چگونه عاشق یک کار شویم

 
helpkade
چگونه عاشق یک کار شویم
چگونه عاشق یک کار شویم

خوش آمدین، لطفا وارد حساب کاربری شوید

هشت
 − 
دو
 = 

.hide-if-no-js {
display: none !important;
}

بازیابی رمز عبور

یک رمزعبور موقت، برایتان ایمیل خواهد شد.

SookhteJet.ir – انگیزشی ترین وبسایت برای جوان موفق

چگونه عاشق یک کار شویم

سوال مهمی می تواند باشد که چطور می توانم طوری کار کنم که هر ثانیه از کار را با لذتی شگرف از سراسر وجود حس کنم و متوجه گذر زمان نشوم؟
اگر این ایده محقق شود هر روز از کارم انرژی بیشتری دریافت می کنم و در معادله زندگی ام سخت کوشی برابر با خوشحالی درونی می شود و محل کارم دوست داشتنی ترین مکان دنیا و نزدیکترین نقطه به اهداف به نظر می رسد.

مردم بنابر دیدگاه کار چهار دسته اند:

اما سخن من با 3 دسته اول است. توصیه من به شما کار برای عشق است . بله، درست شنیدید.
سال ها قبل این را یاد گرفته ایم که انسان کمال جو است یعنی دارای توانایی های بسیاری هستند و هدف از زندگی رشد و کمال این توانایی ها و استعداد ها است به عبارت دقیق تر تبدیل توان باقوه به بالفعل.

در این نگاه به کار،فارغ از بحث حقوق و مزایا که وجود دارد دیگر معلمی که مشغول تدریس در کلاس درس است وقت آموزشی را زمانی برای عذاب کشیدن نمی داند و احساس بی قراری برای خوردن زنگ تفریح نمی کند.

به قول شهید رجایی،رییس جمهوری که از معلمی شروع کرد، می‌گوید: ” معلمی عشق است و بس..“.
حقوق معلم عاشق با معلم مذکور یکی خواهد بود اما لذتی که تدریس می برد هزار برابر بیشتر خواهد بود.

مهندسی که ساختمان ها را منابع پولسازی می داند با شکست مالی در یک پروژه همه دنیا را به ناسزا می گیرد در حالی که هدف از کار را فقط کسب پول در نظر گرفته است و با یاس تمام، عدم تولید پول را شکست زندگی می داند. در کار کردن شوق و انگیزه بعدی وجود دارد ، در کار کردن احساس پیشرفت نهفته است.

مانند حضرت مسیح (ع) باشید دوازده جذامی را درمان کرد ولی تنها یکی از آنها ماند و تشکر کرد. آیا در عشق حضرت به وظیفه خطیرش کوچکترین خللی به وجود آمد؟

یک فرهنگ خوبی که در کشورهای اروپایی دیده می شود این است که هیچ کارمندی انتظار تشکر از ارباب رجوع را ندارد و کارش را بخاطر حال خوب داشتن بعد کار عالی اش انجام می دهد و به حرفه ای بودن خود در کارشان افتخار می کند.

دوستم می گفت در اروپا به بانک مراجعه کردم بعد از اتمام کارم از او تشکر کردم در کمال ناباوری کارمند از من بسیار ناراحت شد بعد چند دقیق صحبت و جویا شدن علت گفت: «من کارم را بخاطر تشکر تو نکرده ام این وظیفه من است که مشکل شما را حل کنم» و مانند امام علی (ع) کار را بزرگترین تفریح خود بدانید.

 

برای آنکه بتوانیم با عشق کار کنیم نیازمند تکنیک هایی هستیم که در زیر ارایه می شود.

زندگی پرتلاش عاشقانه میسر نمی شود مگر با هدف گذاری دقیق. اگر زندگی عاری از هدف باشد کار و تلاش نیز بی معنا می شود در واقع معنای زندگی به روشن بودن مطلوب آن است.

هدف خویش از کار را در سررسید کاری خود یادداشت کنید. اگر اهداف در کاغذ نوشته شود شانس دست یابی به آنها صدچندان می شود (چرایی این موضوع مهم را در این مقاله بخوانید). وقتی که فکری و ایده ای به ذهنتان می رسد آن را فوری بنویسید و در روی آن مفصل تحقیق کنید و بعد از تایید نهایی به عنوان هدف انتخاب کنید.

مثلا یک مهندس هدف گذاری می کند در ده سال آینده صاحب شرکتی با 500 نفر پرسنل شوم. کارگر ساده هدف خود را کار در بهترین شرکت ساختمانی با مزایای عالی قرار می دهد. شما هدفتان چیست.

هر کاری در هر از نقطه دنیا دارای مزیتی و منفعتی است و اگر این منافع در میان نباشد هیچ فردی دل به کار نمی دهد.

سعی کنید این منافع را در سررسید کاری خویش بررسی کنید و به قول معروف «با نوشتن فکر کنید» – برای اینکه به قدرت نوشتن پی ببرید، مقاله«چرا باید مهارت نوشتن را یادبگیرید و چطور از آن برای تحقق اهداف و آرزو‌هایتان استفاده کنید؟»‌را بخوانید؛می توانید بنویسید این کار برای افزایش هوش مالی من مفید است و باعث افزایش پس انداز می شود و یا باعث افزایش ارتباطات بین فردی می شود.

منافع خود را در گروه های زیر دسته بندی کرده و به طور صریح اشاره کنید که این کار چه چیزی به شما می دهد . نکته مهم اینست که با خود روراست باشید. در زیر یک کارگر ساده نجاری مثال هایی جلوی هر گروه کرده است که به تناسب شغل خود می توانید تغییر دهید.

 اگر کارتان برای دیگران سودی دارد اگر این منافع را از ناخودآگاهتان به خودآگاهتان انتقال دهید به کار خود عشق بیشتری می ورزید. همانند بالا در لیستی منافع اجتماعی کارتان را بنویسید و در جلوی چشمانتان قرار دهید.

به طور مثال همان کارگر ساده نجاری لیست زیر را برای خود تهیه کرده است که می توانید به جای آن خودتان لیستی برای شغل خود تهیه کنید.

این لیست می تواند 100 مورد گوناگون باشد که کارگر با هر بار مرور آن اره چوب بری را با عشق بیشتری بر چوب ها بزنید.

صاحب شغل بودن نعمت بالایی است و شکر بر آن لذت حاصل از کار را افزایش می دهد . کارگر ساده نجاری خدا را شکر می کند خداوند دست و پایی قدرتمند به او عطا کرده است و خدا را شاکر است مغز و مخچه ای سالم به او عنایت شده است .

چرا که اگر دست و پایی قدرتمند نبود نمی توانست چوبها را برش دهد و اگر بخش پشتی مغر و مخچه ای ناسالم داشت توانایی ضربه زدن به میخی کوچک را نیز نداشت و همه این بدن و روان سالم نعمتی فوق العاده ارزشمند است که نیازمند شکر و سپاس از دادار است.

»‌ برای اینکه بیش‌به معجزه‌ی سپاس‌گذاری پی‌ببرید این مقاله پربازدید را حتما بخوانید.

آدمی اشرف مخلوقات است و بیشترین توانایی تفکر به انسان تعلق گرفته است. خداوند توانایی عظیمی در وجود انسان گذاشته است ، همان طور که تخمی در داخل خاک قرار می گیرد و هدف دانه ماندن زیر خاک نیست بلکه شکفتن است.

هدف از آفریدن انسان نیز در رختخواب ماندن و پوسیدن نیست بلکه رشد توانایی ها و بالفعل کردن استعداد های بالقوه است و این مهم جز با کار میسر نمی شود . کار خود را به عنوان کلید توسعه توانایی بنگریم.

با تمام انرژی در مسیر اهداف تان قدم بردارید و با تلقین مثبت روزانه (که می‌توانید از اینجا یاد بگیرید) اطمینان قلبی ایجاد کنید که می توانید به هدف خود برسید و به یک کارمند معمولی بسنده نکنید همیشه تلاش کنید عالی ترین فرد در کار باشید و فردی باشید که می خواهد به بالاترین درجه در کار خود برسد.

بسیاری از مردم فکر می کنند که علاقه به چیزی از عالم بالا بر انسان الهام می شود یا از بدو تولد در رگهای انسان جاری و ساری می شود. در حالی که علاقه مساله ای نسبتا اکتسابی است و با اطلاعات هر فرد از آن مساله رابطه مستقیم دارد.

اگر شما از قوانین تنیس خاکی آگاهی نداشته باشید قطعا از دیدن آن لذت چندانی عاید شما نخواهد شد اما چند سال دیگر با کسب اطلاعات ورزشی در آن زمینه ساعت ها با شور بدون گذر زمان در ورزشگاه تنیس به تماشا می ایستید. سعی کنید اطلاعات زمینه ای درباره شغل خود را بازنگری و به روز کنید.

در مجلات تخصصی شغلی مشترک شوید و شب ها تارنماهای شغلی تان را مطالعه کنید.

شیوه تفکر شما به چیزی تعیین کننده رضایت و تنفر شماست. اگر به پرشورترین فیلم تاریخ با بدبینی بنگریم ملال آورترین تراژدی خواهد بود. شیوه برخورد ما سرنوشت ساز است.

همه ما می خواهیم از کار لذت ببریم و کار را مثل تفریح بنگریم اما این هدف متعالی نیازمند مقدماتی است که ابتدا هدف و مطلوب واقعی را از کار مشخص می کنیم و سپس شیوه برخورد خود را بازنگری می کنیم. به کار خود چنان بنگریم که انگار مرکز جهان هستی محل کارمان است .

سعی کنیم در شغل خود عالی ترین باشیم هر کاری را می توان به عالی ترین شکل انجام داد به متوسط بودن رضایت ندهید.

اگر کارگر ساده شهرداری هستیم سعی کنیم بهترین رفتگر تاریخ باشیم اگر معلم هستیم تصمیم بگیریم به نحوی تدریس کنیم که هیچکس به آن کیفیت تدریس نکرده است.

اگر مهندس باشیم مستحکم ترین خانه ها و ابنیه ها را بسازیم که اگر اینگونه باشیم درآمد ما همچون کیفیت کار ما بالا خواهد رفت و به سمت ما سرازیر می شود.چگونه عاشق یک کار شویم

 شما در شغل خود چطور عمل می‌کنید؟ منتظر نظرات شما هم در بخش نظرات هستیم؟

در همین زمینه می‌توانید این مقاله‌ها را هم بخوانید:

چشم ها راباید شست آن هم هر روز چرا که هر دم از این باغ بری می رسد و تغییر عینکمان می تواند تغییر زندگی را سبب شود. از کودکی بزرگترین تفریحم مطالعه زندگی بزرگان و کشف راز موفقیت آنها بود.

از ادیسون تا مادام کوری و از پروفسور هشترودی تا پروین اعتصامی کتاب های بیوگرافی در قفسه کتابخانه ام انباشت شده است و از هر کدام خاطره هایی دارم .

می خواهم این تجارب موفقیت رابه هم وطنان به اشتراک بگذارم.
بنده متولد سال 1368 در پارس آباد مغان و کارشناس ارشد عمران سازه های هیدرولیکی و دانشجوی دکترا هستم. در مجلات محلی فعالیت دارم و نویسنده کتاب موفقیت «از نو شروع کن» می باشم.

مقاله قبلی

چرا خواستن، توانستن است؟ قسمت پنجم – متعهد شدن به عالی بودن

مقاله بعدی

چرا خواستن، توانستن است؟ قسمت ششم – همیشه در حال رشد و پیشرفت بودن

4 نشانه ی خطری که زندگیتان نیاز به تغییر اساسی دارد

سلام
از نگارنده تشکر میکنم،مطلب جالبی بود که اگه به کار بسته بشه قطعا مفید خواهد بود.

بسیار خوشحالم عده ای از هم وطنانم توانستند این مقاله را در زندگی خود بکار بندند و امیدوارم مقاله مفیدی برای کاربران باشد.

سلام . خیلی دوستون دارم. پاسخ 3 تا از مهمترین سوالاتم رو در این مقاله پیدا کردم و از همین حالا عاشق کارم شدم .

سلام خسته نباشید
من تقریبا هر روز به سایت پرمحتوا و عالی شما سرمیزنم و از محتوای عالی اون استفاده میکنم
یه پیشنهاد دارم
لطفا برای مقاله های روی سایت فایل ورد یا پی دی اف گذاشته بشه تا درصورت نیاز به چاپ مطالب راحتتر این کار انجام بشه
از زحمات خستگی ناپذیرتون کمال تشکر دارم.

با سلام و تشکر از نظر شما بزرگوار؛ حتما بررسی خواهید شد.

دیدگاه تان را با ما در میان بگذارید…

ما به دیدگاه شما احتیاج داریم؛ پس بیایید دیدگاه و نقطه نظرات مان را با همدیگر به اشتراک بگذاریم تا یک اجتماع موفق از افکار برنده با همدیگر بسازیم.

**‌به ازای هر یک دیدگاه سازنده، یک روز اشتراک رایگان پروژه سوخت جت دریافت کنید**

ذخیره نام و ایمیل برای دیدگاه‌گذاری‌های بعدی

خوش آمدین، لطفا وارد حساب کاربری شوید

هشت
 − 
دو
 = 

.hide-if-no-js {
display: none !important;
}

بازیابی رمز عبور

یک رمزعبور موقت، برایتان ایمیل خواهد شد.

برگه‌ی تقلب ارتباطات – تکنیک‌های محرمانه‌ای که…

تنها این نکته شکست و موفقیت در مذاکره را تعیین میکند

۵ قانون مطلق موفقیت از آرنولد شوارتزنگر

شبیه‌سازی ذهنی – حقه‌ای جالب برای دفع ترس و آماده…

دانلود کتاب شش کلاه تفکر از ادوارد دوبونو – کتاب…

چگونه عاشق کارمان شویم؟

عاشق کار و شغل خود بودن شما را سرزنده و شاداب نگه می دارد و باعث میشود شما هر روز با انرژِ بیشتر و حال و هوای بهتری وارد محل کار خود شوید و دانش خود را هر روز بالا ببرید. اما متاسفانه خیلی ها از شغل خود رضایت چندانی ندارند و هر روز با کسالت و تنبلی و اجبار در محل کار خود حضور می یابند و بهتر است برای اینکه جسم و روح سالمی داشته باشیم؛ شغل و کاری را که داریم بپذیریم و با آن خوشحال باشی و شاکر هر آنچه دارمی باشیم و بدانیم که خیلی ها آروزی این را دارند که در جایگاه ما باشند. در ادامه راهکارهایی را به شما می دهیم تا همگی یاد بگیریم که چگونه عاشق کارمان شویم؟

وقتی که با افرادی که از شغل و موقعیت خود ناراضی هستند صحبت می کنیم و آن ها نارضایتی خود را ابراز می کنند؛ یکی از نصیحت هایی که اغلب به آن ها می شود این است که : آنچه را که واقعا دوست داری؛ همان را انجام بده. اما واقعیت امر این است که این امر یک نصیحت روزمره و بسیار تکراری است؛ مخصوصا برای کسانی که در محل کار خود بیگاری می کشند و توانایی بیرون آمدن از آن کار را هم ندارند و این نصیحت و حرف تنها آن ها را عصبانی تر می کند. همه ما دوست داریم این نصیحت را باور کنیم؛ اما آیا واقعا ایده ی درستی است؟چگونه عاشق یک کار شویم

اگر از من می شنوید این نوع نصیحت ها را بگذارید در کوزه آبش رو بخورید. به هیچ دردی نمی خورند. اصلا لازم نیست که رویاها و آروزهای شما با رفتن به سر کار و پیدا کردن کار مورد علاقه تان تحقق یابد. کاری را که دوست دارید انجام دهید به خاطر دوست داشتن کاری که انجام می دهد. این را بدانید که ما نباید محل کار و سر کار رفتنمان یک نوع سرگرمی برای مان باشد اما می تواند یک منبع درآمد باشد تا با آن کاری را که دوست داریم انجام دهیم.

یک کار کسل کننده می تواند تمامی توانایی و رزومه کاری شما را زیر سؤآل ببرد؛ اما لازم نیست برای ترک کار خود عجله کنید. اول از همه سعی کنید مواردی را که اطراف شما هستند را اصلاح کنید. تعهد داشتن در محل کار نحوه ی چشم انداز شما به کاری است که انجام می دهید نه به مکان فیزیکی کار. در واقع این تعهد کاری می تواند حتی شرایط کاری شما را بهتر کند و این را بدانید که انجام دادن کاری که دوست دارید اصلا تضمینی برای ایجاد حس رضایت در شما نیست.

آیا لحظه ای را که کار اکنون خود را پیدا کردید و جاگیر شدید به یاد دارید؟ فک کنم تقریبا بیشتر افراد آن لحظه را به یاد دارند؛ پیدا کردن یک شغل جدید و ماندن در آن مثل رفتن به شهر دیگری است. این فرصتی است برای یک شروع تازه و اینکه بدانید چه کسی هستید و بهترین کار خود را انجام دهید.

حال لحظه ای را در نظر بگیرید که صبح زود در روز شنبه با صدای زنگ ساعت گوشی خود از خواب بیدار می شوید؛ و به جای اینکه عجله کنید که خود را به سر کار برسانید؛ دوباره دکمه snooze(تعویق) گوشی را می زنید و می خواهید کمی دیگر بخوابید. در این حالت چه اتفاقی می افتد؟

کاری که زمانی الهام بخش شما بود و برای داشتن آن دست و پا می زدید اکنون به یک منبع استرس زا در زندگی شما تبدیل شده است. اما شاید شما اصلا به این امر توجهی هم نکیند. در واقع کاری که کل خانواده، شما را به خاطر داشتن آن تشویق می کردند؛ اکنون دچار دگردیسی شده است و به یک الزام و وظیفه وحتی بدتر از آن تبدیل به یک منبع اضطراب شده است.

برای دوست داشتن هر آنچه که انجام می دهید باید در وهله اول بدانید که چرا و چگونه آن را انجام می دهید. این پروسه می تواند با قدردانی از هم تیمی هایتان یا با غوطه ور کردن خودتان در کاری که هر روز انجام می دهید و یا فکر کردن در مورد نتایجی که از کارتان به دست می آید؛ شروع شود.

در اینجا 4 راهکار وجود دارد که می تواند دیدگاه شما را تغییر دهد:

هر وقتی که می خواهید چیز جدیدی را یاد بگیرید؛ ذهن شما اکتشافی و گیرنده است. عدم داشتن دانش در برخی موارد می تواند برای شما مفید باشد. به خصوص اگر کارفرمای شما یک چشم انداز تازه تر و دست بالا بخواهد. وقتی که شما سرنخ ها را یاد می گیرید، با فرهنگ جدیدی در محل کار آشنا می شوید؛ یا یاد می گیرید که از دستگاه قهوه ساز چگونه استفاده کنید؛ ذهن شما در وضعیت یک تازه کار قرار می گیرد و همین امر باعث می شود شما برای یادگیری و پیش رفتن به جلو شور و اشتیاق بیشتری داشته باشید و هر آنچه را که از قبل می دانستید را کنار بگذارید. فرایندها را با دقت بیشتری ببنید و خلاقانه تر فکر و عمل کنید.

یک بار دیگر ظرز فکر خود را تلنگر بزنید و فرضیات خود را به چالش بکشید. به جای تکرار کارهای روزمره خود، درباره مراحل کاری خود و پیشرفت بیشتر فکر کنید؛ در زمان حال زندگی کنید. بودن در زمان حال به شما کمک می کند تا مؤثر تر کار کنید و احساس شادی بیشتری داشته باشید.

حتی اگر در کار خود، کارآزموده باشید همیشه یک چیز جدید برای یادگیری وحود دارد. گاهی اوقات لازم است که خود را وارد دنیای ناشناخته ها کنید تا ذهن تان به یک مبتدی تبدیل شود و شوق یادگیری در شما افزایش یابد.

اگر مدت زیادی است که در یک شغل مشغول به کار هستید؛ حتما به اندازه کافی دانش و اطلاعات دارید؛ همین اطلاعات و مهارت خود را با همکاران خود و کسانی که کارشان با شما مرتبط است یا تازه وارد هستند و به کمک شما نیاز دارند؛ به اشتراک بگذارید. این کار می تواند حس خوبی به شما بدهد و به شما در یادگیری چیزهای جدید کمک کند. کمک کردن شما به دیگران ممکن است زمان کمی از شما بگیرد و یا حتی بابت آن پولی به شما پرداخت نشود؛ اما کمک می کند تا یک نفر بتواند کار خود را با همین آموزش های شما شروع کند.

چنین کارهایی بخش مزولیمبیک مغز شما را فعال می کند که این بخش همراه با تولید شادی و دوپامین است. انتقال دهنده عصبی که به کنترل مراکز پاداش و لذت در مغز کمک می کنند، فعال می شوند.

کمک کردن شما به عنوان یک مدرس و مربی باعث می شود به شما توانایی ها و موفقیت های این چند سال را یادآوری کند.

تحقیقات نشان داده است که هر چه بیشتر به استعدادهای خود بها دهیم و آن ها را تقویت کنیم ما در محل کار شادتر و درگیرتر خواهیم بود. حتما اگر در زمینه ی خاصی استعداد دارید از آن برای پیشرفت خود استفاده کنید؛ اگر نمی دانید در چه زمینه ای بیشتر مستعد هستید حتما از کسانی که شما را به خوبی می شناسند بپرسید.

به عنوان مثال اگر شما توانایی صحبت کردن و سخنرانی در یک جمع را دارید؛ از این استعداد خود بهره ببرید حتی اگر در حوزه کاری شما نیست. اگر شما فردی درون گرا هستید و پروژه هایی را که خود آن را تنظیم می کنید را ترجیح می دهید؛ از شرکت و جایی که در آن کار می کنید بپرسید ببینید آیا چنین پروژه ای را در دست دارند؟

از بسیاری جهات رابطه ای که شما با مدیر خود دارید؛ عامل تعیین کننده ای در میزان رضایت شما در محل کار است. پس لازم نیست که از کار خود کناره گیری کنید بلکه تنها کافی است با مدیر خود کنار بیایید.

هر مدیر خوبی می خواهد که گزارشات کارمندانش مثل کارشان باشد؛ یعنی مغایرتی بین گزارش و کار وجود نداشته باشد؛ اما در هر صورت آن ها در فکر و ذهن کارمندان خود نیستند. ارتباط بین رئیس و مرئوس نیاز به همکاری و روابط خوب هر دو طرف دارد.

جویسی مارونی بیان می کند که ما به عنوان کارفرما چیزهایی را از کارمندان می خواهیم که به آن ها داده ایم یعنی ما به آن ها یک سری ورودی می دهیم و در نهایت از آن ها یک خروجی می خواهیم و با هم تا زمانی که هر دو طرف متعهد باشیم کار می کنیم و کنار می آییم.

پاسخگو بودن نسبت به رئیس و کارفرما مهم است اما اول باید نسبت به خودتان هم پاسخگو باشید. در مورد هر آنچه از شغل خود می خواهید صادق باشید و از مدیر خود راه کارهای عملی و کمک کننده بگیرید. ارتقا همیشه کار آسانی نیست و چه بسا نمی تواند همیشه شما را شاد و خوشحال نگه دارد. اما کارفرمای شما ممکن است بتواند در برابر درخواست هایی چون ارتقای شغلی، اضافه حقوق و یا حتی یادگیری یک مهارت جدید جوابگوی شما باشد؛ پس حتما با او حرف بزنید.

حتما بارها و بارها شنیده اید که اگر کارهای روزمره شما، می تواند شما را به اهدافتان برساند باید بی خیال آن شوید. درباره شغل هم همین است باید شما را تا جایی که خواهان آن هستید پیش ببرد. و در واقع در راستای اهداف شما باشد.

به دقت درباره اهداف شرکت خود فکر کنید و ببینید که چقدر به ارزش های شما نزدیکند. شناخت خود؛ اولین قدم برای خوشبختی است؛ و خوشحال ماندن بستگی به میزان دسترسی شما به اهداف بلند مدتتان با توجه به مسیری است که می پیمایید. وقتی این ها با هم همتزار شوند یعنی برنامه های شما، اهداف کوتاه مدت و بلند مدت شما و کاری که در حال انجام آن هستید در یک راستا باشند؛ انسان خوشحالی خواهید بود و کار هر چقدر هم سخت؛ عاشق آن خواهید شد.پس خیلی راحت یاد بگیریم که چگونه عاشق کارمان شویم؟

با ثبت نام در ویرگول به آرشیو بزرگی از مقالات مرتبط با این موضوع دسترسی خواهید داشت

از این پس او نمی‌تواند پروفایل کاربری و مطالب شما را ببیند.



صبر کنید…

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

چگونه عاشق کارمان شویم؟ (ایجاد علاقه به شغل)

 

چگونه عاشق یک کار شویم

به نظر شما چرا برخی از ما از شغلمان تنفر داریم و از آن لذت نمی‌بریم؟ چگونه عاشق کارمان شویم؟ چگونه می‌توانیم ایجاد علاقه به شغل کنیم؟

 

آیا تنفری که از شغلمان احساس می‌کنیم، ناشی از روابط بی کیفیت و سطح پایین با همکارانمان است یا اصلاً کاری که می‌کنیم را دوست نداری؟

 

 

واقعیت این است که «یافتن علت دقیق تنفر از کار» به ما کمک می‌کند تا در صورت امکان این بیزاری را برطرف کنیم و در نتیجه ایجاد علاقه به شغل کنیم.

دستکم در صورتی که ناچاریم در همان شغل بمانیم، آن را قابل تحمل تر و لذت بخش تر کنیم.

 

در رابطه با رضایت شغلی، تحقیقات علمی نشان می‌دهد سطح رضایت شغلی به طور کلی رو به کاهش است. مردم آمریکا به طور کلی از شغل‌هایشان «نسبتاً راضی» و نه «بسیار راضی» هستند.

در ایران سطح رضایت از شغل با شاخص‌هایی نظیر درآمد، سختی کار و سایر شاخص‌ها، نشان از رضایت قلبی شغلی در بازه‌ای بین 17 تا 30 درصد است. (به نقل از همشهری آنلاین و باشگاه خبرنگاران جوان)؛ یعنی اغلب افراد شاغل در ایران که حدود 30 میلیون نفر هستند، از شغلشان رضایت قلبی ندارند و خوشحال نیستند.

 

 

برای اینکه علت عدم رضایت از شغل در خود را ریشه یابی کنید، به شما توصیه می‌کنم به 3 سوالی که در اینجا مطرح می‌شود پاسخ دهید تا بفهمید چرا از شغلتان متنفرید و چطور به شغلتان علاقه مند شوید:

 

هر شغلی بدی‌ها و خوبی‌هایی دارد. تمرکز صرف بر روی موضوعات منفی، به تدریج باعث «تنفر از شغل» می‌شود.

وقتی به زندگی کارآفرینان موفق نگاهی می‌اندازیم، اشتیاق بالای آن‌ها را در شغل‌هایشان می‌بینیم. اگر کمی دقیق‌تر شویم، می‌بینیم که آن‌ها چگونه بر نقاط مثبت و قابل‌بهبود کارشان توجه می‌کرده‌اند و به جای منفی بافی، مثبت فکر می‌کرده‌اند.

 

آن‌ها به جای اخبار گوش دادن و توجه به چیزهای منفی زندگی، تنها و تنها بر روی کارشان، پیشرفت شغلی‌شان و بهبود روابطشان با دیگران تمرکز می‌کرده‌اند.

وقتی دستاوردها و احساسات دیگران را می‌بینیم، آن دستاوردها و احساسات را بلافاصله با زندگی خودمان مقایسه می‌کنیم. وقتی فردی را می‌بینیم که به تعطیلات رفته، ماشین و امکانات جدیدی خریده یا تشکیل خانواده داده، ممکن است احساس نارضایتی کنیم.

 

در هر صورت اگر می‌خواهیم به کارمان علاقه‌مند شویم، باید بر چیزهایی تمرکز کنیم که به آن‌ها علاقه داریم و برایمان خوشایند هستند و بپذیریم که هرکاری سخی‌های خودش را هم دارد.

 

توصیه ما به شما برای مثبت اندیشی و رهایی از منفی بافی مطالعه این مقالات مفید است:

چگونه افکار مثبت داشته باشیم

چگونه افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنیم؟

9 عادت ساده برای خوش بینی و مثبت ماندن در زندگی

 

اگر سؤالات زیر و یا سؤالاتی نظیر آن به ذهنتان می‌رسد، یعنی شما دچار منفی بافی و در شغل هستید:

 

 

معمولاً پاسخ این پرسش‌ها این است که «ما در یک دور باطل گیر افتاده‌ایم و چون احساس می‌کنیم به شکلی گرفتار شده‌ایم و گیر کرده‌ایم، مجبور هستیم که به کار کردن در این شغل ادامه دهیم.»

 

 

چگونه عاشق یک کار شویم

تمرکز بر ویژگی‌های مثبت باعث می‌شود به یاد بیاوریم که چرا اصلاً به سوی این شغل آمده‌ایم و انتخابش کرده‌ایم.

 

اگر دلیل انتخاب شغل کنونی‌مان صرفاً 10 درصد زیادتر بودن حقوق بوده، پس این را باید در شرایط سخت به خود یادآوری کنیم چون یک نکته مثبت است.

باید بگردیم به دنبال ویژگی‌های مثبت دیگر مثل نزدیکی به محل زندگی، شاد بودن محیط کار و غیره.

 

کار کردن برای مدیرانی که نه پیشرفت ما را می‌بینند نه انگیزه‌ها و اشتیاق ما را، نقشی مهم در عدم رضایت شغلی ما دارد و ایجاد علاقه به شغل را در ما کم می‌کند.

نتایج مطالعات نشان می‌دهد بیش از 90 درصد کارکنان تمایل دارند برای کارفرمایی دلسوز و همدل کار کنند و این ویژگی حتی از میزان حقوق برایشان مهم‌تر است.

همدلی یعنی توانایی مدیر برای درک احساسات کارکنان خود و شریک شدن در آن احساسات.

 

همدلی یکی از نیازهای اساسی هرکسی است؛ بنابراین یک راه دیگر برای ایجاد رضایت شغلی و ایجاد علاقه شغلی می‌تواند این باشد که با رئیس خود درباره رؤیاها، احساسات و آرزوهایتان گفت‌وگو کنید.

 

ما دوست داریم مورد توجه افراد بالادستی قرار بگیریم. حتی اگر نتواند در راستای رسیدن ما به آرزوهایمان کاری کند.

همین که بدانیم این رؤیاها برای او جذاب و با اهمیت است، به شدت بر میزان رضایت شغلی‌مان تأثیر مثبت دارد.

 

موسسه نظرسنجی گالوپ در یک بررسی نشان داد که بیش از 35 درصد کارکنان اگر بتوانند در شغل جدیدی به‌صورت پاره‌وقت و دورکاری مشغول به کار شوند، شغل فعلی خود را رها می‌کنند. البته که تمایل به دورکاری علل متعددی دارد اما یکی از دقیق‌ترین علت‌ها برای چنین وضعیتی می‌تواند همین عدم رضایت از نوع برخورد مدیران باشد.

 

همدلی به کارکنان حس ارزشمند بودن و مهم بودن می‌دهد. وقتی نگرانی‌ها یا مشکلات خود را بیان می‌کنیم و فردی (به ویژه فردی که دست بالا را دارد) علاقه‌مند است که در برطرف کردن آن‌ها به ما کمک کند، احساس خوبی پیدا می‌کنیم.

یادمان باشد، نتیجه نهایی همیشه مهم نیست. هم که فقط بدانیم کسی هست که به ما اهمیت می‌دهد و حال ما را می‌پرسد، ارزش زیادی دارد.

 

احساس ارزشمند بودن و اهمیت داشتن مسئله مهمی است که موجب می‌شود از کار خود لذت ببریم و ایجاد علاقه به شغل می‌کند.

 

 

اگر در محیط و شرایطی کار می‌کنید که در آن همدلی مدیران وجود ندارد، پس خودتان دست به کار شوید.

 

کمک به دیگران راه بسیار خوبی برای جلوگیری از تنفر از کار است و منجر به رضایت شغلی بیشتر کارکنان می‌شود. اگر برای مشارکت در طرح‌هایی که در سازمان اجرا می‌شود داوطلب شویم، می‌توانیم با همکارانمان ارتباط بهتری برقرار کنیم. این روابط می‌تواند کاری کند که ایجاد علاقه به شغل بیشتر شود.

 

حال اگر در شرکت و محل کارتان هیچ فرصتی برای انجام کارهای داوطلبانه نمی‌بینید، پس وقت آن است که خودتان چنین فرصتی را ایجاد کنید.

به این ترتیب علاوه بر اینکه در پروژه‌ای که نسبت به آن اشتیاق بالایی دارید پیش قدم می‌شوید، فرصت بسیار خوبی به دست می‌آورید که توانایی‌های رهبری خود را به مدیرانتان نشان دهید.

 

 

 

تغییر جمله «از شغلم متنفرم» به جمله «عاشق کارم هستم» بر این محور استوار است که کارهایی را انجام دهیم که به آن‌ها علاقه داریم و زیاد مجبور نباشیم کارهایی را انجام بدهیم که از انجام آن‌ها متنفر هستیم.

 

البته فهمیدن اینکه چه چیزی دوست داریم، کار آسانی نیست.

وقتی کودکی و نوجوانی را سپری کردیم و فردی بزرگ‌سال شدیم، فهمیدیم که باید همه تصمیم‌هایمان بر این اساس باشد که فردی بالغ و مسئول هستیم. گرچه این مسئله برای بسیاری از مردم خوب است،

 

ولی در نهایت این همان چیزی است که موجب می‌شود بسیاری از مردم از کار کردن متنفر شوند.

 

 

 

اگر می‌خواهیم نتایجی که گفتیم را تغییر دهیم، باید برایش وقت بگذاریم و در مورد شغلی که همیشه عاشقش هستیم فکر کنیم. تا جایی که می‌توانید ویژگی‌های شغل رؤیایی‌تان را بنویسید.

این ویژگی‌ها می‌تواند هر چیزی باشد؛

موقعیت محل کار، میزان حقوق، وظایف و یا حتی نوع تأثیرگذاری آن بر مردم.

بعد نوبت این است که لیستی از تمام ویژگی‌هایی را که بین شغل فعلی و شغل رؤیایی‌تان مشترک‌اند تهیه کنید.

شاید فکر کنید انجام این کار خیلی سخت است؛ اما با تهیه این فهرست می‌فهمید که شغل فعلی شما ویژگی‌های مشترک زیادی با شغل رؤیایی‌تان دارد.

آنگاه به این فکر خواهید کرد که چطور می‌توانید شغل فعلی‌تان را به شغل رؤیایی‌تان پیوند بزنید یا دستکم کارهای بیشتری را که به آن‌ها علاقه دارید انجام بدهید.

 

این کارها می‌تواند شامل هر چیزی باشد:

فرض کنید اگر کارهایی که در شغل کنونی‌تان می‌کنید شامل تعامل با مشتری (60 درصد) و کارهای اداری (40 درصد) است.

 اما شما اصلاً تمایلی به تعامل با مشتری ندارید.

باید بگردیم و ببینیم می‌توانیم این نسبت را برعکس کنیم (40 درصد تعامل و 60 درصد کار اداری) یا نه.

 

با کمک سرپرست یا شبکه ارتباطی خود، نقش خود را در سازمان ارتقا دهید.

در کتاب «قله» از اندرس اریکسن و ترجمه «پیام بهرام پور»، از تحقیقات شگفت انگیز پیرامون موفقیت و تخصص در هر کاری، رمزگشایی شده است:

کتاب قله 👉👉👉

 

بسیار حیاتی است که درباره شغل رؤیایی‌تان با سرپرست خود صحبت کنید و می‌تواند به شما در رسیدن به رؤیاهایتان کمک کند یا خیر.

اگر متوجه شدید که برای قبول برخی از مسئولیت‌ها شایستگی ندارید، برنامه‌ای بریزید که با استفاده از آن بتوانید در این مسیر پیشرفت کنید.

 

اگر احساس می‌کنید مدیرتان بهترین فردی نیست که بتواند در رشد مهارت‌ها و توانایی‌هایتان به شما کمک کند، سراغ فرد دیگری بروید.

این فرد می‌تواند دوستتان یا همکارتان باشد یا دوستی قدیمی در شرکت قبلی شما باشد.

 

هدف از این نوشته این بود که تلاش کنید شغل فعلی خود را به شغل رؤیایی خود تبدیل کنید تا بتوانید از کار کردن دوباره لذت ببرید. در حالی که این کار ممکن است یک شبه انجام نشود، با عمل به این تغییرات کوچک در طرز تفکر و عمل، احساس تنفر از کار را با ایجاد علاقه به شغل جا به جا کنید…

 

 

 

 

چرا ؟ چون همه ما فروشنده ایم!

هرکدام از ما داریم در ازای دریافت پول چیزی را میفروشیم. یکی اجناسش را، یکی انرژی اش را و دیگری وقتش را…

 

حتی اگر کارمند باشید، شما دارید به ازای فروش «وقت ارزشمندتان» پول دریافت می کنید. پس این گزاره که «فقط فروشنده ها باید فروش را یاد بگیرند» غلط است.

 

روی لینک بالا (کارگاه مشتری مداری و فروش) کلیک کنید و اطلاعات کاملی راجع به این کارگاه به دست آورید.

 

تا ظرفیت تکمیل نشده است، اقدام کنید…

 

بر اساس رای 44 نفر از بازدیدکنندگان

95 امتیاز از 100

دنبال کننده

دنبال شونده

ماجرا

نگار بهرامی

نگار بهرامی هستم، مدیر خدمات مشتریان مجموعه بیش تر از یک نفر،👩‍🎓تحصیل کرده رشته مهندسی اجرائی و مهندسی پروژه، علاقمند به آموزش مهارت های آداب معاشرت و اتیکت

نگار بهرامی هستم، مدیر خدمات مشتریان مجموعه بیش تر از یک نفر،👩‍🎓تحصیل کرده رشته مهندسی اجرائی و مهندسی پروژه، علاقمند به آموزش مهارت های آداب معاشرت و اتیکت

با زدن دکمه اینتر نظر شما ثبت می شود

با زدن دکمه اینتر نظر شما ثبت می شود

آموزش آماده شدن برای سخنرانی| شروع، پایان و پیکربندی سخنرانی

ایجاد تغییر در زندگی و کسب و کار با انعطاف پذیری عصبی

دوره صوتی کپسول تقویت حافظه

شناخت رسالت و معنا در زندگی و کسب و کار

بهترین سیستم های آموزشی دنیا چگونه کار می کنند؟ | سفرنامه پیام بهرام پور

آموزش‌های تکمیلی سمینار مدرسه استادی 4

استفاده از سایت مشروط بر قبول توافقنامه کاربری و حفظ حریم شخصی می باشد. تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به مجموعه بیشتر از یک نفر است.

پرداخت کارت به کارت

پرداخت از خارج ایران

گارانتی بازگشت وجه

تسهیل در خرید

راهنمای سایت

درخواست همکاری

دوره رایگان فن بیان

دعوت از اساتید سخنرانی

نیلوفر مرداب

خرید کتاب

تماس با ما-درباره ما

اکثر ما نیازمند یک منبع درآمد هستیم و برای داشتن یک منبع درآمد باید یک شغل خوب داشته باشیم؛ اما اگر یک شغل داریم، برای لذت بردن باید آن را دوست داشته باشیم. به نظر شما چگونه می‌توان عاشق کار خود بود؟

بسیاری از افراد از کارکردن در طول روز بسیار راضی هستند چرا که کار باعث می‌شوند گذر زمان را حس نکنند و زودتر روز را به پایان برسانند. همه ما این آرزو را داریم که ای کاش آخر هفته و استراحت ما به اندازه روز‌های کاری ما طولانی بود! اما در ادامه راه‌هایی را به شما خواهیم گفت که با رعایت نکاتی می‌توانید عاشق کار خود شوید و هر روز منتظر فرارسیدن آخر هفته نباشد.

 

 

چگونه عاشق یک کار شویم

ثابت شده است که شبکه‌های اجتماعی چون اسنپ چت، فیسبوک و اینستاگرام انسان را به نوعی غمگین و حسود می‌کنند. دوست شما در یک مسافرت عالی به سر می‌برد و شما جلوی میز کار نشسته اید! زندگی شما همه اش کار و زندگی دوستتان همه اش تفریح است. شما این را نخواهید دید که ممکن است دوست شما بعد از یک دعوای طولانی با نامزد خود و برای رهایی از استرس ناچار به مسافرت و دور شدن از خانواده خود شده است. هیچگاه زندگی خود را با دیگران مقایسه نکنید. مخصوصا اینکه اگر معیار شما عکس‌ها و پست‌هایی باشد که افراد در شبکه‌های اجتماعی خود بارگذاری می‌کنند. اگر اهل شبکه‌های اجتماعی هستید، لااقل در حین کار خود آن را چک نکنید؛ بعد از کار و در خانه این کار را بکنید و مطمئن باشید که برای شما بهتر خواهد بود.

 

آیا می‌دانید خدمت و یا محصولی که کارخانه و یا شرکت محل کار شما تولید و یا ارائه می‌دهد چیست؟ آیا تا بحال به بخش فروش و یا بخش قراردادهای محل کار خود مراجعه کرده اید تا بدانید که خروجی شرکت شما چیست؟ یا برعکس اگر تمام این موضوعات را می‌دانید، به عنوان یک مدیر فروش آیا می‌دانید که محصول و یا خدمت نهایی که به دست شما می‌رسد طی چه فرآیندی بوجود آمده است؟ بهتر است همه چیز را در مورد کارخانه و شرکت خود بدانید و دریابید که جایگاه شما در کارخانه کجاست و کاری که شما انجام می‌دهید چه تاثیری در محصول نهایی می‌گذارد. این کار عشق و علاقه و البته حس مفید بودن کارتان را در شما افزایش می‌دهد.

 

همه جا چنین افرادی وجود دارند؛ کسانی که تنها جنبه منفی موضوعات را می‌بینند. این افراد معمولا با هیچ چیز موافق نیستند و هموار کارها عقب می‌اندازند. اگر تمام مشتریان شما از عملکرد شرکت راضی هستند، اینکه به مدیر مراجعه کرده و با بیان نقاط ضعف سعی در بهبود عملکرد شرکت داشته باشید، منفی بافی نیست و البته که به نفع شما نیز هست. اگر همه اعتراض و انتقاد کنند و یا یک نفر این کار را انجام دهد، دو موضوع بسیار مختلف است. شما می‌توانید با یک انتقاد دسته جمعی بخش زیادی از مشکلات شرکت را به همدیگر یادآوری شوید و حتی می‌توانید با اعتراض‌های انفرادی پی در پی افراد را از خود برنجانید. سعی کنید همیشه از افراد منفی باف دوری کنید و خودتان نیز فردی منفی باف نباشید.

 

تمام مدیرها هدف ندارند، اما تصور کنید هیچ کارمندی هدف نداشته باشد. هیچ کس در شرکت کار خود را درست انجام نمی‌دهد. از مدیر خود بخواهید که برای شما و البته برای تمام زیردستانش یک هدف قابل تعریف و مشخص تعیین کند. یک هدف خوب (طبق تعاریف، هدفی خوب است که چهار ویژگی مشخص بودن، قابل رسیدن، قابل اندازه گیری و واقع بینانه باشد) می‌تواند به کار شما جهت دهد و جزئی از آن شود. داشتن یک زمان بندی برای رسیدن به هدف نیز می‌تواند بسیار مهم باشد. شما با تعریف اهداف خرد و کلان و تحقق اهداف خرد در راستای رسیدن به هدف کلان می‌توانید اعتماد به نفس، عشق و موفقیت را در کار خود افزایش دهید.

 

یک سگ داریم که در مسیرش یک خرگوش مکانیکی قرار دارد و مدام دنبال این خرگوش می‌گذارد. سگ همواره در فکر رسیدن به این خرگوش تلاش می‌کند و همواره خود را مشغول به این کار می‌کند. سعی کنید در محل کار خود خرگوش خود را پیدا کنید. اگر یک زیردست هستید و یا حتی اگر یک مدیر هستید، حتما در محل کار شما افراد سخت کوشی هستند که همواره طبق شایستگی‌های خود ارتقا می‌یابند. سعی کنید حس رقابت را در خود زنده کنید. همواره در فکر پیشرفت و ارتقا باشید و خود را از آن دسته افراد قراردهید که هر ماه یک ستاره به مجموع ستاره‌هایشان اضافه می‌شود. برای این کار بهتر است یک فرد سخت کوش را برای این کار انتخاب کنید و با او رقابت کنید. شغل شما می‌تواند یک کتاب داستان برای شناخت خود شما باشد. هیچ گاه سخن معروف فوتبالیست محبوب، کریستیانو رونالدو را فراموش نکنید؛ او در جواب خبرنگاری که از او در مورد رقیب آرژانتینی اش، مسی، پرسیده بود، گفت:

مسی! مسی رقیب من است. من و او همواره رقابت می‌کنیم و باعث پیشرفت هم می‌شویم؛ او دوست خوبی است.

آیا می‌دانید چرا گاهی از کار کردن بیزار می‌شویم؟ آیا این دلسردی به خاطر افرادی است که با آن‌ها سروکار داریم؛ یا به دلیل کاری است که انجام می‌دهیم؟ پیدا کردن دلیل اصلی تنفر از کار به ما کمک می‌کند این عامل را شناسایی کرده و با برطرف کردن آن، از کاری که انجام می‌دهیم لذت ببریم یا حداقل کمی برایمان قابل تحمل شود. با یوکن همراه باشید.

اکنون سه سوال اساسی از شما می‌پرسیم که با پاسخ به آن‌ می‌توانید دریابید چرا از کارمان ناراضی‌ایم و برای تغییر این ذهنیت و پیدا کردن احساس مثبت، چه کاری باید انجام دهیم؟

تحقیقات نشان می‌دهد رضایت شغلی و رضایت از زندگی مردم هر روز کم‌رنگ‌تر می‌شود. بنا بر نظرسنجی عمومی در ایالات متحده آمریکا:

در مقیاسی از 1 تا 3 که در آن 1 به معنای «نه چندان راضی» و 3 به معنای «بسیار راضی» است. مردم آمریکا به طور میانگین امتیاز 2.18 را به خود می‌دهند که کمی بالاتر از امتیاز 2 به معنای «نسبتا راضی» است.

شاید این نتیجه برای عده‌ای خیلی هم بد به نظر نرسد، اما این نتیجه نشان‌دهنده افت چشم‌گیر میزان رضایت در مقایسه با اوایل دهه 1990 میلادی است. نتایج پژوهش‌ها حاکی از آن است، چرخیدن در اینترنت، گوش دادن موسیقی و غرق شدن در شبکه های اجتماعی، از جمله کارهایی است که با نارضایتی افراد ارتباط دارد. نکته‌ی مهم این است که تمام این موارد از جملهسرگرمی‌‌هایی است که در گوشی و رایانه وجود دارد و از جمله فعالیت‌هایی به حساب می‌آید که اغلب مردم در حین کار انجام می‌دهند.چگونه عاشق یک کار شویم

وقتی فقط روی چیزهای منفی تمرکز کنید از شغل‌تان بیزار می‌شوید، شاید این دلیل تنفر از شغل‌‌تان باشد.

گاهی پادکست‌هایی که گوش می‌دهیم باعث تنفرمان از کار کردن می‌شود. وقتی زندگی کارآفرینان موفق را زیر نظر می‌گیریم که درباره‌ی موفقیت‌‌ها و مسیری که پیموده‌اند حرف می‌زنند، به این فکر می‌افتیم که ما چه کاری برای رسیدن به موفقیت انجام داده‌ایم؟ آیا واقعا برای رسیدن به زندگی رویایی تلاش کرده‌ایم یا فقط در مورد آن حرف زده‌ایم؟

همین شرایط برای افرادی که با هدف وقت‌گذرانی در شبکه‌های اجتماعی می‌چرخند یا به موسیقی گوش می‌دهند نیز پیش می‌آید. وقتی موفقیت‌ها و احساسات مثبت دیگران را می‌بینیم، بلافاصله زندگی خودمان را مرور می‌کنیم و به دنبال همان موفقیت‌ها و احساسات هستیم. همچنین وقتی در شبکه‌های اجتماعی دوستی را می‌بینیم که خودروی جدیدی خریده، به تعطیلات رفته و از خوشی‌های خود عکسی منتشر کرده است، ناگهان احساس نارضایتی تمام وجودمان را فرامی گیرد. در نتیجه، انجام این کارها باعث می‌شود در شغل‌مان روی چیزهایی که دوست نداریم تمرکز کنیم. شاید به این مساله فکر کنید که شغل ما باعث می‌شود نتوانیم کسب و کار اختصاصی راه بیندازیم. در هر صورت، اگر می‌خواهید به کارتان علاقه‌مند شوید و به آن عشق بورزید، روی چیزهایی تمرکز کنید که به آن‌ها علاقه دارید و حس خوبی به شما می‌دهند.

تمرکز روی ویژگی‌های مثبت باعث می‌شود یادمان بیاید چرا این شغل را انتخاب کردیم. شاید دلیل انتخاب شغل فعلی‌تان این بوده که حقوق بیشتری نسبت به شغل قبلی‌تان دارد، پس هر وقت احساس نارضایتی به سراغ‌تان می‌آید و با شرایط سخت مواجه می‌شوید، این نکته را به خود یاداوری کنید. ممکن است فرد دیگری بگوید دلیل انتخاب شغل، نزدیکی محل کار به خانه یا ساعت کاری مناسب آن بوده است، پس روی جوانب مثبت شغل خود تمرکز کنید.

وقتی همیشه ویژگی‌های منفی شغل‌مان را در ذهن مرور می‌کنیم، بیشتر از کار کردن بیزار می‌شویم. هر زمان در مورد شغل خود منفی بافی کردید، سوالات زیر را از خودتان بپرسید:

– چرا در این شغل ماندم؟

– چرا در شغلم هیچ پیشرفتی ندارم؟

– چرا افراد نالایق، ترقی می‌کنند؟

– آیا واقعا باید این کارهای بیخود را انجام دهم؟

اغلب پاسخ این سوالات این است که چون فکر می‌کنیم گرفتار شده‌ایم، مجبوریم در این شغل بمانیم و بدون هیچ لذتی ادامه دهیم. اما هر چقدر هم از شغل‌مان متنفر باشیم، از بیکار بودن تنفر بیشتری داریم.

ترس از شکست چیزی است که همه‌ی ما با آن مواجه هستیم؛ اما اجتناب از شکست تنها منجر به پشیمانی می‌شود.

کار کردن برای مدیری که هیچ اهمیتی به موفقیت و پیشرفت ما نمی‌دهد باعث عدم رضایت شغلی می‌شود.

کارفرمایی که برایش کار می‌کنیم و فرهنگی که در محیط کار شکل می‌دهد، باعث رضایت یا تنفر ما از کار کردن می‌شود. پژوهش‌ها حاکی از آن است 92 درصد کارمندان به دنبال این‌اند که برای کارفرمایی مسئول و دلسوز کار کنند. کافی است یک لحظه به این مساله فکر کنید که 92 درصد مردم از شغل خود رضایت ندارند و هیچ لذتی نمی‌برند. 92 درصد مردم از پیشرفت شغلی یا حقوق خود راضی نیستند، اما در هر صورت می‌خواهند در شغل خود باقی بمانند و به کارشان ادامه دهند.

همدلی به معنای توانایی فرد در درک احساسات طرف مقابل و شریک شدن در آن احساسات است. علت این‌که همدلی در علاقه یا تنفر ما از شغل‌مان اهمیت دارد، این است که هر کسی می‌خواهد درک شود.

وقتی با مدیر یا کارفرمای خود درباره رویاها و آرزوهایمان حرف می‌زنیم، دلمان می‌خواهد او فردی باشد که می‌خواهد به ما کمک کند به آن آرزوها برسیم. شاید مدیر نتواند به ما در رسیدن به آرزوهایمان هیچ کمکی کند، اما همین که ببینیم آرزوهای ما برایش مهم است، ارزش زیادی دارد. یکی از تحقیقات سازمان نظرسنجی گالوپ (Gallup) نشان می‌دهد 37 درصد کارمندان، اگر بتوانند در شغل جدیدی از راه دور و به صورت پاره‌وقت کار کنند، شغل فعلی خود را رها می‌کنند.

کار کردن در خانه برای اغلب افراد جذاب است. کار کردن در خانه باعث می‌شود بهتر بتوانیم به خانواده و استراحت‌مان برسیم و وقت بیشتری داشته باشیم. اگر در شهری پر ترافیک زندگی می‌کنیم، کار کردن در خانه باعث می‌شود مجبور نباشیم هر روز صبح و عصر در خیابان‌های شلوغ محل کار تردد کنیم. وقتی در خانه کار کنیم و نیاز نباشد در ترافیک طولانی اول صبح گرفتار شویم، آیا نفرت و بی‌علاقگی‌مان نسبت به کار کمتر نخواهد بود؟

اگر با کارفرمایی بی‌تفاوت کار می‌کنید و در محل کارتان هیچ خبری از همدلی نیست، در کمک به دیگران داوطلب شوید. کمک به دیگران باعث می‌شود از تنفر از کارتان رها شوید، زیرا این کار باعث می‌شود روی نیازهای دیگران تمرکز کنید. اگر برای مشارکت در طرح‌هایی که در سازمان اجرا می‌شود داوطلب شویم، با همکاران‌مان ارتباط بهتری برقرار می‌کنیم و به احساس رضایت بیشتری از کارمان دست می‌یابیم. برقراری روابط خوب با همکاران بُعد دیگری از زندگی کاری را نشان‌تان می‌دهد و باعث می‌شود از کار کردن لذت ببرید.

شاید در محل کارتان فرصتی برای انجام کارهای داوطلبانه نباشد، پس چنین فرصتی را خودتان ایجاد کنید. بدین ترتیب، در پروژه‌ای که به آن شور و علاقه دارید قدم برمی‌دارید، فرصت خوبی به‌ دست می‌آورید تا توانایی‌های خود را به مدیرتان نشان دهید. وقتی با بهره‌مندی از این فرصت‌ها روابط جدیدی ایجاد می‌کنیم، می‌توانیم موقعیت‌های جدیدی را هم در درون سازمان به دست آوریم.

وقتی به کاری که انجام می‌دهیم هیچ علاقه‌ای نداریم، به تدریج از شغل خود متنفر می‌شویم.

تغییر جمله‌ی «از کار کردن بیزارم» به «عاشق کار کردن‌ام» بر این پایه است که بیشتر به سراغ کارهایی برویم که به آن‌ها علاقه داریم و مجبور نیستیم کارهایی انجام دهیم که از انجام آن‌ها متنفریم.

البته به راحتی نمی‌توانیم متوجه شویم چه چیزی را بیشتر دوست داریم. وقتی دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشتیم و به سنین بزرگسالی رسیدیم، متوجه شدیم باید تمام تصمیمات زندگی‌مان این باشد که فردی مسئول هستیم. این تمام چیزی است که باعث می‌شود خیلی از مردم از کار کردن بیزار باشند. آن‌ها کاری را انجام می‌دهند که فکر می‌کنند بقیه مردم نیز انجام می‌دهند و واقعا هم همین‌طور است. مساله‌ی مهم این است که آن‌ها نتایجی را به دست می‌آورید که بقیه هم به دست می‌آورند و این آن‌ها را راضی نمی‌کند.

اگر می‌خواهید در شغل‌تان احساس رضایت کنید، باید در مورد شغل رویایی‌تان فکر کنید. تا جای ممکن ویژگی‌های شغل رویایی‌تان را روی کاغذ بیاورید. این ویژگی‌ها می‌تواند هر چیزی باشد؛ مانند موقعیت محل کار، میزان حقوق، مسئولیت‌ها یا همکارانی که با آن‌ها کار می‌کنید. حالا ویژگی‌هایی که میان شغل فعلی و شغل رویایی‌تان مشترک هستند را فهرست کنید. شاید بگویید هیچ ویژگی مشترکی وجود ندارد، اما با کمی دقت متوجه می‌شوید شغل فعلی‌تان ویژگی‌های مشترکی با شغل رویایی‌تان دارد. بعد از تهیه لیستی از این ویژگی‌های مشترک، به این مساله توجه کنید که آیا در شغل فعلی‌تان می‌توانید کارهایی که به آن‌ها علاقه دارید را انجام دهید؟

هر کاری می‌توانید انجام دهید؛ مانند عضویت در گروه‌های دیگر، تغییر دادن اداره‌ای که در آن کار می‌کنید یا تغییر مسئولیتی که در شرکت دارید. به عنوان مثال، اگر کارهایی که در شغل فعلی‌مان انجام می‌دهیم، شامل 60 درصد تعامل با مشتری و 40 درصد کارهای اداری است؛ اما علاقه‌ی چندانی به تعامل با مشتری نداریم، ببینیم آیا می‌توانیم برنامه‌مان را طوری تغییر دهیم که 60 درصد کارمان، کارهای اداری باشد و 40 درصد آن به تعامل با مشتری بیانجامد.

می توانید درباره شغل رویایی خود با مدیرتان صحبت کنید و ببینید آیا او می‌تواند به شما کمک کند رویایتان را به واقعیت مبدل کنید. اگر به این نتیجه رسیدید که برای پذیرفتن برخی از مسئولیت‌های جدید شایستگی و توانایی لازم را ندارید، با کمک مدیر خود برنامه‌ای بریزید که با استفاده از آن بتوانید خلاء موجود را برطرف کنید. حتی ممکن است به این نتیجه برسید که مدیرتان نمی‌تواند در ارتقای مهارت‌ها و توانایی‌هایتان به شما کمک کند، پس در شبکه ارتباطی خود به دنبال فرد دیگری باشید؛ مثلا همکار یا دوستی که در شرکت قبلی با او کار می‌کردید.

هدف ما این است شغل فعلی‌تان را به شغل رویایی خود نزدیک کنید تا بتوانید از کار کردن لذت ببرید. البته به سرعت نمی‌توان به این هدف رسید؛ اما با تغییر تفکر و عملکردتان می‌توانید تنفر از شغل را به رضایت و عشق تبدیل کنید.

منبع: lifehack

آیا به نظر شما این مطلب مفید بود؟




چگونه عاشق یک کار شویم

مجله موفقیت یوکن، مجله ای است ویدیویی که تلاش می کند هر آنچه انسان های موفق درباره موفقیت از دیروز تا به امروز تجربه کسب کرده اند را به آسان ترین شکل ممکن در اختیار شما بگذارد. هدف ما در یوکن گردآوری بروزترین روش های موفقیت فردی، سازمانی و تجاری است تا مرجع کاملی باشیم برای مخاطبین و افرادی که سعی دارند موفق شوند.

علاقه به کار شاید در نگاه اول به کار خود علاقه داشته باشید، اما به آرامی به یک مشکل تبدیل شود، یا شاید آن را قبول کردید، زیرا شما نیاز به کار داشتید، اما می دانستید که وضعیت ایده آل نیست در هر صورت، ممکن است رابطه شما با کار دوباره احیا شود اگر اکنون این متن را می خوانید، گام اول را برداشته اید.

به طور کل، حتی بهترین مشاغل با یک نگرش بد، عالی به نظر نمی رسند، بنابراین اگر به دنبال راهی برای تغییر در چشم انداز خود در مورد مشاغل هستید در مسیر درست قرار دارید در این بخش از نمناک ده روش ساده برای یادگیری عشق به کار شما ،وجود دارد.

1. برای تعیین اهداف با سرپرست خود کار کنید:

کار می تواند کاملا خسته کننده باشد، اگر چیزی برای انجام دادن نباشد کار با سرپرست خود ،موجب شناخت اهداف و تشویق کننده خواهد بود . دستیابی به این اهداف همچنین می تواند باعث ایجاد اهرم برای مذاکره در مورد ارتقاء و یا افزایش حقوق و یا ارائه اختیار برای تغییر گروه ها، بخش ها و یا نقش ها خواهد بود.چگونه عاشق یک کار شویم

 

2. لیستی از جنبه های شغلی فعلی را که مایل به بهبود آن هستید، تهیه کنید:

زیرا شما نمیتوانید مشکل را حل کنید تا زمانی که آن را تعریف نکنید، زمانی را برای آرام و پاک کردن ذهن خود از افکار منفی در نظر بگیرید . سپس، یک تایمر را برای مدت ده دقیقه تنظیم کنید، ابتدا همه چیزهایی را که در مورد شغل خود دوست ندارید،را بنویسید.

تا حد ممکن دقیق باشید ؛ مانند “فضای منحرف کننده” یا “همکاران بی ادب” هر دو به اندازه کافی مشکل ایجاد میکنند، یا «میز نزدیک آسانسور موجب حواس پرتی میشود» ، هر مشکل دیگری را یادداشت کنید تا برای مرحله بعد آماده شوید.

به عنوان مثال، شما ممکن است با سرپرست خود در مورد جا به جایی میز خود صحبت کنید، یا تاییدیه یک روز کار در خانه را بگیرید، یا ممکن است تصمیم بگیرید که یک «ملاقات» را ترتیب دهید، تا در مورد خواسته خود صحبت کنید.

3. آنچه را که واقعا دوست دارید انجام دهید:

اول، به سختی در مورد کار خود فکر کنید و اینکه چه بخشی از آن را دوست دارید.هیچ چیز برای این لیست خیلی بزرگ یا کوچک نیست. سپس، توضیحات شغلی رویای خود را معرفی کنید.

اگر میتوانستید شغل دیگری انتخاب کنید، آن چه شغلی بود؟ آن را در نظر بگیرید و با سرپرست خود صحبت کنید، تا این وظایف را بخشی از کار روزمره خود قرار دهید. اگر همپوشانی وجود نداشته باشد، می توانید به فرصت های انتقال در شرکت خود نگاه کنید.

یا اگر “توصیف شغل رویایی” مسئولیت هایی را برای شما به ارمغان آورده است، وقت آن است که برنامه ای را برای کشف چگونگی دست یابی به آن پیدا کنید.

4. از پشتیبانی گرفتن نترسید:

اگر احساس می کنید در کار خود غرق شده اید، نگران نباشید از مشارکت همکار یا مدیر مورد اعتماد در مورد راه هایی که ممکن است بتوانند شرایط را بهتر کنند، مشورت بگیرید.از راهکارهایی برای انجام سریع تر کارها استفاده کنید، کارها را برنامه ریزی کنید تا کارتان بیشتر متعادل باشد .

5. شبکه خود را گسترش دهید:

اگر چه ممکن است به نظر برسد که چالش هایی که در نقش خاص یا صنعت شما به وجود می آید، برای شما منحصر به فرد است، احتمال دارد که دیگران از همان چیز مشابه عبور کنند. با حضور در دیدارهای صنعتی، رویدادها یا کنفرانس ها، در زمینه خود ارتباط برقرار کنید.

این می تواند به ایجاد یک سیستم پشتیبانی کمک کند تا در مواقع لازم از آنها کمک و مشورت بگیرید.توجه داشته باشید که گسترش شبکه شما لزوما به افراد خارج از شرکت شما اعمال نمی شود. شما می توانید با ایجاد روابط با دیگران در سازمان خود به میزان قابل توجهی سود ببرید.

6. از مزایای خود استفاده کنید:

شاید شما کار خود را دوست ندارید، اما احتمالا مزایایی وجود دارد که به راحتی می توانید به آن علاقه مند شوید! به عنوان مثال، شاید بیمه درمانی شما شامل اقدامات مراقبت از خود، مانند ماساژ یا طب سوزنی باشد، یا شما دارای بودجه فنی برای خرید یک مانیتور جدید هستید، یا شرکت شما را عضو یک باشگاه میکند.

ممکن است حتی مزایایی هم داشته باشید که شما از آن آگاه نیستید. کمی بررسی کنید و شرایط را اولویت بندی کنید.

 

7. هوشیار باشید:

اگر در تمام روز فیس بوک و… مرور میکنید،غیر ممکن است که کار خود را دوست داشته باشید. سعی کنید در حال حاضر باقی بمانید و تمرکز خود را بر روی وظیفه قرار دهید. اگر کارهای زیادی برای انجام ندارید، یک پروژه جانبی را برای کار کردن پیدا کنید.

اگر کارهای زیادی برای انجام دادن دارید اما نمیتوانید تمرکز کنید، زمان خود را بر روی کارها قسمت بندی و تعیین کنید و سپس خودتان را با استراحت های کوتاه پاداش دهید. 

8. یک فضای کاری پرانرژی ایجاد کنید:

فضای کاری خود را خلوت کنید:از شر لوازم بی مصرف مثل عکس ها یا کاغذهای اضافی خلاص شوید،عکس افرادی که دوست دارید را بر روی میز بگذارید یا یک خودکار جدید بخرید، به طور کل یک تغییری در محیط کار ایجاد کنید تا انرژی بگیرید. با ایجاد ارتباط مثبت با فضای کاری، هر روز کار کرد خود را بهبود خواهید بخشید.

9. یک لیست “قدردانی” برای کار خود بسازید:

از تمام نکات جالب کار خود نت برداری کنید، از کافی شاپ هایی که در راه دفتر وجود دارند،و شما در آنجا توقف میکنید. مطالعات نشان داده است که لیست همه چیزهایی که شما از آن سپاسگزار هستید ،می تواند به شما را در مورد وضعیت فعلیتان خوشبین تر کند.

10. خودتان را به یاد بیاورید، که چرا در ابتدا این کار را انتخاب کردید:

به پیشنهاد شغلی اولیه فکر کنید و دلیلی که آن را پذیرفتید ، شاید شما درآمد خوبی دارید، یا دلیل مناسب، یا برنامه شما انعطاف پذیر است یا مزایا عالی دارد.حتی اگر چیزها، از آن زمان تغییر کرده باشند، توجه داشته باشید که چرا پیشنهاد شغلی را قبول کرده اید (و آنچه که در حال حاضر برای شما مهم است)، می تواند به شما در پیروی مراحل بعدی کمک کند، اینکه برای بهبودی شرایط الان کاری انجام دهید یا شغل خود را تغییر دهید.

ورود و ثبت نام

وبلاگ

زمانی که با دوستی ناراضی که از کارش دل‌زده شده است صحبت می‌کنید ممکن است وسوسه شوید که او را با این جمله‌ی معروف که البته منشا نامشخصی هم دارد دلداری دهید:‌ “کاری که دوست داری را انجام بده،‌ این طور هرگز لازم نیست یک روز در زندگی‌ات کار کنی.” رسیدن به چنین نصیحت‌هایی ساده است. گفتن این حرف‌ها کاری ندارد:‌ کاری که مشتاق آن هستی را پیدا کن و انجامش بده. زدن چنین حرف‌هایی به عنوان دعوت نامه‌ای بر علیه کار‌های طاقت فرسا چندان مشکل نیست. این حرف مانند کارت دعوتی برای فرار از نارضایتی‌های روزانه است. همه‌ی ما دوست داریم این نصیحت را باور داشته باشیم. اما آیا این حرف واقعیت دارد؟ در این مقاله سعی داریم به شما کمک کنیم که چگونه عاشق کارتان شوید.

اینترنت پر از شعار‌هایی است که از شما می‌خواهند کاری که شبیه کار نیست را شکار کنید. اگر کاری که به مدت ۴۰ ساعت در هفته انجام می‌دهید چیزی که به آن اشتیاق دارید نیست، ممکن است حتی فکر کنید در حال تلف کردن زندگیتان هستید. ممکن است فکر کنید شغلی که برای کسب درآمد دارید کاری نیست که باید مشغول به انجامش باشید.

این توصیه را ببوسید و بگذارید کنار. نیازی نیست شغلتان را بر اساس امید‌ها و آرزو‌هایتان انتخاب کنید تا شاد باشید (من عاشق شکلات نوتلا و بولینگ هستم،‌ چه جور شغلی باید انتخاب کنم که شامل این دو چیز باشد؟). به جای این کار،‌ ما پیشنهاد می‌کنیم ایده‌ی “کاری که عاشقش هستی را انجام بده”‌ را کمی بچرخانید و آن را به “عاشق کاری که انجام می‌دهی باش”‌ تغییر دهید. شغل شما نیازی نیست شبیه سرگرمی مورد علاقه‌تان باشد تا معنی‌دار به نظر برسد.چگونه عاشق یک کار شویم

اگر شغل آرام و بی‌هیجانی دارید ممکن است وسوسه شوید که رزومه‌تان را از قفسه بیرون بیاورید و دنبال شغل دیگری بگردید‌، اما صبر کنید،‌ نیازی نیست از کارتان استعفا بدهید. ابتدا،‌ خالصانه نیت کنید از همان جایی که نشسته‌اید شرایط را برای خود بهتر کنید. رضایت از شغل معمولا به دیدگاه شما بر می‌گردد،‌ نه محل کارتان. در واقع،‌ انجام کاری که عاشقش هستید تضمین نمی‌کند که از آن راضی باشید.

” رضایت از شغل معمولا به دیدگاه شما برمی گردد،‌ نه محل کارتان.”

آیا دقیقا آن لحظه‌ای که شغلتان را به دست آوردید را به خاطر می‌آورید؟ چه موفقیت بزرگی! آن لحظه چیزی شبیه لحظه‌ی پیروزی و تایید توانایی‌های شما بود. به دست آوردن یک شغل جدید مانند نقل مکان به یک شهر جدید است. این فرصتی است که از نو شروع کنید،‌ خودتان را از نو تعریف کنید و کاری فوق العاده انجام دهید.

حالا لحظه‌ی دیگری را تصور کنید (فرض کنید،‌ صبح زود روز شنبه) زمانی که هیجان خیلی کمتری برای شغلتان احساس می کنید. ابتدای صبح،‌ به جای آماده شدن برای رفتن به محل کار،‌ در حال سر و کله زدن با دکمه‌ی زنگ ساعت خود برای چند لحظه بیشتر خوابیدن هستید. چه اتفاقی افتاد؟ شغلی که زمانی تازه و الهام بخش بود حالا به یکی دیگر از عوامل اضطراب‌آور زندگیتان تبدیل شده است. حتی بدون این که متوجه شوید،‌ آن موفقیت هیجان انگیزتان (همانی که همه‌ی دوستان و خانواده به خاطرش به شما تبریک می گفتند) دچار یک دگردیسی شده است. شغلتان حالا به یک اجبار تبدیل شده است،‌ یا حتی بدتر از آن،‌ یک منبع اضطراب.

“. شغل شما نیازی نیست شبیه سرگرمی مورد علاقه تان باشد تا معنی‌دار به نظر برسد.”

گاهی این زمان همان لحظه ای است که باید به تغییر شغل فکر کنید،‌ اما معمولا بزرگترین تفاوت میان اولین روز کار و “اولین روز زجرکشیدن” به زاویه دید شما بستگی دارد.

برای این که بتوانید عاشق کارتان شوید باید ابتدا درک کنید چطور (و چرا) آن را انجام می‌دهید. این فرآیند می‌تواند از به دست آوردن احترام هم گروهی هایتان،‌ با عمیق‌تر شدن در کاری که هر روز انجام می‌دهید و با تفکر عمیق درباره‌ی نتیجه‌ای که در شغل فعلیتان به آن دست پیدا می‌کنید آغاز شود. حتی نیازی نیست از روی صندلیتان بلند شوید.

این‌ها چهار استراتژی هستند که می‌توانند به شما کمک کنند زاویه دیدتان را تغییر دهید:

هر زمان که کار جدیدی را شروع می کنید،‌ ذهنتان مشغول کاوش شده و پذیرای چیز های جدید می‌شود،‌ در چنین شرایطی نداشتن هیچ دانشی در مورد محیط کار جدید در واقع به سود شما است،‌ به خصوص زمانی که کارفرمای شما به دیدگاه هایی جدید و خارجی نیاز دارد. همین که کم کم راه و چاه کار را یاد می‌گیرید،‌ با فرهنگ جدید آشنا می‌شوید،‌ یا یاد می گیرید چطور با دستگاه قهوه ساز کار کنید،‌ به حالتی وارد می‌شوید که آن را ذهن تازه کارها می‌نامند. در این حالت،‌ توانایی و خواست بیشتری برای رها کردن پیش داوری‌های ذهنی خود دارید، فرآیند‌ها را با دقت بیشتری مورد بررسی قرار می‌دهید و خلاقانه‌تر فکر می‌کنید. همچنین می‌توانید برای بهتر درک کردن این موضوع به مقاله چگونه خلاق شویم؟ مراجعه کنید.

طرز فکر خود را مورد بازبینی قرار دهید. فرضیه‌های خود را تغییر دهید. به جای انجام دادن همان روتین همیشگی به هر قدمی که می‌خواهید بردارید فکر کنید. در همان لحظه زندگی کنید. آگاهی از موقعیت و زندگی در لحظه باعث می شود کاری که انجام می‌دهید شادی بیشتری در شما ایجاد کند.

حتی اگر یکی از قدیمی‌ترین کارمندان شرکت خود هستید،‌ همیشه می‌توانید چیز جدیدی برای یادگیری پیدا کنید. شاید حتی فرصت یادگیری چیز‌های جدید برای شما بیشتر باشد. خودتان را به سمت تاریکی دنیای ناشناخته‌ها هل دهید تا بار دیگر احساس یک تازه‌کار را داشته باشید.

اگر مدت زمان نسبتا طولانی است که در جایی کار می‌کنید،‌ احتمالا مهارت‌های خاص یا دانش تخصصی در زمینه‌ی کاری خود کسب کرده‌اید. سعی کنید این دانش را با هم تیمی‌های خود به اشتراک بگذارید یا با آن‌ها مبادله‌ی دانش کنید. این کار می تواند برداشت مثبت‌تری از کاری که انجام می دهید به شما بدهد و به شما کمک کند چیز متفاوتی یاد بگیرید.

همینطور می‌توانید مسئولیت آموزش یک کارمند تازه‌کار یا کارآموز را به عهده بگیرید. برای انتقال دانش و تجربه‌تان برای کمک به دیگران معمولا باید کمی وقت و انرژی بگذارید،‌ اما این تلاش شما کمک بسیار بزرگی برای یک تازه‌کار خواهد بود.

ذهنتان نیز از شما متشکر خواهد بود. حس خوب بخشیدن به دیگران پاسخ طبیعی بدنتان به فعالیت‌های انسان‌دوستانه است،‌ مانند کمک کردن:

“چنین افکاری راه‌های مزولیمبیک درون مغز که به شادی و تولید دوپامین مربوط هستند را فعال می‌کنند، این افکار به نحوی به ذهن شما کمک می کنند مراکز پاداش و لذت را کنترل کند. کمک حضوری به دیگران همینطور بخش‌هایی از مغز که به شادی مربوط هستند را تحریک می کند.”

آموزش به دیگران همینطور می‌تواند وسیله‌ای باشد که موفقیت‌ها و دستاورد‌هایتان را بیادتان بیاورد و شما را به یاد همه‌ی چیزهایی می‌اندازد که در شغلتان آموخته‌اید. این کار به شما کمک می‌کند تا دوباره عاشق کارتان شوید.

تحقیقات نشان داده است که هر چه بیشتر استعداد های ذهنی خود را به کار بگیریم‌،‌ با احتمال بالاتری دل به کار می‌دهیم و از شغل خود رضایت بیشتری خواهیم داشت. می‌توانید یک تست شخصیت شناسی بدهید تا نقاط قوت خود را پیدا کنید،‌ اما معمولا بهترین کار این است که به سراغ افرادی بروید که شما را به خوبی می‌شناسند. از دوستان،‌ همسر،‌ همکاران یا مدیرتان بپرسید آیا استعداد خاصی در شما می‌بینند که شما توانایی استفاده بیشتر از آن را داشته باشید.

به عنوان مثال،‌ اگر صحبت در مورد ایده‌هایتان در میان جمع به شما انرژی می‌دهد،‌ در محل کار به دنبال چنین فرصت‌هایی باشید،‌ حتی اگر این فرصت‌ها خارج از حیطه‌ی کاری شما هستند. اگر یک فرد درونگرا هستید که ترجیح می دهد به انجام پروژه‌های فردی و با جزئیات بپردازد،‌ از مدیر خود بخواهید در صورت وجود چنین کار‌هایی آن‌ها را به شما محول کند (یا در چنین کارهایی کمک کنید).

نیازی نیست این پروژه‌ها بسیار سطح بالا باشند و باعث پیشرفت شما در کارتان شوند. این پروژه‌ها تنها کافی است به شما کمک کنند استعداد‌های خود را در محیط کار استفاده کنید. چنین کار‌هایی که حسابی برای شما دوست داشتنی هستند ممکن است برای یک فرد دیگر مانند شکنجه باشند. درباره‌ی این فرصت‌ها پرس و جو کنید،‌ ممکن است از موقعیت‌هایی پنهانی که پیدا می‌کنید شگفت‌زده شوید. با به کار‌گیری نقاط قوت خود می‌توانید بیش از پیش عاشق کارتان شوید.

“درباره‌ی این فرصت‌ها پرس‌و‌جو کنید،‌ ممکن است از موقعیت‌هایی پنهانی که پیدا می‌کنید شگفت‌زده شوید.”

رابطه‌ی شما با مدیرتان یکی از مهم‌ترین عواملی است که میزان رضایت شغلی شما را مشخص می‌کند. همانطور که این ضرب المثل می‌گوید، “شما شغلتان را ترک نمی‌کنید،‌ مدیر‌تان را ترک می‌کنید،‌” بسیار مهم است که فردی که به او گزارش می‌دهید در راستای راضی نگه داشتن شما قدم بردارد و به رشد و بهره‌وری شما اهمیت دهد.

هر مدیر خوبی خواستار این است که کارمندانش عاشق کارشان باشند،‌ اما آن‌ها توانایی ذهن‌خوانی ندارند. رابطه‌ی کارمند – مدیر نیازمند همکاری و تفاهم و تلاش دوجانبه است. جویس مارونی در یکی از مقالات Forbes در مورد بهبود رابطه با کارفرما توضیح می دهد: “ما هر چه به آن‌ها بدهیم از آن ها پس می‌گیریم، تا زمانی که هر دو طرف به رابطه وفادار باشند.”

پاسخگو نگه‌داشتن مدیرتان کار مهمی است،‌ اما مهم است که به خودتان هم پاسخگو باشید. در مورد چیزی که واقعا از شغلتان می‌خواهید و به آن نیاز دارید صادق باشید و روش‌های قابل انجامی به مدیرتان نشان دهید که از طریق آن‌ها می‌تواند به شما کمک کند. به دست آوردن اضافه حقوق یا ارتقاء مقام در کار همیشه ساده نیست،‌ این ها حتی به طور تضمینی رضایت شغلی شما را افزایش نمی‌دهند. اما مدیرتان احتمالا امروز می تواند روش‌هایی برای پاسخ دادن به درخواستی شبیه این پیدا کند “من به نظرات تشویق کننده نیاز دارم” یا “من دلم می‌خواهد فرصت یاد گیری مهارت‌های جدید را داشته باشم” پس حرف دلتان را بلند بزنید و به آن‌ها اجازه دهید تلاششان را بکنند. مدیر شما هم می‌تواند به شما کمک کند تا عاشق کارتان شوید.

منبع: wavelength.asana.com

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

آینده ایران در دست‌های مدیران جوان است. چه بهتر که برای موفقیت آینده خود از همین الآن آموزش ببینیم

ورود

چگونه عاشق یک کار شویم

نام کاربری:

رمز عبور:

 

 

 

شاید بتوانیم از عشق به عنوان قدیمی ترین مفهوم بشری یاد کنیم و حتی ممکن است گاهی در حیوانات نیز رفتارهایی ببینیم که بشود آنها را عشق تلقی کرد.چگونه عاشق یک کار شویم

 

عشق از آن واژه هایی است که ابهامات زیادی دارد و تعاریف بسیاری از آن کرده اند. یکی از مباحثی که با عشق مطرح می شود، بحث دوست داشتن است و برخی این دو را یکی می دانند، ولی به نظر می رسد که عشق چیزی فراتر و بیشتر از دوست داشتن باشد، چرا که ما خیلی ها را دوست داریم اما عاشق آنها نیستیم و خیلی ها هم هستند که نسبت به آنها کشش داریم ولی لزوما آنها را دوست نداریم و وقتی نیستند برای ما مهم نیست. به همین دلایل می توانیم بگوییم بین دوست داشتن و عشق تفاوت وجود دارد.

 

اصغر فروع الدین عدل، دکترای روان شناسی و خانواده درمانگر در این باره می گوید: عشق؛ احساس یا هیجان مثبتی است که اگر انسان تجربه اش کرده باشد، آن را دوست دارد. انسان ها هم از عاشق شدن و هم از معشوق بودن لذت می برند، چرا که هیجان عشق خوشایند است. برخی عشق را یک پدیده ناسالم می دانند و فکر می کنند این مقوله فرا رفتن یا خارج شدن از هنجارهاست، اما باید گفت که هم عشق سالم وجود دارد و هم عشق ناسالم. انسان ها دوست ندارند تنها باشند و این حس انسان را از تنهایی می رهاند، چرا که تنهایی احساس ناامنی به ما می دهد، ولی با کسی بودن و حتی فکر با کسی بودن به ما آرامش می دهد. نیاز به صمیمیت و ارضای نیاز های عاطفی ما را به سمت ارتباط با افراد می کشاند.عدل می افزاید:

 

بخش روانی انسان از تفکر و هیجان و رفتار تشکیل شده است و در عشق این سه با هم به شکل پیچیده ای ترکیب شده اند و کار می کنند. هم جنبه های شناختی و فکری و هم جنبه های هیجانی و هم ابعاد رفتاری عشق بشدت این سه حوزه را درگیر می کند و زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهد.

 

ما وقتی می توانیم عاشق شویم که با احساس های خودشیفتگی و خودفریفتگی مان کنار بیاییم و بر آنها غلبه کنیم تا بتوانیم به کسی فکر کنیم و او را وارد زندگی خود کنیم. اگر می خواهیم عشق سالم داشته باشیم باید بتوانیم تنها هم زندگی کنیم. انسانی که می تواند تنها زندگی کند و با تنهایی خود کنار بیاید، بهتر می تواند در روابط خود با عشق وارد شود و اگر کسی تنهایی برایش یک فاجعه باشد، ممکن است در رابطه عاشقانه ای ناسالم وارد شود.

 

دکتر عدل، عشق را قابلیت درونی اهدای بخشی از وجود خود به افراد یا حتی به عقاید و آرمان ها به جای خودخواهی و حفظ همه چیز برای خود می داند. در این تعریف عشق فراتر از انسان ها رفته و ممکن است انسان عاشق یک آرمان یا عقیده باشد.

 

 

● جنبه های جذابیت

 

وقتی صحبت از عشق و دوست داشتن می شود یعنی دو نفر به طرف هم جذب می شوند. جذب افراد به هم دارای جنبه هایی است که هر چه در انسان ها بیشتر باشد احتمال جذب شدن آنها به هم بیشتر خواهد بود.

▪ عدل این جنبه ها را این گونه می شمرد:

۱) جذابیت جسمانی: دو فرد باید برای هم جذابیت ظاهری داشته باشند که این جذابیت لزوما زیبایی نیست، ممکن است فردی که زیبا نیست به دل فردی بنشیند و به اصطلاح دلنشین باشد. انسان ها به افرادی که برایشان جذابیت جسمانی دارند بدون این که اطلاعات دیگری از آنها داشته باشند، ویژگی های مثبت تری را نسبت می دهند و بیشتر به سمت آنها جذب می شوند.

۲) مجاورت: انسان هایی که در یک منطقه زندگی می کنند، احتمال این که به هم علاقه مند شوند بیشتر است. اشتراک در محل زندگی، محل تحصیل، محل کار با تعداد دیدارها و برخوردها و امکان علاقه مند شدن رابطه مستقیم دارند. البته امروز با وجود اینترنت و… این جنبه تحت تاثیر قرار گرفته است اما با این حال باز هم از جنبه های جذابیت محسوب می شود.

 

۳) شباهت: هرچه انسان ها از لحاظ جسمی، عاطفی، اخلاقی، عقیدتی، هوشی، فرهنگی و… شباهت های زیادی به هم داشته باشند به احتمال بیشتری جذب همدیگر خواهند شد.

جنبه های دیگری نیز نظیر باکفایتی، باهوشی، جایگاه اجتماعی و تحصیلات بالا، طی کردن اوقات خوش با هم، داشتن مهارت های شنیدن، محبوبیت و دلنشینی و گاهی متفاوت بودن هم می تواند در جذابیت تاثیر داشته باشد.

 

● چند نکته راجع به عشق

 

عشق ویژگی هایی دارد که در همه مشترک است و به قول دکتر عدل این ویژگی ها عبارتند از:

 

۱) دلبستگی و نیاز به یکدیگر (زندگی بدون او برایم سخت است).

 

۲) اهمیت داشتن (حاضرم هر کاری برایش انجام دهم).

 

چگونه عاشق یک کار شویم

۳) ایجاد تحمل برای خطاهای یکدیگر (با این که از کارش ناراحت شدم اما چون عاشقش هستم او را می بخشم).

 

۴) اعتماد و امنیت به طوری که می تواند رازهایش را برای او بگوید (من هر حرفی را به او می گویم و در کنارش احساس امنیت می کنم).

 

به گفته این روان شناس، اینها ویژگی هایی است که وقتی عاشق می شویم در ما ایجاد می شود. اما به غیر از این ویژگی ها عاشق شدن در ما احساس های مثبت و منفی نیز ایجاد می کند که می توان احساس های مثبت را مانند شادی و شور و نشاط که معمولا در اوایل عاشق شدن اتفاق می افتد، تجربه کرد و احساس های منفی نیز مثل دلتنگی و بی قراری و عدم تمرکز بر کار و درس و… گاهی نیز احساس های دوسوگرا و متناقض مثل عشق و نفرت که بیشتر در زن ها پیش می آید اتفاق می افتند.

 

عدل می گوید: معمولا افراد عشقشان را به این اشکال به هم ابراز می کنند؛ ابراز محبت، تبادل پاداش ها و کارهایی که برای هم می کنند، حمایت های عاطفی و اخلاقی و صبر و تحمل در قبال کارهای ناخوشایند طرف مقابل. با این حال با توجه به معانی و تعابیری که ما از عشق داریم، می توانیم با این خطرات نیز مواجه شویم که شامل هوس، درگیر شدن با فرد نامتناسب، ندیدن عیوب، ماجراجویی، تبدیل کردن رابطه به یک درام و ادامه دادن رابطه به رغم بدرفتاری های طرف مقابل می شود.

 

 

● عشق های ناسالم

 

دکتر عدل اظهار می کند که بیشتر عشق ها ناسالم است. به دلیل این که بیشتر آدم ها گره ها و کمبودهایی در درون خود دارند که باعث افتادن آنها در روابط ناسالم می شود.

 

در عشق های ناسالم ابراز عشق یا نیاز فرد نسبت به رابطه بسیار شدید است. عشق های زودهنگام و شدت یافته معمولا مشکل ایجاد می کنند.

 

فردی که فکر می کند اگر معشوق کسی نشود، بسیار بدبخت و بیچاره است معمولا گرفتار عشق های ناسالم می شود.

 

فردی که به طرف مقابلش حکم می کند که تو باید فقط عاشق من باشی و نمی توانی حتی به اشیا یا فعالیت های خود عشق بورزی نیز عشقی ناسالم را تجربه خواهد کرد.

 

عدل همچنین ادامه می دهد: عشق بی قید و شرط به طوری که (هر کاری کردم باید مرا دوست داشته باشی)، عکس العمل های تند در مواقعی که با عدم عشق متقابل روبه رو می شویم، سیری ناپذیری در انتخاب عاشق و معشوق به طوری که فرد به یک نفر اکتفا نکند، ناتوانی در عشق ورزیدن به طوری که فرد به رغم داشتن عشق نتواند آن را به شکل مناسب ابراز کند، ترس از پذیرفته نشدن و این تفکر که من ارزش عشق را ندارم، ترس از وابستگی، اجبار در عشق متقابل به این صورت که (چون من عاشق توام پس تو نیز باید عاشق من باشی)، جلب ترحم و دلسوزی در رابطه مثلا با مریض جلوه دادن خود، توسل به تهدید در اجبار فرد به ایجاد رابطه مثل تهدید به خودکشی و… خواسته من به خواسته های تو و دیگران ارجحیت دارد (باید همیشه مرا در اولویت قرار دهی) و من همیشه مهم ترین فرد در زندگی تو هستم همه اینها از مصادیق عشق های ناسالم است.

 

این روان شناس، ریشه عشق های ناسالم را در بچگی و روابط ما با والدینمان می داند و اضافه می کند: وقتی نیاز های ما در رابطه با والدین بخوبی ارضا نشود و محبت کافی ندیده باشیم، به طور ناخودآگاه عشق به والدین را در بیرون جستجو می کنیم و می خواهیم کمبودها و معایبی که در روابط با والدینمان داشته ایم، در روابط عاشقانه خود جبران کنیم. رابطه بین ما و والدینمان دلبستگی است. دلبستگی یک اتفاق است که بین کودک و مراقب مستقیمش که معمولا مادر است، می افتد. این دلبستگی می تواند به اشکال مختلف باشد و نسبت به شکل آن در ما مشکلاتی ایجاد کند یا باعث رشد ما شود.

 

 

● عدل انواع دلبستگی را این گونه توضیح می دهد:

 

▪ دلبستگی ایمن: وقتی ما با والدین خود دلبستگی ایمن پیدا می کنیم که محبت و مراقبت و صمیمیت و اعتماد بین ما برقرار است و والدین تمام نیاز های عاطفی کودک خود را ارضا می کنند (البته این روند در سنین مختلف متفاوت است و تقریبا تا ۲ سالگی به تمام نیاز ها باید پاسخ مثبت داد و بعد از آن شکل پاسخ به نیاز ها متفاوت می شود) در این حالت ما در بزرگسالی به طور مناسبی وارد روابط می شویم، چرا که با والدین خود مشکلی در زمینه دلبستگی نداریم.

 

▪ دلبستگی دوری جو: اما اگر والدین پر توقع، بی اعتنا و عیب جو داشته باشیم در روابط خود نیز دچار شک و تردید به محبت و احساس افراد می شویم، چرا که همواره به احساس والدین خود نیز نسبت به خودمان مشکوک بوده ایم.

 

▪ دلبستگی مقاوم: اگر والدین غیرقابل پیش بینی و غیرمنصف باشند، احساس های شدید که در پس آن حسادت و ترس و خشم است در بزرگسالی حاصل می شود.

 

هرگونه مشکلی در روابط ما با والدینمان در دوران بچگی روی روابط ما در بزرگسالی تاثیر می گذارد. اگر کسی در ارتباط عاشقانه اش دچار مشکل است، باید ارتباطش را با والدینش در کودکی و بزرگسالی بررسی کند و مشکلات را حل کند، حتی گاهی نیاز به روان درمانی و بررسی گره های روحی در خردسالی لازم می شود که باید از یک متخصص کمک گرفت.

 

● باورهای غلط و عشق های بی سرانجام

 

دکتر عدل می گوید: بسیاری از افراد درباره عشق اشتباه فکر می کنند و باورهای غلطی در مورد آن دارند که باعث بروز مشکل در روابط آنها می شود که برخی آنها عبارتند از:

 

۱) عشق حقیقی بر همه چیز فائق می آید. (عشق که باشد همه چیز مهیاست و هر اختلافی را می توان حل کرد).

 

۲) عشق در نگاه اول. (من با اولین نگاه عاشق او شدم).

 

۳) عشق فقط یک بار. (فقط یک فرد وجود دارد که نیمه گمشده من است و اگر رابطه ام با معشوقم به هم بخورد دیگر کسی نیست که بتوانم با او ارتباط برقرار کنم).

 

۴) معشوق مسوول برآورده کردن همه نیازهاست. (معشوق من باید تمام نیازهای من را بر طرف کند و باید جای همه کس را برایم در زندگی پر کند، به طوری که من دیگر نیازی به دوست و خانواده و… نداشته باشم).

 

۵) جاذبه جنسی همان عشق است.

 

این روان شناس می گوید: برخی عشق ها بی سر انجامند مثل عشق نابرابر و یکطرفه. عاشق توانایی های بالقوه شدن (فردی که با هوش است ولی بیکار)، عشق به عنوان نجات طرف مقابل (عاشق افراد ناتوان شدن برای کمک به آنها مثل یک فرد معتاد)، عشق به عنوان معلم و شاگردی (یادگیری یک طرفه از یک فرد)، عشق به دلایل بیرونی (تحت فشارهای اجتماعی و خانوادگی)، عشق با حداقل تفاهم (بدون هیچ چیز مشترک)، انتخاب براساس کمبودهای روابط قبلی (مقایسه با رابطه های قبلی)، عشق بدون دسترسی به معشوق (عاشق کسی شدن که در کشور دیگری زندگی می کند)، این عشق ها به احتمال زیاد به سرانجام نمی رسند و افراد را دچار مشکلات متعددی در روابط و زندگی می کنند.

 

وقتی به عشق فکر می کنیم همیشه داستان های زیبا و افسانه های عاشقانه به یادمان می آید، اما باید به یاد داشته باشیم که عشق در زندگی واقعی با عشق در فیلم ها و داستان ها متفاوت است و ممکن است گاهی زندگی ما را بسیار لذت بخش یا بسیار زجرآور کند، پس کمی آهسته تر و محتاط تر در مسیر پر خطر عشق گام برداریم.

دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج


زبان انگلیسی رو کاربردی یادبگیر!


هرگز ناامید نشوید!درمان زوج نابارور


جشنواره فروش فرش با تخفیفات استثنائی


موثرترین راه پاکسازی هوای خانه


ارسال فوری و محرمانه انواع کاندوم


ست های لباس زیر جذاب و لاکچری


کاندوم متناسب با نیازت رو اینجا پیداکن


آسانترین راه خرید برنامه در کنسول ps4


خرید مستقیم فرش از کارخانه


قیمت امروز بلیط اتوبوس به هرکجای ایران


لاغری موضعی با لیزر


لیفت و پروتز سینه توسط پزشک برتر تهران

درمان سریع وقطعی بواسیر بدون درد و خونریزی


تو جلسه خواستگاری چی بپرسیم!؟

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

از سه تصمیم ذکر شده تصمیم گیری و داشتن چشم اندازی روشن از انتخاب شغل می تواند تاثیر چشم گیری بر دو انتخاب دیگر داشته باشد به گونه ای که فرد می تواند با داشتن کار راهه شغلی، خود را برای کسب موفقیت کاری از پیش آماده سازد. با این فرض شما می توانید با برخورداری از آینده شغلی خود، تحصیلات مرتبط با شغلتان را تجربه کنید و حتی برای کسب موفقیت بیشتر به کسب تحصیلات تکمیلی و حرفه ای در آن زمینه بپردازید و در شغل خود منحصر به فرد باشید.

همچنین برخورداری از شغل مناسب می تواند بسیاری از جنبه ها و انگیزه های درونی شما را تقویت کند که این عامل می تواند به تقویت اعتماد به نفس در انتخاب همسر و تشکیل زندگی سراسر شاد در آینده منجر شود.

مهم ترین عامل برای داشتن یک چشم انداز خوب این است که عاشق شغل تان باشید. در اینصورت از ویژگی های متمایزکننده زیر برخوردار خواهید شد:

1-با تمامی ظرفیت ذهنی خود در کار حاضر می شوید آنگاه به طور معجزه آسایی تمامی ارکان ذهنی شما مانند هوش کاری، هوش یادگیری، هوش احساسی ، هوش خلاق وهوش اجتماعی تان برای کسب موفقیت در اختیار شما خواهد بود. از این نعمت غافل نشوید چرا که بسیاری از انسان ها فقط حضور فیزیکی در محل کارشان دارند، اما از توانایی های ذهنی خود در آن کار استفاده نمی کنند چون عاشق کار خود نیستند و مجبورند کار را تحمل کنند.

2- اگر شما عاشق شغل خود باشید بدون تردید شادابی در تمامی وجوه زندگی کاری شما جریان خواهد یافت و همان طور که می دانید شادابی بستر مناسبی برای پرورش خلاقیت و نوآوری است.چگونه عاشق یک کار شویم

از سوی دیگر شادابی زمینه ساز برقراری ارتباط اثربخش و کسب جایگاه اجتماعی مناسب در تعاملات روزمره است. فردی که عاشق شغل خود باشد از نیرو و هیجان مثبت برای برقراری ارتباطات اثربخش تری برخوردار است.

3- اگر شما عاشق شغل خود باشید بسیار سریع تر از سایرین به ثروت و خوش نامی دست پیدا می کنید. شما از نیروهای درونی برخوردار هستید که می توانند ابزارهای بسیار موثری در کسب شهرت و خوش نامی باشند. مطالعه افراد موفق این نکته را تایید می کند، افرادی که عاشق شغل خود بوده اند در بسیاری از کارها از دیگران موفق ترعمل کرده اند و نسبت به آنها سرآمد بوده اند.

4- هرگز این نکته طلایی را فراموش نکنید که افراد موفق و هوشیار شغل خود را بر اساس  میزان بازدهی اولیه انتخاب نمی کنند چرا که دستیابی به بلندای موفقیت نیازمند صرف زمان است. کسانی به موفقیت دست پیدا خواهند کرد که در این مسیر ثبات قدم برخوردار باشند.این افراد همواره این اصل طلایی را رعایت می کنند:

” وقتی چشم های شما عاشق باشد دورترین فاصله ها در یک قدمی شما خواهد بود.”

بر این اساس توصیه می شود حتی در تربیت فرزندان خود فراموش نکنیم که نمی بایست شغل را بر اساس معیارهای خود به آنها تحمیل کنیم بلکه بایست به آنها کمک کنیم تا عاشق شغل شان باشند.

چگونه عاشق یک کار شویم
چگونه عاشق یک کار شویم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *