وابستگی عاطفی و عشق غالباً شبیه هم به نظر میرسند. طبیعی است که بر روی افرادی که برایمان مهم هستند و دوستشان داریم، سرمایهگذاری عاطفی کنیم، اما اگر احساس کنید که نمیتوانید بدون عشقتان، یکی از اعضاء خانواده یا دوستانتان خوشبخت و خوشحال باشید، از مرز عشق عبور کردهاید و وارد قلمرو وابستگی عاطفی شدهاید. وابستگی عاطفی برای خودتان و رابطهتان دردسرساز میشود، خوشبختانه روشهای پرشماری برای بازیابی استقلال عاطفی یا پیشگیری از دلبستگی شدید به رابطه وجود دارد.
فهرست مطالب
اعتیاد یا وابستگی عاطفی غالباً در روابط، به ویژه در روابط زناشویی و عاشقانه به وجود میآید و در نتیجه رابطه حالت حمایتکنندگی خود را از دست میدهد و به مانعی برای رشد و حتی تهدیدی برای سلامت ذهنی همسران تبدیل میشود.اگر از رابطهتان راضی نیستید و در رابطه احساس خوشبختی نمیکنید، این احساس نارضایتی احتمالاً پیآمد قرار گرفتن در موقعیتی است که ایجاد وابستگی و اعتیاد کرده است. بنابراین برای این که با آگاهی بیشتری عمل کنید، در این بخش با نشانههایی آشنا میشوید که بیانگر سطوح مختلف وابستگی عاطفی به طرف مقابل است:
• در وهله نخست اگر در رابطه زجر میکشید و دچار احساسات آزاردهندهای مانند ناراحتی یا اضطراب هستید، اما در عین حال نمیتوانید مسیر زندگیتان را تغییر بدهید یا او را ترک کنید، به احتمال زیاد دچار حدی از وابستگی عاطفی شدهاید. درست است که روابط عاشقانه پیچیده هستند و برای حفظ و بهبود آنها باید تلاش کنید، اما لازم نیست که زجر بکشید.
چگونه عاطفی نباشیم
• یکی از بارزترین نشانههای وابستگی عاطفی این است که هیچ فعالیتی را خارج از محدوده رابطه انجام نمیدهید. اگر تمام فعالیتها و روابط اجتماعیتان، از سرگرمی و مطالعه گرفته تا شغل و دوستان محدود به رابطه است و اگر تمام کارها را با عشقتان انجام میدهید، احتمالاً دچار وابستگی عاطفی شدهاید.
• ناتوانی در تنها ماندن یکی دیگر از ویژگیهای وابستگی عاطفی است. احتمالاً آنقدر به شریک شدن با همسرتان در همه چیز عادت کردهاید که راه دیگری را برای به تنهایی انجام دادن کارها بلد نیستید، شاید هم نگرانی کلافهتان میکند، نگرانی از این که مبادا اتفاقی برای عشقتان بیفتد یا این که شک مانند خوره وجودتان را میخورد که او الان مشغول انجام چه کاری است.
• فکر میکنید یا باور دارید که بدون عشقتان نمیتوانید زندگی کنید یا این که زندگیتان بدون او بیمعنا است و تمام جهان برایتان در او خلاصه میشود. این تصورات از علائم بارز وابستگی عاطفی به شمار میآید.
• حسادت غالباً یکی دیگر از علائم شاخص وابستگی عاطفی به شمار میآید، چرا که حسادت از فقدان ارتباط و احساس شک و ناامنی در رابطه نشأت میگیرد.
دلایل متعددی برای ایجاد وابستگی عاطفی وجود دارد. وابستگی عاطفی گاهی اوقات نتیجه این واقعیت است که ما یاد نگرفتهایم تا سختیهای زندگی را تحمل کنیم و بنابراین نمیتوانیم شریک عاطفیای را که آزارمان میدهد، ترک کنیم، چرا که از تغییر یا تنها ماندن میترسیم. در موارد حاد حتی اگر مورد سوءاستفاده قرار بگیریم یا با ما بدرفتاری شود، باز هم نمیتوانیم یار بیرحممان را ترک کنیم.در بعضی موارد به دلیل مشکلات مربوط به اعتماد به نفس و عزت نفس به شریک زندگیمان وابسته میشویم، به این امید که به این ترتیب احساس خوبی درباره خودمان پیدا کنیم، او تحسینمان کند یا به آن احساس امنیت و ثباتی برسیم که خودمان نتوانستهایم در خودمان ایجاد کنیم.افتادن در دام وابستگی عاطفی هر دلیلی که داشته باشد، در نهایت مشکل فردی است که به شریک عاطفیاش وابسته شده است و او است که باید شخصیت خودش را بهبود بدهد تا رابطه سالمی را پایهریزی کند. از سوی دیگر توقعات بیش از حد، انتظار همراهی دائمی، حسادت و هزار و یک مشکل دیگر که برخاسته از وابستگی عاطفی است، رابطه را به سراشیبی سقوط میکشاند.
برای این که متوجه شوید آیا دچار وابستگی عاطفی شدهاید یا خیر، سوالات زیر را از خودتان بپرسید:
• آیا برای خودتان شخصیتی را خلق میکنید که فکر میکنید عاشقش هستید؟
• آیا متوجه شدهاید که در روابط گذشتهتان عادت داشتهاید تا از معشوقتان یک بت و یک مرد ایدهآل بسازید؟
• آیا خصوصیاتی را که دوست دارید، به محبوبتان نسبت میدهید و خصوصیات واقعی او را نادیده میگیرید؟
• آیا به جای آن که به شخصیت واقعی عشقتان توجه کنید، عمدتاً بر روی رفتار او با خودتان متمرکز میشوید؟
• آیا عمیقاً تحت تاثیر رفتارش با خودتان قرار دارید که باعث میشود خودتان را خاص و منحصر به فرد حس کنید؟
• آیا همسرتان را مسئول خوشبختی، امنیت و ارزشمند بودن خود میدانید؟
• آیا وقتی در کنار عشقتان نیستید، یا وقتی او برخلاف انتظارتان با شما تماس نمیگیرد، مضطرب و وحشتزده میشوید؟
• آیا فهرست بلندبالایی از انتظارات و خواستهها دارید که متوقعید همسرتان آنها را برآورده کند تا امنیت و عشق را حس کنید؟
• آیا احساس میکنید که بدون او نمیتوانید زندگی کنید؟
• آیا از فکر از دست دادنش ترس بر وجودتان مستولی میشود؟
• اگر عشقتان به شما توجه نکند و شما را تایید نکند، از درون احساس پوچی و تنهایی میکنید؟
• نسبت به همسرتان حسادت میکنید و خودتان را مالک او میدانید؟
• آیا رفتار همسرتان را تحت کنترل میگیرید تا او کارها را به همان شیوهای که شما دوست دارید، انجام بدهد؟
• عشقی که برخاسته از ترس باشد، عشق نیست احتیاج است.
وابستگی عاطفی از احساس پوچی درونی نشأت میگیرد. این احساس پوچی زمانی ایجاد میشود که خودتان را ترک کنید و از همسرتان انتظار داشته باشید که خلأ وجودیتان را پر کند و عشق و امنیت را در وجودتان تزریق کند.وقتی همسرتان را مسئول خوشبختی، امنیت و ارزشمند بودن خود بدانید، احساس میکنید که باید بر رفتارش نظارت داشته باشید تا شما را به روشی که میخواهید و میپسندید، دوست داشته باشد.
عشق و کنترلگری فرسنگها با هم فاصله دارند. هر دو طرف یک رابطه در بستر عشق واقعی فرصت رشد و بالندگی دارند و عشق از مصالح و منافع آنها حمایت میکند، به عبارت دیگر عاشق هرگز سعی نمیکند معشوقش را تحت کنترل بگیرد یا او را به انحصار خود دربیاورد. بنیان عشق بر بخشندگی و شراکت استوار است، عاشق گیرنده نیست، دهنده است. عشق با احتیاج تفاوت دارد. وقتی عاشق کسی باشید، از صمیم قلب برای خصوصیات ذاتی او، یعنی خصوصیاتی که به مرور زمان از بین نمیرود، ارزش قائل میشوید. عاشق بیشتر از آن که به خصوصیات سطحیتری مانند قیافه، ثروت و قدرت توجه کند، به ویژگیهای ریشهدارتر و بادوامتر قلب و روح اهمیت میدهد.چالش عشق واقعی اینجا است که شاید همیشه نتوانید در ازاء عشقی که به محبوبتان میدهید، عشقش را دریافت کنید. متمرکز شدن بر روی دریافت عشق باعث میشود که قلبتان را ببندید و رفتاری کنترل کننده در پیش بگیرید و به این ترتیب عشق را در وجود خودتان و در نفس رابطهتان بکشید. حال آن که اگر روی عاشق بودن و دوست داشتن تمرکز کنید و در لحظه لحظه زندگی سعی کنید آنچه را که برای خودتان و محبوبتان دوستداشتنی است، کشف کنید، قلبتان به روی عشق و زندگی باز میماند. چنانچه همواره عشق و مهربانی را برای خودتان و دیگران بخواهید، میتوانید عشق واقعی را تجربه کنید.اگر خودتان، ذات زیبا و شگفتانگیز خودتان را دوست نداشته باشید، نمیتوانید ذات دیگری را ببینید و دوست داشته باشید. وقتی خودتان را نشناسید و برای خودتان ارزش قائل نباشید، به نیازتان برای دریافت عشق وابسته میشوید.وقتی عاشق خودتان باشید، به فرد آسیبپذیری تبدیل نخواهید شد که همواره نیازمندانه در جستجوی تایید و توجه دیگری است. وقتی تایید و توجهی را که نیازمند آن هستید، به خودتان بدهید، به راحتی میتوانید متوجه شوید که چه زمانی یک نفر از شما سوءاستفاده میکند و چه زمانی از صمیم قلب به خود واقعیتان اهمیت میدهد.رمز عاشق شدن و عاشق ماندن این است که ابتدا عاشق خود بودن را یاد بگیرید.
1- با خودتان صادق باشید و سعی کنید ریشههای وابستگی را پیدا کنید. شاید چون هرگز مجبور نشدهاید که تنها بمانید، از تنها ماندن میترسید، شاید هم عزت نفستان وابسته به تعریفها و تحسینهای او است. راجع به این موضوع فکر کنید، چون ریشهیابی کردن این وابستگی، شرط اصلی غلبه به آن است.
2- با تنهایی خودتان کنار بیایید. فضاهایی را پیدا کنید که در ظرف آنها بتوانید بدون در کنار داشتن عشقتان، خود واقعیتان باشید و از همه مهمتر از آن فعالیت لذت ببرید: این کار را میتوانید با یوگا، پیوستن به یک گروه کوهنوردی، ثبتنام در کلاس عکاسی و .. شروع کنید، نکته مهم این است که فعالیتی را انتخاب کنید که همیشه دوست داشتهاید آن را انجام دهید و به آن علاقهمندید. نتیجه مهمی که از این کار میگیرید، این است که اطمینان خاطر پیدا میکنید، جنبهای از شخصیتتان هست که وجود آن وابسته به طرف مقابلتان نیست.
3- به افکار منفی خود، به ویژه حسادت، ترس و … توجه کنید و سعی کنید خودتان را از این احساسات منفی قویتر کنید. وقتی متوجه میشوید که در حال سقوط در گردابی از افکار منفی هستید، از خانه بیرون بروید، کمی پیادهروی کنید یا با یکی از نزدیکان مطمئن خود تماس بگیرید و درباره این احساسات با او صحبت کنید.
4- با عشقتان حرف بزنید. ارتباط رکن اصلی هر رابطهای است. وقتی با عشقتان حرف میزنید و ارتباط برقرار میکنید، تجاربتان را با او در میان میگذارید، به این ترتیب او میفهمد که درگیر چه احساسات و افکاری هستید و امیدوارید که چه تغییراتی در زندگیتان ایجاد شود. در نتیجه میتوانید از خودتان حمایت کنید و خودتان را بهتر بفهمید.
5- به مشاور مراجعه کنید. البته مراجعه به مشاور زمانی توصیه میشود که خودتان به تنهایی نتوانید راهی را برای تغییر دادن خودتان پیدا کنید.
سفر زندگی سرشار از وقایع جدید و شگفتانگیزی است که فرصتهای فراوانی را برای یادگیری در اختیارمان قرار میدهد، اگر خود را از زیر بار ترس و اضطراب رها کنیم، میتوانیم از همه چیز، به ویژه رابطهمان به رضایتبخشترین شکل ممکن لذت ببریم.
وابستگی در رابطه تعاریف، نشانهها و دلایل مختلفی دارد. گاهی اوقات ممکن است فرد درگیر رابطهای شود که مدتها زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد. برای رهایی از این وابستگی بهتر است ابتدا با خود صادق باشید و ریشه وابستگی را پیدا کنید، با معاشرت بیشتر و حضور در اجتماع تنهایی خود را برطرف کنید، از تفکرات منفی دوری کنید. با فرد مقابلتان صحبت کنید و از همه مهمتر به مشاور مراجعه نمایید. گاها ادامه رابطه نه به خاطر عشق بلکه به خاطر وابستگی عاطفی و روحی و روانی به فرد مقابل است. چنین رابطهای در اکثر موارد دوام نخواهد آورد و هر چه بیشتر ادامه یابد، اتمام آن عواقب جدی تری به دنبال خواهد داشت و میتواند به شدت آسیب زننده باشد. از این رو به شما توصیه میشود موارد فوق را در نظر گرفته و همچنین هر چه سریعتر با یک مشاور مجرب مشورت نمایید تا ابعاد و جوانب رابطهتان به صورت جامع بررسی گردد و راهکارهای مناسب پیش روی شما قرار گیرد.
عشقت رو جذب کن
میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…
عضویت در خبرنامه رادیو عشق
27 بازدید
چگونه عاطفی نباشیم
78 بازدید
76 بازدید
151 بازدید
136 بازدید
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم
آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6
تلفن پشتیبانی:02146015870
رزرو نوبت مشاوره
انجمن روانشناسی آمریکا
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران
سازمان بهزیستی ایران
انجمن روانشناسی ایران
وابستگی عاطفی و عشق غالباً شبیه هم به نظر میرسند. طبیعی است که بر روی افرادی که برایمان مهم هستند و دوستشان داریم، سرمایهگذاری عاطفی کنیم، اما اگر احساس کنید که نمیتوانید بدون عشقتان، یکی از اعضاء خانواده یا دوستانتان خوشبخت و خوشحال باشید، از مرز عشق عبور کردهاید و وارد قلمرو وابستگی عاطفی شدهاید. وابستگی عاطفی برای خودتان و رابطهتان دردسرساز میشود، خوشبختانه روشهای پرشماری برای بازیابی استقلال عاطفی یا پیشگیری از دلبستگی شدید به رابطه وجود دارد.
فهرست مطالب
اعتیاد یا وابستگی عاطفی غالباً در روابط، به ویژه در روابط زناشویی و عاشقانه به وجود میآید و در نتیجه رابطه حالت حمایتکنندگی خود را از دست میدهد و به مانعی برای رشد و حتی تهدیدی برای سلامت ذهنی همسران تبدیل میشود.اگر از رابطهتان راضی نیستید و در رابطه احساس خوشبختی نمیکنید، این احساس نارضایتی احتمالاً پیآمد قرار گرفتن در موقعیتی است که ایجاد وابستگی و اعتیاد کرده است. بنابراین برای این که با آگاهی بیشتری عمل کنید، در این بخش با نشانههایی آشنا میشوید که بیانگر سطوح مختلف وابستگی عاطفی به طرف مقابل است:
• در وهله نخست اگر در رابطه زجر میکشید و دچار احساسات آزاردهندهای مانند ناراحتی یا اضطراب هستید، اما در عین حال نمیتوانید مسیر زندگیتان را تغییر بدهید یا او را ترک کنید، به احتمال زیاد دچار حدی از وابستگی عاطفی شدهاید. درست است که روابط عاشقانه پیچیده هستند و برای حفظ و بهبود آنها باید تلاش کنید، اما لازم نیست که زجر بکشید.
چگونه عاطفی نباشیم
• یکی از بارزترین نشانههای وابستگی عاطفی این است که هیچ فعالیتی را خارج از محدوده رابطه انجام نمیدهید. اگر تمام فعالیتها و روابط اجتماعیتان، از سرگرمی و مطالعه گرفته تا شغل و دوستان محدود به رابطه است و اگر تمام کارها را با عشقتان انجام میدهید، احتمالاً دچار وابستگی عاطفی شدهاید.
• ناتوانی در تنها ماندن یکی دیگر از ویژگیهای وابستگی عاطفی است. احتمالاً آنقدر به شریک شدن با همسرتان در همه چیز عادت کردهاید که راه دیگری را برای به تنهایی انجام دادن کارها بلد نیستید، شاید هم نگرانی کلافهتان میکند، نگرانی از این که مبادا اتفاقی برای عشقتان بیفتد یا این که شک مانند خوره وجودتان را میخورد که او الان مشغول انجام چه کاری است.
• فکر میکنید یا باور دارید که بدون عشقتان نمیتوانید زندگی کنید یا این که زندگیتان بدون او بیمعنا است و تمام جهان برایتان در او خلاصه میشود. این تصورات از علائم بارز وابستگی عاطفی به شمار میآید.
• حسادت غالباً یکی دیگر از علائم شاخص وابستگی عاطفی به شمار میآید، چرا که حسادت از فقدان ارتباط و احساس شک و ناامنی در رابطه نشأت میگیرد.
دلایل متعددی برای ایجاد وابستگی عاطفی وجود دارد. وابستگی عاطفی گاهی اوقات نتیجه این واقعیت است که ما یاد نگرفتهایم تا سختیهای زندگی را تحمل کنیم و بنابراین نمیتوانیم شریک عاطفیای را که آزارمان میدهد، ترک کنیم، چرا که از تغییر یا تنها ماندن میترسیم. در موارد حاد حتی اگر مورد سوءاستفاده قرار بگیریم یا با ما بدرفتاری شود، باز هم نمیتوانیم یار بیرحممان را ترک کنیم.در بعضی موارد به دلیل مشکلات مربوط به اعتماد به نفس و عزت نفس به شریک زندگیمان وابسته میشویم، به این امید که به این ترتیب احساس خوبی درباره خودمان پیدا کنیم، او تحسینمان کند یا به آن احساس امنیت و ثباتی برسیم که خودمان نتوانستهایم در خودمان ایجاد کنیم.افتادن در دام وابستگی عاطفی هر دلیلی که داشته باشد، در نهایت مشکل فردی است که به شریک عاطفیاش وابسته شده است و او است که باید شخصیت خودش را بهبود بدهد تا رابطه سالمی را پایهریزی کند. از سوی دیگر توقعات بیش از حد، انتظار همراهی دائمی، حسادت و هزار و یک مشکل دیگر که برخاسته از وابستگی عاطفی است، رابطه را به سراشیبی سقوط میکشاند.
برای این که متوجه شوید آیا دچار وابستگی عاطفی شدهاید یا خیر، سوالات زیر را از خودتان بپرسید:
• آیا برای خودتان شخصیتی را خلق میکنید که فکر میکنید عاشقش هستید؟
• آیا متوجه شدهاید که در روابط گذشتهتان عادت داشتهاید تا از معشوقتان یک بت و یک مرد ایدهآل بسازید؟
• آیا خصوصیاتی را که دوست دارید، به محبوبتان نسبت میدهید و خصوصیات واقعی او را نادیده میگیرید؟
• آیا به جای آن که به شخصیت واقعی عشقتان توجه کنید، عمدتاً بر روی رفتار او با خودتان متمرکز میشوید؟
• آیا عمیقاً تحت تاثیر رفتارش با خودتان قرار دارید که باعث میشود خودتان را خاص و منحصر به فرد حس کنید؟
• آیا همسرتان را مسئول خوشبختی، امنیت و ارزشمند بودن خود میدانید؟
• آیا وقتی در کنار عشقتان نیستید، یا وقتی او برخلاف انتظارتان با شما تماس نمیگیرد، مضطرب و وحشتزده میشوید؟
• آیا فهرست بلندبالایی از انتظارات و خواستهها دارید که متوقعید همسرتان آنها را برآورده کند تا امنیت و عشق را حس کنید؟
• آیا احساس میکنید که بدون او نمیتوانید زندگی کنید؟
• آیا از فکر از دست دادنش ترس بر وجودتان مستولی میشود؟
• اگر عشقتان به شما توجه نکند و شما را تایید نکند، از درون احساس پوچی و تنهایی میکنید؟
• نسبت به همسرتان حسادت میکنید و خودتان را مالک او میدانید؟
• آیا رفتار همسرتان را تحت کنترل میگیرید تا او کارها را به همان شیوهای که شما دوست دارید، انجام بدهد؟
• عشقی که برخاسته از ترس باشد، عشق نیست احتیاج است.
وابستگی عاطفی از احساس پوچی درونی نشأت میگیرد. این احساس پوچی زمانی ایجاد میشود که خودتان را ترک کنید و از همسرتان انتظار داشته باشید که خلأ وجودیتان را پر کند و عشق و امنیت را در وجودتان تزریق کند.وقتی همسرتان را مسئول خوشبختی، امنیت و ارزشمند بودن خود بدانید، احساس میکنید که باید بر رفتارش نظارت داشته باشید تا شما را به روشی که میخواهید و میپسندید، دوست داشته باشد.
عشق و کنترلگری فرسنگها با هم فاصله دارند. هر دو طرف یک رابطه در بستر عشق واقعی فرصت رشد و بالندگی دارند و عشق از مصالح و منافع آنها حمایت میکند، به عبارت دیگر عاشق هرگز سعی نمیکند معشوقش را تحت کنترل بگیرد یا او را به انحصار خود دربیاورد. بنیان عشق بر بخشندگی و شراکت استوار است، عاشق گیرنده نیست، دهنده است. عشق با احتیاج تفاوت دارد. وقتی عاشق کسی باشید، از صمیم قلب برای خصوصیات ذاتی او، یعنی خصوصیاتی که به مرور زمان از بین نمیرود، ارزش قائل میشوید. عاشق بیشتر از آن که به خصوصیات سطحیتری مانند قیافه، ثروت و قدرت توجه کند، به ویژگیهای ریشهدارتر و بادوامتر قلب و روح اهمیت میدهد.چالش عشق واقعی اینجا است که شاید همیشه نتوانید در ازاء عشقی که به محبوبتان میدهید، عشقش را دریافت کنید. متمرکز شدن بر روی دریافت عشق باعث میشود که قلبتان را ببندید و رفتاری کنترل کننده در پیش بگیرید و به این ترتیب عشق را در وجود خودتان و در نفس رابطهتان بکشید. حال آن که اگر روی عاشق بودن و دوست داشتن تمرکز کنید و در لحظه لحظه زندگی سعی کنید آنچه را که برای خودتان و محبوبتان دوستداشتنی است، کشف کنید، قلبتان به روی عشق و زندگی باز میماند. چنانچه همواره عشق و مهربانی را برای خودتان و دیگران بخواهید، میتوانید عشق واقعی را تجربه کنید.اگر خودتان، ذات زیبا و شگفتانگیز خودتان را دوست نداشته باشید، نمیتوانید ذات دیگری را ببینید و دوست داشته باشید. وقتی خودتان را نشناسید و برای خودتان ارزش قائل نباشید، به نیازتان برای دریافت عشق وابسته میشوید.وقتی عاشق خودتان باشید، به فرد آسیبپذیری تبدیل نخواهید شد که همواره نیازمندانه در جستجوی تایید و توجه دیگری است. وقتی تایید و توجهی را که نیازمند آن هستید، به خودتان بدهید، به راحتی میتوانید متوجه شوید که چه زمانی یک نفر از شما سوءاستفاده میکند و چه زمانی از صمیم قلب به خود واقعیتان اهمیت میدهد.رمز عاشق شدن و عاشق ماندن این است که ابتدا عاشق خود بودن را یاد بگیرید.
1- با خودتان صادق باشید و سعی کنید ریشههای وابستگی را پیدا کنید. شاید چون هرگز مجبور نشدهاید که تنها بمانید، از تنها ماندن میترسید، شاید هم عزت نفستان وابسته به تعریفها و تحسینهای او است. راجع به این موضوع فکر کنید، چون ریشهیابی کردن این وابستگی، شرط اصلی غلبه به آن است.
2- با تنهایی خودتان کنار بیایید. فضاهایی را پیدا کنید که در ظرف آنها بتوانید بدون در کنار داشتن عشقتان، خود واقعیتان باشید و از همه مهمتر از آن فعالیت لذت ببرید: این کار را میتوانید با یوگا، پیوستن به یک گروه کوهنوردی، ثبتنام در کلاس عکاسی و .. شروع کنید، نکته مهم این است که فعالیتی را انتخاب کنید که همیشه دوست داشتهاید آن را انجام دهید و به آن علاقهمندید. نتیجه مهمی که از این کار میگیرید، این است که اطمینان خاطر پیدا میکنید، جنبهای از شخصیتتان هست که وجود آن وابسته به طرف مقابلتان نیست.
3- به افکار منفی خود، به ویژه حسادت، ترس و … توجه کنید و سعی کنید خودتان را از این احساسات منفی قویتر کنید. وقتی متوجه میشوید که در حال سقوط در گردابی از افکار منفی هستید، از خانه بیرون بروید، کمی پیادهروی کنید یا با یکی از نزدیکان مطمئن خود تماس بگیرید و درباره این احساسات با او صحبت کنید.
4- با عشقتان حرف بزنید. ارتباط رکن اصلی هر رابطهای است. وقتی با عشقتان حرف میزنید و ارتباط برقرار میکنید، تجاربتان را با او در میان میگذارید، به این ترتیب او میفهمد که درگیر چه احساسات و افکاری هستید و امیدوارید که چه تغییراتی در زندگیتان ایجاد شود. در نتیجه میتوانید از خودتان حمایت کنید و خودتان را بهتر بفهمید.
5- به مشاور مراجعه کنید. البته مراجعه به مشاور زمانی توصیه میشود که خودتان به تنهایی نتوانید راهی را برای تغییر دادن خودتان پیدا کنید.
سفر زندگی سرشار از وقایع جدید و شگفتانگیزی است که فرصتهای فراوانی را برای یادگیری در اختیارمان قرار میدهد، اگر خود را از زیر بار ترس و اضطراب رها کنیم، میتوانیم از همه چیز، به ویژه رابطهمان به رضایتبخشترین شکل ممکن لذت ببریم.
وابستگی در رابطه تعاریف، نشانهها و دلایل مختلفی دارد. گاهی اوقات ممکن است فرد درگیر رابطهای شود که مدتها زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد. برای رهایی از این وابستگی بهتر است ابتدا با خود صادق باشید و ریشه وابستگی را پیدا کنید، با معاشرت بیشتر و حضور در اجتماع تنهایی خود را برطرف کنید، از تفکرات منفی دوری کنید. با فرد مقابلتان صحبت کنید و از همه مهمتر به مشاور مراجعه نمایید. گاها ادامه رابطه نه به خاطر عشق بلکه به خاطر وابستگی عاطفی و روحی و روانی به فرد مقابل است. چنین رابطهای در اکثر موارد دوام نخواهد آورد و هر چه بیشتر ادامه یابد، اتمام آن عواقب جدی تری به دنبال خواهد داشت و میتواند به شدت آسیب زننده باشد. از این رو به شما توصیه میشود موارد فوق را در نظر گرفته و همچنین هر چه سریعتر با یک مشاور مجرب مشورت نمایید تا ابعاد و جوانب رابطهتان به صورت جامع بررسی گردد و راهکارهای مناسب پیش روی شما قرار گیرد.
عشقت رو جذب کن
میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…
عضویت در خبرنامه رادیو عشق
27 بازدید
چگونه عاطفی نباشیم
78 بازدید
76 بازدید
151 بازدید
136 بازدید
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم
آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6
تلفن پشتیبانی:02146015870
رزرو نوبت مشاوره
انجمن روانشناسی آمریکا
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران
سازمان بهزیستی ایران
انجمن روانشناسی ایران
وابستگی عاطفی و عشق غالباً شبیه هم به نظر میرسند. طبیعی است که بر روی افرادی که برایمان مهم هستند و دوستشان داریم، سرمایهگذاری عاطفی کنیم، اما اگر احساس کنید که نمیتوانید بدون عشقتان، یکی از اعضاء خانواده یا دوستانتان خوشبخت و خوشحال باشید، از مرز عشق عبور کردهاید و وارد قلمرو وابستگی عاطفی شدهاید. وابستگی عاطفی برای خودتان و رابطهتان دردسرساز میشود، خوشبختانه روشهای پرشماری برای بازیابی استقلال عاطفی یا پیشگیری از دلبستگی شدید به رابطه وجود دارد.
فهرست مطالب
اعتیاد یا وابستگی عاطفی غالباً در روابط، به ویژه در روابط زناشویی و عاشقانه به وجود میآید و در نتیجه رابطه حالت حمایتکنندگی خود را از دست میدهد و به مانعی برای رشد و حتی تهدیدی برای سلامت ذهنی همسران تبدیل میشود.اگر از رابطهتان راضی نیستید و در رابطه احساس خوشبختی نمیکنید، این احساس نارضایتی احتمالاً پیآمد قرار گرفتن در موقعیتی است که ایجاد وابستگی و اعتیاد کرده است. بنابراین برای این که با آگاهی بیشتری عمل کنید، در این بخش با نشانههایی آشنا میشوید که بیانگر سطوح مختلف وابستگی عاطفی به طرف مقابل است:
• در وهله نخست اگر در رابطه زجر میکشید و دچار احساسات آزاردهندهای مانند ناراحتی یا اضطراب هستید، اما در عین حال نمیتوانید مسیر زندگیتان را تغییر بدهید یا او را ترک کنید، به احتمال زیاد دچار حدی از وابستگی عاطفی شدهاید. درست است که روابط عاشقانه پیچیده هستند و برای حفظ و بهبود آنها باید تلاش کنید، اما لازم نیست که زجر بکشید.
چگونه عاطفی نباشیم
• یکی از بارزترین نشانههای وابستگی عاطفی این است که هیچ فعالیتی را خارج از محدوده رابطه انجام نمیدهید. اگر تمام فعالیتها و روابط اجتماعیتان، از سرگرمی و مطالعه گرفته تا شغل و دوستان محدود به رابطه است و اگر تمام کارها را با عشقتان انجام میدهید، احتمالاً دچار وابستگی عاطفی شدهاید.
• ناتوانی در تنها ماندن یکی دیگر از ویژگیهای وابستگی عاطفی است. احتمالاً آنقدر به شریک شدن با همسرتان در همه چیز عادت کردهاید که راه دیگری را برای به تنهایی انجام دادن کارها بلد نیستید، شاید هم نگرانی کلافهتان میکند، نگرانی از این که مبادا اتفاقی برای عشقتان بیفتد یا این که شک مانند خوره وجودتان را میخورد که او الان مشغول انجام چه کاری است.
• فکر میکنید یا باور دارید که بدون عشقتان نمیتوانید زندگی کنید یا این که زندگیتان بدون او بیمعنا است و تمام جهان برایتان در او خلاصه میشود. این تصورات از علائم بارز وابستگی عاطفی به شمار میآید.
• حسادت غالباً یکی دیگر از علائم شاخص وابستگی عاطفی به شمار میآید، چرا که حسادت از فقدان ارتباط و احساس شک و ناامنی در رابطه نشأت میگیرد.
دلایل متعددی برای ایجاد وابستگی عاطفی وجود دارد. وابستگی عاطفی گاهی اوقات نتیجه این واقعیت است که ما یاد نگرفتهایم تا سختیهای زندگی را تحمل کنیم و بنابراین نمیتوانیم شریک عاطفیای را که آزارمان میدهد، ترک کنیم، چرا که از تغییر یا تنها ماندن میترسیم. در موارد حاد حتی اگر مورد سوءاستفاده قرار بگیریم یا با ما بدرفتاری شود، باز هم نمیتوانیم یار بیرحممان را ترک کنیم.در بعضی موارد به دلیل مشکلات مربوط به اعتماد به نفس و عزت نفس به شریک زندگیمان وابسته میشویم، به این امید که به این ترتیب احساس خوبی درباره خودمان پیدا کنیم، او تحسینمان کند یا به آن احساس امنیت و ثباتی برسیم که خودمان نتوانستهایم در خودمان ایجاد کنیم.افتادن در دام وابستگی عاطفی هر دلیلی که داشته باشد، در نهایت مشکل فردی است که به شریک عاطفیاش وابسته شده است و او است که باید شخصیت خودش را بهبود بدهد تا رابطه سالمی را پایهریزی کند. از سوی دیگر توقعات بیش از حد، انتظار همراهی دائمی، حسادت و هزار و یک مشکل دیگر که برخاسته از وابستگی عاطفی است، رابطه را به سراشیبی سقوط میکشاند.
برای این که متوجه شوید آیا دچار وابستگی عاطفی شدهاید یا خیر، سوالات زیر را از خودتان بپرسید:
• آیا برای خودتان شخصیتی را خلق میکنید که فکر میکنید عاشقش هستید؟
• آیا متوجه شدهاید که در روابط گذشتهتان عادت داشتهاید تا از معشوقتان یک بت و یک مرد ایدهآل بسازید؟
• آیا خصوصیاتی را که دوست دارید، به محبوبتان نسبت میدهید و خصوصیات واقعی او را نادیده میگیرید؟
• آیا به جای آن که به شخصیت واقعی عشقتان توجه کنید، عمدتاً بر روی رفتار او با خودتان متمرکز میشوید؟
• آیا عمیقاً تحت تاثیر رفتارش با خودتان قرار دارید که باعث میشود خودتان را خاص و منحصر به فرد حس کنید؟
• آیا همسرتان را مسئول خوشبختی، امنیت و ارزشمند بودن خود میدانید؟
• آیا وقتی در کنار عشقتان نیستید، یا وقتی او برخلاف انتظارتان با شما تماس نمیگیرد، مضطرب و وحشتزده میشوید؟
• آیا فهرست بلندبالایی از انتظارات و خواستهها دارید که متوقعید همسرتان آنها را برآورده کند تا امنیت و عشق را حس کنید؟
• آیا احساس میکنید که بدون او نمیتوانید زندگی کنید؟
• آیا از فکر از دست دادنش ترس بر وجودتان مستولی میشود؟
• اگر عشقتان به شما توجه نکند و شما را تایید نکند، از درون احساس پوچی و تنهایی میکنید؟
• نسبت به همسرتان حسادت میکنید و خودتان را مالک او میدانید؟
• آیا رفتار همسرتان را تحت کنترل میگیرید تا او کارها را به همان شیوهای که شما دوست دارید، انجام بدهد؟
• عشقی که برخاسته از ترس باشد، عشق نیست احتیاج است.
وابستگی عاطفی از احساس پوچی درونی نشأت میگیرد. این احساس پوچی زمانی ایجاد میشود که خودتان را ترک کنید و از همسرتان انتظار داشته باشید که خلأ وجودیتان را پر کند و عشق و امنیت را در وجودتان تزریق کند.وقتی همسرتان را مسئول خوشبختی، امنیت و ارزشمند بودن خود بدانید، احساس میکنید که باید بر رفتارش نظارت داشته باشید تا شما را به روشی که میخواهید و میپسندید، دوست داشته باشد.
عشق و کنترلگری فرسنگها با هم فاصله دارند. هر دو طرف یک رابطه در بستر عشق واقعی فرصت رشد و بالندگی دارند و عشق از مصالح و منافع آنها حمایت میکند، به عبارت دیگر عاشق هرگز سعی نمیکند معشوقش را تحت کنترل بگیرد یا او را به انحصار خود دربیاورد. بنیان عشق بر بخشندگی و شراکت استوار است، عاشق گیرنده نیست، دهنده است. عشق با احتیاج تفاوت دارد. وقتی عاشق کسی باشید، از صمیم قلب برای خصوصیات ذاتی او، یعنی خصوصیاتی که به مرور زمان از بین نمیرود، ارزش قائل میشوید. عاشق بیشتر از آن که به خصوصیات سطحیتری مانند قیافه، ثروت و قدرت توجه کند، به ویژگیهای ریشهدارتر و بادوامتر قلب و روح اهمیت میدهد.چالش عشق واقعی اینجا است که شاید همیشه نتوانید در ازاء عشقی که به محبوبتان میدهید، عشقش را دریافت کنید. متمرکز شدن بر روی دریافت عشق باعث میشود که قلبتان را ببندید و رفتاری کنترل کننده در پیش بگیرید و به این ترتیب عشق را در وجود خودتان و در نفس رابطهتان بکشید. حال آن که اگر روی عاشق بودن و دوست داشتن تمرکز کنید و در لحظه لحظه زندگی سعی کنید آنچه را که برای خودتان و محبوبتان دوستداشتنی است، کشف کنید، قلبتان به روی عشق و زندگی باز میماند. چنانچه همواره عشق و مهربانی را برای خودتان و دیگران بخواهید، میتوانید عشق واقعی را تجربه کنید.اگر خودتان، ذات زیبا و شگفتانگیز خودتان را دوست نداشته باشید، نمیتوانید ذات دیگری را ببینید و دوست داشته باشید. وقتی خودتان را نشناسید و برای خودتان ارزش قائل نباشید، به نیازتان برای دریافت عشق وابسته میشوید.وقتی عاشق خودتان باشید، به فرد آسیبپذیری تبدیل نخواهید شد که همواره نیازمندانه در جستجوی تایید و توجه دیگری است. وقتی تایید و توجهی را که نیازمند آن هستید، به خودتان بدهید، به راحتی میتوانید متوجه شوید که چه زمانی یک نفر از شما سوءاستفاده میکند و چه زمانی از صمیم قلب به خود واقعیتان اهمیت میدهد.رمز عاشق شدن و عاشق ماندن این است که ابتدا عاشق خود بودن را یاد بگیرید.
1- با خودتان صادق باشید و سعی کنید ریشههای وابستگی را پیدا کنید. شاید چون هرگز مجبور نشدهاید که تنها بمانید، از تنها ماندن میترسید، شاید هم عزت نفستان وابسته به تعریفها و تحسینهای او است. راجع به این موضوع فکر کنید، چون ریشهیابی کردن این وابستگی، شرط اصلی غلبه به آن است.
2- با تنهایی خودتان کنار بیایید. فضاهایی را پیدا کنید که در ظرف آنها بتوانید بدون در کنار داشتن عشقتان، خود واقعیتان باشید و از همه مهمتر از آن فعالیت لذت ببرید: این کار را میتوانید با یوگا، پیوستن به یک گروه کوهنوردی، ثبتنام در کلاس عکاسی و .. شروع کنید، نکته مهم این است که فعالیتی را انتخاب کنید که همیشه دوست داشتهاید آن را انجام دهید و به آن علاقهمندید. نتیجه مهمی که از این کار میگیرید، این است که اطمینان خاطر پیدا میکنید، جنبهای از شخصیتتان هست که وجود آن وابسته به طرف مقابلتان نیست.
3- به افکار منفی خود، به ویژه حسادت، ترس و … توجه کنید و سعی کنید خودتان را از این احساسات منفی قویتر کنید. وقتی متوجه میشوید که در حال سقوط در گردابی از افکار منفی هستید، از خانه بیرون بروید، کمی پیادهروی کنید یا با یکی از نزدیکان مطمئن خود تماس بگیرید و درباره این احساسات با او صحبت کنید.
4- با عشقتان حرف بزنید. ارتباط رکن اصلی هر رابطهای است. وقتی با عشقتان حرف میزنید و ارتباط برقرار میکنید، تجاربتان را با او در میان میگذارید، به این ترتیب او میفهمد که درگیر چه احساسات و افکاری هستید و امیدوارید که چه تغییراتی در زندگیتان ایجاد شود. در نتیجه میتوانید از خودتان حمایت کنید و خودتان را بهتر بفهمید.
5- به مشاور مراجعه کنید. البته مراجعه به مشاور زمانی توصیه میشود که خودتان به تنهایی نتوانید راهی را برای تغییر دادن خودتان پیدا کنید.
سفر زندگی سرشار از وقایع جدید و شگفتانگیزی است که فرصتهای فراوانی را برای یادگیری در اختیارمان قرار میدهد، اگر خود را از زیر بار ترس و اضطراب رها کنیم، میتوانیم از همه چیز، به ویژه رابطهمان به رضایتبخشترین شکل ممکن لذت ببریم.
وابستگی در رابطه تعاریف، نشانهها و دلایل مختلفی دارد. گاهی اوقات ممکن است فرد درگیر رابطهای شود که مدتها زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد. برای رهایی از این وابستگی بهتر است ابتدا با خود صادق باشید و ریشه وابستگی را پیدا کنید، با معاشرت بیشتر و حضور در اجتماع تنهایی خود را برطرف کنید، از تفکرات منفی دوری کنید. با فرد مقابلتان صحبت کنید و از همه مهمتر به مشاور مراجعه نمایید. گاها ادامه رابطه نه به خاطر عشق بلکه به خاطر وابستگی عاطفی و روحی و روانی به فرد مقابل است. چنین رابطهای در اکثر موارد دوام نخواهد آورد و هر چه بیشتر ادامه یابد، اتمام آن عواقب جدی تری به دنبال خواهد داشت و میتواند به شدت آسیب زننده باشد. از این رو به شما توصیه میشود موارد فوق را در نظر گرفته و همچنین هر چه سریعتر با یک مشاور مجرب مشورت نمایید تا ابعاد و جوانب رابطهتان به صورت جامع بررسی گردد و راهکارهای مناسب پیش روی شما قرار گیرد.
عشقت رو جذب کن
میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…
عضویت در خبرنامه رادیو عشق
27 بازدید
چگونه عاطفی نباشیم
78 بازدید
76 بازدید
151 بازدید
136 بازدید
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم
آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6
تلفن پشتیبانی:02146015870
رزرو نوبت مشاوره
انجمن روانشناسی آمریکا
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران
سازمان بهزیستی ایران
انجمن روانشناسی ایران
وابستگی عاطفی و عشق غالباً شبیه هم به نظر میرسند. طبیعی است که بر روی افرادی که برایمان مهم هستند و دوستشان داریم، سرمایهگذاری عاطفی کنیم، اما اگر احساس کنید که نمیتوانید بدون عشقتان، یکی از اعضاء خانواده یا دوستانتان خوشبخت و خوشحال باشید، از مرز عشق عبور کردهاید و وارد قلمرو وابستگی عاطفی شدهاید. وابستگی عاطفی برای خودتان و رابطهتان دردسرساز میشود، خوشبختانه روشهای پرشماری برای بازیابی استقلال عاطفی یا پیشگیری از دلبستگی شدید به رابطه وجود دارد.
فهرست مطالب
اعتیاد یا وابستگی عاطفی غالباً در روابط، به ویژه در روابط زناشویی و عاشقانه به وجود میآید و در نتیجه رابطه حالت حمایتکنندگی خود را از دست میدهد و به مانعی برای رشد و حتی تهدیدی برای سلامت ذهنی همسران تبدیل میشود.اگر از رابطهتان راضی نیستید و در رابطه احساس خوشبختی نمیکنید، این احساس نارضایتی احتمالاً پیآمد قرار گرفتن در موقعیتی است که ایجاد وابستگی و اعتیاد کرده است. بنابراین برای این که با آگاهی بیشتری عمل کنید، در این بخش با نشانههایی آشنا میشوید که بیانگر سطوح مختلف وابستگی عاطفی به طرف مقابل است:
• در وهله نخست اگر در رابطه زجر میکشید و دچار احساسات آزاردهندهای مانند ناراحتی یا اضطراب هستید، اما در عین حال نمیتوانید مسیر زندگیتان را تغییر بدهید یا او را ترک کنید، به احتمال زیاد دچار حدی از وابستگی عاطفی شدهاید. درست است که روابط عاشقانه پیچیده هستند و برای حفظ و بهبود آنها باید تلاش کنید، اما لازم نیست که زجر بکشید.
چگونه عاطفی نباشیم
• یکی از بارزترین نشانههای وابستگی عاطفی این است که هیچ فعالیتی را خارج از محدوده رابطه انجام نمیدهید. اگر تمام فعالیتها و روابط اجتماعیتان، از سرگرمی و مطالعه گرفته تا شغل و دوستان محدود به رابطه است و اگر تمام کارها را با عشقتان انجام میدهید، احتمالاً دچار وابستگی عاطفی شدهاید.
• ناتوانی در تنها ماندن یکی دیگر از ویژگیهای وابستگی عاطفی است. احتمالاً آنقدر به شریک شدن با همسرتان در همه چیز عادت کردهاید که راه دیگری را برای به تنهایی انجام دادن کارها بلد نیستید، شاید هم نگرانی کلافهتان میکند، نگرانی از این که مبادا اتفاقی برای عشقتان بیفتد یا این که شک مانند خوره وجودتان را میخورد که او الان مشغول انجام چه کاری است.
• فکر میکنید یا باور دارید که بدون عشقتان نمیتوانید زندگی کنید یا این که زندگیتان بدون او بیمعنا است و تمام جهان برایتان در او خلاصه میشود. این تصورات از علائم بارز وابستگی عاطفی به شمار میآید.
• حسادت غالباً یکی دیگر از علائم شاخص وابستگی عاطفی به شمار میآید، چرا که حسادت از فقدان ارتباط و احساس شک و ناامنی در رابطه نشأت میگیرد.
دلایل متعددی برای ایجاد وابستگی عاطفی وجود دارد. وابستگی عاطفی گاهی اوقات نتیجه این واقعیت است که ما یاد نگرفتهایم تا سختیهای زندگی را تحمل کنیم و بنابراین نمیتوانیم شریک عاطفیای را که آزارمان میدهد، ترک کنیم، چرا که از تغییر یا تنها ماندن میترسیم. در موارد حاد حتی اگر مورد سوءاستفاده قرار بگیریم یا با ما بدرفتاری شود، باز هم نمیتوانیم یار بیرحممان را ترک کنیم.در بعضی موارد به دلیل مشکلات مربوط به اعتماد به نفس و عزت نفس به شریک زندگیمان وابسته میشویم، به این امید که به این ترتیب احساس خوبی درباره خودمان پیدا کنیم، او تحسینمان کند یا به آن احساس امنیت و ثباتی برسیم که خودمان نتوانستهایم در خودمان ایجاد کنیم.افتادن در دام وابستگی عاطفی هر دلیلی که داشته باشد، در نهایت مشکل فردی است که به شریک عاطفیاش وابسته شده است و او است که باید شخصیت خودش را بهبود بدهد تا رابطه سالمی را پایهریزی کند. از سوی دیگر توقعات بیش از حد، انتظار همراهی دائمی، حسادت و هزار و یک مشکل دیگر که برخاسته از وابستگی عاطفی است، رابطه را به سراشیبی سقوط میکشاند.
برای این که متوجه شوید آیا دچار وابستگی عاطفی شدهاید یا خیر، سوالات زیر را از خودتان بپرسید:
• آیا برای خودتان شخصیتی را خلق میکنید که فکر میکنید عاشقش هستید؟
• آیا متوجه شدهاید که در روابط گذشتهتان عادت داشتهاید تا از معشوقتان یک بت و یک مرد ایدهآل بسازید؟
• آیا خصوصیاتی را که دوست دارید، به محبوبتان نسبت میدهید و خصوصیات واقعی او را نادیده میگیرید؟
• آیا به جای آن که به شخصیت واقعی عشقتان توجه کنید، عمدتاً بر روی رفتار او با خودتان متمرکز میشوید؟
• آیا عمیقاً تحت تاثیر رفتارش با خودتان قرار دارید که باعث میشود خودتان را خاص و منحصر به فرد حس کنید؟
• آیا همسرتان را مسئول خوشبختی، امنیت و ارزشمند بودن خود میدانید؟
• آیا وقتی در کنار عشقتان نیستید، یا وقتی او برخلاف انتظارتان با شما تماس نمیگیرد، مضطرب و وحشتزده میشوید؟
• آیا فهرست بلندبالایی از انتظارات و خواستهها دارید که متوقعید همسرتان آنها را برآورده کند تا امنیت و عشق را حس کنید؟
• آیا احساس میکنید که بدون او نمیتوانید زندگی کنید؟
• آیا از فکر از دست دادنش ترس بر وجودتان مستولی میشود؟
• اگر عشقتان به شما توجه نکند و شما را تایید نکند، از درون احساس پوچی و تنهایی میکنید؟
• نسبت به همسرتان حسادت میکنید و خودتان را مالک او میدانید؟
• آیا رفتار همسرتان را تحت کنترل میگیرید تا او کارها را به همان شیوهای که شما دوست دارید، انجام بدهد؟
• عشقی که برخاسته از ترس باشد، عشق نیست احتیاج است.
وابستگی عاطفی از احساس پوچی درونی نشأت میگیرد. این احساس پوچی زمانی ایجاد میشود که خودتان را ترک کنید و از همسرتان انتظار داشته باشید که خلأ وجودیتان را پر کند و عشق و امنیت را در وجودتان تزریق کند.وقتی همسرتان را مسئول خوشبختی، امنیت و ارزشمند بودن خود بدانید، احساس میکنید که باید بر رفتارش نظارت داشته باشید تا شما را به روشی که میخواهید و میپسندید، دوست داشته باشد.
عشق و کنترلگری فرسنگها با هم فاصله دارند. هر دو طرف یک رابطه در بستر عشق واقعی فرصت رشد و بالندگی دارند و عشق از مصالح و منافع آنها حمایت میکند، به عبارت دیگر عاشق هرگز سعی نمیکند معشوقش را تحت کنترل بگیرد یا او را به انحصار خود دربیاورد. بنیان عشق بر بخشندگی و شراکت استوار است، عاشق گیرنده نیست، دهنده است. عشق با احتیاج تفاوت دارد. وقتی عاشق کسی باشید، از صمیم قلب برای خصوصیات ذاتی او، یعنی خصوصیاتی که به مرور زمان از بین نمیرود، ارزش قائل میشوید. عاشق بیشتر از آن که به خصوصیات سطحیتری مانند قیافه، ثروت و قدرت توجه کند، به ویژگیهای ریشهدارتر و بادوامتر قلب و روح اهمیت میدهد.چالش عشق واقعی اینجا است که شاید همیشه نتوانید در ازاء عشقی که به محبوبتان میدهید، عشقش را دریافت کنید. متمرکز شدن بر روی دریافت عشق باعث میشود که قلبتان را ببندید و رفتاری کنترل کننده در پیش بگیرید و به این ترتیب عشق را در وجود خودتان و در نفس رابطهتان بکشید. حال آن که اگر روی عاشق بودن و دوست داشتن تمرکز کنید و در لحظه لحظه زندگی سعی کنید آنچه را که برای خودتان و محبوبتان دوستداشتنی است، کشف کنید، قلبتان به روی عشق و زندگی باز میماند. چنانچه همواره عشق و مهربانی را برای خودتان و دیگران بخواهید، میتوانید عشق واقعی را تجربه کنید.اگر خودتان، ذات زیبا و شگفتانگیز خودتان را دوست نداشته باشید، نمیتوانید ذات دیگری را ببینید و دوست داشته باشید. وقتی خودتان را نشناسید و برای خودتان ارزش قائل نباشید، به نیازتان برای دریافت عشق وابسته میشوید.وقتی عاشق خودتان باشید، به فرد آسیبپذیری تبدیل نخواهید شد که همواره نیازمندانه در جستجوی تایید و توجه دیگری است. وقتی تایید و توجهی را که نیازمند آن هستید، به خودتان بدهید، به راحتی میتوانید متوجه شوید که چه زمانی یک نفر از شما سوءاستفاده میکند و چه زمانی از صمیم قلب به خود واقعیتان اهمیت میدهد.رمز عاشق شدن و عاشق ماندن این است که ابتدا عاشق خود بودن را یاد بگیرید.
1- با خودتان صادق باشید و سعی کنید ریشههای وابستگی را پیدا کنید. شاید چون هرگز مجبور نشدهاید که تنها بمانید، از تنها ماندن میترسید، شاید هم عزت نفستان وابسته به تعریفها و تحسینهای او است. راجع به این موضوع فکر کنید، چون ریشهیابی کردن این وابستگی، شرط اصلی غلبه به آن است.
2- با تنهایی خودتان کنار بیایید. فضاهایی را پیدا کنید که در ظرف آنها بتوانید بدون در کنار داشتن عشقتان، خود واقعیتان باشید و از همه مهمتر از آن فعالیت لذت ببرید: این کار را میتوانید با یوگا، پیوستن به یک گروه کوهنوردی، ثبتنام در کلاس عکاسی و .. شروع کنید، نکته مهم این است که فعالیتی را انتخاب کنید که همیشه دوست داشتهاید آن را انجام دهید و به آن علاقهمندید. نتیجه مهمی که از این کار میگیرید، این است که اطمینان خاطر پیدا میکنید، جنبهای از شخصیتتان هست که وجود آن وابسته به طرف مقابلتان نیست.
3- به افکار منفی خود، به ویژه حسادت، ترس و … توجه کنید و سعی کنید خودتان را از این احساسات منفی قویتر کنید. وقتی متوجه میشوید که در حال سقوط در گردابی از افکار منفی هستید، از خانه بیرون بروید، کمی پیادهروی کنید یا با یکی از نزدیکان مطمئن خود تماس بگیرید و درباره این احساسات با او صحبت کنید.
4- با عشقتان حرف بزنید. ارتباط رکن اصلی هر رابطهای است. وقتی با عشقتان حرف میزنید و ارتباط برقرار میکنید، تجاربتان را با او در میان میگذارید، به این ترتیب او میفهمد که درگیر چه احساسات و افکاری هستید و امیدوارید که چه تغییراتی در زندگیتان ایجاد شود. در نتیجه میتوانید از خودتان حمایت کنید و خودتان را بهتر بفهمید.
5- به مشاور مراجعه کنید. البته مراجعه به مشاور زمانی توصیه میشود که خودتان به تنهایی نتوانید راهی را برای تغییر دادن خودتان پیدا کنید.
سفر زندگی سرشار از وقایع جدید و شگفتانگیزی است که فرصتهای فراوانی را برای یادگیری در اختیارمان قرار میدهد، اگر خود را از زیر بار ترس و اضطراب رها کنیم، میتوانیم از همه چیز، به ویژه رابطهمان به رضایتبخشترین شکل ممکن لذت ببریم.
وابستگی در رابطه تعاریف، نشانهها و دلایل مختلفی دارد. گاهی اوقات ممکن است فرد درگیر رابطهای شود که مدتها زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد. برای رهایی از این وابستگی بهتر است ابتدا با خود صادق باشید و ریشه وابستگی را پیدا کنید، با معاشرت بیشتر و حضور در اجتماع تنهایی خود را برطرف کنید، از تفکرات منفی دوری کنید. با فرد مقابلتان صحبت کنید و از همه مهمتر به مشاور مراجعه نمایید. گاها ادامه رابطه نه به خاطر عشق بلکه به خاطر وابستگی عاطفی و روحی و روانی به فرد مقابل است. چنین رابطهای در اکثر موارد دوام نخواهد آورد و هر چه بیشتر ادامه یابد، اتمام آن عواقب جدی تری به دنبال خواهد داشت و میتواند به شدت آسیب زننده باشد. از این رو به شما توصیه میشود موارد فوق را در نظر گرفته و همچنین هر چه سریعتر با یک مشاور مجرب مشورت نمایید تا ابعاد و جوانب رابطهتان به صورت جامع بررسی گردد و راهکارهای مناسب پیش روی شما قرار گیرد.
عشقت رو جذب کن
میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…
عضویت در خبرنامه رادیو عشق
27 بازدید
چگونه عاطفی نباشیم
78 بازدید
76 بازدید
151 بازدید
136 بازدید
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم
آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6
تلفن پشتیبانی:02146015870
رزرو نوبت مشاوره
انجمن روانشناسی آمریکا
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران
سازمان بهزیستی ایران
انجمن روانشناسی ایران
سلامت نیوز: هنگامی که شما با اتکاء به یک شخص، یک موفقیت یا یک عملکرد خوب، یا ترکیبات شکننده ای از این ها، شاد می شوید متوجه باشد که احتمالاً وابستگی عاطفی دارید. مقابله با این موضوع، ساده نیست و شما هم مقصر نیستید ولی یک چالش حیاتی برای روبرو شدن در زندگی است.به گزارش سلامت نیوز به نقل از سایت روان، یادگیری چیرگی برای مقابله با وابستگی عاطفی به جسارت زیادی نیاز دارد ولی ارزش این را نیز دارد که بتوانید زندگی خود را بیشتر و بهتر کنترل کنید. عدم وابستگی و دلبستگی های کمتر، به زمان و تمریناتی نیاز دارد که شما را به تدریج به فردی مستقل تر تبدیل خواهد کرد.یک- مشاهده استقلال به عنوان یک پاسخ به مشکلات زندگیهنگامی که شما در تلاش بیش از حد بسر می برید، به پاسخ های اشتباه در برابر مشکلات زندگی نیز برخورد خواهید کرد. این موضوع شامل تکیه داشتن بیش از حد به مردم و یا تلاش بیش از حد برای فرار از عادات مخرب نیز محسوب می شود. خوب است که خود را در هنگام وابستگی عاطفی و عوامل آن مشاهده کنید و بشناسید.راز خوشبختی، آزادی است.دو- اهمیت نیازهای خود را بشناسیدنکته پر اهمیت در مورد تمایل کمتر به “نیازمندی” این است که نیازهای خود را بسیار مهم و غیرقابل اجتناب بدانید. وابستگی در بیشتر مواقع در نتیجه نادیده انگاشتن و اجتناب از خود در مورد نیازهای مهم عاطفی بوجود می آید.از حالا به بعد، خوشبختی ام بالاترین اولویت را دارد.سه- شما مسئول شادی خود هستیدکسانی که نمی دانند از خود چگونه مراقبت عاطفی کنند، به احتمال زیاد، وابسته به اشخاص دیگری برای رفع این مسئولیت می شوند. مهم نیست که اشخاص دیگر چقدر خوب باشند یا به شما احساس خوبی ارائه دهند، ایده صحیح این است که شما مسئول حفظ و توسعه اعتماد به نفس عاطفی در خود هستید.این وظیفه ماست که از خود مراقبت کنیم.چهار- دیگران مسئول نیازهای شما نیستندیکی از مهم ترین گام ها در امتداد مسیر آزادی این است که به دیگران اجازه دهید رفتار خود را بروز دهند. خشم از عزیزانی که در شرایط بحرانی در کنار شما نبودند، بسیار ساده است ولی راه حل خوبی نیست. تمام مواردی را که از کنار یک فرد فقیر و بی خانمان بدون توجه عبور کردید، بیاد آورید. این همان وضعیت مشابه شما در هنگام “گدایی عاطفی” است. شما می توانید درخواست کمک کنید ولی بر این موضوع پافشاری نکنید زیرا که هیچ کس در زندگی به شما بدهکار نیست. به خاطر داشته باشید؛تنها راه آزاد شدن از دیگران، این است که آنها را از خود آزاد کنید.پنج- از زمان تنهایی خود، لذت ببریداحتمالاً هیچ کس به اندازه کودکان، در مورد عواطف مستقل از طریق عملِ ساده بازی کردن، نمی داند. به عنوان یک فرد بالغ، هیچ نیازی به مخالفت با این امر وجود ندارد. زمانی که تنها می شوید، می تواند “زمان بازی” باشد؛ یک فرصت مناسب برای کشف مفهوم شادی کودکی و خودانگیختگی…اگر با خودتان دوست باشید، هرگز تنها نمی مانید.شش- عشق به خود را جایگزین خشم به خود کنیدعادات ذهنی منفی یکی از عواملی است که مردم را از خود فرار داده و به دیگران وابسته می کند. احتمال دارد که شما در گذشته بسر ببرید یا عجول باشید و یا بیش از حد فکر کنید و شاید هم به نتایج کامل برای خودتان تاکید دارید.خشونت به خود، محصول کنترل زندگی با زور و اجبار است که شامل عصبانیت نسبت به دیگران می شود زیرا چگونگی احساس درونی شما نسبت به دنیاست. راه حل مناسب در برابر این امر این است که با خودتان به صورت مثبت به گفتگو بپردازید، از لحظات حضور حال و یا حواس پرتی سازنده در خود لذت ببرید.ترجیح می دهم آرام باشم تا اینکه همه چیز را کنترل کنم.هفت- شناخت و عبور از الگوهای مخرب دوران کودکیبسیاری از نیازها ممکن است از اتفاقات سخت دوران کودکی سرچشمه گرفته شده باشد. شناسایی این وقایع و پاسخگویی به این رخدادها در نقش یک کودک، یک روش عالی برای شناخت و بررسی چرایی و درگیر شدن در وابستگی های عاطفی است. نقش امروز ما، تغییر گذشته یا جبران آن نیست.نقش زمان حال، معکوس کردن و یا جبران کردن گذشته نیست.هشت- از انگیزه های آنی بدون تفکر قبلى (تکانشی) بگذریدوابستگی عاطفی می تواند احساسات گیج کننده ای به همراه داشته باشد. واکنش آنی به حالات درونی می تواند بسیار خطرناک باشد. اگرچه ممکن است یک ایده تکانشی، عالی به نظر برسد اما چه بسا نتایج وخیمی به همراه داشته باشد پس ارزش آن را دارد که کمی مکث کنید و از آن دوری جویید.اگر گذرتان به جهنم هم افتاد، همچنان به رفتن ادامه دهید.نه- با احساسات خود روبرو شوید و آنها را قبول کنیدبرخی مواقع ممکن است که شما نیاز به روبرو شدن با احساسات دردناکی که در حال تجربه آن هستید، داشته باشید. بسیاری از مردم احساسات فیزیکی خود را پس می زنند، به جای اینکه آن را مستقیما حس کنند. این کار باعث می شود که از احساسات خود فراری شده و وابسته شوند.ده- مکانیسم های غلبه سالم را ایجاد کنیداین واقعیت که احساسات ناراحت کننده منجر به واکنش های غیرمسئولانه می شود، نباید اینطور تلقی شود که شما در مورد اینکه چه احساسی دارید، نباید کاری انجام دهید. بلکه بهتر است یک استراتژی آماده داشته باشید که چگونه با خودتان برخوردی سازنده داشته باشید نه تکانشی. مثلا اینکه چگونه آرامش بیابید در مواردی که مضطرب و آزرده هستید.با خودتان همچون یک معشوق، رفتار کنید.یازده- تشخیص دهید که چه زمان شروع می کنید به چسبیدنیک خودشناسی ماجراجویانه به شما کمک می کند تا الگوهای وابستگی در رفتار یا افکارتان را بهتر بشناسید و بر آنها غلبه کنید. یک مثال می تواند نگرش خواستن “همه یا هیچ” از مردم باشد به جای اینکه از چیزی که آزادانه به شما ارائه شده، قدردانی کنید.هرگز اجازه ندهید که خوشبختی شما به چیزی که ممکن است آن را از دست دهید وابسته شود.دوازده- سکان را به دست امیال ندهیدوقتی چیزی را با قاطعیت می خواهیم آنهم از طریقی معین و مشخص، دراین صورت آن خواسته راهبرد ما را به دست می گیرد. اگرچه ممکن است این خواستن به صورت ملایمی آغاز شود اما به مرور شدید و مستحکم می شود. راهکار این است که اهداف باید انعطاف پذیر باشند و بر یک هدف خاص، تمرکز نکرد.آن می تواند خوب باشد اما بدون آن هم می توانم به خوبی دوام بیاورم.سیزده- از تایید نارضایتی و ناامیدی اجتناب کنیدگاهی اوقات، ذهنتان ممکن است که شما را به وضعیت بسیار منفی فکری بکشاند. شروع این وضعیت ممکن است گوش دادن به شخصی که از زندگی خود شکایت دارد، شنیدن به یک آهنگ عاشقانه و یا تماشای یک فیلم در مورد نوجوانان ناراضی و یا قربانیان یک بی عدالتی غم انگیز باشد.در این موارد شما می توانید با افرادی که از زندگی خود شکایت می کنند همدردی بدون نیاز به این که با گفته های آنان موافقت یا از رفتار آنها کپی برداری کنید. اعتقاد به هر شکلی از ناامیدی، فقط می تواند شما را نیازمندتر کند و باعث می شود که کنترل کمتری به روی احساساتتان داشته باشید.دوازده- سکان را به دست امیال ندهیدهمه ما گاهی این احساس که در سطح ناخودآگاهمان رخ می دهد و مانند کودکان بالا و پایین می پریم و فریاد می زنیم: “بستنی می خواهم” را تجربه کرده ایم. این حالت احتمال دارد برای این بروز کند که آن کودک لوس یا مضطرب شده، تنها بستنی را به عنوان پاسخ برای حالتش می شناسد.مشاهده این صحنه برای هر بزرگسالی گواه این واقعیت است که این کودک بدون دریافت بستنی هم می تواند حال خوبی داشته باشد. به همین صورت هم شما می توانید کودک درونتان را در هنگام اصرار و باج خواهی به روی چیزی، مشاهده و شناسایی کنید.پانزده- مسئول باورهای وابسته خود باشیدمواردی مانند صمیمیت های فیزیکی و همدلی یا تایید شدن های مکرر از دیگران می توانند به سادگی اعتیادآور باشند. در هنگام بروز این موارد، هیچ کس نمی تواند خود را مقصر بشناسد زیرا این موارد اتفاق می افتد بدون اینکه متقاعد شویم چه نقش دقیقی در بروز این اعتیاد دارند.اگر شما شروع به این باور کنید که موضوعاتی در زندگی شما “لازم” هستند و “باید باشند”، آنگاه به احتمال زیاد “واقعیت” خود را تغییر خواهید داد. شما می توانید خود را نسبت به هر چیزی متقاعد کنید ولی بهتر است مسئولیت هر اتفاقی را که برایتان رخ می دهد، نیز بپذیرید. هنگامی که شما به چیزی وابسته می شوید، ذهنتان یک سیستم پاداش و مجازات هم در مورد آن برایتان می سازد.شانزده- از کمال طلبی جلوگیری کنیدهر چه بیشتر ایده آل پسند و کمال طلب باشیم، سریع تر در باتلاق زندگی گرفتار خواهیم شد. هر چه بیشتر تصور کمال از چیزی، کسی یا خود را داشته باشید، خودتان را برای ناامیدی های بعدی آماده می سازید. گاهی جام مقدس ، تنها یک جام پر از سم است.به ویژه، پرستیدن کسی به عنوان “نجات دهنده” بسیار خطرناک است. تصور کردن کسی برای داشتن توانایی های جادویی و کمال، راهی واقعی برای متقاعد کردن خود برای پذیرش هر گونه اشتباه است. اشتباهی که بدون آن نمی توان خوب زندگی کرد.هفده- از برداشت فاجعه آمیز اجتناب کنیدبرخی از مردم بر این باورند که نمی توانند خود را دوست بدارند مگر این که کس دیگری آنها را دوست داشته باشد و یا این که وجودشان به تایید دیگران بستگی دارد. آنها بقای خود را به روی یک فرضیه اشتباه بنا می کنند.هیجده- برای لذت، منابع متنوعی ایجاد کنیداستقلال همیشه به این معنا نیست که “شادی از درون” سرچشمه می گیرد. داشتن چند نفر یا فعالیت های الهام بخش می تواند در زندگی شما تاثیرات خوبی به همراه داشته باشد. در واقع، داشتن منابع متنوع و دوستان پایدار در زندگی می تواند بخش بسیار مهمی از راه حل یابی برای مستقل بودن باشد.نوزده- تعویض وابستگی های خود را بیاموزیدمعمولاً نیازمند بودن به اشخاص ناصالح و یا موقعیت های نامناسب، اشتباه است. گاهی اوقات ممکن است که شما در مسیری اشتباه به دنبال راه حل بگردید ولی گاهی هم راه حل یابی باعث می شود که شما نیاز خود را بهتر درک کنید و بپذیرید که هیچ منبع خاصی برای رفع نیازهای شما وجود ندارد. بیاد داشته باشید که هر چیزی، قابل تعویض نیست.بیست- انتظارات خود در مورد اشخاص را رها کنیدهنگامی که از لحاظ عاطفی وابسته هستید، احتمال بیشتری دارد که مفهومی از انتظارات غیرواقعی و بیش از حد در مورد اشخاص نیز داشته باشید. این موضوع ممکن است از یک آرمان گرایی ساده بینانه در مورد ارتباط با اشخاص، روابط عاشقانه و یا موضوعات دیگری که به نظر”قرارداد” می رسد، سرچشمه بگیرد.بیست و یک- به موضوعات، با حسن نیت بنگرید و فکر نکنید که در برابرشان موظفیدناامیدی یک تجربه مشترک برای همگی ماست ولی با توجه به نقاط و محدودیت های طبیعی ما، راه خوبی برای بهبود و تغییر رو به بالا برای جلوگیری از انتظار داشتن نیز به شمار می رود. به یاد داشته باشید که همگی ما انسانیم و هر کدام از ما سرشار از نقاط زشت و زیبای بسیار است.بیست و دو- تغییر توجه و تمرکز حواس را تمرین کنیدقدرت تمرکز می تواند دردسرساز یا راه حل یاب باشد. یک روش خوب برای جلوگیری از اتصال بیش از حد به اشخاص یا چیزها؛ تعویض تمرکز حواس به طور منظم و یا پرسش سازی از خود است، به طوری که هرگز خود را در تنگنای انتخاب های محدود قرار ندهید.یک راه حل خوب برای اعتیاد نیافتن به چیزها و اشخاص این است که خود را در مناطق مختلف زندگیتان متعادل و متمرکز نگاه دارید. در این موارد یافتن چیزی که به اندازه کافی الهام بخش، برای منحرف کردن ذهنتان باشد، می تواند کمک خوبی به شما برساند.بیست و سه- از دستاوردهای متعدد استقبال کنیدبنیان آزادی، احتمالاً نتیجه استقلال است. اگر شما نتایج اصلی از موقعیت ها و حالات متفاوت را با نگرشی مثبت بنگرید، آنگاه می توانید چارچوب استقلال ذهنی خود را نیز گسترش دهید. هر چیزی که اتفاق می افتد، می تواند به نتایج خوبی هم منجر شود.بیست و چهار- در هر شرایطی آرام و خونسرد باشیدقرار دادن دیگران زیر فشار برای رفع نیازهای شما می تواند موقعیت های خوب را خراب و یا شرایط بد را بدتر سازد. شما می توانید به وسیله قوانین رفتاری، به همان نسبت که اشخاص مستقلِ عاطفی دارند، از این گونه عواقب جلوگیری کنید.مهم نیست که چه احساسی دارید، شما همواره می توانید به وسیله برقراری یک ارتباط خوب، به طوری که اجازه دهد دیگران آرام و راحت باشند، به توافق با خود برسید.
بیست و پنج- در زندگی، صبر بیشتری داشته باشیدبرای استقلال یافتن، ما به زمان و تمرین بیشتر نیازمندیم. بخشی به کارهایی که می توانند سبب بهبود حالمان شوند بستگی دارد و بخشی دیگر از آن صبر و شکیبایی در زندگی است. یادمان باشد که هیچ چیز، در یک شب بدست نمی آید.نتیجه گیریهیچ کس کاملاً مستقل نیست، حتی کسانی که به ظاهر بسیار “قوی” به نظر می رسند. احساس خوب آنها، در بیشتر مواقع، متکی به آن چیزی است که در خود دارند و می دانند در صورت نیاز؛ کسی که می تواند به ایشان کمک کند، با یک تلفن ساده، قابل دسترس است.شما می توانید از نتایج چگونگی غلبه بر وابستگی های عاطفی بیاموزید که حداقل احساس بهتری می تواند به ما ببخشد. در برخی موارد، حتی زمانی که شرایط زیاد مناسب نیست، شما می توانید به خود بگویید: “من به دلیل این که شرایط مناسب نیست، به اندازه کافی شاد نیستم ولی می توانم باشم.” این نوع نگرش و رفتار، نیازمند زمان و تمرین است.اگر شما شادی خود را در الویت بدانید، پاسخ؛ ترکیبی از تنظیم بهتر احساسات شما با تشویق و تمایل به گسترش افق نگرشتان خواهد بود.www.howtoforgivepeople.com
در مقاله اختلال شخصیت وابسته ویژگیهای فرد دچار این اختلال را برشمردیم. در این مقاله قصد داریم ویژگیهای یک الگوی رابطه وابسته را شرح دهیم. وابستگی عاطفی به همسر امری یکسویه نمیباشد، زیرا در اینصورت وابستگی ادامه پیدا نمیکند.
وابستگی عاطفی به شریک عاطفی که شامل وابستگی به شوهر و وابستگی به زن هردو میشود یک بازی دوطرفه است. ترک وابستگی به همسر تا زمانی که هر دوطرف بازی را ادامه دهند تداوم مییابد و زمانی که یک نفر از بازی خارج شود، این نوع رابطه عاطفی پایان میپذیرد.
رابطه عاطفی وابسته را میتوان بین یک زوج وابسته، دو دوست، یک خواهر و برادر و حتی دو نفر که از یکدیگر مراقبت میکنند نیز مشاهده کرد (همانند وابستگی عاطفی مادر و دختر، مادر و پسر، پدر و دختر). رابطه از نوع وابستگی را میتوان بین زنی که از شوهر الکلیاش حمایت میکند و مدام در پی ترک دادن او است، بدون آنکه طرف مقابل انگیزهای برای این کار داشته باشد، مادری که برای کارهای زشت فرزندش همواره توجیه میآورد و پدری که پسرش را از مواجه شدن با نتایج رفتار مجرمانهاش محافظت میکند، مشاهده کرد. رابطه وابستگی بین انسان و موادمخدر یا الکل نیز اتفاق میافتد. رابطه با الگوی وابستگی نوعی اعتیاد است که در آن فرد بهجای وابستگی به یک ماده، به یک الگوی ارتباطی خاص اعتیاد پیدا میکند.
استاد دانشگاه نشویل در تنسی، رابطه عاطفی به همسر (میتوانید دیگری بخوانید) را رابطهای تعریف میکند که دو نفر بهطور عمیقی در یکدیگر تنیده شدهاند و بدون حضور یکدیگر توان انجام وظایفشان را ندارند. خلق، شادی و غم، موفقیت و حتی هویتشان تنها با وجود دیگری تعریف میشود. بهعبارتی، فرد بدون وجود دیگری احساس بیهویتی میکند. در این نوع رابطه عاطفی، معمولاً یکی نقش غیرفعال و مطیع را بازی میکند و دیگری نقش کنترلگر و تصمیمگیرنده در همه امور دارد. یک طرف رابطه تنها وظیفه جلبرضایت طرف دیگر را دارد و تمام فکر و انرژیاش صرف خوشحال کردنش میشود و یک طرف تنها نقش گیرنده پاداش را دارد و بدون آنکه برای رابطه کاری کند، از این رابطه متمتع شده و برای همه امور مهم زندگی تنها طبق رضایت خود تصمیم میگیرد و گاهاً در بعضی روابط از طرف مقابل بهصورت عاطفی، مالی و فیزیکی سوءاستفاده میکند.
چگونه عاطفی نباشیم
توانزدایی از فرد است. در این حالت، یک طرف رابطه که همان فرد مطیع است، تلاش دارد تا برای کاهش تنش و ادامه رابطه از مشکلات همسر چشمپوشی کند، دلایل ناموجه او را موجه بداند، دائماً شانس مجدد به او بدهد، به تنهایی سعی کند مشکل را برطرف کند در حالیکه همسر هیچ اقدامی در جهت بر طرف شدن مشکل نمیکند، زیرا اصولاً او مشکلی نمیبیند زیرا این نیازها و خواستههای او نیست که زیر سوال رفته است.
شارون ویگ شیدر کروز ۸ نشانه برای وابستگی عاطفی به همسر (دیگری) و بردگی عاطفی نام میبرد:
بدون وجود همسر یا شریک عاطفی خود در زندگیتان بهسختی احساس شادی و رضایت میکنید؟ آیا با وجود مشکلات رفتاری و اخلاقی که از همسرتان و یا شریک زندگی خود میبینید، همچنان در رابطه با او باقی ماندهاید؟ آیا برای حمایت از همسر خود از سلامت جان، ذهن و روان خود هزینه میکنید؟ آیا مدام نگران از دست دادن او هستید؟ آیا نسبت به رابطه خود بیشتر احساس اضطراب دارید تا حس شادی، اطمینان و امنیت؟ آیا وقت زیادی را صرف تغییر دادن همسرتان میکنید؟ آیا تمام روابط اجتماعی خود را محدود کردهاید تا به نیازهای همسرتان بیشتر رسیدگی کنید؟ آیا زمانی که او در کنار شما نیست، احساس اضطراب و ناراحتی میکنید و فکر میکنید بدون او نمیتوانید زندگی کنید؟
آیا در تصورتان، او دارای قدرت و توانایی بسیاری است؟ آیا او را مسئول شادی و غم، امنیت و ارزشمندی خود میدانید؟ آیا برای آنکه احساس دوست داشته شدن کنید، همسرتان باید لیستی از کارهای مورد انتظارتان را انجام دهد؟ آیا همواره نگران نظر و تأیید او هستید؟ آیا او شما را تحقیر میکند؟ آیا گفتن نیازها و خواستههایتان به همسرتان و یا شریک عاطفیتان برایتان دشوار است؟ در صورتی که پاسخ شما به این سوالات بلی است، پس شما وابستگی عاطفی به شریک عاطفی خود دارید.
مقاله مرتبط: اختلال شخصیت وابسته
باید نسبت به رفتارهای وابستهگونه خود شناخت پیدا کنیم تا همه جا آنها را تشخیص دهیم. بایستی دست از توجیه و منطقی جلوه دادن رفتارهای خود بکشیم. شناخت افکار، رفتارها و احساسات ناشی از روابط وابستهگونه باعث میشود کمکم خود را از آنها جدا کنیم و تلاش کنیم واکنشهای دیگری غیر از آنچه تا به حال انجام میدادیم، انجام دهیم. پس لازم است بعد از مطالعه این مقاله، کاغذ و قلمی در دست بگیرید و رفتارها، افکار و احساسات منبعث از رابطه وابستگی در خود را پیدا کنید. نفس پیدا کردن این واکنشها، به شما قدرت مقابله با آنها را میدهد.
یکی از دلایلی که باعث میشود افراد در وضعیت وابستگی باقی بمانند، شناختهای نادرست آنها از مفهوم وابستگی است. بسیاری از اوقات ما نیازمندی خود به دیگری، اطاعت از او، ترس از دست دادن او و … را به حساب عشق خود میگذاریم و این امر باعث میشود نه تنها از این وضعیت احساس انزجار نکنیم، بلکه آن را برای خود تبدیل به مایه افتخار میکنیم. باید تعریف سریالهای تلویزیونی و کتابهای عاشقانه را از عشق فراموش کنید. آنچه آنجا از عشق نشان داده میشود، در واقع یک وابستگی اعتیادگونه است و نه عشق.
باورهای غلط دیگری که باعث وابستگی میشود، شروط غلطی است که ذهن ما برای خوشحال زندگی کردن قائل است. بهطور مثال، ممکن است ذهن شما باوری داشته باشد بر این مبنا که تنها با حضور و وجود دیگری میتوان خوشحال بود. باورهای غلط و مطلق خود را شناسایی کنید و آگاه شوید که ذهن شما برای خوشحالی و رضایت به چه شروطی وابسته است تا بدین طریق ذهن خود را آزاد کنید. ممکن است باور ذهن شما آن باشد که تنها با داشتن یک زندگی عاشقانه میتوان خوشحال زندگی کرد و بدون یک رابطه عاشقانه، شما زنده نمیمانید. حتماً باید کسی شما را دوست داشته باشد تا احساس ارزش کنید.
این باورهای غلط باعث میشود همواره نگران از دست دادن رابطه خود باشید، زیرا از دست دادن رابطه برای شما به معنای یک فاجعه، غم بزرگ و جبران ناپذیر و تنهایی شدید خواهد بود. شرطهای ذهن خود را برای خوشحال زندگی کردن شناسایی کنید تا وابسته به هیچ شرط خارجی نباشید و از قید آنها رها شوید. به این ترتیب برای خوشحالی تنها به خود وابسته خواهید بود. کودکی را در نظر بگیرید که رسیدن به بستنی را تنها شرط خود برای آرام شدن و جیغ نزدن در نظر میگیرد، در حالیکه شما میدانید که کودک بدون بستنی و از طرق دیگری نیز میتواند شاد باشد. بسیاری از اوقات ما نیز کودکانه عمل میکنیم و برای شادی، خود را تنها به یک راهحل وابسته میکنیم.
یک راه برای رهایی از وابستگی عاطفی به شریک عاطفی آن است که بهخود تمرکز کنید. توجه خود را به حیطههای مختلف زندگی خود معطوف کنید. ورزش کنید. با دوستان خود بیشتر ملاقات کنید. خود را درگیر شغل و فعالیتهای دیگر زندگی کنید. به جنبههای دیگر زندگی خود بها بدهید و خود را متعهد به پیشرفت در سایر حوزههای زندگی کنید. بهیاد بیاورید که پیشتر چه فعالیتهایی احساس لذت و شادی در شما ایجاد میکرد، پس به آنها بپردازید. به اندازه کافی برای خود وقت صرف کنید.
هنگام وابستگی عاطفی به همسر، تمام وقت و انرژی خود را مصروف او میکنید. این امر باعث میگردد تا در انزوا قرار بگیرید، از دیگران جدا بیفتید و ارتباطات عاطفی و اجتماعی دیگر شما قطع شود و همه روابطتان معطوف همسر شود. این مساله به وابستگی هر چه بیشتر شما منجر میشود. ارتباطات قدیمی خود را مجدداً احیا کنید. به دوستانتان تلفن و ایمیل بزنید. روابط اجتماعی جدیدی ایجاد کنید.
پس از قرار گرفتن در رابطه عاطفی وابسته، فرد در طول زمان تنها به فعالیتهایی میپردازد که مطلوب همسر یا شریک زندگی خود است و در نتیجه از فعالیتهایی که از آن لذت میبرده است و یا در آن استعداد و مهارت داشته است دست میکشد. برای رهایی از وابستگی عاطفی به شریک عاطفی شما باید مجدداً فعالیتهایی را که در گذشته از آنها لذت میبردید و احساس قدرت و توانایی در آنها میکردید را شروع کنید.
این کار نیازمند یادگیری و تمرین است. در هنگام برخورد به یک مشکل بهخود بگویید: اگرچه در کنار او بودن و به او گفتن ممکن است حال من را بهتر کند، ولی من باید راه دیگری غیر از این بیابم. من باید یاد بگیرم تا بتوانم به خودم برای آرام شدن تکیه کنم و سریعاً مانند همیشه سراغ دیگری نروم. برای مثال، زمانی که احساس تنهایی یا اضطراب میکنید، بهجای تکیه کردن بر او یاد بگیرید راههای دیگری را برای حل کردن این احساسات تجربه کنید. در غیر این صورت زمانی که احساس تنهایی میکنید و به او پیام میدهید و پاسخی دریافت نمیکنید، اصرار بر دادن پیامهای بعدی و وادار کردن او به پاسخ میکنید. بهجای آنکه برای آرام شدن به او وابسته باشید، میتوانید بهطرق دیگری خود را آرام کرده و نیاز خود را بر طرف کنید.
برای این کار میتوانید متوجه نیازهای خود باشید و شادی خود را در اولویت قرار دهید. سعی کنید از اوقات تنهایی خود لذت ببرید. رفتارهای خودآسیبزننده گذشتهتان را با رفتارهای مبتنی بر خوددوستی جایگزین کنید. بهطور مداوم کارهای انگیزهبخش انجام دهید. بخشها و احساسات آسیبپذیر وجود خودتان را بپذیرید. تجربه کنید که چه چیزهایی را دوست دارید، از چه لذت میبرید، علاقه دارید روز خود را چگونه بگذرانید، دوست دارید در انتهای زندگی بهخود بگویید که دوست داشتید چه کارهایی انجام دهید. پاسخ به این سوالها کمک میکند تا بیشتر خودتان را بشناسید. شخصی که احساسات و نیازهای خود را بهتر میشناسد، زمانی که با چیزی موافق نیست بهراحتی نه میگوید؛ زیرا علایق و نیازهای او در علایق و نیازهای دیگری گره نخورده است.
وابستگی عاطفی به همسر معمولاً از کمبود عزت نفس ناشی میشود. من، برنامههایم، نیازها و خواستههایم آنقدر مهم نمیباشند تا بر روی خودم تمرکز کنم، پس بر روی دیگری متمرکز میشوم. برای مطالعه بیشتر به مقاله رشد و افزایش عزت نفس مراجعه کنید.
روشن و قاطع چیزهایی که برای شما مهم هستند را روشن کنید و بر سر آنها محکم بایستید. در ابتدا لازم است حد و مرزهایتان را برای خودتان مشخص کنید، کجا محدودیت قائل هستید و کجا نه. و سپس آن را به دیگران اعلام کنید. بهطور مثال، وفاداری همسر برای شما مهم است و جزء اصول و چارچوب شماست. شما نمیتوانید در این مورد مماشات بهخرج دهید. نیاز خود را قاطعانه بیان کنید و از همسر خود بخواهید به حد و مرز شما احترام بگذارد. او نمیبایست هر رفتاری با شما داشته باشد، همچنانکه شما نیز نباید حد و مرز او را زیر پا بگذارید.
اگر همسرتان پرخاشگرانه با شما برخورد میکند و شما را میزند و شما همچنان در رابطه ماندهاید، در ابتدا باید بدانید که شما در یک رابطه وابسته قرار دارید. برای همسرتان مشخص کنید که این رفتارش را نمیپذیرید و در صورت تکرار، عواقب آن را به او یادآوری کنید. و در نهایت، بر روی چارچوب خود قاطعانه بایستید. بدانید که هیچ رشدی بدون هزینه حاصل نمیشود. پس سختی آن را قبول کنید، زیرا مطمئناً همسر شما بهراحتی دست از عمل خود بر نخواهد داشت. اگر شما، خود، به حد و مرز خود احترام قائل نباشید و حاضر به پرداخت هزینه برای آن نباشید، او نیز به حد و مرز شما احترام نخواهد گذاشت.
باز هم تکرار میکنم؛ شما در مسیر سختی گام برداشتهاید. ولکن در پس این سختی، رشد وجود دارد. استقلال و آزادی را کسی به شما تقدیم نخواهد کرد، پس برای آن باید امنیت موقت خود را فدا کنید تا به آزادی و امنیت درونی و دائمی برسید.
بین افکار، احساسات و رفتار خود و دیگری تمایز قائل شویم. نباید مسئولیت رفتار، افکار و احساسات دیگری را بهعهده بگیریم، ما تنها مسئول رفتارهای خود هستیم. اگر عمل درست ما باعث ناراحتی دیگری میشود، نباید خود را مسئول ناراحتی او بدانیم، و باید به عمل درست خود بدون تردید و قاطعانه ادامه دهیم. اگر همسرتان بدون برنامهریزی خرج میکند، باید حساب بانکی خود را از او جدا کنید تا خودش با عواقب کارش مواجه شود. شما نباید مسئولیت اعمال او را بپذیرید.
گاهی به تنهایی نمیتوان از وابستگی عاطفی به شریک عاطفی رها شد. با یک مشاور صحبت کنید. کمک حرفهای باعث میشود با نقاط قدرت و قوت خود آشنا شده و انگیزه کافی برای تغییر در خود بیابید. با کمک مشاور میتوانید به کودکی خود برگردید و دلایل وابستگی عاطفی به همسر را در آنجا بیابید. احساس عجز، ناتوانی، شرم و حقارت خود در کودکی را مجدداً تجربه کرده و اینبار آن تجربیات را با قدرت بزرگسالی خود تغییر داده و از آنها رها شوید. برگشت به دوران کودکی به شما اجازه میدهد تا صادقانه تاثیرات آن دوران را بر سبک رفتار خود درک کنید.
علاوه بر موارد فوق، شما میتوانید به مقاله ۹ قدم برای بهبودی بعد از پایان رابطه عاطفی رجوع کنید.
Groom, Nancy (1991). From Bondage to Bonding: Escaping Codependency, Embracing Biblical Love (God’s Design for the Family). Colorado springs, Nav press.
https://www.everydayhealth.com/emotional-health/do-you-have-a-codependent-personality.aspx
جناب دکتر یک سوال دیگه اینکه، من با اتفاقات اخیر با اینکه الان ۳۰ سالمه ترجیح دادم و تصمیم گرفتم بچه دار نشم فعلن با وجود اینکه دلم میره برای بچه،و شوهرم هم زبونی اصرار به بچه داره ولی تجربه دوتا سقط قبلیم میگه مسءولیت پذیر نیست از اونورم میترسم از عاقبت زندگیمون، آیا وجود بچه به من کمکی میکنه؟ یا اوضاع بدتر میشه؟ چون شوهر من به شدت لجبازه و اذیت میشم سر لجبازیش( اینا را در ادامه موارد بالا گفتم که لطف کنید و راهنماییم کنید بسیار سپاسگذارم ازتون.)
بچه باعث بهبود چیزی نمی شودبلکه معمولا شرایط را سخت تر می کند. اما این به مفهوم ان نیست که شما برای مشکل خود راه حل پیدا نکنید و بچه دار نشوید
سلام، من به همسرم شدیدا وابسته هستم، به طوری که به خاطر شرایط کارش که تا ساعت پنج عصر سرکاره من دیوونه میشم تا بیاد خونه! جوری شدم که هر یک ساعت شده حتی یک دقیقه باید باهاش صحبت کنم که خب زنگ های من اونو اذیت میکنه، البته من توی این یکسال اخیر دوبار سقط کردم که ایشون و بی توجهیش را مقصر میدونم، برای همین وضعیت خوبی هم خودم ندارم مدام حس بی ارزشی و پوچی میکنم حتی به خودکشی فکر کردم البته همسرم هم کوتاهی کرد توی این مسیر مثلا اصلن تا حامله بودم خوشحالی نکرد، یا اینکه مدام وقتی با همیم چشمش میچرخه با اینکه من به ظاهرم اهمیت میدم و کمبودی ندارم، اما همین کاراش باعث شده خسته و ناامید از زندگی بشم، البته این مشکل من و نخواستن من ریشه در کودکی من داره زمانی که مادر من بارها گفت که من ناخواسته بودم و منو نمیخواسته! من خیلی سعی کردم رشد کنم، درس خوندم تا مقطع فوق، تلاش کردم برم سر کار آزمون دادم که خب قبول نشدم اما الان که نگاه میکنم میبینم هیچی نیستم و بود و نبود من توی این دنیا بی اثره! خیلی داغونم آقای دکتر
مقاله طرحواره طرد شدگی را در سایت مطالعه کنید. مشکل شما احساس طرد شدگی است.
متشکرم از مقاله مفیدتان. اما انصافا درمان شماره ۱۰ خیلی گران است.
سلام. جهت درمان وابستگی عاطفی به همسر می توانید با افزایش آگاهی از مراجعه به دکتر روانشناس بی نیاز شوید
سلام به من کمک کنید نمیدونم از کجاشروع کنم همسرم از وقتی میشناسمش برام کم گذاشته ، وقتی حرف میزنم حواسش بمن نیست ، وقتی از چیزی ناراحتم و بهش میگم از دست فلانی ناراحتم بدتر عصبیم میکنه و منو به مرز جنون میرسونه و وقتی منو به مرز جنون میرسونه تو همون حال عصبانیتم میگیره تخت میخوابه یا میفته جلوی تلویزیون برام عجیبه چطور اینقدر سریع آروم میشه شایدم از اول ادای عصبانیتو در میاره تا منو آزار بده ، از اینکه کنارش نباشم واهمه ای نداره وقتایی که ناراحتم ازش میگه خونه بابات بمون آدم که شدی بیا،حتی یه بار جلو همه منو با خودش نیاو رد خونه و خونه بابام گذاشت ، خیلی بی منطقه حس میکنم نمیخواد بفهمه مثلا داداشم از یه شهر دیگه اومده بود خونه مامانم و ماشینشو تو پارکینگ مامانم گذاشته بود و ما هم بیخبر از اومدن داذاشم میخواستیم ماشینمونو تو پارکینک مامانم بذاریم وقتی ماشین داداشمو دید گفت داداشت خیلی آدم مزخرفیه همه اینا تقصیر تو هستش خانوم من تورو میکشم و خیلی داد و بیداد کرد با اینکه میدونه داداش من وقتی میرسه شهر ما خبر. میده تا کسی تایمی که تو جادست نگرانش نشه ، منو مقصر همه چی میدونه همیشه ، دائم بهانه میگیره و بی منطق میشه ، شایدبهم بخندین اما دلم میخواد ترکش کنم همه بهم میگن زرنگ و عاقل ولی این مرد اعتماد بنفس منو میگشه و علاقه ای بهم نداره ، میخوام ترکش کنم اما میترسم هیچوقت دنبالم نیاد حس با ارزش بودن عقده ی منه ، هیچوقت نه دنبالم اومد نه تواوج جنونی که خودش منو بهش رسوند آرامش شد ، دلم نمیخواد با جهزیه من کیف کنه و بالاشون بکشه ازش بعید نیست ، از اینکه ته ذهنش حتی بهم فکز هم نکنه میترسم ، من یه وابسته بدبختم که هر چی سرم میاره بازم نمیدونم چرا نمیتونم درست شم و خودمو دوست داشته باشم
خواهشم اینه منو به مقاله ای ارجاع ندین و جوابم رو خودتون بدین ممنونم وقت گذاشتید
عزیزم مشکل کمبود عزت نفس شما فقط به شوهر ربطی نداره. ریشه در کودکی دارد اگرچه شوهر باعث تشدید ان می شود. باید یک مهارتی کسب کنید تا بتونید از نظر مالی مستقل بشید. هر زمان احساس کردید و مطمئن شدید که به تنهایی می تونید زندگی کنید او هم ارزش بیشتری برای شما قائل میشه. تا زمانی که به او وابسته هستید متاسفانه او ارزش کمی براتون قائله چون درونا میدونه هر کاری بکنه شما بازم هستید. احساس ارزش رو قرار نیست او به شما بده. از او انتظار نداشته باشید تغییر کنه وقتی خودتون کاری برای خود نمی کنید. پس بدنبال استقلال مالی، روانی باشید. آگاهی خود را در زمینه دلایل وابستگی تون افزایش بدید
سلام،خانمی ۲۸ ساله هستم،دوساله پیش عقد کردم بعد چندماه عروسی،اما مشکلی که بنده دارم اینکه همسرم فرزند اول ۵ ماه از خودم کوچکتر هستند،و نظامی تحصیلاتشان فوق دیپلم،بنده فوق لیسانس،فرزند اول خانواده،ایشون اصلا نمی توانند خشم خودشون رو کنترل کنند بعد چند ماه بارها بخار ضرب وشتم راهی بیمارستان شدم واینکه هر چیزی میشه به خانوادشون اطلاع میدن،همش با وجود اینکه خودش خانوادش مخصوصا بارها بهم گفتن جدا بشیم،و طلاق نمی دونم چرا نمی تونم دل بکنم و قبول کنم که این رابطه درست نیست،خانوادم بارها گفتند اذیتت میکنه،و همینطور شد،چون نظامی هستند همیشه ضربات به سر نگرانم وارد می کند همش تهدید میکنن،تو رو خدا اگر می تونید کمکم کنید از یه روستای دور افتاده که امکان رفتن به مشاوره ندارم پیام میدم،من چه مشکلی دارم …ایشون رفتارای بعد ازدواج خیلی تغییر کرد،اصلا نمیخوام باور کنم این همون پسره،خواهش میکنم بهم بفرمائید چیکار کنم،هر کاری کردم قبول به مشاوره نشد دوجا رفتیم هر کدوم یک جلسه یکی شون گفت فقط دریک صورت میتونی زندگی کنی که همش بگی چشم…من احساس شرمندگی میکنم نمی تونم از خونمون بیرون بیام،به دادم برسید،اصلا همچین آدمی نبودم.
عزیزم باید ببینید چه جیز مانع طلاق تو میشه. ترسهای درونیت چیه؟ می ترسی تنها بمونی؟ می ترسی نتونی ازدواج کنی و یا ابروت بره و یا….به هر حال ادامه این ازدواج بهیچوجه صلاح نیست. هر قدر زمان بگذرد صدمات ایشان به شما شدیدتر و وحشیانه تر می شود. از خانواده کمک بگیرید تا به حمایت انها طلاق بگیرید.
چگونه عاطفی نباشیم
سلام، من همسرم را خیلی دوس دارم، اصن ما عاشق هم بودیم که ازدواج کردیم، اما شرایطی پیش اومد که هرروز از من دورتر شد و من هرروز وابسته تر، شکاک تر، بداخلاق تر شدم، به همه چیزش گیر میدم چون مدام حس میکنم نکنه به من خیانت کنه، نکنه دوسم نداشته باشه، نکنه از چشمش افتادم، کلن به هر جنس ماده ای که از کنارش رد بشه یا محیط کارش باشه حساسم اگه چن دقیقه دیر جوابم را بده دلم آشوب میشه، میدونم رفتار من وابستگی ولی اون هم کمکم نمیکنه فقط منو مسخره میکنه یا دست میندازه نمیدونم چهکار کنم ترا خدا کمکم کنید.
سلام. دو مقاله زیر را بدقت بخوانید.https://dr-sanaie.com/%D8%B7%D8%B1%D8%AD%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B7%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%D8%AF%DA%AF%DB%8C/
https://dr-sanaie.com/%D8%AA%D9%84%D9%87-%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%B4%D8%AF%DA%AF%DB%8C/
سلام. شما مقاله ۹ قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را مطالعه کنید.https://dr-sanaie.com/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D8%B7%D9%81%DB%8C/
من به یک نفر وابستگی عاطفی دارم، یعنی این مسئله از افسردگیم شروع شد، بعد طلاقم به شدت احساس پوچی و افسردگی داشتم تا اینکه با این فرد آشنا شدم، بعد از اون همه چیزم عوض شد، افسردیم کمتر شد، اما الان بعد یه مدت خسته شدم چون این یه رابطه یه طرفه ست. و هیچ منطقی پشتش نیست، نمیدونم الان چکار کنم که طرفم رو ترک کنم. قبلا امتحان کردم اما بعد یه هفته دوباره افسردگیم برگشت و من دوباره رابطه با اون فرد رو شروع کردم. نمیدونم چکار کنم که این رابطه هم تمام بشه و هم افسردگی نگیرم. البته بگم که این رابطه فقط به صورت چت هست، البته این فرد رو میشناختم از قبل. لطفا بگید چکار کنم که هم ترک کنم این فرد رو هم احساس بهتری پیدا کنم و دوباره افسردیم برنگرده
سلام شما باید کلا گوشی راکنار بگذارید و به استخر و باشگاه بروید که سریع از ذهنتان بیرون میاید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
مسلما شما دچار مشکلات بیشتری خواهید بود. اما احتمال ان صفر ن…
پاسخ شما در قبل داده شده…
آقای دکتر در حالت کلی و از نگاه روانشناسی این ازدواج بااین ش…
باسلام آقای دکتر میبخشید مزاحم شدم ؛من ۲۳سالمه و با یه خانمی…
بچه باعث بهبود چیزی نمی شودبلکه معمولا شرایط را سخت تر می کن…
همه اینها از نشانه های وسواس است. اتفاقا مشکل شما نه بد بودن…
درمان قطعی زود انزالی
درمان افسردگی بدون دارو
عشق بازی
سریعترین درمان افسردگی
دکتر کامیار سنایی
عشق بازی با زن+تحریک جنسی
ترک اعتیاد به دیدن فیلم پورن
تعریف اضطراب
درمان اضطراب شدید بدون دارو
درمان اضطراب اجتماعی
نقاط حساس بدن زنان
درمان قطعی وسواس فکری شدید
جملات پایان رابطه
درمان قطعی اختلال دوقطبی
درمان دیر انزالی
دکتر روانشناس ایرانی درالمان
روانشناس ایرانی در کویت
روانشناس در انگلستان
روانشناس در دبی
روانشناس در استرالیا
روانشناس ایرانی در تورنتو
روانشناس در گرگان
روانشناس ایرانی در سوئد
روانشناس در غرب تهران
روانشناس در لس انجلس
بهترین روانشناس
دکتر روانشناس خوب
مسلما شما دچار مشکلات بیشتری خواهید بود. اما احتمال ان صفر ن…
پاسخ شما در قبل داده شده…
آقای دکتر در حالت کلی و از نگاه روانشناسی این ازدواج بااین ش…
باسلام آقای دکتر میبخشید مزاحم شدم ؛من ۲۳سالمه و با یه خانمی…
بچه باعث بهبود چیزی نمی شودبلکه معمولا شرایط را سخت تر می کن…
همه اینها از نشانه های وسواس است. اتفاقا مشکل شما نه بد بودن…
این مطلب را به دوست خود ارسال کنید
اطلاعات شما نزد گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده کاملا محفوظ می باشد
چگونه اولین 100 میلیون تومان اینترنتی خود را به دست آوریم؟
چگونه عاطفی نباشیم
آیا تا به حال وابسته شدهایم؟ آیا تاکنون به واژههائی مانند وابستگی، دلبستگی و یا پیوستگی دقت کردهایم؟ آیا تاکنون تجربه کردهایم که در ارتباط با کسی یا چیزی در بیرون از خودمان، احساس یکی شدن داشته باشیم.به نحوی که قسمت ناتمام یا نیمهتمام ما را تکمیل کند؟ در این حالت دو وضعیت به وجود میآید: یکی وضعیت جهنمی که ما آن را با واژه ”وابستگی“ معرفی میکنیم و دیگری حالت بهشتی که ما آن را ”پیوستگی“مینامیم.
آیا تا به حال وابسته شدهایم؟ آیا تاکنون به واژههائی مانند حس وابستگی، دلبستگی و یا پیوستگی دقت کردهایم؟ آیا تاکنون تجربه کردهایم که در ارتباط با کسی یا چیزی در بیرون از خودمان، احساس یکی شدن داشته باشیم.به نحوی که قسمت ناتمام یا نیمهتمام ما را تکمیل کند؟ در این حالت دو وضعیت به وجود میآید: یکی وضعیت جهنمی که ما آن را با واژه ”حس وابستگی“ معرفی میکنیم و دیگری حالت بهشتی که ما آن را ”پیوستگی“مینامیم.
پیوستگی از نظر ما یعنی اینکه با آنچه در ارتباط قرار گرفتهایم و به آن عشق میورزیم یا دوستش داریم احساس وحدت و یگانگی کنیم با وجود لذت شادمانی، سعادت و خوشی در آن، ما نیز خشنود میشویم.
در این حالت، بودن یا نبودن او در کنار ما، احساس بسیار خوب یا بسیار بد به ما نمیدهد، بلکه وجود او باعث حس رضایت در درون ما میشود. بهعبارتی دیگر، با نبودن او باز هم احساس رضایت در ما باقی مانده و حال خوبمان را میتوانیم حفظ کنیم.
الف) شناخت موارد حس وابستگی: در خلوت خود یا با کمک گرفتن از فردی لایق، بررسی کنیم کدامیک از موارد کار، پول، پرخوری، پرحرفی و … بیشترین حس وابستگی را برای ما ایجاد کرده است. بررسی کنیم که کدامیک از نیروها مثل نیاز، هوس، ترس، شک و تردید و … در ما در این ارتباط فعالتر میباشند.
در رفتار خود بررسی کنیم به خاطر چه سوژهای از خواب و خوراک خود کم میکنیم و فکر و احساس ما در چه مواردی، ما را بهطور ناخواسته به دنبال خود میکشاند و در کنترل آن دچار مشکل میشویم.
برای چه مواردی بیشتر از حد توان خود وقت میگذاریم و به خاطر اینکه هدیهای به فردی بدهیم یا در کنارش باشیم، از سلامتی خود میکاهیم، بررسی کنیم در ارتباط با رسیدن به چه خواستههائی خود را کوچک و حقیر میسازیم و در ارتباط با چه افرادی، اتمام توان خود را بهکار میگیریم تا خواستههای خود را از آنها گدائی کنیم.
بررسی کنیم با چه کسانی ارتباطی بیمعنا و سست داریم یا ارتباط ما مرده و نامطلوب است و دراین ارتباط به دنبال چه میگردیم.
در نظر بگیریم ترس از دست دادن چه چیزهائی را داریم، تا متوجه شویم ریشههای حس وابستگی ما کدام هستند.
ب) تکنیکهای رهائی از حس وابستگی آنچه ما را سرشار از عشق، رضایت خاطر و آرامش میکند و در ارتباط سالم دوطرفهایقرار میدهد، مشخصههای دیگری دارد که بهطور ظریف و حساسی قابل تفکیک میباشند.چنانچه راههای زیر را بهکار گیریم، میتوانیم تجربه کنیم که در وضعیت وابستگی قرار گرفتهایم یا پیوستگی و در پیآن میتوانیم از فضای جهنمی حس وابستگی، رها شده و از فضای بهشتی پیوستگی لذت ببریم.
1) قطع حس وابستگی دربارهٔ افراد یا مواردی که در نزدیکی با آنها یا حتی به دور از آنها احساس میکنیم که دچار نگرانی میشویم و حتی بهصورت وسواسگونهای میخواهیم گرفتاریها و رفتارشان را کنترل کنیم و بهطور مرتب میخواهیم برایآنها نقش مددکار را بازی کنیم. از این به بعد، اینگونه بیندیشیم که هر فردی مسئول اعمال خویش است.
به جای کنترل افراطی و به اسارت کشیدن آنها، اجازه دهیم خودشان فرصت کسب تجربه را داشته باشند. ما فقط باید آنها را راهنمائی کنیم تا در حد توانائی خود بهصورت منسجم و سازمانیافته پیشرفت کنند.
2) رهائی از رفتارهای حس وابستگی بدون ترس، یک نسبت از رفتارهائی که وابستگی خود را در پشت آن پنهان کردهایم، تهیه کرده و آنها را از رفتار خود حذف کنیم.
بر روی مواردی مانند دروغ گفتن، غر زدن، اصرار به متقاعد کردن، التماس کردن، رشوه دادن، طراحی حقههای کوچک و بزرگ، بچهدار شدن به قصد وابسته کردن، تحقیر کردن، شکایت کردن، محکوم کردن و…
حضور خود را قویتر کنیم تا بتوانیم باورها و ریشههای به وجود آورنده این اعمال را بشناسیم؛ سپس روبهروی هر کدام بنویسیم چه باورها و توانمندیهائی را لازم است در خود تقویت کنیم تا به این کارها دست نزنیم.
3) عامل وابستگیزا را رها کنیم کلیه مواردی مانند: گرفتن، اعتبار، پست، مقام، قدرت، احترام و سایر مواردی که به واسطه آنها میخواهیم به احساس سرخوشی و رضایت برسیم را شناسائی کنیم.
4) استقلال خود را حفظ کنیم زمانی که عاشق دیگران میشویم یا اجازه میهیم که دیگران عاشق ما شوند، مراقب باشیم که در عین لذت بردن از حمایت عاشقانه طرف مقابل خود یا دادن حمایت عاشقانه به او، طوری رفتار کنیم که بدون حضور او نیز بتوانیم به خواستههای خود برسیم.
5) اعتماد به خود، اتکاء به خداوند در حالتی از حضور قرار بگیریم که حس کنیم مواردی مانند ناامیدی، ترس،ضعف و هرگونه کمبود دیگر فقط با حضور خداوند تکمیل میگردد اما فقط حق داریم به خدای خود وابسته باشیم که همواره از اوج آسمانها تا قعر زمین و در فضای بین آن دو و مهمتر از همه در وجود خود ما حضور دارد و همیشه با ما است.
6) رهائی از شرمندگی به یکی از بزرگترین طرفهای خداوند که ”توبه“ نامیده میشود، آگاهتر شویم. با خدای خود راز و نیا کنیم. تمام ضعفها، اشتباهها و گناههای خود را به او اعتراف کنیم و فقط او را حمایتگر اصلی بدانیم و به هر چه غیر از اوست، به هیچ عنوان تکیه نکنیم.
چگونه عاطفی نباشیم
7) بالا بردن آگاهی و تغییر باورهای وابسته کننده باورهائی مانند ”شرمنده میشوم اگر…را انجام دهم“ یا ”اگر…را انجام ندهم، یعنی هنوز بزرگ نشدهام“ و یا ”حلقهٔ ازدواج، حلقه بندگی است“ را رها کنیم و کانون توجه خود را به باورهای پیشرونده معطوف کنیم.
8) آمادهسازی دستها و شبکه حمایتگر از دوستهائی که بهطور حقیقی، ما را دوست دارند، کمک بگیریم تا ما را یاری دهند که به این توانمندی بریم. چنانچه آن سوژه را نیز از دست بدهیم، باز هم ارزشمند، کامل و دوستداشتنی باقی میمانیم و به ما کمک کنند تا پس از قطع ارتباط، دوباره به سراغش نرویم.
9) رهائی از حس وابستگی و رسیدن به پیوستگی در اوج آرامش و قدرت، آسیبهای مربوط به وابستگیهای قبلی خود را ترمیم کنیم به این منظور:
الف) خودمان را دوست داشته باشیم و برای یادگیری مهارتها دوست داشت خود، به جلسههای عملی آموزش مهارتهای زندگی بهمنظور خودباوری و همیاری برویم.
ب) همواره جهت حس وابستگی خود را در سبز عشق الهی و توکل به قدرت برتر جهان هستی معطوف کنیم.
ج) رابطهای را ایجاد کنیم که در آن شکوفائی استعدادها و توانمندیهای ما امکانپذیر شود.
10) انجام مراقبه به صورت یک عادت روزانه برای کسب لذت بیشتر، مراقبه را جزء یکی از مهمترین کارهای روزانه خود قرار دهیم. تا میتوانیم آمادگی دریافت عشق را در خود بیشتر کنیم. همواره همانند داشتن تغذیهای سالم، تمامی ده مخزن عشق خود را بهطور متعادل شارژ کنیم.
در هر ارتباط حضور خود را بر روی عشقی که از سوی خداوند در هر مورد ظاهر میشود، حفظ کنیم چه این عشق در حوزه ارتباطهای زناشوئی باشد و چه در ارتباطهای اجتماعی و یا دیگر رابطههائی که وجود ما را به وجد و سرور میآو در حالت حس وابستگی ما به شدت به اتصال عاطفی، انرژیکی و … طرف مقابل عادت کردهایم. برای تجربه این وضعیت میتوانیم به کاری فکر کنیم که ما را اذیت میکند، ولی نمیتوانیم آن را رها کنیم یا ارتباطی را تصور کنیم که ما را اذیت میکند، ولی نمیتوانیم آن را قطع کنیم و یا مواردی را در نظر بگیریم که وقتی به آن فکر میکنیم، عذاب میکشیم. اما به جای حس وابستگی شدید در این حالت می توان آن را به پیوستگی بدل کرد. اما پیوستگی چیست؟
حس وابستگی عاطفی اعتماد به نفس شما را تخریب میکند و نمیگذارد که حقیقتا خودتان باشید! حس وابستگی عاطفی با احساس خشم، تردید نسبت بهخود، ترس از طردشدن، ترس از تنهایی، حس عدمامنیت، شرم، حقارت یا ترس از اینکه دیگر شما را دوست نداشته باشند یا از شما قدردانی نکنند همراه است. فردی که از حس وابستگی عاطفی رنج میبرد، فقط برای دیگران زندگی میکند و خودش را نادیده میگیرد. زمانیکه با دوستانش است، خودش را فراموش میکند، زمانیکه مشغول کاری میشود، خودش را تمام و کمال وقف آن کار میکند تا مورد پسند و قبول دیگران قرار گیرد و یا ذرهای از او قدردانی کنند.
اما خوب است بدانیم میل به نادیده گرفتن خود به نفع دیگران از کجا ناشی میشود؟ مطمئنا آن را از جایی یاد گرفتهایم، اینطور نیست؟ شاید یکی از دلایل آن والدینی هستند که محبت چندانی نسبت به فرزندانشان نشان ندادهاند و یا هیجانات و احساسات آنها را سرکوب کردهاند.
زمانیکه کودک جملهای تأثیرگذار به پدر یا مادرش میگوید مثلا« دوستت دارم» به او میگوییم «دست از سرم بردار، خستهام میکنی.» و یا وقتی می گوید : «مامان بیا میخوام بغلت کنم… .» مادر می گوید: «نه، نه، عجله دارم! کار دارم!باید به کارهای خونه برسم! عجله دارم، عجله دارم!»کودک احساس میکند که طرد شده است؛ حس رها شدن، حس آزردگی. پژوهشی بیان می دارد که برخی از کودکان از سن 4 سالگی عزت نفس خود را از دست میدهند و احساس آزردگی خاطر میکنند. تصور کنید نتیجه آن در سنین بزرگسالی چه خواهد شد!
مهم نیست چه مدتی را با فرزندتان سپری میکنید بلکه مهم کیفیت زمانی است که با آنها میگذرانید. از این رو، برخی از دلایل وابستگیهای شدید عاطفی به دوران کودکی بازمیگردد. دلایل دیگری هم وجود دارند. مثلا میتوان از ناهنجاریهای خانوادگی و خانههایی که خشونت، اعتیاد، بیتوجهی و عدم برقراری ارتباط در آن حکمفرماست نام برد که بستر مناسبی برای وابستگیهای عاطفی را بهوجود میآورد. همچنین درصورت نبود پدر یا مادر نیز احتمال آنکه فرد بهطور ناخودآگاه در طول زندگیاش به دنبال پر کردن خلأ زندگیاش باشد زیاد است. برای آنکه سرنوشتتان را در دست گیرید و از نظر عاطفی و احساسی فرزندانی مستقل پرورش دهید، شادی بیشتری را به زندگی خود فرا خوانید و احساس خوبی نسبت بهخود داشته باشید؛ ارتباط بهتری با خودتان و با دیگران برقرار کنید و ترسهایتان را کنارگذارید.
احمدرضا کرامت
گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده
دانلودpdf مقاله : چگونه وابسته نشویم و حس وابستگی را کاهش دهیم؟
بدون تردید نوع باورهای ما در مورد پول، ثروت و ثروتمند شدن، مشخصکنندهی دستاوردهای مالی ما در زندگی است
تقریبا تمام افراد، آکنه و جوش صورت را در برههای از زندگی خود تجربه میکنند. از آنجایی که جوش جوانی عامل اساسی عارضه باز شدن منافذ پوست است درمان جوشها همواره در اولویت قرار دارد. در این مطلب 5 درمان خانگی آکنه ، جوش غرور جوانی را معرفی کردهایم که پیشنهاد میکنیم در ادامه با زوم لایف همراه باشید.
این نوع افسردگی معمولا بهعنوان اختلالی جداگانه از انواع دیگر افسردگی در نظر گرفته نمیشود. افسردگی فصلی، مدلی از افسردگی است که در فصول خاصی عود میکند و در واقع الگویی تکرارشونده را نمایش میدهد. برای تشخیص افسردگی فصلی، افراد باید حداقل به مدت 2 سال نشانههای کامل افسردگی غیرفصلی را در فصلهای خاصی (زمستان یا تابستان) در خود مشاهده کنند، بهطوری که این نشانهها فقط در آن فصول تکرار شوند.
نفرت از یکدیگر، پروژه پنهان این قرننفرت از دیگران ناشی از یک سری خشم های فرو خورده و یا حسادت ها کینه توزی هاست. که بسیار آزار دهنده است . و واقعا انسان را درتنگنا قرار می دهد و چه بسا که اتفاقات ناگواری را به دنبال داشته باشد .اگر انسان نتواندخشم خود را در موردی و به هر دلیلی جز در راه رضای الهی ظاهر ساخته و به ناچار آن رافرو خورد، آن خشم به باطن انسان رفته و به صورت عقده و کینه در میآید و به این ترتیب قلب آدمی عداوت و تنفر از دیگری را در خود نگاه داشته و بر این حالت باقی میماند.
درک احساسات، انسان را به خود حقیقی وصل می کند و مناطق خود تخریبی را بیشتر نشان می دهد. اگر احساس ناراحتی کنیم به این معناست که توقعات غیر واقعی داریم و یا به نیازهای خود اهمیتی نمی دهیم.
دوستی چیست؟داشتن دوست خوب یکی از لذتبخشترین تجربههای زندگی است. ارسطو، فیلسوف نامدار یونان باستان، دوست خوب را به منزلهی یک روح در دو بدن میداند. اما هیچ وقت با خودتان فکر کردهاید چه تعداد از افرادی که در حال حاضر دوست خطابشان میکنید، نمونهی یک دوست خوب و تمام عیارند؟
یکی از انواع مؤثر بازاریابی که الزاما هزینهی زیادی هم ندارد، بازاریابی دهان به دهان است. توصیهی هر کسبوکاری توسط دوست یا آشنا، اعتماد مشتریان بالقوه را افزایش میدهد. در این مطلب به بررسی کامل بازاریابی دهان به دهان و انواع روشهای آن میپردازیم تا بتوانید از آنها برای شناساندن و تقویت اعتبار کسبوکارتان کمک بگیرید. پس با ما همراه باشید.
انواع اضطراب و نگرانی، مساله عجیب و غریبی است. وقتی نگران مسایل مالی، عشق، سلامت، کار یا خانواده هستید، قلب شما به شدت می تپد، نفس هایتان کوتاه و کم عمق می شوند و ذهنتان تصویرهای منفی می سازد و در آخر، دوست دارید هر چه سریع تر آرام شوید.
درود بر شما
امیدواریم بتوانیم در جهت زندگی بهتر به شما خدمت نماییم
معید باشید
مهندس افراسیابی
تعداد کل امتیازات این مطلب 35
این مطلب را به اشتراک بگذارید
با عضویت در سایت از مطالب ویژه ، آخرین اخبار ، دانلودهای رایگان و امکانات ویژه بهره مند شوید
درباره سایت بیشتر بدانید
نشانی : تهران-سعادت آباد-ضلع شرقی میدان فرهنگ-پیوند 2
تلفن تماس : 09120155416
ایمیل : info@keramatzade.com
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده می باشد و هرگونه کپی برداری غیر اخلاقی بوده و پیگرد قانونی دارد
طراحی سایت و سئو توسط گروه تخصصی آرمانیک | مشاوره تبلیغات اینترنتی توسط مدیر وب
اغلب اینطور به نظر میرسد افرادی که در رابطه عاطفی خود بشدت وابسته و صمیمی هستند به افراد خودشیفته گرایش دارند. این مساله برای فرد وابسته بسیار ناراحتکننده است زیرا مشکلات زیادی برایش بدنبال خواهد داشت.
اما چه میشود اگر برخلاف تصور عموم، معشوق انسان نرمالی باشد و نتواند اضطراب و نگرانیهای عاشقِ وابسته را تحمل کند؟
اگر تصور میکنید شخصیت وابستهای دارید باید بدانید که در بیشتر اوقات این شما هستید که با ترسهای خود فردی که به لحاظ روانشناختی سالم و نرمال است را از خود دور میکنید و به رابطه عاطفی خود لطمه میزنید.
در این مقاله قصد داریم در مورد اثرات منفی وابستگی و صمیمت شدید در رابطه عاطفی برایتان توضیح دهیم و بگوییم چگونه میتوانید بر این رفتار مخرب غلبه کنید.
چگونه عاطفی نباشیم
گدایی کردن محبت سبب دور شدن افراد از هم میشود
پس از پایان یافتن دوره طلایی رابطه که هر دو طرف سرشار از هیجان هستند، ممکن است تصور کنید برای اینکه دوباره بتوانید آن احساسات پرشور اولیه را تجربه کنید لازم است به طرف مقابل بچسبید و دایما با او در تماس باشید. در این مواقع همیشه این سوالها در ذهنتان پیش میآید که «مشکل چیست؟» یا «احساس میکنم به من توجه نداری» و … اضطراب و نگرانی شما برای این به وجود میآید که تغییر را حس میکنید اما باید کاملا نرمال به آن واکنش نشان دهید.
سروکله زدن با عاشقی که همیشه به شما چسبیده و به شدت وابسته است فرساینده است. به این خاطر که مثلا اگر به طرف مقابل بگویید که «همه چیز خوب و اوکی است و میشه دست از این نگرانیها برداری»، اضطراب او بیشتر میشود و بیشتر از قبل به شما خواهد چسبید.
با اینکه حفظ گرمای عشق در یک رابطه عاطفی بسیار مهم است اما باید بدانید که نیاز و وابستگی شما ممکن است پایههای رابطه شما و عشقتان را سست کند.
راههای بسیار متنوعی برای حفظ حرارت عشق وجود دارد و لازم نیست در تمام لحظات زندگی عشق خود حضور پررنگ داشته باشید و اصطلاحا به او بچسبید.
بیشتر بخوانید: زمانی که از یک فرد خودشیفته جدا می شوید چه اتفاقاتی در زندگی تان می افتد؟
فردی که در بزرگسالی بسیار وابسته و نگران است احتمالا کودکی خوبی نداشته است. یا ممکن است ذاتا شخصیت مضطربی داشته باشد. یا شاید ممکن است کودک واکنشپذیری بوده که اغلب مسایل را اشتباه برداشت میکرده. تقریبا بیشتر افرادی که در بزرگسالی دچار اضطراب هستند در کودکی هم این سراسیمگیها را به دفعات تجربه کردهاند.
یا حتی ممکن است فرد در کودکی از توجه و محبت والدین خود محروم بوده است. اگر در بچگی این حس را داشتید که هیچوقت دیده نمیشوید و خواهر یا برادر شما محبوب والدین هستند احتمال اینکه در بزرگسالی شخصیت وابستهای داشته باشید زیاد است. از آنجا که در کودکی توجهات لازم را نگرفتهاید اکنون که عاشق شدهاید میخواهید نیاز خود را از طرف معشوق جبران کنید که روش نادرستی است.
بیشتر بخوانید: آینده را بسازید؛ ۱۰ روش برای افزایش اعتماد به نفس کودکان
البته دلایل بسیاری وجود دارد که یک فرد در رابطه عاطفی به شدت وابسته میشود.
«من میدانم که زیبا و باهوش هستم اما نمیدانم چرا تا به این اندازه وابسته و ترسو هستم همیشه؟»
«من همیشه این ترس این را دارم که او ترکم کند. به همین خاطر همیشه دنبال این هستم کاری کنم که نرود.»
این طرزفکر اغلب کسانی است که در رابطه به شدت وابسته هستند. نکته عجیب و پارادوکسی که در مورد این افراد وجود دارد این است که در رابطههای معمولی و غیرعاطفی خود کاملا نرمال و خوشبرخورد هستند. یا وقتی که خیالشان راحت است که طرف مقابل صد در صد عاشقشان است و از آنها جدا نمیشود هم رفتارشان کاملا عادی است.
بدبختی این افراد زمانی شروع میشود که واقعا عاشق کسی میشوند. آن زمان است که حس چسبیدن و وابسته بودنشان شعلهور میشود.
وقتی شما در گذشته یک تجربه تلخ داشتهاید شاید به نظرتان پنهان شدن پشت احساسات برایتان راحتتر باشد تا اینکه بخواهید با ترسهای خود روبهرو شوید. اغلب مردم چنین طرزفکری دارند. بر همین اساس هم سریعا سراغ برقراری رابطه جدید میروند تا در سایه فرد جدید بتوانند مشکلات رابطه قبلی را فراموش کنند.
اما باید بدانید که لازم نیست به کسی که ارزش احساسات و عشق شما را ندارد وابسته شوید. خود را به کمتر از آنچه شایسته آن هستید راضی نکنید.
اگر در گذشته رابطه ناموفقی داشته باشید و طرف مقابل شما خودشیفته بوده باشد، بسیار محتمل است که در رابطه جدید خود بسیار آسیبپذیر باشید و وابستگی و چسبندگی زیادی از خود نشان دهید. شما همیشه این ترس را دارید او شما را ترک کند و همین سبب میشود بیشتر از قبل به او بچسبید و رابطهتان را صمیمیتر و بیشتر از قبل کنید. اما باید بدانید با این کار به رابطه خود لطمه وارد میکنید.
این را بدانید هر چه بیشتر نزدیک شوید، طرف مقابل بیشتر از شما فاصله خواهد گرفت و چهبسا رابطهتان خرابتر از قبل خواهد شد.
افراد وابسته اصولا چنین جملاتی را مطرح میکنند:
«نمیشه در مورد این مساله با هم حرف بزنیم؟ من نیاز دارم باهام صحبت کنی!»
«چرا به پیامهای من جواب نمیدهی؟ نمیدانی این کار تو چه حس بدی به من میدهد؟»
بعد از دعوا، مشاجره یا هر ناراحتی در رابطه شاید تصور کنید (به عنوان شخص وابسته) که او که شما را آزار داده باید از دلتان در بیاورد و این ناراحتی را خاتمه دهد و منتظر عذرخواهی یا توجه او باشید. اما مساله این است که طرف مقابل شاید اصلا آمادگی این کارا نداشته باشد. یا شاید نخواهد این کار را بکند.
اینجاست که ناامیدی همه وجود شما را فرامیگیرد و استیصال و درماندگی را در دلتان جاری میکند. اینجاست که همه بدیهای طرف مقابل از روز اول آشنایی تا به امروز جلوی چشمانتان رژه میروند. بنابراین جای تعجب ندارد که بخواهید برای این اتفاق ناگوار با او صحبت کنید و سنگهای خود را با او وابکنید.
اینجاست که به او حق نمیدهید دوری کند و همانند یک کودک نیاز دارید که همان لحظه جواب درست به شما بدهد.
نیاز و وابستگی حس عجیبی به نام «حقخواهی» را در فرد بیدار میکند- به این خاطر است که اگر شما یک شخصیت وابسته و چسبنده باشید همیشه میخواهید مجری حق باشید.
به همین خاطر هر وقت اشتباهی در رابطه رخ میدهد انتظار دارید طرف مقابل سریعا عذرخواهی کند. اما طرف مقابل اصلا قبول ندارد که شما را آزار داده یا سبب ناراحتیتان شده و در نتیجه دلیلی هم نمیبیند که عذرخواهی کند.
یا اگر هم قبول داشته باشد، میخواهد کمی از بحث و مشاجره بگذرد و هر دو آرامتر شوید. در چنین مواقعی فاصله گرفتن بهترین راهکار است.
اما اگر همچنان مثل کودک روی حرف خود پافشاری کنید و بیشتر اعصابش را خرد کنید، او نیز آزرده میشود و ممکن است کار به توهین و بیاحترامی برسد. در این زمان پیش خود فکر خواهید کرد که او مرا دوست ندارد و الان که از پیش من برود حتما با فرد دیگری ملاقات خواهد کرد.
اما باید این را بدانید وابستگی شدید شماست که چنین اوضاع نابهنجاری را به وجود آورده است.
در زیر راهکارهایی را برایتان نوشتهایم که میتوانید با کمک آن از وابستگی شدید در رابطه عاشقانه دست بکشید.
همانند یک انسان بالغ و بزرگسال فکر و رفتار کنید: با شریک عاطفی خود همانگونه رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود. اگر او به فاصله و آزادی بیشتری نیاز دارد، دریغ نکنید.
به طرف مقابل فصا بدهید: اگر شریک عاطفی شما زیاد اهل حرف زدن نیست او را مجبور به این کار نکنید. مطمئن باشید هر زمان که آمادگی لازم برای این کار را داشته باشد خودش داوطلب خواهد شد.
چگونه عاطفی نباشیم
از مشاور کمک بگیرید: به جای دوستان و اعضای خانواده بهتر است نزد مشاور یا متخصصی بروید که بتواند راهنماییهای صحیح و اساسی برای رفع مشکلتان به شما بدهد.
اضطراب یا افسردگی خود را درمان کنید: این دو اختلال سبب میشوند تا شما وسواس فکری پیدا کنید و اعتمادبهنفس خود را از دست بدهید. نتیجهی آن نیز چیزی نیست جز وابستگی شدید و محتاج بودن به شریک عاطفی!
شاید شریک عاطفی شما گزینه مناسبی نیست: اغلب مشکلات زوجها از طرف هر دو نفر به وجود میآید. آیا شخصی که عاشقش هستید خودشیفته است؟ آیا این حس را به شما میدهد که اصلا برایش مهم نیستید؟ اگر چنین است بهتر است در ادامه رابطه خود تجدید نظر کنید.
عزت نفس خود را افزایش دهید: غیرممکن است که در عین وابستگیهای شدید احساسی، از عزت نفس بالایی برخوردار باشید. اولین راه حل برای غلبه بر وابستگی عاطفی، آن است که بدون شکنجه و عذاب و تخریب فکری، با مهربانی عمیقا بهخودتان عشق بورزید، روی نکات مثبت و موفقیتهایتان تمرکز کنید، در ذهنتان تصویر مثبتی از خود داشته باشید و برای آنکه مورد پسند دیگران قرار بگیرید، سعی نکنید خودتان را تغییر دهید.
احساسات منفی و مثبت خود را بیان کنید: بیان این احساسات یکی از راههای است که فرد از آن طریق میتواند احساسات خود را بشناسد و جهت از بین بردن وابستگی عاطفی اقدام کند. یکی از دلایلی که افراد به دیگران وابسته میشوند آگاهی نداشتن بر احساسات و هیجانات منفی است که درون فرد در حال شکلگیری است.
مطلب برای شما مفید بود؟
به مطلب امتیاز دهید
میانگین امتیازها 5 / 5. تعداد رای: 1
تاکنون رأی داده نشده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز میدهد.
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
ممنونم مطلب خوبی بود. من این احساس رو دارم که آدم وابسته ایم. با خوندن این مقاله شاید یه تغییری توی نگرش هام بدم. همیشه سعی کردم از خوددرمانی استفاده کنم برای مشکلات احساسیم ولی خوب کار سختیه. مخصوصا توی رابطه ای که توش شدیدا وابسته باشی و از طرف مقابل اون اهمیتی که میخوای رو نگیری مستقیما اعتماد به نفس و عزت نفس خودت رو تخریب می کنی و این خیلی فلج کنندس!
امروز که این مقاله رو خوندم به خاطر مشکلی بود که دیشب برام پیش اومد یعنی مشکل همیشه بود ولی به لطف خدای عزیزم من امروز متوجه شدم مشکلم اینه و اومدم دنبال راهکار گشتم و مقاله خوب شما بهم کمک کرد. خیلی ممنون
۱۳۹۸. تمامی حقوق برای وبسایت Rooziato (روزیاتو) محفوظ
است.
کاملترین درگاه رزرو تورهای داخلی و خارجی
مشاوره تحصیلی و انتخاب شغل
مشاوره خانواده – تحفه ای که پیش رو دارید ویژه نامه ای است حول بحث وابستگی. اما چرا وابستگی؟ می دانم و می دانید که سر به زیر برف، چون کبک، نمی خواهیم بدانیم که چرا عاشقم و او می راندم و چرا هنوز عاشقم؟ چرا هرکس به خواستگاری دخترم می آید بهانه تراشی می کنم؟ چرا هر روز باید چندبار فرزندم، همسرم، مادرم یا… را چک کنم و فکر نبودشان آزارم می دهد؟ چرا بعد از گذشت 40 سال هنوز آویزانم.
همین آویزان بودن به دنیا و روزگار ما را بر آن داشت تا دست به تحقیقی گسترده زده و از خود شما کمک گرفته و حرف دل شما را با شما و از زبان شما بگوییم و بس. شاید همه به وابستگی های غلط خود آگاه شویم و بخواهیم قبل از فاجعه جلویش را بگیریم. در پیغام های بسیار شما دوستان و همراهان عزیز مسایل و مشکلاتی عنوان شد که بیشتر خبر از معضل وابستگی و رنج اسارت داشت و فریاد آزادی از میان این پیام ها به گوش می رسید.
چگونه عاطفی نباشیم
کارل یونگ، روان شناس بزرگ، می گوید تا چیزی را نپذیریم، نمی توانیم تغییرش دهیم. برای آشنایی با مفهوم وابستگی، اول باید تعارفی از آن داشته باشیم و بعد مدل های مختلف آن را بشناسیم تا بتوانیم طریقه مبارزه با نوع غلطش را هم یاد بگیریم. در این مقاله و طی چند سوال و جواب، جنبه های مختلف وابستگی را روشن کرده ایم.
وابستگی چیست؟
زیگموند فروید می گوید ریشه تمام مشکلات انسان را باید در ضمیر ناخودآگاه جست و جو کرد و شروع این مشکلات از دوران کودکی است. نیازهای برآورده نشده دوران کودکی در قسمت ناخودآگاه بایگانی می شوند. وابستگی تنها درگیری ذهنی نیست بلکه احساسی از اعماق وجود ماست برای به دست آوردن، حفظ کردن و نگه داشتن و مکانیزیمی طبیعی است تا زمانی که برای رسیدن به استقلال فردی و روانی نیاز باشد.
وابستگی به تنهایی بد نیست اما وابستگی بدون حد و مرز به شدت مضر و مخرب است. مزاحم ترین و بدترین افکار ما وابستگی هایمان هستند که معمولا به ندرت متوجه آنها می شویم زیرا باورهای ساده ای هستند که به اشتباه آنها را حقیقت می پنداریم.
ریشه وابستگی در چیست؟
اکثر ناراحتی های ما از امیدهای واهی و وابستگی های خود ما سرچشمه می گیرند. واقعیت این است که پس از ترک وابستگی ها بدون شک آزادی و شادی های فراوان به سوی ما سرازیر می شوند. می توانیم به چیزی نیاز داشته باشیم اما وابسته آن نباشیم.
زمانی که احساس دلتنگی می کنیم سراغ فرد مورد علاقه مان می رویم تا به آرامش رسیده و مجددا به شرایط روحی مناسبی برسیم. اما اگر در آن زمان او گرفتار بود یا خسته یا به هر دلیل دیگر نمی توانست ما را ببیند چه می شود؟ از رفتار او چه برداشتی می کنیم؟ آیا ما می خواهیم او را ببینیم صرفا برای خود او و برای دیدنش یا می خواهیم او را ببینیم تا به این وسیله خلایی که در وجودمان ایجاد شده را پر کنیم؟
شکست های ما یکی از مهم ترین علل وابستگی هستند. بزرگی معتقد است «همه ما در ناخودآگاه مان از این که به تنهایی کافی و کامل نیستیم در عذابیم.» تمام درد و رنج های ما از درون خودمان نشات می گیرند. مساله ای که باید با آن کنار بیاییم وابستگی های درونی خود ماست، رها شدن از آنها یعنی آزادی، یعنی زندگی شاد و سالم.
وابستگی چند نوع است؟
وابستگی سالم: در وابستگی سالم، فرد در زمان مناسب و در صورتی نیاز، مستقیما درخواست کمک می کند. در روابط با دیگران احساس امنیت، اعتماد و علاقه به میزان کافی وجود دارد. روابط سالم و در حد اعتدال بوده و هریک از طرفین در رابطه برای دیگری ارزش و اهمیت قایل هستند. طرفین در عین حال که به نیازهای خود توجه دارند، حس محبت و همدلی را نیز از طرف مقابل خود دریغ نمی کنند.
وابستگی ناسالم: در وابستگی ناسالم فرد سعی دارد طرف مقابل را تحت کنترل و نفوذ خود قرار دهد و به دلیل ترس از طردشدن مانند یک قربانی چنین روابطی را تحمل می کند.
چرا وابسته می شویم؟
هستند افرادی که از زمان کودکی می آموزند کسی موظف به انجام امور مربوط به ما نیست اما گاهی شرایطی پیش می آید که به کمک فرد دیگری نیاز پیدا می کنیم. در چنین شرایطی در عین باور توانایی های شخصی خود و حفظ اعتماد به نفس می توانیم از فرد مناسبی درخواست کمک کنیم.
گروهی دیگر از زمان کودکی می آموزند به تنهایی امور مربوط به خود را به انجام برسانند و تنها بر توانایی های خود تکیه کنند. این افراد در بزرگسالی نیز معمولا در برقراری روابط با دیگران دچار مشکل هستند، کمتر روابط صمیمانه برقرار می کنند و ترجیح می دهند همواره با دیگران فاصله داشته باشند. درواقع این افراد با دوری گزیدن از دیگران احساس آرامش و امنیت می کنند.
اما گاهی فرد در دروان کودکی به این نتیجه می رسد که به تنهایی قادر به انجام کاری نیست و همواره به دیگران نیازمند است. چنین فردی در بزرگسالی نیز به این باور می رسد که برای بقا و ادامه زندگی وابسته به دیگران است و همواره به کمک دیگران نیازمند است. چنین باوری معمولا در نتیجه حمایت های بیش از حد والدین در دوران کودکی ایجاد می شود و سرچشمه شکل گیری شخصیت وابسته است. این افراد خود را بسیار آسیب پذیر می دانند که مانند یک کودک همواره محتاج کمک و توجه دیگران هستند، اکثر این افراد بسیار حساس و زودرنج اند.
چگونه عاطفی نباشیم
اختلال وابستگی در کودکان چیست؟
کودکانی که به اختلال وابستگی گرفتارند در خلوت خود بسیار به مساله بقا و زندگی خود می اندیشند. این دسته از کودکان تنها روزها را سپری می کنند و هرگز به احساساتشان توجهی ندارند. اکثر کودکان مبتلا به اختلالات وابستگی، با احساسات خود بیگانه اند و معمولا رفتارهای برآمده از احساسات به خصوص خشم در آنها به ندرت دیده می شود.
کودکی که با احساسات خود آشنا نباشد، حتی متوجه بیماری هایش نمی شود، اگر در هوای سرد زمستان بیرون از منزل نگه داشته شود عکس العملی از خود نشان نمی دهد طوری که گویی اصلا متوجه سرما نشده، به خاطر داشته باشید کودکی که با احساساتش ناآشناست به کمک نیاز دارد. مدت زمان زیادی وقت نیاز است، با چنین کودکی باید بسیار صحبت کرد و بارها و بارها با ید ابراز احساسات را عملا به او نشان داد تا کودک راه ابراز احساسات خودش را بیاموزد.
وابستگی بیمارگونه چه علامت هایی دارد؟
-تنهایی برایشان غیرقابل تحمل و ناامیدکننده است.
-اغلب این افراد در زندگیشان مسوولیت های اصلی را به دیگران می سپارند.
-این افراد به تصمیم ها و اعمال خود اعتماد ندارند و نیازمندند دایما در طول زندگی و کار درستی اعمالشان از سوی دیگران تایید شود.
-برای حفظ کردن افراد در کنار خود از هیچ کاری دریغ نمی کنند حتی به اعمالی تحقیرآمیز و ناخوشایند دست می زنند.
-این افراد به محض جدایی از کسی که آنها را حمایت کرده و تکیه گاه آنها بوده است یا دچار افسردگی شده یا فورا خود را وارد رابطه دیگری می کنند تا حمایت های لازم را از طریق او کسب کنند و در چنین شرایطی احتمال ارتکاب اشتباه بسیار بالاست.
-هنگام صحبت و بحث با دیگران حتی اگر با نظر طرف مقابل مخالف باشند او را تایید می کنند تا مبادا با ابراز مخالفت موجب ناراحتی و از دست دادن طرف مقابل شوند.
-به شدت احساس نیاز به مراقبت دارند و از تحت سلطه قرارگرفتن هراسی ندارند.
وابستگی را چطور می توان ترک کرد؟
بعضی از ما چنان به شرایط زندگی و موقعیت فعلی خود وابسته شده ایم که دیگر خود واقعی مان را فراموش کرده ایم، من یک معلم، مهندس، پزشک، … هستم. گویی من یعنی مهندس بودن من، نه انسان بودن من. واقعیت این است ما چنان با این افکار خو گرفته ایم که دیگر جزیی از وجود ما شده اند، این افکار به باور ما مبدل شده اند. حتی اگر از خود بپرسیم من بدون اتومبیلم، کارم، پول، همسرم، خانواده ام، خانه ام، دوستانم چه کسی هستم، پاسخی نداریم. از درون ناخودآگاه به دنبال کسی یا چیزی هستیم تا به ما معنی بدهد و با چنین طرز تفکری وابستگی مساله عجیبی نیست.
بزرگی می گفت که شب ها پیش از رفتن به رختخواب در محضر خداوند زانو زده و از خدای خود به خاطر تمام نعماتی که در تمام طول زندگی به من بخشیده است تشکر می کنم و سپس همه را به دست خدا می سپارم. کارخانه، منزل، دانش آموزانم، دوستانم و حتی همسر و فرزندانم را به خداوند بازمی گردانم و در ذهنم آنها را می بینم که از من دور شده و به رختخواب رفته و می خوابم در حالی که یک مرد کاملا فقیر و بی چیز شده ام.
هنگامی که صبح از خواب بیدار می شوم به اطرافم نگاه می کنم و به روز جدید خوش آمد می گویم و می بینم هنوز زنده ام و این عین معجزه است. در مقابل خداوند زانو می زنم و سپاسگزاری می کنم. من فقط نگهبان آن چیزی هستم که خدوند به من امانت داده است، هیچ یک از این نعمات از ابتدا برای من نبوده و آنها فقط امانت هستند، در دنیا همه چیز امانت است.
با چنین نگرشی به زندگی روابط ما تغییر می کنند، متوجه می شویم که ما هرگز برای همیشه مالک چیزی نبوده ایم. هر آن چه در زندگی داریم هدیه و امانتی از جانب خداست که باید قدر آن را بدانیم و از خداوند برای این که آن را در اختیار ما گذاشته است، سپاسگزار باشیم.
منبع:مجله موفقیت
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
سوالات پیش از ازدواج به تفکیک جلسه
تهیه اینترنتی بلیط اتوبوسVIPبه قیمت ارزان
درانتخاب همسرآیندهتان دچارتردید شدهاید؟
بازسازی پیوند عاطفی زن و شوهر
ماشین لباسشویی با آبکشی شرعی
درخواست مجرب ترین وکلا طلاق توافقی
میخوای باکمترین هزینه دندون هاتو سفید کنی؟
دریافت کارت تخفیف 20درصدی درمان
خدمات ایمپلنت بدون آسیب رساندن به لثه
چگونه نزد همسر بیشتر دوست داشته شویم؟
بلیطت رو به قیمت لحظه آخر بخر!
درمان رفتار آسیب زاوبهبوداحساس نسبت به خود
راهنمای انتخاب و خرید محصولات زناشویی
ست حلقه نقره هدیه برای زوجین
Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021
0