چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

 
helpkade
چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم
چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

زندگی با شوهر زورگو میتواند بسیار مشکل باشد. روابطی که بر اساس سلطه گری و زورگویی یکی از دو طرف بنا شده اند معمولا روابط شاد و سالمی نخواهند بود. چرا که زورگویی مرد ممکن است باعث شود همسرش دچار احساس حقارت، اضطراب، خشم و افسردگی شود و اعتماد به نفس او در زندگی مشترک کاهش یابد. اما اگر میخواهید بدانید شوهر زورگو در زندگی مشترک چه رفتارهایی نشان میدهد و نحوه برخورد صحیح در برابر این رفتارهای زورگویانه چیست، در این مفاله با رادیو عشق همراه باشید.

فهرست مطالب

مردان زورگو و خودرای غالباً افرادی هستند که تمام تصمیم‌ها را می‌گیرند، مشکلات را حل می‌کنند و کارها را روبه‌راه می‌کنند. مردان غد و زورگو معمولاً اعتماد به نفس بالایی دارند.

مشکل اینجا است که مردان زورگو و کنترل کننده، احساسات دیگران یا حتی احساسات خودشان را در نظر نمی‌گیرند؛ این گروه از مردان به جای آن که رابطه برایشان مهم باشند، هدف برایشان مهم است و می‌خواهند به هر طریقی به هدفشان برسند. ممکن است مردان زورگو بتوانند به نتیجه برسند، اما غالباً دیگران را در مسیر رسیدن به هدف آزار می‌دهند. یک شوهر زورگو رفتارهای خاصی دارد که در این بخش به بررسی آنها می‌پردازیم.

کنترل کردن و تحت نظر گرفتن مداوم، متداول‌ترین نشانه‌ی شوهران زورگو و قلدر است. او به خودش اجازه می‌دهد که هر وقت دلش خواست تلفن یا ایمیل همسرش را کنترل کند. شوهر زورگو هر چند دقیقه یا چند ساعت یک بار به همسرش پیام می‌دهد یا با او تماس می‌گیرد، تا او را همواره تحت نظر داشته باشد.

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

شوهر کنترلگر هر جایی را که زنش می‌رود و هر کسی را که با او حرف می‌زند، کنترل می‌کند و حتی سعی می‌کند روابط همسرش با خانواده‌اش را نیز تحت نظر بگیرد. کافی است این شوهر غد متوجه شود که همسرش وقتش را با دیگران سپری کرده است، تا بنای بداخلاقی بگذارد، حتی اگر این دیگران همه زن باشند، باز هم این شوهر حسود و زورگو عصبانی می‌شود. به علاوه کوچکترین ارتباطی با یک مرد باعث می‌شود که آتش حسادت در دل او زبانه بکشد.

زورگویی شوهر می‌تواند منجر به سوءاستفاده کلامی، جسمی، عاطفی یا روحی شود. قربانی سوءاستفاده شدن در رابطه‌ی زناشویی خسارت شدیدی به سلامت روح و جسم زن وارد می‌کند.

آیا در خانه قربانی سوءاستفاده جسمی یا خشونت خانگی شده‌اید و شوهرتان کتکتان زده است؟  آیا همسرتان با تهدید و ارعاب شما را وادار می‌کند که علی‌رغم میل و خواسته‌ی خودتان عمل کنید؟

شوهر زورگو دائماً به همسرش دستور می‌دهد، غالباً بر سر همسرش فریاد می‌زند یا او را تحقیر می‌کند، از تمام کارهای همسرش ایراد می‌گیرد و هر مشکلی که پیش می‌آید، همسرش را به باد سرزنش می‌گیرد. خیانت یکی از گونه‌های قوی سوءاستفاده عاطفی به شمار می‌آید.

مرد زورگو سعی می‌کند تقریباً تمام تصمیم‌های همسرش را کنترل کند. همسر زورگو و خودرای گوش شنوایی برای شنیدن نظرات همسرش ندارد. حتی اگر زن نقش موثرتری در زندگی زناشویی داشته باشد و درآمدش از شوهرش بالاتر باشد، باز هم این شوهر است که حرف آخر را می‌زند و صاحب اختیار زندگی است.

آیا شما هم در تصمیم‌های مهم زندگی، مانند خرید خانه یا ماشین مشارکت دارید؟ آیا همسرتان درباره شغل، خانواده یا برنامه‌های آینده با شما مشورت می‌کند؟

اگر پاسخ شما منفی است یعنی در زندگی مشترک تحت سلطه و زورگویی شوهرتان هستید.

اکثر شوهران دیکتاتور معمولاً افکار و نظرات همسرشان درباره تربیت فرزندان را قبول ندارند. این پدران مستبد به مادر خانواده اجازه نمی‌دهند که قوانینی را برای کنترل کردن فرزندان تعریف کند یا تصمیم بگیرد که چه کاری به نفع بچه‌ها است. مادر خانواده در این شرایط درمانده و ناامید می‌شود و احساس می‌کند از مقام مادری به پرستاری بچه‌ها تنزل داده شده است.

این پدر مستبد خانواده است که درباره‌ی همه چیز، از مدرسه تا امور روزمره تصمیم می‌گیرد و صاحب اختیار مطلق بچه‌ها است. شوهر زورگو تمام قوانین خانه، از ساعت برگشت به خانه تا نمرات قابل قبول مدرسه یا مدیریت عادت‌های اشتباه را تعیین می‌کند. مرد خودرای فکر می‌کند که آنقدر عاقل و دانا هست که درباره‌ی همه چیز به تنهایی تصمیم بگیرد.

بدون شک کنترل مالی متداول‌ترین نشانه‌ی استبداد و زورگویی مردان است و اعضاء تحت سلطه‌ی خانواده باید برای کوچکترین مخارج، حتی هزینه‌های روزمره نیز جواب پس بدهند. یک مشکل این است که همسر و فرزندان یک مرد زورگو باید برای کمترین مبلغی پاسخگو باشند و مشکل دیگر اینجا است که اصولاً مبلغ چندانی در اختیارشان قرار نمی‌گیرد که بخواهند آن را خرج کنند.

اگر شاغل هستید و با این حال همسرتان همه درآمد شما را در اختیار میگیرد و هیچ حقی در آن ندارید یا اینکه برای هر ریال خرج کردن باید به او جواب پس بدهید، به این معناست که تحت سلطه مالی شوهرتان قرار گرفته اید.

آیا زن‌هایی که با مردان زورگو ازدواج کرده‌اند، می‌توانند به بهبود زندگی خود امیدوار باشند؟ بله، با برخورد درست با شوهر زورگو می‌توانید زندگی‌تان را نجات دهید، اما قبل از آن باید بدانید که چه رفتارهایی با شوهر زورگو اشتباه است.

زن درمانده و زخم خورده در مقابل استبداد شوهر این طرز فکر را اتخاذ می‌کند که: “اگر می‌خواهی من را کنترل کنی، من هم تا جایی که جان در بدن دارم با تو می‌جنگم، پس بچرخ تا بچرخیم!” این رویکرد خشم و نفرت را در دل طرفین انباشته می‌کند و زمینه را برای بحث‌های آتشین آماده می‌کند. هر چه شوهر زورگو بیشتر جر و بحث کند، شما هم مقابله به مثل می‌کنید و جوابش را با لحنی تندتر می‌دهید. اما با این برخورد راه به جایی نمی‌برید و هیچ کدام برنده نمی‌شوید، اما بازی قدرت ادامه پیدا می‌کند و بحث و دعوا هیچ‌گاه متوقف نمی‌شود. بسیاری از همسران این الگوی رفتاری را سالیان متمادی ادامه می‌دهند.

قبول کنید که ازدواج نوعی شراکت است و هیچ یک نباید در زندگی مشترک مورد سوءاستفاده جسمی یا عاطفی قرار بگیرید. اگر همسرتان بر سرتان فریاد می‌زند و داد می‌کشد، سعی کنید به جای داد زدن، با خونسردی و آرامش با او صحبت کنید و نظرتان را محترمانه با او در میان بگذارید. به خاطر داشته باشید که هر فردی حق دارد نظر خاص خودش را داشته باشد و آن را اعلام کند. اگر شوهرتان داد و فریاد زدن را ادامه داد، به جای این که همانجا بنشینید، بلند شوید و با آرامش از اتاق بیرون بروید و خودتان را سرگرم کار دیگری بکنید.

زن خسته و منفعل با خودش فکر می‌کند که: “من تسلیم شوهر زورگویم می‌شوم تا دیگر جنگ و دعوایی پیش نیاید.” این گروه از زنان می‌خواهند به هر قیمتی شده که صلح را برقرار کنند و به آرامش برسند. اما از قضای روزگار این برخورد سلطه‌پذیر و خادمانه به صلح منتهی نمی‌شود. شاید از بیرون به نظر برسد که زن و شوهر زندگی آرامی دارند، اما واقعیت این است که میدان نبرد به درون و تعارض‌های درونی کشیده شده است.

بنابراین به جای آن که همه چیز را در سکوت تحمل کنید و سرزنش‌های شوهر زورگویتان را مظلومانه بپذیرید، به شوهرتان بفهمانید که هرچند به نظراتش احترام می‌گذارید، اما احتیاجی ندارید که او همیشه برای شما تعیین تکلیف کند.

در ادامه چند روش و راهکار برای برخود صحیح در برابر زورگویی و سلطه طلبی شوهر بیان شده است:

با بحث‌ها و نظرات شوهر کنترلگر و مستبدتان موافقت می‌کنید، اما اجازه نمی‌دهید که او شما را کنترل کند. موافقت محترمانه بدون تن دادن به استبداد و زورگویی شوهر به شدت این مرد خودرای را تحت تاثیر قرار می‌دهد. این طرز برخورد عزت نفس یا غرور مرد مستبد و سلطه‌گر را خدشه‌دار نمی‌کند. با نظرات و ایده‌های شوهرتان مخالفت نمی‌کنید، چون شوهرتان این مخالفت را به عنوان انتقاد شخصی تعبیر می‌کند. بعد از انجام دادن نیمه‌ی اول باید نیمه‌ی دوم را نیز اجرایی کنید، یعنی این که اجازه ندهید شوهرتان شما را کنترل کند و برای مثال اجازه ندهید کالاهایی را که دوست ندارید، به صرف ارزان بودن به شما تحمیل کند و بخرد. این طرز برخورد در درازمدت بسیاری از شوهران زورگو را تحت تاثیر قرار می‌دهد و موجب می‌شود که رفتار متعادل‌تری در زندگی پیدا کنند.

ناظران خوب و باتجربه در دنیای تجارت و ورزش، نقاط قوت کارکنان یا بازیکنان را پیدا می‌کنند و حداکثر استفاده را از آنها می‌برند. این اصل در زندگی زناشویی نیز کاربرد دارد و برای تحت تاثیر قرار دادن شوهر زورگو بسیار مفید است. از آنجایی که شوهران کنترلگر عملکرد برایشان مهم است، برای رسیدن به اهداف خود به این چالش‌های جدید واکنش نشان می‌دهند. بنابراین همسر زورگو از درخواست کمکی که از او می‌کنید، استقبال می‌کند؛ برای مثال به شوهرتان بگویید: “تو خیلی خوب برای رسیدن به اهدافت برنامه‌ریزی می‌کنی. میتونی تو این مورد به من کمک کنی؟ یکی از دوستام از من خواسته که راهکارهایی رو برای بهتر و جذابتر شدن زندگی مشترکشون پیشنهاد بدم. چند تا فکر به ذهنم رسیده، اما دوست دارم نظرات تو رو هم بدونم. شاید بتونیم تا هفته‌ی بعد فکرامونو رو هم بریزیم و به نتیجه برسیم.” احتمالاً همسرتان با ایده‌های فوق‌العاده شما را غافلگیر خواهد کرد.

این ایده‌ها شامل خواندن کتاب‌های مربوط به زندگی زناشویی و صحبت کردن درباره آنها، شرکت در سمینارهای تقویت زندگی مشترک، اختصاص دادن ساعتی از روز به گفتگو، قرارهای هفتگی شبانه، بدون مناسبت هدیه خریدن و … می‌شود. از آنجایی که همسر وظیفه محورتان در رسیدن به این ایده‌ها نقش داشته است، احتمالاً تمایل بیشتری پیدا می‌کند تا فعالیت‌های پیشنهادی خود را دنبال کند و به مرحله‌ی اجرا دربیاورد. اگر بتوانید همسر زورگویتان را ترغیب کنید که مهارت‌های طبیعی خود را برای بهبود زندگی مشترکتان به کار بگیرد، هر دو نفر از این قدرت درونی او بهره‌مند خواهید شد.

به خاطر داشته باشید که در بحث با یک مرد زورگو نمی‌توانید برنده‌ی میدان باشید، فقط می‌توانید نبرد را طولانی‌تر کنید. اما اگر با او موافقت کنید و از نقاط قوتش به نفع زندگی مشترکتان استفاده کنید، مطمئن باشید که هر دو می‌توانید پیروز میدان باشید. سرسختانه اما در کمال آرامش و مهربانی از تسلیم شدن در برابر زورگویی‌های همسرتان خودداری کنید. شما نمی‌توانید همسرتان را تغییر دهید، اما می‌توانید بر او تاثیر بگذارید.

رفتار شوهر مستبدتان را نادیده نگیرید. زمانی که از رفتار ناپسند شوهرتان چشمپوشی کنید، او فکر می‌کند که مشکلی با زورگویی‌هایش ندارید و آزارها و شکنجه‌هایش بیشتر می‌شود.

در زندگی مشترک اعتماد به نفس داشته باشید.

به همسرتان بفهمانید که به هیچ وجه از رفتار زشت و قلدرمآبانه‌ی وی راضی نیستید و دوست ندارید که برایتان رئیس بازی دربیاورد. اکثر شوهران زورگو در مقابل همسرانی که سر تسلیم در برابر ظلم‌هایشان فرو نمی‌آورند، واکنش نشان می‌دهند و با آنها وارد جنگی تن به تن می‌شوند. نترسید و میدان را خالی نکنید، اجازه ندهید که مسائل مهم زندگی‌تان حل نشده باقی بماند و مجبور شوید، یک عمر با تحقیر و درماندگی زندگی کنید. شفاف و قاطع با همسرتان برخورد کنید. به همسرتان بگویید که هیچ اشکالی ندارد که نگرانی‌ها و نظراتش را مطرح کند، اما حق زیاده‌روی و تحمیل کردن نظراتش را ندارد.

برای این که همسرتان دست از کنترل کردن شما بردارد، خودتان باید قاطعانه برخورد کنید و از این به بعد هر کاری که می‌گوید، انجام ندهید. همسرتان را متوجه این حقیقت بکنید که شما هم می‌توانید و باید برای زندگی‌تان تصمیم بگیرید. زمانی که اجازه بدهید همسرتان به تمام جنبه‌های زندگی‌تان ورود کند و همه چیز را تحت نظر بگیرد، او ناخودآگاه شروع به کنترل کردن شما می‌کند.

اگر فکر می‌کنید که همسرتان شما را درک نمی‌کند، بهتر است قبل از آن که زندگی‌تان از هم بپاشد، رابطه‌تان را ترمیم کنید. درباره مشکلات زندگی‌تان با هم حرف بزنید و روش‌هایی را برای نزدیکتر شدن به هم پیدا کنید.

از خانواده، دوستان یا مشاور کمک بگیرید: اگر نگرانید که مبادا همسرتان از شنیدن این که زورگویی‌ها و انحصارطلبی‌هایش را دوست ندارید، آشفته شود، از خانواده یا دوستانتان بخواهید که با او صحبت کنند. چنانچه حس می‌کنید که صلاح نیست رفتار ناخوشایند همسرتان را برای خانواده و دوستانتان فاش کنید، از مشاور کمک بگیرید.

از نشانه های مرد زورگو این است که درمورد ارتباطات اجتماعی همسرش و نحوه هزینه کردن او بیش از حد کنترلگری نشان میدهد. همچنین او اجازه دخالت مادر را در نحوه تربیت فرزندان نمیدهد. زورگویی گاهی با خشونت و آزار جسمی و کلامی نیز همراه است. وقتی مردی در تصمیمات مهمه زندگی مشترک با همسرش مشورت نمیکند نیز به نوعی زورگویی و سلطه گر را در پیش گرفته است.

دو نوع برخورد و جبهه گیری اشتباه در برابر شوهر زورگو این است که در زندگی مشترک بازی قدرت به راه اندازید و شما هم مانند او بخواهید زورگویی و سلطه جویی یا لجبازی را در پیش بگیرید. یا اینکه برعکس، در مقابل زورگویی او همیشه کوتاه بیایید و مظلوم و مطیع فرمان او باشید.

برخورد و رفتار صحیح در برابر شوهر زورگو شامل 4روش میشود. در روش اول شما میتوانید به کمک تایید کردن و توافق کردن با او در برخی موارد، راه سازگاری را با او در پیش بگیرید. در روش دوم میتوانید از حس قدرت طلبی او برای بهبود اوضاع کمک بگیرید. روش سوم این است که به صورت روشن و قاطع با زورگویی مواجه شوید. در نهایت آخرین روش مواجهه با شوهر زورگو این است که به متخصص و مشاور مراجعه کنید تا بتوانید با بهبود روابط زناشویی و کسب مهارات برقراری ارتباط موثر با همسر، رابطه تان را ترمیم کنید. درک صحیحی از انتظارات یکدیگر پیدا کنید تا هیچ کدام از دو نفر احساس تحقیر یا مورد ظلم واقع شدن نکند.

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

80 بازدید

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

69 بازدید

85 بازدید

113 بازدید

236 بازدید

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

سلام همسرمن فرزنداول خانواده هست ،درخانواده ای زندگی کرده که پدرومادر همیشه ازخواهرانش دفاع میکردن وحق تصمیم گیری ودخالت درهیچ امری بهش ندادن،همیشه عنوان میکنن که دوستش دارن ولی درقالب جمله های مثل “من هیچ کس روندارم وفقط شماهستید برام”و” تودرقبال پدرمادرت موظفی”و….که همشون به معنی “توروبرای رفاه خودم میخوام”هست،خواهرها مستقیم بهش میگن حق دخالت توی تصمیم گیری هامون رونداری،وهرکاری رومخفیانه انجام میدن اما همیشه درحال دخالت درزندگی ما هستند، و اما درزندگی مشترکمون،من تلاش کردم بهش بهابدم،نقاط قوتشو پررنگ کنم،اجتماعیش کنم،ودرکل اعتماد به نفسشوبالا ببرم،حالا نتیجش…….همچنان مثل برده برای خونوادش رفتارمیکنه وتوی زندگی ما قلدر و خودرای،مادرش ازش خواسته توی کوچه خودشون زندگی کنیم،حتی حاضر نیست یک مترجابه جابشه،اربس تو این زندگی حرص خوردم باخودخواهی های خودش وخوانوادش تا حالا سه باردچارتومور های سرطانی شدم،الان فعالیت تومور روی مهره های کمرمه وهرچی التماس میکنم این خونه که معماریش طوریه که یک طبقه خونه ویلایی هست و۴۵پله داره (برای ورودبه حمام ودسشویی وحیاطوپارکینگ وخوا،پله داره)روبا یه طبقه هم کف عوض کنه به آب وآتیش میزنه که عوضش نکنه،درمورد مسائل دیگه هم همینطور،بارها روابطشو با خانم های دیگه متوجه شدم وبهش گفتم ولی اون قدرعادی برخوردمیکنه انگارهیچ اتفاقی نیفتاده،واقعا فروپاشی کردم نه همراهه نه راضی میشه ازهم جداشیم،به شدت لجبازوزورگو،تحملم تموم شده،ازطرفی کسیو ندارم که ازش کمک بگیرم،ازطرفی اصلا اهل گفتگونیستو اهل مشاوره شدن هم نیست. هردومون توی رنج سنی 40 و 45 سال هستیم و یه دختر 15 ساله داریم.

سلام دوست گرامی رفتارهای همسر شما به کنار، اینکه شما در این زندگی اصرار به درست کردن طرف مقابل داشتید، جای بررسی بیشتری دارد. آیا رفتارهای چسبنده خانواده همسرتان را از ابتدای دوران ازدواج دیدید؟ تابحال خودتان به مشاور مراجعه کردید؟

سلام شوهر من حرف حرف خودشه تو تربیت بچه ها ،بیرون رفتن و تفریح که کجا بریم و با کی بریم.حتی تو خرید مبل خونه ام از من نظر نمیخواد.هر کجا بخوام برم و یا هرکاری بخوام بکنم که به اون نیاز داشته باشم مثلا خرید اولین کلمه ای که ازش میشنوم نه هست.اگه بخوام بحث کنم که چرا کمکم نمیکنی یا چرا بیرون نمیریم یا فلان کار رو میخوام بکنم چرا اجازه نمیدی دست اخر به دعوا و کتک کاری میکشه.احساس افسردگی شدید دارم گاهی ارزوی مرگ میکنم تا از این شرایط راحت بشم مدام سرزنش مدام تحقیر .ایا اینا نشون میده اون مستبده یا من واقعا باید به حرفاش گوش بدم و سکوت کنم و هرکاری اون میگه انجام بدم؟؟؟؟

سلام دوست گرامی آیا این روال اخلاقی همسرتان از ابتدا وجود داشته است یا خیر؟ تابحال در برابر رفتارهای ایشان چه واکنش‌هایی از خودتان نشان دادید؟ تابحال برای حل این مشکلات به زوج‌درمانگر مراجعه کردید؟ ابتدا باید جزییات بیشتری از رفتارهای خودتان و همسرتان بگویید تا مشاور بتواند به صورت دقیق دلیل این رفتارها را مت.جه شود و با توجه به شرایط شما، راه‌حل‌های مختلفی را بررسی کند.

سلام شوهر من همه اخلاقاش خیلی خیلی خوبه، فقط یه مشکلی که داره به من میگه با هیچ دوستی با هیچ فامیلی حق رفت و آمد و یا حتی این که شمارمو داشته باشند، حتی فامیلا مخالفه. ولی خودش با هر کسی که دوس داره حتی خیلی از دوستاشو که منم نمیشناسم به هر نحوی شده میره خونشو و میگه من مردم مشکلی نداره، البته نه این که بگم زیاد بره ولی ماهی یه بارو میره. خیلی بهم زور میاد که من حتی نباید تلفنی با فامیل خودم حرف بزنم ولی اون همه کار میکنه در اخرم میگه تو منو حبس کردی من زن ذلیلم تروخدا بگید چیکار کنم؟؟

سلام دوست گرامی به نظر می‌رسد پس از ازدواج شما و همسرتان نتوانسته‌اید که درباره روابط خودتان با فامیل و اطرافیان به تفاهمی برسید، در حالیکه نیاز به ارتباط برای هر دونفرشما، نیازی حیاتی است. شما باید شیوه جرات مندانه بیان درخواست از همسرتان را یاد بگیرید تا بتوانید نیاز خودتان را به رابطه سالم با اطرافیان بازگو کنید. این درخواست به این شیوه مطرح می‌شود: من+احساسم+اتفاقی که افتاده+درخواست من مثال: من از اینکه نمی‌تونم با اطرافیانم تلفنی یا حضوری صحبت کنم، واقعاً ناراحتم و حس می‌کنم که از همه جا طردشدم، ازت درخواست می‌کنم که راجع به این مسائل باهم صحبت کنیم تا به نتیجه برسیم. در این شیوه درخواست شما بدون هیچ تهدید یا بی‌احترامی از نیاز و احساس خود صحبت کردید.

سلام. شوهر من کاش داد و بیداد میکرد. اگر هرچی میگه بهش چشم نگم بعد شروع میکنه به حرف نزدن بی محلی کردن. خستم کرده.از یه دختر سرزنده و فعال شدم یه ادم خونه نشین بی اعتماد به نفس. اصلا از هیچ چیز زندگیم خبر ندارم.برنامه های اینده میزان درامدش و حتی ایا این هفته میریم بیرون؟ حتی یه شب رستورانم من نمیتونم برنامه ریزی کنم چون فقط وقتی اون میگه. چکار کنم؟

سلام قطعا کنار اومدن با این شرایط سخته چون احتمالا همسرتون یک سری ویژگی‌های شخصیتی داره که به راحتی قابل تغییر نیست. اما باید بدونید شما تغییر یک دفعه‌ای نمی‌تونید در رفتار همسرتون و زندگی‌تون ایجاد کنید اما با یاد گرفتن یک سری مهارت‌ها می‌تونید کم‌کم این روالو تغییر بدین. پیشنهاد می‌کنم با سیستم مشاوره تلفنی تماس بگیرید.

سلام.همسر من خیلی زورگو هست خیلی داره اذیتم میکنه ..زندگی منو داره فدای زندگی پدر مادرش میکنه…همسرم تک فرزن مادرش هست و پدرش یک زنه دیگه داره که از اون یک دختر و پسر داره ولی درحال حاضر با زن اول که مادر همسرمه داره زندگی میکنه…همسرم فقط به فکر پد مادرشه و میخاد تلافی زندگی گذشته مادرش رو بکنه ..یکساله که ازدواج کردیم ولی تا حالا هیچ جا باهم تنهایی نرفتیم حتی یک پارک تو شهر خودمون…به من میگه بدون پدر مادرم نمیتونم،میگه بدون اونا بداخلاقم و نمیتونی منو تحمل کنی…خیلی دارم اذیت میشوم هرهفته جمعه باید باهاشون برخلاف میلم بیرون برم….از بدترین زورگویی های همسرم اینه که میگه هروقت خانوادت یعنی پدرمادرم و خواهرام میخان بیان خونمون باید پدر مادر ایشونم دعوت کنیم…میگه فقط پدر مادر من حق دارن تنها بیان خونمون چون خونه بچشونه ولی از تو نمیتونن چون اینجا مار تو نیست ….تو این یکسال ۱۱ ماهش دعوا داشتیم خسته شدم از دستش ، وقتی میگم بریم مشاوره میگه من پولی برا مشاوره تو ندارم در صورتی که شرایط مالی خوبی داره..به سختی برای من خرج میکنه به سختی بهم پول میده و همیشه ازم حساب کشی میکنه که پول اضافی بهم نده…خسته شدم از دستش تا حالا به خانوادم هیچی نگفتم چون خجالت میکشم تو رو خدا کمکم کنید بخاطر آبروم دارم تحملش میکنم

سلام متاسفانه همسر شما اصلا برای خانواده جدیدش مرز قائل نیست و به شدت به پدر و مادرش وابستگی داره. از چند دیالوگی هم که از ایشون نقل کردید مشخصه باورهای مخربی در این زمینه داره. مطمئنا با این حد از ابستگی و این طرز فکر شما به سختی می‌تونید تغییری در ایشون ایجاد کنید. این مسئله چیزی نیست که با یک یا دو راهکار برطرف بشه و حتما نیاز به جلسات متعدد و همکاری همسرتون وجود داره. تنها کاری که شما می‌تونید انجام بدید اینه که موضع‌گیری کمتری در مقابل خانواده‌اش داشته باشید تا همسرتون خودش رو مجبور به یارکشی ندونه، چون مشخصا خانواده‌اش رو در تیم خودش می‌بینه. باید سعی کنید با موضع‌گیری کمتر و تقویت رابطه‌تون، پیوند خودتون دو تا رو قوی‌تر کنید تا در بلند مدت بتونید از این پیوند برای کاهش وابستگی همسرتون به خانواده‌اش کمک بگیرید. البته این کار سخت و زمان‌بریه و نیاز به حوصله و صبوری داره. در صورت نیاز به راهنمایی بیشتر با سیستم مشاوره تلفنی صحبت کنید.

سلام ، همسر من دقیقا دیکتاتوره من من هم طی10 سال ازدواج و یه بچه 5 ساله جلوش مقابله به مثل میکنم و هرچی میگه جوابشو میدم ، نیمه اول زندگی اینجوری نبودم ، اتفاقأ خیلی مظلوم بودم و میترسیدم ولی الان که بزرگتر شدم و از حقوق خودم آگاه شدم دارم عقده های اون دوران و سختی هایی که کشیدم و گریه هایی که کردم و تحقیر هایی که شدم رو سرش در میارم ، میدونم کارم اشتباهه ولی هرکاری میکنم نمیتونم آروم شم و وقتی یاد گذشته میوفتم میخوام خونشو تو شیشه کنم ، خیلی داغونم ، از درون دارم از هم پاشیده میشم ، کمکم کنین لطفا ، خودم دوست ندارم مثه آدمهای بی سیاست و بی تدبیر عمل کنم ولی دست خودم نیست ، نمیتونم ببخشمش و فراموش کنم و از نو شروع کنم ، از خودم بدم میاد ، اعتماد بنفسم صفر شده ، عصبانیتم 100 ، اصلأ هیچ کنترلی روی رفتارم ندارم ، میخوام مثه یه خانوم موفق و با سیاست عمل کنم که هم شیفته ام بشه و بدون من نتونه ادامه بده و هم به تمام آرزوهام و هدف هام برسم ، لطفأ کمکم کنین

سلام مطمئنا زندگی با یک فرد زورگو سخته و خشم و عصبانیت شما طبیعیه. ولی تا زمانی که انقدر خشم دارید اگه همه تکنیک‌های دنیا برای داشتن رابطه خوب با شوهرتون رو هم بلد باشید، باز همون‌طور که خودتون اشاره کردید، نمی‌تونید اجراشون کنید. مقابله به مثل کردن فقط رابطه رو بیشتر تخریب میکنه و شما رو عصبانی‌تر و سرخورده‌تر. حتما با کمک گرفتن از یک مشاور، اول خشم و احساسات منفی‌تون رو تخلیه کنید و بعد شروع به کار کردن روی رابطه‌تون کنید. البته که کار کردن روی رابطه به تنهایی خیلی سخته و حتما نیاز به جلب همکاری همسرتون دارید.

سلام من زنی ۳۰ ساله هستم ۱۰ ساله ازدواج کردم و یک دختر ۵ ساله دارم امروز اونقدر از زندگیم خسته هستم که دارم این پیام رو برای شما میذارم شوهر من از اوایل زندگی زورگو بود طوری که مخالف شدید آرایش کردن من و ارتباط با دوستان نرفت وآمد با آنها میشد بعد از دو سال از ازدواج من به سر کار رفتم و کلا کارت بانکی حقوق من تا به الان در دست ایشان هست بعد از فوت پدرش کلی بدهی چند میلیونی پدرش گذاشت و چون تک پسر خانواده میباشد تمامی بدهی ها را هم تا هم اکنون داره میده یعنی خودم اجاره نشین و دارای وضعیت بد ولی ایشان هر لحظه به مادر خواهرانش در حال رسیدگی هستند و من واقعا از لحاظ مالی در شرایط بدی هستم از طرف دیگر همیشه در خانه ساکت وبا گوشی بازی میکنه یادم نمیاد که کی با من حرف زده من تصمیم ها و کارهاشون وقتی که داره با دوستانش با گوشی حرف میزنه میفهمم که مقلا قراره چی کار کنه هر وقت سعی کردم باهاش حرف بزنم جواب سربالا به من میده با اینکه الان سر کار میرم و دخترم رو خودم جابه جا میکنم حتی مخالفت شدید خرید یک ماشین رو توسط پدرم به من رو داره که تو نباید رانندگی کنی واقعا از همه چی دلسرد شدم احساس میکنم دیگه کلا به من بی تفاوته و فقط در خونه دیکتاتوری و زورگویی به من و دخترم رو داره خیلی خسته شدم بعضی وقتها دلم میخواد جدا ازش زندگی کنم ولی دخترم مونده تو گلوم لطفا من و راهنمایی کنید چی کار کنم

سلام دوست گرامی زندگی سختی دارید و در واقع زندگی مشترک نیست، بلکه نقش شما در این زندگی، کم و نامشخص است. اشاره کردید به خاطر بچه زندگی را ادامه می‌دهید. همان مقدار که طلاق می‌تواند آزاردهنده و مخرب باشد، نوع رفتار شوهرتان با شما نیز الگوی مخربی در ذهن فرزندتان شکل می‌دهد. بنابراین نیاز است که حتما به صورت حضوری به زوج‌درمانگر مراجعه کنید.

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

زندگی با شوهر زورگو میتواند بسیار مشکل باشد. روابطی که بر اساس سلطه گری و زورگویی یکی از دو طرف بنا شده اند معمولا روابط شاد و سالمی نخواهند بود. چرا که زورگویی مرد ممکن است باعث شود همسرش دچار احساس حقارت، اضطراب، خشم و افسردگی شود و اعتماد به نفس او در زندگی مشترک کاهش یابد. اما اگر میخواهید بدانید شوهر زورگو در زندگی مشترک چه رفتارهایی نشان میدهد و نحوه برخورد صحیح در برابر این رفتارهای زورگویانه چیست، در این مفاله با رادیو عشق همراه باشید.

فهرست مطالب

مردان زورگو و خودرای غالباً افرادی هستند که تمام تصمیم‌ها را می‌گیرند، مشکلات را حل می‌کنند و کارها را روبه‌راه می‌کنند. مردان غد و زورگو معمولاً اعتماد به نفس بالایی دارند.

مشکل اینجا است که مردان زورگو و کنترل کننده، احساسات دیگران یا حتی احساسات خودشان را در نظر نمی‌گیرند؛ این گروه از مردان به جای آن که رابطه برایشان مهم باشند، هدف برایشان مهم است و می‌خواهند به هر طریقی به هدفشان برسند. ممکن است مردان زورگو بتوانند به نتیجه برسند، اما غالباً دیگران را در مسیر رسیدن به هدف آزار می‌دهند. یک شوهر زورگو رفتارهای خاصی دارد که در این بخش به بررسی آنها می‌پردازیم.

کنترل کردن و تحت نظر گرفتن مداوم، متداول‌ترین نشانه‌ی شوهران زورگو و قلدر است. او به خودش اجازه می‌دهد که هر وقت دلش خواست تلفن یا ایمیل همسرش را کنترل کند. شوهر زورگو هر چند دقیقه یا چند ساعت یک بار به همسرش پیام می‌دهد یا با او تماس می‌گیرد، تا او را همواره تحت نظر داشته باشد.

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

شوهر کنترلگر هر جایی را که زنش می‌رود و هر کسی را که با او حرف می‌زند، کنترل می‌کند و حتی سعی می‌کند روابط همسرش با خانواده‌اش را نیز تحت نظر بگیرد. کافی است این شوهر غد متوجه شود که همسرش وقتش را با دیگران سپری کرده است، تا بنای بداخلاقی بگذارد، حتی اگر این دیگران همه زن باشند، باز هم این شوهر حسود و زورگو عصبانی می‌شود. به علاوه کوچکترین ارتباطی با یک مرد باعث می‌شود که آتش حسادت در دل او زبانه بکشد.

زورگویی شوهر می‌تواند منجر به سوءاستفاده کلامی، جسمی، عاطفی یا روحی شود. قربانی سوءاستفاده شدن در رابطه‌ی زناشویی خسارت شدیدی به سلامت روح و جسم زن وارد می‌کند.

آیا در خانه قربانی سوءاستفاده جسمی یا خشونت خانگی شده‌اید و شوهرتان کتکتان زده است؟  آیا همسرتان با تهدید و ارعاب شما را وادار می‌کند که علی‌رغم میل و خواسته‌ی خودتان عمل کنید؟

شوهر زورگو دائماً به همسرش دستور می‌دهد، غالباً بر سر همسرش فریاد می‌زند یا او را تحقیر می‌کند، از تمام کارهای همسرش ایراد می‌گیرد و هر مشکلی که پیش می‌آید، همسرش را به باد سرزنش می‌گیرد. خیانت یکی از گونه‌های قوی سوءاستفاده عاطفی به شمار می‌آید.

مرد زورگو سعی می‌کند تقریباً تمام تصمیم‌های همسرش را کنترل کند. همسر زورگو و خودرای گوش شنوایی برای شنیدن نظرات همسرش ندارد. حتی اگر زن نقش موثرتری در زندگی زناشویی داشته باشد و درآمدش از شوهرش بالاتر باشد، باز هم این شوهر است که حرف آخر را می‌زند و صاحب اختیار زندگی است.

آیا شما هم در تصمیم‌های مهم زندگی، مانند خرید خانه یا ماشین مشارکت دارید؟ آیا همسرتان درباره شغل، خانواده یا برنامه‌های آینده با شما مشورت می‌کند؟

اگر پاسخ شما منفی است یعنی در زندگی مشترک تحت سلطه و زورگویی شوهرتان هستید.

اکثر شوهران دیکتاتور معمولاً افکار و نظرات همسرشان درباره تربیت فرزندان را قبول ندارند. این پدران مستبد به مادر خانواده اجازه نمی‌دهند که قوانینی را برای کنترل کردن فرزندان تعریف کند یا تصمیم بگیرد که چه کاری به نفع بچه‌ها است. مادر خانواده در این شرایط درمانده و ناامید می‌شود و احساس می‌کند از مقام مادری به پرستاری بچه‌ها تنزل داده شده است.

این پدر مستبد خانواده است که درباره‌ی همه چیز، از مدرسه تا امور روزمره تصمیم می‌گیرد و صاحب اختیار مطلق بچه‌ها است. شوهر زورگو تمام قوانین خانه، از ساعت برگشت به خانه تا نمرات قابل قبول مدرسه یا مدیریت عادت‌های اشتباه را تعیین می‌کند. مرد خودرای فکر می‌کند که آنقدر عاقل و دانا هست که درباره‌ی همه چیز به تنهایی تصمیم بگیرد.

بدون شک کنترل مالی متداول‌ترین نشانه‌ی استبداد و زورگویی مردان است و اعضاء تحت سلطه‌ی خانواده باید برای کوچکترین مخارج، حتی هزینه‌های روزمره نیز جواب پس بدهند. یک مشکل این است که همسر و فرزندان یک مرد زورگو باید برای کمترین مبلغی پاسخگو باشند و مشکل دیگر اینجا است که اصولاً مبلغ چندانی در اختیارشان قرار نمی‌گیرد که بخواهند آن را خرج کنند.

اگر شاغل هستید و با این حال همسرتان همه درآمد شما را در اختیار میگیرد و هیچ حقی در آن ندارید یا اینکه برای هر ریال خرج کردن باید به او جواب پس بدهید، به این معناست که تحت سلطه مالی شوهرتان قرار گرفته اید.

آیا زن‌هایی که با مردان زورگو ازدواج کرده‌اند، می‌توانند به بهبود زندگی خود امیدوار باشند؟ بله، با برخورد درست با شوهر زورگو می‌توانید زندگی‌تان را نجات دهید، اما قبل از آن باید بدانید که چه رفتارهایی با شوهر زورگو اشتباه است.

زن درمانده و زخم خورده در مقابل استبداد شوهر این طرز فکر را اتخاذ می‌کند که: “اگر می‌خواهی من را کنترل کنی، من هم تا جایی که جان در بدن دارم با تو می‌جنگم، پس بچرخ تا بچرخیم!” این رویکرد خشم و نفرت را در دل طرفین انباشته می‌کند و زمینه را برای بحث‌های آتشین آماده می‌کند. هر چه شوهر زورگو بیشتر جر و بحث کند، شما هم مقابله به مثل می‌کنید و جوابش را با لحنی تندتر می‌دهید. اما با این برخورد راه به جایی نمی‌برید و هیچ کدام برنده نمی‌شوید، اما بازی قدرت ادامه پیدا می‌کند و بحث و دعوا هیچ‌گاه متوقف نمی‌شود. بسیاری از همسران این الگوی رفتاری را سالیان متمادی ادامه می‌دهند.

قبول کنید که ازدواج نوعی شراکت است و هیچ یک نباید در زندگی مشترک مورد سوءاستفاده جسمی یا عاطفی قرار بگیرید. اگر همسرتان بر سرتان فریاد می‌زند و داد می‌کشد، سعی کنید به جای داد زدن، با خونسردی و آرامش با او صحبت کنید و نظرتان را محترمانه با او در میان بگذارید. به خاطر داشته باشید که هر فردی حق دارد نظر خاص خودش را داشته باشد و آن را اعلام کند. اگر شوهرتان داد و فریاد زدن را ادامه داد، به جای این که همانجا بنشینید، بلند شوید و با آرامش از اتاق بیرون بروید و خودتان را سرگرم کار دیگری بکنید.

زن خسته و منفعل با خودش فکر می‌کند که: “من تسلیم شوهر زورگویم می‌شوم تا دیگر جنگ و دعوایی پیش نیاید.” این گروه از زنان می‌خواهند به هر قیمتی شده که صلح را برقرار کنند و به آرامش برسند. اما از قضای روزگار این برخورد سلطه‌پذیر و خادمانه به صلح منتهی نمی‌شود. شاید از بیرون به نظر برسد که زن و شوهر زندگی آرامی دارند، اما واقعیت این است که میدان نبرد به درون و تعارض‌های درونی کشیده شده است.

بنابراین به جای آن که همه چیز را در سکوت تحمل کنید و سرزنش‌های شوهر زورگویتان را مظلومانه بپذیرید، به شوهرتان بفهمانید که هرچند به نظراتش احترام می‌گذارید، اما احتیاجی ندارید که او همیشه برای شما تعیین تکلیف کند.

در ادامه چند روش و راهکار برای برخود صحیح در برابر زورگویی و سلطه طلبی شوهر بیان شده است:

با بحث‌ها و نظرات شوهر کنترلگر و مستبدتان موافقت می‌کنید، اما اجازه نمی‌دهید که او شما را کنترل کند. موافقت محترمانه بدون تن دادن به استبداد و زورگویی شوهر به شدت این مرد خودرای را تحت تاثیر قرار می‌دهد. این طرز برخورد عزت نفس یا غرور مرد مستبد و سلطه‌گر را خدشه‌دار نمی‌کند. با نظرات و ایده‌های شوهرتان مخالفت نمی‌کنید، چون شوهرتان این مخالفت را به عنوان انتقاد شخصی تعبیر می‌کند. بعد از انجام دادن نیمه‌ی اول باید نیمه‌ی دوم را نیز اجرایی کنید، یعنی این که اجازه ندهید شوهرتان شما را کنترل کند و برای مثال اجازه ندهید کالاهایی را که دوست ندارید، به صرف ارزان بودن به شما تحمیل کند و بخرد. این طرز برخورد در درازمدت بسیاری از شوهران زورگو را تحت تاثیر قرار می‌دهد و موجب می‌شود که رفتار متعادل‌تری در زندگی پیدا کنند.

ناظران خوب و باتجربه در دنیای تجارت و ورزش، نقاط قوت کارکنان یا بازیکنان را پیدا می‌کنند و حداکثر استفاده را از آنها می‌برند. این اصل در زندگی زناشویی نیز کاربرد دارد و برای تحت تاثیر قرار دادن شوهر زورگو بسیار مفید است. از آنجایی که شوهران کنترلگر عملکرد برایشان مهم است، برای رسیدن به اهداف خود به این چالش‌های جدید واکنش نشان می‌دهند. بنابراین همسر زورگو از درخواست کمکی که از او می‌کنید، استقبال می‌کند؛ برای مثال به شوهرتان بگویید: “تو خیلی خوب برای رسیدن به اهدافت برنامه‌ریزی می‌کنی. میتونی تو این مورد به من کمک کنی؟ یکی از دوستام از من خواسته که راهکارهایی رو برای بهتر و جذابتر شدن زندگی مشترکشون پیشنهاد بدم. چند تا فکر به ذهنم رسیده، اما دوست دارم نظرات تو رو هم بدونم. شاید بتونیم تا هفته‌ی بعد فکرامونو رو هم بریزیم و به نتیجه برسیم.” احتمالاً همسرتان با ایده‌های فوق‌العاده شما را غافلگیر خواهد کرد.

این ایده‌ها شامل خواندن کتاب‌های مربوط به زندگی زناشویی و صحبت کردن درباره آنها، شرکت در سمینارهای تقویت زندگی مشترک، اختصاص دادن ساعتی از روز به گفتگو، قرارهای هفتگی شبانه، بدون مناسبت هدیه خریدن و … می‌شود. از آنجایی که همسر وظیفه محورتان در رسیدن به این ایده‌ها نقش داشته است، احتمالاً تمایل بیشتری پیدا می‌کند تا فعالیت‌های پیشنهادی خود را دنبال کند و به مرحله‌ی اجرا دربیاورد. اگر بتوانید همسر زورگویتان را ترغیب کنید که مهارت‌های طبیعی خود را برای بهبود زندگی مشترکتان به کار بگیرد، هر دو نفر از این قدرت درونی او بهره‌مند خواهید شد.

به خاطر داشته باشید که در بحث با یک مرد زورگو نمی‌توانید برنده‌ی میدان باشید، فقط می‌توانید نبرد را طولانی‌تر کنید. اما اگر با او موافقت کنید و از نقاط قوتش به نفع زندگی مشترکتان استفاده کنید، مطمئن باشید که هر دو می‌توانید پیروز میدان باشید. سرسختانه اما در کمال آرامش و مهربانی از تسلیم شدن در برابر زورگویی‌های همسرتان خودداری کنید. شما نمی‌توانید همسرتان را تغییر دهید، اما می‌توانید بر او تاثیر بگذارید.

رفتار شوهر مستبدتان را نادیده نگیرید. زمانی که از رفتار ناپسند شوهرتان چشمپوشی کنید، او فکر می‌کند که مشکلی با زورگویی‌هایش ندارید و آزارها و شکنجه‌هایش بیشتر می‌شود.

در زندگی مشترک اعتماد به نفس داشته باشید.

به همسرتان بفهمانید که به هیچ وجه از رفتار زشت و قلدرمآبانه‌ی وی راضی نیستید و دوست ندارید که برایتان رئیس بازی دربیاورد. اکثر شوهران زورگو در مقابل همسرانی که سر تسلیم در برابر ظلم‌هایشان فرو نمی‌آورند، واکنش نشان می‌دهند و با آنها وارد جنگی تن به تن می‌شوند. نترسید و میدان را خالی نکنید، اجازه ندهید که مسائل مهم زندگی‌تان حل نشده باقی بماند و مجبور شوید، یک عمر با تحقیر و درماندگی زندگی کنید. شفاف و قاطع با همسرتان برخورد کنید. به همسرتان بگویید که هیچ اشکالی ندارد که نگرانی‌ها و نظراتش را مطرح کند، اما حق زیاده‌روی و تحمیل کردن نظراتش را ندارد.

برای این که همسرتان دست از کنترل کردن شما بردارد، خودتان باید قاطعانه برخورد کنید و از این به بعد هر کاری که می‌گوید، انجام ندهید. همسرتان را متوجه این حقیقت بکنید که شما هم می‌توانید و باید برای زندگی‌تان تصمیم بگیرید. زمانی که اجازه بدهید همسرتان به تمام جنبه‌های زندگی‌تان ورود کند و همه چیز را تحت نظر بگیرد، او ناخودآگاه شروع به کنترل کردن شما می‌کند.

اگر فکر می‌کنید که همسرتان شما را درک نمی‌کند، بهتر است قبل از آن که زندگی‌تان از هم بپاشد، رابطه‌تان را ترمیم کنید. درباره مشکلات زندگی‌تان با هم حرف بزنید و روش‌هایی را برای نزدیکتر شدن به هم پیدا کنید.

از خانواده، دوستان یا مشاور کمک بگیرید: اگر نگرانید که مبادا همسرتان از شنیدن این که زورگویی‌ها و انحصارطلبی‌هایش را دوست ندارید، آشفته شود، از خانواده یا دوستانتان بخواهید که با او صحبت کنند. چنانچه حس می‌کنید که صلاح نیست رفتار ناخوشایند همسرتان را برای خانواده و دوستانتان فاش کنید، از مشاور کمک بگیرید.

از نشانه های مرد زورگو این است که درمورد ارتباطات اجتماعی همسرش و نحوه هزینه کردن او بیش از حد کنترلگری نشان میدهد. همچنین او اجازه دخالت مادر را در نحوه تربیت فرزندان نمیدهد. زورگویی گاهی با خشونت و آزار جسمی و کلامی نیز همراه است. وقتی مردی در تصمیمات مهمه زندگی مشترک با همسرش مشورت نمیکند نیز به نوعی زورگویی و سلطه گر را در پیش گرفته است.

دو نوع برخورد و جبهه گیری اشتباه در برابر شوهر زورگو این است که در زندگی مشترک بازی قدرت به راه اندازید و شما هم مانند او بخواهید زورگویی و سلطه جویی یا لجبازی را در پیش بگیرید. یا اینکه برعکس، در مقابل زورگویی او همیشه کوتاه بیایید و مظلوم و مطیع فرمان او باشید.

برخورد و رفتار صحیح در برابر شوهر زورگو شامل 4روش میشود. در روش اول شما میتوانید به کمک تایید کردن و توافق کردن با او در برخی موارد، راه سازگاری را با او در پیش بگیرید. در روش دوم میتوانید از حس قدرت طلبی او برای بهبود اوضاع کمک بگیرید. روش سوم این است که به صورت روشن و قاطع با زورگویی مواجه شوید. در نهایت آخرین روش مواجهه با شوهر زورگو این است که به متخصص و مشاور مراجعه کنید تا بتوانید با بهبود روابط زناشویی و کسب مهارات برقراری ارتباط موثر با همسر، رابطه تان را ترمیم کنید. درک صحیحی از انتظارات یکدیگر پیدا کنید تا هیچ کدام از دو نفر احساس تحقیر یا مورد ظلم واقع شدن نکند.

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

80 بازدید

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

69 بازدید

85 بازدید

113 بازدید

236 بازدید

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

سلام همسرمن فرزنداول خانواده هست ،درخانواده ای زندگی کرده که پدرومادر همیشه ازخواهرانش دفاع میکردن وحق تصمیم گیری ودخالت درهیچ امری بهش ندادن،همیشه عنوان میکنن که دوستش دارن ولی درقالب جمله های مثل “من هیچ کس روندارم وفقط شماهستید برام”و” تودرقبال پدرمادرت موظفی”و….که همشون به معنی “توروبرای رفاه خودم میخوام”هست،خواهرها مستقیم بهش میگن حق دخالت توی تصمیم گیری هامون رونداری،وهرکاری رومخفیانه انجام میدن اما همیشه درحال دخالت درزندگی ما هستند، و اما درزندگی مشترکمون،من تلاش کردم بهش بهابدم،نقاط قوتشو پررنگ کنم،اجتماعیش کنم،ودرکل اعتماد به نفسشوبالا ببرم،حالا نتیجش…….همچنان مثل برده برای خونوادش رفتارمیکنه وتوی زندگی ما قلدر و خودرای،مادرش ازش خواسته توی کوچه خودشون زندگی کنیم،حتی حاضر نیست یک مترجابه جابشه،اربس تو این زندگی حرص خوردم باخودخواهی های خودش وخوانوادش تا حالا سه باردچارتومور های سرطانی شدم،الان فعالیت تومور روی مهره های کمرمه وهرچی التماس میکنم این خونه که معماریش طوریه که یک طبقه خونه ویلایی هست و۴۵پله داره (برای ورودبه حمام ودسشویی وحیاطوپارکینگ وخوا،پله داره)روبا یه طبقه هم کف عوض کنه به آب وآتیش میزنه که عوضش نکنه،درمورد مسائل دیگه هم همینطور،بارها روابطشو با خانم های دیگه متوجه شدم وبهش گفتم ولی اون قدرعادی برخوردمیکنه انگارهیچ اتفاقی نیفتاده،واقعا فروپاشی کردم نه همراهه نه راضی میشه ازهم جداشیم،به شدت لجبازوزورگو،تحملم تموم شده،ازطرفی کسیو ندارم که ازش کمک بگیرم،ازطرفی اصلا اهل گفتگونیستو اهل مشاوره شدن هم نیست. هردومون توی رنج سنی 40 و 45 سال هستیم و یه دختر 15 ساله داریم.

سلام دوست گرامی رفتارهای همسر شما به کنار، اینکه شما در این زندگی اصرار به درست کردن طرف مقابل داشتید، جای بررسی بیشتری دارد. آیا رفتارهای چسبنده خانواده همسرتان را از ابتدای دوران ازدواج دیدید؟ تابحال خودتان به مشاور مراجعه کردید؟

سلام شوهر من حرف حرف خودشه تو تربیت بچه ها ،بیرون رفتن و تفریح که کجا بریم و با کی بریم.حتی تو خرید مبل خونه ام از من نظر نمیخواد.هر کجا بخوام برم و یا هرکاری بخوام بکنم که به اون نیاز داشته باشم مثلا خرید اولین کلمه ای که ازش میشنوم نه هست.اگه بخوام بحث کنم که چرا کمکم نمیکنی یا چرا بیرون نمیریم یا فلان کار رو میخوام بکنم چرا اجازه نمیدی دست اخر به دعوا و کتک کاری میکشه.احساس افسردگی شدید دارم گاهی ارزوی مرگ میکنم تا از این شرایط راحت بشم مدام سرزنش مدام تحقیر .ایا اینا نشون میده اون مستبده یا من واقعا باید به حرفاش گوش بدم و سکوت کنم و هرکاری اون میگه انجام بدم؟؟؟؟

سلام دوست گرامی آیا این روال اخلاقی همسرتان از ابتدا وجود داشته است یا خیر؟ تابحال در برابر رفتارهای ایشان چه واکنش‌هایی از خودتان نشان دادید؟ تابحال برای حل این مشکلات به زوج‌درمانگر مراجعه کردید؟ ابتدا باید جزییات بیشتری از رفتارهای خودتان و همسرتان بگویید تا مشاور بتواند به صورت دقیق دلیل این رفتارها را مت.جه شود و با توجه به شرایط شما، راه‌حل‌های مختلفی را بررسی کند.

سلام شوهر من همه اخلاقاش خیلی خیلی خوبه، فقط یه مشکلی که داره به من میگه با هیچ دوستی با هیچ فامیلی حق رفت و آمد و یا حتی این که شمارمو داشته باشند، حتی فامیلا مخالفه. ولی خودش با هر کسی که دوس داره حتی خیلی از دوستاشو که منم نمیشناسم به هر نحوی شده میره خونشو و میگه من مردم مشکلی نداره، البته نه این که بگم زیاد بره ولی ماهی یه بارو میره. خیلی بهم زور میاد که من حتی نباید تلفنی با فامیل خودم حرف بزنم ولی اون همه کار میکنه در اخرم میگه تو منو حبس کردی من زن ذلیلم تروخدا بگید چیکار کنم؟؟

سلام دوست گرامی به نظر می‌رسد پس از ازدواج شما و همسرتان نتوانسته‌اید که درباره روابط خودتان با فامیل و اطرافیان به تفاهمی برسید، در حالیکه نیاز به ارتباط برای هر دونفرشما، نیازی حیاتی است. شما باید شیوه جرات مندانه بیان درخواست از همسرتان را یاد بگیرید تا بتوانید نیاز خودتان را به رابطه سالم با اطرافیان بازگو کنید. این درخواست به این شیوه مطرح می‌شود: من+احساسم+اتفاقی که افتاده+درخواست من مثال: من از اینکه نمی‌تونم با اطرافیانم تلفنی یا حضوری صحبت کنم، واقعاً ناراحتم و حس می‌کنم که از همه جا طردشدم، ازت درخواست می‌کنم که راجع به این مسائل باهم صحبت کنیم تا به نتیجه برسیم. در این شیوه درخواست شما بدون هیچ تهدید یا بی‌احترامی از نیاز و احساس خود صحبت کردید.

سلام. شوهر من کاش داد و بیداد میکرد. اگر هرچی میگه بهش چشم نگم بعد شروع میکنه به حرف نزدن بی محلی کردن. خستم کرده.از یه دختر سرزنده و فعال شدم یه ادم خونه نشین بی اعتماد به نفس. اصلا از هیچ چیز زندگیم خبر ندارم.برنامه های اینده میزان درامدش و حتی ایا این هفته میریم بیرون؟ حتی یه شب رستورانم من نمیتونم برنامه ریزی کنم چون فقط وقتی اون میگه. چکار کنم؟

سلام قطعا کنار اومدن با این شرایط سخته چون احتمالا همسرتون یک سری ویژگی‌های شخصیتی داره که به راحتی قابل تغییر نیست. اما باید بدونید شما تغییر یک دفعه‌ای نمی‌تونید در رفتار همسرتون و زندگی‌تون ایجاد کنید اما با یاد گرفتن یک سری مهارت‌ها می‌تونید کم‌کم این روالو تغییر بدین. پیشنهاد می‌کنم با سیستم مشاوره تلفنی تماس بگیرید.

سلام.همسر من خیلی زورگو هست خیلی داره اذیتم میکنه ..زندگی منو داره فدای زندگی پدر مادرش میکنه…همسرم تک فرزن مادرش هست و پدرش یک زنه دیگه داره که از اون یک دختر و پسر داره ولی درحال حاضر با زن اول که مادر همسرمه داره زندگی میکنه…همسرم فقط به فکر پد مادرشه و میخاد تلافی زندگی گذشته مادرش رو بکنه ..یکساله که ازدواج کردیم ولی تا حالا هیچ جا باهم تنهایی نرفتیم حتی یک پارک تو شهر خودمون…به من میگه بدون پدر مادرم نمیتونم،میگه بدون اونا بداخلاقم و نمیتونی منو تحمل کنی…خیلی دارم اذیت میشوم هرهفته جمعه باید باهاشون برخلاف میلم بیرون برم….از بدترین زورگویی های همسرم اینه که میگه هروقت خانوادت یعنی پدرمادرم و خواهرام میخان بیان خونمون باید پدر مادر ایشونم دعوت کنیم…میگه فقط پدر مادر من حق دارن تنها بیان خونمون چون خونه بچشونه ولی از تو نمیتونن چون اینجا مار تو نیست ….تو این یکسال ۱۱ ماهش دعوا داشتیم خسته شدم از دستش ، وقتی میگم بریم مشاوره میگه من پولی برا مشاوره تو ندارم در صورتی که شرایط مالی خوبی داره..به سختی برای من خرج میکنه به سختی بهم پول میده و همیشه ازم حساب کشی میکنه که پول اضافی بهم نده…خسته شدم از دستش تا حالا به خانوادم هیچی نگفتم چون خجالت میکشم تو رو خدا کمکم کنید بخاطر آبروم دارم تحملش میکنم

سلام متاسفانه همسر شما اصلا برای خانواده جدیدش مرز قائل نیست و به شدت به پدر و مادرش وابستگی داره. از چند دیالوگی هم که از ایشون نقل کردید مشخصه باورهای مخربی در این زمینه داره. مطمئنا با این حد از ابستگی و این طرز فکر شما به سختی می‌تونید تغییری در ایشون ایجاد کنید. این مسئله چیزی نیست که با یک یا دو راهکار برطرف بشه و حتما نیاز به جلسات متعدد و همکاری همسرتون وجود داره. تنها کاری که شما می‌تونید انجام بدید اینه که موضع‌گیری کمتری در مقابل خانواده‌اش داشته باشید تا همسرتون خودش رو مجبور به یارکشی ندونه، چون مشخصا خانواده‌اش رو در تیم خودش می‌بینه. باید سعی کنید با موضع‌گیری کمتر و تقویت رابطه‌تون، پیوند خودتون دو تا رو قوی‌تر کنید تا در بلند مدت بتونید از این پیوند برای کاهش وابستگی همسرتون به خانواده‌اش کمک بگیرید. البته این کار سخت و زمان‌بریه و نیاز به حوصله و صبوری داره. در صورت نیاز به راهنمایی بیشتر با سیستم مشاوره تلفنی صحبت کنید.

سلام ، همسر من دقیقا دیکتاتوره من من هم طی10 سال ازدواج و یه بچه 5 ساله جلوش مقابله به مثل میکنم و هرچی میگه جوابشو میدم ، نیمه اول زندگی اینجوری نبودم ، اتفاقأ خیلی مظلوم بودم و میترسیدم ولی الان که بزرگتر شدم و از حقوق خودم آگاه شدم دارم عقده های اون دوران و سختی هایی که کشیدم و گریه هایی که کردم و تحقیر هایی که شدم رو سرش در میارم ، میدونم کارم اشتباهه ولی هرکاری میکنم نمیتونم آروم شم و وقتی یاد گذشته میوفتم میخوام خونشو تو شیشه کنم ، خیلی داغونم ، از درون دارم از هم پاشیده میشم ، کمکم کنین لطفا ، خودم دوست ندارم مثه آدمهای بی سیاست و بی تدبیر عمل کنم ولی دست خودم نیست ، نمیتونم ببخشمش و فراموش کنم و از نو شروع کنم ، از خودم بدم میاد ، اعتماد بنفسم صفر شده ، عصبانیتم 100 ، اصلأ هیچ کنترلی روی رفتارم ندارم ، میخوام مثه یه خانوم موفق و با سیاست عمل کنم که هم شیفته ام بشه و بدون من نتونه ادامه بده و هم به تمام آرزوهام و هدف هام برسم ، لطفأ کمکم کنین

سلام مطمئنا زندگی با یک فرد زورگو سخته و خشم و عصبانیت شما طبیعیه. ولی تا زمانی که انقدر خشم دارید اگه همه تکنیک‌های دنیا برای داشتن رابطه خوب با شوهرتون رو هم بلد باشید، باز همون‌طور که خودتون اشاره کردید، نمی‌تونید اجراشون کنید. مقابله به مثل کردن فقط رابطه رو بیشتر تخریب میکنه و شما رو عصبانی‌تر و سرخورده‌تر. حتما با کمک گرفتن از یک مشاور، اول خشم و احساسات منفی‌تون رو تخلیه کنید و بعد شروع به کار کردن روی رابطه‌تون کنید. البته که کار کردن روی رابطه به تنهایی خیلی سخته و حتما نیاز به جلب همکاری همسرتون دارید.

سلام من زنی ۳۰ ساله هستم ۱۰ ساله ازدواج کردم و یک دختر ۵ ساله دارم امروز اونقدر از زندگیم خسته هستم که دارم این پیام رو برای شما میذارم شوهر من از اوایل زندگی زورگو بود طوری که مخالف شدید آرایش کردن من و ارتباط با دوستان نرفت وآمد با آنها میشد بعد از دو سال از ازدواج من به سر کار رفتم و کلا کارت بانکی حقوق من تا به الان در دست ایشان هست بعد از فوت پدرش کلی بدهی چند میلیونی پدرش گذاشت و چون تک پسر خانواده میباشد تمامی بدهی ها را هم تا هم اکنون داره میده یعنی خودم اجاره نشین و دارای وضعیت بد ولی ایشان هر لحظه به مادر خواهرانش در حال رسیدگی هستند و من واقعا از لحاظ مالی در شرایط بدی هستم از طرف دیگر همیشه در خانه ساکت وبا گوشی بازی میکنه یادم نمیاد که کی با من حرف زده من تصمیم ها و کارهاشون وقتی که داره با دوستانش با گوشی حرف میزنه میفهمم که مقلا قراره چی کار کنه هر وقت سعی کردم باهاش حرف بزنم جواب سربالا به من میده با اینکه الان سر کار میرم و دخترم رو خودم جابه جا میکنم حتی مخالفت شدید خرید یک ماشین رو توسط پدرم به من رو داره که تو نباید رانندگی کنی واقعا از همه چی دلسرد شدم احساس میکنم دیگه کلا به من بی تفاوته و فقط در خونه دیکتاتوری و زورگویی به من و دخترم رو داره خیلی خسته شدم بعضی وقتها دلم میخواد جدا ازش زندگی کنم ولی دخترم مونده تو گلوم لطفا من و راهنمایی کنید چی کار کنم

سلام دوست گرامی زندگی سختی دارید و در واقع زندگی مشترک نیست، بلکه نقش شما در این زندگی، کم و نامشخص است. اشاره کردید به خاطر بچه زندگی را ادامه می‌دهید. همان مقدار که طلاق می‌تواند آزاردهنده و مخرب باشد، نوع رفتار شوهرتان با شما نیز الگوی مخربی در ذهن فرزندتان شکل می‌دهد. بنابراین نیاز است که حتما به صورت حضوری به زوج‌درمانگر مراجعه کنید.

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

زندگی با شوهر زورگو میتواند بسیار مشکل باشد. روابطی که بر اساس سلطه گری و زورگویی یکی از دو طرف بنا شده اند معمولا روابط شاد و سالمی نخواهند بود. چرا که زورگویی مرد ممکن است باعث شود همسرش دچار احساس حقارت، اضطراب، خشم و افسردگی شود و اعتماد به نفس او در زندگی مشترک کاهش یابد. اما اگر میخواهید بدانید شوهر زورگو در زندگی مشترک چه رفتارهایی نشان میدهد و نحوه برخورد صحیح در برابر این رفتارهای زورگویانه چیست، در این مفاله با رادیو عشق همراه باشید.

فهرست مطالب

مردان زورگو و خودرای غالباً افرادی هستند که تمام تصمیم‌ها را می‌گیرند، مشکلات را حل می‌کنند و کارها را روبه‌راه می‌کنند. مردان غد و زورگو معمولاً اعتماد به نفس بالایی دارند.

مشکل اینجا است که مردان زورگو و کنترل کننده، احساسات دیگران یا حتی احساسات خودشان را در نظر نمی‌گیرند؛ این گروه از مردان به جای آن که رابطه برایشان مهم باشند، هدف برایشان مهم است و می‌خواهند به هر طریقی به هدفشان برسند. ممکن است مردان زورگو بتوانند به نتیجه برسند، اما غالباً دیگران را در مسیر رسیدن به هدف آزار می‌دهند. یک شوهر زورگو رفتارهای خاصی دارد که در این بخش به بررسی آنها می‌پردازیم.

کنترل کردن و تحت نظر گرفتن مداوم، متداول‌ترین نشانه‌ی شوهران زورگو و قلدر است. او به خودش اجازه می‌دهد که هر وقت دلش خواست تلفن یا ایمیل همسرش را کنترل کند. شوهر زورگو هر چند دقیقه یا چند ساعت یک بار به همسرش پیام می‌دهد یا با او تماس می‌گیرد، تا او را همواره تحت نظر داشته باشد.

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

شوهر کنترلگر هر جایی را که زنش می‌رود و هر کسی را که با او حرف می‌زند، کنترل می‌کند و حتی سعی می‌کند روابط همسرش با خانواده‌اش را نیز تحت نظر بگیرد. کافی است این شوهر غد متوجه شود که همسرش وقتش را با دیگران سپری کرده است، تا بنای بداخلاقی بگذارد، حتی اگر این دیگران همه زن باشند، باز هم این شوهر حسود و زورگو عصبانی می‌شود. به علاوه کوچکترین ارتباطی با یک مرد باعث می‌شود که آتش حسادت در دل او زبانه بکشد.

زورگویی شوهر می‌تواند منجر به سوءاستفاده کلامی، جسمی، عاطفی یا روحی شود. قربانی سوءاستفاده شدن در رابطه‌ی زناشویی خسارت شدیدی به سلامت روح و جسم زن وارد می‌کند.

آیا در خانه قربانی سوءاستفاده جسمی یا خشونت خانگی شده‌اید و شوهرتان کتکتان زده است؟  آیا همسرتان با تهدید و ارعاب شما را وادار می‌کند که علی‌رغم میل و خواسته‌ی خودتان عمل کنید؟

شوهر زورگو دائماً به همسرش دستور می‌دهد، غالباً بر سر همسرش فریاد می‌زند یا او را تحقیر می‌کند، از تمام کارهای همسرش ایراد می‌گیرد و هر مشکلی که پیش می‌آید، همسرش را به باد سرزنش می‌گیرد. خیانت یکی از گونه‌های قوی سوءاستفاده عاطفی به شمار می‌آید.

مرد زورگو سعی می‌کند تقریباً تمام تصمیم‌های همسرش را کنترل کند. همسر زورگو و خودرای گوش شنوایی برای شنیدن نظرات همسرش ندارد. حتی اگر زن نقش موثرتری در زندگی زناشویی داشته باشد و درآمدش از شوهرش بالاتر باشد، باز هم این شوهر است که حرف آخر را می‌زند و صاحب اختیار زندگی است.

آیا شما هم در تصمیم‌های مهم زندگی، مانند خرید خانه یا ماشین مشارکت دارید؟ آیا همسرتان درباره شغل، خانواده یا برنامه‌های آینده با شما مشورت می‌کند؟

اگر پاسخ شما منفی است یعنی در زندگی مشترک تحت سلطه و زورگویی شوهرتان هستید.

اکثر شوهران دیکتاتور معمولاً افکار و نظرات همسرشان درباره تربیت فرزندان را قبول ندارند. این پدران مستبد به مادر خانواده اجازه نمی‌دهند که قوانینی را برای کنترل کردن فرزندان تعریف کند یا تصمیم بگیرد که چه کاری به نفع بچه‌ها است. مادر خانواده در این شرایط درمانده و ناامید می‌شود و احساس می‌کند از مقام مادری به پرستاری بچه‌ها تنزل داده شده است.

این پدر مستبد خانواده است که درباره‌ی همه چیز، از مدرسه تا امور روزمره تصمیم می‌گیرد و صاحب اختیار مطلق بچه‌ها است. شوهر زورگو تمام قوانین خانه، از ساعت برگشت به خانه تا نمرات قابل قبول مدرسه یا مدیریت عادت‌های اشتباه را تعیین می‌کند. مرد خودرای فکر می‌کند که آنقدر عاقل و دانا هست که درباره‌ی همه چیز به تنهایی تصمیم بگیرد.

بدون شک کنترل مالی متداول‌ترین نشانه‌ی استبداد و زورگویی مردان است و اعضاء تحت سلطه‌ی خانواده باید برای کوچکترین مخارج، حتی هزینه‌های روزمره نیز جواب پس بدهند. یک مشکل این است که همسر و فرزندان یک مرد زورگو باید برای کمترین مبلغی پاسخگو باشند و مشکل دیگر اینجا است که اصولاً مبلغ چندانی در اختیارشان قرار نمی‌گیرد که بخواهند آن را خرج کنند.

اگر شاغل هستید و با این حال همسرتان همه درآمد شما را در اختیار میگیرد و هیچ حقی در آن ندارید یا اینکه برای هر ریال خرج کردن باید به او جواب پس بدهید، به این معناست که تحت سلطه مالی شوهرتان قرار گرفته اید.

آیا زن‌هایی که با مردان زورگو ازدواج کرده‌اند، می‌توانند به بهبود زندگی خود امیدوار باشند؟ بله، با برخورد درست با شوهر زورگو می‌توانید زندگی‌تان را نجات دهید، اما قبل از آن باید بدانید که چه رفتارهایی با شوهر زورگو اشتباه است.

زن درمانده و زخم خورده در مقابل استبداد شوهر این طرز فکر را اتخاذ می‌کند که: “اگر می‌خواهی من را کنترل کنی، من هم تا جایی که جان در بدن دارم با تو می‌جنگم، پس بچرخ تا بچرخیم!” این رویکرد خشم و نفرت را در دل طرفین انباشته می‌کند و زمینه را برای بحث‌های آتشین آماده می‌کند. هر چه شوهر زورگو بیشتر جر و بحث کند، شما هم مقابله به مثل می‌کنید و جوابش را با لحنی تندتر می‌دهید. اما با این برخورد راه به جایی نمی‌برید و هیچ کدام برنده نمی‌شوید، اما بازی قدرت ادامه پیدا می‌کند و بحث و دعوا هیچ‌گاه متوقف نمی‌شود. بسیاری از همسران این الگوی رفتاری را سالیان متمادی ادامه می‌دهند.

قبول کنید که ازدواج نوعی شراکت است و هیچ یک نباید در زندگی مشترک مورد سوءاستفاده جسمی یا عاطفی قرار بگیرید. اگر همسرتان بر سرتان فریاد می‌زند و داد می‌کشد، سعی کنید به جای داد زدن، با خونسردی و آرامش با او صحبت کنید و نظرتان را محترمانه با او در میان بگذارید. به خاطر داشته باشید که هر فردی حق دارد نظر خاص خودش را داشته باشد و آن را اعلام کند. اگر شوهرتان داد و فریاد زدن را ادامه داد، به جای این که همانجا بنشینید، بلند شوید و با آرامش از اتاق بیرون بروید و خودتان را سرگرم کار دیگری بکنید.

زن خسته و منفعل با خودش فکر می‌کند که: “من تسلیم شوهر زورگویم می‌شوم تا دیگر جنگ و دعوایی پیش نیاید.” این گروه از زنان می‌خواهند به هر قیمتی شده که صلح را برقرار کنند و به آرامش برسند. اما از قضای روزگار این برخورد سلطه‌پذیر و خادمانه به صلح منتهی نمی‌شود. شاید از بیرون به نظر برسد که زن و شوهر زندگی آرامی دارند، اما واقعیت این است که میدان نبرد به درون و تعارض‌های درونی کشیده شده است.

بنابراین به جای آن که همه چیز را در سکوت تحمل کنید و سرزنش‌های شوهر زورگویتان را مظلومانه بپذیرید، به شوهرتان بفهمانید که هرچند به نظراتش احترام می‌گذارید، اما احتیاجی ندارید که او همیشه برای شما تعیین تکلیف کند.

در ادامه چند روش و راهکار برای برخود صحیح در برابر زورگویی و سلطه طلبی شوهر بیان شده است:

با بحث‌ها و نظرات شوهر کنترلگر و مستبدتان موافقت می‌کنید، اما اجازه نمی‌دهید که او شما را کنترل کند. موافقت محترمانه بدون تن دادن به استبداد و زورگویی شوهر به شدت این مرد خودرای را تحت تاثیر قرار می‌دهد. این طرز برخورد عزت نفس یا غرور مرد مستبد و سلطه‌گر را خدشه‌دار نمی‌کند. با نظرات و ایده‌های شوهرتان مخالفت نمی‌کنید، چون شوهرتان این مخالفت را به عنوان انتقاد شخصی تعبیر می‌کند. بعد از انجام دادن نیمه‌ی اول باید نیمه‌ی دوم را نیز اجرایی کنید، یعنی این که اجازه ندهید شوهرتان شما را کنترل کند و برای مثال اجازه ندهید کالاهایی را که دوست ندارید، به صرف ارزان بودن به شما تحمیل کند و بخرد. این طرز برخورد در درازمدت بسیاری از شوهران زورگو را تحت تاثیر قرار می‌دهد و موجب می‌شود که رفتار متعادل‌تری در زندگی پیدا کنند.

ناظران خوب و باتجربه در دنیای تجارت و ورزش، نقاط قوت کارکنان یا بازیکنان را پیدا می‌کنند و حداکثر استفاده را از آنها می‌برند. این اصل در زندگی زناشویی نیز کاربرد دارد و برای تحت تاثیر قرار دادن شوهر زورگو بسیار مفید است. از آنجایی که شوهران کنترلگر عملکرد برایشان مهم است، برای رسیدن به اهداف خود به این چالش‌های جدید واکنش نشان می‌دهند. بنابراین همسر زورگو از درخواست کمکی که از او می‌کنید، استقبال می‌کند؛ برای مثال به شوهرتان بگویید: “تو خیلی خوب برای رسیدن به اهدافت برنامه‌ریزی می‌کنی. میتونی تو این مورد به من کمک کنی؟ یکی از دوستام از من خواسته که راهکارهایی رو برای بهتر و جذابتر شدن زندگی مشترکشون پیشنهاد بدم. چند تا فکر به ذهنم رسیده، اما دوست دارم نظرات تو رو هم بدونم. شاید بتونیم تا هفته‌ی بعد فکرامونو رو هم بریزیم و به نتیجه برسیم.” احتمالاً همسرتان با ایده‌های فوق‌العاده شما را غافلگیر خواهد کرد.

این ایده‌ها شامل خواندن کتاب‌های مربوط به زندگی زناشویی و صحبت کردن درباره آنها، شرکت در سمینارهای تقویت زندگی مشترک، اختصاص دادن ساعتی از روز به گفتگو، قرارهای هفتگی شبانه، بدون مناسبت هدیه خریدن و … می‌شود. از آنجایی که همسر وظیفه محورتان در رسیدن به این ایده‌ها نقش داشته است، احتمالاً تمایل بیشتری پیدا می‌کند تا فعالیت‌های پیشنهادی خود را دنبال کند و به مرحله‌ی اجرا دربیاورد. اگر بتوانید همسر زورگویتان را ترغیب کنید که مهارت‌های طبیعی خود را برای بهبود زندگی مشترکتان به کار بگیرد، هر دو نفر از این قدرت درونی او بهره‌مند خواهید شد.

به خاطر داشته باشید که در بحث با یک مرد زورگو نمی‌توانید برنده‌ی میدان باشید، فقط می‌توانید نبرد را طولانی‌تر کنید. اما اگر با او موافقت کنید و از نقاط قوتش به نفع زندگی مشترکتان استفاده کنید، مطمئن باشید که هر دو می‌توانید پیروز میدان باشید. سرسختانه اما در کمال آرامش و مهربانی از تسلیم شدن در برابر زورگویی‌های همسرتان خودداری کنید. شما نمی‌توانید همسرتان را تغییر دهید، اما می‌توانید بر او تاثیر بگذارید.

رفتار شوهر مستبدتان را نادیده نگیرید. زمانی که از رفتار ناپسند شوهرتان چشمپوشی کنید، او فکر می‌کند که مشکلی با زورگویی‌هایش ندارید و آزارها و شکنجه‌هایش بیشتر می‌شود.

در زندگی مشترک اعتماد به نفس داشته باشید.

به همسرتان بفهمانید که به هیچ وجه از رفتار زشت و قلدرمآبانه‌ی وی راضی نیستید و دوست ندارید که برایتان رئیس بازی دربیاورد. اکثر شوهران زورگو در مقابل همسرانی که سر تسلیم در برابر ظلم‌هایشان فرو نمی‌آورند، واکنش نشان می‌دهند و با آنها وارد جنگی تن به تن می‌شوند. نترسید و میدان را خالی نکنید، اجازه ندهید که مسائل مهم زندگی‌تان حل نشده باقی بماند و مجبور شوید، یک عمر با تحقیر و درماندگی زندگی کنید. شفاف و قاطع با همسرتان برخورد کنید. به همسرتان بگویید که هیچ اشکالی ندارد که نگرانی‌ها و نظراتش را مطرح کند، اما حق زیاده‌روی و تحمیل کردن نظراتش را ندارد.

برای این که همسرتان دست از کنترل کردن شما بردارد، خودتان باید قاطعانه برخورد کنید و از این به بعد هر کاری که می‌گوید، انجام ندهید. همسرتان را متوجه این حقیقت بکنید که شما هم می‌توانید و باید برای زندگی‌تان تصمیم بگیرید. زمانی که اجازه بدهید همسرتان به تمام جنبه‌های زندگی‌تان ورود کند و همه چیز را تحت نظر بگیرد، او ناخودآگاه شروع به کنترل کردن شما می‌کند.

اگر فکر می‌کنید که همسرتان شما را درک نمی‌کند، بهتر است قبل از آن که زندگی‌تان از هم بپاشد، رابطه‌تان را ترمیم کنید. درباره مشکلات زندگی‌تان با هم حرف بزنید و روش‌هایی را برای نزدیکتر شدن به هم پیدا کنید.

از خانواده، دوستان یا مشاور کمک بگیرید: اگر نگرانید که مبادا همسرتان از شنیدن این که زورگویی‌ها و انحصارطلبی‌هایش را دوست ندارید، آشفته شود، از خانواده یا دوستانتان بخواهید که با او صحبت کنند. چنانچه حس می‌کنید که صلاح نیست رفتار ناخوشایند همسرتان را برای خانواده و دوستانتان فاش کنید، از مشاور کمک بگیرید.

از نشانه های مرد زورگو این است که درمورد ارتباطات اجتماعی همسرش و نحوه هزینه کردن او بیش از حد کنترلگری نشان میدهد. همچنین او اجازه دخالت مادر را در نحوه تربیت فرزندان نمیدهد. زورگویی گاهی با خشونت و آزار جسمی و کلامی نیز همراه است. وقتی مردی در تصمیمات مهمه زندگی مشترک با همسرش مشورت نمیکند نیز به نوعی زورگویی و سلطه گر را در پیش گرفته است.

دو نوع برخورد و جبهه گیری اشتباه در برابر شوهر زورگو این است که در زندگی مشترک بازی قدرت به راه اندازید و شما هم مانند او بخواهید زورگویی و سلطه جویی یا لجبازی را در پیش بگیرید. یا اینکه برعکس، در مقابل زورگویی او همیشه کوتاه بیایید و مظلوم و مطیع فرمان او باشید.

برخورد و رفتار صحیح در برابر شوهر زورگو شامل 4روش میشود. در روش اول شما میتوانید به کمک تایید کردن و توافق کردن با او در برخی موارد، راه سازگاری را با او در پیش بگیرید. در روش دوم میتوانید از حس قدرت طلبی او برای بهبود اوضاع کمک بگیرید. روش سوم این است که به صورت روشن و قاطع با زورگویی مواجه شوید. در نهایت آخرین روش مواجهه با شوهر زورگو این است که به متخصص و مشاور مراجعه کنید تا بتوانید با بهبود روابط زناشویی و کسب مهارات برقراری ارتباط موثر با همسر، رابطه تان را ترمیم کنید. درک صحیحی از انتظارات یکدیگر پیدا کنید تا هیچ کدام از دو نفر احساس تحقیر یا مورد ظلم واقع شدن نکند.

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

80 بازدید

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

69 بازدید

85 بازدید

113 بازدید

236 بازدید

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

سلام همسرمن فرزنداول خانواده هست ،درخانواده ای زندگی کرده که پدرومادر همیشه ازخواهرانش دفاع میکردن وحق تصمیم گیری ودخالت درهیچ امری بهش ندادن،همیشه عنوان میکنن که دوستش دارن ولی درقالب جمله های مثل “من هیچ کس روندارم وفقط شماهستید برام”و” تودرقبال پدرمادرت موظفی”و….که همشون به معنی “توروبرای رفاه خودم میخوام”هست،خواهرها مستقیم بهش میگن حق دخالت توی تصمیم گیری هامون رونداری،وهرکاری رومخفیانه انجام میدن اما همیشه درحال دخالت درزندگی ما هستند، و اما درزندگی مشترکمون،من تلاش کردم بهش بهابدم،نقاط قوتشو پررنگ کنم،اجتماعیش کنم،ودرکل اعتماد به نفسشوبالا ببرم،حالا نتیجش…….همچنان مثل برده برای خونوادش رفتارمیکنه وتوی زندگی ما قلدر و خودرای،مادرش ازش خواسته توی کوچه خودشون زندگی کنیم،حتی حاضر نیست یک مترجابه جابشه،اربس تو این زندگی حرص خوردم باخودخواهی های خودش وخوانوادش تا حالا سه باردچارتومور های سرطانی شدم،الان فعالیت تومور روی مهره های کمرمه وهرچی التماس میکنم این خونه که معماریش طوریه که یک طبقه خونه ویلایی هست و۴۵پله داره (برای ورودبه حمام ودسشویی وحیاطوپارکینگ وخوا،پله داره)روبا یه طبقه هم کف عوض کنه به آب وآتیش میزنه که عوضش نکنه،درمورد مسائل دیگه هم همینطور،بارها روابطشو با خانم های دیگه متوجه شدم وبهش گفتم ولی اون قدرعادی برخوردمیکنه انگارهیچ اتفاقی نیفتاده،واقعا فروپاشی کردم نه همراهه نه راضی میشه ازهم جداشیم،به شدت لجبازوزورگو،تحملم تموم شده،ازطرفی کسیو ندارم که ازش کمک بگیرم،ازطرفی اصلا اهل گفتگونیستو اهل مشاوره شدن هم نیست. هردومون توی رنج سنی 40 و 45 سال هستیم و یه دختر 15 ساله داریم.

سلام دوست گرامی رفتارهای همسر شما به کنار، اینکه شما در این زندگی اصرار به درست کردن طرف مقابل داشتید، جای بررسی بیشتری دارد. آیا رفتارهای چسبنده خانواده همسرتان را از ابتدای دوران ازدواج دیدید؟ تابحال خودتان به مشاور مراجعه کردید؟

سلام شوهر من حرف حرف خودشه تو تربیت بچه ها ،بیرون رفتن و تفریح که کجا بریم و با کی بریم.حتی تو خرید مبل خونه ام از من نظر نمیخواد.هر کجا بخوام برم و یا هرکاری بخوام بکنم که به اون نیاز داشته باشم مثلا خرید اولین کلمه ای که ازش میشنوم نه هست.اگه بخوام بحث کنم که چرا کمکم نمیکنی یا چرا بیرون نمیریم یا فلان کار رو میخوام بکنم چرا اجازه نمیدی دست اخر به دعوا و کتک کاری میکشه.احساس افسردگی شدید دارم گاهی ارزوی مرگ میکنم تا از این شرایط راحت بشم مدام سرزنش مدام تحقیر .ایا اینا نشون میده اون مستبده یا من واقعا باید به حرفاش گوش بدم و سکوت کنم و هرکاری اون میگه انجام بدم؟؟؟؟

سلام دوست گرامی آیا این روال اخلاقی همسرتان از ابتدا وجود داشته است یا خیر؟ تابحال در برابر رفتارهای ایشان چه واکنش‌هایی از خودتان نشان دادید؟ تابحال برای حل این مشکلات به زوج‌درمانگر مراجعه کردید؟ ابتدا باید جزییات بیشتری از رفتارهای خودتان و همسرتان بگویید تا مشاور بتواند به صورت دقیق دلیل این رفتارها را مت.جه شود و با توجه به شرایط شما، راه‌حل‌های مختلفی را بررسی کند.

سلام شوهر من همه اخلاقاش خیلی خیلی خوبه، فقط یه مشکلی که داره به من میگه با هیچ دوستی با هیچ فامیلی حق رفت و آمد و یا حتی این که شمارمو داشته باشند، حتی فامیلا مخالفه. ولی خودش با هر کسی که دوس داره حتی خیلی از دوستاشو که منم نمیشناسم به هر نحوی شده میره خونشو و میگه من مردم مشکلی نداره، البته نه این که بگم زیاد بره ولی ماهی یه بارو میره. خیلی بهم زور میاد که من حتی نباید تلفنی با فامیل خودم حرف بزنم ولی اون همه کار میکنه در اخرم میگه تو منو حبس کردی من زن ذلیلم تروخدا بگید چیکار کنم؟؟

سلام دوست گرامی به نظر می‌رسد پس از ازدواج شما و همسرتان نتوانسته‌اید که درباره روابط خودتان با فامیل و اطرافیان به تفاهمی برسید، در حالیکه نیاز به ارتباط برای هر دونفرشما، نیازی حیاتی است. شما باید شیوه جرات مندانه بیان درخواست از همسرتان را یاد بگیرید تا بتوانید نیاز خودتان را به رابطه سالم با اطرافیان بازگو کنید. این درخواست به این شیوه مطرح می‌شود: من+احساسم+اتفاقی که افتاده+درخواست من مثال: من از اینکه نمی‌تونم با اطرافیانم تلفنی یا حضوری صحبت کنم، واقعاً ناراحتم و حس می‌کنم که از همه جا طردشدم، ازت درخواست می‌کنم که راجع به این مسائل باهم صحبت کنیم تا به نتیجه برسیم. در این شیوه درخواست شما بدون هیچ تهدید یا بی‌احترامی از نیاز و احساس خود صحبت کردید.

سلام. شوهر من کاش داد و بیداد میکرد. اگر هرچی میگه بهش چشم نگم بعد شروع میکنه به حرف نزدن بی محلی کردن. خستم کرده.از یه دختر سرزنده و فعال شدم یه ادم خونه نشین بی اعتماد به نفس. اصلا از هیچ چیز زندگیم خبر ندارم.برنامه های اینده میزان درامدش و حتی ایا این هفته میریم بیرون؟ حتی یه شب رستورانم من نمیتونم برنامه ریزی کنم چون فقط وقتی اون میگه. چکار کنم؟

سلام قطعا کنار اومدن با این شرایط سخته چون احتمالا همسرتون یک سری ویژگی‌های شخصیتی داره که به راحتی قابل تغییر نیست. اما باید بدونید شما تغییر یک دفعه‌ای نمی‌تونید در رفتار همسرتون و زندگی‌تون ایجاد کنید اما با یاد گرفتن یک سری مهارت‌ها می‌تونید کم‌کم این روالو تغییر بدین. پیشنهاد می‌کنم با سیستم مشاوره تلفنی تماس بگیرید.

سلام.همسر من خیلی زورگو هست خیلی داره اذیتم میکنه ..زندگی منو داره فدای زندگی پدر مادرش میکنه…همسرم تک فرزن مادرش هست و پدرش یک زنه دیگه داره که از اون یک دختر و پسر داره ولی درحال حاضر با زن اول که مادر همسرمه داره زندگی میکنه…همسرم فقط به فکر پد مادرشه و میخاد تلافی زندگی گذشته مادرش رو بکنه ..یکساله که ازدواج کردیم ولی تا حالا هیچ جا باهم تنهایی نرفتیم حتی یک پارک تو شهر خودمون…به من میگه بدون پدر مادرم نمیتونم،میگه بدون اونا بداخلاقم و نمیتونی منو تحمل کنی…خیلی دارم اذیت میشوم هرهفته جمعه باید باهاشون برخلاف میلم بیرون برم….از بدترین زورگویی های همسرم اینه که میگه هروقت خانوادت یعنی پدرمادرم و خواهرام میخان بیان خونمون باید پدر مادر ایشونم دعوت کنیم…میگه فقط پدر مادر من حق دارن تنها بیان خونمون چون خونه بچشونه ولی از تو نمیتونن چون اینجا مار تو نیست ….تو این یکسال ۱۱ ماهش دعوا داشتیم خسته شدم از دستش ، وقتی میگم بریم مشاوره میگه من پولی برا مشاوره تو ندارم در صورتی که شرایط مالی خوبی داره..به سختی برای من خرج میکنه به سختی بهم پول میده و همیشه ازم حساب کشی میکنه که پول اضافی بهم نده…خسته شدم از دستش تا حالا به خانوادم هیچی نگفتم چون خجالت میکشم تو رو خدا کمکم کنید بخاطر آبروم دارم تحملش میکنم

سلام متاسفانه همسر شما اصلا برای خانواده جدیدش مرز قائل نیست و به شدت به پدر و مادرش وابستگی داره. از چند دیالوگی هم که از ایشون نقل کردید مشخصه باورهای مخربی در این زمینه داره. مطمئنا با این حد از ابستگی و این طرز فکر شما به سختی می‌تونید تغییری در ایشون ایجاد کنید. این مسئله چیزی نیست که با یک یا دو راهکار برطرف بشه و حتما نیاز به جلسات متعدد و همکاری همسرتون وجود داره. تنها کاری که شما می‌تونید انجام بدید اینه که موضع‌گیری کمتری در مقابل خانواده‌اش داشته باشید تا همسرتون خودش رو مجبور به یارکشی ندونه، چون مشخصا خانواده‌اش رو در تیم خودش می‌بینه. باید سعی کنید با موضع‌گیری کمتر و تقویت رابطه‌تون، پیوند خودتون دو تا رو قوی‌تر کنید تا در بلند مدت بتونید از این پیوند برای کاهش وابستگی همسرتون به خانواده‌اش کمک بگیرید. البته این کار سخت و زمان‌بریه و نیاز به حوصله و صبوری داره. در صورت نیاز به راهنمایی بیشتر با سیستم مشاوره تلفنی صحبت کنید.

سلام ، همسر من دقیقا دیکتاتوره من من هم طی10 سال ازدواج و یه بچه 5 ساله جلوش مقابله به مثل میکنم و هرچی میگه جوابشو میدم ، نیمه اول زندگی اینجوری نبودم ، اتفاقأ خیلی مظلوم بودم و میترسیدم ولی الان که بزرگتر شدم و از حقوق خودم آگاه شدم دارم عقده های اون دوران و سختی هایی که کشیدم و گریه هایی که کردم و تحقیر هایی که شدم رو سرش در میارم ، میدونم کارم اشتباهه ولی هرکاری میکنم نمیتونم آروم شم و وقتی یاد گذشته میوفتم میخوام خونشو تو شیشه کنم ، خیلی داغونم ، از درون دارم از هم پاشیده میشم ، کمکم کنین لطفا ، خودم دوست ندارم مثه آدمهای بی سیاست و بی تدبیر عمل کنم ولی دست خودم نیست ، نمیتونم ببخشمش و فراموش کنم و از نو شروع کنم ، از خودم بدم میاد ، اعتماد بنفسم صفر شده ، عصبانیتم 100 ، اصلأ هیچ کنترلی روی رفتارم ندارم ، میخوام مثه یه خانوم موفق و با سیاست عمل کنم که هم شیفته ام بشه و بدون من نتونه ادامه بده و هم به تمام آرزوهام و هدف هام برسم ، لطفأ کمکم کنین

سلام مطمئنا زندگی با یک فرد زورگو سخته و خشم و عصبانیت شما طبیعیه. ولی تا زمانی که انقدر خشم دارید اگه همه تکنیک‌های دنیا برای داشتن رابطه خوب با شوهرتون رو هم بلد باشید، باز همون‌طور که خودتون اشاره کردید، نمی‌تونید اجراشون کنید. مقابله به مثل کردن فقط رابطه رو بیشتر تخریب میکنه و شما رو عصبانی‌تر و سرخورده‌تر. حتما با کمک گرفتن از یک مشاور، اول خشم و احساسات منفی‌تون رو تخلیه کنید و بعد شروع به کار کردن روی رابطه‌تون کنید. البته که کار کردن روی رابطه به تنهایی خیلی سخته و حتما نیاز به جلب همکاری همسرتون دارید.

سلام من زنی ۳۰ ساله هستم ۱۰ ساله ازدواج کردم و یک دختر ۵ ساله دارم امروز اونقدر از زندگیم خسته هستم که دارم این پیام رو برای شما میذارم شوهر من از اوایل زندگی زورگو بود طوری که مخالف شدید آرایش کردن من و ارتباط با دوستان نرفت وآمد با آنها میشد بعد از دو سال از ازدواج من به سر کار رفتم و کلا کارت بانکی حقوق من تا به الان در دست ایشان هست بعد از فوت پدرش کلی بدهی چند میلیونی پدرش گذاشت و چون تک پسر خانواده میباشد تمامی بدهی ها را هم تا هم اکنون داره میده یعنی خودم اجاره نشین و دارای وضعیت بد ولی ایشان هر لحظه به مادر خواهرانش در حال رسیدگی هستند و من واقعا از لحاظ مالی در شرایط بدی هستم از طرف دیگر همیشه در خانه ساکت وبا گوشی بازی میکنه یادم نمیاد که کی با من حرف زده من تصمیم ها و کارهاشون وقتی که داره با دوستانش با گوشی حرف میزنه میفهمم که مقلا قراره چی کار کنه هر وقت سعی کردم باهاش حرف بزنم جواب سربالا به من میده با اینکه الان سر کار میرم و دخترم رو خودم جابه جا میکنم حتی مخالفت شدید خرید یک ماشین رو توسط پدرم به من رو داره که تو نباید رانندگی کنی واقعا از همه چی دلسرد شدم احساس میکنم دیگه کلا به من بی تفاوته و فقط در خونه دیکتاتوری و زورگویی به من و دخترم رو داره خیلی خسته شدم بعضی وقتها دلم میخواد جدا ازش زندگی کنم ولی دخترم مونده تو گلوم لطفا من و راهنمایی کنید چی کار کنم

سلام دوست گرامی زندگی سختی دارید و در واقع زندگی مشترک نیست، بلکه نقش شما در این زندگی، کم و نامشخص است. اشاره کردید به خاطر بچه زندگی را ادامه می‌دهید. همان مقدار که طلاق می‌تواند آزاردهنده و مخرب باشد، نوع رفتار شوهرتان با شما نیز الگوی مخربی در ذهن فرزندتان شکل می‌دهد. بنابراین نیاز است که حتما به صورت حضوری به زوج‌درمانگر مراجعه کنید.

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

زندگی با شوهر زورگو میتواند بسیار مشکل باشد. روابطی که بر اساس سلطه گری و زورگویی یکی از دو طرف بنا شده اند معمولا روابط شاد و سالمی نخواهند بود. چرا که زورگویی مرد ممکن است باعث شود همسرش دچار احساس حقارت، اضطراب، خشم و افسردگی شود و اعتماد به نفس او در زندگی مشترک کاهش یابد. اما اگر میخواهید بدانید شوهر زورگو در زندگی مشترک چه رفتارهایی نشان میدهد و نحوه برخورد صحیح در برابر این رفتارهای زورگویانه چیست، در این مفاله با رادیو عشق همراه باشید.

فهرست مطالب

مردان زورگو و خودرای غالباً افرادی هستند که تمام تصمیم‌ها را می‌گیرند، مشکلات را حل می‌کنند و کارها را روبه‌راه می‌کنند. مردان غد و زورگو معمولاً اعتماد به نفس بالایی دارند.

مشکل اینجا است که مردان زورگو و کنترل کننده، احساسات دیگران یا حتی احساسات خودشان را در نظر نمی‌گیرند؛ این گروه از مردان به جای آن که رابطه برایشان مهم باشند، هدف برایشان مهم است و می‌خواهند به هر طریقی به هدفشان برسند. ممکن است مردان زورگو بتوانند به نتیجه برسند، اما غالباً دیگران را در مسیر رسیدن به هدف آزار می‌دهند. یک شوهر زورگو رفتارهای خاصی دارد که در این بخش به بررسی آنها می‌پردازیم.

کنترل کردن و تحت نظر گرفتن مداوم، متداول‌ترین نشانه‌ی شوهران زورگو و قلدر است. او به خودش اجازه می‌دهد که هر وقت دلش خواست تلفن یا ایمیل همسرش را کنترل کند. شوهر زورگو هر چند دقیقه یا چند ساعت یک بار به همسرش پیام می‌دهد یا با او تماس می‌گیرد، تا او را همواره تحت نظر داشته باشد.

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

شوهر کنترلگر هر جایی را که زنش می‌رود و هر کسی را که با او حرف می‌زند، کنترل می‌کند و حتی سعی می‌کند روابط همسرش با خانواده‌اش را نیز تحت نظر بگیرد. کافی است این شوهر غد متوجه شود که همسرش وقتش را با دیگران سپری کرده است، تا بنای بداخلاقی بگذارد، حتی اگر این دیگران همه زن باشند، باز هم این شوهر حسود و زورگو عصبانی می‌شود. به علاوه کوچکترین ارتباطی با یک مرد باعث می‌شود که آتش حسادت در دل او زبانه بکشد.

زورگویی شوهر می‌تواند منجر به سوءاستفاده کلامی، جسمی، عاطفی یا روحی شود. قربانی سوءاستفاده شدن در رابطه‌ی زناشویی خسارت شدیدی به سلامت روح و جسم زن وارد می‌کند.

آیا در خانه قربانی سوءاستفاده جسمی یا خشونت خانگی شده‌اید و شوهرتان کتکتان زده است؟  آیا همسرتان با تهدید و ارعاب شما را وادار می‌کند که علی‌رغم میل و خواسته‌ی خودتان عمل کنید؟

شوهر زورگو دائماً به همسرش دستور می‌دهد، غالباً بر سر همسرش فریاد می‌زند یا او را تحقیر می‌کند، از تمام کارهای همسرش ایراد می‌گیرد و هر مشکلی که پیش می‌آید، همسرش را به باد سرزنش می‌گیرد. خیانت یکی از گونه‌های قوی سوءاستفاده عاطفی به شمار می‌آید.

مرد زورگو سعی می‌کند تقریباً تمام تصمیم‌های همسرش را کنترل کند. همسر زورگو و خودرای گوش شنوایی برای شنیدن نظرات همسرش ندارد. حتی اگر زن نقش موثرتری در زندگی زناشویی داشته باشد و درآمدش از شوهرش بالاتر باشد، باز هم این شوهر است که حرف آخر را می‌زند و صاحب اختیار زندگی است.

آیا شما هم در تصمیم‌های مهم زندگی، مانند خرید خانه یا ماشین مشارکت دارید؟ آیا همسرتان درباره شغل، خانواده یا برنامه‌های آینده با شما مشورت می‌کند؟

اگر پاسخ شما منفی است یعنی در زندگی مشترک تحت سلطه و زورگویی شوهرتان هستید.

اکثر شوهران دیکتاتور معمولاً افکار و نظرات همسرشان درباره تربیت فرزندان را قبول ندارند. این پدران مستبد به مادر خانواده اجازه نمی‌دهند که قوانینی را برای کنترل کردن فرزندان تعریف کند یا تصمیم بگیرد که چه کاری به نفع بچه‌ها است. مادر خانواده در این شرایط درمانده و ناامید می‌شود و احساس می‌کند از مقام مادری به پرستاری بچه‌ها تنزل داده شده است.

این پدر مستبد خانواده است که درباره‌ی همه چیز، از مدرسه تا امور روزمره تصمیم می‌گیرد و صاحب اختیار مطلق بچه‌ها است. شوهر زورگو تمام قوانین خانه، از ساعت برگشت به خانه تا نمرات قابل قبول مدرسه یا مدیریت عادت‌های اشتباه را تعیین می‌کند. مرد خودرای فکر می‌کند که آنقدر عاقل و دانا هست که درباره‌ی همه چیز به تنهایی تصمیم بگیرد.

بدون شک کنترل مالی متداول‌ترین نشانه‌ی استبداد و زورگویی مردان است و اعضاء تحت سلطه‌ی خانواده باید برای کوچکترین مخارج، حتی هزینه‌های روزمره نیز جواب پس بدهند. یک مشکل این است که همسر و فرزندان یک مرد زورگو باید برای کمترین مبلغی پاسخگو باشند و مشکل دیگر اینجا است که اصولاً مبلغ چندانی در اختیارشان قرار نمی‌گیرد که بخواهند آن را خرج کنند.

اگر شاغل هستید و با این حال همسرتان همه درآمد شما را در اختیار میگیرد و هیچ حقی در آن ندارید یا اینکه برای هر ریال خرج کردن باید به او جواب پس بدهید، به این معناست که تحت سلطه مالی شوهرتان قرار گرفته اید.

آیا زن‌هایی که با مردان زورگو ازدواج کرده‌اند، می‌توانند به بهبود زندگی خود امیدوار باشند؟ بله، با برخورد درست با شوهر زورگو می‌توانید زندگی‌تان را نجات دهید، اما قبل از آن باید بدانید که چه رفتارهایی با شوهر زورگو اشتباه است.

زن درمانده و زخم خورده در مقابل استبداد شوهر این طرز فکر را اتخاذ می‌کند که: “اگر می‌خواهی من را کنترل کنی، من هم تا جایی که جان در بدن دارم با تو می‌جنگم، پس بچرخ تا بچرخیم!” این رویکرد خشم و نفرت را در دل طرفین انباشته می‌کند و زمینه را برای بحث‌های آتشین آماده می‌کند. هر چه شوهر زورگو بیشتر جر و بحث کند، شما هم مقابله به مثل می‌کنید و جوابش را با لحنی تندتر می‌دهید. اما با این برخورد راه به جایی نمی‌برید و هیچ کدام برنده نمی‌شوید، اما بازی قدرت ادامه پیدا می‌کند و بحث و دعوا هیچ‌گاه متوقف نمی‌شود. بسیاری از همسران این الگوی رفتاری را سالیان متمادی ادامه می‌دهند.

قبول کنید که ازدواج نوعی شراکت است و هیچ یک نباید در زندگی مشترک مورد سوءاستفاده جسمی یا عاطفی قرار بگیرید. اگر همسرتان بر سرتان فریاد می‌زند و داد می‌کشد، سعی کنید به جای داد زدن، با خونسردی و آرامش با او صحبت کنید و نظرتان را محترمانه با او در میان بگذارید. به خاطر داشته باشید که هر فردی حق دارد نظر خاص خودش را داشته باشد و آن را اعلام کند. اگر شوهرتان داد و فریاد زدن را ادامه داد، به جای این که همانجا بنشینید، بلند شوید و با آرامش از اتاق بیرون بروید و خودتان را سرگرم کار دیگری بکنید.

زن خسته و منفعل با خودش فکر می‌کند که: “من تسلیم شوهر زورگویم می‌شوم تا دیگر جنگ و دعوایی پیش نیاید.” این گروه از زنان می‌خواهند به هر قیمتی شده که صلح را برقرار کنند و به آرامش برسند. اما از قضای روزگار این برخورد سلطه‌پذیر و خادمانه به صلح منتهی نمی‌شود. شاید از بیرون به نظر برسد که زن و شوهر زندگی آرامی دارند، اما واقعیت این است که میدان نبرد به درون و تعارض‌های درونی کشیده شده است.

بنابراین به جای آن که همه چیز را در سکوت تحمل کنید و سرزنش‌های شوهر زورگویتان را مظلومانه بپذیرید، به شوهرتان بفهمانید که هرچند به نظراتش احترام می‌گذارید، اما احتیاجی ندارید که او همیشه برای شما تعیین تکلیف کند.

در ادامه چند روش و راهکار برای برخود صحیح در برابر زورگویی و سلطه طلبی شوهر بیان شده است:

با بحث‌ها و نظرات شوهر کنترلگر و مستبدتان موافقت می‌کنید، اما اجازه نمی‌دهید که او شما را کنترل کند. موافقت محترمانه بدون تن دادن به استبداد و زورگویی شوهر به شدت این مرد خودرای را تحت تاثیر قرار می‌دهد. این طرز برخورد عزت نفس یا غرور مرد مستبد و سلطه‌گر را خدشه‌دار نمی‌کند. با نظرات و ایده‌های شوهرتان مخالفت نمی‌کنید، چون شوهرتان این مخالفت را به عنوان انتقاد شخصی تعبیر می‌کند. بعد از انجام دادن نیمه‌ی اول باید نیمه‌ی دوم را نیز اجرایی کنید، یعنی این که اجازه ندهید شوهرتان شما را کنترل کند و برای مثال اجازه ندهید کالاهایی را که دوست ندارید، به صرف ارزان بودن به شما تحمیل کند و بخرد. این طرز برخورد در درازمدت بسیاری از شوهران زورگو را تحت تاثیر قرار می‌دهد و موجب می‌شود که رفتار متعادل‌تری در زندگی پیدا کنند.

ناظران خوب و باتجربه در دنیای تجارت و ورزش، نقاط قوت کارکنان یا بازیکنان را پیدا می‌کنند و حداکثر استفاده را از آنها می‌برند. این اصل در زندگی زناشویی نیز کاربرد دارد و برای تحت تاثیر قرار دادن شوهر زورگو بسیار مفید است. از آنجایی که شوهران کنترلگر عملکرد برایشان مهم است، برای رسیدن به اهداف خود به این چالش‌های جدید واکنش نشان می‌دهند. بنابراین همسر زورگو از درخواست کمکی که از او می‌کنید، استقبال می‌کند؛ برای مثال به شوهرتان بگویید: “تو خیلی خوب برای رسیدن به اهدافت برنامه‌ریزی می‌کنی. میتونی تو این مورد به من کمک کنی؟ یکی از دوستام از من خواسته که راهکارهایی رو برای بهتر و جذابتر شدن زندگی مشترکشون پیشنهاد بدم. چند تا فکر به ذهنم رسیده، اما دوست دارم نظرات تو رو هم بدونم. شاید بتونیم تا هفته‌ی بعد فکرامونو رو هم بریزیم و به نتیجه برسیم.” احتمالاً همسرتان با ایده‌های فوق‌العاده شما را غافلگیر خواهد کرد.

این ایده‌ها شامل خواندن کتاب‌های مربوط به زندگی زناشویی و صحبت کردن درباره آنها، شرکت در سمینارهای تقویت زندگی مشترک، اختصاص دادن ساعتی از روز به گفتگو، قرارهای هفتگی شبانه، بدون مناسبت هدیه خریدن و … می‌شود. از آنجایی که همسر وظیفه محورتان در رسیدن به این ایده‌ها نقش داشته است، احتمالاً تمایل بیشتری پیدا می‌کند تا فعالیت‌های پیشنهادی خود را دنبال کند و به مرحله‌ی اجرا دربیاورد. اگر بتوانید همسر زورگویتان را ترغیب کنید که مهارت‌های طبیعی خود را برای بهبود زندگی مشترکتان به کار بگیرد، هر دو نفر از این قدرت درونی او بهره‌مند خواهید شد.

به خاطر داشته باشید که در بحث با یک مرد زورگو نمی‌توانید برنده‌ی میدان باشید، فقط می‌توانید نبرد را طولانی‌تر کنید. اما اگر با او موافقت کنید و از نقاط قوتش به نفع زندگی مشترکتان استفاده کنید، مطمئن باشید که هر دو می‌توانید پیروز میدان باشید. سرسختانه اما در کمال آرامش و مهربانی از تسلیم شدن در برابر زورگویی‌های همسرتان خودداری کنید. شما نمی‌توانید همسرتان را تغییر دهید، اما می‌توانید بر او تاثیر بگذارید.

رفتار شوهر مستبدتان را نادیده نگیرید. زمانی که از رفتار ناپسند شوهرتان چشمپوشی کنید، او فکر می‌کند که مشکلی با زورگویی‌هایش ندارید و آزارها و شکنجه‌هایش بیشتر می‌شود.

در زندگی مشترک اعتماد به نفس داشته باشید.

به همسرتان بفهمانید که به هیچ وجه از رفتار زشت و قلدرمآبانه‌ی وی راضی نیستید و دوست ندارید که برایتان رئیس بازی دربیاورد. اکثر شوهران زورگو در مقابل همسرانی که سر تسلیم در برابر ظلم‌هایشان فرو نمی‌آورند، واکنش نشان می‌دهند و با آنها وارد جنگی تن به تن می‌شوند. نترسید و میدان را خالی نکنید، اجازه ندهید که مسائل مهم زندگی‌تان حل نشده باقی بماند و مجبور شوید، یک عمر با تحقیر و درماندگی زندگی کنید. شفاف و قاطع با همسرتان برخورد کنید. به همسرتان بگویید که هیچ اشکالی ندارد که نگرانی‌ها و نظراتش را مطرح کند، اما حق زیاده‌روی و تحمیل کردن نظراتش را ندارد.

برای این که همسرتان دست از کنترل کردن شما بردارد، خودتان باید قاطعانه برخورد کنید و از این به بعد هر کاری که می‌گوید، انجام ندهید. همسرتان را متوجه این حقیقت بکنید که شما هم می‌توانید و باید برای زندگی‌تان تصمیم بگیرید. زمانی که اجازه بدهید همسرتان به تمام جنبه‌های زندگی‌تان ورود کند و همه چیز را تحت نظر بگیرد، او ناخودآگاه شروع به کنترل کردن شما می‌کند.

اگر فکر می‌کنید که همسرتان شما را درک نمی‌کند، بهتر است قبل از آن که زندگی‌تان از هم بپاشد، رابطه‌تان را ترمیم کنید. درباره مشکلات زندگی‌تان با هم حرف بزنید و روش‌هایی را برای نزدیکتر شدن به هم پیدا کنید.

از خانواده، دوستان یا مشاور کمک بگیرید: اگر نگرانید که مبادا همسرتان از شنیدن این که زورگویی‌ها و انحصارطلبی‌هایش را دوست ندارید، آشفته شود، از خانواده یا دوستانتان بخواهید که با او صحبت کنند. چنانچه حس می‌کنید که صلاح نیست رفتار ناخوشایند همسرتان را برای خانواده و دوستانتان فاش کنید، از مشاور کمک بگیرید.

از نشانه های مرد زورگو این است که درمورد ارتباطات اجتماعی همسرش و نحوه هزینه کردن او بیش از حد کنترلگری نشان میدهد. همچنین او اجازه دخالت مادر را در نحوه تربیت فرزندان نمیدهد. زورگویی گاهی با خشونت و آزار جسمی و کلامی نیز همراه است. وقتی مردی در تصمیمات مهمه زندگی مشترک با همسرش مشورت نمیکند نیز به نوعی زورگویی و سلطه گر را در پیش گرفته است.

دو نوع برخورد و جبهه گیری اشتباه در برابر شوهر زورگو این است که در زندگی مشترک بازی قدرت به راه اندازید و شما هم مانند او بخواهید زورگویی و سلطه جویی یا لجبازی را در پیش بگیرید. یا اینکه برعکس، در مقابل زورگویی او همیشه کوتاه بیایید و مظلوم و مطیع فرمان او باشید.

برخورد و رفتار صحیح در برابر شوهر زورگو شامل 4روش میشود. در روش اول شما میتوانید به کمک تایید کردن و توافق کردن با او در برخی موارد، راه سازگاری را با او در پیش بگیرید. در روش دوم میتوانید از حس قدرت طلبی او برای بهبود اوضاع کمک بگیرید. روش سوم این است که به صورت روشن و قاطع با زورگویی مواجه شوید. در نهایت آخرین روش مواجهه با شوهر زورگو این است که به متخصص و مشاور مراجعه کنید تا بتوانید با بهبود روابط زناشویی و کسب مهارات برقراری ارتباط موثر با همسر، رابطه تان را ترمیم کنید. درک صحیحی از انتظارات یکدیگر پیدا کنید تا هیچ کدام از دو نفر احساس تحقیر یا مورد ظلم واقع شدن نکند.

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

80 بازدید

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

69 بازدید

85 بازدید

113 بازدید

236 بازدید

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

سلام همسرمن فرزنداول خانواده هست ،درخانواده ای زندگی کرده که پدرومادر همیشه ازخواهرانش دفاع میکردن وحق تصمیم گیری ودخالت درهیچ امری بهش ندادن،همیشه عنوان میکنن که دوستش دارن ولی درقالب جمله های مثل “من هیچ کس روندارم وفقط شماهستید برام”و” تودرقبال پدرمادرت موظفی”و….که همشون به معنی “توروبرای رفاه خودم میخوام”هست،خواهرها مستقیم بهش میگن حق دخالت توی تصمیم گیری هامون رونداری،وهرکاری رومخفیانه انجام میدن اما همیشه درحال دخالت درزندگی ما هستند، و اما درزندگی مشترکمون،من تلاش کردم بهش بهابدم،نقاط قوتشو پررنگ کنم،اجتماعیش کنم،ودرکل اعتماد به نفسشوبالا ببرم،حالا نتیجش…….همچنان مثل برده برای خونوادش رفتارمیکنه وتوی زندگی ما قلدر و خودرای،مادرش ازش خواسته توی کوچه خودشون زندگی کنیم،حتی حاضر نیست یک مترجابه جابشه،اربس تو این زندگی حرص خوردم باخودخواهی های خودش وخوانوادش تا حالا سه باردچارتومور های سرطانی شدم،الان فعالیت تومور روی مهره های کمرمه وهرچی التماس میکنم این خونه که معماریش طوریه که یک طبقه خونه ویلایی هست و۴۵پله داره (برای ورودبه حمام ودسشویی وحیاطوپارکینگ وخوا،پله داره)روبا یه طبقه هم کف عوض کنه به آب وآتیش میزنه که عوضش نکنه،درمورد مسائل دیگه هم همینطور،بارها روابطشو با خانم های دیگه متوجه شدم وبهش گفتم ولی اون قدرعادی برخوردمیکنه انگارهیچ اتفاقی نیفتاده،واقعا فروپاشی کردم نه همراهه نه راضی میشه ازهم جداشیم،به شدت لجبازوزورگو،تحملم تموم شده،ازطرفی کسیو ندارم که ازش کمک بگیرم،ازطرفی اصلا اهل گفتگونیستو اهل مشاوره شدن هم نیست. هردومون توی رنج سنی 40 و 45 سال هستیم و یه دختر 15 ساله داریم.

سلام دوست گرامی رفتارهای همسر شما به کنار، اینکه شما در این زندگی اصرار به درست کردن طرف مقابل داشتید، جای بررسی بیشتری دارد. آیا رفتارهای چسبنده خانواده همسرتان را از ابتدای دوران ازدواج دیدید؟ تابحال خودتان به مشاور مراجعه کردید؟

سلام شوهر من حرف حرف خودشه تو تربیت بچه ها ،بیرون رفتن و تفریح که کجا بریم و با کی بریم.حتی تو خرید مبل خونه ام از من نظر نمیخواد.هر کجا بخوام برم و یا هرکاری بخوام بکنم که به اون نیاز داشته باشم مثلا خرید اولین کلمه ای که ازش میشنوم نه هست.اگه بخوام بحث کنم که چرا کمکم نمیکنی یا چرا بیرون نمیریم یا فلان کار رو میخوام بکنم چرا اجازه نمیدی دست اخر به دعوا و کتک کاری میکشه.احساس افسردگی شدید دارم گاهی ارزوی مرگ میکنم تا از این شرایط راحت بشم مدام سرزنش مدام تحقیر .ایا اینا نشون میده اون مستبده یا من واقعا باید به حرفاش گوش بدم و سکوت کنم و هرکاری اون میگه انجام بدم؟؟؟؟

سلام دوست گرامی آیا این روال اخلاقی همسرتان از ابتدا وجود داشته است یا خیر؟ تابحال در برابر رفتارهای ایشان چه واکنش‌هایی از خودتان نشان دادید؟ تابحال برای حل این مشکلات به زوج‌درمانگر مراجعه کردید؟ ابتدا باید جزییات بیشتری از رفتارهای خودتان و همسرتان بگویید تا مشاور بتواند به صورت دقیق دلیل این رفتارها را مت.جه شود و با توجه به شرایط شما، راه‌حل‌های مختلفی را بررسی کند.

سلام شوهر من همه اخلاقاش خیلی خیلی خوبه، فقط یه مشکلی که داره به من میگه با هیچ دوستی با هیچ فامیلی حق رفت و آمد و یا حتی این که شمارمو داشته باشند، حتی فامیلا مخالفه. ولی خودش با هر کسی که دوس داره حتی خیلی از دوستاشو که منم نمیشناسم به هر نحوی شده میره خونشو و میگه من مردم مشکلی نداره، البته نه این که بگم زیاد بره ولی ماهی یه بارو میره. خیلی بهم زور میاد که من حتی نباید تلفنی با فامیل خودم حرف بزنم ولی اون همه کار میکنه در اخرم میگه تو منو حبس کردی من زن ذلیلم تروخدا بگید چیکار کنم؟؟

سلام دوست گرامی به نظر می‌رسد پس از ازدواج شما و همسرتان نتوانسته‌اید که درباره روابط خودتان با فامیل و اطرافیان به تفاهمی برسید، در حالیکه نیاز به ارتباط برای هر دونفرشما، نیازی حیاتی است. شما باید شیوه جرات مندانه بیان درخواست از همسرتان را یاد بگیرید تا بتوانید نیاز خودتان را به رابطه سالم با اطرافیان بازگو کنید. این درخواست به این شیوه مطرح می‌شود: من+احساسم+اتفاقی که افتاده+درخواست من مثال: من از اینکه نمی‌تونم با اطرافیانم تلفنی یا حضوری صحبت کنم، واقعاً ناراحتم و حس می‌کنم که از همه جا طردشدم، ازت درخواست می‌کنم که راجع به این مسائل باهم صحبت کنیم تا به نتیجه برسیم. در این شیوه درخواست شما بدون هیچ تهدید یا بی‌احترامی از نیاز و احساس خود صحبت کردید.

سلام. شوهر من کاش داد و بیداد میکرد. اگر هرچی میگه بهش چشم نگم بعد شروع میکنه به حرف نزدن بی محلی کردن. خستم کرده.از یه دختر سرزنده و فعال شدم یه ادم خونه نشین بی اعتماد به نفس. اصلا از هیچ چیز زندگیم خبر ندارم.برنامه های اینده میزان درامدش و حتی ایا این هفته میریم بیرون؟ حتی یه شب رستورانم من نمیتونم برنامه ریزی کنم چون فقط وقتی اون میگه. چکار کنم؟

سلام قطعا کنار اومدن با این شرایط سخته چون احتمالا همسرتون یک سری ویژگی‌های شخصیتی داره که به راحتی قابل تغییر نیست. اما باید بدونید شما تغییر یک دفعه‌ای نمی‌تونید در رفتار همسرتون و زندگی‌تون ایجاد کنید اما با یاد گرفتن یک سری مهارت‌ها می‌تونید کم‌کم این روالو تغییر بدین. پیشنهاد می‌کنم با سیستم مشاوره تلفنی تماس بگیرید.

سلام.همسر من خیلی زورگو هست خیلی داره اذیتم میکنه ..زندگی منو داره فدای زندگی پدر مادرش میکنه…همسرم تک فرزن مادرش هست و پدرش یک زنه دیگه داره که از اون یک دختر و پسر داره ولی درحال حاضر با زن اول که مادر همسرمه داره زندگی میکنه…همسرم فقط به فکر پد مادرشه و میخاد تلافی زندگی گذشته مادرش رو بکنه ..یکساله که ازدواج کردیم ولی تا حالا هیچ جا باهم تنهایی نرفتیم حتی یک پارک تو شهر خودمون…به من میگه بدون پدر مادرم نمیتونم،میگه بدون اونا بداخلاقم و نمیتونی منو تحمل کنی…خیلی دارم اذیت میشوم هرهفته جمعه باید باهاشون برخلاف میلم بیرون برم….از بدترین زورگویی های همسرم اینه که میگه هروقت خانوادت یعنی پدرمادرم و خواهرام میخان بیان خونمون باید پدر مادر ایشونم دعوت کنیم…میگه فقط پدر مادر من حق دارن تنها بیان خونمون چون خونه بچشونه ولی از تو نمیتونن چون اینجا مار تو نیست ….تو این یکسال ۱۱ ماهش دعوا داشتیم خسته شدم از دستش ، وقتی میگم بریم مشاوره میگه من پولی برا مشاوره تو ندارم در صورتی که شرایط مالی خوبی داره..به سختی برای من خرج میکنه به سختی بهم پول میده و همیشه ازم حساب کشی میکنه که پول اضافی بهم نده…خسته شدم از دستش تا حالا به خانوادم هیچی نگفتم چون خجالت میکشم تو رو خدا کمکم کنید بخاطر آبروم دارم تحملش میکنم

سلام متاسفانه همسر شما اصلا برای خانواده جدیدش مرز قائل نیست و به شدت به پدر و مادرش وابستگی داره. از چند دیالوگی هم که از ایشون نقل کردید مشخصه باورهای مخربی در این زمینه داره. مطمئنا با این حد از ابستگی و این طرز فکر شما به سختی می‌تونید تغییری در ایشون ایجاد کنید. این مسئله چیزی نیست که با یک یا دو راهکار برطرف بشه و حتما نیاز به جلسات متعدد و همکاری همسرتون وجود داره. تنها کاری که شما می‌تونید انجام بدید اینه که موضع‌گیری کمتری در مقابل خانواده‌اش داشته باشید تا همسرتون خودش رو مجبور به یارکشی ندونه، چون مشخصا خانواده‌اش رو در تیم خودش می‌بینه. باید سعی کنید با موضع‌گیری کمتر و تقویت رابطه‌تون، پیوند خودتون دو تا رو قوی‌تر کنید تا در بلند مدت بتونید از این پیوند برای کاهش وابستگی همسرتون به خانواده‌اش کمک بگیرید. البته این کار سخت و زمان‌بریه و نیاز به حوصله و صبوری داره. در صورت نیاز به راهنمایی بیشتر با سیستم مشاوره تلفنی صحبت کنید.

سلام ، همسر من دقیقا دیکتاتوره من من هم طی10 سال ازدواج و یه بچه 5 ساله جلوش مقابله به مثل میکنم و هرچی میگه جوابشو میدم ، نیمه اول زندگی اینجوری نبودم ، اتفاقأ خیلی مظلوم بودم و میترسیدم ولی الان که بزرگتر شدم و از حقوق خودم آگاه شدم دارم عقده های اون دوران و سختی هایی که کشیدم و گریه هایی که کردم و تحقیر هایی که شدم رو سرش در میارم ، میدونم کارم اشتباهه ولی هرکاری میکنم نمیتونم آروم شم و وقتی یاد گذشته میوفتم میخوام خونشو تو شیشه کنم ، خیلی داغونم ، از درون دارم از هم پاشیده میشم ، کمکم کنین لطفا ، خودم دوست ندارم مثه آدمهای بی سیاست و بی تدبیر عمل کنم ولی دست خودم نیست ، نمیتونم ببخشمش و فراموش کنم و از نو شروع کنم ، از خودم بدم میاد ، اعتماد بنفسم صفر شده ، عصبانیتم 100 ، اصلأ هیچ کنترلی روی رفتارم ندارم ، میخوام مثه یه خانوم موفق و با سیاست عمل کنم که هم شیفته ام بشه و بدون من نتونه ادامه بده و هم به تمام آرزوهام و هدف هام برسم ، لطفأ کمکم کنین

سلام مطمئنا زندگی با یک فرد زورگو سخته و خشم و عصبانیت شما طبیعیه. ولی تا زمانی که انقدر خشم دارید اگه همه تکنیک‌های دنیا برای داشتن رابطه خوب با شوهرتون رو هم بلد باشید، باز همون‌طور که خودتون اشاره کردید، نمی‌تونید اجراشون کنید. مقابله به مثل کردن فقط رابطه رو بیشتر تخریب میکنه و شما رو عصبانی‌تر و سرخورده‌تر. حتما با کمک گرفتن از یک مشاور، اول خشم و احساسات منفی‌تون رو تخلیه کنید و بعد شروع به کار کردن روی رابطه‌تون کنید. البته که کار کردن روی رابطه به تنهایی خیلی سخته و حتما نیاز به جلب همکاری همسرتون دارید.

سلام من زنی ۳۰ ساله هستم ۱۰ ساله ازدواج کردم و یک دختر ۵ ساله دارم امروز اونقدر از زندگیم خسته هستم که دارم این پیام رو برای شما میذارم شوهر من از اوایل زندگی زورگو بود طوری که مخالف شدید آرایش کردن من و ارتباط با دوستان نرفت وآمد با آنها میشد بعد از دو سال از ازدواج من به سر کار رفتم و کلا کارت بانکی حقوق من تا به الان در دست ایشان هست بعد از فوت پدرش کلی بدهی چند میلیونی پدرش گذاشت و چون تک پسر خانواده میباشد تمامی بدهی ها را هم تا هم اکنون داره میده یعنی خودم اجاره نشین و دارای وضعیت بد ولی ایشان هر لحظه به مادر خواهرانش در حال رسیدگی هستند و من واقعا از لحاظ مالی در شرایط بدی هستم از طرف دیگر همیشه در خانه ساکت وبا گوشی بازی میکنه یادم نمیاد که کی با من حرف زده من تصمیم ها و کارهاشون وقتی که داره با دوستانش با گوشی حرف میزنه میفهمم که مقلا قراره چی کار کنه هر وقت سعی کردم باهاش حرف بزنم جواب سربالا به من میده با اینکه الان سر کار میرم و دخترم رو خودم جابه جا میکنم حتی مخالفت شدید خرید یک ماشین رو توسط پدرم به من رو داره که تو نباید رانندگی کنی واقعا از همه چی دلسرد شدم احساس میکنم دیگه کلا به من بی تفاوته و فقط در خونه دیکتاتوری و زورگویی به من و دخترم رو داره خیلی خسته شدم بعضی وقتها دلم میخواد جدا ازش زندگی کنم ولی دخترم مونده تو گلوم لطفا من و راهنمایی کنید چی کار کنم

سلام دوست گرامی زندگی سختی دارید و در واقع زندگی مشترک نیست، بلکه نقش شما در این زندگی، کم و نامشخص است. اشاره کردید به خاطر بچه زندگی را ادامه می‌دهید. همان مقدار که طلاق می‌تواند آزاردهنده و مخرب باشد، نوع رفتار شوهرتان با شما نیز الگوی مخربی در ذهن فرزندتان شکل می‌دهد. بنابراین نیاز است که حتما به صورت حضوری به زوج‌درمانگر مراجعه کنید.

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

با شناسایی اهداف رابطه خراب کن می‌توانید با یک رشته اعمال اصلاحی، اهداف مثبت را جایگزین کنید.

تبیان، دستیار هوشمند زندگی

پل های ارتباطی

بلوار کشاورز،خیابان نادری،نبش حجت دوست،پلاک 12

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

public@tebyan.com

02181200000

دسترسی سریع

محصولات و خدمات

اشتراک در خبرنامه

کلیه حقوق این سایت مربوط به موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان می‌باشد.

افراد زورگو و کنترل‌کننده برای تسلط یافتن بر همسرشان از ابزارهای مختلفی استفاده می‌کنند

 

الگوهای رفتاری خطرناک و ناسالم همیشه چندان واضح نیستند. همه ما ممکن است در دوره‌ای از زندگی گرفتار روابط مسموم شویم. و رفتارهای کنترل ‌گر هیچ مرز و محدودیتی نمی‌شناسد – آدمها در سن، جنسیت، گرایش جنسی یا وضعیت اجتماعی-اقتصادی ممکن است در روابط خود سلطه گر باشند.یک فرد کنترل‌ گر در ذهن خیلی از ما کسی است که دیگران را از مسیری که در زندگی‌شان می‌روند سرزنش کرده، خشونت فیزیکی دارد یا به طور مداوم تهدید کرده یا اولتیماتوم می‌دهد. ما این فرد را قلدری تجسم می‌کنیم که به هر کس که می‌رسد او را تحقیر کرده و مدام به همسرش دستور می‌دهد. بااینکه این علامت‌ها به شدت مشکل‌ساز هستند اما نشانه‌های دیگری هم هست که به طور کاملاً متفاوتی خود را نشان می‌دهند.افراد زورگو و کنترل‌کننده برای تسلط یافتن بر همسرشان از ابزارهای مختلفی استفاده می‌کنند. گاهی‌اوقات این کنترل احساسی آنقدر پیچیده می‌شود که کسی که تحت کنترل قرار گرفته باور می‌کند که خودش فرد زورگوی جمع است و یا خیلی خوش‌شانس است که همسر کنترل‌کننده‌اش او را تحمل کرده و با او مانده است. این رفتار چه منجر به مشکلات و آزارهای احساسی و فیزیکی بیشتر شود یا نشود، وضعیت سالمی در رابطه به حساب نمی‌آید. اگر بیشتر از چند مورد از علامت‌های زیر را در همسرتان مشاهده کردید، حتماً این مشکل را جدی بگیرید.۱- جدا کردن شما از دوستان و خانواده‌تان. ممکن است کم‌کم شروع شود اما معمولاً این اولین قدم برای کنترل کردن شماست. ممکن است از اینکه چقدر با برادرتان تلفنی صحبت می‌کنید شکایت کند یا بگوید از دوست صمیمی شما خوشش نمی‌آید و شما نباید دیگر با او معاشرت کنید. یا سعی می‌کند شما را برعلیه کسانی که تا پیش از این به آنها تکیه می‌کردید بشوراند. هدف او از بین بردن شبکه حمایتی شما و درنتیجه قدرتتان است تا احتمال اینکه بتوانید مقابل او بایستید کمتر شود.۲- انتقاد مزمن- حتی اگر موارد کوچک باشد. انتقاد هم مثل جدا کردن شما چیزی است که کم‌کم شروع می‌شود. درواقع، ممکن است خودتان را متقاعد کنید که انتقادهای او فقط برای کمک کردن به شماست یا فقط ابراز عقیده‌اش است که مدل لباس‌ پوشیدن، حرف زدن، غذا خوردن یا رفتارهای شما را دوست ندارد و شما نباید به خودتان بگیرید. اما این انتقادها هرچقدر هم کوچک و جزئی باشند، بخشی دائمی از رابطه شما شده و احساس پذیرفته‌شدن، دوست داشته شدن و ارزشمند بودن را برای شما سخت‌تر خواهد کرد.۳- تهدیدهای بیش از اندازه بر علیه شما یا خودش. خیلی‌ها فکر می‌کنند که تهدید فقط باید فیزیکی باشد تا خطرناک و مشکل‌ساز قلمداد شود. اما تهدید به ترک کردن، قطع کردن امتیازها یا تهدید به آسیب رساندن به خودش یا شما درست مثل خشونت فیزیکی مشکل‌دار است. برای هیچکس خوشایند نیست که در رابطه‌ای باشد که مدام ترس از ترک شدن یا آسیب دیدن داشته باشد. خیلی وقت‌ها تهدید به این خواهید شد که اگر او را ترک کنید، خانه، فرزندان و حمایت مالی‌تان را از دست خواهید داد. این تهدید‌ها چه واقعی باشند چه غیرواقعی راهی برای کنترل کردن شما برای به دست آوردن فرمانبرداری‌تان است.۴- شرطی کردن محبت/توجه/جذابیت. «اگه فلان کار را انجام بدی بیشتر دوستت خواهم داشت.» «اگه وزنت را پایین بیاری برای من جذاب‌تر میشی.» «اگه حتی زحمت شام درست کردن به خودت نمیدی واقعاً نمیدونم این رابطه به چه دردی می‌خوره.» «اگه بیشتر به موهات برسی به نظر من خوشگلتر‌ میشی.» «اگه دانشگاهت رو تموم کنی شاید بتونی حرفی برای گفتن با دوستای من پیدا کنی و از جمع عقب نمیمونی.» همه این حرف‌ها پیام یکسانی دارند: شما، در این لحظه، به اندازه کافی خوب نیستید. این رفتار بسیاری از افراد سلطه گر در روابط کنترل‌کننده است.۵- چرتکه انداختن برای کمک‌هایش. روابط سالم و بادوام کاملاً متقابل هستند. این جزء ذات چنین روابطی است که دو طرف برای کمک به همدیگر از هیچ فرصتی دریغ نکنند. اما اگر می‌بینید طرف شما بخاطر کوچکترین اقدامی که برای شما کرده است چرتکه می‌اندازد – چه با کینه به دل گرفتن باشد، چه طلب کردن عملی متقابل از شما و … – مسلم است که می‌خواهد جایگاهی بالاتر از شما برای خود حفظ کند.۶- استفاده از عذاب‌وجدان بعنوان یک ابزار. خیلی از افراد سلطه گر آنقدر مهارت دارند که می‌توانند از احساسات خود فرد برعلیه خودشان استفاده کنند. آنها با ایجاد حس عذاب‌وجدان در فردمقابل خود بخاطر کارهایی که بصورت روزمره انجام می‌دهد، به هدف خود برای کنترل کردن او می‌رسند چون طرفشان کم‌کم همه تلاش خود را می‌کند که آن حس عذاب‌وجدان را پیدا نکند. اغلب فرد تحت سلطه قدرت خود را از دست داده و از نظرات شخصی خود در رابطه می‌گذرد و طبق میل فرد سلطه گر رفتار می‌کند.۷- بدهکار کردن شما. افراد سلطه گر در ابتدای رابطه ژست‌هایی به شدت عاشقانه و رمانتیک دارند اما با نزدیک‌تر شدنتان به هم، خیلی از آن ژست‌ها –هدایای گران قیمت، انتظار تعهد زودهنگام، بردن شما به رستوران‌های لوکس و…– فقط برای کنترل کردن شماست. همه این کارها را می‌کند که شما معذب شوید که درمقابل کاری برای او انجام دهید و فرار کردن از آن رابطه را از نظر احساسی و منطقی برایتان سخت‌تر می‌کند.۸- جاسوسی کردن و بازجویی کردن مداوم. فرد سلطه گر احساس می‌کند حق دارد بیشتر از آنچه که می‌داند بداند. جاسوسی‌هایش را چه مخفیانه انجام دهد چه از شما بخواهد همه چیز را با او درمیان بگذارید، این تجاوز به مرزهای شماست. احتمال دارد تلفن‌همراهتان را چک کند، رمز عبور پروفایل‌های شما در رسانه‌های اجتماعی را طلب می‌کند، ایمیلتان را چک می‌کند و همه اینها را با گفتن اینکه به شما اعتماد ندارد یا به زبان آوردن جمله کلیشه‌ای «اگه کار اشتباهی نمیکنی از چی میترسی» توجیه می‌کنند. این رفتارها تجاوز به حریم شخصی شماست و نشان می‌دهد که این فرد هیچ تمایلی برای اعتماد کردن به شما ندارد و درمقابل می‌خواهد مثل پلیس‌ها مدام شما را بازجویی کند.۹- حسادت کردن، تهمت زدن و پارانویا. حسادت‌های او در ابتدای رابطه برایتان جذاب است. باعث می‌شود تصور کنید برایش اهمیت دارید و مراقبتان است. اما وقتی این حسادت‌ها شدیدتر می‌شوند، ممکن است ترسناک و تملک‌گرایانه شوند. کسی که با ارتباط شما با دیگران شک دارد و شما را بخاطر روابط سالمی که با دیگران دارید متهم می‌کند، فردی مضطرب، حسود، مبتلا به پارانویا و بی‌اعتمادبه‌نفس است. علاوه بر آن، از این رفتار برای کنترل شما در رابطه هم استفاده می‌کند.۱۰- احترام نگذاشتن برای زمانی که دوست دارید تنها باشید. این هم روش دیگری برای نابود کردن قدرت شماست: ایجاد عذاب‌وجدان بخاطر زمانی که نیاز دارید تنها باشید یا اینکه باعث شوند بخاطر این کارتان احساس کنید به اندازه کافی دوستشان ندارید و به همین دلیل می‌خواهید زمان‌هایی را بدون آنها بگذرانید. طبیعی است که دو طرف به یک اندازه به این اوقات تنهایی نیاز نداشته باشند، حتی اگر هر دو افراد برون‌گرا باشند نه درون‌گرا. در روابط سالم حرف زدن درمورد این نیازها افراد را به مصالحه می‌رساند. اما در روابطی که یکی از طرفین سلطه گر است، طرفی که به زمانی برای تنها بودن نیاز دارد فردی خودخواه قلمداد می‌شود که طرفش را نادیده گرفته است.

 

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

خیلی از افراد سلطه گر با زیرکی حرف خود را به کرسی می‌نشانند

 

۱۱- وادار کردنتان به کسب اعتماد یا هر رفتار خوب دیگر. البته مطمئناً اعتماد شما به کسی که پنج سال است می‌شناسید تا کسی که یک ماه است با او معاشرت می‌کنید بیشتر است اما قسمتی از اعتماد باید در ذات یک ارتباط وجود داشته باشد. بعنوان مثال نباید لحظه به لحظه کارهایی که می‌کنید یا جاهایی که می‌روید را برای کسی توضیح دهید و همینطور طرفتان نباید حق دسترسی داشتن به اکانت ایمیل یا پروفایل‌هایتان در رسانه‌های اجتماعی را داشته باشد. اگر اعتماد چیزی باشد که مجبور شوید برای کسب آن تلاش کنید به جای اینکه جزء ذات ارتباطتان باشد، باید بدانید که رابطه‌تان مشکل دارد.۱۲- گناهکار فرض کردن شما تازمانیکه خلاف آن ثابت شود. فرد سلطه گر مهارت زیادی در ایجاد این حس در شما دارد که کار اشتباهی انجام داده‌اید، حتی قبل از اینکه بفهمید اصلاً چکار کرده‌اید. ممکن است از راه برسید و ببینید از چیزی که متوجه آن شده‌اند یا در غیاب شما به آن فکر کرده‌اند عصبانی هستند. و آنقدر مدارک علیه کار اشتباهتان ارائه می‌کنند تا احساس کنید یک پرونده درست و حسابی علیه شما تنظیم کرده‌اند — حتی بااینکه اصلاً آن را درک نمی‌کنید. از جایی که لیوان قهوه‌اش را گذاشته‌اید تا ناهار خوردنتان با یکی از همکارانتان بدون اینکه به او بگویید، همیشه به داشتن انگیزه‌های تبه‌کارانه متهم هستید. چرا اینکار را می‌کنند؟ بخاطر اینکه از آن برای وادار کردنتان به کاری یا چیزی استفاده کنند و یا تلاش کنند آنطور که آنها می‌خواهند رفتار کنید.۱۳- خسته کردن شما از بحث و مشاجره تا جایی که کوتاه بیایید. خیلی از افراد سلطه گر با زیرکی حرف خود را به کرسی می‌نشانند اما خیلی از آنها هم آنقدر با شما بحث می‌کنند که بالاخره حرف خود را به کرسی بنشانند. این در مواردی که طرفشان منفعل‌تر باشد و حوصله بحث کردن طولانی مدا سر یک مسئله را نداشته باشد شایع‌تر است. با این روش طرفشان را از بحث‌های طولانی خسته کرده و باعث می‌شوند حرفشان را بپذیرند.۱۴- ایجاد احساس حقارت در شما بخاطر اعتقاداتتان. چه درمورد ایمان و اعتقادات مذهبی‌تان باشد، چه عقاید سیاسی‌تان. چه سنت‌های فرهنگی یا دیدگاه شما نسبت به طبیعت انسان. خیلی خوب است که کسی که در زندگی‌مان است ما را به بحث‌های جالب که باعث می‌شود دیدی متفاوت نسبت به دنیا پیدا کنیم، وارد کند اما اینکه عقاید شما را احمقانه جلوه دهد و تحقیرتان کند و سعی کند دیدگاه شما را درمورد چیزی که خیلی برایتان مهم است تغییر دهد اصلاً خوب نیست. به استقبال تجربیات و ایده‌های جدید رفتن فوق‌العاده است اما برای یک همسر سلطه گر این فقط یک خیابان یکطرفه است. او دوست دارد شما را وادار به پذیرفتن اعتقادات خودش کند.۱۵- ایجاد این حس که ارزش با او بودن را ندارید. همسران سلطه گر چه با ایجاد این حس باشد که کمتر از آنها جذاب هستید یا با بزرگ‌تر جلوه دادن دستاوردهای کاری خودشان نسبت به دستاوردهای شما یا مقایسه کردن شما با افرادیکه قبلاً در زندگی‌شان بوده‌اند، می‌خواهند وادارتان کنند که قدر اینکه با آنها هستید را بدانید. این باعث می‌شود سعی کنید برای خوشحال و راضی کردنشان بیشتر و بیشتر تلاش کنید.۱۶. اذیت کردن و مسخره کردن‌هایی که ایجاد ناراحتی کند. شوخی و اذیت کردن یکی از روش‌های ارتباطی در خیلی از روابط است. نکته مهم این است که این رفتار در هر دو طرف احساس راحتی و محبت ایجاد کند. اما در بسیار از روابط سلطه گر، آزار احساسی با جملاتی نظیر «فقط داشتم شوخی می‌کردم، نباید به خودت بگیری» توجیه می‌شود. این رفتار نه تنها شما را ناراحت کرده بلکه به داشتن واکنش نادرست هم متهم کرده است و در اصل به شما گفته می‌شود که در برابر اینکه چه احساسی پیدا کنید حقی ندارید.۱۷- ارتباط جنسی که بعد از آن احساس ناراحتی دارید. رفتارهای سلطه گر و کنترل‌کننده همیشه راه خود را در اتاق‌خوابتان هم باز می‌کنند. گاهی‌اوقات در همان لحظه ارتباط جنسی هم هیچ‌چیز برایتان خوشایند نیست و گاهی بعد از آن احساس ناراحتی به شما دست می‌دهد. در هر دو حالت وقتی ارتباط جنسی با او احساس خوبی به شما نمی‌دهد، نشانه این است که مشکلی وجود دارد.۱۸- عدم تمایل به شنیدن نظرات شما. متوجه می‌شوید که مدام وسط حرف شما می‌پرد یا نظراتی که ارائه می‌کنید خیلی زود فراموش می‌شوند یا اصلاً توجهی به آنها نمی‌شود. مکالمات شما معمولاً تحت سلطه اوست تاجاییکه یادتان نمی‌آید آخرین باری که درمورد نظر شما سوال کرده است کی بوده است. همینطور هیچوقت اجازه نمی‌دهد درمورد رفتارهای او نظر و احساستان را ابراز کنید.۱۹- مجبور کردن شما به رفتارهای ناسالم مثل اعتیاد به موادمخدر. زیر سوال بردن اهداف شما برای تناسب‌اندام، وسوسه کردن مداوم شما به کشیدن سیگار وقتی ترکش کرده‌اید، احترام نگذاشتن به تصمیم شما به کمتر نوشیدن مشروبات الکلی و … همه اینها روش‌هایی است که همسر سلطه‌گر تلاش‌های شما برای سالم‌تر زندگی کردن را خنثی می‌کند. ازآنجا که این افراد تلاش می‌کنند طرف‌مقابل خود را ضعیف‌تر کنند، ابزاری طبیعی برایشان به حساب می‌آید.۲۰- از بین بردن اهداف تحصیلی و کاری‌تان با ایجاد حس تردید به خودتان. شاید همیشه فکر می‌کردید به دانشکده حقوق بروید و الان همسرتان باعث می‌شود احساس کنید که نمراتتان به اندازه کافی خوب نیست که در آن رشته قبول شوید. شاید همیشه دوست داشتید تجارتی برای خودتان راه بیندازید اما همسرتان افکار و ایده‌های شما را احمقانه می‌داند و باعث شده است اعتمادبه‌نفستان را از دست بدهید. یک همسر سلطه‌گر با کاشتن بذر تردید درمورد استعدادها و توانایی‌هایتان، همیشه از شما بعنوان سلاحی علیه خودتان استفاده می‌کند. این روشی دیگر برای گرفتن استقلال شما و وابسته کردن بیشترتان به خودش است تا خواسته‌های او را بهتر انجام دهید.فکر می‌کنید این رفتارها را در همسرتان می‌بینید؟ حتماً آن را جدی بگیرید!

 

منبع: مردمان

 


ژل آمیزشی و روان کننده با 25%تخفیف

درانتخاب همسرآینده‌تان دچارتردید شده‌اید؟


سینما رو به خونت بیار!


برای سفارش این ست فقط کافیه کلیک کنی!


طلاق توافقی و هرآنچه لازم است بدانید


طراحی و بازسازی فضای داخلی


لاغری موضعی با لیزر


لیفت و پروتز سینه توسط پزشک برتر تهران


بهترین قیمت رزرو هتل برای نوروز1400

قبل ازخرید،فرش مورد نظرت رو تو دکورتست کن


راه و رسم داشتن زندگی زناشویی بدون تنش

رویایی بابحران نگران کننده روابط زناشویی


درمان اختلالات روحی بدون دارو و عارضه


دنبال بهترین روانشناس تهران میگردی؟

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

مردان موجوادات قدرت طلب و سلطه جویی هستند که این ویژگی را در طول زندگی زناشویی هم برای خود حفظ میکنند. پافشاری مردان بر قدرت طلبی گاهی موجب آزار همسرانشان میشود و گاهی تا آنجا در قدرت طلبی پیش میروند که زمینه ساز اختلافی بزرگ در زندگیشان میشوند. در زندگی با آدم های زیادی برخورد می کنید که کنار آمدن با آنها بسیار دشوار است و از سخت ترین این آدم ها آنهایی هستند که همیشه احساس قدرت می کنند.

این دسته از آدم ها طبیعتاً سلطه جو هستند و می خواهند همه از آنها تبعیت کنند و حرف خودشان را به کرسی بنشانند. وقتی کسی با حرف آنها مخالفت کند، معمولاً حالت دفاعی می گیرند و گستاخانه رفتار می کنند. این افراد نه تنها تنفر همه را جلب می کنند بلکه مایه آزار اطرافیانشان هم خواهند بود. کنار آمدن با اینگونه افراد خیلی سخت به نظر می رسد.

شوهر من خیلی قدرت طلبه و حتی اگر حق با من باشه باز هم او حرف خودش را می زند و کاری را که خودش دوست دارد را انجام می دهد بعنوان مثال در مهمانی رفتن فقط جاهایی می رود که خودش دوست دارد و من هر چه سعی می کنم منطقی او را متقاعد کنم، نمی توانم و در کل انتقاد پذیر نیست و حرف حرف خودش است و با کتک کاری من را به انجام کارهایی که دوست دارد متقاعد می کند لطفا من را راهنمایی کنید که چگونه با او رفتار کنم؟

وقتی ما با خشم و عصبانیت همسرمان را به باد انتقاد می گیریم یا به او حمله ور می شویم، وقتی آماده سرزنش و انتقاد هستیم، نباید از اینکه دریابیم رابطه مان در میان شعله هاست، متعجب شویم. روابط نزدیک و صمیمی خواه ناخواه متحمل صدمات شدید و طاقت فرسایی می شود.

در واقع با آتش به مقابله و جنگ آتش رفتن، یک روش ابتدایی به عنوان آخرین راه چاره است که در آن مصالحه و آشتی وجود ندارد و به آنها نیز ختم نمی شود.

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

وقتی شما با آتش به جنگ آتش می روید، زمین هر دو طرف درگیر، می سوزد.

در حالی که شما می توانید با استفاده از فرآیند خویشتن داری وعمل اصلاحی ، برای آرام کردن دو طرف استفاده کنید، بطوریکه ایمنی و پیروزی هر دو تان تضمین شود.

در ادامه به شما آموزش می دهم که وقتی با یک رفتار مخرب همسرتان مواجه می شوید، چه رفتاری را انجام دهید:

وقتی همسرتان سرزنش می کند؛ شما باید:

از همسرتان انتقاد نکنید. او را تشویق کنید رفتارهای دیگری را انجام بدهد. با در آغوش کشیدن، نوازش و تحسین همسرتان بر اعمال مثبت او صحه بگذارید.

وقتی همسرتان با گفتار یا رفتارش در صدد توجه طلبی است؛شما باید:

تا حد امکان اغماض کنید. دلسوزی ها و رفتارهای سازنده همسر خود را تصدیق کنید. وقتی همسرتان رفتار مخربی انجام می دهد، به جای فشار آوردن به او، دنبال راه ها و گزینه ها بگردید.

وقتی همسرتان می خواهد قدرت طلبی کند یعنی توانایی و قدرتش را به شما نشان دهد و به رخ بکشد؛شما باید:

برای آنکه از جنگ قدرت جلوگیری کنید، در مشاجرات دنبال بُرد نباشید. وقتی عصبانی هستید با همسرتان وارد بحث نشوید.

وقتی همسرتان می خواهد انتقام بگیرد و تلافی یکی از کارهای شما را بکند؛ شما باید:

انگیزه همسرتان را بفهمید. آرامش خود را حفظ کنید. از تلافی کردن و رنجاندن حذر کنید. عشق و احترام خود را نشان دهید. با همسرتان مهربان باشید. با او صادقانه ارتباط برقرار کنید.

شما و همسرتان می توانید با پی بردن به هدف رفتار یکدیگر و درک احساسات و باورهای یکدیگر به جای پاسخ مخرب پاسخ مفید داده و عمل اصلاحی انجام دهید.

می پرسید چطور می توانم به هدف همسرم پی ببرم؟ جوابش این است که:

– با توجه کردن به اعمال همسرتان

– با توجه کردن به احساس خودتان

– و با توجه کردن به عمل همسرتان بعد از پاسخی که می دهید.

بعد از شناسایی اهداف رابطه خراب کن می توانید با یک رشته اعمال اصلاحی، اهداف مثبت را جایگزین کنید.

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

پیش‌تر نوشته بودم اگر از موضوعی ناراحت هستید، آن را با همسرتان در میان بگذارید و ناراحتی را در خود نریزید. خودخوری باعث بیماری می‌شود. بعلاوه وقتی مدتی نارضایتی را بروز نمی‌دهید و سکوت می‌کنید، یک روزی کاسه صبرتان لبریز شده و مثل آتشفشان فوران می‌کنید.

 

یک انسان متمدن و آگاه، وقتی از چیزی می‌رنجد، آن را بیان می‌کند و از طرف مقابل انتظار دارد رفتار آزاردهنده را تکرار نکند. در مقاله چگونه احساسات منفی خود را بیان کنید؟ نوشتم از تکنیک چهار من برای بیان ناراحتی و آزردگی خود استفاده کنید:

 

در مقاله چگونه احساسات منفی خود را بیان کنید؟ تأکید کردم به‌جای این‌که بگویید:

تو این کار را کردی! بگویید من دیدم یا متوجه شدم. بار احساسات منفی را از دوش مخاطب بردارید و خودتان بر عهده بگیرید تا طرف مقابل جبهه‌گیری نکند و بتواند به احساسات منفی شما گوش کند. با بکار بردن این تکنیک، با آرامش درباره ناراحتی خود حرف زده‌اید و پیشنهادی برای برطرف کردن مشکل ارائه کرده‌اید. این تکنیک برای 90% آدم‌ها مؤثر است. 90% افراد وقتی با این روش با آن‌ها حرف می‌زنید، ناراحتی شما را درک کرده و رفتار نادرست خود را متوقف می‌کنند. رابطه شما با 90% افراد با استفاده از این روش، صمیمی‌تر و شیرین‌تر می‌شود.

 

متأسفانه این روش برای 10% افراد هیچ فایده‌ای ندارد، چون این افراد، زورگو، قلدر و خودخواه هستند.

 

وقتی به آن‌ها می‌گویید:

من دیدم (شنیدم یا متوجه شدم) … با وقاحت جواب می‌دهند: “اشتباه دیدی! اشتباه شنیدی! بیخود کردی که  دیدی یا شنیدی!”

 

وقتی به آن‌ها می‌گویید:

“من احساس ناراحتی کردم” در چشمان شما نگاه می‌کنند و پاسخ می‌دهند: “به تخ…م که احساس ناراحتی کردی!”

وقتی به آن‌ها می‌گویید:

من فکر کردم …، شانه بالا می‌اندازند و جواب می‌دهند: مگه تو بلدی فکر کنی؟ آگه بلدی پس فکرتو کار بنداز چطوری به من بیشتر سرویس بدی و خوشحالم کنی!

 

10% افراد هیچ اهمیتی به احساسات دیگران نمی‌دهند چون خود را مرکز جهان می‌دانند. با این افراد باید قاطع‌تر حرف بزنید تا حرف توی گوششان برود. اگر به این افراد بگویید: من این‌طور دیدم یا احساس کردم یا فکر کردم، آن‌ها اهمیت نمی‌دهند. چون به نظر شما اهمیت نمی‌دهند. گاهی اوقات این افراد از روی عمد کارهای ناهنجار انجام می‌دهند و دوست دارند شما اذیت بشوید. گاهی اوقات از روی بی‌توجهی رفتار ناشایست دارند، ولی وقتی بفهمند شما ناراحت شده‌اید، دست از کار خود برنمی‌دارند.

 

افراد زورگو آن‌قدر سربه‌سرتان می‌گذارند تا بالاخره موفق شوند شما را از کوره در ببرند. شما احساس می‌کنید نوعی بدجنسی و رذالت در آنان وجود دارد و با تمام وجود می‌دانید که عمداً  شما را زمین می‌زنند تا خودشان احساس برتری کنند. شاید این‌گونه افراد از دیدن اینکه شما دست‌وپایتان را گم کرده‌اید و در عذاب هستید، لذت می‌برند و سعی می‌کنند شما را بیشتر آزار دهند.

 

این افراد در سر راه خود همه را لگدمال می‌کنند بی‌آنکه به آخر و عاقبت کار توجه داشته باشند. این افراد در دوران کودکی به‌شدت مورد بدرفتاری قرارگرفته‌اند و  یا به آنان کم‌محلی شده است. به همین دلیل در بزرگ‌سالی هیچ اهمیتی به همنوعان خود نمی‌دهند. بعضی از آن‌ها ناهنجاری ذهنی دارند، بعضی دیگر صرفاً مردم‌آزار هستند.

 

افراد زورگو و بدرفتار ممکن است همکار یا رئیس شما باشند، ممکن است همسایه یا آشنای شما باشند، یا افراد خانواده خودتان یا خانواده شوهرتان باشند. ممکن است آن‌قدر بدشانس باشید که این فرد زورگو، همسرتان باشد. درهرصورت، مقابله با فرد زورگو به قاطعیت بیشتری نیاز دارد.

 

در درجه اول اگر قبل از ازدواج به مدت کافی – دست‌کم شش ماه – با همسر آینده‌تان مراوده کنید، احتمال این‌که با فرد زورگو و ضد اجتماع ازدواج کنید، کم می‌شود. به‌ویژه اگر شما و همسر آینده‌تان، آزمون نیمرخ شخصیتی را انجام بدهید. آزمون نیمرخ شخصیتی را می‌توانید از مشاور پیش از ازدواج خود باشید! دریافت کنید.

 

تحقیقات علمی نشان داده بیشتر زورگوها و قلدرها تا جایی که به آن‌ها اجازه داده شود، بدرفتاری می‌کنند. آنان  مسئول اعمال خود نیستند، پس دیگران باید مسئول باشند. چطور می‌توانید کاری کنید که زورگو مسئولیت اعمالش را به گردن بگیرد؟ از کلمه‌ی “تو” استفاده کنید. در بالا نوشتم برای بیان احساسات منفی از کلمه “من” استفاده کنید. برای مثال بگویید: ” من ناراحت می‌شوم وقتی با این لحن حرف بزنی.” در وضعیت معمولی، بهتر است که خودتان را مسئول احساسات خود بدانید، نه اینکه دیگران را بابت احساس خودتان سرزنش کنید.

 

متأسفانه، استفاده از کلمه‌ی “من” برای قلدرها کارایی ندارد. اگر بگویید: ” از رفتارت خوشم نیامد “، این جواب دندان‌شکن را می‌شنوید: این مشکل توست! در واقع منظورشان این است که: “اگر از این طرز حرف زدن خوشت نمیاد، می تونی بری و درت  را …”  شما با رفتار و گفتار پرخاشگرانه آن‌ها مجبور به عقب‌نشینی می‌شوید. در عوض، اگر از کلمه‌ی ” تو” استفاده کنید، آنان جوابگوی عمل خود می‌شوند. بگویید: “تو باید محترمانه با من صحبت کنی.”

 

افرادی که از لحاظ روانی مستعد پذیرش بدرفتاری هستند، خصوصیتی مشترک دارند. آنان بیشتر اوقات ناراحتی و رنج خود را در دل نگه می‌دارند. آنان می‌ترسند اگر جسارت به خرج دهند و به فرد زورگو حرفی بزنند، قلدرها پرخاشگرتر و بدرفتارتر شوند. درحالی‌که این‌طور نیست. تکرار می‌کنم: زورگوها و قلدرها تا جایی که به آن‌ها اجازه بدهید با شما بدرفتاری می‌کنند. بنابراین از این پس به آن‌ها اجازه زورگویی و قلدری ندهید.

 

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

خانمی شکایت دارد می‌خواهد شغلی داشته باشد و همسرش اجازه نمی‌دهد. خانمی شاکی است که می‌خواهد همراه دوستانش به کافی‌شاپ برود و شوهرش اجازه نمی‌دهد. شوهر زورگوی خانم دیگری اجازه نمی‌دهد او به عروسی خواهرش برود!

 

طبق قانون فعلی ایران، زن برای خروج از خانه، حتی برای ملاقات با والدینش باید از شوهرش اجازه بگیرد. امیدوارم قوانین خانواده در ایران به‌زودی اصلاح شود چون این قانون به مردان زورگو اجازه می‌دهد همسرانشان را در خانه محبوس نگه دارند. قرن بیست و یکم است و این رفتارها غیرانسانی است. اگر زن برای انجام هر کاری نیاز به اجازه همسر داشته باشد، یعنی ما قبول داریم عقل خانم‌ها کم است و یک مرد باید افسار آن‌ها را به دست بگیرد، مبادا از راه راست خارج شوند. این طرز فکر با اصل برابری انسان‌ها مغایرت دارد. (اصل سوم قانون اساسی کشور ایران)

 

من و شما قانون‌گذار نیستیم و نمی‌توانیم قوانین فعلی خانواده را تغییر بدهیم، ولی به‌عنوان یک خانم هوشمند و با درایت می‌توانیم مسئله را بین خود و همسرمان حل کنیم. جلوی افراد زورگو بایستید و اجازه ندهید با قلدری زندگی را به شما تلخ کنند، چه این فرد زورگو، همکار و رئیس شما باشد، چه افراد خانواده خود یا خانواده همسرتان و چه خود همسرتان. یادتان باشد هرجا ظلمی رخ می‌دهد، مظلوم به‌اندازه ظالم مقصر است چون با ظلم مقابله نکرده است.

 

البته بیشتر مردان ایرانی، مردانی باصفا، مهربان و خانواده‌دوست هستند. اکثر مردان ایرانی عاشقانه همسرشان را دوست دارند و به او ظلم نمی‌کنند، ولی فرهنگ عرفی ایران و قوانین آن، به اقلیتی که ظالم هستند، اجازه ظلم کردن می‌دهد. امیدوارم به‌زودی زود، فرهنگ مردسالارانه ایران و قوانین خانواده کشورمان تغییر کند. الهی آمین

 

موارد بالا را خلاصه میکنم:

متأسفانه، استفاده از کلمه‌ی “من”، “احساسات من” و … برای قلدرها کارایی ندارد.در عوض، اگر از کلمه‌ی “تو” استفاده کنید، آنان جوابگوی عمل خود می‌شوند. بگویید: “تو باید محترمانه با من صحبت کنی.” این روش برای همه قلدرها جواب میدهد، چه همکار و رئیس باشد، چه همسایه و همسر.

 

{3}


نظرات


چه مقاله مفیدی ، خیلی ممنونم

ممنون از نوشته خوبتون. طبق نظر و تجربه من مردای خوب هم گاهی زورگو میشن و این روش شما خیلی خوب روشون جواب میده! خودشونم کیف میکنن اصلا حالا یه سوال:‌ به نظرتون این روش در دراز مدت میتونه علاقه و احترام هم ایجاد کنه؟ این واقعا برایم سواله! (یعنی پرسش انکاری نیست) یا اصولا در چنین ازدواجی باید به بر پا نشدن غائله بسنده کرد و قید امید به عشق و احترام را زد؟ لینک مطلب شما را برای یکی از نزدیکانم که در ازدواجی دشوار با دو فرزند خردسال گیر افتاده فرستادم واین سوال را به این خاطر پرسیدم

متشکرم. همانطور که در بالا نوشتم این روش فقط برای ازدواج نیست و در برخورد با هر آدم قلدری کاربرد دارد. ما درباره مبحث ازدواج: به نظر من اگر خانم و آقا قبل از ازدواج به اندازه کافی با هم وقت بگذرانند، متوجه می شوند طرف مقابلشان یک آدم بد و سایکوپت است یا به قول شما گاهی زورگویی می کند. اگر سایکوپت است، امیدی به اصلاح او نیست. اگر گاهی اوقات زورگویی می کند، خب… هر کسی ممکن است گاهی زور بگوید. با این روش طرف مقابل سرجایش می نشیند. درباره آشنای شما، من قبول ندارم خانمی با دو بچه در ازدواجی گیر افتاده باشد. آدم ممکن است با یک آدم اشتباهی ازدواج کند، ولی دو تا بچه هم بزاید؟ یکی اش تصادفی بود، دومی اش هم تصادفی بود؟ بعضی خانم ها ترجیح می دهند در یک ازدواج ناسالم بمانند، ولی طلاق نگیرند، چون برای آنها طلاق، صدمات بیشتری دارد. شاید ته دلشان شوهره را دوست دارند، شاید ته دلشان به آدم زورگو و مستبد نیاز دارند، شاید از نظر مالی وابسته هستند و هیچ رقمه حاضر نیستند کار کنند و مسئولیت مالی شان را بپذیرند، شاید زن مطلقه در فرهنگشان مورد آزار و صدمه قرار می گیرد. اگر خانمی در ازدواج بدی مانده و دو تا بچه دارد، گیر نیفتاده، انتخاب کرده. هرچند که از انتخابش راضی نیست و دلش می خواهد شوهرش یکباره و به طرز شگفت آوری تغییر کند و مطابق میل او بشود، ولی خودش تغییر نکند: قاطع تر نشود، جسورتر نشود، نان آور نشود، از عشق بیمارگونه اش دست برندارد و … بله! اگر خانمی انتخاب می کند با مردی سایکوپت و بدرفتار در ازدواج بماند، قرار است قید عشق و احترام را بزند و فقط به منافعی که ماندن در این ازدواج برای او دارد، فکر کند. من شخصا چندین خانم می شناسم که با همسری که مرتب خیانت می کند، مانده اند. چرا؟ چون نگران هستند پس از طلاق، مرد بچه ها را از آنها بگیرد یا اگر بچه ها را نگیرد، از کجا خرج بچه ها را بدهند؟ آنها هیچ درآمدی ندارند و تصور کار کردن و نگهداری از دو بچه به صورت همزمان، برایشان غیرممکن. چرا دو تا بچه زاییده اند؟ چون امید داشتند شوهرشان اصلاح می شود. چرا؟ نمی دانم چرا؟

زکاوت و هوش و تجربه شما قابل تحسینه با دو سه کلمه ماجرا را تقریبا بطور کامل و درست اسکن کردید


شما لطف دارید

آدرس: بومهن- بلوار امام

تلفن:  76258183-021

ایمیل: info@gisgolabetoon.ir 


 

ما معمولا فکر می‌کنیم زورگوها آشناهایی در مدرسه یا محل‌کار هستند و یا افراد کاملا غریبه‌ای که از زورگویی به دیگران لذت می‌برند. برای همه ما خیلی کمتر پیش می‌آید که فکر کنیم افراد موردعلاقه‌مان هم می‌توانند زورگو باشند، رفتارهای ستمگرانه، در روابط نزدیک و عاطفی هم می‌توانند روی دهند.

به گزارش مجله آلامتو به نقل از psychologytoday؛ تعدادی از آنهایی که مطالب قبلی من را درمورد زورگویی خوانده بودند، نظرشان این بود که آنها هم از طرف همسران‌شان(چه زن و چه مرد) مورد زورگویی قرارگرفته یا می‌گیرند.

از کجا می‌توانید بفهمید که همسرشما رفتار غیرقابل قبول از خود نشان داده و در زندگی شما تبدیل به یک زورگو شده است؟

یک رفتار زورگویانه متداول، خطاب دادن است. اغلب این اسامی، منفی هستند(مثلا فحش مانند احمق، بیشعور، سلیطه، حرامزاده یا حتی بدتر)، اما معمولا فرمی خفیف‌تر به خود می‌گیرند مثل کم‌هوش، پخمه،…

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

وقتی سعی می‌کنید در مقابل حملات کلامی یا فیزیکی همسرتان بایستید، او تمسخرتان می‌کند، هم برای تحقیرتان و هم برای کنترل‌تان. مثلا، می‌خوای چیکار کنی؟ برو، برو پلیس رو خبر کن، اونها هم طرف من رو خواهند گرفت.

یک زورگو،علاوه بر اسمی که خطاب می‌‌کند، می‌تواند در گفتارش هم پرخاشگر بوده و از نظر فیزیکی و جنسی هم تهاجمی عمل کند. واضح است که حملات تهاجمی، خطرناک بوده و اغلب نیاز به کمک یا بیرون آمدن از رابطه را در بر دارد.

دوستی دارم که شوهر زورگویش را بعد از اینکه با چاقو او را مورد تهدید قرارداده بود ترک کرد (می‌گوید: شوهرم اغلب بد دهن و بدرفتار بوده و به ندرت پیش می‌آمد که دست به خشونت فیزیکی بزند، اما وقتی از یک سلاح استفاده کرد و دیگر قابل تحمل نبود، آنجا را ترک کردم.).

کنترل بیش از حد و اجازه ندادن به همسر برای داشتن هرگونه آزادی یا اختیار، یکی دیگر از رفتارهای سلطه‌جویانه است. انتقاد و عیب‌جویی مداوم و کوچک شمردن برای همسر زورگو (“تو نمی‌توانی هیچ‌کاری را درست انجام دهی، درست است؟”، “داری اشتباه می‌کنی!”، “بگذار نشانت دهم درستش چطور است.”) وسیله‌ای است برای دادن احساس حقارت به همسرش و تاکید بر برتری توهمی خودش.

یکی دیگر از رفتارهای سلطه‌جویانه، تحقیرکردن و سرکوفت همسر در جمع دیگران می‌باشد. (بگذارید به شما بگویم که او چقدر احمق است …).

راهی دیگری که همسر زورگو برای داشتن سلطه استفاده می‌کند، به اشتراک گذاشتن اسرار همسرش با دیگران به شیوه‌ای منفی است، ( “او واقعا دلش می‌خواهد در محل کارش مدیر باشد، می‌توانید تصورش را بکنید؟!”، ” او فکر می‌کند عاشق‌ترین مرد دنیاست، اما باور کنید عشق او حتی در اندازه قابل قبول هم نیست.” ).

انگیزه‌های زیادی برای زورگویی و سلطه‌جویی وجود دارد. بسیاری از افراد زورگو، احساس کمبودهای خود و عزت نفس ضعیف‌شان را با کوچک کردن دیگران پوشش می‌دهند. بعضی از اشخاص زورگو، خودمحور و خود شیفته بوده و توجهی به تاثیر رفتارشان روی دیگران ندارند.

بعضی از همسران سلطه‌جو، خودشان قربانی سلطه جویی بوده‌اند و یا ممکن است در محل کار مورد زورگویی قرار گرفته و آن را با خود به خانه بیاورند.

چه باید کار؟ اول و مهم‌تر از همه این افراد نیاز به کمک دارند، و باید برای برخورداری از یک سیستم حمایت‌گر، مشاوره شوند. مقاومت دربرابر یک زورگو می‌تواند خطرناک باشد و منجر به تشدید رفتارهای زورگویانه او شود اما قدم مهمی است.

نظر شما چیست؟

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

زندگی در کنار یک همسر زورگو و طرفدار مردسالاری چندان نمی تواند مطلوب باشد. معمولا چنین افرادی اعتقادی به مشورت با همسر ندارند و به ریاست و قدرت طلبی علاقه دارند. تداوم این زندگی باعث به ستوه آمدن زن شده و موجب می شود که او برای استقلال و حقوق بیشتر در زندگی به تکاپو بیافتد.

در این تفکر جنس مرد برتر شمرده می شود، مسئول همه چیز است، تصمیمات توسط او گرفته می شود و زن در درجه دوم قرار دارد.

قدرت اصلی خانواده در دست اوست و او کسی است که رفتارها و حقوق دیگران را تعیین می کند. هر چند این تفکر حقوق زنان را پایمال می کند و باعث جایگاه نابرابر در زندگی مشترک می شود، اما به همان ترتیب فشار مضاعفی نیز روی مرد می گذارد.

به دلیل این تفکر، مسئولیت تمام مخارج، تصمیمات، تامین هزینه های زندگی و پیشرفت فردی روی دوش مرد قرار می گیرد که برای سلامت روان او ضرر دارد.

اصلی ترین نشانه آن تصویری است که زن از همسرش دارد: مردی همیشه حق به جانب، خودخواه و بی توجه به امور عاطفی.

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

دیگر نشانه های مردسالاری عبارتند از:

تربیت در خانواده ای که به مردان اهمیت بیشتری می دهند و تنها آنان در خانواده حق نظردهی دارند، در تثبیت این تفکر در فرد نقش مهمی دارد. چنین مردی تصمیم گیری برای دیگران را حق خود می داند و آن را شیوه درست زندگی می داند.

همسر زورگو همیشه یک مرد قوی و خشن نیست. در بسیاری از موارد، برعکس او کسی است که در زندگی آسیب های زیادی دیده است و برای جبران ناملایمات گذشته رو به زورگویی به همسر آورده است.

هر چند مردسالاری تفکر مثبتی تلقی نمی شود، اما هنوز هم در جامعه پذیرفته تر از تفکر زن ذلیلی است. بسیاری از مردان برای اثبات مردانگی خود به اطرافیان (به خصوص اعضای مذکر فامیل) به اعمال قدرت بیش از حد و زورگویی به همسر رو می آورند تا ثابت کنند که زن ذلیل نیستند. عدم توجه به حرف های همسر، بی احترامی به او و فریاد کشیدن سر او در جمع از نشانه های تلاش برای اثبات مردانگی در جمع است.

زنی که خود اصرار دارد فرزندش پسر شود، به نوعی این تفکر را رواج می دهد که زنان جنس دوم هستند. برخی از زنان با وجودی که از مردسالاری شکایت دارند، اما در این حال با رفتارهای خود این تفکر را تقویت می کنند. آنها هرگز تلاشی برای احقاق حقوق، اثبات قدرت فکر و تصمیم گیری خود، استقلال و انجام فعالیت های بیرون از منزل انجام نمی دهند.

زندگی با این مردان سخت است. تغییر تفکری که سال هاست در ذهن او نهادینه شده کار ساده ای نیست. او اعتقادی به توانایی های زنان ندارد، پس اثبات خودتان نیز کار سختی است. اما همه اینها با استراتژی درست از سوی شما امکان پذیر است.

درست است که به دنبال احقاق حق خود هستید، اما با بحث و جدل به جایی نمی رسید. هر چقدر بیشتر با شوهر زورگو دعوا کنید، خشم و قدرت طلبی او بیشتر می شود. این بحث و اختلاف می تواند زندگی مشترک شما را با چالش بیشتری رو به  رو کند.

در برابر فریادها و زورگویی همسرتان، شیوه درست رفتاری را اتخاذ کنید. با او به نرمی و آرامش صحبت کنید. نظرتان را محترمانه ابراز کنید. اگر او فریاد می زند، اعلام کنید که به خاطر فریادهایش متوجه حرف هایش نمی شوید و با آرامش اتاق را ترک کنید و به کار دیگری مشغول شوید.

همان قدر که دعوا کردن و پرخاشگری در برخورد با مردسالاری اشتباه است، تبعیت بی چون و چرا و گذشتن از حقوق نیز باعث تجمع کینه و دلسری شما می شود. درست است که با سکوت و تبعیت، آرامش در زندگی شما برقرار می شود، اما درون شما جنگی پرتنش شکل می گیرد. این آتش پنهان زندگی شما را از بین می برد.

در عوض، به یاد داشته باشید که همه حق ابراز نظر دارند. نظراتتان را ابراز کنید و تلاش کنید با دلیل همسرتان را قانع کنید.

اگر اجازه ندارید از خانه خارج شوید یا ادامه تحصیل دهید و شغلی داشته باشید، موقتا اطاعت کنید. اینها موضوعات بزرگی است که نمی توانید از همان ابتدای مسیر از آنها شروع کنید.

تبعیت کردن راه صلح را باز می کند.

از امور کوچک شروع کنید. اگر اصرار دارد لباس خاصی را بخرید، موافقت نکنید و رنگ دیگری و مدل دیگری را بخرید. وقتی اصرار می کند که روسری آبی باید سرتان کنید، به او بگویید که روسری کرم بیشتر به لباستان می آید. به تدریج، حوزه کنترل او را کاهش خواهید داد و در امور بیشتری حق نظردهی پیدا خواهید کرد.

زندگی با مردان زورگو و معتقد به مردسالاری از شما یک زن بی دل و جرات و ناتوان می سازد. معمولا این مردان آنقدر برای دیگران تصمیم گیری می کنند که همسر توان تفکر و ابراز نظر را از دست می دهد. از راهکارهای تقویت اعتماد به نفس برای شروع به دست گرفتن کنترل استفاده کنید.

با همسرتان صحبت کنید و نقش های خود را در زندگی تعریف کنید. حوزه خاصی را به عنوان نقش خود در نظر بگیرید و در آن به بهترین شکل عمل کنید. این باعث می شود که همسرتان به شما و توانایی هایتان اعتماد بیشتری پیدا کند و به تدریج بتوانید نقش بیشتری ایفا کنید.

برای مثال، از او بخواهید که وظیفه پرداخت اقساط یا بردن بچه ها به کلاس را به شما بسپارد.

شما زنجیره اشتباه مردسالاری را بشکنید. بین فرزندان خود تفکیک جنسیتی قائل نشوید. اجازه دهید دختران گاهی کارهای سنگین را انجام دهد و از پسرتان در جارو زدن خانه یا پوست کندن پیازها کمک بگیرید.

کمک گرفتن از یک متخصص می تواند برای شکستن الگوهای غلط فکری و ترمیم رابطه زناشویی مفید باشد.

اگر همسرتان با مشاوره موافق نیست از راهکارهای این مطلب کمک بگیرید.

 

| مطالعه مطلب “چرا مشاوره برای برخی مفید نیست و به آن اعتقاد ندارند؟” به شما پیشنهاد می شود |

| مطالعه مطلب “متقاعد کردن همسر به دریافت مشاوره” به شما پیشنهاد می شود |

 

همسر شما چه رفتارهایی دارد که از نظر شما مردسالاری تلقی می شود؟ این رفتار چه حقوقی را از شما تضییع کرده است؟

medium

 

[block id=”khanevade”]

 

نام، ایمیل و وبسایت من را برای کامنت بعدی ای که می گذارم ذخیره کن.

«سیمیاروم» ارائه‌دهنده مشاوره روان‌شناسی آنلاین در زمینه‌های مشاوره خانواده، مشاوره ازدواج، زوج درمانی، مشاوره زناشویی، مشاوره فردی و مشاوره کودک و نوجوان است. در هرکجای دنیا که زندگی می‌کنید می‌توانید از حرفه‌ای‌ترین روان‌شناس‌های فارسی‌زبان ما کمک بگیرید. حالِ خوب را با ما تجربه کنید.

کليه حقوق اين وب سایت متعلق به سیمیاروم می باشد.

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

یک همسر زورگو و کنترل گر در ذهن خیلی از ما کسی است که دیگران را از مسیری که در زندگی‌شان می‌روند سرزنش کرده، خشونت فیزیکی دارد یا به طور مداوم تهدید کرده یا اولتیماتوم می‌دهد.یک همسر زورگو و کنترل گر در ذهن خیلی از ما کسی است که دیگران را از مسیری که در زندگی‌شان می‌روند سرزنش کرده، خشونت فیزیکی دارد یا به طور مداوم تهدید کرده یا اولتیماتوم می‌دهد.

الگوهای رفتاری خطرناک و ناسالم همیشه چندان واضح نیستند. همه ما ممکن است در دوره‌ای از زندگی گرفتار روابط مسموم شویم. و رفتارهای کنترل ‌گر هیچ مرز و محدودیتی نمی‌شناسد – آدمها در سن، جنسیت، گرایش جنسی یا وضعیت اجتماعی-اقتصادی ممکن است در روابط خود سلطه گر باشند.

یک فرد کنترل‌ گر در ذهن خیلی از ما کسی است که دیگران را از مسیری که در زندگی‌شان می‌روند سرزنش کرده، خشونت فیزیکی دارد یا به طور مداوم تهدید کرده یا اولتیماتوم می‌دهد. ما این فرد را قلدری تجسم می‌کنیم که به هر کس که می‌رسد او را تحقیر کرده و مدام به همسرش دستور می‌دهد. با اینکه این علامت‌ها به شدت مشکل‌ساز هستند اما نشانه‌های دیگری هم هست که به طور کاملاً متفاوتی خود را نشان می‌دهند.

افراد زورگو و کنترل‌کننده برای تسلط یافتن بر همسرشان از ابزارهای مختلفی استفاده می‌کنند. گاهی‌ اوقات این کنترل احساسی آنقدر پیچیده می‌شود که کسی که تحت کنترل قرار گرفته باور می‌کند که خودش فرد زورگوی جمع است و یا خیلی خوش‌شانس است که همسر کنترل‌کننده‌اش او را تحمل کرده و با او مانده است. این رفتار چه منجر به مشکلات و آزارهای احساسی و فیزیکی بیشتر شود یا نشود، وضعیت سالمی در رابطه به حساب نمی‌آید. اگر بیشتر از چند مورد از علامت‌های زیر را در همسرتان مشاهده کردید، حتماً این مشکل را جدی بگیرید.

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

 

ممکن است کم‌کم شروع شود اما معمولاً این اولین قدم برای کنترل کردن شماست. ممکن است از اینکه چقدر با برادرتان تلفنی صحبت می‌کنید شکایت کند یا بگوید از دوست صمیمی شما خوشش نمی‌آید و شما نباید دیگر با او معاشرت کنید. یا سعی می‌کند شما را برعلیه کسانی که تا پیش از این به آنها تکیه می‌کردید بشوراند. هدف او از بین بردن شبکه حمایتی شما و درنتیجه قدرتتان است تا احتمال اینکه بتوانید مقابل او بایستید کمتر شود.

 

انتقاد هم مثل جدا کردن شما چیزی است که کم‌کم شروع می‌شود. در واقع، ممکن است خودتان را متقاعد کنید که انتقادهای او فقط برای کمک کردن به شماست یا فقط ابراز عقیده‌اش است که مدل لباس‌ پوشیدن، حرف زدن، غذا خوردن یا رفتارهای شما را دوست ندارد و شما نباید به خودتان بگیرید. اما این انتقادها هر چقدر هم کوچک و جزئی باشند، بخشی دائمی از رابطه شما شده و احساس پذیرفته‌ شدن، دوست داشته شدن و ارزشمند بودن را برای شما سخت‌تر خواهد کرد.

 

خیلی‌ها فکر می‌کنند که تهدید فقط باید فیزیکی باشد تا خطرناک و مشکل‌ساز قلمداد شود. اماتهدید به ترک کردن، قطع کردن امتیازها یا تهدید به آسیب رساندن به خودش یا شما درست مثل خشونت فیزیکی مشکل‌دار است. برای هیچکس خوشایند نیست که در رابطه‌ای باشد که مدام ترس از ترک شدن یا آسیب دیدن داشته باشد. خیلی وقت‌ها تهدید به این خواهید شد که اگر او را ترک کنید، خانه، فرزندان و حمایت مالی‌تان را از دست خواهید داد. این تهدید‌ها چه واقعی باشند چه غیرواقعی راهی برای کنترل کردن شما برای به دست آوردن فرمانبرداری‌تان است.

 

«اگه فلان کار را انجام بدی بیشتر دوستت خواهم داشت.» «اگه وزنت را پایین بیاری برای من جذاب‌تر میشی.» «اگه حتی زحمت شام درست کردن به خودت نمیدی واقعاً نمیدونم این رابطه به چه دردی می‌خوره.» «اگه بیشتر به موهات برسی به نظر من خوشگلتر‌ میشی.» «اگه دانشگاهت رو تموم کنی شاید بتونی حرفی برای گفتن با دوستای من پیدا کنی و از جمع عقب نمیمونی.» همه این حرف‌ها پیام یکسانی دارند: شما، در این لحظه، به اندازه کافی خوب نیستید. این رفتار بسیاری از افراد سلطه گر در روابط کنترل‌کننده است.

 

روابط سالم و بادوام کاملاً متقابل هستند. این جزء ذات چنین روابطی است که دو طرف برای کمک به همدیگر از هیچ فرصتی دریغ نکنند. اما اگر می‌بینید طرف شما بخاطر کوچکترین اقدامی که برای شما کرده است چرتکه می‌اندازد – چه با کینه به دل گرفتن باشد، چه طلب کردن عملی متقابل از شما و … – مسلم است که می‌خواهد جایگاهی بالاتر از شما برای خود حفظ کند.

 

خیلی از افراد سلطه گر آنقدر مهارت دارند که می‌توانند از احساسات خود فرد برعلیه خودشان استفاده کنند. آنها با ایجاد حس عذاب‌ وجدان در فرد مقابل خود بخاطر کارهایی که بصورت روزمره انجام می‌دهد، به هدف خود برای کنترل کردن او می‌رسند چون طرفشان کم‌کم همه تلاش خود را می‌کند که آن حس عذاب‌وجدان را پیدا نکند.  اغلب فرد تحت سلطه قدرت خود را از دست داده و از نظرات شخصی خود در رابطه می‌گذرد و طبق میل فرد سلطه گر رفتار می‌کند.

 

افراد سلطه گر در ابتدای رابطه ژست‌هایی به شدت عاشقانه و رمانتیک دارند اما با نزدیک‌تر شدنتان به هم، خیلی از آن ژست‌ها – هدایای گران قیمت، انتظار تعهد زود هنگام، بردن شما به رستوران‌های لوکس و…– فقط برای کنترل کردن شماست. همه این کارها را می‌کند که شما معذب شوید که در مقابل کاری برای او انجام دهید و فرار کردن از آن رابطه را از نظر احساسی و منطقی برایتان سخت‌تر می‌کند.

 

فرد سلطه گر احساس می‌کند حق دارد بیشتر از آنچه که می‌داند بداند. جاسوسی‌هایش را چه مخفیانه انجام دهد چه از شما بخواهد همه چیز را با او درمیان بگذارید، این تجاوز به مرزهای شماست. احتمال دارد تلفن‌ همراهتان را چک کند، رمز عبور پروفایل‌ های شما در رسانه‌های اجتماعی را طلب می‌کند، ایمیلتان را چک می‌کند و همه اینها را با گفتن اینکه به شما اعتماد ندارد یا به زبان آوردن جمله کلیشه‌ای « اگه کار اشتباهی نمیکنی از چی میترسی » توجیه می‌کنند. این رفتارها تجاوز به حریم شخصی شماست و نشان می‌دهد که این فرد هیچ تمایلی برای اعتماد کردن به شما ندارد و در مقابل می‌خواهد مثل پلیس‌ها مدام شما را بازجویی کند.

 

حسادت‌های او در ابتدای رابطه برایتان جذاب است. باعث می‌شود تصور کنید برایش اهمیت دارید و مراقبتان است. اما وقتی این حسادت‌ها شدیدتر می‌شوند، ممکن است ترسناک و تملک‌گرایانه شوند. کسی که با ارتباط شما با دیگران شک دارد و شما را بخاطر روابط سالمی که با دیگران دارید متهم می‌کند، فردی مضطرب، حسود، مبتلا به پارانویا و بی‌اعتمادبه‌نفس است. علاوه بر آن، از این رفتار برای کنترل شما در رابطه هم استفاده می‌کند.

 

 

این هم روش دیگری برای نابود کردن قدرت شماست : ایجاد عذاب‌ وجدان بخاطر زمانی که نیاز دارید تنها باشید یا اینکه باعث شوند بخاطر این کارتان احساس کنید به اندازه کافی دوستشان ندارید و به همین دلیل می‌خواهید زمان‌هایی را بدون آنها بگذرانید. طبیعی است که دو طرف به یک اندازه به این اوقات تنهایی نیاز نداشته باشند، حتی اگر هر دو افراد برون‌گرا باشند نه درون‌گرا. در روابط سالم حرف زدن درمورد این نیازها افراد را به مصالحه می‌رساند. اما در روابطی که یکی از طرفین سلطه گر است، طرفی که به زمانی برای تنها بودن نیاز دارد فردی خودخواه قلمداد می‌شود که طرفش را نادیده گرفته است.

 

البته مطمئناً اعتماد شما به کسی که پنج سال است می‌شناسید تا کسی که یک ماه است با او معاشرت می‌کنید بیشتر است اما قسمتی از اعتماد باید در ذات یک ارتباط وجود داشته باشد.

 به عنوان مثال نباید لحظه به لحظه کارهایی که می‌کنید یا جاهایی که می‌روید را برای کسی توضیح دهید و همینطور طرفتان نباید حق دسترسی داشتن به اکانت ایمیل یا پروفایل‌هایتان در رسانه‌های اجتماعی را داشته باشد. اگر اعتماد چیزی باشد که مجبور شوید برای کسب آن تلاش کنید به جای اینکه جزء ذات ارتباطتان باشد، باید بدانید که رابطه‌تان مشکل دارد.

 

فرد سلطه گر مهارت زیادی در ایجاد این حس در شما دارد که کار اشتباهی انجام داده‌اید، حتی قبل از اینکه بفهمید اصلاً چکار کرده‌اید. ممکن است از راه برسید و ببینید از چیزی که متوجه آن شده‌اند یا در غیاب شما به آن فکر کرده‌اند عصبانی هستند و آنقدر مدارک علیه کار اشتباهتان ارائه می‌کنند تا احساس کنید یک پرونده درست و حسابی علیه شما تنظیم کرده‌اند — حتی بااینکه اصلاً آن را درک نمی‌کنید. از جایی که لیوان قهوه‌اش را گذاشته‌اید تا ناهار خوردنتان با یکی از همکارانتان بدون اینکه به او بگویید، همیشه به داشتن انگیزه‌های تبه‌کارانه متهم هستید.

 چرا اینکار را می‌کنند؟ بخاطر اینکه از آن برای وادار کردنتان به کاری یا چیزی استفاده کنند و یا تلاش کنند آنطور که آنها می‌خواهند رفتار کنید.

 

خیلی از افراد سلطه گر با زیرکی حرف خود را به کرسی می‌نشانند اما خیلی از آنها هم آنقدر با شما بحث می‌کنند که بالاخره حرف خود را به کرسی بنشانند. این در مواردی که طرفشان منفعل‌تر باشد و حوصله بحث کردن طولانی مدا سر یک مسئله را نداشته باشد شایع‌تر است. با این روش طرفشان را از بحث‌های طولانی خسته کرده و باعث می‌شوند حرفشان را بپذیرند.

 

چه در مورد ایمان و اعتقادات مذهبی‌تان باشد، چه عقاید سیاسی‌تان. چه سنت‌های فرهنگی یا دیدگاه شما نسبت به طبیعت انسان. خیلی خوب است که کسی که در زندگی‌مان است ما را به بحث‌های جالب که باعث می‌شود دیدی متفاوت نسبت به دنیا پیدا کنیم، وارد کند اما اینکه عقاید شما را احمقانه جلوه دهد و تحقیرتان کند و سعی کند دیدگاه شما را درمورد چیزی که خیلی برایتان مهم است تغییر دهد اصلاً خوب نیست. به استقبال تجربیات و ایده‌های جدید رفتن فوق‌العاده است اما برای یک همسر سلطه گر این فقط یک خیابان یکطرفه است. او دوست دارد شما را وادار به پذیرفتن اعتقادات خودش کند.

 

همسران سلطه گر چه با ایجاد این حس باشد که کمتر از آنها جذاب هستید یا با بزرگ‌تر جلوه دادن دستاوردهای کاری خودشان نسبت به دستاوردهای شما یا مقایسه کردن شما با افرادیکه قبلاً در زندگی‌شان بوده‌اند، می‌خواهند وادارتان کنند که قدر اینکه با آنها هستید را بدانید. این باعث می‌شود سعی کنید برای خوشحال و راضی کردنشان بیشتر و بیشتر تلاش کنید.

 

شوخی و اذیت کردن یکی از روش‌های ارتباطی در خیلی از روابط است. نکته مهم این است که این رفتار در هر دو طرف احساس راحتی و محبت ایجاد کند. اما در بسیار از روابط سلطه گر، آزار احساسی با جملاتی نظیر «فقط داشتم شوخی می‌کردم، نباید به خودت بگیری» توجیه می‌شود.این رفتار نه تنها شما را ناراحت کرده بلکه به داشتن واکنش نادرست هم متهم کرده است و در اصل به شما گفته می‌شود که در برابر اینکه چه احساسی پیدا کنید حقی ندارید.

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم

 

رفتارهای سلطه گر و کنترل‌ کننده همیشه راه خود را در اتاق‌خوابتان هم باز می‌کنند. گاهی‌ اوقات در همان لحظه ارتباط جنسی هم هیچ‌ چیز برایتان خوشایند نیست و گاهی بعد از آن احساس ناراحتی به شما دست می‌دهد. در هر دو حالت وقتی ارتباط جنسی با او احساس خوبی به شما نمی‌دهد، نشانه این است که مشکلی وجود دارد.

 

متوجه می‌شوید که مدام وسط حرف شما می‌پرد یا نظراتی که ارائه می‌کنید خیلی زود فراموش می‌شوند یا اصلاً توجهی به آنها نمی‌شود. مکالمات شما معمولاً تحت سلطه اوست تاجاییکه یادتان نمی‌آید آخرین باری که درمورد نظر شما سوال کرده است کی بوده است. همینطور هیچوقت اجازه نمی‌دهد درمورد رفتارهای او نظر و احساستان را ابراز کنید.

 

زیر سوال بردن اهداف شما برای تناسب‌اندام، وسوسه کردن مداوم شما به کشیدن سیگار وقتی ترکش کرده‌اید، احترام نگذاشتن به تصمیم شما به کمتر نوشیدن مشروبات الکلی و … همه اینها روش‌هایی است که همسر سلطه‌گر تلاش‌های شما برای سالم‌تر زندگی کردن را خنثی می‌کند. ازآنجا که این افراد تلاش می‌کنند طرف‌مقابل خود را ضعیف‌تر کنند، ابزاری طبیعی برایشان به حساب می‌آید.

 

شاید همیشه فکر می‌کردید به دانشکده حقوق بروید و الان همسرتان باعث می‌شود احساس کنید که نمراتتان به اندازه کافی خوب نیست که در آن رشته قبول شوید. شاید همیشه دوست داشتید تجارتی برای خودتان راه بیندازید اما همسرتان افکار و ایده‌های شما را احمقانه می‌داند و باعث شده است اعتمادبه‌نفستان را از دست بدهید. یک همسر سلطه‌گر با کاشتن بذر تردید درمورد استعدادها و توانایی‌هایتان، همیشه از شما بعنوان سلاحی علیه خودتان استفاده می‌کند.

 این روشی دیگر برای گرفتن استقلال شما و وابسته کردن بیشترتان به خودش است تا خواسته‌های او را بهتر انجام دهید.

 معاشرت کردن با افراد مشکل ساز مهارت خاصی است وبه گونه  فزاینده ای ضروری. آنها مارا عصبی می کنند و هیچگونه منطقی را نمی پذیرند ، باید با آنها چه کار کنیم ؟ …

تجربه ، اکثریت ما را به پرهیز یا حداقل رساندن معاشرت با چنین افرادی برمی انگیزد. اما گاهی اوقات فرد مشکل ساز برادر یا خواهر، رئیس و یا همکار است، حتی مادرتان. و مدیریت روابط با دور نگه داشتن خودتان و یا قطع رابطه ، غیرممکن یا ناخوشایند است. هدف، در چنین مواردی از پیش آماده بودن برای یک رویارویی است، با دانستن اینکه، این موضوع ، تلاش خاصی برای کنترل احساسات و آرام بودن می طلبد.

گرچه در حضور چنین افرادی بودن معمولا ناراحت کننده است، خونسردی در مواجهه با نامعقول بودن ، به شما در یافتن اینکه با چه نوع سختی هایی سروکار دارید، کمک می کند. برتری شما در اینجاست. به شما امکان می دهد تله  احساسی خاصی که برایتان چیده شده را پیش بینی کنید که پاسپورت شما برای بازیافتن قدرتتان است.

محیط خانه و محیط کار

سرو کار داشتن با افراد سخت گیر در محیط کار با خانواده یکی نیست. هدف به انجام رساندن کار است و مستلزم احتیاط زیاد وبه کار گیری استراتژی های قابل توجهی است. لرنر می گوید: ” همیشه مانند ازدواج نیست که زندگی روزمره به شما امکان بازسازی ارتباطات زیادی راکه به خطا رفته اند، بدهد.”

او می گوید در موضوع ازدواج اغلب ، یک گفتگو قابل توصیه است. البته راه های زیادی برای عکس العمل وجود دارد. یکی از آن ها فریاد کشیدن، گفتن “من ازت متنفرم” ومحکم بستن در پشت سرتان است. او توصیه می کند که بهتر است چیزی شبیه به این بگویید: ” من دوستت دارم، میخوام به خاطر تو اینجا باشم، میخوام به انتقادهای تو گوش کنم، اما وقتی که به طور متوالی اینکارو میکنی تحملشو ندارم . من نیاز دارم که با احترام با من برخورد کنی. پس بیا یک مذاکره 15 دقیقه ای بعد از صبحانه ترتیب بدیم و شروع کنیم”. تفاوت این دو موضع در روشن کردن موضوع با یک حالت دوستانه در برابر مبهم شدن بیش تر اوضاع است.

افراد متخاصم

افرادی با سازگاری کم در ابعاد شخصیتیشان معمولا خود را با کج خلقی، دشمنی و عدم همکاری ابراز می کنند. صبر کمی دارند و معمولا بدبین و شکاک هستند. قادر به دیدن خطاهای خودشان نیستند و شدیدا آماده سرزنش کردن هستند. تسکین دادن دیگران در فهرست مهارت های آنان نیست و نه چنین امکانی را لحاظ می کنند. لرنر می گوید: مشکل اینجاست که در جواب هایشان به سوی یک مرز مشخص گرایش دارند، واکنش ها و سختی آن ها میزان بیشتری از همین موارد را در افرادی که با آن ها تعامل دارند، سبب می شود. بنابراین چنین افرادی نه تنها عصبانی هستند بلکه ممکن است درانتهای نقدتان احساس کنید که بسیار ناعادلانه است. فرد متخاصم به درستی فکر نمی کند و ممکن است آنچه که شما می گویید را متوجه نشود. او اشاره می کند: ” سرو کار داشتن با فردی که بسیار سخت و عصبانی است میزان بالایی از بلوغ احساسی را می طلبد، واکنش نشان دادن قابل سرایت است و خود شما نیز ممکن است عکس العمل نشان دهید.”

یکی ازنمونه ها، خصوصا در محیط کاری، رئیس زورگو است. چنین افرادی از قدرت سوء استفاده می کنند. شما را در برابر دیگران تحقیر می کنند. هنگام حرف زدن بدزبان هستند. بیش از اندازه اوضاع را کنترل می کنند و بسیار جزئی گرایانه مدیریت می کنند. با شما تفاوت ندارند اما بسیار اهانت آمیز رفتار می کنند و انتقادهای ناعادلانه می کنند. اگر چنین افراد زورگویی از نظر تکنیکی در کاری که انجام می دهند شایسته باشند، خود را از تنبیه مصون حس می کنند. در نتیجه آمار بالایی از جایگزینی در میان زیردستانشان دیده خواهد شد. در شرکت های وابسته به کارهای اجرایی، خلاصی از دست زورگوها ممکن است در لیست اقدمات مهم نباشد، بدون در نظر گرفتن اینکه چقدر به اوضاع آسیب می زنند. مانند بچه های قلدر، کارفرمایان زورگو هم خود را به درستی نمی بینند. اغلب خود را بهتر از دیگران می پندارند، و نسبت به احساسات کارکنان آگاه نیستند. عمدا از قدرت برای آزار دادن افراد در مقام های پایین تر سوء استفاده می کنند.

 ممکن است لازم باشد که با یک زورگو به طور مستقیم مواجه شوید. اما این کار راهیچ گاه در میان جمع انجام دهید، این عملکردی برای پشت درهای بسته است. یک زورگو هیچ وقت در برابر حضار شکست را نمی پذیرد

ممکن است و گاهی هم لازم که با یک زورگو به طور مستقیم مواجه شوید. اما این کار را به آرامی و حرفه ای و هیچ گاه در میان جمع انجام ندهید، این عملکردی برای پشت درهای بسته است. یک زورگو هیچ وقت در برابر حضار شکست را نمی پذیرد. باید رفتار زورگو را به عنوان چیزی غیر قابل قبول اظهار کنید و به دقت مشخص کنید کدام رفتارها مد نظر هستند- ” نباید من رو در برابر کارکنان تحقیر کنی”- و به طور موجز به فرد زورگو آموزش دهید که مایل هستید چگونه با شما رفتار شود. ” من احتیاج دارم که ازم در حضور دیگران حمایت کنید. هر دغدغه ای در مورد کارم دارید، میتونیم منطقی در خلوت در موردش بحث کنیم.”

یکی از معمول ترین انواع دشمنی، پرخاشگری منفعل است که در آن دشمنی پوشیده است و به طرق نامحسوس و پنهانی ابراز می شود،مثل طول دادن زمان انجام یک پروژه وعدم پاسخ به یک درخواست منطقی. خنثی کردن دشمنی اغلب مشکل است، اما آثارش کاملا مشخص است، هدف ها و آرزوهایتان نابود می شوند. همکارتان شما را از اتفاق ها آگاه می کند اما اطلاعات ضروری را که برای کارتان به آن نیازمند هستید را ناگفته می گذارد. همسرتان شما را در برابر دیگران کوچک می شمارد، و سپس که شما خشم و تحقیر را حس می کنید، اصرار می کند که “فقط شوخی بود” .

کنایه یکی از ابزار رایج پرخاشگری منفعل است و ناامیدی واکنشی معمول: ممکن است خودتان را در حال غمگین و یا عصبانی شدن بیابید اما نمی توانید مطمئن باشید که این احساس موجه است. پس از مدتی، اعتماد کردن به هرچه که از سوی فرد پرخاشگرمنفعل پیشنهاد شود، دشوار می شود.

افراد حساس به عدم پذیرش

افراد حساس به عدم پذیرش، یک واکنش زود عصبی به نشانه اینکه شما آن ها را دوست ندارید یا در واقع با آن ها مخالفید، یا انجام ندادن آنچه که از شما خواسته اند دارند. آن ها همه چیز را از دیدگاه ” یه جورایی بی احترامی می کنی یا منو دوست نداری” تفسیر می کنند. مارک لیری روانشناس دانشگاه دوک می گوید: “بسیار مشکل است زیرا در حضور آن ها باید بسیار با احتیاط رفتار کنید و مطمئن باشید که با هرآنچه می گویید یا انجام می دهید، دکمه فرضی اینکه چه زمانی احساس می کنند که توسط شما بی ارزش شده اند را نفشرده اید”.

تهدیدها در همه جا برای این افراد که دائما در حال زیرنظر گرفتن محیطشان برای نشانه های حذف شدن هستند، در کمین است. شما فورا تماس نگرفتید و یا ایمیل نفرستادید چون درگیر ضرب العجل ها بودید و سپس فرزندتان درحالی که مریض بود از مدرسه به خانه فرستاده شد؟ نتیجه کاهش عزت نفس تجربه شده توسط اینگونه افراد ، پاسخی عصبی به بی توجهی های واقعی یا فرضیست که همه آن ها عمدی انگاشته می شوند.

آن ها شواهدی را به یاد می آورند، خطاهای عملکردهای شما را که باعث تحریک ذهن می شوند،ذکر می کنند. تضاد اینجاست که پس از مدتی ، کج خلقی ، منفی گرایی و عدم اعتماد به نفس افراد حساس به عدم پذیرش، دیگران را برآن می دارد تا از آن ها دوری کنند. افراد حساس به عدم پذیرش در پاسخ به بی توجهی های دریافت شده غیرعقلانی پاسخ می دهند، انتظار رد شدن دارند و آن را پیش بینی می کنند، و زمانی که رفتارهای واکنشی و استراتژیک به نفعشان باشد نیزبه صورت خودکار واکنش نشان می دهند.

پذیرفته نشدن یا انتظار داشتنش آن ها را متخاصم می کند. واکنش های تهاجمی شان بیشتر ممکن است به صورت منفعل باشد تا تهاجم آشکار، گرچه تعقیب کردن یکی از انواع تهاجم هاست که در نتیجه حساسیت به عدم پذیرش بروز می کند.

متاسفانه، افراد حساس به پذیرفته نشدن به طور فزاینده ای وجود دارند. بسیاری از محققان دریافته اند که حساسیت روانی که زمینه حساس بودن به عدم پذیرش است در حال افزایش می باشد. اختلالات شایع روحی مانند افسردگی معمولا با حساسیت بالایی نسبت به عدم پذیرش همراه هستند، و یک نسل کامل از بچه های بیش از حد تحسین شده و شیفته ارزیابی، بزرگ شده اند و رادار پذیرفته نشدن را به محیط های کاری و هم چنین روابط شخصی تنظیم کرده اند.

ترس از پذیرفته نشدن ممکن است فرد مبتلا را از کار بیندازد، ممکن است مردم را از شروع کردن کارها یا مسئولیت های جدید از هر نوعی بازدارد، در عوض آن ها مجموعه ای از توضیحات غیرمعقول برای هر پروژه یا استخدام جدیددارندتا توجیه کنند که ایده بدیست. چنین همکاری ممکن است برای درخواست کمک یا راهنمایی برای مقابله با ترس عدم پذیرش، بی میل باشد و تازه شما را برای عدم حمایت از خودش مقصر بداند. محیط های رقابتی بدترین نوع این افراد را ایجاد می کنند.

افراد  عصبی

آنچه که شما به عنوان یک ناامیدی کوچک ممکن است تجربه کنید، برای افراد عصبی دشواری ناامیدانه ایست. اختلال عصبی معمولا به صورت غمگینی، تشویش و سهولت انگیزش احساسی نشان داده می شود. لیری می گوید:” این افراد درک نمی کنند که سخت گیر شده اند،اما به سرعت دیگران را آزرده می سازند. آن ها طاقت فرسا و در مورد همه چیز نگران هستند. فکر می کنند که فقط در تلاشند که مفید باشند و مشکلات ایجاد نکنند.”

او توضیح می دهد که آنچه تحمل آن ها را در محیط های کاری سخت می کند این است که تمایل به خرابکاری دارند.” زمانی که با ایده های دیگران مخالفت می کنند بسیار نگران اشتباه بودن چیزی هستند. آن ها مخالفند( نه گو هستند)” . و با به خاطر آوردن نگرش های منفی ،گمان های باقی مانده را در دیگران برمی انگیزانند و اطمینان را در ایده ها و پروژه های جدید از بین می برند.

 سعی درمتقاعد کردن این افراد در مورد مشکلشان بیهوده است. آن ها اغلب نسبت به تاثیرات بیرونی مصون هستند. بهترین چیزی که می توانید هدف خود قراردهید این است که تفکرشان را بدون صحه گذاشتن بر آن درک کنید

یکی از نشانه های اینگونه افراد مشکل ساز نحوه تفکر بدبینانه است، دغدغه اینکه ” چه اشتباه دیگری قرار است در زندگیم اتفاق بیفتد؟” لیری می گوید: گرچه این افراد به طرز معصومانه ای مشکل سازند، سرو کار داشتن با آن ها همچنان دشوار است زیرا آن ها همیشه تا گفتن ” بله، اما…” پیش می روند. در هر شرایطی چیزی می یابند که شما را از تجربه چیزهای جدید یا شروع یک کار جدید دلسرد کنند.

سعی درمتقاعد کردن این افراد در مورد مشکلشان بیهوده است. آن ها اغلب نسبت به تاثیرات بیرونی مصون هستند. بهترین چیزی که می توانید هدف خود قراردهید این است که تفکرشان را بدون صحه گذاشتن بر آن درک کنید، برای مثال:” تجربه من به طور کلی متفاوت بوده است.”

چالش اساسی در معاشرت با افراد مشکل ساز از هر نوعی،آرام بودن در مواضع کاملا احساسی است. هریت لرنر می گوید:” شما باید میزان واکنش خودتان را پایین بیاورید، حتی اگر به معنای تنفس عمیق برای آرام کردن خودتان باشد. این به شما امکان می دهد که به درستی گوش کنید و درک کنید که طرف مقابل چه می گوید و به روشنی پاسخ دهید، تا اینکه در مکالمه ای رو به بحران شرکت داشته باشید.” همیشه وسوسه ای برای محسوب کردن شخصی به عنوان فرد مشکل ساز وجود دارد. در برابر آن مقاومت کنید.لرنر اظهار می کند:” وقتی به شخصی لقب مشکل سازدهید، ممکن است تمام نقاط مثبت اورا فراموش کنید . “

افراد خودپرست

 

گروهی از مردم هستند که – لیری تعدادشان را در حال افزایش می بیند- که در هرچه که رخ می دهد بسیار درگیر می شوند. در نتیجه آن ها همه چیز را شخصا به عهده می گیرند.آنچه که آن ها را مشکل ساز می کنداینست که مطالبات شدیدشان با ناتوانیشان در مصالحه با دیگران، با هم درآمیخته است. مشکلی را برایشان ذکر کنید و آن ها فورا فکر می کنند که در حال سرزنش کردنشان هستید. لیری می گوید:” علاوه بر مشکل ملموس، لایه ای از نمادگرایی اضافه می کنند که همه چیز را به آن ها مربوط می سازد. زندگیشان را بر مبنای معنای نمادین در تضاد با حل کردن مشکل، زندگی می کنند.”

لیری ادعا می کند که افراد خودپرست و خودبین دنیا را از طریق یک لنز خود- محور می بینند، اما افراد خودپرست تمایل دارند هنگامی که امیالشان راضی نشده است، شدیدا واکنش دهند.(بر خلاف این، خودبینی به حس اغراق شده فرد در مورد ویژگی های مثبتش اشاره دارد.)

فرد خودپرست متقاعد است که ایده هایش 100درصد درست است و باید به درستی دیده شود. به علاوه، احساس می کند که این حق را دارد که موارد را طبق راه های خودش پیش ببرد. ” فردی که معتقد است دیدگاه هایش، اعتقاداتش و ارزش هایش درستند، نمی تواند هیچ گفتگوی مصالحه آمیزی را تحمل کند. دقیقا ‘ راه منه یا هیچ راهی’. سیاست تنها خواستگاه خودپرستان نیست. لیری می گوید:” اینگونه افراد روابط، کار و حتی جوامع را نابود می سازند.”

او اضافه می کند که زمان هایی وجود دارد که هر کسی ممکن است خودپرست باشد.” چیزی دکمه ای را می فشارد و و ضمیر ما درگیر می شود و بصیرتمان را از دست می دهیم.” اما برای یک خودپرست حقیقی چنین واکنشی مستقل از محرک است.

لیری همراه با همکارانش در دانشگاه دوک در حال بررسی تفاوت های اینکه افراد خودپرست و فوق خودپرست چگونه عمل می کنند، هستند. ” هرچه خودپرست تر، فرد مشکل سازتر می شود.”

لیری می گوید:کاملا منطقی است مردم ابتدا منافع خودشان را در نظر می گیرند. هیچ جانداری بدون این کار زنده نمی ماند. او توضیح می دهد:” مردم در مورد سلامتی شخصی خودشان خودپرست بوده اند.” گرچه، امروزه ، او خودپرستی را به دلیل اینکه محدودیتهای سنتی حاکم بر رفتار افراد برداشته شده، در حال افزایش می بیند.”

“در گذشته اینگونه بود که خشم به عنوان نقصی در شخصیت دیده می شد. مردم به سرعت در برابر جزئی ترین تحریکات وقتی دیگران با آن ها مخالفت می کنند، عصبانی می شوند . ما دیگر خودداری را که تلاش می کردیم با آن خشممان را کنترل کنیم، ارزشمند نمی شماریم.” لیری معتقد است برنامه های واقعی تلویزیون در دهه های گذشته به پروراندن خودپرستی کمک کرده است، ” زیرا آن ها بر مبنای عکس العمل های شدید مردم در برابر مواردی هستند که هیچ یا جزئی ترین پیامدی برایشان ندارد.”

7 راه برای خنثی کردن یک رویارویی دشوار

پزشک اهل ونکور سوزان بیالی، گام های مشخصی را در سرو کار داشتن با فردی غیرمعقول پیشنهاد می دهد:

 1 زمان معاشرت با افراد مشکل ساز را به حداقل برسانید. برخوردها را تا حد امکان کوتاه نگه دارید.

2 مکالمه را منطقی ادامه دهید. ارتباطات باید بر واقعیت استوار و با جزئیات اندک باشد. سعی نکنید با افراد مشکل ساز ارتباط برقرار کنید. پاسخ آنها اغلب شما را بیشتر ناراحت می سازد.

 3 در مکالمه بر آن ها تمرکز کنید.یک راه برای جلوگیری ازهدف قرار گرفتن در برابر نظریه های تحقیرآمیز، در دست گرفتن کنترل یا پیچیده حرف زدن ، این است که در حد امکان کم حرف بزنید.

 4 رویای اینکه آن ها روزی فردی خواهند شد که شما آرزو دارید را فراموش کنید. افرادی در زندگی ما وجود دارند که در لحظاتی ما می خواستیم پدر یا مادر/شریک/دوست/همسر/ یا هرچه ما همیشه می خواستیم باشند. با این وجود آن ها به نامید کردن و آزار ما خاتمه نمی دهند. پذیرفتن فرد همانگونه که هست می تواند آسودگی قابل توجهی باشد.

 5 از موضوعاتی که شما را دچار دردسر می کند بپرهیزید. قبل از معاشرت با فردی مشکل ساز، موضوعاتی را که آغازگر تهاجم هستند را در ذهنتان مرور کنید و تلاش کنید تا از آن ها بپرهیزید. اگر خانواده همسرتان دائما انتخاب حرفه شما را تحقیر می کنند، اگر از شما می پرسند که کارتان چطور پیش می رود ، فورا موضوع را عوض کنید.

 6 تلاش نکنید که از زاویه دید شما به موضوع بنگرند.سعی نکنید در مورد خودتان توضیح دهید یا آن ها را وادار به همدردی با خود کنید. آن ها این کاررا نمی کنند و شما با تلاش کردن احساس بدتری خواهید داشت.

 7 یک مسئله گیج کننده ایجاد کنید. با یک حیوان دست آموز بازی کنید. معاشرت را در حوزه یک فعالیت تفریحی یا سرگرمی طراحی کنید. یا فرد مقابل را به کاری وادارید که توجهش را به آن جلب کند( و توجهش را از شما بگیرد).

خواهش ميكنم عزيزم

چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم
چگونه با همسر زورگو رفتار کنیم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *