چگونه میشود با خدا دوست شد

 
helpkade
چگونه میشود با خدا دوست شد
چگونه میشود با خدا دوست شد

چطور می شود عاشق خدا شد

۱۳۹۱/۱۲/۰۸


۳۴۴۹۶ بازدید

نقل مطالب در مطبوعات و نشریات با ذکر منبع بلامانع است.
اداره تبلیغ نوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها

در قرآن آمده است كه اگر خدا را دوست داريد از پيامبر(صلي الله عليه و آله ) تبعيت كنيد تا خدا هم شما را دوست بدارد . اينچنين مي توانيد با خدا رابطه ي دوستي برقرار كنيد و در كارهايتان هم از او كمك بگيريد.

  پيامبر(ص) حبيب خدا و «دوست اوست» و بديهي است كه دوستي با دوست يار، دوستي با «او»ست. علاوه بر اين كه پيامبر(ص) و امامان(ع) به عنوان واسطه فيض و در ورودي نيز مطرح مي باشند، چنان كه پيامبر(ص) فرموده است: «انا مدينه العلم و علي بابها؛ من شهر علمم و علي در آن است» خداوند متعال نيز براي رسيدن بندگان به فيض خويش، مراجعه به پيامبر(ص) را اجازه داده است.

«ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوك…؛ و اگر آنان وقتي به خود ستم كرده بودند پيش تو مي آمدندو از خدا آمرزش مي خواستند و پيامبر [نيز] براي آنان طلب آمرزش مي كرد، قطعا خدا را توبه پذير مهربان مي يافتند» (نساء، آيه 64).

چگونه میشود با خدا دوست شد

بنابراين سخن گفتن با پيامبر(ص) به عنوان واسطه فيض خدا نه تنها مشكلي ندارد بلكه چه بسا نزد خدا دوست داشتني تر نيز باشد. براي توضيح بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم.

 

 

با توسن خيال به هر سو شتافتيم   از دوست غير نام و نشان نيافتيم

 

 

 

 

دلبر نشسته در دل و ما بي خبر ز او            بيهوده به دشت و بيابان شتافتيم

 

 

سخن بر سر ذكر و ذاكر و مذكور است؛

 ذكر (ياد خدا) را آدابي است ظاهري و باطني؛

ادب ظاهري ذكر آن است كه «ذاكر» در مرحله نخست حدود و اندازه هاي هر چيزي را مراعات كند بعد به مناجات بپردازد.

يكي از حدود، طهارت ظاهري است. از جسم گرفته تا لباس و نيز محيط اطراف، لوازم و اسباب، همه و همه در حالت هاي «ذاكر» و كيفيت ارتباط او با «مذكور» (خداوند متعال) مؤثرند. پس شايسته است در قدم اول به پاكسازي برون بپردازيم تا لايق حضور شويم.

 

 

در دير مي زدم من كه ندا ز در درآمد كه تو در برون چه كردي كه درون خانه آيي

 

 

(عراقي)

حدود ديگري كه براي «ذاكر» ضروري است، اداء حقوق واجب خداوند، مراعات حقوق خويش و نيز مردم است.

مراعات اين حدود در باريابي به آستان محبوب و مذكور، بسيار مؤثر است، گويي آستان يار را نگهباناني است كه از يك يك حدود و حقوق پرسند. چون شخص – با احساس مسؤوليت – پاسخ آورد و گويد: هر چيزي را بر سر جاي خود قرار دادم، آنگاه به ديدار يار شتافتم؛ در بر او گشاينده و گويند: «لبيك، لبيك» و اگر نه چون او را بي مسؤوليت يابند، به قول مولوي «رد بابش» كنند.

چگونه میشود با خدا دوست شد

و ادب باطني زماني حاصل آيد كه ذاكر تمام وجود خود را در محضر «مذكور» بيابد. به اين معني كه قوا و اعضايش به وقت مناجات حاضر باشند نه غايب:

 

 

چشم دل باز كن كه جان بيني        آنچه ناديدني است آن بيني

 

 

 

 

… هر چه داري اگر به عشق دهي  كافرم گر جوي زيان بيني

 

 

 

 

جان گدازي اگر به آتش عشق         عشق را كيمياي جان بيني

 

 

 

 

از مضيق جهات در گذري    وسعت ملك لا مكان بيني

 

 

 

 

آنچه نشنيده گوشت آن شنوي       و آنچه ناديده چشمت آن بيني

 

 

 

 

تا به جايي رساندت كه يكي          از جهان و جهانيان بيني

 

 

 

 

با يكي عشق ورز از دل وجان          تا به عين اليقين عيان بيني

 

 

 

 

كه يكي هست و هيچ نيست جز او  وحده لا اله الا هو

 

 

(ديوان هاتف اصفهاني)

آري براي حضور در پيشگاه محبوب، وحدت درون لازم است با كشمكش ها و تمايلات گوناگون، كه هر يك دل را به سويي كشند، «ادب باطني» حاصل نيايد.

ادب ظاهري ما را يك رنگ مي سازد و ادب باطني، يك دل؛ «مذكور» و «محبوب»، «واحد» است و «احد» شايسته است ذاكر هم با وحدت درون و بيرون، زبان به ذكر گشايد.

چون كار بدينجا رسيد همه اولياء و پاكان، همدل و همراز و همراه و همكار تو باشند. ايشان موحداند، ريسمان وصل را آويخته اند و ديگر واصلان را يار و ياورند؛ دور است از آستان ايشان كه مانع ذكر باشند.

درباره آيه شريفه: «يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيله؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، از مخالفت پروردگار بپرهيزيد و باري تقرب به او وسيله اي تدارك ببينيد»(مائده، آيه 35)فرمودند: وسيله ما (اهل بيت) هستيم»

 

 

 

 

سعي كنيد نمازتان را به موقع و با توجه بخوانيد ، و زياد دعا كنيد ، هرچه مي خواهيد از خدا بخواهيد تا خدا به شما عطا فرمايد ؛ همين دعا كردن باعث بيشتر شدن رابطه ي دوستي بين شما و خدا مي شود (البته اگر دعايتان مستجاب نشد صبر كنيد و تحمل داشته باشيد شايد خدا بهتر از آنرا مي خواهد به شمابدهد و يا اينكه فعلاً به صلاحتان نيست كه به دعايتان برسيد زيرا خدا صلاح ما را بهتر از خودمان مي داند) سعي كنيد هيچ گناهي نكنيد و اگر خداي نكرده گناهي كرديد فوراً توبه كنيد چرا كه قلب شما سفيد است و نوراني، اگر گناهي كرديد يك لكه ي سياه روي آن مي آيد و با توبه اين لكه پاك مي شود ولي اگر توبه نكنيد اين لكه ها روي قلبتان را مي گيرد تا سياه و تاريك شود و آنوقت ديگر نمي توانيد دوست خدا باشيد .

هر چه هست بايد از چشم خود ببينيم        يك قدم بر خويشتن نه! آن دگر بر كوي دوست

آنچه در بسیاری از کتب و آثار دینی و آموزشی در کلاس های اخلاق و سخنرانی ها و موعظه های مذهبی در حوزه ارتباط صمیمی با خدا رایج است، نماز، روزه، حج، امر به معروف و نهی از منکر، خمس، زکات، ذکر، شرکت در مراسم مذهبی خدمت به والدین، سفرهای زیارتی،… است.

بدون شک همه این عبادت در ارتباط با خدا و خودسازی سهم بسیار ارزنده ای داشته و ترک هر کدام از آنها مانع ارتباط موثر و صادقانه با خدا و موجب سردی روح و روان و روابط با خدا و دینداران خواهد شد. امّا در این اجمال سعی در ارائه راهکارهایی هستیم که اغلب ما از آنها غافلیم. راهکارهایی ساده و قابل عمل برای همه در همه جا.

چگونه میشود با خدا دوست شد

1- به هنگام انجام کارهای تکراری و خسته کننده مثل شستن ظرف ها و لباس ها و پختن غذا، جمع و جور کردن وسایل خانه، کار در کارخانه و رانندگی در ترافیک سنگین شهری، سرودی را در باره خدا زمزمه کنید. به یاد بیاورید که هر کاری با یاد خدا عبادت خواهد بود و عبادت موجب آرامش و ارتباط مستقیم با خالق هستی و همه اینها باعث انرژی مثبت .

2- هر روز تنها دقایقی را در خلوت و سکوت بنشینید و به آنچه که از خوبی ها دست یافته اید فکر کنید. شغل، ازدواج، مسکن، تحصیل، مسافرت خاطره انگیز، فرزند، سلامتی،… از خدا برای بدست آوردن همه این ها تشکر کنید. و خوشحال و خرسند باش بابت اینکه از شاکران هستی، این یعنی بهترین ارتباط با خدا.

3- کاری را که اصلاً دوست نداری و از انجام آن بشدت خسته و ملول می شوی انجام بدهید. مثل گوش کردن به حرف های تکراری و خسته کننده مادربزرگ و دوست، همکاری با همسر در کارهای خانه و ارتباط با فرزند و… به جای کلافه شدن و ابراز ناراحتی، از خدا به خاطر صبوری و بردباری ات تشکر کن. اینجا هم تمرین تسلط بر خویشتن و هم بدست آوردن دل اطرافیان و هم شکر به خاطر صبوری را بدست آورده ای. از این بابت خوشحال شو و از خدا بار دیگر تشکر کن.

وقتی پدر و مادر و یا کسانی که شما را دوست دارند کاری برای شما انجام می دهند از خدا به خاطر داشتن چنین عزیزانی تشکر کنید و به یاد بیاورید که خدا بیش از این عزیزان شما را دوست دارد و امکانات زیادی را در اختیارتان گذاشته و همیشه حافظ و مراقب شماست

4- آلبوم عکس خانوادگی تان را بازبینی کنید و تصویر هر یک از خویشان و نزدیکان و دوستان را که می بیند. در باره آنان با خدا صحبت کنید. به خدا بگویید: مادرم را شاد و سرحال نگه دار. دوستم را در درس و دانش موفق بدار. خواهرم را در تربیت فرزندش توفیق بده. خاله خوبم را شفا بده. برادرم را همسری شایسته نصیب بگردان و این گونه آلبوم عکس، وسیله ارتباط با خدا خواهد شد.

5- تخریب ساختمانی را تماشا کنید. به یاد بیاورید که خراب کردن روابط چقدر آسان است. از خدا بخواهید راه ها و روش های اصلاح روابط تان با دیگران را اصلاح کنند و خرابی ها و اشتباهات و خطاهای پیشین را جبران  کنید، اگر دل کسی را شکسته اید، اگر انتقاد نابجایی کرده اید و کسی را رنجانده اید، اگر بدی را با بدی جواب داده اید و … برای جبران شان از خدای یاری بطلبید. این رویکرد و عملکرد از بهترین راه های ارتباط صمیمی با خداست.

6- وقتی به دیدار عزیزانتان می روید با والدین خود، با یکی از دوستان صمیمی و یا همسر و فرزند خود به گفتگو می نشینید از خدا به خاطر این ارتباط صمیمانه تشکر کن.

7- خاطرات و حوادث تلخ و گزنده گذشته را به یاد بیاورید و از اینکه همه آن ها مقطعی و گذرا بوده و همه آن ها موجب تحصیل تجربه شده و هرگز خداوند تنهایتان نگذاشته خوشحال باشید و ازش تشکر کنید.

8- همه خطاها و اشتباهات و بدرفتاری های خود را روی کاغذی بنویسید، هرگز در پی توجیه و پیدا کردن مقصر نباشید، خود را مقصر اصلی بدانید. سپس کاغذ را بسوزانید و دفن کنید و از خداوند طلب بخشش کنید و از او بخواهید تا در عدم تکرار آن ها یاری تان کند.

9- اگر کسی شما را با دادن مژه ای، هدیه ای و خبری شاد کند چه حالی می یابید و از او چقدر تشکر می کنید؟ مسلّم خیلی زیاد. همین حالت را هر روز در برابر خدایتان داشته باشید، چرا که خداوند با دادن همه آن چه دیگران از دادن آن ها عاجزند، هر روز و هر لحظه شما را غافلگیر می کند. هر روز که از خواب بیدار می شوید و سالم هستید، چه بسیار افراد سالمی که هرگز از خواب بیدار نشدند. هر روز که از خورشید و آب و هوا و طبیعت و وجود پدر و مادر و دوستان و از همه مهم تر داشتن ایمان و اعتقاد دینی و… بهره می گیرید. چه بسیار انسان هایی که در دام زلزله و سیل و بیماری ها و مرگ عزیزان خود و دیگر حوادث تلخ گرفتار می شوند.

10- وقتی همه چیز نابود می شود (که نمی شود) باز آینده هست، به خاطر پیش رو داشتن آینده شکر خدا را به جای آورید.

11- شرکت نکردن در مجالس گناه راحت تر از شرکت کردن و گناه نکردن است، راه راحت را برگزینید و از بابت اراده و استواریتان خوشحال باشید و از خدا تشکر کنید که به شما این توفیق را هدیه داده است.

12- از خدا به خاطر تمام درهایی که کوبیدید و خانه خدا نبود طلب بخشش کنید و بعد از این از خدا بخواهید برای به یادش بودن و به در خانه اش رفتن یاری تان کند.

13- زیاد حرف نزنید، تا فرصت حرف زدن با خدا برایتان فراهم شود. آدم های پر حرف همیشه مضطرب و نگرانند از اینکه چه گفتند، چرا گفتند، با که گفتند، چگونه جبران کنند آنچه را که نباید می گفتند. امّا برعکس گفتگو با خدا با هر زبانی و در هر حالی موجب آرامش و شادابی خواهد شد.

14- بدون توقع و چشم داشت به کسی که چندان هم دوستش ندارید هدیه بدهید و با خدا در باره آنچه بدون چشم داشت به شما داده در حالی چندان هم با او دوست نبوده اید. گفتگو کنید و به خاطر این همه لطف و محبت و بخشش آن هم بدون توقع و چشم داشت خوشحال باشید و از او با تمام وجود تشکر کنید.

15- وقتی برای معالجه یک بیماری به مطب پزشک مراجعه کرده اید، و در نوبت به انتظار نشسته اید، به جای نگاه به این و آن و تمرکز ذهنی آزاردهنده به بیماریتان، با خدا صحبت کنید و بابت اینکه همیشه بیمار نیستند و سایر اعضای بدنتان سالم است صمیمانه ازش تشکر کنید.

همه خطاها و اشتباهات و بدرفتاری های خود را روی کاغذی بنویسید، هرگز در پی توجیه و پیدا کردن مقصر نباشید، خود را مقصر اصلی بدانید. سپس کاغذ را بسوزانید و دفن کنید و از خداوند طلب بخشش کنید و از او بخواهید تا در عدم تکرار آن ها یاری تان کند

16- از اینکه برای ملاقات با رئیس اداره و یا مسوولان بلند پایه باید از فیلترهای مختلف عبور کنید و شرایط امنیتی و سیاسی و اجتماعی مدّنظر داشته باشید و مدت ها با دیدن این و آن گاهی به دیدار آن مسۆل ذی ربط فائق آیید،از خداوند جانانه تشکر کنید که برای خلوت کردن و صحبت کردن با او این بگیر و ببندها لازم نیست. این یعنی از هر فرصت و فضایی برای ارتباط با خدا بهره گرفتن.

17- موقع خواب سوره حمد و ناس و فلق را بخوانید. اگر با وضو و رو به قبله بخوابید، خوابتان هم موجب ارتباط با خدا خواهد بود.

18- امروز را تصمیم بگیرید تا به هنگام خواب، حرف ها و حرکات مثبت داشته باشید. خوبی های دیگران را ببیند، زیبایی های ظاهری و اخلاقی دیگران را برایشان یاد آور شوید. چه ظاهر خوبی داری. چه خوب رانندگی می کنی. این لباس چقدر برازنده شماست. چه سلیقه خوبی دارید. … حتی با خدا هم حرف های مثبت بزنید. از خوبی هایی که دارید و نعمت هایی که به شما داده با خدا صحبت کنید و تشکر کنید.

19- وقتی پدر و مادر و یا کسانی که شما را دوست دارند کاری برای شما انجام می دهند از خدا به خاطر داشتن چنین عزیزانی تشکر کنید و به یاد بیاورید که خدا بیش از این عزیزان شما را دوست دارد و امکانات زیادی را در اختیارتان گذاشته و همیشه حافظ و مراقب شماست.

20- وقتی خانه تکانی می کنید و یا کمد و اتاق تان را از هر آنچه بیهوده غیرضروری است پاک می کنید، به یاد بیاورید و از خدا بخواهید که ذهن و زبان و زندگی شما را از آلودگی ها و بد اخلاقی ها پاک کنند.

احمد رزاقی                   

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

4 گام برای پیشرفت معنوی

3عمل مستحبی نجات بخش

10 نکته برای پرورش روح

تبیان، دستیار هوشمند زندگی

پل های ارتباطی

بلوار کشاورز،خیابان نادری،نبش حجت دوست،پلاک 12

public@tebyan.com

چگونه میشود با خدا دوست شد

02181200000

دسترسی سریع

محصولات و خدمات

اشتراک در خبرنامه

کلیه حقوق این سایت مربوط به موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان می‌باشد.

در یکی از کلاس های درس اخلاق در دانشگاه بحثی به مناسبت «دوستی با خدا» مطرح و دانشجویان نیز در آن مشارکت فعالی
داشتند . در چهره آنها رضایت را مشاهده کردم تازه متوجه شدم چرا بعضی ادیان، خدا را مساوی عشق می دانند (The God is Love) چند سال قبل در تحقیقی مشاهده نمودم که درصد کمی از دانش آموزان از بحث های خداشناسی کتاب های دینی
رضایت داشتند . متوجه شدم که ما بذر دوستی با خدا را در دل نوجوانان نکاشته ایم و حتی از عذاب الهی بیش از رحمت بی پایانش
سخن گفته، به جای صفات زیبای الهی به اثبات عقلی خدا پرداخته ایم و از بیان صفات جمال و جلال الهی غافل شده ایم . اسلام
دین محبت است و پیامبر او رحمة للعالمین . او با اخلاق و محبت، بسیاری از اطفال گریز پای را به مکتب عشق الهی کشانده است
و رفتار محبت آمیز امامان و پیشوایان، خود داستان مفصل دیگری دارد . امام علی (ع) در مورد برتری اسلام می فرماید:

اسلام آیین خداست که آن را برای خود برگزید و بر دیده اش پرورید و بهترین آفریدگانش را ویژه ابلاغ آن گرداند و ستون هایش را
بر دوستی خود استوار کرد . (1)

همین محبت و مدارای حضرت رسول (ص) باعث شد تا در کمترین زمان تمدن اسلامی فراگیر شده و نهادهای حکومت اسلامی
یکی پس از دیگری تاسیس و مردم گروه گروه به دین خدا درآیند . حال که روشن شد دین خدا بر پایه محبت و پیامبرش مظهر
رحمت است، ما نیز باید به شکرانه این همه لطف، خدا را دوست داشته باشیم . در این نوشتار آنچه که در کلاس درس گفته ام با
تغییری جزیی به خوانندگان عزیز تقدیم می دارم . به اسباب و نشانه های دوستداران خدا اشاره نموده، در پایان به تشویق برای
دوستی خدا می پردازیم . از خدای بزرگ می طلبم که آنچنان مهر خویش را بر دل و جان بتاباند که تا زنده ایم بر این پیمان دوستی
باقی باشیم . به قول حافظ:

آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت

که اگر سر برود از دل و از جان نرود

چگونه میشود با خدا دوست شد

در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند

تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود

صفاتی که در انسان وجود دارد، در یک تقسیم بندی با توجه به جهت گیری هر یک از آنها، به ارتباط با مبدا یا معاد یا با خود انسان
و یا به آینده مربوط می شود . صفات دیگری هم در انسان وجود دارد که ارتباط او را با دنیا و یا موضع او را نسبت به دیگران تعیین
می کند . یکی از صفاتی که ارتباط او را با خداوند مشخص می کند دوستی انسان نسبت به خداست .

برای روشن شدن این مساله (دوستی با خدا) لازم است بدانیم که بعضی از آنچه در زندگی اجتماعی انسان موجب محبت و دوستی
بین انسان ها می شود عبارتند از:

1 – لذت بردن مادی و معنوی از محبوب .

2 – احسان، یعنی هر که به انسان احسان کند محبوب واقع می شود .

3 – حسن و جمال ظاهری و باطنی .

4 – سنخیت و همگونی باطنی و روحی .

با صرف نظر از اینکه آیا همه اسباب ایجاد محبت به موارد یاد شده خلاصه می شود یا خیر، می توان گفت آنچه محبت آفرین است،
به طور حقیقی فقط در خداوند وجود دارد; او خالق همه زیبایی هاست، احسان او ازلی و ابدی است، در نظر اهل معرفت و بصیرت
جمال او زیباتر و دوست داشتتنی تر از هر چیز است، هم روح و جان آدمی با پروردگار خویش رابطه ای مخفی و رمز و رازی درونی
و باطنی دارد . بنابراین همه اسباب محبت به طور حقیقی و در بالاترین درجات در خداوند وجود دارد . (2)

بر طبق روایات، کافران و فاسقان که به وادی عصیان و گناه کشیده شده و در برابر مولای خویش سر تعظیم فرود نیاورده اند، از
فطرت خدا دوستی برخوردار بوده اند . لکن غباری بر فطرت آنها فرونشسته یا عوامل بیرونی مانند پدر یا مربی آنها را از فطرت
خویش دور نموده اند و در یک کلام مشمول رحمت گسترده الهی واقع نشده اند . بر عکس، عارفان و عاشقان با ترنم رحمت الهی به
جرگه محبان خدا درآمده اند، در قرآن آمده است:

ولیکن خدا ایمان را محبوب شما ساخت و آن را در دل هایتان بیاراست و کفر و فسوق و عصیان را ناخوشایندتان گردانید . اینان
خود راه یافتگان اند . (3)

همین مضمون در مناجات های امام سجاد (ع) هم آمده است:

خلق را با قدرت خود، بی هیچ سابقه ای بیافرید و آنان را بر طبق مشیت خود، صورت داد . سپس آنان را در راه اراده اش پیش برد و
در راه دوستی اش برانگیخت . (4)

انسان چیزی را که نمی شناسد و صفات او را نمی داند دوست نمی دارد . اصولا در وجود محبوب چیزهایی یافت می شود که او را
دوست داشتنی می کند . جز خدا کیست که تکلیف خود را رحمت بر بندگانش بداند؟ (کتب علی نفسه الرحمة) خدایی که اول
عیب ها را می پوشاند بعد آنها را می آمرزد . خدایی که عمده کارش آمرزش است . خدایی که در مقابل نعمت هایی که داده فقط از
بنده اش شکر می خواهد و نفع شکر را هم باز به بنده برمی گرداند و می فرماید شکر هر نعمتی آن است که از آن خوب بهره بگیری .

خدایی که وعده نموده همه گناهان بنده اش را بیامرزد . خدایی که در مقابل یک نیکی ده برابر پاداش می دهد . خدایی که میدان
رشد استعدادها را آنقدر وسیع گرفته است که هیچ کس بهانه ای برای کمال نداشته باشد و چنانچه انسان نتواند از ظرفیت
وجودی اش استفاده کند او را زیانکار می خواند «ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم » خدایی که کریم و رحیم و غفور و حنان و منان
و . . . است . هر کس این خدا را با صفاتش بشناسد او را دوست خود می داند .

امام حسن (ع) فرمود: هر کس خدا را بشناسد او را دوست خواهد داشت . (5)

دعا و نیایش ارتباط کوچک ترین جزء هستی با بی نهایت است . در اواخر دعای کمیل آمده است: «اغفر لمن لایملک الا الدعاء» .
خدایا بیامرز کسی را که هیچ چیزی غیر از دعا ندارد و دعا بالاترین سرمایه اوست . با نیایش هم یاد خدا و محبوب در دل زنده
می شود و هم دوستی با او درخواست می گردد . اگر دعا نباشد چگونه خداوند دوستی خود را در دل بندگان بیاندازد؟ در قرآن هم
آمده است: «اگر دعا کنید استجابت می کنم » (6) به همین جهت پیامبر (ص) و امامان معصوم علیهم السلام با تعبیرهای بسیار زیبا
درخواست دوستی با خدا را از او داشته اند . برای نمونه قسمت هایی از این دعاها را نقل می کنیم:

پیامبر (ص) می فرماید:

داود در دعاهای خود می گفت: بارالها! من دوستی تو و دوستی آن که دوستت دارد و کرداری که مرا به دوستی ات می رساند از تو
درخواست می کنم . بارالها! دوستی ات را نزدم محبوب تر از خودم و خانواده ام . . . قرار ده . (7)

امام سجاد (ع) :

بارالها! مرا از کسانی قرار ده که برای دیدنت جدیت به خرج دادند و باز نماندند و راه به سوی تو را پیمودند و از آن منحرف نشدند و
برای رسیدن به تو اعتماد کردند تا آن که رسیدند . پس دلهایشان را از محبت خود سیراب ساختی و جان هایشان را به
عرفت خویش، مانوس کردی . (8)

امام سجاد (ع) :

بارالها! مرا از کسانی قرار ده که درختان شوق به تو در بوستان سینه هایشان آراسته شد و آتش محبتت، دل هایشان را بی قرار
ساخت . پس آنان در آشیانه های اندیشه ها جای گرفته اند و در باغ های قرب و مکاشفه می خرامند و از حوض های محبت، با
جام های ملاطفت می نوشند و به سرچشمه های صفا و یکرنگی وارد می شوند . (9)

تا آنجا که در حافظه تاریخ مانده است تمام انبیاء و اولیای الهی در راه محبوب خویش خطرها به جان خریده اند و خستگی را
متحمل شده اند . در آیات قرآن که ناظر به کتاب های آسمانی پیشین نیز هست آیه ای وجود ندارد که آنان از خداوند شکایت کرده
و به تعبیر امروزی از رسالت خویش طلب استعفا نموده باشند . بی شک پیامبران الهی محبوب ترین بندگان نزد خدا بوده اند که بار
رسالت را بر دوش کشیده و به تناسب محبوبیت خود از جام بلا بیشتر نوشیده اند که: البلاء للولاء . عاشقان و عارفان نه تنها خسته
نمی شوند، بلکه با اختیار خود از بین آسایش و خستگی دومی را می پذیرند و بدون مرکبی راهوار، سنگلاخ بادیه را طی می کنند و
خستگی را خسته می کنند .

امام علی (ع) می فرماید:

قلب دوستدار خدا، خستگی برای خدا را بسیار دوست دارد و قلب بی خبر از یاد خدا آسایش را می پسندد . (10)

امام صادق (ع) می فرماید:

خداوند تبارک و تعالی به داود (ع) وحی کرد: «چرا تنهایت می بینم؟» گفت: «در راه تو از مردم بریده ام و آنان از من بریده اند»
خداوند فرمود: «چرا خاموشت می بینم؟» گفت: «ترس از تو خاموشم کرده است » خداوند فرمود: «چرا خسته ات می بینم؟» گفت:
«محبتت خسته ام ساخته است » . (11)

دوستی اهل بیت، میزان و ملاکی برای سنجش دوستداران خداست . خداوند با آن خورشید تابان (پیامبرص) و این ستارگان
فروزان (ائمه اطهارع) بسیاری را آزمود . عده ای سربلند از این آزمایش الهی بیرون آمدند و گروهی به طمع دنیا از جریان حق
طلب روی برگردانده، به دنبال فرصت طلبان و تازه به دوران رسیده ها رفتند و حال آنکه هنوز ندای پیامبر (ص) در گوش آنان
طنین انداز بود که: «انی لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربی » .

اگر آن دوستی واقعی وجود داشت، امروز تاریخ مسیر دیگری را می پیمود . شیعه حرف اول را در دنیا می زد و اسلام ناب به جای
اسلام امریکایی در کشورهای اسلامی حاکم بود .

امام صادق (ع) می فرماید:

به خدا سوگند، آن که دنیا را دوست دارد و به جز ما دوستی می کند خدا را دوست ندارد . هر کس که حق ما را بشناسد و ما را
دوست بدارد در حقیقت خداوند را دوست داشته است . (12)

امام هادی (ع) در زیارت جامعه کبیره می فرماید:

«من احبکم فقد احب الله و من ابغضکم فقد ابغض الله » ; هر که شما را دوست بدارد خدا را دوست داشته و هر که شما را دشمن
بدارد خدا را دشمن داشته است .

معمولا مخاطب آیات قرآن اکثر مردم می باشند در عین حال آیات خاصی وجود دارد که تکلیف خاص برای پیامبر (ص) آورده
است . تکلیف به نماز شب مخصوص پیامبر (ص) بوده است و از همین انحصار می توان به اهمیت موضوع پی برد .

چگونه میشود با خدا دوست شد

همه مردم مخلوق خدا هستند ولی همه محبوب او نیستند . یکی از خصوصیات دوستداران، بیداری در شب و راز و نیاز با محبوب
است . ویژگی شب، آرامش و فراغت از امور دنیاست . قلب، توجه خاص به معبود دارد . نمی توان لاف دوستی با او را زد ولی در دل
شب با او راز و نیاز نکرد .

خداوند به موسی فرمود:

ای پور عمران! دروغ می گوید آن که می پندارد دوستم دارد و چون شب درآید از من غفلت کند و بخوابد . مگر هر دوستداری،
خلوت با محبوبش را دوست ندارد؟ ای پور عمران! اینک این منم که بر دوستانم برآمده ام و چون شب آنان را فروپوشد، دیده
دلشان بگردد و کیفرم پیش چشمانشان پدیدار شود و چنان با من سخن گویند که گویی مرا می بینند و چنان مرا مخاطب
می سازند که گویی در حضورم هستند . ای پورعمران! از قلبت شکستگی، از بدنت افتادگی و از چشمانت اشک ها را در تاریکی شب،
نثار من کن و مرا بخوان که مرا نزدیک و اجابت کننده خواهی یافت . (13)

حافظ، کسانی که لاف دوستی با خدا را می زنند و شب خیزی ندارند کافر عشق می داند:

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان

نیم شب دوش ببالین من آمد بنشست

سر فراگوش من آورد به آواز حزین

گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند

کافر عشق بود گر نشود باده پرست

در حدیث معروف معراج علاوه بر شب خیزی نشانه های دیگری هم برای دوستداران خدا آمده که ذکر آنها خالی از لطف نیست .
خداوند می فرماید:

ای احمد! چنین نیست که هر که بگوید خدا را دوست دارم مرا دوست داشته است، مگر آنکه به اندازه نیازش بخورد، لباس کم بها
بپوشد، پهلو از بستر تهی کند، در نماز قیامش طولانی شود، خاموشی پیشه کند، به خدا توکل ورزد، بسیار بگرید، کم بخندد، با
هوای نفس مخالفت کند، مسجد را خانه خود، دانش را دوست، زاهد را همنشین، عالمان را دوستان و فقیران را همراهان خود
سازد . خشنودی مرا بجوید، سخت از عاصیان بگریزد، نیک به یاد من مشغول باشد، همواره بسیار تسبیح گوید، پایبند عهد خود
باشد، به وعده اش وفا کند، قلبش پاکیزه باشد، در نمازش پاک و در فریضه هایش کوشا باشد، خواستار پاداش من، ترسان از عذاب
من و نزدیک و همنشین دوستانم باشد . (14)

خداجویی خداخواهی و خدادوستی اموری فطری بوده و انسان ها با همین فطرت خلق شده اند . اما گاهی غبار بر این فطرت
می نشیند و انسان همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خودفراموشی » گرفتار کرد . «ولا تکونوا
کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم » .

از وظایف مؤمن آن است که عشق به خدا را در دل ها زنده کند و دیگران را به مسیر حق دعوت نماید . این کار به اندازه ای اهمیت
دارد که به تعبیر قرآن چنانچه ترک شود موجب ضرر و خسارت برای انسان می شود و بزرگ ترین خسارت همین خسارت جان
است . «ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم » (15) در روایات متعددی که از پیامبر (ص) و امامان (ع) رسیده است سفارش شده که
دوستی خدا را در دل های دیگران زنده کنید . و همین عمل باعث می شود خداوند هم شما را دوست بدارد .

خداوند نه نیاز به عبادت ما دارد و نه از معصیت ما ضرر می کند . دوستی با خدا نیز کمالی برای خود انسان است و در سایه این
پیوند و دوستی صفات خداوندی در انسان زنده می شود . در عالم مادی هم اینطور است . دوستی با دیگران باعث یک نوع تناسب
روحی می شود . بدیهی است دوستی با خدا نیز تاثیر در روح انسان دارد . پس باید هم خود ما خدا را دوست بداریم و هم دیگران را
به دوستی با خدا دعوت نموده و مهر او را در دل ها بیفکنیم . پیامبر (ص) فرمود: «خدا را محبوب بندگانش کنید تا خدا شما را
دوست بدارد» اینکه چگونه خدا را محبوب دل ها بگردانیم از پیشوایان سؤال شده است و آن بزرگواران پاسخ های مشابهی داده اند .
پیامبر (ص) می فرماید:

خداوند به همراز خود موسی بن عمران (ع) وحی کرد: «ای موسی! مرا دوست بدار و محبوب خلقم گردان . گفت: پروردگارا! من
دوستت دارم، اما چگونه تو را محبوب خلق گردانم؟» فرمود: «نعمت هایم را برایشان و عطایم را به ایشان یادآوری کن که آنان یاد
نمی کنند، چون از من جز هر نیکی را نمی شناسند .» (16)

از خدای بزرگ مسئلت دارم که ما را از دوستان خود قرار دهد و با آنان محشور نماید .

والسلام .

پی نوشت ها:

1) نهج البلاغه، خطبه 198 .

2) ر . ک: دیلمی، احمد، اخلاق اسلامی، ص 118 .

3) الحجرات، 7 .

4) صحیفه سجادیه، دعاء 19 .

5) تنبیه الخواطر، 1/52 .

6) غافر/60 .

7) سنن ترمذی، 5/522/3490 .

8) بحارالانوار، 94، 225/1 .

9) همان، 94/150 .

10) تنبیه الخواطر، 2/87 .

11) امالی صدوق، 263/280 .

12) کافی، 8/129/98 .

13) امالی صدوق، 438/577 .

14) ارشاد القلوب، 205 .

15) الشوری/45، و الزمر/15 .

16) امالی طوسی، 484/1058 .

در یکی از کلاس های درس اخلاق در دانشگاه بحثی به مناسبت «دوستی با خدا» مطرح و دانشجویان نیز در آن مشارکت فعالی @@N@@داشتند . در چهره آنها رضایت را مشاهده کردم تازه متوجه شدم چرا بعضی ادیان، خدا را مساوی عشق می دانند (The God is Love) چند سال قبل در تحقیقی مشاهده نمودم که درصد کمی از دانش آموزان از بحث های خداشناسی کتاب های دینی@@N@@رضایت داشتند . متوجه شدم که ما بذر دوستی با خدا را در دل نوجوانان نکاشته ایم و حتی از عذاب الهی بیش از رحمت بی پایانش @@N@@سخن گفته، به جای صفات زیبای الهی به اثبات عقلی خدا پرداخته ایم و از بیان صفات جمال و جلال الهی غافل شده ایم . اسلام @@N@@دین محبت است و پیامبر او رحمة للعالمین . او با اخلاق و محبت، بسیاری از اطفال گریز پای را به مکتب عشق الهی کشانده است @@N@@و رفتار محبت آمیز امامان و پیشوایان، خود داستان مفصل دیگری دارد . امام علی (ع) در مورد برتری اسلام می فرماید:

اسلام آیین خداست که آن را برای خود برگزید و بر دیده اش پرورید و بهترین آفریدگانش را ویژه ابلاغ آن گرداند و ستون هایش را @@N@@بر دوستی خود استوار کرد . (1)

همین محبت و مدارای حضرت رسول (ص) باعث شد تا در کمترین زمان تمدن اسلامی فراگیر شده و نهادهای حکومت اسلامی @@N@@یکی پس از دیگری تاسیس و مردم گروه گروه به دین خدا درآیند . حال که روشن شد دین خدا بر پایه محبت و پیامبرش مظهر @@N@@رحمت است، ما نیز باید به شکرانه این همه لطف، خدا را دوست داشته باشیم . در این نوشتار آنچه که در کلاس درس گفته ام با @@N@@تغییری جزیی به خوانندگان عزیز تقدیم می دارم . به اسباب و نشانه های دوستداران خدا اشاره نموده، در پایان به تشویق برای @@N@@دوستی خدا می پردازیم . از خدای بزرگ می طلبم که آنچنان مهر خویش را بر دل و جان بتاباند که تا زنده ایم بر این پیمان دوستی @@N@@باقی باشیم . به قول حافظ:

آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت

که اگر سر برود از دل و از جان نرود

در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند

تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود

صفاتی که در انسان وجود دارد، در یک تقسیم بندی با توجه به جهت گیری هر یک از آنها، به ارتباط با مبدا یا معاد یا با خود انسان @@N@@و یا به آینده مربوط می شود . صفات دیگری هم در انسان وجود دارد که ارتباط او را با دنیا و یا موضع او را نسبت به دیگران تعیین @@N@@می کند . یکی از صفاتی که ارتباط او را با خداوند مشخص می کند دوستی انسان نسبت به خداست .

برای روشن شدن این مساله (دوستی با خدا) لازم است بدانیم که بعضی از آنچه در زندگی اجتماعی انسان موجب محبت و دوستی @@N@@بین انسان ها می شود عبارتند از:

1 – لذت بردن مادی و معنوی از محبوب .

2 – احسان، یعنی هر که به انسان احسان کند محبوب واقع می شود .

3 – حسن و جمال ظاهری و باطنی .

4 – سنخیت و همگونی باطنی و روحی .

با صرف نظر از اینکه آیا همه اسباب ایجاد محبت به موارد یاد شده خلاصه می شود یا خیر، می توان گفت آنچه محبت آفرین است، @@N@@به طور حقیقی فقط در خداوند وجود دارد; او خالق همه زیبایی هاست، احسان او ازلی و ابدی است، در نظر اهل معرفت و بصیرت @@N@@جمال او زیباتر و دوست داشتتنی تر از هر چیز است، هم روح و جان آدمی با پروردگار خویش رابطه ای مخفی و رمز و رازی درونی @@N@@و باطنی دارد . بنابراین همه اسباب محبت به طور حقیقی و در بالاترین درجات در خداوند وجود دارد . (2)

بر طبق روایات، کافران و فاسقان که به وادی عصیان و گناه کشیده شده و در برابر مولای خویش سر تعظیم فرود نیاورده اند، از @@N@@فطرت خدا دوستی برخوردار بوده اند . لکن غباری بر فطرت آنها فرونشسته یا عوامل بیرونی مانند پدر یا مربی آنها را از فطرت @@N@@خویش دور نموده اند و در یک کلام مشمول رحمت گسترده الهی واقع نشده اند . بر عکس، عارفان و عاشقان با ترنم رحمت الهی به @@N@@جرگه محبان خدا درآمده اند، در قرآن آمده است:

ولیکن خدا ایمان را محبوب شما ساخت و آن را در دل هایتان بیاراست و کفر و فسوق و عصیان را ناخوشایندتان گردانید . اینان @@N@@خود راه یافتگان اند . (3)

همین مضمون در مناجات های امام سجاد (ع) هم آمده است:

خلق را با قدرت خود، بی هیچ سابقه ای بیافرید و آنان را بر طبق مشیت خود، صورت داد . سپس آنان را در راه اراده اش پیش برد و @@N@@در راه دوستی اش برانگیخت . (4)

انسان چیزی را که نمی شناسد و صفات او را نمی داند دوست نمی دارد . اصولا در وجود محبوب چیزهایی یافت می شود که او را @@N@@دوست داشتنی می کند . جز خدا کیست که تکلیف خود را رحمت بر بندگانش بداند؟ (کتب علی نفسه الرحمة) خدایی که اول @@N@@عیب ها را می پوشاند بعد آنها را می آمرزد . خدایی که عمده کارش آمرزش است . خدایی که در مقابل نعمت هایی که داده فقط از @@N@@بنده اش شکر می خواهد و نفع شکر را هم باز به بنده برمی گرداند و می فرماید شکر هر نعمتی آن است که از آن خوب بهره بگیری .@@N@@

خدایی که وعده نموده همه گناهان بنده اش را بیامرزد . خدایی که در مقابل یک نیکی ده برابر پاداش می دهد . خدایی که میدان @@N@@رشد استعدادها را آنقدر وسیع گرفته است که هیچ کس بهانه ای برای کمال نداشته باشد و چنانچه انسان نتواند از ظرفیت @@N@@وجودی اش استفاده کند او را زیانکار می خواند «ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم » خدایی که کریم و رحیم و غفور و حنان و منان @@N@@و . . . است . هر کس این خدا را با صفاتش بشناسد او را دوست خود می داند .

امام حسن (ع) فرمود: هر کس خدا را بشناسد او را دوست خواهد داشت . (5)

دعا و نیایش ارتباط کوچک ترین جزء هستی با بی نهایت است . در اواخر دعای کمیل آمده است: «اغفر لمن لایملک الا الدعاء» . @@N@@خدایا بیامرز کسی را که هیچ چیزی غیر از دعا ندارد و دعا بالاترین سرمایه اوست . با نیایش هم یاد خدا و محبوب در دل زنده @@N@@می شود و هم دوستی با او درخواست می گردد . اگر دعا نباشد چگونه خداوند دوستی خود را در دل بندگان بیاندازد؟ در قرآن هم @@N@@آمده است: «اگر دعا کنید استجابت می کنم » (6) به همین جهت پیامبر (ص) و امامان معصوم علیهم السلام با تعبیرهای بسیار زیبا @@N@@درخواست دوستی با خدا را از او داشته اند . برای نمونه قسمت هایی از این دعاها را نقل می کنیم:

پیامبر (ص) می فرماید:

داود در دعاهای خود می گفت: بارالها! من دوستی تو و دوستی آن که دوستت دارد و کرداری که مرا به دوستی ات می رساند از تو @@N@@درخواست می کنم . بارالها! دوستی ات را نزدم محبوب تر از خودم و خانواده ام . . . قرار ده . (7)

امام سجاد (ع) :

بارالها! مرا از کسانی قرار ده که برای دیدنت جدیت به خرج دادند و باز نماندند و راه به سوی تو را پیمودند و از آن منحرف نشدند و @@N@@برای رسیدن به تو اعتماد کردند تا آن که رسیدند . پس دلهایشان را از محبت خود سیراب ساختی و جان هایشان را به @@N@@عرفت خویش، مانوس کردی . (8)

امام سجاد (ع) :

بارالها! مرا از کسانی قرار ده که درختان شوق به تو در بوستان سینه هایشان آراسته شد و آتش محبتت، دل هایشان را بی قرار @@N@@ساخت . پس آنان در آشیانه های اندیشه ها جای گرفته اند و در باغ های قرب و مکاشفه می خرامند و از حوض های محبت، با @@N@@جام های ملاطفت می نوشند و به سرچشمه های صفا و یکرنگی وارد می شوند . (9)

تا آنجا که در حافظه تاریخ مانده است تمام انبیاء و اولیای الهی در راه محبوب خویش خطرها به جان خریده اند و خستگی را @@N@@متحمل شده اند . در آیات قرآن که ناظر به کتاب های آسمانی پیشین نیز هست آیه ای وجود ندارد که آنان از خداوند شکایت کرده @@N@@و به تعبیر امروزی از رسالت خویش طلب استعفا نموده باشند . بی شک پیامبران الهی محبوب ترین بندگان نزد خدا بوده اند که بار @@N@@رسالت را بر دوش کشیده و به تناسب محبوبیت خود از جام بلا بیشتر نوشیده اند که: البلاء للولاء . عاشقان و عارفان نه تنها خسته @@N@@نمی شوند، بلکه با اختیار خود از بین آسایش و خستگی دومی را می پذیرند و بدون مرکبی راهوار، سنگلاخ بادیه را طی می کنند و @@N@@خستگی را خسته می کنند .

امام علی (ع) می فرماید:

قلب دوستدار خدا، خستگی برای خدا را بسیار دوست دارد و قلب بی خبر از یاد خدا آسایش را می پسندد . (10)

امام صادق (ع) می فرماید:

خداوند تبارک و تعالی به داود (ع) وحی کرد: «چرا تنهایت می بینم؟» گفت: «در راه تو از مردم بریده ام و آنان از من بریده اند» @@N@@خداوند فرمود: «چرا خاموشت می بینم؟» گفت: «ترس از تو خاموشم کرده است » خداوند فرمود: «چرا خسته ات می بینم؟» گفت: @@N@@«محبتت خسته ام ساخته است » . (11)

دوستی اهل بیت، میزان و ملاکی برای سنجش دوستداران خداست . خداوند با آن خورشید تابان (پیامبرص) و این ستارگان @@N@@فروزان (ائمه اطهارع) بسیاری را آزمود . عده ای سربلند از این آزمایش الهی بیرون آمدند و گروهی به طمع دنیا از جریان حق @@N@@طلب روی برگردانده، به دنبال فرصت طلبان و تازه به دوران رسیده ها رفتند و حال آنکه هنوز ندای پیامبر (ص) در گوش آنان @@N@@طنین انداز بود که: «انی لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربی » .

اگر آن دوستی واقعی وجود داشت، امروز تاریخ مسیر دیگری را می پیمود . شیعه حرف اول را در دنیا می زد و اسلام ناب به جای @@N@@اسلام امریکایی در کشورهای اسلامی حاکم بود .

امام صادق (ع) می فرماید:

به خدا سوگند، آن که دنیا را دوست دارد و به جز ما دوستی می کند خدا را دوست ندارد . هر کس که حق ما را بشناسد و ما را @@N@@دوست بدارد در حقیقت خداوند را دوست داشته است . (12)

امام هادی (ع) در زیارت جامعه کبیره می فرماید:

«من احبکم فقد احب الله و من ابغضکم فقد ابغض الله » ; هر که شما را دوست بدارد خدا را دوست داشته و هر که شما را دشمن @@N@@بدارد خدا را دشمن داشته است .

معمولا مخاطب آیات قرآن اکثر مردم می باشند در عین حال آیات خاصی وجود دارد که تکلیف خاص برای پیامبر (ص) آورده @@N@@است . تکلیف به نماز شب مخصوص پیامبر (ص) بوده است و از همین انحصار می توان به اهمیت موضوع پی برد .

همه مردم مخلوق خدا هستند ولی همه محبوب او نیستند . یکی از خصوصیات دوستداران، بیداری در شب و راز و نیاز با محبوب @@N@@است . ویژگی شب، آرامش و فراغت از امور دنیاست . قلب، توجه خاص به معبود دارد . نمی توان لاف دوستی با او را زد ولی در دل @@N@@شب با او راز و نیاز نکرد .

خداوند به موسی فرمود:

ای پور عمران! دروغ می گوید آن که می پندارد دوستم دارد و چون شب درآید از من غفلت کند و بخوابد . مگر هر دوستداری، @@N@@خلوت با محبوبش را دوست ندارد؟ ای پور عمران! اینک این منم که بر دوستانم برآمده ام و چون شب آنان را فروپوشد، دیده @@N@@دلشان بگردد و کیفرم پیش چشمانشان پدیدار شود و چنان با من سخن گویند که گویی مرا می بینند و چنان مرا مخاطب @@N@@می سازند که گویی در حضورم هستند . ای پورعمران! از قلبت شکستگی، از بدنت افتادگی و از چشمانت اشک ها را در تاریکی شب، @@N@@نثار من کن و مرا بخوان که مرا نزدیک و اجابت کننده خواهی یافت . (13)

حافظ، کسانی که لاف دوستی با خدا را می زنند و شب خیزی ندارند کافر عشق می داند:

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان

نیم شب دوش ببالین من آمد بنشست

سر فراگوش من آورد به آواز حزین

گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند

کافر عشق بود گر نشود باده پرست

در حدیث معروف معراج علاوه بر شب خیزی نشانه های دیگری هم برای دوستداران خدا آمده که ذکر آنها خالی از لطف نیست . @@N@@خداوند می فرماید:

ای احمد! چنین نیست که هر که بگوید خدا را دوست دارم مرا دوست داشته است، مگر آنکه به اندازه نیازش بخورد، لباس کم بها @@N@@بپوشد، پهلو از بستر تهی کند، در نماز قیامش طولانی شود، خاموشی پیشه کند، به خدا توکل ورزد، بسیار بگرید، کم بخندد، با @@N@@هوای نفس مخالفت کند، مسجد را خانه خود، دانش را دوست، زاهد را همنشین، عالمان را دوستان و فقیران را همراهان خود @@N@@سازد . خشنودی مرا بجوید، سخت از عاصیان بگریزد، نیک به یاد من مشغول باشد، همواره بسیار تسبیح گوید، پایبند عهد خود @@N@@باشد، به وعده اش وفا کند، قلبش پاکیزه باشد، در نمازش پاک و در فریضه هایش کوشا باشد، خواستار پاداش من، ترسان از عذاب @@N@@من و نزدیک و همنشین دوستانم باشد . (14)

خداجویی خداخواهی و خدادوستی اموری فطری بوده و انسان ها با همین فطرت خلق شده اند . اما گاهی غبار بر این فطرت @@N@@می نشیند و انسان همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خودفراموشی » گرفتار کرد . «ولا تکونوا @@N@@کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم » .

از وظایف مؤمن آن است که عشق به خدا را در دل ها زنده کند و دیگران را به مسیر حق دعوت نماید . این کار به اندازه ای اهمیت @@N@@دارد که به تعبیر قرآن چنانچه ترک شود موجب ضرر و خسارت برای انسان می شود و بزرگ ترین خسارت همین خسارت جان @@N@@است . «ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم » (15) در روایات متعددی که از پیامبر (ص) و امامان (ع) رسیده است سفارش شده که @@N@@دوستی خدا را در دل های دیگران زنده کنید . و همین عمل باعث می شود خداوند هم شما را دوست بدارد .

خداوند نه نیاز به عبادت ما دارد و نه از معصیت ما ضرر می کند . دوستی با خدا نیز کمالی برای خود انسان است و در سایه این @@N@@پیوند و دوستی صفات خداوندی در انسان زنده می شود . در عالم مادی هم اینطور است . دوستی با دیگران باعث یک نوع تناسب @@N@@روحی می شود . بدیهی است دوستی با خدا نیز تاثیر در روح انسان دارد . پس باید هم خود ما خدا را دوست بداریم و هم دیگران را @@N@@به دوستی با خدا دعوت نموده و مهر او را در دل ها بیفکنیم . پیامبر (ص) فرمود: «خدا را محبوب بندگانش کنید تا خدا شما را @@N@@دوست بدارد» اینکه چگونه خدا را محبوب دل ها بگردانیم از پیشوایان سؤال شده است و آن بزرگواران پاسخ های مشابهی داده اند . @@N@@پیامبر (ص) می فرماید:

خداوند به همراز خود موسی بن عمران (ع) وحی کرد: «ای موسی! مرا دوست بدار و محبوب خلقم گردان . گفت: پروردگارا! من @@N@@دوستت دارم، اما چگونه تو را محبوب خلق گردانم؟» فرمود: «نعمت هایم را برایشان و عطایم را به ایشان یادآوری کن که آنان یاد @@N@@نمی کنند، چون از من جز هر نیکی را نمی شناسند .» (16)

از خدای بزرگ مسئلت دارم که ما را از دوستان خود قرار دهد و با آنان محشور نماید .

والسلام .

پی نوشت ها:

1) نهج البلاغه، خطبه 198 .

2) ر . ک: دیلمی، احمد، اخلاق اسلامی، ص 118 .

3) الحجرات، 7 .

4) صحیفه سجادیه، دعاء 19 .

5) تنبیه الخواطر، 1/52 .

6) غافر/60 .

7) سنن ترمذی، 5/522/3490 .

8) بحارالانوار، 94، 225/1 .

9) همان، 94/150 .

10) تنبیه الخواطر، 2/87 .

11) امالی صدوق، 263/280 .

12) کافی، 8/129/98 .

13) امالی صدوق، 438/577 .

14) ارشاد القلوب، 205 .

15) الشوری/45، و الزمر/15 .

16) امالی طوسی، 484/1058 .

این مجله مخصوص کودک و نوجوان می باشد.

پیام زن
ویژه مسائل زنان و خانواده

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
محمد جعفری گیلانی
سید ضیاء مرتضوی

3

7733305
7738743
7733305
payam-zan_man@aalulbayt.org

قم، صندوق پستی 371…

پرسمان
فرهنگی، اجتماعی، دانشجویی

مرکز فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری
سید محمدرضا فقیهی
محمد باقر پور امینی
1380
3

7747240
7735473
7743816
info@porseman.net
www.porseman.n…

مبلغان
فرهنگی – تبلیغی
حوزه

1385/6/1
3
mbl

خداوند در قرآن می فرماید مرا یاد کنید تا شما را یاد کنیم، منظور از این یاد کردن چیست؟

 

وبلاگ “سلام به خدا” نوشت:
بسم الله النور

خداوند در فرآن می فرماید مرا یاد کنید تا شما را یاد کنیم، منظور از این یاد کردن چیست؟

چگونه میشود با خدا دوست شد

به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان )،یک اصلی بین جوانترها هست که میگویند باید رفاقت را در حق رفیقمان تمام کنیم تا او هم در حق ما رفاقت کند. پس رفاقت یک رابطه ی دوطرفه است، نمیشود یک طرف خودش را به آب و آتش بزند ولی طرف مقابل هیچ عکس العملی نشان ندهد. جریان رفاقت ما با خدا هم همینطور است که خداوند مهربان همه چی را در حق ما تمام کرده است ولی در عوض ما جز گناه و سرپیچی کاری نکرده ایم. اگر بخواهیم تمام نعمتهایی که خداوند متعال تا به الان به ما داده است را بشماریم، این نعمتها چفدر میشود؟ آیه قرآن داریم که نعمتهای خدارا اصلا نمیشود شمرد:(إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لا تُحْصُوها: اگر نعمت [هاى‏] خدا را شماره کنید، آن را نمى‏توانید بشمارید-نحل/۱۸)

خدای مهربان به ما یاد داده است که چطور با او رفاقت کنیم، او میفرماید: فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُم: مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم(بقره/۱۵۲). این همان قاعده ای است که انسان ها در روابط دوستیشان با یکدیگر دارند.

منظور خداوند عزیز از این حرف این نمیباشد که یک انسان از صبح که از خواب برمی خیزد، تسبیحی در دست بگیرد و گوشه ای بنشیند و ذکر بگوید، وقتی به احوال عرفا هم نگاه میکنیم میبینیم که اهل به گوشه ای نشستن نبودند. پس منظور خداوند متعال چیست؟ او میخواهد به ما بفهماند که باید همه کارهای زندگیمان را برای رضای خدا انجام بدهیم. یعنی باید تمام توجهمان به خدا باشد، نگاهمان را حتی یک لحظه هم از خدا برنداریم. آنوقت همه‌ی کارهایمان رنگ خدایی به خودش میگیرد. مثلا نیت غذا خوردنمان این باشد که توان بندگی کردن به دست آوریم، یا اگر فرزندی داریم و میخواهیم او را تربیت کنیم نباید تربیتش کنیم تا بقیه‌ی افراد بگویند چه فرزند خوبی دارد بلکه باید تربیتش کنیم، طوری که بنده‌ی خوب خدا بشود و بتواند یاری امام زمان علیه السلام را بکند، اگر غیر از این باشد تمام زمانهایی که برای فرزندمان وقت گذاشته‌ایم به هدر رفته است. یا وقتی نماز میخوانیم باید همه توجهمان در این چند دقیقه به خدا باشد اگر درست دل به خدا بدهیم خدا هم ما را در دریای نعماتش می‌اندازد، در ابتدا کمی سخت است اما حتما شدنی است.

البته این طور نیست که اگر یکی اهل یاد خدا نباشد خدا با او کاری ندارد بلکه خداوند از نعمتهایش به تمام بندگان میدهد، ولی اگر بنده، با خدا رفاقت کرد آنوقت رنگ و لعاب نعمتهای خداوند نیز عوض میشود. پس لازم نیست ریاضتهای سخت بکشیم ، همینکه دلمان را پر از خدا بکنیم کفایت میکند. و اگر اذکار لفظی میگوییم باید دلمان را متوجه کنیم تا اثر بگذارد.(برداشت آزاد از تفاسیر المیزان، نمونه، نور)

در معانى الاخبار از حسین بزاز روایت کرده که گفت: امام صادق علیه السلام به من فرمود: آیا میخواهى تو را از مهمترین وظیفه‏ اى که خدا بر خلق خود واجب کرده خبر دهم؟ عرضه داشتم: بله، فرمود: اول انصاف دادن به مردم، به اینکه با مردم آن طور رفتار کنى که دوست میدارى با تو رفتار کنند و دوم مواسات با برادران دینى و (سوم) یاد خدا در هر موقف (شرایطی)، البته منظورم از ذکر خدا، سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر نیست، هر چند که این نیز از مصادیق آنست، ولى منظورم این است که در هر جا که پاى اطاعت خدا به میان می‏آید، بیاد خدا باشى و اطاعتش کنى، و هر جا معصیت خدا پیش آید، بیاد او باشى و آن را ترک کنى. (معانى الاخبار ص ۱۹۲ حدیث۳)

 

منبع: جهان نیوز

document.getElementById(“comment”).setAttribute( “id”, “a690c58bbb599391ccc7c1cd84fb73e6” );document.getElementById(“d646be0097”).setAttribute( “id”, “comment” );




چم

حاجت مهمی دارم میخوام دوست خدا شم چگونه

نااالالات

یا امام زمان



“محبت” از ریشۀ “حب” به معنای دوستی است. محبت خداوند به بندگان به معنای متفاهم عرفی نیست؛ زیرا لازمۀ این معنای عرفی انفعال نفسانی است که خداوند از آن پاک و منزه است، بلکه حب خداوند به بندگان، ناشی از حب او به ذات خویش است. خداوند افعال خویش را دوست می‌دارد و چون مخلوقاتش، نتیجۀ فعل او هستند، آنها را نیز دوست دارد.

راه‌های رسیدن به محبت الاهی، چنان‌که در قرآن کریم در اوصاف محبوبانش بیان کرده است، راه‌هایی؛ مانند صبر، تقوا، توبه، احسان، پاکی، جهاد و مبارزه و … است که انسان می‌تواند با پیمودن این راه‌ها و متصف شدن به این اوصاف، مورد محبت خدای متعال قرار گیرد.

“محبت” از ریشۀ “حب” است، و در لغت به معنای دوستی، مهر و دلبستگی است. «حب»، «یحب» او را دوست داشت، بدان علاقه پیدا کرد.[1] بنابراین، محبوب؛ یعنی دوست داشته شده.

محبت خدا به بندگان

چگونه میشود با خدا دوست شد

محبت یک رابطۀ وجودی است و یکی از مهم‌ترین اسباب محبت، حب ذات است که در هر موجودی وجود دارد. خداوند به ذات خود و کمالات خود آگاهی دارد؛ و از این جهت به خود عشق می‌ورزد و خود را دوست دارد. همان‌گونه که آفریده‌های خود را به جهت حب ذات دوست دارد؛ چرا که این آفریده‌ها از افعالی است که از ذات او نشأت می‌گیرد.

محبت خداوند به بندگان به معنای متفاهم عرفی آن نیست؛ زیرا که لازمۀ این معنای عرفی انفعال نفسانی است که خداوند از آن پاک و منزه است، بلکه حب خدا ناشی از حب او به ذات خویش است. حب خداوند به خویش همان ادراک خیر است. خداوند از آن‌رو که مدرک جمال خویش است، عاشق است و از آن‌رو که ذات او مدرک است به ذات، معشوق است و چون فعل خداوند از ذات او جدایی ندارد، آن نیز مورد محبت خداوند است. بدین معنا که خداوند افعال خویش را دوست دارد و چون مخلوقاتش، نتیجۀ فعل حضرتش هستند، آنها را نیز دوست دارد.[2]

پس همۀ موجودات جهان، محبوب خداوند متعال‌اند، لکن آنچه در این‌جا ما در پی آنیم، محبوب بودن انسان‌‏ها است به معناى خاص آن، که در ادامۀ بحث خواهد آمد.

برای آن‌که روشن شود، چگونه می‌توان محبوب خداوند واقع شد، و راه رسیدن به مقام بلند حب چیست؟ ضروری است، ابتدا محبوبان خدا شناخته شوند، تا انسان بتواند با شناخت آنان راه‌های رسیدن به آن مقام را بپیماید و در سلک محبوبان خداوند درآید.

در قرآن کریم گروه هایی معرفی شده‌اند که مورد محبت خدایند و خداوند آنان را دوست دارد. در زیر برخی از آنان به عنوان نمونه بیان می‌شود.

اینها گروهی از انسان‌ها هستند که مورد محبت خدا قرار گرفته و خداوند آنان را دوست دارد.

معنای محبت خداوند به بنده این است که خداوند حجاب‌ها را از قلبش پاک می‌کند، تا وی با چشم دل او را ببیند و او را برای رسیدن به مقام والای قرب الاهی توان می‌بخشد، همین ارادۀ خدا نسبت به بنده محبت او است. به بیان دیگر، محبت خدا عبارت است از تطهیر باطن بنده از غیر خدا و خالی نمودن وجودش از هر مانعی که بین او و خدایش حایل و فاصله می‌شود.[10]

عرفا معتقدند محبت خدا نسبت به بندگان دو گونه است.

الف) از راه قرب نوافل،

ب) قرب فرایض.[11]

بدیهی است که یکی از نشانه‌های محبت خدا به بنده توفیق در اطاعت اوامر و ترک نواهی او است و ظهور و بروز محبت خدا به بندگانش، همان بروز رحمت و کرامت حضرتش به بندگان است.

راه‌های کسب محبت الاهی

 و محبت و دوستی دنیا و حب خداوند در یک قلب جمع نمی‌شوند: لَا یَجْتَمِعُ لَکُمْ حُبُّ اللَّهِ وَ حُبُّ الدُّنْیَا».[13] بدیهی است که اگر محبت خدای در درون کسی جای گیرد، محبوب وی خواهد شد.

 ابن عربی در وجه ارتباط بین پیروی از پیامبر(ص) و محبت خدا می‌گوید: اگر خداوند پیروی از پیامبر(ص) را عامل محبت بر شمرده، به آن دلیل است که رسول جلوۀ حق در آیینۀ عالم است.[16] بنابراین، از نگاه ابن عربی هیچ‌کس نمی‌تواند بدون تبعیت از رسول(ص) محبوب حضرت حق گردد؛ زیرا پیامبر(ص) هم تابع دستورات الاهی است، بدین ترتیب تبعیت هم در پیامبر(ص) و هم در پیروانش انگیزه‌ی محبت خدا است.[17]

در همین راستا برخی از مفسران می‌گویند: در این‌که خداوند مثلاً صابران را دوست دارد و یا متوکلین و یا مقسطین را، این دوست داشتن در حقیقت بازگشتش به این است که توکل محبوب خدا است و متوکل هم به دلیل این‌که توکل دارد محبوب خدا است.[24]

البته ممکن است، انسان اهل توکل یا صابر، اوصاف دیگری داشته باشد که محبوب خدا نباشد، اما توکل و صبر او محبوب خدا است. اما اگر انسان طوری شد که جز خدا چیزی نخواست و تمام مسیرهای کمال را پیمود، آن وقت ذات این انسان محبوب خداوند واقع می‌شود و پس از آن همۀ اوصاف و افعالش محبوب خدا می‌گردد.[25]

اگر چنین شد و خدای متعال نسبت به انسانی محبت داشت همۀ نظام آفرینش به او مهر می‌ورزند؛ چرا که همۀ آنها تابع ارادۀ الاهی هستند. این مقام از برجسته‌ترین مقام‌های انسانی است. خداوند محبوب کسی باشد مهم نیست، آنچه بسیار مهم است این است که انسانی محبوب خدا شود.[26]

بنابراین، اگر چنین شد که انسان حبیب الله شد، آن وقت کار او کار خدا است، حرف او حرف خدا است و … و آثار خدایی در او ظهور پیدا می‌کند.

در حدیث معروف قرب نوافل از رسول خدا(ص) آمده که خدای متعال به من فرمود: “ما یتقرب الی عبد من عبادی بشیء احب الی مما افترضت علیه و انه لیتقرب الیّ بالنافلة حتی احبه…”؛[27] هیچ چیز به اندازۀ انجام واجبات بنده را به من نزدیک نمی‌کند، اما بندۀ من از راه نوافل(مستحبات) و انجام عبادت‌های مستحب به من نزدیک می‌شود، تا آن‌جا که محبوب من می‌گردد، اگر محبوب من شد، آن‌گاه من زبان او می‌شوم و او با فیض خاص من که در مقام فعل به صورت زبان او درآمده است سخن می‌گوید و چشم او می‌شوم و او با فیض خاص من که در مقام فعل به صورت چشم او درآمده است می‌بیند.

 بر همین اساس، کلام مؤمنی که محبوب خدا شد به منزلۀ کلام خدا است.[28]

هم‌چنین اگر انسان محبوب خداوند واقع شد بالاتر از محبوبیت، خداوند عاشق او می‌شود. بر اساس حدیث وارده از پیامبر(ص) که فرمود: “اذا احب الله عبداً عشقه و عشق علیه، فیقول عبدی انت عاشقی و محبی و انا عاشق لک و محب لک، ان اردت او لم ترد”؛[29] زمانی که بنده‌ای محبوب خدا می‌شود، خداوند او را عاشق خویش می‌گرداند و خود نیز به او عشق می‌ورزد. سپس می‌گوید: بنده من تو عاشق و دوست‌دار منی و من نیز عاشق و محب تو هستم، چه بخواهی چه نخواهی.

نتیجه آن‌که راه‌های مختلفی برای رسیدن به مقام محبت باری تعالی و درک این فیض وجود دارد، که از جملۀ آنها، صبر، توبه، تقوا و … و به طور خلاصه، ترک محرمات و انجام فرایض و واجبات الاهی و انجام مستحبات است.

[1]. جبران مسعود، فرهنگ الرائد، ج 2، ص 1551، واژه «حب».

[2]. کاشفی، محمد رضا، آئین مهرورزی، ص 99 – 102؛ ابن سینا، رسالۀ عشق، ص 4 – 6.

[3]. آل عمران، 146.

[4]. همان، 76.

[5]. همان، 159.

[6]. بقره، 222.

[7]. همان، 195.

[8]. صف، 4.

[9]. مائده، 42.

[10]. شبر، سید عبدالله، کتاب الاخلاق، (ترجمه)، ص 412 – 413.

[11]. طباطبائی، فاطمه، سخن عشق، ص 171، تهران، چاپ اول، 1380ش.

[12]. احزاب، 4.

[13]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 503، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.  

چگونه میشود با خدا دوست شد

[14]. عربی، محی الدین، فتوحات مکیه، ج 2، ض 337.

[15]. آل عمران، 31.

[16]. فتوحات مکیه، ج 2، ص 336.

[17]. سخن عشق، ص 171.

[18]. همان، ج 2، ص 274.

[19]. آل عمران، 57.

[20]. هاشمی رفسنجانی، اکبر، تفسیر راهنما، ج 2، ص 446، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، 1386ش.

[21]. بقره، 195.

[22]. مائده، 6.

[23]. جوادی آملی، عبدالله، حکمت عبادات، ص 86 – 87، قم، اسراء، چاپ چهارم، 1380ش

[24]. جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، ج 12، ص 252، قم، اسراء، چاپ اول، 1378ش.

[25]. همان، ص 256.

[26]. همان، ص 254.

[27]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 352، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

[28]. سخن عشق، ص 278.

[29]. همان، ص 34.

آخرین پرسش ها و پاسخ ها را همه روزه در ایمیل خود مطالعه کنید

ما 8564 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ و استفاده از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز است.

چگونه میشود با خدا دوست شد

چگونه مي‌توانيم فرزند خوب براي پدر و مادرمان باشيم؟چگونه مي‌توانيم فرزند خوب براي پدر و مادرمان باشيم؟مقدمه:يكي از مشكلات اصلي خانواده‌ها، تعارضات و درگيري‌هاي بين والدين و فرزندان است. والد…

نظر اسلام در مورد خود ارضايي چيست؟ آسيب هاي آن كدام است و چگ…نظر اسلام در مورد خود ارضايي چيست؟ آسيب هاي آن كدام است و چگونه مي توانيم اين عمل را ترك كنيم؟در جواب به اين سؤال مناسب است به سه مطلب اش…

بهترين روش حفظ قرآن کريم و تثبيت آن در ذهن چيست؟ بهترين متر…بهترين روش حفظ قرآن کريم و تثبيت آن در ذهن چيست؟ بهترين مترجم قرآن کريم چه كسى است و بهترين خط آن از كيست؟براى حفظ قرآن كريم، روش هاي گو…





براي راهيابي به جواب مناسب توجه به نکته هاي ذيل مفيد است: بهترين راه ارتباط قلبي با خدا كه از آن به تقرّب الهي نيز ياد مي شود، همان راه هاي فكري و اعتقادي و عملي است كه در شرع مقدس بازگو شده. برخي از اين راه ها و روش هاي انجام اعمال واجب و بعضي ديگر انجام اعمال مستحب است. اگر كسي بخواهد با خالق هستي بخش خود ارتباط برقرار نمايد، مي تواند با آن اعمال با او به نجوي بپردازد.  نيايش در اينجا به چند نمونه از آن اعمال اشاره مي شود:1. نماز شب: در روايتي آمده كه خداي متعال به حضرت موسي فرمود: «اي فرزند عمران، دروغ مي گويد آن كس كه گمان مي كند مرا دوست دارد و همين كه شب مي رسد از من روي مي گرداند و مي خوابد، مگر نه اين است كه هر محبي خلوت با محبوب خويش را مي خواهد؟  هان اي فرزند عمران، بدان كه من بر دوستان خود مطلع هستم، آن گاه كه تاريكي شب آنان را فرا مي گيرد، چشمان دل آنان را به سوي خود بر مي گردانم و عقوبت هجران و سخط خويش را در برابر چشمانش مجسم مي نمايم، از روي مشاهده با من خطاب مي كند و از روي حضور با من سخن مي گويد. اي فرزند عمران، در تاريكي شب ها از قلب خويش خشوع را نثار كن و از بدن خويش خضوع را، و از چشمانت اشك را، كه تو مرا نزديك خواهي يافت.»از اين روايت بخوبي بدست مي آيد كه يكي از بهترين راه هاي ايجاد ارتباط قلبي با خداوند، نماز شب است كه انسان در خلوت تاريكي شب، با محبوبش راز و نياز نمايد.[1]2. عمل ديگر كه براساس روايات تأثير فراواني در ارتباط قلبي با خدا دارد، تلاوت قرآن كريم است. تأكيدات آيات و روايات به تلاوت قرآن به خوبي نشان مي دهد كه آثار و بركات اين كتاب نوراني در موارد مختلف از جمله در ايجاد ارتباط با خداوند نقش اساسي دارد.[2]3. مداومت بر تسبيح حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ ، بعد از نمازهاي واجب نيز در ايجاد ارتباط قلبي انسان با خداوند مؤثر است.4. يكي از بهترين گزينه ها براي ايجاد ارتباط با خداوند، نماز است. گذشته از آن كه در روايات بر اين گزينه فراوان تأكيد شده، در ميان ساير عبادات نيز، آسان ترين راهي است كه انسان مي تواند از آن طريق با خداوندش ارتباط برقرار كند.امام صادق ـ عليه السلام ـ  فرمود: «خداوند سبحان فرمود: نزديك نمي كند به سوي من، بنده اي از بندگانم را چيزي كه محبوب تر باشد نزد من از نماز واجب، و بنده مي بايد، تقرّب بجويد به سوي من با خواندن نماز نافله (نمازهاي مستحبي مانند نوافل روزانه) تا او را دوست بدارم، هرگاه او را دوست داشتم من سامعة او كه با آن مي شنود و باصرة او كه با آن مي بيند و زبان او كه با آن سخن مي گويد، ‌و دست او كه با آن كارهايي انجام مي دهد خواهم شد، اگر مرا بخواند او را اجابت مي كنم و اگر از من چيزي بخواهد به او مي دهم.»[3]5. راه ديگر ذكر مداوم سبب ارتباط قلبي انسان با خداوند مي شود چنان خود فرمود: (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)[4] آگاه باشيد با ياد خدا، قلب ها آرامش پيدا مي كند. مراد آيه آن است كه ذكر خدا موجب ارتباط قلبي انسان با خدا مي شود و ارتباط قلبي با خدا مايه آرامش انسان مي گردد. و در آيه ي ديگر فرمود: (فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ)[5] يعني مرا ياد كنيد، شما را ياد مي كنم.نكته اساسي در همه اين امور آن است كه بايد اعمالي كه انسان انجام مي دهد، به طور مداوم باشد تا اثر معنوي آن ظاهر گردد وگرنه با چند بار معلوم نيست، آن نورانيت مورد نظر و فوايد مترتب بر آنها در انسان پديد آيد. در روايات معصومين ـ عليهم السلام ـ هم به اين مسئله تصريح شده که خداوند عبادت مستمر و مداوم را گرچه کم باشد خيلي دوست دارد.در پايان: اگر در اين راه مجاهدت وتلاش كنيد، به طور يقين نتيجه خواهيد گرفت. اما به شرط آن كه هرگز افراط و زياده روي نكنيد، بخصوص در مراحل آغاز كار، بايد به تدريج پيش برويد و اعتدال را حفظ نمائيد و خود را زياد خسته نكنيد و سعي نماييد كيفيت اعمال را بالا ببريد، نه كميت  آن ها را و يقين بدانيد كه اگر به طور اعتدال و مداوم به اعمال خود ادامه بدهيد، به تدريج نورانيت قلب در شما پديد خواهد آمد و به هدف خود خواهيد رسيد. پي نوشت ها:[1] . شجاعي، محمد، مقالات، نشر صدا و سيما، چاپ دوم، 1375 ش، ج3، ص 81.[2] . همان، ص 150.[3] . حر عاملي، محمد بن حسن، وسايل الشيعه، كتاب الصلوة، قم، نشر مؤسسه اهل البيت، 1416 ق، ج 4، ص 72، باب 17.[4] . رعد/ 28.[5] . بقره/ 152.

با سلام و احترام

ان شاء الله كه مادرشوهرتان چنین كار نكرده باشد؛ اما ایمان داشته باشیدكه گرهی وجود ندارد كه خداوند و مقدسات نتوانند بگشایند؛ لذا با اعتماد بنفس و توكل به خداوند با پرهیز از رفتارهای نامعقول و ریختن دعا در غذا و … تلاش كنید مطابق میل شوهرتان عمل كنید و اداره امور زندگی را محكم در دست داشته باشید؛ از دعا و توسل غفلت نكنید، خداوند بهترین یاریگر است.

با تشكر

با سلام و احترام

مباحث عقیدتی بسیار ظریف و حساس هستند و لازم است مراقب باشید تا در تله شیبطین نیفتید كه با گفتن جملات زیبا عقاید را فاسد می كنند

دعایی كه نوشتید اصل و اساسی ندارد

اساس دعا حتی این جمله ای كه نوشتید به معنای نیاز است؛ ما ممكن الوجود هستیم و وجود امكانی مساوی است با نیاز.

خداوند ما را نیازمند و محتاج آفریده است اما دوست دارد ما فقط به سوی او دست نیاز دراز كنیم.

در برخی روایات دعا بالاترین عبادت به حساب آمده است چون خداوند دوست دارد بنده خواسته هایش را از او بخواهد.

لذا بر خلاف باور متصوفه ما اهل دعا هستیم و نیاز خود را به درگاه الهی عرضه میكنیم.

صحیفه سجادیه را مطالعه كنید و ببینید امام علیه السلام برای نجات از بیماری، بدهكاری، جور ظالم و حتی برای دوستان و همسایگان و فرزندانشان دعا می كنند.

پس این روحیه خوب را حفظ كرده و در مسیر صحیح جاری كنید

با تشكر

با سلام و احترام

مشكل اصلی ما عدم درك واقعیت این جهان است

1- هر آنچه در این دنیا است فانی است و از دست خواهد رفت

2- خوب است كه انسان برای رسیدن به خواسته هایش تلاش كند اما بدانیم تا به چیزی نرسیدیم گمان میكنیم بسیار خاص است اما وقتی می رسیم متوجه می شویم این هم مانند مشابه های خودش است

3- هدف از این دنیا آن است كه انسان مورد آزمایش قرار بگیرد و نهایتا پس از مرگ جایگاهش مشخص شود 

4- قبل از ما میبیاردها آدم با میلیاردها خواسته و آرزوی رسیده و نرسیده آمده و رفته اند و هیچ اتفاقی نیفتاده است

5- ما هم خواهیم رفت پس بهتر است برای رسیدن به بهشت تلاش كنیم

با سلام و احترام

خداوند هم رحمان است و هم رحیم یعنی برای همه بندگانش بخشنده و مهربان است.

ممكن است حتی شما نمازخوان باشید و دعا كنید اما خداوند دعا را استجابت نكند و طبق حكمتی خواست شما را برآورده ننماید.

اما خوب است توبه كنید و نماز و احكامتان را انجام دهید و از خداوند بخواهید كه تفضل نموده دعایتان را مستجاب كند قطعا دعای فردی كه توبه كرده و تصمیم گرفته به سوی خدا برود زودتر مستجاب می شود چون خداوند توبه كنندگان را دوست دارد.

با تشكر

با سلام و احترام
ما برای شما دعا میكنیم شما هم برای ما و مخصوصا والدینتان دعا كنید یكی از عوالم عدم استجابت دعا و ابتلا به مشكلات دعای خیر نكردن در حق والدین هست و هرگز از رحمت الهی ناامید نشید، راضی باشید به رضای اون و دلتون رو با خدا صاف كنید مطمئن باشید دعاتون رو میشنوه.
از خدا می خواهیم با رحمت و تفضلش مشكلات شما رو حل كنه.

چگونه میشود با خدا دوست شد

با تشكر

با سلام و احترام

دوران سختی را پشت سر میگذاریم كه همه دچار مشكلات عدیده اقتصادی هستیم

دعا میكنیم خداوند شما و همه كسانی را كه نیازمند هستند مورد لطف و عنایتش قرار دهد

از مطلبی كه نوشته اید معلوم میشود كه رابطه خود و خدا را درست نفهمیده اید

ما نماز نمی خوانیم تا خداوند دعایمان را بپذیرد یا نماز دستمزد خداوند برای كارهایی كه در حقمان میكند نیست كه حالا (العیاذ بالله) شما با نمازنخواندن خداوند را تنبیه كنید!

ما نماز میخوانیم تا به تكلیف خود در برابر آفریدگار جهان عمل كرده باشیم و خداوند نیازی به نماز ما ندارد تا نماز نخواندن ما تاثیری بر او داشته باشد

ابتدا رابطه خودتان را با خداوند اصلاح كنید و بعد خاضعانه از درگاهش طلب مغفرت كنید و از گناهانتان توبه كنید آنگاه خاضعانه اعتراف كنید كه تحمل امتحان سخت را ندارید و برای آن ضعیف هستید و خداوند را به صفات رحمانیش قسم دهید و معصومین را واسطه قرار دهید تا فرجی حاصل شود

ان شاء الله با كمی صبر و توكل بر خدا گشایشی حاصل می شود.

موفق باشید

با سلام و احترام
جهت مشاوره مشكل خود را از طریق درگاه پاسخگویی در بالای صفحه ارسال فرمایید تا كارشناسان ما پاسخگوی شما باشند.
با تشكر

ما چگونه می توانیم با خدا دوست شویم؟

در قرآن آمده است که اگر خدا را دوست دارید از پیامبر(صلی الله علیه و آله ) تبعیت کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد . اینچنین می توانید با خدا رابطه ی دوستی برقرار کنید و در کارهایتان هم از او کمک بگیرید.

  پیامبر(ص) حبیب خدا و «دوست اوست» و بدیهی است که دوستی با دوست یار، دوستی با «او»ست. علاوه بر این که پیامبر(ص) و امامان(ع) به عنوان واسطه فیض و در ورودی نیز مطرح می باشند، چنان که پیامبر(ص) فرموده است: «انا مدینه العلم و علی بابها؛ من شهر علمم و علی در آن است» خداوند متعال نیز برای رسیدن بندگان به فیض خویش، مراجعه به پیامبر(ص) را اجازه داده است.

چگونه میشود با خدا دوست شد

«ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک…؛ و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند پیش تو می آمدندو از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش می کرد، قطعا خدا را توبه پذیر مهربان می یافتند» (نساء، آیه 64).

بنابراین سخن گفتن با پیامبر(ص) به عنوان واسطه فیض خدا نه تنها مشکلی ندارد بلکه چه بسا نزد خدا دوست داشتنی تر نیز باشد. برای توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم.

 

با توسن خیال به هر سو شتافتیم     از دوست غیر نام و نشان نیافتیم

دلبر نشسته در دل و ما بی خبر ز او            بیهوده به دشت و بیابان شتافتیم

 

سخن بر سر ذکر و ذاکر و مذکور است؛

 ذکر (یاد خدا) را آدابی است ظاهری و باطنی؛

ادب ظاهری ذکر آن است که «ذاکر» در مرحله نخست حدود و اندازه های هر چیزی را مراعات کند بعد به مناجات بپردازد.

یکی از حدود، طهارت ظاهری است. از جسم گرفته تا لباس و نیز محیط اطراف، لوازم و اسباب، همه و همه در حالت های «ذاکر» و کیفیت ارتباط او با «مذکور» (خداوند متعال) مؤثرند. پس شایسته است در قدم اول به پاکسازی برون بپردازیم تا لایق حضور شویم.

 

در دیر می زدم من که ندا ز در درآمد که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی

 (عراقی)

حدود دیگری که برای «ذاکر» ضروری است، اداء حقوق واجب خداوند، مراعات حقوق خویش و نیز مردم است.

مراعات این حدود در باریابی به آستان محبوب و مذکور، بسیار مؤثر است، گویی آستان یار را نگهبانانی است که از یک یک حدود و حقوق پرسند. چون شخص – با احساس مسؤولیت – پاسخ آورد و گوید: هر چیزی را بر سر جای خود قرار دادم، آنگاه به دیدار یار شتافتم؛ در بر او گشاینده و گویند: «لبیک، لبیک» و اگر نه چون او را بی مسؤولیت یابند، به قول مولوی «رد بابش» کنند.

و ادب باطنی زمانی حاصل آید که ذاکر تمام وجود خود را در محضر «مذکور» بیابد. به این معنی که قوا و اعضایش به وقت مناجات حاضر باشند نه غایب:

 

چشم دل باز کن که جان بینی        آنچه نادیدنی است آن بینی 

… هر چه داری اگر به عشق دهی  کافرم گر جوی زیان بینی

جان گدازی اگر به آتش عشق         عشق را کیمیای جان بینی

از مضیق جهات در گذری    وسعت ملک لا مکان بینی

آنچه نشنیده گوشت آن شنوی       و آنچه نادیده چشمت آن بینی

 تا به جایی رساندت که یکی          از جهان و جهانیان بینی

با یکی عشق ورز از دل وجان          تا به عین الیقین عیان بینی

که یکی هست و هیچ نیست جز او  وحده لا اله الا هو

(دیوان هاتف اصفهانی)

آری برای حضور در پیشگاه محبوب، وحدت درون لازم است با کشمکش ها و تمایلات گوناگون، که هر یک دل را به سویی کشند، «ادب باطنی» حاصل نیاید.

ادب ظاهری ما را یک رنگ می سازد و ادب باطنی، یک دل؛ «مذکور» و «محبوب»، «واحد» است و «احد» شایسته است ذاکر هم با وحدت درون و بیرون، زبان به ذکر گشاید.

چون کار بدینجا رسید همه اولیاء و پاکان، همدل و همراز و همراه و همکار تو باشند. ایشان موحداند، ریسمان وصل را آویخته اند و دیگر واصلان را یار و یاورند؛ دور است از آستان ایشان که مانع ذکر باشند.

درباره آیه شریفه: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، از مخالفت پروردگار بپرهیزید و باری تقرب به او وسیله ای تدارک ببینید»(مائده، آیه 35)فرمودند: وسیله ما (اهل بیت) هستیم»

 

 

سعی کنید نمازتان را به موقع و با توجه بخوانید ، و زیاد دعا کنید ، هرچه می خواهید از خدا بخواهید تا خدا به شما عطا فرماید ؛ همین دعا کردن باعث بیشتر شدن رابطه ی دوستی بین شما و خدا می شود (البته اگر دعایتان مستجاب نشد صبر کنید و تحمل داشته باشید شاید خدا بهتر از آنرا می خواهد به شمابدهد و یا اینکه فعلاً به صلاحتان نیست که به دعایتان برسید زیرا خدا صلاح ما را بهتر از خودمان می داند) سعی کنید هیچ گناهی نکنید و اگر خدای نکرده گناهی کردید فوراً توبه کنید چرا که قلب شما سفید است و نورانی، اگر گناهی کردید یک لکه ی سیاه روی آن می آید و با توبه این لکه پاک می شود ولی اگر توبه نکنید این لکه ها روی قلبتان را می گیرد تا سیاه و تاریک شود و آنوقت دیگر نمی توانید دوست خدا باشید .

هر چه هست باید از چشم خود ببینیم        یک قدم بر خویشتن نه! آن دگر بر کوی دوست

 

چگونه میشود با خدا دوست شد

 

سلام و عرض ادب

خسته نباشید

از مطالب شما همیشه استفاده می کنیم

با تشکر

حوزه/ خدا چه نیازی به محبت ما دارد که دستور می‌دهد مرا دوست بدارید؟ شاید بعضی از کسانی که معرفت‌شان نسبت به خدا و اولیای خدا خیلی ضعیف باشد، خیال ‌کنند که خداوند نیز همانند ما انسان‌هاست که دوست داریم در جامعه محبوب باشیم و برایمان شعار بدهند و احترام‌مان بکنند؛ اما هر کس خدا را می‌شناسد، دست‌کم باید این را بداند که خداوند به چیزی احتیاج ندارد.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، آیت الله مصباح یزدی در رمضان ۱۴۳۵ پیرامون موضوع «محبت خدا» سخنانی را در دفتر مقام معظم رهبری ایراد کردند که گزیده ای از این مباحث در شماره های مختلف خدمت علاقمندان عرضه خواهد شد.

* جلسه پانزدهم: عوامل و موانع محبت خدا

چگونه میشود با خدا دوست شد

– اشاره

موضوع بحث ‌ما محبت خدا بود. در تعریف محبت گفتیم که روشن است که آن‌چه ما وجدانا در خود می‌یابیم و به اصطلاح به آن‌ها علم حضوری داریم، به تعریف نیاز ندارد.

دوست داشتن نیز همین‌گونه است و همه آن را داریم و می‌دانیم چیست، اما از آن‌جا که گاهی در مقام تفسیر، بحث و انتقال یافته‌های حضوری، اشتباهاتی پیش می‌آید، کوشیدیم تعریفی از محبت ارائه بدهیم؛ البته در این گونه تعریف‌ها دست تعریف کننده تا حدودی باز است و می‌تواند مفهوم را وسیع یا محدودتر بگیرد.

در توضیح مفهوم محبت گفتیم کسی که محبت دارد، احساس می‌کند که به طرف محبوب کشیده می‌شود و محبوب همانند مغناطیسی محب را به طرف خود جذب می‌کند.   به دنبال این حالت انسان میل پیدا می‌کند که با محبوب بیشتر ارتباط برقرار کند و فاصله‌اش را با او کم کند تا این‌که هیچ واسطه‌ای بین او و محبوبش باقی نماند. البته باید توجه داشت که این انجذاب، انجذابی ادراکی است و انجذاب بدون ادراک و علم، محبت نیست.

برخی‌ تعریف محبت را به بسیاری از چیزهایی که شعوری ندارند، توسعه داده‌اند. مثلا حکما می‌گویند «هیولای اولی» عاشق و طالب صورت است و می‌خواهد صورت را به طرف خودش جذب کند. روشن است که هیولای اولی موجود بالفعلی نیست و شعور و درکی ندارد و معنای محبت درباره آن حقیقتا صدق نمی‌کند و در این‌جا نوعی توسعه در مفهوم و تجوّز صورت گرفته است. به هر حال در محبت انسان احساس می‌کند که به طرف فرد یا چیزی کشیده می‌شود و ناخودآگاه دوست دارد به آن نزدیک بشود و از این کار احساس لذت می‌کند.

متعلقات محبت

هر موجود دارای شعوری، اصالتا و بالذات ابتدا خود و سپس کمالاتش را دوست می‌دارد؛ البته این حب کمال از همان حب ذات نشأت می‌گیرد و از آن‌جا که خودش را دوست دارد، می‌خواهد کامل‌تر شود. به دنبال این محبت، محبت چیزهایی که سبب پیدایش این کمال می‌شود نیز می‌آید. فرض کنید انسان از آن‌جا که معتقد است علم کمال اوست، آن را دوست می‌دارد، سپس چون معلم، کتاب و مدرسه  وسیله‌هایی برای رسیدن به کمال هستند، ‌آن‌ها را نیز دوست می‌دارد. اگر انسان موجود بسیطی بود و کمالش یک چیز بود، همیشه فقط همان چیز را دوست می‌داشت و محبتش اصالتا به چیز دیگری تعلق پیدا نمی‌کرد، ولی انسان موجودی چند بعدی است و ابعاد طولی و عرضی بسیاری دارد، این است که کمال خودش را نیز به حسب این مراتب  و عرصه‌های وجود می‌شناسد.

کمال  قوای جسمانی، قوه واهمه و قوه عقلانی ما با هم متفاوت است و مثلا درک معانی کلی عقلی برای چشم ما کمال نیست. آن‌چه با چشم ارتباط دارد، دیدنی‌هاست و اگر انسان فقط چشم بود، هر چه به چشمش خوش می‌آمد، آن را دوست می‌داشت وآن  کمال چشمش بود. ولی انسان قوای بسیار متفاوتی دارد و حتی قوای جسمانی انسان نیز با هم بسیار متفاوت است و  گاهی بین این امور نوعی تضاد به وجود می‌آید.

ویژگی انسان همین است. همین اختلاف قوا، استعدادها و عوامل مختلف است که زمینه کارهای مختلف و بالاخره زمینه امتحان و انتخاب را فراهم می‌کند.

انسان موجودی است که باید خود گزینش کند که دنبال چه برود و چقدر تلاش کند و اگر او را به اجبار به راهی بکشند، به کمال انسانی نمی‌رسد.

خداوند متعال نیز می‌فرماید: لَّوْ یَشَاء اللّهُ لَهَدَی النَّاسَ جَمِیعًا؛ [۱] خداوند به جبر هدایت نمی‌کند، به‌گونه‌ای هدایت می‌کند که جای انتخاب بماند، «فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُرْ».[۲]  آن ویژگی انسان که موجب می‌شود او به مقام خلیفه خداوند در زمین برسد، این است که باید در هنگام تزاحم، خود گزینش کند.

باید بین چند چیز تصمیم بگیرد و یکی را عمل کند. بالاخره لذت‌های گوناگونی برای انسان حاصل می‌شود که همه این‌ها موجب کمال او نخواهد شد. برخی از آن‌ها ممکن است ضرر نیز داشته باشد؛ چشم ما از هر چیز زیبایی لذت می‌برد [۳] ولی دیدن هر چیز زیبایی موجب کمال ما نخواهد شد. دیدن برخی چیزها لوازمی دارد و ما را به راه‌هایی می‌کشاند که از سعادت دنیا و آخرت محروم می‌شویم. این جاست که باید چشم را بست؛ قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ. [۴] با این‌که دیدن چیزهای زیبا برای چشم لذت‌بخش است، اما این ماییم که باید تصمیم بگیریم که چه چیز را چقدر ببینیم و چه را بر چه ترجیح بدهیم.

قرب خدا؛ کمال حقیقی انسان

ما به حسب شناختی که از دین فراگرفته‌ایم می‌دانیم که باید همه قوا و امکانات ما در راه قرب خدا صرف شود. کمال حقیقی ما در قرب به خداست و ما بر حسب درک عقلی بالاترین چیزی که دوست می‌داریم، باید بیشترین کمال را داشته باشد. بنابراین به حسب دلیل عقلی باید هدف اصلی ما این باشد که خدا را دوست بداریم، و باید چیزی را که با محبت خدا در تضاد است، طرد کنیم. چنین چیزی با کمال ما منافات دارد و  موجب نقص و سقوط ما می‌شود. اما کسانی که این معرفت الهی را ندارند و طبق گرایش‌های مختلف اومانیستی برای انسان اصالت قائلند، می‌گویند هرچه انسان دارد، خوب است و باید همه چیز دیگر نیز در راه انسان قرار بگیرد؛ حتی برخی گرایش‌های تند مذهب انسان‌پرستی را به وجود آورده‌اند.

این‌گونه گرایش‌ها هر محبتی را مقدس ‌می‌دانند و می‌گویند انسان هر که را به هر صورتی دوست بدارد، مقدس است. اما در مذاهب توحیدی این چنین نیست و اگر محبتی با محبت خدا منافات داشت، مذموم است و حتی اگر لازمه محبت خداوند، بغض کسانی بود، آن بغض را باید کسب کرد. اما می‌بینیم که ما حتی پس از تربیت دینی و آشنایی با کلمات بزرگان این‌گونه نیستیم.

حال این پرسش مطرح می‌شود که چرا ما این‌گونه‌ایم؟ این آسیب از کجا به ما می‌رسد که نمی‌توانیم طبق آن‌چه عقل به ما می‌گوید و بیانات قرآن و روایات نیز آن‌را تأیید می‌کنند، خدا را دوست بداریم؟

کسب مقدمات اختیاری محبت

مسأله دیگر درباره اختیاری یا غیر اختیاری بودن محبت است. وقتی ما به خودمان مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم این‌گونه نیست که هرگاه بخواهیم بتوانیم هر کسی را دوست بداریم و هر وقت نخواهیم دشمن بداریم. بلکه به اصطلاح اهل معقول محبت کیفیتی نفسانی است که از راه مقدمات و اسبابی فراهم می‌شود.  

بنابراین اگر از راه عقل یا شرع  دانستیم که محبت کمال است و باید این محبت را کسب کنیم، ابتدا باید ببینیم راه کسب این محبت چیست و چه چیزهایی موجب پیدایش آن می‌شود. به عبارت دیگر درست است که اختیار محبت به دست ما نیست که هر وقت بخواهیم هر چه را دوست داشته و هر وقت نخواهیم دوست نداشته باشیم، اما برخی از اسبابی که موجب پیدایش محبت می‌شود، در اختیار ماست و از این‌جاست که ما به کسب محبت مکلف می‌شویم. بنابراین تکلیف ما این است که مقدمات اختیاری محبت را که به دست ماست، ایجاد کنیم وگرنه نسبت به اسباب غیراختیاری محبت، تکلیفی نمی‌توانیم داشته باشیم.

گفتیم که انسان  از روی فطرت، خود و کمالش را دوست دارد و وقتی فهمید چیزی موجب کمالش می‌شود آن را دوست خواهد داشت. حال که دانستیم محبت خدا، کیمیای گران‌بهایی است و بالاترین کمالی است که انسان به آن می‌رسد، باید علاوه بر شناخت راه کسب آن، موانع آن را نیز بشناسیم؛ چون با وجود موانع، استفاده از راه نیز نتیجه‌ای نمی‌دهد و بسیاری از چیزهاست که مانع پیدایش کمالات می‌شود، باید آن‌ها را شناخت و ابتدا دل را از آن‌ها زدود. سپس خود را برای کسب چیزهای مطلوب و ارزشمند آماده کرد.

کسب محبت از راه شناخت نعمت‌های خدا

یکی از راه‌های طبیعی کسب محبت که در روایات نیز بر آن تأکید شده، شده تفکر در افعال الهی و شناخت نعمت‌های اوست.

علاقه انسان نسبت به چیزی که موجب کمالش می‌شود، فطری است و نعمت‌های خداوند موجب بقای وجود، رشد و بالاخره کمال روح انسان است. بنابراین هر قدر ارزش این نعمت‌ها را بیشتر درک کنیم، به طور طبیعی خدا را بیشتر دوست می‌داریم. خداوند در چندین روایت که همه‌ حدیث قدسی است، از برخی از پیامبران خود می‌خواهد که احبّنی وحبّبنی الی خلقی؛ مرا دوست بدار و دیگران را نیز دوست‌دار من قرار بده!

وقتی آن پیامبر بزرگوار عرض می‌کند: خدایا! تو می‌دانی که من چقدر تو را دوست دارم،   اما دل‌های دیگران به دست من نیست، چگونه دیگران را دوست‌دار تو کنم، خداوند در پاسخ می‌فرماید: ذکّرهم بآلائی؛ نعمت‌های من را به یادشان بیاور. این‌ها را من طوری آفریده‌ام که کسی را که به آن‌ها نعمت می‌دهد، دوست می‌دارند؛ وقتی توجه پیدا کنند که خداست که هر دوست‌داشتنی را به آن‌ها داده است و بعد از این هم هر چه در سعادت دنیا و آخرت‌شان مؤثر باشد خدا می‌تواند به آن‌ها بدهد، من را دوست خواهند داشت.

چرا خدا دوست دارد که او را دوست بداریم؟

حال پرسشی درباره این‌گونه روایات مطرح می‌شود که خدا چه نیازی به محبت ما دارد که دستور می‌دهد مرا دوست بدارید؟ شاید بعضی از کسانی که معرفت‌شان نسبت به خدا و اولیای خدا خیلی ضعیف باشد، خیال ‌کنند که خداوند نیز همانند ما انسان‌هاست که دوست داریم در جامعه محبوب باشیم و برایمان شعار بدهند و احترام‌مان بکنند؛ اما هر کس خدا را می‌شناسد، دست‌کم باید این را بداند که خداوند به چیزی احتیاج ندارد.

خداوند نه به عبادت ما احتیاج دارد و نه به محبت ما. با محبت ما چیزی بر ذات خدا افزوده نمی‌شود و به واسطه کار ما مقامی پیدا نمی‌کند. البته همه موحدان اجمالا این را می‌دانند، اما کسانی که بیشتر درس خوانده و بر این مسائل دقت کرده و با معارف اهل‌بیت بیشتر آشنا هستند، به این نکات بیشتر پی می‌برند که در ذات خدای متعال هیچ گونه کمبودی وجود ندارد و چیزی نمی‌تواند در ذات او اثر بگذارد و حتی چیزی نمی‌تواند او را مسرور کند و یا موجب غضب او شود.

چگونه میشود با خدا دوست شد

تعبیراتی از قبیل این‌که خداوند بر قومی غضب کرد یا از قومی راضی شد، متناسب با فهم ما و برای انگیزش ما گفته شده است و روح و حقیقت این‌ها بسیار فراتر از این‌معناست. این گونه تعبیرات، تعبیرات متشابهی است که باید از لوازم نقص تجرید شود و به خدا نسبت داده بشود.

در برخی از روایات، حتی دعاها، مناجات‌ها و خطبه‌های نهج‌البلاغه نیز اشاره شده است که این‌گونه تعبیرات یک نوع مجازگویی است.

شاید معروف‌ترین بیان، این فراز از دعای عرفه است که می‌فرماید: الهی تقدّست رضاک ان تکون له علة منک فکیف یکون له علة منی. وجود رضایت در ذات الهی، حتی معلول علتی نیست که خود خدا آن را آفریده باشد، چه رسد به این‌که من کاری کنم که موجب پیدایش رضایت در ذات او بشود. من کیستم و چه دارم که موجب رضایت خدا شوم!؟ این‌که خدا می‌خواهد ما او را دوست بداریم، به این برمی‌گردد ‌که کمال ما این است که خدا را دوست بداریم و خدا دوست دارد که ما کامل بشویم.

لازمه کمال ذات خدا این است که کمالات آثار ذات خود را نیز دوست بدارد. محبت همانند نور است، و نور در نقطه‌ای که پدید می‌آید حداکثر روشنایی خود را دارد و سپس کم‌کم به اطراف می‌تابد و فراتر می‌رود. حتی ممکن است به اتاق دیگری نیز سرایت کند. اصلا نور یعنی این. ذات نور این است که وقتی از مبدأی می‌تابد، اطراف و متعلقاتش را روشن می‌کند. محبت نیز نوری [۵] است که وقتی پیدا می‌شود، به متعلقاتش نیز سرایت می‌کند.

این سخن کاملا قابل تجربه است؛ وقتی انسان کسی را دوست می‌دارد، لباس، خانه، اسم و کتابش را نیز دوست می‌دارد و هر قدر این محبت شدیدتر باشد، به متعلقات دورتر نیز سرایت می‌کند. اصلا خاصیت محبت این است و اگر این طور نباشد، محبت نیست.

خدای متعال خودش را از هر چیزی بیشتر دوست دارد و بلکه محبتش نسبت به ذات خودش بی‌نهایت است زیرا کمال خداوند بی‌نهایت است. بنابراین چیزی دوست‌داشتنی‌تر از خدا وجود ندارد و خدایی که آگاه به همه چیز است و خودش را بهتر از همه می‌شناسد، طبعا خودش را از همه بیشتر دوست می‌دارد و چون محبت به آثار سرایت می‌کند، هر چه به خدا نزدیک‌تر باشد، خدا او را بیشتر دوست می‌دارد.

بنابراین محبوب‌ترین مخلوقات خدا، وجود مقدس پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است. محبت الهی مربوط به ذات خود اوست و وقتی به آثارش می‌تابد، هر اندازه‌ که کمال حقیقی داشته باشند، مشمول این محبت می‌شوند و حتی دورترین موجودات از لحاظ کمال نیز از محبت خدا به‌کلی محروم نیستند.

به عبارت دیگر، خدا چون خودش را دوست دارد، کمالات مربوط به ذات خودش را نیز که کمالاتی حقیقی است، دوست می‌دارد و هر موجودی که بیشتر واجد آن کمالات بشود، بیشتر دوست می‌دارد. بنابراین خدا هر انسانی که به او نزدیک‌تر شود و با او ارتباط بیشتری داشته باشد، را بیشتر دوست می‌دارد.

این‌که خداوند می‌گوید من را دوست بدارید از این‌روست که این محبت ما باعث قرب ما به خدا می‌شود و او هر چه به خودش نزدیک‌تر باشد، بیشتر دوست می‌دارد. این همان کمال مطلوبی است که شعاعی از کمال الهی است. خدا خودش را دوست دارد و همه این کمالات را نیز دوست دارد و می‌خواهد که ما واجد این کمالات بشویم و او را دوست بداریم و او را عبادت و شکر کنیم تا کامل‌تر شویم. تعبیر ساده‌تر این مطلب همان شعر معروف مولوی است که:

من نکردم خلق تا سودی کنم                         بلکه تا بر بندگان جودی کنم

 او کمال ما را می‌خواهد. این‌که می‌گوید شکر کنید، عبادت کنید، و من را دوست بدارید برای این است که می‌خواهد ما تکامل پیدا کنیم، نه این‌که چیزی بر کمالات او  افزوده ‌شود. هر چه امکان وجود داشته باشد، ملک خداست و چیزی نیز بر او افزوده نمی‌شود و هر چه او بیافریند، وجود پیدا می‌کند.

بنابراین دلیل این‌که خداوند از پیغمبرش می‌خواهد که مرا محبوب مردم قرار بده! این است که کمال بندگان در این است که من را دوست بدارند و چون دوست دارم که آن‌ها به کمال برسند، توصیه می‌کنم که کاری کن که آن‌ها بیشتر مرا دوست بدارند. از این‌جا زمینه‌ای فراهم می‌شود که ما درباره راه‌های محبت خدا و و متقابلا آسیب‌شناسی موانع این محبت ‌بیشتر بیاندیشیم و از فرمایشات اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین بهره بیشتری ببریم.

 وفقنا ‌الله وایاکم ان‌شاءالله

———-

پاورقی:

[۱]. رعد، ۳۱

[۲]. کهف، ۲۹

[۳]. البته این تعبیر با مسامحه صحیح است. چشم خود لذت نمی‌برد و روح ماست که از راه چشم لذت می‌برد.

[۴]. نور، ۳۰

[۵]. اتفاقا همین تعبیر نور در روایات نیز هست.

تمامی حقوق این سایت برای خبرگزاری حوزه محفوظ است. ۱۳۹۸©
بازنشر مطالب خبرگزاری حوزه در سایر خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها بدون ذکر منبع آزاد است.

چگونه میشود با خدا دوست شد
چگونه میشود با خدا دوست شد
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *