چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

 
helpkade
چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم
چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

زمانی که حقیقتا به شخصی علاقه دارید ، قطعا دلتان می خواهد که با او ازدواج کنید اما چگونه باید طوری رفتار کرد که جایگاه شما از یک دوست معمولی به همسر ارتقا پیدا کند ؟

البته که دوست ندارید خودتان را برای این کار تغییر دهید و ما هم از شما این را نمی خواهیم اما نکات کوچکی وجود دارد که با رعایت آن ها می توانید رابطه را معنی دار کنید و باعث شوید که مردتان به شما تعهد بدهد .در دوران پیش از ازدواج با در جریان قرار گرفتن خانواد ه ها ،برای آشنایی و اطمینان از انتخاب درست باید چند مورد را نیز رعایت کنید که در این قسمت از نمناک به بیان آن ها می پردازیم.

1. از خودتان مراقبت کنید.

اولین و مهم ترین نکته ای که باید بدانید ، این است که جذابیت در هر رابطه ای نقش اساسی را ایفا می کند . اگرچه که تعهد شما به رابطه باید اولین اولویتتان باشد اما اجازه ندهید که هیچ چیز باعث شود تا روی تعهدتان به خود پا بگذارید. همیشه باید مراقبت از جذابیت خود را در اولویت قرار دهید.

فعال باشید ، غذای خوب بخورید ، برای ملاقات با دوستانتان زمان بگذارید و مطمئن باشید که کارهایی انجام می دهید که دوستشان دارید . مراقبت از خود به این معناست که سلامت جسم و ذهن خود را بررسی کنید و اگر خودتان را از هر جنبه در زندگی ارتقا دهید ، مطمئن باشید که همسرتان اولین نفر به این تغییرات پی می برد و او از شما یک زن جذاب ، با اعتماد بنفس و زیبا می خواهد که خودش را نادیده نمی گیرد و مراقبت از خود را در اولویت قرار می دهد.

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

2. جنجال نکنید.

قطعا با یکدیگر جر و بحث خواهید داشت و زمان های سختی در زندگی شما به وجود می آید . او در این زمان ها همسری می خواهد که درکش کند و بتواند در کنار سختی های بعد از ازدواج با او همراه باشد . قبل از هرگونه دعوایی یک نفس عمیق بکشید و احساسات خود را آرام کنید که زمانی که آرامش داشته باشید ، فضا را برای هر دویتان آرام می کنید و صمیمیت بین خود را بالا می برید و اگر مقصر شما بودید ، مسئولیت اشتباه خود را بپذیرید و عذرخواهی کنید ، با این کار به او یاد می دهید که او هم اشتباهات خود را پذیرا باشد و به شما نزدیک تر شود.

3. واقعا به او اعتماد داشته باشید.

اگر می دانید که او شما را دوست دارد، پس نیاز دارید که به او اعتماد داشته باشید .

گاهی اوقات سخت است که نا امنی ها را نادیده بگیرید و به هرکسی اعتماد کنید اما اگر می خواهید که این رابطه کارآمد باشد و آینده خود را در کنار این شخص سپری کنید ، باید به او اجازه دهید که اعتماد شما به خودش را ببیند . به قول هایتان وفا کنید، او نیز همین کار را برای شما انجام خواهد داد و اگر او متقابلا به تعهدات خود عمل نکرد و از اعتماد شما سوء استفاده کرد، پس مرد دلخواه شما نخواهد بود.

4. با او راحت باشید.

زمانی که ازدواج کنید ، او شما را صبح ها با هیچ آرایشی ، هیچ طراحی و دیزاینی مشاهده خواهد کرد . پس با خود واقعی و ظاهر بدون آرایشتان راحت باشید و سخت نگیرید که او می تواند حس نا امنی شما را بابت بی آرایش بودن صورتتان بفهمد و این که هیچ مردی مایل نیست با زنی باشد که به خودش شک دارد یا مدام از خودش و ظاهرش انتقاد می کند و مدام در حال نشان دادن این است که چقدر خوش شانس است که شما با او هستید و باور داشته باشید که شما عالی هستید.

5. محبت خود را ابراز کنید.

همه ما دوست داریم به آغوش کشیده شویم ، بوسیده شویم و توسط شریک زندگی خود مورد تحسین و تمجید قرار بگیریم . او مایل است که ظرفیت انجام کارهای رمانتیک را در شما ببیند ، مثلا زمانی که به خودش می رسد ، از ظاهر او تعریف و تمجید کنید یا به او بگویید که چقدر از ارتقای شغلی اش مفتخر هستید و توجه خود را به او ابراز کنید.

6. قدرشناس باشید.

قطعا باید بابت چیزهایی که در زندگی دارید ، قدرشناس باشید مثلا از کادوهایی که می گیری د، لحظه هایی که در کنار او سپری می کنید یا از حمایتی که او از شما دارد، سپاس گزاری کنید و هرگز تشکر کردن بابت کوچک ترین چیزها را نیز فراموش نکنید .

اگر در را برای شما باز می کند هم تشکر کنید و یا با لبخند از او تشکر کنید . او به دنبال زنی می گردد که مهربانی هایش را ببیند و قدردان آن ها باشد . به او نشان دهید که کوچک ترین کارها و تلاش او نیز برای شما قابل تقدیر و احترام است.

7. در طوفان هایش، آرام باشید.

او به عنوان یک مرد زمان های سختی را در زندگی سپری می کند و به همین دلیل به زنی نیاز دارد که صدای او را بشنود و دلایلش را بپذیرد . او کسی را نمی خواهد که اضطرابش را بیشتر کند ، پس در چنین مواقعی به او نشان دهید که همراهش هستید و می توانید آرامش را به او برگردانید .

8. وفاداری خود را نشان دهید.

اگر می خواهید که به شما متعهد باشد ، باید به او تعهد بدهید . رابطه را در اولویت قرار دهید؛ هیچ کس را جایگزین او نکنید و نشان دهید که چقدر به او و رابطه تان متعهد هستید .

به او نشان دهید که لایق بهترین ها هستید زیرا بهترین نوع خود را در رابطه نشان می دهید.

9. بدون سوال درخواست او را اجابت کنید.

زمانی که مردی از شما درخواستی را دارد ، از او نپرسید که ” چرا ” . او با این سوال شما به این فکر می کند که قصد راضی نگه داشتن یا خوشحال کردن او را ندارید یا این که فکر می کند که برای کمک کردن به او باید قانعتان کند .

10. گاهی اوقات بین خودتان فاصله ایجاد کنید.

هر مردی نیاز به زمان هایی برای تنها ماندن دارد و همه ما نیز به فضای شخص خود نیاز داریم که مردان نیز از این قاعده مستثنی نیستند ، بلکه بیشتر از ما نیاز به این تنهایی دارند اما ما نباید طوری رفتار کنیم که آن ها برای تنها ماندن از ما اصرار یا خواهش داشته باشند و به این موضوع آگاه باشید تا ببینید که او چگونه از شما قدردانی می کند.

11. هنگام مشکلات در کنار او باشید.

زمانی که مشکلی برای او پیش می آید ، بدون هیچ سوال اضافه ای در کنارش باشید و حمایت خود را به او نشان دهید.

12. از لحاظ اقتصادی مستقل باشید.

این موضوع بسیار مهم است که مردان شما را انسان نیازمند یا وابسته از لحاظ مالی ندانند . بعضی از مردان از ازدواج می ترسند و دلیل آن هم از دست دادن پول هایشان می باشد و گاهی اوقات مردان نیز به دلیل ولخرجی از خانم هایشان طلاق می گیرند.

13. جوک گفتن را یاد بگیرید ، البته جوک های بامزه و مناسب .

14. انتقاد کردن را یاد بگیرید.

بسیاری از مردان سعی می کنند که با انتقاد کردن از مسائل به شما نشان دهند که می توان از ابعاد دیگری نیز به موضوع نگاه کرد و گاهی اوقات نیز با این کار سعی دارند که راه حل هایی را به شما نشان دهند و شما نیز باید یاد بگیرید که چگونه انتقاد کنید و چگونه در برابر انتقاد او واکنش نشان دهید.

15. هرگاه که لازم بود جدی شوید.

هیچ چیز برای یک مرد منزجر کننده تر از این نیست که یک خانم هیچ موضوعی را جدی نگیرد . یک موضوع کاملا جدی ، موضوعی است که واقعا اهمیت داشته باشد و اگر باز هم توانایی جدی گرفتن این موارد مهم را ندارید ، او به این فکر می کند که خود او هم برای شما هیچ جدیتی ندارد.

16. بهانه جویی نکنید.

17. عشقتان را با کارهایتان ابراز کنید.

قطعا که تا به حال به او گفتید که دوستش دارید اما کلمات معمولا زود از خاطر می روند . او مایل است که عشق شما را در عمل نیز ببیند.

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

18. او را تشویق کنید تا هر روز موفق تر از روز قبل عمل کند.

19. برای مشکلاتش راه حل پیدا کنید.

20. از چیزهایی که برای شما می خرد ، استفاده کنید.

21. مخالفت خود را بدون نا امید کردنش نشان دهید.

قطعا تفاوت هایی بین شما و شریکتان به عنوان دو انسان متفاوت وجود خواهد داشت اما موضوع اصلی این است که چگونه این تفاوت ها را مدیریت کنیم . اگر بخواهید که با بحث و دعوا به این تفاوت ها واکنش نشان دهید ، به او نشان می دهید که از لحاظ احساسی و عاطفی به بلوغ نرسیده اید اما اگر این تفاوت ها را بدون نا امیدی یا احساس بد بیان کنید ، به او نشان می دهید که به عقایدش احترام می گذارید حتی اگر با او مخالف باشید .

22. زمانی که چیزی را نمی دانید ، از او سوال کنید.

گاهی اوقات سوالات خود را از او پنهان می کنید زیرا نگران واکنش او هستید . اگر در مورد مسائلی که در موردشان کنجکاو هستید ، از او سوال نپرسید یعنی این که فرد نگران و بدون اعتماد به نفسی هستید و رابطه شما بر اساس فرضیات و توهمات خودتان پیش خواهد رفت.

23. به او فشار نیاورید.

24. هیجانتان را بالا نگه دارید .

ازدواج کردن یک رابطه بلند مدت است و مردان برای وارد شدن به این رابطه و انتخاب همسر، نیاز دارند که این پتانسیل را در فرد مقابل ببینند ، به این صورت که مطمئن شوند این فرد می تواند او را در طولانی مدت راضی نگه دارد و رابطه در کنار او کسل کننده نخواهد بود.

25. از اشتباهات خود درس بگیرید.

26. احساسات خود را بشناسید.

27. خودتان را ارزیابی کنید.

مردان معمولا دوست ندارند که خودشان یک اشتباه را چند بار تکرار کنند و بنابراین از شما نیز همین توقع را دارند ، پس اگر موضوعی پیش آمد و آن را حل کردید ، نباید دوباره آن را پیش بکشید یا رفتار اشتباه گذشته را پیش بکشید و برای جلوگیری از این اتفاق نیز باید خودتان را ارزیابی کنید.

28. به او نشان دهید که توانایی صرف نظر کردن از برخی مسائل را نیز دارید.

29. تا جایی که می توانید برایش گوش شنوا باشید.

بارها در بخش روابط عاطفی در نمناک به این نکته ی مهم اشاره کرده ایم که شنیدن البته با رعایت کیفیت لازم اهمیت خاصی برای فرد مقابل شما خواهد داشت به خصوص اگر رابطه عاطفی بین او و شما برقرار باشد چراکه او دوست دارد که در مورد هر چیزی که در ذهنش می باشد با شما صحبت کند و شما نیز به او گوش دهید.

30. به او اجازه دهید که انتظارات شما را از رابطه بداند.

31. او را به چالش بکشید.

او کسی را می خواهد که برای بهتر شدن یا برای ایجاد هیجان در زندگی به چالشش بکشد و این کار باعث می شود که او مثل یک چسب به شما بچسبد و هیچ کس جز شما را نخواهد.

32. زمان خود را با دیگران نیز تقسیم کنید.

33. صادق باشید.

به یاد داشته باشید که صداقت باید در همه حال حفظ شود ، حتی اگر رعایت کردنش به کسی صدمه بزند . حتی دروغ های کوچک و مصلحتی نیز اعتماد او را از شما سلب می کند.

34. او را همان گونه که هست ، بپذیرید.

35. او را سورپرایز کنید.

36. در زندگی با انگیزه باشید.

37. او را به خنده وا دارید.

خندیدن بهترین دارو برای سلامتی است و یکی از ویژگی های زنان جذاب این است که اکثر مواقع شاد هستند و لبخند به لب دارند.

38. نقش خود را در رابطه بشناسید.

39. اجازه دهید که بفهمد با شما کامل می شود.

مردان معمولا از این موضوع نگران هستند که آیا می توانند حامی شما باشند یا خیر ؟ آیا شما می توانید به عنوان مرد زندگی به آن ها تکیه کنید یا خیر ؟ حتی در مورد این هم فکر می کنند که تا چه حد در شادی شما در زندگی نقش دارند و همین دلایل است که گاهی اوقات باعث می شود از شما فاصله بگیرند یا این که از ازدواج بترسند پس اگر می خواهید که او را برای ازدواج متقاعد کنید ، طوری رفتار کنید که بفهمد هرکاری که الان انجام می دهد ، دقیقا همان چیزی است که باید در آینده انجام بدهید زیرا با همین کارها می تواند شما را راضی نگه دارد . . . در نتیجه از این که بتواند شما را در آینده خوشحال نگه دارد یا خیر ترسی نخواهد داشت زیرا می بیند که توانایی انجام این کار را دارد .

همه موارد ذکر شده را می توان با مشورت گرفتن از خانواده ها برای داشتن بهترین انتخاب انجام داد.بهتر است قبل از قطعی شدن انتخاب مرد مورد علاقه خود ، معیارهای درست را بهتر بشناسید و آنها را در گرفتن مهمترین تصمیم زندگی لحاظ کنید.

پورتال جوانان ایرانی

چند وقتی است که با مردی آشنا هستید که دوستتان دارد، چه این را ابراز بکند چه نه. دوستی با شما را دوست دارد و از با شما بودن لذت می برد. اما با همه این حرفها هنوز خود را به طور کامل به شما متعهد نکرده است. هنوز برنامه آخر هفته هایش را با شما نمی گذارد و به دوستانش هم معرفیتان نکرده است. با اینکه خیلی وقت است که همدیگر را می شناسید و با هم در یک ارتباط سالم بوده اید، هنوز از شما نخواسته است با او ازدواج کنید. اگر اینطور است، او هم مثل میلیون ها مرد دیگر است که خودشان و زنی که خیلی دوست دارند و می توانند زندگی با او بسازند که هر دو شاد و راضی باشند را گول می زنند. احتمالاً این آقا از متعهد شدن می ترسد. اما آیا شما می توانید کاری کنید که همه آن شادی و خوشبختی از آنِ هر دوی شما شود؟ پاسخ مثبت است و راه حل های آن بسیار ساده هستند. اصلاحاتی خیلی کوچک و ساده که هیچ هزینه ای برایتان در بر نخواهد داشت و در آخر آن تعهدی را که همیشه از او می خواستید را برایتان به ارمغان خواهد آورد.

در زیر به ۱۰ نکته برای متعهد کردن مردان اشاره می کنیم:

۱٫ با گوش دادن بدون نصیحت کردن و انتقاد کردن اجازه دهید به شما اعتماد کند.

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

او باید بفهمد که می تواند همه چیز را با شما درمیان بگذارد. و هرچه بیشتر به شما بگوید، تعهدش به شما بیشتر خواهد شد و بعنوان مثال، فرض کنید به شما می گوید که خیلی احساس بدی دارد که نتوانسته در دانشگاه مدرک بگیرد. شما باید فقط گوش دهید و بعد به او بفهمانید که به همان اندازه ای که اگر از دانشگاه تهران دکترا می گرفت دوستش دارید. اگر به شما گفت که نگران از دست دادن شغلش است، فقط گوش دهید و به او بفهمانید که حتی اگر کارش را هم از دست دهد باز همین قدر دوستش دارید. وقتی برای نصیحت کردن بعدها پیش خواهد آمد، وقتی که خودش دنبال نصیحت و راهنمایی باشد. اما در آن لحظه مطمئناً به تنها چیزی که نیاز ندارد این است که کسی نصیحتش کند. او فقط به شما نیاز دارد.

۲٫ با نشان دادن اینکه او را فقط به خاطر خودش دوست دارید باعث شوید که مردتان احساس خاص بودن کند.

در ابتدای رابطه سعی نکنید اصول الدین از او بپرسید. از سوالاتی مثل، “چقدر درآمد داری؟”، “آیا دانشگاه رفته ای؟”، “کی و کجا ازدواج کردی؟”،  “چرا جدا شدی؟”، “کار پدر و مادرت چیست؟” و … خودداری کنید. این سوالات نشان می دهد که شما قصد ارزیابی او را دارید تا ببینید فرد مناسبی برای ازدواج هست یا نه. یادتان باشد، حتی اگر بعداً بفهمید که یک میلیاردر است، لازم است که حس کند او را به خاطر خودش می خواهید.

درعوض از او درمورد احساسش نسبت به مسائل مختلف و علایقش سوال کنید. اگر به شما گفت که اخیراً یک پاداش خیلی عالی دریافت کرده، از او نپرسید آن پاداش چقدر بوده است. درمورد هیجان انگیز بودن آن تجربه با او حرف بزنید. باید از آن تجربه در کنار او لذت ببرید. بعد از مدتی همه چیز را به شما خواهد گفت مگر اینکه خیلی آدم مرموزی باشد که این خود یک علامت بسیار منفی است. باید طوری رفتار کنید که بفهمد که برای او فارغ از هر طبقه ای که در آن باشد ارزش قائل هستید.

۳٫ سعی کنید طبیعی رفتار کنید. خودتان باشید و علایقتان را پنهان نکنید.

اگر طرفتان می گوید به موسیقی رپ علاقه دارد و اسم خواننده هایی را که هیچوقت نشنیده بودید به زبان آورد، به هیچ وجه تظاهر نکنید که آنها را می شناسید و دوستشان دارید. خیلی راحت بگویید که هیچ چیز از آن سبک موسیقی نمی دانید.

اگر همیشه طرفدار اپرا بوده اید، بگویید. اگر موقع تماشای یک فیلم در کنار او گریه تان گرفت، هیچ اشکالی ندارد گریه کنید. اگر خواستید بخندید، بخندید. وقتی شما خودتان باشید او هم تشویق می شود که در حضور شما خودش باشد و تظاهر نکند. او آدم خاصی است و شما هم همینطور اما به طرق مختلف. هیچوقت برای گفتن یک دروغ خودتان را تحت فشار قرار ندهید.

۴٫ این احساس را به او بدهید که می تواند آزادیش را حفظ کند—حداقل تا میزانی منطقی.

بااینکه شما به عنوان یک زن به رابطه جدید طوری فکر می کنید که قرار است زندگیتان را تغییر دهد، مرد شما فقط به حفظ وضعیت قبل خود فکر می کند. شما به خریدن یک خانه جدید، بچه دار شدن، عوض کردن کارتان، رفتن به مسافرت و امثال اینها فکر می کنید درحالیکه او مصر است که برنامه های قبلی خود را حفظ کند و تا حدامکان در آن تغییری ایجاد نکند. برای او ثبات به معنای امنیت است. اگر سعی کنید زندگی او را به سرعت تغییر دهید، احساس خواهد کرد که مردانگی اش هم خواهد رفت و احساس تهدید خواهد کرد. باید به او نشان دهید که نمی خواهید همه چیز را از او بگیرید. بعنوان مثال، حتماً بگذارید وقتی را با دوستان خودش بگذراند. وقتی مردها بدون حضور خانم ها کنار هم باشند خیلی پیش می آید که یکی بپرسد “چطور تونستی امشب جیم بزنی؟” و همه مردها برای آن مردی که هیچوقت نمی تواند از دست زنش به دورهمی های مردانه بیاید احساس تاسف می کنند. این را یادتان باشد مردها فقط با بودن با زنی که دوستش دارند نیست که احساس مردانگی می کنند، بلکه با بودن کنار دوستان و رفقای هم جنس خودشان هم همین احساس را دارند. شما باید او را مطمئن کنید که او هنوز هم می تواند وقتی را با دوستانش بگذراند.

۵٫ اجازه ندهید زیاد برایتان خرج کند یا به زحمت بیفتد (حتی اگر خودش بخواهد).

اگر اجازه بدهید اینکار را بکند، یک روز صبح از خواب بیدار می شود و از خودش می پرسد، “من دارم با خودم چه کار می کنم؟” شاید در ابتدای رابطه بخواهد با کمک کردن به درست کردن اوضاع در خانه تان، تعمیر کردن چیزهای خراب، مردانگی اش را به شما نشان دهد و شما هم احساس خواهید کرد که کسی هست که مراقبتان است اما اجازه ندهید خیلی پیش برود. اگر می توانید برای انجام کاری از کسی دیگر یا متخصصش کمک بگیرید، اجازه ندهید که او این زحمت را تقبل کند. نباید حس کند که بودن با شما خیلی برایش هزینه دارد. از او نخواهید به رستوران های شیک و گران ببردتان چون با اینکار برای او آسانتر خواهد بود که ترکتان کند و زن جدیدی برای خود پیدا کند. حتی سعی کنید خیلی وقت ها شما حساب کنید یا بخواهید که برای شام میهمان شما باشد و یا به جای رستوران گران به سینما بروید و شام هم پیتزا بخورید.

یکی از دوستانم چند وقت پیش می گفت با زنی که بود به مشکل خورده چون با اینکه هزاران بار او را به رستوران های خیلی گران برده و لباسهای گران قیمت برایش خریده بود حتی آن زن یکبار هم او را به شام دعوت نکرده بود. او این را به منزله این گذاشته بود که آن خانم قدر کارهایی که برایش کرده است را نفهمیده است. من از او خواستم این موضوع را با او مطرح کند و همین رابطه شان را نجات داد.

۶٫ برای علاقه مند کردن او هیچوقت حسادتش را تحریک نکنید.

درست است که از قدیم می گویند برای جلب نظر یک مرد باید حسادتش را تحریک کنید اما برعکس آن صحت دارد. مردها به خاطر غیرت و مردانگی خود درمورد مسائل وفاداری بسیار حساس هستند. اکثر مردان، مهم نیست که چه بگویند، اما درمورد مطلوبیت جنسی و ظاهر خود تردید دارند. مرد شما اگر بفهمد شما کاملاً به او وفادار هستید بیشتر به شما متعهد خواهد شد. پس در حضور او به هیچ وجه با مردی بصورت زننده حرف نزنید، درمورد عشق های قبلی خود حتی اگر خودش بخواهد با او حرف نزنید. شاید در آن لحظه کمی شور و حس او را تحریک کند اما بعدها به شما شک خواهد کرد. اگر قبلاً مردی را دوست داشته اید و ترکش کرده اید به او نگویید چون ممکن است فکر کند او را هم ترک خواهید کرد. اگر یکی از دوست پسرهای قدیمیتان زنگ زد دلیلی ندارد او را در جریان بگذارید. هرکاری می کنید سعی نکنید با گفتن این حرفها حسادت او را تحریک کنید.

۷٫ اگر لازم دانستید به وفاداری جنسی اصرار داشته باشید.

بعضی خانم ها می ترسند که اگر درمورد وفاداری جنسی صحبت کنند مردشان عصبانی شود. در این باره هم درست برعکس آن صحت دارد. مردها دوست دارند که شما فقط او را بخواهید. اگر چنین چیزی را از او طلب کنید احساس امنیت و آرامش خواهد کرد و این احساس را به او خواهد داد که می خواهید به او وفادار باشید. حتی اگر مردتان اعتراض کرد و گفت که این درخواست احمقانه است یک نفس راحت خواهد کشید و مطمئن باشید که یک قدم برای متعهد کردن او جلوتر آمده اید.

۸٫ به مردتان کمک کنید این واقعیت که به شما نیاز دارد و دوستتان دارد را تصدیق کند.

مردان به خاطر حس مردانگیشان میترسد که جلوی کسی اقرار کنند که چقدر به شما نیاز دارند. اما این ایراد آنها نیست. او هیچوقت ابراز آزادانه احساساتش را تمرین نکرده است. شما باید اجازه دهید اینکار را بکند. و رمز کار این است که از او چیزی بخواهید. بعد از یک مدت اصرار کنید که به شما بگوید که دوستتان دارد. حتی اگر با هم ازدواج کنید هم ممکن است از بیان این جمله سر باز زند. شما باید به او نشان دهید که نیاز دارید این جمله را به زبان بیاورد. یادتان باشد فقط بعد از اینکه این جمله را آزادانه به زبان آورد که واقعاً دوستتان خواهد داشت. فقط آنموقع است که این یک واقعیت زندگی اش خواهد شد. ما هیچوقت چیزهایی که از بیان آن خودداری کنیم را قبول نخواهیم کرد. اگر مردتان مکرراً از به زبان آوردن آن خودداری کرد پس هنوز برای متعهد شدن به شما آمادگی لازم را ندارد. اما وقتی آن را به زبان آورد، پس عشقش را پذیرفته است و آنرا بخشی از واقعیت زندگی خود می داند. بعد از مدتی زندگی بدون شما برای او بی معنی خواهد شد.

۹٫ بعد از چند ماه از او بخواهید که شما را به خانواده و دوستانش معرفی کند.

 اینکار یکی از اصلی ترین پایه های متعهد شدن است. مردی که شما را وارد خانواده اش نکند مطمئن باشید که قصد ازدواج با شما را ندارد. او باید شما را کنار خانواده اش ببیند تا بتواند به شما به چشم همسر نگاه کند.

۱۰٫ در طولانی مدت از ارائه آنچه بیش از حد توان شماست خودداری کنید.

اگر از شرایطی خاص خوشتان می آید حتماً آنرا مطرح کنید و سهمتان را از رابطه ببرید. از اینکه او دوستانش را دقیقه آخر و بدون دعوت و آمادگی شما وارد خانه می کند عادت به قبول آن و تسلیم شدن نکنید. اگر آنچه که می خواهید را از رابطه نمی گیرید و به همین دلیل افسرده و عصبانی هستید، اصلاً عادلانه نیست و باید آنرا با مردتان درمیان بگذارید.

 

اگر فکر می کنید که مرد مورد علاقه تان را پیدا کرده اید، این ۱۰ نکته می تواند برای متعهد کردن هرچه بیشترا به شما کمک کند. یادتان باشد هیچ رابطه خوبی آسان به دست نمی آید اما دلیلی هم ندارد که رابطه شما بهترین نشود.

برچسب ها : ترس از ازدواجتعهد به ازدواجچطور عشقمو متقاعد کنم با من ازدواج کنهچطور مردی را برای ازدواج راضی کنیممردمان

۱ خرداد, ۱۳۸۷

۱۶ خرداد, ۱۳۹۰

۴ خرداد, ۱۳۸۷

عالی بود مطالب بیشتری دراین باره بزارید

من همه این کارا رو در قبال کسیکه نیمه گمشدم بود انجام دادم حتی به خانوادشم معرفیم کرد اما بعد۲ماه رفتو با کمال نامردی گفت عاشق یکی دیگس اما من هنوزم با دنیا عوضش نمیکنمو ارزو میکنم برگرده پیشم

perfect

با سلام ممنون از مطلب مفیدتون

من حدودا یکسالی میشه که با آقایی آشنا شدم ، در این یکسال در ابتدا میدونستیم که قصدمون ازدواج نیست اما رفته رفته علاقمون بیشتر شد و در کنار هم بودن برایمان لذت بخش

ما هیچوقت رابطه جنسی نداشتیم یا فرصت نشد که با هم بیرون بریم و در واقع به خاطر آشنایی های قبلی بود که ارتباط تلفنی داشتیم

تا اینکه قرارمون به ازدواج شد و برنامه ریزی میکردیم برای هرلحظه اش..از نوع تربیت بچه گرفته تا توافق بر سر مسائل جنسی

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

اینکه کجا زندگی کنیم و چطوری باشه رابطمون..در مورد حریم ها و …در مورد همه چی حرف میزدیم

و اینو هم بگم که این حرف ها بدون اصرار من و با تمایل کامل خود این آقا بود و خودشون مطمئن بودن که من همون کیس موردنظرشون هستم و قرار بود به زودی به خانواده های هم معرفی بشیم

تا یک وقفه کوتاه…بعد این وقفه این آقا گفتن که از ازدواج و مسئولیت میترسند..از اینکه متعهد بشن وحشت دارن چون باعث تکراری شدن رابطه میشه و اونوقت فقط به اجبار هست که زندگی ادامه خواهد داشت نه از سر عشق و هیجان

وقتی این حرف ها رو ازش شنیدم به شدت جا خوردم…اصلا باورم نمیشد که خودش باشه

چون من هیچوقت اصراری به ازدواج نداشتم و همیشه خودشون در این باره حرف میزدن

وقتی ایشون گفتن بدون ازدواج باهم باشیم من خواستم که رابطمون تموم بشه و همین کارو هم کردم

اما ایشون اصلا دست بردار نیستن میگن من هیچوقت قصد ازدواج ندارم اما اگر بخوام ازدواج کنم تنها و بهترین گزینه ام تو هستی و به این راحتی از دستت نمیدم

حاضر شده هر روز روزی ده بار ازم خواهش کنه اما من توی رابطش بمونم

میگه نمیخواد دچار تکرار بشه از تکرار میترسه

از اینکه این تعهد روزمرگی رو براش به ارمغان بیاره وحشت داره

ایشون ۲۳ ساله و من هم ۲۴ سالمه..البته تفاوت سنیمون هم فقط چن ماه هست حدود شش ماه

حالا من میخوام بدونم آیا راهی هست که بشه رابطمون رو نجات بدم؟؟؟ چون از شور و هیجان اولیه ایشون هم خبر دارم فک میکنم امیدی باشه و گرنه من نمیتونم اینجوری ادامه بدم و دیدن اینهمه اصرار و خواهشش شرمندم میکنه…

درسته که ۲۳ سالشه اما همیشه روی پای خودش بوده و هیچوقت دستش جلوی پدرش یا کس دیگه دراز نشده

من با تمام وجودم دوسش دارم و میدونم که اون هم منو دوسم داره…اما من واقعا نمیتونم اینطور ادامه بدم و از طرفی رابطمون با وجود قهر و آشتی های که داشتیم انقد شیرین هست که نتونم راحت ازش چشم بپوشم و اینکه خودش هم واقعا پسر خوبیه

فقط نمیدونم این ترس و وحشت چطور به یکباره وارد شد

کمکم کنید رابطمو نجات بدم تا دیر نشده چون خانواده من اصلا اجازه نمیدن که همینجوری با کسی باشم و ایشون هم نمیذارن که من برم چون به شدت دلبسته من هستن…اینو هم بگم که دخترای زیادی رو در کارش داره که حاضرن همه جوره باهاش باشن و حتی مستقیم بهش پیشنهاد دادن اما نمیخواد با هر کسی باشه و فقط میخواد با من باشه..میگن حاضر هرچی من گفتم همون باشه اما بدون ازدواج کنارشون باشم..این خیلی برای من سخته
نقل قول ایشون اینه که حاضر بمیرم اما روزی نباشه که حوصلتو نداشته باشم یا برام تکراری شده باشی..یعنی هیچ دلیلی دیگه ندارن جز همین وحشت از تکرار و روزمرگی…

واقعا راهی هست؟؟ امیدی هست؟؟

خواهش میکنم کمکم کنید

بنظرم حتمن برو پیش یه مشاور.اگر خیلی آدم صادقی باشه و واقعن راست گفته باشه خوشبینانه اش اینه که شاید یه مشکلی تو گذشته اش وجود داره که این ترس درش بوجود اومده. و خوب در اینصورت تا حد زیادی قابل حل شدنه
انشاءالله بهترین راه رو انتخاب کنی

سلام
به نظر من هرچه زودتر همه چی رو تموم کن و ازش جدا شو
مطمین باش اگر اینجور ادامه پیدا کنه کسی که ضررر میکنه فقط و فقط شما هستید
اگر چندوقت دیگه اومد چیز دیگه ای مثل این که من هم می خوام با تو باشم هم با یکی دیگه اونوقت چکارمیکنید
واقعا اگر دوست داشت به خانواده ش میگفت
بهش بگید که بره هروقت شرایط ازدواج پیدا کرد بیاد
در ضمن الان اگر همه چی رو تموم کنید نهایتش دو سه روز ناراحت میشید
اما اگر همینجور ادامه بدین پشیمانی بزرگی در آینده گریبان شمارا خواهد گرفت
فکر کنید به این موضوع که شما همینجور ادامه بدین و فرصتهای بعدی ازدواج براتون پیش بیاد اون وقت می خواین چکار کنید؟؟!!
اصلا چطور میخواین به همسر آینده تون در این باره توضیح بدین
اصلا چطور می خواین جواب خودتون رو بدین که من با مردی رابطه دارم که منو برای ازدواج نمی خواد!!!!!
چطور راضی شدم به این رابطه!!!
چطور ایشون اینقد راحت میتونه به شما بگه شما رو برای ازدواج نمی خواد بعد شما نمیتونی یه تصمیم درست بگیری
از این رابطه بیا بیرون اگر میخوای در اینده خودتو لعنت نکنی…

سلام من مدتی هست با یک آقای خیلی،با شخصیت آشنا شدم اما این آقا دچار افسردگیه ‘ من خیلی دوسش دارم و میخام کاری کنم تا به زندگی برگرده من دلم میخواد باهاش زندگی کنم اونم دلش میخواد اما دو دل هست و دمدمی که نشانه افسردگیه ‘ تورو خدا بگید من چکار کنم

سلام. مینو جان هر چه سریع تر از این رابطه بیا بیرون . درسته خیلی سخته خود من هم یکسالی میشه که با افایی اشنا شدم همه جور از لحاظ تحصیلات و اخلاق بهم میومدیم اما الان دو هفته که جواب تلفن نمیده ازش برسیم میگه دارم ازدواج می کنم . الان این منم که لطمه خوردم . چون قرار ما ازدواج بود اما الان من موندم تنها. هر چه سریع تر ازش جدا شده و موقیت های دیگه زندگیتو به خاطر کسی که تو رو به خاطر ر طرف شدن نیازش خواسته دوری کن .

من با عشق بچگیام هستم از نوجوانی همدیگر دوست داشتیم اما اون رفت با کسی که هفت سال بزرگتر از خودش بود ازدواج کرد وبعد از مدت طولانی همدیگر را دیدم و میگه به شدت از خانومم متنفر هستم و میخوام با تو ازدواج کنم اما تو باید بشی همسر دوم من من هم خودم خیلی دوستشون دارم نمیدونم چیکار کنم درویش برام عذاب آور

این شگرد خیلی از مردهاست که هم خدا رو میخوان هم خرما،به دروغ میگن با خانمم تفاهم ندارم،ازش متنفرم،با هم مشکل داریم،قراره جدا شیم و….. اگر متنفر بود جدا میشد بعد می اومد سراغ شما . به نظرم شک نکن که بازنده در این رابطه خودتی. یه سوال ،چطور میتونی به مردی اعتماد کنی که به همسرش وفادار نیست؟ اگه ۱۰سال دیگه رفت عاشق فرد دیگه ای شد و خواست با اون ازدواج کنه چیکار میکنی؟ این فرد متعهد و وفادار نیست

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وبسایت

دنبال کردن

سلامتی و بهداشت

خُر خُر و وقفه تنفسی حین خواب

۱۳ خرداد, ۱۳۸۷

مد و مسائل زندگی

گرایشات انسانها چگونه بر شکل‌دهی رفتارهایشان تاثیر میگذارد؟

۷ آذر, ۱۳۹۱

سلامتی و بهداشت

روشهای هورمونی جلوگیری از بارداری

۸ خرداد, ۱۳۸۷

مد و مسائل زندگی

روشهای غلبه بر تنبلی

۹ دی, ۱۳۸۷

روشهای موفقیت

۱۰ نکته برای شروع یک کار جدید

۵ مرداد, ۱۳۸۷

چطور کسی که عاشقش بودید را فراموش کنید

بررسی خودارضایی از نقطه نظر علمی

تنفر از والدین: چرا برخی فرزندان از والدین خود متنفر میشوند؟

وقتی مردی شما را بخواهد…

عشق یکطرفه: کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد؟

بیشتر

مد و مسائل زندگی

چه مدل لباس‌هایی را در هنگام ورزش کردن نباید پوشید؟

۲۸ اسفند, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

نکات مهم برای لباس پوشیدن در یک دورهمی دوستانه که هر خانم باید بداند

۲۸ اسفند, ۱۳۹۸

تغذیه و تناسب اندام

۷+۱ ماده غذایی که باعث افزایش وزن می شوند

۳ اسفند, ۱۳۹۸

ازدواج و خانواده

۳ راه زیبا برای بیان عشق به کسی که دوستش داریم

۳ اسفند, ۱۳۹۸

روشهای موفقیت

۳ اصل مهم برای دستیابی به موفقیت در زندگی با الگو گرفتن از دانشمندان

۳ اسفند, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۹+۱ جفت کفش ضروری که باید در کمد هر زنی باشد

۳ اسفند, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

معرفی ۵ کتاب ایرانی برتر از میان صدها اثر داستانی برگزیده جهان

۳ اسفند, ۱۳۹۸

تغذیه و تناسب اندام

آشنایی با مهم ترین دانه های روغنی و فواید هریک از آنها برای بدن

۳۰ دی, ۱۳۹۸

تغذیه و تناسب اندام

گیاهخوار در برابر گوشت خوار، کدام رژیم برای بدن سالم تر است؟

۳۰ دی, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۱۱ نکته مهم برای انتخاب لباس های با کیفیت

۴ آذر, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۷ ویژگی مهم که یک ساعت مچی را به بهترین ساعت برای انتخاب تبدیل می‌کند

۴ آذر, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۱۰ روش تضمین شده انتخاب کفش استاندارد برای پیاده‌روی های طولانی

۴ آذر, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۶ توصیه جالب برای گذراندن یک تعطیلات تابستانی فراموش نشدنی

۲۷ فروردین, ۱۳۹۸

مد و مسائل زندگی

۸ دلیلی که به شما می گوید چرا انسان ها به شعر احتیاج دارند

۲۷ فروردین, ۱۳۹۸

سلامتی و بهداشت

علائم گردن درد، روش های خانگی درمان گردن درد

۳۰ بهمن, ۱۳۹۷

مد و مسائل زندگی

کاربردی‌ترین لباس‌هایی که در هر فصلی از سال به آن نیاز دارید

۲۷ بهمن, ۱۳۹۷

روشهای موفقیت

۱۰ ترفند طلایی که به رشد کسب و کار شما کمک خواهد کرد

۲۷ بهمن, ۱۳۹۷

مد و مسائل زندگی

مواد لازم برای داشتن یک استایل خاص و متفاوت مردانه در فصل زمستان

۲۷ بهمن, ۱۳۹۷

مد و مسائل زندگی

مهم ترین اصول قبل از گرفتن جشن تولد برای دختر بچه‌ها

۲۷ بهمن, ۱۳۹۷

روشهای موفقیت

۱۰ گام ساده برای خودشناسی و موفقیت در زندگی فردی

۲۷ بهمن, ۱۳۹۷

کلیه حقوق سایت برای مردمان محفوظ است . استفاده غیر تجاری مطلب همراه با ذکر منبع و لینک مجاز می باشد.

معمولا خانم ها در برخورد با مسائل رابطه دونفره احساسی تر هستند و احساس تعلق بیشتری می کنند اگر با فردی
آشنا شده اید و نسبتا به آن حس خوبی دارید بهتر است این رابطه را برای خودتان تعریف شده محسوب کنید تا چارچوب
بندی رابطه مشخص شده باشد زیرا برقراری رابطه بدون هدف می تواند به ضرر یک خانم حساب شود ما در این مطلب
از پرشین وی قصد داریم راهنمایی های لازم جهت ازدواج با مرد مورد علاقه را برایتان به اشتراک بگذاریم

پسر مورد علاقه ام را چگونه برای ازدواج مشتاق کنم؟
در محیط کار یا دانشگاه با فردی آشنا شده اید که حرف هایی درباره ازدواج میان تان رد و بدل
شده است.
همدیگر را دوست دارید و فکر می کنید می توانید درباره آینده با هم برنامه ریزی کنید اما مشکل اینجاست
که او پا پیش نمی گذارد.
چه باید بکنید تا زودتر تکلیف تان یک سره شود؟

در مورد رابطه تان قاطع باشید

بگویید که در دوران طلایی عمرتان هستید و باید برای
آینده خود تصمیم بگیرید.
اگر شرایط مساعدی دارد و قصدش جدی است، رابطه تان را رسمی کند.
اگر دلیل و توجیه آورد یا سعی کرد شما را قانع کند که مدتی دیگر صبر کنید تا شرایطش مساعد
شود، به او بگویید که هر زمان شرایط مساعد شد، دوباره می تواند جلو بیاید.
نگذارید این رابطه شما را معلق نگه دارد.

موضوع رابطه تان با او را با خانواده در میان بگذارید

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

اگر او دست دست می کند، موضوع را با خانواده در میان بگذارید و به پسر هم بگویید که خانواده
تان در جریان قرار گرفته اند و مایلند بدانند هدف این رابطه چیست.
در چنین شرایطی، عکس العمل طبیعی این است که پسر موضوع را با خانواده اش در میان بگذارد و برای
مشخص شدن تکلیفتان اقدامی کند.

او می تواند با خانواده شما صحبت کرده و بگوید برای مهیا کردن شرایط ازدواج (سربازی، شغل، تامین مایحتاج، جلب
رضایت خانواده و…
) چه کارهایی خواهد کرد و چه زمانی نیاز دارد.
در آن صورت توافق کردن با خانواده دو طرف درباره این مسایل، ادامه رابطه شما را مشخص می کند.
اما اگر پسر همچنان موضوع رابطه شما را معلق نگه داشت یا وجود شما را از خانواده خودش پنهان کرد،
بدانید که سرانجامی نخواهد داشت.

بهتر است، قاطعانه و با حفظ شان و احترام خودتان از رابطه بیرون بیایید.
بله، درد دارد، غم و اندوه و حسرت و افسردگی سراغتان می آید.
اما تحمل این اندوه روزی تمام می شود و این بسیار بهتر از آن است که سال ها در رابطه
بی سرانجامی بمانید که فرصت های دیگر ازدواج و خوشبخت شدن را از شما می گیرد.

برخی دختران ممکن است به عنوان راه چاره برای بیرون آمدن از این تعلیق، تن به کارهایی بدهند که اتفاقا
دردسرساز شده و احتمال سر گرفتن ازدواج را کمتر می کند.

خوبی بی حد و مرز در رابطه های عشقی

آنقدر خوبی نکنید که به خاطر نگرفتن بازخورد مناسب، نسبت به ادامه دادن آن رویه دلسرد شوید.
زمانی که بی حد و مرز خوبی کردن در رابطه را شروع می کنید، توقعی برایتان به وجود می آید
که در صورت پاسخ نگرفتن، باعث دلخوری، احساس شکست و باخت در شما، و در نهایت تنش و دعوا میان
شما و نامزدتان می شود.
همچنین در ادامه راه انرژی تان تمام می شود و نه تنها به خودتان بلکه به او و رابطه ای
که ساخته اید هم صدمه می زنید.

تسلیم رابطه جنسی نشوید

اولین اصلی که باید در رابطه تان به آن پایبند باشید، احترام است به خود
و طرف مقابل است نه صمیمیت.
از نزدیک شدن به صورت فیزیکی به شدت خودداری کنید.
مطمئن باشید با برقراری رابطه جنسی (در هر سطحی) و ارتباط فیزیکی، نمی توانید او را وادار به ازدواج با خود کنید.

عصبانیت و سرزنش

به او پرخاش نکنید که چرا به خواستگاری تان نمی آید.
اگر شرایطش مساعد نیست یا خانواده اش موافق نیستند، نشان می دهد آمادگی ازدواج با شما را ندارد.
شان و جایگاه خود را حفظ کنید و رابطه را تمام کنید.
فرصت های دیگر زندگی تان را از دست ندهید و روی خواستگارانی که شرایط مساعدتری دارند فکر کنید.
دوستش دارید؟ درک تان می کنیم.

اما برای آنکه دوست داشتن، به ازدواج برسد مقدماتی لازم است که پسر مورد علاقه شما تا بدست آوردن
آنها فاصله دارد.
یا این رابطه را به کل قطع کرده و به زندگی طبیعی خود برگردید یا این که با او قطع
رابطه کنید و با احترام بگویید هر زمان به شرایط مناسب رسیدی، درباره ازدواج صحبت می کنیم.

فقط یادتان باشد که اگر خانواده او با ازدواج شما مخالف بوده اند و سنگ مقابل پایتان انداخته اند، او
الزاما نباید در این مورد پاسخگو باشد.
شاید او نتوانسته باشد نقش واسطه میان شما و خانواده اش را خوب بازی کند اما اشتباهات دیگران به او
مربوط نیست و نباید به خاطرشان سرزنش شود.

جذب مرد مورد علاقه کار تقریبا دشواری است و دختران باید بلد باشند که چگونه ازدواج با مرد مورد علاقه را میسر کنند .
چگونه یک مرد را برای ازدواج جلب کنیم؟ راههای جذب مرد مورد علاقه برای ازدواج در اینجا بیان خواهد شد.
توصیه می شود راه های جذب پسر مورد علاقه برای ازدواج را بادقت بخوانید. دوران نامزدی یکی از دوران های
مهم و سرنوشت ساز در زندگی دختران و پسران است. در این مقاله قصد داریم شما را با رازهایی دخترانه برای جذب مرد مورد علاقه تان آشنا کنیم.

این‌ها قوانین نامزدی هستند ولی بعد از ازدواج قوانین فرق می‌کند:

_ مردها مبارزه و چالش را دوست دارند، کار را برای آن‌ها آسان نکنید و به قول معروف هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد.

_ به خودتان بگویید: «هرکس من را بدست بیاورد خوش شانس است».

_ برای جذب مرد مورد علاقه اسرارآمیز باشید. پسر رو تشنه نگه‌ دارید البته تشنه برای محبت بیشتر نه برای اینکه خسته‌اش کنید. ظلم نکنید.

_ برای جذب مرد مورد علاقه طوری رفتار کنید که انگار مادرزاد شاد به دنیا آمده‌اید.

_ برایذب مرد مورد علاقه مثل یک خانم واقعی، زنانه لباس بپوشید و یادتان باشد شما برای دوستان خود
در یک مهمانی لباس نپوشیده‌اید. خود را بپوشانید این جذابیت بیشتری دارد.

چگونه رابطه دوستی را به ازدواج ختم کنیم

_ عطر خوبی به خود بزنید که نامزدتان بپسندد.

_ برای جذب مرد مورد علاقه مانند مردان رفتار نکنید حتی اگر رییس شرکت هستید.

_ برای  ازدواج با مرد مورد علاقه زیاد به‌ طرف مقابل زنگ نزنید و گاهی جواب تلفن‌های او را ندهید.

_ برای ازدواج با مرد مورد علاقه مردها موقعی که سعی زیادی می‌کنند تا نامزدشان را ببینند احساس خوبی پیدا می‌کنند پس بگذارید سعی کنند.

_ در اولین قرار ساکت و خوددار باشید. این کار شما را در چشم او جالب و اسرارآمیز جلوه می‌دهد.

_ برای جذب مرد مورد علاقه سعی کنید شما ابتدا مکالمه تلفنی را به پایان برسانید؛ و بیشتر از ده دقیقه
پشت تلفن حرف نزنید. این حرف زدن باید دوستانه و صمیمی باشد. در ضمن پشت تلفن آهسته و شاد صحبت کنید.

_ برای جذب مرد مورد علاقه همیشه بگذارید طرف مقابل فکر کند شما خوشحال هستید و نگرانی‌ای ندارید و از زندگی لذت می‌برید.

_ برای ازدواج با مرد مورد علاقه هیچ‌ وقت نگذارید فکر کند شما در خانه یا محل کار دارید مدام به او فکر می‌کنید و در حال آماده کردن لیست مهمان‌های عروسی هستید.

_ هیچ‌وقت به یک مرد نگویید باید فلان کار را بکند.

_ آگاه باشید که مردها زودتر از زن‌ها علاقه‌مند و زودتر از زن‌ها بی‌علاقه می‌شوند.

_ هنگامی‌ که خیلی با هم خوش هستید ناگهان از یک موضوع ناراحت‌کننده یا سرد و خشک صحبت نکنید.

_ اگر می‌خواهید فاصله بیشتری را با او حفظ کنید این را به او بگویید و مواظب باشید کاری نکنید که فکر کند شما فقط می‌خواهید او را اذیت کنید و سرکار بگذارید

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

_ بگذارید اول مرد بازی را شروع کند و رهبری در دست او باشد. مرد باید اولین کسی باشد که می‌گوید: «دوستت دارم».

_ بگذارید اول او شما را به خانواده‌اش معرفی کند قبل از آنکه شما او را به خانواده‌تان معرفی کنید.

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

_ در مورد کسی که با او به‌ تازگی آشنا شده‌اید تودار باشید.

_ از کجا می‌فهمید که نامزدتان به شما وابستگی پیداکرده است یا نه؟ او راه‌ها (بهانه‌هایی) را برای
در کنار شما بودن و صحبت کردن با شما پیدا می‌کند. پس اگر مجبور باشید به نامزدتان زنگ بزنید و بگویید که من هنوز زنده هستم، مسلماً یک جای کار اشتباه است.

_ داستان زندگی خود را خیلی زود برای نامزدتان تعریف نکنید.

_ به‌ جای غرق شدن در افکار عاشقانه راجع به نامزدهای احتمالی فکر خود را برای نامزدی واقعی باز نگه‌دارید.

_ به‌ سرعت از لحاظ عاطفی خودتان را درگیر نکنید.

_ در عین‌ حال که رسیدن به شما سخت است، کاری کنید که برای او مسلم شود که شما همدم خوبی هستید و همدمی و هم‌صحبتی با شما راحت و بدون آزار و اذیت است.

_ به خاطر داشته باشید : بهتر است آدم اصلاً ازدواج نکند و اصلاً قرار دیداری برای نامزدی و آشنا شدن باکسی نگذارد تا اینکه با فرد نامناسب ازدواج کند.

تبیان / samatak

Copyright (c) 2006-2019 persianv.com All Rights Reserved

© باز نشر مطالب اختصاصی سایت فقط با ذکر منبع و لینک مطلب در سایت persianv.com مجاز میباشد .

رابطه عاطفی شما با شریک عاطفیتان فوق العاده است و شما کاملا آماده هستید که رابطه را به سطح بالاتری ارتقا دهید. در آینده نزدیک دوست پسرتان را در نقش شوهرتان تصور می‌کنید و تقریبا هر روز درمورد اینکه او شما را از خانواده‌تان رسما خواستگاری می‌کند، با هم در یک خانه زندگی می‌کنید و فرزندانی خواهید داشت، خیال‌پردازی می‌کنید. اما واقعیت این است که با وجود اینکه اطمینان دارید این پسر شما را دوست دارد، او برای ازدواج هیچ اقدام جدی نمی‌کند. رابطه شما در حالت بلاتکیف باقی مانده است. در این شرایط احتمالا به دنبال راهی برای ترغیب کردن، تشویق کردن و حتی وادار کردن پسر به ازدواج خواهید بود. اما چطور می‌توان مردی که از ازدواج طفره می‌رود و بهانه‌های زیادی برای عدم خواستگاری می‌آورد را برای ازدواج کردن متقاعد کرد؟ برای پاسخ به این سوال در این مقاله با ما همراه باشید.

فهرست مطالب

قبل از اینکه درمورد راه‌های تشویق مرد برای ازدواج صحبت کنیم، شاید بهتر باشد از خودتان این سوال را بپرسید که چرا او تاکنون برای ازدواج پیش قدم نشده و درخواست ازدواج را مطرح نکرده است؟ علت این موضوع ممکن است در هر رابطه‌ای دلایل متفاوتی داشته باشد. پس بهتر است در این مورد خوب فکر کنید.

آیا هدف و دیدگاه مشترکی برای آینده رابطه دارید؟ شما چه نقشی در زندگی دوست پسرتان دارید؟ آیا او به چشم همراه همیشگی زندگیش یه شما نگاه می‌کند یا صرفا برای وقت گذرانی در این رابطه مانده است؟

زیرا اگرچه ممکن است شما از ابتدا، به هدف و قصد شناخت برای ازدواج وارد رابطه دوستی شده باشید، اما برای طرف مقابلتان رابطه تا این حد جدی نباشد و بیشتر نقش یک زنگ تفریح و زمانی برای خوشگذرانی را برای او داشته باشد. در این صورت انتظار نداشته باشید که به راحتی آشنایی به ازدواج ختم شود.

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

اما اگر متوجه شده‌اید او به آینده رابطه به طور جدی فکر می‌کند و شما را به عنوان همسر آینده‌اش می‌بیند، اما با این حال هنوز درخواست ازدواج را مطرح نکرده است، شاید بهتر باشد از دغدغه اصلی او برای اینکه پاپیش نمی‌گذارد با خبر شوید. مثلا شاید فکر می‌کند زمان بیشتری برای شناخت نیاز باشد، یا نتوانسته باشید اعتماد او را کاملا جلب کنید و یا ممکن است به دلایل خانوادگی یا مالی و فراهم نبودن شرایط ازدواج پاپیش نگذارد.

در هر حال اطلاع از علت طولانی شدن رابطه مهم است و با آگاهی از آن راحت‌تر می‌توانید نگرانی‌های او را کاهش داده و به ازدواج تشویقش کنید. اما موضوع مهم‌تر این است که نگذارید به دلایل غیرموجه رابطه‌تان بلاتکلیف بماند و بهتر است در این مورد اقدامی بکنید.

اکنون زمان آن فرا رسیده است که خودتان دست به کار شوید، برای این که بتوانید به نتیجه دلخواه خود برسید، با ما همراه باشید تا با توصیه‌های مفیدی آشنا شوید که مرد شما را به ازدواج ترغیب و تشویق می‌کند. با پیاده کردن این شگردهای روانشناختی می‌توانید دوست پسرتان را به ازدواج مجاب کنید و در نهایت او را متقاعد کنید که با خواستگاری از شما رابطه‌تان را پایدار و ابدی کند. این همان رویایی است که سال‌ها برای به واقعیت پیوستن آن منتظر مانده‌اید، درست است؟ پس دیگر نباید حتی یک ثانیه را هدر بدهید. این توصیه‌ها را به کار ببندید تا مرد رویاهایتان را مال خودتان کنید، حلقه ازدواج در انگشتتان بیاندازید و برنامه‌ریزی برای یک جشن عروسی باشکوه را شروع کنید.

اگر فقط بنشینید و منتظر بمانید تا دوست پسرتان از شما خواستگاری کند، مطمئن باشید که تا صد سال دیگر هم مجرد خواهید ماند. در واقع این انتظار خاموش و منفعلانه دوران دوستی‌تان را طولانی‌تر می‌کند. اگر واقعاً می‌خواهید که دوست پسرتان را وادار به ازدواج کنید، باید تکانی به رابطه‌تان بدهید. نگذارید که دوست پسرتان به این رابطه‌ی بی‌تعهد عادت کند و دوستی با شما برایش عادی شود. توصیه‌ی ما این است که کاری کنید او همیشه در حال حدس زدن درباره افکار و احساساتتان باشد و در آرزوی دانستن فکری باشد که در سر دارید و مشتاقانه بخواهد بداند که روزتان را چطور گذرانده‌اید. برای مثال آخر هفته با دوست‌هایتان قرار بگذارید، اما تا شب پنجشنبه هیچ چیزی به او نگویید. به این ترتیب او متوجه اهمیت حضورتان می‌شود و قدرتان را می‌داند. البته مرز باریکی بین متقاعد کردن به ازدواج و ایجاد ناامنی در رابطه وجود دارد، بنابراین هنگام پیاده کردن این توصیه مراقب باشید که زیاده‌روی نکنید.

اگر وقتی صحبت از ازدواج به میان می‌آید، دوست پسرتان طفره می‌رود و برای خواستگاری دست دست می‌کند، این طفره رفتن به این معنا نیست که جایی در آینده‌اش ندارید. این دست دست کردن به معنای آن است که او نیاز دارد تا از صمیم قلب حس کند که نمی‌تواند بدون شما زندگی کند. برای این که دوست پسرتان را مطمئن کنید که نه فقط شما را می‌خواهد، بلکه به شما نیاز دارد، باید او را به خودتان وابسته کنید. باید به صدای رسای او، بهترین دوستش، همبازی تنیس آخر هفته‌اش و بهترین قنادی تبدیل شوید که خوشمزه‌ترین شیرینی مورد علاقه‌اش را می‌پزد. زمانی که با هم هستید، تمام نگرانی‌هایش باید در لحظه از ذهنش پاک شود. عشقتان باید بداند که در مدتی که کنار شما است، مشکلی برایش به وجود نمی‌آید و می‌تواند ساعاتی را به شادی و خوشی بگذراند. به این ترتیب او برای ساختن خاطرات بیشتر با شما ترغیب می‌شود. در عین حال اگر می‌خواهید، حضورتان برایش حیاتی شود، باید درک کنید که او نیاز دارد تا هر از گاه از شما فاصله بگیرد. شاید نامزدتان بخواهد در تنهایی‌اش کتاب بخواند یا با دوستانش بیرون برود، در هر حال اگر به او فرصت نفس کشیدن بدهید، به خاطر اعتمادی که به او دارید، سپاسگزارتان خواهد شد. به این ترتیب مرد رویاهایتان به تدریج متوجه می‌شود که زندگی در کنار شما به معنای محروم شدن از آزادی نیست و مشتاقانه گام بعدی را برای پیوستن به شما برمی‌دارد.

آیا تا به حال احساس کرده‌اید که خودتان را در این رابطه کاملاً گم کرده‌اید؟ شاید سال‌ها است که خودتان را وقف مرد دلخواهتان و تامین خواسته‌های او کرده‌اید. از انجام دادن تمام کارهایی که موجب شادی‌تان می‌شد، دست کشیده‌اید، چون تمام فکر و ذکرتان شاد کردن او بوده است. شاید فکر کنید که توجه کردن به یک نفر و تامین نیازهایش راهی برای ربودن قلبش است، اما باید بدانید که ضرر این ازخود گذشتگی بی‌وقفه بیشتر از سودش است. اگر می‌خواهید دوست پسرتان به ازدواج راضی شود، باید کاری کنید که متوجه ارزش شما بشود، درک کند که شما نیز اهداف و رویاهای خاص خود را دارید و زندگی‌تان در او خلاصه نمی‌شود. واقعاً فکر می‌کنید یک مرد حاضر می‌شود با زنی ازدواج کند که هفت روز هفته 24 ساعته در خدمتش است. شاید این حاضر به خدمت بودن در وهله‌ی نخست جذاب به نظر برسد، اما مطمئن باشید که مردها دیر یا زود از این وضعیت خسته می‌شوند. از همین امروز برنامه‌هایی را برای خودتان در نظر بگیرید که او محور اصلی‌اش نباشد. تفریحات قدیمی خود را دوباره شروع کنید. اگر چند بار در هفته کاری را انجام دهید که خوشحالتان می‌کند، این شادی و استقلال جذابیت شما را در نظر مرد رویاهایتان چندبرابر می‌کند و برای ازدواج کردن با شما ترغیب می‌شود.

یکی از راه‌های تشویق کردن دوست پسرتان به ازدواج این است که او را وادار کنید تا با دوستان متاهل و اعضاء خانواده‌تان بیشتر معاشرت کند. وقتی دوست پسر فراری از ازدواج‌تان با همسرانی رفت و آمد می‌کند که تا پایان عمر به هم متعهد شده‌اند، به تدریج در ذهن خود شروع به رویاپردازی درباره زندگی زناشویی با شما می‌کند. دوستان متاهل‌تان به او نشان می‌دهند که زندگی زناشویی فراز و نشیب‌های خاص خود را دارد، اما در نهایت متعهد ماندن به یکدیگر از همه چیز مهم‌تر است.

این توصیه به ویژه برای مردانی مفید است که فرزند طلاق هستند. برخی مردانی که والدینشان از هم جدا شده‌اند، به دلیل تجربه‌ی تلخی که از فروپاشی خانواده‌شان دارند، محتاطانه‌تر درباره ازدواج برخورد می‌کنند. کار شما این است که تصویرهای ناخوشایند گذشته را با تصاویری از زندگی همسران شاد و خوشبخت جایگزین کنید. بنابراین کاری کنید که با دوستان متاهل و خوشبختی رفت و آمد داشته باشید که می‌توانند الگوی مناسبی برای عشقتان باشند. به این ترتیب تصورات منفی او از ازدواج درهم می‌شکند و برای ازدواج کردن با شما مشتاق می‌شود.

اگر فکر می‌کنید که رابطه‌تان در مسیر درست حرکت نمی‌کند، باید تغییر بزرگی را در زندگی‌تان شروع کنید تا شوکی به رابطه‌تان وارد شود. هر از گاه به این موضوع اشاره کنید که دوست دارید برای تحصیل یا پیدا کردن فرصت‌های جدید شغلی به شهر دیگری نقل مکان کنید.

البته اشاره‌ی زودگذر به این موضوع کافی نیست، باید کاری کنید که او باور کند که شما واقعاً در حال برنامه‌ریزی برای جابجایی هستید. جستجوهایتان را شروع کنید و برای مرد محبوبتان توضیح دهید که کار جدید در یک شهر دیگر چطور باعث پیشرفت‌ شغلی‌تان می‌شود. حتی اگر واقعاً برای مهاجرت برنامه نداشته باشید، فکر جدا شدن از شما او را ترغیب می‌کند که سراسیمه از شما خواستگاری کند تا پایبندتان کند.

نیازی نیست عشقتان را زهره ترک کنید، فقط اندکی او را بترسانید تا متوجه شد که نمی‌توانید تا ابد به همین شکل کنار او بمانید. دوستتان می‌داند که عاشقانه دوستش دارید و از صمیم قلب به شما اعتماد دارد، اما باید بداند که تنها مرد روی کره زمین نیست و شما انتخاب‌های دیگری هم دارید. برای این که اندکی او را از کوره به در ببرید، به خواستگارانی که در حال حاضر دارید، اشاره کنید. به این ترتیب او متوجه می‌شود که نه تنها شما می‌توانید جذب مردان دیگر شوید، بلکه شما نیز برای مردان دیگر جذابیت دارید. وقتی ترس از دست دادن شما در دلش جوانه بزند، مطمئن باشید که تمام طلافروشی‌های شهر را زیر و رو می‌کند تا حلقه‌ی زیبایی را برای خواستگاری از شما پیدا کند.

قبول داریم که انجام دادن این توصیه بسیار دشوار است. وقتی کسی را دوست داشته باشید، از صمیم قلب می‌خواهید که لحظه لحظه‌ی عمرتان را کنار او باشید. اما واقعیت این است که اگر همیشه کنار او باشید، او به حضورتان عادت می‌کند و اقدامی برای ازدواج انجام نمی‌دهد. اگر می‌خواهید دوست پسرتان را به ازدواج راضی کنید، اندکی عقب‌نشینی کنید و از عشق‌تان دورتر شوید تا او ناخودآگاه خودش را به شما نزدیک‌تر کند. زمانی که هم از نظر جسمی و هم عاطفی از دوست پسرتان فاصله بگیرید، هوشمندانه تمام چیزهایی را که او به آنها عادت کرده و مسلم فرض می‌کند، از او می‌گیرید. برای مثال اگر دیگر در پیام‌های صبحگاهی‌تان از شکلک بوسه استفاده نکنید، او متوجه می‌شود و شگفت‌زده از خودش می‌پرسد که چرا دیگر بوسه برایش نمی‌فرستید. دوری جسمی و عاطفی باعث می‌شود که بخواهد لحظات دلنشین گذشته را دوباره زنده کند. او به زودی متوجه می‌شود که اگر می‌خواهد جسم، روح و ذهن شما را کاملاً مال خود کند، چاره‌ای ندارد جز آن که رسماً از شما خواستگاری کند!

اگر می‌خواهید دوست پسرتان به طور جدی درباره رابطه‌تان فکر کند و او را به ازدواج ترغیب کنید، بدون هماهنگی با او یک خرید بزرگ انجام دهید. برای مثال بدون اطلاع دادن به او برای خودتان یک موبایل جدید بخرید. این خرید غیرمترقبه باید چیزی باشد که او به هیچ وجه انتظارش را از شما نداشته باشد. فقط مراقب باشید که توانایی خرید آن وسیله را داشته باشید، قرار نیست که خودتان را برای شنیدن پیشنهاد خواستگاری ورشکسته کنید. زمانی که او متوجه شود، چیزی را بدون هماهنگی با او خریده‌اید، این استقلال بی‌سابقه او را متعجب می‌کند و او را به فکر می‌اندازد که مبادا واقعاً به او نیاز نداشته باشید و بودن یا نبودن او تاثیری در زندگی‌تان نداشته باشد. اگر مرد محبوبتان از شما پرسید که چرا قبل از چنین خرید مهمی با او مشورت نکرده‌اید، راحت جواب بدهید که: “خب تو که شوهرم نیستی.” شاید این جواب او را عصبانی کند، اما در نهایت باعث می‌شود که به فکر ازدواج کردن بیفتد.

قبل از آن که رابطه‌تان شروع شود، زندگی اجتماعی بسیار فعالی داشتید و حتی نمی‌توانستید تعداد دوستانتان را بشمارید. اما به محض آن که رابطه‌ی شما و دوست پسرتان جدی شد، قرارهای دوستانه را کنسل کردید و در دورهمی‌های هفتگی با دوستان صمیمی‌تان حاضر نشدید. در نهایت دوستانتان هم دیگر شما را دعوت نکردند و الان که به خودتان آمده‌اید، متوجه می‌شوید که مدت‌ها است خبری از دوستانتان نشنیده‌اید. وقت‌گذرانی با دوستان یکی از موثرترین و ضروری‌ترین توصیه‌ها برای وادار کردن دوست پسرتان به ازدواج است. به او بفهمانید که زندگی اجتماعی خاص خود را بیرون از این رابطه دارید، این استقلال و موقعیت اجتماعی باعث می‌شود که او جنبه‌ی جدیدی از شخصیت شما را ببیند. مردان دوست ندارند که تمام زندگی دوست دخترشان باشند و همه چیز به آنها ختم شود. بنابراین همین امروز فهرست مخاطبین گوشی‌تان را نگاه کنید و با دوستان وفاداری تماس بگیرید که مدت‌ها قبل از ورود این مرد به زندگی‌تان یار غارتان بوده‌اند. اگر آنها دوستان واقعی باشند، شما را به خاطر بی‌توجهی و غیبت طولانی‌تان خواهند بخشید. فقط حواستان باشد که آنها را به مراسم ازدواجتان دعوت کنید، چون مطمئناً بعد از آن که رفت و آمد با دوستانتان را شروع کردید، مردتان نیز برنامه‌ریزی برای ازدواج را شروع خواهد کرد.

بسیاری از مردان برای خواستگاری کردن و ازدواج مرددند، چون از هزینه‌های عروسی و شروع زندگی مشترک می‌ترسند. اگر می‌خواهید دوست پسرتان را به ازدواج تشویق کنید، و می‌دانید که عشقتان از هزینه‌های سرسام‌آور زندگی مشترک واهمه دارد، به او بفهمانید که برگزاری یک مراسم ساده عروسی نیز رضایتتان را جلب خواهد کرد. چنانچه نامزدتان بداند که مجبور نیست حساب بانکی‌اش را برای راضی کردن شما خالی کند، متمایل می‌شود که درخواست ازدواج بدهد. به علاوه همواره می‌توانید زندگی مشترکتان را در سال‌های آتی و وقتی هر دو موقعیت مالی بهتری پیدا کردید، ارتقاء بدهید.

واقعاً می‌گوییم، بدون او به یک سفر بروید، هر جایی که دلتان می‌خواهد. چمدانتان را ببندید و از جلوی چشمان او دور شوید. اگر می‌خواهید دوست پسرتان را مجاب کنید تا از شما خواستگاری کند، با این سفر مجردی می‌توانید توجهش را جلب کنید. چند نفر از دوستانتان را خبر کنید و با آنها به یک سفر بروید یا می‌توانید به تنهایی به سفر بروید. حین سفر او را بی‌خبر نگذارید، اما مکالمات تلفنی‌تان را در حد کوتاه و دوستانه نگه دارید. سرتان گرم سفر است و به سفر آمده‌اید تا مدتی تنها باشید، پس بیشتر از سه دقیقه نمی‌توانید با او حرف بزنید. مطمئن باشید که این سفر مجردی بی‌سابقه او را شوکه خواهد کرد. اگر بعد از گذشت چند هفته تا چند ماه از سفرتان یک خواستگاری عاشقانه شنیدید، از تعجب خشکتان نزند.

از آنجایی که همیشه درباره‌ی عروسی حرف می‌زنید، می‌داند که می‌خواهید با او ازدواج کنید. شما در مورد مراسم عقد دوستتان با هیجان صحبت می‌کنید، با حالتی رویایی درباره زیبایی دسته گل رز سفید حرف می‌زنید و او با کلافگی شاهد است که چطور تمام پروفایل‌های مرتبط با عروسی را در اینستاگرام دنبال می‌کنید. چرا کار را یکسره نمی‌کنید و یک برچسب به پیشانی‌تان نمی‌چسبانید که “با من ازدواج کن، چرا از من خواستگاری نمی‌کنی؟” اگر می‌خواهید دوست پسرتان را وادار به ازدواج کنید، دیگر هیچ حرفی راجع به عروسی نزنید. تمام این حرف‌های بی‌پایان درباره عروسی جز این که عشقتان را کلافه و مضطرب کند، هیچ فایده دیگری ندارد. خونسرد برخورد کنید. قبلاً به مرد رویاهایتان فهمانده‌اید که می‌خواهید تا پایان عمرتان در کنار او زندگی کنید، لازم نیست تمام جزئیات عروسی رویایی‌تان را تا بعد از خواستگاری رسمی برای او توصیف کنید.

اگر مدت‌ها از شروع رابطه‌تان می‌گذرد و به نظر نمی‌رسد که عشقتان قصد خواستگاری داشته باشد، زمان آن رسیده که برای او مهلت تعیین کنید. قرار نیست به او اولتیماتوم بدهید، صرفاً می‌خواهید به او بفهمانید که برای زندگی‌تان برنامه دارید و او یا می‌تواند برای محقق ساختن این برنامه‌ها به شما بپیوندد یا این که می‌تواند برنامه دیگری را پیشنهاد کند. اگر مدتی است که با هم دوست هستید و آمادگی لازم را برای ازدواج دارید، به دوست پسرتان بگویید که می‌خواهید ظرف X ماه آینده، نامزد کنید. تحت این شرایط دو حالت پیش می‌آید: یا دوست پسرتان می‌گوید که قصد دارد به زودی از شما خواستگاری کند یا این که درخواست مهلت بیشتری می‌کند تا به کارهایش سر و سامان بدهد. از مرد محبوبتان بپرسید که چقدر وقت لازم دارد و اگر وقتی که می‌خواست، معقول بود با این برنامه‌ریزی جدید موافقت کنید. چنانچه دوست پسرتان مطمئن نبود که می‌خواهد با شما ازدواج کند، نوبت شما است که تصمیم بگیرید آیا می‌خواهید با مردی بمانید که هنوز درباره ازدواج دودل است یا خیر.

آخرین توصیه ما به شما این است که با صداقت با دوست پسرتان درباره تمایل قلبی‌تان برای ازدواج صحبت کنید. ازدواج برای برخی مردان چندان موضوع مهمی نیست و پیمان ازدواج به نظرشان فقط یک قرارداد است. اما اگر شما در حال مطالعه‌ی این مقاله هستید، به احتمال زیاد ازدواج برایتان مهم است. احتمالاً ازدواج برایتان نشانه‌ی نهایی تعهد است و موجب می‌شود که از ایمنی و پایداری رابطه‌تان مطمئن‌تر شوید، شاید هم می‌خواهید دلگرم باشید که تا پایان عمرتان در کنار مردی خواهید بود که فکر زندگی بدون او برایتان غیرقابل تحمل است. دلایل خود برای ازدواج را با مردی که دوستش دارید، در میان بگذارید. حتی اگر عشقتان تمایلی به ازدواج ندارد، همین که بداند شما چقدر مشتاق شروع زندگی زناشویی هستید، کافی است که او را به ازدواج ترغیب کند. چنانچه او بداند که می‌خواهد تا پایان عمر در کنار شما بداند، راضی می‌شود که برای شاد کردن شما با پیمان ازدواج موافقت کند.

برای اینکه پسری را ترغیب به مطرح کردن درخواست ازدواج کنید، ابتدا لازم است دلایل به تاخیر افتادن ازدواج و دغدغه‌های او با خبر شوید و در صورت امکان کاری کنید نگرانی‌هایش کاهش پیدا کند.

اگر می‌خواهید رابطه عاطفی‌تان به ازدواج بیانجامد نباید بگذارید که رابطه بی‌تعهد برای او عادی شود. کاری کنید وابسته شما شود و نتواند زندگی را بدون شما تصور کند. ضمن اینکه لازم است شما زیاد به او وابسته نباشید، به خودتان بیشتر توجه داشته باشید و زمانی را برای کارهای شخصی و وقت گذرانی با دوستان دختران در نظر بگیرید و همیشه در دسترس نباشید.

برای ترغیب او به ازدواج، علائم و نشانه‌هایی مبنی بر اینکه مایل هستید رابطه به جلو پیش برود در اختیار او بگذارید، با زوج‌های متاهل بیشتر در ارتباط باشید و بگذارید بداند شما گزینه‌های ازدواج دیگری نیز دارید،

اگر دغدغه او به خاطر شرایط مالی ازدواج است شاید بهتر باشد توقعات مالیتان را کمتر کنید  و در این مورد به او اطمینان خاطر دهید. برای وادار کردن او برای درخواست ازدواج شما می‌توانید دیدگاهتان درمورد ازدواج را شفاف بیان کنید و یک بازه زمانی مشخص برای رساندن دوستی به ازدواج مشخص کنید.

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

49 بازدید

55 بازدید

128 بازدید

115 بازدید

194 بازدید

دیدگاه

نام *

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

سلام من یه دختر ۲۶سالم و ۵ماهی هست که با پسری ۲۴ساله دوست شدم از هر لحاظ باهم خوبیم و میتونم بگم میشه نیمه گمشدم و هیچ مشکلی از نظر مالی کاری خونه نداره ولی شغلش فعلا تو یه شهره دیگس ماه سوم بهم گفت که میخواد باهام ازدواج کنه و انتخابش رو کرده نه خودش و نه خانوادش مشکلی با اختلاف سنیمون نداره الان ۲هفته مونده که انتقالیش حل بشه به شهرمون چند باری ازش درباره ازدواج گفتم فقط خندیده و چیزی اصلا نمیگه و بروز نمیده اینم بگم ایشون نظامی هستن

سلام دوست گرامی اختلاف سن به خودی خود مشکل ایجاد نمی‌کند. زمانی اختلاف سن مساله مهمی می‌شود، که دعواها و بحث‌های دونفر به این سن ختم شود و سن را عامل این بحث‌ها بدانند. همچنین وقتی پسر نتواند در برابر طعنه‌های دیگران درباره این موضوع، جواب قانع کننده‌ای بدهد. اما درباره اینکه او فعلا موضوع ازدواج را پیش نمی‌کشد، حتماً به صورت مستقیم وضعیت را جویا شوید و بلاتکلیف نباشید.

سلام من دوسالی هست با یک اقایی اشنا شدم خیلی همو میخوایم خیلی بارها شد جدا شدیم ولی نتونستیم همو فراموش کنیم ایشون ۲۵ سالشه من ۱۹ سالمه خانواده من میدونن با ایشون بودم این اقا مادرشون یک دختر چادری میخوان و کلا از مانتویی ها این مادرشون متنفرن و این اقا جرات نکرده به مادرشون بگه من عاشق دختر مانتویی شدم چون فحش میبندن به مانتویی ها و این شد که باعث شد ما از هم جدا شدیم به سختی الان من واقعا دوسشون دارم شب روزم شده گریه تورو خدا بگین چیکار کنم خیلی یک دندست

سلام دوست گرامی اینطور که شما از موضع مادر او صحبت می‌کنید؛ مشخص است که کاملاً روی اعتقادات خودشان مصر هستند و این مساله تفاوت خانواده شما و ایشان را نشان می‌دهد. در آینده به دلیل این موضع‌گیری احتمال وجود مشکل بسیار زیاد خواهد بود؛ بنابراین بهتر است که اصراری روی بازگشت به این رابطه نداشته باشید. در ضمن شما نمی‌توانید همان چیزی شوید که آنها می‌خواهند، چون شما هویت مستقل خود را دارید.

سلام با پسری یک سال در رابطه هستم و به همدیگه هم خیلی علاقه داریم و انتخاب اول و آخر همدیگه هستیم.اون مادرش رو در جریان گذاشته اما برای خواستگاری نمیاد چون فعلا بیکاره و خودش و مادرش میگن باید بده سرکار و بعد خواستگاری کنه از طرفی مادر من خیلی سخت گیره و مخالف رابطه هست و خواستگارای زیادی دارم که مجبورم به بهانه مختلف رد کنم باید چکار کنم؟پسری که دوسم داره میگه باید برم سرکار و با سربلندی بیام خواستگاری و مادرم این رو قبول نداره

سلام دوست گرامی به سن خودتان و طرف مقابل اشاره نکردید. قطعاً داشتن شغل اولویت بالاتری برای ایشان است. بهتر است یک بازه زمانی مشخص کنید و از او بخواهید طی آن مدت شغلی برای خودش پیدا کند تا بتواند به خواستگاری شما بیاید.

سلام من 11سال ازدواج کردم اوایل ازدواج شوهرمو دوست داشتم تا اینکه بهم خیانت کرد بعد اون ازش متنفر شدم الانم تقریبا هیچ حسی بهش ندارم و ارزوی هر شب و روزم اینه که ازش جدا بشم میشه کمکم کنین که من باید چیکار کنم

سلام دوست گرامی خیانت اتفاق بسیار تلخی است که ضربه سنگینی به افراد وارد می‌کند. برای آسیبی که دیدید متاسفیم. اشاره کردید از او متنفر شدید و می‌خواهید از او جدا شوید، این طبیعی‌ترین واکنش پس از خیانت دیدن است. اما نکته مهمی را فراموش نکنید که برای اینکه آسیب کمتری ببینید، بهتر است علت این خیانت دیدگی را به کمک مشاور کشف کنید. خیانت یک فرآیند است نه یک اتفاق ناگهانی. اگر فرزند دارید نیز فرآیند این جدایی و یا ماندن در زندگی متفاوت خواهد بود. شما می‌توانید ابتدا با مشاوران متخصص رادیوعشق نوبت مشاوره دریافت کنید و سپس برای این زندگی تصمیم مشخصی با کمترین آسیب بگیرید.

سلام ۲۵سالمه با کسی ک همو دوست داریم ۲۷سالشه چهارسالی میشه که همو میشناسیم پنج شیش ماه اول قصدمون دوست معمولی بود ک بعد شش ماه ابراز علاقه کردن و قرار شد بیان همو ببینیم خونواده من به دلایلی مخالفت کردن خونواده من ک پسره سنش کمه و…. ولی ما نتونستیم جدا شیم هنوزم باهمیم قصدش ازدواج بود ولی از دو سال پیش میگه شرایط مالیم جور نیس به ازذواج فکر نکن و اینکه همش میخواد همو ببینیم. و اینکه وابسته هست دوسم داره و معمولا به حرف خونوادشه الان واقعا بلاتکلیفم، نمیدونم چکار کنم ،ایا قصدش بازم ازدواجه یا نه

سلام دوست گرامی 4 سال مدت زمان طولانی است برای شناخت و هدف‌چینی برای ارتباط. خانواده شما مخالف بودند و طرف مقابل نیز دیگر شرایط ازدواج را ندارد و به شما نیز این مساله را عنوان کرده است که شرایطش را ندارد؛ اما سوالی که شما مطرح کردید که آیا قصد ازدواج دارد یا خیر، کمی غیرمنطقی به نظر می‌رسد. بهتر است تکلیف این رابطه را با صحبت منطقی با طرف مقابل روشن کنید و برای برنامه‌ریزی صحیح در این مسیر به مشاور پیش از ازدواج مراجعه کنید.

سلام من حدود چهارسال پیش عاشق یه نفر شدم که فامیلمم هست خودم ۱۹ سالمه و اون ۲۷ سالشه اولین بار من بهش پیام ندادم و اون خودش اومد بهم پیام داد ولی من باهاش دوست نشدم با اینکه خیلی هم دوستش داشتم خلاصه بعد مدت ها بهش پیام دادم و باهم یواش یواش دوست شدیم اون انگار یجورایی میفهمید که دوستش دارم اما بعد گذشت چنروز مامانم فهمید و به خانوادش گفت و گوشی منم ازم گرفت من خیلی ناراحت شدم اونم منو بلاک کرد و همه فامیلا فهمیدن که باهم بودیم کلی پشتمون حرف زدن خلاصه بعد از چنوقت بازهم باهم شروع کردیم به حرف زدن بعضی اوقات از حدش میگذشت و حرف از رابطه میزد،کاری کردکه من اعتراف کنم دوستش دارم ولی خودش همش تاکید داشت که بدردم نمیخوره بعد اون خیلی باهم دعوامون شد و اون تو دعوامون همش میگفت دوستم نداره و بهم میگفت برو و منو بلاک میکرد بارها بار ها دعوامون شد و بعضی موقع ها دو ماه سه ماه از هم خبر نداشتیم اما من بازم دست بردار نبودم همش با پیجای فیک بهش پیام میدادم و هر دفعه اون میفهمید که منم تا اینکه پارسال باز هم باهم دوست شدیم چون من باعث شده بودم که ابرومون بره باهام سرد شده بود وقتی بازم باهام دوست شدیم بهم گفت این اخرین فرصتیه که بهت میدم منم قبول کردم و بهش قول دادم که دیگه هیچ اتفاقی نمیوفته با مرور زمان باهم رفتیم بیرون و باهم خیلی صمیمی شدیم یجورایی که احساس میکردم اونم دوستم داره بعد چنوقت جوری شد که به سرمون زد و باهم رابطه برقرار کردیم خودمم تمایل به این کار داشتم و قبول کردم اما الان تکلیفش با خودش مشخص نیست دوستم داره اینو میدونم اما با دخترای دیگه هم حرف میرنه به من میگه تو با همه فرق داری کاری به اونا نداشته باش منم چون خیلی دوستش دارم با این موضوع کنار اومدم اما میدونم منو دوس داره اما عاشقم نیست و همش بهم میگه تو از من خیلی سر تری من بدرد زندگی تو نمیخورم میگه دوس ندارم تورو وابسته کنم پسری نیست که بخواد بهم دروغ بگه و سرمو کلاه بزاره منم اصلا دوست ندارم از دستش بدم چون واقعا دوسش دارم هر دقیقه جلو چشممه میبینمش نمیخوام مال بقیه بشه میخوام مال من بشه میخوام به دستش بیارم اما نمیدونم واقعا چکار کنم حتی فال هم گرفتم تو فالمون ازدواج نبود فالگیر بهم گفت که بهش نمیرسم اما من دیگه نمیدونم‌ چکار کنم تورو خدا راهنماییم کنین جچدری بدستش بیارم خیلی ازتون ممنونم❤

سلام دوست گرامی پرسش شما طولانی است و امکان پاسخ به آن در سایت وجود ندارد. برای دریافت راهنمایی بیشتر وقت مشاوره دریافت کنید.

سلام من ۴۰ سالمه جدا شدم و یک بچه ۱۲ ساله دارم که با خودمه و با ازدواج مجدد من مشکلی نداره. با آقایی که تا حالا ازدواج نداشتند آشنا شدم که ایشون ۴۸ سالشونه. آدمی هستند به شدت سخت تصمیم می گیرن برای هر موردی. این رابطه یک سال مداوم بود که بعد از اصرار بنده به ازدواج و مخالفت ایشان به دلیل ترس از واکنش اطرافیانشون، من از رابطه اومدم بیرون. اما ایشون نتوانستند منو فراموش کنند و بارها پیام دادند که حداقل دو دوست باقی بمونیم در حد اخوالپرسی که من ازت خبر داشته باشم. من خیلی سرد در حد رفع و رجوع جوابشونو می دم. بارها توضیح دادم بهشون که در سنی نیستی که بخوای به حرف برادر و خواهر توجه کنید عمر می گذره و باید تصمیم بگیری. اما ایشون همچنان ناتوان از تصمیم گیری. ۳ سال از این آشنایی می گذره و می دونم سال‌ها هم بگذره ایشون توان ریسک این تصمیمم نداره و جز من هم با کسی رابطه نخواهد داشت. اینو خیلی خیلی مطمینم. به گفته خودشون هم تنها فرد جدی زندگی شون بودم. من منتظر ایشون نیستم و اگه موقعیت های خوب دیگه ای باشه حتما ازدواج می کنم یعنی وابسته ایشون نیستم در این حال که فرد مقبولی هستند برایم. می خوام بدونم راهی داره ایشونو مجاب کرد برای اقدام به خواستگاری. ما مشکل مالی نداریم هیچ کدام. هر کدام به تنهایی مستقل و راحت هستیم از این بابت. با تشکر از شما

سلام دوست گرامی سخت‌گیری ایشان در ازدواجی که تابحال در این سن، انجام ندادند نیز مشهود است. در رابطه عاطفی امکان ندارد که دونفر بتوانند پس از قطع رابطه صرفاً دوست باقی بمانند و این یک فرار از مسئولیت است که طرف مقابل شما نتوانسته است تصمیم درستی بگیرد و قاطعانه پای تصمیمش بایستد. اشاره کردید شما اصرار به ازدواج دارید، دلیل این اصرار چه بوده است؟ چون شرایط شما با هم یکسان نیست و ترس ایشان از مخالفت‌های اطرافیان نیز طبیعی است. تصمیم‌گیری نیز یک مهارت بسیار مهم است که باید پیش از ازدواج کسب شود، خود ازدواج معجره‌ای برای یادگیری این مهارت نیست. بهتر است شما مرز خودتان را با ایشان مشخص کنید تا ایشان تمایل پیدا کنند تا به عنوان یک کیس جدی به شما فکر کنند. برای دریافت راهنمایی بیشتر نیز میتوانید از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام من ۲۴سالمه و دوست پسرم ۲۱ سالشه، ما رابطه مون خیلی عاشقانه و خوبه بحث ازدواجم همیشه بود بینمون تا جایی که همین تازگیا خانواده ها رو در جریان گذاشتیم و اول یه قرار با مادرم گذاشت و بعدم منو مامانم و اونو مامانش مشکلیم نداشتیم باهم. تا اینکه چند روز پیش گفت پشیمون شده هم نمیخواد ازدواج کنه،هم فاصله سنیمون توی فامیلشون ممکنه باعث حرف و حدیث بشه،در حالیکه اصلا مشخص نیس که من بزرگترم.الان هم تصمیم گرفتیم دوست بمونیم باهم چون خیلی دوسش دارم و نمیتونم کنار بزارمش. حالا میخوام ببینم راهی هست که دوباره کاری کنم متمایل شه به ازدواج؟ خودش میگه تو بهترین گزینه برای ازدواجی و تورو نگیرم مجرد میمونم اونم دوسم داره ولی نمیخواد ازدواج کنه و مسئولیت زندگی رو به عهده بگیره ،میشه بگین چیکار کنم؟

سلام دوست گرامی اختلاف سن در ازدواج در صورتی که خانم بزرگتر باشد، زمانی مشکل ساز می‌شود که آقا نتواند در برابر حرف‌های اطرافیان و فامیل مقاومت کند و به آنها اجازه دخالت بدهد و همچنین سن طرف مقابل شما برای ازدواج بسیار پایین است. اگر تمامی اختلاف شما در اینده به سن ختم شود، این زندگی دوامی نخواهد داشت. اشتباه دیگر شما این بوده که جدایی عاطفی‌تان را انکار کردید و رابطه دوستی‌تان را ادامه دادید. چون روابط عاطفی هیچوقت تبدلی به رابطه دوستی نخواهند شد. روابط رشد می‌کنند و مرحله به مرحله به سمت بالاتری می‌روند نه برعکس. بنابراین بهتر است رابطه خودتان را با ایشان قطع کنید. سن کم او، اختلاف سنی، عدم آمادگی برای ازدواج و… تمامی این نکات می‌تواند رابطه شما را تحت الشعاع خود قرار دهند.

سلام من پنج سال با پسری رفیق هستم ولی اون همیشه یه حرفی میزنه مثلا دستم خالیه منتڟر داداشمم… چند روز پیش حرف ازدواج پیش اومد گفت قسمت دادم گفتم چرا نمیای گفت درامدم کمه میترسم نسازی الان گفته کار داداگاهی داره گفت اون مشکلم حل بشه فردا میام میترسم دروغ گفته باشه میشه راهنماییم کنین من باید چیکار کنم

سلام دوست گرامی به سن خودتان و ایشان اشاره نکردید. 5 سال زمان کمی نیست و مطمئناً در طی این مدت سرمایه‌گذاری زیادی در مورد آینده با ایشان داشتید. ازدواج نیاز به آمادگی‌های روانی، جسمانی، مالی و … داردو به نظر می‌رشد طرف مقابل شما این آمادگی‌ها را ندارد. بنابراین بهتر است در رابطه با این ارتباط بیشتر و عمیق‌تر تامل کنید. برای دریافت راهنمایی بیشتر از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام من ۱۹سالم و نزدیک به ۱سال ونیم باپسری دوستم وبه گفته خودش به دلایل مالی نمیتونه بیادجلو واگه پول داشته باش یه خونه بگیره کار تموم اوایل دوستیمون میگفت اهل ازدواج نیست و ۲۳سالش ومیگه زود من نمیدونم باید چیکارکنم

سلام دوست گرامی سن یکی از ملاک‌هایی است که باید پیش از ازدواج در زوجین بررسی شود تا اگر هنوز آمادگی پذیرش زندگی مشترک را ندارند، به آنها این تذکر داده شود. با این مقدار اطلاعات که اشاره کردید، نمی‌توان نظر قطعی داد اما آنچه که واضح است عدم آمادگی طرف‌مقابل برای ازدواج است. تهیه خانه در این شرایط اقتصادی و بدون حمایت والدین به این زودی اتفاق نمی‌افتد. آنچه تحت کنترل شماست این است که هدف خودتان را در رابطه مشخص کنید که خودتان چه می‌خواهید و چندوقت می‌توانید به او و رابطه زمان بدهید؟

سلام خسته نباشید من دختری 20 ساله هستم ک مدت 7 ماهه با عاقایی 30 ساله به صورت مجازی اشنا شدم و چن وقت به صورت تلفنی چت در ارتباط بودیم تحصیل کرده و وضع مالی بسیار مناسب ایشون مادرشون فوت کرده و پدرشون دوباره ازدواج کرده ایشون اوایل چن باری راجب ازدواج حرف زده بودن و اینکه اشنا شیم و ازدواج کنیم دیروزم اولین قرارمون بود اما چند وقتیه راجب ازدواج حرف نمیزنن و منم ک راجب ازدواج میگم تقریبا میگه راجبش حرف نزنم بعد قرارم بهش گفتم میخام ازدواج کنم گفت باشه خدافز ولی بازم بعدش زنگ زد ک میخامت دوس دارم مال من بمونی اما از ازدواج چیزی نمیگه میترسم خاستگارامو بخاطرش رد کنم بعد یه مدت ولم کنه و دیگه نتونم ازدواج کنم اینم بگم ک به شدت به ایشون علاقه دارم و ایشونم به من

سلام دوست گرامی نکته اولی که جلب توجه می‌کند فاصله سنی 10 ساله شما دونفر است که باید بیشتر بررسی شود. هر فردی در ارتباط موظف است و باید هدف خودش را مشخص کند. اگر ایشان هیچ حرفی از ازدواج نمی‌زند، باید دلیل آن را بدانید. یعنی آیا به زمان بیشتری نیاز دارد و یا هدف دیگری از این ارتباط درنظر دارد؟ وقتی شما به ایشان گفتید می‌خواهید ازدواج کنید به راحتی از شما خداحافظی کردند و این انتخاب با شماست که بخواهید روی این فرد سرمایه‌گذاری بیشتری داشته باشید یا خیر.

سلام عاشق یه پسر هستم و به مدت دوسال هست ک باهم آشنا شدیم.اول رابطه ی خیلی عادی بود ولی بعدش به یه عشق واقعی تبدیل شد و شش ماه اول بود که ازم خواستگاری کرد ولی پدر و مادرم راضی نبودند این اتفاق چند بار افتاد ولی به دلیل اینکه این پسر با یه کار احمقانه باعث شد ک اعتماد پدر و مادرم به طور کامل نسبت به اون از بین برود و از اون روز به بعد پسر هیچ اقدامی نکرد و هرچی هم بهش میگویم فقط جواب او به من این است که صبر داشته باش و منم از این صبر خسته شدم ولی واقعا دوسش دارم و نمیتونم ازش دست بکشم و می‌ترسم با تموم کردن رابطه او مال دیگری شود لطفا راهنماییم کنید.

سلام دوست گرامی سن خودتان و طرف مقابل را اشاره نکردید و اینکه ایشان چه اقدامی انجام داد که خانواده شما دیگر به او اعتماد ندارد؟ اشاره کردیدد قبل از آن اتفاق نیز پدر و مادر شما راضی به ازدواج نبودند، پس بهتر است دلایل مخالفت خانواده را کاملا بررسی کنید و سپس برای صبر کردن یا نکردن در این رابطه تصمیم بگیرید. برای بررسی بیشتر نیز می‌توانید از رادیوعشق، وقت مشاوره تلفنی یا آنلاین دریافت کنید.

سلام وقت بخیردختری هستم 26 ساله بایه آقایی آشناشدم که دوسال ازخودم بزرگترهستن ایشون روانشناس هستن خواستم اگرمیشه راجب مزایاومعایب این شغل برام یک نفرتوضیحی بده من وایشون حدودیکسالی میشه که همدیگه رودوست داریم وتنهارابطه آشنایی منوایشون روفقط خانوادشون درجریان هستن وخانواده من خبرندارن هنوزمن واین آقاتوی یک مکان مذهبی آشناشدیم وقصدمون هم ازدواج هست طی شرایطی که پیش آمدنشدکه خانواده هاباهم آشنابشن واین مشکل بیشترازسمت من بودکه یک مقدارمشکل مالی توخانوادم بودویه بلاتکلیفی توخانواده من وجودداشت که من این مشکل وبلاتکلیفی روباایشون درمیان گزاشتم وازشون فرصت خواستم که یک مدت صبرکنن وبعدباخانواده من صحبت کنن تواین مدت ایشون هم قبول کردن تواین مدتی که من ازایشون فرصت خواسته بودم ایشون ازمن خواسته هایی داشتن که بیشترمنوببینن وبامن آشنابشن البته یک مدت من خواسته ایشون روردمیکردم چون یک مقدارمیترسیدم واطمینانی اول نداشتم که بعدهاچه اتفاقی رخ میده یک مدت باهم بیرون میرفتیم کافی شاپ وپارک و…ومن روزبه روزازایشون خوشم میومدتااین که یکبارمنو بوسیدومن ترسیدم وهمش فکرمیکردم منوازروی حوس بوسیده ولی خودش این اطمینان روبه من دادکه این ازروی علاقش بوده ونه چیزه دیگه چون اون خودش اعتقادداشت که خودش هم خواهرداره وباآبروی من بازی نمیکنه وقصدبوسیدنش هم فقط ازروی علاقه هست یه مدت که گذشت این بوسیدن های ایشون پیشرفت کردتبدیل شدبه لمس کردن بدنم هربارهم توجیحش این بودکه ازروی علاقه ودوست داشتن این کاررومیکنه منم ازاین کارهاش خیلی میترسیدم سعی میکردم بیشتربهانه بیارم براش تاکمترمنولمس کنه نمیتونستمم ازش جدابشم اون موقع پای عشق وعلاقه خودمم درمیان بودکه بهش علاقه مند شده بودم تااین که یک روزکه برای گردش باهم رفته بودیم ایشون منوباخودش به جایی بردکه خیلی خلوت بودوگهگداری نگهبان به اونجاسرمیزدوانجاشروع کردبه کارهای خودش ادامه دادن که ازنظرخودش ازروی عشق وعلاقه هست بعدازمدتی من احساس ترسموبراش بیان کردم که منوبه اونجامیبری من میترسم والتماسش کردم که منوبه اونجانبره ولی ایشون مخالفت کردنوگفتن که من تورواونجامیبرموتوهم ازهیچی نترس من خودم پشتت هستم ونمیزارم هیچ اتفاقی بیوفته باراخرکه باهم بیرون رفتیم بازهمان کارخودش روکردولی بازم به منن میگفت که ازروی عشق وعلاقش هست ولی هیچوقت به این فکرنمیکردکه منم ازاین کارش عزیت میشم همیشه هم ازخدامیخواستم که چی میشه یه مدت منولمس نکنه تابعدازازدواج ولی نمیدونم شایدخدابه حرفم گوش کرده بود که روزآخرکه باهم بودیم دوباره منوبه همانجابردولی اون بارنتونست کاری کنه چون نگهبان سررسیدوبرای این که من به دست اون نگهبان نیوفتم خودش منوفراری داد یه چنددقیقه ای من برای خودم توخیابان چرخ میزدم که به من زنگ زدکه کجاهستم که بیاددنبالم منوبرسونه خانه اون روزبعدازدعوایی که کرده بودمنوسریع رساندخانه من هم انقدرترسیده بودم که تایک ماه کلاازخانه بیرون نمیرفتم وحتی جواب تلفن هاشم نمیدادم یجورایی ازکاراش هم دلخوربودم وهم میترسیدم پاموتوکوچه وخیابان بزارم تااین که یک روزبه من پیام دادکه باخانوادش سرمن وقهرکردن من بحثش شده وازخانه قهرکرده منم چون دلم نمی خواست مشکلی ازطرف من برای جدایی اون ازخانوادباشه جواب پیامش رودادم وعلت این که پاسخگوی تلفن هاشم نبودبهش گفتم که من احساس گناه میکنم ازلمس شدن وازاون شب به بعدهیچ خواب وخوراکی نداشتم ولی دلایل من برای اون هیچ فایده ای نداشت وجوابش هم این بودکه هرکاری کردم ازروی عشقوعلاقم کردم واین که خیلی ازدخترپسرهاتواین جامعه ماتواین پارک هاازاین کارهاانجام میدن واین که شماسطح تفکراتت قدیمیه سعی کن بروزش کنی ودوباره این که یه قراری بزاریم دوباره باهم بریم بیرون ودیگه قول میده دیگه این عشق وعلاقه روبرای بعدازازدواج بزاره اونطوری که من دوست داشتم باشه ولی این مدت اصلاهرکاری کردیم نشدباهم بیرون بریم تواون مدتی هم که من باهاشون قهربودم مشکل خانواده من حل شدوایشونم ازاین موضوع باخبرشدن وبه خانوادشون اعلام کردن ولی باوجوداین بیماری کروناکه بوجودآمده این مدت حتی نتونستیم باهم بیرون بریم چون نه ازسمت من مقدوربودنه ازسمت ایشون این مدت هم من وایشون ازطریق فزای مجازی وتلفن درارتباط بودیم ومنتظریم این بیماری تمام بشه وتکلیف هردوی مامشخص بشه تواین مدت منوایشون بیشترباهم دردودل میکردیمومن بیشترحرف های دلموبراش میزدم تااین که یک روزبه من گفت که من خاله زنک هستم واینجورحرف های من خوشش نمیادویه دوروزحتی جواب تلفن های منونمیدادچنباربراش پیام دادم وازش عضرخواهی کردم تادوباره جواب من رودادومن به ایشون گفتم که من دیگه غلط بکنم که حرف های خاله زنک برای شمابزنم که به من گفت که روی من خیلی حساس هست ومن حق ندارم به خودم بدوبیراه بگم یه مدت گزشت ومن اعصابم خوردبودسراین شرایط ومن سعی کردم کمترپیامی بدم وبحثی پیش نیادکه بی احترامی صورت بگیره تواین مدت غرغرکردناش شروع شدکه چرانمیتونه منوببینه وهمش تقصیرمنه من خودموازاون دریق میکنم دوباره به مدت یک هفته ای من هرچی پیام میدادم زنگ میزدمجوابمونمیدادتابعدازیک هفته جوابمودادوبهم گفت که چون توخاله زنک هستی وخودتوازمن دریق میکنی وافکارت قدیمی هست من تنبیهت کردمجوابتونمی دادم منم یخورده دلخوربودم ازرفتارش بجای این که به ایشون بگم به خودم گفتم وایشون منوبلاک کردن به عنوان تنبیه چون به خودم احانت کردم وازقرارمعلوم هم این مدت قراره برای من خاستگاربیادولی این موضوع روبه ایشون گفتم که درجواب به من گفتن لطفاردشون کنیدومن تکلیف خاستگاری روروشن میکنم الان هم جواب من روهم نمیدن شخصی که این همه دلتنگ من میشدونگران بودکه روزی بهش پیام نمیدادم ویاجواب نمیدادم ویه دلخوری که دارم این هست که من این مدت حالم خوب نبودواحتیاج به کمک داشتم وهرچی به ایشون زنگ زدم جواب من روهم ندادن تواوج بیماری واین برای من یخورده شک برانگیز شده که قبلاکه مریض میشدم 100باربهم زنگ میزدیاپیام میدادبرای جویاشدن حالم الانم واقعانمیدونم چکارکنم چون واقعادوسش دارم وحتی نمیدونم چه تصمیمی بگیرم که درست باشه وچه رفتاری بکنم؟ حتی یبارازش پرسیدم چرااین کاربامن میکنه گفت من فقط باتوبی رحمم؟اصلامعنی این رفتاررونمیفهمم

سلام دوست گرامی پرسش شما بسیار طولانی است و امکان پاسخ آن در سایت وجود ندارد. لطفاً نوبت مشاوره دریافت کنید.

با سلام و خسته نباشید. دختری هستم ۳۹ ساله. ۹ سال پیش با پسری آشنا شدم و علیرغم اینکه به گفته خودش اهل ازدواج نبود پس از دو سال در حالیکه به شدت عاشقم بود از من خواستگاری کرد تا مبادا با قبول خواستگار جدی دیگر مرا از دست بدهد. بعد از آن انگار دوباره ترس از ازدواج مانع پیشرفت قصیه شد و من به شدت تحت فشار خانواده به او فشار اوردم تا اقدامی کند او هم نمیتوانست تصمیم بگیرد و مرتب بحثمان میشد. نهایتا من باشون قطع رابطه کردم و دو سال همدیگر را ندیدیم. ولی نتوانستم فراموشش کنم و دوباره وارد رابطه شدیم. ولی دیگر هیچ وقت مثل قبل با من رفتار نکرد و به شدت احساس میکنم علاقه اش به من کم شده. تا اکنون بارها قهر و اشتی کردیم ولی من نمیدانم چگونه میشود رابطه مان دوباره مثل قبل عاشقانه شود و دوباره به ازدواج فکر کند. در اینهمه سال هرگز دیگر راجع به ازدواج صحبت نکردیم. من کاملا بلاتکلیف هستم. نمیدانم در این شرایط درست است که حرف دلم را به او بزنم و بگویم که چقدر دوست دارم با او زندگی کنم یا نه. ممنون از وقتی که میگذارید و پاسحی که میدهید.

سلام دوست گرامی بلانکلیف شما به این علت است که روی تصمیمی که گرفتید پایبند و متعهد نبوده اید. تکلیف شما دست خودتان است نه او. رابطه ای که بارها به قهر و بحث می رسد و حتی قطع می شود نیاز به بررسی بیشتر دارد که چه مشکلی بین شما وجود دارد که باعث میشود اینگونه رابطه به سرانجامی نرسد. برای ازدواج هم هیچ وقت با زور و پافشاری نمی توان به نتیجه درست رسید. به زمانی که برای این رابطه گذاشته اید، دقت کنید. زمان به عقب برنمی گردد. برای بررسی بیشتر رابطه تان لطفا از مشاوران رادیو عشق وقت مشاوره تلفنی یا آنلاین دریافت کنید.

با سلام . من با یک پسر دوست شدم اول دوستی مون منو برای ازدواج نمیخواست ولی الان که 4سال خورده ایی باهم هستیم تصمیم گرفته برای ازدواج میگه برای ازدواج میخوامت و منو به خونوادش معرفی کرده منم دوس پسرم به خونوادم معرفی کردم میگه فعلا دست بالم تنگه و یکم کار دارم کارام انجام بدم میام حالا نمیدونم راست میگه یا دروغ . چند باری هم گفتم خاستگار دارم میگه من خوشبختی تو میخوام میگه اگه یکی هست که شرایط زندگیش خوبه وزمالیش مالیش خوبه مخصوصا عشق به تو داشته باش که نتونه یک لحظه مثل من ناراحتی تو نبینه ازدواج کن . میگه من بمیرم تو رو ناراحت نبینم میگه اگه شرایط خودم رو به راه بشه خودم از خدام هست که بیام خواستگاری میگه ولی چه میشه کرد باید بسوزیم بسازیم. تورو خدا راهنمایی کنید منو میخوام بدونم قصدش واقعا با این حرفاش خواستگاری هست یا نه .

سلام دوست گرامی مسائل مالی پیش از ازدواج یکی از دلایلی است که باعث میشود پسرها از ازدواج صرف نظر کنند و یا برای انجام آن دچار اضطراب شوند. اما این تنها دلیل نیست. آیا طی مدت 4 سال آشنایی ایشان مقدمات رسیدن به منابع مالی و افزایش سرمایه خود انجام داده اند؟ شما باید تصمیم قاطعانه ای بگیرید. اما پیش از آن حتماً از مشاوران رادیو عشق وقت مشاوره تلفنی و یا آنلاین بهره مند شوید.

سلام، من دختر 23ساله هستم، از 16سالگی تا 21سالگیم دختر فوق العاده شیطونی بودم و جوری ک همه ی شهر منو با این خصوصیت میشناختن با تموم دختر و پسرا در ارتباط بودم و دوستای زیادی داشتم، تا اینکه یهو تصمیم گرفتم همه رو کنار بذارم، به جرات 1سال تموم من باهیچ کس جز خانواده و فامیل در ارتباط نبودم و جواب هیچ کسو نمیدادم، تا اینکه تو اینستا پسر همسایمون بهم پیشنهاد قرار ملاقات داد، انگار بار اولم بود ک با کسی قرار میذاشتم! اینقدر مضطرب بودم! اون با هدف ازدواج ازم درخواست دوستی کرد منم ازش خوشم اومد و خلاصه 10بهمن 98 باهم دوست شدیم،با ینکه دورا دور منو میشناخت ولی واسش گفتم ک من 1سال باهیچکس نبودم حتی دختر و الان نمیخوام الکی وارد رابطه بشم و اون بهم اطمینان داد ک هدفش ازدواج، 4روز پیش بهش گفتم یا بیا خاستگاریم یا اینکه این رابطه رو تموم کنیم چون من دارم وابستت میشم، گفت من قصد ازدواج ندارم و هاشا کرد حرفی ک زده بود! گفت ولی میخوام تا اخر عمرم باهات باشم و از ایران ببرمت! منم گفتم من خانواده دارم تو جوب ک بزرگ نشدم نمیتونم بدون اجازه خانوادم بیام گفت میام باهاشون حرف میزنم! من گفتم خانوادم قبول نمیکنن، پس بیا تموم کنیم هی اصرار کرد ب موندنم ولی من بلاکش کردم:/ و تو اینستا کارایی کردم(مثل فالو کردن پسرا و عکس و دابسمش گذاشتن ابراز علاقه ب یه آقای سلبریتی)ک دوست نداره اونم همین کارو کرد:/ من بلاکش کردم ولی با پیج فیک همدیگرو میبینیم! ولی من خیلی بهش فکر میکنم میدونم اونم منو خیلی دوست داره، ب نظرتون باید چیکار کنم؟! الان تو این وضعیت کرونا همش باید خونه باشم و با کسی در ارتباط نباشم و از کارم بیکار شدم کاری جز فکر کردن بهش نمیتونم انجام بدم دارم دیوونه میشم! تازه من این همه تنها بودم یهو ک وارد ی رابطه شدم وابستگی و احساس عجیبی واسم پیش اومده، من قبلنا نمیتونستم نیم ساعت تنهایی تحمل کنم واسه همین دوست و رفیق زیاد داشتم ولی 1ساااال تنهایی تحمل کردم الان نمیدونم چیکار کردم با خودم حسابی گیج شدم باید چیکار کنم😞

سلام دوست گرامی تغییر رفتار و تصمیم های ناگهانی در شما باید بررسی شود که به چه علت ناگهان تصمیم گرفتید 1 سال با هیچکسی ارتباط برقرار نکنید. در مورد رابطه عاطفی طرف مقابل واضح و شفاف موضع خود را درباره آینده بیان کرده است. شیوه چک کردن های شما و یا رفتارهایی که حسادت او را برانگیزد اصلا رفتار صحیحی نیست. قبل از هرگونه تصمیم جدی با مشاوره خود در رادیو عشق وقت مشاوره تلفنی و یا آنلاین دریافت کنید.

سلام من یک دختر۱۹ سالم و حدود ۱۰ ماهه با یک پسر ۳۲ساله دوس شدم و هم دیگرو دوست داریم و خیلی داره کار و تلاش میکنه روزای اول میگفت من ی دادگاه دارم باید اون حل بشه بعد پا پیش میزارم ولی بعد چند ماه خونوادم از موضوع دوستی مون باخبر شدن و من گفتم زودتر ازدواج کنیم اونم هر بار میگفت ۱ماه دیگه میام خواستگاری اما هر بار ی مشکلی پیش میومد براش (یک مشکل دادگاهی داره)حالام هرچی میگم اگه دادگاهتو کنار من حل کنی چی میشه میگه نمیخوام بعدا تو فامیل بگن شوهرت دادگاه داره و از این حرفا بهش میگم خب بیا نشون شیم لااقل میگ باشه بعدا حرف میزنیم حتی چن وقته دارم بهش میگم خواستگار دارم و ممکنه مامانم عروسم کنه میگه دستم بسته س ولی حدودا ی ماه پیش بهم گفت با مامانم راجبت حرف زدم و اونم گفته بعد دادگات همین باشه حالا راست و دروغش رو نمیدونم اینم بگم که قبل دوستیمون ، روزای اول آشناییمون تو هر جمعی ک بودیم میگف من ازدواج نمیکنم اما الان خیلی وقته این حرفو نمیزنه حتی گفت ب مامانم ک گفتم تورو میخوام مامانم گفته تو که همش از ازدواج فراری بودی چیشده میخوای ازدواج کنی الان واقعا گیر کردم خسته شدم از اینجوری زندگی کردن اما راضی نمیشه ب ازدواج چیکارکنم؟؟؟

سلام بهتره ازشون بخواهید برای وقتی که شرایطش برای ازدواج فراهم میشه یه زمانی تعیین کنه. و تا اون زمان دیگه شما درخواست مستقیم و فشاری برای ازدواج نداشته باشین و روی جنبه‌های مثبت رابطه‌تون کار کنید. بعد از این زمان اگر اقدام جدی نکردن باید سطح رابطه رو کمی کاهش بدین. دوره جذب عشق از آشنایی تا ازدواج میتونه بهتون کمک کنه.

سلام،دختری هستم ۲۰ ساله همیشه دوس داشتم تو سن کم ازدواج کنم خانوادمم بهم میگن با یکی باش که بعدها به ازدواج ختم بشه,۴ ساله با پسری دوستم قرار اولمون حرف از ازدواج و تعهد زد که اگه باهاش باشم روزای خوبی داریم. ولی من ترس داشتم اوایل دوستیمون همش دعوا بود چندماه کات میکردیم باز برمیگشت سمتم..خلاصه طی چندسال اخیر که رابطمون جدی شد هر چند ماه یه بار بهم میگه وابستم نشو من یه روزی میرم من اخلاقم خوب نیست نمیتونیم زیر یه سقف بریم از جهتی ام پدرشو تو سن کم از دست داده و ضربه روحی بدی خورده بهم میگفن برو با یکی که بابا داشته باشه ازدواج کن. خانوادشونم سطح متوسط مذهبی عشق مامانشم هست طی یه اتفاق بدی متاسفانه مادرشون منو دیدن بهم ریختن.. مادرش بهش گفته بود ولم کنه ولی اینکارو نکرد.میدونم دوستم داره چیکار کنم دلش راضی به ازدواج بشه؟

سلام موضوعی که مطرح کردین خیلی مهمه و باید جدی گرفته بشه. ایشون بارها تاکید کرده که قصد ازدواج نداره و از شما می‌خواد وابسته نشین. باید این صحبت‌ها رو جدی بگیرید. ضمن اینکه الان مخالفت مادرش هم مطرح شده. پیشنهاد می‌کنم با سیستم مشاوره تلفنی صحبت کنید.

سلام من یک مدت کوتاه با همکارم رابطه داشتم قبل از شروع رابطه دوستش داشتم وقتی بهم رسیدیم رفتاراش عجیب بود مرتب میگفت من لیاقتت ندارم ۱ بار به بهونه مشکلاتش ۱ هفته از من فاصله گرفت و دوباره برگشت و بعد از ۲ روز دوباره به خاطر این که من از دستش عصبانی بودم گفتم به تو چ دوباره رفت میگفت دوستم داره ولی خب مرتب میدیدم با بقیه دخترا تو محیط کار صحبت میکنه میگفت تو حساسی این اصلا جدی نیست .خیلی سردرگمم نمیدونم واقعا عاشقم بوده یا دروغ گفته برمیگرده دوباره یا نه

سلام مهم نیست که اون واقعا دوستتون داشته یا نه چون در هر صورت رابطه برای شما راضی‌کننده نبوده و هروقت می‌خواسته می‌رفته و دوباره برمی‌گشته. بنابراین بهتره به جای خواسته‌ها و علایق ایشون، به خواسته خودتون توجه کنید. شما از یه رابطه چی می‌خواهید؟ آیا چنین رابطه‌ای براتون راضی کننده است؟ کنترل زندگی‌تون رو دست خودتون بگیرید.

با سلام من حدود ۶سال و نیمه با یه آقای مطلقه به نیت ازدواج دوست شدیم ومنو به خونوادش معرفی کرده ولی هیچ تلاشی برای اومدن خواستگاری نکرده و هربار که ازش میخوام بهونه بچش و شرایط اقتصادی رو میاره سوالم اینه که چکار تشویق و ترغیبش کنم که بیاد خواستگاریم چون واقعا خسته شدم از بلاتکلیفی

با سلام دختری ۴۵ ساله هستم که بیش از یکسال و نیم است که با مردی جهت ازدواج آشنا شدم و یکبار هم بدون حضور خانواده اش به خواستگاری ام آمد و متاسفانه خانواده اش مخالف این ازدواج هستند ولی خودش مصر است و می گوید به من فرصت بده. تا کی به او فرصت بدهم؟ لازم به ذکر است که بنده هیچ سابقه ازدواجی نداشته ام، تحصیلاتم دکتراست و استاد دانشگاه هستم و چهره زیبایی هم دارم و طرف مقابلم فوق لیسانس است و یکبار ازدواج کرده و جدا شده و دو فرزند دارد که مستقل هستند. چهره اش هم خیلی معمولی است. لطفا مرا راهنمایی بفرمائید. سپاسگزارم

سلام دوست گرامی خواستکار شما می بایست در این سن دارای استقلال تصمیم گیری یاشند اما اینکه بعد از یکبار ازدواج و داشتن فرزند هنوز هم توان مدیریت خانواده را ندارند مشکل ار وابستگی ایشان هست. نهاینا به ایشان یک ماه زمان بدهید و در صدرت عدم تغییر نظر خانواده ادامه ندهید

سلام دختری هستم ۲۷ ساله ،۶ ماهه با پسری در ارتباط هستم که از همان اول قصد هر دومون ازدواج بود ،قرار بود بعد از اتمام سربازی به خواستگاری بیاید و الان که کمتر از یکماه به اتمام سربازیش باقی مونده چند روزی سرد شده و دیر جوابم رو میده و دلیلش رو که خواستم گفت تو با رفتارات باعث سردی من شدی و من چون دیدم رفتارش تغییر کرده باهاش کات کردم و شمارش رو حذف کردم بعد از یک روز پیام داد که کسی اومده تو زندگیت و من جواب دادم نه ولی تو پشتمو خالی کرد و اون گفت که طرز فکرت اینطوره و من هم گفتم نه رفتارت اینو نشون میده و دیگه پیامی نداد و من هم ندادم، هر دومون شماره ی همدیگرو حذف کردیم ، الان ۵ روزه که با هم ارتباطی نداریم ،میخوام بدونم آیا اون برمیگرده؟ و اینکه من چه کاری باید بکنم ،چون میخواستم بترسه از رفتنم و این ماه که تموم شد حتما خواستگاری بیاد اینکارو کردم

سلام دوست گرامی شاید بهتر بود برای اقدام ایشان جهت خواستگاری، با سیاست و منطق بیشتری رفتار میکردید اینکه بخاطر اینکه بیان خواستگاری، رابطه را کات کردید کمی غیر منطقی هست بهرحال باید منتظر باشید تا ایشون مجدد به شما پیام بدن و انوقت برای ادامه رابطه تصمیم بگیرید

سلام.من دختری۲۵ساله هستم.بااقایی حدود۲ساله ارتباط دارم وایشون بهمراه خانوادش۴باربرای خاستگاری اومدن.ماتهران ایشون متولدوبزرگ شده ایلام هستن.برای کاربه تهران اومدن.حدود۵ساله.مادرمن بسیارسختگیری میکنن که تورومیبرن شهرخودشون.واجازه وصلت رونمیدن.این آقاهم گفتن حداقل تا۱۰سال دیگه نمیرم ولی تعهدنمیدم اگرتهران کاروپول باشه برای چی برم؟مادراین آقاهم اطمینان میدن که پسرشون جایی نمیرن.نمیدونم چیکارکنم حساسیت های مادرم من روهم حساس کرده ازطرفی من تک فرزندم.به این اقاازهمه لحاظ اطمینان دارم

دوست عزیز سلام

هم احساس شما قابل درکه و هم نگرانی‌های مادرتون. همیشه در این موارد بهترین راهکار مراجعه به روان‌شناس متخصص و آموزش دیده در حوزه مشاوره پیش از ازدواج هست. روان‌شناس بعد از بررسی کامل، به شما کمک می‌کنند که اگر این ازدواج براتون مناسب هست، چطور خانوادتون رو راضی کنید و در صورت امکان و نیاز، از مادرتون دعوت می‌کنند در جلسه حضور داشته باشند و مساله رو اینطوری حل و فصل کنند.

سلام. مرسی از سایت خوبتون. راستش واقعا به کمکتون احتیاج دارم، من با کسی در ارتباطم که واقعا بهم علاقه داریم و همدیگه رو دوس داریم، ایشون قرار بود با پدرشون صحبت کنن که همه چیز رسمی پیش بره، اما از طرفی هی این موضوعو به عقب میندازن و منم اگر اعتراضی کنم میگن تو منو درک نمیکنی من هنوز شرایطش پیش نیومده که با پدرم صحبت کنم. از طرفی منم خواستگارای خودمو دارم و به تازگی یه خواستگار برام اومده که از هر نظری ایده آله،نمیدونم باید به امید کسی بشینم که دوستش دارم و یا صرفا با منطق پیش برم و به احساساتم توجهی نداشته باشم و خواستگارمو انتخاب کنم.

خانم نوبخت, [06.08.19 10:36] [In reply to خانم نوبخت] دوست عزیز سلام

اول از همه اینکه شما می‌تونید به فرد مقابلتون چنین جملاتی رو با زبان خودتون بگید: “من متوجه هستم که تو بهتر می‌دونی چه زمانی برای مطرح کردن این موضوع با خانواده مناسبه، اما این رابطه بلاتکلیف من رو اذیت می‌کنه. با توجه به شناختت از وضعیتی که داری، به من بگو که من تا چه زمانی باید صبر کنم”. سعی کنید در گفتن این حرف‌ها آرامش خودتون رو تا اونجایی که می‌تونید حفظ کنید. اجازه بدید که به حرف شما فکر کنه و بهتون جواب بده. اما در مورد موضوع خواستگار دوم؛ این انتخاب با شماست که چه کاری در این زمان بهتره. شما می‌تونید با منطقتون جلو برید و این خواستگار رو انتخاب کنید یا به خاطر علاقه و احساسی که دارید، منتظر جواب فرد قبلی باشید. اما یادتون باشه، ازدواج موفق، ازدواجی هست که هر دوی این موارد با هم باشه.

سلام و وقت بخیر دختری 25 ساله هستم. حدود 5 ماهه که به‌صورت مجازی با یک آقای 30 ساله از شهر دیگه آشنا شدم، کم کم رابطه مون جدی شد. اوایل قرار بود بیان همو ببینیم اما نشد، آقای بسیار مقید و مذهبی هستن. قصدشون هم از رابطه جدی و ازدواج هست. شناخت خوبی هم از هم داریم توی این مدت. ایشون از من برای خانواده شون گفتن . اما الان من واقعا موندم چجوری مسئله ی رابطه ی مجازی، و خواستگاری ایشون رو به خانواده م بگم. چون میدونم دید جالبی نسبت به این قضیه ندارن ممنون میشم منو راهنمایی کنین. مرسی

سلام دوست گرامی بهرحال باید خانواده شما در جریان روند اشنایی شما باشند و چه بهتر که صادقانه این موضوع مطرح شود اما اگر احیانا جبهه گبری های بی مورد وجود دارد با خواستگارتان هماهنگ کنید و نحوه اشنایی را به نوع دیگری غیر از مجازی اعلام کنید

سلام با تشکر از مطالب خوب و اموزنده ای که در سایت قرار دادید. من ۲۱ ساله هستم و مدتی هست که با فردی اشنا شدم حدود ۲ ماه . ایشون 30ساله هستن فرد بسیار تلاش گر متعهد به کار هستن و حدود ۱۲ساعت در روز کار انجام میدن.و ما خیلی کم باهم در ارتباط هستیم به خاطر شرایط کاریشون.اما ایشون خیلی به من علاقه پیدا کردن اینجوری خودشون میگن ولی رفتارشون چیز دیگه ای رو نشون میده و من فک میکنم بخاطر مشغله ی کاری دارن اینجوری هستن. اما خب واقعا قصدشون از رابطه رو نمیدونم . راجب اینده و اینکه چه قد دلشون میخواد من کنارشون باشم صحبت میکنن و یکبار هم ازم پرسید که اگه ما خیلی عاشق هم بشیم من حاضر میشم باهاش ازدواج کنم یا نه. یکم احساسی برخورد میکنن و من به شک میوفتم که حرفاشون راسته یا دروغ !!!! من هم تا حدودی به ایشون علاقه دارم اما نه اونقدری که اون میگه.چون واقعا ما زمان زیادی در روز باهم ارتباط نداریم. اما خب بیشتر ایده عال هایی که من از همسر ایندم دارم ایشون دارن و به ازدواج باهاشون فک میکنم ولی خب نمیدونم قصدشون چیه و چی میخوان از رابطه با من . میخواستم اگه میشه منو راهنمایی کنید و نظرتون رو راجب یه همچین رابطه ایی بدین.

سلام دوست گرامی ابتدا لازم هست که خیلی واقع بینانه رابطه و ایشان را بررسی کنید و سپس از قاطعانه ایشان بخواهید که هدفشان از ارتباط و بودن با شما رو مشخص کنند.بگید بهرحال باید رابطه هدف داشته باشه و این هدف در یک بازه زمانی انجام شود.اگر به هردلیلی از جمله مشغله کاری و…از پاسخ دادن به این دو سوال طفره رفتند بهتر هست خودتان را بیشتر درگیر این رابطه نکنید

سلام ماالان یه ساله باهم درارتبادیم از اولم گفته میخوامت به خانوادشم معرفیم کرده.ولی راهمون دوره.حالا مه من حالیم میشه داداشم ناراضیه مامانمم میترسه که منو برداری بری.باخانوادش دعواش شده بلند شده میگه من میخوام برم قطر دیگه هم برنمیگردم.دیروز دعوای بدی داشتیم سر همین خوتستن من.من میگفتم چرا اینکارارو میکنی مگه من تاحالا به حرفات گوش ندادم.بااین همه له کردن عغرور من من چیکارش کنم؟

سلام وقت بخیر من دختری ۲۶ ساله هستم که ۵۰روزه از یه رابطه ۷ماهه خارج شدم به خواست خودم چون فهمیدم یه دروغگوی متاهل بوده خیلی اذیت شدم تا الان کمی حالم بهتره.چند روز بعد تموم شدن رابطم دو مورد خاستگار خیلی خوب برام پیش اومد خاستگار دومی همه جوره خوب و موجه هستن و یه بار خاستگاری انجام شده و مرحله بعدی رو هفته آینده میان.اما من امروز از یه آقای شاعر خاستگاری کردم چون یه کم روشون شناخت داشتم عاشقش نیستم ولی مورد علاقم هستن ایشونم در کمال ادب و احترام و دعای خیر گفتن از اینکه بهم محبت دارید و احساستونو بیان کردید ممنون ولی فعلا قصدی ندارم برای ازدواج حتی دوباره مطرحش کردم که فقط دعام کردن.حالا منطق و احساس درست چیه؟اینکه بذارم همون خاستگاری روند خودشو طی کنه یا صبر کنم برای اون آقای شاعر؟یکی رو من میخوام یکی دیگم منو میخواد البته این خواستن در حد عاشقی نیس چون همه چیز سنتی پیش میره و من هیچ احساس خاصی ندارم چون فقط یه بار دیدمش و ظاهرا خوب و موجه بودن.عاقلانه اقدام کنم یا بااحساسم؟اما خب میترسم خاستگارای بعدی وجود نداشته باشن یا اصلا دیگه باب میل من کسی نیاد.الان هفته دیگه مرحله دوم خاستگاریه

سلام دوست گرامی ابتدا ایده ال های خودتان و هدفتون از ازدواج رو بنویسید تا متوجه بشید دقیقا دنبال چه چیزی و چه کسی هستید؟ سپس ویژگی های شناختی این دو نفر رو بنویسید و با لیست خودتان مقایسه کنید.ببینید کدام یک به ایده ال های شما نزدیکتر هستند. اینکه یک نفر فقط گفته که فعلا قصدی ندارد اصلا دلیلی برای ماندن شما در یک رابطه یکطرفه نیست بهتر هست منطقی باشید و بیشتر روی شخصی که پیگیر هست وقت بگذارید

با سلام و خسته نباشید. ۴ سال با دوست پسرمم دوستم جوری که با خنده هم میخندیم و با گریه گریه میکنیم ولی خانواده من که فعلا به کنار، خانواده اون که اول باید راضی بشن که جلو بیان برای خواستگاری یه بار میگن اره و یه بار میگن نه ، خسته شدم از طعنه اطرافیانم که دیگه کی میخوای ازدواج کنی و از این حرفا . خانوادش به خاطر اینکه بره از فامیل خودشون زن بگیره یف بار میگن اره یه بار میگن نه کلافه ام دیگه.لطفا راهنماییم کنید که باید چکار کنم

سلام دوست گرامی پارتنر شما در تردید و شک بسر میبرد و لازم هست شما قاطعانه از ایشان بخواهید که تکلیف رابطه ۴ساله را مشخص کنند بهرحال هرگونه نیاژ به شناخت و اشنایی در این مدت حاصل شده است و با توجه به اینکه مطرح کرده اید که تفاهم دارید پس دلیلی برای اینهمه تاخیر وجود ندارد برای اقدام توسط خانواده هم باید ایشان بتوانند با رفتار درست و طرح موضوع،خانواده را مجاب به خواستگاری کنند و اینکه ایشان دلیل عدم اقدام را اصرار خانواده برای ازدواج با شخص خاصی میدانند کاملا غیر منطقی هست شما با ایشان صحبت کنید و طی مدت زمان مشخص ایشان باید رسمی اقدام کنند در غیر اینصورت بهتر است منطقی باشید و در ادامه رابطه تجدید نظر کنید

با سلام و خسته نباشید. دوست پسرم نزدیک دو ساله دوستیم. اون ٣٠ سالشه و من ٢٢سالمه اوایل از ازدواج زیاد میگفت اما الان دیگه نه!البته بگم از دوست داشتنش مطمئنم و همه جوره خودشو ثابت کرده و فقط برای رابطه جنسی نمونده اما دلم میخواد بدونم چرا دیگه چیزی از ازدواج نمیگه یا اقدام نمیکنه.لطفا راهنماییم کنید.

سلام دوست گرامی ابتدا لازم هست که جایگاه خودتان را در این زابطه مشخص کنید شاید ابتدای اشنایی ایشان قصد ازدواج داشته اما اکنون با توجه یه شناخت ها دچارتردید شده است پس شما مدیریت رابطه را بدست بگیرید و با مشحص شدن بازه زمانی از ایشان بخواهید نکلیف رابطه را مشحص کنند. با ایشان صحبت کنید و از دغدغه هایی که شاید مانع خواستکاری هست اطلاعات بگیرید ودر برطرف کردن‌شان کمک کنید گذشت زمان طولانی و بیشتر از 2 سال برای خواستگاری ، مشکلات بسیاری را در یک رابطه ایجاد می‌کند و ازسویی شرایط و افراد مناسب را شما ازدست میدهید از دوستان مشترکتان کمک بخواهید تا به شما کمک کنند و اطلاعاتی در مورد قصد و هدف ایشان جمع اوری کنند اگر دوستتان دارند و با وجود دوست داشتن شما در تصمیم گیری مردد هستند و دغدغه و مشکل خاصی ندارند منتظر شدن برای ایشان ریسک بزرگی است.

سلام من دختری ۲۴ ساله ام با پسری همسن خودم ۲ سال و خورده ای دوست هستیم و خانواده پسر و خانواده خودم هم در جریانند ولی خانواده خودم دوست دارند زودتر ازدواج کنیم ولی پسر و خانواده اش هی وقت میخرند و عقب می اندازند به دلایل مختلف از جمله مالی که بنده میگم من و خانواده ام شرایطو اسون گرفتیم براشون ولی با این حال قدمی بر نداشتند و من خیلی ایشونو دوست دارم ایشونم همینطور ولی نمیدونم چرا جلو نمیان دلیل منطقی یا وقت مشخصی نمیارند من خواستگاری دارم که خانوادمم مصمم اند قبول کنم من نمیدونم چیکار کنم کاش یکم کمکم کنید

سلام دوست گرامی بهتر است ابتدا خودتان برای طرف مقابل یک وقتی را تعیین کنید تا ایشان متوجه جدی بودن شما باشند. سپس اگر خودشان مجددا پشت گوش انداختند، از طریق خانواده به او پیام دهید که تا مثلاً یک ماه آینده فرصت دارند که برای خواستگاری پیشقدم شوند. در حال حاضر، شرایط مالی خانواده‌ها را نگران کرده است، اما این موضوع نباید باعث شود تا شما فرصت‌های دیگرتان را از دست بدهید.

من یه دختر ٢١ ساله هستم عاشق یه آقایی شدم که ١٢ سال از خودم بزرگتره عضو یه گروه موسیقیه و من ایشونو تو تلویزیون دیدم و از شخصیتش خوشم اومد بعد از اون من پیج ایشونو پیدا کردم و بهشون دایرکت دادم بهشون گفتم که بهشون علاقه دارم و ازشون خواستم که بیشتر با هم آشنا بشیم که در جواب گفتند که شرایطشو ندارم و ازم خواستند که بهشون مسیج ندم ولی من نتونستم جلوی خودمو بگیرم و همش به ایشون پیام میدادم حتی شمارشم پیدا کردم و پیام میدادم زنگ میزدم اصرار میکردم خواهش میکردم که قبول کنه حتی به دوستاشم پیام میدادم که اونا باهاش صحبت کنند بعضی موقع ها هم میترسوندمش که کار دست خودم میدم و عکسای الکی میدادم .محل کارش رفتم که رو در باهاش صحبت کنم همه ی اینکارا رو کردم که شاید قبول کنه دیگه اصلا نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم و ایشون رفت به جرم مزاحمت از من شکایت کرد ولی به خدا قصد من مزاحمت نبود الان نمیدونم باید چیکار کنم من واقعا دوسش دارم و نمیخوام فراموشش کنم نمیخوام جز اون یه نفر دیگه بیاد تو زندگیم و من کلا یه آدمی ام که وقتی یه مشکلی واسم پیش میاد دیگه هیچ کاری نمیکنم مثلا دیگه درس نمیخونم دیگه بیرون نمیرم حتی اگه کلاسی برم دیگه اون کلاسو نمیرم و خودمو حبس میکنم تو اتاق و الان همش فکرم اینه که یه مدت بهش فکر نکنم مثلا وقتی ٣٠ سالم شد دوباره برم سراغش ولی میترسم که حتی بعدا هم قبول نکنه یا اینکه دیگه اصلا نتونم ببینمش حتی این فکرم کردم که برم پیش مشاور و از مشاور بخوام که با اون آقا هم حرف بزنه ولی اصلا نمیدونم که مشاوره قبول میکنه این موضوع را که حرف بزنه با اون آقا یا نه خلاصه اینکه واقعا نمیدونم باید جیکار کنم از کی باید کمک بگیرم چجوری زندگیمو متوقف نکنم و به کارام ادامه بدم😞 ممنون میشم راهنماییم کنید🙏🙏🙏

دوست گرامی سلام اشنایی و علاقمندی یکطرفه آن هم به این صورت مشکلات و دردسرهای بسیاری را به دنبال دارد. دختر و پسرهای بسیاری به دلایل شخصیتی به فردی دل بسته می شوند که این دلبستگی فقط به دلیل ظاهر و رفتارهای ظاهری طرف مقابل به وجود می آید و بدون هیچ شناختی از خانواده و شخصیت طرف مقابل است. با توجه به اینکه شما زندگی و کار ودرس خود را فدای این علاقه کرده اید می توان متوجه اشتباه بودن ای احساس شد .در واقع احساس دوست داشتنی که نتواند باعث پیشرفت شما شود و بحایش از شما فردی منزوی و گوشه گیر بسازد چگونه یک احساس مثبت و خوب می تواند باشد؟ با توجه به اینکه شما در مورد احساستان با ایشان صحبت کرده اید و ایشان خیلی صادقاه اعلام کردند که شرایط ندارند متوجه یکطرفه بودن این احساس باید شده باشید و از طرفی اصرار،تهدید و مزاحمت های شما فقط باعث دور شدن ایشان می شود و نتیجه مثبتی به دنبال ندارد. به شما توصیه میکنم مراقب احساس تان باشید. خیلی اوقات یک احساس در ابتدا هیجان انگیز و رمانتیک است اما زندگی تان را به هم خواهد ریخت. فراموش نکنید مقابل هر خطایی را اگر از ابتدا بگیرید بسیار آسان تر است. 1-سعی کنید از این احساس یکطرفه خارج بشید ۲- انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی ، تعاملات اجتماعی ، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند. ۳- لحظاتی که به یاد ایشان هستید سعی کنید محیط و فکر خود را تغییر بدهید و در شرایط جدیدی قرار بکیرید 4- با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید. 5-هدفمند به مطالعه درس و ادامه تحصیل بپردازید و اجازه دهید با گذر زمان،شخصی که احساساتی شبیه خودتان دارد وارد زندگیتان شود

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

رابطه عاطفی شما با شریک عاطفیتان فوق العاده است و شما کاملا آماده هستید که رابطه را به سطح بالاتری ارتقا دهید. در آینده نزدیک دوست پسرتان را در نقش شوهرتان تصور می‌کنید و تقریبا هر روز درمورد اینکه او شما را از خانواده‌تان رسما خواستگاری می‌کند، با هم در یک خانه زندگی می‌کنید و فرزندانی خواهید داشت، خیال‌پردازی می‌کنید. اما واقعیت این است که با وجود اینکه اطمینان دارید این پسر شما را دوست دارد، او برای ازدواج هیچ اقدام جدی نمی‌کند. رابطه شما در حالت بلاتکیف باقی مانده است. در این شرایط احتمالا به دنبال راهی برای ترغیب کردن، تشویق کردن و حتی وادار کردن پسر به ازدواج خواهید بود. اما چطور می‌توان مردی که از ازدواج طفره می‌رود و بهانه‌های زیادی برای عدم خواستگاری می‌آورد را برای ازدواج کردن متقاعد کرد؟ برای پاسخ به این سوال در این مقاله با ما همراه باشید.

فهرست مطالب

قبل از اینکه درمورد راه‌های تشویق مرد برای ازدواج صحبت کنیم، شاید بهتر باشد از خودتان این سوال را بپرسید که چرا او تاکنون برای ازدواج پیش قدم نشده و درخواست ازدواج را مطرح نکرده است؟ علت این موضوع ممکن است در هر رابطه‌ای دلایل متفاوتی داشته باشد. پس بهتر است در این مورد خوب فکر کنید.

آیا هدف و دیدگاه مشترکی برای آینده رابطه دارید؟ شما چه نقشی در زندگی دوست پسرتان دارید؟ آیا او به چشم همراه همیشگی زندگیش یه شما نگاه می‌کند یا صرفا برای وقت گذرانی در این رابطه مانده است؟

زیرا اگرچه ممکن است شما از ابتدا، به هدف و قصد شناخت برای ازدواج وارد رابطه دوستی شده باشید، اما برای طرف مقابلتان رابطه تا این حد جدی نباشد و بیشتر نقش یک زنگ تفریح و زمانی برای خوشگذرانی را برای او داشته باشد. در این صورت انتظار نداشته باشید که به راحتی آشنایی به ازدواج ختم شود.

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

اما اگر متوجه شده‌اید او به آینده رابطه به طور جدی فکر می‌کند و شما را به عنوان همسر آینده‌اش می‌بیند، اما با این حال هنوز درخواست ازدواج را مطرح نکرده است، شاید بهتر باشد از دغدغه اصلی او برای اینکه پاپیش نمی‌گذارد با خبر شوید. مثلا شاید فکر می‌کند زمان بیشتری برای شناخت نیاز باشد، یا نتوانسته باشید اعتماد او را کاملا جلب کنید و یا ممکن است به دلایل خانوادگی یا مالی و فراهم نبودن شرایط ازدواج پاپیش نگذارد.

در هر حال اطلاع از علت طولانی شدن رابطه مهم است و با آگاهی از آن راحت‌تر می‌توانید نگرانی‌های او را کاهش داده و به ازدواج تشویقش کنید. اما موضوع مهم‌تر این است که نگذارید به دلایل غیرموجه رابطه‌تان بلاتکلیف بماند و بهتر است در این مورد اقدامی بکنید.

اکنون زمان آن فرا رسیده است که خودتان دست به کار شوید، برای این که بتوانید به نتیجه دلخواه خود برسید، با ما همراه باشید تا با توصیه‌های مفیدی آشنا شوید که مرد شما را به ازدواج ترغیب و تشویق می‌کند. با پیاده کردن این شگردهای روانشناختی می‌توانید دوست پسرتان را به ازدواج مجاب کنید و در نهایت او را متقاعد کنید که با خواستگاری از شما رابطه‌تان را پایدار و ابدی کند. این همان رویایی است که سال‌ها برای به واقعیت پیوستن آن منتظر مانده‌اید، درست است؟ پس دیگر نباید حتی یک ثانیه را هدر بدهید. این توصیه‌ها را به کار ببندید تا مرد رویاهایتان را مال خودتان کنید، حلقه ازدواج در انگشتتان بیاندازید و برنامه‌ریزی برای یک جشن عروسی باشکوه را شروع کنید.

اگر فقط بنشینید و منتظر بمانید تا دوست پسرتان از شما خواستگاری کند، مطمئن باشید که تا صد سال دیگر هم مجرد خواهید ماند. در واقع این انتظار خاموش و منفعلانه دوران دوستی‌تان را طولانی‌تر می‌کند. اگر واقعاً می‌خواهید که دوست پسرتان را وادار به ازدواج کنید، باید تکانی به رابطه‌تان بدهید. نگذارید که دوست پسرتان به این رابطه‌ی بی‌تعهد عادت کند و دوستی با شما برایش عادی شود. توصیه‌ی ما این است که کاری کنید او همیشه در حال حدس زدن درباره افکار و احساساتتان باشد و در آرزوی دانستن فکری باشد که در سر دارید و مشتاقانه بخواهد بداند که روزتان را چطور گذرانده‌اید. برای مثال آخر هفته با دوست‌هایتان قرار بگذارید، اما تا شب پنجشنبه هیچ چیزی به او نگویید. به این ترتیب او متوجه اهمیت حضورتان می‌شود و قدرتان را می‌داند. البته مرز باریکی بین متقاعد کردن به ازدواج و ایجاد ناامنی در رابطه وجود دارد، بنابراین هنگام پیاده کردن این توصیه مراقب باشید که زیاده‌روی نکنید.

اگر وقتی صحبت از ازدواج به میان می‌آید، دوست پسرتان طفره می‌رود و برای خواستگاری دست دست می‌کند، این طفره رفتن به این معنا نیست که جایی در آینده‌اش ندارید. این دست دست کردن به معنای آن است که او نیاز دارد تا از صمیم قلب حس کند که نمی‌تواند بدون شما زندگی کند. برای این که دوست پسرتان را مطمئن کنید که نه فقط شما را می‌خواهد، بلکه به شما نیاز دارد، باید او را به خودتان وابسته کنید. باید به صدای رسای او، بهترین دوستش، همبازی تنیس آخر هفته‌اش و بهترین قنادی تبدیل شوید که خوشمزه‌ترین شیرینی مورد علاقه‌اش را می‌پزد. زمانی که با هم هستید، تمام نگرانی‌هایش باید در لحظه از ذهنش پاک شود. عشقتان باید بداند که در مدتی که کنار شما است، مشکلی برایش به وجود نمی‌آید و می‌تواند ساعاتی را به شادی و خوشی بگذراند. به این ترتیب او برای ساختن خاطرات بیشتر با شما ترغیب می‌شود. در عین حال اگر می‌خواهید، حضورتان برایش حیاتی شود، باید درک کنید که او نیاز دارد تا هر از گاه از شما فاصله بگیرد. شاید نامزدتان بخواهد در تنهایی‌اش کتاب بخواند یا با دوستانش بیرون برود، در هر حال اگر به او فرصت نفس کشیدن بدهید، به خاطر اعتمادی که به او دارید، سپاسگزارتان خواهد شد. به این ترتیب مرد رویاهایتان به تدریج متوجه می‌شود که زندگی در کنار شما به معنای محروم شدن از آزادی نیست و مشتاقانه گام بعدی را برای پیوستن به شما برمی‌دارد.

آیا تا به حال احساس کرده‌اید که خودتان را در این رابطه کاملاً گم کرده‌اید؟ شاید سال‌ها است که خودتان را وقف مرد دلخواهتان و تامین خواسته‌های او کرده‌اید. از انجام دادن تمام کارهایی که موجب شادی‌تان می‌شد، دست کشیده‌اید، چون تمام فکر و ذکرتان شاد کردن او بوده است. شاید فکر کنید که توجه کردن به یک نفر و تامین نیازهایش راهی برای ربودن قلبش است، اما باید بدانید که ضرر این ازخود گذشتگی بی‌وقفه بیشتر از سودش است. اگر می‌خواهید دوست پسرتان به ازدواج راضی شود، باید کاری کنید که متوجه ارزش شما بشود، درک کند که شما نیز اهداف و رویاهای خاص خود را دارید و زندگی‌تان در او خلاصه نمی‌شود. واقعاً فکر می‌کنید یک مرد حاضر می‌شود با زنی ازدواج کند که هفت روز هفته 24 ساعته در خدمتش است. شاید این حاضر به خدمت بودن در وهله‌ی نخست جذاب به نظر برسد، اما مطمئن باشید که مردها دیر یا زود از این وضعیت خسته می‌شوند. از همین امروز برنامه‌هایی را برای خودتان در نظر بگیرید که او محور اصلی‌اش نباشد. تفریحات قدیمی خود را دوباره شروع کنید. اگر چند بار در هفته کاری را انجام دهید که خوشحالتان می‌کند، این شادی و استقلال جذابیت شما را در نظر مرد رویاهایتان چندبرابر می‌کند و برای ازدواج کردن با شما ترغیب می‌شود.

یکی از راه‌های تشویق کردن دوست پسرتان به ازدواج این است که او را وادار کنید تا با دوستان متاهل و اعضاء خانواده‌تان بیشتر معاشرت کند. وقتی دوست پسر فراری از ازدواج‌تان با همسرانی رفت و آمد می‌کند که تا پایان عمر به هم متعهد شده‌اند، به تدریج در ذهن خود شروع به رویاپردازی درباره زندگی زناشویی با شما می‌کند. دوستان متاهل‌تان به او نشان می‌دهند که زندگی زناشویی فراز و نشیب‌های خاص خود را دارد، اما در نهایت متعهد ماندن به یکدیگر از همه چیز مهم‌تر است.

این توصیه به ویژه برای مردانی مفید است که فرزند طلاق هستند. برخی مردانی که والدینشان از هم جدا شده‌اند، به دلیل تجربه‌ی تلخی که از فروپاشی خانواده‌شان دارند، محتاطانه‌تر درباره ازدواج برخورد می‌کنند. کار شما این است که تصویرهای ناخوشایند گذشته را با تصاویری از زندگی همسران شاد و خوشبخت جایگزین کنید. بنابراین کاری کنید که با دوستان متاهل و خوشبختی رفت و آمد داشته باشید که می‌توانند الگوی مناسبی برای عشقتان باشند. به این ترتیب تصورات منفی او از ازدواج درهم می‌شکند و برای ازدواج کردن با شما مشتاق می‌شود.

اگر فکر می‌کنید که رابطه‌تان در مسیر درست حرکت نمی‌کند، باید تغییر بزرگی را در زندگی‌تان شروع کنید تا شوکی به رابطه‌تان وارد شود. هر از گاه به این موضوع اشاره کنید که دوست دارید برای تحصیل یا پیدا کردن فرصت‌های جدید شغلی به شهر دیگری نقل مکان کنید.

البته اشاره‌ی زودگذر به این موضوع کافی نیست، باید کاری کنید که او باور کند که شما واقعاً در حال برنامه‌ریزی برای جابجایی هستید. جستجوهایتان را شروع کنید و برای مرد محبوبتان توضیح دهید که کار جدید در یک شهر دیگر چطور باعث پیشرفت‌ شغلی‌تان می‌شود. حتی اگر واقعاً برای مهاجرت برنامه نداشته باشید، فکر جدا شدن از شما او را ترغیب می‌کند که سراسیمه از شما خواستگاری کند تا پایبندتان کند.

نیازی نیست عشقتان را زهره ترک کنید، فقط اندکی او را بترسانید تا متوجه شد که نمی‌توانید تا ابد به همین شکل کنار او بمانید. دوستتان می‌داند که عاشقانه دوستش دارید و از صمیم قلب به شما اعتماد دارد، اما باید بداند که تنها مرد روی کره زمین نیست و شما انتخاب‌های دیگری هم دارید. برای این که اندکی او را از کوره به در ببرید، به خواستگارانی که در حال حاضر دارید، اشاره کنید. به این ترتیب او متوجه می‌شود که نه تنها شما می‌توانید جذب مردان دیگر شوید، بلکه شما نیز برای مردان دیگر جذابیت دارید. وقتی ترس از دست دادن شما در دلش جوانه بزند، مطمئن باشید که تمام طلافروشی‌های شهر را زیر و رو می‌کند تا حلقه‌ی زیبایی را برای خواستگاری از شما پیدا کند.

قبول داریم که انجام دادن این توصیه بسیار دشوار است. وقتی کسی را دوست داشته باشید، از صمیم قلب می‌خواهید که لحظه لحظه‌ی عمرتان را کنار او باشید. اما واقعیت این است که اگر همیشه کنار او باشید، او به حضورتان عادت می‌کند و اقدامی برای ازدواج انجام نمی‌دهد. اگر می‌خواهید دوست پسرتان را به ازدواج راضی کنید، اندکی عقب‌نشینی کنید و از عشق‌تان دورتر شوید تا او ناخودآگاه خودش را به شما نزدیک‌تر کند. زمانی که هم از نظر جسمی و هم عاطفی از دوست پسرتان فاصله بگیرید، هوشمندانه تمام چیزهایی را که او به آنها عادت کرده و مسلم فرض می‌کند، از او می‌گیرید. برای مثال اگر دیگر در پیام‌های صبحگاهی‌تان از شکلک بوسه استفاده نکنید، او متوجه می‌شود و شگفت‌زده از خودش می‌پرسد که چرا دیگر بوسه برایش نمی‌فرستید. دوری جسمی و عاطفی باعث می‌شود که بخواهد لحظات دلنشین گذشته را دوباره زنده کند. او به زودی متوجه می‌شود که اگر می‌خواهد جسم، روح و ذهن شما را کاملاً مال خود کند، چاره‌ای ندارد جز آن که رسماً از شما خواستگاری کند!

اگر می‌خواهید دوست پسرتان به طور جدی درباره رابطه‌تان فکر کند و او را به ازدواج ترغیب کنید، بدون هماهنگی با او یک خرید بزرگ انجام دهید. برای مثال بدون اطلاع دادن به او برای خودتان یک موبایل جدید بخرید. این خرید غیرمترقبه باید چیزی باشد که او به هیچ وجه انتظارش را از شما نداشته باشد. فقط مراقب باشید که توانایی خرید آن وسیله را داشته باشید، قرار نیست که خودتان را برای شنیدن پیشنهاد خواستگاری ورشکسته کنید. زمانی که او متوجه شود، چیزی را بدون هماهنگی با او خریده‌اید، این استقلال بی‌سابقه او را متعجب می‌کند و او را به فکر می‌اندازد که مبادا واقعاً به او نیاز نداشته باشید و بودن یا نبودن او تاثیری در زندگی‌تان نداشته باشد. اگر مرد محبوبتان از شما پرسید که چرا قبل از چنین خرید مهمی با او مشورت نکرده‌اید، راحت جواب بدهید که: “خب تو که شوهرم نیستی.” شاید این جواب او را عصبانی کند، اما در نهایت باعث می‌شود که به فکر ازدواج کردن بیفتد.

قبل از آن که رابطه‌تان شروع شود، زندگی اجتماعی بسیار فعالی داشتید و حتی نمی‌توانستید تعداد دوستانتان را بشمارید. اما به محض آن که رابطه‌ی شما و دوست پسرتان جدی شد، قرارهای دوستانه را کنسل کردید و در دورهمی‌های هفتگی با دوستان صمیمی‌تان حاضر نشدید. در نهایت دوستانتان هم دیگر شما را دعوت نکردند و الان که به خودتان آمده‌اید، متوجه می‌شوید که مدت‌ها است خبری از دوستانتان نشنیده‌اید. وقت‌گذرانی با دوستان یکی از موثرترین و ضروری‌ترین توصیه‌ها برای وادار کردن دوست پسرتان به ازدواج است. به او بفهمانید که زندگی اجتماعی خاص خود را بیرون از این رابطه دارید، این استقلال و موقعیت اجتماعی باعث می‌شود که او جنبه‌ی جدیدی از شخصیت شما را ببیند. مردان دوست ندارند که تمام زندگی دوست دخترشان باشند و همه چیز به آنها ختم شود. بنابراین همین امروز فهرست مخاطبین گوشی‌تان را نگاه کنید و با دوستان وفاداری تماس بگیرید که مدت‌ها قبل از ورود این مرد به زندگی‌تان یار غارتان بوده‌اند. اگر آنها دوستان واقعی باشند، شما را به خاطر بی‌توجهی و غیبت طولانی‌تان خواهند بخشید. فقط حواستان باشد که آنها را به مراسم ازدواجتان دعوت کنید، چون مطمئناً بعد از آن که رفت و آمد با دوستانتان را شروع کردید، مردتان نیز برنامه‌ریزی برای ازدواج را شروع خواهد کرد.

بسیاری از مردان برای خواستگاری کردن و ازدواج مرددند، چون از هزینه‌های عروسی و شروع زندگی مشترک می‌ترسند. اگر می‌خواهید دوست پسرتان را به ازدواج تشویق کنید، و می‌دانید که عشقتان از هزینه‌های سرسام‌آور زندگی مشترک واهمه دارد، به او بفهمانید که برگزاری یک مراسم ساده عروسی نیز رضایتتان را جلب خواهد کرد. چنانچه نامزدتان بداند که مجبور نیست حساب بانکی‌اش را برای راضی کردن شما خالی کند، متمایل می‌شود که درخواست ازدواج بدهد. به علاوه همواره می‌توانید زندگی مشترکتان را در سال‌های آتی و وقتی هر دو موقعیت مالی بهتری پیدا کردید، ارتقاء بدهید.

واقعاً می‌گوییم، بدون او به یک سفر بروید، هر جایی که دلتان می‌خواهد. چمدانتان را ببندید و از جلوی چشمان او دور شوید. اگر می‌خواهید دوست پسرتان را مجاب کنید تا از شما خواستگاری کند، با این سفر مجردی می‌توانید توجهش را جلب کنید. چند نفر از دوستانتان را خبر کنید و با آنها به یک سفر بروید یا می‌توانید به تنهایی به سفر بروید. حین سفر او را بی‌خبر نگذارید، اما مکالمات تلفنی‌تان را در حد کوتاه و دوستانه نگه دارید. سرتان گرم سفر است و به سفر آمده‌اید تا مدتی تنها باشید، پس بیشتر از سه دقیقه نمی‌توانید با او حرف بزنید. مطمئن باشید که این سفر مجردی بی‌سابقه او را شوکه خواهد کرد. اگر بعد از گذشت چند هفته تا چند ماه از سفرتان یک خواستگاری عاشقانه شنیدید، از تعجب خشکتان نزند.

از آنجایی که همیشه درباره‌ی عروسی حرف می‌زنید، می‌داند که می‌خواهید با او ازدواج کنید. شما در مورد مراسم عقد دوستتان با هیجان صحبت می‌کنید، با حالتی رویایی درباره زیبایی دسته گل رز سفید حرف می‌زنید و او با کلافگی شاهد است که چطور تمام پروفایل‌های مرتبط با عروسی را در اینستاگرام دنبال می‌کنید. چرا کار را یکسره نمی‌کنید و یک برچسب به پیشانی‌تان نمی‌چسبانید که “با من ازدواج کن، چرا از من خواستگاری نمی‌کنی؟” اگر می‌خواهید دوست پسرتان را وادار به ازدواج کنید، دیگر هیچ حرفی راجع به عروسی نزنید. تمام این حرف‌های بی‌پایان درباره عروسی جز این که عشقتان را کلافه و مضطرب کند، هیچ فایده دیگری ندارد. خونسرد برخورد کنید. قبلاً به مرد رویاهایتان فهمانده‌اید که می‌خواهید تا پایان عمرتان در کنار او زندگی کنید، لازم نیست تمام جزئیات عروسی رویایی‌تان را تا بعد از خواستگاری رسمی برای او توصیف کنید.

اگر مدت‌ها از شروع رابطه‌تان می‌گذرد و به نظر نمی‌رسد که عشقتان قصد خواستگاری داشته باشد، زمان آن رسیده که برای او مهلت تعیین کنید. قرار نیست به او اولتیماتوم بدهید، صرفاً می‌خواهید به او بفهمانید که برای زندگی‌تان برنامه دارید و او یا می‌تواند برای محقق ساختن این برنامه‌ها به شما بپیوندد یا این که می‌تواند برنامه دیگری را پیشنهاد کند. اگر مدتی است که با هم دوست هستید و آمادگی لازم را برای ازدواج دارید، به دوست پسرتان بگویید که می‌خواهید ظرف X ماه آینده، نامزد کنید. تحت این شرایط دو حالت پیش می‌آید: یا دوست پسرتان می‌گوید که قصد دارد به زودی از شما خواستگاری کند یا این که درخواست مهلت بیشتری می‌کند تا به کارهایش سر و سامان بدهد. از مرد محبوبتان بپرسید که چقدر وقت لازم دارد و اگر وقتی که می‌خواست، معقول بود با این برنامه‌ریزی جدید موافقت کنید. چنانچه دوست پسرتان مطمئن نبود که می‌خواهد با شما ازدواج کند، نوبت شما است که تصمیم بگیرید آیا می‌خواهید با مردی بمانید که هنوز درباره ازدواج دودل است یا خیر.

آخرین توصیه ما به شما این است که با صداقت با دوست پسرتان درباره تمایل قلبی‌تان برای ازدواج صحبت کنید. ازدواج برای برخی مردان چندان موضوع مهمی نیست و پیمان ازدواج به نظرشان فقط یک قرارداد است. اما اگر شما در حال مطالعه‌ی این مقاله هستید، به احتمال زیاد ازدواج برایتان مهم است. احتمالاً ازدواج برایتان نشانه‌ی نهایی تعهد است و موجب می‌شود که از ایمنی و پایداری رابطه‌تان مطمئن‌تر شوید، شاید هم می‌خواهید دلگرم باشید که تا پایان عمرتان در کنار مردی خواهید بود که فکر زندگی بدون او برایتان غیرقابل تحمل است. دلایل خود برای ازدواج را با مردی که دوستش دارید، در میان بگذارید. حتی اگر عشقتان تمایلی به ازدواج ندارد، همین که بداند شما چقدر مشتاق شروع زندگی زناشویی هستید، کافی است که او را به ازدواج ترغیب کند. چنانچه او بداند که می‌خواهد تا پایان عمر در کنار شما بداند، راضی می‌شود که برای شاد کردن شما با پیمان ازدواج موافقت کند.

برای اینکه پسری را ترغیب به مطرح کردن درخواست ازدواج کنید، ابتدا لازم است دلایل به تاخیر افتادن ازدواج و دغدغه‌های او با خبر شوید و در صورت امکان کاری کنید نگرانی‌هایش کاهش پیدا کند.

اگر می‌خواهید رابطه عاطفی‌تان به ازدواج بیانجامد نباید بگذارید که رابطه بی‌تعهد برای او عادی شود. کاری کنید وابسته شما شود و نتواند زندگی را بدون شما تصور کند. ضمن اینکه لازم است شما زیاد به او وابسته نباشید، به خودتان بیشتر توجه داشته باشید و زمانی را برای کارهای شخصی و وقت گذرانی با دوستان دختران در نظر بگیرید و همیشه در دسترس نباشید.

برای ترغیب او به ازدواج، علائم و نشانه‌هایی مبنی بر اینکه مایل هستید رابطه به جلو پیش برود در اختیار او بگذارید، با زوج‌های متاهل بیشتر در ارتباط باشید و بگذارید بداند شما گزینه‌های ازدواج دیگری نیز دارید،

اگر دغدغه او به خاطر شرایط مالی ازدواج است شاید بهتر باشد توقعات مالیتان را کمتر کنید  و در این مورد به او اطمینان خاطر دهید. برای وادار کردن او برای درخواست ازدواج شما می‌توانید دیدگاهتان درمورد ازدواج را شفاف بیان کنید و یک بازه زمانی مشخص برای رساندن دوستی به ازدواج مشخص کنید.

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

49 بازدید

55 بازدید

128 بازدید

115 بازدید

194 بازدید

دیدگاه

نام *

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

سلام من یه دختر ۲۶سالم و ۵ماهی هست که با پسری ۲۴ساله دوست شدم از هر لحاظ باهم خوبیم و میتونم بگم میشه نیمه گمشدم و هیچ مشکلی از نظر مالی کاری خونه نداره ولی شغلش فعلا تو یه شهره دیگس ماه سوم بهم گفت که میخواد باهام ازدواج کنه و انتخابش رو کرده نه خودش و نه خانوادش مشکلی با اختلاف سنیمون نداره الان ۲هفته مونده که انتقالیش حل بشه به شهرمون چند باری ازش درباره ازدواج گفتم فقط خندیده و چیزی اصلا نمیگه و بروز نمیده اینم بگم ایشون نظامی هستن

سلام دوست گرامی اختلاف سن به خودی خود مشکل ایجاد نمی‌کند. زمانی اختلاف سن مساله مهمی می‌شود، که دعواها و بحث‌های دونفر به این سن ختم شود و سن را عامل این بحث‌ها بدانند. همچنین وقتی پسر نتواند در برابر طعنه‌های دیگران درباره این موضوع، جواب قانع کننده‌ای بدهد. اما درباره اینکه او فعلا موضوع ازدواج را پیش نمی‌کشد، حتماً به صورت مستقیم وضعیت را جویا شوید و بلاتکلیف نباشید.

سلام من دوسالی هست با یک اقایی اشنا شدم خیلی همو میخوایم خیلی بارها شد جدا شدیم ولی نتونستیم همو فراموش کنیم ایشون ۲۵ سالشه من ۱۹ سالمه خانواده من میدونن با ایشون بودم این اقا مادرشون یک دختر چادری میخوان و کلا از مانتویی ها این مادرشون متنفرن و این اقا جرات نکرده به مادرشون بگه من عاشق دختر مانتویی شدم چون فحش میبندن به مانتویی ها و این شد که باعث شد ما از هم جدا شدیم به سختی الان من واقعا دوسشون دارم شب روزم شده گریه تورو خدا بگین چیکار کنم خیلی یک دندست

سلام دوست گرامی اینطور که شما از موضع مادر او صحبت می‌کنید؛ مشخص است که کاملاً روی اعتقادات خودشان مصر هستند و این مساله تفاوت خانواده شما و ایشان را نشان می‌دهد. در آینده به دلیل این موضع‌گیری احتمال وجود مشکل بسیار زیاد خواهد بود؛ بنابراین بهتر است که اصراری روی بازگشت به این رابطه نداشته باشید. در ضمن شما نمی‌توانید همان چیزی شوید که آنها می‌خواهند، چون شما هویت مستقل خود را دارید.

سلام با پسری یک سال در رابطه هستم و به همدیگه هم خیلی علاقه داریم و انتخاب اول و آخر همدیگه هستیم.اون مادرش رو در جریان گذاشته اما برای خواستگاری نمیاد چون فعلا بیکاره و خودش و مادرش میگن باید بده سرکار و بعد خواستگاری کنه از طرفی مادر من خیلی سخت گیره و مخالف رابطه هست و خواستگارای زیادی دارم که مجبورم به بهانه مختلف رد کنم باید چکار کنم؟پسری که دوسم داره میگه باید برم سرکار و با سربلندی بیام خواستگاری و مادرم این رو قبول نداره

سلام دوست گرامی به سن خودتان و طرف مقابل اشاره نکردید. قطعاً داشتن شغل اولویت بالاتری برای ایشان است. بهتر است یک بازه زمانی مشخص کنید و از او بخواهید طی آن مدت شغلی برای خودش پیدا کند تا بتواند به خواستگاری شما بیاید.

سلام من 11سال ازدواج کردم اوایل ازدواج شوهرمو دوست داشتم تا اینکه بهم خیانت کرد بعد اون ازش متنفر شدم الانم تقریبا هیچ حسی بهش ندارم و ارزوی هر شب و روزم اینه که ازش جدا بشم میشه کمکم کنین که من باید چیکار کنم

سلام دوست گرامی خیانت اتفاق بسیار تلخی است که ضربه سنگینی به افراد وارد می‌کند. برای آسیبی که دیدید متاسفیم. اشاره کردید از او متنفر شدید و می‌خواهید از او جدا شوید، این طبیعی‌ترین واکنش پس از خیانت دیدن است. اما نکته مهمی را فراموش نکنید که برای اینکه آسیب کمتری ببینید، بهتر است علت این خیانت دیدگی را به کمک مشاور کشف کنید. خیانت یک فرآیند است نه یک اتفاق ناگهانی. اگر فرزند دارید نیز فرآیند این جدایی و یا ماندن در زندگی متفاوت خواهد بود. شما می‌توانید ابتدا با مشاوران متخصص رادیوعشق نوبت مشاوره دریافت کنید و سپس برای این زندگی تصمیم مشخصی با کمترین آسیب بگیرید.

سلام ۲۵سالمه با کسی ک همو دوست داریم ۲۷سالشه چهارسالی میشه که همو میشناسیم پنج شیش ماه اول قصدمون دوست معمولی بود ک بعد شش ماه ابراز علاقه کردن و قرار شد بیان همو ببینیم خونواده من به دلایلی مخالفت کردن خونواده من ک پسره سنش کمه و…. ولی ما نتونستیم جدا شیم هنوزم باهمیم قصدش ازدواج بود ولی از دو سال پیش میگه شرایط مالیم جور نیس به ازذواج فکر نکن و اینکه همش میخواد همو ببینیم. و اینکه وابسته هست دوسم داره و معمولا به حرف خونوادشه الان واقعا بلاتکلیفم، نمیدونم چکار کنم ،ایا قصدش بازم ازدواجه یا نه

سلام دوست گرامی 4 سال مدت زمان طولانی است برای شناخت و هدف‌چینی برای ارتباط. خانواده شما مخالف بودند و طرف مقابل نیز دیگر شرایط ازدواج را ندارد و به شما نیز این مساله را عنوان کرده است که شرایطش را ندارد؛ اما سوالی که شما مطرح کردید که آیا قصد ازدواج دارد یا خیر، کمی غیرمنطقی به نظر می‌رسد. بهتر است تکلیف این رابطه را با صحبت منطقی با طرف مقابل روشن کنید و برای برنامه‌ریزی صحیح در این مسیر به مشاور پیش از ازدواج مراجعه کنید.

سلام من حدود چهارسال پیش عاشق یه نفر شدم که فامیلمم هست خودم ۱۹ سالمه و اون ۲۷ سالشه اولین بار من بهش پیام ندادم و اون خودش اومد بهم پیام داد ولی من باهاش دوست نشدم با اینکه خیلی هم دوستش داشتم خلاصه بعد مدت ها بهش پیام دادم و باهم یواش یواش دوست شدیم اون انگار یجورایی میفهمید که دوستش دارم اما بعد گذشت چنروز مامانم فهمید و به خانوادش گفت و گوشی منم ازم گرفت من خیلی ناراحت شدم اونم منو بلاک کرد و همه فامیلا فهمیدن که باهم بودیم کلی پشتمون حرف زدن خلاصه بعد از چنوقت بازهم باهم شروع کردیم به حرف زدن بعضی اوقات از حدش میگذشت و حرف از رابطه میزد،کاری کردکه من اعتراف کنم دوستش دارم ولی خودش همش تاکید داشت که بدردم نمیخوره بعد اون خیلی باهم دعوامون شد و اون تو دعوامون همش میگفت دوستم نداره و بهم میگفت برو و منو بلاک میکرد بارها بار ها دعوامون شد و بعضی موقع ها دو ماه سه ماه از هم خبر نداشتیم اما من بازم دست بردار نبودم همش با پیجای فیک بهش پیام میدادم و هر دفعه اون میفهمید که منم تا اینکه پارسال باز هم باهم دوست شدیم چون من باعث شده بودم که ابرومون بره باهام سرد شده بود وقتی بازم باهام دوست شدیم بهم گفت این اخرین فرصتیه که بهت میدم منم قبول کردم و بهش قول دادم که دیگه هیچ اتفاقی نمیوفته با مرور زمان باهم رفتیم بیرون و باهم خیلی صمیمی شدیم یجورایی که احساس میکردم اونم دوستم داره بعد چنوقت جوری شد که به سرمون زد و باهم رابطه برقرار کردیم خودمم تمایل به این کار داشتم و قبول کردم اما الان تکلیفش با خودش مشخص نیست دوستم داره اینو میدونم اما با دخترای دیگه هم حرف میرنه به من میگه تو با همه فرق داری کاری به اونا نداشته باش منم چون خیلی دوستش دارم با این موضوع کنار اومدم اما میدونم منو دوس داره اما عاشقم نیست و همش بهم میگه تو از من خیلی سر تری من بدرد زندگی تو نمیخورم میگه دوس ندارم تورو وابسته کنم پسری نیست که بخواد بهم دروغ بگه و سرمو کلاه بزاره منم اصلا دوست ندارم از دستش بدم چون واقعا دوسش دارم هر دقیقه جلو چشممه میبینمش نمیخوام مال بقیه بشه میخوام مال من بشه میخوام به دستش بیارم اما نمیدونم واقعا چکار کنم حتی فال هم گرفتم تو فالمون ازدواج نبود فالگیر بهم گفت که بهش نمیرسم اما من دیگه نمیدونم‌ چکار کنم تورو خدا راهنماییم کنین جچدری بدستش بیارم خیلی ازتون ممنونم❤

سلام دوست گرامی پرسش شما طولانی است و امکان پاسخ به آن در سایت وجود ندارد. برای دریافت راهنمایی بیشتر وقت مشاوره دریافت کنید.

سلام من ۴۰ سالمه جدا شدم و یک بچه ۱۲ ساله دارم که با خودمه و با ازدواج مجدد من مشکلی نداره. با آقایی که تا حالا ازدواج نداشتند آشنا شدم که ایشون ۴۸ سالشونه. آدمی هستند به شدت سخت تصمیم می گیرن برای هر موردی. این رابطه یک سال مداوم بود که بعد از اصرار بنده به ازدواج و مخالفت ایشان به دلیل ترس از واکنش اطرافیانشون، من از رابطه اومدم بیرون. اما ایشون نتوانستند منو فراموش کنند و بارها پیام دادند که حداقل دو دوست باقی بمونیم در حد اخوالپرسی که من ازت خبر داشته باشم. من خیلی سرد در حد رفع و رجوع جوابشونو می دم. بارها توضیح دادم بهشون که در سنی نیستی که بخوای به حرف برادر و خواهر توجه کنید عمر می گذره و باید تصمیم بگیری. اما ایشون همچنان ناتوان از تصمیم گیری. ۳ سال از این آشنایی می گذره و می دونم سال‌ها هم بگذره ایشون توان ریسک این تصمیمم نداره و جز من هم با کسی رابطه نخواهد داشت. اینو خیلی خیلی مطمینم. به گفته خودشون هم تنها فرد جدی زندگی شون بودم. من منتظر ایشون نیستم و اگه موقعیت های خوب دیگه ای باشه حتما ازدواج می کنم یعنی وابسته ایشون نیستم در این حال که فرد مقبولی هستند برایم. می خوام بدونم راهی داره ایشونو مجاب کرد برای اقدام به خواستگاری. ما مشکل مالی نداریم هیچ کدام. هر کدام به تنهایی مستقل و راحت هستیم از این بابت. با تشکر از شما

سلام دوست گرامی سخت‌گیری ایشان در ازدواجی که تابحال در این سن، انجام ندادند نیز مشهود است. در رابطه عاطفی امکان ندارد که دونفر بتوانند پس از قطع رابطه صرفاً دوست باقی بمانند و این یک فرار از مسئولیت است که طرف مقابل شما نتوانسته است تصمیم درستی بگیرد و قاطعانه پای تصمیمش بایستد. اشاره کردید شما اصرار به ازدواج دارید، دلیل این اصرار چه بوده است؟ چون شرایط شما با هم یکسان نیست و ترس ایشان از مخالفت‌های اطرافیان نیز طبیعی است. تصمیم‌گیری نیز یک مهارت بسیار مهم است که باید پیش از ازدواج کسب شود، خود ازدواج معجره‌ای برای یادگیری این مهارت نیست. بهتر است شما مرز خودتان را با ایشان مشخص کنید تا ایشان تمایل پیدا کنند تا به عنوان یک کیس جدی به شما فکر کنند. برای دریافت راهنمایی بیشتر نیز میتوانید از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام من ۲۴سالمه و دوست پسرم ۲۱ سالشه، ما رابطه مون خیلی عاشقانه و خوبه بحث ازدواجم همیشه بود بینمون تا جایی که همین تازگیا خانواده ها رو در جریان گذاشتیم و اول یه قرار با مادرم گذاشت و بعدم منو مامانم و اونو مامانش مشکلیم نداشتیم باهم. تا اینکه چند روز پیش گفت پشیمون شده هم نمیخواد ازدواج کنه،هم فاصله سنیمون توی فامیلشون ممکنه باعث حرف و حدیث بشه،در حالیکه اصلا مشخص نیس که من بزرگترم.الان هم تصمیم گرفتیم دوست بمونیم باهم چون خیلی دوسش دارم و نمیتونم کنار بزارمش. حالا میخوام ببینم راهی هست که دوباره کاری کنم متمایل شه به ازدواج؟ خودش میگه تو بهترین گزینه برای ازدواجی و تورو نگیرم مجرد میمونم اونم دوسم داره ولی نمیخواد ازدواج کنه و مسئولیت زندگی رو به عهده بگیره ،میشه بگین چیکار کنم؟

سلام دوست گرامی اختلاف سن در ازدواج در صورتی که خانم بزرگتر باشد، زمانی مشکل ساز می‌شود که آقا نتواند در برابر حرف‌های اطرافیان و فامیل مقاومت کند و به آنها اجازه دخالت بدهد و همچنین سن طرف مقابل شما برای ازدواج بسیار پایین است. اگر تمامی اختلاف شما در اینده به سن ختم شود، این زندگی دوامی نخواهد داشت. اشتباه دیگر شما این بوده که جدایی عاطفی‌تان را انکار کردید و رابطه دوستی‌تان را ادامه دادید. چون روابط عاطفی هیچوقت تبدلی به رابطه دوستی نخواهند شد. روابط رشد می‌کنند و مرحله به مرحله به سمت بالاتری می‌روند نه برعکس. بنابراین بهتر است رابطه خودتان را با ایشان قطع کنید. سن کم او، اختلاف سنی، عدم آمادگی برای ازدواج و… تمامی این نکات می‌تواند رابطه شما را تحت الشعاع خود قرار دهند.

سلام من پنج سال با پسری رفیق هستم ولی اون همیشه یه حرفی میزنه مثلا دستم خالیه منتڟر داداشمم… چند روز پیش حرف ازدواج پیش اومد گفت قسمت دادم گفتم چرا نمیای گفت درامدم کمه میترسم نسازی الان گفته کار داداگاهی داره گفت اون مشکلم حل بشه فردا میام میترسم دروغ گفته باشه میشه راهنماییم کنین من باید چیکار کنم

سلام دوست گرامی به سن خودتان و ایشان اشاره نکردید. 5 سال زمان کمی نیست و مطمئناً در طی این مدت سرمایه‌گذاری زیادی در مورد آینده با ایشان داشتید. ازدواج نیاز به آمادگی‌های روانی، جسمانی، مالی و … داردو به نظر می‌رشد طرف مقابل شما این آمادگی‌ها را ندارد. بنابراین بهتر است در رابطه با این ارتباط بیشتر و عمیق‌تر تامل کنید. برای دریافت راهنمایی بیشتر از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام من ۱۹سالم و نزدیک به ۱سال ونیم باپسری دوستم وبه گفته خودش به دلایل مالی نمیتونه بیادجلو واگه پول داشته باش یه خونه بگیره کار تموم اوایل دوستیمون میگفت اهل ازدواج نیست و ۲۳سالش ومیگه زود من نمیدونم باید چیکارکنم

سلام دوست گرامی سن یکی از ملاک‌هایی است که باید پیش از ازدواج در زوجین بررسی شود تا اگر هنوز آمادگی پذیرش زندگی مشترک را ندارند، به آنها این تذکر داده شود. با این مقدار اطلاعات که اشاره کردید، نمی‌توان نظر قطعی داد اما آنچه که واضح است عدم آمادگی طرف‌مقابل برای ازدواج است. تهیه خانه در این شرایط اقتصادی و بدون حمایت والدین به این زودی اتفاق نمی‌افتد. آنچه تحت کنترل شماست این است که هدف خودتان را در رابطه مشخص کنید که خودتان چه می‌خواهید و چندوقت می‌توانید به او و رابطه زمان بدهید؟

سلام خسته نباشید من دختری 20 ساله هستم ک مدت 7 ماهه با عاقایی 30 ساله به صورت مجازی اشنا شدم و چن وقت به صورت تلفنی چت در ارتباط بودیم تحصیل کرده و وضع مالی بسیار مناسب ایشون مادرشون فوت کرده و پدرشون دوباره ازدواج کرده ایشون اوایل چن باری راجب ازدواج حرف زده بودن و اینکه اشنا شیم و ازدواج کنیم دیروزم اولین قرارمون بود اما چند وقتیه راجب ازدواج حرف نمیزنن و منم ک راجب ازدواج میگم تقریبا میگه راجبش حرف نزنم بعد قرارم بهش گفتم میخام ازدواج کنم گفت باشه خدافز ولی بازم بعدش زنگ زد ک میخامت دوس دارم مال من بمونی اما از ازدواج چیزی نمیگه میترسم خاستگارامو بخاطرش رد کنم بعد یه مدت ولم کنه و دیگه نتونم ازدواج کنم اینم بگم ک به شدت به ایشون علاقه دارم و ایشونم به من

سلام دوست گرامی نکته اولی که جلب توجه می‌کند فاصله سنی 10 ساله شما دونفر است که باید بیشتر بررسی شود. هر فردی در ارتباط موظف است و باید هدف خودش را مشخص کند. اگر ایشان هیچ حرفی از ازدواج نمی‌زند، باید دلیل آن را بدانید. یعنی آیا به زمان بیشتری نیاز دارد و یا هدف دیگری از این ارتباط درنظر دارد؟ وقتی شما به ایشان گفتید می‌خواهید ازدواج کنید به راحتی از شما خداحافظی کردند و این انتخاب با شماست که بخواهید روی این فرد سرمایه‌گذاری بیشتری داشته باشید یا خیر.

سلام عاشق یه پسر هستم و به مدت دوسال هست ک باهم آشنا شدیم.اول رابطه ی خیلی عادی بود ولی بعدش به یه عشق واقعی تبدیل شد و شش ماه اول بود که ازم خواستگاری کرد ولی پدر و مادرم راضی نبودند این اتفاق چند بار افتاد ولی به دلیل اینکه این پسر با یه کار احمقانه باعث شد ک اعتماد پدر و مادرم به طور کامل نسبت به اون از بین برود و از اون روز به بعد پسر هیچ اقدامی نکرد و هرچی هم بهش میگویم فقط جواب او به من این است که صبر داشته باش و منم از این صبر خسته شدم ولی واقعا دوسش دارم و نمیتونم ازش دست بکشم و می‌ترسم با تموم کردن رابطه او مال دیگری شود لطفا راهنماییم کنید.

سلام دوست گرامی سن خودتان و طرف مقابل را اشاره نکردید و اینکه ایشان چه اقدامی انجام داد که خانواده شما دیگر به او اعتماد ندارد؟ اشاره کردیدد قبل از آن اتفاق نیز پدر و مادر شما راضی به ازدواج نبودند، پس بهتر است دلایل مخالفت خانواده را کاملا بررسی کنید و سپس برای صبر کردن یا نکردن در این رابطه تصمیم بگیرید. برای بررسی بیشتر نیز می‌توانید از رادیوعشق، وقت مشاوره تلفنی یا آنلاین دریافت کنید.

سلام وقت بخیردختری هستم 26 ساله بایه آقایی آشناشدم که دوسال ازخودم بزرگترهستن ایشون روانشناس هستن خواستم اگرمیشه راجب مزایاومعایب این شغل برام یک نفرتوضیحی بده من وایشون حدودیکسالی میشه که همدیگه رودوست داریم وتنهارابطه آشنایی منوایشون روفقط خانوادشون درجریان هستن وخانواده من خبرندارن هنوزمن واین آقاتوی یک مکان مذهبی آشناشدیم وقصدمون هم ازدواج هست طی شرایطی که پیش آمدنشدکه خانواده هاباهم آشنابشن واین مشکل بیشترازسمت من بودکه یک مقدارمشکل مالی توخانوادم بودویه بلاتکلیفی توخانواده من وجودداشت که من این مشکل وبلاتکلیفی روباایشون درمیان گزاشتم وازشون فرصت خواستم که یک مدت صبرکنن وبعدباخانواده من صحبت کنن تواین مدت ایشون هم قبول کردن تواین مدتی که من ازایشون فرصت خواسته بودم ایشون ازمن خواسته هایی داشتن که بیشترمنوببینن وبامن آشنابشن البته یک مدت من خواسته ایشون روردمیکردم چون یک مقدارمیترسیدم واطمینانی اول نداشتم که بعدهاچه اتفاقی رخ میده یک مدت باهم بیرون میرفتیم کافی شاپ وپارک و…ومن روزبه روزازایشون خوشم میومدتااین که یکبارمنو بوسیدومن ترسیدم وهمش فکرمیکردم منوازروی حوس بوسیده ولی خودش این اطمینان روبه من دادکه این ازروی علاقش بوده ونه چیزه دیگه چون اون خودش اعتقادداشت که خودش هم خواهرداره وباآبروی من بازی نمیکنه وقصدبوسیدنش هم فقط ازروی علاقه هست یه مدت که گذشت این بوسیدن های ایشون پیشرفت کردتبدیل شدبه لمس کردن بدنم هربارهم توجیحش این بودکه ازروی علاقه ودوست داشتن این کاررومیکنه منم ازاین کارهاش خیلی میترسیدم سعی میکردم بیشتربهانه بیارم براش تاکمترمنولمس کنه نمیتونستمم ازش جدابشم اون موقع پای عشق وعلاقه خودمم درمیان بودکه بهش علاقه مند شده بودم تااین که یک روزکه برای گردش باهم رفته بودیم ایشون منوباخودش به جایی بردکه خیلی خلوت بودوگهگداری نگهبان به اونجاسرمیزدوانجاشروع کردبه کارهای خودش ادامه دادن که ازنظرخودش ازروی عشق وعلاقه هست بعدازمدتی من احساس ترسموبراش بیان کردم که منوبه اونجامیبری من میترسم والتماسش کردم که منوبه اونجانبره ولی ایشون مخالفت کردنوگفتن که من تورواونجامیبرموتوهم ازهیچی نترس من خودم پشتت هستم ونمیزارم هیچ اتفاقی بیوفته باراخرکه باهم بیرون رفتیم بازهمان کارخودش روکردولی بازم به منن میگفت که ازروی عشق وعلاقش هست ولی هیچوقت به این فکرنمیکردکه منم ازاین کارش عزیت میشم همیشه هم ازخدامیخواستم که چی میشه یه مدت منولمس نکنه تابعدازازدواج ولی نمیدونم شایدخدابه حرفم گوش کرده بود که روزآخرکه باهم بودیم دوباره منوبه همانجابردولی اون بارنتونست کاری کنه چون نگهبان سررسیدوبرای این که من به دست اون نگهبان نیوفتم خودش منوفراری داد یه چنددقیقه ای من برای خودم توخیابان چرخ میزدم که به من زنگ زدکه کجاهستم که بیاددنبالم منوبرسونه خانه اون روزبعدازدعوایی که کرده بودمنوسریع رساندخانه من هم انقدرترسیده بودم که تایک ماه کلاازخانه بیرون نمیرفتم وحتی جواب تلفن هاشم نمیدادم یجورایی ازکاراش هم دلخوربودم وهم میترسیدم پاموتوکوچه وخیابان بزارم تااین که یک روزبه من پیام دادکه باخانوادش سرمن وقهرکردن من بحثش شده وازخانه قهرکرده منم چون دلم نمی خواست مشکلی ازطرف من برای جدایی اون ازخانوادباشه جواب پیامش رودادم وعلت این که پاسخگوی تلفن هاشم نبودبهش گفتم که من احساس گناه میکنم ازلمس شدن وازاون شب به بعدهیچ خواب وخوراکی نداشتم ولی دلایل من برای اون هیچ فایده ای نداشت وجوابش هم این بودکه هرکاری کردم ازروی عشقوعلاقم کردم واین که خیلی ازدخترپسرهاتواین جامعه ماتواین پارک هاازاین کارهاانجام میدن واین که شماسطح تفکراتت قدیمیه سعی کن بروزش کنی ودوباره این که یه قراری بزاریم دوباره باهم بریم بیرون ودیگه قول میده دیگه این عشق وعلاقه روبرای بعدازازدواج بزاره اونطوری که من دوست داشتم باشه ولی این مدت اصلاهرکاری کردیم نشدباهم بیرون بریم تواون مدتی هم که من باهاشون قهربودم مشکل خانواده من حل شدوایشونم ازاین موضوع باخبرشدن وبه خانوادشون اعلام کردن ولی باوجوداین بیماری کروناکه بوجودآمده این مدت حتی نتونستیم باهم بیرون بریم چون نه ازسمت من مقدوربودنه ازسمت ایشون این مدت هم من وایشون ازطریق فزای مجازی وتلفن درارتباط بودیم ومنتظریم این بیماری تمام بشه وتکلیف هردوی مامشخص بشه تواین مدت منوایشون بیشترباهم دردودل میکردیمومن بیشترحرف های دلموبراش میزدم تااین که یک روزبه من گفت که من خاله زنک هستم واینجورحرف های من خوشش نمیادویه دوروزحتی جواب تلفن های منونمیدادچنباربراش پیام دادم وازش عضرخواهی کردم تادوباره جواب من رودادومن به ایشون گفتم که من دیگه غلط بکنم که حرف های خاله زنک برای شمابزنم که به من گفت که روی من خیلی حساس هست ومن حق ندارم به خودم بدوبیراه بگم یه مدت گزشت ومن اعصابم خوردبودسراین شرایط ومن سعی کردم کمترپیامی بدم وبحثی پیش نیادکه بی احترامی صورت بگیره تواین مدت غرغرکردناش شروع شدکه چرانمیتونه منوببینه وهمش تقصیرمنه من خودموازاون دریق میکنم دوباره به مدت یک هفته ای من هرچی پیام میدادم زنگ میزدمجوابمونمیدادتابعدازیک هفته جوابمودادوبهم گفت که چون توخاله زنک هستی وخودتوازمن دریق میکنی وافکارت قدیمی هست من تنبیهت کردمجوابتونمی دادم منم یخورده دلخوربودم ازرفتارش بجای این که به ایشون بگم به خودم گفتم وایشون منوبلاک کردن به عنوان تنبیه چون به خودم احانت کردم وازقرارمعلوم هم این مدت قراره برای من خاستگاربیادولی این موضوع روبه ایشون گفتم که درجواب به من گفتن لطفاردشون کنیدومن تکلیف خاستگاری روروشن میکنم الان هم جواب من روهم نمیدن شخصی که این همه دلتنگ من میشدونگران بودکه روزی بهش پیام نمیدادم ویاجواب نمیدادم ویه دلخوری که دارم این هست که من این مدت حالم خوب نبودواحتیاج به کمک داشتم وهرچی به ایشون زنگ زدم جواب من روهم ندادن تواوج بیماری واین برای من یخورده شک برانگیز شده که قبلاکه مریض میشدم 100باربهم زنگ میزدیاپیام میدادبرای جویاشدن حالم الانم واقعانمیدونم چکارکنم چون واقعادوسش دارم وحتی نمیدونم چه تصمیمی بگیرم که درست باشه وچه رفتاری بکنم؟ حتی یبارازش پرسیدم چرااین کاربامن میکنه گفت من فقط باتوبی رحمم؟اصلامعنی این رفتاررونمیفهمم

سلام دوست گرامی پرسش شما بسیار طولانی است و امکان پاسخ آن در سایت وجود ندارد. لطفاً نوبت مشاوره دریافت کنید.

با سلام و خسته نباشید. دختری هستم ۳۹ ساله. ۹ سال پیش با پسری آشنا شدم و علیرغم اینکه به گفته خودش اهل ازدواج نبود پس از دو سال در حالیکه به شدت عاشقم بود از من خواستگاری کرد تا مبادا با قبول خواستگار جدی دیگر مرا از دست بدهد. بعد از آن انگار دوباره ترس از ازدواج مانع پیشرفت قصیه شد و من به شدت تحت فشار خانواده به او فشار اوردم تا اقدامی کند او هم نمیتوانست تصمیم بگیرد و مرتب بحثمان میشد. نهایتا من باشون قطع رابطه کردم و دو سال همدیگر را ندیدیم. ولی نتوانستم فراموشش کنم و دوباره وارد رابطه شدیم. ولی دیگر هیچ وقت مثل قبل با من رفتار نکرد و به شدت احساس میکنم علاقه اش به من کم شده. تا اکنون بارها قهر و اشتی کردیم ولی من نمیدانم چگونه میشود رابطه مان دوباره مثل قبل عاشقانه شود و دوباره به ازدواج فکر کند. در اینهمه سال هرگز دیگر راجع به ازدواج صحبت نکردیم. من کاملا بلاتکلیف هستم. نمیدانم در این شرایط درست است که حرف دلم را به او بزنم و بگویم که چقدر دوست دارم با او زندگی کنم یا نه. ممنون از وقتی که میگذارید و پاسحی که میدهید.

سلام دوست گرامی بلانکلیف شما به این علت است که روی تصمیمی که گرفتید پایبند و متعهد نبوده اید. تکلیف شما دست خودتان است نه او. رابطه ای که بارها به قهر و بحث می رسد و حتی قطع می شود نیاز به بررسی بیشتر دارد که چه مشکلی بین شما وجود دارد که باعث میشود اینگونه رابطه به سرانجامی نرسد. برای ازدواج هم هیچ وقت با زور و پافشاری نمی توان به نتیجه درست رسید. به زمانی که برای این رابطه گذاشته اید، دقت کنید. زمان به عقب برنمی گردد. برای بررسی بیشتر رابطه تان لطفا از مشاوران رادیو عشق وقت مشاوره تلفنی یا آنلاین دریافت کنید.

با سلام . من با یک پسر دوست شدم اول دوستی مون منو برای ازدواج نمیخواست ولی الان که 4سال خورده ایی باهم هستیم تصمیم گرفته برای ازدواج میگه برای ازدواج میخوامت و منو به خونوادش معرفی کرده منم دوس پسرم به خونوادم معرفی کردم میگه فعلا دست بالم تنگه و یکم کار دارم کارام انجام بدم میام حالا نمیدونم راست میگه یا دروغ . چند باری هم گفتم خاستگار دارم میگه من خوشبختی تو میخوام میگه اگه یکی هست که شرایط زندگیش خوبه وزمالیش مالیش خوبه مخصوصا عشق به تو داشته باش که نتونه یک لحظه مثل من ناراحتی تو نبینه ازدواج کن . میگه من بمیرم تو رو ناراحت نبینم میگه اگه شرایط خودم رو به راه بشه خودم از خدام هست که بیام خواستگاری میگه ولی چه میشه کرد باید بسوزیم بسازیم. تورو خدا راهنمایی کنید منو میخوام بدونم قصدش واقعا با این حرفاش خواستگاری هست یا نه .

سلام دوست گرامی مسائل مالی پیش از ازدواج یکی از دلایلی است که باعث میشود پسرها از ازدواج صرف نظر کنند و یا برای انجام آن دچار اضطراب شوند. اما این تنها دلیل نیست. آیا طی مدت 4 سال آشنایی ایشان مقدمات رسیدن به منابع مالی و افزایش سرمایه خود انجام داده اند؟ شما باید تصمیم قاطعانه ای بگیرید. اما پیش از آن حتماً از مشاوران رادیو عشق وقت مشاوره تلفنی و یا آنلاین بهره مند شوید.

سلام، من دختر 23ساله هستم، از 16سالگی تا 21سالگیم دختر فوق العاده شیطونی بودم و جوری ک همه ی شهر منو با این خصوصیت میشناختن با تموم دختر و پسرا در ارتباط بودم و دوستای زیادی داشتم، تا اینکه یهو تصمیم گرفتم همه رو کنار بذارم، به جرات 1سال تموم من باهیچ کس جز خانواده و فامیل در ارتباط نبودم و جواب هیچ کسو نمیدادم، تا اینکه تو اینستا پسر همسایمون بهم پیشنهاد قرار ملاقات داد، انگار بار اولم بود ک با کسی قرار میذاشتم! اینقدر مضطرب بودم! اون با هدف ازدواج ازم درخواست دوستی کرد منم ازش خوشم اومد و خلاصه 10بهمن 98 باهم دوست شدیم،با ینکه دورا دور منو میشناخت ولی واسش گفتم ک من 1سال باهیچکس نبودم حتی دختر و الان نمیخوام الکی وارد رابطه بشم و اون بهم اطمینان داد ک هدفش ازدواج، 4روز پیش بهش گفتم یا بیا خاستگاریم یا اینکه این رابطه رو تموم کنیم چون من دارم وابستت میشم، گفت من قصد ازدواج ندارم و هاشا کرد حرفی ک زده بود! گفت ولی میخوام تا اخر عمرم باهات باشم و از ایران ببرمت! منم گفتم من خانواده دارم تو جوب ک بزرگ نشدم نمیتونم بدون اجازه خانوادم بیام گفت میام باهاشون حرف میزنم! من گفتم خانوادم قبول نمیکنن، پس بیا تموم کنیم هی اصرار کرد ب موندنم ولی من بلاکش کردم:/ و تو اینستا کارایی کردم(مثل فالو کردن پسرا و عکس و دابسمش گذاشتن ابراز علاقه ب یه آقای سلبریتی)ک دوست نداره اونم همین کارو کرد:/ من بلاکش کردم ولی با پیج فیک همدیگرو میبینیم! ولی من خیلی بهش فکر میکنم میدونم اونم منو خیلی دوست داره، ب نظرتون باید چیکار کنم؟! الان تو این وضعیت کرونا همش باید خونه باشم و با کسی در ارتباط نباشم و از کارم بیکار شدم کاری جز فکر کردن بهش نمیتونم انجام بدم دارم دیوونه میشم! تازه من این همه تنها بودم یهو ک وارد ی رابطه شدم وابستگی و احساس عجیبی واسم پیش اومده، من قبلنا نمیتونستم نیم ساعت تنهایی تحمل کنم واسه همین دوست و رفیق زیاد داشتم ولی 1ساااال تنهایی تحمل کردم الان نمیدونم چیکار کردم با خودم حسابی گیج شدم باید چیکار کنم😞

سلام دوست گرامی تغییر رفتار و تصمیم های ناگهانی در شما باید بررسی شود که به چه علت ناگهان تصمیم گرفتید 1 سال با هیچکسی ارتباط برقرار نکنید. در مورد رابطه عاطفی طرف مقابل واضح و شفاف موضع خود را درباره آینده بیان کرده است. شیوه چک کردن های شما و یا رفتارهایی که حسادت او را برانگیزد اصلا رفتار صحیحی نیست. قبل از هرگونه تصمیم جدی با مشاوره خود در رادیو عشق وقت مشاوره تلفنی و یا آنلاین دریافت کنید.

سلام من یک دختر۱۹ سالم و حدود ۱۰ ماهه با یک پسر ۳۲ساله دوس شدم و هم دیگرو دوست داریم و خیلی داره کار و تلاش میکنه روزای اول میگفت من ی دادگاه دارم باید اون حل بشه بعد پا پیش میزارم ولی بعد چند ماه خونوادم از موضوع دوستی مون باخبر شدن و من گفتم زودتر ازدواج کنیم اونم هر بار میگفت ۱ماه دیگه میام خواستگاری اما هر بار ی مشکلی پیش میومد براش (یک مشکل دادگاهی داره)حالام هرچی میگم اگه دادگاهتو کنار من حل کنی چی میشه میگه نمیخوام بعدا تو فامیل بگن شوهرت دادگاه داره و از این حرفا بهش میگم خب بیا نشون شیم لااقل میگ باشه بعدا حرف میزنیم حتی چن وقته دارم بهش میگم خواستگار دارم و ممکنه مامانم عروسم کنه میگه دستم بسته س ولی حدودا ی ماه پیش بهم گفت با مامانم راجبت حرف زدم و اونم گفته بعد دادگات همین باشه حالا راست و دروغش رو نمیدونم اینم بگم که قبل دوستیمون ، روزای اول آشناییمون تو هر جمعی ک بودیم میگف من ازدواج نمیکنم اما الان خیلی وقته این حرفو نمیزنه حتی گفت ب مامانم ک گفتم تورو میخوام مامانم گفته تو که همش از ازدواج فراری بودی چیشده میخوای ازدواج کنی الان واقعا گیر کردم خسته شدم از اینجوری زندگی کردن اما راضی نمیشه ب ازدواج چیکارکنم؟؟؟

سلام بهتره ازشون بخواهید برای وقتی که شرایطش برای ازدواج فراهم میشه یه زمانی تعیین کنه. و تا اون زمان دیگه شما درخواست مستقیم و فشاری برای ازدواج نداشته باشین و روی جنبه‌های مثبت رابطه‌تون کار کنید. بعد از این زمان اگر اقدام جدی نکردن باید سطح رابطه رو کمی کاهش بدین. دوره جذب عشق از آشنایی تا ازدواج میتونه بهتون کمک کنه.

سلام،دختری هستم ۲۰ ساله همیشه دوس داشتم تو سن کم ازدواج کنم خانوادمم بهم میگن با یکی باش که بعدها به ازدواج ختم بشه,۴ ساله با پسری دوستم قرار اولمون حرف از ازدواج و تعهد زد که اگه باهاش باشم روزای خوبی داریم. ولی من ترس داشتم اوایل دوستیمون همش دعوا بود چندماه کات میکردیم باز برمیگشت سمتم..خلاصه طی چندسال اخیر که رابطمون جدی شد هر چند ماه یه بار بهم میگه وابستم نشو من یه روزی میرم من اخلاقم خوب نیست نمیتونیم زیر یه سقف بریم از جهتی ام پدرشو تو سن کم از دست داده و ضربه روحی بدی خورده بهم میگفن برو با یکی که بابا داشته باشه ازدواج کن. خانوادشونم سطح متوسط مذهبی عشق مامانشم هست طی یه اتفاق بدی متاسفانه مادرشون منو دیدن بهم ریختن.. مادرش بهش گفته بود ولم کنه ولی اینکارو نکرد.میدونم دوستم داره چیکار کنم دلش راضی به ازدواج بشه؟

سلام موضوعی که مطرح کردین خیلی مهمه و باید جدی گرفته بشه. ایشون بارها تاکید کرده که قصد ازدواج نداره و از شما می‌خواد وابسته نشین. باید این صحبت‌ها رو جدی بگیرید. ضمن اینکه الان مخالفت مادرش هم مطرح شده. پیشنهاد می‌کنم با سیستم مشاوره تلفنی صحبت کنید.

سلام من یک مدت کوتاه با همکارم رابطه داشتم قبل از شروع رابطه دوستش داشتم وقتی بهم رسیدیم رفتاراش عجیب بود مرتب میگفت من لیاقتت ندارم ۱ بار به بهونه مشکلاتش ۱ هفته از من فاصله گرفت و دوباره برگشت و بعد از ۲ روز دوباره به خاطر این که من از دستش عصبانی بودم گفتم به تو چ دوباره رفت میگفت دوستم داره ولی خب مرتب میدیدم با بقیه دخترا تو محیط کار صحبت میکنه میگفت تو حساسی این اصلا جدی نیست .خیلی سردرگمم نمیدونم واقعا عاشقم بوده یا دروغ گفته برمیگرده دوباره یا نه

سلام مهم نیست که اون واقعا دوستتون داشته یا نه چون در هر صورت رابطه برای شما راضی‌کننده نبوده و هروقت می‌خواسته می‌رفته و دوباره برمی‌گشته. بنابراین بهتره به جای خواسته‌ها و علایق ایشون، به خواسته خودتون توجه کنید. شما از یه رابطه چی می‌خواهید؟ آیا چنین رابطه‌ای براتون راضی کننده است؟ کنترل زندگی‌تون رو دست خودتون بگیرید.

با سلام من حدود ۶سال و نیمه با یه آقای مطلقه به نیت ازدواج دوست شدیم ومنو به خونوادش معرفی کرده ولی هیچ تلاشی برای اومدن خواستگاری نکرده و هربار که ازش میخوام بهونه بچش و شرایط اقتصادی رو میاره سوالم اینه که چکار تشویق و ترغیبش کنم که بیاد خواستگاریم چون واقعا خسته شدم از بلاتکلیفی

با سلام دختری ۴۵ ساله هستم که بیش از یکسال و نیم است که با مردی جهت ازدواج آشنا شدم و یکبار هم بدون حضور خانواده اش به خواستگاری ام آمد و متاسفانه خانواده اش مخالف این ازدواج هستند ولی خودش مصر است و می گوید به من فرصت بده. تا کی به او فرصت بدهم؟ لازم به ذکر است که بنده هیچ سابقه ازدواجی نداشته ام، تحصیلاتم دکتراست و استاد دانشگاه هستم و چهره زیبایی هم دارم و طرف مقابلم فوق لیسانس است و یکبار ازدواج کرده و جدا شده و دو فرزند دارد که مستقل هستند. چهره اش هم خیلی معمولی است. لطفا مرا راهنمایی بفرمائید. سپاسگزارم

سلام دوست گرامی خواستکار شما می بایست در این سن دارای استقلال تصمیم گیری یاشند اما اینکه بعد از یکبار ازدواج و داشتن فرزند هنوز هم توان مدیریت خانواده را ندارند مشکل ار وابستگی ایشان هست. نهاینا به ایشان یک ماه زمان بدهید و در صدرت عدم تغییر نظر خانواده ادامه ندهید

سلام دختری هستم ۲۷ ساله ،۶ ماهه با پسری در ارتباط هستم که از همان اول قصد هر دومون ازدواج بود ،قرار بود بعد از اتمام سربازی به خواستگاری بیاید و الان که کمتر از یکماه به اتمام سربازیش باقی مونده چند روزی سرد شده و دیر جوابم رو میده و دلیلش رو که خواستم گفت تو با رفتارات باعث سردی من شدی و من چون دیدم رفتارش تغییر کرده باهاش کات کردم و شمارش رو حذف کردم بعد از یک روز پیام داد که کسی اومده تو زندگیت و من جواب دادم نه ولی تو پشتمو خالی کرد و اون گفت که طرز فکرت اینطوره و من هم گفتم نه رفتارت اینو نشون میده و دیگه پیامی نداد و من هم ندادم، هر دومون شماره ی همدیگرو حذف کردیم ، الان ۵ روزه که با هم ارتباطی نداریم ،میخوام بدونم آیا اون برمیگرده؟ و اینکه من چه کاری باید بکنم ،چون میخواستم بترسه از رفتنم و این ماه که تموم شد حتما خواستگاری بیاد اینکارو کردم

سلام دوست گرامی شاید بهتر بود برای اقدام ایشان جهت خواستگاری، با سیاست و منطق بیشتری رفتار میکردید اینکه بخاطر اینکه بیان خواستگاری، رابطه را کات کردید کمی غیر منطقی هست بهرحال باید منتظر باشید تا ایشون مجدد به شما پیام بدن و انوقت برای ادامه رابطه تصمیم بگیرید

سلام.من دختری۲۵ساله هستم.بااقایی حدود۲ساله ارتباط دارم وایشون بهمراه خانوادش۴باربرای خاستگاری اومدن.ماتهران ایشون متولدوبزرگ شده ایلام هستن.برای کاربه تهران اومدن.حدود۵ساله.مادرمن بسیارسختگیری میکنن که تورومیبرن شهرخودشون.واجازه وصلت رونمیدن.این آقاهم گفتن حداقل تا۱۰سال دیگه نمیرم ولی تعهدنمیدم اگرتهران کاروپول باشه برای چی برم؟مادراین آقاهم اطمینان میدن که پسرشون جایی نمیرن.نمیدونم چیکارکنم حساسیت های مادرم من روهم حساس کرده ازطرفی من تک فرزندم.به این اقاازهمه لحاظ اطمینان دارم

دوست عزیز سلام

هم احساس شما قابل درکه و هم نگرانی‌های مادرتون. همیشه در این موارد بهترین راهکار مراجعه به روان‌شناس متخصص و آموزش دیده در حوزه مشاوره پیش از ازدواج هست. روان‌شناس بعد از بررسی کامل، به شما کمک می‌کنند که اگر این ازدواج براتون مناسب هست، چطور خانوادتون رو راضی کنید و در صورت امکان و نیاز، از مادرتون دعوت می‌کنند در جلسه حضور داشته باشند و مساله رو اینطوری حل و فصل کنند.

سلام. مرسی از سایت خوبتون. راستش واقعا به کمکتون احتیاج دارم، من با کسی در ارتباطم که واقعا بهم علاقه داریم و همدیگه رو دوس داریم، ایشون قرار بود با پدرشون صحبت کنن که همه چیز رسمی پیش بره، اما از طرفی هی این موضوعو به عقب میندازن و منم اگر اعتراضی کنم میگن تو منو درک نمیکنی من هنوز شرایطش پیش نیومده که با پدرم صحبت کنم. از طرفی منم خواستگارای خودمو دارم و به تازگی یه خواستگار برام اومده که از هر نظری ایده آله،نمیدونم باید به امید کسی بشینم که دوستش دارم و یا صرفا با منطق پیش برم و به احساساتم توجهی نداشته باشم و خواستگارمو انتخاب کنم.

خانم نوبخت, [06.08.19 10:36] [In reply to خانم نوبخت] دوست عزیز سلام

اول از همه اینکه شما می‌تونید به فرد مقابلتون چنین جملاتی رو با زبان خودتون بگید: “من متوجه هستم که تو بهتر می‌دونی چه زمانی برای مطرح کردن این موضوع با خانواده مناسبه، اما این رابطه بلاتکلیف من رو اذیت می‌کنه. با توجه به شناختت از وضعیتی که داری، به من بگو که من تا چه زمانی باید صبر کنم”. سعی کنید در گفتن این حرف‌ها آرامش خودتون رو تا اونجایی که می‌تونید حفظ کنید. اجازه بدید که به حرف شما فکر کنه و بهتون جواب بده. اما در مورد موضوع خواستگار دوم؛ این انتخاب با شماست که چه کاری در این زمان بهتره. شما می‌تونید با منطقتون جلو برید و این خواستگار رو انتخاب کنید یا به خاطر علاقه و احساسی که دارید، منتظر جواب فرد قبلی باشید. اما یادتون باشه، ازدواج موفق، ازدواجی هست که هر دوی این موارد با هم باشه.

سلام و وقت بخیر دختری 25 ساله هستم. حدود 5 ماهه که به‌صورت مجازی با یک آقای 30 ساله از شهر دیگه آشنا شدم، کم کم رابطه مون جدی شد. اوایل قرار بود بیان همو ببینیم اما نشد، آقای بسیار مقید و مذهبی هستن. قصدشون هم از رابطه جدی و ازدواج هست. شناخت خوبی هم از هم داریم توی این مدت. ایشون از من برای خانواده شون گفتن . اما الان من واقعا موندم چجوری مسئله ی رابطه ی مجازی، و خواستگاری ایشون رو به خانواده م بگم. چون میدونم دید جالبی نسبت به این قضیه ندارن ممنون میشم منو راهنمایی کنین. مرسی

سلام دوست گرامی بهرحال باید خانواده شما در جریان روند اشنایی شما باشند و چه بهتر که صادقانه این موضوع مطرح شود اما اگر احیانا جبهه گبری های بی مورد وجود دارد با خواستگارتان هماهنگ کنید و نحوه اشنایی را به نوع دیگری غیر از مجازی اعلام کنید

سلام با تشکر از مطالب خوب و اموزنده ای که در سایت قرار دادید. من ۲۱ ساله هستم و مدتی هست که با فردی اشنا شدم حدود ۲ ماه . ایشون 30ساله هستن فرد بسیار تلاش گر متعهد به کار هستن و حدود ۱۲ساعت در روز کار انجام میدن.و ما خیلی کم باهم در ارتباط هستیم به خاطر شرایط کاریشون.اما ایشون خیلی به من علاقه پیدا کردن اینجوری خودشون میگن ولی رفتارشون چیز دیگه ای رو نشون میده و من فک میکنم بخاطر مشغله ی کاری دارن اینجوری هستن. اما خب واقعا قصدشون از رابطه رو نمیدونم . راجب اینده و اینکه چه قد دلشون میخواد من کنارشون باشم صحبت میکنن و یکبار هم ازم پرسید که اگه ما خیلی عاشق هم بشیم من حاضر میشم باهاش ازدواج کنم یا نه. یکم احساسی برخورد میکنن و من به شک میوفتم که حرفاشون راسته یا دروغ !!!! من هم تا حدودی به ایشون علاقه دارم اما نه اونقدری که اون میگه.چون واقعا ما زمان زیادی در روز باهم ارتباط نداریم. اما خب بیشتر ایده عال هایی که من از همسر ایندم دارم ایشون دارن و به ازدواج باهاشون فک میکنم ولی خب نمیدونم قصدشون چیه و چی میخوان از رابطه با من . میخواستم اگه میشه منو راهنمایی کنید و نظرتون رو راجب یه همچین رابطه ایی بدین.

سلام دوست گرامی ابتدا لازم هست که خیلی واقع بینانه رابطه و ایشان را بررسی کنید و سپس از قاطعانه ایشان بخواهید که هدفشان از ارتباط و بودن با شما رو مشخص کنند.بگید بهرحال باید رابطه هدف داشته باشه و این هدف در یک بازه زمانی انجام شود.اگر به هردلیلی از جمله مشغله کاری و…از پاسخ دادن به این دو سوال طفره رفتند بهتر هست خودتان را بیشتر درگیر این رابطه نکنید

سلام ماالان یه ساله باهم درارتبادیم از اولم گفته میخوامت به خانوادشم معرفیم کرده.ولی راهمون دوره.حالا مه من حالیم میشه داداشم ناراضیه مامانمم میترسه که منو برداری بری.باخانوادش دعواش شده بلند شده میگه من میخوام برم قطر دیگه هم برنمیگردم.دیروز دعوای بدی داشتیم سر همین خوتستن من.من میگفتم چرا اینکارارو میکنی مگه من تاحالا به حرفات گوش ندادم.بااین همه له کردن عغرور من من چیکارش کنم؟

سلام وقت بخیر من دختری ۲۶ ساله هستم که ۵۰روزه از یه رابطه ۷ماهه خارج شدم به خواست خودم چون فهمیدم یه دروغگوی متاهل بوده خیلی اذیت شدم تا الان کمی حالم بهتره.چند روز بعد تموم شدن رابطم دو مورد خاستگار خیلی خوب برام پیش اومد خاستگار دومی همه جوره خوب و موجه هستن و یه بار خاستگاری انجام شده و مرحله بعدی رو هفته آینده میان.اما من امروز از یه آقای شاعر خاستگاری کردم چون یه کم روشون شناخت داشتم عاشقش نیستم ولی مورد علاقم هستن ایشونم در کمال ادب و احترام و دعای خیر گفتن از اینکه بهم محبت دارید و احساستونو بیان کردید ممنون ولی فعلا قصدی ندارم برای ازدواج حتی دوباره مطرحش کردم که فقط دعام کردن.حالا منطق و احساس درست چیه؟اینکه بذارم همون خاستگاری روند خودشو طی کنه یا صبر کنم برای اون آقای شاعر؟یکی رو من میخوام یکی دیگم منو میخواد البته این خواستن در حد عاشقی نیس چون همه چیز سنتی پیش میره و من هیچ احساس خاصی ندارم چون فقط یه بار دیدمش و ظاهرا خوب و موجه بودن.عاقلانه اقدام کنم یا بااحساسم؟اما خب میترسم خاستگارای بعدی وجود نداشته باشن یا اصلا دیگه باب میل من کسی نیاد.الان هفته دیگه مرحله دوم خاستگاریه

سلام دوست گرامی ابتدا ایده ال های خودتان و هدفتون از ازدواج رو بنویسید تا متوجه بشید دقیقا دنبال چه چیزی و چه کسی هستید؟ سپس ویژگی های شناختی این دو نفر رو بنویسید و با لیست خودتان مقایسه کنید.ببینید کدام یک به ایده ال های شما نزدیکتر هستند. اینکه یک نفر فقط گفته که فعلا قصدی ندارد اصلا دلیلی برای ماندن شما در یک رابطه یکطرفه نیست بهتر هست منطقی باشید و بیشتر روی شخصی که پیگیر هست وقت بگذارید

با سلام و خسته نباشید. ۴ سال با دوست پسرمم دوستم جوری که با خنده هم میخندیم و با گریه گریه میکنیم ولی خانواده من که فعلا به کنار، خانواده اون که اول باید راضی بشن که جلو بیان برای خواستگاری یه بار میگن اره و یه بار میگن نه ، خسته شدم از طعنه اطرافیانم که دیگه کی میخوای ازدواج کنی و از این حرفا . خانوادش به خاطر اینکه بره از فامیل خودشون زن بگیره یف بار میگن اره یه بار میگن نه کلافه ام دیگه.لطفا راهنماییم کنید که باید چکار کنم

سلام دوست گرامی پارتنر شما در تردید و شک بسر میبرد و لازم هست شما قاطعانه از ایشان بخواهید که تکلیف رابطه ۴ساله را مشخص کنند بهرحال هرگونه نیاژ به شناخت و اشنایی در این مدت حاصل شده است و با توجه به اینکه مطرح کرده اید که تفاهم دارید پس دلیلی برای اینهمه تاخیر وجود ندارد برای اقدام توسط خانواده هم باید ایشان بتوانند با رفتار درست و طرح موضوع،خانواده را مجاب به خواستگاری کنند و اینکه ایشان دلیل عدم اقدام را اصرار خانواده برای ازدواج با شخص خاصی میدانند کاملا غیر منطقی هست شما با ایشان صحبت کنید و طی مدت زمان مشخص ایشان باید رسمی اقدام کنند در غیر اینصورت بهتر است منطقی باشید و در ادامه رابطه تجدید نظر کنید

با سلام و خسته نباشید. دوست پسرم نزدیک دو ساله دوستیم. اون ٣٠ سالشه و من ٢٢سالمه اوایل از ازدواج زیاد میگفت اما الان دیگه نه!البته بگم از دوست داشتنش مطمئنم و همه جوره خودشو ثابت کرده و فقط برای رابطه جنسی نمونده اما دلم میخواد بدونم چرا دیگه چیزی از ازدواج نمیگه یا اقدام نمیکنه.لطفا راهنماییم کنید.

سلام دوست گرامی ابتدا لازم هست که جایگاه خودتان را در این زابطه مشخص کنید شاید ابتدای اشنایی ایشان قصد ازدواج داشته اما اکنون با توجه یه شناخت ها دچارتردید شده است پس شما مدیریت رابطه را بدست بگیرید و با مشحص شدن بازه زمانی از ایشان بخواهید نکلیف رابطه را مشحص کنند. با ایشان صحبت کنید و از دغدغه هایی که شاید مانع خواستکاری هست اطلاعات بگیرید ودر برطرف کردن‌شان کمک کنید گذشت زمان طولانی و بیشتر از 2 سال برای خواستگاری ، مشکلات بسیاری را در یک رابطه ایجاد می‌کند و ازسویی شرایط و افراد مناسب را شما ازدست میدهید از دوستان مشترکتان کمک بخواهید تا به شما کمک کنند و اطلاعاتی در مورد قصد و هدف ایشان جمع اوری کنند اگر دوستتان دارند و با وجود دوست داشتن شما در تصمیم گیری مردد هستند و دغدغه و مشکل خاصی ندارند منتظر شدن برای ایشان ریسک بزرگی است.

سلام من دختری ۲۴ ساله ام با پسری همسن خودم ۲ سال و خورده ای دوست هستیم و خانواده پسر و خانواده خودم هم در جریانند ولی خانواده خودم دوست دارند زودتر ازدواج کنیم ولی پسر و خانواده اش هی وقت میخرند و عقب می اندازند به دلایل مختلف از جمله مالی که بنده میگم من و خانواده ام شرایطو اسون گرفتیم براشون ولی با این حال قدمی بر نداشتند و من خیلی ایشونو دوست دارم ایشونم همینطور ولی نمیدونم چرا جلو نمیان دلیل منطقی یا وقت مشخصی نمیارند من خواستگاری دارم که خانوادمم مصمم اند قبول کنم من نمیدونم چیکار کنم کاش یکم کمکم کنید

سلام دوست گرامی بهتر است ابتدا خودتان برای طرف مقابل یک وقتی را تعیین کنید تا ایشان متوجه جدی بودن شما باشند. سپس اگر خودشان مجددا پشت گوش انداختند، از طریق خانواده به او پیام دهید که تا مثلاً یک ماه آینده فرصت دارند که برای خواستگاری پیشقدم شوند. در حال حاضر، شرایط مالی خانواده‌ها را نگران کرده است، اما این موضوع نباید باعث شود تا شما فرصت‌های دیگرتان را از دست بدهید.

من یه دختر ٢١ ساله هستم عاشق یه آقایی شدم که ١٢ سال از خودم بزرگتره عضو یه گروه موسیقیه و من ایشونو تو تلویزیون دیدم و از شخصیتش خوشم اومد بعد از اون من پیج ایشونو پیدا کردم و بهشون دایرکت دادم بهشون گفتم که بهشون علاقه دارم و ازشون خواستم که بیشتر با هم آشنا بشیم که در جواب گفتند که شرایطشو ندارم و ازم خواستند که بهشون مسیج ندم ولی من نتونستم جلوی خودمو بگیرم و همش به ایشون پیام میدادم حتی شمارشم پیدا کردم و پیام میدادم زنگ میزدم اصرار میکردم خواهش میکردم که قبول کنه حتی به دوستاشم پیام میدادم که اونا باهاش صحبت کنند بعضی موقع ها هم میترسوندمش که کار دست خودم میدم و عکسای الکی میدادم .محل کارش رفتم که رو در باهاش صحبت کنم همه ی اینکارا رو کردم که شاید قبول کنه دیگه اصلا نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم و ایشون رفت به جرم مزاحمت از من شکایت کرد ولی به خدا قصد من مزاحمت نبود الان نمیدونم باید چیکار کنم من واقعا دوسش دارم و نمیخوام فراموشش کنم نمیخوام جز اون یه نفر دیگه بیاد تو زندگیم و من کلا یه آدمی ام که وقتی یه مشکلی واسم پیش میاد دیگه هیچ کاری نمیکنم مثلا دیگه درس نمیخونم دیگه بیرون نمیرم حتی اگه کلاسی برم دیگه اون کلاسو نمیرم و خودمو حبس میکنم تو اتاق و الان همش فکرم اینه که یه مدت بهش فکر نکنم مثلا وقتی ٣٠ سالم شد دوباره برم سراغش ولی میترسم که حتی بعدا هم قبول نکنه یا اینکه دیگه اصلا نتونم ببینمش حتی این فکرم کردم که برم پیش مشاور و از مشاور بخوام که با اون آقا هم حرف بزنه ولی اصلا نمیدونم که مشاوره قبول میکنه این موضوع را که حرف بزنه با اون آقا یا نه خلاصه اینکه واقعا نمیدونم باید جیکار کنم از کی باید کمک بگیرم چجوری زندگیمو متوقف نکنم و به کارام ادامه بدم😞 ممنون میشم راهنماییم کنید🙏🙏🙏

دوست گرامی سلام اشنایی و علاقمندی یکطرفه آن هم به این صورت مشکلات و دردسرهای بسیاری را به دنبال دارد. دختر و پسرهای بسیاری به دلایل شخصیتی به فردی دل بسته می شوند که این دلبستگی فقط به دلیل ظاهر و رفتارهای ظاهری طرف مقابل به وجود می آید و بدون هیچ شناختی از خانواده و شخصیت طرف مقابل است. با توجه به اینکه شما زندگی و کار ودرس خود را فدای این علاقه کرده اید می توان متوجه اشتباه بودن ای احساس شد .در واقع احساس دوست داشتنی که نتواند باعث پیشرفت شما شود و بحایش از شما فردی منزوی و گوشه گیر بسازد چگونه یک احساس مثبت و خوب می تواند باشد؟ با توجه به اینکه شما در مورد احساستان با ایشان صحبت کرده اید و ایشان خیلی صادقاه اعلام کردند که شرایط ندارند متوجه یکطرفه بودن این احساس باید شده باشید و از طرفی اصرار،تهدید و مزاحمت های شما فقط باعث دور شدن ایشان می شود و نتیجه مثبتی به دنبال ندارد. به شما توصیه میکنم مراقب احساس تان باشید. خیلی اوقات یک احساس در ابتدا هیجان انگیز و رمانتیک است اما زندگی تان را به هم خواهد ریخت. فراموش نکنید مقابل هر خطایی را اگر از ابتدا بگیرید بسیار آسان تر است. 1-سعی کنید از این احساس یکطرفه خارج بشید ۲- انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی ، تعاملات اجتماعی ، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند. ۳- لحظاتی که به یاد ایشان هستید سعی کنید محیط و فکر خود را تغییر بدهید و در شرایط جدیدی قرار بکیرید 4- با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید. 5-هدفمند به مطالعه درس و ادامه تحصیل بپردازید و اجازه دهید با گذر زمان،شخصی که احساساتی شبیه خودتان دارد وارد زندگیتان شود

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

رابطه عاطفی شما با شریک عاطفیتان فوق العاده است و شما کاملا آماده هستید که رابطه را به سطح بالاتری ارتقا دهید. در آینده نزدیک دوست پسرتان را در نقش شوهرتان تصور می‌کنید و تقریبا هر روز درمورد اینکه او شما را از خانواده‌تان رسما خواستگاری می‌کند، با هم در یک خانه زندگی می‌کنید و فرزندانی خواهید داشت، خیال‌پردازی می‌کنید. اما واقعیت این است که با وجود اینکه اطمینان دارید این پسر شما را دوست دارد، او برای ازدواج هیچ اقدام جدی نمی‌کند. رابطه شما در حالت بلاتکیف باقی مانده است. در این شرایط احتمالا به دنبال راهی برای ترغیب کردن، تشویق کردن و حتی وادار کردن پسر به ازدواج خواهید بود. اما چطور می‌توان مردی که از ازدواج طفره می‌رود و بهانه‌های زیادی برای عدم خواستگاری می‌آورد را برای ازدواج کردن متقاعد کرد؟ برای پاسخ به این سوال در این مقاله با ما همراه باشید.

فهرست مطالب

قبل از اینکه درمورد راه‌های تشویق مرد برای ازدواج صحبت کنیم، شاید بهتر باشد از خودتان این سوال را بپرسید که چرا او تاکنون برای ازدواج پیش قدم نشده و درخواست ازدواج را مطرح نکرده است؟ علت این موضوع ممکن است در هر رابطه‌ای دلایل متفاوتی داشته باشد. پس بهتر است در این مورد خوب فکر کنید.

آیا هدف و دیدگاه مشترکی برای آینده رابطه دارید؟ شما چه نقشی در زندگی دوست پسرتان دارید؟ آیا او به چشم همراه همیشگی زندگیش یه شما نگاه می‌کند یا صرفا برای وقت گذرانی در این رابطه مانده است؟

زیرا اگرچه ممکن است شما از ابتدا، به هدف و قصد شناخت برای ازدواج وارد رابطه دوستی شده باشید، اما برای طرف مقابلتان رابطه تا این حد جدی نباشد و بیشتر نقش یک زنگ تفریح و زمانی برای خوشگذرانی را برای او داشته باشد. در این صورت انتظار نداشته باشید که به راحتی آشنایی به ازدواج ختم شود.

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

اما اگر متوجه شده‌اید او به آینده رابطه به طور جدی فکر می‌کند و شما را به عنوان همسر آینده‌اش می‌بیند، اما با این حال هنوز درخواست ازدواج را مطرح نکرده است، شاید بهتر باشد از دغدغه اصلی او برای اینکه پاپیش نمی‌گذارد با خبر شوید. مثلا شاید فکر می‌کند زمان بیشتری برای شناخت نیاز باشد، یا نتوانسته باشید اعتماد او را کاملا جلب کنید و یا ممکن است به دلایل خانوادگی یا مالی و فراهم نبودن شرایط ازدواج پاپیش نگذارد.

در هر حال اطلاع از علت طولانی شدن رابطه مهم است و با آگاهی از آن راحت‌تر می‌توانید نگرانی‌های او را کاهش داده و به ازدواج تشویقش کنید. اما موضوع مهم‌تر این است که نگذارید به دلایل غیرموجه رابطه‌تان بلاتکلیف بماند و بهتر است در این مورد اقدامی بکنید.

اکنون زمان آن فرا رسیده است که خودتان دست به کار شوید، برای این که بتوانید به نتیجه دلخواه خود برسید، با ما همراه باشید تا با توصیه‌های مفیدی آشنا شوید که مرد شما را به ازدواج ترغیب و تشویق می‌کند. با پیاده کردن این شگردهای روانشناختی می‌توانید دوست پسرتان را به ازدواج مجاب کنید و در نهایت او را متقاعد کنید که با خواستگاری از شما رابطه‌تان را پایدار و ابدی کند. این همان رویایی است که سال‌ها برای به واقعیت پیوستن آن منتظر مانده‌اید، درست است؟ پس دیگر نباید حتی یک ثانیه را هدر بدهید. این توصیه‌ها را به کار ببندید تا مرد رویاهایتان را مال خودتان کنید، حلقه ازدواج در انگشتتان بیاندازید و برنامه‌ریزی برای یک جشن عروسی باشکوه را شروع کنید.

اگر فقط بنشینید و منتظر بمانید تا دوست پسرتان از شما خواستگاری کند، مطمئن باشید که تا صد سال دیگر هم مجرد خواهید ماند. در واقع این انتظار خاموش و منفعلانه دوران دوستی‌تان را طولانی‌تر می‌کند. اگر واقعاً می‌خواهید که دوست پسرتان را وادار به ازدواج کنید، باید تکانی به رابطه‌تان بدهید. نگذارید که دوست پسرتان به این رابطه‌ی بی‌تعهد عادت کند و دوستی با شما برایش عادی شود. توصیه‌ی ما این است که کاری کنید او همیشه در حال حدس زدن درباره افکار و احساساتتان باشد و در آرزوی دانستن فکری باشد که در سر دارید و مشتاقانه بخواهد بداند که روزتان را چطور گذرانده‌اید. برای مثال آخر هفته با دوست‌هایتان قرار بگذارید، اما تا شب پنجشنبه هیچ چیزی به او نگویید. به این ترتیب او متوجه اهمیت حضورتان می‌شود و قدرتان را می‌داند. البته مرز باریکی بین متقاعد کردن به ازدواج و ایجاد ناامنی در رابطه وجود دارد، بنابراین هنگام پیاده کردن این توصیه مراقب باشید که زیاده‌روی نکنید.

اگر وقتی صحبت از ازدواج به میان می‌آید، دوست پسرتان طفره می‌رود و برای خواستگاری دست دست می‌کند، این طفره رفتن به این معنا نیست که جایی در آینده‌اش ندارید. این دست دست کردن به معنای آن است که او نیاز دارد تا از صمیم قلب حس کند که نمی‌تواند بدون شما زندگی کند. برای این که دوست پسرتان را مطمئن کنید که نه فقط شما را می‌خواهد، بلکه به شما نیاز دارد، باید او را به خودتان وابسته کنید. باید به صدای رسای او، بهترین دوستش، همبازی تنیس آخر هفته‌اش و بهترین قنادی تبدیل شوید که خوشمزه‌ترین شیرینی مورد علاقه‌اش را می‌پزد. زمانی که با هم هستید، تمام نگرانی‌هایش باید در لحظه از ذهنش پاک شود. عشقتان باید بداند که در مدتی که کنار شما است، مشکلی برایش به وجود نمی‌آید و می‌تواند ساعاتی را به شادی و خوشی بگذراند. به این ترتیب او برای ساختن خاطرات بیشتر با شما ترغیب می‌شود. در عین حال اگر می‌خواهید، حضورتان برایش حیاتی شود، باید درک کنید که او نیاز دارد تا هر از گاه از شما فاصله بگیرد. شاید نامزدتان بخواهد در تنهایی‌اش کتاب بخواند یا با دوستانش بیرون برود، در هر حال اگر به او فرصت نفس کشیدن بدهید، به خاطر اعتمادی که به او دارید، سپاسگزارتان خواهد شد. به این ترتیب مرد رویاهایتان به تدریج متوجه می‌شود که زندگی در کنار شما به معنای محروم شدن از آزادی نیست و مشتاقانه گام بعدی را برای پیوستن به شما برمی‌دارد.

آیا تا به حال احساس کرده‌اید که خودتان را در این رابطه کاملاً گم کرده‌اید؟ شاید سال‌ها است که خودتان را وقف مرد دلخواهتان و تامین خواسته‌های او کرده‌اید. از انجام دادن تمام کارهایی که موجب شادی‌تان می‌شد، دست کشیده‌اید، چون تمام فکر و ذکرتان شاد کردن او بوده است. شاید فکر کنید که توجه کردن به یک نفر و تامین نیازهایش راهی برای ربودن قلبش است، اما باید بدانید که ضرر این ازخود گذشتگی بی‌وقفه بیشتر از سودش است. اگر می‌خواهید دوست پسرتان به ازدواج راضی شود، باید کاری کنید که متوجه ارزش شما بشود، درک کند که شما نیز اهداف و رویاهای خاص خود را دارید و زندگی‌تان در او خلاصه نمی‌شود. واقعاً فکر می‌کنید یک مرد حاضر می‌شود با زنی ازدواج کند که هفت روز هفته 24 ساعته در خدمتش است. شاید این حاضر به خدمت بودن در وهله‌ی نخست جذاب به نظر برسد، اما مطمئن باشید که مردها دیر یا زود از این وضعیت خسته می‌شوند. از همین امروز برنامه‌هایی را برای خودتان در نظر بگیرید که او محور اصلی‌اش نباشد. تفریحات قدیمی خود را دوباره شروع کنید. اگر چند بار در هفته کاری را انجام دهید که خوشحالتان می‌کند، این شادی و استقلال جذابیت شما را در نظر مرد رویاهایتان چندبرابر می‌کند و برای ازدواج کردن با شما ترغیب می‌شود.

یکی از راه‌های تشویق کردن دوست پسرتان به ازدواج این است که او را وادار کنید تا با دوستان متاهل و اعضاء خانواده‌تان بیشتر معاشرت کند. وقتی دوست پسر فراری از ازدواج‌تان با همسرانی رفت و آمد می‌کند که تا پایان عمر به هم متعهد شده‌اند، به تدریج در ذهن خود شروع به رویاپردازی درباره زندگی زناشویی با شما می‌کند. دوستان متاهل‌تان به او نشان می‌دهند که زندگی زناشویی فراز و نشیب‌های خاص خود را دارد، اما در نهایت متعهد ماندن به یکدیگر از همه چیز مهم‌تر است.

این توصیه به ویژه برای مردانی مفید است که فرزند طلاق هستند. برخی مردانی که والدینشان از هم جدا شده‌اند، به دلیل تجربه‌ی تلخی که از فروپاشی خانواده‌شان دارند، محتاطانه‌تر درباره ازدواج برخورد می‌کنند. کار شما این است که تصویرهای ناخوشایند گذشته را با تصاویری از زندگی همسران شاد و خوشبخت جایگزین کنید. بنابراین کاری کنید که با دوستان متاهل و خوشبختی رفت و آمد داشته باشید که می‌توانند الگوی مناسبی برای عشقتان باشند. به این ترتیب تصورات منفی او از ازدواج درهم می‌شکند و برای ازدواج کردن با شما مشتاق می‌شود.

اگر فکر می‌کنید که رابطه‌تان در مسیر درست حرکت نمی‌کند، باید تغییر بزرگی را در زندگی‌تان شروع کنید تا شوکی به رابطه‌تان وارد شود. هر از گاه به این موضوع اشاره کنید که دوست دارید برای تحصیل یا پیدا کردن فرصت‌های جدید شغلی به شهر دیگری نقل مکان کنید.

البته اشاره‌ی زودگذر به این موضوع کافی نیست، باید کاری کنید که او باور کند که شما واقعاً در حال برنامه‌ریزی برای جابجایی هستید. جستجوهایتان را شروع کنید و برای مرد محبوبتان توضیح دهید که کار جدید در یک شهر دیگر چطور باعث پیشرفت‌ شغلی‌تان می‌شود. حتی اگر واقعاً برای مهاجرت برنامه نداشته باشید، فکر جدا شدن از شما او را ترغیب می‌کند که سراسیمه از شما خواستگاری کند تا پایبندتان کند.

نیازی نیست عشقتان را زهره ترک کنید، فقط اندکی او را بترسانید تا متوجه شد که نمی‌توانید تا ابد به همین شکل کنار او بمانید. دوستتان می‌داند که عاشقانه دوستش دارید و از صمیم قلب به شما اعتماد دارد، اما باید بداند که تنها مرد روی کره زمین نیست و شما انتخاب‌های دیگری هم دارید. برای این که اندکی او را از کوره به در ببرید، به خواستگارانی که در حال حاضر دارید، اشاره کنید. به این ترتیب او متوجه می‌شود که نه تنها شما می‌توانید جذب مردان دیگر شوید، بلکه شما نیز برای مردان دیگر جذابیت دارید. وقتی ترس از دست دادن شما در دلش جوانه بزند، مطمئن باشید که تمام طلافروشی‌های شهر را زیر و رو می‌کند تا حلقه‌ی زیبایی را برای خواستگاری از شما پیدا کند.

قبول داریم که انجام دادن این توصیه بسیار دشوار است. وقتی کسی را دوست داشته باشید، از صمیم قلب می‌خواهید که لحظه لحظه‌ی عمرتان را کنار او باشید. اما واقعیت این است که اگر همیشه کنار او باشید، او به حضورتان عادت می‌کند و اقدامی برای ازدواج انجام نمی‌دهد. اگر می‌خواهید دوست پسرتان را به ازدواج راضی کنید، اندکی عقب‌نشینی کنید و از عشق‌تان دورتر شوید تا او ناخودآگاه خودش را به شما نزدیک‌تر کند. زمانی که هم از نظر جسمی و هم عاطفی از دوست پسرتان فاصله بگیرید، هوشمندانه تمام چیزهایی را که او به آنها عادت کرده و مسلم فرض می‌کند، از او می‌گیرید. برای مثال اگر دیگر در پیام‌های صبحگاهی‌تان از شکلک بوسه استفاده نکنید، او متوجه می‌شود و شگفت‌زده از خودش می‌پرسد که چرا دیگر بوسه برایش نمی‌فرستید. دوری جسمی و عاطفی باعث می‌شود که بخواهد لحظات دلنشین گذشته را دوباره زنده کند. او به زودی متوجه می‌شود که اگر می‌خواهد جسم، روح و ذهن شما را کاملاً مال خود کند، چاره‌ای ندارد جز آن که رسماً از شما خواستگاری کند!

اگر می‌خواهید دوست پسرتان به طور جدی درباره رابطه‌تان فکر کند و او را به ازدواج ترغیب کنید، بدون هماهنگی با او یک خرید بزرگ انجام دهید. برای مثال بدون اطلاع دادن به او برای خودتان یک موبایل جدید بخرید. این خرید غیرمترقبه باید چیزی باشد که او به هیچ وجه انتظارش را از شما نداشته باشد. فقط مراقب باشید که توانایی خرید آن وسیله را داشته باشید، قرار نیست که خودتان را برای شنیدن پیشنهاد خواستگاری ورشکسته کنید. زمانی که او متوجه شود، چیزی را بدون هماهنگی با او خریده‌اید، این استقلال بی‌سابقه او را متعجب می‌کند و او را به فکر می‌اندازد که مبادا واقعاً به او نیاز نداشته باشید و بودن یا نبودن او تاثیری در زندگی‌تان نداشته باشد. اگر مرد محبوبتان از شما پرسید که چرا قبل از چنین خرید مهمی با او مشورت نکرده‌اید، راحت جواب بدهید که: “خب تو که شوهرم نیستی.” شاید این جواب او را عصبانی کند، اما در نهایت باعث می‌شود که به فکر ازدواج کردن بیفتد.

قبل از آن که رابطه‌تان شروع شود، زندگی اجتماعی بسیار فعالی داشتید و حتی نمی‌توانستید تعداد دوستانتان را بشمارید. اما به محض آن که رابطه‌ی شما و دوست پسرتان جدی شد، قرارهای دوستانه را کنسل کردید و در دورهمی‌های هفتگی با دوستان صمیمی‌تان حاضر نشدید. در نهایت دوستانتان هم دیگر شما را دعوت نکردند و الان که به خودتان آمده‌اید، متوجه می‌شوید که مدت‌ها است خبری از دوستانتان نشنیده‌اید. وقت‌گذرانی با دوستان یکی از موثرترین و ضروری‌ترین توصیه‌ها برای وادار کردن دوست پسرتان به ازدواج است. به او بفهمانید که زندگی اجتماعی خاص خود را بیرون از این رابطه دارید، این استقلال و موقعیت اجتماعی باعث می‌شود که او جنبه‌ی جدیدی از شخصیت شما را ببیند. مردان دوست ندارند که تمام زندگی دوست دخترشان باشند و همه چیز به آنها ختم شود. بنابراین همین امروز فهرست مخاطبین گوشی‌تان را نگاه کنید و با دوستان وفاداری تماس بگیرید که مدت‌ها قبل از ورود این مرد به زندگی‌تان یار غارتان بوده‌اند. اگر آنها دوستان واقعی باشند، شما را به خاطر بی‌توجهی و غیبت طولانی‌تان خواهند بخشید. فقط حواستان باشد که آنها را به مراسم ازدواجتان دعوت کنید، چون مطمئناً بعد از آن که رفت و آمد با دوستانتان را شروع کردید، مردتان نیز برنامه‌ریزی برای ازدواج را شروع خواهد کرد.

بسیاری از مردان برای خواستگاری کردن و ازدواج مرددند، چون از هزینه‌های عروسی و شروع زندگی مشترک می‌ترسند. اگر می‌خواهید دوست پسرتان را به ازدواج تشویق کنید، و می‌دانید که عشقتان از هزینه‌های سرسام‌آور زندگی مشترک واهمه دارد، به او بفهمانید که برگزاری یک مراسم ساده عروسی نیز رضایتتان را جلب خواهد کرد. چنانچه نامزدتان بداند که مجبور نیست حساب بانکی‌اش را برای راضی کردن شما خالی کند، متمایل می‌شود که درخواست ازدواج بدهد. به علاوه همواره می‌توانید زندگی مشترکتان را در سال‌های آتی و وقتی هر دو موقعیت مالی بهتری پیدا کردید، ارتقاء بدهید.

واقعاً می‌گوییم، بدون او به یک سفر بروید، هر جایی که دلتان می‌خواهد. چمدانتان را ببندید و از جلوی چشمان او دور شوید. اگر می‌خواهید دوست پسرتان را مجاب کنید تا از شما خواستگاری کند، با این سفر مجردی می‌توانید توجهش را جلب کنید. چند نفر از دوستانتان را خبر کنید و با آنها به یک سفر بروید یا می‌توانید به تنهایی به سفر بروید. حین سفر او را بی‌خبر نگذارید، اما مکالمات تلفنی‌تان را در حد کوتاه و دوستانه نگه دارید. سرتان گرم سفر است و به سفر آمده‌اید تا مدتی تنها باشید، پس بیشتر از سه دقیقه نمی‌توانید با او حرف بزنید. مطمئن باشید که این سفر مجردی بی‌سابقه او را شوکه خواهد کرد. اگر بعد از گذشت چند هفته تا چند ماه از سفرتان یک خواستگاری عاشقانه شنیدید، از تعجب خشکتان نزند.

از آنجایی که همیشه درباره‌ی عروسی حرف می‌زنید، می‌داند که می‌خواهید با او ازدواج کنید. شما در مورد مراسم عقد دوستتان با هیجان صحبت می‌کنید، با حالتی رویایی درباره زیبایی دسته گل رز سفید حرف می‌زنید و او با کلافگی شاهد است که چطور تمام پروفایل‌های مرتبط با عروسی را در اینستاگرام دنبال می‌کنید. چرا کار را یکسره نمی‌کنید و یک برچسب به پیشانی‌تان نمی‌چسبانید که “با من ازدواج کن، چرا از من خواستگاری نمی‌کنی؟” اگر می‌خواهید دوست پسرتان را وادار به ازدواج کنید، دیگر هیچ حرفی راجع به عروسی نزنید. تمام این حرف‌های بی‌پایان درباره عروسی جز این که عشقتان را کلافه و مضطرب کند، هیچ فایده دیگری ندارد. خونسرد برخورد کنید. قبلاً به مرد رویاهایتان فهمانده‌اید که می‌خواهید تا پایان عمرتان در کنار او زندگی کنید، لازم نیست تمام جزئیات عروسی رویایی‌تان را تا بعد از خواستگاری رسمی برای او توصیف کنید.

اگر مدت‌ها از شروع رابطه‌تان می‌گذرد و به نظر نمی‌رسد که عشقتان قصد خواستگاری داشته باشد، زمان آن رسیده که برای او مهلت تعیین کنید. قرار نیست به او اولتیماتوم بدهید، صرفاً می‌خواهید به او بفهمانید که برای زندگی‌تان برنامه دارید و او یا می‌تواند برای محقق ساختن این برنامه‌ها به شما بپیوندد یا این که می‌تواند برنامه دیگری را پیشنهاد کند. اگر مدتی است که با هم دوست هستید و آمادگی لازم را برای ازدواج دارید، به دوست پسرتان بگویید که می‌خواهید ظرف X ماه آینده، نامزد کنید. تحت این شرایط دو حالت پیش می‌آید: یا دوست پسرتان می‌گوید که قصد دارد به زودی از شما خواستگاری کند یا این که درخواست مهلت بیشتری می‌کند تا به کارهایش سر و سامان بدهد. از مرد محبوبتان بپرسید که چقدر وقت لازم دارد و اگر وقتی که می‌خواست، معقول بود با این برنامه‌ریزی جدید موافقت کنید. چنانچه دوست پسرتان مطمئن نبود که می‌خواهد با شما ازدواج کند، نوبت شما است که تصمیم بگیرید آیا می‌خواهید با مردی بمانید که هنوز درباره ازدواج دودل است یا خیر.

آخرین توصیه ما به شما این است که با صداقت با دوست پسرتان درباره تمایل قلبی‌تان برای ازدواج صحبت کنید. ازدواج برای برخی مردان چندان موضوع مهمی نیست و پیمان ازدواج به نظرشان فقط یک قرارداد است. اما اگر شما در حال مطالعه‌ی این مقاله هستید، به احتمال زیاد ازدواج برایتان مهم است. احتمالاً ازدواج برایتان نشانه‌ی نهایی تعهد است و موجب می‌شود که از ایمنی و پایداری رابطه‌تان مطمئن‌تر شوید، شاید هم می‌خواهید دلگرم باشید که تا پایان عمرتان در کنار مردی خواهید بود که فکر زندگی بدون او برایتان غیرقابل تحمل است. دلایل خود برای ازدواج را با مردی که دوستش دارید، در میان بگذارید. حتی اگر عشقتان تمایلی به ازدواج ندارد، همین که بداند شما چقدر مشتاق شروع زندگی زناشویی هستید، کافی است که او را به ازدواج ترغیب کند. چنانچه او بداند که می‌خواهد تا پایان عمر در کنار شما بداند، راضی می‌شود که برای شاد کردن شما با پیمان ازدواج موافقت کند.

برای اینکه پسری را ترغیب به مطرح کردن درخواست ازدواج کنید، ابتدا لازم است دلایل به تاخیر افتادن ازدواج و دغدغه‌های او با خبر شوید و در صورت امکان کاری کنید نگرانی‌هایش کاهش پیدا کند.

اگر می‌خواهید رابطه عاطفی‌تان به ازدواج بیانجامد نباید بگذارید که رابطه بی‌تعهد برای او عادی شود. کاری کنید وابسته شما شود و نتواند زندگی را بدون شما تصور کند. ضمن اینکه لازم است شما زیاد به او وابسته نباشید، به خودتان بیشتر توجه داشته باشید و زمانی را برای کارهای شخصی و وقت گذرانی با دوستان دختران در نظر بگیرید و همیشه در دسترس نباشید.

برای ترغیب او به ازدواج، علائم و نشانه‌هایی مبنی بر اینکه مایل هستید رابطه به جلو پیش برود در اختیار او بگذارید، با زوج‌های متاهل بیشتر در ارتباط باشید و بگذارید بداند شما گزینه‌های ازدواج دیگری نیز دارید،

اگر دغدغه او به خاطر شرایط مالی ازدواج است شاید بهتر باشد توقعات مالیتان را کمتر کنید  و در این مورد به او اطمینان خاطر دهید. برای وادار کردن او برای درخواست ازدواج شما می‌توانید دیدگاهتان درمورد ازدواج را شفاف بیان کنید و یک بازه زمانی مشخص برای رساندن دوستی به ازدواج مشخص کنید.

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

49 بازدید

55 بازدید

128 بازدید

115 بازدید

194 بازدید

دیدگاه

نام *

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

سلام من یه دختر ۲۶سالم و ۵ماهی هست که با پسری ۲۴ساله دوست شدم از هر لحاظ باهم خوبیم و میتونم بگم میشه نیمه گمشدم و هیچ مشکلی از نظر مالی کاری خونه نداره ولی شغلش فعلا تو یه شهره دیگس ماه سوم بهم گفت که میخواد باهام ازدواج کنه و انتخابش رو کرده نه خودش و نه خانوادش مشکلی با اختلاف سنیمون نداره الان ۲هفته مونده که انتقالیش حل بشه به شهرمون چند باری ازش درباره ازدواج گفتم فقط خندیده و چیزی اصلا نمیگه و بروز نمیده اینم بگم ایشون نظامی هستن

سلام دوست گرامی اختلاف سن به خودی خود مشکل ایجاد نمی‌کند. زمانی اختلاف سن مساله مهمی می‌شود، که دعواها و بحث‌های دونفر به این سن ختم شود و سن را عامل این بحث‌ها بدانند. همچنین وقتی پسر نتواند در برابر طعنه‌های دیگران درباره این موضوع، جواب قانع کننده‌ای بدهد. اما درباره اینکه او فعلا موضوع ازدواج را پیش نمی‌کشد، حتماً به صورت مستقیم وضعیت را جویا شوید و بلاتکلیف نباشید.

سلام من دوسالی هست با یک اقایی اشنا شدم خیلی همو میخوایم خیلی بارها شد جدا شدیم ولی نتونستیم همو فراموش کنیم ایشون ۲۵ سالشه من ۱۹ سالمه خانواده من میدونن با ایشون بودم این اقا مادرشون یک دختر چادری میخوان و کلا از مانتویی ها این مادرشون متنفرن و این اقا جرات نکرده به مادرشون بگه من عاشق دختر مانتویی شدم چون فحش میبندن به مانتویی ها و این شد که باعث شد ما از هم جدا شدیم به سختی الان من واقعا دوسشون دارم شب روزم شده گریه تورو خدا بگین چیکار کنم خیلی یک دندست

سلام دوست گرامی اینطور که شما از موضع مادر او صحبت می‌کنید؛ مشخص است که کاملاً روی اعتقادات خودشان مصر هستند و این مساله تفاوت خانواده شما و ایشان را نشان می‌دهد. در آینده به دلیل این موضع‌گیری احتمال وجود مشکل بسیار زیاد خواهد بود؛ بنابراین بهتر است که اصراری روی بازگشت به این رابطه نداشته باشید. در ضمن شما نمی‌توانید همان چیزی شوید که آنها می‌خواهند، چون شما هویت مستقل خود را دارید.

سلام با پسری یک سال در رابطه هستم و به همدیگه هم خیلی علاقه داریم و انتخاب اول و آخر همدیگه هستیم.اون مادرش رو در جریان گذاشته اما برای خواستگاری نمیاد چون فعلا بیکاره و خودش و مادرش میگن باید بده سرکار و بعد خواستگاری کنه از طرفی مادر من خیلی سخت گیره و مخالف رابطه هست و خواستگارای زیادی دارم که مجبورم به بهانه مختلف رد کنم باید چکار کنم؟پسری که دوسم داره میگه باید برم سرکار و با سربلندی بیام خواستگاری و مادرم این رو قبول نداره

سلام دوست گرامی به سن خودتان و طرف مقابل اشاره نکردید. قطعاً داشتن شغل اولویت بالاتری برای ایشان است. بهتر است یک بازه زمانی مشخص کنید و از او بخواهید طی آن مدت شغلی برای خودش پیدا کند تا بتواند به خواستگاری شما بیاید.

سلام من 11سال ازدواج کردم اوایل ازدواج شوهرمو دوست داشتم تا اینکه بهم خیانت کرد بعد اون ازش متنفر شدم الانم تقریبا هیچ حسی بهش ندارم و ارزوی هر شب و روزم اینه که ازش جدا بشم میشه کمکم کنین که من باید چیکار کنم

سلام دوست گرامی خیانت اتفاق بسیار تلخی است که ضربه سنگینی به افراد وارد می‌کند. برای آسیبی که دیدید متاسفیم. اشاره کردید از او متنفر شدید و می‌خواهید از او جدا شوید، این طبیعی‌ترین واکنش پس از خیانت دیدن است. اما نکته مهمی را فراموش نکنید که برای اینکه آسیب کمتری ببینید، بهتر است علت این خیانت دیدگی را به کمک مشاور کشف کنید. خیانت یک فرآیند است نه یک اتفاق ناگهانی. اگر فرزند دارید نیز فرآیند این جدایی و یا ماندن در زندگی متفاوت خواهد بود. شما می‌توانید ابتدا با مشاوران متخصص رادیوعشق نوبت مشاوره دریافت کنید و سپس برای این زندگی تصمیم مشخصی با کمترین آسیب بگیرید.

سلام ۲۵سالمه با کسی ک همو دوست داریم ۲۷سالشه چهارسالی میشه که همو میشناسیم پنج شیش ماه اول قصدمون دوست معمولی بود ک بعد شش ماه ابراز علاقه کردن و قرار شد بیان همو ببینیم خونواده من به دلایلی مخالفت کردن خونواده من ک پسره سنش کمه و…. ولی ما نتونستیم جدا شیم هنوزم باهمیم قصدش ازدواج بود ولی از دو سال پیش میگه شرایط مالیم جور نیس به ازذواج فکر نکن و اینکه همش میخواد همو ببینیم. و اینکه وابسته هست دوسم داره و معمولا به حرف خونوادشه الان واقعا بلاتکلیفم، نمیدونم چکار کنم ،ایا قصدش بازم ازدواجه یا نه

سلام دوست گرامی 4 سال مدت زمان طولانی است برای شناخت و هدف‌چینی برای ارتباط. خانواده شما مخالف بودند و طرف مقابل نیز دیگر شرایط ازدواج را ندارد و به شما نیز این مساله را عنوان کرده است که شرایطش را ندارد؛ اما سوالی که شما مطرح کردید که آیا قصد ازدواج دارد یا خیر، کمی غیرمنطقی به نظر می‌رسد. بهتر است تکلیف این رابطه را با صحبت منطقی با طرف مقابل روشن کنید و برای برنامه‌ریزی صحیح در این مسیر به مشاور پیش از ازدواج مراجعه کنید.

سلام من حدود چهارسال پیش عاشق یه نفر شدم که فامیلمم هست خودم ۱۹ سالمه و اون ۲۷ سالشه اولین بار من بهش پیام ندادم و اون خودش اومد بهم پیام داد ولی من باهاش دوست نشدم با اینکه خیلی هم دوستش داشتم خلاصه بعد مدت ها بهش پیام دادم و باهم یواش یواش دوست شدیم اون انگار یجورایی میفهمید که دوستش دارم اما بعد گذشت چنروز مامانم فهمید و به خانوادش گفت و گوشی منم ازم گرفت من خیلی ناراحت شدم اونم منو بلاک کرد و همه فامیلا فهمیدن که باهم بودیم کلی پشتمون حرف زدن خلاصه بعد از چنوقت بازهم باهم شروع کردیم به حرف زدن بعضی اوقات از حدش میگذشت و حرف از رابطه میزد،کاری کردکه من اعتراف کنم دوستش دارم ولی خودش همش تاکید داشت که بدردم نمیخوره بعد اون خیلی باهم دعوامون شد و اون تو دعوامون همش میگفت دوستم نداره و بهم میگفت برو و منو بلاک میکرد بارها بار ها دعوامون شد و بعضی موقع ها دو ماه سه ماه از هم خبر نداشتیم اما من بازم دست بردار نبودم همش با پیجای فیک بهش پیام میدادم و هر دفعه اون میفهمید که منم تا اینکه پارسال باز هم باهم دوست شدیم چون من باعث شده بودم که ابرومون بره باهام سرد شده بود وقتی بازم باهام دوست شدیم بهم گفت این اخرین فرصتیه که بهت میدم منم قبول کردم و بهش قول دادم که دیگه هیچ اتفاقی نمیوفته با مرور زمان باهم رفتیم بیرون و باهم خیلی صمیمی شدیم یجورایی که احساس میکردم اونم دوستم داره بعد چنوقت جوری شد که به سرمون زد و باهم رابطه برقرار کردیم خودمم تمایل به این کار داشتم و قبول کردم اما الان تکلیفش با خودش مشخص نیست دوستم داره اینو میدونم اما با دخترای دیگه هم حرف میرنه به من میگه تو با همه فرق داری کاری به اونا نداشته باش منم چون خیلی دوستش دارم با این موضوع کنار اومدم اما میدونم منو دوس داره اما عاشقم نیست و همش بهم میگه تو از من خیلی سر تری من بدرد زندگی تو نمیخورم میگه دوس ندارم تورو وابسته کنم پسری نیست که بخواد بهم دروغ بگه و سرمو کلاه بزاره منم اصلا دوست ندارم از دستش بدم چون واقعا دوسش دارم هر دقیقه جلو چشممه میبینمش نمیخوام مال بقیه بشه میخوام مال من بشه میخوام به دستش بیارم اما نمیدونم واقعا چکار کنم حتی فال هم گرفتم تو فالمون ازدواج نبود فالگیر بهم گفت که بهش نمیرسم اما من دیگه نمیدونم‌ چکار کنم تورو خدا راهنماییم کنین جچدری بدستش بیارم خیلی ازتون ممنونم❤

سلام دوست گرامی پرسش شما طولانی است و امکان پاسخ به آن در سایت وجود ندارد. برای دریافت راهنمایی بیشتر وقت مشاوره دریافت کنید.

سلام من ۴۰ سالمه جدا شدم و یک بچه ۱۲ ساله دارم که با خودمه و با ازدواج مجدد من مشکلی نداره. با آقایی که تا حالا ازدواج نداشتند آشنا شدم که ایشون ۴۸ سالشونه. آدمی هستند به شدت سخت تصمیم می گیرن برای هر موردی. این رابطه یک سال مداوم بود که بعد از اصرار بنده به ازدواج و مخالفت ایشان به دلیل ترس از واکنش اطرافیانشون، من از رابطه اومدم بیرون. اما ایشون نتوانستند منو فراموش کنند و بارها پیام دادند که حداقل دو دوست باقی بمونیم در حد اخوالپرسی که من ازت خبر داشته باشم. من خیلی سرد در حد رفع و رجوع جوابشونو می دم. بارها توضیح دادم بهشون که در سنی نیستی که بخوای به حرف برادر و خواهر توجه کنید عمر می گذره و باید تصمیم بگیری. اما ایشون همچنان ناتوان از تصمیم گیری. ۳ سال از این آشنایی می گذره و می دونم سال‌ها هم بگذره ایشون توان ریسک این تصمیمم نداره و جز من هم با کسی رابطه نخواهد داشت. اینو خیلی خیلی مطمینم. به گفته خودشون هم تنها فرد جدی زندگی شون بودم. من منتظر ایشون نیستم و اگه موقعیت های خوب دیگه ای باشه حتما ازدواج می کنم یعنی وابسته ایشون نیستم در این حال که فرد مقبولی هستند برایم. می خوام بدونم راهی داره ایشونو مجاب کرد برای اقدام به خواستگاری. ما مشکل مالی نداریم هیچ کدام. هر کدام به تنهایی مستقل و راحت هستیم از این بابت. با تشکر از شما

سلام دوست گرامی سخت‌گیری ایشان در ازدواجی که تابحال در این سن، انجام ندادند نیز مشهود است. در رابطه عاطفی امکان ندارد که دونفر بتوانند پس از قطع رابطه صرفاً دوست باقی بمانند و این یک فرار از مسئولیت است که طرف مقابل شما نتوانسته است تصمیم درستی بگیرد و قاطعانه پای تصمیمش بایستد. اشاره کردید شما اصرار به ازدواج دارید، دلیل این اصرار چه بوده است؟ چون شرایط شما با هم یکسان نیست و ترس ایشان از مخالفت‌های اطرافیان نیز طبیعی است. تصمیم‌گیری نیز یک مهارت بسیار مهم است که باید پیش از ازدواج کسب شود، خود ازدواج معجره‌ای برای یادگیری این مهارت نیست. بهتر است شما مرز خودتان را با ایشان مشخص کنید تا ایشان تمایل پیدا کنند تا به عنوان یک کیس جدی به شما فکر کنند. برای دریافت راهنمایی بیشتر نیز میتوانید از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام من ۲۴سالمه و دوست پسرم ۲۱ سالشه، ما رابطه مون خیلی عاشقانه و خوبه بحث ازدواجم همیشه بود بینمون تا جایی که همین تازگیا خانواده ها رو در جریان گذاشتیم و اول یه قرار با مادرم گذاشت و بعدم منو مامانم و اونو مامانش مشکلیم نداشتیم باهم. تا اینکه چند روز پیش گفت پشیمون شده هم نمیخواد ازدواج کنه،هم فاصله سنیمون توی فامیلشون ممکنه باعث حرف و حدیث بشه،در حالیکه اصلا مشخص نیس که من بزرگترم.الان هم تصمیم گرفتیم دوست بمونیم باهم چون خیلی دوسش دارم و نمیتونم کنار بزارمش. حالا میخوام ببینم راهی هست که دوباره کاری کنم متمایل شه به ازدواج؟ خودش میگه تو بهترین گزینه برای ازدواجی و تورو نگیرم مجرد میمونم اونم دوسم داره ولی نمیخواد ازدواج کنه و مسئولیت زندگی رو به عهده بگیره ،میشه بگین چیکار کنم؟

سلام دوست گرامی اختلاف سن در ازدواج در صورتی که خانم بزرگتر باشد، زمانی مشکل ساز می‌شود که آقا نتواند در برابر حرف‌های اطرافیان و فامیل مقاومت کند و به آنها اجازه دخالت بدهد و همچنین سن طرف مقابل شما برای ازدواج بسیار پایین است. اگر تمامی اختلاف شما در اینده به سن ختم شود، این زندگی دوامی نخواهد داشت. اشتباه دیگر شما این بوده که جدایی عاطفی‌تان را انکار کردید و رابطه دوستی‌تان را ادامه دادید. چون روابط عاطفی هیچوقت تبدلی به رابطه دوستی نخواهند شد. روابط رشد می‌کنند و مرحله به مرحله به سمت بالاتری می‌روند نه برعکس. بنابراین بهتر است رابطه خودتان را با ایشان قطع کنید. سن کم او، اختلاف سنی، عدم آمادگی برای ازدواج و… تمامی این نکات می‌تواند رابطه شما را تحت الشعاع خود قرار دهند.

سلام من پنج سال با پسری رفیق هستم ولی اون همیشه یه حرفی میزنه مثلا دستم خالیه منتڟر داداشمم… چند روز پیش حرف ازدواج پیش اومد گفت قسمت دادم گفتم چرا نمیای گفت درامدم کمه میترسم نسازی الان گفته کار داداگاهی داره گفت اون مشکلم حل بشه فردا میام میترسم دروغ گفته باشه میشه راهنماییم کنین من باید چیکار کنم

سلام دوست گرامی به سن خودتان و ایشان اشاره نکردید. 5 سال زمان کمی نیست و مطمئناً در طی این مدت سرمایه‌گذاری زیادی در مورد آینده با ایشان داشتید. ازدواج نیاز به آمادگی‌های روانی، جسمانی، مالی و … داردو به نظر می‌رشد طرف مقابل شما این آمادگی‌ها را ندارد. بنابراین بهتر است در رابطه با این ارتباط بیشتر و عمیق‌تر تامل کنید. برای دریافت راهنمایی بیشتر از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام من ۱۹سالم و نزدیک به ۱سال ونیم باپسری دوستم وبه گفته خودش به دلایل مالی نمیتونه بیادجلو واگه پول داشته باش یه خونه بگیره کار تموم اوایل دوستیمون میگفت اهل ازدواج نیست و ۲۳سالش ومیگه زود من نمیدونم باید چیکارکنم

سلام دوست گرامی سن یکی از ملاک‌هایی است که باید پیش از ازدواج در زوجین بررسی شود تا اگر هنوز آمادگی پذیرش زندگی مشترک را ندارند، به آنها این تذکر داده شود. با این مقدار اطلاعات که اشاره کردید، نمی‌توان نظر قطعی داد اما آنچه که واضح است عدم آمادگی طرف‌مقابل برای ازدواج است. تهیه خانه در این شرایط اقتصادی و بدون حمایت والدین به این زودی اتفاق نمی‌افتد. آنچه تحت کنترل شماست این است که هدف خودتان را در رابطه مشخص کنید که خودتان چه می‌خواهید و چندوقت می‌توانید به او و رابطه زمان بدهید؟

سلام خسته نباشید من دختری 20 ساله هستم ک مدت 7 ماهه با عاقایی 30 ساله به صورت مجازی اشنا شدم و چن وقت به صورت تلفنی چت در ارتباط بودیم تحصیل کرده و وضع مالی بسیار مناسب ایشون مادرشون فوت کرده و پدرشون دوباره ازدواج کرده ایشون اوایل چن باری راجب ازدواج حرف زده بودن و اینکه اشنا شیم و ازدواج کنیم دیروزم اولین قرارمون بود اما چند وقتیه راجب ازدواج حرف نمیزنن و منم ک راجب ازدواج میگم تقریبا میگه راجبش حرف نزنم بعد قرارم بهش گفتم میخام ازدواج کنم گفت باشه خدافز ولی بازم بعدش زنگ زد ک میخامت دوس دارم مال من بمونی اما از ازدواج چیزی نمیگه میترسم خاستگارامو بخاطرش رد کنم بعد یه مدت ولم کنه و دیگه نتونم ازدواج کنم اینم بگم ک به شدت به ایشون علاقه دارم و ایشونم به من

سلام دوست گرامی نکته اولی که جلب توجه می‌کند فاصله سنی 10 ساله شما دونفر است که باید بیشتر بررسی شود. هر فردی در ارتباط موظف است و باید هدف خودش را مشخص کند. اگر ایشان هیچ حرفی از ازدواج نمی‌زند، باید دلیل آن را بدانید. یعنی آیا به زمان بیشتری نیاز دارد و یا هدف دیگری از این ارتباط درنظر دارد؟ وقتی شما به ایشان گفتید می‌خواهید ازدواج کنید به راحتی از شما خداحافظی کردند و این انتخاب با شماست که بخواهید روی این فرد سرمایه‌گذاری بیشتری داشته باشید یا خیر.

سلام عاشق یه پسر هستم و به مدت دوسال هست ک باهم آشنا شدیم.اول رابطه ی خیلی عادی بود ولی بعدش به یه عشق واقعی تبدیل شد و شش ماه اول بود که ازم خواستگاری کرد ولی پدر و مادرم راضی نبودند این اتفاق چند بار افتاد ولی به دلیل اینکه این پسر با یه کار احمقانه باعث شد ک اعتماد پدر و مادرم به طور کامل نسبت به اون از بین برود و از اون روز به بعد پسر هیچ اقدامی نکرد و هرچی هم بهش میگویم فقط جواب او به من این است که صبر داشته باش و منم از این صبر خسته شدم ولی واقعا دوسش دارم و نمیتونم ازش دست بکشم و می‌ترسم با تموم کردن رابطه او مال دیگری شود لطفا راهنماییم کنید.

سلام دوست گرامی سن خودتان و طرف مقابل را اشاره نکردید و اینکه ایشان چه اقدامی انجام داد که خانواده شما دیگر به او اعتماد ندارد؟ اشاره کردیدد قبل از آن اتفاق نیز پدر و مادر شما راضی به ازدواج نبودند، پس بهتر است دلایل مخالفت خانواده را کاملا بررسی کنید و سپس برای صبر کردن یا نکردن در این رابطه تصمیم بگیرید. برای بررسی بیشتر نیز می‌توانید از رادیوعشق، وقت مشاوره تلفنی یا آنلاین دریافت کنید.

سلام وقت بخیردختری هستم 26 ساله بایه آقایی آشناشدم که دوسال ازخودم بزرگترهستن ایشون روانشناس هستن خواستم اگرمیشه راجب مزایاومعایب این شغل برام یک نفرتوضیحی بده من وایشون حدودیکسالی میشه که همدیگه رودوست داریم وتنهارابطه آشنایی منوایشون روفقط خانوادشون درجریان هستن وخانواده من خبرندارن هنوزمن واین آقاتوی یک مکان مذهبی آشناشدیم وقصدمون هم ازدواج هست طی شرایطی که پیش آمدنشدکه خانواده هاباهم آشنابشن واین مشکل بیشترازسمت من بودکه یک مقدارمشکل مالی توخانوادم بودویه بلاتکلیفی توخانواده من وجودداشت که من این مشکل وبلاتکلیفی روباایشون درمیان گزاشتم وازشون فرصت خواستم که یک مدت صبرکنن وبعدباخانواده من صحبت کنن تواین مدت ایشون هم قبول کردن تواین مدتی که من ازایشون فرصت خواسته بودم ایشون ازمن خواسته هایی داشتن که بیشترمنوببینن وبامن آشنابشن البته یک مدت من خواسته ایشون روردمیکردم چون یک مقدارمیترسیدم واطمینانی اول نداشتم که بعدهاچه اتفاقی رخ میده یک مدت باهم بیرون میرفتیم کافی شاپ وپارک و…ومن روزبه روزازایشون خوشم میومدتااین که یکبارمنو بوسیدومن ترسیدم وهمش فکرمیکردم منوازروی حوس بوسیده ولی خودش این اطمینان روبه من دادکه این ازروی علاقش بوده ونه چیزه دیگه چون اون خودش اعتقادداشت که خودش هم خواهرداره وباآبروی من بازی نمیکنه وقصدبوسیدنش هم فقط ازروی علاقه هست یه مدت که گذشت این بوسیدن های ایشون پیشرفت کردتبدیل شدبه لمس کردن بدنم هربارهم توجیحش این بودکه ازروی علاقه ودوست داشتن این کاررومیکنه منم ازاین کارهاش خیلی میترسیدم سعی میکردم بیشتربهانه بیارم براش تاکمترمنولمس کنه نمیتونستمم ازش جدابشم اون موقع پای عشق وعلاقه خودمم درمیان بودکه بهش علاقه مند شده بودم تااین که یک روزکه برای گردش باهم رفته بودیم ایشون منوباخودش به جایی بردکه خیلی خلوت بودوگهگداری نگهبان به اونجاسرمیزدوانجاشروع کردبه کارهای خودش ادامه دادن که ازنظرخودش ازروی عشق وعلاقه هست بعدازمدتی من احساس ترسموبراش بیان کردم که منوبه اونجامیبری من میترسم والتماسش کردم که منوبه اونجانبره ولی ایشون مخالفت کردنوگفتن که من تورواونجامیبرموتوهم ازهیچی نترس من خودم پشتت هستم ونمیزارم هیچ اتفاقی بیوفته باراخرکه باهم بیرون رفتیم بازهمان کارخودش روکردولی بازم به منن میگفت که ازروی عشق وعلاقش هست ولی هیچوقت به این فکرنمیکردکه منم ازاین کارش عزیت میشم همیشه هم ازخدامیخواستم که چی میشه یه مدت منولمس نکنه تابعدازازدواج ولی نمیدونم شایدخدابه حرفم گوش کرده بود که روزآخرکه باهم بودیم دوباره منوبه همانجابردولی اون بارنتونست کاری کنه چون نگهبان سررسیدوبرای این که من به دست اون نگهبان نیوفتم خودش منوفراری داد یه چنددقیقه ای من برای خودم توخیابان چرخ میزدم که به من زنگ زدکه کجاهستم که بیاددنبالم منوبرسونه خانه اون روزبعدازدعوایی که کرده بودمنوسریع رساندخانه من هم انقدرترسیده بودم که تایک ماه کلاازخانه بیرون نمیرفتم وحتی جواب تلفن هاشم نمیدادم یجورایی ازکاراش هم دلخوربودم وهم میترسیدم پاموتوکوچه وخیابان بزارم تااین که یک روزبه من پیام دادکه باخانوادش سرمن وقهرکردن من بحثش شده وازخانه قهرکرده منم چون دلم نمی خواست مشکلی ازطرف من برای جدایی اون ازخانوادباشه جواب پیامش رودادم وعلت این که پاسخگوی تلفن هاشم نبودبهش گفتم که من احساس گناه میکنم ازلمس شدن وازاون شب به بعدهیچ خواب وخوراکی نداشتم ولی دلایل من برای اون هیچ فایده ای نداشت وجوابش هم این بودکه هرکاری کردم ازروی عشقوعلاقم کردم واین که خیلی ازدخترپسرهاتواین جامعه ماتواین پارک هاازاین کارهاانجام میدن واین که شماسطح تفکراتت قدیمیه سعی کن بروزش کنی ودوباره این که یه قراری بزاریم دوباره باهم بریم بیرون ودیگه قول میده دیگه این عشق وعلاقه روبرای بعدازازدواج بزاره اونطوری که من دوست داشتم باشه ولی این مدت اصلاهرکاری کردیم نشدباهم بیرون بریم تواون مدتی هم که من باهاشون قهربودم مشکل خانواده من حل شدوایشونم ازاین موضوع باخبرشدن وبه خانوادشون اعلام کردن ولی باوجوداین بیماری کروناکه بوجودآمده این مدت حتی نتونستیم باهم بیرون بریم چون نه ازسمت من مقدوربودنه ازسمت ایشون این مدت هم من وایشون ازطریق فزای مجازی وتلفن درارتباط بودیم ومنتظریم این بیماری تمام بشه وتکلیف هردوی مامشخص بشه تواین مدت منوایشون بیشترباهم دردودل میکردیمومن بیشترحرف های دلموبراش میزدم تااین که یک روزبه من گفت که من خاله زنک هستم واینجورحرف های من خوشش نمیادویه دوروزحتی جواب تلفن های منونمیدادچنباربراش پیام دادم وازش عضرخواهی کردم تادوباره جواب من رودادومن به ایشون گفتم که من دیگه غلط بکنم که حرف های خاله زنک برای شمابزنم که به من گفت که روی من خیلی حساس هست ومن حق ندارم به خودم بدوبیراه بگم یه مدت گزشت ومن اعصابم خوردبودسراین شرایط ومن سعی کردم کمترپیامی بدم وبحثی پیش نیادکه بی احترامی صورت بگیره تواین مدت غرغرکردناش شروع شدکه چرانمیتونه منوببینه وهمش تقصیرمنه من خودموازاون دریق میکنم دوباره به مدت یک هفته ای من هرچی پیام میدادم زنگ میزدمجوابمونمیدادتابعدازیک هفته جوابمودادوبهم گفت که چون توخاله زنک هستی وخودتوازمن دریق میکنی وافکارت قدیمی هست من تنبیهت کردمجوابتونمی دادم منم یخورده دلخوربودم ازرفتارش بجای این که به ایشون بگم به خودم گفتم وایشون منوبلاک کردن به عنوان تنبیه چون به خودم احانت کردم وازقرارمعلوم هم این مدت قراره برای من خاستگاربیادولی این موضوع روبه ایشون گفتم که درجواب به من گفتن لطفاردشون کنیدومن تکلیف خاستگاری روروشن میکنم الان هم جواب من روهم نمیدن شخصی که این همه دلتنگ من میشدونگران بودکه روزی بهش پیام نمیدادم ویاجواب نمیدادم ویه دلخوری که دارم این هست که من این مدت حالم خوب نبودواحتیاج به کمک داشتم وهرچی به ایشون زنگ زدم جواب من روهم ندادن تواوج بیماری واین برای من یخورده شک برانگیز شده که قبلاکه مریض میشدم 100باربهم زنگ میزدیاپیام میدادبرای جویاشدن حالم الانم واقعانمیدونم چکارکنم چون واقعادوسش دارم وحتی نمیدونم چه تصمیمی بگیرم که درست باشه وچه رفتاری بکنم؟ حتی یبارازش پرسیدم چرااین کاربامن میکنه گفت من فقط باتوبی رحمم؟اصلامعنی این رفتاررونمیفهمم

سلام دوست گرامی پرسش شما بسیار طولانی است و امکان پاسخ آن در سایت وجود ندارد. لطفاً نوبت مشاوره دریافت کنید.

با سلام و خسته نباشید. دختری هستم ۳۹ ساله. ۹ سال پیش با پسری آشنا شدم و علیرغم اینکه به گفته خودش اهل ازدواج نبود پس از دو سال در حالیکه به شدت عاشقم بود از من خواستگاری کرد تا مبادا با قبول خواستگار جدی دیگر مرا از دست بدهد. بعد از آن انگار دوباره ترس از ازدواج مانع پیشرفت قصیه شد و من به شدت تحت فشار خانواده به او فشار اوردم تا اقدامی کند او هم نمیتوانست تصمیم بگیرد و مرتب بحثمان میشد. نهایتا من باشون قطع رابطه کردم و دو سال همدیگر را ندیدیم. ولی نتوانستم فراموشش کنم و دوباره وارد رابطه شدیم. ولی دیگر هیچ وقت مثل قبل با من رفتار نکرد و به شدت احساس میکنم علاقه اش به من کم شده. تا اکنون بارها قهر و اشتی کردیم ولی من نمیدانم چگونه میشود رابطه مان دوباره مثل قبل عاشقانه شود و دوباره به ازدواج فکر کند. در اینهمه سال هرگز دیگر راجع به ازدواج صحبت نکردیم. من کاملا بلاتکلیف هستم. نمیدانم در این شرایط درست است که حرف دلم را به او بزنم و بگویم که چقدر دوست دارم با او زندگی کنم یا نه. ممنون از وقتی که میگذارید و پاسحی که میدهید.

سلام دوست گرامی بلانکلیف شما به این علت است که روی تصمیمی که گرفتید پایبند و متعهد نبوده اید. تکلیف شما دست خودتان است نه او. رابطه ای که بارها به قهر و بحث می رسد و حتی قطع می شود نیاز به بررسی بیشتر دارد که چه مشکلی بین شما وجود دارد که باعث میشود اینگونه رابطه به سرانجامی نرسد. برای ازدواج هم هیچ وقت با زور و پافشاری نمی توان به نتیجه درست رسید. به زمانی که برای این رابطه گذاشته اید، دقت کنید. زمان به عقب برنمی گردد. برای بررسی بیشتر رابطه تان لطفا از مشاوران رادیو عشق وقت مشاوره تلفنی یا آنلاین دریافت کنید.

با سلام . من با یک پسر دوست شدم اول دوستی مون منو برای ازدواج نمیخواست ولی الان که 4سال خورده ایی باهم هستیم تصمیم گرفته برای ازدواج میگه برای ازدواج میخوامت و منو به خونوادش معرفی کرده منم دوس پسرم به خونوادم معرفی کردم میگه فعلا دست بالم تنگه و یکم کار دارم کارام انجام بدم میام حالا نمیدونم راست میگه یا دروغ . چند باری هم گفتم خاستگار دارم میگه من خوشبختی تو میخوام میگه اگه یکی هست که شرایط زندگیش خوبه وزمالیش مالیش خوبه مخصوصا عشق به تو داشته باش که نتونه یک لحظه مثل من ناراحتی تو نبینه ازدواج کن . میگه من بمیرم تو رو ناراحت نبینم میگه اگه شرایط خودم رو به راه بشه خودم از خدام هست که بیام خواستگاری میگه ولی چه میشه کرد باید بسوزیم بسازیم. تورو خدا راهنمایی کنید منو میخوام بدونم قصدش واقعا با این حرفاش خواستگاری هست یا نه .

سلام دوست گرامی مسائل مالی پیش از ازدواج یکی از دلایلی است که باعث میشود پسرها از ازدواج صرف نظر کنند و یا برای انجام آن دچار اضطراب شوند. اما این تنها دلیل نیست. آیا طی مدت 4 سال آشنایی ایشان مقدمات رسیدن به منابع مالی و افزایش سرمایه خود انجام داده اند؟ شما باید تصمیم قاطعانه ای بگیرید. اما پیش از آن حتماً از مشاوران رادیو عشق وقت مشاوره تلفنی و یا آنلاین بهره مند شوید.

سلام، من دختر 23ساله هستم، از 16سالگی تا 21سالگیم دختر فوق العاده شیطونی بودم و جوری ک همه ی شهر منو با این خصوصیت میشناختن با تموم دختر و پسرا در ارتباط بودم و دوستای زیادی داشتم، تا اینکه یهو تصمیم گرفتم همه رو کنار بذارم، به جرات 1سال تموم من باهیچ کس جز خانواده و فامیل در ارتباط نبودم و جواب هیچ کسو نمیدادم، تا اینکه تو اینستا پسر همسایمون بهم پیشنهاد قرار ملاقات داد، انگار بار اولم بود ک با کسی قرار میذاشتم! اینقدر مضطرب بودم! اون با هدف ازدواج ازم درخواست دوستی کرد منم ازش خوشم اومد و خلاصه 10بهمن 98 باهم دوست شدیم،با ینکه دورا دور منو میشناخت ولی واسش گفتم ک من 1سال باهیچکس نبودم حتی دختر و الان نمیخوام الکی وارد رابطه بشم و اون بهم اطمینان داد ک هدفش ازدواج، 4روز پیش بهش گفتم یا بیا خاستگاریم یا اینکه این رابطه رو تموم کنیم چون من دارم وابستت میشم، گفت من قصد ازدواج ندارم و هاشا کرد حرفی ک زده بود! گفت ولی میخوام تا اخر عمرم باهات باشم و از ایران ببرمت! منم گفتم من خانواده دارم تو جوب ک بزرگ نشدم نمیتونم بدون اجازه خانوادم بیام گفت میام باهاشون حرف میزنم! من گفتم خانوادم قبول نمیکنن، پس بیا تموم کنیم هی اصرار کرد ب موندنم ولی من بلاکش کردم:/ و تو اینستا کارایی کردم(مثل فالو کردن پسرا و عکس و دابسمش گذاشتن ابراز علاقه ب یه آقای سلبریتی)ک دوست نداره اونم همین کارو کرد:/ من بلاکش کردم ولی با پیج فیک همدیگرو میبینیم! ولی من خیلی بهش فکر میکنم میدونم اونم منو خیلی دوست داره، ب نظرتون باید چیکار کنم؟! الان تو این وضعیت کرونا همش باید خونه باشم و با کسی در ارتباط نباشم و از کارم بیکار شدم کاری جز فکر کردن بهش نمیتونم انجام بدم دارم دیوونه میشم! تازه من این همه تنها بودم یهو ک وارد ی رابطه شدم وابستگی و احساس عجیبی واسم پیش اومده، من قبلنا نمیتونستم نیم ساعت تنهایی تحمل کنم واسه همین دوست و رفیق زیاد داشتم ولی 1ساااال تنهایی تحمل کردم الان نمیدونم چیکار کردم با خودم حسابی گیج شدم باید چیکار کنم😞

سلام دوست گرامی تغییر رفتار و تصمیم های ناگهانی در شما باید بررسی شود که به چه علت ناگهان تصمیم گرفتید 1 سال با هیچکسی ارتباط برقرار نکنید. در مورد رابطه عاطفی طرف مقابل واضح و شفاف موضع خود را درباره آینده بیان کرده است. شیوه چک کردن های شما و یا رفتارهایی که حسادت او را برانگیزد اصلا رفتار صحیحی نیست. قبل از هرگونه تصمیم جدی با مشاوره خود در رادیو عشق وقت مشاوره تلفنی و یا آنلاین دریافت کنید.

سلام من یک دختر۱۹ سالم و حدود ۱۰ ماهه با یک پسر ۳۲ساله دوس شدم و هم دیگرو دوست داریم و خیلی داره کار و تلاش میکنه روزای اول میگفت من ی دادگاه دارم باید اون حل بشه بعد پا پیش میزارم ولی بعد چند ماه خونوادم از موضوع دوستی مون باخبر شدن و من گفتم زودتر ازدواج کنیم اونم هر بار میگفت ۱ماه دیگه میام خواستگاری اما هر بار ی مشکلی پیش میومد براش (یک مشکل دادگاهی داره)حالام هرچی میگم اگه دادگاهتو کنار من حل کنی چی میشه میگه نمیخوام بعدا تو فامیل بگن شوهرت دادگاه داره و از این حرفا بهش میگم خب بیا نشون شیم لااقل میگ باشه بعدا حرف میزنیم حتی چن وقته دارم بهش میگم خواستگار دارم و ممکنه مامانم عروسم کنه میگه دستم بسته س ولی حدودا ی ماه پیش بهم گفت با مامانم راجبت حرف زدم و اونم گفته بعد دادگات همین باشه حالا راست و دروغش رو نمیدونم اینم بگم که قبل دوستیمون ، روزای اول آشناییمون تو هر جمعی ک بودیم میگف من ازدواج نمیکنم اما الان خیلی وقته این حرفو نمیزنه حتی گفت ب مامانم ک گفتم تورو میخوام مامانم گفته تو که همش از ازدواج فراری بودی چیشده میخوای ازدواج کنی الان واقعا گیر کردم خسته شدم از اینجوری زندگی کردن اما راضی نمیشه ب ازدواج چیکارکنم؟؟؟

سلام بهتره ازشون بخواهید برای وقتی که شرایطش برای ازدواج فراهم میشه یه زمانی تعیین کنه. و تا اون زمان دیگه شما درخواست مستقیم و فشاری برای ازدواج نداشته باشین و روی جنبه‌های مثبت رابطه‌تون کار کنید. بعد از این زمان اگر اقدام جدی نکردن باید سطح رابطه رو کمی کاهش بدین. دوره جذب عشق از آشنایی تا ازدواج میتونه بهتون کمک کنه.

سلام،دختری هستم ۲۰ ساله همیشه دوس داشتم تو سن کم ازدواج کنم خانوادمم بهم میگن با یکی باش که بعدها به ازدواج ختم بشه,۴ ساله با پسری دوستم قرار اولمون حرف از ازدواج و تعهد زد که اگه باهاش باشم روزای خوبی داریم. ولی من ترس داشتم اوایل دوستیمون همش دعوا بود چندماه کات میکردیم باز برمیگشت سمتم..خلاصه طی چندسال اخیر که رابطمون جدی شد هر چند ماه یه بار بهم میگه وابستم نشو من یه روزی میرم من اخلاقم خوب نیست نمیتونیم زیر یه سقف بریم از جهتی ام پدرشو تو سن کم از دست داده و ضربه روحی بدی خورده بهم میگفن برو با یکی که بابا داشته باشه ازدواج کن. خانوادشونم سطح متوسط مذهبی عشق مامانشم هست طی یه اتفاق بدی متاسفانه مادرشون منو دیدن بهم ریختن.. مادرش بهش گفته بود ولم کنه ولی اینکارو نکرد.میدونم دوستم داره چیکار کنم دلش راضی به ازدواج بشه؟

سلام موضوعی که مطرح کردین خیلی مهمه و باید جدی گرفته بشه. ایشون بارها تاکید کرده که قصد ازدواج نداره و از شما می‌خواد وابسته نشین. باید این صحبت‌ها رو جدی بگیرید. ضمن اینکه الان مخالفت مادرش هم مطرح شده. پیشنهاد می‌کنم با سیستم مشاوره تلفنی صحبت کنید.

سلام من یک مدت کوتاه با همکارم رابطه داشتم قبل از شروع رابطه دوستش داشتم وقتی بهم رسیدیم رفتاراش عجیب بود مرتب میگفت من لیاقتت ندارم ۱ بار به بهونه مشکلاتش ۱ هفته از من فاصله گرفت و دوباره برگشت و بعد از ۲ روز دوباره به خاطر این که من از دستش عصبانی بودم گفتم به تو چ دوباره رفت میگفت دوستم داره ولی خب مرتب میدیدم با بقیه دخترا تو محیط کار صحبت میکنه میگفت تو حساسی این اصلا جدی نیست .خیلی سردرگمم نمیدونم واقعا عاشقم بوده یا دروغ گفته برمیگرده دوباره یا نه

سلام مهم نیست که اون واقعا دوستتون داشته یا نه چون در هر صورت رابطه برای شما راضی‌کننده نبوده و هروقت می‌خواسته می‌رفته و دوباره برمی‌گشته. بنابراین بهتره به جای خواسته‌ها و علایق ایشون، به خواسته خودتون توجه کنید. شما از یه رابطه چی می‌خواهید؟ آیا چنین رابطه‌ای براتون راضی کننده است؟ کنترل زندگی‌تون رو دست خودتون بگیرید.

با سلام من حدود ۶سال و نیمه با یه آقای مطلقه به نیت ازدواج دوست شدیم ومنو به خونوادش معرفی کرده ولی هیچ تلاشی برای اومدن خواستگاری نکرده و هربار که ازش میخوام بهونه بچش و شرایط اقتصادی رو میاره سوالم اینه که چکار تشویق و ترغیبش کنم که بیاد خواستگاریم چون واقعا خسته شدم از بلاتکلیفی

با سلام دختری ۴۵ ساله هستم که بیش از یکسال و نیم است که با مردی جهت ازدواج آشنا شدم و یکبار هم بدون حضور خانواده اش به خواستگاری ام آمد و متاسفانه خانواده اش مخالف این ازدواج هستند ولی خودش مصر است و می گوید به من فرصت بده. تا کی به او فرصت بدهم؟ لازم به ذکر است که بنده هیچ سابقه ازدواجی نداشته ام، تحصیلاتم دکتراست و استاد دانشگاه هستم و چهره زیبایی هم دارم و طرف مقابلم فوق لیسانس است و یکبار ازدواج کرده و جدا شده و دو فرزند دارد که مستقل هستند. چهره اش هم خیلی معمولی است. لطفا مرا راهنمایی بفرمائید. سپاسگزارم

سلام دوست گرامی خواستکار شما می بایست در این سن دارای استقلال تصمیم گیری یاشند اما اینکه بعد از یکبار ازدواج و داشتن فرزند هنوز هم توان مدیریت خانواده را ندارند مشکل ار وابستگی ایشان هست. نهاینا به ایشان یک ماه زمان بدهید و در صدرت عدم تغییر نظر خانواده ادامه ندهید

سلام دختری هستم ۲۷ ساله ،۶ ماهه با پسری در ارتباط هستم که از همان اول قصد هر دومون ازدواج بود ،قرار بود بعد از اتمام سربازی به خواستگاری بیاید و الان که کمتر از یکماه به اتمام سربازیش باقی مونده چند روزی سرد شده و دیر جوابم رو میده و دلیلش رو که خواستم گفت تو با رفتارات باعث سردی من شدی و من چون دیدم رفتارش تغییر کرده باهاش کات کردم و شمارش رو حذف کردم بعد از یک روز پیام داد که کسی اومده تو زندگیت و من جواب دادم نه ولی تو پشتمو خالی کرد و اون گفت که طرز فکرت اینطوره و من هم گفتم نه رفتارت اینو نشون میده و دیگه پیامی نداد و من هم ندادم، هر دومون شماره ی همدیگرو حذف کردیم ، الان ۵ روزه که با هم ارتباطی نداریم ،میخوام بدونم آیا اون برمیگرده؟ و اینکه من چه کاری باید بکنم ،چون میخواستم بترسه از رفتنم و این ماه که تموم شد حتما خواستگاری بیاد اینکارو کردم

سلام دوست گرامی شاید بهتر بود برای اقدام ایشان جهت خواستگاری، با سیاست و منطق بیشتری رفتار میکردید اینکه بخاطر اینکه بیان خواستگاری، رابطه را کات کردید کمی غیر منطقی هست بهرحال باید منتظر باشید تا ایشون مجدد به شما پیام بدن و انوقت برای ادامه رابطه تصمیم بگیرید

سلام.من دختری۲۵ساله هستم.بااقایی حدود۲ساله ارتباط دارم وایشون بهمراه خانوادش۴باربرای خاستگاری اومدن.ماتهران ایشون متولدوبزرگ شده ایلام هستن.برای کاربه تهران اومدن.حدود۵ساله.مادرمن بسیارسختگیری میکنن که تورومیبرن شهرخودشون.واجازه وصلت رونمیدن.این آقاهم گفتن حداقل تا۱۰سال دیگه نمیرم ولی تعهدنمیدم اگرتهران کاروپول باشه برای چی برم؟مادراین آقاهم اطمینان میدن که پسرشون جایی نمیرن.نمیدونم چیکارکنم حساسیت های مادرم من روهم حساس کرده ازطرفی من تک فرزندم.به این اقاازهمه لحاظ اطمینان دارم

دوست عزیز سلام

هم احساس شما قابل درکه و هم نگرانی‌های مادرتون. همیشه در این موارد بهترین راهکار مراجعه به روان‌شناس متخصص و آموزش دیده در حوزه مشاوره پیش از ازدواج هست. روان‌شناس بعد از بررسی کامل، به شما کمک می‌کنند که اگر این ازدواج براتون مناسب هست، چطور خانوادتون رو راضی کنید و در صورت امکان و نیاز، از مادرتون دعوت می‌کنند در جلسه حضور داشته باشند و مساله رو اینطوری حل و فصل کنند.

سلام. مرسی از سایت خوبتون. راستش واقعا به کمکتون احتیاج دارم، من با کسی در ارتباطم که واقعا بهم علاقه داریم و همدیگه رو دوس داریم، ایشون قرار بود با پدرشون صحبت کنن که همه چیز رسمی پیش بره، اما از طرفی هی این موضوعو به عقب میندازن و منم اگر اعتراضی کنم میگن تو منو درک نمیکنی من هنوز شرایطش پیش نیومده که با پدرم صحبت کنم. از طرفی منم خواستگارای خودمو دارم و به تازگی یه خواستگار برام اومده که از هر نظری ایده آله،نمیدونم باید به امید کسی بشینم که دوستش دارم و یا صرفا با منطق پیش برم و به احساساتم توجهی نداشته باشم و خواستگارمو انتخاب کنم.

خانم نوبخت, [06.08.19 10:36] [In reply to خانم نوبخت] دوست عزیز سلام

اول از همه اینکه شما می‌تونید به فرد مقابلتون چنین جملاتی رو با زبان خودتون بگید: “من متوجه هستم که تو بهتر می‌دونی چه زمانی برای مطرح کردن این موضوع با خانواده مناسبه، اما این رابطه بلاتکلیف من رو اذیت می‌کنه. با توجه به شناختت از وضعیتی که داری، به من بگو که من تا چه زمانی باید صبر کنم”. سعی کنید در گفتن این حرف‌ها آرامش خودتون رو تا اونجایی که می‌تونید حفظ کنید. اجازه بدید که به حرف شما فکر کنه و بهتون جواب بده. اما در مورد موضوع خواستگار دوم؛ این انتخاب با شماست که چه کاری در این زمان بهتره. شما می‌تونید با منطقتون جلو برید و این خواستگار رو انتخاب کنید یا به خاطر علاقه و احساسی که دارید، منتظر جواب فرد قبلی باشید. اما یادتون باشه، ازدواج موفق، ازدواجی هست که هر دوی این موارد با هم باشه.

سلام و وقت بخیر دختری 25 ساله هستم. حدود 5 ماهه که به‌صورت مجازی با یک آقای 30 ساله از شهر دیگه آشنا شدم، کم کم رابطه مون جدی شد. اوایل قرار بود بیان همو ببینیم اما نشد، آقای بسیار مقید و مذهبی هستن. قصدشون هم از رابطه جدی و ازدواج هست. شناخت خوبی هم از هم داریم توی این مدت. ایشون از من برای خانواده شون گفتن . اما الان من واقعا موندم چجوری مسئله ی رابطه ی مجازی، و خواستگاری ایشون رو به خانواده م بگم. چون میدونم دید جالبی نسبت به این قضیه ندارن ممنون میشم منو راهنمایی کنین. مرسی

سلام دوست گرامی بهرحال باید خانواده شما در جریان روند اشنایی شما باشند و چه بهتر که صادقانه این موضوع مطرح شود اما اگر احیانا جبهه گبری های بی مورد وجود دارد با خواستگارتان هماهنگ کنید و نحوه اشنایی را به نوع دیگری غیر از مجازی اعلام کنید

سلام با تشکر از مطالب خوب و اموزنده ای که در سایت قرار دادید. من ۲۱ ساله هستم و مدتی هست که با فردی اشنا شدم حدود ۲ ماه . ایشون 30ساله هستن فرد بسیار تلاش گر متعهد به کار هستن و حدود ۱۲ساعت در روز کار انجام میدن.و ما خیلی کم باهم در ارتباط هستیم به خاطر شرایط کاریشون.اما ایشون خیلی به من علاقه پیدا کردن اینجوری خودشون میگن ولی رفتارشون چیز دیگه ای رو نشون میده و من فک میکنم بخاطر مشغله ی کاری دارن اینجوری هستن. اما خب واقعا قصدشون از رابطه رو نمیدونم . راجب اینده و اینکه چه قد دلشون میخواد من کنارشون باشم صحبت میکنن و یکبار هم ازم پرسید که اگه ما خیلی عاشق هم بشیم من حاضر میشم باهاش ازدواج کنم یا نه. یکم احساسی برخورد میکنن و من به شک میوفتم که حرفاشون راسته یا دروغ !!!! من هم تا حدودی به ایشون علاقه دارم اما نه اونقدری که اون میگه.چون واقعا ما زمان زیادی در روز باهم ارتباط نداریم. اما خب بیشتر ایده عال هایی که من از همسر ایندم دارم ایشون دارن و به ازدواج باهاشون فک میکنم ولی خب نمیدونم قصدشون چیه و چی میخوان از رابطه با من . میخواستم اگه میشه منو راهنمایی کنید و نظرتون رو راجب یه همچین رابطه ایی بدین.

سلام دوست گرامی ابتدا لازم هست که خیلی واقع بینانه رابطه و ایشان را بررسی کنید و سپس از قاطعانه ایشان بخواهید که هدفشان از ارتباط و بودن با شما رو مشخص کنند.بگید بهرحال باید رابطه هدف داشته باشه و این هدف در یک بازه زمانی انجام شود.اگر به هردلیلی از جمله مشغله کاری و…از پاسخ دادن به این دو سوال طفره رفتند بهتر هست خودتان را بیشتر درگیر این رابطه نکنید

سلام ماالان یه ساله باهم درارتبادیم از اولم گفته میخوامت به خانوادشم معرفیم کرده.ولی راهمون دوره.حالا مه من حالیم میشه داداشم ناراضیه مامانمم میترسه که منو برداری بری.باخانوادش دعواش شده بلند شده میگه من میخوام برم قطر دیگه هم برنمیگردم.دیروز دعوای بدی داشتیم سر همین خوتستن من.من میگفتم چرا اینکارارو میکنی مگه من تاحالا به حرفات گوش ندادم.بااین همه له کردن عغرور من من چیکارش کنم؟

سلام وقت بخیر من دختری ۲۶ ساله هستم که ۵۰روزه از یه رابطه ۷ماهه خارج شدم به خواست خودم چون فهمیدم یه دروغگوی متاهل بوده خیلی اذیت شدم تا الان کمی حالم بهتره.چند روز بعد تموم شدن رابطم دو مورد خاستگار خیلی خوب برام پیش اومد خاستگار دومی همه جوره خوب و موجه هستن و یه بار خاستگاری انجام شده و مرحله بعدی رو هفته آینده میان.اما من امروز از یه آقای شاعر خاستگاری کردم چون یه کم روشون شناخت داشتم عاشقش نیستم ولی مورد علاقم هستن ایشونم در کمال ادب و احترام و دعای خیر گفتن از اینکه بهم محبت دارید و احساستونو بیان کردید ممنون ولی فعلا قصدی ندارم برای ازدواج حتی دوباره مطرحش کردم که فقط دعام کردن.حالا منطق و احساس درست چیه؟اینکه بذارم همون خاستگاری روند خودشو طی کنه یا صبر کنم برای اون آقای شاعر؟یکی رو من میخوام یکی دیگم منو میخواد البته این خواستن در حد عاشقی نیس چون همه چیز سنتی پیش میره و من هیچ احساس خاصی ندارم چون فقط یه بار دیدمش و ظاهرا خوب و موجه بودن.عاقلانه اقدام کنم یا بااحساسم؟اما خب میترسم خاستگارای بعدی وجود نداشته باشن یا اصلا دیگه باب میل من کسی نیاد.الان هفته دیگه مرحله دوم خاستگاریه

سلام دوست گرامی ابتدا ایده ال های خودتان و هدفتون از ازدواج رو بنویسید تا متوجه بشید دقیقا دنبال چه چیزی و چه کسی هستید؟ سپس ویژگی های شناختی این دو نفر رو بنویسید و با لیست خودتان مقایسه کنید.ببینید کدام یک به ایده ال های شما نزدیکتر هستند. اینکه یک نفر فقط گفته که فعلا قصدی ندارد اصلا دلیلی برای ماندن شما در یک رابطه یکطرفه نیست بهتر هست منطقی باشید و بیشتر روی شخصی که پیگیر هست وقت بگذارید

با سلام و خسته نباشید. ۴ سال با دوست پسرمم دوستم جوری که با خنده هم میخندیم و با گریه گریه میکنیم ولی خانواده من که فعلا به کنار، خانواده اون که اول باید راضی بشن که جلو بیان برای خواستگاری یه بار میگن اره و یه بار میگن نه ، خسته شدم از طعنه اطرافیانم که دیگه کی میخوای ازدواج کنی و از این حرفا . خانوادش به خاطر اینکه بره از فامیل خودشون زن بگیره یف بار میگن اره یه بار میگن نه کلافه ام دیگه.لطفا راهنماییم کنید که باید چکار کنم

سلام دوست گرامی پارتنر شما در تردید و شک بسر میبرد و لازم هست شما قاطعانه از ایشان بخواهید که تکلیف رابطه ۴ساله را مشخص کنند بهرحال هرگونه نیاژ به شناخت و اشنایی در این مدت حاصل شده است و با توجه به اینکه مطرح کرده اید که تفاهم دارید پس دلیلی برای اینهمه تاخیر وجود ندارد برای اقدام توسط خانواده هم باید ایشان بتوانند با رفتار درست و طرح موضوع،خانواده را مجاب به خواستگاری کنند و اینکه ایشان دلیل عدم اقدام را اصرار خانواده برای ازدواج با شخص خاصی میدانند کاملا غیر منطقی هست شما با ایشان صحبت کنید و طی مدت زمان مشخص ایشان باید رسمی اقدام کنند در غیر اینصورت بهتر است منطقی باشید و در ادامه رابطه تجدید نظر کنید

با سلام و خسته نباشید. دوست پسرم نزدیک دو ساله دوستیم. اون ٣٠ سالشه و من ٢٢سالمه اوایل از ازدواج زیاد میگفت اما الان دیگه نه!البته بگم از دوست داشتنش مطمئنم و همه جوره خودشو ثابت کرده و فقط برای رابطه جنسی نمونده اما دلم میخواد بدونم چرا دیگه چیزی از ازدواج نمیگه یا اقدام نمیکنه.لطفا راهنماییم کنید.

سلام دوست گرامی ابتدا لازم هست که جایگاه خودتان را در این زابطه مشخص کنید شاید ابتدای اشنایی ایشان قصد ازدواج داشته اما اکنون با توجه یه شناخت ها دچارتردید شده است پس شما مدیریت رابطه را بدست بگیرید و با مشحص شدن بازه زمانی از ایشان بخواهید نکلیف رابطه را مشحص کنند. با ایشان صحبت کنید و از دغدغه هایی که شاید مانع خواستکاری هست اطلاعات بگیرید ودر برطرف کردن‌شان کمک کنید گذشت زمان طولانی و بیشتر از 2 سال برای خواستگاری ، مشکلات بسیاری را در یک رابطه ایجاد می‌کند و ازسویی شرایط و افراد مناسب را شما ازدست میدهید از دوستان مشترکتان کمک بخواهید تا به شما کمک کنند و اطلاعاتی در مورد قصد و هدف ایشان جمع اوری کنند اگر دوستتان دارند و با وجود دوست داشتن شما در تصمیم گیری مردد هستند و دغدغه و مشکل خاصی ندارند منتظر شدن برای ایشان ریسک بزرگی است.

سلام من دختری ۲۴ ساله ام با پسری همسن خودم ۲ سال و خورده ای دوست هستیم و خانواده پسر و خانواده خودم هم در جریانند ولی خانواده خودم دوست دارند زودتر ازدواج کنیم ولی پسر و خانواده اش هی وقت میخرند و عقب می اندازند به دلایل مختلف از جمله مالی که بنده میگم من و خانواده ام شرایطو اسون گرفتیم براشون ولی با این حال قدمی بر نداشتند و من خیلی ایشونو دوست دارم ایشونم همینطور ولی نمیدونم چرا جلو نمیان دلیل منطقی یا وقت مشخصی نمیارند من خواستگاری دارم که خانوادمم مصمم اند قبول کنم من نمیدونم چیکار کنم کاش یکم کمکم کنید

سلام دوست گرامی بهتر است ابتدا خودتان برای طرف مقابل یک وقتی را تعیین کنید تا ایشان متوجه جدی بودن شما باشند. سپس اگر خودشان مجددا پشت گوش انداختند، از طریق خانواده به او پیام دهید که تا مثلاً یک ماه آینده فرصت دارند که برای خواستگاری پیشقدم شوند. در حال حاضر، شرایط مالی خانواده‌ها را نگران کرده است، اما این موضوع نباید باعث شود تا شما فرصت‌های دیگرتان را از دست بدهید.

من یه دختر ٢١ ساله هستم عاشق یه آقایی شدم که ١٢ سال از خودم بزرگتره عضو یه گروه موسیقیه و من ایشونو تو تلویزیون دیدم و از شخصیتش خوشم اومد بعد از اون من پیج ایشونو پیدا کردم و بهشون دایرکت دادم بهشون گفتم که بهشون علاقه دارم و ازشون خواستم که بیشتر با هم آشنا بشیم که در جواب گفتند که شرایطشو ندارم و ازم خواستند که بهشون مسیج ندم ولی من نتونستم جلوی خودمو بگیرم و همش به ایشون پیام میدادم حتی شمارشم پیدا کردم و پیام میدادم زنگ میزدم اصرار میکردم خواهش میکردم که قبول کنه حتی به دوستاشم پیام میدادم که اونا باهاش صحبت کنند بعضی موقع ها هم میترسوندمش که کار دست خودم میدم و عکسای الکی میدادم .محل کارش رفتم که رو در باهاش صحبت کنم همه ی اینکارا رو کردم که شاید قبول کنه دیگه اصلا نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم و ایشون رفت به جرم مزاحمت از من شکایت کرد ولی به خدا قصد من مزاحمت نبود الان نمیدونم باید چیکار کنم من واقعا دوسش دارم و نمیخوام فراموشش کنم نمیخوام جز اون یه نفر دیگه بیاد تو زندگیم و من کلا یه آدمی ام که وقتی یه مشکلی واسم پیش میاد دیگه هیچ کاری نمیکنم مثلا دیگه درس نمیخونم دیگه بیرون نمیرم حتی اگه کلاسی برم دیگه اون کلاسو نمیرم و خودمو حبس میکنم تو اتاق و الان همش فکرم اینه که یه مدت بهش فکر نکنم مثلا وقتی ٣٠ سالم شد دوباره برم سراغش ولی میترسم که حتی بعدا هم قبول نکنه یا اینکه دیگه اصلا نتونم ببینمش حتی این فکرم کردم که برم پیش مشاور و از مشاور بخوام که با اون آقا هم حرف بزنه ولی اصلا نمیدونم که مشاوره قبول میکنه این موضوع را که حرف بزنه با اون آقا یا نه خلاصه اینکه واقعا نمیدونم باید جیکار کنم از کی باید کمک بگیرم چجوری زندگیمو متوقف نکنم و به کارام ادامه بدم😞 ممنون میشم راهنماییم کنید🙏🙏🙏

دوست گرامی سلام اشنایی و علاقمندی یکطرفه آن هم به این صورت مشکلات و دردسرهای بسیاری را به دنبال دارد. دختر و پسرهای بسیاری به دلایل شخصیتی به فردی دل بسته می شوند که این دلبستگی فقط به دلیل ظاهر و رفتارهای ظاهری طرف مقابل به وجود می آید و بدون هیچ شناختی از خانواده و شخصیت طرف مقابل است. با توجه به اینکه شما زندگی و کار ودرس خود را فدای این علاقه کرده اید می توان متوجه اشتباه بودن ای احساس شد .در واقع احساس دوست داشتنی که نتواند باعث پیشرفت شما شود و بحایش از شما فردی منزوی و گوشه گیر بسازد چگونه یک احساس مثبت و خوب می تواند باشد؟ با توجه به اینکه شما در مورد احساستان با ایشان صحبت کرده اید و ایشان خیلی صادقاه اعلام کردند که شرایط ندارند متوجه یکطرفه بودن این احساس باید شده باشید و از طرفی اصرار،تهدید و مزاحمت های شما فقط باعث دور شدن ایشان می شود و نتیجه مثبتی به دنبال ندارد. به شما توصیه میکنم مراقب احساس تان باشید. خیلی اوقات یک احساس در ابتدا هیجان انگیز و رمانتیک است اما زندگی تان را به هم خواهد ریخت. فراموش نکنید مقابل هر خطایی را اگر از ابتدا بگیرید بسیار آسان تر است. 1-سعی کنید از این احساس یکطرفه خارج بشید ۲- انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی ، تعاملات اجتماعی ، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند. ۳- لحظاتی که به یاد ایشان هستید سعی کنید محیط و فکر خود را تغییر بدهید و در شرایط جدیدی قرار بکیرید 4- با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید. 5-هدفمند به مطالعه درس و ادامه تحصیل بپردازید و اجازه دهید با گذر زمان،شخصی که احساساتی شبیه خودتان دارد وارد زندگیتان شود

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

رابطه عاطفی شما با شریک عاطفیتان فوق العاده است و شما کاملا آماده هستید که رابطه را به سطح بالاتری ارتقا دهید. در آینده نزدیک دوست پسرتان را در نقش شوهرتان تصور می‌کنید و تقریبا هر روز درمورد اینکه او شما را از خانواده‌تان رسما خواستگاری می‌کند، با هم در یک خانه زندگی می‌کنید و فرزندانی خواهید داشت، خیال‌پردازی می‌کنید. اما واقعیت این است که با وجود اینکه اطمینان دارید این پسر شما را دوست دارد، او برای ازدواج هیچ اقدام جدی نمی‌کند. رابطه شما در حالت بلاتکیف باقی مانده است. در این شرایط احتمالا به دنبال راهی برای ترغیب کردن، تشویق کردن و حتی وادار کردن پسر به ازدواج خواهید بود. اما چطور می‌توان مردی که از ازدواج طفره می‌رود و بهانه‌های زیادی برای عدم خواستگاری می‌آورد را برای ازدواج کردن متقاعد کرد؟ برای پاسخ به این سوال در این مقاله با ما همراه باشید.

فهرست مطالب

قبل از اینکه درمورد راه‌های تشویق مرد برای ازدواج صحبت کنیم، شاید بهتر باشد از خودتان این سوال را بپرسید که چرا او تاکنون برای ازدواج پیش قدم نشده و درخواست ازدواج را مطرح نکرده است؟ علت این موضوع ممکن است در هر رابطه‌ای دلایل متفاوتی داشته باشد. پس بهتر است در این مورد خوب فکر کنید.

آیا هدف و دیدگاه مشترکی برای آینده رابطه دارید؟ شما چه نقشی در زندگی دوست پسرتان دارید؟ آیا او به چشم همراه همیشگی زندگیش یه شما نگاه می‌کند یا صرفا برای وقت گذرانی در این رابطه مانده است؟

زیرا اگرچه ممکن است شما از ابتدا، به هدف و قصد شناخت برای ازدواج وارد رابطه دوستی شده باشید، اما برای طرف مقابلتان رابطه تا این حد جدی نباشد و بیشتر نقش یک زنگ تفریح و زمانی برای خوشگذرانی را برای او داشته باشد. در این صورت انتظار نداشته باشید که به راحتی آشنایی به ازدواج ختم شود.

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

اما اگر متوجه شده‌اید او به آینده رابطه به طور جدی فکر می‌کند و شما را به عنوان همسر آینده‌اش می‌بیند، اما با این حال هنوز درخواست ازدواج را مطرح نکرده است، شاید بهتر باشد از دغدغه اصلی او برای اینکه پاپیش نمی‌گذارد با خبر شوید. مثلا شاید فکر می‌کند زمان بیشتری برای شناخت نیاز باشد، یا نتوانسته باشید اعتماد او را کاملا جلب کنید و یا ممکن است به دلایل خانوادگی یا مالی و فراهم نبودن شرایط ازدواج پاپیش نگذارد.

در هر حال اطلاع از علت طولانی شدن رابطه مهم است و با آگاهی از آن راحت‌تر می‌توانید نگرانی‌های او را کاهش داده و به ازدواج تشویقش کنید. اما موضوع مهم‌تر این است که نگذارید به دلایل غیرموجه رابطه‌تان بلاتکلیف بماند و بهتر است در این مورد اقدامی بکنید.

اکنون زمان آن فرا رسیده است که خودتان دست به کار شوید، برای این که بتوانید به نتیجه دلخواه خود برسید، با ما همراه باشید تا با توصیه‌های مفیدی آشنا شوید که مرد شما را به ازدواج ترغیب و تشویق می‌کند. با پیاده کردن این شگردهای روانشناختی می‌توانید دوست پسرتان را به ازدواج مجاب کنید و در نهایت او را متقاعد کنید که با خواستگاری از شما رابطه‌تان را پایدار و ابدی کند. این همان رویایی است که سال‌ها برای به واقعیت پیوستن آن منتظر مانده‌اید، درست است؟ پس دیگر نباید حتی یک ثانیه را هدر بدهید. این توصیه‌ها را به کار ببندید تا مرد رویاهایتان را مال خودتان کنید، حلقه ازدواج در انگشتتان بیاندازید و برنامه‌ریزی برای یک جشن عروسی باشکوه را شروع کنید.

اگر فقط بنشینید و منتظر بمانید تا دوست پسرتان از شما خواستگاری کند، مطمئن باشید که تا صد سال دیگر هم مجرد خواهید ماند. در واقع این انتظار خاموش و منفعلانه دوران دوستی‌تان را طولانی‌تر می‌کند. اگر واقعاً می‌خواهید که دوست پسرتان را وادار به ازدواج کنید، باید تکانی به رابطه‌تان بدهید. نگذارید که دوست پسرتان به این رابطه‌ی بی‌تعهد عادت کند و دوستی با شما برایش عادی شود. توصیه‌ی ما این است که کاری کنید او همیشه در حال حدس زدن درباره افکار و احساساتتان باشد و در آرزوی دانستن فکری باشد که در سر دارید و مشتاقانه بخواهد بداند که روزتان را چطور گذرانده‌اید. برای مثال آخر هفته با دوست‌هایتان قرار بگذارید، اما تا شب پنجشنبه هیچ چیزی به او نگویید. به این ترتیب او متوجه اهمیت حضورتان می‌شود و قدرتان را می‌داند. البته مرز باریکی بین متقاعد کردن به ازدواج و ایجاد ناامنی در رابطه وجود دارد، بنابراین هنگام پیاده کردن این توصیه مراقب باشید که زیاده‌روی نکنید.

اگر وقتی صحبت از ازدواج به میان می‌آید، دوست پسرتان طفره می‌رود و برای خواستگاری دست دست می‌کند، این طفره رفتن به این معنا نیست که جایی در آینده‌اش ندارید. این دست دست کردن به معنای آن است که او نیاز دارد تا از صمیم قلب حس کند که نمی‌تواند بدون شما زندگی کند. برای این که دوست پسرتان را مطمئن کنید که نه فقط شما را می‌خواهد، بلکه به شما نیاز دارد، باید او را به خودتان وابسته کنید. باید به صدای رسای او، بهترین دوستش، همبازی تنیس آخر هفته‌اش و بهترین قنادی تبدیل شوید که خوشمزه‌ترین شیرینی مورد علاقه‌اش را می‌پزد. زمانی که با هم هستید، تمام نگرانی‌هایش باید در لحظه از ذهنش پاک شود. عشقتان باید بداند که در مدتی که کنار شما است، مشکلی برایش به وجود نمی‌آید و می‌تواند ساعاتی را به شادی و خوشی بگذراند. به این ترتیب او برای ساختن خاطرات بیشتر با شما ترغیب می‌شود. در عین حال اگر می‌خواهید، حضورتان برایش حیاتی شود، باید درک کنید که او نیاز دارد تا هر از گاه از شما فاصله بگیرد. شاید نامزدتان بخواهد در تنهایی‌اش کتاب بخواند یا با دوستانش بیرون برود، در هر حال اگر به او فرصت نفس کشیدن بدهید، به خاطر اعتمادی که به او دارید، سپاسگزارتان خواهد شد. به این ترتیب مرد رویاهایتان به تدریج متوجه می‌شود که زندگی در کنار شما به معنای محروم شدن از آزادی نیست و مشتاقانه گام بعدی را برای پیوستن به شما برمی‌دارد.

آیا تا به حال احساس کرده‌اید که خودتان را در این رابطه کاملاً گم کرده‌اید؟ شاید سال‌ها است که خودتان را وقف مرد دلخواهتان و تامین خواسته‌های او کرده‌اید. از انجام دادن تمام کارهایی که موجب شادی‌تان می‌شد، دست کشیده‌اید، چون تمام فکر و ذکرتان شاد کردن او بوده است. شاید فکر کنید که توجه کردن به یک نفر و تامین نیازهایش راهی برای ربودن قلبش است، اما باید بدانید که ضرر این ازخود گذشتگی بی‌وقفه بیشتر از سودش است. اگر می‌خواهید دوست پسرتان به ازدواج راضی شود، باید کاری کنید که متوجه ارزش شما بشود، درک کند که شما نیز اهداف و رویاهای خاص خود را دارید و زندگی‌تان در او خلاصه نمی‌شود. واقعاً فکر می‌کنید یک مرد حاضر می‌شود با زنی ازدواج کند که هفت روز هفته 24 ساعته در خدمتش است. شاید این حاضر به خدمت بودن در وهله‌ی نخست جذاب به نظر برسد، اما مطمئن باشید که مردها دیر یا زود از این وضعیت خسته می‌شوند. از همین امروز برنامه‌هایی را برای خودتان در نظر بگیرید که او محور اصلی‌اش نباشد. تفریحات قدیمی خود را دوباره شروع کنید. اگر چند بار در هفته کاری را انجام دهید که خوشحالتان می‌کند، این شادی و استقلال جذابیت شما را در نظر مرد رویاهایتان چندبرابر می‌کند و برای ازدواج کردن با شما ترغیب می‌شود.

یکی از راه‌های تشویق کردن دوست پسرتان به ازدواج این است که او را وادار کنید تا با دوستان متاهل و اعضاء خانواده‌تان بیشتر معاشرت کند. وقتی دوست پسر فراری از ازدواج‌تان با همسرانی رفت و آمد می‌کند که تا پایان عمر به هم متعهد شده‌اند، به تدریج در ذهن خود شروع به رویاپردازی درباره زندگی زناشویی با شما می‌کند. دوستان متاهل‌تان به او نشان می‌دهند که زندگی زناشویی فراز و نشیب‌های خاص خود را دارد، اما در نهایت متعهد ماندن به یکدیگر از همه چیز مهم‌تر است.

این توصیه به ویژه برای مردانی مفید است که فرزند طلاق هستند. برخی مردانی که والدینشان از هم جدا شده‌اند، به دلیل تجربه‌ی تلخی که از فروپاشی خانواده‌شان دارند، محتاطانه‌تر درباره ازدواج برخورد می‌کنند. کار شما این است که تصویرهای ناخوشایند گذشته را با تصاویری از زندگی همسران شاد و خوشبخت جایگزین کنید. بنابراین کاری کنید که با دوستان متاهل و خوشبختی رفت و آمد داشته باشید که می‌توانند الگوی مناسبی برای عشقتان باشند. به این ترتیب تصورات منفی او از ازدواج درهم می‌شکند و برای ازدواج کردن با شما مشتاق می‌شود.

اگر فکر می‌کنید که رابطه‌تان در مسیر درست حرکت نمی‌کند، باید تغییر بزرگی را در زندگی‌تان شروع کنید تا شوکی به رابطه‌تان وارد شود. هر از گاه به این موضوع اشاره کنید که دوست دارید برای تحصیل یا پیدا کردن فرصت‌های جدید شغلی به شهر دیگری نقل مکان کنید.

البته اشاره‌ی زودگذر به این موضوع کافی نیست، باید کاری کنید که او باور کند که شما واقعاً در حال برنامه‌ریزی برای جابجایی هستید. جستجوهایتان را شروع کنید و برای مرد محبوبتان توضیح دهید که کار جدید در یک شهر دیگر چطور باعث پیشرفت‌ شغلی‌تان می‌شود. حتی اگر واقعاً برای مهاجرت برنامه نداشته باشید، فکر جدا شدن از شما او را ترغیب می‌کند که سراسیمه از شما خواستگاری کند تا پایبندتان کند.

نیازی نیست عشقتان را زهره ترک کنید، فقط اندکی او را بترسانید تا متوجه شد که نمی‌توانید تا ابد به همین شکل کنار او بمانید. دوستتان می‌داند که عاشقانه دوستش دارید و از صمیم قلب به شما اعتماد دارد، اما باید بداند که تنها مرد روی کره زمین نیست و شما انتخاب‌های دیگری هم دارید. برای این که اندکی او را از کوره به در ببرید، به خواستگارانی که در حال حاضر دارید، اشاره کنید. به این ترتیب او متوجه می‌شود که نه تنها شما می‌توانید جذب مردان دیگر شوید، بلکه شما نیز برای مردان دیگر جذابیت دارید. وقتی ترس از دست دادن شما در دلش جوانه بزند، مطمئن باشید که تمام طلافروشی‌های شهر را زیر و رو می‌کند تا حلقه‌ی زیبایی را برای خواستگاری از شما پیدا کند.

قبول داریم که انجام دادن این توصیه بسیار دشوار است. وقتی کسی را دوست داشته باشید، از صمیم قلب می‌خواهید که لحظه لحظه‌ی عمرتان را کنار او باشید. اما واقعیت این است که اگر همیشه کنار او باشید، او به حضورتان عادت می‌کند و اقدامی برای ازدواج انجام نمی‌دهد. اگر می‌خواهید دوست پسرتان را به ازدواج راضی کنید، اندکی عقب‌نشینی کنید و از عشق‌تان دورتر شوید تا او ناخودآگاه خودش را به شما نزدیک‌تر کند. زمانی که هم از نظر جسمی و هم عاطفی از دوست پسرتان فاصله بگیرید، هوشمندانه تمام چیزهایی را که او به آنها عادت کرده و مسلم فرض می‌کند، از او می‌گیرید. برای مثال اگر دیگر در پیام‌های صبحگاهی‌تان از شکلک بوسه استفاده نکنید، او متوجه می‌شود و شگفت‌زده از خودش می‌پرسد که چرا دیگر بوسه برایش نمی‌فرستید. دوری جسمی و عاطفی باعث می‌شود که بخواهد لحظات دلنشین گذشته را دوباره زنده کند. او به زودی متوجه می‌شود که اگر می‌خواهد جسم، روح و ذهن شما را کاملاً مال خود کند، چاره‌ای ندارد جز آن که رسماً از شما خواستگاری کند!

اگر می‌خواهید دوست پسرتان به طور جدی درباره رابطه‌تان فکر کند و او را به ازدواج ترغیب کنید، بدون هماهنگی با او یک خرید بزرگ انجام دهید. برای مثال بدون اطلاع دادن به او برای خودتان یک موبایل جدید بخرید. این خرید غیرمترقبه باید چیزی باشد که او به هیچ وجه انتظارش را از شما نداشته باشد. فقط مراقب باشید که توانایی خرید آن وسیله را داشته باشید، قرار نیست که خودتان را برای شنیدن پیشنهاد خواستگاری ورشکسته کنید. زمانی که او متوجه شود، چیزی را بدون هماهنگی با او خریده‌اید، این استقلال بی‌سابقه او را متعجب می‌کند و او را به فکر می‌اندازد که مبادا واقعاً به او نیاز نداشته باشید و بودن یا نبودن او تاثیری در زندگی‌تان نداشته باشد. اگر مرد محبوبتان از شما پرسید که چرا قبل از چنین خرید مهمی با او مشورت نکرده‌اید، راحت جواب بدهید که: “خب تو که شوهرم نیستی.” شاید این جواب او را عصبانی کند، اما در نهایت باعث می‌شود که به فکر ازدواج کردن بیفتد.

قبل از آن که رابطه‌تان شروع شود، زندگی اجتماعی بسیار فعالی داشتید و حتی نمی‌توانستید تعداد دوستانتان را بشمارید. اما به محض آن که رابطه‌ی شما و دوست پسرتان جدی شد، قرارهای دوستانه را کنسل کردید و در دورهمی‌های هفتگی با دوستان صمیمی‌تان حاضر نشدید. در نهایت دوستانتان هم دیگر شما را دعوت نکردند و الان که به خودتان آمده‌اید، متوجه می‌شوید که مدت‌ها است خبری از دوستانتان نشنیده‌اید. وقت‌گذرانی با دوستان یکی از موثرترین و ضروری‌ترین توصیه‌ها برای وادار کردن دوست پسرتان به ازدواج است. به او بفهمانید که زندگی اجتماعی خاص خود را بیرون از این رابطه دارید، این استقلال و موقعیت اجتماعی باعث می‌شود که او جنبه‌ی جدیدی از شخصیت شما را ببیند. مردان دوست ندارند که تمام زندگی دوست دخترشان باشند و همه چیز به آنها ختم شود. بنابراین همین امروز فهرست مخاطبین گوشی‌تان را نگاه کنید و با دوستان وفاداری تماس بگیرید که مدت‌ها قبل از ورود این مرد به زندگی‌تان یار غارتان بوده‌اند. اگر آنها دوستان واقعی باشند، شما را به خاطر بی‌توجهی و غیبت طولانی‌تان خواهند بخشید. فقط حواستان باشد که آنها را به مراسم ازدواجتان دعوت کنید، چون مطمئناً بعد از آن که رفت و آمد با دوستانتان را شروع کردید، مردتان نیز برنامه‌ریزی برای ازدواج را شروع خواهد کرد.

بسیاری از مردان برای خواستگاری کردن و ازدواج مرددند، چون از هزینه‌های عروسی و شروع زندگی مشترک می‌ترسند. اگر می‌خواهید دوست پسرتان را به ازدواج تشویق کنید، و می‌دانید که عشقتان از هزینه‌های سرسام‌آور زندگی مشترک واهمه دارد، به او بفهمانید که برگزاری یک مراسم ساده عروسی نیز رضایتتان را جلب خواهد کرد. چنانچه نامزدتان بداند که مجبور نیست حساب بانکی‌اش را برای راضی کردن شما خالی کند، متمایل می‌شود که درخواست ازدواج بدهد. به علاوه همواره می‌توانید زندگی مشترکتان را در سال‌های آتی و وقتی هر دو موقعیت مالی بهتری پیدا کردید، ارتقاء بدهید.

واقعاً می‌گوییم، بدون او به یک سفر بروید، هر جایی که دلتان می‌خواهد. چمدانتان را ببندید و از جلوی چشمان او دور شوید. اگر می‌خواهید دوست پسرتان را مجاب کنید تا از شما خواستگاری کند، با این سفر مجردی می‌توانید توجهش را جلب کنید. چند نفر از دوستانتان را خبر کنید و با آنها به یک سفر بروید یا می‌توانید به تنهایی به سفر بروید. حین سفر او را بی‌خبر نگذارید، اما مکالمات تلفنی‌تان را در حد کوتاه و دوستانه نگه دارید. سرتان گرم سفر است و به سفر آمده‌اید تا مدتی تنها باشید، پس بیشتر از سه دقیقه نمی‌توانید با او حرف بزنید. مطمئن باشید که این سفر مجردی بی‌سابقه او را شوکه خواهد کرد. اگر بعد از گذشت چند هفته تا چند ماه از سفرتان یک خواستگاری عاشقانه شنیدید، از تعجب خشکتان نزند.

از آنجایی که همیشه درباره‌ی عروسی حرف می‌زنید، می‌داند که می‌خواهید با او ازدواج کنید. شما در مورد مراسم عقد دوستتان با هیجان صحبت می‌کنید، با حالتی رویایی درباره زیبایی دسته گل رز سفید حرف می‌زنید و او با کلافگی شاهد است که چطور تمام پروفایل‌های مرتبط با عروسی را در اینستاگرام دنبال می‌کنید. چرا کار را یکسره نمی‌کنید و یک برچسب به پیشانی‌تان نمی‌چسبانید که “با من ازدواج کن، چرا از من خواستگاری نمی‌کنی؟” اگر می‌خواهید دوست پسرتان را وادار به ازدواج کنید، دیگر هیچ حرفی راجع به عروسی نزنید. تمام این حرف‌های بی‌پایان درباره عروسی جز این که عشقتان را کلافه و مضطرب کند، هیچ فایده دیگری ندارد. خونسرد برخورد کنید. قبلاً به مرد رویاهایتان فهمانده‌اید که می‌خواهید تا پایان عمرتان در کنار او زندگی کنید، لازم نیست تمام جزئیات عروسی رویایی‌تان را تا بعد از خواستگاری رسمی برای او توصیف کنید.

اگر مدت‌ها از شروع رابطه‌تان می‌گذرد و به نظر نمی‌رسد که عشقتان قصد خواستگاری داشته باشد، زمان آن رسیده که برای او مهلت تعیین کنید. قرار نیست به او اولتیماتوم بدهید، صرفاً می‌خواهید به او بفهمانید که برای زندگی‌تان برنامه دارید و او یا می‌تواند برای محقق ساختن این برنامه‌ها به شما بپیوندد یا این که می‌تواند برنامه دیگری را پیشنهاد کند. اگر مدتی است که با هم دوست هستید و آمادگی لازم را برای ازدواج دارید، به دوست پسرتان بگویید که می‌خواهید ظرف X ماه آینده، نامزد کنید. تحت این شرایط دو حالت پیش می‌آید: یا دوست پسرتان می‌گوید که قصد دارد به زودی از شما خواستگاری کند یا این که درخواست مهلت بیشتری می‌کند تا به کارهایش سر و سامان بدهد. از مرد محبوبتان بپرسید که چقدر وقت لازم دارد و اگر وقتی که می‌خواست، معقول بود با این برنامه‌ریزی جدید موافقت کنید. چنانچه دوست پسرتان مطمئن نبود که می‌خواهد با شما ازدواج کند، نوبت شما است که تصمیم بگیرید آیا می‌خواهید با مردی بمانید که هنوز درباره ازدواج دودل است یا خیر.

آخرین توصیه ما به شما این است که با صداقت با دوست پسرتان درباره تمایل قلبی‌تان برای ازدواج صحبت کنید. ازدواج برای برخی مردان چندان موضوع مهمی نیست و پیمان ازدواج به نظرشان فقط یک قرارداد است. اما اگر شما در حال مطالعه‌ی این مقاله هستید، به احتمال زیاد ازدواج برایتان مهم است. احتمالاً ازدواج برایتان نشانه‌ی نهایی تعهد است و موجب می‌شود که از ایمنی و پایداری رابطه‌تان مطمئن‌تر شوید، شاید هم می‌خواهید دلگرم باشید که تا پایان عمرتان در کنار مردی خواهید بود که فکر زندگی بدون او برایتان غیرقابل تحمل است. دلایل خود برای ازدواج را با مردی که دوستش دارید، در میان بگذارید. حتی اگر عشقتان تمایلی به ازدواج ندارد، همین که بداند شما چقدر مشتاق شروع زندگی زناشویی هستید، کافی است که او را به ازدواج ترغیب کند. چنانچه او بداند که می‌خواهد تا پایان عمر در کنار شما بداند، راضی می‌شود که برای شاد کردن شما با پیمان ازدواج موافقت کند.

برای اینکه پسری را ترغیب به مطرح کردن درخواست ازدواج کنید، ابتدا لازم است دلایل به تاخیر افتادن ازدواج و دغدغه‌های او با خبر شوید و در صورت امکان کاری کنید نگرانی‌هایش کاهش پیدا کند.

اگر می‌خواهید رابطه عاطفی‌تان به ازدواج بیانجامد نباید بگذارید که رابطه بی‌تعهد برای او عادی شود. کاری کنید وابسته شما شود و نتواند زندگی را بدون شما تصور کند. ضمن اینکه لازم است شما زیاد به او وابسته نباشید، به خودتان بیشتر توجه داشته باشید و زمانی را برای کارهای شخصی و وقت گذرانی با دوستان دختران در نظر بگیرید و همیشه در دسترس نباشید.

برای ترغیب او به ازدواج، علائم و نشانه‌هایی مبنی بر اینکه مایل هستید رابطه به جلو پیش برود در اختیار او بگذارید، با زوج‌های متاهل بیشتر در ارتباط باشید و بگذارید بداند شما گزینه‌های ازدواج دیگری نیز دارید،

اگر دغدغه او به خاطر شرایط مالی ازدواج است شاید بهتر باشد توقعات مالیتان را کمتر کنید  و در این مورد به او اطمینان خاطر دهید. برای وادار کردن او برای درخواست ازدواج شما می‌توانید دیدگاهتان درمورد ازدواج را شفاف بیان کنید و یک بازه زمانی مشخص برای رساندن دوستی به ازدواج مشخص کنید.

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

49 بازدید

55 بازدید

128 بازدید

115 بازدید

194 بازدید

دیدگاه

نام *

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

سلام من یه دختر ۲۶سالم و ۵ماهی هست که با پسری ۲۴ساله دوست شدم از هر لحاظ باهم خوبیم و میتونم بگم میشه نیمه گمشدم و هیچ مشکلی از نظر مالی کاری خونه نداره ولی شغلش فعلا تو یه شهره دیگس ماه سوم بهم گفت که میخواد باهام ازدواج کنه و انتخابش رو کرده نه خودش و نه خانوادش مشکلی با اختلاف سنیمون نداره الان ۲هفته مونده که انتقالیش حل بشه به شهرمون چند باری ازش درباره ازدواج گفتم فقط خندیده و چیزی اصلا نمیگه و بروز نمیده اینم بگم ایشون نظامی هستن

سلام دوست گرامی اختلاف سن به خودی خود مشکل ایجاد نمی‌کند. زمانی اختلاف سن مساله مهمی می‌شود، که دعواها و بحث‌های دونفر به این سن ختم شود و سن را عامل این بحث‌ها بدانند. همچنین وقتی پسر نتواند در برابر طعنه‌های دیگران درباره این موضوع، جواب قانع کننده‌ای بدهد. اما درباره اینکه او فعلا موضوع ازدواج را پیش نمی‌کشد، حتماً به صورت مستقیم وضعیت را جویا شوید و بلاتکلیف نباشید.

سلام من دوسالی هست با یک اقایی اشنا شدم خیلی همو میخوایم خیلی بارها شد جدا شدیم ولی نتونستیم همو فراموش کنیم ایشون ۲۵ سالشه من ۱۹ سالمه خانواده من میدونن با ایشون بودم این اقا مادرشون یک دختر چادری میخوان و کلا از مانتویی ها این مادرشون متنفرن و این اقا جرات نکرده به مادرشون بگه من عاشق دختر مانتویی شدم چون فحش میبندن به مانتویی ها و این شد که باعث شد ما از هم جدا شدیم به سختی الان من واقعا دوسشون دارم شب روزم شده گریه تورو خدا بگین چیکار کنم خیلی یک دندست

سلام دوست گرامی اینطور که شما از موضع مادر او صحبت می‌کنید؛ مشخص است که کاملاً روی اعتقادات خودشان مصر هستند و این مساله تفاوت خانواده شما و ایشان را نشان می‌دهد. در آینده به دلیل این موضع‌گیری احتمال وجود مشکل بسیار زیاد خواهد بود؛ بنابراین بهتر است که اصراری روی بازگشت به این رابطه نداشته باشید. در ضمن شما نمی‌توانید همان چیزی شوید که آنها می‌خواهند، چون شما هویت مستقل خود را دارید.

سلام با پسری یک سال در رابطه هستم و به همدیگه هم خیلی علاقه داریم و انتخاب اول و آخر همدیگه هستیم.اون مادرش رو در جریان گذاشته اما برای خواستگاری نمیاد چون فعلا بیکاره و خودش و مادرش میگن باید بده سرکار و بعد خواستگاری کنه از طرفی مادر من خیلی سخت گیره و مخالف رابطه هست و خواستگارای زیادی دارم که مجبورم به بهانه مختلف رد کنم باید چکار کنم؟پسری که دوسم داره میگه باید برم سرکار و با سربلندی بیام خواستگاری و مادرم این رو قبول نداره

سلام دوست گرامی به سن خودتان و طرف مقابل اشاره نکردید. قطعاً داشتن شغل اولویت بالاتری برای ایشان است. بهتر است یک بازه زمانی مشخص کنید و از او بخواهید طی آن مدت شغلی برای خودش پیدا کند تا بتواند به خواستگاری شما بیاید.

سلام من 11سال ازدواج کردم اوایل ازدواج شوهرمو دوست داشتم تا اینکه بهم خیانت کرد بعد اون ازش متنفر شدم الانم تقریبا هیچ حسی بهش ندارم و ارزوی هر شب و روزم اینه که ازش جدا بشم میشه کمکم کنین که من باید چیکار کنم

سلام دوست گرامی خیانت اتفاق بسیار تلخی است که ضربه سنگینی به افراد وارد می‌کند. برای آسیبی که دیدید متاسفیم. اشاره کردید از او متنفر شدید و می‌خواهید از او جدا شوید، این طبیعی‌ترین واکنش پس از خیانت دیدن است. اما نکته مهمی را فراموش نکنید که برای اینکه آسیب کمتری ببینید، بهتر است علت این خیانت دیدگی را به کمک مشاور کشف کنید. خیانت یک فرآیند است نه یک اتفاق ناگهانی. اگر فرزند دارید نیز فرآیند این جدایی و یا ماندن در زندگی متفاوت خواهد بود. شما می‌توانید ابتدا با مشاوران متخصص رادیوعشق نوبت مشاوره دریافت کنید و سپس برای این زندگی تصمیم مشخصی با کمترین آسیب بگیرید.

سلام ۲۵سالمه با کسی ک همو دوست داریم ۲۷سالشه چهارسالی میشه که همو میشناسیم پنج شیش ماه اول قصدمون دوست معمولی بود ک بعد شش ماه ابراز علاقه کردن و قرار شد بیان همو ببینیم خونواده من به دلایلی مخالفت کردن خونواده من ک پسره سنش کمه و…. ولی ما نتونستیم جدا شیم هنوزم باهمیم قصدش ازدواج بود ولی از دو سال پیش میگه شرایط مالیم جور نیس به ازذواج فکر نکن و اینکه همش میخواد همو ببینیم. و اینکه وابسته هست دوسم داره و معمولا به حرف خونوادشه الان واقعا بلاتکلیفم، نمیدونم چکار کنم ،ایا قصدش بازم ازدواجه یا نه

سلام دوست گرامی 4 سال مدت زمان طولانی است برای شناخت و هدف‌چینی برای ارتباط. خانواده شما مخالف بودند و طرف مقابل نیز دیگر شرایط ازدواج را ندارد و به شما نیز این مساله را عنوان کرده است که شرایطش را ندارد؛ اما سوالی که شما مطرح کردید که آیا قصد ازدواج دارد یا خیر، کمی غیرمنطقی به نظر می‌رسد. بهتر است تکلیف این رابطه را با صحبت منطقی با طرف مقابل روشن کنید و برای برنامه‌ریزی صحیح در این مسیر به مشاور پیش از ازدواج مراجعه کنید.

سلام من حدود چهارسال پیش عاشق یه نفر شدم که فامیلمم هست خودم ۱۹ سالمه و اون ۲۷ سالشه اولین بار من بهش پیام ندادم و اون خودش اومد بهم پیام داد ولی من باهاش دوست نشدم با اینکه خیلی هم دوستش داشتم خلاصه بعد مدت ها بهش پیام دادم و باهم یواش یواش دوست شدیم اون انگار یجورایی میفهمید که دوستش دارم اما بعد گذشت چنروز مامانم فهمید و به خانوادش گفت و گوشی منم ازم گرفت من خیلی ناراحت شدم اونم منو بلاک کرد و همه فامیلا فهمیدن که باهم بودیم کلی پشتمون حرف زدن خلاصه بعد از چنوقت بازهم باهم شروع کردیم به حرف زدن بعضی اوقات از حدش میگذشت و حرف از رابطه میزد،کاری کردکه من اعتراف کنم دوستش دارم ولی خودش همش تاکید داشت که بدردم نمیخوره بعد اون خیلی باهم دعوامون شد و اون تو دعوامون همش میگفت دوستم نداره و بهم میگفت برو و منو بلاک میکرد بارها بار ها دعوامون شد و بعضی موقع ها دو ماه سه ماه از هم خبر نداشتیم اما من بازم دست بردار نبودم همش با پیجای فیک بهش پیام میدادم و هر دفعه اون میفهمید که منم تا اینکه پارسال باز هم باهم دوست شدیم چون من باعث شده بودم که ابرومون بره باهام سرد شده بود وقتی بازم باهام دوست شدیم بهم گفت این اخرین فرصتیه که بهت میدم منم قبول کردم و بهش قول دادم که دیگه هیچ اتفاقی نمیوفته با مرور زمان باهم رفتیم بیرون و باهم خیلی صمیمی شدیم یجورایی که احساس میکردم اونم دوستم داره بعد چنوقت جوری شد که به سرمون زد و باهم رابطه برقرار کردیم خودمم تمایل به این کار داشتم و قبول کردم اما الان تکلیفش با خودش مشخص نیست دوستم داره اینو میدونم اما با دخترای دیگه هم حرف میرنه به من میگه تو با همه فرق داری کاری به اونا نداشته باش منم چون خیلی دوستش دارم با این موضوع کنار اومدم اما میدونم منو دوس داره اما عاشقم نیست و همش بهم میگه تو از من خیلی سر تری من بدرد زندگی تو نمیخورم میگه دوس ندارم تورو وابسته کنم پسری نیست که بخواد بهم دروغ بگه و سرمو کلاه بزاره منم اصلا دوست ندارم از دستش بدم چون واقعا دوسش دارم هر دقیقه جلو چشممه میبینمش نمیخوام مال بقیه بشه میخوام مال من بشه میخوام به دستش بیارم اما نمیدونم واقعا چکار کنم حتی فال هم گرفتم تو فالمون ازدواج نبود فالگیر بهم گفت که بهش نمیرسم اما من دیگه نمیدونم‌ چکار کنم تورو خدا راهنماییم کنین جچدری بدستش بیارم خیلی ازتون ممنونم❤

سلام دوست گرامی پرسش شما طولانی است و امکان پاسخ به آن در سایت وجود ندارد. برای دریافت راهنمایی بیشتر وقت مشاوره دریافت کنید.

سلام من ۴۰ سالمه جدا شدم و یک بچه ۱۲ ساله دارم که با خودمه و با ازدواج مجدد من مشکلی نداره. با آقایی که تا حالا ازدواج نداشتند آشنا شدم که ایشون ۴۸ سالشونه. آدمی هستند به شدت سخت تصمیم می گیرن برای هر موردی. این رابطه یک سال مداوم بود که بعد از اصرار بنده به ازدواج و مخالفت ایشان به دلیل ترس از واکنش اطرافیانشون، من از رابطه اومدم بیرون. اما ایشون نتوانستند منو فراموش کنند و بارها پیام دادند که حداقل دو دوست باقی بمونیم در حد اخوالپرسی که من ازت خبر داشته باشم. من خیلی سرد در حد رفع و رجوع جوابشونو می دم. بارها توضیح دادم بهشون که در سنی نیستی که بخوای به حرف برادر و خواهر توجه کنید عمر می گذره و باید تصمیم بگیری. اما ایشون همچنان ناتوان از تصمیم گیری. ۳ سال از این آشنایی می گذره و می دونم سال‌ها هم بگذره ایشون توان ریسک این تصمیمم نداره و جز من هم با کسی رابطه نخواهد داشت. اینو خیلی خیلی مطمینم. به گفته خودشون هم تنها فرد جدی زندگی شون بودم. من منتظر ایشون نیستم و اگه موقعیت های خوب دیگه ای باشه حتما ازدواج می کنم یعنی وابسته ایشون نیستم در این حال که فرد مقبولی هستند برایم. می خوام بدونم راهی داره ایشونو مجاب کرد برای اقدام به خواستگاری. ما مشکل مالی نداریم هیچ کدام. هر کدام به تنهایی مستقل و راحت هستیم از این بابت. با تشکر از شما

سلام دوست گرامی سخت‌گیری ایشان در ازدواجی که تابحال در این سن، انجام ندادند نیز مشهود است. در رابطه عاطفی امکان ندارد که دونفر بتوانند پس از قطع رابطه صرفاً دوست باقی بمانند و این یک فرار از مسئولیت است که طرف مقابل شما نتوانسته است تصمیم درستی بگیرد و قاطعانه پای تصمیمش بایستد. اشاره کردید شما اصرار به ازدواج دارید، دلیل این اصرار چه بوده است؟ چون شرایط شما با هم یکسان نیست و ترس ایشان از مخالفت‌های اطرافیان نیز طبیعی است. تصمیم‌گیری نیز یک مهارت بسیار مهم است که باید پیش از ازدواج کسب شود، خود ازدواج معجره‌ای برای یادگیری این مهارت نیست. بهتر است شما مرز خودتان را با ایشان مشخص کنید تا ایشان تمایل پیدا کنند تا به عنوان یک کیس جدی به شما فکر کنند. برای دریافت راهنمایی بیشتر نیز میتوانید از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام من ۲۴سالمه و دوست پسرم ۲۱ سالشه، ما رابطه مون خیلی عاشقانه و خوبه بحث ازدواجم همیشه بود بینمون تا جایی که همین تازگیا خانواده ها رو در جریان گذاشتیم و اول یه قرار با مادرم گذاشت و بعدم منو مامانم و اونو مامانش مشکلیم نداشتیم باهم. تا اینکه چند روز پیش گفت پشیمون شده هم نمیخواد ازدواج کنه،هم فاصله سنیمون توی فامیلشون ممکنه باعث حرف و حدیث بشه،در حالیکه اصلا مشخص نیس که من بزرگترم.الان هم تصمیم گرفتیم دوست بمونیم باهم چون خیلی دوسش دارم و نمیتونم کنار بزارمش. حالا میخوام ببینم راهی هست که دوباره کاری کنم متمایل شه به ازدواج؟ خودش میگه تو بهترین گزینه برای ازدواجی و تورو نگیرم مجرد میمونم اونم دوسم داره ولی نمیخواد ازدواج کنه و مسئولیت زندگی رو به عهده بگیره ،میشه بگین چیکار کنم؟

سلام دوست گرامی اختلاف سن در ازدواج در صورتی که خانم بزرگتر باشد، زمانی مشکل ساز می‌شود که آقا نتواند در برابر حرف‌های اطرافیان و فامیل مقاومت کند و به آنها اجازه دخالت بدهد و همچنین سن طرف مقابل شما برای ازدواج بسیار پایین است. اگر تمامی اختلاف شما در اینده به سن ختم شود، این زندگی دوامی نخواهد داشت. اشتباه دیگر شما این بوده که جدایی عاطفی‌تان را انکار کردید و رابطه دوستی‌تان را ادامه دادید. چون روابط عاطفی هیچوقت تبدلی به رابطه دوستی نخواهند شد. روابط رشد می‌کنند و مرحله به مرحله به سمت بالاتری می‌روند نه برعکس. بنابراین بهتر است رابطه خودتان را با ایشان قطع کنید. سن کم او، اختلاف سنی، عدم آمادگی برای ازدواج و… تمامی این نکات می‌تواند رابطه شما را تحت الشعاع خود قرار دهند.

سلام من پنج سال با پسری رفیق هستم ولی اون همیشه یه حرفی میزنه مثلا دستم خالیه منتڟر داداشمم… چند روز پیش حرف ازدواج پیش اومد گفت قسمت دادم گفتم چرا نمیای گفت درامدم کمه میترسم نسازی الان گفته کار داداگاهی داره گفت اون مشکلم حل بشه فردا میام میترسم دروغ گفته باشه میشه راهنماییم کنین من باید چیکار کنم

سلام دوست گرامی به سن خودتان و ایشان اشاره نکردید. 5 سال زمان کمی نیست و مطمئناً در طی این مدت سرمایه‌گذاری زیادی در مورد آینده با ایشان داشتید. ازدواج نیاز به آمادگی‌های روانی، جسمانی، مالی و … داردو به نظر می‌رشد طرف مقابل شما این آمادگی‌ها را ندارد. بنابراین بهتر است در رابطه با این ارتباط بیشتر و عمیق‌تر تامل کنید. برای دریافت راهنمایی بیشتر از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام من ۱۹سالم و نزدیک به ۱سال ونیم باپسری دوستم وبه گفته خودش به دلایل مالی نمیتونه بیادجلو واگه پول داشته باش یه خونه بگیره کار تموم اوایل دوستیمون میگفت اهل ازدواج نیست و ۲۳سالش ومیگه زود من نمیدونم باید چیکارکنم

سلام دوست گرامی سن یکی از ملاک‌هایی است که باید پیش از ازدواج در زوجین بررسی شود تا اگر هنوز آمادگی پذیرش زندگی مشترک را ندارند، به آنها این تذکر داده شود. با این مقدار اطلاعات که اشاره کردید، نمی‌توان نظر قطعی داد اما آنچه که واضح است عدم آمادگی طرف‌مقابل برای ازدواج است. تهیه خانه در این شرایط اقتصادی و بدون حمایت والدین به این زودی اتفاق نمی‌افتد. آنچه تحت کنترل شماست این است که هدف خودتان را در رابطه مشخص کنید که خودتان چه می‌خواهید و چندوقت می‌توانید به او و رابطه زمان بدهید؟

سلام خسته نباشید من دختری 20 ساله هستم ک مدت 7 ماهه با عاقایی 30 ساله به صورت مجازی اشنا شدم و چن وقت به صورت تلفنی چت در ارتباط بودیم تحصیل کرده و وضع مالی بسیار مناسب ایشون مادرشون فوت کرده و پدرشون دوباره ازدواج کرده ایشون اوایل چن باری راجب ازدواج حرف زده بودن و اینکه اشنا شیم و ازدواج کنیم دیروزم اولین قرارمون بود اما چند وقتیه راجب ازدواج حرف نمیزنن و منم ک راجب ازدواج میگم تقریبا میگه راجبش حرف نزنم بعد قرارم بهش گفتم میخام ازدواج کنم گفت باشه خدافز ولی بازم بعدش زنگ زد ک میخامت دوس دارم مال من بمونی اما از ازدواج چیزی نمیگه میترسم خاستگارامو بخاطرش رد کنم بعد یه مدت ولم کنه و دیگه نتونم ازدواج کنم اینم بگم ک به شدت به ایشون علاقه دارم و ایشونم به من

سلام دوست گرامی نکته اولی که جلب توجه می‌کند فاصله سنی 10 ساله شما دونفر است که باید بیشتر بررسی شود. هر فردی در ارتباط موظف است و باید هدف خودش را مشخص کند. اگر ایشان هیچ حرفی از ازدواج نمی‌زند، باید دلیل آن را بدانید. یعنی آیا به زمان بیشتری نیاز دارد و یا هدف دیگری از این ارتباط درنظر دارد؟ وقتی شما به ایشان گفتید می‌خواهید ازدواج کنید به راحتی از شما خداحافظی کردند و این انتخاب با شماست که بخواهید روی این فرد سرمایه‌گذاری بیشتری داشته باشید یا خیر.

سلام عاشق یه پسر هستم و به مدت دوسال هست ک باهم آشنا شدیم.اول رابطه ی خیلی عادی بود ولی بعدش به یه عشق واقعی تبدیل شد و شش ماه اول بود که ازم خواستگاری کرد ولی پدر و مادرم راضی نبودند این اتفاق چند بار افتاد ولی به دلیل اینکه این پسر با یه کار احمقانه باعث شد ک اعتماد پدر و مادرم به طور کامل نسبت به اون از بین برود و از اون روز به بعد پسر هیچ اقدامی نکرد و هرچی هم بهش میگویم فقط جواب او به من این است که صبر داشته باش و منم از این صبر خسته شدم ولی واقعا دوسش دارم و نمیتونم ازش دست بکشم و می‌ترسم با تموم کردن رابطه او مال دیگری شود لطفا راهنماییم کنید.

سلام دوست گرامی سن خودتان و طرف مقابل را اشاره نکردید و اینکه ایشان چه اقدامی انجام داد که خانواده شما دیگر به او اعتماد ندارد؟ اشاره کردیدد قبل از آن اتفاق نیز پدر و مادر شما راضی به ازدواج نبودند، پس بهتر است دلایل مخالفت خانواده را کاملا بررسی کنید و سپس برای صبر کردن یا نکردن در این رابطه تصمیم بگیرید. برای بررسی بیشتر نیز می‌توانید از رادیوعشق، وقت مشاوره تلفنی یا آنلاین دریافت کنید.

سلام وقت بخیردختری هستم 26 ساله بایه آقایی آشناشدم که دوسال ازخودم بزرگترهستن ایشون روانشناس هستن خواستم اگرمیشه راجب مزایاومعایب این شغل برام یک نفرتوضیحی بده من وایشون حدودیکسالی میشه که همدیگه رودوست داریم وتنهارابطه آشنایی منوایشون روفقط خانوادشون درجریان هستن وخانواده من خبرندارن هنوزمن واین آقاتوی یک مکان مذهبی آشناشدیم وقصدمون هم ازدواج هست طی شرایطی که پیش آمدنشدکه خانواده هاباهم آشنابشن واین مشکل بیشترازسمت من بودکه یک مقدارمشکل مالی توخانوادم بودویه بلاتکلیفی توخانواده من وجودداشت که من این مشکل وبلاتکلیفی روباایشون درمیان گزاشتم وازشون فرصت خواستم که یک مدت صبرکنن وبعدباخانواده من صحبت کنن تواین مدت ایشون هم قبول کردن تواین مدتی که من ازایشون فرصت خواسته بودم ایشون ازمن خواسته هایی داشتن که بیشترمنوببینن وبامن آشنابشن البته یک مدت من خواسته ایشون روردمیکردم چون یک مقدارمیترسیدم واطمینانی اول نداشتم که بعدهاچه اتفاقی رخ میده یک مدت باهم بیرون میرفتیم کافی شاپ وپارک و…ومن روزبه روزازایشون خوشم میومدتااین که یکبارمنو بوسیدومن ترسیدم وهمش فکرمیکردم منوازروی حوس بوسیده ولی خودش این اطمینان روبه من دادکه این ازروی علاقش بوده ونه چیزه دیگه چون اون خودش اعتقادداشت که خودش هم خواهرداره وباآبروی من بازی نمیکنه وقصدبوسیدنش هم فقط ازروی علاقه هست یه مدت که گذشت این بوسیدن های ایشون پیشرفت کردتبدیل شدبه لمس کردن بدنم هربارهم توجیحش این بودکه ازروی علاقه ودوست داشتن این کاررومیکنه منم ازاین کارهاش خیلی میترسیدم سعی میکردم بیشتربهانه بیارم براش تاکمترمنولمس کنه نمیتونستمم ازش جدابشم اون موقع پای عشق وعلاقه خودمم درمیان بودکه بهش علاقه مند شده بودم تااین که یک روزکه برای گردش باهم رفته بودیم ایشون منوباخودش به جایی بردکه خیلی خلوت بودوگهگداری نگهبان به اونجاسرمیزدوانجاشروع کردبه کارهای خودش ادامه دادن که ازنظرخودش ازروی عشق وعلاقه هست بعدازمدتی من احساس ترسموبراش بیان کردم که منوبه اونجامیبری من میترسم والتماسش کردم که منوبه اونجانبره ولی ایشون مخالفت کردنوگفتن که من تورواونجامیبرموتوهم ازهیچی نترس من خودم پشتت هستم ونمیزارم هیچ اتفاقی بیوفته باراخرکه باهم بیرون رفتیم بازهمان کارخودش روکردولی بازم به منن میگفت که ازروی عشق وعلاقش هست ولی هیچوقت به این فکرنمیکردکه منم ازاین کارش عزیت میشم همیشه هم ازخدامیخواستم که چی میشه یه مدت منولمس نکنه تابعدازازدواج ولی نمیدونم شایدخدابه حرفم گوش کرده بود که روزآخرکه باهم بودیم دوباره منوبه همانجابردولی اون بارنتونست کاری کنه چون نگهبان سررسیدوبرای این که من به دست اون نگهبان نیوفتم خودش منوفراری داد یه چنددقیقه ای من برای خودم توخیابان چرخ میزدم که به من زنگ زدکه کجاهستم که بیاددنبالم منوبرسونه خانه اون روزبعدازدعوایی که کرده بودمنوسریع رساندخانه من هم انقدرترسیده بودم که تایک ماه کلاازخانه بیرون نمیرفتم وحتی جواب تلفن هاشم نمیدادم یجورایی ازکاراش هم دلخوربودم وهم میترسیدم پاموتوکوچه وخیابان بزارم تااین که یک روزبه من پیام دادکه باخانوادش سرمن وقهرکردن من بحثش شده وازخانه قهرکرده منم چون دلم نمی خواست مشکلی ازطرف من برای جدایی اون ازخانوادباشه جواب پیامش رودادم وعلت این که پاسخگوی تلفن هاشم نبودبهش گفتم که من احساس گناه میکنم ازلمس شدن وازاون شب به بعدهیچ خواب وخوراکی نداشتم ولی دلایل من برای اون هیچ فایده ای نداشت وجوابش هم این بودکه هرکاری کردم ازروی عشقوعلاقم کردم واین که خیلی ازدخترپسرهاتواین جامعه ماتواین پارک هاازاین کارهاانجام میدن واین که شماسطح تفکراتت قدیمیه سعی کن بروزش کنی ودوباره این که یه قراری بزاریم دوباره باهم بریم بیرون ودیگه قول میده دیگه این عشق وعلاقه روبرای بعدازازدواج بزاره اونطوری که من دوست داشتم باشه ولی این مدت اصلاهرکاری کردیم نشدباهم بیرون بریم تواون مدتی هم که من باهاشون قهربودم مشکل خانواده من حل شدوایشونم ازاین موضوع باخبرشدن وبه خانوادشون اعلام کردن ولی باوجوداین بیماری کروناکه بوجودآمده این مدت حتی نتونستیم باهم بیرون بریم چون نه ازسمت من مقدوربودنه ازسمت ایشون این مدت هم من وایشون ازطریق فزای مجازی وتلفن درارتباط بودیم ومنتظریم این بیماری تمام بشه وتکلیف هردوی مامشخص بشه تواین مدت منوایشون بیشترباهم دردودل میکردیمومن بیشترحرف های دلموبراش میزدم تااین که یک روزبه من گفت که من خاله زنک هستم واینجورحرف های من خوشش نمیادویه دوروزحتی جواب تلفن های منونمیدادچنباربراش پیام دادم وازش عضرخواهی کردم تادوباره جواب من رودادومن به ایشون گفتم که من دیگه غلط بکنم که حرف های خاله زنک برای شمابزنم که به من گفت که روی من خیلی حساس هست ومن حق ندارم به خودم بدوبیراه بگم یه مدت گزشت ومن اعصابم خوردبودسراین شرایط ومن سعی کردم کمترپیامی بدم وبحثی پیش نیادکه بی احترامی صورت بگیره تواین مدت غرغرکردناش شروع شدکه چرانمیتونه منوببینه وهمش تقصیرمنه من خودموازاون دریق میکنم دوباره به مدت یک هفته ای من هرچی پیام میدادم زنگ میزدمجوابمونمیدادتابعدازیک هفته جوابمودادوبهم گفت که چون توخاله زنک هستی وخودتوازمن دریق میکنی وافکارت قدیمی هست من تنبیهت کردمجوابتونمی دادم منم یخورده دلخوربودم ازرفتارش بجای این که به ایشون بگم به خودم گفتم وایشون منوبلاک کردن به عنوان تنبیه چون به خودم احانت کردم وازقرارمعلوم هم این مدت قراره برای من خاستگاربیادولی این موضوع روبه ایشون گفتم که درجواب به من گفتن لطفاردشون کنیدومن تکلیف خاستگاری روروشن میکنم الان هم جواب من روهم نمیدن شخصی که این همه دلتنگ من میشدونگران بودکه روزی بهش پیام نمیدادم ویاجواب نمیدادم ویه دلخوری که دارم این هست که من این مدت حالم خوب نبودواحتیاج به کمک داشتم وهرچی به ایشون زنگ زدم جواب من روهم ندادن تواوج بیماری واین برای من یخورده شک برانگیز شده که قبلاکه مریض میشدم 100باربهم زنگ میزدیاپیام میدادبرای جویاشدن حالم الانم واقعانمیدونم چکارکنم چون واقعادوسش دارم وحتی نمیدونم چه تصمیمی بگیرم که درست باشه وچه رفتاری بکنم؟ حتی یبارازش پرسیدم چرااین کاربامن میکنه گفت من فقط باتوبی رحمم؟اصلامعنی این رفتاررونمیفهمم

سلام دوست گرامی پرسش شما بسیار طولانی است و امکان پاسخ آن در سایت وجود ندارد. لطفاً نوبت مشاوره دریافت کنید.

با سلام و خسته نباشید. دختری هستم ۳۹ ساله. ۹ سال پیش با پسری آشنا شدم و علیرغم اینکه به گفته خودش اهل ازدواج نبود پس از دو سال در حالیکه به شدت عاشقم بود از من خواستگاری کرد تا مبادا با قبول خواستگار جدی دیگر مرا از دست بدهد. بعد از آن انگار دوباره ترس از ازدواج مانع پیشرفت قصیه شد و من به شدت تحت فشار خانواده به او فشار اوردم تا اقدامی کند او هم نمیتوانست تصمیم بگیرد و مرتب بحثمان میشد. نهایتا من باشون قطع رابطه کردم و دو سال همدیگر را ندیدیم. ولی نتوانستم فراموشش کنم و دوباره وارد رابطه شدیم. ولی دیگر هیچ وقت مثل قبل با من رفتار نکرد و به شدت احساس میکنم علاقه اش به من کم شده. تا اکنون بارها قهر و اشتی کردیم ولی من نمیدانم چگونه میشود رابطه مان دوباره مثل قبل عاشقانه شود و دوباره به ازدواج فکر کند. در اینهمه سال هرگز دیگر راجع به ازدواج صحبت نکردیم. من کاملا بلاتکلیف هستم. نمیدانم در این شرایط درست است که حرف دلم را به او بزنم و بگویم که چقدر دوست دارم با او زندگی کنم یا نه. ممنون از وقتی که میگذارید و پاسحی که میدهید.

سلام دوست گرامی بلانکلیف شما به این علت است که روی تصمیمی که گرفتید پایبند و متعهد نبوده اید. تکلیف شما دست خودتان است نه او. رابطه ای که بارها به قهر و بحث می رسد و حتی قطع می شود نیاز به بررسی بیشتر دارد که چه مشکلی بین شما وجود دارد که باعث میشود اینگونه رابطه به سرانجامی نرسد. برای ازدواج هم هیچ وقت با زور و پافشاری نمی توان به نتیجه درست رسید. به زمانی که برای این رابطه گذاشته اید، دقت کنید. زمان به عقب برنمی گردد. برای بررسی بیشتر رابطه تان لطفا از مشاوران رادیو عشق وقت مشاوره تلفنی یا آنلاین دریافت کنید.

با سلام . من با یک پسر دوست شدم اول دوستی مون منو برای ازدواج نمیخواست ولی الان که 4سال خورده ایی باهم هستیم تصمیم گرفته برای ازدواج میگه برای ازدواج میخوامت و منو به خونوادش معرفی کرده منم دوس پسرم به خونوادم معرفی کردم میگه فعلا دست بالم تنگه و یکم کار دارم کارام انجام بدم میام حالا نمیدونم راست میگه یا دروغ . چند باری هم گفتم خاستگار دارم میگه من خوشبختی تو میخوام میگه اگه یکی هست که شرایط زندگیش خوبه وزمالیش مالیش خوبه مخصوصا عشق به تو داشته باش که نتونه یک لحظه مثل من ناراحتی تو نبینه ازدواج کن . میگه من بمیرم تو رو ناراحت نبینم میگه اگه شرایط خودم رو به راه بشه خودم از خدام هست که بیام خواستگاری میگه ولی چه میشه کرد باید بسوزیم بسازیم. تورو خدا راهنمایی کنید منو میخوام بدونم قصدش واقعا با این حرفاش خواستگاری هست یا نه .

سلام دوست گرامی مسائل مالی پیش از ازدواج یکی از دلایلی است که باعث میشود پسرها از ازدواج صرف نظر کنند و یا برای انجام آن دچار اضطراب شوند. اما این تنها دلیل نیست. آیا طی مدت 4 سال آشنایی ایشان مقدمات رسیدن به منابع مالی و افزایش سرمایه خود انجام داده اند؟ شما باید تصمیم قاطعانه ای بگیرید. اما پیش از آن حتماً از مشاوران رادیو عشق وقت مشاوره تلفنی و یا آنلاین بهره مند شوید.

سلام، من دختر 23ساله هستم، از 16سالگی تا 21سالگیم دختر فوق العاده شیطونی بودم و جوری ک همه ی شهر منو با این خصوصیت میشناختن با تموم دختر و پسرا در ارتباط بودم و دوستای زیادی داشتم، تا اینکه یهو تصمیم گرفتم همه رو کنار بذارم، به جرات 1سال تموم من باهیچ کس جز خانواده و فامیل در ارتباط نبودم و جواب هیچ کسو نمیدادم، تا اینکه تو اینستا پسر همسایمون بهم پیشنهاد قرار ملاقات داد، انگار بار اولم بود ک با کسی قرار میذاشتم! اینقدر مضطرب بودم! اون با هدف ازدواج ازم درخواست دوستی کرد منم ازش خوشم اومد و خلاصه 10بهمن 98 باهم دوست شدیم،با ینکه دورا دور منو میشناخت ولی واسش گفتم ک من 1سال باهیچکس نبودم حتی دختر و الان نمیخوام الکی وارد رابطه بشم و اون بهم اطمینان داد ک هدفش ازدواج، 4روز پیش بهش گفتم یا بیا خاستگاریم یا اینکه این رابطه رو تموم کنیم چون من دارم وابستت میشم، گفت من قصد ازدواج ندارم و هاشا کرد حرفی ک زده بود! گفت ولی میخوام تا اخر عمرم باهات باشم و از ایران ببرمت! منم گفتم من خانواده دارم تو جوب ک بزرگ نشدم نمیتونم بدون اجازه خانوادم بیام گفت میام باهاشون حرف میزنم! من گفتم خانوادم قبول نمیکنن، پس بیا تموم کنیم هی اصرار کرد ب موندنم ولی من بلاکش کردم:/ و تو اینستا کارایی کردم(مثل فالو کردن پسرا و عکس و دابسمش گذاشتن ابراز علاقه ب یه آقای سلبریتی)ک دوست نداره اونم همین کارو کرد:/ من بلاکش کردم ولی با پیج فیک همدیگرو میبینیم! ولی من خیلی بهش فکر میکنم میدونم اونم منو خیلی دوست داره، ب نظرتون باید چیکار کنم؟! الان تو این وضعیت کرونا همش باید خونه باشم و با کسی در ارتباط نباشم و از کارم بیکار شدم کاری جز فکر کردن بهش نمیتونم انجام بدم دارم دیوونه میشم! تازه من این همه تنها بودم یهو ک وارد ی رابطه شدم وابستگی و احساس عجیبی واسم پیش اومده، من قبلنا نمیتونستم نیم ساعت تنهایی تحمل کنم واسه همین دوست و رفیق زیاد داشتم ولی 1ساااال تنهایی تحمل کردم الان نمیدونم چیکار کردم با خودم حسابی گیج شدم باید چیکار کنم😞

سلام دوست گرامی تغییر رفتار و تصمیم های ناگهانی در شما باید بررسی شود که به چه علت ناگهان تصمیم گرفتید 1 سال با هیچکسی ارتباط برقرار نکنید. در مورد رابطه عاطفی طرف مقابل واضح و شفاف موضع خود را درباره آینده بیان کرده است. شیوه چک کردن های شما و یا رفتارهایی که حسادت او را برانگیزد اصلا رفتار صحیحی نیست. قبل از هرگونه تصمیم جدی با مشاوره خود در رادیو عشق وقت مشاوره تلفنی و یا آنلاین دریافت کنید.

سلام من یک دختر۱۹ سالم و حدود ۱۰ ماهه با یک پسر ۳۲ساله دوس شدم و هم دیگرو دوست داریم و خیلی داره کار و تلاش میکنه روزای اول میگفت من ی دادگاه دارم باید اون حل بشه بعد پا پیش میزارم ولی بعد چند ماه خونوادم از موضوع دوستی مون باخبر شدن و من گفتم زودتر ازدواج کنیم اونم هر بار میگفت ۱ماه دیگه میام خواستگاری اما هر بار ی مشکلی پیش میومد براش (یک مشکل دادگاهی داره)حالام هرچی میگم اگه دادگاهتو کنار من حل کنی چی میشه میگه نمیخوام بعدا تو فامیل بگن شوهرت دادگاه داره و از این حرفا بهش میگم خب بیا نشون شیم لااقل میگ باشه بعدا حرف میزنیم حتی چن وقته دارم بهش میگم خواستگار دارم و ممکنه مامانم عروسم کنه میگه دستم بسته س ولی حدودا ی ماه پیش بهم گفت با مامانم راجبت حرف زدم و اونم گفته بعد دادگات همین باشه حالا راست و دروغش رو نمیدونم اینم بگم که قبل دوستیمون ، روزای اول آشناییمون تو هر جمعی ک بودیم میگف من ازدواج نمیکنم اما الان خیلی وقته این حرفو نمیزنه حتی گفت ب مامانم ک گفتم تورو میخوام مامانم گفته تو که همش از ازدواج فراری بودی چیشده میخوای ازدواج کنی الان واقعا گیر کردم خسته شدم از اینجوری زندگی کردن اما راضی نمیشه ب ازدواج چیکارکنم؟؟؟

سلام بهتره ازشون بخواهید برای وقتی که شرایطش برای ازدواج فراهم میشه یه زمانی تعیین کنه. و تا اون زمان دیگه شما درخواست مستقیم و فشاری برای ازدواج نداشته باشین و روی جنبه‌های مثبت رابطه‌تون کار کنید. بعد از این زمان اگر اقدام جدی نکردن باید سطح رابطه رو کمی کاهش بدین. دوره جذب عشق از آشنایی تا ازدواج میتونه بهتون کمک کنه.

سلام،دختری هستم ۲۰ ساله همیشه دوس داشتم تو سن کم ازدواج کنم خانوادمم بهم میگن با یکی باش که بعدها به ازدواج ختم بشه,۴ ساله با پسری دوستم قرار اولمون حرف از ازدواج و تعهد زد که اگه باهاش باشم روزای خوبی داریم. ولی من ترس داشتم اوایل دوستیمون همش دعوا بود چندماه کات میکردیم باز برمیگشت سمتم..خلاصه طی چندسال اخیر که رابطمون جدی شد هر چند ماه یه بار بهم میگه وابستم نشو من یه روزی میرم من اخلاقم خوب نیست نمیتونیم زیر یه سقف بریم از جهتی ام پدرشو تو سن کم از دست داده و ضربه روحی بدی خورده بهم میگفن برو با یکی که بابا داشته باشه ازدواج کن. خانوادشونم سطح متوسط مذهبی عشق مامانشم هست طی یه اتفاق بدی متاسفانه مادرشون منو دیدن بهم ریختن.. مادرش بهش گفته بود ولم کنه ولی اینکارو نکرد.میدونم دوستم داره چیکار کنم دلش راضی به ازدواج بشه؟

سلام موضوعی که مطرح کردین خیلی مهمه و باید جدی گرفته بشه. ایشون بارها تاکید کرده که قصد ازدواج نداره و از شما می‌خواد وابسته نشین. باید این صحبت‌ها رو جدی بگیرید. ضمن اینکه الان مخالفت مادرش هم مطرح شده. پیشنهاد می‌کنم با سیستم مشاوره تلفنی صحبت کنید.

سلام من یک مدت کوتاه با همکارم رابطه داشتم قبل از شروع رابطه دوستش داشتم وقتی بهم رسیدیم رفتاراش عجیب بود مرتب میگفت من لیاقتت ندارم ۱ بار به بهونه مشکلاتش ۱ هفته از من فاصله گرفت و دوباره برگشت و بعد از ۲ روز دوباره به خاطر این که من از دستش عصبانی بودم گفتم به تو چ دوباره رفت میگفت دوستم داره ولی خب مرتب میدیدم با بقیه دخترا تو محیط کار صحبت میکنه میگفت تو حساسی این اصلا جدی نیست .خیلی سردرگمم نمیدونم واقعا عاشقم بوده یا دروغ گفته برمیگرده دوباره یا نه

سلام مهم نیست که اون واقعا دوستتون داشته یا نه چون در هر صورت رابطه برای شما راضی‌کننده نبوده و هروقت می‌خواسته می‌رفته و دوباره برمی‌گشته. بنابراین بهتره به جای خواسته‌ها و علایق ایشون، به خواسته خودتون توجه کنید. شما از یه رابطه چی می‌خواهید؟ آیا چنین رابطه‌ای براتون راضی کننده است؟ کنترل زندگی‌تون رو دست خودتون بگیرید.

با سلام من حدود ۶سال و نیمه با یه آقای مطلقه به نیت ازدواج دوست شدیم ومنو به خونوادش معرفی کرده ولی هیچ تلاشی برای اومدن خواستگاری نکرده و هربار که ازش میخوام بهونه بچش و شرایط اقتصادی رو میاره سوالم اینه که چکار تشویق و ترغیبش کنم که بیاد خواستگاریم چون واقعا خسته شدم از بلاتکلیفی

با سلام دختری ۴۵ ساله هستم که بیش از یکسال و نیم است که با مردی جهت ازدواج آشنا شدم و یکبار هم بدون حضور خانواده اش به خواستگاری ام آمد و متاسفانه خانواده اش مخالف این ازدواج هستند ولی خودش مصر است و می گوید به من فرصت بده. تا کی به او فرصت بدهم؟ لازم به ذکر است که بنده هیچ سابقه ازدواجی نداشته ام، تحصیلاتم دکتراست و استاد دانشگاه هستم و چهره زیبایی هم دارم و طرف مقابلم فوق لیسانس است و یکبار ازدواج کرده و جدا شده و دو فرزند دارد که مستقل هستند. چهره اش هم خیلی معمولی است. لطفا مرا راهنمایی بفرمائید. سپاسگزارم

سلام دوست گرامی خواستکار شما می بایست در این سن دارای استقلال تصمیم گیری یاشند اما اینکه بعد از یکبار ازدواج و داشتن فرزند هنوز هم توان مدیریت خانواده را ندارند مشکل ار وابستگی ایشان هست. نهاینا به ایشان یک ماه زمان بدهید و در صدرت عدم تغییر نظر خانواده ادامه ندهید

سلام دختری هستم ۲۷ ساله ،۶ ماهه با پسری در ارتباط هستم که از همان اول قصد هر دومون ازدواج بود ،قرار بود بعد از اتمام سربازی به خواستگاری بیاید و الان که کمتر از یکماه به اتمام سربازیش باقی مونده چند روزی سرد شده و دیر جوابم رو میده و دلیلش رو که خواستم گفت تو با رفتارات باعث سردی من شدی و من چون دیدم رفتارش تغییر کرده باهاش کات کردم و شمارش رو حذف کردم بعد از یک روز پیام داد که کسی اومده تو زندگیت و من جواب دادم نه ولی تو پشتمو خالی کرد و اون گفت که طرز فکرت اینطوره و من هم گفتم نه رفتارت اینو نشون میده و دیگه پیامی نداد و من هم ندادم، هر دومون شماره ی همدیگرو حذف کردیم ، الان ۵ روزه که با هم ارتباطی نداریم ،میخوام بدونم آیا اون برمیگرده؟ و اینکه من چه کاری باید بکنم ،چون میخواستم بترسه از رفتنم و این ماه که تموم شد حتما خواستگاری بیاد اینکارو کردم

سلام دوست گرامی شاید بهتر بود برای اقدام ایشان جهت خواستگاری، با سیاست و منطق بیشتری رفتار میکردید اینکه بخاطر اینکه بیان خواستگاری، رابطه را کات کردید کمی غیر منطقی هست بهرحال باید منتظر باشید تا ایشون مجدد به شما پیام بدن و انوقت برای ادامه رابطه تصمیم بگیرید

سلام.من دختری۲۵ساله هستم.بااقایی حدود۲ساله ارتباط دارم وایشون بهمراه خانوادش۴باربرای خاستگاری اومدن.ماتهران ایشون متولدوبزرگ شده ایلام هستن.برای کاربه تهران اومدن.حدود۵ساله.مادرمن بسیارسختگیری میکنن که تورومیبرن شهرخودشون.واجازه وصلت رونمیدن.این آقاهم گفتن حداقل تا۱۰سال دیگه نمیرم ولی تعهدنمیدم اگرتهران کاروپول باشه برای چی برم؟مادراین آقاهم اطمینان میدن که پسرشون جایی نمیرن.نمیدونم چیکارکنم حساسیت های مادرم من روهم حساس کرده ازطرفی من تک فرزندم.به این اقاازهمه لحاظ اطمینان دارم

دوست عزیز سلام

هم احساس شما قابل درکه و هم نگرانی‌های مادرتون. همیشه در این موارد بهترین راهکار مراجعه به روان‌شناس متخصص و آموزش دیده در حوزه مشاوره پیش از ازدواج هست. روان‌شناس بعد از بررسی کامل، به شما کمک می‌کنند که اگر این ازدواج براتون مناسب هست، چطور خانوادتون رو راضی کنید و در صورت امکان و نیاز، از مادرتون دعوت می‌کنند در جلسه حضور داشته باشند و مساله رو اینطوری حل و فصل کنند.

سلام. مرسی از سایت خوبتون. راستش واقعا به کمکتون احتیاج دارم، من با کسی در ارتباطم که واقعا بهم علاقه داریم و همدیگه رو دوس داریم، ایشون قرار بود با پدرشون صحبت کنن که همه چیز رسمی پیش بره، اما از طرفی هی این موضوعو به عقب میندازن و منم اگر اعتراضی کنم میگن تو منو درک نمیکنی من هنوز شرایطش پیش نیومده که با پدرم صحبت کنم. از طرفی منم خواستگارای خودمو دارم و به تازگی یه خواستگار برام اومده که از هر نظری ایده آله،نمیدونم باید به امید کسی بشینم که دوستش دارم و یا صرفا با منطق پیش برم و به احساساتم توجهی نداشته باشم و خواستگارمو انتخاب کنم.

خانم نوبخت, [06.08.19 10:36] [In reply to خانم نوبخت] دوست عزیز سلام

اول از همه اینکه شما می‌تونید به فرد مقابلتون چنین جملاتی رو با زبان خودتون بگید: “من متوجه هستم که تو بهتر می‌دونی چه زمانی برای مطرح کردن این موضوع با خانواده مناسبه، اما این رابطه بلاتکلیف من رو اذیت می‌کنه. با توجه به شناختت از وضعیتی که داری، به من بگو که من تا چه زمانی باید صبر کنم”. سعی کنید در گفتن این حرف‌ها آرامش خودتون رو تا اونجایی که می‌تونید حفظ کنید. اجازه بدید که به حرف شما فکر کنه و بهتون جواب بده. اما در مورد موضوع خواستگار دوم؛ این انتخاب با شماست که چه کاری در این زمان بهتره. شما می‌تونید با منطقتون جلو برید و این خواستگار رو انتخاب کنید یا به خاطر علاقه و احساسی که دارید، منتظر جواب فرد قبلی باشید. اما یادتون باشه، ازدواج موفق، ازدواجی هست که هر دوی این موارد با هم باشه.

سلام و وقت بخیر دختری 25 ساله هستم. حدود 5 ماهه که به‌صورت مجازی با یک آقای 30 ساله از شهر دیگه آشنا شدم، کم کم رابطه مون جدی شد. اوایل قرار بود بیان همو ببینیم اما نشد، آقای بسیار مقید و مذهبی هستن. قصدشون هم از رابطه جدی و ازدواج هست. شناخت خوبی هم از هم داریم توی این مدت. ایشون از من برای خانواده شون گفتن . اما الان من واقعا موندم چجوری مسئله ی رابطه ی مجازی، و خواستگاری ایشون رو به خانواده م بگم. چون میدونم دید جالبی نسبت به این قضیه ندارن ممنون میشم منو راهنمایی کنین. مرسی

سلام دوست گرامی بهرحال باید خانواده شما در جریان روند اشنایی شما باشند و چه بهتر که صادقانه این موضوع مطرح شود اما اگر احیانا جبهه گبری های بی مورد وجود دارد با خواستگارتان هماهنگ کنید و نحوه اشنایی را به نوع دیگری غیر از مجازی اعلام کنید

سلام با تشکر از مطالب خوب و اموزنده ای که در سایت قرار دادید. من ۲۱ ساله هستم و مدتی هست که با فردی اشنا شدم حدود ۲ ماه . ایشون 30ساله هستن فرد بسیار تلاش گر متعهد به کار هستن و حدود ۱۲ساعت در روز کار انجام میدن.و ما خیلی کم باهم در ارتباط هستیم به خاطر شرایط کاریشون.اما ایشون خیلی به من علاقه پیدا کردن اینجوری خودشون میگن ولی رفتارشون چیز دیگه ای رو نشون میده و من فک میکنم بخاطر مشغله ی کاری دارن اینجوری هستن. اما خب واقعا قصدشون از رابطه رو نمیدونم . راجب اینده و اینکه چه قد دلشون میخواد من کنارشون باشم صحبت میکنن و یکبار هم ازم پرسید که اگه ما خیلی عاشق هم بشیم من حاضر میشم باهاش ازدواج کنم یا نه. یکم احساسی برخورد میکنن و من به شک میوفتم که حرفاشون راسته یا دروغ !!!! من هم تا حدودی به ایشون علاقه دارم اما نه اونقدری که اون میگه.چون واقعا ما زمان زیادی در روز باهم ارتباط نداریم. اما خب بیشتر ایده عال هایی که من از همسر ایندم دارم ایشون دارن و به ازدواج باهاشون فک میکنم ولی خب نمیدونم قصدشون چیه و چی میخوان از رابطه با من . میخواستم اگه میشه منو راهنمایی کنید و نظرتون رو راجب یه همچین رابطه ایی بدین.

سلام دوست گرامی ابتدا لازم هست که خیلی واقع بینانه رابطه و ایشان را بررسی کنید و سپس از قاطعانه ایشان بخواهید که هدفشان از ارتباط و بودن با شما رو مشخص کنند.بگید بهرحال باید رابطه هدف داشته باشه و این هدف در یک بازه زمانی انجام شود.اگر به هردلیلی از جمله مشغله کاری و…از پاسخ دادن به این دو سوال طفره رفتند بهتر هست خودتان را بیشتر درگیر این رابطه نکنید

سلام ماالان یه ساله باهم درارتبادیم از اولم گفته میخوامت به خانوادشم معرفیم کرده.ولی راهمون دوره.حالا مه من حالیم میشه داداشم ناراضیه مامانمم میترسه که منو برداری بری.باخانوادش دعواش شده بلند شده میگه من میخوام برم قطر دیگه هم برنمیگردم.دیروز دعوای بدی داشتیم سر همین خوتستن من.من میگفتم چرا اینکارارو میکنی مگه من تاحالا به حرفات گوش ندادم.بااین همه له کردن عغرور من من چیکارش کنم؟

سلام وقت بخیر من دختری ۲۶ ساله هستم که ۵۰روزه از یه رابطه ۷ماهه خارج شدم به خواست خودم چون فهمیدم یه دروغگوی متاهل بوده خیلی اذیت شدم تا الان کمی حالم بهتره.چند روز بعد تموم شدن رابطم دو مورد خاستگار خیلی خوب برام پیش اومد خاستگار دومی همه جوره خوب و موجه هستن و یه بار خاستگاری انجام شده و مرحله بعدی رو هفته آینده میان.اما من امروز از یه آقای شاعر خاستگاری کردم چون یه کم روشون شناخت داشتم عاشقش نیستم ولی مورد علاقم هستن ایشونم در کمال ادب و احترام و دعای خیر گفتن از اینکه بهم محبت دارید و احساستونو بیان کردید ممنون ولی فعلا قصدی ندارم برای ازدواج حتی دوباره مطرحش کردم که فقط دعام کردن.حالا منطق و احساس درست چیه؟اینکه بذارم همون خاستگاری روند خودشو طی کنه یا صبر کنم برای اون آقای شاعر؟یکی رو من میخوام یکی دیگم منو میخواد البته این خواستن در حد عاشقی نیس چون همه چیز سنتی پیش میره و من هیچ احساس خاصی ندارم چون فقط یه بار دیدمش و ظاهرا خوب و موجه بودن.عاقلانه اقدام کنم یا بااحساسم؟اما خب میترسم خاستگارای بعدی وجود نداشته باشن یا اصلا دیگه باب میل من کسی نیاد.الان هفته دیگه مرحله دوم خاستگاریه

سلام دوست گرامی ابتدا ایده ال های خودتان و هدفتون از ازدواج رو بنویسید تا متوجه بشید دقیقا دنبال چه چیزی و چه کسی هستید؟ سپس ویژگی های شناختی این دو نفر رو بنویسید و با لیست خودتان مقایسه کنید.ببینید کدام یک به ایده ال های شما نزدیکتر هستند. اینکه یک نفر فقط گفته که فعلا قصدی ندارد اصلا دلیلی برای ماندن شما در یک رابطه یکطرفه نیست بهتر هست منطقی باشید و بیشتر روی شخصی که پیگیر هست وقت بگذارید

با سلام و خسته نباشید. ۴ سال با دوست پسرمم دوستم جوری که با خنده هم میخندیم و با گریه گریه میکنیم ولی خانواده من که فعلا به کنار، خانواده اون که اول باید راضی بشن که جلو بیان برای خواستگاری یه بار میگن اره و یه بار میگن نه ، خسته شدم از طعنه اطرافیانم که دیگه کی میخوای ازدواج کنی و از این حرفا . خانوادش به خاطر اینکه بره از فامیل خودشون زن بگیره یف بار میگن اره یه بار میگن نه کلافه ام دیگه.لطفا راهنماییم کنید که باید چکار کنم

سلام دوست گرامی پارتنر شما در تردید و شک بسر میبرد و لازم هست شما قاطعانه از ایشان بخواهید که تکلیف رابطه ۴ساله را مشخص کنند بهرحال هرگونه نیاژ به شناخت و اشنایی در این مدت حاصل شده است و با توجه به اینکه مطرح کرده اید که تفاهم دارید پس دلیلی برای اینهمه تاخیر وجود ندارد برای اقدام توسط خانواده هم باید ایشان بتوانند با رفتار درست و طرح موضوع،خانواده را مجاب به خواستگاری کنند و اینکه ایشان دلیل عدم اقدام را اصرار خانواده برای ازدواج با شخص خاصی میدانند کاملا غیر منطقی هست شما با ایشان صحبت کنید و طی مدت زمان مشخص ایشان باید رسمی اقدام کنند در غیر اینصورت بهتر است منطقی باشید و در ادامه رابطه تجدید نظر کنید

با سلام و خسته نباشید. دوست پسرم نزدیک دو ساله دوستیم. اون ٣٠ سالشه و من ٢٢سالمه اوایل از ازدواج زیاد میگفت اما الان دیگه نه!البته بگم از دوست داشتنش مطمئنم و همه جوره خودشو ثابت کرده و فقط برای رابطه جنسی نمونده اما دلم میخواد بدونم چرا دیگه چیزی از ازدواج نمیگه یا اقدام نمیکنه.لطفا راهنماییم کنید.

سلام دوست گرامی ابتدا لازم هست که جایگاه خودتان را در این زابطه مشخص کنید شاید ابتدای اشنایی ایشان قصد ازدواج داشته اما اکنون با توجه یه شناخت ها دچارتردید شده است پس شما مدیریت رابطه را بدست بگیرید و با مشحص شدن بازه زمانی از ایشان بخواهید نکلیف رابطه را مشحص کنند. با ایشان صحبت کنید و از دغدغه هایی که شاید مانع خواستکاری هست اطلاعات بگیرید ودر برطرف کردن‌شان کمک کنید گذشت زمان طولانی و بیشتر از 2 سال برای خواستگاری ، مشکلات بسیاری را در یک رابطه ایجاد می‌کند و ازسویی شرایط و افراد مناسب را شما ازدست میدهید از دوستان مشترکتان کمک بخواهید تا به شما کمک کنند و اطلاعاتی در مورد قصد و هدف ایشان جمع اوری کنند اگر دوستتان دارند و با وجود دوست داشتن شما در تصمیم گیری مردد هستند و دغدغه و مشکل خاصی ندارند منتظر شدن برای ایشان ریسک بزرگی است.

سلام من دختری ۲۴ ساله ام با پسری همسن خودم ۲ سال و خورده ای دوست هستیم و خانواده پسر و خانواده خودم هم در جریانند ولی خانواده خودم دوست دارند زودتر ازدواج کنیم ولی پسر و خانواده اش هی وقت میخرند و عقب می اندازند به دلایل مختلف از جمله مالی که بنده میگم من و خانواده ام شرایطو اسون گرفتیم براشون ولی با این حال قدمی بر نداشتند و من خیلی ایشونو دوست دارم ایشونم همینطور ولی نمیدونم چرا جلو نمیان دلیل منطقی یا وقت مشخصی نمیارند من خواستگاری دارم که خانوادمم مصمم اند قبول کنم من نمیدونم چیکار کنم کاش یکم کمکم کنید

سلام دوست گرامی بهتر است ابتدا خودتان برای طرف مقابل یک وقتی را تعیین کنید تا ایشان متوجه جدی بودن شما باشند. سپس اگر خودشان مجددا پشت گوش انداختند، از طریق خانواده به او پیام دهید که تا مثلاً یک ماه آینده فرصت دارند که برای خواستگاری پیشقدم شوند. در حال حاضر، شرایط مالی خانواده‌ها را نگران کرده است، اما این موضوع نباید باعث شود تا شما فرصت‌های دیگرتان را از دست بدهید.

من یه دختر ٢١ ساله هستم عاشق یه آقایی شدم که ١٢ سال از خودم بزرگتره عضو یه گروه موسیقیه و من ایشونو تو تلویزیون دیدم و از شخصیتش خوشم اومد بعد از اون من پیج ایشونو پیدا کردم و بهشون دایرکت دادم بهشون گفتم که بهشون علاقه دارم و ازشون خواستم که بیشتر با هم آشنا بشیم که در جواب گفتند که شرایطشو ندارم و ازم خواستند که بهشون مسیج ندم ولی من نتونستم جلوی خودمو بگیرم و همش به ایشون پیام میدادم حتی شمارشم پیدا کردم و پیام میدادم زنگ میزدم اصرار میکردم خواهش میکردم که قبول کنه حتی به دوستاشم پیام میدادم که اونا باهاش صحبت کنند بعضی موقع ها هم میترسوندمش که کار دست خودم میدم و عکسای الکی میدادم .محل کارش رفتم که رو در باهاش صحبت کنم همه ی اینکارا رو کردم که شاید قبول کنه دیگه اصلا نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم و ایشون رفت به جرم مزاحمت از من شکایت کرد ولی به خدا قصد من مزاحمت نبود الان نمیدونم باید چیکار کنم من واقعا دوسش دارم و نمیخوام فراموشش کنم نمیخوام جز اون یه نفر دیگه بیاد تو زندگیم و من کلا یه آدمی ام که وقتی یه مشکلی واسم پیش میاد دیگه هیچ کاری نمیکنم مثلا دیگه درس نمیخونم دیگه بیرون نمیرم حتی اگه کلاسی برم دیگه اون کلاسو نمیرم و خودمو حبس میکنم تو اتاق و الان همش فکرم اینه که یه مدت بهش فکر نکنم مثلا وقتی ٣٠ سالم شد دوباره برم سراغش ولی میترسم که حتی بعدا هم قبول نکنه یا اینکه دیگه اصلا نتونم ببینمش حتی این فکرم کردم که برم پیش مشاور و از مشاور بخوام که با اون آقا هم حرف بزنه ولی اصلا نمیدونم که مشاوره قبول میکنه این موضوع را که حرف بزنه با اون آقا یا نه خلاصه اینکه واقعا نمیدونم باید جیکار کنم از کی باید کمک بگیرم چجوری زندگیمو متوقف نکنم و به کارام ادامه بدم😞 ممنون میشم راهنماییم کنید🙏🙏🙏

دوست گرامی سلام اشنایی و علاقمندی یکطرفه آن هم به این صورت مشکلات و دردسرهای بسیاری را به دنبال دارد. دختر و پسرهای بسیاری به دلایل شخصیتی به فردی دل بسته می شوند که این دلبستگی فقط به دلیل ظاهر و رفتارهای ظاهری طرف مقابل به وجود می آید و بدون هیچ شناختی از خانواده و شخصیت طرف مقابل است. با توجه به اینکه شما زندگی و کار ودرس خود را فدای این علاقه کرده اید می توان متوجه اشتباه بودن ای احساس شد .در واقع احساس دوست داشتنی که نتواند باعث پیشرفت شما شود و بحایش از شما فردی منزوی و گوشه گیر بسازد چگونه یک احساس مثبت و خوب می تواند باشد؟ با توجه به اینکه شما در مورد احساستان با ایشان صحبت کرده اید و ایشان خیلی صادقاه اعلام کردند که شرایط ندارند متوجه یکطرفه بودن این احساس باید شده باشید و از طرفی اصرار،تهدید و مزاحمت های شما فقط باعث دور شدن ایشان می شود و نتیجه مثبتی به دنبال ندارد. به شما توصیه میکنم مراقب احساس تان باشید. خیلی اوقات یک احساس در ابتدا هیجان انگیز و رمانتیک است اما زندگی تان را به هم خواهد ریخت. فراموش نکنید مقابل هر خطایی را اگر از ابتدا بگیرید بسیار آسان تر است. 1-سعی کنید از این احساس یکطرفه خارج بشید ۲- انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی ، تعاملات اجتماعی ، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند. ۳- لحظاتی که به یاد ایشان هستید سعی کنید محیط و فکر خود را تغییر بدهید و در شرایط جدیدی قرار بکیرید 4- با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید. 5-هدفمند به مطالعه درس و ادامه تحصیل بپردازید و اجازه دهید با گذر زمان،شخصی که احساساتی شبیه خودتان دارد وارد زندگیتان شود

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

یادگیری زبان انگلیسی […]تاریخ : ۰۴ / ۰۷ / ۱۳۹۹بازدید : 3610موضوع :

آموزش رایگان زبان انگلیسی […]تاریخ : ۰۴ / ۰۷ / ۱۳۹۹بازدید : 4147موضوع :

Best sources of love and relationship from all […]تاریخ : ۰۳ / ۰۷ / ۱۳۹۹بازدید : 1829موضوع :

فال عشق واقعی وازدواجتاریخ : ۰۳ / ۰۶ / ۱۳۹۷بازدید : 35838موضوع :

کانال مشاوره خانوادهتاریخ : ۰۲ / ۰۶ / ۱۳۹۷بازدید : 4159موضوع :

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

علائم عاشق شدن پسرانتاریخ : ۱۳ / ۰۵ / ۱۳۹۷بازدید : 9223موضوع : جذب عشق

 باید ها و نباید ها برای […]تاریخ : ۱۷ / ۰۱ / ۱۳۹۵بازدید : 19048موضوع :

این مطلب در مورد موضوعات چگونه مردی را برای ازدواج جذب کنیم، چگونه مردان را به دنبال خود بکشانیم، چگونه رابطه دوستی را به ازدواج ختم کنیم، دعا برای راضی شدن پسر برای ازدواج، چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم، چگونه یک مرد را متمایل به ازدواج کنیم، چگونه آشنایی را به ازدواج برسانیم، حالت پسرها هنگام عاشق شدن نوشته شده است.

چگونه مردی را برای ازدواج جذب کنیم

آیا تاکنون هیچ مرد مناسبی به شما پیشنهاد ازدواج نداده است؟

فکر می کنید راه های جذب و انتخاب همسر مناسب برای ازدواج چیست؟

احتمالا برای بسیاری از شما پیش آمده است که مردانی با شخصیتی به دور از معیارهایتان از شما درخواست ازدواج می کنند درحالی که مردان مورد علاقه تان هیچ توجهی به شما نشان نمی دهند.

اگر می خواهید با راهکارهای جذب مرد مناسب برای ازدواج آشنا شوید می توانید به مطلب زیر مراجعه کنید:

جذب مرد مناسب برای ازدواج

چگونه مردان را به دنبال خود بکشانیم

زیاد معاشرت کنید… سپس غیر قابل دسترس گردید

هـر چه بیشتر با شخصی ارتباط داشته باشید آن شخص بیشتر شما را دوست خواهد داشت. این را دیوید لیدمن متخصص رفتار انسانها بیان می کند. در واقع حق با اوسـت. چندین مطالعه دیگر نشان داده کـه در مـعـرض قـرار گـرفـتن مکرر با هر محرک خاص ما را نسبت به آن محرک علاقه مند تر می گرداند. (تنها زمانی این نظریه صدق نمی کنـد کـه واکنش اولیه ما به آن محرک منفی باشد).

بنابراین در ابتدای آشنایی از آنکه کناره گیـر، گریزان و غیر قابل دسترس باشید، پرهیز کنید. در عوض به دنبـال بهانه های فراوان برای آنکه وقت خود را با وی بگذرانید باشید.

اکنون حواستان را کاملا جمع کنید چون این مرحله زیرکانه بوده و احتیاج به مهارت دارد. درست زمانی که مطمئن شدید که او را مجذوب خود کرده و محبوب گشته اید به تدریج معاشرت خود را کاهش داده و کمتر در دسترس قرار گیرید و این کـار را تـا زمانی کـه وی دیگر شما را دیگر ملاقات نکرده و نبینـد ادامه دهید. شـما هم اکنون “قانون کمـیابی” را بطور مؤثر بکار گماردید. همه ما واقف هستیم که: مردم خـواهـان چیزهایی هستـند که نمیتوانند داشته باشند.

همیشه در دسترس بودن شـما سبب کاهـش ارزش و شـان شما می گردد. برای مثال هـرگـاه پـایتان را از در خانه بیرون بگذارید و با توده عظیمی از الماس بروی زمین روبرو گردید، کم کم برایتان عادی شده و دیگر آنها را بچشم سنگهای گرانبها و ارزشمند نخواهید نگریست. این قانون کمیابی است که سبب میشـود بـیشتر طالب آنها گردید.

با آنان باشید و سپس کمیاب گردید و مشاهده خواهید کرد محبوب تر می شوید. ما مرتبا در مورد مسایلی چون شور و اشتیاق، جـاذبـه جـنـسـی و عـشـق صحبت به میان میاوریم اما به “شباهت ها” اشاره ای نمی کنیم . بـایـد آگـاه باشیم افراد با خصوصیات متضاد در بلـنـد مـدت جـذب یـکدیـگر نـمی شوند.

ما همواره در جستجوی شباهتها میان خود و شریک زندگیمان می بـاشیم. اغـلب ما بـا گـشـتـن و مـعـاشرت با دوستانی که مورد علاقه مان نمی باشند ترس داریـم پس چـرا با مـعشـوق خود چنین کنیم؟ علاقمند بودن و دوست داشتن کسی بسیار مهم تر از آن است که ما عاشق آن فرد باشیم. تنـها شباهت های اخلاقی و شخصیتی ما نیست که حائز اهمیت می باشد. هرگاه شما با فردی کـه از لـحاظ ظاهـر شبـیـه شـما باشد آشنا گردید، احتمال آنکه وی شیفته و دلباخته شما گردد ۴ برابر بیشتر می باشد.

چگونه رابطه دوستی را به ازدواج ختم کنیم

ازدواج خوب خریدنی نیست، بلکه ساختنی است

چرا می‌گویم خانواده بسیار مهم است؟ به این خاطر که هرقدر هم که دو نفر همدیگر را دوست داشته باشند به هر حال قرار است وارد یک خانواده جدید شوند. ما معتقدیم و آمارهای خوبی داریم که نامزدی کوتاه مدت مناسب است، چون جایی برای بازگشت وجود دارد.

البته اگر خانواده ایرانی این قضیه را بپذیرد، بنابراین خانواده مهم است، اما وسواسی هم به این موضوع نگاه نکنید. حداقل اینکه باید احترام شما در آن خانواده محفوظ باشد. اگر به عنوان عروس وارد خانواده‌ای می‌شوید، باید حواس‌تان به عروس‌های بزرگ‌تر باشد.

اگر هم داماد هستید حواس‌تان به دامادهای قبلی باشد. مثلا اگر عروس سوم یک خانواده هستید، نباید برای عروس‌های قبلی خانواده شاخ‌بازی در بیاورید. درنهایت اینکه ازدواج تمام لوازم یک قرارداد اجتماعی را دارد.

یعنی اگر یک اشتباه کنید، باید تاوانش را هم پس بدهید. این قرارداد، رابطه زناشویی امن، رابطه صمیمی خوب و تعهد به همراه دارد. ازدواج خریدنی نیست، بلکه کاملا ساختنی است. هوش زیادی هم نمی‌خواهد؛ تنها رفتاری عاقلانه می‌طلبد. شباهت سبک زندگی خانواده‌ها معیار مناسبی برای محک زدن خانواده فردی است که انتخاب شماست؛ هر چه شباهت‌ها بیشتر، بهتر.

نگذارید هیچ حسرتی در زندگی‌تان باقی بماند

به خودتان اجازه ندهید که هیچ حسرتی در زندگی‌تان باقی بماند. اگر از فردی خوش‌تان آمده که خیلی هم با او صمیمی نیستید، چه کار باید بکنید؟ یک موضوع مشترک پیدا کنید. در رابطه با آن موضوع مشخص با فرد به صورت مستقیم صحبت ‌کنید. چهار مورد جالب و مثبت فرد را به او یادآوری کنید و بعد از او فاصله ‌بگیرد. یک راه ارتباطی هم با او داشته باشید.

حالا رفتار آن فرد تعیین می‌کند که شما چقدر برایش جدی هستید. مثلا در محل کار از فردی خوش‌تان آمده، بروید به او بگویید هیچ کس به اندازه شما نمی‌فهمد مدیریت استراتژیک یعنی چه، یا مثلا اینکه خیلی دوست دارم چهار چیز جدید از شما در زندگی یاد بگیرم، بعد منتظر عکس‌العمل از جانب او باشید. مهم این است که دختر نشان دهد آن پسر چقدر برایش خاص است. اما اگر پسر نفهمید کلا باید آن پسر را کنار گذاشت.

دعا برای راضی شدن پسر برای ازدواج

یات ۱۳۱و ۱۳۲ سوره طه :

وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَهَ الْحَیَاهِ الدُّنیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَى ﴿۱۳۱﴾

وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَهُ لِلتَّقْوَى ﴿۱۳۲﴾

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

قاطع باشیدبگویید که در دوران طلایی عمرتان هستید و باید برای آینده خود تصمیم بگیرید. اگر شرایط مساعدی دارد و قصدش جدی است، رابطه تان را رسمی کند. اگر دلیل و توجیه آورد یا سعی کرد شما را قانع کند که مدتی دیگر صبر کنید تا شرایطش مساعد شود. به او بگویید که هر زمان شرایط مساعد شد، دوباره می تواند جلو بیاید. نگذارید این رابطه شما را معلق نگه دارد.

موضوع را با خانواده در میان بگذاریدزمانی که بی حد و مرز خوبی کردن در رابطه را شروع می کنید، توقعی برایتان به وجود می آید که در صورت پاسخ نگرفتن، باعث دلخوری، احساس شکست و باخت در شما، و در نهایت تنش و دعوا میان شما و نامزدتان می شود

اگر او دست دست می کند، موضوع را با خانواده در میان بگذارید و به پسر هم بگویید که خانواده تان در جریان قرار گرفته اند و مایلند بدانند هدف این رابطه چیست. در چنین شرایطی، عکس العمل طبیعی این است که پسر موضوع را با خانواده اش در میان بگذارد و برای مشخص شدن تکلیفتان اقدامی کند.

او می تواند با خانواده شما صحبت کرده و بگوید برای مهیا کردن شرایط ازدواج (سربازی، شغل، تامین مایحتاج، جلب رضایت خانواده و…) چه کارهایی خواهد کرد و چه زمانی نیاز دارد. در آن صورت توافق کردن با خانواده دو طرف درباره این مسایل، ادامه رابطه شما را مشخص می کند. اما اگر پسر همچنان موضوع رابطه شما را معلق نگه داشت یا وجود شما را از خانواده خودش پنهان کرد، بدانید که سرانجامی نخواهد داشت.بهتر است، قاطعانه و با حفظ شان و احترام خودتان از رابطه بیرون بیایید. بله، درد دارد، غم و اندوه و حسرت و افسردگی سراغتان می آید. اما تحمل این اندوه روزی تمام می شود و این بسیار بهتر از آن است که سال ها در رابطه بی سرانجامی بمانید که فرصت های دیگر ازدواج و خوشبخت شدن را از شما می گیرد.

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

اشتباهات نابخشودنیبرخی دختران ممکن است به عنوان راه چاره برای بیرون آمدن از این تعلیق، تن به کارهایی بدهند که اتفاقا دردسرساز شده و احتمال سر گرفتن ازدواج را کمتر می کند.

خوبی بی حد و مرزآنقدر خوبی نکنید که به خاطر نگرفتن بازخورد مناسب، نسبت به ادامه دادن آن رویه دلسرد شوید. زمانی که بی حد و مرز خوبی کردن در رابطه را شروع می کنید، توقعی برایتان به وجود می آید که در صورت پاسخ نگرفتن، باعث دلخوری، احساس شکست و باخت در شما، و در نهایت تنش و دعوا میان شما و نامزدتان می شود. همچنین در ادامه راه انرژی تان تمام می شود و نه تنها به خودتان بلکه به او و رابطه ای که ساخته اید هم صدمه می زنید.

تسلیم نشویداگر دلیل و توجیه آورد یا سعی کرد شما را قانع کند که مدتی دیگر با هم بمانید تا شرایطش مساعد شود، به او بگویید که هر زمان شرایط مساعد شد دوباره می تواند جلو بیاید. نگذارید این رابطه شما را معلق نگه دارد

اولین اصلی که باید در رابطه تان به آن پایبند باشید، احترام است به خود و طرف مقابل است نه صمیمیت. از نزدیک شدن به صورت فیزیکی به شدت خودداری کنید. مطمئن باشید با برقراری رابطه جنسی (در هر سطحی) و ارتباط فیزیکی، نمی توانید او را وادار به ازدواج با خود کنید.

چگونه یک مرد را متمایل به ازدواج کنیم

به او پرخاش نکنید که چرا به خواستگاری تان نمی آید.اگر شرایطش مساعد نیست یا خانواده اش موافق نیستند، نشان می دهد آمادگی ازدواج با شما را ندارد.شان و جایگاه خود را حفظ کنید و رابطه را تمام کنید.فرصت های دیگر زندگی تان را از دست ندهید و روی خواستگارانی که شرایط مساعدتری دارند فکر کنید.دوستش دارید؟ درک تان می کنیم.اما برای آنکه دوست داشتن، به ازدواج برسد مقدماتی لازم است که پسر مورد علاقه شما تا بدست آوردنآنها فاصله دارد.یا این رابطه را به کل قطع کرده و به زندگی طبیعی خود برگردید یا این که با او قطع رابطه کنید و با احترام بگویید هر زمان به شرایط مناسب رسیدی، درباره ازدواج صحبت می کنیم.

فقط یادتان باشد که اگر خانواده او با ازدواج شما مخالف بوده اند و سنگ مقابل پایتان انداخته اند، او الزاما نباید در این مورد پاسخگو باشد.شاید او نتوانسته باشد نقش واسطه میان شما و خانواده اش را خوب بازی کند اما اشتباهات دیگران به او مربوط نیست و نباید به خاطرشان سرزنش شود.

چگونه آشنایی را به ازدواج برسانیم

مردان موجوداتی هستند که به سختی می‌توانید ذهنشان را بخوانید و اینکه بفهمید مرد زندگی‌تان کی برای برداشتن قدم بزرگ بعدی و ازدواج آمادگی دارد، بسیار دشوار است. درست حدس زدید، منظورمان از قدم بزرگ بعدی چیزی نیست جز ازدواج . وقتی مدتی است در یک رابطه هستید، بعد از اینکه درمورد طرف‌مقابلتان تقریباً شناخت پیدا کردید، متوجه می‌شوید که نکته متفاوتی در او هست. اما همیشه اینقدرها آسان نیست! بنابراین برای اینکه به شما کمک کنیم که بفهمید خواستگارتان آمادگی دارد حلقه دستتان کند یا نه

۱: امور مالی

مردی که برای ازدواج آمادگی دارد، به شما پیشنهاد خواهد کرد که یک حساب بانکی مشترک با هم باز کنید. برای خرید ماشین یا خانه حتماً با شما مشورت خواهد کرد. یا می‌بینید که نگران پس‌اندازش است و دلیل آن را هم به شما نمی‌گوید. اینها نشانه‌های بزرگی هستند که نشان می‌دهد مرد زندگی‌تان برای فراتر از رابطه‌ای که الان دارید آمادگی دارد. اگر برنامه‌ای در ذهن خود برای سپری کردن باقی عمرش در کنار شما نداشت، زیر بار چنین تعهداتی نمی‌رفت.

۲: بچه‌ها

بااینکه شاید هنوز برای بچه‌دار شدن آماده نباشد اما ممکن است موضوع آن را به میان آورد. ممکن است درمورد بچه‌دار شدن خودش و شما شوخی کند یا درمورد اینکه بچه‌هایتان چه شکلی خواهند شد یا چطور بزرگشان خواهید کرد. اگر می‌بینید که درمورد بچه‌دار شدن با شما حرف می‌زند، چه شوخی و چه جدی، پس مطمئناً برنامه دارد که این اتفاق روزی بیفتد. بچه تعهد بسیار بزرگی است و معمولاً کسی درمورد آن بیهوده حرف نمی‌زند. حتماً آماده شروع زندگی طولانی مدت و تشکیل خانواده کنار شماست.

۳: شما همانی هستید که می‌خواهد

ممکن است از مردی که آماده ازدواج است بشنوید که، «تو همانی هستی که همیشه می‌خواستم». چرا؟ طرف شما به هیچ عنوان به کس دیگری برای ازدواج فکر نمی‌کند. شما مهمترین فرد در زندگی او هستید و اصلاً دلش نمی‌خواهد این وضعیت تغییر کند.

۴: خانواده

آیا او شما را به مراسم‌ها و مهمانی‌های خانوادگی دعوت می‌کند؟ اگر اینکار را می‌کند، پس از همین حالا شما را عضوی از خانواده خود می‌داند. او می‌خواهد با خانواده‌اش آشنا شوید و دوست دارد آنها هم شما را بشناسند. حتی ممکن است دوست داشته باشد شما هم او را با خانواده‌تان آشنا کنید. این نشانه حتمی آمادگی او برای ازدواج است.

حالت پسرها هنگام عاشق شدن

عاشقی مثل اعتیاد استتحقیقات نشان می‌دهند فرد عاشق با آزاد کردن هورمون‌های مغز مثل دوپامین، اکسی‌توسین، آدرنالین و وازوپرسین به رابطه عاطفی اعتیاد پیدا می‌کند. محققان این اعتیاد را شبیه اعتیاد به مواد مخدر می‌دانند.

به گفته یک متخصص و درمانگر خانواده، این مواد شیمیایی زمانی که به شخص مورد علاقه مان جذب می‌شویم در بدنمان آزاد شده و وابستگی به آن فرد را برای ما تشدید می‌کند. درست مثل مواد مخدر، هرچه بیشتر با آن شخص وقت می‌گذرانید احساس اعتیاد بیشتری به او می‌کنید.

شجاع‌تر می‌شویدبر اساس مطالعات دانشگاه برمینگام، اکسی‌توسین آزاد شده حین عاشقی که “هورمون عشق” نیز نام دارد، شخصی جسور، مغرور و شجاع از شما می‌سازد.

سرخ شدن گونه‌ها، عرق کردن کف دست و تپش شدید قلب این علائم اضطراب تنها ناشی از حالت‌های روحی نبوده و در واقع هورمون‌های آدرنالین و نوراپی‌نفرین نیز در بروز آن‌ها نقش ایفا می‌کنند.

انبساط مردمک چشمافراد بعد از این‌که به شخصی وابسته می‌شوند یا در محلی به تماشای فرد دلخواه می‌پردازند، اتفاقاتی در شبکه‌های سمپاتیک دستگاه عصبی‌شان رخ می‌دهد که گشادتر شدن مردمک چشم آنان را در پی دارد.

احساس کسالتاز دست دادن اشتها و احساس کسالت در زمان عاشقی کاملاً عادی محسوب می‌شود. هورمون استرس کورتیزول آزاد شده با انقباض رگ‌های خونی موجود در شکم باعث این علائم می‌شود. به همین دلیل گاهی مشاهده می‌شود که عروس و داماد در مراسم ازدواج اشتهای خود را به طور کامل از دست می‌دهند. این حالت‌ها به مرور زمان برطرف می‌شوند.

احساس قدرتآزاد شدن اکسی‌توسین در زمان عاشقی باعث افزایش تحمل و توان فیزیکی فرد می‌شود. شاید از این بابت بتوان یک فرد عاشق را به مادری شبیه دانست که حاضر می‌شود برای نجات فرزند خود یک ماشین را از زمین بلند کند!

بیشتر بخوانید

جستجوی سایت همسریابی دوهمدم

سایت همسریابی موقت کاملا رایگان

همسریابی رایگان بدون ثبت نام

دعای بازگشت معشوق در سه روز – اختصاصی

یک معجزه واقعی برای بازگشت معشوق

بازگرداندن عشق از دست رفته به صورت تضمینی

چگونه مردان را به دنبال خود بکشانیم

معاشقه قبل از ازدواج

جذب خواستگار در دانشگاه

۵ مرحله ی ساده برای برگرداندن عشق از دست رفته

مرد متولد خرداد با چه زنی ازدواج کند

novinatlas 1706 نوشته در نوین اطلس دارد . مشاهده تمام نوشته های novinatlas

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.

var _paq = window._paq || []; /* tracker methods like “setCustomDimension” should be called before “trackPageView” */ _paq.push([‘trackPageView’]); _paq.push([‘enableLinkTracking’]); (function() { var u=”//novinbinesh.com/analytics/”; _paq.push([‘setTrackerUrl’, u+’matomo.php’]); _paq.push([‘setSiteId’, ‘3’]); var d=document, g=d.createElement(‘script’), s=d.getElementsByTagName(‘script’)[0]; g.type=’text/javascript’; g.async=true; g.defer=true; g.src=u+’matomo.js’; s.parentNode.insertBefore(g,s); })();

برای دسترسی بهتر, راحت تر و سریع تر به سایت ما می توانید وب سایت ما را بوکمارک کنید .

برای مطالعه بهترین منابع روانشناسی عشق و بهبود رابطه ما به شما وبسایت نوین بینش را معرفی می کنیم.

یادگیری زبان انگلیسی […]تاریخ : ۰۴ / ۰۷ / ۱۳۹۹بازدید : 3610موضوع :

آموزش رایگان زبان انگلیسی […]تاریخ : ۰۴ / ۰۷ / ۱۳۹۹بازدید : 4147موضوع :

Best sources of love and relationship from all […]تاریخ : ۰۳ / ۰۷ / ۱۳۹۹بازدید : 1829موضوع :

فال عشق واقعی وازدواجتاریخ : ۰۳ / ۰۶ / ۱۳۹۷بازدید : 35838موضوع :

کانال مشاوره خانوادهتاریخ : ۰۲ / ۰۶ / ۱۳۹۷بازدید : 4159موضوع :

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

علائم عاشق شدن پسرانتاریخ : ۱۳ / ۰۵ / ۱۳۹۷بازدید : 9223موضوع : جذب عشق

 باید ها و نباید ها برای […]تاریخ : ۱۷ / ۰۱ / ۱۳۹۵بازدید : 19048موضوع :

این مطلب در مورد موضوعات ترغیب مرد به ازدواج، چگونه رابطه دوستی را به ازدواج ختم کنیم، چگونه یک مرد را وادار به خواستگاری کنیم، چگونه مردان را راضی به ازدواج کنیم؟، چگونه یک مرد را قانع کنیم، چگونه آشنایی را به ازدواج برسانیم، چگونه مردی را برای ازدواج جذب کنیم، چگونه مردان را به دنبال خود بکشانیم نوشته شده است.

ترغیب مرد به ازدواج

همه فن حریف شویدبا رفتارهایتان این تصور را ایجاد نکنید که زنی بی پناه و محتاج به او هستید و اگر ترکتان کند، هیچ دل خوشی ای برای زنده بودن ندارید. به جای اینکه به فکر پیدا کردن راهی برای پایبند کردن او و سر سفره عقد نشاندنش باشید، توانایی های خودتان را بالا ببرید. مردها از زن های چندبعدی خوششان می آید. وقتی فرد مقابلتان توانایی های متعدد شما را ببیند، با اطمینان بیشتری به ازدواج فکر می کند، پس برای تقویت کردن خودتان و توانایی هایتان به عنوان یک زن امروزی تلاش کنید و خودتان را چندبعدی پرورش دهید. اگر می خواهید با پنهان کردن واقعیت های زندگی تان و سرپوش گذاشتن روی ناتوانی هایتان، او را به این رابطه پایبند کنید، به نتیجه ای نخواهید رسید.

امتیاز اضافی ندهیدبیش از اندازه سرویس و امتیاز دادن به یک مرد، نه تنها او را به یک فرد و رابطه وابسته نمی کند، بلکه باعث می شود شما را پس بزند و میلی به ازدواج کردن با شما نداشته باشد. هیچ کس دوست ندارد زندگی اش را با فردی ضعیف که به خاطر جلب محبت دیگران از همه چیزش می گذرد، بگذراند؛ پس چنین چهره ای را به او نشان ندهید.

چگونه رابطه دوستی را به ازدواج ختم کنیم

شما خواستگاری نکنیدبهتر است به صورت نا محسوس خواسته‌تان را بیان کنید. پیشنهاد مستقیم ازدواج از طرف یک خانم در کشور ما چندان مرسوم نیست و آغازگر مشکلات دیگری در رابطه می شود، اما یک پیشنهاد غیرمستقیم، می‌تواند شما را چند قدمی جلوتر ببرد و تکلیف‌تان را تا اندازه‌ای روشن‌تر کند. اگر شما به یک مرد به صورت مستقیم پیشنهاد ازدواج دهید، معمولا حالات دفاعی به خود می‌گیرد و عقب‌نشینی می‌کند، بنابراین بهتر است زمینه را مهیا کنید و کمی به انتظار بنشینید. برای شروع می‌توانید به ایده‌هایی که در زمینه ازدواج دارید اشاره کنید یا از اینکه ارتباط هدفدار را می‌پسندید صحبت کرده و به عکس‌العمل‌های او خوب توجه کنید. اگر مردی که حرف‌های شما را می‌شنود، صحبت را عوض کرد یا نشان داد که کاملا عکس شما فکر می‌کند، بهتر است وقت خود را تلف نکنید!

چگونه یک مرد را وادار به خواستگاری کنیم

دوست مشترک‌تان را واسطه کنید

برای دانستن اینکه آیا او هم علاقه‌ای به ازدواج با شما دارد یا خیر، می‌توانید از کسی که به او نزدیک است کمک بگیرید. دوست صمیمی او یا دوست مشترک‌تان می‌تواند نقش واسطه را ایفا کند. اما یادتان نرود که این واسطه باید بی‌طرف باشد و نسبت به ازدواج شما هم نظری مثبت داشته باشد. پرسش و صحبت در مورد ازدواج یا سؤال کردن در این مورد که آیا برای آینده تصمیمی داری یا نه، از مسئولیت‌های این واسطه است. برایش توضیح دهید که در این گفت‌وگو، نباید اشاره مستقیمی به شما داشته باشد.

چگونه مردان را راضی به ازدواج کنیم؟

نیمه رسمی باشید

اگر سراغتان آمد و خواست بیشتر با شما آشنا شود، باید از همان آغاز هدف رابطه را مشخص کنید و برای مطلع کردن خانواده ها برنامه و نقشه داشته باشید. روشن بودن تکلیف هر دوی شما، بسیاری از مشاجراتی که ممکن است در این دوران میان شما فاصله بیندازد را از میان می‌برد و از آنجا که هر دوی شما برای هدفی مشترک انرژی صرف کرده و تلاش می‌کنید، مانع از دلسردی و تردیدتان می‌شود.

از یاد نبرید فشار آوردن و انتظار عجله از طرف مقابل، داشتن جایگاه شما را در چشم او پایین می‌آورد. اگر مردی که به او علاقه‌مند شده‌اید، سعی کرد به شما نزدیک شود و در عین حال از شما مهلتی برای رسیدن به اهدافش خواست و قرار بر این شد که بعد از تحقق برنامه‌هایش به خواستگاری‌تان بیاید، چاره‌ای جز انتظار ندارید. اما این انتظار را در چهارچوبی خانوادگی تا حدودی رسمیت بدهید. در این حد که خانواده ها از حضور فردی به عنوان خواستگار آینده شما مطلع باشند و دورا دور او را بشناسند.

در این مدت بهتر است میزان تلاش او برای تحقق وعده‌هایش را زیر ذره‌بین بگذارید. اگر بعد از این مدت هم بهانه‌تراشی و دلایلی را مطرح کرد که از نظر شما و اطرافیان‌تان قابل‌قبول و منطقی نبودند، بدانید که شما در حال ازدست دادن فرصت خود برای ازدواج هستید و بیهوده به این ارتباط دل بسته‌اید. اما اگر توضیحات او قانع‌کننده به نظر رسید و موضوعات مهمی مانند به اتمام نرسیدن تحصیل یا رفتن به خدمت سربازی یا عدم آمادگی اولیه مالی را مطرح کرد، باتوجه به شرایط سنی شما و مقدار زمانی که لازم دارد، تصمیم بگیرید.

چگونه یک مرد را قانع کنیم

رک حرف بزنیدبهترین نوع طرز صحبت کردن با مردان این است که واضح حرف بزنید. مردان بیشتر از زنان به پیام‌های روشن و در عین حال مختصر نیاز دارند. کنایه‌زدن درباره‌ آنچه می‌توانید مستقیما به زبان بیاورید، احتمالا به دلیل ترس از عدم پذیرش است. اگر روشن و واضح سوالی را بپرسید، پاسخی روشن و واضح دریافت خواهید کرد. در روابط شخصی ممکن است گاهی چنین چیزی ناراحت کننده باشد، اما در محل کار سوال‌های روشن می‌تواند سودمند باشد.

کنایه زدن بیهوده استمردان و زنان در کنایه زدن با هم تفاوت دارند. ممکن است زنی بارها بارها با کنایه به همسرش اعلام کند که «گل‌ها چقدر زیبا هستند!» و هنگامی که همسرش متوجه منظور او نمی‌شود، سعی کنید هنگام صحبت کردن با مردان کنایه نزنید. زن در این مواقع صبر می‌کند و پس از مدت‌ها که دسته گلی از شوهرش دریافت نمی‌کند، به او می‌گوید: «می‌دانی دوست دارم برایم چه کار کنی؟»مرد مدتی هاج و واج به زنش نگاه می‌کند و اولین جمله‌ای که از دهانش خارج می‌شود «چه کاری؟» است.زن در پاسخ می‌گوید: «دوست دارم یک روز دسته گلی برایم بخری. روزی که اصلا انتظارش را نمی‌کشم؛ مثلا روز تولدم!»حالا مرد متوجه موضوع شده است و زن روز تولدش دسته گلی بزرگ و زیبا هدیه می‌گیرد.

مشکل وقتی به وجود می‌آید که زن همسایه می‌گوید: «باید حتما به او می‌گفتی؟ فکر نمی‌کنم این کارش نشان از عشق و علاقه داشته باشد. او خودش باید این کار را می‌کرد». «درست است، اما این گل‌ها زیبا و دوست‌داشتنی‌اند» مهم نیست که به او گفتی یا نه! حالا یک دسته گل زیبا و دوست‌داشتنی هدیه گرفته‌ای که می‌توانی به خاطرش خوشحال باشی. در این صورت ممکن است زن رو به همسرش کند و بگوید: «وقتی دو سال تمام به تو می‌گفتم که گل‌ها زیبا هستند، پیش خودت چه فکری می‌کردی؟» مرد در پاسخ می‌گوید: «فکر می‌کردم واقعاً گل‌ها را دوست داری و شاید بهتر باشد مقداری گل در باغچه بکاریم.» مردان به دنبال پیام‌های پنهانی در آنچه می‌شنوند، نیستند.رابطه‌ عاشقانه برای مردان و زنان متفاوت است. رابطه‌ عاشقانه برای زنان یعنی «همسرم ذهن مرا می‌خواند. او پیش از آنکه چیزی را به زبان بیاورم، آن را برایم فراهم می‌کند.» مردان درباره‌ رابطه‌ عاشقانه این‌گونه فکر می‌کنند: «همسر مورد علاقه‌ام هر چیزی را که می‌خواهد به من می‌گوید و من آن را برایش فراهم می‌کنم. سپس در پاسخ او از من سپاسگزاری می‌کند». برای مردان معنای عشق چیزی شبیه به این است.

 

چگونه آشنایی را به ازدواج برسانیم

آشنایی های منجر به ازدواج باید حد و مرزهایی داشته باشد و بعد از چند ماه گفت وگو و آشنایی باید تکلیف شان را مشخص کنند؛ معمولاً خانم ها تلاش می کنند که زودتر ازدواج کنند و آقایان در سطح دوستی و ارتباط رابطه را نگه می دارند. در چنین موقعیت هایی، نقش خانم ها بسیار مهم است که به این رابطه تن ندهند و موجب تداوم آن نشوند و اجازه ندهند ازدواج شان به تأخیر بیفتد.وقتی مردی تن به ازدواج نمی دهد، آن را به تعویق می اندازد و به خانواده اطلاع نمی دهد؛ خانم ها فکر می کنند در این شرایط با محبت بیشتر و همراهی کردن می توانند بیشتر در دل او رسوخ کنند، این اشتباه است و باید بدانند با فاصله گرفتن و دور شدن از پسر موفق ترند.

چگونه مردی را برای ازدواج جذب کنیم

زیاد لبخند بزنید(البته نه غیرضروری)مردها دیوانه‌ی لبخند یک دختر هستند. لبخندتان باید واقعی و شیرین باشد. در غیر این‌صورت به زور لبخند نزنید، شاید مردتان فکر کند غیرعادی هستید. هم‌چنین، وقتی با او هستید، تمام توجه‌تان را به او بدهید و به جوک‌های‌اش بخندید. نشان بدهید از بودن با او خوشحال هستید. او بقیه‌ی کارها را انجام می‌دهد.

بازیگوش باشیدیک دختر بازیگوش به آسانی می‌تواند یک مرد را به شور و هیجان بیاورد. خیلی نزدیک به او نشستن می‌تواند گاهی به سود شما باشد. یاد بگیرید چگونه یک مرد را به شیوه‌ای نه‌چندان آشکار دست بیندازید. نوازش‌های غیرجنسی این پیام را می‌فرستند: “من عاشق با تو بودن هستم، و دوستت دارم.”

قضاوت نکنیداگر چیزی را درمورد فرد محبوب‌تان دوست ندارید، می‌توانید نظرتان را صادقانه با او درمیان بگذارید. در عین حال، به خاطر آن موضوع به او اهانت نکنید و آن را تبدیل به یک مشکل نکنید. داشتن نظر و عقیده خوب است اما بی‌ادب و منفی‌باف بودن پسندیده نیست.

نشان ندهید تمام توجه‌تان فقط مال او استحتی اگر او را خیلی می‌خواهید، بگذارید برای شما سخت تلاش کند. بیش از حد سعی نکنید مردتان را خشنود کنید، چون در این‌صورت شما را مسلما برای خودش می‌داند. با او وقت بگذرانید و قبل از این‌که به او ابراز عشق کنید مطمئن شوید او هم دارد به شما علاقه‌مند می‌شود. این‌که بدانید چگونه توجه یک مرد را به خودتان جلب کنید به‌طور شگفت‌انگیزی به نفع‌تان خواهدبود.

چگونه مردان را به دنبال خود بکشانیم

احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید: اگر می‌خواهید بدانید که چطور او را همیشه مجذوب خودتان نگه دارید، لباسی بپوشید که خودتان از آن خیلی خوشتان می‌آید و احساس می‌کنید جذاب می‌شوید. وقتی خودتان احساس جذاب بودن کنید، مطمئن باشید در ظاهرتان تاثیر می‌گذارد.

به ظاهرتان توجه کنید: شاید سطحی به نظر برسد اما برای گذاشتن اولین تاثیر یا تاثیرات بر روی طرف‌مقابل الزامی است. خیلی باید از رابطه‌تان بگذرد تا بگذارید شما را در لباسی معمولی ببیند.

بیشتر بدانید:

چگونه رابطه دوستی را به ازدواج ختم کنیم

ترغیب مرد به ازدواج

چگونه یک مرد را وادار به خواستگاری کنیم

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

چگونه مردان را راضی به ازدواج کنیم؟

چگونه یک مرد را قانع کنیم

۵ مرحله ی ساده برای برگرداندن عشق از دست رفته

novinatlas 1706 نوشته در نوین اطلس دارد . مشاهده تمام نوشته های novinatlas

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.

var _paq = window._paq || []; /* tracker methods like “setCustomDimension” should be called before “trackPageView” */ _paq.push([‘trackPageView’]); _paq.push([‘enableLinkTracking’]); (function() { var u=”//novinbinesh.com/analytics/”; _paq.push([‘setTrackerUrl’, u+’matomo.php’]); _paq.push([‘setSiteId’, ‘3’]); var d=document, g=d.createElement(‘script’), s=d.getElementsByTagName(‘script’)[0]; g.type=’text/javascript’; g.async=true; g.defer=true; g.src=u+’matomo.js’; s.parentNode.insertBefore(g,s); })();

برای دسترسی بهتر, راحت تر و سریع تر به سایت ما می توانید وب سایت ما را بوکمارک کنید .

برای مطالعه بهترین منابع روانشناسی عشق و بهبود رابطه ما به شما وبسایت نوین بینش را معرفی می کنیم.

جستجو در سایت

نحوه جذب کردن مرد مورد علاقه برای ازدواج

اگر بیش از اندازه به یک مرد آویزان شوید، او را پس خواهید زد. نکند می خواهید ضعف هایتان را با کوتاه کردن زمان آشنایی بپوشانید و به همین دلیل با وجود انکارکردن های او اصرار دارید هرچه زودتر جشن عروسی بپا شود؟ اگر تصور می کنید طولانی شدن دوره شناخت باعث زده شدنش از شما می شود و ممکن است بعد از چند ماه خیال ازدواج کردن با شما از سرش بیرون برود، چطور می خواهید او را یک عمر کنار خودتان نگه دارید؟ باور کنید اگر همین انرژی را برای قوی تر کردن خودتان و بالابردن توانایی هایتان بگذارید به نتیجه بهتری می رسید. فراموش نکنید مردی که در زمان آشنایی تمایلی به ازدواج ندارد، به احتمال زیاد بعد از راضی شدن به ازدواج هم تا ابد در کنارتان نمی ماند.

 

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

 



بخش مشاوره و پرسش و پاسخ

شناسه کاربری 

رمز عبور             


  

عضویت در سایت


دسته بندی مطالب

مطالب روابط جنسی و زناشویی

مطالب دوران قبل از ازدواج

مطالب پزشکی و سلامت

مطالب تربیت فرزندان

مطالب احکام شرعی

مطالب روانشناسی

مطالب اجتماعی

مطالب صوتی

ویدئو

خدمات عمومی


 


 افراد آنلاین :

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم


753


بازدید امروز:


46256


بازدید دیروز:


232344058


آمار کل:

مشاوره
ازدواج و مشاوره زناشویی تنظیم خانواده ،کلیه حقوق مادی و
معنوی مروبط به مطالب اختصاصی ثبت شده و ترجمه شده در این
سایت برای پایگاه اطلاع رسانی تنظیم خانواده محفوظ است.

 

 

 

برقراری رابطه و ازدواج از دهه 70 به بعد پیچیدگی های بیشتری پیدا کرد. انتخاب های بسیار زیادی در پیش روی هر کس قرار می گرفت و حس رقابت نیز همواره در حال افزایش بود. لیست زیر به شما در پیدا کردن همسر دلخواه و حفظ رابطه خود با او کمک می کند.

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

 

 

1- قبول کنید به دنبال برقراری رابطه هستید

 

افتخار کنید به سن بلوغ و بزرگسالی رسیده اید و همچنین به خوبی می دانید نیازمند همسری هستید که ادامه زندگی خود را با او بگذرانید.

 

 

2- روابط گذشته را برای خودتان حل نمایید

 

سعی کنید صدماتی که در گذشته به شما وارد آمده را فراموش کنید و اگر تقصیر از جانب شما بوده تلاش کنید از آنها عذر خواهی کرده و طلب بخشش نمایید. اگر بخواهید همواره وقایع تلخ گذشته را در ذهن خود مرور کنید و سعی بر منطقی کردن آنها داشته باشید، مطمئن باشید که کار به جایی نخواهید برد. شما باید از یک رابطه فقط دریافت احساسی داشته باشید. نامه ای بفرستید، تلفن بزنید، و از همه اینها بهتر رو در رو با شخص مورد نظر صحبت کنید. به خاطر داشته باشید که بخشش و عشق در قلب شما زندگی می کند نه در سرتان.

 

 

3- از تمرین تصویری استفاده کنید

 

بر روی یک تکه کاغذ بنویسید: “من خوشحالم از اینکه مالک ……هستم.” و رابطه ای که آرزویش را می کنید برای خود توصیف نمایید. سعی کنید احساسات، و آرزوهایی را که دارید، در ذهن خود به تصویر بکشید و البته نه فقط در مورد شریک زندگی، بلکه به طور کلی در مورد رابطه تان. در آن سمت کاغذ هم بنویسید: “مطمئن هستم که به تمام خواست هایم می رسم، به این دلیل که….” و بعد هم تمام حقایق موجود پیرامون آن مطلب را برای خود به رشته تحریر درآورید. این کاغذ را به کسی نشان ندهید، اما آنرا در دسترس نگه دارید و به طور مکرر به آن نگاه بیندازید.

 

 

4- باورکنید که جذب جنس مخالف یکی از طبیعی ترین کارها در سرتاسر دنیاست

 

اگر برای بدست آوردن چیزی، بیش از اندازه تلاش می کنید، بهتر است کاملاً ریلکس با قضیه برخورد کنید؛ چراکه طبیعت آنچه را که لازم است، انجام می دهد!

 

 

5- همان طور رفتار کنید که انتظار دارید دیگری با شما رفتار کند

 

در خودتان همان صفاتی را که دوست دارید شریکتان داشته باشد، پرورش دهید و برای ارتقای آنها از هیچ تلاشی مضایقه نکنید: کلاس، آماده سازی، تراپی، رشد معنوی، رژیم، ورزش و غیره.

 

 

6- اگر کاری که انجام می دهید نتیجه بخش نیست موارد دیگر را امتحان کنید

خود را از مرزهایی که در سرتاسر خود کشیده اید، رها سازید. اگر برای مدت زمان بسار زیادی است که با آدم ها متفاوت قرار ملاقات می گذارید، اما به نتیجه دلخواه دست پیدا نمی کنید، به خودتان مدتی فرصت بدهید تا بتوانید راحت تر با مسائل برخورد کنید. اگر جزء افرادی هستید که بیشتر وقت خود را در خانه می گذرانند، بهتر است کمی به بیرون بروید، و یا به کانون های همسریابی ملحق شوید.

 

 

7- به *** با همسرتان به عنوان یک امر مقدس نگاه کنید

 

چون همین طور هم هست. *** نشانه مقدسی از عشق حقیقی و سرسپردگی شما، هم نسبت به خودتان و هم نسبت به شریک زندگیتان می باشد. یک رابطه موفق جنسی می تواند یک ارتباط ضعیف را حتی تا 3 سال نیز برقرار نگه دارد. شما که دوست ندارید پس به پایان رسیدن دورانتان مجبور شوید جلوی آینه، سیگار دود کنید؟

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

 

 

8- اصوات درونی خود را که موجب تخریب رابطه می شوند، کنترل کنید

 

وقت بگذارید و با صدای درونتی تان در مورد وقایع گذشته، ترس ها، ناراحتی ها، نگرانی ها، آسیب ها، و زخم ها صحبت می کند. با انجام این کار به طور حتم به نتیجه دلخواه خواهید رسید.

 

 

9- سعی کنید برای شخص منحصر بفردی که وارد زندگیتان می شود ارزش و احترام قائل باشید

 

آن خانم و یا آقای مورد نظر در حال حاضر مشغول زندگی شخصی خود هستند. باید برای آنها انرژی بفرستید تا آنها را پذیرای زندگی مشترک سازید.

 

 

10- با روی باز از دیدگاههای جدید استقبال کنید

 

کتاب هایی از قبیل آنچه در این قسمت به آن اشاره می شود را مطالعه کنید: کتاب آمادگی برای انجام کارهای شخصی، نوشته دکتر پاتریشیا آلن؛ چگونه مجرد نمانیم، نوشته نیتا تاکر؛ *** ، عشق ، شیفتگی: چگونه می توانم تشخیص دهم؟ نوشته ری ای شرت. حتی اگر با تمام مطالب داخل کتاب موافق نبودید سعی کنید به تدریج دید خود را نسبت به مسائل مختلف تغییر دهید.

منبع : مردمان

دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج


چگونه نزد همسر بیشتر دوست داشته شویم؟


یادگیری زبان در کوتاهترین زمان


تو جلسه خواستگاری چی بپرسیم!؟


بدون خجالت محصولات جنسی را آنلاین بخر


کاندوم متناسب با نیازت رو اینجا پیداکن


آموزش مکالمه محور زبان به صورت آنلاین


درمان نازایی با بالاترین درصد موفقیت


کامل ترین سیستم خانگی پاکیزه کننده هوا


کامل ترین سیستم خانگی پاکیزه کننده هوا


راهنمای انتخاب و خرید محصولات زناشویی

مراکز فیزیوتراپی با به روز ترین دستگاه ها


درمان نازایی زنان و مردان

رویایی بابحران نگران کننده روابط زناشویی


تعیین جنسیت پیش از بارداری

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

سماتک

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

جذب مرد مورد علاقه کار تقریبا دشواری است و دختران باید بلد باشند که چگونه مرد مورد علاقه شان را برای ازدواج راضی کنند. چگونه یک مرد را برای ازدواج جلب کنیم؟ راههاي جذب مرد مورد علاقه برای ازدواج در اینجا بیان خواهد شد. توصیه می شود راه های جذب پسر مورد علاقه برای ازدواج را بادقت بخوانید. دوران نامزدی یکی از دوران های مهم و سرنوشت ساز در زندگی دختران و پسران است. در این مقاله قصد داریم شما را با رازهایی دخترانه برای جذب مرد مورد علاقه تان آشنا کنیم.

 

این‌ها قوانین نامزدی هستند ولی بعد از ازدواج قوانین فرق می‌کند:

 

_ مردها مبارزه و چالش را دوست دارند، کار را برای آن‌ها آسان نکنید و به قول معروف هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد.

 

_ به خودتان بگویید: «هرکس من را بدست بیاورد خوش شانس است».

 

_ برای جذب مرد مورد علاقه اسرارآمیز باشید. پسر رو تشنه نگه‌ دارید البته تشنه برای محبت بیشتر نه برای اینکه خسته‌اش کنید. ظلم نکنید.

 

_ برای جذب مرد مورد علاقه طوری رفتار کنید که انگار مادرزاد شاد به دنیا آمده‌اید.

 

_ برای جذب مرد مورد علاقه مثل یک خانم واقعی، زنانه لباس بپوشید و یادتان باشد شما برای دوستان خود در یک مهمانی لباس نپوشیده‌اید. خود را بپوشانید این جذابیت بیشتری دارد.

 

_ عطر خوبی به خود بزنید که نامزدتان بپسندد.

 

_ برای جذب مرد مورد علاقه مانند مردان رفتار نکنید حتی اگر رییس شرکت هستید.

 

_ برای جذب مرد مورد علاقه دستپاچه و عصبی نباشید و نرم و راحت قدم بردارید.

 

_ اگر طرف مقابل شما می‌خواهد هرروز هفته شما را ببیند، خب باید با شما ازدواج کند. پس در تعداد قرار ملاقات دقت کنید.

 

_ برای جذب مرد مورد علاقه زیاد به‌ طرف مقابل زنگ نزنید و گاهی جواب تلفن‌های او را ندهید.

 

_ برای جذب مرد مورد علاقه مردها موقعی که سعی زیادی می‌کنند تا نامزدشان را ببینند احساس خوبی پیدا می‌کنند پس بگذارید سعی کنند.

 

_ در اولین قرار ساکت و خوددار باشید. این کار شما را در چشم او جالب و اسرارآمیز جلوه می‌دهد.

 

_ برای جذب مرد مورد علاقه سعی کنید شما ابتدا مکالمه تلفنی را به پایان برسانید؛ و بیشتر از ده دقیقه پشت تلفن حرف نزنید. این حرف زدن باید دوستانه و صمیمی باشد. در ضمن پشت تلفن آهسته و شاد صحبت کنید.

 

_ برای جذب مرد مورد علاقه همیشه بگذارید طرف مقابل فکر کند شما خوشحال هستید و نگرانی‌ای ندارید و از زندگی لذت می‌برید.

 

_ برای جذب مرد مورد علاقه هیچ‌ وقت نگذارید فکر کند شما در خانه یا محل کار دارید مدام به او فکر می‌کنید و در حال آماده کردن لیست مهمان‌های عروسی هستید.

 

_ هیچ‌وقت به یک مرد نگویید باید فلان کار را بکند.

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

 

_ آگاه باشید که مردها زودتر از زن‌ها علاقه‌مند و زودتر از زن‌ها بی‌علاقه می‌شوند.

 

_ هنگامی‌ که خیلی با هم خوش هستید ناگهان از یک موضوع ناراحت‌کننده یا سرد و خشک صحبت نکنید.

 

_ اگر می‌خواهید فاصله بیشتری را با او حفظ کنید این را به او بگویید و مواظب باشید کاری نکنید که فکر کند شما فقط می‌خواهید او را اذیت کنید و سرکار بگذارید

 

_ بگذارید اول مرد بازی را شروع کند و رهبری در دست او باشد. مرد باید اولین کسی باشد که می‌گوید: «دوستت دارم».

 

_ بگذارید اول او شما را به خانواده‌اش معرفی کند قبل از آنکه شما او را به خانواده‌تان معرفی کنید.

 

_ در مورد کسی که با او به‌ تازگی آشنا شده‌اید تودار باشید.

 

_ از کجا می‌فهمید که نامزدتان به شما وابستگی پیداکرده است یا نه؟ او راه‌ها (بهانه‌هایی) را برای در کنار شما بودن و صحبت کردن با شما پیدا می‌کند. پس اگر مجبور باشید به نامزدتان زنگ بزنید و بگویید که من هنوز زنده هستم، مسلماً یک جای کار اشتباه است.

 

_ داستان زندگی خود را خیلی زود برای نامزدتان تعریف نکنید.

 

_ به‌ جای غرق شدن در افکار عاشقانه راجع به نامزدهای احتمالی فکر خود را برای نامزدی واقعی باز نگه‌دارید.

 

_ به‌ سرعت از لحاظ عاطفی خودتان را درگیر نکنید.

 

_ در عین‌ حال که رسیدن به شما سخت است، کاری کنید که برای او مسلم شود که شما همدم خوبی هستید و همدمی و هم‌صحبتی با شما راحت و بدون آزار و اذیت است.

 

_ به خاطر داشته باشید : بهتر است آدم اصلاً ازدواج نکند و اصلاً قرار دیداری برای نامزدی و آشنا شدن باکسی نگذارد تا اینکه با فرد نامناسب ازدواج کند.

 

این‌ها قوانین نامزدی هستند ولی بعد از ازدواج قوانین فرق می‌کند. اگر دختر نباید زیاد پسر را تحویل بگیرد به خاطر این است که هنوز ازدواج‌نکرده‌اند وگرنه مسلماً اوضاع بعد از ازدواج باید تغییر کند.

 

این موضوع حقیقت دارد كه امروزه بیش از هر زمان دیگر مردان عجله‌ای برای متعهد گشتن به یك رابطه درازمدت از خود نشان نمی‌دهند.

هنگامی كه از مردان در مورد علل این مسأله پرسش می‌شود، آنها معمولاً چندین دلیل گوناگون را برای عدم آمادگی‌شان برای ازدواج مطرح می‌سازند. اما در كل 4 عامل عمده وجود دارد كه تأثیر بسزایی روی رفتار مردان امروزی برای تن ندادن به تعهد درازمدت ازدواج اعمال می‌كنند:

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

1 – مردان با فشار اجتماعی كمتری برای متأهل شدن مواجه هستند. بنابراین یك عامل برای تن دادن به ازدواج در مردان عملاً حذف می‌شود.

2 – مردان از پیامدهای احتمالی عدم موفقیت‌آمیز شدن رابطه وحشت دارند. رنج‌های عاطفی حاصل از جدایی می‌تواند برای مردان ویرانگر و طاقت‌فرسا باشد. از طرفی آنها بیشتر نگران ریسك خسارات مالی كه احتمال دارد هنگام جدایی و طلاق متحمل آن گردند، نیز هستند.

3 – این در سرشت و طبیعت مردان است كه هر چیزی را كه موجب تغییر عمده و جدی در زندگی‌شان می‌شود را به تأخیر اندازند. ازدواج تا حدودی آغاز مشكلات یك مرد است. خواه مردان امروزی به این گفته اعتقاد داشته باشند و یا خیر، مردان تمایلی به خروج از منطقه آسایش و فراغ خاطر خویش و گام نهادن به یك زندگی مملو از مسئولیت، سازش و از خودگذشتگی را ندارند.

4 – مردان هنگامی تن به ازدواج می‌دهند كه مطمئن شوند بهترین گزینه ممكن را انتخاب كرده‌اند. تعداد معدودی از مردان همواره در این اندیشه‌اند كه: نكند سر و كله یك دختر بهتر در زندگی آنها پیدا شود. اما چگونه می‌توان مردان را پای‌بند یك رابطه درازمدت و تعهدآور ساخت؟

9 روش برای دستیابی به این منظور و این كه قلب یك مرد را فتح كنید به قرار زیر است:

1 – آگاهانه و معقولانه اطمینان یابید كه مردی كه برگزیده‌اید را دوست داشته و می‌خواهید باقی عمر را با وی سپری كنید.

بنابر این تا زمانی كه كاملاً متقاعد نشده‌اید كه برای یكدیگر مناسب هستید، اندیشه تعهد و ازدواج نباید به ذهن شما خطور كند. شناخت شما از همسرتان باید به حدی باشد كه قادر به تعیین این موارد باشید كه وی قادر به متعهد شدن می‌باشد. او برخوردار از بسیاری از ویژگی‌ها و صفاتی است كه شما همواره در مرد دلخواه خود جستجو می‌كردید.

شخصیت او شما را ملزم به احترام و ستایش می‌گرداند. او قبلاً در آزمون‌ وفاداری، صداقت، راستی و مراعات حال دیگران سربلند بیرون آمده است و آن كه باید مطمئن گردید كه وی شما را حقیقتاً دوست دارد.

2 – همواره همان فردی باشید كه هستید و از ابراز ماهیت واقعی خود بیم نداشته باشید. این شاید مهمترین خصلتی باشد كه مردان در زنان جستجو می‌كنند. 99 درصد از مردان در نظر‌سنجی‌های گوناگون این گونه اظهار داشته‌‌اند كه زنانی كه شخصیت‌شان پس از ازدواج دستخوش تغییر می‌شود در ردیف نخست فهرست علل جدایی‌ها پس از ازدواج آنها قرار می‌گیرند.

پافشاری در رفتاری كه در آن زنان به منظور اهمیت بخشیدن به مرد خود، مرتباً با او سازش كرده و از ابراز عقاید و نظرات خود خودداری می‌كنند و یا به لطیفه‌های بی‌مزه او می‌خندند، هیچ‌گاه نتیجه‌بخش نخواهد بود. بنابراین خویشتن حقیقی خود باشید و همواره مراقب باشید شاید مرد شما در حال امتحان كردن شماست.

3 – به او نشان دهید كه استقلال دارید. مردان از زنانی كه به عقب تكیه می‌دهند و منتظر می‌مانند تا مرد آنها تمام امور زندگی آنها را به دست گیرد، بیزار هستند. نشان دهید با آن كه شما از ایده‌های او استقبال می‌كنید، بدون او نیز توانایی به انجام رسانیدن كارها را دارید.

هر گاه برنامه خرید خانه‌ای را در سر دارید آن را به پس از ازدواج خود موكول نسازید. زیرا این عمل موجب می‌شود مرد این گونه برداشت كند كه شما شخصیت مستقلی ندارید.

4 – به او نشان دهید كه فردی مهربان و دوست‌ داشتنی هستید. شاید شگفت‌‌انگیز به نظر آید: یك مرد به دختری نیاز دارد كه او را دوست داشته و خود نیز دوست داشتنی باشد. به همان میزان كه استقلال فردی به زنان قدرت می‌بخشد به همان میزان نیز عدم توانایی آنها در سازگاری، مردان را دلسرد می‌كند.

مردان این گونه زنان را بی‌احساس، بی‌عاطفه و ناتوان در عشق‌ورزی تلقی می‌كنند. بنابراین همان طور كه زنان نیاز دارند استقلال فردی خود را به مردان نشان دهند باید مشخص كنند كه دارای میل وافری برای قسمت كردن عشق خود با مرد زندگی‌شان هستند.

5 – نشان دهید كه او را دوست دارید. علاقه‌مندی به خویشتن حقیقی او نه برای آنچه او می‌تواند برای شما فراهم آورد. بسیاری از مردان در پاسخ به این پرسش كه چه چیزی پیش از ازدواج برای آنها حائز اهمیت است، پاسخ داده‌اند كه: اطمینان یافتن از آن كه دختر مورد علاقه آنها را دوست داشته باشد برای آنچه كه هستند و نه وسیله‌ای برای دستیابی به هدف.

هیچ مردی دوست ندارد احساس كند كه دختر مورد علاقه‌اش به این علت او را برگزیده‌ كه: او یك تأمین‌‌كننده معیشت مناسب، یك شهروند نمونه و یا حتی یك پدر خوب بالقوه است. تمام این مسائل برای مردان اهمیت دارد اما یك مرد زمانی كه متوجه می‌شود یك دختر به این علت او را برگزیده كه او بهترین دوست او بوده است بسیار خرسند می‌شود.

دختری كه همواره در كنار همسر خود باقی بماند صرف نظر از موقعیت و اوضاع مرد خود اما چگونه می‌تواند به این امر نائل آید؟ به زندگی او علاقه نشان دهید همچنین به علاقه‌مندی‌ها و ارزش‌هایی كه او در زندگی قائل است. درباره شغلش صحبت كنید اما بیشتر به جنبه‌های معنوی و بالندگی شخصیتی آن توجه كنید و نه به درآمد و منافع مالی آن. از خصوصیات نیك شخصیتی و اخلاقی او سخن گویید.

6 – برای آن كه او را به دنبال خود بكشانید برایش نقش بازی نكنید. مردان كاملاً از بازی‌هایی كه زنان به آنها روی می‌آورند تا توجه مردان را جلب خود سازند آگاهند. حتی ممكن است مردان اغواگردیده و برای پیروزی در بازی‌های شما به هر عملی دست بزنند. اما هیچ‌گاه متعهد به شما نخواهند شد.

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم

البته عده معدودی هم بر این باورند هم صحبت شدن با دیگران برای برانگیختن حس حسادت ممكن است برای مدت كوتاهی كار‌ساز باشد. اما او چگونه می‌تواند به شما اعتماد كند؟ هنگامی كه شما را دسیسه‌گر بپندارد؟ حتی اگر شیفته شما باشد. هنگامی كه كوچكترین شبهه‌ای در اعتماد و صداقت شما داشته باشد از متعهد شدن هراس خواهد داشت.

7 – نشان دهید كه قصد تغییر دادن او را در سر ندارید. هر گاه یك مرد احساس كند كه تعهد به یك دختر و ازدواج با او سبب به وجود آمدن تغییرات عمده و اساسی در سبك زندگی او می‌شود، سرسختانه‌ برای متعهد شدن از خود مقاومت نشان خواهد داد. حتی اگر عاشق آن دختر باشد.

نشان دهید كه قادر به سازش با او هستید. نشان دهید از آن كه او بدون حضور شما برای تماشای فوتبال یك شب را با دوستان خود بگذارند، اعتراضی ندارید، كاری نكنید كه احساس كند اكنون باید از وقت خود كمال استفاده را ببرد. زیرا زندگی او پس از ازدواج تغییر خواهد كرد.

8 – به ظاهر خود اهمیت دهید. این بدین مفهوم نیست كه شما مانند یك مدل قدم برداشته و یا لباس بپوشید. اما تا حدودی به ظاهر خود برسید. لباسی به تن كنید كه بیانگر بهترین صفات شما و برازنده شما باشد. با اعتماد به نفس حركت كرده و رفتار كنید.

9 – طوری وانمود نكنید كه برای ازدواج شتابزده‌اید، ممكن است شما تصور كنید او تاكنون وقت زیادی را برای تصمیم‌گیری در مورد شما سپری كرده است. اما آرامش خود را حفظ كنید! این ممكن است خبر نویدبخشی باشد. ممكن است او می‌خواهد مطمئن شود كه یك تصمیم معقول و صحیح اتخاذ كرده است.

خود را شتابزده و ناشكیبا نشان ندهید. با خیال آسوده به زندگی روزمره و عادی خود ادامه دهید. هیچ‌گاه به یك مرد پیشنهاد ندهید كه به ملاقات والدین شما بیاید و یا بالعكس. مگر آن كه خود خواهان باشد. بهتر است اجازه دهید این تصمیم را خود اتخاذ كنند.

به خاطر داشته باشید هدف شما فراهم آوردن اطلاعات مورد نیاز برای اتخاذ تصمیم است. ضمن این كه فضا و فرصت كافی و مورد نیاز را نیز در اختیار او قرار دهید.

منبع: ایران ناز

 

چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم
چطور مردی را مشتاق ازدواج کنیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *