هتل و بلیط مقصد موردنظرت رو آنلاین رزرو کن
راهنمای انتخاب و خرید محصولات زناشویی
سیاست داشتن یعنی اینکه قبل از هر کاری، موقعیت را ارزیابی کنید
چگونه در خانواده سیاست داشته باشیم
سیاست داشتن گاهیاوقات اینطور تلقی میشود که نظراتتان را ابراز نکنید طوریکه دیگران را خوشنود نگه دارید. اما سیاست داشتن لزوماً به این معنا نیست که حرفهایتان را بر زبان نیاورید. سیاست داشتن یعنی اینکه قبل از حرف زدن یا انجام دادن کاری، موقعیت را ارزیابی کنید و هیچوقت واکنش افراطی نشان ندهید. برای آن لازم است که توانایی تفسیر موضوعات را به دست آورید و بدانید که کی چه چیزی بگویید. بااینکه در بعضی موقعیتها سیاست به خرج دادن کار سختی است، مخصوصاً در موقعیتهایی که تاثیر شخصی زیادی بر شما میگذارد یا درمورد موضوعی است که حس فوقالعاده قویای نسبت به آن دارید. دانستن چند نکته مهم سیاست پیشه کردن در موقعیتهای مختلف زندگی را برایتان راحتتر میکند.مراحل۱. قبل از اینکه هر عملی انجام دهید، فکر کنید. حتی اگر عصبانی و ناراحت هستید، یک لحظه وقت گذاشته و نفسی عمیق بکشید و قبل از اینکه حرفی بزنید یا کاری انجام دهید، کمی فکر کنید. حتی اگر لازم شد در ذهنتان به نفس کشیدن فکر کنید، تا آرامش خودتان را به دست آورید. شاید سخت به نظر برسد اما چند لحظه وقت گذاشتن برای ارزیابی موقعیت عصبانیتتان را فروکش داده و دیگر با آزردگی رفتار نخواهید کرد.- این نکته مخصوصاً وقتی در یک مکان عمومی هستید مثل وقتی که مخاطبتان یک فروشنده بیادب یا یک بچه یاغی است که در یک رستوران شلوغ مزاحم غذا خوردنتان شده است، اهمیت بیشتری پیدا میکند.۲. روی واقعیتهای آن موقعیت متمرکز شوید. لجظهای مکث کرده عقب بروید و موقعیت را منتقدانه ارزیابی کرده و قبل از اینکه احساساتتان را دخیل کنید، اطلاعات واقعی آن موقعیت را بررسی کنید.۳. از زبانی قاطع استفاده کنید. با زبانی ساده و واضح صحبت کنید تا فرد مقابلتان از حرفهایتان دچار سوءتفاهم نشود.۴. مقابله نکنید. اشکالی ندارد که قاطع حرف بزنید و این حتی کمکتان میکند دیگران حرفهایتان را با جدیت بیشتری گوش کنند اما از زبانی استفاده نکنید که به نظر دیگران خشن به نظر برسد.- سعی کنید خیلی راحت به جای اینکه بگویید «به هیچ وجه» یا «شوخی میکنی» بگویید «نه»!۵. از موقعیتهای شدیداً احساسی دوری کنید. وقتی وارد بحثی میشوید که خیلی احساسی شده است و کمکم به مشاجره ختم میشود، هرچقدر هم تلاش کنید با سیاست رفتار کنید به در بسته خواهید خورد. سعی کنید در موقعیت دیگری حرفهایتان را مطرح کنید.- به افرادی که در آن بحث هستند پیشنهاد کنید که کمی وقفه بیندازند و بعد از ۵ دقیقه که کمی آرامتر شدند، بحث را ادامه دهند.- وقتی همه استراحت کرده و آرام شدند، سعی کنید در بحث میانجی باشید. میانجی بودن به شما این امکان را میدهد با هر کدام از آن افراد با سیاست رفتار کرده و هیچکدام تصور نکنند که طرف دیگری را میگیرید و ناراحت نشوند.
۶. نگذارید کسی حرفتان را قطع کند.- مودبانه از آن کسی که میخواهد صحبتتان را قطع کند بخواهید که اجازه دهد صحبتهایتان تمام شده، سپس او نظرش را ابراز کند.۷. حالتی باسیاست به خود بگیرید.- زبان بدنی خنثی داشته باشید. موقع حرف زدن به چشمهای فرد مقابل نگاه کنید و لحن کلامتان آرام باشد.- قسمتهایی از بدنتان که موقع بحث کردن عصبی و پرواکنش میشوند مثل دستها، شانهها و ابروهایتان را ریلکس کنید.- از تکان دادن بیش از اندازه دستها موقع حرف زدن خودداری کنید زیرا ممکن است عصبی و خشن به نظر برسید.- تصور نکنید که برای اینکه باسیاست رفتار کنید باید هر دو ثانیه یکبار لبخند زده یا بخندید. بیش از اندازه دوستانه رفتار کردن باعث میشود فرد لوسی به نظر برسید و دیگران زیاد جدیتان نگیرند.۸. روی حرفتان بایستید.- سیاست داشتن یعنی روی حرفتان بایستید، پس همینطور رفتار کنید. در واکنشها و نظراتتان قاطع باشید.نکات- کار نیکو کردن از پر کردن است. هر جا و در هر موقعیتی که هستید، باسیاست رفتار کردن را تمرین کنید.- سیاست داشتن از درون شما ناشی میشود. هیچوقت برای اینکه به خودتان ثابت کنید چیزی درست است، واقعیت را نادیده نگیرید. فقط خیلی راحت نظر خودتان را به طریقی مثبت عنوان کنید.- سیاست داشتن را با دوستانتان تمرین کنید.- کتابهای زیادی هستند که نکات خوبی در این زمینه پیشنهاد میدهند. تا میتوانید برای بالا بردن مهارتهایتان مطالعه کنید.هشدارها- مراقب استفاده کلمه «نه» باشید. باید سعی کنید خیلی خوب به نقطهنظرات دیگران گوش داده، بگویید که حرف و نظرشان را خیلی خوب درک میکنید اما لزوماً با آن همعقیده نیستید.منبع:مردمان
سفارش کیک های تازه و خوشمزه خونگی
مرکز تخصصی استعدادیابی و آموزش کودکان
دیگه لازم نیست از دندانپزشکی بترسید؟
هرآنچه ازعملهای زیبایی زنان میخواهیدبدانید
بالاترین کیفیت لوازم خانگی با بهترین قیمت
بااین بسته آموزشی آموزگار کودک خود باشید
دنبال بلیط ارزون هستی؟حتما اینجا سر بزن
رویایی بابحران نگران کننده روابط زناشویی
گیفت کارت ارزان/تحویل آنی وپشتیبانی
کتابهایی که باعث رشد فکری فرزندتان میشود
بازسازی پیوند عاطفی زن و شوهر
باکلاسهای غیرحضوری،چطورکمک درس فرزندم باشم
با چند سوال ساده شخصیتت رو بشناس!
مشاوره تربیت کودک و شیوه های فرزندپروری
Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021
داشتن یک شخصیت قوی و با سیاست آرزوی هر کسی می باشد که خیلی از افراد این آرزو را دارند. اما چون که نمی دانند چگونه به این هدف برسند از رسیدن به آن دست میکشند.
قطعا افرادی که دارای سیاست و شخصیت قوی هستند نسبت به افرادی که شخصیت سست و بدون اعتماد به نفس دارند در جامعه موفق تر هستند همه برای شخصیت های مهم و با سیاست احترام قائل اند.
تعریف عبارت شخصیت قوی کار دشواری است زیرا این تعریف برای هر فردی متفاوت میباشد اما ویژگی های مختلف در یک شخصیت قوی وجود دارد که در هر تعریفی یکسان است.
تعریف اکثر مردم از یک شخصیت قوی این است : فردی دارای شخصیت قوی و با سیاست میباشد که یه جای این که تحت تاثیر دیگران باشد خودش رهبر کارهای خودش باشد و قوی و تاثیرگذار باشد .چگونه در خانواده سیاست داشته باشیم
شاید شما از نظر خودتان دارای یک شخصیت ضعیف و بدون اعتماد به نفس می باشید و از این ویژگی ها آسیب های زیادی به شما رسیده و این سوال را دارید چگونه در جامعه امروزی قوی و با سیاست باشیم ؟
خیلی مهمه که در تمام شرایط شخصیت قوی خود را نگه داریم و با سیاست رفتار کنیم اما چگونه ؟ در ادامه پاسخ تمامی این سوالات را به شما خواهیم داد.
شخصیت یک الگو از نحوه فکر کردن رفتار و احساسات یک شخص است که از او یک انسان متفاوت و متمایز می سازد.
زمانی که از یک نفر تعریف می کنیم و می گوییم فلان شخص دارای شخصیت خوبی است. در اصل ما داریم از نحوه برخورد رفتار و فکر کردن آن شخص حرف میزنیم، و منظورمان این است که او دوستداشتنی و جالب است و بودن در کنار او تجربهی خوشایندی است.
داشتن یک شخصیت خوب، حتی از ظاهری جذاب هم حیاتیتر است. و فرد با شخصیت میتواند برای هر کسی جذاب به نظر برسد.
٪۸۵ از موفقیت و شادی افراد در نتیجهی کیفیت رابطهی آنها با دیگران شکل میگیرد. و این شخصیت شما است تعیین می کند بقیه با شما چه رفتاری داشته باشند. به شما نزدیک شوند یا از شما فاصله بگیرد.
ما تا اندازه کمی می توانیم ظاهر مان را تغییر دهیم ولی شخصیت حد و مرز ندارد. ما میتوانیم صفات و ویژگیهای یک شخصیت قوی را که مناسب و مطلوب میدانیم در خود تقویت کنیم.
شاید باورتان نشود که رفتار دیگران چقدر می تواند بر روی شخصیت شما تاثیر بگذارد. خیلیها زمانی که تحت تاثیر فشارهای که دیگران به آنها وارد میکنند قرار میگیرند، به جای آنکه یک شخصیت قدرتمند تبدیل شوند خود را میبازند و مانند دیگران رفتار می کند و به مرور زمان شخصیتی وابسته به دیگران پیدا می کند.
و اما این سوال پیش میاد که چگونه دیگران میتوانند بر شخصیت ما تاثیر بگذارد ؟
من در نوشتههای دیگرم توضیح دادهام که چطور تعریف کردن دیگران از یک دختر یا پسری میتواند باعث شود تا او به چشم شما جذابتر بنظر برسد! بنابراین حتی انتخابهای ما هم میتواند متاثر از نظر دیگران باشد.
به محض اینکه شما یک کار غیر منتظره یا متفاوت انجام دهید، خواهید دید که افراد زیادی این کار شما رو مورد سوال قرار داده یا حتی ممکن است شما را برای آن سرزنش کنند.
لباسهایی که ما انتخاب میکنیم و جوری که لباس تن میکنیم، به شدت متاثر از مد روز و توقعاتی است که دیگران از ما دارند.
و هر چیز دیگری: این کارو بکن. اون کارو نکن. مگه خلی؟ مگه مغز تو کلهات نیست؟ و امثال این عبارات، چیزهایی هستند که هر روز آنها را از دور و بریهای خودمان به کرات میشنویم. عباراتی که خیلی راحت باعث میشوند همشکل و همرنگ دیگران شویم.
بدین ترتیب اولین مرحله برای داشتن یک شخصیت قوی، این است که دیوارهایی که دور خودتان و دیگران کشیدهاید را بشکنید، و فکر، ایده، اعتقادات، رفتار و در نهایت شخصیت مخصوص خودتان را داشته باشید.
به محض اینکه شما شروع به متفاوت بودن کنید، افراد خیلی زیادی که میخواهند با اجبار اطرافیانشان به پیروی از هنجارها همیشه احساس امنیت و آرامش کنند، شروع به مخالفت با شما میکنند.
بدین ترتیب در این بخش از مقاله شما را با روشهایی آشنا میکنم تا بتوانید هر کسی که قصد داشت چنین کاری با شما کند را ساکت کنید.
افراد ضعیف، بلافاصله پس از اینکه از کسی اخطاری دریافت کنند عقب میکشند یا رفتارشان را اصلاح میکنند تا نظر دیگران را جلب کنند. اما کسانی که شخصیت قوی دارند.
از کسی که متهم شان کرده میپرسند: «این کار چه اشکالی داره؟» یا به او میگویند که «من دوست دارم این کار رو بکنم» یا «از نظر من اشکالی نداره». این واکنشها نشان دهنده این است که شما یک شخصیت قوی دارید.
افرادی که شخصیت قوی دارند، بجای اینکه در مقابل هجمه دیگران از خودشان دفاع کنند، با حمله متقابل فرد اتهام زننده را سورپرایز میکنند. «چرا منو بخاطر یه اشتباه سرزنش میکنی؟ مگه خودت تا حالا تو زندگیت اشتباهی نکردی؟»
من خوشم میاد و دلیلم هم همینه: افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، برای هر کاری که میخواهند انجام دهند به دنبال یک بهانه میگردند، تا بتوانند دیگران را راضی نگه دارند.
اما از سوی دیگر، افرادی که شخصیت قوی دارند، معتقدند همین که آنها دوست داشته باشند کاری کنند یا معتقد به آن باشند، به اندازه همهی بهانهها اهمیت دارد.
«من این کارو میکنم چون دوست دارم! چرا باید کاری رو بکنم که تو دوست داری؟» اینها قوانین تو هستند، من هم قوانین خودم را دارم: افرادی که عزت نفس پایینی دارند، همیشه پیرو قوانین هستند، حتی اگر با عقل جور در نیاید.
اما از سوی دیگر افرادی که شخصیتی قوی دارند، قوانین خودشان را دارند. «چرا نباید این کار را انجام بدهم؟ من قوانین خودم را اجرا میکنم نه قوانین تو را»
چگونه در خانواده سیاست داشته باشیم
این سوالی است که اکثر به آن بر میخورند در ادامه 18 راهکار برای داشتن یک شخصیت قوی و خوب را برای شما شرح دادیم :
کسی نمیخواهد اطراف آدمهای منفی که دائما شکایت میکنند یا حرف مثبتی برای گفتن ندارند باشد. سعی کنید آدم شادی باشید که با ورودش به اتاق، با خود انرژی میآورد.
میتوانید این کار را با مدنظر قرار دادن بهترین ویژگیهای آدمها و موقعیتها انجام دهید. لبخند گرمی بزنید، شادی را برپا کنید و با حضور خود به اطراف روح بدمید.
این مورد به میزان مطالعه و دانستههای شما مربوط است. زمانی که اندوختهی بیشتری برای شریک شدن با جمع کسب کردید نوبت به آموختن نحوهی به اشتراکگذاشتن آن با دیگران میرسد.
هیچکس نمیتواند دربارهی تمام موضوعات بداند، بنابراین شریک شدن دانستههایتان با دیگران به روابط شما تازگی میدهد.
هرچقدر بیشتر مطالعه کنید و به زمینههای بیشتری برای یادگیری و صرف وقت علاقه نشان دهید، شخصیت قدرتمندتری پیدا خواهید کرد.
وقتی آدمهای جدیدی را ملاقات میکنید حرفی برای گفتن خواهید داشت و میتوانید با دیگران در این موارد وارد بحث و گفتگو شوید.
در این موقعیت ممکن است در مواجهه با نادانستههای دیگران عصبانی شوید، اما به یاد داشته باشید که اگر به نحوی مناسب اطلاعات خود را با آنها در میان بگذارید اشتیاق آگاهی را در آنها روشن خواهید کرد.
داشتن یک شخصیت قوی به معنای آن است که شما شادی و امنیت را از درون خودتان دریافت میکنید و برای تایید گرفتن از دیگران نیاز به جلب توجه ندارید.
شخصیتهای قوی زمان خود را صرف توجهطلبی با شکایت از دنیا، غیبت از دیگران یا رفتارهای نمایشی نمیکنند، به جای آن اجازه میدهند که اعمال و رفتارشان دربارهی آنها سخن بگوید.
مهم است بدانید که توجهات زودگذر ماندگار نیستند؛ آنچه به یادها میماند شخصیت قوی شماست
دومین مورد خستهکننده بعد از نداشتن هیچ نظری در گفتگو، این است که سعی کنید کسی که نیستید به نظر برسید. ادای کسی که نیستید را درآوردن به دلیل اینکه در جمع جایی پیدا کنید یا مورد پسند واقع شوید معمولا نتیجهی عکس میدهد.
به این علت که ما منحصر به فرد هستیم، نشان دادن همان شخصیت خاصمان است که ما را جذاب میکند. تلاش برای تقلید از دیگری نه تنها کاملا محکوم به شکست است بلکه نشانهای از فقدان اصالت است.
هیچ چیز خستهکنندهتر از همنشینی با کسی که در هیچ زمینهای نظر نمیدهد نیست. اگر قادر به شرح نظری که دارید نباشید مکالمه به جایی نخواهد رسید.
اگر نظری نامعمول یا متفاوت از دیگران دارید در مطرح کردنش درنگ نکنید، چرا که جذابیت شما بیشتر خواهد شد؛ البته به شرط آنکه از دستهی آدمهای همهچیزدان به نظر نرسید.
چشمانداز متفاوت شما به موضوع، باعث گسترش روشنبینی میشود.
سعی کنید با آدمهای جدید ملاقات کنید به خصوص کسانی که با شما متفاوت هستند. این کار نه تنها باعث آشنایی شما با فرهنگها و راههای متفاوت انجام کارها میشود بلکه افقهای شخصیتی شما را نیز توسعه میدهد.
در حالی که برخی در گوشهای در انتظار ترفیع، پیدا کردن کار، مسافرت و سایر فرصتها نشستهاند، شخصیتهای قوی تلاش میکنند تا فرصتی خلق کنند و به سمت هدفی حرکت کنند. شخصیتهای قوی یادگیری، رشد و تحول را بخشی از روند همیشگی زندگی خود در نظر میگیرند.
برای داشتن شخصیت قوی باید به جای ترسیدن از تغییر آن را با آغوش باز بپذیرید و از رخوت دوری کنید. شما هم ممکن است مانند هر کس دیگری ترسهایی داشته باشید، اما نباید بگذارید این ترسها شما را کنترل کنند. در عوض اجازه بدهید اشتیاق شما به شادمانی و موفقیت بزرگتر از ترسهایتان باشد.
حامی بودن احتمالا جذابترین خصوصیتی است که میتوانید در شخصیت خود ادغام کنید. همانطور که خود شما چنین خصوصیتی را در دیگران دوست دارید، خودتان چنین حمایتی را برای بقیه در مواقع نیاز فراهم کنید.
همهی ما خیلی دوست داریم کسی که در گوشهی زمینِ بازیِ زندگی ما را تشویق کند، به ما باور داشته باشد و کمک کند وقتی افتادیم دوباره از نو شروع کنیم.
تکانههای بدون فکر گاهی بخشی از طبیعت انسانی ما هستند، برخی آدمها احساسات خود را شدیدتر از دیگران تجربه میکنند و این موضوع گاهی باعث رفتارهای تکانشی (بدون فکر) میشود.
اگر در مقابل این تکانهها ایستادگی نکنید، آنها میتوانند به روابط شما خسارت وارد کنند همچنین عقل و منطق شما را دور بزنند. گاهی به خودمان اجازه میدهیم در ترس و غم غوطهور شویم.
اما اگر میخواهید بدانید چگونه شخصیت قوی داشته باشیم؟ باید بگویم تصمیم تماما با شماست که آیا میخواهید در نهایت بردهی ترسها و ناامیدیها شوید یا با تمرینِ به دست گرفتن کنترل احساساتتان شخصیت قوی داشته باشید.
صداقت و عمل مطابق با گفتار و قولهایتان احترام، تحسین و قدردانی دیگران را به همراه میآورد. اعتبار شما در نتیجهی سالها به دست آمده و ممکن است در نتیجهی یک رفتار اشتباه خدشهدار شود.
سعی کنید به هیچ قیمتی آن را از دست ندهید مگر در مواقعی که مجبور باشید کیفیت مهمتری مانند صداقت را زیر پا بگذارید. همیشه با خودتان صادق باشید و فراموش نکنید ممکن است منبع الهام کسی باشید.
آدمهای حقیقت طلب دوست داشتنی هستند، کسانی که حقیقت را هر چند سخت و دردناک به دروغی آرامبخش ترجیح میدهند. حقیقت طلبی بدون شک یکی از مهمترین صفات فرد دارای شخصیت قوی است.
آدمهای قوی و عقلانی همیشه از شک استقبال میکنند و درستی اطلاعات را میسنجند، همین است که به آنها میگوییم عاقل. شخصیتهای قوی خود را از تمام سوگیری و پیشداوریهایشان آزاد میکنند و در جستجوی خوشبختی در تمام مراحل هستند.
رعایت ادب هیچ وقت از مد افتاده نخواهد شد؛ زیرا مردم همیشه از رفتار مناسب استقبال میکنند. وقتی صحبت از رفتار مودبانه به میان میآید باید گفت رعایت ادب و مهربانی با آشنایان و افرادی که از آنها خوشتان میآید کار سختی نیست
چالش واقعی زمانی است که قرار باشد با افرادی که با آنها مشکل دارید مودبانه رفتار کنید. اگر خودتان را در طول روز به نوعی مدیریت کردید که با این افراد نیز رفتاری در شان شخصیت قویِ خودتان داشته باشید، نهایتا از آنچه قصدش را داشتهاید نیز قویتر خواهید بود.
فایدهای در واکنشهای اغراقآمیز و جوش آوردن نیست. آرامش باعث پیشرفت شما میشود، زیرا در چنین حالتی از وقار و صلح است که میتوانید تمرکز و تفکر کنید و در نهایت تصمیمی که به بهترین شکل منافع شما را تامین کند بگیرید. آرامش، بدون شک یکی از صفات بارز افرادی با شخصیت قوی است. وقتی خودتان، افکار و احساساتتان را به شیوهای آرام و صمیمی ابراز کنید، به طور حتم شخصیت شما برای اطرافیان خوشایند به نظر خواهد رسید.
ترس، احساسی کاملا طبیعی به شمار میرود. انسانها به لحاظ ژنتیکی مستعد احساس ترس در موقعیتهای استرسآورند. همهی آدمهایی که روی کرهی زمین زندگی میکنند ترس را حداقل برای یک بار هم که شده در زندگی تجربه کردهاند. گرچه در حالی که برخی این ترس را نشان میدهند
برخی دیگر ترس خود را با مهارت پنهان میکنند و اجازه میدهند شجاعت بر وجودشان حکومت کند. اگر شخصیت قوی میخواهید دقیقا باید همین کار را انجام دهید. با موانع و چالشهای زندگی خود روبرو شوید و بر آنها غلبه کنید، عقبنشینی نکنید، وحشتزده نشوید و همیشه به خودتان اعتماد داشته باشید.
همدلی یکی از مهمترین و باارزشترین صفات شخصیتی است، در حقیقت این خصوصیت است که از ما انسان میسازد. امروزه یکی از اشتباهات رایج این است که مردم فکر میکنند نشان دادن همدلی و صمیمیت به آنها چهرهای ضعیف میدهد.
اما حقیقت این است که فقط آدمهای واقعا قدرتمند، کسانی که از درون میدرخشند، میتوانند رفتار خوب و مهربانانه با دیگران داشته باشند. . به اطرافیان خود عشق بورزید و همیشه با آنها همدلانه رفتار کنید بدون اینکه در مقابل انتظاری از آنها داشته باشید.
هیچ وقت دیگران را قضاوت نکنید؛ چرا که برای هر کس در زندگی مبارزهای در جریان است که شما از آن هیچ نمیدانید!
هیچکس دلش نمیخواهد اطراف آدمهایی که دائما از زندگی گلایه میکنند و نیاز به توجه دارند باشد. همهی ما مشکلات خودمان را داریم که لازم است به آنها رسیدگی کنیم، اما نمایش ناراحتی و اعتقاد به جبر روزگار تا به حال نتوانسته گرهای از مشکل کسی باز کند.
همهی ما مسئول زندگیمان هستیم، بنابراین لازم است از اینکه هر کسی جز خودمان را بابت شکستهایمان مقصر بدانیم دست برداریم. یک شخصیت قوی مسئولیت اعمال خود را میپذیرد و بهترین تلاشش را برای تغییر سرنوشت انجام میدهد.
شادی شما هم یک وضعیت ذهنی است که خودتان مسئول خلق پایهای آن هستید. به علاوه اینکه قانون جذب را به خاطر داشته باشید: وقتی روی چیزی تمرکز میکنید آن را جذب میکنید به عبارت سادهتر اگر روی مشکلات و سختیهای زندگی تمرکز کنید فرصتی برای پیدا کردن شادی نخواهید داشت.
افراد با اعتماد به نفس بسیار جذاب و قدرتمند هستند. وقتی به پتانسیلهای خودتان ایمان داشته باشید، به دیگران القا میکنید که همینطور دربارهی شما فکر کنند. اعتماد به نفس در زندگی به دست ما ساخته میشود، برای داشتن شخصیت قوی باید یاد بگیریم روی اعتماد به نفس خود کار کنیم به علاوهی اینکه به خودمان احترام بگذاریم و خود را دوست داشته باشیم.
در گذر سالهای زندگی موقعیتهای فراوانی پیش میآید که عزت نفس ما را هدف میگیرند، اما این به خودمان بستگی دارد که به نرمی از میان این موانع عبور کنیم و هرگز به شکست یا مغلوب شدن رضایت ندهیم. موفقیت، موفقیت میآورد و قطعا برای تحقق آن لازم است وقت و انرژی فراوانی صرف کنید.
به جای اینکه تنها به شکستهای بزرگ خود تمرکز کنید، ضروری است که متوجهی همهی موفقیتهای کوچکتان باشید. این کار تا اینجا بهترین راه ساختن اعتماد به نفس و نهایتا تبدیل شدن به شخصیتی قوی است که همه او را تحسین میکنند.
سیاست داشتن گاهیاوقات اینطور تلقی میشود که نظراتتان را ابراز نکنید طوری که دیگران را خشنود نگه دارید. اما سیاست داشتن لزوماً به این معنا نیست که حرفهایتان را بر زبان نیاورید. سیاست داشتن یعنی اینکه قبل از حرف زدن یا انجام دادن کاری، موقعیت را ارزیابی کنید و هیچوقت واکنش افراطی نشان ندهید.
برای آن لازم است که توانایی تفسیر موضوعات را به دست آورید و بدانید که کی چه چیزی بگویید. با اینکه در بعضی موقعیتها سیاست به خرج دادن کار سختی است، مخصوصاً در موقعیتهایی که تاثیر شخصی زیادی بر شما میگذارد یا در مورد موضوعی است که حس فوقالعاده قویای نسبت به آن دارید. دانستن چند نکته مهم سیاست پیشه کردن در موقعیتهای مختلف زندگی را برایتان راحتتر میکند.
لجظهای مکث کرده عقب بروید و موقعیت را منتقدانه ارزیابی کرده و قبل از اینکه احساساتتان را دخیل کنید، اطلاعات واقعی آن موقعیت را بررسی کنید.
با زبانی ساده و واضح صحبت کنید تا فرد مقابلتان از حرفهایتان دچار سوء تفاهم نشود.
اشکالی ندارد که قاطع حرف بزنید و این حتی کمکتان میکند دیگران حرفهایتان را با جدیت بیشتری گوش کنند اما از زبانی استفاده نکنید که به نظر دیگران خشن به نظر برسد.
– سعی کنید خیلی راحت به جای اینکه بگویید «به هیچ وجه» یا «شوخی میکنی» بگویید «نه»!
حتی اگر عصبانی و ناراحت هستید، یک لحظه وقت گذاشته و نفسی عمیق بکشید و قبل از اینکه حرفی بزنید یا کاری انجام دهید، کمی فکر کنید. حتی اگر لازم شد در ذهنتان به نفس کشیدن فکر کنید، تا آرامش خودتان را به دست آورید. ش
اید سخت به نظر برسد اما چند لحظه وقت گذاشتن برای ارزیابی موقعیت عصبانیت تان را فروکش داده و دیگر با آزردگی رفتار نخواهید کرد.
– این نکته مخصوصاً وقتی در یک مکان عمومی هستید مثل وقتی که مخاطب شما یک فروشنده بیادب یا یک بچه یاغی است که در یک رستوران شلوغ مزاحم غذا خوردنتان شده است، اهمیت بیشتری پیدا میکند.
نقش زن در تحکیم رابطه همسران غیرقابل انکار است. در گذرگاههای مختلف زندگی بشر، آثار عمیقی از رد پای زنان؛ هم در زندگیهای پایدار و هم در زندگیهای مترلزل و فرو ریخته شده، به چشم میخورد .
این امر خود نشانگر اهمیت مسئولیت خطیر زنان درعرصه ی حفظ ، تداوم و تعادل یک رابطه ایدهآل و مستمر در مبحث همسران میباشد.
وقتی وارد بحثی میشوید که خیلی احساسی شده است و کمکم به مشاجره ختم میشود، هرچقدر هم تلاش کنید با سیاست رفتار کنید به در بسته خواهید خورد. سعی کنید در موقعیت دیگری حرفهایتان را مطرح کنید.
تنها به این دلیل که آدم با متانتی هستید اصلا دلیل نمی شود که از حقتان دفاع نکنید و مدعی یک همکار یا یک دوست بی ادب نشوید. به او بگویید که میل دارید با او حرف بزنید.
سپس خلاصه گویی کنید (تا حد امکان کوتاه گو باشید) و سراغ اصل مطلب بروید و بگویید که کدام رفتار او شما را ناراحت کرده و چرا؟
آرام باشید و از اعمال نظر شخصی بپرهیزید:
اگر طرف مقابل با بی ادبی بیشتر به شما پاسخ داد بسیار مهم است که شما آرام و متین باقی بمانید و بگویید که رفتار بی ادبانه را تحمل نخواهید کرد و ترجیح می دهید موقعی که کمی آرام تر شد با او حرف بزنید.
واکنش خود به بی ادبی و احساستان نسبت به آن بی ادبی را تغییر دهید تا زمانی که احساس آرامش بیشتری کنید و از رفتار مورد نظر چشم پوشی کنید و یا چند روزی فرد مذکور را به حال خودش رها کنید.
تصمیم بگیرید که اجازه نخواهید داد رفتار بی ادبانه او شما را به دردسر بیندازد و سپس یک فعالیت شاد یا آرام بخش انجام دهید تا از جو موجود خارج شوید. همیشه نزدیک شدن به یک وضعیت این چنین از یک دیدگاه عاقلانه و متین بهتر از عکس العمل خودکار و بدون تفکر به آن است.
تذکر یک رفتار بی ادبانه به یک دوست، عضو خانواده و یا همکار می تواند یک اقدام چالش برانگیز باشد. متاسفانه حتی در شرایط و موقعیت های حرفه ای این موضوع نسبتا متداول است که ما در معرض اهانت و بی حرمتی از طرف یکی از همکاران یا اطرافیان قرار گرفته اما روش درست برخورد را نمی دانیم.
گاه واکنش افراد عصبانیت افراطی و ابراز اهانت و بی حرمتی بیشتر به طرف مقابل است و گاه با سکوت و عبور از این موقعیت ناراحت کننده مواجه هستیم که مسلما هر دو این واکنشها غیر منطقی و مغایر با اصول ارتباطی است.
وقتی که با بی ادبی مواجه می شویم نکته مهم این است که به یاد داشته باشیم جرات تکرار این کار را به بقیه ندهیم. به هر حال، شما حق دارید که مدعی شوید و نادرست و غیر قابل تحمل بودن وضعیت موجود را بیان کنید بویژه اگر این بی نزاکتی یک مشکل مداوم و در حال پیشرفت باشد.
مودبانه از آن کسی که میخواهد صحبتتان را قطع کند بخواهید که اجازه دهد صحبتهایتان تمام شده، سپس او نظرش را ابراز کند.
بیشتر بخوانید ::
شما به کدام شخصیت های کارتونی شبیه هستید؟
روان شناسی شخصیت
شخصیت افراد مشکیپوش را بشناسید
شخصیت شناسی از روی سلفی گرفتن
شخصیت شناسی از روی انواع گوشی موبایل
از طرز خوابیدن خود شخصیت خود را روانشناسی کنید!
در زندگی زناشویی و همسرداری سیاست هایی مهم وجود دارد که به بهبود رابطه بین شما و همسرتان کمک می کند. در این مقاله با 4 استراتژی زنانه مردان را حرف شنو کنید
چهار سیاست است كه زنان میتوانند با به كار بردن آنها كاری كنند تا مردان را حرف شنو کنند. اگر هر كدام از این استراتژیها را در طول یك هفته تمرین كنید، متوجه تفاوتهایی میشوید كه هرگز قبلا با آنها برخورد نداشتید. پیشنیاز تمامی این چهار راهكار، گوش دادن به خودتان است.
بیشتر بدانید : مردان در آرزوی این داشتن این زنان هستند!
به دلیل فشارهای اجتماعی برای «دختر خوبی» بودن، زنان این پیام را دریافت كردهاند كه رك و روراست بودن درست نیست. در بسیاری از مذاكرات، زنان ندای درونیشان را به وضوح میشنوند كه از آنها میخواهد حرف بزنند، اما بسیاری از آنها این صدا را خفه میكنند، چون در جامعه به آنها یاد داده شده باید ساكت باشند زنان در مقایسه با مردان از بحث بیشتر دوری میكنند و مودبانهتر از مردان حرف میزنند. همه از این تفاوت میان مردان و زنان آگاهی دارند. حتی اگر شما اینگونه نباشید، ممكن است طرف مقابلتان در مذاكرات متعدد، مردان و زنانی آنگونه باشند. بخش بعدی شامل چهار استراتژی است كه زنان میتوانند با به كار بردن آنها كاری كنند تا مردان به آنها گوش بدهند. اگر هر كدام از این استراتژیها را در طول یك هفته تمرین كنید، متوجه تفاوتهایی میشوید كه هرگز قبلا با آنها برخورد نداشتید. پیشنیاز تمامی این چهار راهكار، گوش دادن به خودتان است. آگاهی اولین گام در تغییر هر رفتاری است. بپذیرید و رشد كنید یا در دنیای پرمشكل مذاكرات باقی بمانید یا با بهكار بردن این راهكارها كاری میكنید كه در دنیای امروز صدایتان به خوبی و روشنی شنیده شود.چگونه در خانواده سیاست داشته باشیم
زنان بیشتر از مردان میل به عذرخواهی دارند. حتی زنانی كه اعتماد به نفس دارند، گاهی در حرفهایشان ناآگاهانه از چنین ابزارهایی استفاده میكنند. اگر چیزی برای گفتن دارید به خاطر به زبان آوردنش عذرخواهی نكنید. گاهی در زیر پرچم عذرخواهی ممكن است قصدهای پنهان زیر وجود داشته باشند:
بیشتر بدانید : 7 کار ممنوعه در دعواهای زناشویی!!
معمولا پیش از شروع حرف زدن و در پایان حرف زدن ممكن است ابزار عذرخواهی به كار برده شود.شروع كردن: به این شكل عباراتی كه پس از عذرخواهی به زبان میآورید ارزش و اثرگذاری زیادی نخواهد داشت. برای مثال درباره این مسئله اطمینان ندارم، اما…»دنبال كردن: اضافه كردن عبارتی اصلاحی در پایان جملهای كه به زبان میآورید: برای مثال: «باید كاری بكنیم، این طور نیست» و عباراتی مثل: «آیا شما این طور فكر نمیكنید؟» یا «آیا درست نمیگویم؟» میتوانند جملاتی باشند كه صحبتهایمان را با آنها تمام میكنیم و اثرگذاری آنچه گفتهایم را كاهش میدهند.
لحن سوالی هم از آن مواردی است كه اثرگذاری آنچه به زبان آوردهایم را كاهش میدهد. به این شكل به شنونده اعلام میكنیم كه درباره آنچه گفتهایم اعتماد و اطمینان كافی نداریم. آنچه شنونده از لحن سوالی ما درك میكند این است كه «آیا با من موافق نیستی؟» یا بدتر از آن «خواهش میكنم به سرعت موافقت را اعلام كن تا متوجه شوم آنچه گفتهام ارزش كافی دارد.» اگر به آنچه میگویید اعتماد ندارید چگونه میتوانید از دیگری انتظار داشته باشید به شما اعتماد كند؟ به خودتان گوش بدهید یا از دوستی قابل اعتماد بپرسید كه آیا اینگونهاید، اگر متوجه شدید كه این عادت مخرب در شما وجود دارد، همین حالا برای رهایی از شر آن آماده شوید. البته كنار گذاشتن این عادت به تلاش نیاز دارد، اما باعث میشود جملات و عباراتی كه به زبان میآورید از قدرت اثرگذاری كافی برخوردار باشد. فراموش نكنید كه آگاهی، اولین گام در تغییر رفتارهای نادرست است.
كلمات بیمعنی صداهایی هستند كه مكثهای سكوت را پوشش میدهند. از این اصوات هنگامی استفاده میكنید كه در حال فكر كردن برای به زبان آوردن جمله یا كلمه بعدی هستید. كلمات بیمعنی زیادی وجود دارند، اما سه كلمهای كه رایجتر از بقیه است در زیر آوردهام:واقعاً برای مثال: «واقعا میخواهیم این اتفاق رخ بدهد».مثلا: برای مثال: «آیا میخواهید این اتفاق، مثلا رخ بدهد؟»اوم: برای مثال: «اوم… فكر میكنم بهتر است….»بهتر است از سكوت برای اثرگذاری بیشتر جملات بعدیتان بهره ببرید. از قدرت مكث و سكوت در مذاكره بعدی استفاده كنید لازم نیست هر لحظه از زمانی كه برای حرف زدن به شما داده شده را با كلمه یا صوتی پر كنید.
مردان زیاد حرف نمیزنند دقت كنیدكه در دورههای آموزشی مردان چگونه برای ناهار خوردن تصمیم میگیرند. یكی از آنها سوال میكند: «ناهار؟» و بقیه جواب میدهند: «حتما» در این بین كلمهای اضافه گفته نمیشود. آنها نمیگویند: «میخواهید ناهار بخوریم؟» «چه فكر خوبی! حالا برای ناهار كجا برویم؟» «نمیدانم… كجا میتوانیم برویم.» نه… مردان اصلا به این شكل عمل نمیكنند. خیلی ساده… «ناهار؟» «حتما».زنان معمولا در صحبتها بیشتر به جزئیات میپردازند. ممكن است اطلاعات مهمی كه میخواهید مرد مقابلتان بشنود در این جزئیات كم شود. در مذاكره با مردان مراقب نشانههای رفتاری آنها باشید و هرگاه احساس كردید كه این نشانهها میگویند مرد مقابلتان در حال خسته شدن است، بیدرنگ به اصل موضوع بپردازید. بهتر است هنگام شروع صحبتتان به طرف مقابل بگویید كه حرفهایشان چقدر زمان میبرد و این اندازه زمانی را رعایت كنید. مردها برای انرژیای كه لازم است برای هر كاری صرف كنند، برنامهریزی میكنند و به همین دلیل هنگامی كه انرژی بیش از اندازه برای كاری صرف میكنند، ناراحت و نگران میشوند. هدر دادن انرژی به آنها این احساس را میدهد كه كنترل همه چیز را از دست دادهاند و این احساس است كه باعث تنفرشان میشود.سالهای سال است كه تحقیقات نشان داده زنان در مقایسه با مردان از تعداد بیشتری كلمات برای بیان منظورشان استفاده میكنند. پژوهشها نشان داده كه زنان در یك روز عادی از 25000 كلمه استفاده میكنند؛ در حالی كه مردان در یك روز عادی 1500 كلمه به كار میبرند. مشكل اصلی اینجاست كه مردان این 15000 كلمه را هنگامی كه از محل كار به خانه آمدهاند، استفاده كردهاند. تحقیقات جدیدترین تفاوت میان تعداد كلماتی كه در روز توسط مردان و زنان به كار میرود را تایید كرده است و برخی پژوهشها حتی تفاوتی بیش از 10000 كلمه را نشان میدهد! زنان از حرف زدن و داستان گفتن برای شروع دوستی استفاده میكنند. مردان برای تبادل اطلاعات از حرف زدن استفاده میكنند و به همین دلیل هنگام حرف زدن میان آنها فقط واقعیتها رد و بدل میشود. آنها با سوالاتی مثل «چه كسی آخرین گل را در مسابقات فوتبال جام جهانی به ثمر رساند؟» اطلاعات همدیگر را محك میزنند اگر طرف مقابل پاسخ به این سوال را بداند، نمرهای مثبت به خود اختصاص داده است و اگر پاسخ به این سوال را نداند، كسی كه سوال را طرح كرده نمرهای مثبت میگیرد. حالا وقت آن است كه فردی كه پاسخ سوال را نمیدانسته سوالی طرح كند كه طرف دیگر جوابش را نداند.زنان با طرح چنین سوالهایی دوستی نمیكنند. ممكن است اگر زنی چنین سوالی را از زنی دیگر بپرسد، او در پاسخ دستهایش را باز كند و بگوید «میخواهی تو را در آغوش بگیرم؟» و احتمالا زنی كه این سوال را طرح كرده در بغل طرف مقابل قرار میگیرد و چنین رفتاری اصلا برای آنها غیر طبیعی نیست. زنان با داستان گفتن با هم دوست میشوند. اگر به زنی بگویید چه لباس قشنگی پوشیده، احتمالا او در پاسخ داستان خریدن این لباس را برایتان تعریف خواهد كرد. زنان برای هر چیزی داستانی دارند اگر در طول داستان آنها نكتهای جالب وجود داشته باشد، طرف مقابل داستانی جدید را درباره این نكته جالب تعریف خواهد كرد و اگر داستانهایتان نكات مشترك زیادی با هم داشته باشد، به سادگی دوستان صمیمی میشوید. بسیاری از مردان اینگونه نیستند و این عادت را پرچانگی میدانند. چنین داستانهایی راه شروع دوستی با مردان نیست. مردان ممكن است برای شروع دوستی درباره موضوعی با هم رقابت كنند.
بیشتر بدانید : در مورد رابطه جنسی چطور با همسرم صحبت کنم؟
بسیاری از زنان بیش از اندازه از عباراتی مثل «نوعی» یا «گونهای» استفاده میكنند. این عبارات به دلیل طفره رفتن و اصلاح آنچه گفته شده به كار میرود و آنچه به زبان آمده را بیاثر میسازد. اگر شما هم از این عبارات استفاده میكنید، این عادت در شما وجود دارد. برای رهایی از این عادت هنگام حرف زدن آگاه باشید و این عبارات را حذف كنید. چند نمونه از كاربرد این موارد در زیر آمده است:به نوعی فكر میكنم كه…احتمالا ما باید….به نظر میرسد كه راه خوبی برا ی…به گونهای میخواهم كه….ممكن است نیاز داشته باشی كه …این عبارات نشاندهنده عدم اطمینان شماست و استفاده از عباراتی كه عدم اطمینان را به شنونده منتقل میكنند، نشان دهنده ضعف در شما خواهد بود.احتمالا از این عبارات برای پوشش دادن به نتایج نامناسب و اصلاح این نتایج استفاده میكنید. با استفاده از این عبارات در حقیقت از پذیرفتن ریسكها دوری میكنید. هنگامی كه لازم است اعتماد به نفس را به شنونده منتقل كنید، از این عبارات نامطمئن و همراه با شك استفاده نكنید. البته گاهی لازم است برای جلوگیری از پذیرفتن ریسكهای پرخطر از این عبارات استفاده كرد. نكته مهم این است كه آگاه باشید در چه جاهایی به درستی از این عبارات استفاده كنید و چه جاهایی عادت به كار بردن این عبارات را در خود اصلاح كنید.
مطمئن باشید كه روشن و واضح حرف میزنید. مردان بیشتر از زنان به پیامهای روشن و در عین حال مختصر نیاز دارند. كنایهزدن درباره آنچه میتوانید مستقیما به زبان بیاورید، احتمالا به دلیل ترس از عدم پذیرش است. اگر روشن و واضح سوالی را بپرسید، پاسخی روشن و واضح دریافت خواهید كرد. در روابط شخصی ممكن است گاهی چنین چیزی ناراحت كننده باشد، اما در محل كار سوالهای روشن میتواند سودمند باشد.
مردان و زنان در كنایه زدن با هم تفاوت دارند. ممكن است زنی بارها بارها با كنایه به همسرش اعلام كند كه «گلها چقدر زیبا هستند!» و هنگامی كه همسرش متوجه منظور او نمیشود، این كنایهها را تلختر كند. زن در این مواقع صبر میكند و پس از مدتها كه دسته گلی از شوهرش دریافت نمیكند، به او میگوید: «میدانی دوست دارم برایم چه كار كنی؟»مرد مدتی هاج و واج به زنش نگاه میكند و اولین جملهای كه از دهانش خارج میشود «چه كاری؟» است.زن در پاسخ میگوید: «دوست دارم یك روز دسته گلی برایم بخری. روزی كه اصلا انتظارش را نمیكشم؛ مثلا روز تولدم!»حالا مرد متوجه موضوع شده است و زن روز تولدش دسته گلی بزرگ و زیبا هدیه میگیرد. مشكل وقتی به وجود میآید كه زن همسایه میگوید: «باید حتما به او میگفتی؟ فكر نمیكنم این كارش نشان از عشق و علاقه داشته باشد. او خودش باید این كار را میكرد». «درست است، اما این گلها زیبا و دوستداشتنیاند» مهم نیست كه به او گفتی یا نه! حالا یك دسته گل زیبا و دوستداشتنی هدیه گرفتهای كه میتوانی به خاطرش خوشحال باشی. در این صورت ممكن است زن رو به همسرش كند و بگوید: «وقتی دو سال تمام به تو میگفتم كه گلها زیبا هستند، پیش خودت چه فكری میكردی؟» مرد در پاسخ میگوید: «فكر میكردم واقعاً گلها را دوست داری و شاید بهتر باشد مقداری گل در باغچه بكاریم.» مردان به دنبال پیامهای پنهانی در آنچه میشنوند، نیستند.رابطه عاشقانه برای مردان و زنان متفاوت است. رابطه عاشقانه برای زنان یعنی «همسرم ذهن مرا میخواند. او پیش از آنكه چیزی را به زبان بیاورم، آن را برایم فراهم میكند.» مردان درباره رابطه عاشقانه اینگونه فكر میكنند: «همسر مورد علاقهام هر چیزی را كه میخواهد به من میگوید و من آن را برایش فراهم میكنم. سپس در پاسخ او از من سپاسگزاری میكند». برای مردان معنای عشق چیزی شبیه به این است.
ابراز احساسات و هیجاناتی مثل گریه كردن در مذاكرات میتواند به سادگی جایگاهتان را به خطر بیندازد. مردان در اجتماع فرا گرفتهاند كمتر از زنان احساساتشان را به نمایش بگذارند. شاید مردان بیش از اندازه خشك و جدی هستند. این بحث دیگری است كه فكر میكنم بهتر است در اینجا به آن نپردازیم. نوع تربیت و شخصیت زنان به گونهای دیگر است. زنان براساس پژوهشهای دانشگاه مینهسو تا چهار برابر گریه میكنند.همچنین بهتر است در محل كار نیز خیلی احساساتی نباشید و هیجاناتتان را نشان ندهید. فردی كه گریه میكند، به دنبال اظهار همدردی از طرف شنونده است. گاهی فردی كه اشك میریزد همچنین این پیام نهانی را به شنونده میدهد كه توانایی انجام كاری را ندارد. گریه كردن، كسانی را كه احساساتشان را سركوب كردهاند ناراحت و عصبانی میكند.اگر چنین افرادی دوست ندارند با احساسات خودشان روبهرو شوند، قطعا از رویارویی با احساسات و هیجانات دیگران هم ناراحت میشوند. مردان گاهی احساس میكنند زنانی كه گریه میكنند. در حال فریب دادنشان هستند.اگراحساس میكنید كه نیاز به گریه كردن دارید، میتوانید جلسه مذاكره را برای مدتی ترك كنید، به دستشویی بروید و گریه كنید. هنگامی كه گریهتان تمام شد.آبی به سر و صورتتان بزنید، نفس عمیقی بكشید و دوباره به جلسه مذاكره بازگردید. اگر عادت به گریه كردن دارید، سعی كنید این رفتارتان را تغییر دهید. نفسهای عمیق میتواند آرامتان كند یا نوشیدن چای بابونه میتواند آرامش را دوباره به شما بازگرداند و شما را برای ادامه جلسه مذاكره آماده كند.باز هم شما را به تماشای فیلم «تلما و لوییس» دعوت میكنم.صحنهای را نگاه كنید كه لوییس با پلیسی به نام هال تلفنی صحبت میكند. هال تلاش میكند لوییس را قانع كند خود را به قانون معرفی كند و در عوض در محكومیتش تخفیف بگیرد. او درباره گذشته خودش حرف میزند و داستان گذشتهاش لوییس را به گریه میاندازد. اما لوییس در مقابل این احساس مقاومت میكند و جلوی گریهاش را میگیرد. لوییس در این صحنه آرام و قوی باقی میماند و احساساتش را بروز نمیدهد.
بیشتر بدانید : از دست شوهرم ناراحتم، چگونه با او صحبت کنم؟
بیشتر بدانید : نحوه صحیح رفتار با شوهر، فقط خانم ها بخوانند!!
بیشتر بدانید : 8 اصل زنانه برای یک ازدواج موفق!!
بیشتر بدانید : اصولی که دختران و پسران برای یک زندگی زناشویی رمانتیک باید بدانند!
گردآوری : گروه سبک زندگی سیمرغseemorgh.com/lifestyleمنبع : ماهنامه دنیای زنان
All Rights Reserved – © 2019 | باز نشر مطالب پورتال سیمرغ تنها با ذکر نام و آدرس seemorgh.com مجاز می باشد.
برخلاف تصور بسیاری از زنان ، مردها نفوذ پذیرند و قابلیتهای بسیاری برای برانگیختن نقاط قوت رفتاری در شوهرشان دارند به این شرط که شما نافذ خوبی برای آن ها باشید. اگر می خواهید همسرتان از شما حرف شنوی داشته باشد این بخش از نکات همسرداری نمناک را که درباره سیاستهای زنانه است را از دست ندهید .
بسیاری از گلایه ها و شکایت های خانم ها در رابطه با این موضوعات است که :همسرم به من توجه نمی کند ، همسرم از من سرد شده ، چشم همسرم دنبال خانم های دیگر است ، همسرم کارهای دیگرش را به من ترجیح می دهد. اگر شما هم این گلایه ها را از همسرتان دارید ، متاسفانه چیزی از سیاست های زنانه نمی دانید .
شما می توانید با استفاده ازبهترین رفتارهای زنانه ای که در موقعیت های مناسب از خود نشان می دهید می توانید همسرتان را عاشق خود کنید .
چگونه در خانواده سیاست داشته باشیم
شما باید در مواقع ضروری بهترین واکنش را از خود نشان دهید مثلا زمانی که همسرتان دیرتر به خانه آمد او را با سوال کردن زیاد مانند تا به حال کجا بودی آزرده خاطر نسازید زیرا این چنین استقلال و قدرت همسرتان از بین می رود و همیشه نخواهید که همسرتان را تغییر دهید زیرا اوضاع بدتر می شود.
حرف آخر و تصمیم گیری نهایی را خودتان انجام ندهید و همیشه سعی کنید با مشورت هم تصمیم بگیرید.
در مسائل کاری و اجتماعی همسرتان مستقیماً دخالت کنید، خیلی دوستانه و غیرمتعصبانه به افعال وی ناظر باشید.
همسر خود را با مردان دیگر مقایسه نکنید .
گاهی اجازه دهید همسرتان با دوستانش به تفریح بپردازد.
به همسرتان همیشه و در مقابل دیگران احترام بگذارید ، این کار شما موجب بالا رفتن اعتماد به نفس او می گردد.
با حرف و عملتان به شوهرتان بفهمانید که جز او کسی را ندارید.
اگر شوهرتان برای خانه خرید کرد حتی یک نان خرید از او تشکر کنید.
از او توقعی بجز محبت نداشته باشید.
درباره خانواده همسرتان در مقابل او بد گویی نکنید و حتی گلایه کوچکی نیز از او نکنید .
با همسرتان با خوش رویی و مهربانی رفتار کنید.
سعی کنید در طول زندگی، برای شوهرتان همسری کنید، هیچ لزومی ندارد برایش مادری کنید.
همسرتان را به عنوان یک مرد بپذیرید و برای شناخت دنیای مردانه او دانش و آگاهی خود را افزایش دهید.
یک مرد توقعاتی از همسرش دارد که اگر زن این توقعات را برآورده سازد و در شرایط مختلف طوری رفتار نماید که همسرش از او انتظار دارد ، می تواند همسر خود را جذب خود کند و تا آخر عمر همسر عاشقی داشته باشد . در زیر انتظارات مرد از زن را بیان می کنیم:
یک مرد از همسرش توقع دارد که برای فرزندانش مادری فداکار باشد و برای او یک قهرمان باشد.
یک مرد از همسرش توقع دارد که از کارهای خوبش تعریف کند و تنها از کاستی هایش صحبت نکند.
او دوست دارد همسرش جمله دوستت دارم را به او بگوید و به عنوان یک شوهر و یک پدر به او افتخار کند.
همه مردان دوست دارند همسرشان به آنها احترام بگذارند و آن ها را تحسین کنند.
هیچ وقت مردان تحمل نق زدن یک زن را ندارند پس از نق زدن بپرهیزید.
مردان انتظار دارند که همسرشان آن ها را نادیده نگیرد و به آن ها مسلط نشود.
مردان انتظار دارند که خانم هایشان تمام وقت خود را به کارهای خانه و آشپزی نپردازند و به جای این کارها به نیازهای آن ها رسیدگی کنند.
زنان اهمیت و مسئولیت ویژه ای در عرصه حفظ ، تداوم و تعادل یک رابطه ایده آل با همسر خود دارند ، بسیاری از زنان برای برانگیختن نقاط قوت رفتاری در شوهرشان قابلیت های زیادی دارند و با همین قابلیت ها و سیاست های زنانه می توانند کاری کنند که مردان به آن ها گوش دهند و حرف شنوی خاصی از همسرشان داشته با شند.
تمامی مردان نفوذپذیرند به شرط اینکه شما نفوذ خوبی باشید و با سیاست های زنانه یعنی دانستن رفتار با شوهر و آگاهی از روش هایی برای به دست آوردن و حفظ دل همسر ، کاری کنید که همسرتان مجذوب رفتار شما شود.
شما با سیاست های زنانه می توانید همسر خود را به یک همسر ایده آل و بسیار خوب تبدیل کنید ، با مواردی که در این مطلب از نمناک برایتان آورده ایم همسر خود را به مهری مستمر و عمیق آلوده گردانید به طوری که حتی دوری شما را نتواند طاقت آورد.
چگونه در خانواده سیاست داشته باشیم
22سیاست زنانه که به کار گیری آن می توانید در قلب همسرتان به یک ملکه تبدیل شوید.
1.استفاده از کلمات عاشقانه و محبت آمیز در طول روز
2.اگر از همسرتان چیزی می خواهید واضح و صریح به او بگویید.
3. باید بدانید آنگونه که شما به همسرتان می نگرید او به خود نمی نگرد.
4.زمانی که همسرتان در منزل است کنار او باشید و کارهای آشپزخانه را به زمان دیگری موکول کنید.
5.اگر مشکلی در زندگی زناشویی تان به وجود آمد با گفتگوی متعادل این مشکل را برطرف سازید.
6.میزان وابستگی یک زن قابلیت های همسرش را برای توجه به او تحت الشعاع قرار می دهد.
7.اهمیت دادن به نوع پوشش و آرایش خود در خانه هنگام بودن همسر.
8.باید بدانید داشتن احساسات مختلف حق مردان است.
9.از زندگی خود لذت ببرید ، بدون آنکه خواسته های خودتان را در زندگی فراموش کنید.
10.همیشه در زندگی مشترک خود راستگو باشید تا از همسرتان نیز گفتار و رفتار صادقانه ببینید.
11. زن و مرد می توانند همواره برای تغییر در طول زندگی جایگاهی قایل شوند.
12. همیشه در زندگی مشترک گفتنی ها را بگویید و به زمان دیگری موکول نکنید.
13. رفتار شما باعث احترام گذاشتن به شما می شود.
14 . در زندگی مشترک عاطفی نباشید.
15. فقط زمانی که همسرتان می خواهد کاری برای شما انجام دهد از او تعریف و تمجید نکید و همیشه از او تعریف کنید.
16. به خاطر خوبی ها و محسنات همسرتان از او تمجید کنید.
17. لازم نیست هر مطلبی بین شما و همسرتان بازگو شود اما باید اصل صداقت را رعایت کرد.
18.رابطه خود و همسرتان را روز به روز ارتقا دهید و در جهت مثبت هدایت کنید.
19.شما شاید نتوانید همسر خود را کنترل کنید اما می توانید بر روی رفتا او تاثیر گذار باشید.
20.بدانید خوشبختی از دید همسرتان یعنی چه ؟ و خود را به آن نزدیک کنید.
21. برای همسرتان یک شریک باشید و در برنامه ریزی های مثل یک رقیب رفتار نکنید.
22.در مسائل کاری و اجتماعی همسرتان دخالت نکنید و دوستانه ناظر کارهای او باشید.
۲۰ سال پیش،
خانوادهام سیستمی را معرفی کرد
به نام «جلسات جمعه دمکراسی».
هر جمعه راس ساعت ۷ شب، خانوادهام
برای نشستی رسمی دورهم جمع میشد
تا مسائل خانوادگی روزانه را بحث کنند.
این جلسهها را یکی از والدینم هدایت می کرد
و آن یکی صورت جلسه میکرد.
این جلسهها دو مقررات داشت.
نخست، اجازه داشتی صریح و آزادانه
حرف بزنی.
ما بچهها اجازه داشتیم از والدینمان
انتقاد کنیم
بدون این که بیادبی یا بی احترامی
کرده باشیم.
دومین مقررات، قانون چتهم هاوس نام داشت.
یعنی هر چه در جلسه گفته میشد
در همان جلسه میماند.
(خنده)
موضوعات بحث شده در این جلسات
از این هفته با آن هفته فرق میکرد.
یک هفته، درباره خوراکیهایی که میخواستیم
بخوریم حرف میزدیم،
این که ما بچهها چه وقتی به رختخواب برویم
و چطور اوضاع را در خانوادهمان بهتر کنیم.
در حالیکه جلسه بعدی بیشتر درباره اتفاقات
پیشآمده در مدرسه بود
و این که دعوای خواهر برادری چطور
حل و فصل شود،
منظورم دعواهای راستکی است.
در آخر هر جلسه، تصمیمگیریهایی
و موافقتهایی میکردیم
که حداقل تا هفته بعد طول میکشیدند.
پس میتوانید بگویید که
یک سیاستمدار تربیت شدم.
در سن شش یا هفت سالگی،
استاد سیاست شدم.
مذاکره و مصالحه میکردم،
با دیگر بازیگران سیاست اتئلاف میکردم.
چگونه در خانواده سیاست داشته باشیم
(خنده)
حتی یکبار سعی کردم فرایند سیاسی را
به خطر بیاندازم.
(خنده)
این جلسات بسیار صلحآمیز،
مدنی و دمکراتیک به نظر می رسند؟
اما همیشه داستان اینطور نیست.
بخاطر همین فضای آزاد و باز برای
بحث و انتقاد،
اوضاع گاهی میتواند جنجالی شود.
یک جلسه خیلی برایم بد تمام شد.
آن موقع ۱۰ سال داشتم
و کار خیلی بدی در مدرسه انجام
داده بودم،
که امروزاز آن حرفی نمی زنم—
(خنده)
اما برادرم در جلسه آن را مطرح کرد.
نتوانستم از خودم دفاع کنم،
پس تصمیم گرفتم از جلسه بیرون
بروم و کل سیستم را تحریم کنم.
در واقع یک نامه رسمی نوشتم و به پدرم دادم
با اعلام این که
جلسات را تحریم میکنم.
(خنده)
فکر کردم اگر در جلسات حاضر نشوم
سیستم فرو بپاشد.
(خنده)
اما خانوادهام به این جلسات ادامه داد،
و آنها اغلب تصمیماتی میگرفتند که من
علیهش بودم.
اما نمیتوانستم این تصمیمها
را به چالش بکشم،
زیرا در جلسات شرکت نمیکردم،
بنابراین حق اعتراض علیه آن را نداشتم.
جالب این که وقتی ۱۳ ساله شدم
سرآخر در یکی از این جلسهها
دوباره شرکت کردم،
بعد از این که مدتها آن را تحریم کردم.
چون یک موضوعی بود که تنها
من را درگیر میکرد.
و دغدغه بقیه اعضای خانواده نبود.
مشکل این بود که هر شب بعد از شام،
همیشه تنها کسی بودم که باید
ظرفها را میشستم،
در حالیکه بردارنم مجبور به این کار نبودند.
حس میکردم ناعادلانه و تبعیضآمیز است،
پس میخواستم توی جلسه دربارهش بحث کنم.
همانطور که میدانید این ایده که نقش یک زن
یا دختر انجام کارهای خانه است
قانونی است که در خیلی از جوامع
از قدیم دایر است
بنابراین برای من ۱۳ ساله که بخواهم آن
را به چالش بکشم سکویی لازم بود.
در جلسه، برادرانم استدلالشان این بود که
هیچ پسر دیگری را نمیشناسند که ظرف بشورد،
پس چرا باید در خانواده ما فرق کند؟
اما والدینم با من موافق بودند و تصمیم
گرفتند که برادرهایم باید به من کمک کنند.
به هرحال، نمیتوانستند که انها را مجبور
کنند و مشکل پابرجا بود.
وقتی دیدم راهحلی برای مشکلم یافت نشد،
تصمیم به شرکت در جلسه دیگری گرفتم
و سیستم جدیدی را پیشنهاد کردم
که برای همه عادلانه بود.
پس پیشنهاد دادم بجای این که یک نفر
کل ظرفهای خانواده را بشورد
هر یک از اعضا ظرفهای خودش را بشورد.
و برای نشان دادن حسن نیت در حرفم،
گفتم که من قابلمهها را هم میشورم.
به این ترتیب، برادرهایم دیگر نمیتوانستند
استدلال کنند که
وظیفه پسرها و مردها شست
و تمیز کردن در خانه نیست
زیرا سیستمی که پیشنهاد کردم
درباره تک تک اعضای خانواده بود
که ظرف خودشان را بشورند
و تمیزکاری خودشان را بکنند.
همه به پیشنهادم موافقت کردند،
و برای سالها این سیستم شستن
ظرفهای ما بود.
چیزی که درباره خانوادهام به شما گفتم
سیاست محض است.
هر جزی از سیاست
شامل تصمیمگیری است،
و ایدهآلتر از همه، روال تصمیمگیری
باید شامل آدمهایی با پسزمینههای
مختلف باشد:
علاقمندیها، عقاید، جنسیت،
باورها، نژاد، قومیت، سن و غیره.
و آنها همه باید از فرصت مساوی برای
سهم داشتن در روال
تصمیمگیری و نفوذ در تصمیماتی
برخوردار باشند
که بر زندگی آنها را مستقیم یا
غیرمستقیم اثر خواهد گذاشت.
برای همین برایم قابل هضم نیست
وقتی میشنوم جوانان میگویند:
«من برای مشارکت در سیاست و داشتن
عقیده سیاسی خیلی جوانم.»
همینطور وقتی از سوی برخی زنان
میشنوم که میگویند:
« دنیای سیاست کثیف است نمیخواهم در آن
دخالت داشته باشم.»
متاسفانه این ایده سیاست و مشارکت در
سیاست
در خیلی از جاهای دنیا
طوری جا افتاده
که مردم عادی حس میکنند برای مشارکت
داشتن در سیاست
لازم است کنشگرهای معترض باشند،
و این درست نیست.
میخواهم از این آدمهای جوان، زنان
و مردم عادی به طور عام بپرسم:
آیا واقعا استطاعت علاقمند نبودن
یا مشارکت نکردن در سیاست را دارید؟
سیاست تنها کنشگری نیست.
آگاهی است،
مطلع نگهداشتن خودمان است،
اهمیت دادن درباره حقایق است.
در وقت ممکن رای دادن است.
سیاست ابزاری است که از طریق آن
ساختار خود را بعنوان گروه
و جامعه بنا مینهیم.
سیاست همه بخشهای زندگی را
اداره میکند،
و با مشارکت نکردن در آن،
در واقع به دیگران اجازه میدهید
درباره کجا بودن و آنچه میتوانید بخورید،
دسترسی به سیستم بهداشتی،
تحصیلات رایگان،
چقدر مالیات پرداخت کنید،
چه وقت میتوانید بازنشسته شوید،
حقوق بازنشسنتگی شما چقدر است
تصمیم بگیرند.
دیگر آدمها با در نظر گرفتن قومیت
و نژاد شما تصمیم میگیرند
که مجرم هستید
یا مذهب و ملیت شما برای قرار دادن شما
در فهرست تروریستی کفایت میکند یا خیر.
و اگر هنوز فکر میکنید یک انسان مستقل، قوی
هستید
که سیاست تاثیری بر شما ندارد.
پس دوباره فکر کنید.
من با شما به عنوان زن جوانی
از لیبی صحبت میکنم،
کشوری که در وسط یک جنگ داخلی است.
بعد از ۴۰ سال حکومت خودکامه،
جایی است که مشارکت سیاسی زنان
و جوانان نه ممکن است و نه تشویق میشود.
تقریبا تمامی دیالوگهای سیاسی
که طی چند سال گذشته رخ داده،
حتی آنهایی که توسط قدرتهای
خارجی ترتیب داده شدند،
فقط با حضور مردان میانسال در سالن
بوده است.
اما در جاهایی با یک سیستم سیاسی
ورشکسته مثل لیبی،
یا در مراکز به ظاهر کارکردی
مثل سازمانهای بین اللملی،
سیستمهایی که امروزه برای تصمیمگیری
داریم
از سوی مردمی نیست که نماینده
مردم باشند،
بلکه از سوی معدودی برای همان
جمعیت معدود دایر شدند.
و این جمعیت معدود در تاریخ
اکثرا بطور خاص مردانه بوده،
و آنها قوانین و سیاستها، مکانیسمهایی را
برای مشارکت سیاسی ایجاد کردهاند که
بر مبنای عقاید،
باورها، جهان بینی، رویاها،
الهامات این گروه از مردم است،
در حالیکه بقیه را دخالت ندادهاند.
در نهایت همه ما تقریبا این حرف
را شنیدهایم:
«حالا زنها که هیچ، جوانها
و رنگین پوستها
از سیاست چه میفهمند؟»
وقتی جوان هستید،
و در خیلی از جاهای دنیا، یک زن—
اغلب میشنوید که سیاستمدارن باتجربه
میگویند، «شما فاقد تجربه سیاسی هستید.»
و وقتی آن را میشنوم،
به خودم میگویم منظورشان چه نوع تجربهای
است؟
تجربه سیستمهای سیاسی فاسد؟
یا مشارکت در جنگها؟
یا اشاره دارند به تجربهای
الویت بخشیدن به منافع اقتصادی در قیاس با
محیطزیست؟
زیرا اگر این تجربه سیاسی است،
پس بله—
(تشویق)
ما به عنوان زنان و جوانان هیچ تجربه
سیاسی نداریم.
حال، شاید فقط سیاستمدران
را نباید سرزنش کنیم،
زیرا آدمهای عادی و خیلی از جوانان هم
سیاست برایشان مهم نیست.
و حتی آنهایی که اهمیت میدهند هم
نمیدانند چطور مشارکت کنند.
این باید تغییر کند و پیشنهاد من این است.
لازم است به از سن پایین درباره تصمیمگیری
و مشارکت داشتن یاد بدهیم.
هر خانوادهای سیستم سیاسی کوچک
خودش را دارد
که ممولا دمکراتیک نیست،
زیرا والدین تصمیمهایی میگیرند
که بر همه اعضای خانواده اثر میگذارد،
در حالیکه بچهها حرف چندانی
برای گفتن ندارند.
مشابه همین، سیاستمداران تصمیمهایی
میگیرند که بر کل ملت اثر میگذارد،
در حالیکه مردم حرف زیادی برای زدن ندارند.
لازم هست این را تغییر دهیم،
و برای دستیابی به این تغییر
در سطح سیستماتیک،
لازم است به آدمها یاد دهیم
که روابط جهانی، ملی و سیاسی
مانند روابط شخصی و خانوادگی به آنها
مربوط هستند.
پس برای دستیابی به این مقصود،
پیشنهاد و نصیحت من این است،
سیستم جلسه دموکراسی خانوادگی
را امتحان کنید.
زیرا که کودکان شما را قادر به تمرین
نقش عملکردیشان
و تصمیمگیری از سن خیلی پایین میکند.
سیاست درباره مکالمه داشتن است،
از جمله مکالمههای مختلفی
که منتهی به تصمیمها می شوند.
و برای داشتن یک مکالمه،
مشارکت شما لازم است،
نه جا زدن مثل کاری که من در کودکی کردم
و بعد درسم را به شیوه سختتری یاد گرفتم
و مجبور به از نو برگشتن شدم.
اگر کودکانتان را در گفتگوهای خانوادگی
دخالت دهید،
زمانی که بزرگ شوند
بلد خواهند بود که چطور
در گفتگوهای سیاسی شرکت کنند.
و از همه مهمتر، تکرار میکنم
از همه مهمتر
به دخالت داشتن آنها کمک خواهد کرد.
متشکرم.
(تشویق)
TED.com translations are made possible by volunteer
translators. Learn more about the
Open Translation Project.
© TED Conferences, LLC. All rights reserved.
۲۰ سال پیش،
خانوادهام سیستمی را معرفی کرد
به نام «جلسات جمعه دمکراسی».
هر جمعه راس ساعت ۷ شب، خانوادهام
برای نشستی رسمی دورهم جمع میشد
تا مسائل خانوادگی روزانه را بحث کنند.
این جلسهها را یکی از والدینم هدایت می کرد
و آن یکی صورت جلسه میکرد.
این جلسهها دو مقررات داشت.
نخست، اجازه داشتی صریح و آزادانه
حرف بزنی.
ما بچهها اجازه داشتیم از والدینمان
انتقاد کنیم
بدون این که بیادبی یا بی احترامی
کرده باشیم.
دومین مقررات، قانون چتهم هاوس نام داشت.
یعنی هر چه در جلسه گفته میشد
در همان جلسه میماند.
(خنده)
موضوعات بحث شده در این جلسات
از این هفته با آن هفته فرق میکرد.
یک هفته، درباره خوراکیهایی که میخواستیم
بخوریم حرف میزدیم،
این که ما بچهها چه وقتی به رختخواب برویم
و چطور اوضاع را در خانوادهمان بهتر کنیم.
در حالیکه جلسه بعدی بیشتر درباره اتفاقات
پیشآمده در مدرسه بود
و این که دعوای خواهر برادری چطور
حل و فصل شود،
منظورم دعواهای راستکی است.
در آخر هر جلسه، تصمیمگیریهایی
و موافقتهایی میکردیم
که حداقل تا هفته بعد طول میکشیدند.
پس میتوانید بگویید که
یک سیاستمدار تربیت شدم.
در سن شش یا هفت سالگی،
استاد سیاست شدم.
مذاکره و مصالحه میکردم،
با دیگر بازیگران سیاست اتئلاف میکردم.
چگونه در خانواده سیاست داشته باشیم
(خنده)
حتی یکبار سعی کردم فرایند سیاسی را
به خطر بیاندازم.
(خنده)
این جلسات بسیار صلحآمیز،
مدنی و دمکراتیک به نظر می رسند؟
اما همیشه داستان اینطور نیست.
بخاطر همین فضای آزاد و باز برای
بحث و انتقاد،
اوضاع گاهی میتواند جنجالی شود.
یک جلسه خیلی برایم بد تمام شد.
آن موقع ۱۰ سال داشتم
و کار خیلی بدی در مدرسه انجام
داده بودم،
که امروزاز آن حرفی نمی زنم—
(خنده)
اما برادرم در جلسه آن را مطرح کرد.
نتوانستم از خودم دفاع کنم،
پس تصمیم گرفتم از جلسه بیرون
بروم و کل سیستم را تحریم کنم.
در واقع یک نامه رسمی نوشتم و به پدرم دادم
با اعلام این که
جلسات را تحریم میکنم.
(خنده)
فکر کردم اگر در جلسات حاضر نشوم
سیستم فرو بپاشد.
(خنده)
اما خانوادهام به این جلسات ادامه داد،
و آنها اغلب تصمیماتی میگرفتند که من
علیهش بودم.
اما نمیتوانستم این تصمیمها
را به چالش بکشم،
زیرا در جلسات شرکت نمیکردم،
بنابراین حق اعتراض علیه آن را نداشتم.
جالب این که وقتی ۱۳ ساله شدم
سرآخر در یکی از این جلسهها
دوباره شرکت کردم،
بعد از این که مدتها آن را تحریم کردم.
چون یک موضوعی بود که تنها
من را درگیر میکرد.
و دغدغه بقیه اعضای خانواده نبود.
مشکل این بود که هر شب بعد از شام،
همیشه تنها کسی بودم که باید
ظرفها را میشستم،
در حالیکه بردارنم مجبور به این کار نبودند.
حس میکردم ناعادلانه و تبعیضآمیز است،
پس میخواستم توی جلسه دربارهش بحث کنم.
همانطور که میدانید این ایده که نقش یک زن
یا دختر انجام کارهای خانه است
قانونی است که در خیلی از جوامع
از قدیم دایر است
بنابراین برای من ۱۳ ساله که بخواهم آن
را به چالش بکشم سکویی لازم بود.
در جلسه، برادرانم استدلالشان این بود که
هیچ پسر دیگری را نمیشناسند که ظرف بشورد،
پس چرا باید در خانواده ما فرق کند؟
اما والدینم با من موافق بودند و تصمیم
گرفتند که برادرهایم باید به من کمک کنند.
به هرحال، نمیتوانستند که انها را مجبور
کنند و مشکل پابرجا بود.
وقتی دیدم راهحلی برای مشکلم یافت نشد،
تصمیم به شرکت در جلسه دیگری گرفتم
و سیستم جدیدی را پیشنهاد کردم
که برای همه عادلانه بود.
پس پیشنهاد دادم بجای این که یک نفر
کل ظرفهای خانواده را بشورد
هر یک از اعضا ظرفهای خودش را بشورد.
و برای نشان دادن حسن نیت در حرفم،
گفتم که من قابلمهها را هم میشورم.
به این ترتیب، برادرهایم دیگر نمیتوانستند
استدلال کنند که
وظیفه پسرها و مردها شست
و تمیز کردن در خانه نیست
زیرا سیستمی که پیشنهاد کردم
درباره تک تک اعضای خانواده بود
که ظرف خودشان را بشورند
و تمیزکاری خودشان را بکنند.
همه به پیشنهادم موافقت کردند،
و برای سالها این سیستم شستن
ظرفهای ما بود.
چیزی که درباره خانوادهام به شما گفتم
سیاست محض است.
هر جزی از سیاست
شامل تصمیمگیری است،
و ایدهآلتر از همه، روال تصمیمگیری
باید شامل آدمهایی با پسزمینههای
مختلف باشد:
علاقمندیها، عقاید، جنسیت،
باورها، نژاد، قومیت، سن و غیره.
و آنها همه باید از فرصت مساوی برای
سهم داشتن در روال
تصمیمگیری و نفوذ در تصمیماتی
برخوردار باشند
که بر زندگی آنها را مستقیم یا
غیرمستقیم اثر خواهد گذاشت.
برای همین برایم قابل هضم نیست
وقتی میشنوم جوانان میگویند:
«من برای مشارکت در سیاست و داشتن
عقیده سیاسی خیلی جوانم.»
همینطور وقتی از سوی برخی زنان
میشنوم که میگویند:
« دنیای سیاست کثیف است نمیخواهم در آن
دخالت داشته باشم.»
متاسفانه این ایده سیاست و مشارکت در
سیاست
در خیلی از جاهای دنیا
طوری جا افتاده
که مردم عادی حس میکنند برای مشارکت
داشتن در سیاست
لازم است کنشگرهای معترض باشند،
و این درست نیست.
میخواهم از این آدمهای جوان، زنان
و مردم عادی به طور عام بپرسم:
آیا واقعا استطاعت علاقمند نبودن
یا مشارکت نکردن در سیاست را دارید؟
سیاست تنها کنشگری نیست.
آگاهی است،
مطلع نگهداشتن خودمان است،
اهمیت دادن درباره حقایق است.
در وقت ممکن رای دادن است.
سیاست ابزاری است که از طریق آن
ساختار خود را بعنوان گروه
و جامعه بنا مینهیم.
سیاست همه بخشهای زندگی را
اداره میکند،
و با مشارکت نکردن در آن،
در واقع به دیگران اجازه میدهید
درباره کجا بودن و آنچه میتوانید بخورید،
دسترسی به سیستم بهداشتی،
تحصیلات رایگان،
چقدر مالیات پرداخت کنید،
چه وقت میتوانید بازنشسته شوید،
حقوق بازنشسنتگی شما چقدر است
تصمیم بگیرند.
دیگر آدمها با در نظر گرفتن قومیت
و نژاد شما تصمیم میگیرند
که مجرم هستید
یا مذهب و ملیت شما برای قرار دادن شما
در فهرست تروریستی کفایت میکند یا خیر.
و اگر هنوز فکر میکنید یک انسان مستقل، قوی
هستید
که سیاست تاثیری بر شما ندارد.
پس دوباره فکر کنید.
من با شما به عنوان زن جوانی
از لیبی صحبت میکنم،
کشوری که در وسط یک جنگ داخلی است.
بعد از ۴۰ سال حکومت خودکامه،
جایی است که مشارکت سیاسی زنان
و جوانان نه ممکن است و نه تشویق میشود.
تقریبا تمامی دیالوگهای سیاسی
که طی چند سال گذشته رخ داده،
حتی آنهایی که توسط قدرتهای
خارجی ترتیب داده شدند،
فقط با حضور مردان میانسال در سالن
بوده است.
اما در جاهایی با یک سیستم سیاسی
ورشکسته مثل لیبی،
یا در مراکز به ظاهر کارکردی
مثل سازمانهای بین اللملی،
سیستمهایی که امروزه برای تصمیمگیری
داریم
از سوی مردمی نیست که نماینده
مردم باشند،
بلکه از سوی معدودی برای همان
جمعیت معدود دایر شدند.
و این جمعیت معدود در تاریخ
اکثرا بطور خاص مردانه بوده،
و آنها قوانین و سیاستها، مکانیسمهایی را
برای مشارکت سیاسی ایجاد کردهاند که
بر مبنای عقاید،
باورها، جهان بینی، رویاها،
الهامات این گروه از مردم است،
در حالیکه بقیه را دخالت ندادهاند.
در نهایت همه ما تقریبا این حرف
را شنیدهایم:
«حالا زنها که هیچ، جوانها
و رنگین پوستها
از سیاست چه میفهمند؟»
وقتی جوان هستید،
و در خیلی از جاهای دنیا، یک زن—
اغلب میشنوید که سیاستمدارن باتجربه
میگویند، «شما فاقد تجربه سیاسی هستید.»
و وقتی آن را میشنوم،
به خودم میگویم منظورشان چه نوع تجربهای
است؟
تجربه سیستمهای سیاسی فاسد؟
یا مشارکت در جنگها؟
یا اشاره دارند به تجربهای
الویت بخشیدن به منافع اقتصادی در قیاس با
محیطزیست؟
زیرا اگر این تجربه سیاسی است،
پس بله—
(تشویق)
ما به عنوان زنان و جوانان هیچ تجربه
سیاسی نداریم.
حال، شاید فقط سیاستمدران
را نباید سرزنش کنیم،
زیرا آدمهای عادی و خیلی از جوانان هم
سیاست برایشان مهم نیست.
و حتی آنهایی که اهمیت میدهند هم
نمیدانند چطور مشارکت کنند.
این باید تغییر کند و پیشنهاد من این است.
لازم است به از سن پایین درباره تصمیمگیری
و مشارکت داشتن یاد بدهیم.
هر خانوادهای سیستم سیاسی کوچک
خودش را دارد
که ممولا دمکراتیک نیست،
زیرا والدین تصمیمهایی میگیرند
که بر همه اعضای خانواده اثر میگذارد،
در حالیکه بچهها حرف چندانی
برای گفتن ندارند.
مشابه همین، سیاستمداران تصمیمهایی
میگیرند که بر کل ملت اثر میگذارد،
در حالیکه مردم حرف زیادی برای زدن ندارند.
لازم هست این را تغییر دهیم،
و برای دستیابی به این تغییر
در سطح سیستماتیک،
لازم است به آدمها یاد دهیم
که روابط جهانی، ملی و سیاسی
مانند روابط شخصی و خانوادگی به آنها
مربوط هستند.
پس برای دستیابی به این مقصود،
پیشنهاد و نصیحت من این است،
سیستم جلسه دموکراسی خانوادگی
را امتحان کنید.
زیرا که کودکان شما را قادر به تمرین
نقش عملکردیشان
و تصمیمگیری از سن خیلی پایین میکند.
سیاست درباره مکالمه داشتن است،
از جمله مکالمههای مختلفی
که منتهی به تصمیمها می شوند.
و برای داشتن یک مکالمه،
مشارکت شما لازم است،
نه جا زدن مثل کاری که من در کودکی کردم
و بعد درسم را به شیوه سختتری یاد گرفتم
و مجبور به از نو برگشتن شدم.
اگر کودکانتان را در گفتگوهای خانوادگی
دخالت دهید،
زمانی که بزرگ شوند
بلد خواهند بود که چطور
در گفتگوهای سیاسی شرکت کنند.
و از همه مهمتر، تکرار میکنم
از همه مهمتر
به دخالت داشتن آنها کمک خواهد کرد.
متشکرم.
(تشویق)
TED.com translations are made possible by volunteer
translators. Learn more about the
Open Translation Project.
© TED Conferences, LLC. All rights reserved.
مرا به خاطر بسپار
ما بر این عقیده ایم که سخنوری عالی ترین نوع ارتباط انسانی است. یک سخنور حرفه ای این قابلیت را دارد که دیگران را رهبری و راهبری کند.چگونه در خانواده سیاست داشته باشیم
ارتباطات در تمامی موارد در دنیای امروز اهمیت ویژه ای دارد به طور مثال در سازمان ها، مؤسسات و شرکتها حتی مباحثی چون بازاریابی و فروش، مدیریت منابع انسانی، مذاکرات تجاری و… نیز باید از رهگذار مسیر ارتباط مورد توجه واقع شود
در ارتباط موثر انسانی، پنج ارتباط کلامی ویژه وجود دارد. مذاکره، مباحثه، مناظره، گفتگو و سخنرانی.
برای آگاهی و ثبت نام آخرین رویداد ها کلیک کنید
ارتباطات در تمامی موارد در دنیای امروز اهمیت ویژه ای دارد به طور مثال در سازمان ها، مؤسسات و شرکتها حتی مباحثی چون بازاریابی و فروش، مدیریت منابع انسانی، مذاکرات تجاری و… نیز باید از رهگذار مسیر ارتباط مورد توجه واقع شود
در ارتباط موثر انسانی، پنج ارتباط کلامی ویژه وجود دارد. مذاکره، مباحثه، مناظره، گفتگو و سخنرانی.
برای آگاهی و ثبت نام آخرین رویداد ها کلیک کنید
چگونه روان صحبت کنیم ؟ , چگونه محکم صحبت کنیم ؟ , چگونه سخنرانی را شروع کنیم ؟ , چگونه متن سخنرانی را بنویسیم ؟ , چگونه سخنرانی جذاب ارائه کنیم ؟ , چگونه لحن مناسبی داشته باشیم ؟ چگونه شمرده صحبت کنیم ؟ , چگونه مودبانه صحبت کنیم ؟
در بسیاری از مواقع سخنوران مبتدی و ناشی هنگام سخنرانی به خاطر گفتن جمله ای ناروا و غلط باعث می شوند که منفعتی بزرگ از دست برود یا یک ضرر بزرگی ایجاد شود. حتی خیلی از مواقع ، این سخنوران مبتدی دوستیِ چندین ساله را تبدیل به دشمنی می کنند. مسئله با سیاست سخن گفتن به این معنی که سخنوران بتوانند خردمندانه و خودآگاه سخن را مطرح کنند دو اصل اساسی را لازم دارد. اگر بخواهیم بدانیم که چگونه با سیاست صحبت کنیم ؟
به طور کلی با دو واژه و یا با دو اصطلاح اساسی همراه هستیم : اولی تدبیر و دومی خردورزی
تدبیر یعنی دوراندیشی. کما اینکه بسیاری از بزرگان همیشه توصیه کردند که وقتی می خواهید سخنی را مطرح کنید، ابتدا به آن فکر کنید. یعنی اول به آن سخن فکر کنید و بعد سخنرانی کنید. چون وقتی که تیر سخن از چله کمان رها می شود، دیگر نمی توان جلوی آن را گرفت. سخنان دیگر گفته شده اند و کاری از دست سخنوران بر نمی آید.
لحظه ، لحظه ی زنده است و مانند برنامه های زنده تلوزیونی، دیگر نه قابل تصحیح است و نه قابل حذف کردن. فقط می توان بعد از برنامه به آن تذکر داد. بنابراین مسئله تدبیر به معنای دوراندیشی کردن در سخن و سخنرانی بسیار مهم و ضروری است . سخنوران حرفه ای به گونه ای سخن می کویند که بعد از سخنرانی و سخنوری، تذکر و اخطاری دریافت نکنند.
دومین نکته مهم در مقوله چگونه با سیاست صحبت کنیم مسئله خردورزی است که برای سخنوران حرفه ای ، حتی از تدبیر هم مهم تر است . چرا؟ چون بسیاری از افراد اصلا دقت لازم را ندارند که چرا باید سخنی را مطرح کنند؟ چرا من باید الان این حرف را بگویم؟ چرا باید این خاطره را تعریف کنم؟ چرا باید این مثال را بزنم؟ چرا باید این شوخی را انجام دهم؟ خردورزی به این معناست و سخنوران حرفه ای کسانی هستند که هر آن چه می گویند و هر آن چه نمی گویند بر اساس هدفی است. یعنی بیان آن الزامی دارد، ضرورتی دارد که چه بگویند یا چه نگویند. پس این نکته در سخنرانی بسیار مهم است.
به قول مرحوم بهار ، که جمله زیبایی دارد و می گوید
سخن جز به آیین دانش مگو
که نزد شهان باشَدَت آبرو
یعنی چه؟ جمله بسیار دقیق و ظریفی است , می گوید : سخن جز به آیین دانش مگوی . اگر می خواهی حرف بزنی و سخنی بگویی و سخنرانی و سخنوری کنی ، حتما این حرف و سخن و سخنرانی باید مبتنی بر یک محتوای صحیح و معتبر، یک اصول و دانش و تخصص و فهم عمیق و دقیقی باشد. سخنوران بزرگ بدون داشتن شناخت عمیق و دقیق نسبت به موضوع سخنرانی هر حرفی را نمی زنند. سخنوران حرفه ای با سیاست و با کیاست سخنوری می کنند.
مصرع دوم جالب است . می گوید ” نزد شهان باشدت آبرو ” . نمی گوید که سخن جز به آیین دانش مگو که نزد مردم عادی آبرو داشته باشی. نزد شهان، نزد کسانی که اهمیت دارند. اگر می خواهید نزد آدم های مهم اعتبار داشته باشید، اگر می خواهید سخن و کلام شما، خطابه و سخنرانی شما ، برای آن ها سند باشد و به آن سخن استناد کنند ، حتما باید سخنتان مبتنی بر فهم درست ، دانش عمیق ، تجربه ارزنده و تخصص مقبولی باشد.
این اتفاق برای چه کسانی حاصل می شود و چه کسانی می توانند به این موقعیت دست پیدا کنند؟
کسانی که هر حرف و سخنی را نمی گویند و به تعبیر من زیاده گویی نمی کنند. به قول فردوسی بزرگ که می فرماید:
که بر انجمن مرد بسیار گوی بکاهد به گفتار خود آبروی
کسی که زیاد حرف میزند مجبور است هر چیزی را دستمایه سخنانش قرار دهد. هر حرفی و هر نکته ای را بگوید. چه بسا در خیلی ازمواقع، به خاطر گفتن مسائل شخصی به دیگران که اصلا لزوم و ضروری نداشته است، باعث ریختن آبرو و حتک حیثیت و از بین رفتن حرمت خود شده ایم و دیگران نسبت به ما ذهنیت غلط پیدا کردند. فرض های بسیار منفی در ذهنشان ایجاد شده است. بنابراین لطف کنید و به این نکات توجه کنید و در رعایت و مراعات آن بکوشید.
حالا در بحث های گفتاریِ لفظی هم ، رعایت نکاتی مطمع نظر است .چگونه در خانواده سیاست داشته باشیم
پس اول بحث محتوایی کردیم ، بحث ذهنی کردیم که بدانیم چه چیزهایی را نباید به سمتش رفت و چه کلامی را نباید بر زبان آورد و دوم این که می خواهم بحث را یک مقدار، کلامی و لفظی کنیم. از این بابت که سخنوران با سیاست معمولا کلی گویی را بر جزئی گویی ترجیح میدهد، البته نه همه موارد.
هر قدر که شما با ریزبینی و جزئی بینی بیشتر سخن بگویید و اظهارنظر کنید، سخن و کلام شما متقن تر و مطمئن تر به نظر می رسد. این امر از یک سو مزیت دارد ولی از سوی دیگر برای سخن و سخنرانی شما محدودیت ایجاد می کند به این معنا که دیگر سخن و سخنرانی شما قابل تفسیر نیست.
از آنجا که دنیای سیاست همه چیز در حال تغییر است، سخنوران با سیاست سعی می کنند تا آنجا که امکان دارد از جزئی گویی پرهیز کنند و به کلیات اکتفا کنند.
مواقعی که ما احساس می کنیم اگر حرفی را خیلی دقیق یا خیلی جزئی و مشخص ارائه کنیم، احتمال دارد برای ما تعهدی به وجود بیاورد و یا احتمال دارد برای ما بار و زحمتی ایجاد کند.
پس خردمندی و سیاست در سخنرانی اقتضا می کند که کلی تر حرف بزنیم. مثلا میگوید به طور کلی، اگر ما، نکته دومش اینجا است. بیشتر جملات سخنوران حرفه ای که سیاست در سخنرانی را رعایت می کند، شرطیست. سخنوران حرفه ای سعی می کنند با اگر و اما حرف بزنند.
مثلا می گوید که اگر من در این لحظه این کار را انجام دهم، شما می توانید فلان کار را برای ما انجام بدهید؟ ببینید لزوما نگفت این کار را انجام می دهم یا نمی دهم. قصد او این بود که مزه دهان طرف مقابل را متوجه شود. ضمنا تعهدی هم برای خودش ایجاد نکرده است. در خیلی از مواقع در هنگام سخن گفتن میتوانیم جنبه های اصلی مسئله را مدنظر قرار بدهیم. به طور مثال بگوییم که چنین کاری وقتی صورت بگیرد می تواند چه پیامدهایی داشته باشد و یا حتی می تواند چه فوایدی داشته باشد.
زمانی که این به این صورت به بحث می پردازیم، طرف مقابل عملا از ما حرفی را نمی شنود که بتواند با استناد به آن، تقابل ایجاد کند و رو در روی ما بایستد.
پس اگر می خواهیم بدانیم چگونه با سیاست صحبت کنیم؟ ، باید در ابتدا حرف و کلام و سخن را مزه مزه کنیم و جوانب آن را بسنجیم. باید این سوال را از خودمان بپرسیم که الزام و ضرورت بیان این کلام و سخن چیست؟ و نکته مهم تر این که حرفی نزنیم که زحمت و تعهد به وجود بیاورد.
سعی کنیم اگر حرفی می زنیم، به صورت کلی بیان شود که بتوان از آن تفاسیر مختلف ارائه کرد و توجیهات متفاوت هم آورد.
البته سخنوران حرفه ای اگر هم جایی نیاز داشته باشند که حرف جزئی و دقیق بزنند ، آن را بیان می کنند . فقط قبل از بیان از صحت کلام و منبع آن اطمینان پیدا می کنند.
حرف و سخن جزئی را باید با پیش بینی های قبلی و بررسی و برنامه ریزی از پیش تعیین شده و طرح شده انجام دهید. یعنی سخنوران حرفه ای که دقیق حرفی را می زند و مشخصا اعلام نظر می کند، به این معنا است که آن ها این سخن و رای و نظر را از قبل بررسی کرده اند و با مشورت و تدبر و تامل، آن را بیان می کنند. اینطور نبوده است که تصادفی در جلسه ای وارد شوند و حرفشان را بزنند.
اصلا به طور کلی بگویم که سخنوران مبتدی همیشه مشکلشان در حرف زدن این است که نگاهشان به سخن و کلام، مبتذل و پیش پا افتاده است. احساس می کنند می توانند بدون برنامه ریزی وارد جلسه ای شوند و حرف بزنند. اینکه بعد از گفتن ، چه اتفاقاتی رقم می خورد و چه عواقبی دامنگیر خودشان و دیگران می شود را اصلا در نظر نمی گیرند.
سخنوران درجه یک دنیا که در فضاهای ارتباطی به نتایج بزرگی دست پیدا می کنند، کسانی هستند که حرف ها و سخنرانی هایشان را از قبل برنامه ریزی می کنند و در سخنرانی و سخنوری ، هر مطلبی را نمی گویند، هر رفتاری را مرتکب نمی شوند، هر قولی را نمی دهند و هر تعهدی را به وجود نمی آورند. بنابراین کلام و سخن و سخنرانی را سطحی و مبتذل نبینید.
سخن دقیقا به مانند تیغی است که از طرفی می تواند دیگران را بِبُرَّد، یعنی شما را به هدفتان برساند و از طرفی می تواند خود شما را هدف قرار دهد و شما را بِبُرَّد.
از ره حرف بُوَد رنجش مردم صائب کس ندیدیم که دشمن شود از خاموشی
خود حرف رنجیدگی ایجاد میکند و می تواند بسیاری از معضلات و مشکلات را ایجاد کند.
صائب تبریزی بیت زیبایی دیگری با این مضمون سروده است که می گوید:
هر که را تیغ زبان نیست به فرمان صائب
عاقبت کشته شمشیر زبان می گردد
در این بیت، صائب، زبان را به تیغ تشبیه می کند. هر که را تیغ زبان نیست به فرمان که ضرب المثل معروف
“زبان سرخ سرِ سبز می دهد بر باد” را به ذهن متبادر می کند.
Save my name, email, and website in this browser for the next time I comment.
به گزارش سایت خبری ساعد نیوز و به نقل از زوج باز، از دوران گذشته تا هم اکنون هم یکی از دغدغه های زن و شوهر های جوان این بوده است که چگونه با خانواده شوهر یا زن خود رفتار کنند و یا چگونه ارتباطات خود را به بهترین نحو تنظیم کنند تا یک رابطه خوب بین آنها ایجاد شود.
از طرفی دیگر این نحوه ارتباط با خانواده شوهر برای بسیاری از خانم ها جزو دشوارترین کارهاست که بخصوص قبل از ازدواج در مورد آن استرس دارند و گاها با عدم آگاهی خود موجب بروز مشکلات و اختلافاتی می شوند که بعدا خیلی عمق پیدا می کند و حتی نحوه مدیریت این اختلافات و مشکلات را نیز نمی دانند و در نهایت به جایی می رسد که زندگی آنها را به شدت دچار بحران می کند که شاید بعد ها قابل جبران نباشد اما باید این مسئله را از همان ابتدا به یاد داشته باشید که شما فردی را از خانواده همسرتان به عنوان شوهر و شریک زندگی خود انتخاب کرده اید یعنی به او عشق و علاقه دارید پس باید هزینه این علاقه به او را بدهید و گاها با ازخودگذشتگی و صبر در مقابل آنها از بروز اختلافات جلوگیری کنید.
البته باید این تصورم عام را که خانواده شوهر بخصوص خواهر شوهر و مادر شوهر را همیشه مثل یک هیولا در اذهان جای می دهند را به طور کل نادیده بگیرید و فراموش نکنید در وهله اول خودتان و با رفتار و گفتار خود می توانید فاصله، حدود و صمیمت خود با آنان را مشخص کنید و خود را در دل آنها جای دهید.
بهترین رفتار با خانواده شوهر باید چگونه باشد؟
۱- مسائل را از دید مخاطب ببینید
چگونه در خانواده سیاست داشته باشیم
اگر شما نیز به دنبال یک ارتباط خوب با خانواده شوهرتان هستید باید سعی کنید به همه مسائل و نظرات آنها از دید خود نگاه نکنید و فکر نکنید چون قضیه ای که به نظر شما خوب است پس نظر یا دید آنها بر علیه شماست و اهمیتی ندارد سعی کنید خودتان را جای آنها بگذارد و کمی واقع بین باشید چون همیشه آن ذهنیت منفی که شما دارید نیست و ممکن است آنها واقعا نیت خوبی داشته باشند پس انعطاف پذیر باشید و از دید آنها به مسائل نگاه کنید که در نهایت تنش ها نیز خود به خود از بین می روند.
۲- احوال آنها را بپرسید
اگر می خواهید رابطه نزدیک تر و بهتری با خانواده شوهر خود داشته باشید سعی کنید از آنها به طریق تلفنی و حضوری نیز احوال پرسی کنید و وضعیت آنها را جویا شوید و اگر این کار را زمانی انجام دهید که همسرتان نیست بهتر است چون خانواده شوهرتان می دانند که پسرشان برای این کار میانجی نبوده است و شما خودتان دوست دارید که جویای احوالشان شوید.
۳- همسرتان را باخانواده اش تنها بگذارید
سعی کنید در هر جا و هر موقعیتی کنار همسرتان نباشید و به او نیز حق بدهید تا با خانواده خود خلوت کند دقیق همان گونه که شما این مسئله را دوست دارید پس او را راحت بگذارید تا از این طریق به خانواده او نیز القاء کنید که اصلا قصد ندارید که در روابط بین شوهرتان و خانواده اش هیچ اختلالی بوجود بیاید.
۴- از آنها مشورت بگیرید
اگرچه شاید خودتان برای انجام یک کار مشکلی نیز نداشته باشید اما برای بهترین نحوه برخورد پیشنهاد می شود از خانواده شوهرتان در برخی امور مشورت بگیرید برای مثال جهت پخت یک غذا از خواهر شوهر و یا مادر شوهرتان راهنمایی بگیرید و یا هر مسئله ای که فکر می کنید با مشورت گرفتن از آنها نتیجه بهتری به دست می آید را با کمک آنها انجام دهید و مطمئن باشید آنها نیز با این کار احترام شما را درک می کنند.
۵- در مقابل بعضی مسائل خونسرد باشید
اگر زمانی از خانواده همسر خود نظری دریافت می کنید و یا هر امری که با توجه به شخصیتتان و از سوی آنان باعث عصبانیت شما می شود؛ باید در اولین قدم به جای ابراز عصبانیت و نشان دادن خشم خود به آنان با خونسردی رفتار کنید و به آنها بگویید که به پیشنهادشان فکر می کنید البته این رفتار را نیز در کمال احترام انجام دهید و اگر دیدید آنها باز بر رفتار خود پافشاری می کنند آن موقع مسقیما به ایشان بگویید که خودتان با همسرتان مسائل را حل می کنید.
۶- در روابط آنها دخالت نکنید
درست است که شما عروس خانوداه ای هستید و از اکثر مسائل خانوادگی مربوط به آنان اگاه هستید اما فراموش نکنید که با دخالت کردن در مسائل آنان از احترام خود مقابل ایشان کم می کنید بنابراین اگر حتی موضوع بر سر همسر شما و یا اختلاف و مشاجره بین او و خانواده اش صورت گرفت شما خود را از ماجرا دور کنید و به کارهای دیگری مشغول شوید.
۷- محدوده و خط قرمز خود را به آنها بگویید
برای اینکه خانواده شوهرتان نیز ویژگی های شما را بهتر بشناسند بهتر است از همان اوایل زندگی در کمال آرامش و در حین گفتگو های ساده با آنها صحبت کنید مثلا به ایشان بگویید که عادت من اینچنین است و از فلان کار خوشم می آید و برعکس از چه کاری خوشم نمی آید و اینچنین با مشخص کردن خط قرمز های خود آنان نیز می دانند که چگونه با شما برخورد کنند و احتمال تنش و بروز اختلافات در میان شما با ایشان به حداقل می رسد.
۱- در مورد آنها پیش قضاوت نکنید
با افکار و الگو های کهنه ای که در مورد خانواده شوهر وجود دارد و بدون دقت به عملکرد و شخصیت آنها در موردشان قضاوت نکنید و مسئله اختلاف را به عنوان امری طبیعی نگاه کنید چون در هر حال شما از دو خانوداه با ویژگی های متفاوت هستید اما باید بهترین راه حل را انتخاب کنید و زمانی که از طرف حانواده شوهرتان اختلاف یا ناملایمتی صورت می گیرد آن را بر عهده همسر خود نگذارید و سعی کنید برای حل آن فقط از او کمک بگیرید.
۲- در ارتباط با آنها حریم تعیین کنید
برای جلوگیری از اختلاف و یا حل کردن ناملایماتی که با خانواده شوهرتان پیش می آید لازم است شما محدوده ارتباطاتتان را از هر نوعی از جمله عاطفی، مالی و غیره تعیین کنید بخصوص اگر کنار هم و یا در منازل آپارتمانی نزدیک هم هستید حتما به طور غیر مستقیم هم باشد باید این کار را انجام دهید و با همسر خود بر سر این مسائل به توافق برسید.
۳- از شخص سوم برای انتقال پیام استفاده نکنید
اگر با خانواده شوهرتان اختلافی پیدا کردید یا سوء تفاهمی بر سر یک مسئله برای شما ایجاد شد از یک شخص سوم مانند مانند همسرتان استفاده نکنید برای مثال اگر از مادر شوهر خود دلخور هستید خودتان مستقیم و در کمال احترام مسئله را با او بحث کنید و این کار خیلی بهتر است تا آن را به شخصی دیگر بسپارید و اختلافات بیشتر ریشه پیدا کند.
۴- برای قانع کردن آنها خیلی تلاش نکنید
اگر بر سر مسائل مختلفی از جمله مسائل مالی، سیاسی، تربیت فرزند و غیره دیدگاه تان با خانواده شوهر یکی بود پس جای نگرانی نیست اما اگر دیدگاهتان مخالف باشد آن موقع است که اختلاف صورت می گیرد جون تا تضاد نباشد اختلاف هم نیست پس در درجه اول سعی کنید تلاش خود را برای تغییر دیدگاه آنان به کار نگیرید و برای راضی کردن آنها تلاش نکنید و ثانیا باید درک کنید که آنها تجربه ای بیشتر از شما دارند و به خاطر اینکه در زمان قدیمی تری زندگی کرده اند شاید هرگز دیدگاه امروزی شما را اگرچه درست هم باشد نپذیرند.
۵- راز های خانواده خود را حفظ کنید
اگرچه شما خانواده ای کوچک هستید اما شما هم برای رابطه و سایر مسائل خود راز هایی دارید که نباید برملا شوند و با این کار خانواده شوهر یا خانواده خودتان نیز اجازه دخالت پیدا کنند. بنابراین قبلا با همسرتان توافق کنید که چه مسائلی باید در چهارچوب خانه بماند و با فاش کردن آنها استقلال خانوداگی خود را زیر سوال نبرید و ناخواسته باعث اختلاف نشوید.
۶- همیشه فاز مخالفت به خود نگیرید
شاید شما هم مانند آن دسته از افراد فکر کنید که ممکن است هر نظر و ایده ای را از سمت خانواده شوهر نوعی دخالت به حساب بیاورید و یا فکر کنید آنها مغرضانه این کار را می کنند اما پیشنهاد می شود در صوتی که صاحب این تفکر هستید کمی واقع بین باشید و قبل از هر کاری و ایجاد تفکر منفی پیشنهاد آنها را برای خود بسنجید اگر آن را دوست داشتید و به نفعتان بود که چه بهتر اما اگر به نفعتان نبود به جای اینکه سریعا مخالفت خود را به رخ آنان بکشید کمی صبورباشید و به ایشان بگویید حتما به پیشنهاد و ایده شان فکر میکنید و با این کار ادب شما نیز در مقابل آنان حفظ خواهد شد.
۷- احترام و جایگاه خود را حفظ کنید
اگر می خواهید با خانوده شوهر خود با مشکل مواجه نشوید باید صمیمت خود را در حد خاصی نگه دارید چون شما تجربه داشتید که حتی با صمیمی ترین دوست و اعضای خانواده خود نیز اختلاف داشته اید بنابراین به آنها احترام بگذارید تا احترام خودتان نیز حفظ شود و هرگز آنقدر صمیمی نشوید که هر وقت بخواهید و سرزده به آنجا بروید و یا تماس مکرر با آنها برقرار کنید به این طریق آنها هم کمتر به خود اجازه دخالت کردن می دهند.0