چگونه ثبات عاطفی داشته باشیم

 
helpkade
چگونه ثبات عاطفی داشته باشیم
چگونه ثبات عاطفی داشته باشیم

در زندگی همواره افرادی را در اطراف خود می‌بینیم که شخصیت و رفتار متفاوتی دارند  اما نکته مشترک این است که همه افراد دوست دارند که به نوعی ثبات شخصیت دست پیدا کنند. در واقع آن‌هایی که شخصیت باثباتی دارند، محبوب بوده و بیشتر افراد تمایل دارند با آن‌ها در ارتباط باشند. بنابراین آن‌ها می‌توانند ارتباط بیشتری با دیگران داشته ‌و به افزایش بهداشت روانی و ارتقای سلامت جسمی خود کمک کنند. اما در مقابل، بسیاری از افراد نیز شخصیت بی ثباتی داشته و دمدمی مزاج هستند. این افراد مستعد ابتلا به اختلال شخصیت مرزی و ضد اجتماعی هستند و با مشکلات زیادی در زندگی دست و پنجه نرم می‌کنند. از این رو مهم است که افراد بتوانند به نوعی ثبات شخصیت دست پیدا کنند. در ادامه به بررسی بیشتر این موضوع خواهیم پرداخت پس همراه ما باشید.

افرادی که ثبات شخصیت دارند معمولا در انتخاب خود مطمئن هستند و زمانی که تصمیمی می‌گیرند به تصمیم خود احترام می‌گذارند و سعی نمی‌کنند آن‌ را تغییر دهند. این افراد اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی دارند، زودرنج نیستند و در شرایط بحرانی واکنش مناسبی از خود بروز می‌دهند. علاوه بر این، در عواطف و احساسات خود دارای ثبات هستند و تزلزل شخصیت ندارند، روابط عاطفی موفقی دارند و برای دیگران ارزش قائل هستند. آن‌ها می‌توانند رفتارهای خود را کنترل کنند. همچنین این افراد معمولا رفتارهای آنی و فکر نشده ندارند و به خودشان آسیب نمی‌زنند.

 

داشتن شخصیتی قوی و با ثبات یکی از ویژگی‌هایی است که اکثر افراد خواهان آن هستند و می‌خواهند شخصیتی یکپارچه داشته باشند. برای اینکه بتوانید به ثبات شخصیتی برسید باید تمرینات فراوانی داشته باشید و با گذشت زمان می‌توانید این ویژگی را در خود پرورش دهید. توصیه می‌شود در قدم اول واقعیت را قبول کنید و در صورتی که اشتباهی دارید آن را بپذیرید و از انکار آن خودداری کنید. سپس اراده‌ خود را در انجام دادن امور قوی و مصمم کنید، برای زندگی خود هدف داشته باشید و راهکارهای رسیدن به آن را نیز مشخص کنید.

ثبات داشتن بدین معنا است که شما حرفی را که نمی‌توانید به آن عمل کنید نزنید. سعی کنید افکارتان را مثبت کنید و از افکار منفی خودداری نمایید ‌زیرا افکار منفی موجب سست شدن و نداشتن اراده می‌شود. با کمی آگاهی می‌توانید رفتاری که باعث نزدیک شدن شما به ثبات شخصیت می‌شود را متوجه شوید و با تقویت آن از نظر شخصیتی ثبات بیشتری داشته باشید. برای این کار نباید خودتان را تحت فشار قرار دهید زیرا ممکن است نتیجه‌ خوبی نگیرید و حتی بی‌ثبات‌تر از قبل شوید.

چگونه ثبات عاطفی داشته باشیم

تفکر عمیق یکی از راه‌های رسیدن به ثبات شخصیت است و با این کار می‌توانید ذهن خود را تقویت کنید و روی آن کنترل بیشتری داشته باشید. برای داشتن تفکر عمیق لازم است در مکانی که ساکت باشد بنشیند و نفس عمیق بکشید و روی تنفس خود تمرکز کنید و ذهن خود را از مسائل دیگر خالی نمایید. ممکن است این کار در ابتدا کمی دشوار باشد اما با تمرین می‌توانید در آن مهارت پیدا کنید. توصیه می‌شود روزانه 15 دقیقه تفکر عمیق داشته باشید. تفکر عمیق همچنین به شناخت ابعاد شخصیت شما کمک زیادی خواهد کرد.

برای آگاهی در زمینه ابعاد شخصیت کلیک کنید.

 

بی‌ثباتی بدین معنا است که در خلق و عاطفه ثباتی وجود نداشته باشد و از نظر احساسی نیز فرد بی‌ثبات باشد. کسانی که ثبات شخصیت ندارند ممکن است مبتلا به اختلال شخصیت مرزی باشند. اینگونه افراد معمولا حالت تردید و دودلی دارند و از انتخاب خود مطمئن نیستند و شک دارند. افرادی که بی‌ثباتی شخصیت دارند دمدمی هستند و ترس از طرد شدگی دارند، آن‌ها گمان می‌کنند که شما قصد طرد کردن او را دارید.

همچنین این افراد اعتماد به نفس و عزت نفس پایینی دارند و با کوچک‌ترین اتفاق عصبانی می‌شوند، خشم خود را به شدت بروز می‌دهند و واکنش شدیدی دارند. اکثر اوقات حالت افسردگی داشته و احساسات خود را به شکل افراطی بروز می‌دهند. به صورت کلی نوسانات شدید در احساس، عاطفه و شخصیت از نشانه‌های بی‌ثباتی شخصیت است.

برای شناخت بیشتر در زمینه اختلال شخصیت مرزی کلیک کنید.

 

اختلال شخصیت مرزی از جمله اختلالاتی است که یکی از ویژگی‌های آن بی‌ثباتی شخصیتی می‌باشد. در این اختلال فرد تعادل ندارد و ممکن است شخصی را در یک موقعیت دوست داشته باشد و به او ابراز علاقه کند اما در موقعیت دیگر از آن شخص متنفر باشد و نتواند وی را تحمل کند. اینگونه افراد نسبت به هویت، ارزش‌ها،‌ وفاداری‌ها و هدف‌های خود اطمینان ندارند و نمی‌توانند به اطرافیان خود اعتماد داشته باشند و زمانی که با آن‌ها هستند احساس امنیت نمی‌کنند. به صورت کلی ویژگی افرادی که اختلال شخصیت مرزی دارند این است که روابط متزلزل و رفتار‌های خطرناک داشته، در مصرف الکل و مواد مخدر زیاده روی می‌کنند، خشم و واکنش غیر طبیعی دارند،‌ به خودشان آسیب می‌رسانند، احساس پوچی می‌کنند و از طرد شدن می‌ترسند.

برای اطلاع بیشتر در زمینه اختلالات شخصیت کلیک کنید.

 

تنها وجود رفتارهای متناقض و بی ثباتی شخصیت نمی‌تواند نشان دهنده اختلال باشد. در صورتی که این رفتارها عملکرد فرد را دچار مشکل کرده است و همراه با ناپایداری حالت عاطفی در روابط، رفتار و خلق و خو همراه باشد نیاز به بررسی بیشتر وجود دارد. در این راه بهتر است که از کمک یک مشاور و روانشناس بهره مند شوید.

برای اطلاع بیشتر در زمینه مشاوره تلفنی کلیک کنید.

برای دریافت مشاوره در زمینه ثبات شخصیت می توانید با مشاوران مرکز مشاوره روانشناسی حامی هنر زندگی از طریق تلفن ثابت از کل کشور با شماره 9099075228 و از تهران با شماره 9092305265 تماس بگیرید.

هنر زندگی اولین سامانه مشاوره روانشناسی تخصصی کشور با مجرب ترین مشاوران روانشناسی پاسخگوی سوالات و مشکلات شما در زمینه های مشاوره خانواده ، ازدواج ، طلاق ، تربیت کودک ، جوانان ، مهارت های ارتباطی ، ترک اعتیاد ، مشاوره روانشناسی ، روان درمانی و … می باشد. به امید زندگی شاد و سالم برای یکایک مردم ایران…

با عضویت در خبرنامه، از جدیدترین و بهترین کتاب ها و مقالات روانشناسی اطلاع پیدا کنید…

© کلیه حقوق برای حامی هنر زندگی محفوظ می باشد. انتشار مقالات با ذکر منبع بلامانع می باشد.

فهرست مطالب

سه رویکرد اصلی به نام‌های صفت، شناختی – رفتاری و روانشناسی، تعاریف گسترده‌ای از ثبات شخصیتی ایجاد کرده‌اند. برخی از جنبه‌های شخصیت مانند صفات، با گذشت زمان مفهوم نسبتاً پایداری پیدا می‌کنند.

جنبه‌های دیگر به عنوان خصوصیاتی قابل تغییر در طول زندگی توصیف می‌شوند، از جمله بسیاری از مفاهیم شناختی – رفتاری مانند خودبسندگی (ایمان شخص به توانایی‌های خود برای موفقیت در یک موقعیت مشخص).

برای مسئله ثبات در شخصیت، به ویژه در بزرگسالی، دن پ. مک آدامز مدل سه لایه‌ای را پیشنهاد کرده است که عناصر شخصیتی را که باید با گذشت زمان پایدار بمانند نسبت به مواردی که احتمال تغییر دارند، جدا می‌کند.

این مدل در دهه ۱۹۹۰ محبوبیت خود را به دست آورد، و تا سال ۲۰۰۱ به عنوان یک چارچوب گسترده جهت استناد برای درک ثبات شخصیتی به کار گرفته شد.

چگونه ثبات عاطفی داشته باشیم

در این مقاله نخست درباره ثابت شخصیت و چگونگی داشتن شخصیت باثبات صحبت می‌کنیم، سپس مدل مک آدامز را شرح می‌دهیم؛ با ذهن همراه باشید.

ثبات شخصیتی، نوعی سبک زندگی است که با تصمیمات مناسب و فکری، رفتار مداوم و نوسانات روانی متوسط ​​مشخص می‌شود. با این وجود این یک مؤلفه اصلی در موفقیت و رفاه حرفه‌ای و عاطفی است.

افراد با شخصیت پایدار تمایل به روابط طولانی و رضایت بخش دارند. آنها در کارهای‌شان خوب عمل می‌کنند. زندگی آنها نسبتاً عاری از مسائل غیر ضروری است. آنها درمورد سلامتی و امور مالی تصمیمات خوبی می‌گیرند.

برای بسیاری از افراد، ثبات شخصیتی اتفاقی ناگهانی است. آنها در تنظیم نیازها و خواسته‌هایشان مشکلات کمتری دارند. با این حال، برای دیگران، پایداری شخصیت یک مبارزه مادام‌العمر است.

آنها نمی‌توانند یک شغل همیشگی داشته باشند، زیرا نمی‌توانند به موقع در محل کار حاضر شوند یا با مدیران یا همکاران رفتار مناسب داشته باشند.

آنها در کارهای شراکتی خود نیز گزینه‌های ضعیفی را انتخاب می‌کنند یا به سرعت از یک رابطه به روابط دیگر می‌روند. آنها در مدیریت مصرف مواد غذایی مشکل دارند و اغلب دچار اضافه وزن هستند. همچنین الگوهای خواب نامناسب دارند و غالباً دیر بیدار می‌شوند. آنها ممکن است یک زمان آرام و زمانی دیگر پرخاش‌گر باشند!

بی‌ثباتی شخصیتی ریشه‌های متنوع و پیچیده‌ای دارد. این مشکل ممکن است ناشی از یک بیماری روانی اساسی مانند اختلال دو قطبی، اختلال نقص توجه یا اختلال شخصیت مرزی باشد.

این مشکل ممکن است نتیجه یک تربیت نادرست خانوادگی باشد که در آن کودک هرگز زندگی مناسب و یا مهارت‌های ارتباطی درست را یاد نگرفته باشد. این مشکل می‌تواند ناشی از سوء مصرف مواد مخدر یا الکل باشد. در بیشتر موارد، چندین عامل متفاوت دخیل هستند.

هرچه علت باشد، بی‌ثباتی مزمن، زندگی یک شخص را ویران می‌کند. استرس بی‌نیاز ایجاد می‌کند. انرژی که می‌تواند در سرگرمی‌های تولیدی مورد استفاده قرار گیرد، صرف کارهای منفی می‌شود.

با این ۷ ترفند ذهنی اعتماد به نفس خود را بالاتر ببرید

۱- خود را متعهد به سازگاری کنید، برای تحقق آن، تلاش آگاهانه‌ای باید صورت گیرد.

۲- به رختخواب بروید و هر روز در همان ساعت از خواب بیدار شوید. سه وعده غذایی معمولی بخورید. در هفته حداقل سه روز ورزش کنید.

۳- اگر مشروبات الکلی یا مواد مخدر یک مسئله مداوم هستند، در نظر بگیرید آنها را به طور کلی متوقف کنید.

۴- توجه کنید که اگر اغلب خیلی رمانتیک، عصبانی یا غمگین هستید، ممکن است احساسات خود را توجیه کنید. هنوز هم ممکن است آنها عملکرد شما را مختل کنند.

۵- دوستان پایدار پیدا کنید و مردمی که هوشیار هستند و تصمیمات خوبی می‌گیرند رابطه دوستی ایجاد کنید.

۶- اگر به طور مزمن انتخاب‌های بدی کرده‌اید، یک دوست خردمند پیدا کنید تا به عنوان مشاور برای‌تان عمل کند.

۷- به یک رابطه بد خاتمه دهید؛ برخی از روابط ذاتاً بی‌ثبات هستند. شما باید ترک کنید، اما نمی‌دانید چگونه!

۸- لازم نیست در یک رابطه جدید درگیر شوید. در حقیقت، عاقلانه است که قبل از پیدا کردن فرد مناسبی، بیشتر بر روی خود متمرکز شوید.

۹- افرادی که عزت نفس پایینی دارند، سعی می‌کنند بهانه‌ای برای انجام کارهایی که انجام نمی‌دهند پیدا کنند تا دیگران را راضی کنند.

افرادی که شخصیتی قدرتمندی دارند از طرف دیگر می‌دانند که دوست داشتن کارهایی که انجام می‌دهند یا صرفاً اعتقاد دارند که مهم بودن آنها برای آنها بهانه است. به خود بگویید: «من این کار را انجام می‌دهم، زیرا من آن را دوست دارم.»

۱۰- افرادی که فاقد اعتماد به نفس هستند همیشه قوانین را رعایت می‌کنند حتی اگر بی‌معنی باشند. افرادی که شخصیت‌های محکمی دارند از طرف دیگر، قوانین خود را دنبال می‌کنند. بهتر است بگویید: «چرا نباید این کار را بکنم؟ من قوانین خودم را رعایت می‌کنم نه شما.»

۱۱- افراد ضعیف به محض اینکه کسی به آنها هشدار دهند یا حتی برای جلب رضایت دیگران ممکن است رفتار خود را تغییر دهند.

در حالی که کسانی که شخصیت‌های قوی دارند از فرد سؤال می‌کنند: «مشکل در انجام این کار چیست؟، من دوست دارم این کار را انجام دهم، یا این کار برای من جذاب است.» همه پاسخ‌های ممکن نشان می‌دهد شما شخصیت باثباتی دارید.

اولین ردیف مدل از صفات تشکیل شده به عنوان الگوهای نسبتاً ماندگار رفتاری و احساسات تعریف شده‌اند. در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، یک مدل صفت پدیدار شد که بسیاری آن را قطعی می‌دانند، مدل پنج عاملی (Big Five).

با استفاده از تحلیل عاملی (یک تکنیک آماری) بسیاری از روان‌شناسان به این نتیجه رسیده‌اند که دنیای ویژگی‌های شخصیتی را می‌توان تحت پنج بُعد گسترده فرض کرد.

این پنج بُعد شامل برونگرایی، توافق، باوجدان بودن، روان رنجوری و گشودن برای تجربه هستند که عموماً سنگ بنای اولین مدل مک آدامز را تشکیل می‌دهند.

متغیرها در این سطح غالباً دارای پایه فیزیولوژیکی یا ژنتیکی هستند و فرض بر این است که تغییرات جزئی در صورت طولانی بودن دوره بزرگسالی ممکن است ایجاد شود.

ردیف دوم از اقتباس‌های بارز تشکیل شده است. این یک دسته‌ای متنوع است که از انواع مختلفی از روش‌های روان‌شناختی تشکیل شده است که به طور کلی به اندازه صفات از نظر پایداری مشابه هستند.

با این حال، آنها به احتمال زیاد در طی دوره‌های زمانی قابل تغییر هستند. سازگاری‌های بارز شامل استراتژی‌های مقابله، جهت‌گیری هدف، مکانیسم‌های دفاعی، خودکاربسندی، باورهای قابل کنترل، تسلط و خوش بینی هستند.

ردیف سوم، روایت زندگی است که شامل عناصر گسترده‌ای از شخصیت، مانند داستان زندگی شخص، حافظه اتوبیوگرافیک (زندگی‌نامه) و حس هویت است.

این مرحله‌ای است که بیشتر افراد هنگام تأمل در مورد ثبات شخصیتی خود به آن فکر می‌کنند. کمتر کسی از نظر صفات یا اقتباس‌های بارز خود را می‌بیند، اما بیشتر افراد وقتی از آنها خواسته می‌شود درباره شخصیت‌های خود فکر کنند، به هویت یا گذشته زندگی خود فکر می‌کنند.

همان‌طور که مردم زندگی خود را می‌گذرانند، آنها دائماً شرح حالِ زندگی خود را مرور می‌کنند. حس هویت فرد  که اغلب با گذشت زمان شکل می‌گیرد، می‌تواند مورد تجدید نظر و اصلاح قرار گیرد تا زندگی و تجربیات فرد متناسب‌تر و غنی‌تر شود.

چگونه ثبات عاطفی داشته باشیم

بنابراین، در این سطح، شخصیت باید با گذشت زمان تغییرات بیشتری را نسبت به دو سطح دیگر نشان دهد (هرچند که چنین تغییری برای ارزیابی دشوارتر شده است).

این مدل سه لایه مفید دارد، زیرا چارچوبی را برای سازماندهی انواع متغیرهای شخصیتی ارائه شده فراهم می‌کند، و دلیلش این است که به فرد اجازه می‌دهد تا با وضوح بیشتری فکر کند که کدام متغیرهای شخصیت باید پایدارتر باشند و کدام یک باید تغییر بیشتری نشان دهند. صفات باید کمترین تغییر را داشته باشند، روایت زندگی بیشترین و اقتباس‌های بارز بین دو سطح دیگر قرار گیرد.

با این حال، هیچ تحقیق در مورد ثبات و تغییر در سطح روایت زندگی صورت نگرفته است. مطالعات مربوط به ثبات شخصیتی بیشتر در دوره‌های کوتاه مدت (یک سال یا کمتر) بررسی شده است تا برای طولانی مدت! تعداد کمی از مطالعات، ثبات شخصیت را در طولانی مدت در نظر گرفته‌اند یا سعی کرده باشند میزان تغییر یا ثبات آنها را تخمین بزنند.

صفات از طرف دیگر، در طولانی مدت به طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته است، با این وجود برخی از مطالعات به مدت ۳۰ سال یا بیشتر صورت گرفته‌اند.

این تحقیقات عموماً بر ثبات شخصیت در سطح متوسط ​​یا ثبات در مرتبه بالاتر متمرکز شده‌اند. اولی به ثبات در سطح مطلق یک صفت در طی یک دوره زمانی اشاره دارد، دومی ثبات را به مرور زمان در ترتیب‌بندی نسبی افراد بر روی یک صفت بررسی می‌کند و معمولاً از طریق ضریب همبستگی ارزیابی می‌شود.

به عنوان مثال، هر کس ممکن است به مرور زمان بر روی یک ویژگی مشخص خود کار کند، اما اگر آن افراد به همان اندازه بر روی دیگر خصوصیات شخصیتی خود کار کنند، آنگاه ثبات شخصیتی برای آن فرد در مرتبه بالایی ثبت خواهد شد.

در مورد تغییر شخصیت به جای ثابت آن، یک مقدار اجماع عادلانه وجود دارد. اگر شخص  A در سن ۳۰ سالگی از شخص B شخصیت با ثبات‌تری داشته باشد، ، به احتمال زیاد A در سن ۶۰ یا ۷۰ سالگی همچنان با ثبات‌تر از B خواهد بود.

بیشتر مطالعاتی که در طی دوره‌های طولانی مدت (پنج تا سی سال) در بزرگسالان دنبال شده است، نشان می‌دهند که ثبات شخصیتی از کودکی تا بزرگسالی با افراد خواهد بود. با این وجود، حتی در مدت زمان سی سال یا بیشتر، محققان به طور معمول میزان قابل توجهی از ثبات شخصیتی را گزارش می‌کنند.

به عنوان نمونه، شخصی که در سن ۳۰ سالگی برون‌گرا است، احتمالاً در سن چهل، پنجاه، شصت و فراتر از آن نیز برون‌گرا خواهد ماند.

۱۰ نوع از اختلالات شخصیتی

قدرتمندتر شدن و داشتن ثبات شخصیتی، رویایی است که بسیاری از افراد به دنبال آن هستند. در حالی که تعریف شخصیت قوی بسیار دشوار است (زیرا این تعریف می‌تواند از یک شخص تا یک شخص دیگر متفاوت باشد)

هنوز هم جنبه‌های معدودی وجود دارند که بین همه تعاریف برای یک شخصیت قوی، وجه اشتراک دارند. طبق عقاید رایج، افرادی که شخصیتی قدرتمند دارند افرادی تأثیرگذار، قدرتمند و به معنای واقعی یک رهبر هستند.

اشتراک گذاری

ذخیره نام، ایمیل و سایت توسط مرورگر برای ارسال دیدگاه در زمانی دیگر.

٣کتاب که باید در فهرست کارهای ضروری بگذارید

شخصیت با ثبات، ویژگی فوق‌العاده‌ای است و شما حتما باید تلاش کنید که آن را پرورش بدهید. البته باید به خاطر داشته باشید که تمرین کردن این ویژگی، ممکن است مدت زمانی به طول بیانجامد. شما در همین لحظه کاملاً باثبات نخواهید شد. مشکلی نیست! فقط زمانی که احساس سردرگمی کردید، با خود مهربان باشید.

• هرگز برنامه جامع‌تر “بیشتر با ثبات شدن” نریزید. عموماً تلاش برای پایداری بیشتر، فقط منجر به ایجاد فشار و سختی بیشتر می‌نماید. در مورد حیطه ها و زمینه های مختلفی در زندگی خود که نیاز به ثبات بیشتری دارند فکر کنید. آیا در مورد فعالیت ها و عادات ورزشی خود نیاز به ثبات دارید؟ آیا لازم است در مورد نیازهای شغلی خود با ثبات باشید؟

چگونه ثبات عاطفی داشته باشیم

• نیازی نیست تمام مدت و در همه حال پایدار و باثبات باشید؛ لازم است با انجام اشتباهات و سست شدن گاه بیگاه نسبت به عادات ثابت خود، سازگار شوید.

شما نمی توانید بدون ارتقاء قدرت اراده‌ی خود، ثبات داشته باشید. به منظور دستیابی به ثبات، عزم راسخ لازم است؛ زیرا برای مثال، باثبات بودن، تمایل به انعطاف در مورد رفتن هر روز به باشگاه ورزشی را دارد. حتی وقتی که شما چنین حسی را ندارید. جهت انجام این امر، شما نیاز به عزم راسخ دارید.

• برای افزایش قدرت اراده‌ی خود، راهکارهایی داشته باشید. بسیار سخت است که فقط خود را در راستای رسیدن به اهداف، مجاب کنید در حالی‌که ممکن اتس این مسیرها، بهترین راه برای به انجام رساندن امور نباشد. برای مثال، اگر می‌خواهید در زمینه تغذیه سلامت، ثابت قدم و استوار بمانید، مطمئن باشید زمانی که گرسنه هستید انتخاب‌های سالم در اختیار دارید.

• از قرار گرفتن در موقعیت ها و شرایطی که در آن مجبور به اعمال مقدار قابل توجهی از قدرت اراده خود هستید تا استوار بمانید، پرهیز کنید. در همان مثال تغذیه سالم، پس از یک روز کاری طولانی و سخت، به مغازه خواربار فروشی نروید. به احتمال زیاد، به جای پایداری بر رژیم غذایی خود، به سراغ سریع ترین و ساده ترین راه ممکن (و به ندرت به سراغ سالم‌ترین گزینه ممکن) خواهید رفت.

پایدار بودن به معنای این است که شما حرفی را نزنید که در واقع به آن عمل نمی کنید. نمی توانید در رفتار خود، استوار نباشید و انتظار داشته باشید تا در قسمت های دیگر زندگی خود ثابت قدم بمانید.

• برای مثال، اگر به دنبال این هستید در روابط خود با شریک زندگی خویش، پایدار و استوار بمانید، و به او بگویید که قرار است در انجام بخشی از کارهای روزمره بهتر باشید، ثبات به معنای این است که واقعاً در مسیری پیش بروید که بخش منصفانه‌ای از کارهای روزانه را انجام دهید.

• سعی کنید از ادعا کردن در اموری که با توانایی های خود قادر به انجام آن نیستید، پرهیز کنید. هیچ مایه شرمندگی نیست اگر شما هنوز انجام کاری را بلد نیستید. برای مثال، اگر مسئولیتی را در محل کار به شما سپرده‌اند، و شما تا به حال این کار را انجام نداده‌اید، و یا انجام آن را بلد نیستید، وانمود نکنید که همه چیز تحت کنترل است. درعوض، از شخصی کمک خواسته و تمایل خود را برای پر کردن شکاف های دانسته های خود، ابراز نمائید.

4. افکار منفی را حذف کنید. افکار منفی قاتل ثبات قدم و قدرت اراده است. زمانی که شما افکار منفی دارید، شما خود را مجبور می کنید که کمترین توانایی را جهت حفظ اعمالثابت خود داشته باشید.

• به الگوهای تفکر منفی که شما را در آینده عقب خواهد انداخت توجه کنید. اینها، افکار ویژه‌ای هستند تمایل دارند به زندگی شما هجوم آورند: “من نمی توانم این کار را انجام دهم” ، “من احمقم، تنبلم” و … .

• اگر شما به این الگوهای افکار منفی توجه و دقت کنید، آنها را دور ریخته و یا تفکری مثبت یا خنثی جایگزین آن خواهید کرد. برای مثال، اگر شما در حال این تفکر باشید که “من نمی توانم این کار را انجام دهم”، در عوض، آن را تغییر داده و فکر کنید “من قرار است انجام این کار را تمرین کرده، حتی اگر در شروع عالی نباشم”.

• زمینه هایی که در آن شما نیاز بیشتری برای نزدیک شدن به ثبات قدم دارید، را دریابید. هرشخصی، زمینه هایی دارد که می تواند این امر را با کمی تلاش انجام دهد. شاید شما در مورد ثابت قدم بودن در محیط کار واقعاً عالی باشید، اما در خانه تمام چیزی را که باید انجام دهید، مداوم فراموش می کنید.

این که در کل پایدار و استوار باشید بسیار عالی است؛ اما اگر شما برای خود اهداف مشخص قرار دهید، با ثبات بودن بسیار ساده تر و موفقیت آمیز تر خواهد بود. این اهداف به شما کمک می کنند که استوار عمل کنید و چیزی به شما می دهد که برای آن بجنگید و تلاش کنید. شما می توانید اهداف متفاوتی در حیطه های مختلف زندگی خود مشخص کنید.

• برآورد کنید که شما می خواهید چگونه از ثبات و پایداری در جهت رسیدن به اهداف مشخص استاده کنید. برای مثال، اگر هدف خاص شما این است که وزن خود را کاهش دهید، شما لازم است در زمینه تمرین ورزشی و رژیم غذایی (مصرف غذای سالم) و … خود استوار باشید.

• یک مثال دیگر: اگر شما می خواهید کتابی را منتشر کنید، شما لازم است که بر نوشتن، اختصاص دادن زمانی برای ویرایش، پژوهش در مورد دنیای نشر کتاب و پیگیری نوشته خود، در هر روز اهتمام بورزید.

• لیستی از اهداف ممکن است به این شکل باشد: ذخیره پول برای بازنشستگی، سر کار به موقع حاضر شدن، به خاطر سپردن کمک به شریک زندگی در خانه، تکمیل همه مطالعات درسی خود. با ثبات بودن، به این معناست که بخشی از درآمد خود را در هر ماه کنار بگذارید، ساعت زنگ دار خود را زودتر تنظیم کنید، از فرزند خود نگهداری نمایید تا شریک زندگی شما برخی از شب ها استراحت کند، و اختصاص دادن زمانی برای انجام تمام مطالعات خود.

اگر شما تلاش کنید که همه چیز را در یک زمان انجام دهید، تمام کاری که شما می کنید این است که خود را تحت فشار قرار دهید. این موضوع ثابت قدم شدن را برای شما بسیار سخت تر می کند. به جای جهش به بالاترین سطح، در مرحله اول، تغییرات را آهسته اعمال کنید.

• اگر شما می توانید کاری را در سه هفته انجام دهید، این مطلب بخشی از روزمرگی شما می شود (برای تان عادی می شود) یک موضوع را برای پایدار شدن در زمان یک ماه انتخاب کیند. وقتی آن ماه به سر رسید، مطلب دیگری را برای ثبات قدم در آن، انتخاب کنید.

• برای مثال، اگر شما هدفی مانند تبدیل شدن به یک عضو بهتر در مورد کار گروهی در محل کار داشته باشید، موارد معدودی را انتخاب کنید که به شما در مسیر دستیابی به آن هدف کمک کند. برای مدت یک ماه، احترام گذاشتن به دیگران را در پروژه های گروهی تمرین کرده و یا راه هایی پیدا کنید که افکار خود را با آنها ترکیب و متحد کنید. زمانی که کنترل این مطلب را به دست گرفتید، تغییر دیگری در رفتار روزمره خود ایجاد کنید.

حدود و مرزها، به ثبات رسیدن را ساده تر می کند، زیرا پس از آن، شما حدود مشخصی، متفاوت با جمله ابهام آمیز “من می خواهم ثابت قدم شوم” برای عملکرد خود دارید. تعیین حدود و مرز، در واقع به معنای قرار دادن محدوده برای اینکه شما دقیقاً چگونه و چه زمانی قصد انجام فعالیت های مشخص را دارید.

• برای مثال، به جای اینکه فقط بگویید “من قرار است مداوم از شریک زندگی خود قدردانی کنم” بهتر است بگویید “من قرار است از شریک زندگی خود زمانی که کارهایی نظیر شستن ظروف، یا درست کردن شام و یا کمک کردن به کارهای خارج از خانه انجام می دهد، تشکر کنم”.

• مثال دیگر: ممکن است ایجاد نشان کیفیت برای کارتان باشد؛ که به معنای تعیین کردن استاندارهای مشخص است. این مسئله ممکن است به معنای این باشد که از رئیس خود در محل کار، بخواهید بهترین عملکرد متصور برای شما را توصیف کند. و سپس تلاش کنید که به طور مداوم به آن استاندارد برسید.

برای اینکه با ثبات شوید، می بایست اطمینان حاصل کنید که مشخص باشد چه زمانی به استانداردها و اهدافی که تعیین کرده اید، نرسیدید. زمانی که شما طور پایدار به اهداف خود عمل نمی کنید.

• روی یک تقویم، هر روزی که در راستای رسیدن به اهداف پایداری خود موفق شدید یا شکست خوردید را بنویسید. اگر شکست خوردید، توضیح دهید که چرا از آنها پیروی نکردید. این مسئله، شما را درمورد مسئولیت پذیری زمان هایی که از اهداف خود و محدودیت های خود پیروی نمی کند، کمک نموده و همچنین به عنوان نشانگری از پیشرفت شما، ایفای نقش می کند.

• به مردم بگویید که به اهداف تان و تلاش های خود در مورد زمینه های مختلف زندگی خود، اعتقاد دارید. زمانی که آنها ببینند که شما رفتار با ثباتی ندارید، به آنها اجازه می دهید که شما را از مسیر خارج کنند.

چگونه ثبات عاطفی داشته باشیم

• زمانی که شما موفق نشدید، با خود کلنجار نروید و خود را سرزنش نکنید. هیچ کس کامل نیست و هیچ کس هم کاملاً با ثبات نیست. شما هم قرار نیست این چنین باشید. مسئله ای که اهمیت دارد این است که شما به سمت اهداف و به سمت ثبات تلاش کنید.

تصور، اگرچه ممکن است احمقانه به نظر برسد، اما اگر شما از آن به درستی استفاده کنید، ممکن است به شما بسیار کمک کند. شما می خواهید از تصور واقع گرایانه استفاده کنید، که موانع و مشکلاتی که ممکن است با آن مواجه شوید را درنظر می گیرد.

• خیال بافی هم می تواند مفید باشد. البته به اندازه ای که زمان انجام آن را محدود کنید. به ذهن خود زمان مرتب شدن آزادانه را هر شب قبل از خواب بدهید. این مطلب، می تواند به شما در پردازش و ارزیابی موقعیت ها و حفظ ثبات و اهداف خود کمک بنماید، زیرا شما به راههایی دست خواهید یافت که بتوانید از سد پتانسیل بر سر راه دستیابی به این توانایی باشد، برآیید.

• تفکر عمیق، می تواند به شما کمک کند که ذهن خود را کنترل کنید و اگر شما می خواهید ثابت قدم بمانید، نیاز دارید ذهن خود (و تمام ضروریات آن را) کنترل کنید. تلاش کنید تا تفکر عمیق را حداقل هر روز، 15 دقیقه تمرین کنید. در نقطه ای آرام و ساکت بنشینید و عمیق نفس بکشید. در مدتی که نفس می کشید، روی نفس کشیدن خود تمرکز کنید. اگر دیدید ذهنتان منحرف می شود، تمام توجه خود را مستقیماً به تنفس برگردانید.

همه شکست می خورند. مهم نیست که شما چقدر باهوش، ویژه و آماده هستید؛ همیشه قرار نیست موفق شوید. شما باید علاقه داشته باشید به تمرین این احتمال و درک این که اگر موفق نشوید، چه باید بکنید. چگونه قرار است که با شکست کنار بیایید؟

• تعداد زیادی از دفعاتی که مردم منطقی، در حفظ قدرت اراده و استواری خود شکست می خورند، به دلیل این است که آنها برای شکست خوردن طرح و برنامه ای ندارند. شکست های شخصی، لطمه کمی به موفقیت کلی شما می زنند (برای مثال، رد شدن شما توسط مسئول ادبی انتشارات، فقط تأثیر اندک و حاشیه ای، روی توانایی کلی شما برای اینکه نوشته تان نشر یابد، می گذارد.)

• برای موانع و شکست های خود برنامه ریزی کنید. اگر نماینده ادبی، دست نوشته شما را رد کند، بررسی کنید که جای بعدی که می توانید آن را بفرستید، کجاست؟ و یا بنگرید که چه چیزی می تواند ارتقاء یابد.

• به یاد داشته باشید که با ثبات بودن مساوی با تکامل نیست. برای مثال، بله! ، یک نویسنده خوب می بایست تلاش کند هر روز بنویسد. اگر شما شروع به سرزنش خود برای عدم نوشتن کنید، خود را مجبور به ثبات کمتر (به جای ثبات بیشتر) می کنید.

اگر شما با انگیزه باقی نمانید، نمی توانید آن تغییرات را در زندگی خود اعمال کنید که به شما اجازه می دهد استوار باشید. شما ممکن است به الگوهای رفتاری نه چندان خوب قدیمی خود به جای تبعیت از الگوهای جدید که تلاش برای ایجاد آنها می کنید، بازگردید.

• به خودتان نگویید “من بی انگیزه ام” و یا حتی “من امروز حسّ بی انگیزگی دارم”. هرچه تعداد بیشتری از روزها را رد کنید، در حالی که در حین تلاش برای تزریق الگوهای فکری جدید به خود هستید، احتمال موفقیت شما کمتر می شود. در عوض، به خود بگویید، “من می خواهم امروز با انگیزه باشم. حتی اگر چنین حسی نداشته باشم”. مثلاً اگر روز سختی داشته باشید و نخواهید هیچ چیزی بنویسید، مقدار کمتری از چیزی که معمولاً انجام می دهید بنویسید. اگر یک ساعت می نوشتید، نیم ساعت بنویسید یا حتی یک پاراگراف به جای یک صفحه بنویسید.

• تلاش نکنید که در هر زمان، کارهای زیادی انجام دهید. به این مسئله در قبل اشاره شده بود، اما تکرار آن با ارزش است. در هر زمان، اهداف مختلف خود را، به صورت یک یا دو موضوع مرتب کنید. اگر می خواهید دست نوشته خود را تمام کنید و ثبات خود را در سر کار افزایش دهید، و همزمان خوش اندام شوید، به زودی از پا در خواهید آمد. در عوض، روی افزایش اخلاق کاری خود و اخلاق نوشتاری کار کنید، قبل از افزودن آن به اخلاق ورزشی خود.

• به خود یادآوری کنید که چرا ثبات برای شما مهم است. در صورت با ثبات بودن، تلاش شما برای به انجام رساندن کارها چه خواهد بود؟ چه اتفاقی خواهد افتاد اگر شما در مسیر ثبات، شکست بخورید؟ زمانی که شما در حال تلاش برای به انجام رساندن اهداف خود و با ثبات بودن هستید، این موارد را در ذهن نگه دارید.

امیدوارم از این مطلب راضی بوده باشید. با استفاده از راه هایی که بیان شد شما هم میتوانید یک شخصیت با ثبات داشته باشید. نظرات و پیشنهادات خود را از طریق قسمت کامنت ها با ما در میان بگذارید. همراه مجله اینترنتی دلگرم باشید.

بدون شک شما هم با آدم هایی که دم دمی مزاج هستن رابطه داشتین یا احتمالا حالا هم دارید! ویژگی های این گروه از افراد بسیار آشناست مثلا: بعضی مواقع حالت روحیش متغییر و دم دمی و بی ثبات است، ترس از طرد شدگی همیشگی دارد و فکر می کند رفتارهای شما به قصد طرد کردن اوست. عزت نفسی پایینی دارد و زود عصبانی می شود و به شدت خشم خود را بروز می دهد. یعنی احساسات خود را به شدت و به شکلی افراطی نشان می دهد و اکثر اوقات حالت افسردگی و قهر به خود می گیرد.
گاهی اوقات تهدید به خودکشی می کند و این تهدید را با خوردن دارو با آسیب زدن به جسم خود نشان می دهد. آدم هایی که شخصیت مرزی دارند اکثرا احساس پوچی یا بی حوصلگی دارند…
با خودتان مرور کنید تا ببینید چند نفر با این ویژگی ها می شناسید؟ با این افراد چه رفتاری داشته باشیم؟

سلام وقت بخیر مرضیه باقرزاده هستم مربی روابط عاطفی و مهارت های زندگی.
در ادامه مجموعه پادکست های آموزشی اختلال شخصیت هایی که نباید با آنها ازدواج کنید، در مورد اختلال شخصیت مرزی/ بردرلاین یا بی ثبات صحبت می‌کنیم.

تصور تنهایی و رها شدن به شدت او را می ترساند و اکثر اوقات رفتار های بی غرضانه شما را نشانه طرد شدن شما تلقی می کند. در روابطش تزلزل و بی ثباتی احساسی بالایی دارد در واقع رفتارهای آنی و هیجانی زیادی دارد مثلا ولخرجی های ناگهانی و بی هدف، رابطه های جنسی بی هدف و بدون شناخت و آشنایی با طرف مقابل، مصرف مواد مخدر، رانندگی دیوانه وار و پرخوری. در شرایطی که دچار بحران می شود تظاهر و تهدید به خودکشی می کند و سابقه ی خودزنی دارد قابلیت تاثیر گذاری بالایی دارد و دائما در حال تخلیه هیجانی مثل بروز خشم و عصبانیت یا شور و هیجان بالا هستند. به راحتی شریک عشقی خود را در تنگنا و فشار قرار می دهند.
زندگی با شخص مبتلا به اختلال مرزی با هیجان آغاز می شود اما در نهایت با شوکی به همان میزان شور هیجان اولیه دچار شک می شوید. یکی از ویژگی های بارز این شخصیت ها بودن در رابطه های متعدد و کوتاه مدت و زودگذر است. چنین شخصیتی حریم خصوصی برای خودش در روابط عاطفی ندارد با مفهومعاقبت اندیشی و اخلاقیات چندان آشنا نیست و از نظر جنسی هیچ حد و مرزی ندارد و در انجام کارهای بی پروا هیچ ابایی ندارد.

چگونه ثبات عاطفی داشته باشیم

خوب این کاملا واضح است! اختلال مرزی ها شور و حرارت زیادی در آغاز ارتباط دارد. البته جذابیت ظاهری آنها بی اثر نیست. اگر جز آدم هایی هستید که در رابطه عاطفی خود طرفدار شور و هیجان و حرارت هستید یا عزت نفس پایینی دارید و می خواهید شریک عشقی کسی باشید، شخصیت مرزی می تواند برای شمایی که صحنه های عاشقانه تان عاری از شور و حرارت است، یک هوای تازه و یک تغییر شگفت انگیز باشد. اوایل رابطه شما بسیار مورد تایید و تحسین قرار می گیرید گاهی حتی مورد پرستش قرار می گیرید! برای اکثر افراد این تحسین و تملق های پر شور و جانانه، حس خوشایند و سرمستی ایجاد می کند. این حس بسیار تحریک کننده و لذت بخش است. افراد احساس می کنند این رابطه تا ابد به همین شکل خواهد بود و آنها به عنوان یک شخصیت برجسته در این رابطه مورد تایید و پرستش قرار خواهند گرفت.

بعضی ها جذب حالت های روحی شخصیت های بی ثبات می شوند مثل اخم، سکوت، شور و هیجان و دمدمی مزاج بودن می شوند. وقتی شور و حرارت و ارتباط نزدیک و بشدت عاشقانه فروکش می کند قهر و آشتی ها، گوشه گیری ها و اخم های او پر رمز و راز و جذاب به نظر می رسد. افرادی که به ایفای نقش درمانگر، ناجی و حمایتگری علاقه دارند بیشتر جذب این رفتارهای جذاب و وسوسه انگیز این افراد می شوند. تهدید به خودکشی و خود زنی های نمایشی کاری می کند که دیگران به آنها حس تعهد غیر قابل ترکی پیدا کنند.

شخصیت های مرزی در اولین دیدار کاملا سالم تر از آنچه واقعا هستند ظاهر می شوند مخصوصا اگر نشانه های این اختلال در آنها شدید نباشد. حالت های بیمارگونه و خودزنی ها معمولا در ابتدای رابطه خودش را نشان نمی دهد. معمولا وقتی این رفتار ها را نشان می دهد که طرف مقابل به اندازه ی کافی وابستگی عمیقی به رابطه پیدا کند و امیدی برای ادامه رابطه زناشویی در دل وی ایجاد شود.

رابطه با شخصیت های دارای اختلال مرزی رنج آور ترین و سردر گم کننده ترین رابطه هاست البته ممکن است آن چنان به نرم خویی و ملامت ورزیدن عادت کرده باشید که قادرید نوسانات روحی او، رفتارهای ناگهانی آینده و یا اتهامات او را پیش بینی کنید و در نتیجه همین خو گرفتن ها اصلا اهمیتی به هیچ کدام از رفتار های بیمار گونه اش نمی دهید.

مشکل اولیه شخصیت های مرزی ترس بیمار گونه و فراگیر اوست که او از تنهایی و رها شدگی دارد. در دنیای او همه حتی شما روزی او را تنها خواهید گذاشت  و به هیچ کس نمی توان اعتماد کرد. در ابتدای رابطه ادعا می کند که شما دقیقا همان کسی هستید که همواره به دنبالش بوده است و خیلی زود به شما وابسته می شود و با اصرار از شما می خواهد تمام وقتتان را با او بگذرانید و رابطه جنسی بیشتری باهم داشته باشید. در واقع به توجه و رسیدگی همیشکی شما محتاج است و این مساله به سادگی آسودگی خیال شما را به هم می زند و کم کم شما را ناراحت و معذب می کند.

به زودی از چشم او خواهید افتاد زیرا معتقد است شما ثابت کرده اید کفایت لازم برای برآورده کردن نیازهای او را ندارید. قهر و آشتی ها و کناره گیری ها آغاز خواهد شد. وی تمام تلاشش را می کند تا تمام وقت و انرژی شما را برای خود کند. درخواست زمانی برای تنها بودن با عصبانیت و خشم او مواجه می شود. با حالتی از خشم یا با نیش و کنایه شما را تحقیر کرده و می گویید تو هم مثل بقیه هستی! بویی از خوبی نبردی باید ولت کنم برم. زمانی که عصبانی می شود از نظر رفتاری و احساسی کاملا بی فکر و لحظه ای عمل می کند و گاهی کارهای خطرناکی می کند. گاهی اوقات تظاهر به خودکشی و خوردن قرص یا تعقیب و گریز های مخفیانه را خواهید دید! مراقب باشید زمانی که مشغول رانندگی است او را عصبانی نکنید زیرا اقدام به رانندگی جنون آمیز می کند. پیش می آید که برای تلافی رفتار شما مبنی بر ترک گکردن او، شما را رها کرده و وارد رابطه ای کوتاه مدت شود البته در نهایت شما مقصر این اقدام هستید!

او یکی باره پرخاشگر و تلخ می شود و شاید در برابر همه به شما حرف های ناشایستی بزند و  این رفتار به سرعت با احساس شرم و گناه و بی ارزشی همراه می شود.شما احساس شرم، گناه سرخوردگی و شکست خواهید کرد. طبیعتا به خاطر این نوع رفتار معمولا در روابطفی خود موفق نیست مگر اینکه تصویری او از خودش مثبت، مستقل و با ثبات باشد آنگاه می تواند ارتباط سالمی که در ا« حد و مرز رعایت شده باشد با دیگران داشته باشد.
شخصیت مرزی قادر به درک مفهوم حد ومرز نیست و تمام تلاشش را می کند که خودش را به شما نزدیک کند و به نوعی در شما عرق شود! اگر فرد نرمالی باشید از فضای خفقان آوری که برای شما ساخته به تنگنا خواهید آمد و برای رهایی از این کنترل شدن اقدام به ترک او خواهید کرد که در نتیجه او را خشمگین خواهید کرد.

همسرتان دست از رفتارهای خشمگین و طوفانی خود نخواهد برداشت! و نباید امیدوار باشید که به طور معجزه آسایی تغییر کند واقعیت این است هر وقت احساس طرد شدن یا تنها شدن دارد این رفتارهای عصبی را نشان می دهد و واکنش نشان می دهد. همسر شما استاد به هم زدن رابطه اش است و هیچ ارزشی برای سعادتی که می تواند داشته باشد ندارد. اگر مایل به زندگی با این فرد هستیدبدانید که همسرتان غیر قابل اعتماد و پیش بینی است و زندگی کردن با او کار دشواری است اگر همیشه انتظار رفتارهای خشم آلود و طولانی از او داشته باشید، با بهبودی شرایط شگفت زده و خوشحال خواهید بود.

اگر نقش پدر یا مادری را بپذیرید راحت تر رابطه تان را درک می کنید. همسر شما به دلیل نوع رابطه ای که با والدینش داشته خود را فردی ناقص و بی ارزش می بیند. نتیجه ی رفتار والدینی که وظیفه ی خود را به خوبی انجام نداده اند حس بد گمانی و بی اعتمادی برای فرزندشان داشته است. حس اینکه بزودی ترک خواهد شد… اگر این موضوعات را درک کنید می توانید در مقابل رفتارهای بچگانه همسرتان رفتارهای بالغانه تری اتخاذ کنید.

پیشنهاد می کنیم در مقابل تهدیدها و تظاهرات او برای خودکشی این کارها را انجام ندهید:
۱- وقتی تظاهر به خودکشی میکند به سرعت به سمت او ندوید! مانعش نشوید… این کار در ۹۹% مواقع فقط یک نمایش است.
۲- وقتی از خودکشی حرف می زند نترسید و ضعف نشان ندهید.
۳- او را طرد نکنید و با خشونت رفتار نکنید، این کار یعنی او را ترک خواهید کرد.
۴-به او اتهام فریبکاری نزنید و باعث تحریک او برای فریب زدن تان را ندهید.

متوجه این مساله باشید که توجه شما در زمان هایی که او شما را با تهدید به خودکشی یا خودازاری تحریک می کند به این معناست که من وقتی اقدام به خودکشی می کنی بیشتر به تو توجه میکنم و هرآنچه بخواهی را دریافت خواهی کرد.

او عادت دارد مسایل را یا سیاه ببیند یا سفید یا خوب مطلق یا بد مطلق. کاری که لازم است برای تقویت رابطه تان کنید این است که او را برای دیدن طیف خاکستری بین سیاه و سفید تشویق کنید. مثلا وقتی می گویید تو از من متنفری بهتر است به او بگویید وقتی دیدم داری به خودت آسیب می زنی از کارت ناراحت شدم اما از تو متنفر نیستم و بودنم کنارت این مساله رو تایید می کنه.

از آنجا که این شخصیت ها مطمئن هستند که رها خواهند شد و موجودات بی ارزشی هستند، خوب است نقش ستایشگر و تقویت کننده را برای آنها داشته باشید. استعدادها و توانایی هایش را به او یادآوری کنید. هوش، خلاقیت، سرزندگی و مهربانی اش را به او یادآور شوید. برای ساختن تصویر مثبتی از خودش به او کمک کنید.

من گرفتار همچین آدمی شدم. البته اول نمیدونستم اون مشکل داره، خودم گیج شده بودم، فکر میکردم من مشکل دارم. برای خودم رفتم روانشناس که مشاوره بگیرم. متوجه اختلال شخصیت مرزی ایشون شدم. این مقاله خیلی خوب روابط عاطفه این افراد رو توضیح داد.

امیدواریم در حال حاضر مشکلی در رابطه تون نداشته باشید. اگر مایل بودید در مورد تجربه تون برای دوستان مون بنویسید.

من با این مدل آدمی زندگی کردم.میتونم بگم خیلی نزدیک به یک بیمار روانی هستن.حمله های روانی بهش دست میداد.ارتباطش با واقعیت از بین میرفت.دو ماه اول زندگی عاشقم بود طوری که احساس میکردم از من خوشبخت تر وجود نداره روی کره زمین.بعد یه شب گفت باید از هم جدا بشیم و ازت متنفرم.گریه میکرد تا صبح.هر شب تا صبح.باز صبح حالش خوب میشد و میگفت حرفای دیشبمو فراموش کن.باز دوباره و دوباره تا جایی که گفت اگه طلاق نگیریم یا خودمو میکشم یا تورو.وقتی رفتم پیش روانشناسی که با همسر سابقش میرفتن پیشش فهمیدم این اختلال شخصیت رو داره.منو داااااااغون کرد.هنوز تو شوکم.همه رو مقصر میدونست جز خودش.کاش همه قبل ازدواج برن مشاوره و تست بدن واسه سلامت روان که آیندشونو روح و روانشونو به بازی نگیرن.خودارضائی میکرد.خیلی زیاد.مشکل در رابطه جنسیمون داشت.بعد گفت از نوجوونی این کارو میکرده و حتی در زندگی قبلیش.فکر کنم پارانوئید هم بود.بیخود دکتر هلاکویی نمیگن این اختلال سطل آشغال همه اختلال هاست

سلام فرزانه عزیزم
خیلی متاثر و متاسف شدم برای اتفاقی که تجربه کردید و رنجی که کشیدید. همون طور که شما هم گفتید واقعا لازمه قبل از ازدواج یسری معاینات روانی انجام بشه، آینده و سلامت روان خودمون رو اولویت هر چیزی بدونیم.

۵ ماه دوره اشنایی ما بود و داشتیم نامزد میکردیم که رفت یه جا دیگه خواستگاری و پیش مببرد دوجا رو …وبدون دلیلی بهم زد.به ماه نکشید از اونجا ریجکت شد .الان حدود ۷ ماه منو شبانه روز چک میکنه اما حرفی نمیرنه فقط چک چک چک .دلیل کارهاشون چیه.دقیقا تعقیب و گریز میکنه و حتی مثلا تماس میگرفت بامن جواب نمیدادم یا دستم بند بود بعد از چند دقیقه ک تماس میگرفتم دیگه ج نمیداد میزاشت ۵۰ دقیقه بعد اوایل فکر میکردم اتفاقیه بعد دیدم نه مثل انتقام بود کارهاش.لطفا راهنماییم کنید؟؟

سلام دوست عزیز
لطفا وقت جلسه رزرو کنید.

کسی که این مشکل رو داره چیکار باید بکنه؟ واقعا برام آسون نیست شب گریه روز خنده صبح با همه خوبم شب حوصله هیچکسو ندارم صبح عاشقشم شب متنفرم ازش یه روز خوبم یه روز دیوونم دیگه خسته شدم خودمم نمیتونم خودمو تحمل کنم با هیچکس نمیتونم حرف بزنم چون میترسم از اینکه بدونن من مشکلی چیزی دارم و وضعیت بدتر شه میترسم به ضررم کاری بکنن ولی از طرفی خستم و تصمیم میگیرم که با یکی درمیون بزارم که بهم کمک کنه ولی باز پشیمون میشم… دیگه هیچ امیدی برای ادامه ندارم و هیچ راهکاری به ذهنم نمیرسه

دوست عزیزم،‌ حتما موقعیت سختی داری…
پیشنهادم اینکه که حتما به یک درمانگر حرفه و با سابقه بالای ۵ سال مراجعه کن و تحت درمان قرار بگیر.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

دیدگاه

ثبات شخصیت و ثبات شخصیت در قران و تست ثبات شخصیت و ثبات شخصیت انسان دلیل ثبات بعد غیر مادی او و متن در مورد ثبات شخصیت و ثبات اخلاقی و مردان بی ثبات و شخصیت چیست و چگونه ثبات شخصیت داشته باشیم و راههای رسیدن به ثبات شخصیت و چگونه شخصیت محکمی داشته باشیم و ویژگی های افراد با اعتماد به نفس بالا و بی ثباتی شخصیت را در نم نمک بخوانید.

تا کنون در زندگی با افرادی مواجه شده اید که دارای شخصیت با ثبات و محکمی هستند؟ این افراد در تصمیمات خود راسخ بوده و دچار تزلزل نمی شوند. این افراد معمولا نزد دیگران محبوب بوده و افراد دیگر برای ارتباط با آنها تمایل بیشتری دارند. ثبات شخصیت یکی از مولفه های مهم در موفقیت و رفاه حرفه ای و عاطفی می باشد.

ثبات شخصیت نوعی سبک زندگی است که افراد در آن با تصمیمات و تفکرات مناسب ، رفتاری ثابت و با نوسانات روحی متوسط تعیین می گردند.

افراد دارای ثبات شخصیت معمولا به انتخاب خود اطمینان دارند ، به تصمیمات خود احترام می گذارند و تلاشی برای تغییر آن نمی کنند. این افراد با اعتماد به نفس بالای خود واکنش مناسبی در شرایط بحرانی نشان می دهند ، زودرنج نیستند و شخصیت متزلزلی ندارند.

چگونه ثبات عاطفی داشته باشیم

آنها در عواطف و احساسات خود دارای ثبات هستند و برای دیگران ارزش قائل می شوند. افراد با ثبات شخصیت مهمولا رفتارهای آنی و بدون فکر ز خود بروز نمی دهند و به خودشان آسیب نمی زنند.

شخصیت بی ثبات یعنی فرد در رفتار و احساسات خود ثباتی نداشته باشد. افرادی که ثبات شخصیتی ندارند ممکن است مبتلا به اختلال شخصیت مرزی باشند. آنها نسبت به انتخاب خود دچار شک و دودلی می شوند ، دمدمی هستند و از طرد شدن می ترسند.

این افراد علاوه بر اعتماد به نفس پائین ، با کوچکترین اتفاقی عصبانی شده و خشم خود را بروز می دهند و چنانچه در نم نمک اشاره کرده ایم آنها در بیشتر مواقع حالت افسرده بوده و در نشان دادن احساسات خود افراط می کنند. به طور کلی می توان گفت نوسانات شدید در شخصیت ، عاطفه و احساسات از ویژگی های بارز بی ثباتی شخصیت است.

اختلال شخصیت مرزی نمونه ای از اختلالاتی است که دارای شخصیت بی ثبات می باشد. در این اختلال فرد در رفتار خود تعادلی ندارد و در یک شرایط ممکن است شخصی را دوست داشته و در موقعیت دیگر نسبت به او احساس تنفر داشته باشد.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ، به هویت ، وفاداری ها ، اهداف و ارزش های خود مطمئن نیستند و در اعتماد کردن به دیگران با مشکل مواجه هستند. آنه روابط متزلزل و رفتارهای خطرناکی دارند و اغلب در مصرف مواد مخدر و الکل زیاده روی می کنند. همچنین واکنش و عصبانیت آنها غیر طبیعی است و ممکن است به خود آسیب برسانند. این افراد از طرد شدن نزد دیگران هراس داشته و احساس پوچی می کنند.

شخصیت با ثبات و قوی یکی از خصوصیاتی است که بسیاری از افراد تمایل به داشتن آن دارند. برای رسیدن به یک شخصیت با ثبات نیاز به تلاش ، تمرین و گذشت زمان می باشد.

در ابتدا باید واقعیت را همانطور که هست پذیرفته و از انکار اشتباهات خودداری کرد. سپس با تقویت اراده در انجام کارها ، هدف مشخصی برای زندگی و راههای رسیدن به آن را تعیین نمود.

ثبات شخصیت یعنی نباید حرفی که نمی توانید به آن عمل کنید را نزنید. افکار مثبت را تقویت و از افکار منفی دوری کنید چرا که افکار منفی اراده را سست می کند.

با کمی تفکر می توان رفتاری را که موجب ثبات شخصیت می شود را یافته و آن را تقویت کرد. البته نباید خود را تحت فشار قرار دهید زیرا ممکن است نتیجه مطلوب نگرفته و حتی نسبت به قبل بی ثبات تر شوید.

با تفکر عمیق ذهن خود را تقویت کرده و کنترل بیشتری روی آن داشته باشید. برای تفکر عمیق ، نیاز به نشستن در محیط ساکت و تنفس عمیق است. ذهن خود را از مسائل متفرقه خالی کرده و روی تنفس خود متمرکز شوید. شاید در ابتدا انجام این کار سخت باشد اما با کمی تمرین ، مهارت خواهید یافت. تفکر عمیق به مدت 15 دقیقه در طی روز ، به شناخت ابعاد شخصیتی شما بسیار کمک می کند.

استواری در طول زندگی بسیار خوب استاما تعیین اهداف ، به موفقیت در ثبات شخصیت بیشتر کمک می کند. به طور مثال اگر کاهش وزن یکی از اهداف شما است در زمینه رژیم غذایی (مصرف غذاهای سالم) و ورزش ثابت قدم باشید.

بدون تقویت اراده نمی توان شخصیب با ثباتی داشت. برای دستیابی به ثبات نیاز به عزم راسخ است. راهکارهایی برای افزایش قدرت اراده ی خود داشته باشید. شاید انجام این روشها دشوار به نظر برسد اما در راستای رسیدن به هدف ، باید خود را به تلاش کردن مجاب کنید ، حتی اگر این مسیرها به موفقیت ختم نشوند.

به طور مثال در زمینه تغذیه سالم ، ثابت قدم و استوار باشید تا در زمان گرسنگی ، غذاهای سالم را انتخاب کنید. از گرفتن در موقعیت هایی که مجبور به اعمال قدرت بر تصمیم خود هستید دوری کنید.مثلا هنگام گرسنگی به خواروبار فروشی نرفته و ساده ترین روش برای رفع گرسنگی را انتخاب نکنید.

انجام کارها در یک زمان باعث تحت فشار قرار گرفتن شما و در نتیجه خستگی می شود. به جای برداشتن گامهای بلند ، تغییرات را آهسته اعمال کنید. به طور مثال اگر انجام کاری را در طول یک هفته به اتمام می رسانید ، این کار به صورت عادت روزمره در می آید ، پس از اتمام کار در پایان هفته ، کار دیگری را آغاز کنید.

تعیین حدود و مرزها به ثبت رسیدن شخصیت را ممکن و ساده تر می سازد زیرا پس از آن برای عملکرد خود حدود مشخصی داشته و این جمله را خواهید گفت : “من می خواهم ثابت قدم شوم”. با تعیین حدود و مرز ، برای چگونگی رسیدن به اهداف و تعیین زمان خود محدودیت قرار می دهید . به طور مثال به جای اینکه بگوئید ” من می خواهم از فرزندم قدردانی کنم” ، بگوئید” من از فرزندم بابت مرتب کردن اتاق و کمک به شستن ظروف تشکر می کنم”.

بارها در مطالب بخش سبک زندگی نم نمک به این مورد مهم اشاره کرده ایم که بدون انگیزه نمی توان در زندگی تغییراتی را اعمال کرد و به جای ثبات شخصیت ، ممکن است رفتارهای نه چندان مناسب خود را در گذشته تکرار کنید.

افکار منفی قاتل قدرت اراده و ثبات شخصیت است. با داشتن افکار منفی شما حداقل تلاش خود را برای حفظ اعمال ثابت خواهید کرد. الگوهای ذهنی خود را تغییر داده و به جای استفاده از افعال نمی توانم و نمی شود از فعال تلاش می کنم و می توانم استفاده کنید.

همه ما می دانیم که سنگ ، بسیار محکم است اما قطره آب با ثبات خود می تواند به آرامی در سنگ رسوخ می کند. برای رسیدن به ثبات شخصیت باید در راستای رسیدن به خواسته ها تلاش کرد.

مرا برای نظرات کاربرانی بعدی به یاد بسپار

تاریخ پرداخت یارانه حمایت معیشتی دولت در بهمن و زمان واریز بسته کمک معیشتی بهمن و زمان واریز یارانه حمایت معیشتی بهمن دولت و ساعت واریز نقدی بهمن و یارانه حمایت معیشتی دولت بهمن ماه کی واریز میشه در نم نمک.

در ادامه با روش و دستور تهیه کباب چنجه گیلانی به همراه کیوی و نکات مهم آن با شما در نم نمک خواهیم بود.

All Rights Reserved – © 2016 – 2021



کمبود اعتماد به نفس یکی از مهم ترین عواملی است که بر تصورات ما، میزان رضایت مان از زندگی و ثبات عاطفی ما تأثیر می گذارد. البته لازم است که بدانید بسیاری از ما گاهی احساس خجالت می کنیم و تمام سعی مان را می کنیم تا با خجالت خود مقابله کنیم.

در اینجا به ۹ ویژگی رفتاری معمول کسانی می پردازیم که دچار عدم ثبات عاطفی هستند. این ویژگی های رفتاری اغلب ریشه در احساس خجالت دارند.

۱- میل به محبوبیت

بسیاری از مردم به دنبال محبوبیت هستند. اما این مسأله بستگی به آن دارد که تا چه حد به دنبال محبوبیت هستیم. اگر شما دوست یا دوستانی صمیمی دارید، قاعدتاً نباید احساس بدی نسبت به کسی که محبوبیت بیشتری از شما دارد داشته باشید. برعکس، باید احساس خوبی داشته باشید.

چگونه ثبات عاطفی داشته باشیم

اما ما در قرن بیست و یکم زندگی می کنیم و حالا اینترنت مقوله ی بسیار مهمی است. به همین دلیل بسیاری از مردم به دنبال آن هستند تا در فضای اینترنت محبوب باشند. اگر حاضر هستید تنها برای گرفتن لایک و بازدید بیشتر دست به هر کاری بزنید، می بایست تلاش کنید تا متوجه شوید چه چیزی شما را به این کار سوق می دهد و حتی شاید لازم باشد به یک روان درمانگر یا متخخص مراجعه کنید تا به شما کمک کند علت ریشه ای میل تان به محبوبیت را تشخیص دهید.

۲- احساس تردید نسبت به ظاهر

شاید عجیب باشد اما حتی جذاب ترین افراد هم اغلب نسبت به ظاهرشان تردید دارند. این مسأله کاملا طبیعی است. شما نمی توانید همیشه مطمئن باشید که در همه ی مواقع بی نقص به نظر می رسید. همه ی ما گاهی روزها و احوالات بدی را تجربه می کنیم و عوامل بسیار دیگری هم می تواند بر ظاهر ما تأثیر بگذارد.

سعی کنید ویژگی های مثبت ظاهرتان را پیدا و آن ها را برجسته کنید. این کار به شما کمک خواهد کرد احساس اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید.

۳- توجه به نظرات دیگران

اگر همیشه از فکر آنکه دیگران درباره ی کارها و صحبت هایتان چه فکری خواهند کرد در عذاب هستید، جای نگرانی نیست. نکته ای که وجود دارد آن است که بسیاری از مردم هم به همین مسأله فکر می کنند. همه ی افراد از واکنش منفی به صحبت ها و کارهایشان می ترسند. به همین دلیل، به طور کلی مردم آنقدر نگران ظاهر و رفتار شما نیستند.

از همکاران تان بپرسید در دو روز گذشته چه لباسی بر تن داشتید. مطمئنا بیشتر آن ها نمی توانند به سوال تان جواب دهند. ایرادی ندارد که از نگرانی برای این مسائل دست بردارید و همان طور که مایلید زندگی کنید.

۴- واکنش در برابر رد شدن

هیچ کسی رد شدن نظراتش را دوست ندارد. اما در اغلب مواقع احساس می کنیم کسی به عمد نظرمان را رد می کند، حتی زمانی که آن شخص یا اشخاص قصد رنجاندن ما را ندارند. واکنش منفی به نظرات یا پیشنهادات ما می تواند حقیقتا به عزت نفس ما صدمه بزند، به ویژه اگر تا آن زمان سعی داشتید در خود اعتماد به نفس ایجاد کنید.

اما به این واقعیت فکر کنید که دیگران هم نگران همین مسأله هستند و گاهی هم شما آن کسی هستید که نظرات شخص دیگری را رد می کند. تلاش کنید متوجه شوید دیگران در چنین موقعیتی چه احساسی دارند؛ در این صورت پی خواهید برد که شما تنها کسی نیستید که چنین احساسی دارد.

۵- توقعات بالا

اتفاق بسیار خوبی است که شخصی انتظارات بالایی از خود داشته باشد و به اهدافش دست پیدا کند. این مسأله شخص را وادار می کند به تلاش ادامه دهد و اهداف جدیدی کسب کند.

اما این کار در یک چشم بر هم زدن میسر نمی شود. موفقیت نتیجه ی فرآیندی طولانی و طاقت فرسا است، بنابراین امیدوار نباشید سریع به نتیجه دست یابید. در غیر اینصورت، شکست خواهید خورد و ناامید خواهید شد.

از خودتان و دیگران انتظار انجام غیر ممکن ها را نداشته باشید و هرگز کاری که شروع کرده اید را رها نکنید.

۶- حسادت

بسیاری از مردم بر اساس آنچه که در فضای اینترنت می بینند تصور می کنند دیگران زندگی بسیار شادتری دارند. اما حقیقت آن است که عکس هایی که در فضای اینترنت می بینیم برای شناخت دقیق زندگی یک شخص کافی نیستند. احساس نارضایتی نسبت به زندگی و خود پدیده ی شایعی است و مسأله ای است که حتی شادترین افراد هم گاهی با آن درگیر هستند. تصاویر شادی که در شبکه های اجتماعی وجود دارند به طور خاص انتخاب می شوند تا بهترین جنبه های زندگی یک شخص را نشان دهند.

اگر شما هم به این مسأله فکر می کنید، متوجه خواهید شد که افراد زیادی در میان اطرافیان تان وجود دارند که مشکلات مشابهی دارند. شاید کسی هم تصور می کند زندگی شما فوق العاده است.

۷- کم ارزش کردن

بعضی افراد مطمئن هستند که کسی آن ها را درک نمی کند. آن ها تصور می کنند هیچ کسی نمی تواند همان احساس را داشته باشد.

همه ی ما فکر می کنیم مشکلات ما مهم تر از مشکلات دیگران هستند. اما این معنای آن نیست که باید کسانی که واقعا مایل به حمایت از ما هستند را نادیده بگیریم.

۸- نیاز به نظر دیگران

اگر تصمیم گیری زمان زیادی از شما می گیرد، به معنای آن است که بسیار نامطمئن هستید. احتمالا در چنین مواقعی اغلب نظر کسانی که برایتان مهم هستند را می پرسید.

اگر کسی نظرتان را پرسید، سعی نکنید عقیده ی خود را به او تحمیل کنید، بلکه به او کمک کنید تا متوجه شود واقعا به دنبال چه چیزی است.

۹- احساس مالکیت نسبت به نزدیکان

اگر تصور می کنید که نزدیکان تان باید در هر شرایطی دوست تان داشته باشند و آماده باشند تا هر زمان که به آن ها نیاز داشتید به کمک تان بیایند، لازم است که احتیاط کنید چون راهی که در پیش گرفته اید به جایی نخواهد رسید. هر شخصی خواسته های خودش را دارد که ممکن است با خواسته های شما متفاوت باشد. این مسأله کاملا طبیعی است چون آن ها خدمتکاران شما نیستند.

بنابراین بار دیگر زمانی که کسی از کمک به شما امتناع کرد و توضیح داد که چرا نمی تواند به شما کمک کند، تلاش کنید که به جای دلخوری، خودتان دست به کار شوید.

اعتماد به نفس برابر با ثبات عاطفی

کمبود اعتماد به نفس می تواند حتی در کوچک ترین مسائل وجود داشته باشد و زندگی چیزی جز مجموعه ای از چیزهای کوچک نیست. بنابراین شاید برای رسیدن به آرامش لازم باشد تلاش کنید و چیزی را در خودتان تغییر دهید.

مطلب برای شما مفید بود؟

به مطلب امتیاز دهید

میانگین امتیازها 1 / 5. تعداد رای: 1

تاکنون رأی داده نشده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می‌دهد.

چگونه ثبات عاطفی داشته باشیم

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

بســیار عالـی..⑳✔♥

سلام من احساس چند شخصیتی بودن میکنم
واقعا دارم دیوانه میشم
یه شخصیتم آروم و کم حرفو خجالتیه که اغلب حالمو بد میکنه ولی دست خودم نیست تند تند احوالاتم عوض میشن و خودمم واقعا تا سر حد خود کشی خسته شدم
یه شخصیت دیگم شیطونو خیلی خوشحالو بذله گوه که اینو دوس دارم ولی نمیتونم همیشه اینطوری باشم
یهو گرفته میشم یهو خوشحال میشم یهو ناراحت میشم
دیگه خستم
اصلا نمیتونم با دیگران خوب ارتباط برقرار کنم یه دوست صمیمیمم که عاشق شخصیت دوممه خیلی تعجب میکنه وقتایی که تند تند عوض میشمو انگار یکی دیگه میشم
یه چیز دیگه اینکه اصلا ثبات فکری ندارم
ذهنم آشوبه ولی وقتی فک میکنم میبینم که به چیزی فکر نمیکردم
تند تند مسائل از یادم میرنو دوباره میان
اصلا روی فکرایی که دارم کنترلی ندارم
به دلایل مالی و دیگه ای نمیتونم برم روانپزشک
کمکم کنین دارم میمیرم???

۱۳۹۸. تمامی حقوق برای وبسایت Rooziato (روزیاتو) محفوظ
است.

اقساط36ماهه لوازم خانگی بدون پیش پرداخت


تا60%تخفیف پرطرفدارترین محصولات جنسی

 

یک بار دیگر شخصیت فردی را که به او علاقمند شده ایدمرور کنید. این مطلب می خواهد هشدار دهد که محبوب شما ممکن است دچار نوعی اختلال شخصیت باشد اما شما چون دوستش دارید، متوجه آن نشوید.عشق پدیده غریبی است که هر کسی در زندگی حداقل یک بار آن را تجربه می کند. گاهی ماجرا شکل پیچیده ای به خودش می گیرد و ما عاشق کسی می شویم که دچار درجه هایی از اختلال های شخصیتی است. شاید خودشما هم الان درگیر همین نوع رابطه هستید اما خودتان خبر ندارید و یا نمی خواهید قبول کنید. شاید هم از علائم این نوع عشق ها بی خبرید. صفحه های بعد را مرور کنید.چرا افراد با اختلال شخصیت جذابیند؟** جنبه هایی از شخصیت هستند که مانع از شناخت افراد دارای اختلال شخصیت در همان اوائل آشنایی می شوند. این افراد غالبا اول آشنایی تصویر خیلی خوبی از خودشان ارائه می دهد که بقیه را جذب می کند. افراد دارای اختلال شخصیت از نظر ظاهری با بقیه فرقی ندارند و آنها هم ممکن است زیبا و باهوش باشند و در کارشان حسابی افراد موفقی باشندکه این ویژگی ها باعث می شود برای دیگران جذاب به نظر برسند.از سوی دیگر، برای تشخیص اختلال شخصیت، باید گذشته او را دانست و اطلاعات زیادی از روابط او با دیگران و الگوهای رفتاریش داشت که در آشنایی کوتاه مدت به دست نمی آید. علاوه بر همه اینها، افراد دارای اختلال شخصیت ویژگی هایی را از خودشان بروز می دهند که می تواند دیگران را مجذوب آنها کند؛ برای مثال آیا تا به حال کسی از اطرافیان تان شیفته فردی شده است که خیلی شیرین زبان است؟یا با ساختن داستان درباره اینکه به چه موقعیت های بالایی رسیده و چه آدم های مهمی را می شناسد. او را به خود جذب کرده باشد؟ همین ویژگی ها که او را جذب کرده، اتفاقا مربوط به اختلال شخصیتی او بوده است. به هر حال، در این باره دوستتان را سرزنش نکنید و یادتان باشد که همه ما دارای این گرایش درونی هستیم که به سمت افراد نابهنجار جذب می شویم! جواب او به این سوال ها، تا حدی دلیل های شخصی او را برای جذب شدن به چنین افرادی روشن تر می کند:* آیا چنان مبهوت ویژگی های ظاهری یا رفتاری او شده است که باعث می شود بسیاری از ویژگی ها و رفتارهای ناپسند از چشمش دور بماند؟* آیا فردی که به او علاقه دارد، دارای ویژگی هایی است که او به شدت فاقد آنها است؟* آیا او خودرا ملزم به کمک به این افراد و نجات آنها می داند؟* آیا هنگام اقدام به ترک فرد مورد علاقه اش، حتی اگر آن را ضروری هم بداند، دچار احساس گناه می شود؟* آیا نیاز به کمک به نیازمندان آنقدر دراو قوی است که خودش را ناتوان از ترک چنین آدمی می بیند؟* آیا او در همان لحظه اول آنچنان عاشق می شودکه دیگر معایب شخصیتی و رفتاری او را نمی بیند؟* آیا عزت نفس او آنقدر شکننده است که گفتن کلمه نه به فردی که فکر می کند در مقایسه با خودش موقعیت برتری دارد، برایش خیلی دشوار است؟* آیا فقط به این فکر است که از تنهایی فرار کند؟آیا دوستانتان با این شخصیت ها برخورد داشته اند؟* آیا رابطه آنها بسیار شورانگیز شروع شد و بعد به دلایلی نه چندان قابل قبول، به سردی گرایید؟* آیا خواستگار او از تاثیر رفتارهایش روی دیگران آگاهی ندارد؟* آیا خواستگار او رفتارهایی دارد که به نظر نامناسب است اما خودش با آنها مشکلی ندارد؟* آیا وقتی برای تصحیح رفتارت او اقدامی می شود، به آن اعتنایی نمی کند و یا واکنش منفی دارد؟* آیا او معمولا اول رابطه خیلی خوبی با بقیه برقرار می کندو بعد کارش به دلسردی و دلخوری و کناره گیری می کشد؟* آیا خواستگار او آنقدر به توجه و محبت نیاز دارد که دوستتان را به ستوه آورده است؟* آیا خواستگار او آنقدر منضبط و منظم است که هر تغییر برنامه ای او را عصبانی می کند؟* آیا رفتار خواستگار او عجیب و غریب است و اصلا برای همین است که دوستتان دوستش دارد؟* آیا بددلی ها، نگرانی ها و سوءظن های خواستگارش امان دوستتان را بریده است؟** اگر جواب ها به سوال های بالا مثبت است، ورود او را به جمع افراد دارای سابقه ارتباط با اختلال شخصیتی ها تبریک می گوییم. البته، دراین گروه افرادخیلی زیادی وجود دارند و دوست تان، یکی از متعدد آدم های دارای این تجربه است. یادتان باشد تنها جواب مثبت به یکی از این سوال ها، برای تشخیص اختلال شخصیت در کسی که او را دوست دارد کافی نیست اما بد نیست قدری شک او را برانگیزد.عشاق عجیب و غیرعادی1- محبوب شکاک (اختلال شخصیت پارانوئید)علائم:* گمان می کندکه به او آسیب می زنند، یا به او دروغ می گویند یا قصد دارنداز او سوء استفاده کنند.* ظاهرا همیشه برایش جای تردید وجود دارد که دیگران به او وفادار هستند یا نه.* از اینکه بخواهد اعتماد کند می ترسد و صمیمانه همه چیز را با محبوبش در میان نمی گذارد.* حرف های دیگران را، حتی اگر شوخی یا تعریف و تمجید باشدگ، علیه خود تعبیر می کند یا فکر می کند قصد تمسخر او را دارند.* وقتی از کسی ناراحت می شود، کینه او را برای همیشه به دل می گیجرد.* فکر می کندمورد حمله دیگران قرار گرفته، در نتیجه به سرعت عصبانی و پرخاشگری می شود.* خشک و رسمی و فاقد حس شوخ طبعی است.* گاهی بقیه را می ترساند چون احساس می شود توانایی این را دارد که به دیگران آسیب برساند.چرا جذب چنین آدمی می شوم؟خیلی از افراد جذب افراد مرموز و تودار می شوند. انگار می خواهند از راز و رمز این دسته از افراد سر در بیاورند. به علاوه، آدم های شکاک گاهی زخم خورده به نظر می رسند و در بعضی ها این احساس را به وجود می آورند که رسالت کمک به او را دارند.در واقع، افرادی که نیاز دارند دائم مورد تایید دیگران باشند و وفاداری خود را به کسی ثابت کنند و آدم هایی که شک و تردید و دائم چک شدن را به پای عشق و علاقه می نویسند و دوست دارند دائم کنترل شوند، جذب چنین افرادی می شوند. آدم هایی که نیاز به مراقبت کردن از شخص دیگری دارند هم مستعد برقراری رابطه با پارانوئیدها هستند.آخرش چه می شود؟رابطه با این افراد می تواند خطرناک باشد چون اگر احساس کنند محبوبشان به آنها آسیب خواهد زد، ممکن است تصمیم بگیرند در این کار پیشدستی کنند. خبر بد اینکه این دسته از افراد اغلب درمان هم نمی شوند چون به درمانگر هم اعتماد نمی کنند و واکنش شان به درمان خیلی تهاجمی است.[«قرمز» حکایت مردی است که با وجود عشق زیادی که به همسرش دارد، نمی تواند او را باور کند و دست از تردید بر نمی دارد.]2- محبوب منزوی (اختلال شخصیت اسکیزوئید)علائم:* علاقه ای به ارتباط نزدیک با دیگران ندارد، حتی کسی که محبوبش است.* فعالیت های فردی را ترجیح می دهد، حتی به بودن با خانواده.* تعداد فعالیت ها و وقایعی که می تواند برای او جذاب باشد، خیلی اندکاست.* به غیر از اعضای خانواده، فرد دیگری با او نزدیک و صمیمی نیست.* انگار نسبت به تمجید و حتی انتقاد اطرافیان بی تفاوت است.* به نظر بقیه، سرد و منزوی و بی احساس با شاید خجالتی است.چرا جذب چنین آدمی می شوم؟این افراد به دلیل درونگرایی و گوشه گیری خود می توانند برای بقیه جذاب باشند، به علاوه افرادی که می خواهند طرف مقابل شان فقط با آنها وقت بگذراند و خیال خیانت هم به سرش نزند، جذب چنین آدم هایی می شوند. همچنین این دسته از آدم ها، احساسات افرادی را قلقلک می دهندکه می خواهند دائم از شریک زندگی شان مراقبت کنند، به جای او حرف بزنند، به جای او تصمیم بگیرند و خلاصه مثل یک پرستار مهربان برای او باشند. اگر کسی نیاز داردکه اطراف مقابلش به او خیلی احتیاج داشته باشد، احتمالا جذب اسکیزوئیدها می شود. نکته تلخ و خنده دار ماجرا این است که بعد می فهمد آنها اصلا به او نیازی ندارند و بود و نبودشان آنقدرها هم فرقی نمی کند.آخرش چه می شود؟اسکیزوئیدها خیلی به درمان جواب نمی دهند چون منزوی بودن مهمترین مکانیسم دفاعی است که همه عمرشان داشته اند و نمی خواهندآن را ترک کنند. بنابراین نباید از آنها عصبانی شد و اگر قرار است با چنین آدم هایی زندگی کنید، باید بی خیال تغییر آنها شوید. باید بگذارید به حال خودشان باشند و در فعالیت هایی که دوست دارند شریک شد. اگر قرار است همسری داشته باشید که قلبش برای خانواده بتپد، اسکیزوئیدها مناسب نیستند.[«فارست» شخصیت ساده و دوست داشتنی است که خیلی هم توجه جلب می کند اما بیشتر سرگرم کارهای خودش است تا کارهایی که مردم معمولا انجام می دهند.]3- محبوب غیرعادی (اختلال شخصیت اسکیزوتایپال)علائم:* افکار او به نظر همه تا حدی عجیب است.* حوادث، اتفاق ها و خلاصه همه چیز در زندگی عادی برای او معنای خاصی دارند.* انگار دنیا را به روش خاصی تجربه می کند، آنقدر که گاهی هیچ کس از دنیای او چیزی سردر نمی آورد.* عواطف، هیجان ها و ابراز احساس های او به نظر عجیب و نامتناسب می رسند.* دوستان صمیمی زیادی ندارد.* زیاد علاقه به موقعیت های اجتماعی ندارد چون با دیگران احساس راحتی نمی کند.چرا جذب چنین آدمی می شوم؟افراد اسکیزوتایپال، اسرارآمیز، شگفت انگیز و حتی سرگرم کننده اند، برای همین هم در دیدارهای اول، می توانند جذاب باشند. آنها یک دنیا حرف هایی دارند که در زندگی تان نشنیده اید و می توانند باعث خنده یا شگفتی شوند. به علاوه گاهی رفتارها و پوشش متفاوت آنها، به بقیه این احساس را می دهد که افرادی جسور هستند و همین، خودش جذابیت است. همچنین متفاوت بودنشان، حس این را که بخواهند از آنها مراقبت کنند در افراد به وجود می آورد. البته، معمولا آدم هایی جذب اسکیزوتایپال ها می شوند که خودشان هم رگه هایی از عجیب و غریب بودن داشته باشند! از ما گفتن بود، باید مراقب بود!آخرش چه می شود؟باید در رابطه با این افراد حسابی پوست کلفت بود و آمادگی طرد شدن در موقعیت های اجتماعی را داشت. همچنین باید برای بارها عصبانی شدن از دست او آماده شد. نبایدب رای تغییر او عجله به خرج دارد و باید قدم به قدم در کنار او بود تا بتواند کم کم با اجتماع کنار بیاید. اگر چنین صبری وجود ندارد، بدانید ترک کردن ناگهانی او می تواند حسابی به او آسیب بزند. پس، این کار حتما باید به تدریج و با کمک یک متخصص انجام شود.[«ذهن زیبا» به خوبی مردی را به تصویر می کشد که با بقیه فرق دارد. حتی نقوش لباس های دیگران را به شیوه ای غریب و معنادار می بیند. نگاهی که بقیه با آن ارتباط نمی گیرند و همین دلیل هم از او فردی تنها می سازد.]عشاق فریبنده و خطرناک4- محبوب نمایشی (اختلال شخصیت هیستریونیک)علائم:* دوست دارد همیشه مورد توجه همیشه باشد و بسیار تلقین پذیر است.* رفتارها و نوع لباس پوشیدنش برای جلب توجه است.* نگرش خاصی درباره مسائل مهم زندگی ندارد، دیدش سطحی است و حرفی برای بیان کردن در جمع ها ندارد.* تحمل مورد بی توجهی قرار گرفتن را ندارد و زود احساساتش تغییر می کند. حتی ممکن است در جمع به پرخاشگری و قشقرق بپردازد.چرا جذب چنین آدمی می شوم؟اگر فردی با چنین آدم هایی وارد رابطه شود، احتمالا از آن دسته آدم هایی است که هیجان خواهی درونی خود را دائم سرکوب می کند یا شاید برای خود به اندازه کافی ارزش قائل نیست که نیازهای خود را در رابطه به رسمیت بشناسد و بخواهد که برطرف شوند.آخرش چه می شود؟برای داشتن یک رابطه زناشویی عمیق و با دوام، یک فرد هیستریونیک به هیچ وجه مناسب نیست. اگر فردی می خواهد چنین رابطه ای را ادامه دهد، باید حد و مرزهای خیلی دقیقی را تعیین کند و سر حرف خودش هم بماند. باید انتظارها را درباره روابط، نوع لباس پوشیدن و رفتار کردن این افراد مطرح شود و در این باره قاطع بود. باید خود را برای پرخاشگری های آنها آماده کرد و از یک درمانگر کمک گرفت. اگر تصمیم به جدایی از آنها گرفته شد، باید از حمایت خانواده و دوستان استفاده شود تا از خشم او زیاد آسیب ندید.[شخصیت زن مهم فیلم «زندگی خصوصی» برگرفته از یک شخصیت هیستریونیک است.]5- محبوب توفانی (اختلال شخصیت مرزی)علائم:* اقدام های دیوانه وار انجام می دهد تا از سوی محبوبش طرد نشود و معمولا رفتارهای او را طوری تعبیر می کند که انگار قصد ترک او را دارد.* در تاریخچه زندگی او رفتار تکانشی وجود دارد، مانند رانندگی پرخطر، پرخوری، اعتیاد، ولخرجی و …* در تاریخچه زندگی او ارتباط های بی ثبات با دیگران وجود دارد.* بارها اقدام به خودکشی یا آسیب رساندن به خودکرده یا دست کم ژست آن را گرفته است.* نوسان های شدید هیجانی دارد، برای مثال از شادی به افسردگی یا از آرامش کامل به خشم خیلی شدید.* احساس پوچی مزمن دارد.* پرخاشگری های بی مورد کلامی و فیزیکی دارد.چرا جذب چنین آدمی می شوم؟در بیشتر موارد، شخصیت های مرزی را زنان تشکیل می دهند. فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، بسیار جذاب، پرشور، پر از هیجان، بدون حد و مرز و جسور ظاهر می شود که خیلی جذاب است. او در ابتدا هیچ رفتار ناخوشایندی ندارد و کسی به مشکل دار بودن او شک نمی کند. افرادی که از بالا و پایین شدن زیاد در رابطه و واکنش های ناگهانی خوششان می آید، یا احساس می کنند رسالت نجات فردی اینچنین بی ثبات را دارند، وارد چنین روابطی می شوند.آخرش چه می شود؟درمان چنین فردی اگرچه کند و دشوار اما ضروری است. تمام تهدیدهای او به خودکشی باید جدی گرفته شود. باید با تفکر سیاه و سفید او مقابله و متهم شدن به بی عاطفه بودن را دائم تحمل کرد. زندگی به افراد دارای اختلال شخصیت مرزی از هر اختلال دیگری دشوارتر است. به هر حال باید مراقب بود به تفکرهای خود تخریبی او دامن نزد و به او فهماند که اگر دلخوری وجود دارد به معنای این نیست که از او متنفرند. سرانجام این افراد، اگر بعد از تلاش های مکرر برای خودکشی زنده بماند، در بیشتر موارد افسردگی است.[سابقه خودکشی، رفتارهای تکانشی، تصمیم های عجولانه و بدونفکر کردن به عاقبت کار ویژگی های شخصیت باران کوثری در فیلم «بغض» است.]6- محبوب خطرناک (اختلال شخصیت ضد اجتماعی)علائم:* در فعالیت هایی شرکت می کنند که خلاف قانون است و احتمالا سابقه بازداشت یا مشکلات قانونی دارد.* بارها به خاطر منافع خود، به دیگران دروغ می گوید و آنها را فریب می دهد.* تکانشی است، یعنی رفتارهایش ناگهانی است و به عاقبت آنها فکر نمی کند. اصلا انگار هیچ چیز برایش درس عبرت نمی شود.* بارها نشان داده برای رفاه و سلامتی دیگران اهمیتی قائل نیست.* ثبات و شرافت لازم در زمینه شغلی خودش را ندارد.* روحیه پشیمانی و عذرخواهی ندارد و در برابر آسیبی که به دیگران می زند یا ناراحتی هایی که درست می کند، به جای عذرخواهی، بهانه می تراشد و خود را توجیه می کند.چرا جذب چنین آدمی می شوم؟افراد ضد اجتماع به شدت در برقراری ارتباط مهارت دارند و خیلی سعی می کنند جذاب و بامزه باشند. آنها باعث می شوند احساس شود یک رابطه جالب دو طرفه برقرار شده و آینده ای پر از شادی و خوشبختی در زندگی زناشویی پیش روی است. واقعا چه کسی از این شرایط بدش می آید؟ البته قضیه به این سادگی ها هم نیست. گاهی افراد جذب کسی می شوند که به نظر جالب و قوی می رسند؛ آدمی که اگرچه خیلی خودش را احساساتی، مودب و با وجدان نشان می دهد اما در عمل نشانی از احترام به انسان ها در رفتارش نیست. احتمالا عزت نفس این افراد آسیب دیده است و برای خودشان به اندازه کافی، ارزش قائل نیستند.آخرش چه می شود؟اگر کسی فکر می کند صبرش لبریز نخواهد شد، همیشه می تواند سکوت کند، دروغ بشنود و تحقیر شود، همه بار مسوولیت زندگی را به تنهایی به دوش بکشد، با خیانت های مکرر کنار بیاید و پای محاکمه و مانند آن هم بنشیند، می تواند زندگی با چنین فردی را امتحان کند، در غیر اینصورت، هر جا جلوی ضرر را بگیرد، سود کرده است.[عبرت نگرفتن و برنامه ریزی مداومبرای تبهکاری، عاقبت خیلی از ضد اجتماعی های پیشرفته است که در فیلم «درایو» به تصویر کشیده می شود.]7- محبوب خودپسند (اختلال شخصیت خودشیفته)علائم:* خود را از همه مهم تر می داند و تمام وقت در حال تعریف از خود است.* خود را فرد خیلی خاصی می داند که تنها آدم های خیلی برجسته می توانند درکش کنند.* همیشه خودش را حق به جانب می داند و انتظار دارد بقیه در راستای خواسته های او رفتار کنند.* از دیگران برای خواسته های خودش سوء استفاده می کند.* توانایی درک دیگران یا همدلی با آنها را ندارد و در واقع بقیه را آنقدر مهم و با ارزش نمی داند.* به شدت به دیگران حسادت می کند اما مدعی است که این دیگران هستند که حسادت می کنند.* همواره نیاز به شنیدن تعریف و تمجید از سوی دیگران، به خصوص خانواده دارد.چرا جذب چنین آدمی می شوم؟برخلاف باور عمومی، بیشتر خودشیفته ها، مرد هستند. آنها خیلی جذاب و با اعتماد به نفس ظاهر می شوند و با دروغ ها و گزافه گویی های فراوان، دیگران را شیفته خود می سازند. اما اگر کسی به این افراد توجه کند، ممکن است به این دلیل باشد که درگذشته یاد گرفته همیشه در خدمت دیگران باشد و به خواسته های خود توجه نکند. همچنین اگر عزت نفس و اعتماد به نفسش خیلی ضعیف باشد، ممکن است کم کم طوری وارد بازی یک فرد خودشیفته شود که خودش هم باور کند او برتر است و دارد او را با همه ضعف هایش تحمل می کند. حتی شاید از این بابت از او ممنون هم باشد.آخرش چه می شود؟آدم های خودشیفته، یا در کودکی زیادی مورد توجه بوده اند یا برعکس، آنقدر بی اعتنایی دیده اند که با خودشیفته دارند از خودشان دفاع می کنند. درمان آنها دشوار است چون اصلا دیگران را در حدی نمی بینند که بخواهند آنها را تغییر دهند. اگر بتوان خیلی قاطع ماند و راه را بر تحقیر دیگران بست، برای مثال حد و مرزهای خیلی روشنی گذاشت، خیلی جدی و با بی اعتنایی می توان تا حدی اوضاع را کنترل کرد. همچنین اگر بتوان او را در بازی خودشانداخت و برای مثال با تعریف وسوسه اش کرد تا درست رفتار کند، اوضاع بهتر می شود. با اینحال، زندگی با یک خودشیفته می تواند تمام توان افراد را بگیرد و از آنها فردی افسرده و بدون اعتماد به نفس بسازد.[دارسی در فیلم «غرور و تعصب» به هیچ کس بها نمی دهد، هیچکس را در حد و اندازه خود نمی داند و از هر فرصتی برای سرکوفت زدن به دیگران و تحقیر آنها استفاده می کند.]8- محبوب فرساینده (اختلال شخصیت پرخاشگر – منفعل)علائم* به طور غیرمستقیم از انجام وظایف شغلی و اجتماعی سر باز می زند.* همواره از این شاکی است که بقیه او را درست درک نمی کنند.* در بسیاری از مواردلجوجانه به بحث و جدل می پردازد.* ظاهرا بدون هیچ دلیل مشخصی از افراد مافوق خشمگین است و از آنها دائم انتقاد می کند.* نسبت به آدم های موفق تر احساس حسادت می کند.* در بسیاری از موارد با اغراق، از مشکلات زندگی خودش گله دارد.* همواره بین اطاعت انفعالی و نافرمانی خصمانه در نوسان است.* رفتارهایش به طور غیرمستقیم، خوشبختی و موفقیت های شریک زندگی اش را از بین می برد.چرا جذب چنین آدمی می شوم؟جذب آدمی که همیشه با نیش و کنایه حرف می زند و همیشه خشم دارد، کار ساده ای نیست. اگر کسی چنین فردی را دوست دارد احتمالا می خواهد در نقش یک منجی ظاهر شود واو را از گرفتارهایی که می گوید، رها کند. علاوه بر این، شاید فردی که زیاد غر می زند، شبیه به یکی از والدین او باشد و با همه سختی هایی که رابطه با او دارد، باز برایش یادآور فضای خانه باشد و به همین دلیل رفتارهای اعصاب خردکن او را تحمل می کند.آخرش چه می شود؟افراد منفعل – پرخاشگر، اعتماد به نفس و عزت نفس دیگران را تخریب می کنند وتلاش برای تغییر او هم بی نتیجه است. در واقع این شخصیت ها می توانند دیگران را به طور کامل نهبود کنند. برای همین بهتر است این رابطه ادامه پیدا نکند. به علاوه بایدمراقب بود که تصمیم گیری یا تعیین تکلیف را به عهده او نگذاشت چون اوضاع سخت می شود و خلاصه حسابی پشیمانی به بار می آورد.[شخصیت اصلی فیلم «راننده تاکسی» از همه عصبانی است. عصبانیت او حد و مرزی ندارد. انگار باید از همه انتقام بگیرد. خشم او به همه مربوط است و فیلتری ندارد.]عشاق مضطرب و نیازمند9- محبوب هراسان (اختلال شخصیت اجتنابی)علائم:* به دلیل ترس از انتقاد و عدم تایید، از فعالیت هایی که نیاز به تعامل با افراد زیاد داشته باشد طفره می رود.* فقط مایل است با افرادی ارتباط برقرار کند که از آنها خوشش می آید.* به دلیل احساس شرم و یا ترس از مورد تمسخر قرار گرفتن، درمورد دنیای درونی خود با حتی صمیمی ترین اطرافیانش هم صحبتی نمی کند.* در موقعیت های اجتماعی دائم نگران این است که مورد انتقاد قرار بگیرد یا اینکه طرد شود.* به خاطر احساس بی کفایتی، از حضور در موقعیت های اجتماعی جدید اجتناب می کند و اگر هم در چنین موقعیت هایی حاضر شود، احساس کمتر و پایین تر بودن دارد.* معمولا سعی می کند وارد فعالیت های جدید و ناشناخته نشود.چرا جذب چنین آدمی می شویم؟بسیاری از آدم ها دوست دارند چیزها و افرادی را به دست بیاورند که به نظر دست نیافتنی هستند. آدم های اجتنابی هم به خاطر اینکه رابطه ای برقرار نمی کنند و از آدم ها، با هراس می گریزند، از همان گروه دست نیافتنی ها به حساب می آیند. از طرف دیگر، این افراد به نظر مظلوم هایی می رسند که نیاز به کمک دارند و میل افراد به نجات را قلقلک می دهند. آدم های اجتنابی به نظر خیلی هم امن می رسند چون تمایل به ارتباط با غریبه ها در آنها کمتر است. شاید دوستتان هم به همین دلیل جذب چنین آدمی شده است.آخرش چه می شود؟نباید به درمانش دلخوش بود. زندگی با اجتنابی ها می تواند خیلی کسل کننده باشد. اگر دیگران دل به دلش دهند و با همه کناره گیری ها و یکنواختی هایش کنار بیایند، کمکی به بهبود اوضاع نمی کنند. باید صر به خرج داد، قدم به قدم او را تشویق کرد، او را وارد جمع ها کرد و البته به محدود بودن هم عادت کرد.10- محبوب غمگین (اختلال شخصیت افسرده)علائم: * زندگی و رفتارهای او پر از غم و اندوه است.* احساس بی کفایتی و بی ارزشی دارد و اعتماد به نفسش خیلی پایین است.* نسبت به خودش دیدی منفی دارد و همیشه در حال سرزنش کردن خودش است.* بیشتر تمایل داردخودخوری کند و وقت زیادی را به غصه خوردن می گذراند.* نسبت به دیگران، از جمله افراد مهم زندگی اش هم دیدگاهی منفی و انتقادی دارد.* تمنایل زیادی دارد که دائم دچار احساس پشیمانی و گناه شود.چرا جذب چنین آدمی می شوم؟آدم های با شخصیت افسرده درنگاه اول خیلی فروتن و مودب به نظر می رسند. آنها آدم های آرامی هستند که مسوولیت همه چیز را به گردن می گیرند و از دیگران عذرخواهی می کنند. به علاوه به شدت این احساس را در آدم برمی انگیزند که بایداز آنها مراقبت کرد. از طرف دیگر، این دست از آدم ها، به دیگران فرصت مدیریت کامل رابطه را می دهند.آخرش چه می شود؟می توان رویکمک درمانگر حساب کرد. می توان عزت نفس او را بالا برد و به او کمک کرد به دنیا این همه تلخ نگاه نکند. جدا شدن از او درشما احساس گناه به وجود می آورد. اگر هم قرار بر ماندن با او باشد، باید مراقب بود خودمانعزت نفس را از دست ندهیم.[در فیلم «سگ آبی» مردی که از شدت افسردگی به ندرت حرف می زند، با یک عروسک ارتباط برقرار می کند.]11- محبوب آویزان (اختلال شخصیت وابسته)علائم:* توانایی تصمیم گیری در امور روزمره بدون کسب اطمینان و نظر پرسیدن از دیگران را ندارد.* نیاز دارد مسوولیت غالب حیطه های مهم زندگی را به عهده دیگران بگذارد.* به خاطر ترس از تنهایی، از مخالفت با دیگران یا حتی اظهار نظر پرهیز می کند.* به دلیل اینکه به توانایی هایش اطمینان ندارد، در شروع یا پایان کارها مشکل دارد.* به دیگران بیش از حد اهمیت می دهد و برای اینکه مبادا آنها را از دست بدهد، گاه تن به کارهایی می دهد که برای خودش خوشایند نیست.* وقتی قرار باشد رابطه ای را به پایان ببرد، از ترس تنهایی، سریع سراغ جانشین می گردد.* خیلی نگران است که به تنهایی نتواند از خودش مراقبت کند.چرا جذب چنین آدمی می شوم؟در افرادی که در کودکی، مسوولیت نگهداری از خواهر و برادر کوچکتر را برعهده داشته اند، احتمال اینکه در ارتباط های جدی زندگی شان سراغ افراد وابسته بروند بیشتر است. بعضی افراد، نیاز شدیدی دارند به اینکه احساس کنند فرد دیگری به آنها نیاز دارد، اینطوری احساس قدرت و ارزش می کنند. به علاوه، بعضی ها، وقتی می بینند طرف مقابل چقدر وابسته است، از اینکه بخواهند او را ترک کنند به شدت دچار احساس گناه می شوند.آخرش چه می شود؟افراد وابسته می توانند دیگران را به ستوه بیاورند. برای هر چیزی می خواهند نظر دیگران را داشته باشند و خودشان نمی توانند به تنهایی تصمیم بگیرند. باید سعی کرد او را عادت به مستقل تر بودن داد. به جایش انتخاب نکرد. اگر برای درمان اقدام شود فراموش نکنید که او تنهاب رای کسب رضایت دیگران حاضر به مراجعه است و خیلی نباید دل به درمان بست. باید سعی شود روابط اجتماعی او را گسترش داد و اگر تصمیم به قطع رابطه گرفته شد، باید برای سیل اشک هایش نیز آماده شد.12- محبوب سرسخت (اختلال شخصیت وسواسی)علائم:* ذهنش مشغول جزییات است و با اهمیت دادن به محدودیت ها، فرصت تفریح را از خود می گیرد.* آنقدر کمال گرایی او زیاد است که نمی تواند کارهایش را به پایان ببرد.* خود را حسابی وقف کار می کند.* بسیار پایبند اخلاقیات است و در این زمینه هیچ انعطاف پذیری ندارد.* نمی تواند از وسایل قدیمی خودش دل بکند و حاضر نمی شود آنها را دور بیندازد.* حاضر نمی شود در کاری با دیگران همکاری کند، مگر اینکه همه چیز مطابق میلش انجام شود.* معمولا خیلی خسیس است و به سختی برای خودش و دیگران پول خرج می کند.* غالبا لجباز و یکدنده است و می خواهد خودش، همه را تحت کنترل داشته باشد.چرا جذب چنین آدمی می شوم؟این افراد در نگاه اول، آدم های منضبط و با اخلاق و سختکوش به نظر می رسند و دارای ویژگی هایی هستند که همه آنها را تحسین می کنند. در بعضی موارد افرادی جذب چنین آدم هایی می شوند که خودشان را آدم های بی نظمی می دانند و با این کار انگار می خواهند بی نظمی های خود را بپوشانند یا جبران کنند. به علاوه عده ای هستند که به شدت اعتقاد دارند یکی از زوج ها باید به سختی کار کند و دیگری، چیز زیادی از زندگی و کارهای مهم آن سر در نیاورد.آخرش چه می شود؟زندگی با شخصیت وسواسی سخت است چون کم کم تبدیل به آدمی می شود که نقشی در زندگی ندارد، برایش تصمیم می گیرند، برنامه ریزی می کنند، بودجه را هم تعیین می کنند. به علاوه، این افراد بیشتر وقت خودشان را سر کار می گذرانند و از دیدن برنامه های کاری خود بیشتر به هیجان می آیند تا دیدن خانواده! البته اینکه سختکوش هستند؛ خیلی خوب است ولی وقتی هیچ زمانی برای تفریح ندارند و دلشان هم نمی آید پولی خرج کنند، چه فایده؟ خبر خوب اینکه احتمال درمان وجود دارد.

چگونه ثبات عاطفی داشته باشیم

[در فیلم «آملی» شخصیت آملی عاشق جزییات است. به چیزهایی توجه می کند که کسی متوجه آنها نمی شود. عادت های عجیب و غریبی هم دارد که دیگران را به تعجب وامی دارد.]

منبع:برترین ها

مطالب بیشتر برای زندگی بهتر


مرکز تخصصی استعدادیابی و آموزش کودکان


راهنمای انتخاب و خرید محصولات زناشویی


خدمات ایمپلنت بدون آسیب رساندن به لثه


درخواست مجرب ترین وکلا طلاق توافقی


درمان اختلالات گفتاری کودکان


موفقیت شما در کدام رشته تحصیلی است؟


مشاوره تلفنی طلاق

میخوای باکمترین هزینه دندون هاتو سفید کنی؟

درانتخاب همسرآینده‌تان دچارتردید شده‌اید؟


آسانترین راه خرید برنامه در کنسول ps4


آشپزی بدون دغدغه کثیفی گاز


سینما رو به خونت بیار!


دیگه لازم نیست از دندانپزشکی بترسید؟

خریدقسطی جهیزیه بدون نیاز به پرداخت اولیه

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

چگونه شخصیتی سالم داشته باشیم؟

۱۳۹۱/۰۴/۱۹


۱۹۵۸ بازدید

نقل مطالب در مطبوعات و نشریات با ذکر منبع بلامانع است.
اداره تبلیغ نوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها

چگونه ثبات عاطفی داشته باشیم
چگونه ثبات عاطفی داشته باشیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *