چگونه عاقلانه ازدواج کنیم

 
helpkade
چگونه عاقلانه ازدواج کنیم
چگونه عاقلانه ازدواج کنیم

فهرست مطالب

درست یا غلط در جامعه ما ازدواج سمبل موفقیت، شادی و پختگی است به همین خاطر بعضی ها ندونسته از ازدواج استفاده می‌کنن تا فقط یک چیزی رو به اطرافیانشون یا حتی به خودشون اثبات کنن. بعضی ها ازدواج میکنن تا به پدر مادرشون ثابت کنن که بزرگ و مستقل شدن. بعضی ها ازدواج میکنن تا به نفر قبلی زندگیشون ثابت کنن الان خوشحالن و اونو فراموش کردن. متاسفانه خیلی ها ازدواج میکنن تا به خودشون ثابت کنن آینده شون روشن‌ترو موفق تر از زندگی الانشونه.اما باید پذیرفت که ازدواج چیزی رو ثابت نمیکنه. بیاید به خودتون ثابت کنید که شما توانایی حفظ یک رابطه سالم رو دارید. برای ارتباط برقرار کردن و دوست داشتن یک نفر روی خودتون کار کنید.

همه ما به شدت تمایل داریم از کسی مراقبت کنیم و یا اینکه کسی از ما مراقبت کنه، این تمایل طبق مطالعات علمی به سیستم عصبی ما مربوط می‌شود. این حس کاملا نرمال و طبیعیه اما چیزی که نرمال نیست اینه که ازدواج کنید تا بار مسئولیت هاتونو بندازید رو دوش کسی دیگه یا برعکسش بخاطر اینکه میخواید به کسی لطف کنید و خلا هاشو پرکنید ازدواج کنید. تو یه ازدواج موفق هر دو نفر باید بصورت مجزا انسانهای توانا و پرتلاشی باشن و هر دونفر قادر باشن از پس کارها و مسئولیت های خودشون بربیان و در کنار هم مثل یک تیم به اهدافشون برسن.

خیلی از اوقات به این خاطر که حس میکنید سنتون داره بالا میره تصمیم میگیرید ازدواج کنید. ممکنه دوستاتونو ببینید که ازدواج کردن و بچه دار شدن و یه حس ترس به شما منتقل بشه که همه سروسامون گرفتن فقط شما تنها موندین. غرور و ترس باعث میشه نتونید منطقی تصمیم بگیرید و قبل از اینکه آمادگی شو داشته باشید ازدواج کنید. شجاع باشید بذارید اول اونی بشید که خودتون میخواید. صبر کردن سخته قبول، اما یه ازدواج شتابزده احتمال شکستش خیلی زیاده.

زخم‌ها و آسیب هایی که در بچگی بوجود میاد خیلی عمیق هستن باعث میشن ما شروع کنیم به رویا بافی که وقتی ازدواج کردیم خانواده‌ای رو میسازیم که لیاقتشو داریم. با خودتون و شریک عاطفیتون قسم میخورید که هیچ وقت اشتباهات خانوادتون رو تکرار نمیکنید چون یه جورایی به خودتون و اون مطمئنید. اما متاسفانه این اتفاق نمیوفته چرا!؟؟ چون اگر شما تمام زخم‌ها، کمبودها و مشکلاتی که خونه پدری داشتین رو تو خودتون حل نکنید، شک نکنید که این معضل ها به زندگی بعد از ازدواجتون هم سرایت میکنن.

چگونه عاقلانه ازدواج کنیم

 

 

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

86 بازدید

2.18k بازدید

2.35k بازدید

3.37k بازدید

3.14k بازدید

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

من میخوام برم خواستگاری ولی نمیدونم چه سوالاتی بایستی بپرسم؟

سلام دوست گرامی انچه در یک انتخاب درست و ازدواج مهم است ابتدا شناخت خودتان، علایق، اهداف شما هست لازمه است قبل از ورود به جلسات خواستگاری تمام انچه لازم است از خودتان بدانید را یادداشت کنید و توقعات، ایده ال های مورد نظر از همسرتان را مشخص کنید سپس الویت و نمره گذاری کنید و انچه ممکن است باعث تغییر شود را در نظر بگیرید سپس با شناخت خودتان وارد جلسه شوید در جلسات به صحبت های حاشیه ای نپردازید و مطالب و موضوعات اصلی را بیان کنید در کنار این مطالب، ستفاده از کتاب هایی که درباره سوالات خواستکاری هست، مشاوره حضوری و انحام تست به شما کمک می کنند

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

انسان ها در طول زندگی همواره محتاج و نیازمند یکدیگرند. در واقع زمانی که انسان خلق می شود نیازهایش هم به همراه او خلق می شود و اینجاست که خدای مهربان و دوست داشتنی مخلوقش را به حال خود رها نکرده و در مقابل نیازهایش بهترین راه های تامین و ارضای آن را قرار داده است.مثلا گرسنگی یک نیاز است و همه می دانیم شخص گرسنه با دیدن غذا سیر نمی شود و باید غذا را به طور کامل بخورد تا نیاز گرسنگی اش برطرف شود.نیاز به غذا، درست مصداق نیاز به جنس مخالف را دارد. در حقیقت نیاز جنسی یکی از نیازهای طبیعی، غریزی و قوی ترین نیاز انسان است که همچون گرسنگی فقط با تماشای جنس مخالف ارضا نمی شود و برای تامین آن دو راه پیش رو داریم؛ ازدواج و دیگری روابط خارج از ازدواج که اسلام با توجه به نگاه کامل و جامعی که به مسائل دارد، فقط سنگ ازدواج را به سینه می زند و تامین این نیاز و راه رسیدن به خیر و برکت را فقط از مسیر ازدواج می داند.کشوری در کتاب خود می نویسد: نیاز به جنس مخالف، معقول و غریزی است که اگر از راه صحیح تامین نشود فرد را در منجلابی فرو خواهد برد که انتهایش پوچی و ناکامی است. یکی از عواملی که مانع از به جریان افتادن صحیح و مطلوب نیروهای جسمی و ذهنی می شود، تسلط تمایلات جنسی بر وجود انسان است. وقتی نیروی جنسی کنترل و جهت دهی نشود، تمام فکر و ذکر فرد و قوای جسمی و روحی او، متوجه هوس بازی ها می شود و اگر در عمل هم فرصت هوس بازی پیدا نکند، ذهن او با فکر کردن و خیالپردازی های جنسی یا به تعبیری زنای ذهنی، دیگر فرصتی برای شکوفایی استعدادها و پرداختن به کارها حتی فعالیت های روزمره نمی یابد.در واقع احتیاج به فکر آزاد نیاز هر انسانی است تا از آن طریق به کمال الهی و پیشرفت هایی در زندگی دست یابد، اما دغدغه ها و دلمشغولی های ناشی از نرسیدن به جنس مخالف، آزادی فکر را سلب می کند و اگر این دلمشغولی ها ساماندهی و به ازدواج ختم نشود، بدون شک آغازی برای شروع روابط خارج از مسیر ازدواج و روابط جنسی پنهانی خواهد بود.آسیب های یک رابطه پنهانیاما برخی از جوانان جامعه کنونی ما بر این باورند که چرا خود را به دغدغه و زحمت بیندازند و تن به تعهد و ازدواج دهند. به عقیده آنها، با ایجاد رابطه پنهانی با جنس مخالف، نه تنها می توانند نیازهایشان را تامین کنند بلکه این امکان را دارند که در انتخاب و تعدد شرکای جنسی شان تنوع بیشتری داشته باشند.کشوری درخصوص آسیب های روابط خارج از ازدواج می گوید: معمولا روابط مخفیانه به دور از چشم اطرافیان و خانواده برقرار می شود و در هر دو طرف این ترس و اضطراب وجود دارد که نکند رابطه شان آشکار شود، زیرا با آشکار شدن روابط پنهانی، عفت دختر و غیرت پسر لکه دار می شود. در نتیجه برقراری این روابط نه تنها آرامش بخش نخواهد بود، بلکه می تواند تشدید کننده استرس و آشوب های روانی و تنش جنسی باشد.جوانی که به این گونه روابط مبتلاست، فقط برای لحظات کوتاهی فرصت دیدار دوست جنس مخالف را دارد و دائم به دنبال کنج و خلوتی است که به معشوق یا معشوقه اش فکر کند. بنابراین گوشه گیری و منزوی شدن از جمع و اطرافیان، یکی دیگر از آسیب های این گونه روابط است.از آنجا که در اغلب این روابط و دوستی ها هوس و نیاز و تمایلات جنسی و نه عقل حرف اول را می زند، خیلی ها بخصوص مردان، صرفا برای ارضای جنسی به این رابطه ها روی می آورند و از آنجا که دختران عاطفه و احساسات بیشتری دارند و در این دوستی ها وفادارترند و حتی نیت ازدواج در سر می پرورانند، لطمه بیشتری خواهند خورد. همچنان که در مواردی مشاهده می شود که یک پسر یا مرد در یک زمان، با چند دختر یا زن طرح دوستی و رابطه می ریزد.ممکن است بعضی دخترها و پسرها با این فکر که قرار است بعد با هم ازدواج کنند، درگیر ارتباط های کتبی، شنیداری و دیداری مختلفی شوند و از آنجا که افراد تنوع طلبند و دائم لحظات نو و تازه ای را برای خود طلب می کنند، پس از مدتی که از رابطه دختر و پسر می گذرد، جاذبه ها و ناز و عشوه ها که مربوط به اوایل دوستی است دیری نمی پاید که تبدیل به عادت می شود و دو طرف بخصوص پسرها نسبت به آن ارتباط قدیمی احساس خستگی می کنند و می خواهند وارد مرحله جدیدی از ارتباط شوند، مثلا اگر تا به حال با یکدیگر ارتباط تلفنی داشته اند، تمایل به ملاقات و ارتباط حضوری یا برقراری و طلب روابط جنسی دارند که معمولا در موارد طلب جنسی دختر مقاومت و پسر اصرار می ورزد و گاه پسر برای به کام رسیدن و متقاعد کردن جنس مخالف، از ادامه رابطه کناره گیری می کند تا از طریق ضربه یا تشدید احساسات و علاقه دختر، او را وادار به برقراری روابط نامشروع کند، بنابراین گناه قبلی زمینه ساز گناه بعدی می شود و نهایت روابط ناپسند و خارج از مسیر ازدواج تبدیل به یک عادت ناپسند و عادی در هر دو جنس مذکر و مونث می شود و تاسف بارتر آن که عده ای از این افراد بعد از ازدواج هم مایل به ادامه این گونه روابط نامشروع هستند.در نتیجه روابط نادرست با جنس مخالف موجب پایین آمدن ارزش های اخلاقی در هر دو جنس می شود و در این روابط این دختران هستند که به ابزاری درمی آیند که روزانه با تغییر آرایش و نوع و مدل لباس و جذابیت های کلامی و جسمی، برای تیمار احساسات و عواطف لطمه خورده خود باید زمینه ساز ادامه این روابط حتی از نوع جنسی باشند.دختری می خواهم آفتاب مهتاب ندیدههر فردی در فطرت خویش، به دنبال پاکی و پاکدامنی است و همواره برای خود بهترین ها را طلب می کند.کشوری می افزاید: حتی پسرانی که به قول معروف هفت خط روزگارند، وقتی می خواهند ازدواج کنند به مادر و اطرافیانشان می گویند برایم دختری انتخاب کنید که آفتاب مهتاب او را ندیده باشد. در واقع دخترانی که به علت داشتن روابط پنهانی، گناه آلود می شوند، به سرنوشت خودشان پشت پا می زنند. این امر باعث می شود که آنان به جرم داشتن رابطه های ناسالم، شرایط ازدواج سالم را از دست بدهند.کشوری می گوید: به پسری که با چند دختر دوست بود، گفتم چرا آن دخترها را به خود مشغول کرده ای، دست کم با یکی از آنان ازدواج کن. به من گفت: آنها مرا دوست دارند، برایم هدیه می خرند، دائم مراقبم هستند و طوری رفتار می کنند که من از هر نظر تامین می شوم. مگر مریض هستم که سرپرستی خانواده را قبول کنم و نانخور اضافی بیاورم؟ ضمنا اگر بخواهم ازدواج کنم فکر می کنی که اینها زن زندگی اند؟! اینها هر روز با یکی دوستند، دختری که براحتی با من رابطه مخفیانه و نامطلوب برقرار می کند، از کجا معلوم که پیش از من با فرد دیگری رابطه و دوستی نداشته باشد و در نتیجه اینها برای چند روز خوشی و جوانی کردن من بس اند! البته عکس این موضوع هم مصداق دارد و دختر هم چنین افکاری به سراغش می آید.احساس عذاب وجدانبیشتر دختران و پسرانی که با هم روابط و دوستی های نامشروع دارند، پس از پایان دوستی احتمال این که با شخص دیگری ازدواج کنند وجود دارد، اما آنهابه نوعی به همسر آینده شان خیانت کرده اند، زیرا آنها سرمایه های جسمی، جنسی، روحی و معنوی شان را قبلا برای افراد دیگری هزینه کرده اند و بدون شک این افراد در آینده در مقابل همسرشان دچار رنجش خاطر و عذاب وجدان می شوند. حال اگر از همه آفات و آسیب های روابط نامشروع بگذریم، چون این روابط رضایت خدا را به همراه نداشته، به نوعی گناه و نافرمانی از او محسوب می شود و اگر توبه و اصلاح در کار نباشد، لطف و برکت الهی از زندگی رخت بر می بندد.به واقع اسلام منکر لذت های جنسی و محبت آمیز افراد نمی شود، بلکه این نیاز را همچون نیاز فرد گرسنه به غذا قابل احترام دانسته، اما تامین و ارضای آن را در کانون پرمهر و محبت خانواده و نه در دل اجتماع، معنا می کند.خداوند انسان را به گونه ای آفریده که بدون همسر ناقص است. فرد هر چه از نظر علم و ایمان و فضایل اخلاقی بالا رود، تا همسر اختیار نکند به کمال مطلوب نمی رسد. جنس مذکر و مونث از نظر روحی، جسمی، جنسی و معنوی به یکدیگر نیازمندند و هنگامی که پیوند زناشویی بستند، همدیگر را کامل می کنند و این قانون را همانی گذاشته که ما را خلق کرده است. ازدواج علاوه بر تامین نیازهای جنسی، تعهد، تکامل، رشد شخصیتی و از همه مهم تر توالی نسل را به ارمغان می آورد. متعهد شدن در برابر همسر و خانواده برای هر فردی، قدرت، بزرگواری و احساس مسئولیت اجتماعی می آورد. بسیاری از لیاقت ها و استعدادهای درونی فرد با ازدواج بارور و بالنده می شود و در تشکیل خانواده، لذت و رشدی است که هیچ چیز جای آن را نمی گیرد.پس عاقلانه ازدواج کنید، عاشقانه زندگی کنید و بدانید که عشق مشروع هدیه ای است از جانب معبود و به گفته خداوند متعال مطمئن باشید، زنان پاک به مردان پاک تعلق دارند.منبع:جام جم آنلاین

 

دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج


لاغری موضعی با لیزر

چگونه عاقلانه ازدواج کنیم

اینجا یکی از هتلهای کیشه! همین حالارزروکن


مرکز تخصصی استعدادیابی و آموزش کودکان


بدون خجالت محصولات جنسی را آنلاین بخر


رسیدن به اوج لذت جنسی با این محصولات


راهنمای انتخاب و خرید محصولات زناشویی


به همسرت اعتماد نداری؟

خریدقسطی جهیزیه بدون نیاز به پرداخت اولیه

هتل و بلیط مقصد موردنظرت رو آنلاین رزرو کن

ساخت و تعمیر دندانهای مصنوعی با قیمت مناسب


انواع جراحی زیبایی سینه


برای سفارش این ست فقط کافیه کلیک کنی!


خدمات ایمپلنت بدون آسیب رساندن به لثه


درخواست مجرب ترین وکلا طلاق توافقی

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

انتخاب برای ازدواج یکی از بزرگترین و مهم ترین انتخاب های عمر شما است که برای آنکه خوب از پسش برآیید باید مهارت تصمیم گیری را بلد باشید. مهارت تصمیم گیری اگرچه یک مهارت عمومی است اما در موضوع ازدواج بیشتر از هر وقت دیگری به کارتان می آید.

اگر در مواجهه با افراد نمی توانید قضاوت درستی درباره آنها داشته باشید، اگر نمی توانید دو کفه خوبی ها و بدی های آنها را همزمان با هم ببینید و اگر برای هر تصمیم گیری مدت ها مردد می مانید و نمیتوانید یک انتخاب خوب داشته باشید باید ابتدا مهارتهایی را برای انتخاب بیاموزید تا بتوانید بهترین انتخاب را برای ازدواج و یک زندگی مستحکم داشته باشید.

چرا برخی از افراد، عاشق کسی می شوند که از زمین تا آسمان با هم تفاوت دارند؟ آیا این تفاوت ها طبیعی است و می توان همه چیز را درست کرد؟ اگر جوابتان به پذیرش این تفاوت ها منفی بود باید چطور رفتار کنید تا کمترین آسیبی متوجه تان شود؟ همه اینها را با دکتر روشنک امامزاده، روانشناس مطرح کردیم. این مطلب را بخوانید تا پاسخ پرسش هایتان را بیابید.

آنچه که در کیفیت و کمیت (تداوم و استحکام) یک زندگی عاشقانه نقش دارد، انتخاب صحیح و عاقلانه است. گفته می شود که در انتخاب یک فرد به عنوان شریک زندگی، هم عقل و منطق و هم احساس و عواطف باید دخیل باشند. نمی توان یک نفر را فقط برمبنای عقل انتخاب کرد ولی هیچ احساسی نسبت به او نداشت، در عین حال نمی توان یک نفر را بدون منطق فقط دوست داشت؛ بنابراین هم منطق و هم احساس باید در کنار هم به یک انتخاب خوب منجر شوند. اما آنچه که در این میان مهم است اولویت این دو مقوله است. باید در مراحل اول انتخاب، عقل و منطق را به کار گرفت و یک نفر را بررسی کرد و سپس احساس را به میان آورد و دید کسی که عقل را انتخاب کرده، احساس می پذیرد یا خیر؛ بنابراین انتخابی که ابتدا عقل آن را پذیرفته و بعد احساس هم وارد شود، یک انتخاب صحیح خواهد بود.

چگونه عاقلانه ازدواج کنیم

در یک رابطه عاشقانه باید در بسیاری از مسائل حد متعارفی از نزدیکی یا اصطلاحا هم کفو بودن رعایت شود. هم کفو بودن مسائلی از قبیل سطح خانوادگی، فرهنگی، طبقه اقتصادی، اجتماعی، اعتقادی و… را شامل می شود. ما در هم کفو بودن «عین هم بودن» را مدنظر نداریم. اصلا نمی شود که دو نفر به لحاظ همه این مسائل عینا مانند هم باشند؛ حتی دو خواهر از یک خانواده شرایط دقیقا مشابهی ندارند. منظور ما از هم کفو بودن این است که تفاوت ها از زمین تا آسمان نباشد. زمانی که دو نفر در یک موضوع در دو سوی یک منحنی قرار بگیرند؛ یعنی مثلا درباره مسائل اقتصادی یکی از دو طرف به شدت پولدار و دیگری به شدت فقیر باشد و میزان تفاوت ها بسیار زیاد شود، آن وقت است که احتمال رسیدن به تفاهم و نزدیک شدن بسیار کم می شود. در یک روابط عاشقانه گفته می شود که دو نفر باید برای کم کردن تفاوت ها به سمت یکدیگر حرکت کنند و سعی کنند تفاوت ها را پذیرفته و به آن احترام بگذارند. این رمز یک زندگی عاشقانه و موفق است. اما زمانی که تفاوت ها بسیار زیاد باشد، تلاش برای نزدیک شدن و درک تفاوت ها خنثی می شود و دونفر نمی توانند دنیای یکدیگر را درک کنند. همین جا سرآغاز اختلافات و کشمکش ها می شود. ما هیچ وقت نمی گوییم تلاش کنیم که یکدیگر را تغییر بدهیم و اصلا بحث تغییر نیست بلکه بحث، پذیرش و احترام به تفاوت ها است.

نوع رفتار یک فرد در پاسخ به درخواست عشق نیز بسیار مهم است. البته این مسئله بیشتر درباره خانم ها صادق است چرا که معمولا آقایان درخواست عشق کرده و خواستگاری می کند و این خانم ها هستند که باید پاسخ دهند. رفتاری که یک خانم دارد و نوع پاسخی که می دهد ممکن است در بروز اتفاقات بعدی یا ناکامی های طرف مقابل نقش داشته یا نداشته باشد. به این معنی که ممکن است یک خانم کاملا رفتار، پوشش و لحن صحبت مناسبی داشته باشد اما باز هم بعد از پاسخ منفی او، آقا رفتارهای نامناسب و خشونت بار داشته باشد. در این صورت آقا از ابتدا زمینه اختلالات و رفتارهای پرخاشگرانه داشته و رفتار مناسب خانم نتوانسته از بروز خشونت جلوگیری کند. علت رفتار چنین فردی در درون خود اوست و حتی اگر خانم دیگری با رفتار دیگری هم طرف عشق او بود، پرخاشگری صورت می گرفت. اما گاهی اوقات ممکن است خانم رفتار و واکنش های دوسویه داشته باشد؛ یعنی در عین حال که پاسخش به درخواست عشق آقا منفی است اما رفتارهایی نشان می دهد که ممکن است به علاقه مند بودن تعبیر شود؛ یعنی ممکن است خانم با آقا به رستوران برود، به تماس های او پاسخ بدهد و… اما پاسخ او منفی باشد. در این صورت خانم بوده که زمینه سوءتفاهم را در آقا به وجود آورده و همین سوءتفاهم در نهایت به رفتارهای ناهنجار و خشن منتهی می شود. در این صورت آقا تصور می کند بازی داده شده و خانم به دوست داشتن او تظاهر کرده؛ در حالی که جواب منفی داده است؛ بنابراین احتمال رفتارهای خشونت بار زیاد بوده و مسئولیت آن خانم را هم در بر می گیرد.

عشق نامتعارف آن نوعی از خواستن ها و دوست داشتن ها ست که پایه و اساس محکم و منطقی پس آن وجود ندارد؛ مثلا اگر از فرد بخواهید که چند دلیل منطقی برای عشق خود بیاورد، احتمالا نخواهد توانست و پاسخ مناسبی ندارد و در جواب این سوال دائما دلایل احساسی می آورد و خبری از عقل در آن نیست. آقایی که اعتقادات مذهبی بسیار محکم و شدیدی دارد، شاید در ابتدا یک خانم با کمترین اعتقادات را به دلیل احساسات دوست داشته باشد و تظاهر کند که اعتقادات برایش مهم نیست؛ اما سرانجام این اختلاف بسیار زیاد، خود را نشان داده و اختلافاتی ایجاد می کند. چرا که این دونفر همدیگر و دنیای همدیگر را نمی فهمند.

به نظر می رسد کسی که براساس احساسات، یک نفر را که در دنیای کاملا متفاوت به سر می برد دوست داشته و عاشق او می شود، زمینه هایی از کمبودهای عاطفی و اختلالات روانی دارد. شاید آشکارا نتوان این اختلالات را مشاهده کرد اما رگه هایی از این کمبودها و اختلالات را می توان در سراسر زندگی او دید؛ مثلا گاهی درباره افرادی که با خانم های بسیار مسن تر از خود ازدواج می کنند گفته می شود که آقا از کمبود مادر یا عواطف مادری رنج برده و حالا یک تکیه گاه عاطفی مادرانه را در همسر خود جست وجو می کند یا مثلا کسی که عاشق فردی می شود که در جایگاه اجتماعی به مراتب برتر از خودش قرار دارد، احتمالا دستخوش احساسات سطحی شده و درمان کمبودهای خود را در فرد مقابل می یابد؛ بنابراین عواملی مثل سن- منظور تفاوت های بسیار زیاد سنی است نه اختلاف سنی متعارف چند سال- طبقه اجتماعی، وضع اقتصادی، موقعیت فرهنگی و حتی مکان جغرافیایی محل زندگی و… همگی باید مدنظر قرار بگیرد.

زمانی که فردی تحت تاثیر احساسات یا اختلالات و کمبودهای خود تصمیم اشتباهی می گیرد؛ احتمال اینکه واکنش های بعد از این اشتباه هم غلط باشد بسیار زیاد است؛ یعنی کسی که براساس توهمات خود عاشق یک نفر می شود که در جایگاه اجتماعی به مراتب بالاتر قرار دارد، به احتمال زیاد با پاسخ منفی و ناکامی رو به رو خواهد شد. به تبع همان احساسات یا اختلالات، این بار هم به احتمال زیاد، به روشی نامناسب و غیرعقلانی با این مشکل و ناکامی رو به رو می شود؛ بنابراین تصمیم اشتباه ممکن است تا مراحل وخیم تری زندگی فرد را درگیر کند. حتی ممکن است نتیجه این ناکامی خشونت های بسیار و اعمال مجرمانه باشد.

نمی توان یک نفر را بدون منطق فقط دوست داشت؛ بنابراین منطق و احساس باید در کنار هم به یک انتخاب خوب منجر شوند.

دو نفر باید برای کم کردن تفاوت ها به سمت یکدیگر حرکت کنند و سعی کنند تفاوت ها را پذیرفته و به آن احترام بگذارند.

خانه > ازدواج > ازدواج عاقلانه یا عاشقانه؟ + احساس بهتر است یا منطق؟

اگر از جوانان تازه به عرصه رسیده نظرخواهی کنید قطعا عنوان خواهند کرد که عشق ملاک اصلی و غیر قابل تردید برای ازدواج است.

 

ازدواج بدون عشق معنا و مفهومی ندارد.

 

چگونه عاقلانه ازدواج کنیم

اما زمانی که چند سال از عمر جوانی انسان می گذرد، با کسب تجربه های ارزشمند، به این نکته ی طلایی پی می برد که، بنایی که با عقل و منطق و با عصاره ی مهر ساخته شود، بی شک پایدارتر از بنایی است که بی پشتوانه ی عقلی و تنها با تکیه بر عشق و دوست داشتن ساخته می شود.

 

عشق شرط لازم برای شروع یک زندگی است اما شرط کافی نیست.

 

در روانشناسی ازدواج یک نکته ی طلایی وجود دارد و آن هم این است که، هیچ گاه باطن زندگی خودتان را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکنید.

 

گاهی پیش می آید که در مواجهه با زندگی دوستان و آشنایان حسرت بخوریم، احساس شکست و ناکامی کنیم. گاهی در امر ازدواج و انتخاب شریک زندگی هم ممکن است این اتفاق رخ دهد. فردی که برای ازدواج به ما پیشنهاد شده است، قرار نیست نسخه ای از مرد یا زن رویایی و ایده آل ما باشد.

 

قرار نیست تما ویژگی های مثبتی که در دیگران می بینیم یک جا در وجود همسرمان جمع شده باشد.

 

باید قبول کنیم زندگی مهارت تحمل و پذیرش تفاوت هاست.

 

مرد یا زنی که شما در کنار او احساس آرامش می کنید، ممکن است از نظر نزدیک ترین دوست تان غیر قابل تحمل باشد.

 

پس خوشبختی شما در کنار همسرتان شکل می گیرد نه در رویاهایی که در ذهن خود پرورانده اید.

 

بطور معمول یک سری نکات وجود دارند که در روابط و زندگی بیشتر زوج های موفق دیده شده که ممکن است در حد یک توصیه باشد.

 

ازدواج هویتی جدید به مرد و زن می دهد.

 

پسر و دختری که مجرد هستند، تنها نقش فرزندی را در خانواده ایفا می کنند. مسولیت های سترگ زندگی، بر دوش پدر و مادر است. انسان مجرد به نوعی در آزادی و بی قیدی خاص دوران تجرد سیر می کند.

 

ولی ازدواج آغاز مسولیت پذیری است. ازدواج پذیرش تعهدی است که هر فرد در قبال همسر و در قبال زندگی مشترک برعهده می گیرد.

 

بسیاری از اختلاف های زناشویی در ابتدای زندگی هم از همین مسئله نشات می گیرد که، زن و مرد هنوز نتوانستند از قالب فرزندی به قالب همسری رجوع کنند.

 

مسولیتی را که در خانه ی پدری همواره پدر یا مادر بر عهده داشتند، حالا بر گردن خود فرد افتاده است.

 

این پذیرش و وفق دادن خود با شرایط، برای بعضی افراد کمی دیر اتفاق می افتد.

 

اما اگر در همان روزهای نخست بپذیریم که زندگی مان تغییر شگرفی کرده است و قرار است از این به بعد بار زندگی را به دوش بکشیم؛ می توانیم امیدوار باشیم که، اختلافات کوچک را تبدیل به موفقیت های بزرگ زندگی کنیم.

 

بسیاری از افراد، پیش از ازدواج بسیار آرمان گرا هستند.

 

یعنی تصور می کنند همسر آینده ی آنها باید تمام ویژگی های خوشایندی که برای یک انسان زمینی قابل تصور است را، دارا باشد.

چگونه عاقلانه ازدواج کنیم

 

پس طبیعی است که پس از مدتی احساس شکست و سرخوردگی خواهند کرد.

 

تجربه ثابت کرده است که تمام ویژگی های خوب و مثبت در وجود یک فرد جمع نمی شود. به طور خلاصه هیچ انسانی کامل نیست. پس کمال گرایی صرف در امر ازدواج راه به جایی نخواهد برد.

 

عده ای توقع دارند همسری،

 

 

و همین طور از خانواده ی اصیل و نجیب اختیار کنند.

 

به راستی چه کسی بدش می آید، که همسرش تمام این ویژگی ها را یک جا داشته باشد؟!

 

اما چیزی که اغلب ما فراموش می کنیم، رجوع کردن به صفات، شخصیت، منش، خانواده و به طور کلی داشته های فردی خودمان است.

 

برای اینکه یک ازدواج عاقلانه را شکل دهیم و از عقل و منطق به عشق برسیم؛ ابتدا باید ملاک های مورد نظر مان را الویت بندی کنیم. گاهی پیش می آید که در مواجهه با یک خواستگار سردرگم می شویم و کلاف کار از دست مان خارج می شود.

 

چرا که هنوز نمی دانیم چه چیزی برایمان مهم تر است.

 

بعد از اینکه ویژگی های مد نظر خود را الویت بندی کردید؛ باید به این موضع رسیدگی کنید که، قرار نیست تمام نداشته ها، حسرت ها و آرزوهایتان را وجود همسرتان جامعه ی عمل بپوشاند.

 

به طور کلی ازدواج یک بستر برای صیقل خوردن، آرامش یافتن و فراهم کردن مسیر پیشرفت است.

 

ازدواج هدف نیست مسیر است.

 

گاهی به طور اشتباه تصور می کنیم که همسر باید تمام نداشته های زندگی گذشته ی ما را فراهم کند و اگر چنین اتفاقی رخ نداد، سرخورده شده و احساس شکست می کنیم. باید آموخت که تجرد و تاهل به تنهایی سبب سعادت و شقاوت یک فرد نخواهد بود.

 

انسان در ضمیر خویش باید به سمت تعالی گام بردارد.

 

داشتن شریک و همراه تنها سیر صعودی را تسریع می بخشد. آن هم در صورتی که شریکی که انتخاب می کنیم به معنای واقعی شریک باشد. یعنی اهداف مشترکی با ما داشته باشد.

 

همه ی انسان ها به فراخور حال خود و بر اساس موقعیت خانوادگی، ویژگی های شخصی خود، دیدگاه متفاوتی نسبت به امر مهم ازدواج دارد. اما نباید فراموش کنیم که در کنار ویژگی های خاص، یک سری شرایط وجود دارد که پیش فرض هستند.

 

یعنی اگر این چند ویژگی در فرد مقابل وجود نداشت یا کمرنگ بود، به صلاح نیست که به ازدواج با او به طور جدی بیندیشید.

 

به عنوان مثال: پایبندی به اخلاق ، عفیف و نجیب بودن، غیرت و تعهد کاری، وفاداری، صداقت و….

 

ازدواج مقوله ای بسیار مهم و حساس است. قرار نیست کسی به شما القا کند که چه چیزهایی برایتان مهم باشد و الویت های خود را بر چه اساسی تعیین کنید. هیچ کس جز خود شما قرار نیست با فرد مورد نظر برای تمام عمر پیمان ببندد.

 

پس برای از اینکه تصمیم عاقلانه ای بگیرید ابتدا خوب فکر کنید و تمام جوانب را بسنجید، از مشاوران آگاه و خبره کمک بگیرید.

 

مطالعه کنید و تمام مهارت هایی را که لازم است کسب کنید.

 

همینطور با خانواده و دوستان نزدیک خود مشورت کنید واز آنها راهنمایی بگیرید؛ سعی کنید از تجربیات موفق دیگران بهره و از تجربیات ناموفق درس عبرت بگیرید. یادتان باشد، ازدواج یک فرآیند منطقی و یک تصمیم بلند مدت دو نفره است، که می تواند تعیین کننده ی سرنوشت دو خانواده و یک نسل بعد از شما باشد.

 

در نتیجه می بایستی مناسب ترین و بهترین تصمیم را برای این امر خیر در نظر داشته باشید.

 

در ضمن بدانید که بعد از آنکه انتخاب مناسبی نمودید، می بایست انرژی مضاعفی را جهت حفظ و نگه داری چنین رابطه ای بگذارید.

 

در روانشناسی ازدواج یک نکته ی طلایی وجود دارد و آن هم اینکه، هیچ گاه باطن زندگی تان را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکنید. پس از دیدن موفقیت ها و پیشرفت های ظاهری دیگران حسرت نخورید و قبول کنید که هر کس زندگی خودش را دارد.

 

قرار نیست که فرد مقابل نسخه ی اصلی همسر ایده آل ما باشد، چرا که زندگی مهارت تحمل و پذیرش تفاوت هاست. ازدواج آغاز تعهد و مسولیت پذیری است. ازدواج هویتی مستقل از خانواده به فرد می دهد. باید پس از ازدواج از قالب فرزندی خارج شد و در قالب نقش همسری به ایفای نقش پرداخت. باید پذیرفت که زندگی پس از ازدواج تغییر کرده است و ما هم باید هم سو با این تغییر پیش برویم.

 

کمال گرایی در ازدواج شما را به جایی نخواهد رساند. چرا که بی شک هیچ کس کامل نیست و هر کسی هم دوست دارد که همسرش بی عیب و نقص ترین فرد روی زمین باشد!

 

بهتر است قبل از ازدواج اولویت های خود را فهرست کنید و آگاهانه به تحلیل فرد مقابل بپردازید. ویژگی های مثبت و منفی اش را هم زمان در نظر بگیرید و با دیدی روشن به قطعیت برسید. به یاد داشته باشید که این شما هستید که قرار است تمام عمر با خوبی ها و بدی های فرد مقابل زندگی کنید پس باید مستقل باشید و در کنار مشورت گرفتن از افراد آگاه، بهترین تصمیم را بگیرید و به یاد داشته باشید که انتخاب گام اول است، مهمتر از انتخاب، حفظ و نگهداری این رابطه و شکوفا کردن آن است.

 

نظر شما چیست؟ ازدواج پایدار چه نوع ازدواجی است؟ ازدواج عاشقانه یا عاقلانه؟

خیلی زیبا بود ممنون. چقدر ساده و روان نکات مهم رو گوشزد کرده. دست نویسنده درد نکنه…

سلام من توی مطلب ازدواج فیلیا نظرات دانشمندان رو در مورد ازدواج میخوندم گفته بود ازدواج عشقه.عشق هم نگاه احساسی به قضیه ازدواج هست

سلام به قول مولانا هر چه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل مانم از آن عقل در شرحش چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت گرچه تفسیر زبان روشن‌گر است لیک عشق بی‌زبان زان خوش‌تر است آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رو متاب تا دلتون بخواد نظر و دیدگاه درباره ی ازدواج و عشق و عقل وجود داره. نمیشه نظر واحدی رو به عنوان فصل الخطاب مطرح کرد

مطالب خوبي بود ممنون يكي از معايب ازدواج در سنين پايين ميباشد كه بدون مطالعه وآگاهي صورت ميگيره و اون حس قشنگ باهم بودن ودو كنار يكديگر آرامش داشتنو آدما درك نميكنن و فقط هورمون لذت جويي در سنين كم خودشو نشون ميده

با سلام واقعا ساده، مفید و کاربردی بود. ممنونم ازتون

تمامی فعالیتهای این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است | 1396 © AROOS.CO


https://www.aroos.co/wp-content/uploads/2017/06/aroos-co-eshgh-ya-ezdevaj-mixdown.mp3Downloads-icon

توی حیاط دانشگاه ملاقاتش کردم، پسر خوب و قابل احترامی بود. خوش سر و زبون و خوش تیپ. تو اولین برخورد متوجه شدم اونم از من خوشش اومده! هر چند رشته هامون مختلف بود و سر کلاس نمی دیدمش اما بالاخره سلف و کتابخونه و راهرو ها و نگاه های یواشکی کار دستم داد. یهو دیدم به دیدنش عادت کردم!

ارتباطمون بیشتر شد، گاهی حضوری و بیشتر تلفنی و پیامکی وخلاصه هرجایی که می شد با هم باشیم. چند ماه گذشت و دیگه حسابی وابستش شدم تا اینکه بحثمون جدی شد و به فکر ازدواج افتادیم. من تهرانی بودم و اون شهرستانی. قرار شد با خانوادش به تهران بیان برای خواستگاری.

 

دل تو دلم نبود و فکر می کردم این اتفاق یعنی آخر خوشبختی. وقتی در خونه رو باز کردم، از دیدن افرادی که پشت در بودن خشکم زد. یادمه خواستگاری خواهرم فقط دو سه نفر اومده بودن اما گویا در شهر پسری که دلباخته اش شده بودم رسم فرق می کرد. نزدیک به ده نفر!

چگونه عاقلانه ازدواج کنیم

این اولین تفاوتی بود که من دیدم. اون روز به نظرم عادی اومد. مثل خیلی تفاوت های مهم تر که خانوادم متوجه شدن و به من گفتن و من گفتم: من باید با این پسر ازدواج کنم. حالا که از یک زندگی پر از اختلاف و دعوا خسته شدم و دیگه اثری از عشق دیروز نیست، متعجبم که چطور متوجه نشدم با این همه اختلاف فرهنگی و مخالفت خانواده ها و تفاوت های اعتقادی، من و اون نمی تونستیم باهم خوشبخت باشیم. کاش یکی اون روز ها من رو از خواب بیدار می کرد …

 

ماجرایی که خواندید، نه قصه بود و نه افسانه! صحبت های یکی از دوستان بود که بعد از هفت سال زندگی مشترک، و با وجود پشت سر گذاشتن مشکلات زیاد، نتوانست زندگی اش را حفظ کند و تصمیم گرفت یک پایان تلخ را به تلخی بی پایان ترجیح دهد.

هنوز بعد از چند ماه جدایی، رد پای سال های سختی که گذرانده در حرف ها و آه هایش پیداست. هفت سال از بهترین روزهای جوانی اش به پای علاقه ای گذاشته شد که بدون هیچ گونه منطق و دلیل درستی به وجود آمد. همان داستان تکراری عشق در یک نگاه!

 

ازدواج یعنی انتخاب یک شریک همه جانبه! شما اگر قرار باشد چند میلیون پول را با کسی شریک شوید تا کار اقتصادی بکنید، آیا بدون فکر و منطق پیش می روید؟ چطور می توانید برای شراکت مادام العمر و همه جانبه ی ازدواج، به لرزیدن دلی و بالا رفتن ضربان قلبی اکتفا کنید؟

البته از طرفی نمی توان انتظار داشت که بدون علاقه و محبت، با کسی پای سفره ی عقد بنشینید. شاید حفظ توازن بین کشش های احساسی و تصمیم گیری منطقی، مهم ترین عامل یک ازدواج موفق باشد.

 

سن ازدواج یعنی سال های جوانی، روزهای هیجان و قلیان احساس است. یک جوان بیشتر تحت تاثیر هیجاناتش قرار می گیرد و این اصلا بد نیست اما مشکل زمانی ایجاد می شود که این هیجانات زندگی او را اداره کنند.

از انتخاب رشته تحصیلی گرفته تا شغل و انتخاب همسر، همگی نیازمند تعقل و البته علاقه است. توانایی که بسیاری از جوانان نیاموخته اند. مهارت انتخاب عاقلانه البته با وجود دوست داشتن و میل باطنی، مهارت مهمی در زندگی محسوب می شود که از سنین کودکی باید آموخت.

 

اما این بدان معنی نیست که شما به عنوان یک جوان تقصیر را گردن کمبودهای تربیتی بگذارید و بگویید:من نمی توانم و حال که دلباخته ام باید ازدواج کنم!

یکی از ویزگی های هیجان این است که زود خاموش می شود و آنوقت عقل مصلحت اندیش سر و کله اش پیدا شده و زندگی عاشقانه تان را پر از علامت سوال های بی پاسخ می کند.

شاید یکی از بهترین راه ها برای جلوگیری از دلدادگی های غیر اصولی ازدواج به موقع باشد. اما به نظر من حفظ خطوط قرمز در روابط و دوری از موقعیت های گناه خود می تواند به کنترل هیجانی که ممکن است به انتخاب نا صحیح منجر شود، کمک کند.

 

مهم این است شما بدانید که تمام نگاه های یواشکی و قرارهای سر کوچه درختی و متن های عاشقانه که برای هم می نویسید، وقتی زیر یک سقف بروید و بخواهید “زندگی” کنید، کاربری خود را از دست می دهند. آنوقت باید “فن زندگی مشترک” را بلد باشید.

گاهی این بلد بودن به تنهایی کافی نیست چون هر چه تلاش می کنید به نتیجه نمی رسید. مثل باغبانی که فن باغبانی را خوب می داند اما بذری که کاشته، بذر خرابی است. هر چه به او برسد، به بار نمی نشیند. انتخاب غلط شریک زندگی حکم همان بذر خراب را دارد که به بار نمی نشیند.

 

شاهد این ادعا آمار بالای طلاق مخصوصا در چند سال اول بین زوج هایی است که یکدیگر را عاشقانه و بدون توجه به روحیات هم و شرایط زندگی، انتخاب کردند. خیلی زود “دوستت دارم”ها تبدیل به “نمی خواهم ریختت را ببینم” می شود اگر عشق و محبت بر پایه ی شناخت و آگاهی نباشد.

شما جوانی که در چنین پیچ و خم های زندگی قرار دارید و بر سر مصلحت انتخاب همسر آینده، عشق عجولانه را بر دوراندیشی ترجیح داده و آنطور که باید تفکر همه جانبه نکرده اید، امیدواریم نخواهید راه طی شده دیگران را دوباره بیازمایید. چون زندگی فرصت آزمون و خطاهای تا این حد و اندازه بزرگ نیست …

ازدواج عاقلانه شامل رابطه خوب، مشارکت واقعی، تلاش، انعطاف پذیری و
تعهد کامل است. در ادامه به هر یک از این ویژگی ها می‌پردازیم.

همه ازدواجهای خوب یک مؤلفه‌ای مشترک دارند: رابطه‌ی خوب. و
بدون استثنا همه ازدواج های بد مشکلات مربوط به ارتباط دارند و زن و شوهر نمی‌توانند
به خوبی با هم ارتباط کلامی برقرار کنند. رابطه خوب بدین معنا
است که برای گفتگو در دسترس هستید، با تمام وجود به همسرتان گوش می‌دهید و با لحنی
مهربانانه نیازها و خواسته هایتان را بیان می‌کنید.

رابطه خوب ابزار قدرتمندی در ازدواج است که سه ویژگی دارد:

چگونه عاقلانه ازدواج کنیم

شما می‌توانید با همسرتان صحبت کنید. هر دو شما باید بتوانید
با هم گفتگو کنید، به‌طوری که نظریات و احساساتتان را به گونه ای مؤثر
انتقال دهید.

با تمام وجود به حرفهای همسرتان گوش دهید. اگر احساس می‌کنید
در شرایطی نیستید که به حرفهای همسرتان گوش دهید، موضوع را به او بگویید و زمان دیگری
را برای گفتگو تعیین کنید.

تا جایی که می‌توانید حرفهای خودتان را با لحنی ملایم بیان
کنید. وقتی مهربانانه صحبت کنید، فضایی گرم و صمیمانه خلق می‌کنید و بدین طریق شرایط
را برای همسرتان راحت‌تر می‌کنید تا به آنچه می‌گویید، گوش دهد.

هسته بنیادی ازدواج عاقلانه، ایجاد مشارکت واقعی است. هر دو
همسر برای ارتباطشان ارزشی یکسان قائل هستند. هر دو نفر بخشی از یک تیم هستند. هر
دو در هر اتفاقی که برای یکی از آنها بیفتد، خوب یا بد، شریک هستند. وقتی مشکلی پیش
بیاید، یکی دیگری را سرزنش نمی‌کند، بلکه در پی راه هایی است که شرایط را بهبود دهد.

تصور کنید که می‌خواهید در یک تیم فوتبال بازی کنید. شما باید
تعهد بدهید که در همه‌ی تمرینات و کارهای آمادگی تیم شرکت کنید. در واقع، شما باید
بازیکنی در خدمت تیم باشید. بازیکن ارزشمند بودن در تیم بدین معنا است که موفقیت تیم
در اولویتتان باشد. اگر دوتا گل هم بزنید اما درنهایت تیم ببازد، شما نیز بازنده
هستید و دفعه بعد باید کار تیمی بهتری انجام دهید. همین اصل در ازدواج نیز صدق می‌کند.
باید کارهایی انجام دهید که موجب خوشحالی هر دو طرف شود. فرض کنید شما شغل خوبی در
یکی از شهرها پیدا می‌کنید که از محل کار همسرتان فرسنگها فاصله دارد. اگر مجرد بودید
شاید فرصت خوبی بود اما حالا که متأهل هستید، باید فکر کنید و ببینید چه تصمیمی
برای هر دو شما بهترین است.

در ازدواج خوب، شما به عنوان بخشی از یک تیم، باید علاوه بر
خودتان به همسرتان نیز توجه کنید.

اغلب، مردم برای سرگرمی، برنامه های ورزشی و برای اینکه خودروشان خوب
کار کند، تلاش زیادی می‌کنند؛ اما بسیاری از آنها توقع دارند ازدواجشان که عاملی
مهم و تعیین کننده در شادمانیشان است؛ خودبه خود در مسیر رشد قرار گیرد.

شما باید برای رشد زندگی مشترک و تغییر ارتباطتان، وقت و
انرژی صرف کنید. تلاشی که صرف ارتباطتان می‌کنید، بهترین سرمایه‌گذاری است که می‌توانید
در زندگی‌تان داشته باشید. با این سرمایه گذاری، ده برابر بیشتر دریافت خواهید
کرد.

وقتی برنامه‌ریزی زمانی می‌کنید، همسرتان را فراموش نکنید. ببینید
شبها چه مدت از وقت شما به انجام کارها، تعهدات و جلسات مختلف سپری می‌شود و چقدر
زمان به همسرتان اختصاص می‌دهید. به یاد داشته باشید که باید همسرتان را نیز در
برنامهریزی زمانی‌تان قرار دهید.

اشخاص انعطاف‌پذیر در مقایسه با اشخاصی که انعطاف‌پذیر نیستند،
از سطح شادمانی بیشتری برخوردارند. زن و شوهر باید در هنگام بروز مشکلات آنقدر
انعطاف داشته باشند که احساس ناکامیشان را کنار بگذارند و تمرکزشان را بر رابطه شان و یکدیگر
متمرکز کنند. وقوع حوادث نامنتظره بخشی از زندگی است. آموختن این مهارت که چطور
ناامیدی و ناکامی را کنار برانیم و منعطف باشیم، از مهارتهای ارزشمندی است که موجب
غنای زندگی مشترک می‌شود.

وقتی در مورد مسائلی فکر می‌کنید که طبق برنامه ریزی شما پیش
نرفته است، سعی کنید هدف بزرگتری را که از داشتن ارتباطی فوق العاده به دست می‌آورید، در نظر بگیرید.
درک کنید فقط چون شرایط طبق خواست و برنامه ریزی شما پیش نمی‌رود، بدین معنا نیست
که نمی‌توانید در جستجوی موارد مثبت باشید.

شما باید صد درصد به ازدواجتان متعهد باشید. شما تعهد داده اید که برای
همیشه با همسرتان باشید، این بدان معناست که در زمانهای خوب و بد در کنار هم باشید.
اگر یکی از شما کمتر از صد درصد تعهد بدهد، قدرت ارتباطتان کاهش خواهد یافت.

وقتی شرایط خوب پیش برود، به‌راحتی احساس می‌کنید که به
همسرتان تعهد دارید. شما به گونه‌ای احساس می‌کنید که انگار بخشی از تیم برنده هستید و از
ارتباطتان سودمندی زیادی بهدست می‌آورید؛ اما وقتی شرایط خوب پیش نرود و درباره‌ی
زندگی مشترکتان احساس ناامیدی کنید، احساس تعهد چالش برانگیز می‌شود. در شرایطی که احساس
ناامیدی می‌کنید، حتی شاید فکر کنید که بهتر است از یکدیگر جدا شوید. به‌جای مشکل،
بر راه حل تمرکز کنید و به همسرتان نشان دهید که به ارتباطتان
متعهد هستید.

عدم تعهد موجب می‌شود که همسرتان به عدم اطمینان شما توجه
کند و درنهایت موجب آزردگیتان شود. او همیشه در دسترستان نخواهد بود، هر دو احساس
تنهایی می‌کنید، اگرچه خیال می‌کردید که زن و شوهر هستید. هرگز فراموش نکنید که چقدر
تعهد شما به ازدواجتان مهم است. تعهد کمتر از صد درصد، می‌تواند موجب تضعیف
ارتباطتان شود.

وقتی شما و همسرتان با مشکلاتی روبه رو می‌شوید، به او بگویید که به
ازدواج و ارتباطتان متعهد هستید. این موضوع به هر دو شما یادآوری می‌کند که
ازدواجتان فرآیندی بلندمدت و مشکلات کوتاه مدت و زودگذر هستند.

شما را دعوت می کنیم تا در همین راستا مقالات «نکته هایی که ای کاش قبل از ازدواج می دانستم» را بخوانید. 

شما را دعوت می کنیم تا در همین راستا مقالات «نکته هایی که ای کاش قبل از ازدواج می دانستم» را بخوانید. 

چگونه عاقلانه ازدواج کنیم

منبع

کتاب ازدواج عاقلانه؛ نویسندگان: دکتر باربارا دی آنجلیس،
دکتر نیل کلارک وارن، دکتر پاتریشیا لاو

مترجمان: شمس الدین حسینی؛ الهام آرام نیا؛ انتشارات نسل
نواندیش

ورود به سایت

ستاره | 1397 مهر 14

به نظر من تنها راز شاد بودن در زندگی اینه که سخت نگیریم و بدونیم هیچ چیز این دنیا پایدار نیست
به نظر من فقط این عامل تعیین کننده شادی یا ناراحتی آدمهاست
و اینکه واقعا باید تلاش کرد واسه شاد بودن
هیچ کسی مسئول این نیست که ما رو تو زندگی شاد کنه و خوشبختمون کنه جز خودمون

برای ثبت نظرات لطفا ابتدا وارد سایت شوید

چگونه عاقلانه ازدواج کنیم
چگونه عاقلانه ازدواج کنیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *