زندانی بودن یک موقعیت پراسترس و دشوار برای بیشتر افراد است. روانشناسان زندان به زندانیان کمک میکنند تا با زندگی در زندان سازگار شوند. زندان تنها برای تنبیه مجرمان نیست. در بسیاری از موارد زندان به منزلۀ توانبخشی به افراد نیز هست. بسیاری از افراد درون زندان به جامعه باز خواهند گشت. روانشناسان به زندانیان کمک میکنند تا خود را برای بازگشت به جامعه آماده کنند. حضور روانشناسان زندان، علاوه بر زندانیان، برای جامعه نیز مفید است.
روانشناسان زندان با فراهم کردن خدمات سلامت روانی، میتوانند به زندانیان کمک کنند تا با موضوعاتی مانند مدیریت خشم، اعتیاد یا سایر مواردی که به فعالیت مجرمانۀ آنها منجر شده است، کنار آیند. هدف این است که مجرم با زندگی در خارج از زندان سازگار شود و تکرار جنایات کاهش یابد.
روانشناسی باید در خدمت جامعه و بهبود زندگی مردم به کار گرفته شود. امروزه به هر حوزهای وارد شویم، بعید است که ردپایی از روانشناسی را در آن جا نبینیم. یکی از حوزههایی که روانشناسی میتواند نقش بسزایی در آن ایفا کند، حوزۀ جنایی است. در این مختصر میخواهیم به معرفی روانشناسی زندان بپردازیم و ببینیم که روانشناسی در زندان چه کاربردی میتواند داشته باشد.
زندان مکانی است که دارای بستری بسیار حاصلخیز برای بروز انواع و اقسام مشکلات جسمی، روانی و سایر مشکلات است. از این رو روانشناسانی که در حوزۀ زندان کار میکنند دارای وظایف و مسئولیتهای متعددی هستند. فیلم «سکوت برهها[۱]» نمونهای است از حضور یک روانشناس در زندان که فضای این کار را بهخوبی ترسیم میکند.
این که چرا افراد در مسیری گام میگذارند که منجر به فعالیتهای جنایتکارانه میشود، همیشه موضوع مشخص و سادهای نیست. غالباً عوامل متعددی در انتخابها و رفتار افراد دخیل هستند. یکی از دلایلی که به روانشناسان زندان نیاز داریم این است که به زندانیان کمک کنند تا با موانع و موضوعات مرتبط با سلامتی که در رفتار گذشتۀ آنها دخالت داشتهاند، کنار بیایند.روانشناسی زندانیان
روانشناسان زندان غالباً با وظایفی چون درمان قاتلان، مجرمان خشن، متجاوزان جنسی، و سایر مجرمان روبهرو هستند. آنها غالباً در زندانهای با امنیت زیاد، دارالتادیبها، دادگاهها و تیمارستانهایی که بیماران مجرم نگهداری میشوند، مشغول به کار هستند. معمولاً روانشناسان زندان به عنوان متخصص شهادت در دادگاهها نیز حضور دارند. همچنین یکی از وظایف روانشناسان زندان، آماده و قویکردن افرادی است که آمادگی حضور در محاکمه را ندارند. روانشناسان زندان باید در این راستا تلاش کنند که زندانیان در زندان و همچنین پس از آزادی جرم مضاعفی مرتکب نشوند. روانشناسان زندان میتوانند در آزادسازی زندانیان، یا گرفتن آزادی مشروط برای آنها نیز دخیل باشند.
از دیگر وظایف روانشناسان زندان، گرفتن برخی آزمونها از زندانیانی است که بهتازگی وارد زندان شدهاند. این آزمونها شامل آزمون هوش، آزمونهای موضوعی، آزمونهای شخصیت شناسی، و سایر آزمونها هستند. این آزمونها، یک ارزیابی کلی برای تشخیص اختلالهای روانی عمده مانند اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنیا و افسردگی اساسی زندانیان است. آزمون هوش نیز برای ارزیابی و تشخیص تأخیر رشدی زندانیان گرفته میشود. این موضوع از این بابت مهم است که زندانیان با توانایی شناختی محدود در معرض خطر بیشتری برای قربانیشدن قرار دارند. همچنین ممکن است روانشناسان به دستیاری برای ارزیابیکردن شنوایی، نظافت روزانه، جهتیابی یا نوشتن نیز نیاز داشته باشند.
روانشناسان زندان، گروههای درمانی برای متجاوزان خشن را نیز تسهیل میکنند. روانشناسان زندان بهشدت تلاش میکنند که از تکانههای پرخاشگری زندانیان جلوگیری کنند. روانشناسان زندان در کنار روانپزشکان زندان کار میکنند تا هم اختلالات روانی زندانیان را تشخیص دهند و هم تا حد ممکن آنها را درمان کنند. درمانهای فردی و گروهی برای همۀ زندانیانی که میخواهند از خدمات سلامت روان بهرهمند شوند، وجود دارد. از آن جایی که بسیاری از زندانیان دچار مشکلات شخصیتی حاد مانند اختلال شخصیت ضداجتماعی، خودشیفته یا شخصیتهای مرزی هستند، حضور روانشناسان در زندان بسیار ضروری به نظر میرسد.
زندانی بودن یک موقعیت پراسترس و دشوار برای بیشتر افراد است. روانشناسان زندان به زندانیان کمک میکنند تا با زندگی در زندان سازگار شوند. زندان تنها برای تنبیه مجرمان نیست. در بسیاری از موارد زندان به منزلۀ توانبخشی به افراد نیز هست. بسیاری از افراد درون زندان به جامعه باز خواهند گشت. روانشناسان به زندانیان کمک میکنند تا خود را برای بازگشت به جامعه آماده کنند. حضور روانشناسان زندان، علاوه بر زندانیان، برای جامعه نیز مفید است. روانشناسان زندان با فراهم کردن خدمات سلامت روانی، میتوانند به زندانیان کمک کنند تا با موضوعاتی مانند مدیریت خشم، اعتیاد یا سایر مواردی که به فعالیت مجرمانۀ آنها منجر شده است، کنار آیند. هدف این است که مجرم با زندگی در خارج از زندان سازگار شود و تکرار جنایات کاهش یابد.
روانشناسان زندان علاوه بر وظایف روزانه، وظایفی نیز در زمانهای اضطراری دارند. در زندان موقعیتهای اضطراری زیادی وجود دارد و روانشناسان و روانپزشکان باید به این بحرانهای مربوط به سلامت روانی پاسخ دهند. این موقعیتهای اضطراری میتواند در مورد افکار وابسته به خودکشی یا آدمکشی، تجاوز، افسردگی اساسی، مانیا، حملههای وحشتزدگی، اندوه، شکستهای عاطفی یا مرگ یکی از عزیزان باشد. روانشناس زندان حتی مسئول درمان بیماران دچار اسکیزوفرنیا و طیفی از سایر بیماریهای روانی است. بخشی از کار روانشناس زندان کمک به درمان توهمات و هذیانهای زندانیان بیمار است.
روانشناسان زندان باید دارای اخلاق کاری قوی، توانایی مقابله در محیطهای پراسترس، شفقت، تعریفی مشخص از مرزها باشند و به توانایی تغییر انسانها اعتقاد داشته باشند. دروسی که روانشناسان زندان باید برای رسیدن به این تخصص بگذرانند، مشابه درسهای روانشناسان بالینی است. نیازهای آموزشی باید مطابق با قانون کشوری که فرد میخواهد در آن کار کند، تعیین شده باشد. برخی از دروسی که مورد نیاز هستند شامل مشاورۀ پیشرفته، روانشناسی و قانون، روانشناسی اجتماعی، روانشناسی ناهنجاری، روانشناسی رشد، برخورد با مجرمین و تبهکاران، دفاع شخصی و همچنین درسهایی است که به صورت اختصاصی ذهن جنایتکار و ضداجتماعی بودن را بررسی میکنند. از آنجا که زندانیان دچار بازۀ وسیعی از مشکلات و مسائل شامل اسکیزوفرنیا تا استرس حبس ابد هستند، روانشناسان زندان باید تواناییهای مقابلهای زیادی برای پاسخدهی مناسب به این موضوعات داشته باشند.
عدهای معتقدند زندانیان در زندان هستند تا تاوان اشتباهاتشان را پس دهند و مجازات شوند و نباید به خدمات سلامت روان دسترسی داشته باشند. در پاسخ به این اعتقاد باید گفت که در زندان بودن، مجازات جنایتی است که مرتکب شدهاند اما این که زندانیان چگونه زمانشان را سپری میکنند، دیگر جزو مجازات آنها نیست. در حبس بودن به اندازۀ کافی دشوار است و دیگر به دشوارترکردن شرایط زندان برای زندانیان نیازی نیست.
متأسفانه روانشناسی زندان، مانند بسیاری از حوزههای دیگر روانشناسی در ایران چندان مورد توجه قرار نگرفته است و باید در آینده امکان بیشتری برای رشد این رشته درون کشور فراهم شود تا هم زندانیان و هم جامعه، بیش از پیش از حضور روانشناسان بهره مند شوند.
منبع : بردار ( کاربرد سازی علوم انسانی)
بیشتر بخوانید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وبسایت
گیسوم سامانۀ سفارش و پیگیری تهیۀ کتابه. شما سفارش میدین و ما اگر کتاب رو داشتیم یا تونستیم پیدا کنیم، شرایط خرید کتاب رو براتون فراهم میکنیم.
نوع مقاله: مقاله پژوهشی
نویسندگان
1
دکتری روانشناسی تربیتی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
2
کارشناس ارشد مشاوره خانواده، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران
3
کارشناس ارشد مشاوره خانواده، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه هرمزگان، بندرعباس، ایران روانشناسی زندانیان
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The aim of the study was to evaluate the effectiveness of positive psychotherapy on depression symptoms and subjective well – being of prisoners. The research design was quasi-experimental with non-equivalent groups design with pretest and post-test. 71 prisoners from Bandar – abas prison were selected through purposeful sampling and assigned to an experimental and a control group. For gathering data, Beck Depression short Inventory (BDI-S) and Subjective Well-Being scale was used. The experimental group received positive psychotherapy for eight sessions each one lasting 90 minutes. The results of Covariance analysis showed that positive psychotherapy increased the subjective well- being and decrease depression symptoms of prisoners. The results of this research also showed that positive psychotherapy could be used as an efficient technique to increase the subjective well-being of prisoners.
کلیدواژهها [English]
افراد زیادی وارد زندان میشوند که جزء نیروی کارآمد و در اکثر مواقع جوان جامعه هستند که پس از گذراندن دورة محکومیت باید به اجتماع خود برگردند. بنابراین بررسی و پایش شاخصهای سلامتی و بهداشتی این افراد در زندان از نظر کمک به بازگشت نیروی انسانی سالم، مهم است (تاول، 2004). سلامت روانشناختیِ زندانیان و ارائة خدمات مطلوب به آنها توجه فراوانی را از سوی متخصصان به خود جلب کرده است و تحقیقات فراوانی در این زمینه صورت گرفته است (کرایتون و تاول، 2007). نگاهی به پژوهشهای انجام گرفته در کشورهای مختلف نشان میدهد که توجه به مشکلات روانشناختی زندانیان به شکل چشمگیری رو به افزایش است، چرا که اختلالات روانشناختی در بین زندانیان بسیار شایع است (بولتن، نیجمن و وَندراِستاک، 2009). در اغلب موارد وجود این اختلالهای روانی در فرد، نه تنها از میزان سازگاری فردی و اجتماعی وی میکاهد، بلکه امنیت و بهداشت روانی خانواده و سایر گروههای اجتماعی را نیز دچار مشکل میکند. در برخی موارد نیز، نوع و شدت مشکل به حدی میرسد که موجبات آزار و تهدید حقوق اعضای دیگر اجتماع را فراهم میآورد و نتیجة آن، درگیری فرد بیمار با قانون و مراجع کیفری است. به عبارت دیگر، فرد بیمار به سبب داشتن اختلال روانی و پیامد آن، یعنی ارتکاب جرم، تحت پیگرد قانونی قرار میگیرد. حدود 10 تا 15 درصد زندانیان، مبتلا به اختلالات روانی هستند (شریعت، اسعدی، نوروزیان، پاکرواننژاد، یحییزاد، و آقایان 1385؛ خدایاریفرد، عابدینی، اکبری زردخانه، غباریبناب، سهرابی، و یونسی، 1387). میزان شیوع اختلالات روانی در نمونههای متشکل از افراد مجرم و زندانی بسیار بالاتر از افراد دیگر جامعه است (بیکلو کمپبل، 2002).
از میان اختلالهای روانی شایع در زندانیان، افسردگی سهم عمدهای از این شیوع را به خود اختصاص داده است. افسردگی یکی از بیماریهای شایع روانپزشکی است. که محدود به زمان و مکان خاصی نیست و همه اقشار و طبقات جامعه را در بر میگیرد. اما در برخی از گروهها از جمله زندانیان این میزان بیشتر از سایرین است. فاضل و دانش (2002) در پژوهشی 62 مطالعة مربوط به شیوع اختلالهای روانپزشکی در زندان را مورد بررسی قرار دادهاند و سهم افسردگی را 10 درصد گزارش کردهاند. در پژوهشی که روی 1900 زندانی در کانادا انجام شد، 5/21 تا 8/29 درصد از گروه نمونه افسردگی داشتند (میلزو کرونر، 2005). افسردگی در زندانیان دارای پیامدهای متعددی است که خودکشی، رفتارهای خودآسیبرسان و مصرف مواد مخدر از آن جملهاند (آلبوکردی، نوری، نیکوسیر جهرمی و زاهدیان، 1389). مک شان (1989) مشاهده کرد که مددجویان مبتلا به مشکلات و بیماریهای روانی، 5 برابر سایر مددجویان به کارکنان زندان و مددجویان دیگر حملهور میشوند. این آمار و ارقام نشان میدهد که مراکز بازداشتگاهی و زندانها نیازمند فراهم کردن شرایطی هستند که زندانیان بتوانند تحت آن، مورد درمانهای فردی و گروهی قرار گیرند. سابقة خدمات روانشناسی در زندانها همانند سایر حوزههای روانشناسی کاربردی به دورة بعد از جنگ جهانی دوم بر میگردد، زمانی که زندانها شروع به استخدام روانشناسان برای کار در زندانها و کانونهای اصلاح و تربیت نمودند (تاول، 2005).
تاول (2004) تاثیر برنامههای مداخلهای متکی بر مجازات و برنامههای مداخلهای متکی بر تقویت رفتارهای مثبت را در یک اردوگاه از زندانیان مورد مقایسه قرار داد و دریافت که هر چه تاکید بر مجازات بیشتر شود، میزان ارتکاب جرم و محکومیت مجدد نیز افزایش مییابد. بر این اساس طی چند دهه گذشته تاکید مسئولان و دست اندرکاران جامعه و زندان بر جایگزینی فعالیتهای توانبخشی و بازپروری به جای تنبیه و مجازات در زندانها است. از جمله فعالیتهای توان بخشی که بهطور گستردهای در زندانها مورد استفاده قرار میگیرند، کارآموزیهای شغلی و حرفهای، برنامههای آموزشی و تربیتی، طرحهای کارآفرینی و مشاوره و روان درمانگری فردی و گروهی هستند. نتایج تحقیقات مختلف نشان دادهاند که برنامههای رواندرمانی نقش چشمگیری در بهبود وضعیت روانشناختی و کاهش میزان ارتکاب جرم مجدد زندانیان دارند (فریندشیپ، بلود، اریکسون و ثورتن، 2003).
زندان علاوه بر این که تشدیدکنندة اختلالهای روانی میباشد، رضایت شخص از زندگی و عواطف و هیجانهای فرد را نیز تحت تأثیر قرار میدهد و شادمانی او را کاهش میدهد (داینر، سو، لوکاس و اشمیت[1]، 1999، به نقل از اسفندیاری، 1389). از سازههایی که در مبحث شادمانی و نیز روانشناسی مثبت، اهمیت چشمگیری دارد، بهزیستی ذهنی است (اید و لارسون[2]، 2008، به نقل از اسفندیاری، 1389). روانشناسی مثبت[3] یکی از رویکردهای نوین روانشناسی است که عمدة تاکید آن بر توانمندیهای افراد است و در سالهای اخیر توسط سلیگمن مطرح شده است. روانشناسی مثبتنگر مطالعة علمی کارکردهای بهینة انسانی با هدف درک و به کارگیری این کارکردها در جهت کامیابی و شکوفایی افراد و جوامع میباشد (مگیارموئه، 2009). مرور ادبیات روانشناسی مثبت بیانگر کاربردهای بالقوة این رویکرد برای طیف وسیعی از افراد میباشد (اشنایدر و لوپز، 2007). برای نمونه مطالعات کاربرد روانشناسی مثبت را در زمینة آموزش، تجارت، مشاورة سازمانی، ازدواج و روابط میان فردی، آموزش والدین و ورزش نشان دادهاند (مگیارموئه، 2009). سین و لیوبومیرسکی (2009) در یک فراتحلیل به بررسی تاثیر درمان مثبتنگر بر بهزیستی و کاهش علائم افسردگی پرداختهاند که فراتحلیل مربوط به افسردگی 25 مطالعه را شامل میشد که 1812 آزمودنی در این پژوهشها شرکت داشتند (به صورت میانگین برای هر پژوهش 32 آزمودنی). اندازه اثرها در دامنة 28/0- تا 81/0 که 80 درصد این اندازه اثرها از اثربخشی رواندرمانی قرار داشتند که مبتنی بر روانشناسی مثبت حمایت میکردند. همچنین در فراتحلیل آنها، نتایج 49 مطالعة مرتبط با اثربخشی روانشناسی مثبت بر بهزیستی مورد بررسی قرار گرفته است (4235 آزمودنی، به صورت میانگین 64 آزمودنی در هر پژوهش) که اندازه اثرها از 31/0 تا 84/0 متغییر بودند که 96 درصد از اندازه اثرها در جهت مثبت بودهاند. پیتروسکی و میکوتا (2012) نیز در پژوهشی تحت عنوان اثر بخشی مداخلات روانشناسی مثبت بر افسردگی بیماران، دریافتند که مداخلات مثبت بر کاهش علائم افسردگی و افزایش بهزیستی تاثیر دارد. مطالعات دیگری هم نشان دادهاند که بهزیستی در نتیجه تمرینهای روانشناسی مثبت از جمله؛ تمرینهای نوع دوستی (بوهم، لیبومیرسکی و شلدون، 2011)، شکرگزاری (فرو، سفیک و امونس، 2008) نوشتن نقاط قوت (سلیگمن، استین، پارک و پترسون، 2005) افزایش مییابد. این پژوهش نیز بر آن است که دامنة کاربرد روانشناسی مثبتنگر را به حیطة مشکلات افراد زندانی بسط دهد. چرا که رنجی که زندانیان از افسردگی میبرند و متغیرهای بهزیستی که در بین زندانیان نگران کننده است، بیش از هر رویکرد دیگری میتواند مورد توجه و آماج تکنیکهای روانشناسی مثبتنگر باشد. بر این اساس، هدف اصلی پژوهش بررسی تاثیر مداخله مبتنی بر روانشناسی مثبت در کاهش نشانگان افسردگی و بهبود بهزیستی ذهنی زندانیان بود.
روش.
روش پژوهش، جامعه آماری و نمونه: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعة پژوهش شامل زندانیان زندان مرکزی شهر بندرعباس بود. پس از اجرای پرسشنامههای افسردگی و بهزیستی، 80 زندانی که افسردگی خفیف تا متوسط (نمره 8 تا 11)، متوسط (نمره 12 تا 15) و شدید (16 تا 39) داشتند و همچنین در بهزیستی ذهنی نمرات کمتری دریافت کرده بودند، به صورت هدفمند انتخاب و در دو گروه کنترل و آزمایش بر اساس سن، تحصیلات و وضعیت تاهل تا حد امکان همتا شدند. لازم به ذکر است که تعداد آزمودنیها به دلیل ریزش در پایان درمان به 71 نفر کاهش یافت.
ابزار سنجش: فرم کوتاه سیاهه افسردگی بک[4]: این پرسشنامه از 13 گویه تشکیل شده که به اندازهگیری نشانههای افسردگی که فرد در طی 2 هفتة گذشته تجربه کرده است، اشاره دارد. هر سوال بر اساس یک درجهبندی 4 نمرهای به شیوة لیکرت (0= من احساس غمگینی میکنم تا 3= من آنقدر احساس غمگینی میکنم که نمیتوانم سر پا بایستم) نمرهگذاری میشود. نمرة کل از صفر تا 39 است. سطوح افسردگی در این پرسشنامه شامل بهنجار با نمره 3- 0، افسردگی خفیف 7-4، افسردگی خفیف تا متوسط 11-8، افسردگی متوسط 15-12 و افسردگی شدید 39-16 میباشد، که در این پژوهش افراد با نمره 8 به بالا به عنوان آزمودنی انتخاب شدهاند.پایایی آزمون با آلفای کرانباخ 89/0 به دست آمده است. روایی پرسشنامه نیز به شیوه همگرا تایید شده است، به این صورت که همبستگی پرسشنامه با فرم 21 سوالی 67/0 گزارش شده است (رجبی، 1384).
مقیاس بهزیستی ذهنی[5]: برای سنجش بهزیستی ذهنی از مقیاس بهزیستی ذهنی داینر (2000، به نقل از اسفندیاری، 1389) استفاده شد. این مقیاس شامل دو بخش شناختی و هیجانی میشود، مولفة رضایت از زندگی، بخش شناختی و عاطفة مثبت و عاطفة منفی بخش هیجانی را تشکیل میدهد. هر چقدر فرد نمرة بالاتری را در مقیاس رضایت از زندگی و عاطفة مثبت و نمرة پایینتری در عاطفة منفی کسب کند، از بهزیستی بیشتری برخوردار است. مقیاس رضایت از زندگی به عنوان بخشی از بهزیستی ذهنی توسط داینر و همکارانش (1985) برای همة گروههای سنی تهیه شده است. این مقیاس میزان رضایت از زندگی را منعکس میکند. این پرسشنامه دارای پنج ماده است که میزان رضایتمندی کلی از زندگی را میسنجد. هر گویه از 1 (کاملاً مخالفم) تا 7 (کاملاً موافقم) نمرهگذاری میشود. ضریب آلفای کرانباخ آن 87/0 و ضریب بازآزمایی آن 82/0 گزارش شده است (کلر، 2004، به نقل از اسفندیاری، 1389). بخش هیجانی که شامل عاطفه مثبت و عاطفه منفی میباشد شامل 20 سوال میشود که هر ماده از 1 (بسیار کم یا هیچ) تا پنج (بسیار زیاد) نمرهگذاری میشود. منظور از عاطفه مثبت در این پرسشنامه میزان خوشبینی، لذت بردن از زندگی، احساس رضایت و خشنودی است. کسی که نمرة بالا در این خرده مقیاس کسب میکند، خوشبینی بیشتری را در زندگی تجربه کرده و در نتیجه از بهزیستی بالاتری برخورداراست. سوالات 1، 3، 5، 9، 10، 12، 14، 16، 17، 19 عاطفة مثبت را میسنجد. عاطفة منفی شاخصی است که سطح نگرانی، افسردگی، اضطراب و ناامیدی را میسنجد. به دست آوردن نمرة بالا در این مقیاس به معنای احساسات و عواطف منفی بیشتر و در نتیجه بهزیستی پایینتر است. سوالات 2، 4، 6، 7، 8، 11، 13، 15، 18، 20 عاطفة منفی این مقیاس را میسنجد. در پژوهشهای متعدد ضریب پایایی مقیاس بهزیستی ذهنی که از طریق روش باز آزمایی محاسبه شده پس از دو هفته تا دو ماه حداقل 82/0 گزارش شده است (داینر و همکاران، 1998، به نقل از اسفندیاری، 1389).
روش اجرا و تحلیل: بعد از کسب مجوز از سازمان زندانهای استان هرمزگان پیشآزمون پرسشنامه افسردگی و بهزیستی ذهنی از آزمودنیهای پژوهش که به صورت هدفمند انتخاب شده بودند گرفته شد. سپس بر اساس سن، تحصیلات و وضعیت تاهل در دو گروه 40 نفرة آزمایش و کنترل همتا شدند. آزمودنیهای گروه آزمایش در 8 جلسه 90 دقیقهای رواندرمانی مثبتنگر به مدت یک ماه هر هفته دو جلسه شرکت کردند. جلسات درمان بر اساس 14 جلسه رواندرمانی مثبتگرا که توسط رشید (2008، به نقل از مگیارموئه، 2009) ارائه شده است، تنظیم شد. اما چون در شیوه نامة رواندرمانی مثبت تاکید شده است که باید مداخلات مثبت به شکلی انجام شود که نیازهای جاری درمانجویان را پوشش دهد، جلساتی که ارتباطی به مشکلات زندانیان نداشتند، حذف شدند و جلسات مربوط به نیازهای زندانیان انتخاب شدند و پس از آنکه به تایید سه نظر از متخصصان مشاوره در زندان رسید، اجرا شد. محتوای این جلسات در جدول (1) آمده است.
جدول 1. خلاصه ساختار و محتوای جلسات مداخلات مثبتنگر مبتنی بر مشکلات زندانیان
جلسهها
محتوا و فعالیتهای هر جلسه
هدف
جلسه اول
توضیح مفروضهها و نقش در مانگر مثبت، گرفتن معرفی مثبت
جهتدهی مراجعان
جلسه دوم
فرمولبندی طرح خاص مراجعان برای به کارگیری توانمندیها
پرورش توانمندیها
جلسه سوم
توضیح بخشش به گونهای که مد نظر درمان مثبت است و تمرین نامه بخشش
تسهیل بخشش
جلسه چهارم
بحث در مورد نقش خاطرات و تاثیر شکرگزاری بر این خاطرات
قدرشناسی
جلسه پنجم
کمک به مراجعان برای رفع سوءتفاهمها در مورد خوشبینیروانشناسی زندانیان
امید و خوش بینی
جلسه ششم
آموزش جستجوی تعهد و معنا در زندگی از طریق روابط
رابطه و دلبستگی
جلسه هفتم
ترسیم شجره توانمندیهای اعضای خانواده مراجع
قدردانی از اعضای خانواده
جلسه هشتم
به کار بردن توانمندیهای برجسته در خدمت به دیگران
یافتن معنا
تجزیه و تحلیل داده های حاصل از این پژوهش به وسیلة نرمافزار spss-16 و با آزمون تحلیل کواریانس صورت گرفت.
یافتهها.
آزمودنیهای این پژوهش را در ابتدای پژوهش 80 زندانی زندان مرکزی بندرعباس تشکیل میدادند که در دو گروه آزمایش و کنترل مورد بررسی قرار گرفتند، اما در پایان به دلیل اتمام دوره محکومیت، مرخصی و یا انتقال بعضی از زندانیان تعداد آزمودنیها به 71 نفر ریزش کرد. میانگین سن گروه آزمایش 29 سال و گروه کنترل 5/29 بود. 17 نفر از آزمودنیهای گروه آزمایش متاهل، 18 نفر مجرد و 2 نفر هم وضعیت تاهل خود را گزارش نکرده بودند. از گروه کنترل هم 16 نفر متاهل و 18 نفر مجرد بودند. از نظر تحصیلات هم 30 نفر از گروه آزمایش تحصیلات دیپلم و زیر دیپلم، 6 نفر لیسانس و 1 نفر هم تحصیلات خود را گزارش نکرده بود. از گروه کنترل هم 29 نفر دیپلم و زیر دیپلم، 4 نفر لیسانس و 1 نفر هم تحصیلات خود را گزارش نکرده بود. برای ارزیابی تاثیر رواندرمانی مثبتگرا بر افسردگی و بهزیستی ذهنی زندانیان، پس از بررسی مفروضههای همگنی ماتریسهای واریانس – کواریانس و نرمال بودن توزیع متغیرها، از آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره استفاده شد.
جدول 2. میانگین و انحراف استاندارد متغیرهای وابستة مربوط به آزمودنیهای دو گروه
گروه آزمایش
گروه کنترل
متغیرها
میانگین
انحراف معیار
میانگین
انحراف معیار
پیشآزمون افسردگی
62/12
63/3
41/12
88/3
پسآزمون افسردگی
13/3
72/8
70/10
83/3
پیشآزمون بهزیستی ذهنی
59/18
38/6
72/16
42/6
پسآزمون یهزیستی ذهنی
86/20
37/7
26/16
09/6
پیشآزمون عاطفه مثبت
02/24
66/3
92/23
25/4
پسآزمون عاطفه مثبت
30/22
90/4
88/23
38/4
پیشآزمون عاطفه منفی
57/22
71/22
55/3
26/3
پسآزمون عاطفه منفی
83/18
18/23
50/3
91/3
جدول 3. تحلیل کواریانس تاثیر رواندرمانی مثبت بر بهزیستی ذهنی
منبع تغییر
لامبدای ویلکز
F
sig
مجذور اتا
توان آزمون
اثر گروه
65/0
53/11
000/0
35/0
99/0
نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیره نشان داد که رواندرمانی مثبت بر بهزیستی ذهنی زندانیان تاثیر معنیدار دارد (01/0<P و 53/11 = F1,69 ). مقدار لامبدای ویلکز 65/0 و مجذور اتا نیز 35/0 به دست آمد. هر چه مقدار لامبدای ویلکز به یک نزدیکتر باشد یعنی تفاوتها معنیدار نیستند. مقدار اتا نیز هر چه بزرگتر باشد نشاندهندة اندازه اثر زیاد است.
به منظور بررسی تاثیر رواندرمانی مثبت بر هر یک از مولفههای بهزیستی ذهنی و پاسخ به فرضیههای فرعی پژوهش از تحلیل کواریانس یک راهه استفاده شد که نتایج آن در جدول (2) آمده است.
جدول 4. نتایج تحلیل کواریانس یک راهه برای رضایت از زندگی، عاطفة مثبت و عاطفة منفی
متغیر وابسته
مجموع مجذورات
df
میانگین مجذورات
F
sig
مجذور اتا
رضایت از …
17/554
1
17/554
27/16
000/0
198/0
عاطفة مثبت
10/33
1
10/33
63/1
206/0
024/0
عاطفة منفی
89/312
1
89/312
83/24
000/0
27/0
تحلیل هر یک از متغیرهای وابسته به تنهایی، با استفاده از آلفای میزان شدة بن فرونی (017/0) نشان داد که آزمودنیهای گروه آزمایش تحت تاثیر برنامه درمانی در رضایت از زندگی (F1,69= 16/27 , P = 0/000 ) و عاطفة منفی (F1,69= 24/83 , P = 0/000 ) با گروه کنترل تفاوت معنیدار آماری نشان دادند. به این معنی که رواندرمانی مثبتنگر به صورت معنیداری بر بهزیستی ذهنی و عاطفة منفی زندانیان تاثیر داشته است. اما در عاطفة مثبت بین دو گروه آزمایش و کنترل (F1,69= 1/63 , P = 0/20 ) تفاوتی معنیدار به دست نیامد. همچنین برای بررسی تاثیر مداخلات مثبت بر افسردگی، پس از بررسی همگنی شیب رگرسیون و نرمال بودن توزیع از تحلیل کواریانس یک راهه استفاده شد که نتایج آن در جدول (3) آمده است.
جدول 5. نتایج تحلیل کواریانس یک راهة تاثیر رواندرمانی مثبت بر افسردگی
منبع تغییر
مجموع مجذورات
Df
میانگین مجذورات
F
معنیداری
افسردگی
19/39
1
19/39
55/5
021/0
نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که آزمودنیهای گروه آزمایش تحت تاثیر برنامه درمانی در نشانههای افسردگی (F1,69= 5/55 , P = 0/021 ) با گروه کنترل در سطح 05/0 تفاوت معنیدار آماری نشان دادند. به این معنی که رواندرمانی مثبتنگر به صورت معنیداری بر کاهش نشانههای افسردگی زندانیان تاثیر داشته است. در یک جمعبندی کلی نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که گروه آزمایش تحت تاثیر رواندرمانی مثبتگرا در متغیرهای عاطفه منفی، افسردگی و رضایت از زندگی با گروه کنترل تفاوت معنیدار دارند. اما دو گروه در عاطفه مثبت با هم تفاوت نداشتند.
بحث.
نتایج پژوهش نشان داد که رواندرمانی مثبتنگر به صورت معنیداری نشانههای افسردگی زندانیان را کاهش میدهد و مولفههای بهزیستی را ارتقا میبخشد. این نتایج با نتایج فراتحلیل سین و لیوبومیرسکی (2009) و نتایج پژوهش پیتروسکی و میکوتا (2012) همخوان است.
در تبیین تأثیر رواندرمانی مبتنی بر روانشناسی مثبتنگر بر کاهش نشانههای افسردگی میتوان به فرضهای بنیادی رواندرمانی مثبتنگر اشاره کرد. رواندرمانی مثبت مبتنی بر چندین فرض است (رشید، 2008، به نقل از مگیارموئه، 2009). نخست اینکه همه افراد مستعد بیماری روانی هستند، همانطور که دارای ظرفیت فطری شادی هستند. در این دیدگاه، شادی و آسیبشناسی در نتیجه تعامل بین محیط و شخص به وجود میآید. از این رو روان درمانگران مثبت، مراجعان را به صورت خود مختار و رشد محور در نظر میگیرند. دومین فرض رواندرمانی مثبت این است که توانمندیهای مراجعان و هیجانهای مثبت مانند ضعفها و هیجانهای منفی اصیل و واقعی هستند.
همسو با این فرضهای اساسی در رواندرمانی مثبت به مراجعان کمک میشود که این نقاط قوت را در خود پیدا کنند. استفاده از تکنیک معرفی مثبت و در کنار آن توجه به توانمندیهای منش راهی را پیش روی مراجع قرار میدهد که مخالف با تفکر جستجوی شکستها و ضعفها در افراد افسرده است. افراد افسرده با افکار و احساسات منفی که در محیط زندان هم تشدید میشود، دامنة تصمیمها و اعمال خود را محدود میکنند و این امر در روانشناسی مثبت با شناساندن نقاط قوت و تجربة احساسات مثبت مورد آماج قرار میگیرد. احساسات مثبت باعث گسترش آنی فهرست افکار و اعمال ما خواهد شد. که این خود باعث گستره فراختری از اعمال و افکاری خواهد شد که در طول زندگی داریم. به عبارتی دیگر وقتی شخصی حس مثبت دارد میتواند احتمالهای بیشتری را در مقابل روی خود ببیند. این گسترش در نتیجه احساسات مثبت، دقیقا متضاد آن حالتی است که افراد با احساسات منفی تجربه میکنند (مگیارموئه، 2009). رواندرمانی مثبت فقط به شناساندن نقاط قوت بسنده نمیکند، بلکه برای شکستهای مراجعان در زمینة فردی و بین فردی، تکنیکهای همچون بخشش را پیشنهاد میکند که چون بسیاری از زندانیان هم جرایمی را در رابطه با دیگران مرتکب شدهاند که از آن رنج میبرند، آن را متناسب حال خود مییابند.
همچنین در تبیین تأثیر رواندرمانی مبتنی بر روانشناسی مثبتنگر میتوان به تمرینهای نوع دوستی، شکرگزاری و نوشتن نقاط قوت اشاره کرد. مطالعات نشان دادهاند که بهزیستی در نتیجه تمرینهای روانشناسی مثبت از جمله؛ تمرینهای نوع دوستی (بوهم و همکاران، 2011)، شکرگزاری (فرو و همکاران، 2008) نوشتن نقاط قوت (سلیگمن و همکاران، 2005) افزایش مییابد.
کوتاه سخن اینکه، روانشناسان مثبتنگر، هیجانها و خاطرات مثبت را در بحثهای خود با مراجعان راهاندازی کرده و به آنها توجه میکنند. همچنین به موضوعات مرتبط با مشکلات مراجعان با هدف یکپارچه کردن هیجانهای مثبت و منفی میپردازند. به عنوان مثال در کمک به مراجع برای غلبه بر حادثه آسیبزا، درمانگر به توانمندیهایی که در نتیجه این تجربه ناگوار رشد میکند، نیز توجه میکند. مانند مراجعی که به خاطر گناه ناشی از صدمه به اعضای خانوادهاش احساس افسردگی میکند، ممکن است از او خواسته شود موقعیتهایی را بررسی کند که به آنها کمک کرده یا رفتارهای جامعه پسندی را برای افرد مورد علاقه خود انجام داده است. در رابطه با عدمتفاوت عاطفه مثبت گروه آزمایش و کنترل در عاطفه مثبت شاید بتوان به ماهیت تغییرپذیر و البته خارج از هشیاری عاطفة مثبت اشاره کرد. گرچه ما در هنگام تجربه وقایع خوشایند همچون دریافت هدیة غیرمنتظره، گوش کردن به موسیقی یا پیشرفت در یک کار احساس شادابی و طراوت میکنیم اما اغلب این احساس خوب ملایم به صورت ناخودآگاه ایجاد میشود. همچنین محیط زندان بیشتر تداعیکننده و موجد عواطف منفی است تا عواطف مثبت.
نتایج پژوهش حاضر را باید در سایة یک سری ملاحظهها و محدودیتها قرار داد. از محدودیتهای پژوهش حاضر ابزارهای به کار رفته در پژوهش هستند که محدود به آزمونهای مداد کاغذی و مختص به خود زندانیان بودهاند. این آزمونها علاوه بر محدودیتهای کلی که متوجه آنهاست در کاربرد با زندانیان که عمدتاً مطلوب نمایی اجتماعی بالایی نشان میدهند با مشکلات دوچندانی روبرو هستند که ممکن است نتایج را تحت تاثیر خود قرار داده باشند. همچنین محدودیت عمده این پژوهش عدم پیگیری است که شرایط خاص زندان آن را به پژوهش تحمیل کرده است. در پژوهشهای انجام شده در محیط زندان به دلایل انتقال، مرخصی و یا آزاد شدن زندانیان، عامل افت آزمودنی که همواره یکی از تهدیدکنندههای کنترلناپذیر روایی درونی است، به صورت جدیتری مطرح است.
در کار با زندانیان باید علاوه بر خود زندانی برای متولیان و مراقبان نیز برنامههای آموزشی را تدارک دید لذا توصیه میشود در پژوهشهای آتی این نکتة به دیده گرفته شود. توصیه میشود ابزار اندازهگیری بیشتر مبتنی بر مشاهده و عملکرد مراجعان در موقعیتهای طبیعی زندگی تدارک دیده شود.
[1] Suh, Lucas & Smith
[2] Eid & Larsen
[3] positive psychology
[4] Beck Depression short Inventory (BDI-S)
[5] Subjective Well-Being
اصلانی, جلیل, احمد دوست, حسین, بهمنی, محمود. (1394). تاثیر رواندرمانی مثبتنگر بر نشانههای افسردگی و بهزیستی ذهنی زندانیان. پژوهش نامه روانشناسی مثبت, 1(4), 67-76.
جلیل اصلانی; حسین احمد دوست; محمود بهمنی. “تاثیر رواندرمانی مثبتنگر بر نشانههای افسردگی و بهزیستی ذهنی زندانیان”. پژوهش نامه روانشناسی مثبت, 1, 4, 1394, 67-76.
اصلانی, جلیل, احمد دوست, حسین, بهمنی, محمود. (1394). ‘تاثیر رواندرمانی مثبتنگر بر نشانههای افسردگی و بهزیستی ذهنی زندانیان’, پژوهش نامه روانشناسی مثبت, 1(4), pp. 67-76.
اصلانی, جلیل, احمد دوست, حسین, بهمنی, محمود. تاثیر رواندرمانی مثبتنگر بر نشانههای افسردگی و بهزیستی ذهنی زندانیان. پژوهش نامه روانشناسی مثبت, 1394; 1(4): 67-76.
برای دریافت اخبار و اطلاعیه های مهم نشریه در خبرنامه نشریه مشترک شوید.
URL: http://ijpcp.iums.ac.ir/article-1-1775-fa.html
به منظور تعیین میزان وجود اختلالهای روانی در میان زندانیان مرد،120 نفر مرد 28-18 ساله زندان قصر شهر تهران که به علل مختلف ازجمله: سرقت، نزاع، اعتیاد، قتل، اعمال خلاف جنسی، کلاهبرداری و اختلاس در زندان بسر میبردند به روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند.120 نفر مرد دیگر در دامنه سنی یاد شده که از نظر ویژگیهای اجتماعی- اقتصادی با زندانیان همتا شده بودند از میان افراد عادی اجتماع، به عنوان گروه مقایسه انتخاب گردیدند .هیچ یک از افراد اخیر سابقه کیفری در محاکم قضای را نداشتند. گردآوری اطلاعات به کمک آزمون SCL-90-R و پرسشنامه مشخصات فردی انجام شد. تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش به کمک آزمون t نشان دادکه شیوع و شدت اختلالهای روانی در ابعاد 9 گانه پژوهش یعنی: ترسهای مرضی، اضطراب، شکایات جسمانی، روان پریشی، افسردگی، افکار پارانوئیدی، پرخاشگری، حساسیت بین فردی و وسواس و اجبار نزد زندانیان بطور معنیداری بیشتر از افراد عادی است. در سه بعد افکار پارانوئیدی، وسواس و اجبار و حساسیت بین فردی شدت اختلال بیشتر از سایر ابعاد دیده شد.
روانشناسی زندانیان
مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران
تهران، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی ایران
تلفن دانشگاه : 02166506899
تلفن ناشر : 02186036497 – 02186037228
وبسایت: http://ijpcp.iums.ac.ir
ایمیل: ijpcp@iums.ac.ir
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2020 All Rights Reserved | Iranian Journal of Psychiatry and Clinical Psychology
Designed & Developed by : Yektaweb
بررسی اختلالهای روانی نزد زندانیان مرد و مقایسه آن با افراد عادی
%PDF-1.7
%
129 0 obj
>
endobj
167 0 obj
>/Filter/FlateDecode/ID[]/Index[129 81]/Info 128 0 R/Length 155/Prev 457846/Root 130 0 R/Size 210/Type/XRef/W[1 3 1]>>stream
hbbd“`b“ #9″U”i`50{,q/pE”`(0&?6@qFXlI`vHHD>a0R`&L`,,$F10|
A7
آزمایش زندان استنفورد یکی از معروفترین و به نقلی خطرناکترین آزمایشهای روانشناسی است که تاکنون انجام شدهاست. در این آزمایش که به سرپرستی دکتر فیلیپ زیمباردو در دانشگاه استنفورد در سال ۱۹۷۱ انجام شد، چندین دانشجوی سالم از نظر روانی به صورت آزمایشی نقشهای زندانی و زندانبان را پذیرفتند.
نتایج آزمایش حیرتآور بود، پس از گذشت چند روز اکثر زندانبانان رفتارهای شدید سادیسمی از خود نشان دادند. آزمایش به خاطر ترس از کنترل خارج شدن وضعیت بعد از ۶ روز متوقف شد.
زیمباردو و تیمش میخواستند ببینند که آیا از روی صفات شخصیتی و ذاتی زندانیان و زندانبانان، میتوان علت بدرفتاریهایی را که در زندانهای آمریکا میشود درک کرد.
زیمباردو و همکارانش به آن دسته از فرایندهای روان شناختی که در افرادی با نقش زندانبان و زندانی روی میدهد علاقهمند بودند. آنها در زیرزمین دپارتمان روانشناسی یک زندان درست کردند و در یک روزنامهٔ محلی آگهی دادند به این مضمون که برای یک آزمایش روانشناسی، به تعدادی افراد واجدالشرایط نیاز دارند، و برای شرکت در آن، حقوق خواهند داد.
از بین ۷۵ نفر که به آگهی پاسخ دادند، ۲۴ نفر که از لحاظ سلامت فیزیکی و روانی در وضعیت بسیار نرمال و خوب قرار داشتند انتخاب شدند. خود زندان در زیرزمین دپارتمان روانشناسی بود. یک دانشجوی لیسانس و جزو دستیاران تحقیق، «رئیس زندان»، و زیمباردو، «سرناظر» یا سرپرست زندان بود. زیمباردو تعداد شرط و شروط خاص را به آزمودنیها اعلام کرد و امیدوار بود که با آنها، بتواند سردرگمی، شخصیتزدایی، و فردیتزدایی را تشدید کند.
روانشناسی زندانیان
خصوصیات این افراد چنین بود: دانشجو، سفیدپوست، از طبقهٔ متوسط، بالغ (از لحاظ عقلی)، با ثبات (از لحاظ هیجانی)، نرمال، و باهوش، از سراسر آمریکا و کانادا. هیچیک از آنها سابقهٔ زندان نداشت، و ظاهراً، همهٔ آنها به اصول و ارزشهای اخلاقی مشابهی پایبند بودند. با شیر یا خط، ۱۲ نفر زندانبان و ۱۲ نفر دیگر، زندانی شدند. زیمباردو با ادارهٔ پلیس محلی صحبت کرده، و آنها قبول کردند تا در این آزمایش با او همکاری کنند.
«زندانیها» در خانههای خود در نقاط مختلف شهر نشسته بودند که یک ماشین پلیس بهطور غیرمنتظره جلوی خانهٔ آنها پارک کرد، مأمورانی با لباس پلیس آنها را دستنبند و چشمبند زدند و به زندان مصنوعی بردند، بازرسی بدنی کردند، مایع ضد شپش روی آنها ریختند، عکس گرفتند، انگشت نگاری کردند، لباس زندانی به آنها دادند، به جای اسم، به آنها شماره دادند، و آنها را با دو زندانی دیگر داخل سلولی با میلههای آهنی انداختند.
به زندانیان روپوشهایی گل و گشاد و کلاههای تنگ داده شد تا دائم در عذاب باشند. زندانبانها زندانیها را با شماره صدا میکردند، و این شمارهها روی لباس زندانیها دوخته شده بود. یک زنجیر به پاهایشان بسته بودند تا یادشان باشد که زندانی هستند.
به آزمودنیهایی که نقش زندانبان داشتند، یونیفرمهای خاکی رنگ، باتوم، سوت، و عینکهای رفلکتیو (آینهای) و اسلحه داده شد، اما فقط به صورت باتومهایی چوبی، به آنها گفته شد که هر طور بخواهند میتوانند زندان را اداره کنند ولی حق ندارند از تنبیه بدنی استفاده کنند.
آنها حق نداشتند با آنها زندانیان را بزنند. هدف از این کار این بود که زندانبانان نشان دهند که در چه مقامی هستند. به آنها لباس و شلوار خاکی شبیه به لباس زندانبانان داده شد. این لباسها از یک فروشگاه لباسهای ارتشی خریده شده بودند. همچنین، به آنها عینکهای آینهای داده شد تا از «تماس چشمی» ممانعت شود.
روز قبل از آزمایش، یک جلسهٔ توجیهی برای زندانبانان گذاشته شد. در طول این جلسه، به آنها گفته شد که نمیتوانند به زندانیان آسیب فیزیکی برسانند. زیمباردو، به عنوان سرپرست زندان، به نگهبانان گفت: «میتوانید در زندانیها احساس حوصله سررفتگی، و تا اندازهای احساس ترس ایجاد کنید. میتوانید این احساس را در آنها به وجود آورید که زندگی آنها کاملاً تحت کنترل ماست، تحت کنترل سیستم، شما، و من است. باید آنها را متوجه کنید که هیچگونه حریم شخصی ندارند. ما فردیت آنها را به شیوههای مختلف از آنها خواهیم گرفت. بهطور کلّی، همهٔ این کارها باید به یک حس ناتوانی، درماندگی، و بیقدرتی منجر شود. یعنی، در این موقعیت، همهٔ قدرت دست ماست و آنها هیچ قدرتی در اختیار ندارند.»
روز اول حادثه اتفاق خاصی نیفتاد، اما روز دوم شورش شد. زندانیهای سلول شمارهٔ ۱، با تخت خوابهای خود درب سلول را مسدود کردند و کلاههایشان را درآوردند. آنها از بیرون آمدن امتناع کردند و هیچیک از کارهایی را که نگهبانان به آنها میگفتند انجام ندادند. نگهبانان به این نتیجه رسیدند که برای مقابله با این شورش، به تعداد بیشتری نگهبان نیاز است. نگهبانانی که در شیفتهای دیگر کار میکردند داوطلب شدند تا «اضافه کار» داشته، و به در هم شکستن شورش کمک کنند. آنها با کپسولهای آتشنشانی به زندانیان حمله کردند، و این کار، بدون نظارت محققان انجام شد. نگهبانان متوجه شدند که با ۹ نگهبان میتوانند ۹ زندانی را اداره کنند، اما نمیدانستند که با فقط ۳ نگهبان در هر شیفت چگونه میتوانند این کار را بکنند. یکی از آنها پیشنهاد کرد که برای کنترل آنها، از تاکتیکهای روانشناسی استفاده کنند. آنها یک «سلول ویژه» درست کردند که در آن، از زندانیهایی که در شورش شرکت نداشتند، با پاداشهای مخصوصی پذیرایی میشد. مثلاً، به جای غذاهای حاضری، به آنها یک غذای بسیار بهتر داده میشد. زندانیهایی که داخل سلول ویژه بودند، حاضر نشدند غذای خوب را بخورند، زیرا میخواستند با زندانیان دیگر هم شکل باشند.
بعد از فقط ۳۶ ساعت، یکی از زندانیان شروع کرد به «دیوانهوار» عمل کردن. زیمباردو میگوید که زندانی شمارهٔ ۸۶۱۲ شروع کرده به کارهای جنونآمیز، جیغ کشیدن، داد کشیدن، فحش دادن، و بشدت عصبانی شدن، طوریکه انگار کنترلش را از دست دادهاست. مدتی طول کشید تا متوجه شدند که او واقعاً در رنج است و باید او را مرخص کنند.
نگهبانان زندانیان را مجبور میکردند تا شمارهٔ خود را تکرار کنند و با این کار، آنها را حفظ کنند. آنها میخواستند این ایده را در زندانیان تقویت کنند که هویت جدیدشان، یک عدد است. خیلی زود، نگهبانها از این تکرار شمارهها به عنوان روش دیگری برای اذیت کردن زندانیها استفاده کردند. هنگامی که زندانیان در شمردن اعداد اشتباه میکردند، آنها از تنبیه بدنی به صورت کلاغ پر، بشین و پاشو، یا شنا استفاده میکردند. اوضاع بهداشتی به سرعت بد شد، و هنگامی بدتر شد که نگهبانان به بعضی زندانیان اجازه ندادند که ادرار یا دفع کنند. به عنوان تنبیه، به زندانیان اجازه داده نمیشد تا سطلهای زباله و مدفوع را خالی کنند. تشک برای زندانیها کالایی بسیار ارزشمند محسوب میشد. به همین دلیل، نگهبانان برای تنبیه زندانیها، تشکهایشان را میگرفتند، و آنها مجبور میشدند روی کف سیمانی بخوابند. بعضی زندانیان را مجبور کردند تا چند ساعت برهنه بمانند. این روش دیگری برای تحقیر کردن آنها بود.
خود زیمباردو نیز جذب این آزمایش شده بود، و در آن، به عنوان سرپرست، فعالانه شرکت میکرد. روز چهارم، بعضی زندانیان در بارهٔ تلاش برای فرار صحبت میکردند. زیمباردو و نگهبانان تلاش کردند تا زندانیان را به یک ایستگاه پلیس واقعی ببرند که مکانی امن تر بود، اما کارمندان ادارهٔ پلیس گفتند که دیگر نمیتوانند به شرکت در آزمایش زیمباردو ادامه دهند.
با ادامهٔ آزمایش، چند تن از نگهبانان به طرز فزایندهای خشن و بیرحم شدند. محققان متوجه شدند که حداقل یک سوم نگهبانان تمایلات سادیسمی واقعی از خود نشان میدادند. اکثر نگهبانان از این که آزمایش بعد از فقط شش روز متوقف میشود، ناراحت بودند. بعضی از زندانبانان زندانیان را مجبور میکردند تا با دست خالی، توالتها را بشورند.
زیمباردو میگوید که آزمودنیهای زندانی، نقش خود را «درونی سازی» کرده بودند. دلیل زیمباردو این است که بعضی زندانیان میگفتند که میخواهند درخواست «آزادی به قول شرف» بدهند، حتی با این شرط که تمام درآمد خود از بابت شرکت در آزمایش را ضمیمهٔ آن کنند. اما، وقتی که درخواست آزادی به قول شرف آنها، همگی رد شد، هیچیک از زندانیها آزمایش را ترک نکرد. زیمباردو میگوید که بعد از از دست دادن کلّ پولی که بابت دوهفته قرار بود بگیرند، آنها برای ادامه دادن به آزمایش هیچ دلیلی نداشتند، با این حال به آن ادامه دادند زیرا هویتی به نام «هویت زندانی» را درونیسازی کرده بودند. آنها خودشان را زندانی میپنداشتند، و بنا بر این، در آزمایش باقیماندند.
زندانی شمارهٔ ۴۱۶، یکی از زندانیان جدید (که از لیست انتظار زندانیان آمده بود)، نسبت به نحوهٔ برخورد با دیگران زندانیان اعتراض کرد. نگهبانان به این اعتراض با بدرفتاری بیشتری پاسخ دادند. وقتی که او از خوردن سوسیسهایش امتناع کرد، و گفت که اعتصاب غذا کردهاست، نگهبانان او را داخل یک کمد، که به ابتکار خودشان آن را به «سلول انفرادی» تبدیل کرده بودند زندانی کردند. نگهبانان، بعد از آن، به دیگر زندانیان گفتند که با مشت به دیوارهٔ کمد بکوبند با صدای بلند، سر زندانی شمارهٔ ۴۱۶ داد بکشند. نگهبانان از این رویداد برای دشمن کردن دیگران زندانیان با زندانی شمارهٔ ۴۱۶ استفاده کردند. آنها به دیگر زندانیان گفتند که اگر میخواهند او از سلول انفرادی آزاد شود، باید پتوهای خود را تحویل دهند و روی تشک خالی بخوابند. همه از این کار امتناع کردند بجز یک نفر.
زیمباردو آزمایش را زود متوقف کرد به دو دلیل،
زیمباردو میگوید که از بین بیش از پنجاه نفر افرادی غیر ذینفع که زندان را دیده بودند، مسلاک تنها کسی بود که اصول اخلاقی آن را زیر سئوال برد. بعد از فقط شش روز، آزمایش زندان استنفورد متوقف شد، زیرا بسیار زودتر، و بسیار بیشتر از آنچه محققان فکر میکردند، آزمایش به واقعیت تبدیل شده بود.
آزمایش زندان استنفورد، نمایشی است از قدرت خارق العادهٔ موقعیت؛ و همچنین، قدرت هنجارهای سازمانی در درون محیطهایی مثل زندان را نشان میدهد. توجه داشته باشید که شرکت کنندگان، بهطور شانسی در نقش زندانی یا زندانبان قرار داده شدند؛ بنابراین، هیچ چیزی در شخصیت یا بیوگرافی آنها وجود نداشت که بتواند رفتار آنها را توضیح دهد. با این که آنهایی که نقش نگهبان و زندانی را ایفا میکردند آزاد بودند تا هر طور که دلشان میخواهد رفتار کنند، تعاملات میان گروهی معمولاً منفی، خصمانه، و انسانیت زدا بود. این موضوع، به طرز اعجاب آوری، شبیه به همان چیزی است که در زندانهای واقعی میبینیم. این یافتهها نشان میدهند که خودِ موقعیت (خودِ موقعیت زندان) به قدری پاتولوژیک است که میتواند رفتار انسانهای عادی را خراب و در کانالی دیگر بیندازد.
در سال ۱۹۹۲ مستندی با نام Quiet Rage: The Stanford Prison Experiment با حضور زیمباردو ساخته شد. این مستند شامل تشریح کامل این آزمایش توسط زیمباردو، صحبتهای اشخاص تحت آزمون و نیز تصاویر واقعی ثبت شده طی آزمون است.
در ۲۰۰۱ فیلمی سینمایی با نام Das Experiment بر اساس کتابی با نام جعبهٔ سیاه ساخته شد که خود بر اساس آزمایش زیمباردو نوشته شده بود. در ۲۰۱۰ این فیلم خود مبنای فیلمی با نام The Experiment قرار گرفت. همچنین فیلم کوتاهی در سال 2018 با نام ” Red Test ” در ایران توسط عرفان زردهی ساخته شد که داستان آن بر اساس همین آزمایش روایت می شود.
تأثیرات روان شناختی زندانی شدن
زندان یکی از نهادهای اجتماعی دیرینه است که پیشینه ای تاریخی و پرفراز و نشیب داشته است . درابتدا زندانی کردن با هدف عمدی ایجاد رنج جسمانی در زندانی همراه بود. امـّا امروزه فرایند زندانی کردن نوعی مجازات جسمانی محسوب نمی شود و شیوه ای است که تأثیر مثبت برذهن و رفتار زندانی را دنبال می کند . در حقیقت نهاد زندان به طور همزمان در جستجوی تحقق سه هدف است : مجازات ، بازدارندگی و بازپروری . زندان سپاری فرایندی است که با تلفیق این سه وجه مجرمان را از شرایطی که به تداوم رفتار مجرمانه آنان می انجامد دور می کند و آن ها را در مؤسسه یا نهادی به نام زندان قرار می دهد تا ارتکاب این قبیل اعمال را پرهزینه سازد و می کوشد با آموزش مهارت های شغلی و ازطریق بازسازی شخصیتی ، زندانی را تبدیل به شهروندی مطیع و سازنده کند که پس از آزادی بتواند با جامعه همخوانی و هماهنگی لازم را کسب کند .
امّا متأسفانه درعمل و در واقعیت دراکثر کشورها این نظریات رنگ می بازند و تحقق اهداف فوق با شکست روبرو می شود . افزایش جرائم و در نتیجه مجرمان و ازدحام بیش از اندازه زندانیان در زندان ها مؤید این مطلب است تا جایی که در کشوری مانند آمریکا نیز زندان ها با بحران روبرو هستند . حتی نگاه اجتماعی سازنده و باز پرورنده به مقولۀ زندان و زندانی نیز دستخوش تحریف می شود و جامعه تنها “درد زندان” یا “زجر حبس “را بر زندانی تحمیل می کند و از توجه به خیر و سلامت او بازمی ماند و رفتار با زندانیان بیش از آن که نشان دهندۀ رویکردی اصلاح گرایانه باشد مبین عملکردی قهری و خشونت آمیز با آنان است . پس بیهوده نیست که آمارها نشان دهندۀ افزایش تأثیرات روان شناختی منفی ناشی از فرایند زندانی شدن است . به عبارت دیگر روند طولانی و جانکاه انطباق و سازگاری با محرومیت ها و ناکامی ها ی زندگی در زندان هزینه های خاص روان شناختی خود را داراست .
تأثیرات روان شناختی زندان از فردی به فرد دیگر متفاوت است و بسته به مرحلۀ زمانی دوران حبس نیز تنّوع می یابد . بررسی این تأثیرات نیازمند دقت نظراست . از سویی نمی توان گفت که رفتار مجرمانه همیشه برابر با کسالت روانی است و از سوی دیگر کسانی که از این تبعات منفی روحی رنج می برند لزوماً اختلال روان شناختی یا آسیب شناسی روانی مشخصی را نشان نمی دهند . به عبارت دیگر نمی توان گفت زندان آدم را خل می کند . امّا درعین حال زندانی اکثراً توسط هم بندانی محاصره شده است که تخمین زده می شود 20% آن ها ازلحاظ ذهنی کمبود دارند و5% نیز مبتلا به جنون هستند .
پس بهتر است که به جای تأکید بر اثرات روحی قابل شناسایی از جهت بالینی یا موارد شدید اختلال های روانی به تغییرات روان شناختی گسترده تر وظریف تری که به طور عادی و روتین در دورۀ انطباق با زندان روی می دهد توجه بیشتری مبذول داشت . اصطلاح نهاد پذیری institutionalization) ) برای توصیف روندی به کار می رود که در طی آن رفتارهای زندانی در زندان شکل می گیرد و ذهنیت او دگرگون می شود . گاه این روند را زندان پذیری (prisonization ) می نامند که توصیف کوتاهی برای اثرات روان شناختی منفی زندان است که با درگیری با هنجارهای زندگی درزندان آغاز می شود و به درونی کردن آنها در افکار ، احساسات و اعمال زندانی می انجامد . انطباق و سازگاری با زندان تقریباً همیشه دشوار است و اکثر اً شیوه هایی از تفکّر و عمل را به بار می آورد که حتی اگر در زندان کارساز باشند در دوران پس از زندان و آزادی غیر کارکردی و گاه کژکارانه محسوب می شوند .روانشناسی زندانیان
به هرحال داستان زندگی زندانی هم مثل همۀ انسان ها آغازی دارد و فرجامی . دروهلۀ اوّل حضور در زندان با شوک ورود آغاز می شود که بی شباهت به شوک فرهنگی ( cultural shock ) نیست . زندانی باید با شوک ورود به زندان مقابله کند و با زندگی درون زندان انطباق و سازگاری یابد . زندانی با فضای جدیدی مواجه می شود که با زندگی قبلی او شباهت ندارد . وقتی فرد وارد زندان می شود مجبور است که به قوانین خشن و انعطاف ناپذیر زندان تن در دهد و این درحالی است که قبلاً استرس دستگیری و محاکمه را پشت سر گذا شته و به واسطۀ طرد و تقبیح از طرف جامعه دستخوش احساسات منفی شده و هویت انسانی او مخدوش گشته است . پس از ورود به زندان لباس زندانی خود نقش مهمی در امحاء هویت شخصی او دارد و تفرد و تمایز او را انکار می کند . به عبارت دیگر زندانی فرد به شمار نمی آید بلکه بخشی از یک جمع وسیع زندانیان یا خطاکاران محسوب می شود . جمعی که نمادی از جامعه است و البته بخش فرو کاستۀ آن . در حقیقت تجربه زندان با تمام ساختارهای نمادین عدالت که توسط قفل ها و زنجیرها ، سیم های خاردار ، دیوارهای سربه فلک کشیده ، نظارت بی پایان و جداسازی زندانی و تحمیل انزوا و تنهایی بر او به نمایش گذاشته می شود سبک زندگی کمینه ای (minimalistic ) را نمایندگی می کند که درآن ویژگی های شخصیتی زندانی که توسط جامعه نامناسب یا خطرناک تشخیص داده شده ، مهار و کنترل و دراکثر موارد نادیده گرفته می شود . زندانی از جامعه ای اخراج شده که درآن اسباب تعیّن و تملّک بر اساس تعاریف گوناگون فرهنگی نشانۀ ارزش های شخصی هستند ، حال آن که در ندامتگاه ، زندگی بندیان به سطحی حداقلی تقلیل می یابد که نوعی گذران کمینه ای و عاری از تمامی این ارزش هاست .
زندانی وارد صحنۀ نمایشی می شود که تم ها یا درون مایه های غالب آن عبارتنداز : سبعیت ، خشونت و استرس و درآن تنازع بقا در عریان ترین شکل خود به چشم می خورد . کلّ ساختار زندان براساس جدایی سازی بناشده است که تمام وجوه درونی و بیرونی زندگی زندانی را در بر می گیرد . جدایی از جامعه ، جدایی از خانواده و دوستان و جدایی از شخصیت و هویتی که نامطلوب شناخته شده است . تأکید بر جنبه های تنبیهی و لکه دار و بدنام کردن زندانی منجر به انزوای روان شناختی بیشتر او از دنیای بیرونی می شود. واین درحالی است که از سوی دیگر موضوع حفظ پیوندهای زندانی با دنیای بیرون و خانواده و دوستان و چگونگی حفظ این پیوندها نیز مثل خوره به جان او می افتد و موجب بروز حرمان و ناکامی می شود زیرا برای بسیاری از زندانیان فقدان تماس با همسر و فرزندان و سایر اعضاء خانواده و دوستان منشاء اصلی استرس است .
از سوی دیگر فرد محبوس با امر مهم گذراندن زمان و دقایق زندگی خود در شرایطی روبروست که عبور جانکاه ساعت ها و روزها پایان ناپذیر به نظر می رسد و نوعی زوال تدریجی را رقم می زند که همراه با محرومیت از انتخاب های شخصی که وجه مهمی از هویت انسان است به فقدان قدرت تصمیم گیری می انجامد که ممیزۀ دیگری از استقلال درونی انسان به شمار می آید . به این ترتیب همراه و همگام با جداسازی بیرونی ، جدا سازی در بعد درونی خود تمام مؤلفه های شخصیت و هویت زندانی را جزء به جزء بی اثر و خنثی می کند .
به تدریج حالتی شناخته شده که “درد زندان ” یا “زجر حبس ” خوانده می شود و همراه انواع محدودیت ها و محرومیت های روان شناختی است بر زندانی مستولی می گردد . محرومیّت از آزادی ، محدودیّت تحّرک ، طرد اخلاقی و عدم برخورداری از منزلت اجتماعی از یک سو وترس از زندانبانان و هم بندیان و بی اعتمادی نسبت به آنان همراه نگرانی در باب سلامتی و ایمنی خود از سوی دیگر طیف وسیعی از واکنش های روان شناختی منفی مانند افسردگی شدید ، اضطراب بازدارنده ، خشم فروخورده ، ترس فلج کننده ، بی کسی و بی یاوری فزاینده و انزوای اجتماعی را بر می انگیزاند. فقدان خود مختاری نشان دهندۀ آن است که زندانی تحت کنترل دیگران قرار دارد و با او مانند یک کودک یا مهجور رفتار می شود . محرومیت جنسی زندانی را به سمت ارضاء همجنس گرایانۀ نیازهای جنسی خود سوق می دهد درحالی که با فقدان مهر و محبت همسر یا شریک زندگی خود روبروست . درعین حال ترس از ابتلاء به بیماری های مسری مانند هپاتیت ، ایدز و ……… همیشه زندانی را دنبال می کند و مجموعه عوامل فوق منجر به تخریب و زوال شخصیت انسانی او می شود .
دربرابر این تنش ها زندانیان به الگوهای انطباقی متفاوتی پناه می برند . گاه یک کناره گیری موقعیتی رخ می دهد که درآن زندانی تعامل با دیگران را به حداقل می رساند و گاه درپی آن و یا به طور مستقل مشی سازش ناپذیر و لجوجانه ای از طرف زندانی اتخاذ می شود که از همکاری با اولیاء زندان سرباز می زند و خصومت عمیق خود نسبت به نهاد زندان را نشان می دهد که در صورت ادامه و تشدید به انفرادی فرستاده می شود . این حالت در زندانیان جوان ( زیر 25 سال ) بیشتر به چشم می خورد که در برابر ساختار و قواعد زندان د ست به مقاومت می زنند و در نتیجه بیشتر در معرض تعدی و ایذاء قرار می گیرند و تأثیرات منفی روان شناختی فزون تری را نیز تجربه خواهند کرد . گاه برعکس موارد فوق زندانی انطباق بیش از حد نشان می دهد و زندان پذیری او به حداکثر می رسد به گونه ای که علاقۀ به دنیای خارج را از دست می دهد و زندان را همچون خانۀ خود می انگارد و حتی احساس می کند که زندگی درزندان بهتر از بیرون آن است و اصلاً هویت خود را به عنوان عضوی از نهاد یا موسسۀ زندان تعریف می کند . این فرایند مستعمره سازی (colonization ) خوانده می شود که تأویلی است بر وضع کشورهای مستعمره تحت سلطۀ ابر قدرت های اروپایی در قرون آخر هزارۀ دوم میلادی .
همین جا لازم است به حبس انفرادی اشاره شود . این نوع حبس از گذشته های دور رواج داشته و نیّت آن بوده است که محکوم درخلوت وجدان خویش را بازکشف کند و دچار تحوّل معنوی شود . گاه حتی زندانیان را مجبور به استفاده از ماسک هایی می کردند که زندانی را از تماشای جهان بیرون و هرنوع ارتباط با آن محروم می کرد . متأسفانه سال ها طول کشید تا همگان فهمیدند که هیچ شکنجه ای بدتر از حبس انفرادی نیست زیرا به نشانه های وخیم روان شناختی ناشی از محرومیّت حسّی و علائمی مانند هذیان ، توهم ، افسردگی ، اختلال اضطرابی ، ترس از مکان های بسته و مجموعه ای که “روان نژندی زندان ” نامیده می شود و در مواردی جنون و دیوانگی منجر می گردد .
ناگفته نماند که ناملایمات فیزیکی و جسمانی موجود در زندان نیز به نوبۀ خود دارای تآثیرات منفی روانی است . بروز و شیوع انواع بیماری های جسمی مسری و غیر مسری ، سطوح پائین بهداشت جسمانی ، تغذیۀ نامناسب ، عدم برخورداری از امکانات ورزشی و تفریحی و مراقبت های ناکافی درمانی و پزشکی مجموعه عواملی هستند که وضعیت کلّی زندانی و درنتیجه بهداشت و سلامت روانی او را به مخاطره می اندازند. هنگامی که آزار ، تعدی فیزیکی و شکنجه نیز به این مجموعه اضافه شود به سرانجام وخیمی ختم خواهد شد. آزار جسمانی در زندان شامل ضرب و شتم ، قتل ، تجاوز همجنس گرایانه و شکنجه است که از سوی هم بندان یا زندانبانان اعمال می شود . تعّدی جسمانی به دلایل مختلفی روی می دهد مانند : عدم نظارت کافی نگهبانان ، دسترسی سهل به سلاح های کشنده و سکنی دادن زندانیان خشن و پرخاشگر در مجاورت قربانیان نسبتاً بی دفاع .
تجاوز نمونه مشخصی از تمرین قدرت درزندان است و در میان هم بندان بیشتر درزندان مردان روی می دهد. تجاوز دربسیاری از موارد برای تخلیۀ جنسی صورت نمی گیرد بلکه سلاحی برای کنترل و علامت شکست ناپذیری و راهی برای نشان دادن تفوق مردانگی و شوق سبعانه به قدرت است و از طرف متجاوز یک عمل همجنس گرایانه تلقی نمی شود . اثرات روان شناختی تباه کنندۀ تجاوز عبارتند از : استرس زائد الوصف ، اضطراب شدید ، خشم غیر قابل کنترل ، افسردگی ، انکار ، کابوس شبانه ، بی خوابی ، انواع فوبی ها ، احساس گناه و شرم ، اعتیاد به مواد مخدر ، فعالیت های مجرمانه ، اعمال خود ویرانگرانه و تمایلات خودکشی . در همین جا باید به شیوع و وفور اعتیاد در زندان ها اشاره کرد که به تنهایی مبحث مبسوطی را در روان پزشکی و روان شناسی به خود اختصاص می دهد .
رابطۀ زندانی با هم بندها و سایر زندانیان شبکه ارتباطی خاص را تشکیل می دهد که درعین پیروی از مختصات روابط بین فردی معمول درمیان افراد ، اشکال متفاوت و خاص زندان را نیز نشان می دهد . شکل گیری خرده فرهنگ ها یکی از این اشکال است . درشرایط تحمیلی زندان و درجایی که تنازع بقا حرف آخر را می زند زندانیان به روش های غریزی گروه پروری روی می آورند تادرجاتی از شأن انسانی خود را محفوظ دارند . خرده فرهنگ ها به صورت گروه های مختلف شکل می گیرند . سیاهپوست ها ، هم مذهب ها ، اقلیت های قومی و غیره . زندانی با پیوستن به این گروه ها رسوم ، شعائر عامیانه ، اعتقادات جزمی مربوط به گروه و بخش هایی از فرهنگ کلی ندامتگاه را درونی می سازد و کسب هویت می کند . نقش این خرده فرهنگ ها نوعی هنجارسازی برای مقابله با طرد اجتماعی است . درحالت عادی طرد اجتماعی درونی سازی شده و منجر به طرد خویشتن می شود. زندانی با پیوستن به گروه ها و تشکیل خرده فرهنگ ها به جای طرد خویشتن دست به مقابله به مثل می زند و طرد کنندۀ بیرونی را طرد می کند . معمولاً این خرده فرهنگ ها در تقابل مستقیم با قواعد اداری و انضباطی زندان قرار می گیرند و همسانی رفتاری مورد نظر زندانبانان را بر نمی تابند . در زندان مردان شکل گیری این خرده فرهنگ ها منشاء اصلی تضاد و منازعه برای تفوق و برتری درمیان هم بندان و نیز در برابر نگهبانان است . درزندان های زنان کارکرد اصلی خرده فرهنگ ها تهیۀ حمایت های عاطفی لازم با ایفای نقشی مشابه نقش خانواده گسترده درجامعه است .
شلوغی یا ازدحام در زندان ها از عوامل دیگری است که زندانی را تحت فشار و در موقعیتی تعارض آمیزقرار می دهد. در حالی که از یک سو ازخودبیگانگی، انزوای اجتماعی و فاصله گذاری روانشناختی از درون زندانی را متلاشی می کند افزایش زندانیان در فضای محدود ندامتگاه ها از سوی دیگر اورا مستاًصل و دستخوش انبوهی از احساسات منفی می سازد و امکان فعالیت های کاری ، ورزشی و تفریحی اورا با محدودیت مواجه می کند.
مجموعهً تنش ها ،استرس ها و فشارهای ذکرشده در بعضی موارد به خودکشی زندانی می اتجامد و پایان زندگی او را در زندان رقم می زند . در پشت این خودکشی ها رسوایی و بدنامی ایجاد شده برای زندانی و خانوادهً او و احساس گناه ناشی از آن همراه کاهش اعتماد به نفس ، احساس بی یاوری و فقدان کنترل بر زندگی نهفته که حیات را غیرقابل تحمل می کند تا جایی که زندانی در هم می شکند و دست به خودکشی می زند .
باید توجه داشت که در تمام دوران زندان علاوه بر ناملایمات و مصائبی که زندانی در ندامتگاه با آن ها مواجه می شود در عین حال مسایل بی شمار خانوادگی ، رابطه ای و اقتصادی بر خانواده او تاًثیر می گذارد و بر مشکلات وی اضافه می شود و پی آمدهای ناگوار روحی او را دو چندان می سازد .دوری همسر و فرزندان از زندانی و تاًثیرات منفی آن بر ساختار خانواده در موارد بسیاری به طلاق و از هم گسیختن خانواده می انجامد .
و بالاخره هنگامی که پرده پایانی فرا می رسد و زندانی آزاد می شود با مسائل انطباقی پس از آزادی روبرو خواهد شد. به عبارت دیگر انتقال از زندان به خانه و جامعه نیز به سادگی روی نمی دهد و در بسیاری از موارد زندانی ، زندان و مصائب ناشی از آن را با خود به خانه ارمغان می برد و مدت ها طول می کشد تا از تاًثیر تبعات منفی زندان خود را خلاص کند ، تازه اگر بتواند و خانه و خانواده ای بر جا مانده باشد .
یعقوب دلم ندیم احزان یوسف صفتم مقیم زندان
( خاقانی )
ایران سراسر طعم، مزه، رنگ و عطر است. در هر شهر و روستایی از ایران، میتوانیم طعم و مزه خاصی را پیدا کنیم. غذاهای ایرانی و به ویژه غذاهای بومی در سراسر کشور نه تنها برای خود مردم ایران لذیذ و خوشمزه بوده، بلکه گردشگران خارجی بسیاری هم عاشق طعم خوراکهای ایرانی میشوند.
امروزه کمتر کسی هست که اسم وایت برد شیشه ای یا همان گلس برد به گوشش نخورده باشد مخصوصا مدیران آموزشی و فرهنگی که با اساتید و دانشجو و هنرجو در ارتباط هستند و در کل افردای که نیاز تجهیزات اداری و آموزشی مجموعه به دوششان است.
تمامی حقوق این سایت برای خبرآنلاین محفوظ است.
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright © 2018 khabaronline News Agancy, All rights reserved
مدیرکل زندان های استان کردستان گفت: در شش ماهه اول سال جاری
نیز 2 هزار و 543 مورد مشاوره فردی و همچنین
317
مورد مشاوره گروهی به زندانیان
استان ارائه شده است.
به گزارش
ایسنا، منطقه
کردستان،
اسحاق
ابراهیمی در جمع خبرنگاران استان کردستان، وجود نیروهای روانشناس در زندان را دارای
اهمیت و حساسیت های ویژه دانست و در این باره گفت: روانشناسانی که در خارج از
زندان خدمات روانشناسی ارائه می دهند در حقیقت با افرادی سر و کار دارند که از
نعمت آزادی برخوردارند که این مهم به نوبه خود شرایط مساعدی را برای ارائه خدمات
فراهم می کند اما روانشناسان زندان با مددجویانی روبرو هستند که اختلالات روانی در
آنها به حدی بوده که منجر به ارتکاب جرم شده و در حبس به سر بردن و دوری از خانواده
و … نیز ناهنجاری های روانی را در آنان دوچندان کرده است.
وی به نقش روانشناسان مراکز اصلاحی و تربیتی در بازگشت سعادت مندانه
زندانیان به جامعه اشاره کرد و افزود: در حقیقت هدف از مجازات حبس توانبخشی
اخلاقی، روحی و روانی به افراد برای بازگشت به جامعه است که در این راستا
روانشناسان در زندان ها با ارائه خدمات روان درمانی و سلامت روانی به زندانیان،
کمک می کنند تا با موضوعاتی مانند پرخاشگری، اعتیاد، کاهش اعتماد به نفس، مشکلات
خانوادگی و اجتماعی و … که منجر به اعمال مجرمانه شده آشنا و اینگونه ناهنجاری
های رفتاری در زندانیان درمان شود.
مدیرکل زندان های کردستان با برشمردن خدمات روانشناسی و روان درمانی
که به زندانیان در مراکز اصلاحی و تربیتی استان ارائه می شود، عنوان کرد: در زندان
ها خدمات روانشناسی مختلفی از جمله مشاوره های فردی و گروهی برای زندانیان و
خانواده های آنان و آموزش های مهارتی مانند کنترل خشم، اعتماد به نفس، درک متقابل،
ارتباط موثر با خانواده و اجتماع، پیشگیری از اعتیاد و …
به
مددجویان ارائه می شود.
وی در خصوص نحوه فعالیت کلینیک های مثلثی در زندان های استان
بیان کرد: در کلیلینک های مثلثی که حول سه محور بیماریابی فعال و درمان ایدز و
هپاتیت، پیشگیری از اعتیاد و درمان آن و بیماریابی
STI
یا همان بیماری های آمیزشی و درمان
آنها فعالیت می کند، آموزش های مرتبط در هریک از محورهای ذکر شده به زندانیان و
خانواده های آنها با برگزاری کلاس های فردی و گروهی و کارگاه های تخصصی صورت می
پذیرد؛ ضمنا برای مددجویان تحت پوشش کلینیک های مثلثی پرونده های الکترونیکی تشکیل
و کلیه اقدامات انجام شده برای هر مددجود، به صورت الکترونیکی ثبت می شود.
روانشناسی زندانیان
ابراهیمی از جمله دیگر خدمات روانشناسی را گرفتن آزمون های
روانشناسی بیان کرد و در این خصوص گفت: از دیگر وظایف روانشناسان زندان، گرفتن
برخی آزمونهای روانشناسی از زندانیان جدیدالورود است که این آزمونها شامل آزمون
های شخصیت، هوش و همچنین مصاحبه های بالینی است.
وی افزود: این آزمونها، یک ارزیابی کلی برای تشخیص اختلالهای
روانی عمده در زندانیان مانند اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، شخصیت مرزی، افسردگی
اساسی و … را در اختیار روانشاسان قرار داده و به این ترتیب اقدامات لازم در جهت
درمان این افراد برنامه ریزی و به اجرا در می آید.
مدیرکل زندان های کردستان با تاکید بر این موضوع که روانشناسان
زندان باید به توانایی تغییر انسان ها اعتقاد داشته باشند، بیان کرد: کار در زندان ها
به خصوص برای افرادی که ارتباط تنگاتنگ با زندانیان و مشکلات آنان دارند دارای
دشواری ها و حساسیت های ویژه ای است از جمله این افراد روانشناسان هستند که دارای
ارتباطی مستقیم و تاثیرگذار با زندانیان هستند لذا می بایست ضمن داشتن اخلاقی خوش با
صعه صدر و انگیزه و اراده قوی و اعتقاد قلبی بر ایجاد تغییر نگرش و رفتار در
زندانیان در محیط پر استرس زندان وظایف خود را عملی کنند.
این مقام مسئول در ادامه سخنان خود با بیان این مطلب که در حال
حاضر 500 نفر از مددجویان زندان های استان تحت پوشش خدمات مشاوره و روانشناسی قرار
دارند، اظهار کرد: در شش ماهه اول سال جاری نیز 2 هزار و 543 مورد مشاوره فردی و
همچنین
317مورد مشاوره گروهی به زندانیان استان ارائه شده است.
ابراهیمی با اشاره به خدمات روانشناسی که به خانواده های
زندانیان ارائه می شود، گفت: در شش ماهه نخست امسال 180 خانواده زندانی با هدف
کاهش آسیب در میان آنان از جمله طلاق، تحت خدمات روانشناسی قرار گرفتند.
کلید واژه ها:
درمان گروهی زندانی وضعیت روان شناختی درمان فردی مداخله شناختی رفتاری 0