چگونه دل به دل راه دارد

 
helpkade
چگونه دل به دل راه دارد
چگونه دل به دل راه دارد

بارها و بارها این جمله را شنیده ایم “دل به دل راه دارد” اما واقعا نمی دانیم که این ضرب المثل از کجا آب می خورد،گاه هنگام ابراز علاقه به دیگری طرف مقابل هم ابراز می دارد که چنین حسی به ما دارد ،یا در ذهن داریم به کسی فکر می کنیم ناگهان یا با ما تماس می گیرد و یا با او برخورد خواهیم کرد ؟ این مواقع است که حس می کنیم واقعا پیوندی نامرئی بین قلوب برقرار است.

چقدر به این گفته معتقد هستید؟با ما باشید تا ریشه تاریخی این ضرب المثل جالب را بخوانید.

این ضرب المثل در مورد افرادی که به شدت به یکدیگر علاقه مند هستند ولی به دلایلی از یکدیگر دور می باشند به کار می رود. 

در دوره ای که پیامبر اعظم اسلام تازه به پیامبری برگزیده شده بودند، تعداد کمی از افراد با این دین جدید آشنا بودند که یکی از این افراد اویس بن عامر یا اویس قرنی بود و او از وارستگان و دینداران برجسته زمان خود بود.چگونه دل به دل راه دارد

اویس قرنی در یمن زندگی می کرد و به کمک یاران پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) با دین ایشان آشنا شده بود و به این دین علاقمند شده بود. آوازه ی دین داری و علاقمندی اویس به پیامبر رسیده بود. اویس مادر پیر و نابینایی داشت که نمی توانست به تنهایی از عهده ی زندگی اش برآید و به کمک تنها پسرش اویس نیازمند بود. اویس روزها شترچرانی می کرد و شترهای شهر را به صحرا می برد تا بچرند و با مزدی که از این کار می گرفت مخارج زندگی خود و مادرش را تأمین می کرد. ولی در آتش عشق دیدار پیامبر می سوخت. 

وقتی خبر علاقه ی اویس برای دیدار با پیامبر به ایشان رسید، پیامبر فرمودند:رسیدگی به مادر ناتوانت واجب تر است و سعی کن به او احترام بگذاری و دل مادرت را به دست آوری.

اویس به پیام، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) گوش کرد و پیش مادرش ماند ولی همیشه در آرزوی دیدن پیامبرش بود. تا اینکه یک روز آنقدر با مادرش صحبت کرد تا توانست او را راضی کند که سه روزه تا مدینه به تاخت برود، پیامبرش را ببیند و برگردد. اویس تمام مایحتاج مادرش را برای سه روز تأمین کرد و او را به دو نفر از همسایه ها سپرد تا در نبود او مرتب به مادرش سر بزنند، بعد از مادرش خداحافظی کرد و به طرف مدینه حرکت کرد. 

اویس بهترین اسب شهر را تهیه کرد و با کمترین باروبنه ولی با سرعت راهش را آغاز کرد. او یک شبانه روز تمام در راه بود تا به شهر مدینه رسید. در آن شهر سراغ خانه پیامبر را گرفت و سریع خود را به در خانه پیامبر رساند. ولی پیامبر آن روز در خانه نبود ایشان به شهر دیگری سفر کرده بودند و چند روز دیگر بازمی گشتند. اویس خیلی ناراحت شد، از یک طرف دوست داشت در مدینه بماند تا پیامبر بازگردند و از طرفی به مادرش قول داده بود سه روزه برگردد و اگر دیرتر برمی گشت مادرش نگران می شد. درنهایت اویس بدون اینکه پیامبر را ببیند مجبور شد به یمن برگردد. 

وقتی به شهرش برگشت. حتی به مادرش هم نگفت که موفق به دیدن پیامبر نشده. او با خود فکر می کرد مادرش از اینکه بشنود این همه زحمت رفت و برگشت بی نتیجه مانده ناراحت می شود.

وقتی پیامبر به مدینه برگشتند به یارانشان فرمودند:یک بوی آشنا در شهر پیچیده. در این مدت عزیزی اینجا بوده. یاران گفتند:بله پیامبر خدا چند روز پیش اویس به قصد دیدار شما به مدینه آمده بود ولی چون به مادرش قول داده بود نتوانست زیاد اینجا بماند. او خیلی ناراحت شد و بدون اینکه شما را ببیند به یمن برگشت. پیامبر فرمودند:اویس پیش من است چه در یمن باشد، چه در اینجا. 

تا اینکه سال ها گذشت و پیامبر اسلام در پایان عمر وصیت نمودند که بعد از مرگ من یکی از پیراهن های مرا برای اویس قرنی ببرید، چون او از دوستان و نزدیکان ماست. این مرد کسی است که به عدد موی گوسفندان قبایل بزرگ عرب در قیامت او را شفاعت خواهند کرد.

بعد از رحلت پیامبر گروهی از نزدیکان و یاران پیامبر، پیراهن ایشان را برای اویس به یمن بردند. اویس با دیدن یاران و نزدیکان پیامبر شروع به گریه کرد و از او پرسیدند چرا گریه می کنی؟ گفت می دانم پیامبر از این دنیا رفته اند و شما پیراهن ایشان را برای من آوردید.

یاران پیامبر تعجب کردند و گفتند:تو از کجا خبر داشتی پیامبر فوت کردند؟ اویس همانطور که گریه می کرد گفت:انگار دل من از این واقعه خبر داشت، درست است که من در یمن زندگی می کنم ولی دلم همیشه با ایشان بوده.

بارها و بارها این جمله را شنیده ایم “دل به دل راه دارد” اما واقعا نمی دانیم که این ضرب المثل از کجا آب می خورد،گاه هنگام ابراز علاقه به دیگری طرف مقابل هم ابراز می دارد که چنین حسی به ما دارد ،یا در ذهن داریم به کسی فکر می کنیم ناگهان یا با ما تماس می گیرد و یا با او برخورد خواهیم کرد ؟ این مواقع است که حس می کنیم واقعا پیوندی نامرئی بین قلوب برقرار است .چگونه دل به دل راه دارد

امام علی علیه السلام مى فرماید: «کینه و بدخواهى دیگران را از سینه خود دور کن تا بدخواهى به تو از سینه دیگران ریشه کن شود» «اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَیرِکَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِکَ»بسیار مى شود که افراد به دلیل سوء ظن یا حسادت یا اصطکاک منافع، نیات سوئى درباره انسان در دل مى پرورانند، چگونه مى توان آنها را از میان برداشت؟ امام مى فرماید: از خود شروع کن، ابتدا به قلب خویش مراجعه کن ببین آیا نیت سوئى درباره دیگران دارى یا نه؟ اگر دارى آن را از سینه ات پاک کن چیزى نمى گذرد که خواهى دید سینه دیگران نیز از نیات سوء درباره تو پاک شده است.

این مطلب دو دلیل دارد: نخست این که هرگاه انسان نیات بدى درباره دیگران داشته باشد خواه ناخواه در چهره یا سخنان و افعالش نمایان مى شود و همین امر سبب مى گردد دیگران در برابر او موضعى مشابه بگیرند اما هرگاه سخنان و چهره و اعمال کسى را از هرگونه بدخواهى پاک دیدند و آثار محبت و خیرخواهى در رفتار و گفتارشان نمایان گشت آنها نیز موضع مشابهى خواهند گرفت، بنابراین براى زدودن کینه ها از سینه ها و بدخواهى ها و نیات سوء دیگران باید از خودمان شروع کرد و این یکى از اصول مهم روانشناسى است که تا از خود شروع نکنى نباید انتظارى از دیگران داشته باشى .

دیگر این که رابطه مرموز خاصى در میان دلها برقرار است و ضرب المثل معروف «دل به دل راه دارد» یک واقعیت است. گویى دل ها در پنهانى با هم سخن مى گویند و رابطه برقرار مى سازند هنگامى که قلب کسى مملو از بدخواهى به دیگران گردد این پیام به قلب آنها منتقل مى شود و آنها مقابله به مثل مى کنند.

این گفتار حکیمانه در واقع چهره دیگرى از گفتار پیش از آن است و هر کدام براى زدودن آثار سوء از نیات و رفتار و گفتار دیگران تأثیر خاص خود را دارند. به همین دلیل در روایتى که از طرطوشى در کتاب سراج الملوک نقل کردیم هر دو با هم آمده است.

شایان توجه این که واژه «شر» مفهوم وسیعى دارد که هر نیت سوء و کینه و عداوتى را فرا مى گیرد. در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید تفسیر دیگرى نیز براى این کلام حکمت آمیز ذکر شده است و آن این که منظور امام(علیه السلام) این است که مردم را به کار نیکى موعظه نکن و از کار بدى نهى منما مگر این که قبلاً خودت آن کار نیک را انجام داده باشى و آن منکر را ترک کرده باشى، زیرا اندرز دهنده ناپاک سخنانش در دل ها اثر نمى کند.(1)

البته این سخن یک واقعیت است اما موافق منظور امام(علیه السلام) از گفتار حکیمانه بالا نیست، زیرا تعبیر به «صدر» در دو جاى این کلام حکمت آمیز نشان مى دهد که منظور، نیات سوء و کینه هاى درونى است نه افعال بیرونى.

این معنى نه تنها در رابطه انسان ها با یکدیگر، بلکه از یک نظر در رابطه انسان با خدا نیز صادق است، چنان که در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنْ أرادَ أنْ یَعْرِفَ کَیْفَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَاللهِ فَلْیَعْرِفْ کَیْفَ مَنْزِلَةُ اللهِ عِنْدَهُ فَإِنَّ اللهَ یُنَزِّلُ الْعَبْدَ مِثْلَ ما یُنَزِّلُ الْعَبْدُ اللهَ مِنْ نَفْسِهِ ؛ هر کس مى خواهد بداند چه مقام و منزلتى نزد خدا دارد به منزلت خداوند نزد خود بنگرد، زیرا خدا منزلت بنده را همان گونه قرار مى دهد که بنده منزلت خدا را در دل و جان خود قرار داده است».(2) در حدیث جالبى از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم که مردى خدمت آن حضرت عرض کرد: شخصى به من مى گوید من تو را دوست دارم چگونه بدانم که او راست مى گوید و واقعاً مرا دوست مى دارد؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود:«اِمْتَحِنْ قَلْبَکَ فَإنْ کُنْتَ تَوَدُّهُ فَإنَّهُ یَوَدُّکَ ؛ قلب خود را بیازماى اگر تو او را دوست مى دارى او هم تو را دوست مى دارد». (قلوب با یکدیگر راه دارند).(3)

این سخن را با حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) درباره امام و پیروانش پایان مى دهیم: یکى از یاران آن حضرت به نام «ابن جهم» عرضه داشت: فدایت شوم مى خواهم بدانم من نزد تو چگونه ام؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «أُنْظُرْ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ ؛ نگاه کن ببین من در نزد تو چگونه ام».(4)

گاهی اوقات احساس می کنیم علاقه به شخص خاصی دارد وجود ما را می سوزاند بدون اینکه او توجه خاصی به ما داشته باشد و یا حتی از ما بیزار است ، در چنین مواقعی خیلی از ما مخصوصا جوانان و نوجوانان دست به نفرین گشوده و بدترین اتفاقات ممکن را برای شخص محبوب خود می خواهند ، که در این حالت واقعا نمی توان گفت که من او را دوست دارم و او نه،چرا که ما خودمان را دوست داری اینقدر زیاد که نمی توانیم اینرا بپذیریم که وی ما را دوست ندارد ، اگر تو او را نفرین می کنی او هم از تو متنفر است علی رغم اینکه تصور میکنی محبوب توست ، البته

در ایم میان استثنائاتی هم وجود دارد که با بررسی ریشه ها می توان به نتیجه روشنی رسید .

البته شواهدی که از روایات آوردیم برای یک شرایط عادی است و شاهد مثالی بر شرایط نرمال و روابط معمول نه روابط عاطفی عمیق که خود مبحث جداگانه ای می طلبد . بحث ما در این جا این بود که نباید بدخواه و کینه توز بود.

و صفحه دل را باید از هر آنچه که ناشایست است شست و به جای خشم و کینه و نفرت،عشق و محبت دوستی را به قلب خود راه دهیم تا تبلور آن را در همگان مشاهده کنیم .

پی نوشت ها :

(1). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 411.

(2). بحارالانوار، ج 71، ص 156، ح 74.

(3). اصول کافى، ج 2، ص 652، ح 2.

(4). میزان الحکمه، ح 3149.

فرآوری : محمدی

بخش نهج البلاغه تبیان

منبع : سایت آیت الله مکارم شیرازی

تبیان، دستیار هوشمند زندگی

پل های ارتباطی

بلوار کشاورز،خیابان نادری،نبش حجت دوست،پلاک 12

public@tebyan.com

02181200000

دسترسی سریع

چگونه دل به دل راه دارد

محصولات و خدمات

اشتراک در خبرنامه

کلیه حقوق این سایت مربوط به موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان می‌باشد.

سلام دوستان

یه مدتِ یه آقایی تو دانشگاه به من توجه میکنه فقط نگاه نه سلام ( هم کلاسی نیستیم ) ، وقتی میبینمش حس میکنم اونم یه طوری میشه ، راستش حس میکنم اونم به من علاقه داره ، حالا سوالم اینه؛

واقعا دل به دل راه داره؟ راسته که میگن یکی رو دوست داشته باشی یا حسی بهش داشته باشی اونم این طوریه؟ راسته که دل به دل راه داره ؟

 

بیشتر بخوانید …

چگونه دل به دل راه دارد

آیا ما می تونیم از راه دور روی احساس و ذهن همدیگه اثر بذاریم؟

وقتی به کسی فکر می کنیم، اونم به ما فکر می کنه؟

اینکه میگن دل به دل راه داره چندان بی راه نمیگن !

علت بی خوابی های شبانه اینه که کسی به ما فکر می کنه ؟

خواب دیدن یک شخص ، دل به دل راه داره ؟!

کی میگه دل به دل راه داره ؟!

به هر کس که فکر کنم اونم به من فکر میکنه

به نظر شما دل به دل راه داره ؟

دل به دل راه داره واقعنی درسته اما ممکن کوتاه مدت باشه و یه نگاه یه احساس به خاطر همینه که میگن مواظب نگاهامون باشیم 

من  با یکی  تو ی  جای خوب اشنا شدم اصلا نمیشناختمش فکرشم نمیکردم ی روز باهم بشیم دوستای صمیمی اما ازبعد اون جشن باهم اشنا شدیم اما ی دوستی عادی دوست پسر دخترنبودیم اوایل اصلا ازش خوشم  نمیودم بدمم نمیومد حسی بهش نداشتم اما  بعد بیرون رفتنا وقتی شناختمش چقد پسر خوبیه ازش خوشم اومد نمیودم چرا بعد از ی سال و خورده ای جدیدا همش میاد توذهنم و میگم چقد این ادم باشخصیته وومن اشتبا میکردم بدم میومده از رفتارش یعنی ااونم بعد شناخت  من همین احساسو  و داره از من خوشش اومده که منم ی هو دلم براش تنگ شد اخه خیی شوخ وومهربون و باوقارخودم فک میکنم اینطور نیست چون ما تماس  تلفنی نداریم باهم تو چت در ارتباط نیستیم ولی باهم میریم بیرون اخریا که من نبودم همراشون گفتع بود که چرا من نیمدم به خواهرم اخه چه دلیلی داشته بپرسه هیچوقت هم باهم ابراز علاقه نکردیم برخوردامون باهم کاملا عادی بود  ولی واقعا پسر گلی هس ابه نظرتون دل به دل راه داره درواین مورد صدق میکنه یعنی جدیدا اونم به من فک میکنه البته ازمن کوچیک تره 

سلام با عرض ادب من دچاره ی مشکلاتی شدم میخوام بگم اولندش من قصده ازدواج تو گوشی ندارم اگرم اومدم فقط خواستم نظراته اقایونو بدونم من حجابو برا خدا گرفته بودم ولی هر وقت بیرون میرفتم هر پسری بیشتراشون به هر دختره باحجاب و بی حجاب نگاه میکردن الی من من خودمم بع کسی نگاه نمیکردم ولی من چون دین داشتم دوس داشتم ینفر پیدا میشد برا ازدواج نگام میکرد میومد منم گاهی وقتا احساس خوبی داشتم کسی نگام نمیکرد ولی کم کم انگاری هعی دیدم هر پسری جلوم به هرکی چه باحجاب چه بی حجاب نگاه میکنه کم کم حس کردم اوما از صورتع من یکیشونم خوشش نمیاد میگفتم مگه من چمه صورتم سفید خدا افریده گونه بهم داده منم انقدر غصه خوردم کم کم جوری فشار به مغزم اومد به هر چی پسره زنه دختره با صدا بلند فوش دادم خیلی دلم شکسته بود زوری تحمل میکردم ینفرم نگام برا زندگی کردنم نکرد نیامد چون من نیته پاک تو دلم داشتم میخواستم اگر کسی دوسم داشت میومد میخواستم کارایی کنم هم خدا ازم راضی باشع هم اون فشار بهش نیاد ولی دیدم هربار هرکی به هر دختری نگاه کرد الی من کم کم احساس کردم هیچ کس تو این دنیا منو دوس نداره با سادگی رفتم بیرون یکی پیدا نشد برا ازدواج نگام کنه بیاد با ارایش حجاب رفتم بازم نشد خلاصه چون پسرباز نبودم و از خدا میترسیدم چون نمیتونستم از طریقه گناه کردن کسیو علاقمند کنم به خودم برا ازدواج مریض شدم و داد زدم فوش به هرکسی دادم اقایون ازتون معذرت میخوام اگر اونایی که بهشون فوش دادم اگر تو اینجا هستین من پشته دره خونمون به پسرا فوش دادم منو ببخشید حلالم کنید تورو خدا من بدجنس نیستم خدا خودش اگاهع دلم شکسته بوده خیلی ناراحت بودم چون ی عده دیگع گناه میکردن من یا دخترا دیگه تاوانه گناه هاشونو باید پس میدادیم ی عده دیگه ازدواج کردن شوهرشونو برا مهریه انداختن زندان بخاطره پول همسراشونو عزیت کردن دخترا دیگه چه گناهی کردن چون پاکن کسی دوستشون برا زندگی کردنم نداره یارو پسربازی میکنه با پسرا تو پارکا میچرخه دوس میشه شماره بهم میدن بازم کسی برا ازدواج نگاش میکنه میخوادتش من چکار کرده بودم هر کدوم از شما به هر دختری نگاه کردین الی من منم بنده خدا بودم خدا بینه جانورا هم فرق نزاشته اصلا زشتم باشم خوشکلم نباشم باید هر کسی از هر دختری قسمتشم نیس خوشش بیاد نگاه کنه شاید اگه پول داشت خواستگاریشم میرفت الی من شاید من خوشکل اندازه اونا نباشم ولی همه چی خوشکلیم نیس خدا بع هرکسی اندازه هایه خودش زیبایی داده فک نمیکنید بی انصافی کردین یعنی دخترایی کع به امانته خدا خیانط میکنن موهاشونو اندامشونو میندازن بیرون مردا و پسرا نامحرو جذب میکنن و اون دنیا عزاب و شکنجه الهی میکشن اونا چطور به چشتون میاد شاید اسمشونو برا ازدواجم اورده باشین حتی قسمتتونم اگر نباشن ولی حجاب بعضی ها گرفتن گناه که نکردن خلاصع کار ندارم فقط فوش بهتون دادم حلالیت میخوام توبه کردم دیگه هیچ وقت پشته سره کسی از بدیش نمیگم ایشالا هر دختره با حجاب یا بی حجاب که به دلتونه اونی که قسمتتون خدا کرده بهم برسین و ایشالا خوشبخت شید خدانگهدار 

مسئله‌ی مهم آن است که هرگز از سؤال‌کردن دست برندارید. برای هر حس کنجکاوی، یک پاسخ وجود دارد.

نمی دانید؟! بپرسید!

می دانید؟! پاسخ دهید!

لیست کامل

© Porseshkadeh.com

سلاممیخواستم ببینم این جمله ی “دل به دل راه داره” تا چه حد صحت داره؟جمله قابل قبولی هستش یا نه؟

کارشناس بحث : اویس

سلام و عرض ادب
به گمانم قابل قبول باشه، باید خودتون به نتیجه این ضرب المثل برسید تا درکش کنید.
به این روایت دقت کنید.چگونه دل به دل راه دارد

حسن بن جهم می‏گوید: به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام عرض کردم: ما را از دعا فراموش نفرمایید.
فرمود: آیا فکر می‏کنی که تو را از دعا فراموش می‏کنم؟ آیا تصور تو اینست که من تو را دعا نمی‏کنم؟

با خودم فکر کردم که این بزرگوار برای شیعیانش دعا می‏کند، من هم که از شیعیانش هستم، پس برای من دعا می‏کند. لذا به حضرت عرض کردم: من فکر نمی‏کنم که شما ما را از دعا فراموش کنید.

فرمود: از کجا فهمیدی که تو را از دعا فراموش نمی‏کنم؟
عرض کردم: من شیعه‏ی شما هستم، شما هم برای شیعیانتان حتماً دعا می‏کنید، پس برای من هم دعا می‏کنید.

حضرت فرمود: آیا راه دیگری به نظرت می‏رسد که از آن کشف کنی من تو را دعا می‏کنم؟
گفتم: نه، راه دیگری به نظرم نمی‏رسد.حضرت فرمود: هر وقت خواستی بفهمی که من درباره ‏ی تو چگونه هستم، نگاه کن به وضع خودت، ببین من در دل تو چگونه‏ ام. به دل خودت مراجعه کن! ببین وضع من در دل تو چگونه است؟ از آن کشف کن که وضع تو هم در دل من به همان کیفیت است. یعنی اگر تو به من محبت می‏ورزی، بدان که من هم به تو محبت می‏ورزم. اگر من را دعا می‏کنی، بدان که من هم تو را دعا می‏کنم.

دل بی حساب و کتاب کاری نمیکنه، به قول آقای پناهیان، دل موجود عجیبیه!

[=”Tahoma”][=”Blue”] laila;243112 نوشت: نقل قول نوشته اصلی توسط عرشیان نمایش پست ها
حضرت فرمود: هر وقت خواستی بفهمی که من درباره ‏ی تو چگونه هستم، نگاه کن به وضع خودت، ببین من در دل تو چگونه‏ ام. به دل خودت مراجعه کن! ببین وضع من در دل تو چگونه است؟ از آن کشف کن که وضع تو هم در دل من به همان کیفیت است. یعنی اگر تو به من محبت می‏ورزی، بدان که من هم به تو محبت می‏ورزم. اگر من را دعا می‏کنی، بدان که من هم تو را دعا می‏کنم.
پس چرا گاهی اوقات خلاف این ثابت میشه، با تمام وجود به یکی محبت میکنیم ولی طرف بی خیاله بی خیاله
حدیثی که جناب عرشیان به آن اشاره نمودند مربوط به رابطه بین انسان و خداوند و میزان علاقه مندی انسان به خداوند است و این ارتباطی با محبت ما نسبت به دیگران ندارد.[/]

سوال:جمله ی “دل به دل راه داره” تا چه حد صحت داره؟قابل قبول هست یا نه؟

پاسخ:با عرض سلام و ادب خدمت همه دوستان و سروران گرانقدر

ضمن تشكر فراوان از جناب عرشیان به جهت روايت بسيار خوبي كه در تائيد اين حقيقت ارائه فرمودند بايد بگوييم احاديث و روايات متعددي به اين حقيقت اشاره دارد مثلا در حديث قدسي آمده است كه خداوند ميفرمايد: أنا جليس من ذكرنى يعني من همنشينم با كسانى كه مرا ياد كنند و ذكر من گويند.

لازم است اين نكته را هم بگويم كه در حكمت و فلسفه به اثبات رسيده است نفس انسان داراي مراتب متعددي است كه از جمله آنها مرتبه تجرد عقلي است .يكي از احكام مرتبه تجرد عقلي نفس انسان اين است كه فوق زمان و مكان است يعني تماني زمانها و مكانها را در به يك لحظه طي كرده و به صرف يك اراده يا يك توجه قلبي ميتواند سفرها و يا تاثيرات متعدد و فراوان داشته باشد كه از جمله آن تاثيرات و سفرهاي روحاني نفساني فرد، ذكر و توجه قلبي نسبت به افراد گوناگون است

ولذا در مواقعي كه اشتغال نفس به ادراكات مادي كم باشد، يعني فرد در حالت سكوت باشد ميتواند از اين توجه و يادآوري قلبي افراد گوناگون با خبر شود. به تعبير ديگر هرچه نفوس افراد قويتر بوده و كمتر درگير تعلقات و هواهاي نفساني بوده باشد و توجهش به عوالم مافوق بيشتر باشد، زودتر و بهتر و شفافتر ميتواند از توجه قلبي ديگران نسبت به خودش آگاهتر شود و در اين مقام بايد دانست كه هرچه انسان نسبت به مسائل شرعيه و احكام الهي كه اعم از واجبات و محرمات است اهميت بيشتري داده و بدانها بيشتر ملازم باشد، نفس قوت بيشتري يافته و از توجهات و تاثيرات بيشتري برخوردار شده بهتر ميتواند افرادي را كه در قلبشان به او توجه كرده اند مشاهده كند.
لذا اين مطلب كه هر دلي را به دل ديگر راه است، مطلبي برهاني و قابل دفاع در حكمت و فلسفه ميباشد.

ضرب المثل‌های ایرانی

آشنایی با معنی و مفهوم ضرب المثل دل به دل راه دارد

در این پست با معانی و مفهوم اصلی این ضرب المثل ایرانی و قدیمی آشنا می شوید با دانشچی همراه باشید.

۱- عشق و علاقه به افراد اگر راستین و حقیقی باشد باعث می شود این علاقه و دوست داشتن در دل فرد مقابل هم راه پیدا کند و او نیز محبت فرد عاشق را در دلش حس کند.چگونه دل به دل راه دارد

۲- یعنی محبت واقعی افراد به یکدیگر سبب می شود دوستی شان دو طرفه باشد.

۳- دوست داشتن جاذبه ای دارد که نیرویش از فرد عاشق به سوی معشوق کشیده خواهد شد.

۴- برخی انقدر یکدیگر را دوست دارند که پا را از این ضرب المثل فراتر می گذارند و می گویند دل به دل راه داره، برای ما شاهراه (داره)؛ یعنی فرد مقابل تاکید می کند من نیز فراتر از آنچه تو مرا دوست داری دوستت دارم.

۵- این ضرب المثل را زمانی به کار می برند که بُعد مسافت میان افرادی که یکدیگر را دوست دارند فاصله انداخته باشد.

نمونه تاریخی این ضرب المثل داستان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اویس قرنی است. اویس عاشق و دلداده پیامبر بود. وقتی برای دیدار پیامبر از یمن به مدینه آمده بود پیامبر تشریف نداشتند. از طرفی هم مادر پیر اویس زمان معینی را برای او مشخص کرده بود تا مبادا دیرتر از آن به خانه آید.

اویس منتظر ماند اما پیامبر نیامدند. ناچار بود که به خانه برگردد و امر مادرش را اطاعت کند چرا که پیامبر بارها از احترام به مادر و اطاعت از دستورات او سخن گفته بود. اویس گفت سلام مرا به پیامبر برسانید. و بدون موفق شدن به دیدار محبوبش به دیار خود بازگشت.

پیامبر که از مسافرتش برگشت انگار دانست که اویس آنجا بوده. فرمود بوی اویس می آید… یارانش نیز تایید کردند و سلام اویس را به او رساندند…

آری پیامبر خدا از محبت اویس به خود خبر داشت و  او را دوست می داشت. و همین دوست داشتن های یکدیگر بود که از احوال همدیگر باخبر می شدند.

 

اختصاصی – دانشچی

برچسبضرب المثل ایرانی ضرب المثل درباره دوست داشتن ضرب المثل عشق دو طرفه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

نام *

ایمیل *

چهار
 + 

 = 
ده

.hide-if-no-js {
display: none !important;
}

وب‌سایت دانش‌چی با هدف یک سایت آموزشی، تحقیقی، وبگردی و اطلاع رسانی در جهت پیشرفت علمی دانش آموزان، دانشجویان و کاربران اینترنت راه‌اندازی شده است.

 

دیروز احساس کردم که دوستام خیلی کم شدن و چندساعتی به فکر فرو رفتم و گفتم همه دوستام بی معرفت شدن.به خصوص از وقتی که ازدواج کردن؛

 تصمیم گرفتم همشون فراموش کنم.فراموش که نه!چون واقعا نمیتونم دوستامو با اون همه خاطرات شیرین کودکی و نوجوانی فراموش کنم.اما تصمیم گرفتم دیگه یادشون نکنم تا وقتی که خودشون بیان به سمتم و اون وقت منم معرفت خودمو نشون میدم.

تو همین حس و حال توی ذهن خودم یاد چندتایی از دوستان دبیرستان و چندتن از خویشان که مدت زمان زیادی هست که رفت و آمدمون به دلایلی کم شده،کردم.

امروز به نظرتون چی شد؟

چگونه دل به دل راه دارد

صبح زود از خواب بیدار شده بودم اما از جایم بلند نشدم و به دلیل اینکه هوا یه خورده سرد بود،زیر پتو به کارهای امروز فکر میکردم و برنامه ریزی میکردم.البته صبح زود من ساعت 8 بود.

گوشیمو برداشتم و دیدم دختر دایی sms داده.تعجب کردم و خوشحال شدم.آخه دیروز یادش کرده بودم.همون لحظه صدای در خونه اومد و از جایم بلند شدم و گفتم یعنی کی میتونه باشه؟

فکر میکردم مامور آبی،گازی چیزی اومده!چادرمو پوشیدم و رفتم در رو باز کردم و بازم شوکه شدم.

دقیقا یکی از اقواممون که دیروز به فکرشون بودم و رفت و آمدمون قطع شده بود به این دلیل که ما میرفتیم خونشون اما اونا نمی اومدن.(همیشه هم قسممون میدادن که اگه ما نمی تونیم بیاییم شما بیایید و به بزرگواری خودتون ببخشید اما…)

مامانم میگه هر رفتی،اومدی داره!

خلاصه تعجب کرده بودم و تعارف کردم اومدن داخل

مامانم اینا هنو خواب بودن؛رفتم آب جوش گذاشتم.

کمال کدبانوگری را نشان دادم و یک چای کم رنگ درست کردم.

بنده خدا پیش خودش میگفته الهی شکر که قبول نکرد عروسم بشه.

(یادم باشه بعدها این تکه اش پاک کنم.اگه سپهر بفهمه که پسر اینا ازم خواستگاری کرده!دیگه مگه اجازه میده سیزده بدر ها باهم بریم بیرون؟!)

مامانم بیدار شد و از پنجره رفت بیرون دست و روشو شست و از در اومد تو و سلام و علیک گرمی کرد.منم خنده ام گرفت و اومدم بگم از کدوم طرف رفتی که از این ور اومدی، مامانم چشم غرنه ام رفت و پشتش یه لبخند مهربون که فهمیدم باید نیشمو و دهنمو ببندم

(مثل جریان خواستگاریِ دفعه چهارم،سپهر علامتم داد برم تو حیاط تا اونم بیاد؛منم از پنجره رفتم بیرون و وقتی صحبتای یواشکی شیرینمون تموم شد و منو غرق شادی کرد،حواسم پرت شد و از در رفتم تو؛پدرنامزد شوخ و مهربون هم وقتی منو دید نامردی نکرد و ضایع ام کرد و گفت ستاره جون تو کی رفتی بیرون؟از کدوم ور رفتی؟منم سرخ شدم و همه زدن زیر خنده!سپهر هم پشت در شنید و روش نمیشد بیاد تو و بازم باباش صداش زد و گفت سپهر بیا ببینم به توافق رسیدین یا نه؟)

بعله!داشتم میگفتم که واسه مهمونمون چایی ریختم و مامانی ضایع ام کرد.گفت دختر گلم چرا چای کمرنگه؟چقدر چایی زدی؟گفتم مثل همیشه نصف قاشق زدم.بذارید یه کم دم بکشه.

تازه کمال کدبانوگری را به جا آوردم و بهار نارنج هم زدم رو چایی و زنجبیل هم جدا آوردم که اگر کسی دوست داشته باشه بزنه.

بعدش مهمونمون گفت که دیروز عصر فلانی(پسرش)احوال شما گرفته و پرسیده که عروسی ستاره کی هست؟و گفتم که چرا خونمون نمیان و فلانی(دخترش) گفته مامان جون تقصیر خودتونه.شما حتی عقد ستاره و آبجیش هم نرفتید و رفت و آمد باید دوطرفه باشه.چرا یه سر بهشون نمیزنی که اوناهم بیان خونمون؟!که امروز تصمیم گرفتم حتما بیام خونتون.

بعد پرسید حالا عروسیتون کی هست؟

منم اومدم بگم یک روز بعد از ظهر

که مامانی گفت انشاءالله هروقت خونشون تموم بشه

بله دوستان گلم.رشته کلام این بود:

دقیقا وقتی که به فکرشون بودم اونا داشتن منو یعنی ما رو یاد میکردن.

وحتی دوستانم که دیروز فکر میکردم حتی شماره منم فراموش کرده باشن

امروز یکیشون اس داد:

“ما که هستیم در جمال خاک تو…دل نثار لحظه دیدار تو…در رفاقت ذره ای ما را ببخش؛مشکلات است که نمیذارد بپرسم حالتو…”

اینجا بود که شاخ هام داشت زیادی در میومد و مطمئن تر شدم که دل به دل راه داره

راستی اینم نگفتم که دیروز پیش خودم گفتم ببین سپهر اصلا منو تمام آرزوهامو یادش رفته و بیشتر تو فکر آرزوهای خودشه و واسم وقت نمیذاره.اما فقط فکر کردم و حتی وقتی سپهر زنگ زد اصلا ناراحتی ام را نشان ندادم و برعکس طوری رفتار کردم که از این وضعیت بسیار خوشحالم و از او تشکر کردم.

اما خیالم باطل بود و مطمئن شدم همسری با تمام وجودش به فکر من و خوشبختیمونه.اگر وقتش واسه تفریح و گردشمون کم شده،فقط به این دلیله که داره سخت کار میکنه تا درآمد بیشتری کسب کنه و بتونه واسم عروسی آبرومندانه ای بگیره.

چون همون لحظه بهم اس داد:

“ستاره الهی من بمیرم که تو بتونی منو فراموش کنی و با یکی دیگه که وضعش خوب باشه خوشبخت بشی و به تمام آرزوهات برسی”

زدم زیر گریه و عصبانی شدم که چرا سپهر فکر کرده آرزوهای من همش مالی هست و نمیدونه وجودش و داشتن همچین همسری با این خصوصیات یکی از بزرگترین و مهمترین آرزوهای من بوده و آرزویم با به عقد هم در آمدنمان برآورده شده.

بهش زنگ میزدم اما رد تماس میداد.خدا میدونه تو اون لحظه چه حالی بوده که باعث شده اینقدر ناامیدانه این اس رو بده.

اس دادم و همه حرفامو براش نوشتم و گفتم سپهر الان شیطانه که نزدیک تو هست و کاری کرده که وجود خدا یادت بره و صدای دلنشین خدارو تو قلبت نشنوی و ناامید بشی.

واسم نوشت:

ستاره منو ببخش.خیلی دوستت دارم عزیزم.نمیدونم چم شده که حتی نتونستم جواب تلفن بدم.

هزار مرتبه الهی شکر که سپهر اینقدر به من و آرزوهام اهمیت میده و منم وقتی می بینم اینقدر براش مهم هستم مراعاتشو میکنم و بهش سخت نمیگیرم.نه که از آرزوهام بگذرم و بعد توی زندگی واسم بشه عقده و هر روز سرش خالی کنم اما آرزوهایم بُعد مالی ندارند و سعی میکنم فقط با خوش بودنمون لحظات را شیرین کنم.اصلا دوست ندارم در زندگی چشم و هم چشمی داشته باشیم.

یکبار هم بهش گفتم بریم ماه عسل اما اون گفتک”پس آرزوهات چی؟بعد به مشکل میخوریم.هر انسانی حق اینو داره که بخواد آرزوهاش برآورده بشه.به خصوص پدر و مادر دختر که آرزوشونه لباس عروسی تن دخترشون ببینن و با احترام و گرفتن جشن بفرستنشون خونه بخت.”چگونه دل به دل راه دارد

(قربون همسر مهربون و با فکرم برم)

منم خب همه اینا رو میدونستم اما دلم واسه سپهر و امثال سپهر که تعدادشون یعنی 95 درصد جوونای ایران،میسوزه!

خدایا کی میشه امام زمان(عج) ظهور کنه و این مشکلا نباشه.با اومدن امام زمان(عج) عدالت میاد.دنیا گلستان میشه

برای ظهور هرچه سریعتر حضرت مهدی (عج) صلوات بفرستید و دعا کنید.

بچه ها تو رو خدا نظرات واقعی بدید در مورد مطلب ها و خاطراتم.یعنی تعارف نداشته باشید.هرجا بد مینویسم بگید.

اگر موضوعاتم دیگه واستون جالب نیست بهم بگید.

البته ناگفته نماند که بیشتر مطلبامو به این دلیل اینجا مینویسم که در آینده بخونمشون و از تغییرات زندگی تجربه بگیرم و امیدوارم در آینده پیشرفت هایی کرده باشیم که از خواندن این خاطرات خوشحال شویم و خودم و همسرم را تشویق کنم و خدا را شکر کنیم.

و دلیل دیگر اینکه اینجا می نویسم چون جای امنی است که دیگه مامانم یا آبجیم نمیرن پیداش کنن و یواشکی همه اسرار و خاطراتمو بخونن.

راستی بچه ها یه سر به خاطرات ۱۱ بزنید ببینید من چی گفتم؟

چقد گریه کردم که ماشین نخره چون با خرجش عروسیمون عقب می افته اما سپهر قول داد تا  ماه رمضان خونمون کامل ساخته بشه و بعد ماه رمضان عروسی کنیم.

حالا  این ماشین همش داره خرج بالا میاره و سپهر جرات نداره حتی به من بگه که ماشینش خراب بوده.

حالا هی من بگم حس ششمم قوی هست و هی بگم عقل خانوم ها بیشتر از آقایونه و بهتر میتونن برنامه ریزی کنن و پیشرفت کنن و هی کسی باورش نشه!

بازم توکل برخدا و صبوری

حتما صلاحی در کاره که عروسیمون عقب بیافته.امیدوارم خدا پشت و پناهمون باشه و هیچوقت دستمون رها نکنه.

بای تا های

Copyright (c) 2006-2019 persianv.com All Rights Reserved

© باز نشر مطالب اختصاصی سایت فقط با ذکر منبع و لینک مطلب در سایت persianv.com مجاز میباشد .

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

* لطفا در مورد ایجاد تاپیک و نظرسنجی قبل از ثبت دقت فرمایید زیرا امکان ویرایش و یا حذف مطلب بعد از ارسال وجود ندارد.
همچنین شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت نیز می‌باشید.

شما باور دارین ک دل ب دل راه داره؟؟؟؟ مثلا من دارم ب یکی فک میکنم اونم بهم فکر میکنه؟؟؟؟؟

اگه خاطره با این موضوع دارین بگین

نه اعتقاد ندارم

چگونه دل به دل راه دارد

والا من كه دلم فقط به روده بزرگم راه داره 😷بقيه رو نميدونم

اگه رابطه واقعی و خالص باشه بله دل به دل راه داره چه زن و مرد چه همه ادم ها  با هم 

آیا می‌دانید در هفته ۳۶ بارداری باید برای ذخیره خون بندناف نوزادتان ثبت‌نام کنید؟!

آره با همسرم زیاد اینجور میشدیم یهو نصف شب ساعت ۳باهم بیدار میشدیم یا بهم زنگ میزدیم

بستگی داره. اگه شما ذهن خیلی قوی داشته باشین میتونین از راه‌دور رو فکر یه نفر تاثیر بزارین تا به شما فکر کنه. 

نه برعکسه اتفاقا

بله ب شدت 

علمی ترش میشه تله پاتی

خیلی پیش اومده ب ی چیزی فکر میکردم شوهرم در مورد اون مساله حرف زده یا جلوی ویترین مغا ه بودیم هر دو ب ی چیز نگاه میکردیم

چ جالب  

اره خیلی شده…وقتی کسیو دوست داری از این اتفاقا میفته

چجوری مثلا؟؟؟؟

آره منو همسرم توی دوران عقد زیاد اینجوری میشدیم

اینقدر زیاد که خودمون تعجب میکردیم

چجووریییی😧

اره ی دوستی دارم هروقت بهش فکر میکنم زنگ میزنه

قبلا بهش زنگ میزدم میگفت تو فکرت بودم

من بهش میخندیدم

الان دیدم نه واقعا راه زدن

با تچکر از وزیر راه وشهرسازی

اره اعتقاد دارم مخصوصا با شوهرو مادرم

یکبار گوشیمو نگاه میکردم تصمیم گرفتم به شوهرم اس عاشقانه بدم درحال تایپ بودم زنگ زد فکر کروم کارم داده کفت نه فقط یهو دلم هواتو کرد گفت زنگ بزنم حالتو بپرسم😄😄😄😄

من و شوهرم حتی گاهی خوابهای یکسان میبینیم. باهم به یه چیز فکر میکنیم. باهم یه چیز رو به زبون میاریم. 

اره قبول دارم ولی  خیلی کم پیش میاد وقتی دوستی علاقه و عشق واقعی و صادقانه باشه

همون جذب انرژی بین دو طرفه

ربطی به دل نداره٬ این انرژیها هستن که قابل انتقالن و دیگری رو متوجه میکنن.

مثل وقتی که تو خیابون یکی از پشت سر نگاهت میکنه تو متوجه میشی و برمیگردی بهش نگاه میکنی.

یا وقتایی که به یکی فکر میکنی بهت زنگ میزنه.

یا دلت یه چیزی میخواد که فرداش میبینی واست مهیا شده.

من فقط با همسرم راه به راه میشم اونم وقتی که من دلم هله هوله میخواد یهو میبینم همسرم با دست پر اومد بدون اینکه بهش بگم!!! 😶

من از یه مشاور نه این موضوع یه چیزی تو همین مایه ها پرسیدم گفت بهش میگن تله پاتی…گاهی جواب میده مثلا امروز داشتم برای خواهرم زنگ میزدم دیدم اشغاله قطع کردم دیدم خودش داشته زنگ میزدهچگونه دل به دل راه دارد

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت

قوانین و مقررات

نی‌نی‌سایت می‌باشید

مطالب این سایت تنها جنبه اطلاع رسانی و
آموزشی داشته و توصیه پزشکی تخصصی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین
مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان دانست. لطفاً پیش از استفاده از سایت
صفحه
“شرایط استفاده از سایت”
را مطالعه فرمایید. استفاده از این سایت
بدان معناست که شما قبلاً صفحه “شرایط استفاده از سایت” را مطالعه کرده
و به مفاد آن واقفید. نقل مطالب این سایت با ذکر منبع و نشانی اینترنتی سایت بلامانع است

چگونه دل به دل راه دارد
چگونه دل به دل راه دارد
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *