چگونه صفت را تشخیص دهیم

 
helpkade
چگونه صفت را تشخیص دهیم
چگونه صفت را تشخیص دهیم

ادامه بحث صفت:

ô نکته1:
برای تشخیص صفت در جمله از دو روش می توانیم
استفاده کنیم:

الف) قبل از
آن، یک «اسم » بیاوریم و بعد از آن، فعل ربطی« است» را بیاوریم اگر جمله از نظر معنی  درست بود تا حدی می توانیم آن را صفت بنامیم.

مانند: کلمه پادشاه     
تقی پادشاه است.     تقی:
اسم            پادشاه: صفت             است: فعل ربطی

علی
خوب است  .       علی: اسم                خوب: صفت          است: فعل ربطیچگونه صفت را تشخیص دهیم

ب) بعد از صفت
پسوند «تر» اضافه می کنیم در صورت مفهوم دادن
کلمه وجمله می توانیم صفت را تشخیص دهیم.

مانند جملات
بالا:            
تقی پادشاه تر است. ( کلمه پادشاه تر مورد استعمال نیست.)

علی
خوب تر است. ( که کلمه خوبتر در جمله معنی می دهد. )

ôنکته 2:  روش یافتن
صفت مطلق:اگر در آخر صفت لفظ «تر» یا «ترین»
وجود نداشته باشد صفت مطلق است.

 ôنکته 3: صفت تفضیلی: این نوع صفت
غالباً مسند قرار می گیرد یا در حالت اضافه واقع می شود و پس از آن تا اتمام معنی
جمله یکی از سه حرف « از،که،تا» می آید و
معمولاً در این مورد «که» و «تا» معنی «از» را می دهند.

مانند این
اتاق بزرگتر از آن اتاق است.

ôنکته 4: شش صفت « به- مه- که-
بیش- فزون- کم» صفت تفضیلی هستند و بدون علامت «تر
» هم می توان آنها را صفت تفضیلی به
حساب آورد اما غالباً به آخر آنها پسوند«تر »اضافه
می شود.

این شش صفت
فوق به دو طریق تبدیل به صفت عالی می شوند:

1-4:  افزودن «ین» به
آخر آنها مانند: بهین،مهین.

2-4:  افزودن«ترین »
به آخر آنها مانند: مهترین، کهترین.

ôنکته 5: صفات متساوی نیز با
الفاظ: چندان، 
همچند و به انداره و… بکار می روند.

ôنکته6: صفت از نظر اشتقاق بر
دو قسم است:

1-6: صفت
جامد: صفتی است که هیج یک از اجزاء آن ریشه فعلی نداشته باشد مانند: هنرمند.

2-6 صفت
مشتق: صفتی است که یکی از اجزاء آن از ریشه فعل یا مصدر مرخّم ساخته شده
باشد، بعضی از صفات فاعلی وصفت مفعولی مشتق هستند.

ôنکته7: ساخت اقسام صفت فاعلی
ونام های آن در دستور زبان:

در مبحث قبل به طور اختصار در مورد ساخت صفات فاعلی
سخن گفتیم و با آنها آشنا شدیم اینک برای هر کدام نام و نکاتی بیان می کنیم.

1-7: بن مضارع + نده = گیرنده، خواننده.( صفت فاعلی یا اسم فاعل: از ریشه فعل امر بدون(باء) +
نده: مانند: فعل رفت™امر:برو™ حذف (ب ) رو™+ نده™ «رونده»)

ô صفت فاعلی مرخّم یا مخفّف:اگر از آخر صفت فاعلی نده را حذف کنیم و آن را بجای صفت بکار ببریم نه به
جای فعل امر در این صورت آنرا صفت فاعلی مرخّم می گویند مانند: «سخنگوی»که اصل آن
«سخنگوینده» بوده است.

2-7: بن مضارع + ان = گریان،خندان. ( صفت فاعلی یاحالیه: از ریشه فعل امر بدون (باء) +ان: مانند: فعل خندیدن: ™امر بخند™حذف (ب) + (ان)™خندان.)

ôاگر
دو صفت حالیه یکسان را کنار هم قرار دهیم و با هم بیاوریم غالباً یک قید حالت
بوجود می آید مانند:خندان خندان.

ôاگر
یک ریشه فعل امر را با یک صفت حالیه از همان ریشه فعل کنار هم قرار دهیم باز هم
قید حالت به وجود می آید مانند: پرس پرسان، لرز لرزان.(
این صفت هم سماعی است نه قیاسی)

3-7: بن مضارع + ا = دانا، شنوا.( صفت
فاعلی یا صفت مشبّهه: از ریشه فعل امر بدون(باء) +ا : مانند: فعل شنیدن™امر: بشنو™حذف (ب)™شنو™ +ا™ «شنوا» )

ôاز
این جهت آنها را مشبّهه می نامند که صفت در آنها تقریباً دائمی است و جزو ذات
آنهاست.

ôگاهی
«الف» در صفت مشبّهه حذف می شود : مانند: نادان
(نا+ دانا ™حذف ا™ نادان)

ôاز هر
ریشه فعلی نمی توان صفت مشبّهه ساخت، بنابراین، صفت مشبّهه سماعی است نه قیاسی.

4-7: بن مضارع و بندرت بن مضارع + ار = خریدار، نمودار. اگر
به آخر مصدر مرخم پسوند «ار» بیفزاییم «صفت فاعلی» به وجود می آید مانند: فعل( دیدن ™مصدر مرخم ™دید+ ار™دیدار.)

ôاگر
به آخر مصدر مرخم پسوند«ار»  اضافه کنیم دو حالت به وجود می آید:اول صفتی به
وجود می آید

که انجام دهنده کار است و آن را « صفت فاعلی» می گوییم مانند: خریدار. 

 دوم  اسمی ایجاد می گردد که در این صورت آن را «اسم مصدر» می نامیم.

5-7:  بن مضارع یا
مضارع + گار= آموزگار، پرهزگار. (صفت فاعلی با پسوند «گار»
که بعضی آن را« صیغه مبالغه» نیز می گویند مانند: فعل خواستن: ™امر: بخواست ™حذف ( ب)™خواست + گار ™خواستگار)

6-7: اسم معنی و بندرت صفت یا بن فعل + گر= دادگری، رفتگر.(
این صفت را «صیغه مبالغه» می نامند مانند: ستم: ستمگر .)

7-7 : صفت
فاعلی با پسوند« کار»: اگر به اسم معنی پسوند
«کار» اضافه کنیم باز هم صفت فاعلی به وجود می
آید. که این صفت را نیز بعضی «صیغه مبالغه» می
نامند.

ôنکته8: صفات فاعلی که با پسوند« گر
و کار» ساخته می شوند اگر در انه به جای اسم معنی ، اسم ذات به کار رفته
باشد « صیغه شغل» نامیده می شوند. مانند: مس: مسگر، فز: فلزکار.

ôنکته9: در فارسی امروز صفت توصیفی بیشتر پس از اسم یعنی
موصوف به کار می رود و رابطه میان این دو کلمه (–ِ ) است
که «کسره اضافه »خوانده می شود. مانند: مردِ زورمند.

***

چگونه صفت را تشخیص دهیم

ôنکته: «صفت عادی» کسی یا چیزی را بی سنجش با کسی یا چیزهای دیگر و بی
ذکر اندازه و مقدار صفت وصف می کند.

ôصفت
عادی گاهی مثبت است و گاهی منفی .

ô : برای تعیین اندازه و مقدار صفت،
کلمات بسیار، پاک، نیک، عظیم، سخت و مانند آنها پیش از صفت می آید.

ôنکته: صفات مقداری:  از ترکیب اسم با صفتات بسیار، کم، اندک، تنگ،
پر، فزون، صفاتی ساخته می شود که علاوه بر مفهوم صفت بر مقدار آن نیز دلالت دارد.
اینگونه صفات را «صفات مقداری » می خوانیم.

ôنکته: صفت سنجشی:
صفتی است که با آن موصوف با کسان یا چیزهای دیگر سنجیده می شود که شامل صفت« برتر و برترین»است .

ô : بعضی از صفتها در فارسی خود مفهوم سنجش
را نیز دارند و ممکن است بدون پسوند «تر» یا «ترین» به کار برده شوند. مانند: که، مه.

ô: بعضی صفتهای عربی که در فارسی به
کار می روند خود دارای مفهوم سنجش است. این صفتها را در صیغه ی عربی « افعل التفضیل » می خوانند.مانند: اصغر، ارشد، اکبر.

صفتهای عربی
را که بر این وزن است نمی توان با پسوندهای 
«تر و ترین» آورد .

ô: اینگونه صفتهای عربی هم معنی
صفت« برتر» و هم«برترین»
را می رسانند:

ارشد
اولاد= بزرگترین فرزند                           اعلم از دیگری=دانشمند تر از دیگری.

***

ô: صفت همیشه وابسته به اسم است .

ô: هر صفت عادی،چه مثبت و چه
منفی  می تواند دارای متممی باشد. که گاهی
متمم صفت عادی اسم است. مانند: حسن رفتگر محله است.

در این جمله
کلمه «رفتگر» صفت و وابسته به اسم «حسن»است.

اما کلمه «محله» که اسم است، متمم این صفت است و معنی آن را
کامل می کند.

 ô: متمم صفت عادی گاهی صفت دیگری
است که مقدار صفت اصلی را  بیان می کند.

مانند: زهرا بسیار دونده .

ô: صفت برتر متممی لازم دارد که
همیشه اسم است. مانند: حسن عاقلتر از تقی است.

توجه:
متمم با حرف اضافه «از» به صفت می پیوندد.

توجه:
گاهی متمم صفت برتر خود دارای متمم دیگری است.

مانند: خانه او بزرگتر از مسجد ده است.

در این جمله
کلمه «ده» متمم کلمه «مسجد» است. که خود متمم صفت برتر شمارده می شود.

توجه: صفت
برترین نیز همیشه به متمم محتاج است.

مانند: رخش معروفترین اسب است.

 ô: در ابیات قدیم متمم گاهی با حرف
ربط «که» به صفت برتر می پیوسته است.

مانند: به نزدیک من
صلح بهتر که جنگ.

 ادامه دارد

1. در بين موصوف و صفت مي توانيم حرف ي بياوريم .

   مانند : پسر زيبا که مي توان گفت: پسري زيبا.

   در بين مضاف و مضاف اليه نمي توانيم ي بياوريم .چگونه صفت را تشخیص دهیم

   مانند : کفش محمد ؛ در اينجا نمي توان گفت کفشي محمد .

 

2. در بين مضاف و مضاف اليه مي توان » اين « و » آن « اضافه کرد

   مانند : ساحل دريا

   ساحل اين دريا 

   صاحب آن مغازه

   در بين صفت و موصوف نمي توانيم صفت اشاره » اين « و » آن « اضافه کنيم .

   مانند : پسر زيبا

   نمي توانيم بگوئيم پسر اين زيبا  يا، پسر آن زيبا 

  

3. اگر کسره صفت و موصوف را برداريم و فعل است را به آن اضافه کنيم جمله اي معني دار ساخته مي شود.

   مانند : مادر مهربان + است که مي شود مادر مهربان است.

   اما مضاف و مضاف اليه چنين نيست .

   مانند کيف سارا + است  که مي شود کيف سارا است و جمله ما در اين شکل درست نيست.

4. همچنين اگر به صفت، تر اضافه کنيم کلمه ي جديد معني دار خواهد بود 

   مانند : کوه بلند که اگر به آن تر اضافه کنيم ميشود کوه بلند تر که معني مي دهد.

   درحالي که اگر تر به مضاف اليه بپيوندد ، معني نخواهد داشت مانند در کلاس تر که معني نمي دهد.

ô نکته1: برای تشخیص صفت در جمله از دو روش می توانیم استفاده کنیم:

الف) قبل از آن، یک «اسم » بیاوریم و بعد از آن، فعل ربطی« است» را بیاوریم اگر جمله از نظر معنی  درست بود تا حدی می توانیم آن را صفت بنامیم.

مانند: کلمه پادشاه      تقی پادشاه است.     تقی: اسم            پادشاه: صفت             است: فعل ربطی

علی خوب است  .       علی: اسم                خوب: صفت          است: فعل ربطی

ب) بعد از صفت پسوند «تر» اضافه می کنیم در صورت مفهوم دادن کلمه وجمله می توانیم صفت را تشخیص دهیم.چگونه صفت را تشخیص دهیم

مانند جملات بالا:             تقی پادشاه تر است. ( کلمه پادشاه تر مورد استعمال نیست.)

علی خوب تر است. ( که کلمه خوبتر در جمله معنی می دهد. )

ôنکته 2:  روش یافتن صفت مطلق:اگر در آخر صفت لفظ «تر» یا «ترین» وجود نداشته باشد صفت مطلق است.

 ôنکته 3: صفت تفضیلی: این نوع صفت غالباً مسند قرار می گیرد یا در حالت اضافه واقع می شود و پس از آن تا اتمام معنی جمله یکی از سه حرف « از،که،تا» می آید و معمولاً در این مورد «که» و «تا» معنی «از» را می دهند.

مانند این اتاق بزرگتر از آن اتاق است.

ôنکته 4: شش صفت « به- مه- که- بیش- فزون- کم» صفت تفضیلی هستند و بدون علامت «تر » هم می توان آنها را صفت تفضیلی به حساب آورد اما غالباً به آخر آنها پسوند«تر »اضافه می شود.

این شش صفت فوق به دو طریق تبدیل به صفت عالی می شوند:

1-4:  افزودن «ین» به آخر آنها مانند: بهین،مهین.

2-4:  افزودن«ترین » به آخر آنها مانند: مهترین، کهترین.

ôنکته 5: صفات متساوی نیز با الفاظ: چندان،  همچند و به انداره و… بکار می روند.

ôنکته6: صفت از نظر اشتقاق بر دو قسم است:

1-6: صفت جامد: صفتی است که هیج یک از اجزاء آن ریشه فعلی نداشته باشد مانند: هنرمند.

2-6 صفت مشتق: صفتی است که یکی از اجزاء آن از ریشه فعل یا مصدر مرخّم ساخته شده باشد، بعضی از صفات فاعلی وصفت مفعولی مشتق هستند.

ôنکته7: ساخت اقسام صفت فاعلی ونام های آن در دستور زبان:

در مبحث قبل به طور اختصار در مورد ساخت صفات فاعلی سخن گفتیم و با آنها آشنا شدیم اینک برای هر کدام نام و نکاتی بیان می کنیم.

1-7: بن مضارع + نده = گیرنده، خواننده.( صفت فاعلی یا اسم فاعل: از ریشه فعل امر بدون(باء) + نده: مانند: فعل رفت™امر:برو™ حذف (ب ) رو™+ نده™ «رونده»)

ô صفت فاعلی مرخّم یا مخفّف:اگر از آخر صفت فاعلی نده را حذف کنیم و آن را بجای صفت بکار ببریم نه به جای فعل امر در این صورت آنرا صفت فاعلی مرخّم می گویند مانند: «سخنگوی»که اصل آن «سخنگوینده» بوده است.

2-7: بن مضارع + ان = گریان،خندان. ( صفت فاعلی یاحالیه: از ریشه فعل امر بدون (باء) +ان: مانند: فعل خندیدن: ™امر بخند™حذف (ب) + (ان)™خندان.)

ôاگر دو صفت حالیه یکسان را کنار هم قرار دهیم و با هم بیاوریم غالباً یک قید حالت بوجود می آید مانند:خندان خندان.

ôاگر یک ریشه فعل امر را با یک صفت حالیه از همان ریشه فعل کنار هم قرار دهیم باز هم قید حالت به وجود می آید مانند: پرس پرسان، لرز لرزان.( این صفت هم سماعی است نه قیاسی)

3-7: بن مضارع + ا = دانا، شنوا.( صفت فاعلی یا صفت مشبّهه: از ریشه فعل امر بدون(باء) +ا : مانند: فعل شنیدن™امر: بشنو™حذف (ب)™شنو™ +ا™ «شنوا» )

ôاز این جهت آنها را مشبّهه می نامند که صفت در آنها تقریباً دائمی است و جزو ذات آنهاست.

ôگاهی «الف» در صفت مشبّهه حذف می شود : مانند: نادان (نا+ دانا ™حذف ا™ نادان)

ôاز هر ریشه فعلی نمی توان صفت مشبّهه ساخت، بنابراین، صفت مشبّهه سماعی است نه قیاسی.

4-7: بن مضارع و بندرت بن مضارع + ار = خریدار، نمودار. اگر به آخر مصدر مرخم پسوند «ار» بیفزاییم «صفت فاعلی» به وجود می آید مانند: فعل( دیدن ™مصدر مرخم ™دید+ ار™دیدار.)

ôاگر به آخر مصدر مرخم پسوند«ار»  اضافه کنیم دو حالت به وجود می آید:اول صفتی به وجود می آید

که انجام دهنده کار است و آن را « صفت فاعلی» می گوییم مانند: خریدار. 

 دوم  اسمی ایجاد می گردد که در این صورت آن را «اسم مصدر» می نامیم.

5-7:  بن مضارع یا مضارع + گار= آموزگار، پرهزگار. (صفت فاعلی با پسوند «گار» که بعضی آن را« صیغه مبالغه» نیز می گویند مانند: فعل خواستن: ™امر: بخواست ™حذف ( ب)™خواست + گار ™خواستگار)

6-7: اسم معنی و بندرت صفت یا بن فعل + گر= دادگری، رفتگر.( این صفت را «صیغه مبالغه» می نامند مانند: ستم: ستمگر .)

7-7 : صفت فاعلی با پسوند« کار»: اگر به اسم معنی پسوند «کار» اضافه کنیم باز هم صفت فاعلی به وجود می آید. که این صفت را نیز بعضی «صیغه مبالغه» می نامند.

ôنکته8: صفات فاعلی که با پسوند« گر و کار» ساخته می شوند اگر در انه به جای اسم معنی ، اسم ذات به کار رفته باشد « صیغه شغل» نامیده می شوند. مانند: مس: مسگر، فز: فلزکار.

ôنکته9: در فارسی امروز صفت توصیفی بیشتر پس از اسم یعنی موصوف به کار می رود و رابطه میان این دو کلمه (–ِ ) است که «کسره اضافه »خوانده می شود. مانند: مردِ زورمند.

***

ôنکته: «صفت عادی» کسی یا چیزی را بی سنجش با کسی یا چیزهای دیگر و بی ذکر اندازه و مقدار صفت وصف می کند.چگونه صفت را تشخیص دهیم

ôصفت عادی گاهی مثبت است و گاهی منفی .

ô : برای تعیین اندازه و مقدار صفت، کلمات بسیار، پاک، نیک، عظیم، سخت و مانند آنها پیش از صفت می آید.

ôنکته: صفات مقداری:  از ترکیب اسم با صفتات بسیار، کم، اندک، تنگ، پر، فزون، صفاتی ساخته می شود که علاوه بر مفهوم صفت بر مقدار آن نیز دلالت دارد. اینگونه صفات را «صفات مقداری » می خوانیم.

ôنکته: صفت سنجشی: صفتی است که با آن موصوف با کسان یا چیزهای دیگر سنجیده می شود که شامل صفت« برتر و برترین»است .

ô : بعضی از صفتها در فارسی خود مفهوم سنجش را نیز دارند و ممکن است بدون پسوند «تر» یا «ترین» به کار برده شوند. مانند: که، مه.

ô: بعضی صفتهای عربی که در فارسی به کار می روند خود دارای مفهوم سنجش است. این صفتها را در صیغه ی عربی « افعل التفضیل » می خوانند.مانند: اصغر، ارشد، اکبر.

صفتهای عربی را که بر این وزن است نمی توان با پسوندهای  «تر و ترین» آورد .

ô: اینگونه صفتهای عربی هم معنی صفت« برتر» و هم«برترین» را می رسانند:

ارشد اولاد= بزرگترین فرزند                           اعلم از دیگری=دانشمند تر از دیگری.

***

ô: صفت همیشه وابسته به اسم است .

ô: هر صفت عادی،چه مثبت و چه منفی  می تواند دارای متممی باشد. که گاهی متمم صفت عادی اسم است. مانند: حسن رفتگر محله است.

در این جمله کلمه «رفتگر» صفت و وابسته به اسم «حسن»است.

اما کلمه «محله» که اسم است، متمم این صفت است و معنی آن را کامل می کند.

 ô: متمم صفت عادی گاهی صفت دیگری است که مقدار صفت اصلی را  بیان می کند.

مانند: زهرا بسیار دونده .

ô: صفت برتر متممی لازم دارد که همیشه اسم است. مانند: حسن عاقلتر از تقی است.

توجه: متمم با حرف اضافه «از» به صفت می پیوندد.

توجه: گاهی متمم صفت برتر خود دارای متمم دیگری است.

مانند: خانه او بزرگتر از مسجد ده است.

در این جمله کلمه «ده» متمم کلمه «مسجد» است. که خود متمم صفت برتر شمارده می شود.

توجه: صفت برترین نیز همیشه به متمم محتاج است.

مانند: رخش معروفترین اسب است.

 ô: در ابیات قدیم متمم گاهی با حرف ربط «که» به صفت برتر می پیوسته است.

مانند: به نزدیک من صلح بهتر که جنگ.

صفت:قسمت دوم

کلماتی که چگونگی و خصوصیات اسم را بیان می کنند و وابسته اسم باشند،صفت اند.

صفت از حیث مفهوم:

1- صفت بیانی :صفتی است که چگونگی و خصوصیات اسم را مانند قد،رنگ، جنس و… برساند .صفت بیانی خود برپنج نوع است :

ô     صفت ساده:صفتی است که تنها چگونگی وخصوصیات موصوف را بیان می کند. ویک جزء (تکواژ)دارد. مانند سیاه، سفید،

ô     صفت فاعلی:صفتی که بر کننده کار دلالت کند.

ساخت اقسام صفت فاعلی:

الف) بن مضارع + نده = گیرنده، خواننده.

ب) بن مضارع + ان = گریان،خندان.

ج) بن مضارع + ا = دانا، شنوا.

د)بن مضارع و بندرت بن مضارع + ار = خریدار، نمودار.

ه) بن مضارع یا مضارع + گار= آموزگار، پرهزگار.

و) اسم معنی و بندرت صفت یا بن فعل + گر= دادگری، رفتگر.

 ôصفت مفعولی: معمولا از بن ماضی+ کسره(ه)ساخته می شود: گرفته، شنیده

که آن را اسم مفعول نیز نامیده اند صفتی است که معنی مفعولیت دارد.یعنی کار بر آن واقع می شود.

ô   صفت نسبی: صفتی است که به کسی یا چیزی نسبت داده می شود و با افزودن پسوندهای” ی، ینه، گانه، و…” ساخته می شود.

ô صفت لیاقت: صفتی است که شایستگی و قابلیت موصوف را می رساندو با افزودن”ی” به آخر مصدر ساخته می شود.

اقسام صفت بیانی :

1- از لحاظ ساخت

الف)صفت ساده:خوب، عالی، تند، بد.  

  ب) صفت مرکب:ارجمند،گرانبها، خواننده

         پسوندهای صفت نسبی :ی (تهرانی)    ین(زرین)     ینه( زرّینه)      ان(بابکان)     انه(مردانه)     

انی(ظلمانی )     گان(گروگان)       گانه(جداگانه)     چی(تلفنچی)    ه(سه روزه)

   ôکلماتی مانند :جنگی (صفت نسبی دارای معنی فاعلی- ارسالی (صفت نسبی دارای معنی مفعولی).

  پسوندهای رنگ: گونه،گون،دیس، سار، وار، وش، آسا.

    پسوند لیاقت: ی(خوردنی، دیدنی).

     پسوند مبالغه: و(اخمو، شکمو).

    پسوند دارندگی:ور(اور(رنجور) آگین- گین- گن- مند- ناک

2-  اقسام صفت بیانی از لحاظ درجه ومقایسه :

       مطلق: مقایسه نمی کند: خوب،بلند، عالی.

       تفضیلی(مطلق+ تر):یکی را با یکی یا چند تا مقایسه می کند.بهتر،خوبتر

       صفت عالی (مطلق + ترین) : مقایسه یکی با همه است .بهترین،خوبترین

              2- صفت مرکب:از دو یا چند تکواژ مستقل تشکیل می شود.پابرهنه، پرآب، پاره پاره،

برخی از صفت های مرکب این گونه ساخته می شوند:

الف) از اسم وصفت(یاصفت +اسم) : سفیدپوست، بداخلاق.

ب) یک یا دو تکواژ مستقل + بن فعل: خودخواه، راهنما، دل گشا.

3- صفت مشتق:در ساختمان چنین صفتی یک تکواژ مستقل و دست کم یک “وند ” وجود دارد : بی ادب .

برخی از صفت های مشتق این گونه ساخته می شوند:

الف)پیشوند + صفت یا اسم= ناپاک،ناهماهنگ، ناسپاس، نسننجیده.

ب) صفت+ پسوند = ویرانگر، روشنگر، صادقانه، خردمندانه.

ج) اسم+ پسوند= ابریشمی، بهاره، پاییزه، خانگی(صفت نسبی).

د) بن مضارع+  پسوند= بینا، زیبنده، گریان(صفت فاعلی).

ه) بن ماضی + پسوند= شکسته(مفعولی)،خریدار(فاعلی).

4- مشتق- مرکب:این نوع صفت هم مشتق است هم مرکب:

ناجوان مرد، حمایت کننده، هیچ کاره، چهارده ساله، ایرانی نژاد.

انواع صفت

1-صفت اشاره: کلمات این، آن، همین، همان، چنین، چنان، اینچنین و آنچنان

به تنهایی: ضمیرند و با اسم وجانشینان آن: صفت.

مانند:       این قلم را بردار.     این :صفت                           این را بردار.     این:ضمیر     

2- صفت پرسشی: کلمات چه، چگونه، چند، چندم، چندمین، کدام،کدامین

با اسم وجانشینان اسم: صفت و به تنهایی: ضمیرند.

مانند:     چه قلمی داری؟      چه:صفت                       چه داری؟   چه:ضمیر پرسشی

3- صفت مبهم: همه، فلان، بهمان، چند، چندم، چندمین، هیچ اند، دیگر، دگر، هر

  با اسم وجانشینان اسم: صفت و به تنهایی: ضمیرند.

مانند:      همه قلم ها را برداشتم.    همه:صفت        همه را برداشتم.    همه: ضمیر

نکته: “هر” هرگز به تنهایی نمی آید، با بعضی از کلمات ترکیب می شود: هرکه، هرچه، هرچندو…

4- صفت تعجبی: کلمات (چه و عجب) اگر در جمله همراه اسم یا ضمیر بیایند و تعجب گوینده را درباره آنها نشان دهند، صفت تعجبی هستند:

مانند: چه آدم خوبی است!  

نکته: این کلمات اگر در جمله وابسته به اسم و جانشینانش نباشند، قید یا ضمیرند.

مانند: چه زیبا می نویسد!   چه: قید                       چه ها بر سرش آوردند !    چهک ضمیر

ôنکته:این صفات( اشاره، مبهم، تعجبی، پرسشی) چون اغلب پیش از موصوف می آیند، صفت پیشین نام دارند.

5- صفت شمارشی(عددی):

الف) عدد اصلی :  یک، دو، صد، میلیون.

ب) عدد کسری: یک دهم، ده یک، ثلث، یک سوم.

ج) عدد ترتیبی:دوم، دومین، صدم، صدمین( کلمات نخست، نخستین، اول، اولین، آخر،آخرین هم صفت عددی ترتیبی اند).

د)عدد توزیعی: یک یک، یک به یک، یک دانه یک دانه، دو دو، دو به دو، دوتا دوتا.

نکته: صفات شمارشی، گاهی پیشین: ( دو کتاب) و گاهی پسین:(کتاب دوم) هستند.

6- صفت بیانی: بیان کننده حالتی از کلمه قبل از خود است:خوب، زیبا.

آوریل 6, 2019
گرامر انگلیسی پیشرفته

نظری بدهید
118,789 بازدید

آوریل 11, 2019

آوریل 9, 2019

آوریل 7, 2019

تشخیص اسم و فعل و صفت در زبان انگلیسی – در این بخش ار سایت گرامر دات کام میخواهیم به شما آموزش دهیم که چگونه بتوانید با روشی کاملا ساده اسم و فعل و صفت را از همدیگر تشخیص دهید. دقت داشته باشید که یک کلمه ممکن است هم اسم هم صفت و هم فعل باشد و ما در ادامه مفصل تر این موضوع را بررسی می کنیم.چگونه صفت را تشخیص دهیم

 

چگونه در یک جمله اسم (noun)، صفت (adjevtive) و فعل (verb) را تشخیص دهیم ؟

دانلود کتاب گرامر رو قورت بده!

برای دانلود کتاب و اطلاعات بیشتر بر روی دکمه زیر کلیک کنید

توجه داشته باشید که یک کلمه ممکن است هم اسم باشد هم فعل یا صفت.

تصمیم گرفتیم تمامی پکیج های پولی آموزش زبان انگلیسی رو به رایگان از طریق پیج اینستاگرام آموزش بدیم

لطفا پیج اینستاگرام ما رو فالو کنید از شنبه 23 شهریور ماه ان شا الله استارت کار را میزنیم و ظرف مدت یک ماه تمامی نکات . تکنیک ها رو آموزش می دهیم برای فالو کردن بر روی لینک زیر کلیک کنید

ترتیب صفات در انگلیسی یکی از موضوعات چالش برانگیز در گرامر انگلیسی است که بسیاری …

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت


Math Captcha
52 + = 62

خانه » بلاگ » آموزش زبان انگلیسی (رایگان) » آموزش گرامر انگلیسی » فرق اسم و صفت در انگلیسی و روش ساده تشخیص آن

اسمها و صفات دو بخش از زبان هستند. تفاوت اصلی بین این دو اینست که اسم (noun) یک شخص، مکان، شی یا ایده است در حالیکه یک صفت (adjective)، اسم را توصیف می‌کند.

اسم کلمه‌ای برای نامگذاری است. اسامی شامل افراد، اشیا، مکانها، حیوانات، ویژگی‌ها و ایده‌ها می‌شوند. اسمها نام چیزهایی هستند که در اطراف ما وجود دارند. همچنین به عنوان فاعل و مفعول جمله هم به کار می‌روند.

اسمها را می‌توان با توجه به ویژگی‌های مختلف به گروه‌های متفاوت دسته‌بندی کرد که برخی از این گروه‌ها عبارتند از:

اسم عام: اسمهایی هستند که دسته مربوط به یک شخص، مکان یا شی را نشان می‌دهند. مثال:چگونه صفت را تشخیص دهیم

اسم خاص: اسم‌هایی هستند که نام خاص یک شخص، مکان و شی را نشان می‌دهند. مثال:

اسم ذات: این اسامی به چیزهایی که می‌توانند از طریق حواس پنجگانه درک شوند، اشاره دارند. مثال:

اسامی انتزاعی: این اسامی به چیزهایی که از طریق حواس پنجگانه قابل درک نیستند اشاره دارند و در واقع به ایده‌ها، مفاهیم یا حالت اشیا اشاره دارند. مثال:

اسامی جمع: اسمهایی هستند که نشان‌دهنده یک گروه می‌باشند. مثال:

اسامی قابل شمارش: اسمهایی هستند که با استفاده از اعداد قابل شمارش هستند. مثال:

اسامی غیر قابل شمارش: اسامی هستند که با استفاده از اعداد قابل شمارش نیستند. مثال:

یک صفت کلمه‌ایست که یک اسم را توصیف می‌کند و به سادگی می‌توان آن را یک کلمه توصیف ‌کننده نامید. آنها قبل یا بعد از اسم می‌آیند تا معنایش را توصیف کنند. صفات به همراه اسم می‌آیند تا خصوصیاتی مثل رنگ، اندازه، تعداد و نوع آن را مشخص کنند. این کلمات معنای جمله را واضح‌تر یا دقیق‌تر می‌کنند و به عنوان مثال tall, friendly, small صفت هستند. در مثالهای زیر از این صفات برای توصیف اسم boy استفاده شده است:

گاهی اوقات می‌توان از بیش از یک صفت برای توصیف اسم استفاده کرد. استفاده بیشتر از یک اسم به فهرست‌وار کردن صفات معروف است:

همانطور که در بالا گفته شد، یک صفت را می‌توان قبل و بعد از یک اسم به کار برد. یک صفت وصفی، صفتی است که بلافاصله قبل از اسم می‌آید:

در مقابل، صفات خبری، صفاتی هستند که پس از اسم به کار برده می‌شوند. صفات خبری همیشه بعد از یک فعل ربطی می‌آیند و فاعل آن فعل ربطی را توصیف می‌کنند:

جدول زیر به شما کمک خواهد کرد تا تفاوت بین صفات وصفی و خبری را تشخیص دهید:

The lion is hungry.

شیر گرسنه است

شیر گرسنه

پوست او نرم است

پوست نرم او

پیتزا خوشمزه است

پیتزای خوشمزه

همانند اسم، صفات هم می‌توانند به گروه‌های مختلف تقسیم‌بندی شوند. در بخش زیر برخی از این اقسام صفت معرفی شده‌اند:

صفات ملکی: این صفات برای نشان دادن مالکیت به کار برده می‌شوند که عبارتند از my, your, his, her, its, our وtheir .

صفات اشاره: صفاتی هستند که برای چیزهای خاص مورد استفاده قرار می‌گیرند. this، these، those و that در این دسته قرار دارند.

صفات کمی نامعین: صفاتی هستند که موارد خاص را نشان نمی‌دهند. آنها شکلی از ضمایر نامشخص هستند. برخی از این صفات عبارتند از some, many, none, few وseveral.

علاوه براین، اعداد، رنگها و حروف تعریف (a، an و The) به عنوان صفت در نظر گرفته می‌شوند.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرستادن دیدگاه

افزایش اعتماد به نفس

روشهای موفقیت

طرز تهیه کیک و شیرینی

طرز تهیه انواع قهوه

طرز تهیه دسر و گلاسه

تماس با ما

تهران-خیابان انقلاب  تلفن تماس ۰۹۱۹۱۲۱۰۰۰۸ تلفن ثابت ۲۸۴۲۶۹۲۹ -۰۲۱

ایمیل maxer.ir@gmail.com

تبلیغـات    فروشـگاه

شرکت لوتوس

چگونه صفت را تشخیص دهیم

با بیش از ۱۵ سال سابقه درخشان در امر آموزش و فروش محصولات آموزشی، تنها به کیفیت و رضایت مشتری می اندیشیم !

© نشر مطالب چـــرب زبـــان تنها با دادن لینک مستقیم به عنوان منبع امکان پذیر است. سلامتی-زیبایی

در زبان عربی هم مثل زبان فارسی، بحثی با عنوان موصوف و صفت و مضاف و مضاف الیه مطرح است. که تشخیص آنها معمولا مشکل است.

سوال این است: چه روش هایی برای تشخیص سریع اینها وجود دارد؟

آیا نشانه ی خاصی برای ارزیابی در دست هست؟

انواع ترکیب ها در زبان عربی:

ا. ترکیب وصفی (موصوف + صفت)

چگونه صفت را تشخیص دهیم

ترکیب اضافی ( مضاف + مضاف الیه)

راه تشخیص هریک از ترکیب های فوق، از دو روش امکان پذیر است: یک. ترجمه. دو. شکل ظاهر. در ادامه هرمورد را از هردو جهت به طور جداگانه بررسی خواهیم کرد.

ا. ترکیب وصفی (موصوف + صفت)

موصوف در ترجمه کلمه ای است که ویژگی آن، بیان می شود. و صفت، ویژگی موصوف را شامل خوبی، بدی، کوچکی، بزرگی، زشتی، زیبایی و …. بیان می کند.

مثال) الصفُّ الکبیرُ : کلاس بزرگ. در این جمله، الصف: موصوف، الکبیر: صفت است.

البته جهت اطمینان از تشخیص موصوف و صفت، می توانیم به صفت «تر» اضافه کنیم. اگر معنادار بود، یقیناً موصوف و صفت است. مثلا در مثال مذکور، اگر بگوییم: «کلاس بزرگ تر» عبارتی معنادار خواهیم داشت.

اما اگر ترکیبی به ما داده شد که ترجمه ی آن برای ما مشکل بود، می توانیم از ظاهر ترکیب، به نقش آن پی ببریم: موصوف و صفت، کلماتی هستند که از نظر (مذکر و مونث)، (حرکت حرف آخر) ، (ال یا تنوین) ، (مفرد و مثنی و جمع) دقیقاً عین هم هستند:

مثال) الطعامُ اللذیذُ – شجرهٌ باسقهٌ – حَرَمَینِ شَریفَینِ.

2. ترکیب اضافی ( مضاف + مضاف الیه)

اگر به مضاف و مضاف الیه در ترجمه ، «تر» اضافه کنیم، معنایی ندارد. و مضاف الیه بیانگر ویژگی کلمه نیست. بلکه بخشی از ترکیب است.

مثال) بابُ الغُرفهِ: درِ اتاق. در این جمله، اگر بگوییم: درِ اتاق تر ، ترکیبی بی معنا خواهیم داشت. و از طرفی کلمه ی اتاق بیان گر ویژگی در نمی باشد. پس: باب: مضاف، و الغرفه : مضاف الیه است.

اما ظاهر ترکیب اضافی، از هیچ نظر (مذکر و مونث)، (حرکت حرف آخر) ، (ال یا تنوین) ، (مفرد و مثنی و جمع)، مضاف و مضاف الیه مثل هم نیستند. و مضاف الیه همیشه مجرور ( ِ ٍ ینِ ینَ) است. اما مضاف، طبق نقش خود در جمله حرکت می پذیرد.

ساختار ترکیب اضافی به دو شکل است:

1.اسم + اسم: مفتاحُ البَیتِ. (مفتاح: مضاف. البیتِ : مضاف الیه و مجرور)

اسم + ضمیر : مِفتاحُنا. (مفتاح : مضاف . نا : مضاف الیه و مجرور محلا)

3. ترکیب ترکیبی (مضاف / موصوف + مضاف الیه + صفت)

در ترکیب های ترکیبی، ساختار ترکیب، همیشه بدین شکل و ترتیب است: اسم + ضمیر + صفت.

که اسم در اول ترکیب، هم موصوف و هم مضاف است. و ضمیر، همیشه مضاف الیه است. و کلمه ی پس از آن، صفت می باشد.

مثال) عبادنا الصالحین. (عباد: موصوف و مضاف / نا : مضاف الیه / الصالحین : صفت)

چیزی که در این ترکیب ها مهم است، ترجمه ی صحیح آنهاست. که اول اسم را ترجمه کنیم و بعد صفت را. و در آخر، مضاف الیه (ضمیر) ترجمه می شود : بندگان شایسته ی ما.

نکات الحاقی بحث:

2.رنگها همیشه نقش صفت دارند: اخضر: سبز، ابیض: سفید، احمر: قرمز، و … : رُمانٌ اَحمر: انار قرمز. (رمان: موصوف . احمر: صفت)

3.مضاف هرگز نمی تواند تنوین ( ً ٍ ٌ) و (ن) جمع مذکر سالم و مثنی بگیرد: طالبین الصف غلط است و صحیح آن: طالبی الصف است. فاکههٌ البُستانِ غلط است و صحیح آن : فاکههُ البستانِ است.

4.موصوف و مضاف، نقش محسوب نمی شوند. بلکه کلمه ای که موصوف یا مضاف است، می تواند هر نقش دیگری در جمله داشته باشد. اما صفت و مضاف الیه، نقش هستند: ذَهَبتُ الی حَفلَهُ الزَّواجِ. (حفله: مضاف و مجرور به حرف جر / الزواج: مضاف الیه)

5.هر اسمی مجرور بود، اما جارو مجرور نبود، یعنی قبل از آن، یکی از حروف جر (الی، علی، ب، ل، فی، عن، من …) نیامده بود، مضاف الیه است.

7.امکان دارد، موصوف و صفت در جمله از هم فاصله داشته باشند اما مضاف الیه معمولا بالافاصله بعد از مضاف می آید.

با سلام، من روش دیگری را برای این کار دارم.

مضاف + مضاف الیه:با مثال

۱-طالب+المدرسة «اسم بی ال + اسم ال دار»

۲_طالب+نا «بی ال+ضمیر متصل »

۳طالب+مدرسةٍ. «بی ال+اسم ِِِ دار»

موصوف+ صفت : با مثال

1_الطالب+ الذكّي «اسم ال دار+ اسم ال دار»

2_طالب + ذکّي «بی ال+بی ال»

3_طالب +نا+ الذكّي «بی ال+ ضمیر متصل+ال دار»

چگونه صفت را تشخیص دهیم

بکشید یا این که کلیک کنید
بیشترین حجم بارگذاری تصویر 2 مگابایت می باشد.

سوال راجع به تشخیص تیپ شخصیتی
یک موضوعی که جدیدا فهمیدم خیلی مهمه توی ارتباطات اینه که تشخیص بدم تیپ شخصیتی خودم چیه و همینطور یاد بگیرم که چطور میشه تیپ

در زبان عربی در قسمت صرف، مبحثی داریم با عنوان صفت مشبهه.
در قسمت نحو نیز مبحثی هست با عنوان حروف مشبهه بالفعل.
تفاوت این دو چیست؟
کاربرد هرکدام به چه شکلی است؟

سلام دوستان
حین نوشتن یک رمان انگلیسی هستم و دارم یک صحنه رو با جزئیات (با صفات مختلف) تمام تصویر سازی می کنم توی رمانم. خب همونطور که می دونید

برخی از اسم ها هستند که به واسطه ی تجارت و دیگر امور، از زبان فارسی و دیگر زبان‌ها وارد زبان عربی شده اند. که اصطلاحا بدان ها “دخیل” گفته

سلام
اعداد ترتیبی که بر وزن فاعل هستند مثل سادس آیا اسم فاعل محسوب می شوند؟ به عبارتی دیگر برای تشخیص اسم فاعل وزن شرط می باشد یا ترجمه یا هردو؟

سلام ببخشید می خواستم بدونم گروه اسمی چیع؟ و چه طوری من اونو تشخیص بدم؟

در بین موصوف و صفت  می توانیم
حرف ی  بیاوریم .

مانند :گل زیبا که می توان گفت: گلی زیبا.

در بین مضاف و مضاف الیه نمی توانیم ی بیاوریم .

مانند : کفش ستاره؛در اینجا نمی توان گفت کفشی ستاره  .چگونه صفت را تشخیص دهیم

در بین مضاف و مضاف الیه می توان « این » و « آن » اضافه کرد

مانند : ساحل دریا:ساحل این دریا            یا         صاحب آن مغازه

در بین صفت و موصوف نمی توانیم صفت اشاره « این » و « آن » اضافه کنیم
.

مانند :گل زیبا که نمی توانیم بگوئیم:  گل این زیبا     یا            گل آن زیبا

اگر کسره صفت و موصوف را برداریم و فعل است را به آن  اضافه کنیم جمله ای معنی دار ساخته می شود.

مانند : مادر مهربان+ است که می شود مادر ,مهربان است.

اما مضاف و مضاف الیه چنین نیست .

مانند کیف سارا + است  که می شود
کیف, سارا است و جمله  ما در این شکل درست نیست.

همچنین اگر به صفت ، تر اضافه کنیم کلمه ی جدید معنی دار خواهد بود



در آموزش‌های پیشین مجله فرادرس، با جمله و انواع آن، فعل، نهاد و گزاره و صفت و موصوف آشنا شدیم. در این آموزش درباره مضاف و مضاف الیه بحث می‌کنیم.

همان‌گونه که در آموزش «صفت چیست و انواع آن کدامند؟ | به زبان ساده» دیدیم، صفت اسم را توصیف می‌کند. برای مثال، گفتیم که در عبارت «کیف قهوه‌ای»، واژه «قهوه‌ای» صفتی برای اسم «کیف» است.

اما احتمالاً کلمات دیگری را دیده‌اید که به اسم اضافه می‌شوند و صفت نیستند. مثلاً در عبارت «کیفِ احمد» واژه «احمد» صفت کیف نیست و خودش یک اسم خاص است و توضیحی درباره آن می‌دهد. یا در عبارت «کیفِ من» واژه «من» ضمیری است که پس از اسم آمده و معنی آن را کامل می‌کند. اما این دو واژه «احمد» و «من» که صفت نیستند، چه هستند؟

این دو واژه و امثال آن‌ها را «مضاف الیه» می‌نامیم. اما چرا مضاف الیه؟ مضاف الیه، همان‌گونه که از نامش برمی‌آید، عبارتی عربی به معنی «اضافه شده به آن» یا «نسبت یافته به آن» است. کلمه‌ای نیز که مضاف الیه به آن نسبت داده می‌شود، «مضاف» نام دارد. مضاف در لغت به معنی «نسبت داده شده» و «اضافه شده» است.

برای آشنایی با مباحث دستور زبان فارسی دبیرستان و مبحث مضاف و مضاف الیه، پیشنهاد می‌کنیم به مجموعه آموزش‌های دروس دبیرستان و پیش دانشگاهی فرادرس مراجعه کنید که لینک آن در ادامه آورده شده است.چگونه صفت را تشخیص دهیم

اما تفاوت صفت و مضاف الیه چیست؟‌ دو عبارت «کیف قهوه‌ای» و «کیف احمد» را در نظر بگیرید. همان‌طور که گفتیم عبارت اول وصفی (موصوف و صفت) و عبارت دوم اضافی (مضاف و مصاف الیه) است. دو کلمه «قهوه‌ای» و «احمد» چه تفاوتی دارند؟ «قهوه‌ای» خود وجود مستقلی ندارد، اما «احمد» خود وجودی جدا از کیف دارد.

مضاف الیه که به آن متمم اسم نیز می‌گویند، معمولاً پس از مضاف می‌آید. در این حالت، معمولاً پس از مضاف حرف نشانه «کسره» یا «یِ» می‌آوریم. مثلاً «دیوارِ همسایه»، «برادرِ احمد»، «خانه‌‌یِ ما»، «گویِ دانش»، «میوه‌یِ باغ» و… .

معمولاً با راه‌های ساده زیر می‌توانیم صفت را از مضاف الیه تشخیص دهیم.

۱. اگر بین موصوف و صفت «ی» وحدت بیاوریم، معنی تغییر نخواهد کرد. برای مثال در ترکیب وصفی «باغ زیبا» می‌توانیم بگوییم «باغی زیبا» و معنی آن دارای مفهوم است. اما در ترکیب اضافی «باغ همسایه» گفتن «باغی همسایه» معنی خاصی را نمی‌رساند.

۲. یک راه دیگر برای تشخیص صفت از مضاف الیه، گذاشتن علامت صفت برتر، یعنی «تر»، پس از صفت یا مضاف الیه است. همان‌طور که می‌دانیم، «تر» پس از صفت معنی دارد، اما پس از مضاف الیه خیر. برای مثال، در ترکیب «چاقوی تیز» می‌توان ترکیب بامعنی «چاقوی تیزتر» را بیان کرد. اما برای ترکیب اضافی «چاقوی زنجان» نمی‌توان گفت «چاقوی زنجان‌تر».

۳. به آخر ترکیب فعل «است» را اضافه می‌کنیم. اگر موصوف و صفت داشته باشیم، جمله حاصل بامعنی خواهد بود و اکر ترکیب مضاف و مضاف الیه باشد، جملی معنی خاصی نخواهد داشت. برای مثال، برای ترکیب وصفی «کوچه باریک» جمله «کوچه باریک است» معنی دارد. اما برای ترکیب اضافی «کوچه همسایه» واضح است که جمله «کوچه همسایه است» بی‌معنی است.

همان‌طور که اشاره کردیم، ترکیب اضافی همان مضاف و مضاف الیه است. در واقع، در دستور زبان مضاف و مضافه الیه را «ترکیب اضافی» و صفت و موصوف را «ترکیب وصفی» می‌نامند. در ادامه، انواع ترکیب‌های اضافی را بیان می‌کنیم.

ترکیب اضافی ملکی یا تعلقی، تعلق اسم را به کسی یا چیزی نشان می‌دهد. مثلاً در ترکیب‌های «مداد او»، «درخت جنگل»، «پیراهن حسن» و «شیشه پنجره» تعلقی هستند. برای ترکیب‌های اضافی تعلقی می‌توانیم به ترتیب، این جمله‌ها را بنویسیم: «جنگل درخت دارد»، «حسن پیراهن دارد» و «پنجره شیشه دارد».

در اضافه تخصیصی، کلمه‌ای که به عنوان مضاف می‌آید، مخصوص مضاف الیه است. برای مثال، در ترکیب‌های «کلاس درس» و «زمین ورزش» اضافه تخصیصی داریم.

در اضافه توضیحی، همان‌گونه که از نامش بر می‌آید، مضاف الیه توضیحی برای مضاف است. در این اضافه، مضاف یک اسم عام و مضاف الیه نام آن است. برای مثال، ترکیب‌های «خلیج فارس» و «کتاب شاهنامه» توضیحی هستند.

در اضافه بیانی یا جنسی، مضاف الیه جنس و ماهیت مضاف را بیان می‌کند. برای مثال، «گردنبند طلا» یا «لباس حریر».

در این ترکیب اضافی، مضاف و مضاف الیه یک رابطه شباهت را بیان می‌کنند. در این حالت ممکن است مضاف را به مضاف الیه یا برعکس تشبیه کنند. برای مثال، «ماهِ رخ» یا «لبِ لعل».

در اضافه استعاری نوعی تشبیه وجود دارد و مضاف در معنای غیرحقیقی خود به کار می‌رود. مثلاً در «رخ مهتاب»، مهتاب به موجودی تشبیه شده که داری رخ است.

در اضافه اقترانی، میان مضاف و مضاف الیه رابطه مقارنت و همراهی برقرار است. مثلاً‌ در جمله «با چشم رحمت بر ما نظر کن»، ترکیب اضافی «چشم رحمت» یعنی چشمی به نشانه رحمت یا چشمی همراه با رحمت.

در اضافه فرزندی یا بُنُوّت، مضاف فرزند مضاف الیه است. مثلاً «رستمِ زال» یعنی «رستم پسر زال».

در این بخش، چند نکته را درباره مضاف و مضاف الیه بیان می‌کنیم.

نکته ۱: گاهی متمم اسم یا همان مضاف الیه قبل از مضاف می‌آید و در این حالت در آخر اسم (مضاف) کسره نمی‌آید. مثلاُ دریاکنار (به معنی کنارِ دریا) یا مسافرخانه (به معنی خانه مسافر).

نکته ۲: گاهی مضاف الیه بدون نشانه کسره پیش از مضاف می‌آید که به آن «اضافه گسسته» می‌گوییم. مثلاً در جمله «احمد کیفش قهوه‌ای است» منظور «کیف احمد قهوه‌ای است» است.

نکته ۳: گاهی یک اسم چند متمم دارد. مثلاً «کیف معلم احمد» یا «دیوار خانه همسایه».

نکته ۴: گاهی یک اسم هم صفت دارد و هم متمم (مضاف الیه). در این موارد معمولاً صفت بین اسم و متمم قرار می‌گیرد. برای مثال، در عبارت «مداد مشکی حسن» متمم «حسن» پس از صفت «مشکی» آمده است.

نکته ۵: ضمایر پس از اسم می‌توانند ترکیب مضاف و مضاف الیه بسازند. مثلاً «کتاب او» و «کیف من» ترکیب‌های اضافی هستند.

نکته ۶: ضمایر پس از اسم می‌توانند ترکیب مضاف و مضاف الیه بسازند. مثلاً «کتاب او» و «کیف من» ترکیب‌های اضافی هستند.

نکته ۷: گاهی ضمایر پس از اسم پیوسته‌اند و ترکیب اضافی می‌سازند. برای مثال «کتابش» یا «خانه‌شان» ترکیب‌های اضافی هستند.

نکته ۸: گاهی ضمایر پس از اسم پیوسته‌اند و ترکیب اضافی می‌سازند. برای مثال «کتابش» یا «خانه‌شان» ترکیب‌های اضافی هستند.

اگر این مطلب برای شما مفید بوده است، آموزش‌ها و مطالب زیر نیز به شما پیشنهاد می‌شوند:

سید سراج حمیدی (+)

سید سراج حمیدی دانش‌آموخته مهندسی برق است و به ریاضیات و زبان و ادبیات فارسی علاقه دارد. او آموزش‌های مهندسی برق، ریاضیات و ادبیات مجله فرادرس را می‌نویسد.

بر اساس رای 213 نفر

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟

سلام…
خیلی ممنون از سایت خوبتون…

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چگونه صفت را تشخیص دهیم

سازمان علمی و آموزشی «فرادرس» (Faradars) از قدیمی‌ترین وب‌سایت‌های یادگیری آنلاین است که توانسته طی بیش از ده سال فعالیت خود بالغ بر ۱۲۰۰۰ ساعت آموزش ویدیویی در قالب فراتر از ۲۰۰۰ عنوان علمی، مهارتی و کاربردی را منتشر کند و به بزرگترین پلتفرم آموزشی ایران مبدل شود.

فرادرس با پایبندی به شعار «دانش در دسترس همه، همیشه و همه جا» با همکاری بیش از ۱۸۰۰ مدرس برجسته در زمینه‌های علمی گوناگون از جمله آمار و داده‌کاوی، هوش مصنوعی، برنامه‌نویسی، طراحی و گرافیک کامپیوتری، آموزش‌های دانشگاهی و تخصصی، آموزش نرم‌افزارهای گوناگون، دروس رسمی دبیرستان و پیش دانشگاهی، آموزش‌های دانش‌آموزی و نوجوانان، آموزش زبان‌های خارجی، مهندسی برق، الکترونیک و رباتیک، مهندسی کنترل، مهندسی مکانیک، مهندسی شیمی، مهندسی صنایع، مهندسی معماری و مهندسی عمران توانسته بستری را فراهم کند تا افراد با شرایط مختلف زمانی، مکانی و جسمانی بتوانند با بهره‌گیری از آموزش‌های با کیفیت، به روز و مهارت‌محور همواره به یادگیری بپردازند. شما هم با پیوستن به جمع بزرگ و بالغ بر ۶۰۰ هزار نفری دانشجویان و دانش‌آموزان فرادرس و با بهره‌گیری از آموزش‌های آن، می‌توانید تجربه‌ای متفاوت از علم و مهارت‌آموزی داشته باشید.
مشاهده بیشتر

هر گونه بهره‌گیری از مطالب مجله فرادرس به معنی پذیرش شرایط استفاده از آن بوده و کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب، تنها با کسب مجوز مکتوب امکان پذیر است.

© فرادرس ۱۳۹۹

چگونه صفت را تشخیص دهیم
چگونه صفت را تشخیص دهیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *