اسیب ببیند رابطه را ترک کنید.

اونهمه عشق و علاقه در حدی ک خونواده من فهمیدن منو میخواد همش الکی بوده؟ چطوری عوض میشه ادم اینقدر زود؟؟ من کار بدی کردم؟؟؟ من ک بهش گفتم من حاضرم جبران کنم

هیچ ارتباطی به شما ندارد. انسانها طبق شرایط تغییر می کنند. مهم ان است که شما از این رابطه مسموم بسرعت بیرون بیایید

خیلی سخته خیلی/چقدر تلاش کردیم دوتایی….چقدر با ذوق برنامه ریختیم… خودش چقدر تلاش کرد همین دو هفته پیش پول داد گفت برو حلقه تو بخر به سلیقه خودت…. فکرنمیکردم به این نتیجه برسم….که بخوام به جدایی فکر کنم سخته اصلا قابل باور نیست کارم هرشب گریه ست

سلام دکتر من دوسال با یه پسر دوست بودم.اون اوایل من فقط به چشم یه دوست معمولی می دیدمش و اصلا به فکر ازدواج یا آینده باهاش نبودم اما اون بعد چند ماه از شروع رابطمون بهم ابراز علاقه کرد و خیلی بهم وابسته شده بود و همیشه درباره آینده و ازدواج با من حرف میزد و این باعث شد که منم بهش وابسته شم و بهش علاقه پیدا کنم همه چیز خیلی خوب پیش میرفت و اون حتی گفته بود که منو به همه خانوادش معرفی کرده و همه میدونن که فقط من توی زندگیشم.هیچ مشکلی باهم نداشتیم و اون هیچ وقت از علاقش نسبت به من کم نشد همیشه زندگی کردن بدون من رو پوچ و بیهوده میدونست ولی یه روز منو از اینستاگرام بلاک کرد و بعد از پیگیری های زیاد فهمیدم که با یه دختر دیگه هم درارتباطه این قضیه منو خیلی داغون کرد و بدتر از اون اینکه وقتی ازش توضیح میخواستم یا دلیل کارشو ازش میپرسیدم یا دروغ میگفت یا جواب سربالا میداد خیلی ضربه روحی بدی خوردم چون اون همه عشق و علاقه چطوری میتونه بی دلیل تموم بشه؟من ارتباطمو باهاش قطع کردم ولی واقعا فراموش کردنش برام سخته و من تو این دوسال جز عشق و علاقه ازش چیزی ندیدم و خودمم صادقانه دوستش داشتم حالا باید چیکارکنم ؟

سلام. ایشان بطور مشخص صفت تعهد و وفاداری را ندارند. این اتفاق می توانست بعد از ازدواج بیفتد. ارتباط خود را بطور کامل با ایشان قطع کنید. متاسفانه به حرفهای ایشان بهیچوجه نمی توان اطمینان کرد. حتی اگر مجددا عذر خواهی کند و دوباره برگردد امکان دوباره این اتفاق زیاد است. هرگونه ارتباط را قطع کنید.

سلام …من یبار جدا شدم و پس از ۸ سال وارد یه رابطه شدم که بناش از اول ازدواج بود اما به دلیل جدا شدنم خانواده ی آقا مخالف هستند و اعلام کردند به هیچ وجه رضایت نمیدهند. در حال حاضر خیلی حال بدی دارم و نمیدتنم چه کنم نیاز به کمک و راهنمایی دارم خواهش میکنم کسی کمکم کنه….

سلام آقای دکتر نمیدونم چرا رابطه های من همیشه بی سرانجامند؟ هفت ماه به یه آقایی ذوست بودم که متوجه شدم ایشون یه دوست دختر چند ساله دارند که با هر دوی ما برای ازدواج برنامه میریزن!!!!! من این رابطه رو دیروز تموم کردم، اما رابطه های قبلیم هم هر بار به یه دلیلی بهم خورده علی رغم اینکه از نظر کاری و اجتماعی دختر بسیار موفقی هستم، مقاله ی تله ی طرد شدگی رو خوندم انگار دچار این تله هستم اما دلایلی که برای ایجادش ذکر شده بود هیچکدوم در مورد من صادق نیست، حالا برای رها شدن از این تله باید چیکار کنم؟ چطوری به خودم کمک کنم؟

کتاب رهایی از غم جدایی و زندگی خود را دوباره بیافرینید را تهیه بفرمایید و مطالعه کنید

سلام دکتر من همونیم که هفته پیش به همین اسم مشکلمو ب اتون توضیح دادم و جواب شما در مورد این که در یه رابطه این که صرفا خوب باشی دلیل بر این نیست طرف مقابل بمونه برام بسیار قانع کننده بود .ولی خب دقیقا فردای همین روزی که شما جوابمو دادی همون شخص یدفعه بهم داد و سلام و احوال پرسی کرد و شرایطمو پرسید و وسط بحث یهویی گفتش که حلالم کن گفتم اخه چرا گفتش اذیتت کردم خیلی و از این حرفا منم چون تو اون لحظه احساسی شده بودم گفتم من هیچ وقت نمیتونم ازت دست تو ناراحت باشم …گفت تو این دوماه کا از هم جدا شدیم هی میخواستم احوالتو بپرسم ولی خجالت میکشیدم منم همینو گفتم و اون گفتش که درسته که من و ت. تو رابطه به جایی نرسیدیم ولی من برات احترام زیادی قائلم و تو مهربونی و ذاتت پاکه و از این حرفا …هیچی دیگه اون روز تا موقع خواب با هم حرف زدیم راجب همه چی نمیدونم چرا موقع حرف زدن باهاش اروم شده بودم میخواستم روزای بعدشم باهاش حرب بزنم یه حس امیدی داشتم ولی خب فرداش هر چی با خودم منطقی فکر میکردم به این نتیجه رسیدم که اون فقط دلش به حالم سوخته و بخاطر عذاب وجدانی که داره بهم پیام داده …کاش پیام نمیداد بهم اگه هدفش این بوده باشه ظلم بزرگی در حق من کرده ..به نظر شما آی دکتر پیام دادنش یهو بعد دو ماه و این صحبتاش چ نشونه ای داره ؟

خیلی وقتها نشانه عذاب وجدان است. همچنین می تواند نشانه ان باشد که برای مدت کوتاهی احساس تنهایی کرده و فقط می خواسته تنهایی خود را پر کند. در هر حال ادامه رابطه به صلاح نمی باشد.

حتی حرف زدن عادی؟اون روز راجب کرونا میگفت و این که میترسه بگیرهو از این حرفا …بله درسته منم تا حدودی همین فکر میکنم هم عذاب وجدان هم تنهایی موقت پس بنظر شما هر گونه رابطه ای به صلاح نیست

بهیچوجه صلاح نیست. فقط خودتان را اذیت می کنید.

دیگه هیچی نمیتونه منو خوشحال کنه آی دکتر ..این روزا انگیزه هیچی نمونده برام …دو ماهه دارم عذاب میکشم عذاب دلتنگی عذاب طرد شدن و تنها شدن …هنوز نمیدونم مشکلم چی بود اونم دوست داشت منو برام کادو میگرفت یادگاری میخرید موقعی که میرفتم اموزشی خیلی ناراحت بود و قتی برگشتم از اموزشی و گوشیمو چک کردم دیدم ار شب برام پی ام میذاشته که دلتنگمه چیکار کنم تو رو خدا ..هی بعضی وقتا میخوام پی ام بدم که برگرده ولی از طرد شدن دوباره میترسم چون بار آخر گفتش که این رابطه چه الان چه یه سال دیگا بالاخره تموم میشد تو سرد و خنثایی و من هیجانی وقت این جملاتو تو ذهنم مرور میکنم ناامید میشم از امکان برگشتنش …رفت و دیگه خبری نشد هر چند تو اینستا منو هنوز فالورای خودش دارخ و منم تا حالا به استوریاش نگاهم نکردم این که فامیلم هستیم و امکان دیدن و خبر شنید ازش همچنان هست خیلی بده طرد شدن از یه رابطه یه ساله که دلیل خوشحالی و زندگیته

۲نظر شما در انتظار تایید مدیریت است دیگه هیچی نمیتونه منو خوشحال کنه آی دکتر ..این روزا انگیزه هیچی نمونده برام …دو ماهه دارم عذاب میکشم عذاب دلتنگی عذاب طرد شدن و تنها شدن …هنوز نمیدونم مشکلم چی بود اونم دوست داشت منو برام کادو میگرفت یادگاری میخرید موقعی که میرفتم اموزشی خیلی ناراحت بود و قتی برگشتم از اموزشی و گوشیمو چک کردم دیدم ار شب برام پی ام میذاشته که دلتنگمه چیکار کنم تو رو خدا ..هی بعضی وقتا میخوام پی ام بدم که برگرده ولی از طرد شدن دوباره میترسم چون بار آخر گفتش که این رابطه چه الان چه یه سال دیگا بالاخره تموم میشد تو سرد و خنثایی و من هیجانی وقت این جملاتو تو ذهنم مرور میکنم ناامید میشم از امکان برگشتنش …رفت و دیگه خبری نشد هر چند تو اینستا منو هنوز فالورای خودش دارخ و منم تا حالا به استوریاش نگاهم نکردم این که فامیلم هستیم و امکان دیدن و خبر شنید ازش همچنان هست خیلی بده طرد شدن از یه رابطه یه ساله که دلیل خوشحالی و زندگیته افسرده شدم ولی فک کنم اون خوشحال باشه اخرین جملش این بود :گفت ببخش منو باور کن برای منم جدایی سخته ولی دیگه نمیتونم میخوام فکر و ذهنم اسوده بشه

قطع هر رابطه دلیلش عملکرد بد شما نیست. بیجهت خود را مقصر ندانید.

سلام دکتر . انقد غم و غصه هام زیاده که نمیدونم از کجا شروع کنم من چهار سال پیش برای اولین بار عاشق یکی شدم و بعد دوماه از من جدا شد و من دچار افسردگی شدیدی شدم و بعدشم دچار یک سوختگی شدید از ناحیه دست شدم .از همه لحاظ داغون شدم یه جوری شده بود که وارد هر رابطه ای میشدم تحت تاثیر رابطه قبلیم بودم تا این که پارسال وارد رابطه با دختری شدم که از قضا فامیلم هستیم و پدر ایشون و من پسر دایی دختر عمه هستن ..این رابطه و بودن با اون باعث شد غم و غصه های قدیمی فراموش کنم ..کلا شده بود دلیل خوشحالی و انگیزه من برای زندگی .اولاش از من یه قول گرفت و گفت که هیچ کس از فامیل نباید بفهما ما باهم در ارتباطیم تا وقتی که زمانش برسه منم قبول کردم ..همه چی در طول رابطه خیلی خوب بود ..هر بار یواشکی میرفتیم بیرون و طبیعت و باهم حرف میزدیم و من هر بار که به دیدنش میرفتم براس یه شاخه گل رز میگرفتم به خاطر علاقم اونم خوشحال میشد همو بغل میکردیم درباره همه چی حرف مزدیم تا این که ماه اخر خیلی سرد شده بود باهاش منم یه شب ازش پرسیدم دلیلش چیه گفت که خسته شدم گفتم چرا گفت تو یه پسر سردی و من یه دختر هیجانیم نمیتوننم باهات ادامه بدم گفتم منظورت از هیجان چیه م که رابطمون خیلی محدود بود باید چیکار میکردم هیجانی باشم گفتش که بعدا خودت میفهمی ..گفتم مگه این همه محبت نکردم گفت که رابطه فقط محبت نیس و خودم بیشتر وقتا حالم بد میشد از قربون صدقه رفتنات منم گفتم اخه چیکار باید میکردیم ما که رابطمون و قرارامون و پنهونی بود فقط گفت که کاوان تو رابطه های بعدیت با بقیه خوب باش اذیتشون نکن …منم فقط زبونم بند اومده بود داغون شدم منی که تمام دلخوشیم اون بود و تمام تلاشم این بود خوشحالش کنم هیچی ..اخه یه بار م تو سومین ماه رابطه همچین چیزی پیش اومده بود و دعوا کرد باهام که تو سرد و خنثایی و فلان و بعد یه هفته تودش برگشت و گفت بدون تو نمیتونم رابطه ادامه داشت تا همین دو ماه پیش که دو باره مطرح شد گفت دفعا پیشم اصرار کردی و گرنه همون موقع تموم میکردم میگفت این رابطه الانم نه یه سال دیگه تموم میشد منی که تمام تلاشمو کردم داغونم الان تو این دوماه افسرده شدم دل و دماغ هیچی ندارم همه ی جای شهر مون شده خاطره برام عذاب میکشم نمیدونم چرا اینجوری شد داغونم تودمو مقصر میدونم با این که تمام تلاشمو کردم برای موندن و خوشحال بودنش کسی نیست به دادم برسه اران دو ماهه کارم شده گریه ارزوی مرگ سربازم هستم ای دکتر دیگه هیچی نمونده برام تنهام .خیلی سعی داشتم این اواخر که سرد شده رود رو در رو ببینمش که نشد و تو تلگرام تموم شد دفعه پیش که این مشکل پیش اومده بود و بعدش خودش برگشت تو قرار اول گفتم بابت همه چی معذرت میخوام اون گفتش منم زیاده روی کردم خودتو مقصر نکن واقعا داغونم نباید تموم میشد الانم موندم چیکار کنم بعضی وقتد میخوام بهش پی ام میدم ولی جرات طرد شدن دوباره ندارم فک نکنم راهی باشه دیگه

سلام. عزیزم چرا فکر می کنی اگر در رابطه خوب عمل کنی طرف مقابل میمونه؟ خیلی از رابطه ها اتفاقا بدلیل خوب عمل کردن و محبت کردن از بین می رود. خیلی رابطه ها از ابتدا بدلیل سرگرمی بعضی بدلیل تنوع و …شروع می شود و بنابراین تمام شدن انها ریطی بع عملکرد تو ندارد. در ضمن شما تا زمانی که ازدواج کنی ممکن است با ۱۰ نفر دیگر اشنا شوی. پس تمام شدن یک رابطه نباید تو را ناراحت کند. ایجاد رابطه بخاطر اشنایی است تا درک کنید مناسب هم هستید یا خیر. حتی اگر شما بهترین ادم زمین هم باشی شاید برای فردی مناسب نباشی. پس ناراحت نباش. زندگی ادامه دارد.

سلام دکترجان بنده اوایل دانشجویی با خانمی آشنا شدم بعد یک مقداری آشنایی کلی و شناخت همون اوایل با خانوادم در میون گذاشتم و از طریق یکی از اساتیدمون خواستگاری کردم ولی پاسخ منفی گرفتم ، بعد از اون ماجرا یک مدت چند ماهه ارتباطی نداشتیم ولی باز به علت هم کلاسی بودن و اینکه همو میدیدیم و من میدیدم تو شهر غریب خیلی تنهاست و حس میکردم نیاز به کمک داره ، همیشه سعی کردم کمکش کنم ، تو تمام این مدت محبت که میکردم کم و بیش پاسخشو میگرفتم ، خلاصه گاهی بعضی شبا خیلی اذیت میشدم ولی بازم عی به خودم میگفتم به خاطر خدا باید چشم و گوشمو ببندم و بهش کمک کنم چون اینجا کسی رو نداره ، من آدم اجتماعی هستم این رفتاراش خیلی نتونست تو ارتباطم با دوستام و روند کارام اختلالی ایجاد کنه ، چون هر دفعه سعی میکردم با کارای مختلف خودمو سرگرم کنم ، فقط یک مقدار رابطم با خانوادم مشکل دار شده بود . ما رشتمون ۶ سالست ، الان بیش از ۵ سال گذشته و ایشون وارد رابطه با یک پسری شدن که میان برای من تعریف میکنن هر چیزی بهم میگن رو ، ما خیلی باهم صمیمی هستیم هنوزم ولی اینکارشون اذیتم میکنه ، طوری که بهش گفتم چرا به من یک فرصت دیگه نمیدی ، میگه تو ۵ سال فرصت داشتی ولی همیشه حال من بد بوده تو این سالها ، بهش میگم حال آدما به خودشون ربط داره ، خلاصه بعد کلی کش و قوس بهم گفت قبل از من یکی رو دوست داشته و به دلایلی بهم نرسیدن ، از اونجا دیگه نتونسته به ارتباط ازدواج با کسی فک کنه ولی الان بعد این همه سال یک پسری اومده که ازش خوشش اومده ، ایشون نشانه های افسردگی رو داره ، بارها هم از خودکشی با من حرف زده ، طبق تعاریفش از رابطه ی جدیدش حس می کنم پسره اذیتش میکنه و اینم غرورشو میشکنه باز به پسره پیام میده ، نه میتونم تنهاش بذارم چون میدونم زمان وارد شدنش به رابطه نبوده و بعدش اگه کسی پیشش نباشه شاید دست به کار بدی بزنه ، حتی اگه بخوامم ترکش کنم کل زندگیه ما به هم گره خورده ، پایان نامه هامون ، کارای دانشگامون ، کلی چیزای دیگه و ۶ ماه از دانشگاهمون مونده و اگ بخوامم باهاش بمونم و کنارش باشم، هی برام از اون رابطه جدیدش تعریف میکنه تا خلا های عاطفیش تو اون رابطه رو با دوست داشتن های من جبران کنه و من هر دفعه اذیت میشم ، به نظر باید چیکار کنم ؟ من هیچ رابطه ای هم چند ساله نمتونم شروع کنم ، چون ایشون هست ، هر چند بارها بهم گفته من و تو بدرد هم نمیخوریم تو به زندگی عاطفی خودت برس ،تو برام مثه یک دوست صمیمی هستی مثه داداشم ، میخوامم ترکش کنم با کارا و حرفاش دلمو میسوزونه ،از رفتاراش و کاراشم با من احساس عذاب وجدان میکنه ، من بهش میگم منو رها کن ، من هر کاری کردم خودم از پس خودم برمیام ، تو عذاب وجدان منو نداشته باش ، دیگ واقعا برام سواله باید چیکار کنم ؟

سلام. عزیزم با قاطعیت از ایشان بخواه که برای شما از دوست دیگرش تعریف نکند. اگر تعریف کرد صحبتش را قطع کنید و بگویید نمی خواهم بشنوم. از تعاریف شما بر می آید ایشان طرحواره طرد و ترک دارند. مقاله زیر را بخوانید. هر قدر کسی به او محبت بیشتری کند ایشان کمتر از او خوشش خواهد آمد و هر شخصی بیشتر بی توجهی کند جذب او می شود.https://dr-sanaie.com/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D8%B7%D9%81%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%B3-%D8%B7%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%A7/

سلام دکترجان بنده اوایل دانشجویی با خانمی آشنا شدم بعد یک مقداری آشنایی کلی و شناخت همون اوایل با خانوادم در میون گذاشتم و از طریق یکی از اساتیدمون خواستگاری کردم ولی پاسخ منفی گرفتم ، بعد از اون ماجرا یک مدت چند ماهه ارتباطی نداشتیم ولی باز به علت هم کلاسی بودن و اینکه همو میدیدیم و من میدیدم تو شهر غریب خیلی تنهاست و حس میکردم نیاز به کمک داره ، همیشه سعی کردم کمکش کنم ، تو تمام این مدت محبت که میکردم کم و بیش پاسخشو میگرفتم ، خلاصه گاهی بعضی شبا خیلی اذیت میشدم ولی بازم عی به خودم میگفتم به خاطر خدا باید چشم و گوشمو ببندم و بهش کمک کنم چون اینجا کسی رو نداره ، من آدم اجتماعی هستم این رفتاراش خیلی نتونست تو ارتباطم با دوستام و روند کارام اختلالی ایجاد کنه ، چون هر دفعه سعی میکردم با کارای مختلف خودمو سرگرم کنم ، فقط یک مقدار رابطم با خانوادم مشکل دار شده بود . ما رشتمون ۶ سالست ، الان بیش از ۵ سال گذشته و ایشون وارد رابطه با یک پسری شدن که میان برای من تعریف میکنن هر چیزی بهم میگن رو ، ما خیلی باهم صمیمی هستیم هنوزم ولی اینکارشون اذیتم میکنه ، طوری که بهش گفتم چرا به من یک فرصت دیگه نمیدی ، میگه تو ۵ سال فرصت داشتی ولی همیشه حال من بد بوده تو این سالها ، بهش میگم حال آدما به خودشون ربط داره ، خلاصه بعد کلی کش و قوس بهم گفت قبل از من یکی رو دوست داشته و به دلایلی بهم نرسیدن ، از اونجا دیگه نتونسته به ارتباط ازدواج با کسی فک کنه ولی الان بعد این همه سال یک پسری اومده که ازش خوشش اومده ، ایشون نشانه های افسردگی رو داره ، بارها هم از خودکشی با من حرف زده ، طبق تعاریفش از رابطه ی جدیدش حس می کنم پسره اذیتش میکنه و اینم غرورشو میشکنه باز به پسره پیام میده ، نه میتونم تنهاش بذارم چون میدونم زمان وارد شدنش به رابطه نبوده و بعدش اگه کسی پیشش نباشه شاید دست به کار بدی بزنه ، حتی اگه بخوامم ترکش کنم کل زندگیه ما به هم گره خورده ، پایان نامه هامون ، کارای دانشگامون ، کلی چیزای دیگه و ۶ ماه از دانشگاهمون مونده و اگ بخوامم باهاش بمونم و کنارش باشم، هی برام از اون رابطه جدیدش تعریف میکنه تا خلا های عاطفیش تو اون رابطه رو با دوست داشتن های من جبران کنه و من هر دفعه اذیت میشم ، به نظر باید چیکار کنم ؟ من هیچ رابطه ای هم چند ساله نمتونم شروع کنم ، چون ایشون هست ، هر چند بارها بهم گفته من و تو بدرد هم نمیخوریم تو به زندگی عاطفی خودت برس ،تو برام مثه یک دوست صمیمی هستی مثه داداشم ، میخوامم ترکش کنم با کارا و حرفاش دلمو میسوزونه

سلام و عرض خسته نباشید خدمت ادمین های محترم سایت خوبتون. من گذشته یک رابطه عاطفی که ۳ ساله شکست خورده در بیست سالگی داشتم که تو این مدت دانشجو بودم و امسال سال سوم دانشگاه بنده هست. و بعد از کنار اومدن با رابطه سابق دیگ سمت دختری نرفتم.

بعد یک سال با یک دختر که هم سن هستیم ، آشنا شدم. رابطه ما فقط دوستی یا رفاقت بود. این دختر متاسفانه در دوران کودکی بار سنگین آسیب روحی مرگ پدر رو داشته و من همیشه هوای این دختر رو داشتم. (در هر شرایطی چه مالی چه عاطفی چه از نظر وقتی که صرف میکردم وبه خاطرش دچار افت تحصیلی شدم ، که زیاد برام مهم نیست) و فاصله تماس ها و پیغام های ما بیشتر از یک روز نمیشد که بیشتر از طرف اون بود. بعد از نزدیک یک سال این دختر به من وابسته شد ، با این که برای هم مشخص کردیم که رابطه ، تنها رابطه دوستیه. نه که من این دختر رو دوست نداشته باشم تا جلوتر هم بریم تو این رابطه . من حس وابستگی یک دختر رو میفهمم برای همین هم خود این دختر هم نمیخاست که حسی به هم داشته باشیم جز دوستی.

اما بخاطر این که این دختر خواه یا ناخواه به من حس پیدا کرده بود. و از این وابستگی میترسید. با رفیق صمیمی من تماس گرفت و طوری بهش گفت که من به اون حس دارم. ولی اون اینطور نیست ، کاملا برعکس.

من از این که اینجوری آبرو و غرورم جلو بهترین رفیقم ریخته بود. خیلی عصبانی شدم و دو روز نه با این دختر تماس گرفتم و نه پیغامی دادم.

بعد دو روز با من تماس گرفت و معذرت خواهی که ، چاره ای نداشته ، اعتراف کرد که وابستگی و ایحاد حس از سمت خودش بوده. همچنین که من چیزی کم نزاشتم برای اون ولی خودش نمیتونست ادامه بده و غیره. من هم با شکایت بهش که چرا چنین چیزی که راز بوده بین ما رو، بین رفیقم افشا کرده و باعث سرخوردگی من شده، قطع رابطه کردم. اوایل احساس فقدان چیزی تو زندگیم شدم ولی چون تجربه چنین چیزایی رو داشتم کنار اومدم و هیچ گونه تماس و پیغام با ایشون نداشتم. تمام راه های ارتباطی بین خودم و اون رو مسدود و همه عکس های مشترکمون رو پاک کردم.

بعد دو هفته با من تماس گرفت و گفت که بعد این ماجرا سوء تغذیه و گریه مداوم و ضعف بدنی داشته. چون دیگه تحملش سخت بود به من تماس گرفته. من سعی کردم محترمانه جوری که ناراحت نشه تماس رو تموم کنم.

به خطر وضعیتی که دچار شده احساس گناه میکنم. با این که من هرطور و از هر زاویه نگاه میکنم هیچ کار اشتباهی انجام ندادم.

لطفا اگر میشه به من کمک کنین تا بفهمم واقعا باید چیکار کنم. چون من این دختر رو دوست دارم، حتی اگر قرار باشه رابطه جدی تر بشه هم با کمال میل قبول میکنم. فقط نمیخام بیشتر این دختر سختی بکشه. مرسی ممنون

سلام. در ردجه اول باید بدونید رابطه شما نباید بر اساس احساس گناه و ترس از ناراحت کردن باشه. اگر رابطه خوبی بوده و از لحاظ منطقی به همدیگه میخوردید جلو برید و ادامه بدید. در غیر اینصورت بهتره که ایشان امروز ناراحت بشه تا اینکه با تنیدگی بیشتر و در نتیجه مشکلات بیشتر ارتباط تموم بشه. اگر مناسب ازدواج هستن دلیل شما برای قطع ارتباط معقول نیست. حالا به دوستتون گفته. دلیل بر این که یک رابطه منطقی و خوب رو تمام کنید نیست. اگر رابطه منطقی نیست کو قصد جدی ندارید بهتره تمام بشه و وابستگی بیشتر ایجاد نکنید.

سلام علیکم داکتر محترم مشکل من خیلی پیچیده تر از این است بهتر است توضیح بدهم. من یک دختر ۱۹ ساله هستم و دانشگاه میخوانم. تقریبا ۸ ماه میشه که عاشق یک مردی هستم اما ۱ ماه میشه که ازش جدا شدم و در حالت بد روحی قرار دارم نمیتوانم احساساتم را کنترول کنم گاهی خنده گاهی گریه و بعضی اوقات هم هیچ حسی ندارم و در تزلزل احساسی قرار دارم. پیچیده بودن اش در این است که او با وجود که یک خانم داشت و تقریبا ۴ ماه شده بود که عروسی کرده بود اما عاشق من شده بود و من هم با وجود که میفهمیدم او متاهل است با او رابطه برقرار کردم. خیلی احساسات ما به همدیگر شدید بود و دیوانه وار همدیگر را دوست داشتیم ولی من همیشه احساس گناه میکردم که چرا با وجود خانم اش من این کار را میکنم و خیلی به هم نزدیک شده بودیم. بخاطر همین من این رابطه را قطع کردم تا هیچ کس ضرر نبیند زیرا چندین بار خواستیم با هم حرف نزنیم اما نشد رابطه نزدیک تر شد بلآخره یک ماه قبل برایش گفتم که من یکی دیگر را دوست دارم و نمیخواهم با تو باشم برای همین برایش دروغ گفتم تا هر دوی ما از این رنج آزاد شویم. اما حالا وضع من هر روز بد تر میشود هیچ کاری انجام داده نمیتوانم بعضی اوقات بیخود گریه میکنم و زیاد دل تنگ اش میشوم البته بیشتر شب ها . در روز بیشتر احساس بی ارزشی دارم و تنبلی میکنم. حالا من باید چی کار کنم وضعیت ام بد تر میشه کمکم کنید.

سلام. شما بدلیل ویژگیهای روانی تان عاشق مردی شدید که در یک رابطه دیگر بود. برای اشنایی با خود مقالات زیر را مطالعه کنید. مسلما انجام کار درست با تلاش ممکن است. شما راه درست را انتخاب کردید و باید رنج ناشی از ان جهت رشد را تحمل کنید. شما مانند معتادی هستید که پیشتر اشتباه کرده و اکنون قصد خروج از اشتباه خود را دارد. طبعا باید درد ناشی از ترک را تحمل کنید و یا انکه روان و روح خود را از بین ببرید.https://dr-sanaie.com/%D8%AA%D9%84%D9%87-%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%B4%D8%AF%DA%AF%DB%8C/

https://dr-sanaie.com/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D8%B7%D9%81%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%B3-%D8%B7%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%A7/

سلام ممنون از مطالب مفید تان واقعا همینطور بود. کوشش میکنم عمل کنم تا خوب شوم.

خوشحالم مورد پسند قرار گرفت

ممنون مطالب تان عالی بود

سلام من با دختری ۶ سال در ارتباط بودم به شدت عاشق هم بودیم و در این ۶ سال و خرده ای نهایتا ۸ ساعت وقفه بین تماس میوفتاد.من ۳۱ و ایشون ۲۴ سالشونه.و در سن پایین اصطلاحا با هم بزرگ شدیم.این یکسال اخر بخاطر گرفتاری کاریمون خیلی کمتر همو میدیدیم مثلا ۲ هفته یکبار ولی تماس تلفنی حفظ میشد هروز و تا اخرین لحظه برای اینده و ازدواج برنامه ریزی می کردیم. کاملا بهش وفادار بودم و همه وجودمو در این رابطه گذاشتم. یک سال اخر دچار حمله های قلبی و عصبی شده بود بخاطر شرایط کاری و زندگیش. ماه پیش سر موضوعی بی اهمیت جر و بحث شدیدی کردیم.تا شب زنگ زد عذرخواهی کنه من جواب ندادم. از فرداش محو شد و تمام…فقط بعد تماسام مادرش ویسی ۴۰ ثانیه ای داد که این رابطه اشتباه بوده دیگه نمیتونم مریضی دخترمو ببینم برو دنبال زندگیت و ۶ سال رابطه عاشقانه رو با یه ویس سر و تهش رو هم اورد. خود دختر هم تماسی با من نگرفت و کامنتی نداد.در دو هفته اول دوبار رفتم دیدن دختر یکبار محل کارش یکبار دم خانه اش که هردوبار منو دید بدون کوچکترین حرفی راهشو گرفت و رفت انگار وجود ندارم در صورتی که تا همین دیروزش منو از دور میدید جوری سمتم میدوید که نزدیک بود زیر ماشین بره…ادم بسیار مغروری هم هستم که این مساله بیشتر مرا شکست.دوبار هم نامه کوتاهی مبنی بر عذرخواهی و شروع دوباره نوشتم رو ماشینش گذاشتم (چون همه جا بلاکم کرد و شماره شو عوض کرد)که جواب نداد. در عذاب بدیم احساس شکست دارم ۴۰ روزه و اصلا درست نمیتونم زندگی کنم بیشتر بخاطر اینکه چرا حتی برای تمام کردن خودش تماسی نگرفت.حتی یک کلمه خداحافظی نکرد بعد ۷ سال… هیچ دسترسی بهش ندارم جز شماره منزلش.آیا تماس گرفتن با خونه اش و صحبت با مادرش کار اشتباهیه؟ لطفا راهنمایی کنید میترسم دیر شه.اینم بگم هیچ ارتباطی در این ۶ سال با خانواده اش جز یکی دو تماس نداشتم ولی اون با خانواده من اشنا بود.قصد ما ازدواج بود و هرگز هیچ دعوای جدی یا مشکلی نداشتیم برای همین برام سنگینه

سلام. قطعا این حق شماست که دلیل کار ایشان را بدانید. ۶ سال مدت زمان کمی نیست و احساس ناراحتی شما طبیعی است. شما به روشهای مودبانه ولی پیگیرانه از ایشان بخواهید تا دلیل قطع ارتباط با شما را مشخص کند. در صورتیکه ایشان پاسخگو نبودند هرگونه راه ارتباط با ایشان را قطع کنید تا کمتر احساس غم کرده و زودتر به زندگی عادی برگردید. برای اینکه ایشان پاسخ شما را بدهند ۱ ماه فرصت بدهید و در صورت هر نتیجه ای هرگونه ارتباط با وی را قطع کنید

سلام.خسته نباشید.من از شما خیلی عذر میخوام متنم کمی شاید خسته کننده بچه گانه و طولانی شده.چون خواستم کامل توضیح بدهم ریز و درشت مسئله را. من یک سال و چهار ماه پیش با دختری آشنا شدم.ایشون تو شهر دیگری زندگی میکنه ولی شهرها دور نیست.یک ساعت فاصله بین شهر ها هست.ایشون پنج سال تو شهر من درس خونده و اینجا زندگی کرده و یک خانه در اینجا دارن.به همین دلیل دو سه هفته یک بار میامدن اینجا.من تقریبا ۲۸ سال سن دارم و ایشون تقریبا ۲۷ سال.ما از لحاظ اخلاقی خیلی سازگار بودیم.تقریبا میشه گفت تو اکثر مسائل هم نظر بودیم.ما از طریق فضای مجازی با هم آشنا شدیم و گفته بودیم تا سه ماه حرف بزنیم اگر با هم اکی بودیم همدیگرو ببینیم.ایشون فقط میگفتن من بیشتر از یک سال نمیخواهم با کسی دوست بمانم مگر در شرایط خاص که بعد ها رابطه مارو جزو خواص ها میدونست و میگفت سن ازدواج هم برایش اصلا اهمیتی ندارد و من هم میگفتم بعد از سی سالگی ازدواج خواهم کرد.من هم گفته بودم بعد از دفاع پایان نامه ام خانواده ام را در مورد رابطمون درجریان میذارم که ایشون هم استقبال کردن که البته بنا به دلایلی هنوز نتونستم دفاع کنم.البته هم خواهر من و هم خواهران ایشون در جریان هستن.هم من و هم ایشون خواهرانمان ازدواج کردن و تنها هستیم.ما تو دو سه ماه اول به این نتیجه رسیدیم که اکی هستیم ولی ۹ ماه طول کشید همدیگرو ببینیم.و بعد ۹ ماه که همو دیدیم بیشتر به هم وابسته شدیم و همدیگرو دوست داشتیم.ایشون یکی از خواهرهاشون تو شهر ما کار میکنه و در خانه ای که اینجا دارن زندگی میکنن.خواهر ایشون سال گذشته ازدواج کردن ولی هنوز نامزد هستن.۶ ۷ ماه پیش با همسرشون اختلاف پیدا کردن.این اختلاف باعث شد خانمی که من باهاش ارتباط دارم با شوهر خواهر و خواهرش اختلاف پیدا بکند بنا به اختلاف خواهرو شوهر خواهرش.این باعث شد ایشون کمتر بیان شهر ما که طوری شد ما دو ماه و نیم هم را ندیدیم.من میگفتم چرا نمیای دلیل اختلافش با خواهرش را میاورد.میگفتم من بیایم شهر شما میگفت نه یکم صبر کن خودم میام.مدام هم گله میکرد چرا نمیتونیم همو ببینیم و بشدت دلتنگ شده بودن و این دلتنگی یکم عصبیش کرده بود.بعد از دو ماه نیم که آخر شهریور بود ایشون اومدن اینجا که همو دیدیم و خیلی هم دیدار خوبی داشتیم.بعد از یکی دو هفته ایشون گفتن در روز ما خیلی صحبت میکنیم کمتر کنیم تا بهتر به کارامون برسیم.منم قبول کردم.بعد ایشون کمی احساس میکردم عصبی هستش ولی به روی خودش نمی آورد.اواخر مهر بود که ایشون صبح زود ساعت ۵ پیام زده بودن که بیدار شدی باید باهات حرف بزنم.با هم حرف زدیم بعدا که گفت من دیگه نمیتونم ادامه بدم تمومش کنیم.من بشدت ناراحت شدم دلیلش را پرسیدم اما هیچ دلیلی نگفت.میگفت خوشم میاد ازت ولی نمی تونم و…من هم اون روز دیگه آنلاین نبودم که ساعت یک شب بود پیام زد چرا آنلاین نیستم و نگران بود که گفتم حال ندارم.ایشون فردا صبحش امتحان علایم رانندگی داشتن بخاطر مسائلی که پیش اومده بود نتونسته بودن مطالعه کنند.من گفتم بیا مشکلات و سوالاتتو بپرس توضیح بدم که تا ساعت چهار صبح طول کشید و کلی از من تشکر کرد بصورت عاطفی و مثل گذشته.من هم بخاطر امتحانی که داشت هیچ موضوعی در مورد اتفاقی که افتاده را باز نکردم.فردا صبحش فکر کنم درجا بعد امتحان پیام زد که قبول شده و از من تشکر کرد.بعد شب همان روز پیام زد گفت چکار کنیم.منم گفتم قطع نکنیم رابطه را و ایشون هم گفتن باشه یک مدت از هم فاصله بگیریم که منم قبول کردم.متاسفانه من چون بشدت عاطفی هستم یک هفته بعد پیام زدم حرف زدیم کمی ولی زیاد گرم نبودن و من ناراحتیمو بهش گفتم و اون هم ناراحت بود که میگفت امروز حالم بهتر شده کمی.بعد چند روز بعد پیام زدم نسباتا گرم برخورد کردن.و بعد از آن دوباره پیام زدم خیلی سرد برخورد کردن و کمی توهین آمیز برخورد کردن که من به قولم عمل نکردم و دیگه نیازی به این فاصله نیست و الآن دیگه رابطمون تمام شد.من بشدت از این موضوع ناراحت شدم و به من برخورد و گفتم باعث این اتفاقات تو بودی.فردای آن روز صبح من به ایشون پیام زدم و عذر خواهی کردم بابت این حرف و ازش خداحافظی کردم.من برای ایشون چند مدت قبل به درخواست خودشون کاکتوس آماده کرده بودم و گفتم با تاکسی میفرستم دم خونتون خواهرشون تحویل بگیره که گفت نه من خودم میایم و از خودت میگیرم.بعد از اون من دیگه به ایشون پیام نزدم فقط در حد لایک کردن پست هاشون.ایشون هم همینطور. من از شما خواهشی که داشتم این بود مرا کمک کنید که چکار باید بکنم.چون از لحاظ روحی خوب نیستم و واقعا به ایشان علاقه دارم.قبلا هم ایشان به من داشتن و الآن را نمیدونم.ایشون تا شب قبل همان روز که گفتن تمام کنیم با من عاطفی برخورد میکرد و… ممنون میشم مرا کمک کنید.یک دنیا ممنونم

سلام. ایشان هیچ توضیحی متاسانه درباره دلیل ترک رابطه بیان نکردن. بنابراین هیچ حدسی نمی توان زد. شاید ایشان در روابط عاطفی ثبات کافی ندارن و هر چه رابطه صمیمانه تر و عاطفی تر شود ایشان مهارت ادامه نداشته باشند. دلایل دیگری را نیز می توان تصور کرد ولکن بهترین کار پرسش از خود ایشان است. شما بایستی پیش از اتمام با تاکید دلیل ترک رابطه را می پرسیدید. اگر دلیل غیر منطقی است و شما کاری نمی توانید بکنید بهتر است با تمام وجود از رابطه خارج شوید زیرا مطمئنا باز هم تکرار خواهد شد.

خیلی ممنونم بابت پاسختان. هر چه قدر گفتم که بگه مشکل چیه میگفت خودم هم نمیدونم.پاسخش همین بود.میگف دوست دارم ولی اون حسی را که باید بگیرم را نمیتونم بگیرم. میشه نظرتون را در مورد مدتی فاصله گرفتن را از شما بپرسم؟آیا درسته یا نه؟ یکی هم که گفتن میان خودشون منو ببینن و کاکتوس را بگیرن آیا میشه امیدوار بود؟ باز هم ممنونم

شما اینبار که دیدیدش باید تصمیم قطعی رو بگیری. او هم باید بفهمه که شما می خوای تصمیم نهای رو بر اساس صحبت های او بگیری. سوالات خودت واضح بپرس و اگر دلیل منطقی نداره بهتره کاملا رابطه از سمت تو قطع بشه. اگر از سمت تو کاملا قطع بشه رابطه اتفاقا میتوانی امید داشته باشی سر عقل بیاد. مگر انکه دلیلش محکم باشه برای رفتن

سلام من دچار تله محرومیت هیجانی هستم و اکسم پاسخ تله من بود و همه این حس هارو در من چندین برابر کرد ولی من همچنان به صورت ناخوداگاه به سمتش کشیده میشم لطفا کمکم کنبن

سلام. دو مقاله طرحواره محرومیت هیجانی و طرحواره طرد را در سایت مطالعه کنید.

سلام. من ۲۶ سالمه و بعد ۵ سال زندگی مشترک درخواست طلاق دادم به دلیل اعتیاد شوهرم. یک پسر دو ساله دارم و الان پیش همسرمه. تو این دو سه هفته که خونه رو ترک کردم از طریق جاریم از احوال پسرم با خبر بودم. وقتی ازش خبر میگیرم حالم بد میشه و همه خاطراتش میاد جلو چشمم. ولی طاقت نمیارم از پسرم بی خبر باشم. من تهرانم و اونا مشهد. امکان ملاقات های هفتگی رو ندارم. نمیدونم چطور میتونم به پسرم کمک کنم که کمترین آسیب رو ببینه. همینطور خودم. البته پسرم بی تابی منو نمیکنه و راحت فراموشم کرده

سلام. نمیدونم رابطه شما با پسر چطور بوده که طبق گفته شما دلبستگی کمی داره به شما. تماسهای تصویری منظم می تواند به او کمک کند. به جای محبت صادقانه به او رشوه ندهید و کمبود حضور خود را با دادن چیزهای غیر ضروری جبران نکنید. تنها برای او وقت بگذارید و و در هنگام تماس با وی با تمام وجود در کنار او باشید.

البته این هم بگم که بعد این مورد نمیتونم بهشون اعتماد کنم دوباره و درواقع اعتمادمم بهش دچار تزلزل شده و بهشونم گفتم جدیدا و شاید منتظرم که ایشون اعتماد منو دوباره به دست بیاره نمیدونم واقعا دارم چیکار میکنم

این عدم اعتماد دلیلش نه ایشان بلکه ناشی از ارتباط غیر امن با افراد نزدیک خودتان در کودکی است که بالتبع باعث می شود نسبت به همه بی اعتماد باشید

سلام آقای دکتر من با اقایی ۳سال هست که رابطه دارم ، رابطه جدی که خونواده ها کم و بیشکم ممطلع هستند، بالاخره بالا پایین هایی بوده توو این سه سال که خب چیز بزرگی نبوده برامون و پشت سر گذاشتیمش و رشد کردیم،حدودا ۶ماه هست که بعد از دعوایی که داشتیم که شاید زیاد بزرگ نبوده باشه و حل شده باشه ،من نمیتونم فراموشش کنم و کلا حال روحیم خوب نیست (چون ی سری مشکلات زندگی در گذشته هم خیلی دارم من ) و اینکه احساس میکنم از حسم بهش کم شده و حتی ایشون به من ، و حدود سه ماه پیش هم ی بحث کوچیکی که داشتیم و اون شب یهو گفت بیا فردا همو ببینیم تمومش کنیم و من شوک بودم و تموم شده دیدم برای خودم رابطه انگار این رابطه رو ، ولی ازش دلیل خواستم و ایشون گفت که تو خوبی من مشکل دارم ( همون کلیشه همیشه ) ولی من همچنان و پیگیر و حرف زدیم اون شب ، بعد متوجه شدم که تحت شرایط روانی و خانوادگی سختی بودن اون شب و خب بحث کوچیکی که داشتیم رو نتونستن تحمل کنن و این حرف رو زدن و حتی آخر شب هم گفت اشتباه شد و هنوز همه چی خراب نشده ، و خب منم قبول کردم ، ولی همچنان باهاش سردم و اون گرمای سابق رو دیگه تجربه نکردم از سمت خودم ، نمیدونم مشکلم چیه میشه کمکم کنید

سلام عزیزم. موضوعی که مطرح کردید خیلی کلیه و نمیشه با این اطلاعات مختصر اظهار نظر کرد. چندین دلیل می تواند داشته باشد مشکلات بین شما. می تواند مشکل بین فردی باشد و یا ناشی از شخصیت هر کدام از شما باشد. ولی اینکه شما نمی توانید از یک ناراحتی کوچک از ایشان گذر کنید مطمئنا نشان از گذشته پر اسیب شما دارد. یک بحث و اختلاف نباید باعث شود شما اینگونه احساستان تغییر کند. این تغییر نشان از مشکلی است که باید انرا درمان کنید. در غیر اینصورت با هر کس دیگر نیز با کمی اختلاف نظر که طبیعی هر رابطه ای است دچار مشکل می شوید.

سلام با خانومی سه سال دوست بودم اما چند ماه پیش به دلیل مشغله ی بالا و عدم تمرکز فکری دوطرف ارتباطمون به هم خورد تا این که ایشون مدتی پیش با من تماس گرفتن و ازم خواستن همدیگرو ببینیم ملاقات ها انجام شد و حس عاطفی و خوشبختی که مدت ها در کنار هم داشتیم برگشت اما به فاصله ی چند هفته ایشون ازدواج کرد و الان من از لحاظ روحی خیلی عذاب میکشم اونم کلی گریه و عذر خواهی کرد و اقرار کرد که قصد اذیت و ازار من رو با ایجاد رابطه ی مجدد نداشته و جریان ازدواجش خیلی سریع اتفاق افتاده الان من یک هفته ی میشه که دارم با خودم کلنجار میرم تا مثل قبل بشم اما متاسفانه هر روز حالم بد تر میشه اگر ایشون مجددا با من تماس نمیگرفت و رابطه ی دوباره شکل نمیگرفت و من بعد ها متوجه میشدم که ازدواج کرده شاید اصلا اذیت نمیشدم چون شش ماهی میشد که کات کرده بودم باهاش اما الان شرایط فرق میکنه همه ی عکس ها چت ها و وسایلی که منو یادش میندازه از بین بردم اما حالم بهتر نمیشه لطفا اگر کمی از دستتون برمیاد کمکم کنید

سلام. شما به زمان برای سوگواری احتیاج دارید. موضوع این نیست که ایشان دوباره برگشت. شما حتی زمانی که کات بودید احساس از دست دادن او را نداشتید. ولی ازدواج او احساس از دست دادن به شما داده است. کارهایی را که در مقاله تئضیح داده ام انجام دهید. زمان طرف شما است. با گذشت زمان و انجام کارهایی که گفتم حال شما بهبود می یابد. از دست دادن همیشه برای انسان دردناک است و به زمان برای کنار امدن احتیاج دارد. این اتفاق را برای خود تجربه ای برای درک یکی از بزرگترین و عمومی ترین تجربه انسانی بدانید و از ان برای قوی تر شدن خود کمک بگیرید.

سلام .من ۳ سال با پسر داییم تو رابطه بودم خیلی دوسش داشت و حس ارامش داشتم اونم داشت البته به گفته خودش همیشه خداروشکر میکرد مثل همه رابطه ها بحث هم بود ولی بی احترامی اصلا .ازم خواستگاری کرد منم قبول کردم قرار شد هر وقت من شرایطشو داشتم بیاد رسمی کنه .شرایط ایجاد شد ما به خانواده ها گفتیم رفتیم خرید و خرید نامزدی انجام دادیم که ناگهان با من بهم زد و تمام وسایل روپس داد و دیگه جوابمو نداد و گفت از ازدواج پشیمون شده و منو با کی درد و رنج و اضطراب تنها گذاشت من در حال دست و پنجه نرم کردن با این حال خراب بودم که خبر ازدواجش با یکی دیگه اومد بیشتر شکستم و خورد شدم .اون به من گفت قصد نداره حتی با کسی دوست بشه و شرایط ازدواج رو نداره لطفا به من کمک کنید من تو شبکه اجتماعی دختری که با اون ازدواج کرده رو پیدا کردم و از دیدن عکس های دوتایشون و لب خندونشون رنج میبرم خورد شدم…چیزی بگید اروم شم

عزیزم کسی که وفاداری به عهد ندارد بعد از ازدواج هم دچار مشکل میشدی. او مسلما بعد از ارتباط با تو با او اشنا شده . این اتفاق می توانست حتی پس از بچه دار شدن تو بیفتد. بنابراین خدا روشکر کن که این ازدواج با او سر نگرفت. البته می فهمم که اینکار او به هر کسی ضربه بدی می زند. بهیچوجه هیچ خبری از او نگیر. عکسهاش دنبال نکن. هر قدر بیشتر پیگیر بشی دیرتر بهبود پیدا می کنی

سلام دقیقا سر من هم چنین بلایی اومد … خواسنگارم با یکی نامزد بود و بدلایلی بهم خورد و برای بهبود حال روحیش اومدن خواستگاری یک نفر دیگه که من باشم …. من هم نمیدونستم هنوز تو اون حال و هواست و حالش خوب نیست یعنی اینطور وانمود میکرد و بعد از اینکه بهش دلبسته شدم و نامزد شدیم گفت حالش خوب نیست و در کنار من احساس آرامش نمیکنه و بعد چند جلسه مشاوره نامزدی ما هم بهم خورد و من هم قربانی حال بد اون شدم و ضربه روحی خوردم……… الان هم من یکی هستم مثل اون بی حوصله و بی انگیزه به زندگی و ازدواج

سلام. بله. نباید بهیچوجه بلافاصله بعد از جدایی وارد رابطه دیگری شد

من شاغل هستم و از لحاظ خانوادگی در وضعیت مالی خوبی هستیم .زیاد آدم پرتوقعی نیستم .من ۲۸ و اون ۳۰ سالشه .رابطمون خیلی خوب بود تا اینکه تصمیم گرفت همه چیز تموم شه .میگفت خیلی تو شرایط بدی قرار دارم و حالا حالاها قرار نیست چیزی درس شه !!من حتی ازش خواهش کردم که ببینیم همدیگرو ، ولی قبول نکرد .الانم دیگه جوابمو نمیده…

سلام. بهتره پیگیری نکنید ایشان را. زیرا حال شما را بدتر می کند.

سلام خسته نباشید .حدود سه سال توی رابطه با فردی هستم که خانوادش مشکلات شدید مالی دارن .برادرش ورشکست شده و همه ی خونواده باید کار کنن تا چکاش پاس واز زندان آزاد شه .اوایل رابطمون همه ی شرایطشو بهم گفت و چون رابطمون فقط یه دوستیه معمولی بود من اهمیتی نمی دادم!.اما روز به روز علاقه و وابستگیمون بیشتر شد .قصدمون ازدواج بود ،پسره خانواده دوست و بامسئولیت و مهربون و متعهد و عاقلیه و از لحاظ اخلاقی خیلی با هم تفاهم داریم .فقط مشکل مالی داره ،خونواده هامون از رابطمون باخبر بودن . این اواخر دیگه صبرم تموم شده بود ،زیاد دعوامون میشد ولی دوباره رابطمون خوب میشد .چند ماه پیش بهش گفتم یه مدت از هم دور باشیم تا تو شرایطتتو اوکی کنی .میخواست مغازه بگیره ؛به هیچ وجه قبول نکرد گفت تو باید کنارم باشی و پیشرفتمو ببینی و من باید هر روز ازت خبرداشته باشم .با هم خوب بودیم تا اینکه سه ماه پیش دوباره دعوامون شد و تا چند روز بهم زنگ نزد .بعده چند روز من زنگ زدم و خواستم ببینمش بهم گفت من دارم فشار زیادی روی منه ،واقعاً نمی تونم شرایطم داره روز به روز بدتر میشه ؛پولِ مغازه جور نمیشه .تو منتظرم بمون من کارام درس شد میام من قبول نکردم .خیلی گریه کردم گفتم نمی تونم دوریتو طاقت بیارم گفت باید تحمل کنی .یک ماه صبر کردم بهم زنگ نزد دوباره باهاش تماس گرفتم خواستم ببینمش ولی قبول نکرد .خیلی سرد شده بود گفت شرایطم جور نمیشه گفتم با همدیگه کار می کنیم و خونواده ی منم حمایتمون میکنه و شراطیتمون اوکی میشه ،قبول نکرد .بهش گفتم شرایطتت همیشه همین بود ولی از رفتن حرفی نمی زدی گفت اگه بهم اعتماد داری صبر کن و سعی کن شاد باشی تا من کارام درس شه . من باز طاقت نیاوردم و دوباره بهش زنگ زدم اونم گفت تو باید بری دنبال زندگیت قبول نکردم و گفتم من میخوام پیشت باشم اما زیره بار نرفت .می گفت تا کی میخوای این شرایطو تحمل کنی !!؟؟منم عصبی شدمو با لحن بد باهاش حرف زدم اونم گفت کاری نکن گوشیمو خاموش کنم بعدشم بهم گفت فقط میتونم بهت بگم نشد …دوری ازش واقعا برام سخته دیشبم بهش پیام دادم ولی جوابمو نداد ‌.به نظرتون چی کار کنم ؟نمی خوام از دستش بدم ..

سلام. من نمیدونم شرایط مالی ایشان تا چه حد جدی است. ایشان و شما چند ساله هستین. وضعیت مالی شما چطور است؟ میزان صبوری شما در برابر موضوعات مالی چقدر است و ایا شما تجربه کار دارید ؟ ایا ایشان تنها مساله مالی دارند و یا خود رابطه نیز برای او مساله است و خیلی موارد دیگر. زیرا همه این موارد تاثیر گذار است. اگر فقط موضوع مالی مطرح است می توان با همدیگر و در صورتی که صبوری داشته و توقعات معقولی از زندگی داشته باشید انها را حل کرد.

سلام خسته نباشید .حدود سه سال توی رابطه با فردی ام که خانوادش مشکلات شدید مالی دارن .برادرش ورشکست شده و همه ی خونواده باید کار کنن تا چکاش پاس واز زندان آزاد شه .اوایل رابطمون همه ی شرایطشو بهم گفت و چون رابطمون فقط یه دوستیه معمولی بود من اهمیتی نمی دادم! اما روز به روز علاقه و وابستگیمون بیشتر شد .قصدمون ازدواجه ،پسره خانواده دوست و بامسئولیت و متعهد و مهربونیه؛از لحاظ اخلاقیه هم خیلی با هم تفاهم داریم .فقط مشکل مالی داره.خونواده هامون از رابطمون باخبرن . این اواخر دیگه صبرم تموم شده بود ،زیاد دعوامون میشد ولی باز رابطمون خوب میشد .چند ماه پیش بهش گفتم یه مدت از هم دور باشیم تا تو شرایطتتو اوکی کنی .میخواست مغازه بگیره ؛به هیچ وجه قبول نکرد گفت تو باید کنارم باشی و پیشرفتمو ببینی و من باید هر روز ازت خبرداشته باشم .با هم خوب بودیم تا اینکه سه ماه پیش دوباره بحثمون شد ؛من خیلی بهانه گیر شده بودم و سریع قهر می کردم، تا چند روز ازش بی خبر بودم بعده چند روز بهش زنگ زدم وهمدیگرو دیدیم بهم گفت من دیگه نمی تونم خسته شدم ، فشار زیادی رو دارم تحمل می کنم شرایطم داره روز به روز بدتر میشه ؛پولِ مغازه جور نمیشه .تو منتظرم بمون من کارام درس شد میام من قبول نکردم .خیلی گریه کردم گفتم نمی تونم دوریتو طاقت بیارم گفت باید تحمل کنی ،اگه بهم اعتماد داری باید صبور باشی .یک ماه صبر کردم بهم زنگ نزد طاقت نیاوردم و دوباره باهاش تماس گرفتم خواستم ببینمش ولی قبول نکرد .خیلی سرد شده بود گفت شرایطم جور نمیشه بهش گفتم با همدیگه کار می کنیم و خونواده ی منم حمایتمون میکنه و شراطیتمون اوکی میشه ،قبول نکرد ،اصلا نمی تونستم جلوی اشکامو بگیرم .بهش گفتم شرایطتت همیشه همین بود ولی هیچ وقت از رفتن حرفی نمی زدی گفت تو باید بری دنبال زندگیت قبول نکردم و گفتم من میخوام پیشت باشم اما زیره بار نرفت .می گفت تا کی میخوای این شرایطو تحمل کنی !!؟؟من خیلی عصبی شده بودم و با لحن بد باهاش حرف زدم اونم بهم گفت فقط میتونم بهت بگم نشد …دوری ازش واقعا برام سخته دیشبم بهش پیام دادم ولی جوابمو نداد ‌.به نظرتون چی کار کنم ؟خیلی همدیگرو دوست داشتیم حتی یه روزم از هم بی خبر نبودیم !!!

سلام خسته نباشید .حدود سه سال توی رابطه با فردی بودم که مشکلات شدید مالی داشت .برادرش ورشکست شده بود و همه ی خونواده باید کار کنن تا چکاش پاس واز زندان آزاد شه .اوایل رابطمون همه ی شرایطشو بهم گفت و چون رابطمون فقط یه دوستیه معمولی بود من اهمیتی نمی دادم!.اما روز به روز علاقه و وابستگیمون بیشتر میشد .قصدمون ازدواج شده بود ،پسره خانواده دوست و بامسئولیت و مهربون و متعهدی بود فقط مشکل مالی داشت ،خونواده هامون از رابطمون باخبر بودن .ولی این اواخر دیگه صبرم تموم شده بود ،زیاد دعوامون میشد ولی باز آشتی می کردیم .چند ماه پیش بهش گفتم یه مدت از هم دور باشیم تا تو شرایطتتو اوکی کنی .میخواست مغازه بگیره ؛به هیچ وجه قبول نکرد گفت تو باید کنارم باشی و پیشرفتمو ببینی و من باید هر روز ازت خبرداشته باشم .با هم خوب بودیم تا اینکه سه ماه پیش سره یه بحثِ دیگه جوابمو نداد .بعده چند روز بهم گفت من دیگه نمی تونم شرایطم داره روز به روز بدتر میشه ؛پولِ مغازه جور نمیشه .تو منتظرم بمون من کارام درس شد میام من قبول نکردم .خیلی گریه کردم گفتم نمی تونم دوریتو طاقت بیارم گفت باید تحمل کنی .یک ماه صبر کردم بهم زنگ نزد دوباره باهاش تماس گرفتم خواستم ببینمش ولی قبول نکرد .خیلی سرد شده بود گفت شرایطم جور نمیشه گفتم با همدیگه کار می کنیم و خونواده ی منم حمایتمون میکنه و شراطیتمون اوکی میشه ،قبول نکرد .بهش گفتم شرایطتت همیشه همین بود ولی از رفتن حرفی نمی زدی گفت تو باید بری دنبال زندگیت قبول نکردم و گفتم من میخوام پیشت باشم اما زیره بار نرفت .می گفت تا کی میخوای این شرایطو تحمل کنی !!؟؟دوری ازش واقعا برام سخته دشبم بهش پیام دادم ولی جوابمو نداد ‌.به نظرتون چی کار کنم ؟

ممنون از مطالب مفیدتون واقعا برای آدمایی این اتفاق پیش میاد اینجور فضاها امنه که بدون قضاوت بتونم مشکلشون رو بگن و راهنمایی بگیرین من بعد از ۱۰سال دوستی با آقایی جدا شدم تو این مدت خیلی تلاش کردم ایشون رفتارشون درست بشه و نسبت به قبل بهتر شده بود ولی نه کامل که بشه گفت رفتار نرماله چون که به یه وقتی به شدت پرخاشگر میشدن افسرده بودن و تخت درمان بودن اکثر اوقات بی حوصله و بی انگیزه بودن و بی ثبات ولی خوب یه سری اخلاقای خوب هم داشتن که من بخاطر همین این ۱۰ سال تلاش کردم همه چی خوب بشه متعهد و پاک بودن و راستگو و با وجود اختلاف های فکری که داشتیم من سعی کردم خواسته هام رو با ایشون تطبیق بدم ولی بعد از این همه تلاش من اخرین بار ایشون سر یک مسئله خیلی بی اهمیت دوباره به شدت پرخاش کرد به حدی که من رو از ماشین پرت کرد پایین و ابروریزی کرد و بعد هم منو برد تو یه بیابون تاریک وگفت میخوام به پدرت بگم اینجا بیاد دنبالت و کلی هم به پدرم فحاشی کردالبته چند دقیقه بعد پشیمون شد و منو برگردوند سمت خونه مون و همین کار اخر باعث شد من دیگه از، تصمیم جدایی مطمین بشم. نظر شما چیه؟ الان باید چیکار کنم؟

سلام. باید بدونید این رفتار ایشان در زندگی تکرار خواهد شد. علاوه بر تکرار شدن شدت ان نیز بیشتر می شود. با یک روانشناس مشورت کنید تا دقیق به موضوع شما اگاه شود و پس از ان اظهار نظر کند

سلام من ۲ سال پیش مدتی با پسری که از خودم کوچیکتر بود و از نظر مالی و درسی بهم نمیخورد متاسفانه وارد رابطه شدم. قرارمون ازدواج بود اما اون اهمیت نمیداد. ی رابطه اشتباه ک تا الان بالغ بر ۳۰ بار کات کردیم چون من میدونم خانوادم موافقت نمیکنن و اونم بیشتر قصدش سو استفادس تا ازدواج!! اما بعد ی مدت همش برمیگرده میگ اشتباه کردم دوستت دارم و… از اونجایییم ک من بهش علاقه داشتم حرفاش باور میکنم اما تا ب خواسته هاش نه میگم همه چی بهم میریزه. نمیدونم چیکار کنم تا میام فراموشش کنم هی میاد سراغم. شبیه بازی شده. اصلا میترسم رابطه جدیدی با کسی دیگ شروع کنم چون احساس میکنم از دست این خلاصی ندارم.عادت کرده بره هی بیاد. نه آدم درست حسابیه ک بمونه با من نه میره. شرایطش اصلا بامن قابل قیاس نیس اما کم نمیاره. هر دفعه هم برا برگشتنش ی دلیل میاره. اخرین بار گفت خانوادم میخواستن دختر داییمو بگیرن برا همین من نمیموندم پیشت اما حل شد!!!! پولاشم همش خرج قیافش میکنه جمع نمیکنه واسه ایندمون. میدونم مرد زندگی نمیشه برام.چجوری نذارم باهام بازی کنه خسته شدم از این وضعیت.

سلام جانم. راه حل شما را کاملا در مقاله توضیح دادم. شما باید با مشاوره به روانشناس متوجه بشوید چه نیاز روانی در شما وجود دارد که نمی توانید نه بگویید. اینکه من نمی توانم با وجود مناسب نبودن طرف مقابل و سواستفاده از من رابطه را ترک کنم نشان از وجود مشکلی در شما است.ایا شما رابطه را تنها در سرویس دادن می بینید؟ ایا عزت نفس شما کم است؟ مقاله های زیر را مطالعه کنیدhttps://dr-sanaie.com/%D8%B7%D8%B1%D8%AD%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%AB%D8%A7%D8%B1/https://dr-sanaie.com/%D8%A7%D9%81%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%B9%D8%B2%D8%AA-%D9%86%D9%81%D8%B3/

سلام اقای دکتر من یکی از دوستام به یه دختر علاقمند شده بود که حتی تاریخ عقد هم مشخص شد ولی متاسفانه اون خانم به دوستم خیانت کرد و رفت با دوس پسر قبلیش.الان دوستم خیلی افسرده هست و همش دنبال دلیل اینکار هست فک میکنه بدون اون خانم نمیتونه ادامه زندگی بده در ضمن دوستم تله رها شدگی داره بنظرتون چجوری میشه به دوستم کمک کنم؟

سلام. رعایت موارد این مقاله خیلی به او کمک می کنه. در ضمن مقاله زیر نیز به او کمک شایانی می کند.https://dr-sanaie.com/تله-رها-شدگی/

اقای دکتر مقاله تله رهاشدگیتونو خودش برام فرستاد ولی اصلا نمیخواد قبول کنه که رابطه تموم شده با این مقالات تا دو روز حالش خوبه بعد دوباره افسرده میشه الان دو روز پیش مامان اون خانم بلاکش کرده همش دنبال دلیلشه فک میکنه اون میخاد برگرده

ایشان قطعا به زمان نیاز دارد. در طی زمان حال ایشان بهتر می شود.

با سلام من به مدت ۷ ماه با پسری در ارتباط بودم که به ایشان علاقمند شدم در ابتدا کاملا دو طرفه بود ولی چون به دلایلی مجبور شدم در شهر دیگری زندگی کنم همین مساله باعث اختلاف شد و رابطه به تنش کشیده شد و چند باری کات شد و دوباره از سر گرفته شد راستش بیشتر هم از طرف من ، حتی اخرین بار هم که قرار شد همو ببینیم ایشون نیومدند و گفتند نمیتونم بیام بیشتر بهانه اورد ، به نظرتون واقعا همین مساله باعث سردی شده؟ با توجه به اینکه ایشون در چند روز اینده قصد خروج از کشور رو دارند و در این مدت هیچ خبری از ایشون ندارم به نظرتون رابطه رو دیگه کاملا تموم شده بدونم ؟ خیلی درگیری فکری دارم ممنون میشم کمکم کنید

سلام. با اطلاعات اندک شما نمی توان نظر قطعی داد. اما بنظر می اید رابطه برای ایشان چندان جدی نبوده بالاخص اگر خروج ایشان دائمی و برای اقامت باشد نشان می دهد از زمانهای پیشتر ایشان اهدافش متفاوت با شما بوده

ممنونم از پاسخگویتان راستش از مدت ها قبل بحث ازدواج پیش امد و صحبت شد که با هم بریم ولی به گفته ایشون من همش تردید داشتم در انتخاب ایشون حالا نمیدونم این حرف بهونه بود یا نه ، اگر رابطه ای واقعی باشه نباید به خاطر اشتباهات کوچک از جانب من به قول گفته ایشون تموم بشه حتی چند باری هم بعد از کات من پیش قدم شدم و اینکه بعد از اینکه به شهر دیگری رفتم ایشون حتی یکبار هم برای دیدن من نیامدند وهمش من میرفتم حالا به خاطر کلاس و چیز های دیگه ولی هیچ وقت ایشون بهانه ای نیاوردند تا بیایند و من را ببینند درحالیکه همش این حس رو به من منتقل میکردند که اگه این رابطه به خاطر همین دوری ها تموم بشه به خاطر تو بوده ، دائما حس خود سرزنشی رو به من القا میکردند ، بله خروجشون حداقل برای چند سالی هست ممنون از شما

بنظر می اید قبلا هم ایشان تردید و دودلی داشتند. رابطه مسلما بیشتر از جانب شما حفظ شده بود . ایشان با بهانه تراشی تنها می خواست عذاب وجدان خود را کم کند

با سلام همان پسر بعد از دو ماه به من پیام دادند لی من گفتم به دلیل اینکه اعتماد ندارم مایل به برقراری ارتباط مجدد نیستم به نظرتان فکر کردن دوباره به این ارتباط ارزش وقت و احساس را دارد یا اینکه همه چیز را تمام شده بدانم ضمنا ایشان فقط یک بار پیام دادن و بعد از صحبت های من مبنی بر بی اعتمادی نسبت ایشان پیگیری نکردند بهترین واکنش چیست به نظر شما جنای دکتر سنایی؟

سلام. صلاح شما بر عدم ارتباط مجدد است زیرا ارتباط دوباره زخمی را که تازه رو به بهبود است باز می کند و این دور باطل مجددا تکرار شده و پس از مدتی باز به همین نقطه کنونی می رسید.

من با آقایی یکسال در ارتباط بودم که اختلال شخصیت مرزی داشت به هیچ وجه ثبات روحی نداشت یک لحظه از بودن کنار من خوشبخت ترین بود یک لحظه با یه اشتباه کوچیک مثل نیم ساعت دیر جواب دادن موبایل من براش منفور ترین موجود می شدم با اینکه میدونم جدایی ما کار درستی بود اما در روز هزار بار پروفایلش چک میکنم دارم خل میشم اصلا تحمل دوری ندارم

همانطور که در مقاله گفته شده این مرحله طبیعی است و باید زمان بگذرد. هر ارتباطی از جمله چک مردن پروفایل او را قطع کنید تا زودتر حالتان بهبود بیابد

عجب مقاله ای بود!چقدر تاثیر گذار!چقدر آنالیز شده از زوایای مختلف!ممنونم ازتون ممنونم

سلام. خوشحالم که مورد توجه شما قرار گرفت.

سلام .ممنون ک پاسخگو هستید من یک ترنس اف تو ام هستم و هنوز چنچ نکردم و ۱۹ سالمه اول دبیرستان ک بودم ی دختری ب من علاقه مند شد و جوری بود ک عملا مشخصش نمیکرد ولی خب من میفمیدم ولی درون خودش بود بعد از اون ب دلیل عوض کردن مدرسه از هم جدا شدیم. پارسال من بهش پیام دادم و بهش گفتم ترنسم چون خیلی ادم با درک و فهمی بود گفتم شاید کمکم کنه تو مسیر خودم و بتونم ی دوستی داشته باشم ک باش حرف بزنم . اما اون همچنان منو خیلی دوست داشت و بعد ی مدتی ما باهم وارد ی رابطه ی عاطفی شدیم در حالی که من قبلش ب شدت افسرده بودم و طی اون زمان ک وارد رابطه شدیم قرص مصرف میکردم و انگار ی جورایی قرص ها ریلکسم کرده بودن ک اره اوکیه تورابطه باش درصورتی ک قبلش بخاطر جندر دیسفوریاهای شدید و بی نهایت زیاد اصلا نمیتونسم به بودن کنار کسی فکر کنم اردیبهشت بود ک وارد شدیم و بعد اوایل تیر من دوره ی قرصام تموم شد و روانپزشکم توصیه کرد ادامه بدم ولی من خودم مشکلاتی دارم ک اصلا قابل حل شدنی نیست و اونم خودش موافق بود باید فکرتو عوض کنی باید انتظار نداشته باشی! میدونم کلا ۱ نفرم نیس ک بفهمه چی بگم ولی حالا بحث بحث این بدختیه ک منو میخاد کسی ک حتی بدن خودشم نداره.. بعد ۴ ماه به اون شخص گفتم ک دیگ نمیخام ب عنوان ی دوس پسر کنارت باشم فقط ب عنوان ی دوست مثل همون ۴ ماه قبل چون مثل قبل ک افسرده بودم شدم و دیگ ب هیچ عنوان نمیتونم شرایط خودمو تحمل کنم و نمیخام تورو هم ب دنبال خودم بکشونم.. چون من حتی خانوادم خبر ندارن وقتی قصد عمل تو این کشور ندارم وقتی هنوز خودمو نپذیرفتم وقتی…….. ب عشقش باور دارم ولی ایا همه چیز عشقه؟ تا کی میخاست با من باشه که بعد حالا اون شدیدا افسرده است .. نگرانشم.با اینک از تصمیم خودم منصرف نشدم و نمیشم اما دوس دارم زود عادی شه براش اصن دوس دارم دوس داشتن من براش ی چیز مسخره بشه بره با پسرای دیگه . همش بم میگف از ازدواج با بقیه پسرا متنفره 🙁 نمیدونم چرا .. چیکار کنم. من خودم تو خودم موندم مث خررر الان اینم مثل ی گوشت فقط افتاده گوشه خونشون واقعا کشش این همع سختی رو ندارم. بعد بهش گفتم حرف نزنیم ی کچند وقت گفت تضمین نمیکنم ک بعدش چ اتفاقی برام بیوفته اگ بذاری و بری همینجوری منو بحال خودم .منم با اینک نترسیدم اما خوشم نمیاد این حرفارم بزنه. حالت بچه بازیه این حرفا .خداایا اصن چی میگم

سلام. عزیزم خیلی خوشحالم که از نظر اخلاقی به فکر دیگری هستی و نمی خوای اذیت بشه. کلماتت نشون میده خیلی بزرگتر از سنت (۱۹ سالگی)می فهمی و رشد اخلاقی خوبی نیز داری. بهتره که کاملا ارتباط را با او قطع کنی. تو هیچ کمکی به او نمی تونی بکنی. هر قدر بیشتر بخوای توجیحش کنی کمتر موفق می شی و او رو بیشتر اذیت می کنی. برای شما دو نفر امکان اینکه به رابطه معمولی برگردید نیست و هر دو اذیت می شوید. هرگونه تماسی رو قطع کن تا او زودتر به حالت عادی برگرده و بتونه تمتم شدن رابطه را بپذیرد.

سلام بسیار ممنون از مقاله خوبتون. عذرخواهی میکنم اگر طولانیه دکتر من ۲۲ سالمه یک سال و نیم هست که با دختری تو رابطه بودم. لزبین نیستم قبل ایشون حتی در دانشگاه با اقایی در رابطه بودیم که بعدا جدا شدیم اما با ایشون که دختر هستن مدت طولانی در محل کار همکار بودیم. بهم علاقه مند شدیم و شروع رابطه هم حتی با ایشون بود که ۲۰ سالشه. انقد به من نزدیک شد و محبت کرد که منم علاقه مند شدم. یک سال و نیم کلی خاطره ها باهم ساختیم عاشقش شدم. و به اینکه عشقش واقعی بود و واقعا دوستم داشت اصلا شک ندارم. من با اینکه با دختر وارد رابطه شدم ولی عقاید مذهبی دارم و احساس گناه میکردم و ایشون هم میدونست. بعد از یک سال و چند ماه ، ماه پیش دعوامون شده بود یهو گفت پشت تلفن کات کنیم دیگه این رابطه رو نمیخوام و…یه شبه اینجور گفت و انقد سرد شد که من تو شوک بودم تا صبح درد داشتم و گریه میکردم. گفتم فردا حضوری میبینمت فرداش که حضوری دیدیم همو اشکامو دید خودش به گریه افتاد بیشتر از من گریه میکرد میگفت وقتی دیدم از بودن با من احساس گناه میکنی و هنوز بعد یکسال عذاب میکشی خواستم زندگیتو بهت برگدونم و….. خلاصه حال منو که دید و بش گفتم انقد عاشقتم که بی تو نمیتونم زندگی کنم اونم همینو گفت و دوباره برگشتیم بهم و قول داد جبران کنه کاری که کرده رو . ولی نکرد یک ماه از اون روز میگذره تو این یک ماه محبت اضافی هم حتی نکرد که جبران کنه و یه بار که دعوامون شد دوباره سرد شد و حرف از تموم شدن زد بهونشم این بود که جدیدا همش دعوا میکنیم و فلان…در ضمن افسردگی گرفته چند وقته خودشم میگفت که از فشار اطرافیانش و بی هدفی و.. حوصله هیچیو نداره. تو این یک ماه بعد دعوای دوم با اینکه بازم میگفت دوستم داره یه بار گفت وقتی سرد میشه یهو میگه کات کنیم بخاطر این میگه ک این روزا بیشتر به اینده فک میکنه به این باور رسیده تهش هیچی نیست و آیند ای تو این جامعه نمیتونیم داشته باشیم و اگه زودتر تموم شه من کمتر درد میکشم و اینجوری دل میشکنه که من نسبت بش دلسرد شم!!!!بعد از اون تا یکی دوهفته باز حرف میزدیم و حتی میگفت دوسم داره هر چند خیلی کم میگفت ولی مشخص بود حوصله هیچیو نداره و سرده تا چند روز پیش که قهر کردم گفتم نمیشه من هی برای این رابطه تلاش کنم تو سرد باشی و… که یهو دوباره از این رو به اون شد گفت اکی کات کنیم!! هر چی التماسش کردم که تو تا دیروز میگفتی دوستت دارم قول و قرار میذاشتیم با هم و…. دوباره زد زیر همه چی که من دیگه حوصله خودمم ندارم چه برسه به رابطه…دوباره دلمو شکوند و من بعد کلی التماس اخرین پیامم بش این بود که میدونم حرف دلت این نیست و مثل دفعه قبل بخاطر خودم فیلم بازی میکنی چون محاله تویی که تا دوروز پیش حرف از ایندمون میزدیم یه دفعه از این رو به اون رو شی… یه مدت تنها باش هر وقت به نتیجه دلت رسیدی بیا بگو.(انقد دوسش دارم که مثلا اینجوری در رو براش باز گذاشتم که شاید برگرده) توی این چند من نفسم هم بالا نمیاد نه غذا خیلی میتونم بخورم نه هیچ کار دیگه ای میتونم بکنم بسیار داغونم خیلی زیاد. ادمی که میدونم واقعا عاشقم بود ولی این یه ماه اینجوری کرد و اخر رفت . با اینکه بعد از اون دفعه اول که گفت کات کنیم خودش کلی گریه کرد و گفت جبران میکنه ولی باز اینکارو کرد. دکتر من از این سوالای بی جواب که چرایهو دوباره اینجوری کرد و یه شبه سنگ شد و همه خاطراتمونو له کرد و از این جدایی به شدت زیادی در عذابم. خاطراتمون منو میکشه. نمیدونم برای بهبودم دیگه چه کنم هیییچ فعالیت روزانه ای نمیتونم بکنم تمام ذهنمو تحلیل و تجزیه این رابطه و سوال که چرا اینجور شد و علاقم بهش داره منو میکشه. خواهشا کمکم کنید .

سلام. عزیزم راههای بهبودی که در مقاله نوشتم برای شما هم هست. اونها را انجام دهید تا بهبود پیدا کنید.

سلام منو عشقم بعد از این که اومد خواستگاریم به صورت توافقی کات کردیم ولی هنوز یه رابطه کوچیک از راه دور داریم. میخواستم بدونم که هنوز دوستم داره یا نه؟ رابطمون بیشتر محدود به اینستا و کامت گذاشتن برا پستا هستش که بعد از اون یه بحثی رو تو دایرکت ادامه میده..همیشه جوابمو میده و هیچ وقت بی احترامی نمیکنه..با این که تو یه شهر دیگست چندبار که اومده گفته بیا ببینمت ولی شرایطش پیش نیومد که ببینمش..از عکسایی که میزارم هم خیلی تعریف میکنه..خیلی کم پیش میاد که از کارایی که میکنه بهم اطلاع بده..ولی کلا دوستانه برخورد میکنه..البته من هم کم پیش میاد اطلاعات بهش بدم..کلا ارتباط محدوده ولی وجود داره…ولی اصلا ابراز علاقه وجود نداره برا هردو.. یه حالتی که انگار هیچ کدوم به روی خودمون درمورد گذشته نمیاریم و انگار اصلا وجود نداشته

توضیح ندادید دلیل کات کردن چه بود بعد از خواستگاری؟

به خاطر یک سری اختلاف در مسائل فرهنگی .. خانواده اونا نسبت به ما خیلی اپن تر بودن البته ما هم مذهبی سخت نیستیم من با خانواده اونا مشکلی نداشتم ولی به خاطر خانوادم توافقی و کاملا دوستانه بهم خورد

باید هدف رابطه خود را مشخص کنید. اگر هنوز قصد دارید برای ازدواج تلاش کنید بهتر است این موضوع را روشن بیان کنید. در غیر اینصورت رابطه کج دار و مریز انرژی و توان هردو شما را می گیرد و بهتر است این رابطه تمام شود.

آقای دکتر ممنون از راهنماییتون … مسئله ای که هست اینه که من چون ایشون حرفی از ازدواج و برگشت به رابطه نمیزنن و اصلا قصدشون رو بیان نمیکنن نمیتونم این بحثو پیش بکشم چون خیلی دوستانه برخورد میکنن و اگر این موضوع در نظرشون نباشه به شخصیت من بر میخوره. من اگر بدونم به فکر رابطه جدید برای ازدواج با من نیستن ارتباط را قطع میکنم ولی مطمئن نیستم و ازطرفی هم نمیتونم بپرسم. به نظر شما علت رفتاری که در حال حاضر دارن چیزی به غیر ازدواجه؟ چه دلیلی میتونه داشته باشه… ایشون نزدیک ۳۷ سال سن دارن . به نظرتون علترفتارشون دوست داشتن یا نه؟

نه لزومام دلایل بسیاری می تواند داشته باشد. بهتر است شما رابطه را با ذکر این دلیل که من اگر رابطه ای هدفمند نباشد ادامه نمی دهم قطع کنید تا ایشان متوجه شوند اگر قصدی دارند باید باقدام و یا حداقل بیان کنند.

بعد از گذشت ۲ از پایان یک رابطه، رابطه جدیدی را شروع کردم همه چیز خوب بود تا زمانی ( حدودا ۳ ماه) ایشون ب بهانه های متعددی بمن فشار میاورد تا برای عقد اقدام کنیم. من ایشون را از طریق یکی از دوستان از نظر تعهد و پای بندی ازمایش کردم که متاسفانه ایشان مردود شد. باز به ایشان فرصت مجدد دادم ولی بار دوم پس از تموم کردن یک رابطه اونم بعد ۱ هفته ب سرعت رابطه جدیدی را شروع کرد. و بعد ها متوجه شدم ایشون در زمانی که بامن در رابطه بودن با کسانی در مرحل کار رابطه داشته… روی صحبتم بشما دوستان هست، از تموم شدن رابطه نترسید شاید لطف خدا بوده. معیار های خود را برای اننخاب مشخص کنید و هرگز کوتاه نیائید. همچنین بکسی که خیانت کرده فرصت مجدد ندهید . از آزمایش فرد مقابل نترسید و انجام بدهید

ممنون از نظر شما

من مدت ۶ ماه با اقایی در ارتباط بودم و از اول هم مشکل داشتیم و من بهشون میگفتن که نمیخوام باهاشون ازدواج منم حتی جواب منفی به مادرشون دادم اما ایشون مدام من و تهدید میکنند و با این که کلی شماره ازشون بلاک کردم به روش های جدیدی سعی میکنند ارتباط برقرار کنند و مدام میگن ١ ساعت حرف بزنیم رو در رو صحبت کنیم و … در این شرایط من باید چی کار کنم؟ همینطوری به لاک و بی محلی ادامه بدم یا نه ؟!؟

سلام. شما به هیچ عنوان نباید پاسخ او را بدهید. حتی جواب منفی دادن به ایشان باعث می شود مشکل ادامه پیدا کند. بنابراین هیچ پاسخی به او ندهید و هیچگونه ارتباطی با وی نداشته باشید.

سلام . خداقوت

سپاس از شما

سلام جناب دکتر. من حدود دوسال پیش یه دانشجوهای دانشگاه محل کارم عاشقم شد. یه بی تابی شب و روز. سماجت . حرفهای منطقی و… حدود سه ماه طول کشید تا من باایشون وارد رابطه شدم. من کامل بودم ولی ایشون نقایصی از جمله خدمت سربازی شغل ، پایان تحصیل داشتن . رابطمون خوب بود تااینکه شروع کردن نقطه ضعف گرفتن و ایرادگرفتن به روابط اجتماعی من. تا حدودی هم حق باهاشون بود ولی من تمام و کمال خواسته ایشون رو برآورده کردم. از قطع ارتباط با دوستانم تا حصارکشیدن دورخودم توی محل کار. الان ایشون ۹ ماهه سربازن وبعد ازین مدت دوباره افتادن توفکر اون ایرادات من در گذشتم. خیلی منزوی و گوشه گیر شدن. لطفا منو راهنمایی کنید

سلام. دوران آشنایی محض شناخت است و نه دوران عاشقی. متاسفانه گاهی زمانبندی را رعایت نمی کنیم و مانند ان است که اول کفش بپوشیم و سپس قصد کنیم جوراب به پا کنیم. در نتیجه دچار مشکل می شویم. شما اکنون خود را گیر انداخته اید. از سویی رابطه را مناسب نمی دانید و از سویی فکر می کنید نمی توانید تنهایی و جدایی را تحمل کنید.

سلام من ۴ سال تویه رابطه ای بودم که قصدمون ازدواج بود ویه مشکلی پیش اومد که باعث شد طرف مقابلم درکم نکنه و بهانه تراشی کنه وبخوادرابطه روتموم کنه بعدازاینکه رابطه تموم شدبعدیک ماه برگشت وخواست که اشتباهشوببخشم وبرگرده امامن تایک سالنتونستم باخودم کناربیام هربارکه زنگ میزدوازم میخواست باهاش حرف بزنم بهش اجازه نمیدادم تااینکه حالم بهترشد وبعدیک سال راضی شدم باهاش حرف بزنم وقبول داشتم خودمم اشتباه کردم واشتباه اون بیشتربوده واعتمادی بهش نداشتم چون اعتمادم بارفتارش ازبین رفته بود واینکه خواس ازنوهمه چیوشروع کنیم ولی من قبول نکردم رابطه دوباره رو چون میدونستم بزرگترین اشتباهه وفقط ازم خواست که رابطه ای بینمون نباشه فقط اینکه اگه مشکلی داشت کمکش کنم چیزایی که توزندگیش ازدست داده من بتونم کمکش کنم که برگردونه ومن فقط بخاطرکمک کردنش قبول کردم مشکلی داشت باهام درمیون بزاره ورابطه ای نباشه و مثل دوتاغریبه باهم حرف میزنیم به نظرتون کاردرستیه ومن روخودم خیلی کارکردم که به هیچ وجه خودموناراحت نکنم واذیت نشم وبهش هیچ حسی پیدانکنم به نظرتون کاردرستیه؟

بقول غربی ها no friendship after relationship. این کار نه درست و نه ممکن است و حتما کنترل آن از دست شما در خواهد آمد.

سلام من مدتی با خانمی در رابطه هستم و با گذشت زمان و شناخت هم بینمون علاقه شکل گرفت.اما هردو میدونیم که عقاید و فرهنگ قومیتی خانواده هامون باهم متفاوته و اگر مطرح کنیم خانواده هیچکدوم به راحتی قبول نمیکنن آیا ادامه این رابطه درسته؟

سلام. یکی از عوامل ارامش بین دو نفر پس از ازدواج رضایت و حمایت خانواده ها می باشد. در صورتی که قرار است نزدیک خانواده خود و یا خانواده ایشان زندگی کنید و یا هرگونه ارتباط و یا وابستگی مالی داشته باشید و یا آنکه اصولا افرادی وابسته به خانواده هستید بهتر است ارتباط را ادامه ندهید. حتما با یم روانشناس مشورت کنید تا ویژگی ها شخصیتی شما را برای شما آشکار کند. زیرا ممکن است علاقمند شدن به فردی که می دانید خانواده مخالفت می کنند دلایل روانی مشخصی داشته باشد که در این صورت دچار مشکل خواهید شد.

عالی بود واقعا انجام این نکاتی که فرمودید کمک کنندست بهتر بگم نجات دهندست، با اجازتون خوندنش رو به همه عزیزان توصیه میکنم و تشکر میکنم بخصوص بابت وقتی که برای پاسخ به کامنتها میزارید چون اکثرشون حاوی نکات جدیدن. موفق باشید

خوشحالم که مورد پسند واقع شد

سلام.من یک سال و ۸ ماه توی رابطه بودم.دوست من واقعا خوب بود حتی یک نکته منفی هم نداشت..اخلاقش..رفتارش.نگرشش.ظاهرش..سنش و…همه چیزش واقعا خوب بود و همون چیزی بود که من می خواستم..ولی مشکل اینجا بود که میگفت تا اخرش دوست بمونیم و نمی خوام ازدواج کنم..و درک این مسئله واقعا برای من سخته..من دیروز باهاش حرف زدم و گفتم نمی خوام یک رابطه اینجوری داشته باشم…و از طرفی خیللللی بهش وابسته هستم..می ترسم نتونم دوام بیارم و برگردم به رابطه ای که قرار نیست هیچ نتیجه ای برای زندگی من داشته باشه لطفا کمکم کنید

متاسفانه مشکلی که در بسیار از روابط وجود دارد آن است که افراد با هم برای مدت طولانی هم مسیر می شوند بدون آنکه مقصد را از یکدیگر در ابتدا سوال کنند. عزیزم شما مقصد و هدفتان با یکدیگر متفاوت است و بالاخره در جایی مجبور هستید از یکدیگر جدا شوید. هرقدر زودتر اینکار را بکنید دشواری کمتری دارید. اینکه می فرمایید ایشان نکته منفی نداشت ولی نمی خواهد ازدواج کند مثل آن است که بگویید من تشنه هستم و نیازمند اب. این اب صاف، بی بو و شفاف است ولی تشنگی مرا برطرف نمی کند زیرا شور است. با کمک راه های مقاله هر چه سریعتر رابطه را تمام کنید.

پاسخ شما در اینستا داده شد.

سلام مشاوره انلاین برقرا هست در پیجتون ک من وقت رزو کنم ؟

سلام. متاسفانه بجهت مشکلات تکنیکی فعلا خیر. برای تعیین وقت به واتس آپ یا تلگرام ۰۰۹۸۹۰۳۴۷۳۳۰۰۹ هماهنگ بفرمایید و یا در صورتی که ایران هستید به همین شماره زنگ بزنید

سلام من ۶ ساله با ی دختری رابطه دارم و هنوزم دارم.اینک خیلی دوسشم دارم بهش وابستگی دارم دیوونشم خلاصه بدون اون نمیتونم زندگی کنم.میخواستم بدونم اگ من در اینده باهاش ازدواج کنم مشکلی برامون پیش میاد یا ن؟؟ من مشهد زندگی میکنم اونم مشهدی بوده اما ب دلیل شغل داداشش ک پلیسه انتقالی گرفتن رفتن تهران ی ساله ازم دوره نصف شبا حدودا ۳ ساعت باهاش تلفنی صحبت میکنم.قربون صدقه هم زیاد میریم.ت این ۶ سال ازش خطایی ندیدم حتی شده بعضی وقتا ب خاطر من با داداشش دعوا کنه.نمیدونم دارم کار درستی میکنم یا ن.من فقط قصدم ازدواج باهاشه ن راضیم ب بازی دادنش ن عشقم از روی هوسه بهش وعده دادم ک ت سن ۲۲ سالگی میام خواستگاریش تا الان سر چیزی باهم اختلاف نداشتیم.هرچی گفته و گفتم حرف همو گوش کردیم اینا رو گفتم ک منتی رو عشق بقیه نباشه فقط خواستم بگم با این همه عشق و علاقه ای ک بین من و اونه در اینده ب مشکل میخوریم یا ن لطفا جواب بدین جوابو جیمیلم بفرستید ممنون

سلام. خیلی خوبه که شما در کنار هم احساس خوبی دارید. مطلبی که مهم است بدانید ان است که حتی بهترین رابطه ها نیز بعد از ازدواج دچار مشکلاتی می شوند. دیدگاه درست ان است که شما خود را برای همه مشکلات احتمالی اماده کنید. نباید از ازدواج دیدی رویایی و غیر واقع بینانه داشته باشید. ازدواج و در کنار هم قرار گرفتن در کنار خوبیهایی که دارد مشکلاتی نیز خواهد داشت. مهم ان است که هر دو قصد داشته باشید با این مشکلات مبارزه کنید.

من هم در حال گذراندن رابطه ای که طرد شدم هستم . دقیقا خیلی از مطالب این مقاله رو تجربه کردم و اینکه از یه جایی احترام و ارزش قائل شدن برای خود آدم از همه چی مهمتره . درد سخته امیدوارم کسی تجربه نکنه .

ممنون از نظر شما

سلام بنده یه مدت با یه دختر رابطه داشتم و هدف ازدواج داشتیم تا اینکه باهم به اختلاف خوردیم و دعوا شد هم دیگه رو خیلی دوست داشتیم الان فهمیدم بعداز دعوا حالش بهم خورده بیهوش شده بردنش بیمارستان بنظرتون الان اگه من برم و حالش رو بپرسم یا باهاش تماس بگیرم براش بد هست یا نه؟چون داریم هم دیگه رو فراموش میکنیم بنظرتون زنگ بزنم بهش یا نه؟

اگر مدت زمانی از رابطه شما گذشته است و کم کم از ذهن او فراموش شده اید بهتر است دیگر ارتباط برقرار نکنید و اگر تازه این اتفاق افتاده است می توانید خبر او را بگیرید.

سلام من۴ سال تو یه رابطه بودم که اولین عشقم بود و تواین ۴ سال فقط فکر ساختن برای آینده بودم و از خودم گذشتم تا آینده خوبی درکنار اون آقا داشته باشم ولی بخاطر اختلافات قومیتی نشد که تو این مدت بهم برسیم و همش امید داشتم که درست میشه ایشون به همه چیز من گیر میداد و حساس بود یه شب با دوستام بیرون بودم و عکس از اون مکان تو فضای مجازی منتشر کردم که باعث اختلاف و حرف بین خانوادش شد و تا ۱ هفته قهر بودیم بعد از ۱ هفته دوباره همه چیز خوب بود تا یک شب که فهمیدم اعتیاد پیدا کرده و باز بخشیدم و شب بعدش فهمیدم که از سمت خانوادش با یه دختر دیگه آشنا شده و باعث جدایمون شد و مدت ها با درد نبودنش سر کردم تا زمانی که دوباره برگشت و این دفعه من اون حس رو بهش نداشتم و تردش کردم ولی یه شب که پشیمون شدم و بهش زنگ زدم فهمیدم که نامزد کرد و توی دوران خواستگاری تا عقدش همش باهام رابطه داشت و میگفت ک من این رو تمام میکنم و حتی بارها من صدای پدر و مادرشو میشنیدم ک میگفتن ما این کارو تمام میکنیم و همش بهم امید میداد تا اینکه یک هفته بعد از عقدش بهم گفت من نمیتونم این رابطه رو تمام کنم و زنم رو دوس دارم و خیلی راحت بازیم داد الان من موندم و یک دنیا غم که نمیدونم چیکار کنم و همش خود خوری میکنم که اگه تردش نمیکردم الان کنارم بود …واااقعا حالم بده و نمیتونم خودمو آروم کنم کمکم کنید

سلام. این فردی که شما گفتید اعتیاد داشته و اختلافهای زیادی با او داشتید مسلما نمی توانست فرد مناسبی برای شما باشد. شما انسان تنهایی هستید و بهمین دلیل او را نمی توانید فراموش کنید و خود را اذیت می کنید. دلیل ناراحتی شما تنهایی است و نه انکه فرد مقابل لزوما فرد مناسبی برای شما بوده است. این دوران ناراحتی البته طبیعی است و بعد از مدتی برطرف می شود. اجازه دهید این دوران سپری شود. به احتمال زیاد او بعد از مدتی مجددا با شما تماس می گیرد که بدترین کار جواب دادن به او است.

من یه مدت حدود ۵ سال با یه آقایی رابطه داشتم و کاملا هم جدی و برای ازدواج بوده حتی تمام خانواده ی اون اقا در جریان بودن به خاطر اخلاقای خاصشون هر دفعه ای بحث و دعوا پیش میومد که باعث میشد ۱هفته تا۱۰ روز از هم جدا بشیم بعد با اصرار ایشون برمیگشتم و قول میداد که اخلاقاش بهتر بشه و عوض بشه تا اینکه یه مدت واقعا سرد و بی تفاوت شده بود هرچقد میگفتم خب چیه مشکل چیه میگفت خودت خواستی من نمیتونم با کسی باشم و روش حساس نباشم واسه همین دیگه خودمو زدم به بیخیالی منم یه مدت تحمل کردم اما چندماهه پیش بهش گفتم که من اینجوری نمیتونم و ازش جداشدم. چیزی نگذشت که پشیمون شدم همش فکرمیکردم که ایندفعه هم میاد دنبالم اما دیگه نیومد تا اینکه بعد ۱ماه و نیم من رفتم طرفش ازش خواستم تا برگرده اما دیگه حاضر نیست برگرده خیلی واسم سخت میگذره چون خودم این رابطه رونابود کردم و الان راه برگشتی ندارم

سلام. شرح حال شما نشان میده که برخلاف انچه فکر می کنید شما رابطه را خراب نکردید و تنها انچه او نمی توانست بیان کند را مجال ظهور دادید. شما یک رابطه ناسالم را تمام کردید. ایشان به هر دلیلی که از جمله طولانی بودن زمان دوستی می تواند یکی از دلایل ان باشد انگیزه لازم برای ادامه را نداشت.

سلام ممنون از توضیحات زیباتون. من سال ۹۰ ازدواج کردم. سال ۹۵ منزل مشترک رو ترک کردم و ۹۷ رسما جدا شدم. طلاق خیلی خیلی بد. اما من از روزی که ازدواج کردم رسما خوشی های زندگی بر من حرام شد. از بی ادبی و هتاکی از سمت اون گرفته تا قطع کامل ارتباط خانوادگی… واقعا به معنای واقعی اون ۵ سال زندگی مشترک اتلاف عمر بود و همیشه بهانه جویی میکردم که درست میشه اما لا تبدیل لخلق الله… درسته که سخت گذشت اما همه سختی ها در مسیر کمال و رشد. هزاران بار شاکر خدا هستم که تمام شد. زندگی با عزت و احترام و نون خشک میگذره… اما با بی حرمتی و جسارت مطلقا… فک نکنید یکی رفت و اومد دنیا تمام شده… محکم باشید به خودتون احترام بزارید و عبور کنید… در مسیر عفت بمونید تا خدا قشنگی های زندگی رو به کامتان شیرین کنه… من الان خیلی شاد و خوشحالم. خدا رو شکر… آرزوی حسن عاقبت برا همه دارم

ممنون از اینکه تجربه خود را با دیگران به اشتراک گذاشتید.

سلام دکترجان من تابستان ۹۶ با دختر خانمی تو مجازی اشنا شدم خودم ساکن بندرعباس و دخترخانم ساکن شیراز کلا اوایلش خیلی بی اعصاب بود همش قهر میکرد ولی با این وجود نازش میکشیدم تا بعد از سه ماه یهو سردیش شروع شد و بهم گفت که با رابطه مجازی نمیتونم کنار بیام هر وقت اومدی شیراز بهم خبر بده منم بعد از دو ماه بهش پیام دادم گفت اومدی گفتم نه با چه انگیزه ای بیام خلاصه یکم چت کردیم بعدش خودش بهم پیام داد که چرا دیگه سراغم نمیگیری باز رابطه شروع شد تا اینکه بعد از پایان ترم دانشگاهم رفت شیراز صبح حرکت دیدم یه اقایی بهم زنگ زد گفت من داداش خانم فلانی هستم اون نامزد داره چیزهایی هم که براش گرفتی نیار من به خود دختره زنگ زدم گفت احتمالا داداشم پیام هارو دیده الکی گفته خلاصه من توجهی نکردم رفتم ۵روز شیراز موندم ولی اون گفت داداشم نمیذاره بیام بیرون که من برگشتم بعد از امتحانات ترم بعدی بازم رفتم که بازم بهونه اورد گفت نمیتونم که برگشتم باز چندماه دیگشم رفتم که گفت مامانم مریضه بازم سال بعدش رفتم که خودش مریض بود فقط میگفت حلالم کن این همه اومدی نشد اومدم باهاش تموم کنم ولی نمیتونم این همه تلاش بخدا قسم فقط دلم میخواد یبار ببینمش تموم دیگه نمیخوامش الانم نزدیک دوماه هستش که سرد شده خیلی وقتی هم که بهش میگی با کسی هستی عصبی میشه میکه نه میگم اگه من نمیخوای حداقل بهم بگو میگه مگه کرم داشتم باهات موندم میگم کی بیام شیراز میگه فعلا تا این کرونا یکم کمتر بشه واقعا موندم چیکار کنم اصن یچیز پیچیده ای شده که فک نکنم تا حالا نظیر داشته باشه بخدا اسکول نیستم خیلی هم سعی کردم فراموشش کنم با دختر دیکه ای برم که کنارم باشه نزدیک ولی اصن نمیتونم الانم که موندم فقط فقط یکی فقط ببینمش یکی هم دنبال حقیقتم کمکم کنید چیکار کنم

عزیزم موضوع خیلی پیچیده است. مطمئنا چیزهایی وجود دارد که شما بیخبر هستید از آن. چون این اتفاقات را نمی توان به تصادف نسبت داد. ببینید چه چیزی وجود دارد. شاید مثلا ایشان مشکل جسمی دارند و یا در شیراز ترجیح نمی دهند با شما دیده شوند و یا…از نظر زوانی نیز ایشان بنظر خلق ثابتی ندارند. بهتر است هر چه سریعتر تکلیف خود را مشخص کنید در این رابطه.

سلام جناب اقای دکتر. من بعد از ۷ سال رابطه با یه خانم و بعد از اینکه خواستگاری رفتم و همه چیز خوب پیش میرفت ناگهان یک شبه دچار استرس و اضطراب وحشتناکی شدم و باعث شد حمله پنیک بهم دست بده. اضطرابم از این بود که ترسیدم از ازدواج با اون خانم چون بعضی مواقع ظاهرش منو ارضا نمیکرد. خلاصه بعد از دو سه ماه استرس و اضطراب و مراجعه به روانپزشک و مشاور تصمیم به جدایی گرفتیم. من اوایل خیلی حالم خوب بود چون تمام فشاری که روم بود برداشته شد ولی بعد از گذشت سه چهار ماه از جدایی و اینکه فهمیذم این اضطراب برا من یه حالت وسواسی بوده و رفتم دنبال درمان تصمیم گرفتم برگردم و اشتباهمو جبران کنم ولی هر چقدر اصرار کردم نشد که نشد و اون خانم همش میگفت ترسیدم. تو این مدت من میدیذم که هر چند وقت یکبار با لباسا و کادوهای من عکس میگرفت ولی برنگشت به رابطه. من هم دیگه حقیقتا احساس حقارت کردم و دیگه بهش پیام و زنگ نزدم چون حس کردم داره تلافی میکنه و غرورمو له میکنه. ولی الان واقعا خودمو نمیتونم قانع کنم که چرا من نتونستم تو اون شرایط اضطراب خودمو کنترل کنم و صبر کنم تا مشکلم خل بشه و اون ادمو از دست ندم. و این برام عذاب وجدان ایجاد کرده چون من بودم ک تموم کردم رابطه رو و واقعا پشیمونم و ننیتونم خودمو قانع کنم. البتع من تمام موارد داخل مقاله شمارو خوندم و رعایت میکنم ولی الان حدود یک ساله حال جالبی ندارم. اصلا هم به فکر رابطه جدید نیستم چون میدونم برام ضرر داره و به یه نفر دیگه هم میتونه اسیب بزنه. شما بگید من چیکار کنم با این حس عذاب وجدان و احساس گناه؟ این مقاله ای که شما نوشتید خوندش برا من بیشتر حس گناه ایجاد میکنه چون من در جایگاه شخصی هستم که رابطه رو تموم کرده و این مقاله طرف کسانی هست که خودشون باعث تموم شدن نبودن. هرجا سرچ میکنم حس میکنم سایتا مطالبشون علیه منه چون من ظالم بودم و اون خانم مظلوم. پ اینکه واقعا اون خانم از خیلی لحاظ ها و ویژگیا برام خوب بود و الان میترسم شاید نتونم کسی دیگه با اون ویژگی هارو پیدا کنم. یه راهی جلو پام بزارید. ممنون

سلام. پاسخ خود را می توانید در مقاله زیر پیدا کنید.https://dr-sanaie.com/%D9%81%D9%88%D8%A8%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%B9%D9%87%D8%AF-%D9%88-%D8%A7%D8%B6%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F/

سلام آقای دکتر . من مدتی قبل با یه پسر دوست بودم . بعد از مدتی ولش کردم و رفتم سراغ زندگیم . بعد از یه مدت اون برگشت طرف من باهم بودیم یه مدت همش حرف ازدواج رو میزد . با این که من خودم ولش کرده بودم ولی حس کردم دارم عاشقش میشم . حس کردم منو بخشیده بخاطر همین آنقدرخوبه روابطش با من . یه مدت گذشت و من شدیدا بهش علاقه مند شدم و بهش گفتم که بهش علاقه دارم و دلم میخاد باهاش ازدواج کنم . گفتم از گذشته ها پشیمونم و برای جبرانش وقت میخام . ولی همین که فهمید من بهش علاقه مند شدم گفت من مثل قبل بهت علاقه ندارم و دلم میخاد رابطمون فقط در حد دوتا دوست باشه نه بیشتر . منم به مدت تحمل کردم چون واقعا بهش وابسته شده بودم و امید داشتم که درست بشه . ولی دیدم نه نمیشه . و تموم کرد همه چیزو . ولی درد وابستگی منو از پا در آورده . کمکم کنید

سلام. این مقاله دقیقا برای افرادی مانند شما نوشته شده. می توانسد با رعایت موارد آن از این احساس بد رها شوید. مردان معمولا وقتی از مورد قبول قرار گرفتن خود مطمئن می شوند شور و علاقه ابتدایی خود را از دست می دهند. بنابراین مهم است که چه زمانی چه گامی را در رابطه بر میدارید.

حدود شش سال توی رابطه با فردی بودم که مشکلات عمیقی داشت شامل وابستگی خانوادگی و ورشکستگی و اخراج از دانشگاه و …. که همه رو بعدها تیکه تیکه بهم گفت، وقتی که دیگه از موندن و حس من بهش مطمین شده بود. اما در مقابل بسیار بسیار متعهد و عاطفی بود و هیچ کم و کسر احساسی و حتی مادی واسم نمیذاشت . متاسفانه بخاطر تصمیمات بد کاری و بدهی بالا اوردن‌های بیشتر شرایط ازدواج ایجاد نمیشد و مدام عقب میافتاد تا اینکه تسلیم فشارهای خانواده و نا‌امیدی از بهبود شرایط شدم و من رابطه رو تموم کردم. طی یک سال بعدش گاهی تلفنی در ارتباط بودیم تا من با کسی که شرایط مناسبی داشت و ادعا میکرد بسیار احساسی هست آشنا و وارد رابطه شدم. کمتر از چند ماه فهمیدم من نسبت به ایشون پرشور‌تر و عاطفی‌ترم و با مقایسه رفتار و احساسی که توی رابطه قبلیم باهام میشد احساس پشیمونی زیادی داشتم اما تا الان که یک سال گذشته از این رابطه تازه ننونستم ازش جدا شم، هربار خواستم، خواهش کرد و منم نتونستم رد کنم … پارتنر قبلیم از طرفی تمام مشکلات رو توی این یک سال و به شکل معجزه‌آسایی برطرف کرده و تقاضای برگشت داره …. خانواده‌م اصلا قبولش نمیکنن و از طرفی خودم رو با اون خوشحال‌تر میبینم هرچند عذاب وجدان تموم کردن رابطه فعلی هم واسم کشنده‌س خصوصا که پارتنرم خیلی تلاش میکنه و میدونم دوستم داره … واقعا موندم چیکار کنم، رواندرمانی هم تا حالا کمکم نکرده …. لطفا نظرتون رو بگین

سلام. وقتی رابطه ای را باید شروع کنید که رابطه قبلی کاملا در ذهن و روان تمام شده باشد. متاسفانه رابطه جدید شما تا حدی بخاطر فراموش کردن احساسات بد تمام شدن رابطه قبل بود. وقتی رابطه قبل تمام نشود اگر حتی نفر بعد فرد مناسبی نیز باشد مقایسه ذهن شما رابطه را تخریب می کند و نمی توانید کاملا وارد رابطه شوید. در این شرایط حتی نمی توان گفت فرد جدید احساسی نبوده است کما اینکه اکنون نیز شما را از رفتن باز می دارد. اکنون رابطه با فرد قدیمی را بالکل تمام کنید و مدت حداقل ۶ ماه با فرد جدید در رابطه بمانید تا بفهمید ایا واقعا مناسب شما است یا خیر.

سلام دکتر لطفا راهنماییم کنید من ۴ سال با یه پسر رابطه داشتم و دوسال اول به شدت به هم علاقمند بودیم اما دو سال بعد همش دعوا و جنگ اعصاب و علاقمون تقریبا از بین رفت فقط به خاطر اینکه عشق اول بود و ۴ سال باهاش بودم نمیخواستم رابطمون تمام بشه اما الان فکر میکنم این رابطه به جایی نمیرسه و چند وقتیه تموم کردیم..یه خواستگار دارم و میخوام ازدواج کنم فقط میترسم ازینکه مشکل پیش بیادبه خاطر رابطه ی قبلم..میشه راهنماییم کنید ممنونم…

قبل از اقدام برای رابطه جدید باید بخود حتما فرصتی ۶ ماهه تا یکساله بدهید تا دچار مشکل نشوید. باید کاملا این فرد از ذهن شما خارج شود و بعد وارد هر رابطه دیگری شوید زیرا در غیر اینصورت رابطه جدید خود را حتی اگر فرد مناسبی باشد خراب می کنید. او را با قبلی مقایسه می کنید و ضمن انکه با تمام شور و شوق وارد رابطه نمی توانید بشوید. بنابراین به خود فرصت بدهید و در حال حاضر وارد رابطه نشوید.

با سلام .بیست سال پیش عاشق دختر عموم شدم . ولی اصلا روم نشد بش بگم ،یک سال همدیگر دوست داشتیم کم کم عشق من بیشتر و مال اون کمتر شد. تا اینکه سال ۸۰ بطور کلی بام کات کرد و گفت دوسم نداره .. هر کاری کردم نتونستم راضیش کنم . سال ۱۳۸۳ ازدواج کرده .. منم ۱۳۸۶ ازدواج کردم … ولی تو مدت این بیست سال هفته ای ۵ شب خواش میبنم. وقتی میبینمش ضربان قلبم هزار میشه .. هنوز به اندازه جونم دوستش دارم ..افسردگی گرفتم .. داغون شدم .. آرزوی مرگ دارم .تورو به قرآن قسم اقای دکتر کمکم کن … دو بچه دارم ولی مثل بچه ها گریه میکنم.. کمکم کن یه عمر مدیونم بهت

سلام. در درجه اول باید بدانید که اگر با دختر عمو ازدواج می کردید الان همین حس و حالات را نسبت به زن دیگری داشتید. این تعریف ذهن شما از عشق است که مشخص می کند عاشق چه کسی شوید. در ذهن شما عشق یعنی چیزی که دست یافتنی نیست و دور از دسترس می باشد بنابراین حال که دختر عمو را بدست نیاوردید همچنان دهن شما درگیر اوست. این اصلا به معنای واقعی بودن عشق نیست. شما تعریف غلطی از عشث و دوست داشتن بر اساس تجربیات کودکی خود دارید. با یک درمانگر مشاوره کنید . دو مفاله زیر را نیز بخوانید

https://dr-sanaie.com/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D8%B7%D9%81%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%B3-%D8%B7%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%A7/https://dr-sanaie.com/%D8%AA%D9%84%D9%87-%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%B4%D8%AF%DA%AF%DB%8C/

عالی بود خیلی به دردن خورد ممنون از شما

سلام. ممنون از حسن نظر شما

توی وضعیت افسردگی تصمیم به ازدواج با کسی گرفتم که دوازده سال از خودم بزرگ تر بود و یه بارم نامزد کرده بود. من فقط شونزده سالم بود. دائم گوشیمو چک می‌کرد و حتی وقتی بیرون میرفتیم شیشه ماشینو چند باری داد بالا تا کسی منو نبینه. چون دیدم نمیتونم با اخلاقش کنار بیام نامزدی رو بهم زدم. حالا بعد از یک سال دائم دارم خودخوری میکنم که چرا از اول توی سن کم قبول کردمو… با اینکه هیچ علاقه ای بهش ندارم ولی حس میکنم ازدواج اون منو زجر میده و یا من دیگه نمیتونم به ازدواج فکر کنم. به نظرتون این حس من طبیعیه

سلام جانم. اولا راهکارهای مقاله بالا را بکار ببندید و هیچ خبر و اطلاعی از اون شخص نگیرید. این حسی که گفتید برای مدت کوتاهی بعد از جدایی ممکنه سراغ شما بیاد ولی اگر باقی بمونه یا بدلیل ان است که شما همچنان او را دنبال می کنید و رها نکرده اید و یا اینکه شما در کودکی توجه و محبت کافی دریافت نکرده اید. احتمال دیگر آن است که شما طرحواره و الگوی طرد دارید که می توانید درباره آن در مقاله زیر اطلاع بیشتر یپیدا کنید.https://dr-sanaie.com/%D8%AA%D9%84%D9%87-%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%B4%D8%AF%DA%AF%DB%8C/

سلام دکتر ممونم بابت این مقاله خوبتون واقعا خیلی به من کمک کرد.اصلا باورم نمیشد که بتونم بدون اون رابطه زندگی کنم.تشکر میکنم ازتون

خوشحالم که توانستید توانایی های خود را کشف کنید.

سلام ..من حدود ۳ سال تو رابطه بودم یک سال اخیر خونواده هم تو جریان بودن و قرار بود ازدواج کنیم ولی هر بار مشکلاتی پیش میومد که به جلسه خاستگاری نکشید …الان حدود ۱۵ روز میشه تموم شده همه چی ..من همیشه ترید داشتم که این ادم به دردم میخوره یا نه ولی رو حساب علاقه خیلی چیزارو نادیده میگرفتم …الان که تموم شده زندگی خیلی سخت میگذره برام به شدت دلتنگم ولی برای موندنش نه التماس کردم نه چونه زدم یه جوریم برخورد کردم که انگار خیلی برام راحت بوده هرچند واقعا برام سخت بود …امیدوارم این دوران سخت بگذره

خوشحالم که می توانید خود را مدیریت کنید.

من با یکی از دنبال کننده های اینستام صحبت کردم و از نظر نامزدم خیانت تلقی میشه هرچقدر ازش فرصت میخوام ک جبران کنم همش میگه بی فایدس و تو درست نمیشی خیلی خوردم کرده تو این مدت چیکار کنم بنظر شما بمونم خودمو ثابت کنم یا تموم کنم و با تهمت خیانت و عذاب وجدان زندگیمو ادامه بدم؟!

سلام. دقت کنید که موضوع شما ابدا این نیست که شما خود را ثابت کنید و یا نکنید. موضوع شما این است که آیا می خواهید با یک مرد شکاک و بد دل تا آخر عمر صحبت کنید یا نه. باید حتما یا یک روانشناس بررسی کنید که آیا نشانه های دیگری از شکاکی هم در ایشان دیده می شود؟ البته همه این ها در صورتی است که شما با فالوور خود چه صحبت هایی کرده اید؟ ایا صحبت های جنسی بوده و یا غیر جنسی. عاشقانه بوده و یا روزمره؟ اگر صحبت ها غیر جنسی و غیر عاشقانه بوده است حتما به یک روانشناس مراجعه کنید تا درباره ماندن یا رفتن تصمیم بگیرید. شاید این اتفاق شانس زندگی شما بوده باشد تا با یک شخص غلط ازدواج نکنید.

ممنون از مطالب مفیدتون الان ٢ ماه نامزدم به خاطر عصبانیت های بی مورد من و دعواهامون که ٨٠٪؜ من مقصر بودم رابطه رو ترک کرده در حالی که سه ماه دیگه عروسیمون بود و ٢ سال نامزد بودیم و در کل ٣ سال تو رابطه الان ٢ ماه توی خونم و همش پشیمونم، ٢-٣ باری به بهانه های مختلف زنگ زد که حالم رو بپرسه و نشون داد داره از جدایی رنج میبره و اوضاع خوبی نداره ولی بویی از پشیمونی از جدایی به مشام نمیرسید من هنوز امیدوارم برای یک فرصت دیگه ولی نمیدونم تا کی؟ و اصلا این امید کاذب است یا نه ممنون میشم نظر شما کارشناس محترم رو بدونم

اگر شما در اکثر موقعیت ها مسبب و مقصر بوده اید آیا اقدامی روشن بجهت اینکه نشان دهید از رفتار خود پشیمان هستید انجام داده اید؟ در غیر اینصورت چطور انتظار دارید او اقدامی انجام دهد. متاسفانه باور غلط فرهنگی ما آن است که اگر اقدام کنم، ارزش و منزلت من کم می شود. یا اینکه او مرد است و شما انتظار دارید رابطه را او پیش ببرد. اینها باورهای پوسیده ای است که باید تکلیفشان را با خودتان روشن کنید. آیا می خواهید همیشه وقایع، شما را به سویی ببرد و یا شما خود جهت وقایع را تعیین کنید؟؟؟

من همون اوایل که جدا شد بارها و بارها رفتم دم در خونشون و بهش گفتم پشیمونم از رفتارهام حتی هفته پیش که زنگ زد، گفتم که پیش مشاوره میرم و مقاله میخونم و اشتباهلتم رو فهمیدم و میخوام اصلاح کنم ولی متاسفانه میگه دیره و من از این رابطه بریدم با اینکه دارم از این جدایی رنج میبرم

خوب عزیزم به نظر رابطه کمی پیچیده شده. باید فهمید موضوعی که ایشان را نگران میکنه چیست. او قطعا از تکرار بعضی اتفاقات نگران است.

ممنون آقای دکتر بابت لینک ولی واقعا سخته یکیو با تمام وجود دوست داشته باشی و در اخر بفهمی تو براش ی آدم معمولی بودی در حدی ک شمارشم نمیتونی داشته باشی کاش آدما میفهمیدن کی چقد دوسشون داره سخته بعد از یسال و۷ ماه بخوای فراموش کنی

عزیزم همیشه دنیا به همین منوال بوده. شما کسی را دوست داری و او کس دیگری را و کسی دیگر شما را. بله سخته فراموش کردن.

از تردیدهای زیادی برای تماس باهاش نجاتم داد سپاس

خوشحالم مطالب مفید واقع شد.

سلام بابت این مقاله کامل و جامع و بسیار مفید ازتون بینهایت تشکر میکنم. اولین مقاله ای بود که خوندم و احساس نکردم که یه ترجمه از مقاله هاییه ک بدون در نظر گرفتن فرهنگ وملاحظات اون نشر پیدا کرده و چقدر حالم رو بهترکرد. از صمیم قلب موفقیت های روز افزون آرزو میکنم که برای حال خوب آدمها دغدغه مند و مسئولانه تلاش میکنید.

سلام. خیلی خوشحالم که مطالب مقاله مفید بوده و مورد توجه شما قرار گرفت.

من خیلی درگیر این بودم که بخوام طرفم رو حداقل یک بار دیگر ببینمش ولی با اولین نکته شما کاملا فراموش کردم این و که بخوام ببینمش و ازش سوال بپرسم

خوشحالم که مقاله مفید فایده قرار گرفت .انشالله در اینده تجربیات خوب و دلنشینی داشته باشید.

سلام خدمت شما جناب آقای دکتر سنایی یکی از دوستان دختر من بعد از دوسال رابطه خودشون رو تموم کردن و من در جریان تمام اتفاقات این رابطه بود سوالی که داشتم اینکه چجوری میتونم با دوستم صحبت کنم و دلداریشون بدم که کمکش کنم زودتر به زندگی عادی برگرده ممنونم میشم سوالم رو پاسخ بدید

سلام. در ابتدا باید بدانید که قرار نیست سریعا حال ایشان خوب شود. بهبود حال او مستلزم زمان است. زیرا پروسه یهیودی رشد بهمراه دارد. قدمهایی که در مقاله ذکر شده است بجهت آن است که بار اضافی و زخم بیجهت بر خود نزنیم. نکات مقاله را مراعات کنند تا این پروسه در روند طبیعی خود جریان بیابد

با سلام و احترام. تا انتهای مقاله را با دقت و علاقه مطالعه کردم و لینک را برای دوستانم هم ارسال میکنم. بسیار زیبا و عالی بود. سپاس از شما

سلام. ممنون از حسن نظر شما. خوشحالم که مفید فایده بود.

یه رابطه ای رو تموم کردم ک واقعا حس میکردم اسیب میبینم مطالب خیلی کمک کردند ممنون اقای دکتر

عزیزم خیلی خوشحالم که مفید حال واقع شد.

عالی بود ممنون.

ممنون از لطف شما

با سلام و تشکر از مطالب خوبتون آقای دکتر من ۴سال درگیر یه رابطه به شدت مسموم بودم و پارسال با خوندن این مقاله تونستم تمومش کنم و از این جهت واقعا و از صمیم قلب ازتون ممنونم. فقط یه موضوعی نگرانم میکنه اونم اینه که بعد از ۱سال هنوز بعد اینکه چیزی درباره اون شخص میگن یا اتفاقی پروفایلشو میبینم یه مقدار حالم بد میشه(نه به شدت قبل ولی کمی)میخواستم بدونم زمان بیشتری لازمه؟ و اینکه از اون موقع یه مقدار علائم افسردگی داشتم مثلا خیلی منفعل و تنبل شدم و خیلی بی انرژیم گاهی اوقات…به نظرتون مشاوره نیاز دارم؟چون قبلا خیلی فعال و اکتیو بودم تو کارام بازم ممنون از این مطلبتون چون هیچکس نتونست مثل این کمکم کنه

سلام. ۴ سال مدتی است که به زمان بیشتری برای ترمیم نیاز است. ضمن انکه باید بدانید قرار نیست حال شما خوب شود و احساسات و هیجانات مثبت سراغتان بیاید تا فعال شوید بلکه برعکس باید فعال شوید تا احساسات خوب داشته باشید. این نکته در بهبود بسیار مهم است

فوق العاده بود تشکر.

ممنون از لطف شما

به نظر من مطالب جامع و کامل بود …مثل همیشه دکتر سنایی عزیز

ممنون از محبت و بذل توجه شما.

سلام در مورد نشخوار فکری مطلبی وجود نداشت اگه لطف بفرمائید مطلب بزارید ممنون میشم

سلام. چشم. مقاله درمان خطاهای شناختی در حال حاضر می تواند مفید برای شما باشد

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

سایز الت تناسلی شما از نرم طبیعی نیز بزرگتر است. ضمن انکه با…

سایز قطعی را نمی توان گفت ولی تا 18 و 19 سالگی امکان رشد وجو…

سلام ۱۶ سالمه و … ۱۴ سانت میخواستم بدونم تا ۱۸ سالگی به ۱۷…

سلام من 16سالمه و تازه 12روزه رفتم 17سالگی قدم 180 و وزنم 62…

سوزان اندرسون بنیاد فرهنگ زندگی…

میشه لطفا بگین نویسنده کتاب رهایی از غم جدایی کیست که بتونم…

درمان قطعی زود انزالی

درمان افسردگی بدون دارو

عشق بازی

سریعترین درمان افسردگی

دکتر کامیار سنایی

عشق بازی با زن+تحریک جنسی

ترک اعتیاد به دیدن فیلم پورن

تعریف اضطراب

درمان اضطراب شدید بدون دارو

درمان اضطراب اجتماعی

نقاط حساس بدن زنان

درمان قطعی وسواس فکری شدید

جملات پایان رابطه

درمان قطعی اختلال دوقطبی

درمان دیر انزالی

دکتر روانشناس ایرانی درالمان

روانشناس ایرانی در کویت

روانشناس در انگلستان

روانشناس در دبی

روانشناس در استرالیا

روانشناس ایرانی در تورنتو

روانشناس در گرگان

روانشناس ایرانی در سوئد

روانشناس در غرب تهران

روانشناس در لس انجلس

بهترین روانشناس

دکتر روانشناس خوب

سایز الت تناسلی شما از نرم طبیعی نیز بزرگتر است. ضمن انکه با…

سایز قطعی را نمی توان گفت ولی تا 18 و 19 سالگی امکان رشد وجو…

سلام ۱۶ سالمه و … ۱۴ سانت میخواستم بدونم تا ۱۸ سالگی به ۱۷…

سلام من 16سالمه و تازه 12روزه رفتم 17سالگی قدم 180 و وزنم 62…

سوزان اندرسون بنیاد فرهنگ زندگی…

میشه لطفا بگین نویسنده کتاب رهایی از غم جدایی کیست که بتونم…


https://dr-sanaie.com/wp-content/uploads/2020/09/podcast-behboodi-pas-az-rabeteh-atefi.mp3Downloads-icon

چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم
چگونه به رابطه یک طرفه پایان دهیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *