چگونه شکست عشقی نخوریم

 
helpkade
چگونه شکست عشقی نخوریم
چگونه شکست عشقی نخوریم




با قلب من بازی نکن!داشتم دفتر تلفن‌‌ام را ورق می‌زدم که چشم‌ام افتاد به یک نام و تلفن خط‌خورده. دقیق‌تر نگاه کردم….

شماره یکی از همکاران‌ام بود که از پیش ما رفته بود؛ نه فقط از محل کار ما، اصلا از ایران رفته بود تا کنار همسرش زندگی تازه‌ای را در کشوری دیگر آغاز کند. روی شماره تلفن‌اش خط زده بودم و نوشته بودم: «یادش به خیر!» اگرچه سعی می‌کنم کلا آدم‌ احساساتی‌ای نباشم اما دست خودم نیست و در پایان هر رابطه‌ای با دوستانم، حس غریبی به سراغ‌ام می‌آید که حتی اگر بعد از مدت‌ها خاطره‌ای مرا به آن روزها ببرد، همه تلخی‌ها و شیرینی‌های آن رابطه دوباره در ذهن‌ام زنده می‌شود.

خانم مرادی، همکار من بود و البته دو سال بودن در کنار او، مرا وابسته کرده بود. با خودم فکر می‌کردم وقتی آدم‌ها در روابط دوستانه‌شان اینقدر وابسته می‌شوند، وای به حال آنهایی که یک رابطه عشقی نافرجام را تجربه می‌کنند. امیدوارم همه ارتباط‌هایی که با آشنایی و علاقه شروع می‌شود، جاودانه شود و همه دختر و پسرهای عاشق امروز به همسران مهربان فردا بدل شوند و رابطه‌شان هرگز ناکام نشود. به همین موضوع فکر می‌کردم که یکی از همکاران، ایمیلی را به‌ام رساند و گفت: «این ایمیل برای صفحه «با خوانندگان» آمده.» ایمیل «خانم یگانه» (که در ایمیل خود، خواسته بود او را به این نام بنامیم) خیلی ناراحت‌ام کرد؛ چون دیدم آرزویی که کردم، برآورده نشد و شاید خیلی‌ها وقتی این داستان را بخوانند آن را مشابه زندگی خود بیابند. با دکتر بدری‌سادات بهرامی، روان‌شناس مشاور خانواده درباره همین موضوع حرف زدم و او راه‌حل‌هایی ارایه داد تا امثال «یگانه» از زندگی لذت ببرند.

قصه از کجاشروع شد؟

چگونه شکست عشقی نخوریم

هر هفته داستان زندگی مردم را می‌خوانم تا شاید به نمونه‌ای مشابه خودم برسم و بدانم که باید چه کنم اما شما به این قصه مهم که داستان زندگی بسیاری از دخترها و شاید برخی از پسرهای امروز است نپرداخته‌اید. منظورم قصه دخترهایی است که به قصد ازدواج با پسری که به آنها ابراز علاقه می‌کند، آشنا می‌شوند و وقتی حس می‌کنند رابطه عشقی آنها دوطرفه است، ناگهان می‌فهمند رودست خورده‌اند و طرف مقابل فقط قصد داشته احساسات او را به بازی بگیرد. تا به حال سه مورد این‌چنینی برای من اتفاق افتاده است. اولی در دوران دبیرستان بود که حس کردم خام بودن من باعث شده که آن پسر را نشناسم. بعد از آن در دوره دانشگاه به پسری که دو ترم از من بالاتر بود دل‌بسته شدم و به او و حرف‌های عاشقانه‌ای که می‌زد، اعتماد کردم اما خیلی اتفاقی فهمیدم که او این رفتار را با دو دختر دیگر هم دارد و به خاطر رابطه چندماهه‌ای که داشتیم آن‌قدر سرخورده شدم که چند واحد درسی‌ام را افتادم و مدتی افسرده شدم. حالا هم که ۲۶ ساله هستم و در یک شرکت کامپیوتری کار می‌کنم با یکی از همکاران‌ام که در بخش دیگری مشغول است، دوست شده‌ام. او می‌گوید تمایل دارد فعلا با من فقط دوست باشد و اگر شرایط ازدواج مهیا شد شاید ازدواج کنیم.

نمی‌دانم باید چه کار کنم؟ اگر به او اهمیت ندهم، شاید دیگر به چنین موقعیتی برنخورم و بعدها افسوس بخورم اما از طرفی می‌ترسم که او نیز مثل قبلی‌ها با احساسات‌ام بازی کند و دست‌آخر هم از ازدواج طفره برود. کاملا گیج شده‌ام و نمی‌توانم تصمیم بگیرم…

در مطب مشاور

دکتر بدری‌سادات بهرامی روان‌شناس و مشاور

یکی از نیازهای اساسی ما آدم‌ها نیاز به دوست داشته شدن و دوست داشتن است. اگر نتوانیم کسی را دوست بداریم، از سلامت روانی فاصله داریم. به دلیل اهمیت این نیاز، فرد تامین‌کننده آن نیاز می‌تواند در ما تاثیر فراوانی بگذارد و گویا کمندی نامریی بر گردن ما بیندازد و ما را دنبال خود بکشاند. بنابراین ما در هر نوع رابطه عاطفی که قرار بگیریم، به درجاتی وابستگی‌های عاطفی‌روانی را تجربه خواهیم کرد. البته میزان وابستگی در کسانی که خلأهای عاطفی‌روانی را از گذشته داشته باشند عمیق‌تر و سریع‌تر خواهد بود. آنچه اهمیت دارد این است که ماهیت رابطه داشتن به خاطر جذابیت‌هایی که دارد ما را به خود وابسته می‌کند. اگر در شما هیچ وابستگی ایجاد نشود و بی‌اهمیت پس از پایان یک رابطه، همه چیز را فراموش کنید و انگار نه انگار، از کنار آن بگذرید، واقعا جای نگرانی دارد و باید برای این مشکلی که دارید تحت بررسی قرار بگیرید. به طور کلی، وقتی شاهد ابراز علاقه کسی نسبت به خود هستیم و یا در رفتار و گفتار او می‌بینیم که دوست‌مان دارد، احساس ارزشمندی در ما تقویت می‌شود. برعکس، وقتی می‌بینیم کسی دوست‌مان ندارد و یا از رابطه‌ای که با ما دارد، خارج می‌شود؛ اولین موضوعی که باعث آسیب روانی ما می‌شود، احساس بی‌ارزشی است. معمولا اولین فکری که به ذهن ما می‌آید این است: «مگر من چه بدی داشتم که او رهایم کرد و رفت؟» حتی احساس حقارت در مواقعی که باورمان شود دوست‌داشتنی نیستیم، به وجود می‌آید و ما را آزار می‌دهد. اگر بخواهم به بررسی داستان زندگی خانم یگانه بپردازم، باید بر صحبت‌های او صحه بگذارم و بگویم قضیه وابستگی‌های عاطفی در روابط میان دختر و پسرهای امروزی بسیار دیده می‌شود. شاید تنها راهی که بتوان با آن به این دختر و پسرها کمک کرد آن است که انواع رابطه‌ها را برایشان تعریف کنیم و سپس در مورد مراحل مختلف رابطه عشقی توضیحاتی بدهیم که با شناسایی تغییر رفتارهای خود بتوانند بر اوضاع مسلط شوند. اگر با چارچوب رابطه‌های تعریف شده آشنا باشید، می‌توانید به این موضوع فکر کنید که چه‌طور رفتار کنید تا کسی نتواند احساسات و عواطف شما را به بازی بگیرد.

چرا بعضی‌ها با احساسات دیگران بازی می‌کنند؟

وقتی کسی آنچه در درون‌اش نیست را به شما منتقل کند، در واقع عواطف شما را به بازی گرفته است. یعنی انتقال غلط و غیرواقعی احساسات، به نوعی بازی در میان برخی از جوان‌ها و نوجوان‌ها تبدیل شده است که هر دو سوی یک رابطه با انتخاب آگاهانه وارد این بازی می‌شوند و هر دو طرف با قواعد بازی آشنا هستند. البته گاهی دختر یا پسر نقش خود را فریبکارانه بازی می‌کند و دیگری که مانند او رفتار نکرده آسیب بیشتری در این بازی می‌بیند.

در این بازی، دو طرفی که وارد یک رابطه می‌شوند، در جستجوی یک رابطه جدی و هدف‌مند نیستند اما وانمود می‌کنند لبریز از عشق و عاطفه‌اند و احساس خوشایندی به هم دارند. آنها به دروغ با بیان الفاظی محبت‌آمیز و کلیشه‌ای قصد دارند احساسات طرف مقابل را به بازی بگیرند. زیربنای این بازی شاید امری طبیعی و بیولوژیک باشد و به نوعی کشش درونی برای رسیدن به ازدواج تعبیر ‌شود اما آنها یکدیگر را به بازی می‌گیرند.برخی معتقدند در صورت سلامت نفس طرفین و وجود انگیزه‌های سالم و غیرفریبکارانه این بازی حرکت به سوی رفتارهای پخته و آمادگی برای ازدواج است. شک دارم که تا به حال، برخی الفاظی را که توسط برخی دختر و پسرهای جوان به کار برده می‌شود نشنیده باشید: «طرف را به تور انداختم… مخ طرف را زدم…» اما وقتی در مورد به کار گرفتن دروغین الفاظ محبت‌آمیزی که قاعدتا در عشق‌های واقعی رد و بدل می‌شود از این جوان‌ها می‌پرسم، در توجیه رفتار خود می‌گویند: «اینها را می‌گم چون عادتمه؛ چون قاعده بازی همینه. اگر من نگم، دیگری می‌گه و خلاصه من قوانین بازی را بلدم…»

پسرهایی که وارد زندگی «یگانه» شده‌اند دچار مشکلات روانی نبوده‌اند اما آنها قوانین بازی فریبکارانه را از هم‌سالان خود آموخته و می‌دانستند چه‌طور باید رفتار کنند تا بتوانند احساسات او را به بازی بگیرند. دو دختری که در دانشکده با آن پسر رابطه داشته‌اند نیز می‌دانستند چه‌طور باید حرکت‌های مقابل او را انجام دهند تا رودست نخورند. این دختر و پسرها دنبال رابطه‌های ابزاری و یا دوستی ساده و شاید هم رابطه‌ای حمایتی باشند و به هر جهت، خواهان رابطه‌ای عاشقانه و به قصد تشکیل خانواده نیستند. اگر شما هم مانند «یگانه» دوست دارید طوری رفتار کنید که دیگر کسی نتواند شما را به بازی بگیرد و یا به قول خودتان کسی نتواند شما را سرکار بگذارد، بهتر است کلمات کلیشه‌ای و عاشقانه آنها که رد و بدل کردن‌اش جزو قوانین بازی است فریب‌تان ندهد و از شنیدن آن مدهوش نشوید. فرقی نمی‌کند دختر یا پسر باشید باید مراقب باشید ندانسته وارد بازی نشوید.پس باید رابطه‌ها را به عنوان درس اول بشناسید. دستورات مذهبی، اخلاقی و حتی برخی سنت‌های اجتماعی، همه و همه در طول قرن‌ها برای حفظ و حراست از تک‌تک ما و نهاد خانواده به وجود آمده‌اند.

درس دوم اینکه اگر حتی می‌دانید کسی که وارد رابطه با شما شده آدم خوبی است و از این قماش نیست و قصدی جز ازدواج ندارد، باز هم نباید چنان در فاز عاطفی غرق شوید که وابستگی شدید مانع از محک زدن منطقی او و شرایط‌اش شود. چه بسا جواب شما در نهایت به درخواست او منفی باشد، پس نباید کاری کنید که زمینه بازی با عواطف‌تان فراهم شود و اگر روزی خواستید به هر دلیلی این رابطه را ختم کنید و او را مورد مناسب ازدواج ندانستید، کارتان به مراکز اعصاب و روان بکشد و یا در کنج خانه افسردگی بگیرید یا متقابلا چنین مشکلاتی را برای او ایجاد کنید.

سوم اینکه اگر قصد وارد شدن در یک رابطه، دوستی است و یا طرف مقابل واضح و شفاف به شما اعلام می‌کند که قصد ازدواج ندارد، سعی کنید خوب چشم و گوش‌تان را باز کنید و مدام بر خود کنترل داشته باشید تا بتوانید درست حرکت کنید؛ به یاد داشته‌باشید که رعایت حدود شرعی و اخلاقی لازمه حفظ سلامت شما و طرف مقابل شماست. مثلا اگر می‌بینید به سمت وابسته شدن در حرکت‌اید و مغز شما در حال شرطی شدن و دریافت تغذیه عاطفی از اوست و یا آن‌قدر احساساتی هستید که با شنیدن کلمات عاشقانه از او بین زمین و آسمان معلق می‌مانید، باید هوشیارانه عمل کنید. گاهی موبایل‌تان را خاموش کنید و یا به او بگویید دیگر نباید از این کلمات استفاده کند، وگرنه به تماس‌هایش پاسخ نمی‌دهید تا او بداند شما حدود رابطه دوستی را می‌شناسید و اجازه نمی‌دهید شما را بگذارند سر کار و یا بازی‌تان بدهند. گاهی با به کار بردن برخی جواب‌های کوتاه اما شفاف و معنادار می‌توانید به او بفهمانید بهتر است خودش باشد و آنچه در درون واقعی‌اش هست را آشکار کند.

اگر شما مدام بازخوردهای مثبت به او بدهید و با رفتارتان تشویق‌اش کنید به این بازی ادامه بدهد، به او پیام داده‌اید که بازی را ادامه بده چون هر دو از آن لذت می‌بریم. اگر چنین رفتاری کردید نباید پس از مدتی تنها به محکوم کردن او بپردازید و بگویید شما را به بازی گرفته بود چون شما دانسته و آگاهانه در این راه آمده‌اید و از این بازی لذت برده‌اید.

انواع رابطه‌هاروابطی که ما با دیگران برقرار می‌کنیم انواع و اقسامی دارد که در زیر به آنها اشاره می‌کنم:

۱. یکی از این رابطه‌ها، رابطه دوستی است. رابطه‌ای که در بین جوان‌ها کاملا تعریف شده و شناخته شده است (Just Friend). در این رابطه، وقتی دوست شما خبر ناراحت‌کننده‌ای در موردتان می‌شنود، همدلانه به کنارتان می‌آید و تنهای‌تان نمی‌گذارد. به شما می‌گوید دوست‌تان دارد و اگر مشکلی داشتید، می‌توانید روی کمک او حساب کنید. در جامعه ما این دوست اغلب از جنس موافق است. ما در این ارتباط، حتی به این دوستان هم وابسته می‌شویم و اگر مدتی خبری از هم نداشته باشیم، سراغ یکدیگر را می‌گیریم و تمایل داریم ریتم دوستی‌مان حفظ شود. اگر هفته‌ای یک بار یا ماهی یک بار با هم تماس تلفنی یا دیدار داشتیم وابسته آن می‌شویم. ما حس خوبی به هم داریم و وظایف دوستی را انجام می‌دهیم.

۲. رابطه دیگری داریم به نام رابطه کارکردی. یعنی ما کاری به خود شخص نداریم، بلکه با کارکرد او در ارتباط هستیم و وابسته‌اش شده‌ایم. دوستی یک روان‌شناس مشاور با دوستی که کارمند بانک است، اگر ما به هر دلیلی رابطه‌مان به هم بخورد تا مدتی کلافه هستیم و خلأ او را حس می‌کنیم چون ذهن ما وابسته او شده است و آرزو می‌کنیم کاش دوباره برگردد. آن کارمند هر وقت مشکل داشته باشد دوست‌اش تلفنی راهنمایی‌اش می‌کند و در عوض همه کارهای بانکی دوست‌اش را انجام می‌دهد تا مبادا وقت او در صف بانک گرفته شود.

۳ رابطه دیگری که رایج است و اغلب وابستگی‌های عاطفی را شامل می‌شود همان رابطه عشقی (Love) است. دختر و پسری دچار وابستگی عاطفی می‌شوند که به دلیلی به یک رابطه آمده‌اند. گاهی اوقات محیط کاری، محیط تحصیلی و یا مکان خاص باعث می‌شود دو نفر با یکدیگر در ارتباط باشند و آغاز یک رابطه باشد.روزهای اول رابطه وقتی شما کششی نسبت به فردی در خود می‌بینید دنبال بهانه می‌گردید و به عنوان پیش مقدمه طوری رفتار می‌کنید که ببینید آیا او هم‌چنین حسی دارد؟ با او بیشتر تماس می‌گیرید و این بهانه‌ها بیشتر و بیشتر می‌شود و شما و طرف مقابل به یکدیگر نشان می‌دهید علاقه‌مندی به وجود آمده است. حالا که دست ‌دل‌تان برای همدیگر رو شده و فهمیده‌اید شما دو نفر حس مشترکی به هم دارید، رابطه‌تان وارد فاز عاطفی می‌شود. در اینجاست که می‌گوییم اینها زود به زود دل‌شان برای یکدیگر تنگ می‌شود: «به محض خداحافظی کردن، دل‌ام تنگ شد و حالا که در مسیر خانه هستم به تو اس‌ام‌اس می‌دهم یا تماس تلفنی می‌گیرم…» در این مرحله بهترین کلمات رد و بدل ‌شود. همه‌چیز به نظر آن دو عالی و لذت‌بخش است. سطح نوراپی‌نفرین و دوپامین خون ما در این فاز اول رابطه بالاست و حالت کاملا سرخوشی و نشئگی داریم و تغییر رفتار می‌دهیم. تا دیروز خیلی جدی بودیم و حالا شوخ‌طبع می‌شویم و شعر می‌گوییم. قبلا خیلی کم‌رو بودیم اما حالا حاضرجوابی می‌کنیم و خلاصه یک تغییر رفتار واضح خواهیم داشت.

حس ما فوق‌العاده است و به خاطر سطح هورمون‌های بدن‌مان همه‌چیز را زیبا می‌بینیم (در روان‌شناسی به نوراپی‌نفرین و دوپامین هورمون‌ عشق می‌گویند) و حتی کارهای بد و رفتارهای دور از ادب را به خودمانی بودن و یا تعابیر زیبا برداشت می‌کنیم (این نکته را به خاطر بسپارید.)

در این مرحله، بی‌اختیار به یکدیگر وابسته می‌شوید چون مدام به مغزتان این برنامه را می‌دهید که می‌خواهم هر لحظه با تو باشم. این برنامه‌ای که به مغز داده می‌شود، چنین حسی را تقویت می‌کند که قرار است همه زندگی‌ام با تو باشد و می‌خواهم با تو ازدواج کنم. این در حالی است که شما گاهی چنین قراری را نداشتید و فقط درگیر عاطفی یکدیگر شده‌اید. مدت‌زمان بودن در این فاز عاطفی برای افراد متفاوت است. بعضی‌ها در مدت سه هفته به این حس می‌رسند. بعضی‌ها در مدت دو ماه و بعضی‌ هم بودن در این فاز را تا ۶ ، ۷ ماه یا بیشتر تجربه می‌کنند و ادامه می‌دهند. بسته به طول مدت زمانی که در این فاز وابستگی عاطفی بوده‌اید، پس از قطع ارتباط، حالات عاطفی‌روانی و هیجانی که خواهید داشت، متفاوت خواهد بود. اگر شما سه هفته در این فاز بوده‌اید، طبیعی است که تا سه، چهار روز پس از پایان رابطه حال‌تان خوب نباشد. به هر حال مغز شما مدت ۲۰ روز در این برنامه ذهنی بوده است که صبح با صدای تلفن و پیام محبت‌آمیز آن دوست بیدار شود. در طول روز بارها با او در ارتباط باشد و حالا چنین منبع تغذیه عاطفی ناگهان قطع شود و انگار این گمشده، سیستم ذهنی شما را بر هم زده است و حال‌تان خوب نیست اما اگر این حالت ناخوشی بیش از این ادامه داشته باشد و شما تا ماه‌ها حال‌تان بد باشد، طبیعی نیستید و باید حتما بررسی شوید. یعنی ما انتظار داریم حتی اگر آدم احساسی‌عاطفی هستید، بتوانید بر اوضاع مسلط شوید و ظرف یک هفته تا ۱۰ روز خودتان را جمع و جور کنید. در رابطه‌های عاشقانه‌ای که ماه‌ها طول می‌کشد طبیعی است به زمان بیشتری برای مسلط شدن بر اوضاع روانی‌مان پس از قطع ارتباط نیاز داشته باشیم. افت عملکرد، گریه کردن، حوصله کاری را نداشتن و کلافه بودن از نشانه‌های طبیعی این وابستگی عاطفی است که باید بشناسید و به خودتان کمک کنید تا آنها را مدیریت نمایید. طول مدت سوگواری عشق باید منطقی باشد و در تناسب یا طول مدت فاز عاطفی باشد.


با قلب من بازی نکن!داشتم دفتر تلفن‌‌ام را ورق می‌زدم که چشم‌ام افتاد به یک نام و تلفن خط‌خورده. دقیق‌تر نگاه کردم….

شماره یکی از همکاران‌ام بود که از پیش ما رفته بود؛ نه فقط از محل کار ما، اصلا از ایران رفته بود تا کنار همسرش زندگی تازه‌ای را در کشوری دیگر آغاز کند. روی شماره تلفن‌اش خط زده بودم و نوشته بودم: «یادش به خیر!» اگرچه سعی می‌کنم کلا آدم‌ احساساتی‌ای نباشم اما دست خودم نیست و در پایان هر رابطه‌ای با دوستانم، حس غریبی به سراغ‌ام می‌آید که حتی اگر بعد از مدت‌ها خاطره‌ای مرا به آن روزها ببرد، همه تلخی‌ها و شیرینی‌های آن رابطه دوباره در ذهن‌ام زنده می‌شود.

خانم مرادی، همکار من بود و البته دو سال بودن در کنار او، مرا وابسته کرده بود. با خودم فکر می‌کردم وقتی آدم‌ها در روابط دوستانه‌شان اینقدر وابسته می‌شوند، وای به حال آنهایی که یک رابطه عشقی نافرجام را تجربه می‌کنند. امیدوارم همه ارتباط‌هایی که با آشنایی و علاقه شروع می‌شود، جاودانه شود و همه دختر و پسرهای عاشق امروز به همسران مهربان فردا بدل شوند و رابطه‌شان هرگز ناکام نشود. به همین موضوع فکر می‌کردم که یکی از همکاران، ایمیلی را به‌ام رساند و گفت: «این ایمیل برای صفحه «با خوانندگان» آمده.» ایمیل «خانم یگانه» (که در ایمیل خود، خواسته بود او را به این نام بنامیم) خیلی ناراحت‌ام کرد؛ چون دیدم آرزویی که کردم، برآورده نشد و شاید خیلی‌ها وقتی این داستان را بخوانند آن را مشابه زندگی خود بیابند. با دکتر بدری‌سادات بهرامی، روان‌شناس مشاور خانواده درباره همین موضوع حرف زدم و او راه‌حل‌هایی ارایه داد تا امثال «یگانه» از زندگی لذت ببرند.

قصه از کجاشروع شد؟

هر هفته داستان زندگی مردم را می‌خوانم تا شاید به نمونه‌ای مشابه خودم برسم و بدانم که باید چه کنم اما شما به این قصه مهم که داستان زندگی بسیاری از دخترها و شاید برخی از پسرهای امروز است نپرداخته‌اید. منظورم قصه دخترهایی است که به قصد ازدواج با پسری که به آنها ابراز علاقه می‌کند، آشنا می‌شوند و وقتی حس می‌کنند رابطه عشقی آنها دوطرفه است، ناگهان می‌فهمند رودست خورده‌اند و طرف مقابل فقط قصد داشته احساسات او را به بازی بگیرد. تا به حال سه مورد این‌چنینی برای من اتفاق افتاده است. اولی در دوران دبیرستان بود که حس کردم خام بودن من باعث شده که آن پسر را نشناسم. بعد از آن در دوره دانشگاه به پسری که دو ترم از من بالاتر بود دل‌بسته شدم و به او و حرف‌های عاشقانه‌ای که می‌زد، اعتماد کردم اما خیلی اتفاقی فهمیدم که او این رفتار را با دو دختر دیگر هم دارد و به خاطر رابطه چندماهه‌ای که داشتیم آن‌قدر سرخورده شدم که چند واحد درسی‌ام را افتادم و مدتی افسرده شدم. حالا هم که ۲۶ ساله هستم و در یک شرکت کامپیوتری کار می‌کنم با یکی از همکاران‌ام که در بخش دیگری مشغول است، دوست شده‌ام. او می‌گوید تمایل دارد فعلا با من فقط دوست باشد و اگر شرایط ازدواج مهیا شد شاید ازدواج کنیم.

نمی‌دانم باید چه کار کنم؟ اگر به او اهمیت ندهم، شاید دیگر به چنین موقعیتی برنخورم و بعدها افسوس بخورم اما از طرفی می‌ترسم که او نیز مثل قبلی‌ها با احساسات‌ام بازی کند و دست‌آخر هم از ازدواج طفره برود. کاملا گیج شده‌ام و نمی‌توانم تصمیم بگیرم…

در مطب مشاور

دکتر بدری‌سادات بهرامی روان‌شناس و مشاور

یکی از نیازهای اساسی ما آدم‌ها نیاز به دوست داشته شدن و دوست داشتن است. اگر نتوانیم کسی را دوست بداریم، از سلامت روانی فاصله داریم. به دلیل اهمیت این نیاز، فرد تامین‌کننده آن نیاز می‌تواند در ما تاثیر فراوانی بگذارد و گویا کمندی نامریی بر گردن ما بیندازد و ما را دنبال خود بکشاند. بنابراین ما در هر نوع رابطه عاطفی که قرار بگیریم، به درجاتی وابستگی‌های عاطفی‌روانی را تجربه خواهیم کرد. البته میزان وابستگی در کسانی که خلأهای عاطفی‌روانی را از گذشته داشته باشند عمیق‌تر و سریع‌تر خواهد بود. آنچه اهمیت دارد این است که ماهیت رابطه داشتن به خاطر جذابیت‌هایی که دارد ما را به خود وابسته می‌کند. اگر در شما هیچ وابستگی ایجاد نشود و بی‌اهمیت پس از پایان یک رابطه، همه چیز را فراموش کنید و انگار نه انگار، از کنار آن بگذرید، واقعا جای نگرانی دارد و باید برای این مشکلی که دارید تحت بررسی قرار بگیرید. به طور کلی، وقتی شاهد ابراز علاقه کسی نسبت به خود هستیم و یا در رفتار و گفتار او می‌بینیم که دوست‌مان دارد، احساس ارزشمندی در ما تقویت می‌شود. برعکس، وقتی می‌بینیم کسی دوست‌مان ندارد و یا از رابطه‌ای که با ما دارد، خارج می‌شود؛ اولین موضوعی که باعث آسیب روانی ما می‌شود، احساس بی‌ارزشی است. معمولا اولین فکری که به ذهن ما می‌آید این است: «مگر من چه بدی داشتم که او رهایم کرد و رفت؟» حتی احساس حقارت در مواقعی که باورمان شود دوست‌داشتنی نیستیم، به وجود می‌آید و ما را آزار می‌دهد. اگر بخواهم به بررسی داستان زندگی خانم یگانه بپردازم، باید بر صحبت‌های او صحه بگذارم و بگویم قضیه وابستگی‌های عاطفی در روابط میان دختر و پسرهای امروزی بسیار دیده می‌شود. شاید تنها راهی که بتوان با آن به این دختر و پسرها کمک کرد آن است که انواع رابطه‌ها را برایشان تعریف کنیم و سپس در مورد مراحل مختلف رابطه عشقی توضیحاتی بدهیم که با شناسایی تغییر رفتارهای خود بتوانند بر اوضاع مسلط شوند. اگر با چارچوب رابطه‌های تعریف شده آشنا باشید، می‌توانید به این موضوع فکر کنید که چه‌طور رفتار کنید تا کسی نتواند احساسات و عواطف شما را به بازی بگیرد.

چرا بعضی‌ها با احساسات دیگران بازی می‌کنند؟

وقتی کسی آنچه در درون‌اش نیست را به شما منتقل کند، در واقع عواطف شما را به بازی گرفته است. یعنی انتقال غلط و غیرواقعی احساسات، به نوعی بازی در میان برخی از جوان‌ها و نوجوان‌ها تبدیل شده است که هر دو سوی یک رابطه با انتخاب آگاهانه وارد این بازی می‌شوند و هر دو طرف با قواعد بازی آشنا هستند. البته گاهی دختر یا پسر نقش خود را فریبکارانه بازی می‌کند و دیگری که مانند او رفتار نکرده آسیب بیشتری در این بازی می‌بیند.

در این بازی، دو طرفی که وارد یک رابطه می‌شوند، در جستجوی یک رابطه جدی و هدف‌مند نیستند اما وانمود می‌کنند لبریز از عشق و عاطفه‌اند و احساس خوشایندی به هم دارند. آنها به دروغ با بیان الفاظی محبت‌آمیز و کلیشه‌ای قصد دارند احساسات طرف مقابل را به بازی بگیرند. زیربنای این بازی شاید امری طبیعی و بیولوژیک باشد و به نوعی کشش درونی برای رسیدن به ازدواج تعبیر ‌شود اما آنها یکدیگر را به بازی می‌گیرند.برخی معتقدند در صورت سلامت نفس طرفین و وجود انگیزه‌های سالم و غیرفریبکارانه این بازی حرکت به سوی رفتارهای پخته و آمادگی برای ازدواج است. شک دارم که تا به حال، برخی الفاظی را که توسط برخی دختر و پسرهای جوان به کار برده می‌شود نشنیده باشید: «طرف را به تور انداختم… مخ طرف را زدم…» اما وقتی در مورد به کار گرفتن دروغین الفاظ محبت‌آمیزی که قاعدتا در عشق‌های واقعی رد و بدل می‌شود از این جوان‌ها می‌پرسم، در توجیه رفتار خود می‌گویند: «اینها را می‌گم چون عادتمه؛ چون قاعده بازی همینه. اگر من نگم، دیگری می‌گه و خلاصه من قوانین بازی را بلدم…»

پسرهایی که وارد زندگی «یگانه» شده‌اند دچار مشکلات روانی نبوده‌اند اما آنها قوانین بازی فریبکارانه را از هم‌سالان خود آموخته و می‌دانستند چه‌طور باید رفتار کنند تا بتوانند احساسات او را به بازی بگیرند. دو دختری که در دانشکده با آن پسر رابطه داشته‌اند نیز می‌دانستند چه‌طور باید حرکت‌های مقابل او را انجام دهند تا رودست نخورند. این دختر و پسرها دنبال رابطه‌های ابزاری و یا دوستی ساده و شاید هم رابطه‌ای حمایتی باشند و به هر جهت، خواهان رابطه‌ای عاشقانه و به قصد تشکیل خانواده نیستند. اگر شما هم مانند «یگانه» دوست دارید طوری رفتار کنید که دیگر کسی نتواند شما را به بازی بگیرد و یا به قول خودتان کسی نتواند شما را سرکار بگذارد، بهتر است کلمات کلیشه‌ای و عاشقانه آنها که رد و بدل کردن‌اش جزو قوانین بازی است فریب‌تان ندهد و از شنیدن آن مدهوش نشوید. فرقی نمی‌کند دختر یا پسر باشید باید مراقب باشید ندانسته وارد بازی نشوید.پس باید رابطه‌ها را به عنوان درس اول بشناسید. دستورات مذهبی، اخلاقی و حتی برخی سنت‌های اجتماعی، همه و همه در طول قرن‌ها برای حفظ و حراست از تک‌تک ما و نهاد خانواده به وجود آمده‌اند.

درس دوم اینکه اگر حتی می‌دانید کسی که وارد رابطه با شما شده آدم خوبی است و از این قماش نیست و قصدی جز ازدواج ندارد، باز هم نباید چنان در فاز عاطفی غرق شوید که وابستگی شدید مانع از محک زدن منطقی او و شرایط‌اش شود. چه بسا جواب شما در نهایت به درخواست او منفی باشد، پس نباید کاری کنید که زمینه بازی با عواطف‌تان فراهم شود و اگر روزی خواستید به هر دلیلی این رابطه را ختم کنید و او را مورد مناسب ازدواج ندانستید، کارتان به مراکز اعصاب و روان بکشد و یا در کنج خانه افسردگی بگیرید یا متقابلا چنین مشکلاتی را برای او ایجاد کنید.

سوم اینکه اگر قصد وارد شدن در یک رابطه، دوستی است و یا طرف مقابل واضح و شفاف به شما اعلام می‌کند که قصد ازدواج ندارد، سعی کنید خوب چشم و گوش‌تان را باز کنید و مدام بر خود کنترل داشته باشید تا بتوانید درست حرکت کنید؛ به یاد داشته‌باشید که رعایت حدود شرعی و اخلاقی لازمه حفظ سلامت شما و طرف مقابل شماست. مثلا اگر می‌بینید به سمت وابسته شدن در حرکت‌اید و مغز شما در حال شرطی شدن و دریافت تغذیه عاطفی از اوست و یا آن‌قدر احساساتی هستید که با شنیدن کلمات عاشقانه از او بین زمین و آسمان معلق می‌مانید، باید هوشیارانه عمل کنید. گاهی موبایل‌تان را خاموش کنید و یا به او بگویید دیگر نباید از این کلمات استفاده کند، وگرنه به تماس‌هایش پاسخ نمی‌دهید تا او بداند شما حدود رابطه دوستی را می‌شناسید و اجازه نمی‌دهید شما را بگذارند سر کار و یا بازی‌تان بدهند. گاهی با به کار بردن برخی جواب‌های کوتاه اما شفاف و معنادار می‌توانید به او بفهمانید بهتر است خودش باشد و آنچه در درون واقعی‌اش هست را آشکار کند.

اگر شما مدام بازخوردهای مثبت به او بدهید و با رفتارتان تشویق‌اش کنید به این بازی ادامه بدهد، به او پیام داده‌اید که بازی را ادامه بده چون هر دو از آن لذت می‌بریم. اگر چنین رفتاری کردید نباید پس از مدتی تنها به محکوم کردن او بپردازید و بگویید شما را به بازی گرفته بود چون شما دانسته و آگاهانه در این راه آمده‌اید و از این بازی لذت برده‌اید.چگونه شکست عشقی نخوریم

انواع رابطه‌هاروابطی که ما با دیگران برقرار می‌کنیم انواع و اقسامی دارد که در زیر به آنها اشاره می‌کنم:

۱. یکی از این رابطه‌ها، رابطه دوستی است. رابطه‌ای که در بین جوان‌ها کاملا تعریف شده و شناخته شده است (Just Friend). در این رابطه، وقتی دوست شما خبر ناراحت‌کننده‌ای در موردتان می‌شنود، همدلانه به کنارتان می‌آید و تنهای‌تان نمی‌گذارد. به شما می‌گوید دوست‌تان دارد و اگر مشکلی داشتید، می‌توانید روی کمک او حساب کنید. در جامعه ما این دوست اغلب از جنس موافق است. ما در این ارتباط، حتی به این دوستان هم وابسته می‌شویم و اگر مدتی خبری از هم نداشته باشیم، سراغ یکدیگر را می‌گیریم و تمایل داریم ریتم دوستی‌مان حفظ شود. اگر هفته‌ای یک بار یا ماهی یک بار با هم تماس تلفنی یا دیدار داشتیم وابسته آن می‌شویم. ما حس خوبی به هم داریم و وظایف دوستی را انجام می‌دهیم.

۲. رابطه دیگری داریم به نام رابطه کارکردی. یعنی ما کاری به خود شخص نداریم، بلکه با کارکرد او در ارتباط هستیم و وابسته‌اش شده‌ایم. دوستی یک روان‌شناس مشاور با دوستی که کارمند بانک است، اگر ما به هر دلیلی رابطه‌مان به هم بخورد تا مدتی کلافه هستیم و خلأ او را حس می‌کنیم چون ذهن ما وابسته او شده است و آرزو می‌کنیم کاش دوباره برگردد. آن کارمند هر وقت مشکل داشته باشد دوست‌اش تلفنی راهنمایی‌اش می‌کند و در عوض همه کارهای بانکی دوست‌اش را انجام می‌دهد تا مبادا وقت او در صف بانک گرفته شود.

۳ رابطه دیگری که رایج است و اغلب وابستگی‌های عاطفی را شامل می‌شود همان رابطه عشقی (Love) است. دختر و پسری دچار وابستگی عاطفی می‌شوند که به دلیلی به یک رابطه آمده‌اند. گاهی اوقات محیط کاری، محیط تحصیلی و یا مکان خاص باعث می‌شود دو نفر با یکدیگر در ارتباط باشند و آغاز یک رابطه باشد.روزهای اول رابطه وقتی شما کششی نسبت به فردی در خود می‌بینید دنبال بهانه می‌گردید و به عنوان پیش مقدمه طوری رفتار می‌کنید که ببینید آیا او هم‌چنین حسی دارد؟ با او بیشتر تماس می‌گیرید و این بهانه‌ها بیشتر و بیشتر می‌شود و شما و طرف مقابل به یکدیگر نشان می‌دهید علاقه‌مندی به وجود آمده است. حالا که دست ‌دل‌تان برای همدیگر رو شده و فهمیده‌اید شما دو نفر حس مشترکی به هم دارید، رابطه‌تان وارد فاز عاطفی می‌شود. در اینجاست که می‌گوییم اینها زود به زود دل‌شان برای یکدیگر تنگ می‌شود: «به محض خداحافظی کردن، دل‌ام تنگ شد و حالا که در مسیر خانه هستم به تو اس‌ام‌اس می‌دهم یا تماس تلفنی می‌گیرم…» در این مرحله بهترین کلمات رد و بدل ‌شود. همه‌چیز به نظر آن دو عالی و لذت‌بخش است. سطح نوراپی‌نفرین و دوپامین خون ما در این فاز اول رابطه بالاست و حالت کاملا سرخوشی و نشئگی داریم و تغییر رفتار می‌دهیم. تا دیروز خیلی جدی بودیم و حالا شوخ‌طبع می‌شویم و شعر می‌گوییم. قبلا خیلی کم‌رو بودیم اما حالا حاضرجوابی می‌کنیم و خلاصه یک تغییر رفتار واضح خواهیم داشت.

حس ما فوق‌العاده است و به خاطر سطح هورمون‌های بدن‌مان همه‌چیز را زیبا می‌بینیم (در روان‌شناسی به نوراپی‌نفرین و دوپامین هورمون‌ عشق می‌گویند) و حتی کارهای بد و رفتارهای دور از ادب را به خودمانی بودن و یا تعابیر زیبا برداشت می‌کنیم (این نکته را به خاطر بسپارید.)

در این مرحله، بی‌اختیار به یکدیگر وابسته می‌شوید چون مدام به مغزتان این برنامه را می‌دهید که می‌خواهم هر لحظه با تو باشم. این برنامه‌ای که به مغز داده می‌شود، چنین حسی را تقویت می‌کند که قرار است همه زندگی‌ام با تو باشد و می‌خواهم با تو ازدواج کنم. این در حالی است که شما گاهی چنین قراری را نداشتید و فقط درگیر عاطفی یکدیگر شده‌اید. مدت‌زمان بودن در این فاز عاطفی برای افراد متفاوت است. بعضی‌ها در مدت سه هفته به این حس می‌رسند. بعضی‌ها در مدت دو ماه و بعضی‌ هم بودن در این فاز را تا ۶ ، ۷ ماه یا بیشتر تجربه می‌کنند و ادامه می‌دهند. بسته به طول مدت زمانی که در این فاز وابستگی عاطفی بوده‌اید، پس از قطع ارتباط، حالات عاطفی‌روانی و هیجانی که خواهید داشت، متفاوت خواهد بود. اگر شما سه هفته در این فاز بوده‌اید، طبیعی است که تا سه، چهار روز پس از پایان رابطه حال‌تان خوب نباشد. به هر حال مغز شما مدت ۲۰ روز در این برنامه ذهنی بوده است که صبح با صدای تلفن و پیام محبت‌آمیز آن دوست بیدار شود. در طول روز بارها با او در ارتباط باشد و حالا چنین منبع تغذیه عاطفی ناگهان قطع شود و انگار این گمشده، سیستم ذهنی شما را بر هم زده است و حال‌تان خوب نیست اما اگر این حالت ناخوشی بیش از این ادامه داشته باشد و شما تا ماه‌ها حال‌تان بد باشد، طبیعی نیستید و باید حتما بررسی شوید. یعنی ما انتظار داریم حتی اگر آدم احساسی‌عاطفی هستید، بتوانید بر اوضاع مسلط شوید و ظرف یک هفته تا ۱۰ روز خودتان را جمع و جور کنید. در رابطه‌های عاشقانه‌ای که ماه‌ها طول می‌کشد طبیعی است به زمان بیشتری برای مسلط شدن بر اوضاع روانی‌مان پس از قطع ارتباط نیاز داشته باشیم. افت عملکرد، گریه کردن، حوصله کاری را نداشتن و کلافه بودن از نشانه‌های طبیعی این وابستگی عاطفی است که باید بشناسید و به خودتان کمک کنید تا آنها را مدیریت نمایید. طول مدت سوگواری عشق باید منطقی باشد و در تناسب یا طول مدت فاز عاطفی باشد.

منبع: هفته سلامت

16

تقریباً همه ما یکبار درد برهم خوردن یک رابطه عاشقانه را در یک نقطه از زندگی تجربه کرده ایم. خیلی از افراد مجبورند که طی دوره دانشگاه با اولین شکست عشقی خود کنار بیایند. درک سختی و دردناک بودن برهم خوردن یک رابطه مهم مقدور نیست مگر اینکه خودتان هم شخصاً آنرا تجربه کنید.

اتمام یک رابطه عاطفی یکی از سخت ترین تجربه های زندگی ما انسان ها است. زمانی که در یک رابطه عاشقانه به سر می بریم، چشم هایمان را به روی نکات منفی و کمبودهای آن می بندیم اما زمانی که رابطه خاتمه می یابد، ناگهان تمام افکار منفی ذهن مان را تسخیر می کنند طوری که مبهوت می مانیم که چه اتفاقی بین مان افتاده است؟

چگونه می توان یک رابطه عاطفی بهتری ساخت؟ چه اشتباه هایی را مرتکب شده ایم یا از یک رابطه شکست خورده چه درس هایی را می توان آموخت؟

باور و قبول کردن اینکه رابطه تان تمان شده است، خیلی سخت است. خیلی دردناک است که ببینید رابطه تان برای طرفتان که آنقدر دوستش داشتید و به او اعتماد داشتید، دیگر ارزش و اهمیتی ندارد.

 !(function (w, d) { ‘use strict’; var ad = {zone: “brtrha1”, user: “1565432215”, width: 728, height: 90, id: ‘adro-246454’}, h = d.head || d.getElementsByTagName(‘head’)[0]; if (typeof w.adroParams != ‘object’) w.adroParams = {}; w.adroParams[ad.id] = ad; var script = document.createElement(“script”); script.type = “text/javascript”; script.async = 1; script.src = “//static-cdn.adro.ir/dlvr/rsdnt.js”; h.appendChild(script); })(this, document); var h = document.getElementsByTagName(“head”)[0], s = document.createElement(“script”); s.async = !0, s.defer = !0, s.type = “text/javascript”, d = new Date, s.src = “https://cdn.sanjagh.com/assets/sdk/www.bartarinha.ir/client.js?t=” + d.getFullYear().toString() + d.getMonth() + d.getDate() + d.getHours(), h.appendChild(s); var sabaVisionWebsiteID = “1c27cb39-612a-452a-954c-b3e3dd1f3d36”; var sabaVisionWebsitePage = “ALL” _atrk_opts = {atrk_acct: “i2i8r1SZw320l9”, domain: “bartarinha.ir”, dynamic: true}; (function () { var as = document.createElement(‘script’); as.type = ‘text/javascript’; as.async = true; as.src = “https://certify-js.alexametrics.com/atrk.js”; var s = document.getElementsByTagName(‘script’)[0]; s.parentNode.insertBefore(as, s); })();

عضو هیئت مدیره سازمان مردم نهاد خانواده موفق با همکاری استانداری تهران با هدف تحکیم بنیان خانواده
فعالیت در حوزه بالا بردن آمار ازدواج و پایین آوردن آمار طلاق
دارای 8سال سابقه ی مطبوعاتی و فرهنگی
مدیر روابط عمومی مجله روانشناسی شادکامی
مدیر اجرایی انتشارات فریور
عضو سرای روزنامه نگاران کشور

ممکن بسیاری از ما در یک رابطه ناسالم قرار گرفته باشیم و با وجود اینکه سالها درگیر این رابطه بودیم اما طرف مقابلم را هم شدیدا دوست داشتیم و حالا نسبت به تمام افراد دید منفی داریم و البته می ترسیم از اینکه اگر از این رابطه هم خارج شدم چه تضمینی وجود دارد که رابطه ی بعدی یک رابطه سالم باشد؟

برای اینکه ترس هایم را کنار بگذارم چه کار باید بکنم؟

 

مشکل  کار اینجاست! دوره آشنایی قبل از ازدواج و دقیقا دوران نامزدی!چگونه شکست عشقی نخوریم

دوستان عزیزم، حلقه نامزدی به این معنا است که شما و طرف مقابلتان قرار است بیشتر یکدیگر را بشناسید نه این که حتما حتما با آن فرد ازدواج کنید!

اینکه شما فکر کنید از مرد آینده تان چه چیزی می خواهید، این مرد همان فردی هست که بتواند آرامش تان در زندگی را تضمین کند؟

در دوران نامزدی سعی کنید نسبت به فرد مقابلتان شناخت بیشتری پیدا کنید. بله قبول ممکن است بعضیها در این دوران دچار احساسات شوند . اما دوستان گلم این موضوع دلیل بر این نیست که شما چشمتان را بر روی نقاط ضعف طرف مقابل ببندید.

یکی از موارد مهمی که متاسفانه در بعضی از خانم ها جدی گرفته نمی شود اعتیاد است اما نه صرفا اعتیاد به مواد مخدر!!

ممکن است این اعتیاد جنسی باشد، یعنی طرف مقابل دچار تنوع طلبی باشد و مدام به فکر ارضای فانتزی های ذهنی خودش باشد.

یا اعتیاد به مشروبات الکی و دست آخر اعتیاد به مواد مخدر از هر نوعش. به اعتقاد من هر کدام از این موارد و به طور کل موارد دیگری که باعث به وجود آمدن یک وجه سومی بین زن و مرد شود می تواند یک زندگی آرام را به نابودی بکشد.

اینکه حالا شما با همسرتان کنار می آیید و با خودتان می گویید که ” حالا تفریحی مواد مصرف می کند” و یا ” هر ازگاهی مشروبی هم می نوشد” !

این جملات باعث به وجود آمدن همان ضلع سوم مثلثی می شود که شما از شکل گرفتن آن بی خبرید و انقدر آرام و بی صدا شکل میگیرد که حتی تصورش را هم نمی توانید بکنید.

اما ممکن است زمانی به خودتان بیایید که بسیار دیر شده است و دیگر کاری از دست شما ساخته نیست و ناخودآگاه مقدمات یک شکست عشقی را فراهم کرده باشید.

عاشق جذابیت اش شدم! خیلی خشن و جدی است و… . این جملاتی است که ممکن است شما هم از زبان بعضی ها شنیده باشید!

اگر شما عاشق خشونت و عصبانیت کسی شده اید فورا باید به یک روانشناس مراجعه کنید، شک نکنید که شما از نظر روحی مشکل دارید و باید حتما تحت درمان قرار بگیرید!!

 

 

 

 

عزیزان دلم، زندگی با فرد عصبی مزاج و عصبانی مثل زندگی در فصل بهار است! ابتدا بسیار زیبا به نظر می رسد ، اما مثل فصل بهار دم دمی مزاج است! یا آفتابی است یا بارانی یا حتی همزمان وقتی آفتابی است باران هم می بارد!

به هیچ عنوان فرد عصبی و دم دمی مزاج مناسب ازدواج نیست و گرفتار عواطف و احساسات تان نشوید و سعی کنید منطقی فکر کنید و به حرف عقلتان بیشتر گوش دهید تا حرف دلتان.

توضیحات بیشتر در مورد اینکه با چه کسی ازدواج کنیم و با چه کسانی ازدواج نکنیم را در همین ویدئو ببینید.

 

 

برای ورود به حساب کاربری لطفا شماره موبایل یا ایمیل خود را وارد نمایید.پس از وارد
کردن
شماره
موبایل کدی برای شما ارسال شده و شما با آن کد میتوانید وارد حساب کاربریتان شوید.

برای عضویت در کمتر از 30 ثانیه مشخصات را در فرم زیر پر کنید و دکمه عضویت را کلیک
کنید

شکست عشقی یکی از رخدادهای ناگواری است که در زندگی بیش‌تر ما پیش آمده است. با پایان یک رابطه و جدایی فرد روزهای سختی را سپری می‌کند و احساس ناامیدی و شکست او را رها نمی‌کند. بروز این احساسات و حالت‌های افسردگی طبیعی است و ممکن است چند ماه هم دنباله داشته باشد اما اگر فرد نتواند خودش را با شرایط تازه سازگار کند و از حالت ناامیدی و افسردگی بیرون بیاید دچار اختلالات روان‌شناختی به ویژه افسردگی می‌شود. من در این نوشته چند راهکار برای برون‌رفت از شرایط شکست عشقی پیشنهاد خواهم کرد.

شکست عشقی بر روی رفتار و فرآیندهای روانی ما تاثیر منفی می‌گذارد پس برای برون‌رفت از این مشکل نیاز به راهکارهای شناختی و رفتاری داریم. به یاد بسپاریم دگرگونی و بهبود از خودمان آغاز می‌شود پس بدون تلاش نمی‌توانیم به زندگی طبیعی بازگردیم.

هنگامی که شکست عشقی و جدایی را تجربه می‌کنیم باید بپذیریم که رابطه به پایان رسیده و بازگشت غیر منطقی است. رها کردن، سخت‌ترین گامی است که برای پایان دادن به احساس شکست عشقی باید برداشته شود. هر آن‌چه که شما را به یاد او می‌اندازد دور بیاندازید. پیام‌ها، عکس‌ها و شماره تلفن او را پاک کنید و تمام دسترسی‌ها را به فرد محدود کنید. قرار نیست که رابطهٔ دوستانه پس از شکست عشقی با فرد مقابل حفظ شود. از سوی دیگر به دنبال گرفتن انتقام یا کارهای تلافی جویانه نباشید. به او پیام ندهید و اگر با شما تماس گرفت به او پاسخ ندهید.

هنگامی که دچار شکست عشقی می‌شویم احساس فقدان و از دست‌دادن در ما پدید می‌آید. این احساس تا اندازه‌ای همانند حسی است که در هنگام مرگ عزیزان در ما دیده می‌شود. ما کسی را برای همیشه از دست داده‌ایم پس نیاز است برای برون‌رفت از شرایط سوگواری کنیم. این سوگواری رفتاری نابه‌جا و ناهنجار نیست. گریه کردن روند سوگواری را آسان می‌کند. پیش‌تر پرسیده شده بود که گریه کردن خوب است یا بد؟ در پاسخ باید بگوییم گریه کردن فشارهای روانی را کاهش می‌دهد و یک کاتارسیس روانی سودمند است. اما به یاد بسپارید اگر گریه کردن از نظر شدت و بازهٔ زمانی، بلند مدت باشد نه تنها سودمند نیست بلکه زیان‌بار خواهد بود و فرد را دچار اختلال افسردگی یا دیگر اختلالات روانی می‌کند.چگونه شکست عشقی نخوریم

هنگامی که در رابطه هستیم بسیاری از جنبه‌های رابطه را در نظر نمی‌گیریم. ما بیش‌تر بر روی ویژگی‌های مثبت تمرکز می‌کنیم و از مشکلات و چالش‌های رابطه چشم‌پوشی می‌کنیم تا جایی که نابسامانی در رابطه پدید می‌آید. معمولاً در پدید آمدن مشکلات و جدایی هر دو طرف رابطه مقصر هستند. با نگاه و ارزیابی گذشته، اشتباهات خود و طرف مقابل را شناسایی کنید. ما باید توانایی مسئولیت‌پذیری را در خود پرورش دهیم. با پذیرش اشتباهاتمان به تجارب عاطفی ما افزوده می‌شود. این تجارب عاطفی ما را در برون‌رفت از شرایط کنونی یاری می‌کند و از سوی دیگر به ما کمک می‌کند که در روابط آینده پویاتر و بهتر رفتار کنیم.

فکر کردن به این موارد خوب است اما نباید تبدیل به نشخوار ذهنی شود. نشخوار ذهنی به زبان ساده یعنی:‌ «اندیشیدن بیهوده و  بیش از اندازه به رخدادهای ناگوار گذشته و نگرانی از بروز آن‌ها در آینده». از افکار پوچ دست بردارید زیرا این افکار آیندهٔ شما را به نابودی می‌کشاند و زمینه‌ساز بروز اختلال اضطراب می‌شود.

همان‌گونه که گفته شد گریه کردن خوب است اما این جمله به این معنی نیست که گریه کردن از شادمانی بهتر است. گریستن و خندیدن دو واکنش هیجانی انسان به رخدادها هستند که هر کدام در جای خود سودمندند. پس از گذار از مرحلهٔ سوگواری نیاز است که شاد زیستن را تجربه کنید. فرصت زندگی شاد و آرام را به خودتان بدهید. کارهایی که برایتان لذت‌بخش است را انجام دهید. یکی از عواملی که آغاز روند شاد زیستن را به تأخیر می‌اندازد حساسیت نسبت به نگاه و باور دیگران است. برخی از مردم بر این باورند که: «من اگر یک هفته پس از جدایی، احساس شادمانی خود را به دست آورم و به اندوه و غم پایان بدهم از دید دیگران فردی غیر طبیعی و ناهنجار شناخته می‌شوم». این نگرش نادرست را رها کنید. دیگران در جایگاه شما نیستند و نمی‌توانند اندوهی را که پشت سر گذاشته‌اید به درستی درک کنند. سوگواری برای دریافت بازخورد مثبت از سوی دیگران زمینه‌ساز بروز اختلالات اضطرابی در فرد می‌شود. پس برای خودتان زندگی کنید و به باورهای نادرست دیگران توجه نکنید. افسوس گذشته را نخورید و در زمان حال زندگی کنید.

موسیقی خوراک ذهن و روح انسان است. موسیقی که می‌شنویم نه تنها روی روان بلکه روی رفتارهای ما نیز اثرگذار است. گوش دادن به آهنگ‌های شاد یکی از کارهایی است که در بهبود حال فرد پس از شکست عشقی موثر است. گوش دادن به آهنگ‌های غمگین روی ناهشیار ذهن اثر منفی می‌گذارد. محتوای آهنگ‌های غمگین، مکانیزم‌های دفاعی فرد را فعال و تقویت می‌کند که پیامد آن بروز افسردگی در فرد خواهد بود.

خانواده و دوستان صمیمی کسانی هستند که ما به آن‌ها دلبستگی متقابل داریم. حمایت عاطفی دوستان و خانواده در این شرایط از فردی که دچار شکست عشقی شده بسیار سودمند است. این حمایت عاطفی باید به دور از هر گونه قضاوت و پیشداوری نسبت به فرد باشد. وقت گذراندن با خانواده و دوستان صمیمی احساس تنهایی را کاهش می‌دهد. پس بیش‌تر با خانواده وقت بگذرانید و به دیدار دوستانتان بروید.

برای پایان دادن به بحران شکست عشقی از تختخواب بیرون بیایید و تمام روز را در خانه نمانید. سفر کردن برای بهبود روحیه بسیار خوب است. با سفر کردن می‌توانید از شرایط محیطی که برایتان اندوه‌بار است فاصله بگیرید. این فاصله گرفتن از شرایط محیطی در بهبود روحیهٔ فرد و کاهش اندوه بسیار سودمند است. اگر آمادگی سفر کردن را ندارید به جاهای تازه بروید. به کافی‌شاپ‌هایی که تاکنون نرفته‌اید بروید و قهوه بنوشید. شاید سال‌هاست شهربازی نرفته‌اید و نیاز به هیجان داشته باشید. یا نیاز به کوهنوردی و طبیعت‌گردی داشته باشید.

بیش‌تر مردم پس از شکست عشقی به دو گونه نسبت به شبکه‌های اجتماعی رفتار می‌کنند. گروهی بر این باورند که بهتر است از شبکه‌های اجتماعی فاصله بگیرند و برخی دیگر خود را غرق کار با شبکه‌های اجتماعی می‌کنند. به شما پیشنهاد می‌کنم با بروز شکست عشقی از کار کردن با شبکه‌های اجتماعی خودداری نکنید. از سوی دیگر نباید تمام وقت خود را در شبکه‌های اجتماعی تلف کنید. بهترین کار این است که فردی که با او در ارتباط بودید را در شبکه‌های اجتماعی مسدود کنید و رفتاری طبیعی داشته باشید. نیاز نیست که پیاپی جمله‌های اندوه‌بار را توییت کنید و عکس‌هایی با محتوای خیانت و بی‌اعتمادی به عشق را در اینستاگرام منتشر کنید. نقش افراد خوشحال و بی‌خیال را هم بازی نکنید. پیشنهاد می‌کنم خودتان باشید و از افراط و تفریط دست بردارید.

اکنون زمان آن رسیده که بیش‌تر برای خودتان وقت بگذارید. خودتان را بهتر بشناسید. کاستی‌ها و توانمندی‌هایتان را بیابید. هر انسانی دارای کاستی‌ها و توانمندی‌هایی است. ما با بهره‌گیری از توانمندی‌ها می‌توانیم اثرات منفی کاستی‌ها و نقاط ضعف را به طور چشمگیری کاهش دهیم. در این مرحله باید خودمان را همان‌گونه که هستیم بپذیریم نه آن‌گونه که دیگران انتظار دارند باشیم. تا زمانی که نتوانیم خودمان را بشناسیم اشتباهات کماکان تکرار خواهند شد و نمی‌توانیم دست به جبران گذشته بزنیم.

هنگامی که افراد شکست عشقی را تجربه می‌کنند بی‌انگیزه می‌شوند و اهداف زندگیشان را فراموش می‌کنند. زندگی بدون هدف، پوچ و بی‌معنا خواهد بود. نیازها و اهداف خود را پیدا کنید و برای دستیابی به اهداف و برطرف کردن نیازها تلاش کنید. برای خودتان اهداف کوچک و بزرگ تعریف کنید. این هدف می‌تواند تناسب اندام، یادگیری زبان انگلیسی، ازدواج موفق یا هر چیز دیگری باشد. داشتن هدف به تنهایی کافی نیست باید برای دستیابی به این اهداف تلاش کنید.

نمی‌توانیم انکار کنیم که پس از تجربهٔ شکست عشقی دیگر کسی را دوست نخواهیم داشت. نباید فرصت دوست داشتن و دوست داشته شدن را از خودمان بگیریم. نمی‌توانیم دیگران را برای گناهی که دیگری مدت‌ها پیش در برابر ما انجام داده محاکمه کنیم. برای نمونه کسانی را می‌بینیم که پس از تجربهٔ دردناک خیانت می‌گویند: «همهٔ آدم‌ها خیانتکارند». بهتر است این کلیشه‌های پوچ را رها کنید و به خودتان و دیگران فرصت دوباره بدهید. اما برای آغاز یک رابطهٔ تازه شتاب‌زده رفتار نکنید. نباید به گونه‌ای رفتار کنید که انگار می‌خواهید جای خالی و خلاء عاطفی را که به خاطر شکست عشقی تجربه می‌کنید پر کنید. هم‌چنین نباید هدفتان از ایجاد رابطه، برانگیختن حسادت یا انتقام باشد. اگر می‌خواهید فردی که در گذشته همراهتان بوده را ناراحت کنید راه نادرستی را انتخاب کرده‌اید. آماده نبودن برای آغاز رابطهٔ تازه نه تنها سودمند نیست بلکه زیان‌بار است و شکست عاطفی دیگری را در پی خواهد داشت. پیش از آغاز رابطهٔ تازه باید خواسته‌های خود را از یک فرد در رابطه بشناسید. ببینید فرد ایده‌آل از نظر شما چه ویژگی‌هایی دارد و خودتان را نیز برای این ویژگی‌های ایده‌آل آماده کنید. عشق یک چیز دو طرفه است پس اگر دنبال ایجاد رابطه با یک فرد موفق و خوشبخت هستید باید خودتان نیز یک فرد موفق و خوشبخت باشید. هنگامی که آمادگی لازم را برای آغاز رابطه در خود پیدا کردید می‌توانید به ایجاد رابطه با فردی تازه فکر کنید. اما باز هم تاکید می‌کنم که نباید شتاب‌زده رفتار کرد.

در برخی شرایط ممکن است نتوانید خودتان مسیر زندگیتان را دگرگون کنید یا شرایط را بهبود ببخشید. در این وضعیت بهترین راه کمک گرفتن از کوچ است. کوچینگ مهارتی است که به شما در این زمینه‌ها کمک می‌کند. کوچینگ (Coaching) فرآیندی است که در آن کوچ(Coach) ، مربی یا راهنما به فرد کمک می‌کند تا با بهره‌گیری از توانمندی‌هایش در زندگی فردی، خانوادگی، شغلی، اجتماعی و … کارکرد بهتری داشته باشد. اگر به کوچ نیازمندید می‌توانید از خدمات کوچینگ ما در این زمینه بهره بگیرید.

راهکارهایی که تا این‌جا گفته شد در شرایطی سودمند است که بتوانید روند زندگی خود را تغییر دهید. اما اگر احساس می‌کنید توان حل مشکل و برون‌رفت از دورهٔ شکست و ناامیدی را ندارید؛ پیشنهاد می‌کنم که پیش روان‌شناس بروید. مشاوره گرفتن از روان‌شناس بهترین روش برای پیدا کردن راهکار مناسب است. روان‌شناس بدون قضاوت و پیش‌داوری و با تحلیل و ارزیابی زوایای گوناگون مشکل، شما را در برون‌رفت از شرایط کنونی راهنمایی می‌کند. از سوی دیگر اگر مشکل به اندازه‌ای شدید باشد که زمینه‌های گوناگون زندگی (فردی، خانوادگی، شغلی و اجتماعی) را دچار نابسامانی کرده باشد نیازمند روان‌درمانی هستید. فرآیند روان‌درمانی بدون همکاری با روان‌شناس انجام نخواهد شد. روان‌شناسان ما در گروه آقای روان‌شناس آمادهٔ مشاورهٔ آنلاین و حضوری با شما هستند با ما گفت‌و‌گو کنید.

سلام ضمن تشکر از مطالب خوبتون ما رشته ای بنام روان کاوی در ایران نداریم . اگر منظورتون رویکرد روان‌درمانی پویشی هست بهتره این عنوان رو‌برای خودتون تعریف کنید .

نخست این‌که نوشتن این دیدگاه روی این نوشته نامربوط به نظر میاد. موضوع این نوشته روانکاوی نیست. و من در جایی از سایت از روان‌شناسی به عنوان رشته یاد نکردم، که شما میگین ما در ایران رشته روانکاوی نداریم. منظور از این ما کیه؟ روانکاوی یکی از رویکردهای روان‌شناسیه که زیگموند فروید اون رو بنیان‌گذاری کرد. بله نیازه روانکاوی رو تعریف کنیم. در این‌جا گفتم که روانکاوی چیست. نکتهٔ مهم در این‌جا اینه که روانکاوی لزوما به معنی کار درمانی نیست و باید بدونید که روانکاوی با روان‌درمانی پویشی متفاوته. روان‌درمانی پویشی (Psychodynamic Psychotherapy) یکی از شیوه‌های روان‌درمانی است که بر اساس رویکرد روانکاوی عمل می‌کنه پس روانکاوی به عنوان کل، و روان‌درمانی پویشی به عنوان بخشی از این کل در نظر گرفته میشه. پیش از اظهار فضل بهتره کمی میزان دانش خودمونو بالا ببریم. سپاس‌گزارم

دیدگاه

نام

ایمیل

نام ، ایمیل و وب سایت خود را برای بار دیگر که اظهار نظر می کنم در این مرورگر ذخیره کنید.


 


 


 


 

کلینیک روانشناسی آقای روانشناس در تهران آماده خدمات روانشناسی و مشاوره آنلاین و حضوری به شماست. برای رزرو مشاوره در تهران با ما تماس بگیرید

© Copyright Mr Psychologist

 

بعد از تمام شدن یک رابطه عاطفی، که شما سرمایه گذاری روانی زیادی برای آن کرده بودید، انجام رفتارهای اشتباه امری طبیعی است و احتمالا ناشی از فشارهای روحی زیادی است که برشما وارد شده است. اما چنین اقداماتی می تواند به ضرر شخصیت و عزت نفس شما باشد. به یاد داشته باشید که یکی از ویژگی های انسان منطقی و دارای سلامت روان این است که تحمل ناکامی را داشته باشد و بتواند با کمترین آسیب آن رویداد ناخوشایند را پشت سر بگذارد. زمانیکه بعد از تمام شدن رابطه و از روی خشم تصمیم به انجام کاری را داشتید قبل از آن حتما با خود بررسی کنید که این تصمیم من چه سودی به حال من دارد؟ آیا شخصیت من را اول از همه پیش خودم و بعد در برابر طرف مقابل زیر سوال نمی برد؟ آیا این کار عزت نفس و غرور من را خدشه دار نمی کند؟ اگر این کار را انجام دادم او جوابی نداد چه؟ آیا این بی محلی بیشتر مرا عذاب نمی دهد؟ پس قبل از گرفتن تصمیم هیجانی مقاله زیر را مطالعه کنید.

فهرست مطالب

منظور از صحبت پایانی وقتی است که دو طرفی که از هم جدا شده‌اند، تصمیم می‌گیرند مانند دو فرد عاقل و بالغ رفتار کنند و با هم درباره‌ی مسائلی صحبت کنند که می‌خواستند آنها را در دوران جدایی مطرح کنند، اما نتوانسته‌اند. این گفتگو غالباً شامل معذرت‌خواهی برای زدن حرف‌های ناخوشایند و پرتاب کردن اشیاء به طرف یکدیگر می‌شود. این گفتگو دلتان را سبک می‌کند و چون تمام حرف‌های ناگفته‌تان را در آرامش بیان می‌کنید، می‌توانید سرانجام این رابطه‌ی شکست خورده را پشت سر بگذارید و به زندگی‌تان ادامه بدهید. گفتگوی حضوری برای برخی بسیار سخت و ناراحت کننده است و ترجیح می‌دهند که گفتگوی پایانی‌شان را تلفنی یا حتی از طریق نامه انجام دهند. این گفتگو مفید است، اما فقط به شرطی که هر دو نفر شکست عشقی را پشت سر گذاشته باشید. اگر برای انجام این گفتگو عجله کنید، فقط نمک بر زخم‌هایی می‌پاشید که هنوز التیام نیافته‌اند و زخم را دوباره باز و دردناک می‌کنید. از آنجایی که درد و ناراحتی هنوز برطرف نشده است، احتمال دارد که ماجرای آزاردهنده‌ای به پا شود. خاطره‌ی دعوا و روز جدایی هنوز تازه است و این عجله‌تان برای گفتگو ممکن است که باعث جاری شدن سیلاب اشک شود. پیشنهاد می‌کنیم قبل از تلاش برای برگرداندن عشق از دست رفته‌تان حداقل چند ماه صبر کنید و بعد با هم حرف بزنید تا مشکلی پیش نیاید.

بسیاری از دختران و پسران بعد از تمام شدن رابطه بدنبال پیدا کردن علت اصلی اختلافشان می‌روند. مدام با سوال و جواب می‌خواهند علت را پیدا کنند. در این میان گاهی برخی از افراد تحت تاثیر صحبت‌های طرف مقابل قرار می‌گیرند و فکر می کنند فقط آنها در این رابطه مقصر بوده‌اند و به همین دلیل شروع به اصرار کردن برای ادامه رابطه می‌کنند. یا اینکه دلایل نامربوط طرف مقابل را قبول می کنند و حاضر می شوند با از خودگذشتگی افراطی همه مشکلاتی که او می‌گوید را از سر راه رابطه خود بردارند.چگونه شکست عشقی نخوریم

هر عکس شاد و خندانی که او به اشتراک می‌گذارد، مانند خنجری است که در قلبتان فرومی‌رود. می‌دانیم که لازم است درد و ناراحتی را در ذره ذره‌ی وجودتان حس کنید تا به حالت تخلیه‌ی هیجانی برسید و بتوانید به زندگی عادی برگردید، اما با کنترل کردن دائمی عشق سابق‌تان فقط دوران درد و رنج را طولانی‌تر می‌کنید. به علاوه به شما مربوط نمی‌شود که او بعد از جدایی چه کاری انجام می‌دهد. اگر برای مقابله در برابر این وسوسه نیاز به کمک دارید، یک فکر خوب برای این که دیگر دائماً به عشق سابق‌تان فکر کنید، این است که او را در تمام شبکه‌های اجتماعی آنفالو کنید. اگر فکر می‌کنید باز هم نمی‌توانید در مقابل وسوسه‌ی چک کردن صفحات او مقاومت کنید، تمام برنامه‌های شبکه‌های اجتماعی را از روی دستگاه‌تان پاک کنید و دور اینترنت را چند روزی خط بکشید. به این ترتیب نه تنها دست از تعقیب کردن او برمی‌دارید، این کار مانع از آن می‌شود تا ناراحتی‌ها و شکایت‌هایتان را در شبکه‌های آنلاین به نمایش بگذارید.

رفتن به پاتوق‌ها و مکان‌های خاطره‌انگیز به اندازه‌ی تعقیب کردن عشق سابق‌تان بد است، تنها تفاوتش در این است که این کار را وقتی راحت روی مبل در خانه‌تان نشسته‌اید، انجام نمی‌دهید. وقتی به مکان‌هایی می‌روید که عادت داشتید با هم به آنجا بروید، یاد روزهای خوش با هم بودن می‌افتید و در نتیجه دل‌تان بیشتر از قبل برای عشق سابق‌تان تنگ می‌شود. بدترین بخش ماجرا اینجا است که ممکن است در جمع و مقابل چشم ده‌ها غریبه زیر گریه بزنید. تنها دلیل موجه برای سر زدن به پاتوق‌های عاشقانه‌ی قدیمی‌تان این است که خاطرات جدیدی را در آن نقاط ایجاد کنید، البته بهتر است این کار را زمانی انجام بدهید که این شکست عشقی را پشت سر گذاشته‌اید و او را فراموش کرده‌اید. بهتر است یک مکان خاص را در خاطره‌تان محبوس نکنید. پس وقتی دردهایتان التیام یافت و به حالت عادی برگشتید، می‌توانید دوباره به این مکان‌ خاطره‌انگیز بروید تا آن را از “رستورانی که محل اولین قرارمان بود” به “رستورانی که جوجه‌ی فوق‌العاده‌ای داره” تبدیل کنید.

متاسفانه بسیاری از افراد بعد از تمام شدن رابطه، به مرزهای طرف مقابلشان احترام نمی‌گذارند و مدام با زنگ زدن‌های فراوان و ارسال پیام هم خود را آزرده می‌کنند و هم آرامش او را سلب می‌کنند. این کار هم یکی از اشتباهات رایج بعد از تمام شدن رابطه است که افراد فکر می‌کنند با فرستادن پیام‌ و ابراز علاقه کردن‌های بسیار عاجزانه می‌توانند طرف مقابلشان را جذب خود کنند. اما بهتر است بدانید که فرستادن هر گونه عکس و پیام با مضمون شکست عشقی و عاطفی فقط بیشتر شما را از چشم او می اندازد. هرچه بیشتر پیام دهید و تماس بگیرید احتمال این را که او محترمانه پاسخ شما را دهد بسیار کم می‌کند. همچنین مطالعات نشان داده‌اند که نداشتن هیچ گونه تماس با طرف مقابلتان به مدت 4 هفته بعد از جدایی، احتمال بازگشت او را نسبت به زمانی که مدام برایش مزاحمت ایجاد کنید، افزایش می‌دهد. اما دلایل اهمیت این دوره از ممنوعیت تماس عبارت است از:

 

بسیاری دیگر از افراد نیز زمانی‌که می بینند از پیام دادن و تماس گرفتن جوابی نمی‌گیرند دست به دامن دوستان و آشنایان می‌شوند و از آنها می‌خواهند تا واسطه دوستی دوباره آنها و برگرداندن عشقشان شوند. این کار علاوه براینکه آبرو و اعتبار شما را مقابل این افراد خدشه دار می‌کند باعث ایجاد کدورت در دل طرف مقابلتان نیز می شود.

بدترین اتفاقی که شاید می‌تواند بین شما و عشق سابقتان بیفتد، این است که تمام تلاش‌های شما برای جلب توجه و نظر او بی‌پاسخ بماند و شما تحت تاثیر هیجانات خود قرار گرفته و با ارسال پیام به او توهین کنید یا در محل کارش آبروی او را مقابل دوستان و همکارانش ببرید. احتمالا بعد از چنین کاری پشیمان خواهید شد و دوباره مجبور می شوید از او عذرخواهی کنید. پس پیشنهاد می کنیم که قبل از انجام این اشتباه حتما خوب فکر کنید.

با چشم‌های خیس، بینی سرخ و بغضی که هر لحظه ممکن است با کوچکترین تحریکی بترکد، اگر بخواهید خودتان را در خانه حبس کنید و در غم و ماتم فرو بروید، واقعاً نمی‌توانیم سرزنش‌تان کنیم. اما زندگی ادامه دارد، حتی اگر مجرد باشید و قلبتان شکسته باشد. یک یا دو روز در خانه ماندن برای بهبود حال و بازیابی نیرو اشکالی ندارد، اما مدت بیشتر از این برایتان مضر است. درست است که عشق‌تان را از دست داده‌اید، اما دلیل نمی‌شود که تمام داشته‌های دیگرتان را هم از دست بدهید. حاضر شدن در محل کار، معاشرت کردن با دیگران و انجام دادن فعالیت‌های مورد علاقه به شما ثابت می‌کند که تا شقایق هست باید زندگی کرد. این فعالیت‌ها به مرور زمان از حالت سازو کارهای دفاعی و اقداماتی برای پرت کردن حواس بیرون می‌آید و بیشتر شبیه فعالیت‌های روزمره‌ای می‌شود که قرار است اکنون دوباره از آنها لذت ببرید.

شاید رابطه‌ای که به سرعت بعد از جدایی شروع می‌کنید، کمک کند تا شکست عشقی قبلی را فراموش کنید، اما تاثیر آن محدود است. این رابطه‌ی سطحی که از سر ناامیدی شکل می‌گیرد، نمی‌تواند جایگزین رابطه‌ی عمیق قبلی بشود. بااین توصیف بهترین چیزی که می‌توانید امیدوار باشید از این رابطه به دست بیاورید، این است که فرد مهربان و خوش‌مشربی را پیدا کنید که بتوانید با او حرف بزنید و قدری خوش بگذرانید. شروع یک رابطه‌ی جدید بعد از شکست عشقی اشکالی ندارد، اما اگر رابطه‌ی جدید را به سرعت بعد از جدا شدن از عشق‌تان شروع کنید، ضرر این رابطه بیشتر از سودش خواهد بود. به علاوه ممکن است بدبختی‌تان به ناامیدی تبدیل شود و در نهایت تنهای تنها به خانه برگردید. ضمناً این نکته را هم باید در نظر بگیرید که ممکن است یار جدیدتان را هم با ناله و زاری‌های مداوم و این که “آخه اون چرا دیگه منو دوست نداره؟” از خودتان برانید.

رابطه‌تان متلاشی شده است، پس چرا خودتان هم درهم نشکنید؟ این تصور کاملاً اشتباه است. نشئگی و سرخوشی ناشی از غرق کردن خودتان در موسیقی‌های پرسرو صدا و سیگار کشیدن دردتان را فقط الان از بین می‌برد و فردا صبح باید سردرد و خماری این سرخوشی را تحمل کنید. فقط به این فکر کنید که اگر مجبور شوید سردرد وحشتناک را هم علاوه بر درد قلب شکسته تحمل کنید، اوضاع شکست عشقی‌تان چقدر بدتر می‌شود؟

وجودتان بلافاصله بعد از جدایی سرشار از احساسات منفی خواهد بود. احساس می‌کنید که قربانی یک بازی شیطانی شده‌اید و معتقدید حق‌تان است که از عشق سابق‌تان انتقام  بگیرید. دست نگه دارید! باید بدانید که تازه رخداد آسیب‌زننده‌ای مانند شکست عشقی را پشت سر گذاشته‌اید، بنابراین احتمالاً احساسات‌تان در حال حاضر بر عقل‌تان غلبه دارد. تمام این افکار انتقام‌آمیز احتمالاً فقط تلاش‌های قلب ضعیف و شکسته‌تان است که به دنبال راهی برای خالی کردن خود است. انتقامی که شامل درد و صدمه‌ی جسمی، آسیب زدن به اموال و تحقیر کردن طرف مقابل باشد، فکر خوبی نیست. بنابراین اگر عزم‌تان را جزم کرده‌اید تا از آدمی که دلتان را شکسته است، انتقام بگیرید، این کار را به روش باکلاسی انجام دهید: قلب شکسته‌تان را ترمیم کنید، روی پای خودتان بایستید و به آدم بهتری تبدیل شوید.

تبدیل شدن به یک آدم بهتر و بهبود دادن خود یکی از بهترین و سالم‌ترین کارهایی است که می‌توانید بعد از شکست عشقی انجام دهید. اما اگر خودتان را برمبنای استانداردهای عشق سابق‌تان بهبود دهید، این کار جز آن که باعث شود، همچنان متکی به عشق سابق‌تان باشید، فایده‌ی دیگری ندارد. وقتی سعی می‌کنید خودتان را به فرد دلخواه عشق سابق‌تان تبدیل کنید، به او ثابت می‌کنید که هنوز به دنبال راهی هستید تا باقیمانده‌ی رابطه‌ی شکست خورده‌تان را نجات بدهید. (سندرم ارباب/ برده) هرچند نهایت تلاش‌تان را به کار می‎برید تا خود را به فرد مورد علاقه‌ی عشق سابق‌تان تبدیل کنید، اما واقعیت این است که هنوز خودتان هستید. تغییر دادن رنگ مو، کار کردن بر روی عضلات یا افزایش اطلاعات درباره‌ی هنر و فرهنگ برای این که عشق سابق‌تان دوباره عاشق شما بشود، کافی نیست. در نهایت ممکن است او عاشق این خصوصیات و کارهای جدید بشود و مجبور بشوید که همین ظاهر را حفظ کنید و به وانمود کردن ادامه بدهید تا رابطه‌تان ادامه داشته باشد. به طور خلاصه مثل این است که رابطه‌تان بر دروغ بنا شده باشد.

هر فردی فراز و نشیب‌های رابطه‌ی عاشقانه را متفاوت با دیگری تجربه می‌کند، این امر درباره‌ی شکست عشقی نیز صادق است. اگر احساس می‌کنید دوستان‌تان سریع‌تر از شما شکست عشقی‌تان را پشت سر گذاشته‌اند، باید بدانید که این تفاوت‌ها کاملاً عادی است. نمی‌توانید خودتان را با هیچ کس دیگری مقایسه کنید، چون تجربه‌تان کاملاً با تجربه‌ی دیگران تفاوت دارد. نمی‌توانید خودتان را با دیگران مقایسه کنید، چون انگیزه‌های دیگران و دلیل انجام دادن کارهایشان را نمی‌دانید. شما هیچ چیزی درباره‌ی رابطه‌ی آنها نمی‌دانید، پس از این مقایسه‌های پوچ برای خودتان باید و نباید درست نکنید.

اگر با هر کسی که سر راه‌تان قرار می‌گیرد، مشورت کنید، بیشتر گیج و سردرگم خواهید شد. داشتن شبکه‌ای حمایتی از افرادی که به حرف‌هایتان گوش بدهند، عالی است، اما اگر هر کدام یک نظر داشته باشند و توصیه‌ی متفاوتی بکنند، احتمالاً سرتان مملو از ایده‌های متناقض خواهد شد. دوستان همیشه شما را نصیحت می‌کنند، نصایحی که معمولاً متناقض با یکدیگر است، و در نهایت تنها کسی که می‌داند چکار باید بکنید، خودتان هستید.

اگر در رابطه‌تان مورد سوءاستفاده قرار گرفته‎‌ باشید، باید بدانید که دوران بعد از جدایی خطرناک‌ترین دوران برای فرد قربانی است که گاهی حدود یک سال ادامه می‌یابد. بسیاری از قربانیان خشونت‌های خانگی خطر را در این دوران دست‌کم می‌گیرند، چون فکر می‌کنند که بدترین اتفاق‌ها گذشته است. اما اغلب اوقات این‌طور نیست، فرد سوءاستفاده کننده جدایی را به عنوان از دست دادن کنترل قلمداد می‌کند، در این بین بسیاری از قربانیان احساس آسودگی می‌کنند که سرانجام از آن موقعیت رها شده‌اند، اما متوجه نیستند که همسر سابق‌شان تا چه حد می‌خواهد دوباره آنها را تحت کنترل خود بگیرد؛ حتی ممکن است زندگی آنها در خطر باشد. بهترین کار این است که حامیانی برای خود پیدا کنید و داستان زندگی‌تان را با روانشناس یا فرد معتمدی در میان بگذارید تا امنیت‌تان حتی‌الامکان تضمین شود.

اگر به اندازه‌ی کافی صبر کرده‌اید تا زخم‌هایتان التیام پیدا کند و بتوانید دوباره روی پای خودتان بایستید و دیگر سرشار از نفرت نیستید، کار فوق‌العاده‌ای انجام داده‌اید. اما حتی اگر فکر کنید که همه چیز را به درستی سرو سامان داده‌اید، ممکن است ناگهان متوجه شوید که دائماً در حال مقایسه کردن افراد جدید با عشق سابق‌تان هستید. بسیاری عاشق این هستند که رابطه‌های جدیدشان را با رابطه‌های قبلی مقایسه کنند؛ البته قبول داریم که چون این شکست عشقی جدیدترین خاطره‌ی عاشقانه‌تان است، مقایسه نکردن سخت است. معمولاً بعد از به اتمام رسیدن یک رابطه فقط به جنبه‌های مثبت آن فکر می‌کنید و فکر می‌کنید هیچ کس به پای عشق سابق‌تان نمی‌رسد. اما فقط باید روی افراد جدید و خصوصیات آنها متمرکز شوید، نه این که آیا آنها در حد و اندازه‌ی عشق سابق‌تان هستند یا خیر. مقایسه نکردن سخت است، اما با تمرین می‌توانید از این کار ممانعت کنید. به عبارت دیگر هر چه با افراد بیشتری آشنا شوید، کمتر به این فکر می‌کنید که عشق سابق‌تان چطور رفتار می‌کرد یا چه ویژگی‌هایی داشت.

ما در شرایط شما نیستیم ولی قطعا درک می کنیم که قرار گرفتن در چنین وضعیتی چقدر می تواند ناراحت کننده و آزارنده باشد. سعی نکنید جلوی احساسات خود را بگیرید. در خلوت خود هرچقدر که دوست دارید گریه کنید و هیجانات خود را تخلیه کنید. این کار به شما کمک می کند تا کمی آرام شوید و راحت تر به شرایط موجود نگاه کنید. اما حواستان باشد که واقع بین باشید. این شکست عاطفی مانند هر رویداد تلخ دیگری باید دوره خود را بگذارند تا کمی از فشارش کاسته شود. به همین جهت به خودتان امید بازگشتش را ندهید و به دنبال موقعیت های جدید خود باشید.

 

رفتار شما بعد از تمام شدن رابطه بسیار تعیین کننده است، شما می‌توانید همه چیز را به دست احساساتتان بسپارید و مرتکب اشتباهاتی که گفته شد بشوید و او را از خودتان دورتر کنید و یا برعکس، کاری کنید او خودش به این نتیجه برسد که جدایی از شما اشتباه بزرگی بوده و بخواهد دوباره به رابطه برگردد. برای این منظور باید برای مدت مشخصی از او فاصله بگیرید، زندگی شخصی‌تان را سرو سامان دهید، تغییرات مثبتی در خودتان بوجود بیاورید و سپس جوری او را جذب کنید که تمام معادلات ذهنی‌اش در مورد شما بهم بخورد و خودش به این نتیجه برسد که می‌خواهید بخشی از زندگی شما باشد. تمام تکنیک‌ها و مهارت‌هایی که برای برگرداندن عشق‌تان از موضع قدرت و اعتماد به نفس، نیاز دارید را رادیو عشق در کارگاه بازگرداندن آموزش-محور عشق و ازدواج به شما آموزش می‌دهد. در این کارگاه که بصورت آنلاین برگزار می‌شود آموزه‌های مورد نیازتان در قالب 7 ساعت فایل‌ صوتی در اختیارتان قرار می‌گیرد و علاوه بر آن یک روانشناس اختصاصی با انجام مشاوره تلفنی و آنلاین (از طریق تلگرام و واتساپ) و  ‌انجام تست‌های شخصیت شما را گام به گام همراهی و پشتیبانی می‌کند.

جهت ارتباط رایگان با کارشناسان رادیو عشق و مطرح کردن سوالات خود می توانید با شماره 02146015870 تماس بگیرید. علاوه بر این کارشناسان ما آماده پاسخگویی به سوالات شما از طریق تلگرام و واتساپ (09035714068) هستند.

 

باوجود اینکه تمام شدن رابطه عاطفی یکی از تلخ‌ترین اتفاقات زندگی هر شخص است، اما مراقب باشید که تحت تأثیر احساسات خود اشتباهی مرتکب نشوید زیرا هر رفتار اشتباه از سوی شما می‌تواند شخصیت و غرورتان را زیر سوال ببرد. زمانی که ارتباطتان به هر دلیلی تمام شد، در  تلاش برای بازگشت و برای صحبت درباره اتفاقاتی که بینتان افتاده عجله نکنید. هر دلیلی ناموجهی را قبول نکنید. درباره زندگی خصوصی طرف مقابلتان و هر شخصی که وارد زندگی‌اش شده کنجکاوی نکنید. با پیام دادن های مکرر او را کلافه نکنید، واسطه‌ای برای برگرداندنش نفرستید چون در صورت شنیدن جواب منفی او بسیار ناامید خواهید شد. بخاطر پاسخ منفی که می دهد به او توهین نکنید و محترم باشید. سعی نکنید تا با رفتن به‌جاهایی که با آن‌ها خاطره داشتید روحیه خود را آزرده کنید. خودتان را در خانه زندانی نکنید. بلافاصله بعد از تمام شدن رابطه با شخص جدیدی وارد ارتباط نشوید چراکه احتمالا از آن رابطه هم ضربه خواهید خورد، ضمن اینکه این کار از لحاظ اخلاقی خیانت به شخصی است که به تازگی با او وارد ارتباط شده‌اید. به دنبال انتقام نباشید و سعی نکنید با اشتغال به کارهای بیهوده مثل زیاد سیگار کشیدن زیاد خوش‌گذرانی کردن خودتان را مجبور به فراموشی کنید. رابطه شما تمام‌شده پس تلاش برای زندگی کردن به‌گونه‌ای که عشق سابقتان دوست دارد کار اشتباهی است. زیاد به دنبال نصیحت گرفتن از دوستان و اطرافیان نباشید چراکه همه آن‌ها درباره این موضوع نظرات مختلفی دارند و هیچ‌کدام جای شما نیستند همان‌طور که شما نیز جای بقیه نیستید و نباید رابطه خود را با آن‌ها مقایسه کنید. اگر وارد ارتباط جدیدی شدید به‌هیچ‌عنوان نباید او را با عشق سابقتان مقایسه کنید چون این کار هم اشتباه است. جلوی احساسات خود را نگیرید و اجازه دهید هیجانات منفی از ذهن و وجودتان تخلیه شوند اما واقع بین باشید و خیال پردازی نکنید. با قدرت و انگیزه هرچه تمام دنبال پیدا کردن موقعیت های جدید باشید.

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

51 بازدید

97 بازدید

127 بازدید

364 بازدید

383 بازدید

چگونه شکست عشقی نخوریم

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

سلام و عرض ادب. من مشکلم اینه میتونم برش گردونم اما نمیدونم این کارو بکنم یا نه. فکر میکنم نباید زیاد بهش رو بدم. ازتون خواهش میکنم کمکم کنین. پای کسی دیگه وسط نیست خواهش میکنم

سلام دوست گرامی مختصر نوشتید و نیاز هست که جزییات بیشتری درباره این رابطه بگویید. از طرفی می‌توانید به رابطه برگردید، از طرفی این بازگشت را به معنی رو دادن تلقی می‌کنید. این مساله تناقض دارد. نیاز است برای دریافت راهنمایی بیشتر با مشاور صحبت کنید.

سلام حدود ۹ماه با یک اقای تو رابطه بودم. از روز اول حتی زمانی ک یک دوست معمولیم بودیم دعوا داشتیم تو این نه ماه ما شاید ۲٠بار خواستیم جدا بشیم سر هر مشکلی دوسم داشت منم دوسش داشتم ولی نه خیلی رابطمون جالب نبود هفته ای دوبار دعوا داشتیم سر هر موضوعی الان نزدیک یک هفتس کات کردیم خیلی راحت شدم از نظر دعواها ولی دلم براش تنگ میشه چیکار کنم؟ برگردم تو رابطه یا ن؟

سلام دوست گرامی کیفیت این رابطه پایین بوده است که سر هر مساله‌ای بحث و دعوا داشتید و پیوند بین شما مستحکم نبوده است. دلتنگی عاملی طبیعی بعد از قطع رابطه است اما اگر به جز دلتنگی، دلایل محکم دیگری وجود دارد، می‌توانید به بازگشت فکر کنید این نکته را هم توجه داشته باشید، شما باید زمانی به رابطه بازگردید که مسائلی که باعث قطع رابطه شده بود، به سرانجامی رسیده باشد و حل شده باشد. برای کسب راهنمایی بیشتر در مسیر تصمیم‌گیری، از مشاوران رادیوعشق نوبت مشاوره خود را رزرو کنید.

سلام من یک دختر۲۳ ساله هستم به مدت ۲ ماه با شخصی رابطه برقرار کردم که از رابطه ی دوساله ش شکست خورده بود(دختر به ناگهانی رهاش کرده بود و الان با شخص دیگه ای در ارتباطه) اول که سمت من اومد همه چیزو تعریف کرد و اینکه اصلا به برگشتن اون ادم فکر نمیکنه‌ و خیلی به برقراری ارتباط با من علاقه نشون داد۴ روز پیش ناگهانی گفت من الان نمیتونم با کسی در ارتباط باشم و رابطه شو با من تموم کرد‌ من فکر نمیکردم قضیه جدی باشه اما الان ۴ روزه که گذشته و هیچ خبری نیست اگر من الان پیگیرش بشم کار اشتباهی کردم.آیا ممکنه که بازم به رابطه برگرده لطفا راهنماییم کنید

سلام دوست گرامی شما با ماندن در این ارتباط آسیب زیادی به خودتان وارد خواهید کرد؛ چون طرف مقابل شما هنوز پرونده گذشته‌اش را نبسته است و شما برایش حکم یک مسکن را دارید. بنابراین ارزشمندی خودتان را حفظ کنید و اجازه ندهید کسی به عنوان یک مرحم از شما استفاده کند. او هنوز آمادگی اعتماد کردن و ورود در یک رابطه را ندارد.

رابطه من با شوهرم بنابر بعضی اشتباهات من و مداخلات فامیل ها ازهم باشید. ولی من می‌خواهم دو باره شوهرم را به زندگیم برگردانم زیاد التماس و معذرت خواهی کردم مگر اوصاع کاملا خرابتر شد. آیا ممکن است شوهرم به زندگیم برگرده ٠؟؟

سلام دوست عزیز برای پاسخ به این سوال که آیا امکان بازگشت همسرتان وجود دارد یا نه لازم است شرایط زندگی و علت جدایی‌تان کاملا بررسی شود، بنابراین با سیستم مشاوره تلفنی تماس بگیرید.

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

می‌خوام برگرده به رابطه/زندگیمی‌خوام فراموشش کنم

باید تمومش کنم، اما قدرتشو ندارم

می‌خوام جذبش کنم و ازدواج کنیم

چگونه شکست عشقی نخوریم
چگونه شکست عشقی نخوریم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *