چگونه طلاق عاطفی بگیریم

 
helpkade
چگونه طلاق عاطفی بگیریم
چگونه طلاق عاطفی بگیریم

پرسش: با طلاق عاطفی چه کنم؟ با وجود فرزندم نمی توانم به این زندگی طاقت فرسا پایان دهم لطفا راهنماییم کنید.

 

پاسخ:

چگونه طلاق عاطفی بگیریم


با این حال همه چیز به اینجا ختم نمی شود. این روزها در بسیاری از موارد پدیده طلاق ناشی از مسائلی است که یک یا دو دهه قبل حتی باور کردن آن نیز امکان پذیر نبود؛ تنوع طلبی، خیانت، دروغگویی و بسیاری از مسائل دیگر منشاء و مبداء تعداد قابل ملاحظه ای از طلاق ها شده است. اما کم نیستند خانواده هایی که قبل از طلاق قانونی، رویه طلاق عاطفی را در پیش می گیرند.

 

کم نیستند همسرانی که بنا به دلایلی ترجیح می دهند اسماً زن و شوهر باشند ولی رسما و از نظر فیزیکی از هم جدا هستند و ممکن است ماه ها و حتی سال ها با همدیگر حرف نزده و رابطه زناشویی نیز نداشته باشند. بسیاری از دانشمندان، طلاق عاطفی را مقدمه ای بر طلاق قانونی می دانند. خاتمه دادن به ازدواج به این سادگی نیست و هر فردی از مراحلی عبور می کند تا سرانجام به طلاق قانونی برسد. 

 

از شروع طلاق عاطفی تا رسیدن به طلاق قانونی 5 مرحله مجزا وجود دارد؛ این 5 مرحله معمولا 3 سال طول می کشد ولی ممکن است مدت آن در عده ای کمتر و در عده ای دیگر بیشتر باشد. این مراحل دارای ترتیب خاصی هستند و زوج ها به ترتیب از آنها عبور می کنند تا به طلاق قانونی برسند.

 

زن یا مردی که می خواهد طلاق بگیرد یا درخواست طلاق داده است، «شروع کننده» می نامند و فردی را که درخواست طلاق نداده و نمی خواهد طلاق بگیرد «غیر شروع کننده». شروع کننده، اولین مرحله از طلاق را تجربه می کند آن هم درحالی که هنوز با همسر خود در یک جا زندگی می کند، ولی غیر شروع کننده این مرحله اول را تجربه نمی کند. اولین مرحله بعد از شنیدن کلمه طلاق، با جداشدن جسمی زوج ها از یکدیگر شروع می شود. تفاوت در نوع شروع باعث تفاوت در مدت زمانی می شود که یک فرد آن را طی می کند و به طلاق قانونی می رسد.


مراحل طلاق عاطفی

مراحل مزبور در دوران طلاق عاطفی به شرح زیر طبقه بندی شده است:

 

مرحله اول؛ سرزنش:

 در مرحله اول، شروع کننده تمرکز خود را متوجه همسر می کند و او را در تمام اتفاق های گذشته، حال و آینده مقصر می داند. در این مرحله فرد دارای یک تصویر بد و نامناسب نسبت به خود است و ممکن است به راحتی آسیب ببیند. شروع کننده در بیشتر موارد افسرده و غمگین است و احساس کمبود انرژی می کند و در نظر دوستان و خانواده هم بسیار آشفته به نظر می رسد. خصوصیات و واکنش های رفتاری فرد در مرحله اول، با توجه به اینکه در زمره افراد شروع کننده یا غیرشروع کننده باشد، فرق می کند. در چنین شرایطی مرد یا زنی که درخواست طلاق داده (شروع کننده) می خواهد از یک زندگی پر از استرس به آرامش برسد چرا که دچار عصبانیت، افسردگی و ترس است ولی سعی می کند همه چیز را عادی جلوه دهد. طرف غیرشروع کننده (کسی که درخواست طلاق نداده) هم در این مرحله شروع کننده را فردی خیره سر و سمج می نامد.

 

مرحله دوم؛ سوگواری:

 در این مرحله غم و اندوه فراوان بر شروع کننده مستولی می شود. به هر اظهار نظری واکنش تند نشان می دهد و به شدت در افکار و احساسات خود غوطه ور می شود. تمرکز حواس خوبی ندارد، به گونه ای که در انجام کارهای روزمره اش با مشکلاتی مواجه خواهد شد. در این مرحله اگر زوج دارای فرزند باشند، به تدریج در انجام مسوولیت هایشان سستی به خرج می دهند و ممکن است یکی از والدین دست روی بچه بگذارد تا شاید همسر از دست داده را دوباره صاحب شود.

 

مرحله سوم؛ خشم:

هر چند خشم در هر مرحله از مراحل 5گانه تظاهر پیدا می کند ولی از خصوصیات بارز مرحله سوم است، به خصوص نسبت به دوستان و افراد خانواده و بیشترین بخش آن متوجه همسر می شود. با این حال ممکن است مرد به تمام زن ها و حتی زن نسبت به تمام مردها حس خشم داشته باشد. در این مرحله شروع کننده خود را محق می داند که عصبانی شود و همسرش باید تاوان اعمالش را پس دهد و آزار و اذیت شود. حتی گاهی بی دلیل نسبت به فرزندان خود حساسیت های بی مورد دارد و به آنها پرخاش و توهین می کند ولی با این حال در پشت این چهره، ترس های بسیاری نهفته است؛ چگونه می توانم تنها زندگی کنم؟ توانایی گذران زندگی را دارم؟ می توانم از خودم حمایت کنم؟ آیا موفق به پیدا کردن شخص دیگری خواهم شد؟ و…

 

مرحله چهارم؛ تنهایی:

 بسیاری از افراد بعد از دوران بلوغ، احساس می کنند تنها هستند. به تدریج شروع کننده شخصیت خود را طوری تطابق می دهد که دیگر نیازی به همسر ندارد. مرد یا زن سعی می کنند به خود اطمینان پیدا کنند و تصمیم نهایی را بگیرند. آنها در این مرحله خودشان را بازسازی می کنند و تصویرشان از خود، نسبت به مرحله اول خیلی بهتر می شود.

 

مرحله پنجم؛ بازگشت به زندگی:

ورود مجدد به زندگی آخرین مرحله از فرایند طلاق قانونی است. مرد یا زن احساس می کنند که دوباره کنترل بیشتری بر زندگی خود دارند. در این مرحله فرد می تواند برنامه ریزی درازمدت انجام دهد. اگر هر دو در این مرحله قرار داشته باشند، به ندرت کارشان به محاکم قضایی کشیده می شود و فرایند طلاق قانونی بدون نیاز به دادگاه تکمیل می شود.

 

طلاق عاطفی عموما در سال های نخست زندگی رخ نمی دهد. در سال های نخست هر چقدر هم که معیارهای انتخاب همسر سطحی باشد، میان زن و شوهر کشش ها و علایقی وجود دارد یا حتی اگر علاقه ای در این حد وجود نداشته باشد این امید وجود دارد که ممکن است شرایط تغییر کند. معمولا طلاق عاطفی از سال های پنجم و ششم زندگی شروع می شود؛ یعنی وقتی که افراد امید به تغییر همسر را از دست می دهند و البته از طلاق رسمی هم ناامید هستند و به تدریج فاصله میان آنها بیشتر و بیشتر می شود. در طلاق های عاطفی اینگونه نیست که لزوما دو نفر هیچ ارتباط عاطفی ای با یکدیگر نداشته باشند. در نوعی از طلاق عاطفی با توجه به تغییر موقعیت، تغییرات خلقی و روانی که در افراد رخ می دهد، ممکن است رابطه بین زوج بهبود پیدا کند یعنی میزان عدم علاقه کاهش یا افزایش پیدا کند اما این بهبود موقت است و با تغییر شرایط دوباره وضعیت به حالت قبلی بر می گردد تا جایی که دیگر روابط زناشویی آنها حذف می شود و آنها تنها به عنوان دو همخانه در کنار یکدیگر زندگی می کنند.

اختلافات زوج های جوان دلایل متعددی دارد هر چند برای همه اختلاف ها نمی توان عدم آموزش مهارت های زندگی به جوانان را به عنوان مهم ترین دلیل مطرح کرد اما مواردی چون رابطه صحیح کلامی و مهارت های لازم برای سخن گفتن و بیان خواسته ها از همسر از جمله موضوعاتی است که در قالب مهارت های زندگی قرار می گیرند و بیشتر جوانان ما فاقد آن هستند و همین امر تاثیر فراوانی در بروز اختلافات دارد اما بخش عمده ای از اختلاف ها به دلیل انتخاب های نادرست است چون با وجود مد شدن زندگی رمانتیک! در بسیاری مناطق، هنوز هم ازدواج در ایران امری است که در دایره خانواده انجام می شود و نه فرد و نه خانواده او هیچ آموزشی در این باره ندیده اند و همه براساس سلیقه خود در این باره اقدام می کنند.

 

وابستگی های اقتصادی و اجتماعی زوج به یکدیگر و همچنین داشتن فرزند باعث می شود دو نفر پس از

آنکه پی می برند برای هم ساخته نشده اند هم امکان خاتمه دادن به آن پیوند زناشویی را نداشته باشند. مثلا زن خانه دار است و با خود فکر می کند که اگر طلاق رسمی بگیرد نمی تواند از نظر اقتصادی مستقل زندگی کند یا می خواهد فرزندش آسیب نبیند، طلاق نمی گیرد اما گاهی هم نگاه بدی که در جامعه نسبت به طلاق وجود دارد و در برخی مناطق آن را عملی قبیح می دانند، طرفین اقدام به طلاق رسمی نمی کنند. شاید فکر کنید حفظ چنین زندگی از هم گسیخته ای خیلی کم خطرتر از تجربه جدایی واقعی است اما حقیقت آن است که طلاق عاطفی می تواند بسیار خطرناک تر از طلاق رسمی باشد. طلاق عاطفی، فشار عاطفی زیادی به زوج وارد می کند . این مشکل افسردگی، اضطراب، پریشانی را در پی دارد و بنیان خانواده را سست می کند و احتمال خیانت به همسر را افزایش می دهد.



آنکه پی می برند برای هم ساخته نشده اند هم امکان خاتمه دادن به آن پیوند زناشویی را نداشته باشند.

 

چگونه طلاق عاطفی بگیریم

در طلاق عاطفی همسران هیچ حس، نشاط و درک متقابلی ندارند و در واقع به اجبار زیر یک سقف زندگی می کنند. در چنین خانواده ای، زوج مجبورند بدون اینکه تفاهمی داشته باشند زیر یک سقف زندگی کنند، چون نیاز مالی، حضور بچه ها و ترس از قضاوت های اجتماعی مانع تصمیم گیری جدی برای روشن کردن تکلیف زندگی می شود، بنابراین اختلاف بین زوج به تدریج باعث دوری و سرخوردگی آنها می شود و طلاق عاطفی پیش می آید. طلاق عاطفی باعث می شود میزان اعتماد افراد به یکدیگر کم و نسبت به یکدیگر دچار سوء تفاهم شوند. افراد خانواده مدام دچار اشتباه شده و به دلیل نداشتن تکیه گاه و مأمن جدی در زندگی احساس یأس و سرخوردگی می کنند و با انواع بیماری های روان تنی روبرو می شوند. طلاق عاطفی، فشار عاطفی زیادی به آنها وارد می کند.


اگر درگیر چنین زندگی ای هستید، سعی کنید با مراجعه به مشاور مشکلتان را حل کنید. باید مشکل ریشه یابی و حل شود و زوج به طرف تفاهم عاقلانه پیش روند؛ یعنی هر دو طرف بخواهند تغییر کنند و سطح انتظارات را پایین بیاورند. دست و پا زدن در تعلیق نتیجه ای جز اصطکاک و از بین بردن جسم و روان شما و فرزندانتان ندارد. پس حتما از مشاور کمک بگیرید.

 

مشاوره روانشناسی

منبع: روزنامه سلامت (دکتر محمد رضا صفری ‌نژاد)

تنظیم: گل محمدی

مرکز مشاوره



جهت مشاهده پرسش و پاسخ های عمومی مشاوره پس از ازدواج اینجا کلیک کنید.

جهت دریافت مشاوره از بخش مشاوره پس از ازدواج اینجا کلیک کنید.

 

مطالب مرتبط:

توقعات نامعقول در زندگی زناشویی

نحوه برقراری ارتباط با همسر

“شک” را به زندگیتان راه ندهید

قوانین نانوشته ازدواج

قهر و آشتی های همسران

انتظارات یک زن از مرد ایده آل اش

تبیان، دستیار هوشمند زندگی

پل های ارتباطی

بلوار کشاورز،خیابان نادری،نبش حجت دوست،پلاک 12

public@tebyan.com

02181200000

دسترسی سریع

محصولات و خدمات

اشتراک در خبرنامه

کلیه حقوق این سایت مربوط به موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان می‌باشد.

 رابطه ضعیف در ارتباط عاطفی زن و شوهر به سردی روابطی که یک زوج می توانند با هم داشته باشند منجر می شود، مانند رابطه روحی، جسمی، عاطفی و حتی کلامی، وجود این مشکل در یک رابطه باعث بی مهری و کم شدن محبت در خانواده و در نتیجه طلاق عاطفی می شود.

زوج ها در بیگانگی کلمات و احساس یکدیگر گم شده اند و فقط برای هم حکم یک مصاحب که به او عادت کرده اند را دارند این افراد از لحاظ روحی و جسمی از یکدیگر فاصله می گیرند و مرزهایی را برای همدیگر مشخص کرده اند و هر کدام در خلوت و افکار خود دیگری را متهم می کنند و دنبال مقصر هستند، درک نکردن صحیح رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و عاقبت بی علاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی خود، دست به دست هم می دهد تا یک طلاق عاطفی را در زندگی زوج ها به وجود بیاورد.

هیچ آمار دقیق از میزان وجود طلاق عاطفی در دست نیست ولی می توان به جرات گفت آمار طلاق عاطفی در کشور ما از طلاق قانونی بیشتر است.

طلاق عاطفی معمولاً از شکایت و گله گذاری زوج ها نسبت به هم شروع می شود، انتظاراتی که به زبان آورده می شود ولی تحقق نمی یابد. در واقع طرفین این رابطه به نیازها و خواسته های دیگری اهمیت نمی دهند طوری که انگار زن و شوهر یکدیگر را می بینند ولی صدای هم را نمی شوند و به وجود یکدیگر تنها عادت کرده اند. مانند کتابی که بارها آن را خوانده اند و دیگر از خواندن آن لذت نمی برند. این مرحله آغازین شروع طلاق عاطفی است.چگونه طلاق عاطفی بگیریم

در مرحله بعد نزاع و دعوا میان دو طرف رخ می دهد و انتظاراتی که قبلاً به آرامی مطرح می شد حالا با فریاد و داد و بیداد بیان می شود و آرامش و عشق ابتدای رابطه جای خود را به خشم می دهد.

فردی که دچار طلاق عاطفی شده است به خود و سلامت فردی و اجتماعی خود بی توجه می شود و حتی به سلامت دیگر افراد خانواده نیز اهمیت کمتری می دهد وظایف خود را به درستی انجام نمی دهد و مسئولیت های خود را در مقابل دیگر افراد خانواده به سردی و بی هیچ میل و رغبتی انجام می دهد.

روابطی که با گذشت زمان و گذر از این پروسه منجر به متفاوت شدن خواسته ها، نگرش ها و نیازهای زن و مرد و متعاقب آن دور شدن آن ها از هم شده است که در چنین شرایطی تنها وجود انگیزه ای خاص می تواند دو نفر را به زندگی در کنار هم وادار کند که معمولاً این انگیزه نیز وجود فرزندان و یا در کشور ما مسائل خاص اجتماعی است. مسائلی که منجر به تحمل زندگی و ادامه آن می شود در حالی که این گونه زندگی هر لحظه آماده رخدادی جدید خواهد بود.

طلاق عاطفی باعث می شود میزان اعتماد افراد به یکدیگر کم شده و نسبت به یکدیگر دچار سوء تفاهم شوند افراد خانواده مدام دچار اشتباه شده و به دلیل نداشتن تکیه گاه جدی در زندگی احساس یاس و سرخوردگی می کنند و با انواع بیماری های روانی و روحی دچار می شوند.

از یک سو زنانی قرار دارند که در این زندگی صاحب فرزند بوده و فاقد پشتوانه و حمایت مادی و معنوی هستند و امکان تامین معاش خود را ندارند.

بنابراین ناچارند با وضعیت موجود سازگاری کنند و به رغم بی مهری و بی توجهی شوهر به سقف مشترک زناشویی در کنار فرزندان تن دهند و از سوی دیگر مردانی هستند که استطاعت پرداخت مهریه را ندارند، بنابراین تحمل شرایط موجود را ترجیح می دهند اما غافل این که هر یک برای پر کردن خلا های عاطفی خود، فرد دیگری را جایگزین کرده اند.

در طلاق عاطفی زوجین هیچ گونه حس، نشاط و درک متقابلی ندارد و در واقع به اجبار زیر یک سقف زندگی می کنند ممکن است خانمی به دلیل فشار اقتصادی و این که شغل و درآمدی ندارد مجبور است با همسرش زندگی کند. مادر همواره از دوری فرزندش نگران است و این که در صورت جدا شدن ممکن است فرزندش را از او بگیرند یا فرزندش آسیب می بیند، بنابراین به دلیل فرهنگ جامعه یا حتی فشار خانواده نمی تواند طلاق بگیرد، در چنین خانواده ای زوجین مجبورند بدون این که تفاهمی داشته باشند زیر یک سقف زندگی کنند. بنابراین اختلافات بین زوجین به تدریج باعث دوری و سرخوردگی آن ها شده و طلاق عاطفی پیش می آید بسیاری از مواد طلاق عاطفی منجر به طلاق قانونی می شود.

از مهم ترین راهکارها برای درمان مشکل طلاق عاطفی میان طرفین، مراجعه به مشاوره و طی کردن جلساتی برای معالجه فردی برای درمان روحی و روانی و جلساتی برای معالجه دو نفره با حضور طرفین برای ترمیم روابط بین آن ها است.

راه حل دیگر پایین آوردن توقعاتی است که زوجین از یکدیگر دارند، آن ها باید به یکدیگر بفهمانند که در هر شرایطی خود فرد برای او مهم تر از توقعات طرفین است همین به طرف مقابل احساس آرامش و اطمینان می بخشد، در حالی که توقعات بالای زوجین از یکدیگر جدا می کند و باعث سوء تفاهماتی غیر واقعی میان آن ها می شود باید اوضاع را به گونه ای تغییر دهید که دو طرف احساس کنند می توانند به یکدیگر تکیه کنند.

در این خانواده‌ها افراد نسبت به خانه خود حسی که باید داشته باشند را ندارند. همه افراد خانواده به هر نحوی می‌خواهند زمان کمتری را در خانه سپری کنند.

جو سرد، بی‌روح و سکوت خالی از شور و نشاط در خانه حاکم است و این جو همه را فراری می‌دهد. بچه‌ها در این خانه هیچ حس امنیت و آرامشی دریافت نمی‌کنند و بیشتر تمایل دارند وقت خود را بیرون از خانه و با دوستان خود بگذرانند؛

جامعه ناامن آماده پذیرش این افراد است و متاسفانه این بچه‌ها تمایل به استفاده از موادمخدر، ارتباط‌های ناسالم و نامشروع و انجام کارهای خلاف و غیرعرف نشان می‌دهند و هم به خود و هم به جامعه آسیب وارد می‌کنند و برخی نیز دچار افسردگی و در خود فرورفتن می‌شوند و مسلما چنین بچه‌هایی برای آینده خود و تشکیل یک زندگی جدید هیچ الگوی مناسبی پیش‌رو نداشته‌ و شاید آن‌ها نیز در آینده دچار مشکل پدر و مادرهای خود شوند.

در هرسنی و با هرشرایطی می‌توان انتظار به وجود آمدن طلاق عاطفی را داشت؛ نمی‌توان گفت که علت به وجود آمدن طلاق عاطفی خانواده‌ها به هم شباهت دارد؛

این مشکل می‌تواند در رابطه یک زوج جوان که سن ازدواج آن‌ها ۲تا ۳ سال است رخ دهد یا می‌تواند در یک خانواده‌ای که چند بچه کوچک و بزرگ دارند باشد یا حتی در خانواده‌ای که بچه‌هایشان به حدی رسیده‌اند که هرکدام به دنبال زندگی خود رفته‌اند رخ دهد که به اصطلاح به این مرحله سندرم آشیانه خالی نیز گفته می‌شود.

اما بیشترین میزان طلاق عاطفی در سال‌های اول ازدواج رخ می‌دهد، وقتی کم‌کم بچه‌ها به جمع خانواده‌ اضافه می‌شوند و زوج سرگرمی بیشتری نسبت به قبل دارند. این مسئله کمتر احتمال دارد ولی با بزرگ‌تر شدن بچه‌ها باز هم احتمال طلاق عاطفی پررنگ می‌شود.

در یک زندگی زناشویی زوج‌ها در طول مسیر هدف‌هایی دارند و وقتی این هدف‌ها به حداقل می‌رسد می‌توان انتظار طلاق عاطفی را داشت.

برای ازدواج در اکثر موارد باید سن مرد از زن بیشتر باشد ولی این اختلاف سن نباید از ۷ تا ۱۰ سال بیشتر  باشد زیرا در این شرایط ۲ انسان با ۲ دنیای مختلف و در ۲ مرحله زندگی از هم قرار دارند و مسلما درک صحیحی از دنیای هم ندارند.

به‌ طور مثال به احتمال زیاد مردی که ۳۵ سال دارد با خانمی که ۲۲ سال دارد ازدواج ‌کند، این ۲ بعد از چند سال که از زندگی بگذرد تازه متوجه می‌شوند هرکدام نیازها و خواسته‌های متفاوتی با یکدیگر دارند.

زن تازه می‌خواهد شور و هیجان جوانی را تجربه کند ولی مرد این دوره را سپری کرده و می‌خواهد در آرامش بیشتری زندگی کند و اینجاست که از هم فاصله می‌گیرند و هرکدام غرق در دنیای خود می‌شوند. اگر سن زن از مرد بیشتر باشد هم در اکثر موارد مشکل دیگری را به وجود می‌آورد زیرا زن‌ها زودتر از مردها به سن بلوغ می‌رسند، زودتر می‌فهمند و زودتر از لحاظ بدنی آماده می‌شوند در این شرایط یک زن که از شوهر خود بزرگ‌تر است.

دائم در فکر خود شوهرش را از دست می‌دهد و همیشه به زن‌هایی که از او کوچک‌تر و زیباتر هستند حسادت می‌کند و همیشه آن‌ها را جلوی خود در کنار شوهرش قرار می‌دهد و بعد مقایسه می‌کند و به این ترتیب هم روحیه خود را از دست می‌دهد و هم به خاطر شک و سوء‌ظن خود ساخته نسبت به همسرش بدگمان می‌شود و مرد هم بعد از چندسال تازه متوجه می‌شود که نباید با زنی که از خودش بزرگ‌تر بوده ازدواج می‌کرده و این موضوع را دائم به همسرش گوشزد می‌کند در این‌جا از یکدیگر فاصله می‌گیرند و هرکدام در رویاهای خویش نیمه گمشده خود را می‌یابد و از انتخابی که داشته احساس ندامت و پشیمانی می‌کند،

در این مورد زوج‌ها به سرعت از لحاظ روحی از یکدیگر فاصله می‌گیرند و طلاق عاطفی شکل می‌گیرد.

فردی که دچار طلاق عاطفی شده است به خود و سلامت فردی خود بی‌توجه می‌شود و حتی به سلامت دیگر افراد خانواده نیز اهمیت کمتری می‌دهد؛ وظایف خود را به درستی انجام نمی‌دهد و مسئولیت‌های خود را در مقابل دیگر افراد خانواده به‌ سردی و بی‌هیچ میل و رغبتی انجام می‌دهد.

اگر این فرد یک خانم باشد نسبت به نظافت منزل و دیگر امور مربوط کندتر از قبل عمل می‌کند و اکثرا همیشه کارهای عقب‌مانده یا نیمه‌کاره دارد ولی حوصله و رغبتی برای انجام دادن آن‌ها ندارد اگر یک مرد باشد نسبت به کار کردن و وظایف خود سردتر از قبل می‌شود و این مشکل موجود را ۲برابر می‌کند، آشفتگی روحی و ذهنی به آشفتگی ظاهری گره می‌خورد و وضع را بدتر از قبل می‌کند.

شخص از لحاظ روحی در شرایطی قرار دارد که هیچ رغبتی برای شاد بودن یا حضور در جمع‌های شاد ندارد و عموما تنهایی را ترجیح می‌دهد تا کم‌کم به افسردگی دچار می‌شود و به جز سلامت روحی که بیمار شده است سلامت جسم نیز به خطر می‌افتد.

من سالهاست باطلاق عاطفی سر میکنم وفقط بخاطر مهریه بالا در ظاهر زندگی میکنم ودر باطن هیچ علاقه ای به همسرم ندارم

من نیز سالها ست این مشکل را دارم ولی بخاطر کودکم تحمل میکنم البته درآمد کافی دارم ولی بخاطر پدر و مادرم تحمل میکنم چون با یک آدم حسود و دروغگو زندگی میکنم

منم مدتهاست با اين مشكل دارم به زندگي ادامه ميدم و نميدونم چرا اين زندگي رو تموم نميكنم

راهکار چیه؟ طلاق عاطفی غول ترسناک است

من به خاطربچه هام درطلاق عاطفی به سرمی برم.چهارساله دارم این رفتارشوهرم راتحمل می کنم امیدوارم به پایان برسه

همه فقط داریم بیچارگی میکشیم واقعا منکه یک زنم سوختم واقعا خیلی سخته کنار یک آدمی زندگی کنی که اصلا براش مهم نیستی

تلاش هایی که هر روزه برای آرامش خانواده ام انجام میدم هرگز تمجید نشد.شوخیهای همسرم همیشه تحقیر بود نه شوخی. هرگز عشق و علاقه واقعی ندیدم . هرچه محبت بود به پدورو مادر خودش محدود میشد. در خانواده همسرم زن سالاری موج میزند و مرد تنها یک موجود ابزاری است که باید به خواسته های دیگران سریعاً پاسخگو باشد. و خودش هیچ حقی ندارد. امیدوارم این سایت پاسخ مناسبی برای این کویر تنهایی داشته باشه.

فقط زندگی می کنم چون دوسش دارم بیشتر از جونم

چگونه طلاق عاطفی بگیریم

درود خدا بر تو

منم دچار طلاق عاطفی شدم و این شرایط از من یک آدم دیگه ساخته ، امیدوارم خداوند به هممون کمک کنه

من بعد از کمتر از دوسال زندگی دچار این طلاق عاطفی شدم خیلی سعی کردم جلوشو بگیرم اما هر روز بدتر میشه و بیشتر دور میشیم,شاید اشتباه بزرگ من ازدواج با یه مرد با اختلاف سنی ۲۰سال بزرگتر از خودم باشه, اونم با دوتا پسر بزرگ….
من ۳۵و همسرم۵۵سالشه. اصلا منو درک نمیکنه با وجود اینکه هم بقول همه زیبا هستم هم دکترا میخونم وتحصیلکرده هستم و ۲۰سال ازش کوچیکتر اما اصلا حسی بهم نداره و عاشق بچه هاشه, ای کاش میتونستم جدا شم اما جامعه خانواده و…. باید بسوزم و بسازم چون اشتباه کردم…

خیلی زود همون اول زندگی فهمیدم در انتخابم مرتکب اشتباه شدم ولی مهریه سنگین و بچه ای که خیلی زود به جمعمون اضافه شد و اصرار پدر و مادرم باعث شد این زندگی سگی رو ادامه بدم ، حالا ده سال از اون روزهای اول گذشته زندگی توی این خونه از سرطانی که درگیرش شدم سخت تر و عذاب آورتره

منم فقط ازروی ترس دارم زندگی میکنم کاش بمیرم زودترتموم شه

زنمو دوست دارم بیشتر از هر آدم دیگه ای تو زندگیم..ولی کاملا یطرفس و سر ی سری اتفاقات تو این ۶سال عمیقا احساس میکنم ک ازم طلاق عاطفی گرفته

چرا یکسره نمیکنین.؟یا رومی روم یا زنگی زنگ…یا طلاق قانونی بگیرین یا سعی کنید با رفتن پیش مشاور معیارهاتون رو ب هم نزدیک کنید تا بتونید با خوبی کنار هم زندگی کنید

من حس میکنم پدر و مادرم از هم طلاق عاطفی گرفتن خیلی وقته که این موضوع رو فهمیدم و باعث عذاب و ناراحتی من و برادرم میشه ما میخوایم به پدر و مادرمون کمک کنیم دوست نداریم از هم جدا بشن.و این وسط من و برادرم واقعا در زندگی سختی هستیم اگر میشه به من کمک کنین من چکار میتونم بکنم که منو برادرم قربانی این طلاق نباشیم و پدر و مادرم هم به زندگی عادی خودشون برگردن؟من ۲۲ ساله و برادرم ۲۰ ساله هستیم پدرم به دلیل دعوا یا قهر با مادرم به من بی توجهی میکند و با برادرم مرتب درحال مشاجره و بحث است آرامش از زندگی ما رفته.خواهش میکنم کمک کنین

کاربر عزیز شما نیاز به مراجعه به روان شناس در این خصوص دارید.

امیدوارم زودتر زندگیم ب پایان برسه واقعا خسته شدم ولی طلاق عاطفی خیلی بهتر از طلاق قانونیه برای یک زنی که بچه داره

در صورت نیاز به وکیل میتوانید با دفتر تماس بگیرید.

من حدود ده سال دچار طلاق عاطفی هستم….تمامی ارتباطات اجبارااا می باشد…جرات طلاق ندارم….متنفرم از جدایی قانونی….اصلادستو دلم دنبال کار نمیره…همیشه ..درحاال استراحت جسمی با روحی پر از مشغله….فررندانم بزرگ….اختلاف سنی ۱۰ سال..خلاصه امیدوارم ….مرگ باعث جدایی ما بشود…فرقی هم نمیکنه…چ اون چ من….ایکاش ادم شجاع و بی خیالی بودم …و نه ب فکر پدرو مادرم بودم ونه فرزندانم.پدر مادرم پشتم نبودن….

من‌هم روز ب روز طلاق عاطفی بینمون بیشتر میشه .. باوجود ۳ بچه اصلا راهی برای جدایی نیست . فعلا باید سوخت و ساخت.. نه به اون عشق و علاقه و محبت اولش نه به بی مهری و بی توجهی و خیانت بعدش .. دنیای بی وفا .. فقط با مرگ همه چی تموم میشه و من راحت سرمو میذارم بی دغدغه .. بجه چ گناهی کرده این وسط .. وسط این همه سردی و بی مهری

سلام من دو ساله دچار طلاق عاطفی شدم بی هدف دارم زندگی میکنم نه راه پس دارم نه‌پیش بچه هم ندارم تو یه خونه زندگی میکنیم با همسرم ولی جدا از هم هیچ ارتباطی با هم نداریم یه زندگی اجباریه

من هم بیش از ۵سال هست که در این وضعیت یعنی طلاق عاطفی هستم ؛سالهاست فقط باهم هم خانه ایم و جالب اینه که ما یه فرزند داریم که ازدواج کرده و خودش بچه داره ,به همسرم چندین بار هست که پیشنهاد طلاق توافقی دادم ولی پا پیش نمیزاره و من هرروز افسرده تر میشم …

۳۸ سال دارم ۴ فرزند ۲ تاه ۸ ساله سخت کا ر میکنم ام خانم هم خوابی حرف باهم نداریم غذا هم نشینی تحمل را ندارد داد فریاد می زند آیا درست طلاق رسمی بگیریم

کاش میشود طرفهامون کمی فقط کمی انسانیت به خرج میدادند
من که دارم میپکم
فلک دیدی چه آوردی به روزم
مثال شمع کافوری بسوزم

سالهاست این وضع رو دارم و هر ساعت از خدا مرگ یکیمون رو میخوام تا اون یکی راحت بشه.دعا کنین یکی از ما همین الان بمیره

منم با وجود سه فرزند همین مشکل و دارم ولی فعلا دارم می رم خونه جدا بگیرم تا بعد

منم چند مدتیه دچار طلاق عاطفی شدم خوشحالم از اینکه دچار این مورد شدم چون با یک فردی ک از خانواده هیچی نمیفهمه اعتیاد ون کار و ن اخلاق و ن بویی از انسانیت برده هیچیش درست نیست اولش مثل موش بود ولی بعدش خود واقعیشونشونم داد فقط بخاطر حرف مردم و بخاطر پدر و مادر و دخترمه ک تا الان موندم

من هم به خاطر مشكل مالي وخانوادم تحمل ميكنم شوهر من دروغگو واعتياد داره حالم از دروغ واعتياد به هم ميخوره ارزو دارم طلاق بگيرم ولي نميشه

سلام، ما به صورت کاملا سنتی ازدواج کردیم، یعنی عاشق هم نشدیم، خواهرم همسرم رو واسم پیدا کرد و شب خواستگاری دیدمش، واز ظاهر هم خوشمون اومد، ولی در همون ماههای اول اصلا از اخلاق هم راضی نبودیم، که به خاطر خانواده های کاملا سنتی مون نتونستیم از هم جدا شیم، حالا با داشتن دو بچه که اصلا نمیشه! فقط داریم همدیگر رو تحمل میکنیم و پیش دیگران فیلم بازی میکنیم، درونمون خودمون رو میسوزونه و بیرونمون دیگران رو،

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نام

ایمیل

وبسایت


ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.


تصور عموم مردم از طلاق، طلاقی است که بصورت حقوقی انجام می‌شود، یعنی زوجین به دادگاه می‌روند، محل سکونت و وضعیت اقتصادی‌شان تغییر می‌کند و درباره حضانت فرزندان تصمیم می‌گیرند. اما پدیده جدایی دیگری نیز وجود دارد که از آن با اصطلاح طلاق عاطفی یاد می‌شود، در این حالت زن و شوهر در برزخی زندگی می‌کنند که اکثر تعاملات رایج زندگی زناشویی در آن وجود ندارد، همسران انتظاری از یکدیگر ندارند و حتی زحمت بحث بر سر موضوعات اصلی زندگی را به خود نمی‌دهند.

فهرست مطالب

طلاق عاطفی در چارچوب زندگی زناشویی در قالب ترکیبی از دو روش اجتناب/ انحراف فکر نمود می‌یابد:

زندگی زناشویی به معامله‌ای تبدیل می‌شود که زن و شوهر صرفاً به وضع موجود ادامه می‌دهند و ارتباطشان بیشتر بر روی امور ضروری خانه، مدیریت فرزندان و دیگر تعهدات روزمره متمرکز است. آتش‌بس یا توافقی که بر سر بحث نکردن درباره مشکلات زناشویی ایجاد شده است به یک هنجار جدید تبدیل می‌شود و هر دو طرف این قاعده زناشویی جدید را می‌پذیرند. زن و شوهر علاوه بر این “قاعده بحث ممنوع” به توافق نانوشته‌ای می‌رسند که هیچ یک رویاها، تصورات و ناراحتی‌های خود را نیز با دیگری در میان نگذارد؛ دو نفری که قرار بود شریک زندگی یکدیگر باشند، همه چیز از جمله اهداف و احساسات شخصی را از هم پنهان نگه می‌دارند و حمایت عاطفی را در جایی بیرون از خانه جستجو می‌کنند. ممکن است زوجین هنگام هماهنگی دوجانبه برای قطع ارتباط عاطفی، هیچ نقطه پایانی را برای آن در نظر نگیرند. ازدواجی که در اصل روح آن مرده است، ممکن است سال‌ها به همین شکل ادامه داشته باشد.

رفتار خصمانه و تدافعی به هنجاری تبدیل می‌شود که مانند یک سد دفاعی قدرتمند، زن و شوهر را آن‌قدر از هم دور می‌کند که نتوانند هیچ ارتباط نزدیکی را درباره وضعیت زندگی مشترکشان برقرار کنند.چگونه طلاق عاطفی بگیریم

شاید این سؤال مطرح شود که چرا یکی از همسران یا هر دو با چنین زندگی خاموشی موافقت می‌کنند و همچنان با یکدیگر زیر یک سقف زندگی می‌کنند؟ چرا دو نفر می‌پذیرند که در رابطه‌ای باشند که مانند یک گورستان یا میدان نبرد است؟ عموماً افراد می‌خواهند که دیگران همچنان آنها را زوجی متاهل و خوشبخت تصور کنند، حال آن که در پس این نقاب زن و مردی وجود دارد که هر یک زندگی داخلی یا حتی خارجی خاص خود را دارد. سال‌ها گفتگو با زوج‌هایی که طلاق عاطفی آنها را از هم جدا کرده است، نشان می‌دهد که آنها معمولا به دلایل زیر به زندگی با کسی که به او احساسی ندارند ادامه می‌دهند:

طلاق در جامعه ما یک ضد ارزش محسوب می‌شود. یعنی عرف از مرد و زن انتظار دارد به خاطر صلاح‌دید خانوادشان تا حد امکان از طلاق پرهیز کنند و راه سازگاری را در پیش بگیرند. پس تعداد زیادی از مردها و زن ها ترجیح می‌دهند بدون عشق به ازدواج ادامه دهند تا برچسب طلاق بر رابطه و مطلقه بر فرد زده نشود. همچنین بسیاری تصور می‌کنند در صورت طلاق، دیگر فرد مناسبی برای ازدواج پیدا نمی‌کنند.

بسیاری از والدین تنها به خاطر فرزندانشان و آینده آنها ترجیح می‌دهند با وجود طلاق عاطفی، به زندگی زیر یک سقف ادامه دهند. زیرا تصور می‌کنند اگر فرزندشان از پدر یا مادرش جدا شود احتمالا آسیب روحی زیادی خواهد دید. ضمن اینکه جامعه ما دید منفی زیادی نسبت به بچه‌های طلاق دارد. به خصوص برای ازدواج معمولا به افرادی که در خانوادشان طلاق اتفاق افتاده به چشم منفی نگاه می‌شود. از طرفی موضوع حضانت فرزندان می‌تواند بر تصمیم آنها تاثیرگزار باشد. بسیاری از مادران از ترس واگذار شدن حضانت به شوهرشان و اینکه زندگی در کنار فرزندان را از دست بدهند از طلاق صرف نظر می‌کنند.

گرچه کارشناسان معتقدند طلاق عاطفی برای فرزندان بسیار آسیب زا است و گاهی طلاق عاطفی پدر و مادر و زندگی بدون عشق و شور و نشاط آنها، سلامت روان فرزندان را بیشتر از جدایی و طلاق حقوقی تهدید می‌کند.

یکی از دلایل مهم دیگر برای عدم طلاق حقوقی این است که زوج ممکن است با مشکلات مالی زیادی مواجه شوند. در صورتی که مرد بخواهد طلاق بگیرد از نظر شرعی و حقوقی باید مهریه زن را پرداخت کند. اگر میزان این مهریه زیاد باشد ممکن است با وجود طلاق عاطفی از این کار صرف نظر کند. مشکلات مالی و اقتصادی برای زنان نیز در صورت طلاق حقوقی وجود دارد، زیرا ممکن است پشتوانه مالی لازم برای اداره زندگی بعد از طلاق را نداشته باشند.

بسیاری از افراد از ترس اینکه حمایت اطرافیان و خانوادشان را از دست بدهند، طلاق نمی‌گیرند. به خصوص زنان ممکن است بعد از طلاق حمایت و پشتیبانی دیگران حتی خانواده پدریشان را نداشته باشند. در این صورت برخی ترجیح می‌دهند با وجود طلاق عاطفی به زندگی مشترک ادامه دهند.

طلاق عاطفی و در راه بودن یک طلاق قانونی با چند نشانه همراه است. البته شکی نیست که طلاق عاطفی نشانه‌های بسیار بیشتری دارد، اما این علائم هشدار را می‌توان مهم‌ترین نشانه‌ها در نظر گرفت.

پژوهشگر سرشناس، جان گاتمن معتقد است که فقدان ارتباط نیست که زندگی مشترک را به نابودی می‌کشاند، بلکه استفاده نکردن از راهکارهای موثر حل مناقشه است که زندگی را به بن‌بست می‌رساند. همسرانی که یاد نگرفته‌اند، چگونه تفاوت‌ها و مشکلاتشان را بدون آسیب زدن به رابطه‌شان حل کنند، در نهایت به نقطه‌ای می‌رسند که سعی می‌کنند از هر گونه جر و بحث و اختلاف اجتناب کنند. یکی از دو نفر یا هر دو به نقطه‌ای از ناامیدی رسیده‌اند که فکر می‌کنند جر و بحث برای برطرف کردن مشکلات هیچ فایده‌ای ندارد. ممکن است زوجین صرفاً از شروع بحث خودداری کنند یا بالعکس هر بحثی را مانند میدان نبردی بدانند که باید به هر قیمتی در آن پیروز شد تا دیگری را وادار به اطاعت کرد. نکته مهم تسلیم شدن و بی‌تفاوتی یکی از همسران یا هر دو آنها است. با از بین رفتن تفاوت‌ها احترام بین زوجین نیز از بین می‌رود و به این ترتیب زن و شوهر روز به روز بیشتر از هم دور می‌شوند.

درگیری عاطفی حداقل عاملی است که برای شکل‌گیری و حفظ یک رابطه صمیمانه و نزدیک به آن نیاز است. تمایل برای صحبت کردن درباره احساسات خود و طرف مقابل است که یک رابطه را زنده و سالم نگه می‌دارد. علاقمند بودن به زندگی عاطفی همسر و همدردی کردن با او از مولفه‌های ضروری هر رابطه‌ی صمیمانه‌ای به شمار می‌آید.

جدایی عاطفی و دل بریدن از یکدیگر معمولاً با بی‌علاقه شدن نسبت به هم همراه است. اگر همسرتان علاقه‌ای به زندگی عاطفی‌تان نشان نمی‌دهد، احتمالاً دیگر عاشقتان نیست. افرادی که از هم جدا می‌شوند، غالباً می‌گویند که دیگر عاشق هم نیستند. بسته به این که رابطه تا چه حد تلخ شده باشد، ممکن است عشق در قلب یکی از همسران یا هر دو مرده باشد.

رابطه جنسی هم راهی برای ابراز علاقه و ارتباط عاطفی است و هم این ارتباط را تقویت می‌کند. نداشتن رابطه جنسی برای یک مدت طولانی معمولاً علامت هشداری جدی است که نشان می‌دهد، جدایی عاطفی به سرعت در حال پیشرفت است. به علاوه فقدان رابطه نشان دهنده این است که همسران دیگر از رابطه با یکدیگر لذت نمی‌برند و حتی اگر هنوز به پایان راه نرسیده باشند، پیوند بین‌شان به سرعت در حال از هم گسستن است.

ازدواج‌های تهی و خاموش به شدت کسل کننده‌اند. برخی همسران در واکنش به این سکوت آزاردهنده، خودشان را وقف فرزندانشان می‌کنند و به این ترتیب خانواده‌ی فرزندسالاری ایجاد می‌شود که فعالیت‌های کودکان به تنها محل تجلی زندگی خانوادگی تبدیل می‌شود. عده‌ای خودشان را در کارشان غرق می‌کنند و تا دیروقت کار می‌کنند تا زمان کمتری در خانه باشند. به علاوه از آنجایی که همسران رضایت عاطفی خود را در بیرون از خانه و زندگی زناشویی جستجو می‌کنند، احتمال خیانت افزایش می‌یابد. آتش اکثر خیانت‌ها در ارتباط با همکاری روشن می‌شود که بودن با او لذتبخش است و علاقه‌ی همسر کسل و خسته را به خود جلب می‌کند.

جمله‌های زیر را به دقت بخوانید و به هر کدام از 5 (کاملاً موافق)، 4 (موافق)، 3 (نظری ندارم)، 2 (مخالف)، 1 (کاملاً مخالف) نمره دهید. سپس اعداد را با هم جمع کنید و نتیجه تست را مطالعه کنید.

هرچه بیشتر ساکت بمانید و اجازه دهید که مشکل ناگفته بین‌تان بیشتر پر و بال بگیرد، بیشتر ناراحت و آزرده خاطر خواهید شد. مسکوت گذاشتن مشکلات در زندگی مشترک به هیچ وجه فکر خوبی نیست، مطمئن باشید که مشکلات خود به خود برطرف نخواهند شد. رعایت توصیه‌های زیر کمک می‌کند تا کنترل شرایط را به دست بگیرید:

یکی از مهمترین دلایل به وجود آمدن طلاق عاطفی این است که زوج به نیازهای طرف مقابل توجهی ندارند. اگر هر کدام از آنها تلاش کند نیازها و توقعات طرف مقابل را بیشتر بشناسد و در جهت بر آورده شدن آن قدم بردارد، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. گاهی دیده می‌شود فردی به همسرش علاقه زیادی دارد و فکر می‌کند که نیازهای او را در نظر گرفته است، اما مشکل اینجاست که این موضوع تنها تصور اوست و درواقع طرف مقابل توقعاتش برآورده نشده است.

توجه کنید که اولویت توقعات در زن و مرد تا حد زیادی می‌تواند متفاوت باشد. به طور کلی معمولا نیازهای مردان در رابطه عاطفی شامل حفظ احترام وغرور در خانواده، همراهی در تفریحات و تحسین و حمایت است. در مقابل معمولا برای زنان دریافت محبت، گفتگو و تعهد در رابطه اولویت زیادی دارد.

پس لازم است زن و مرد در مورد انتظاراتی که از طرف مقابل دارند و نیازهای یکدیگر بیشتر صحبت کنند و در جهت برآورده کردن آن همت و تلاش بکار گیرند.

یکی از راه‌هایی که به کمک آن می‌توانید طلاق عاطفی را از میان بردارید این است که به جای آنکه سعی کنید طرف مقابل را باتوجه به ایده‌آل‌های خودتان تغییر دهید، او و شخصیتش را بپذیرید. شاید گاهی لازم باشد سطح ایده‌آل‌هایتان را پایین آورید. سهم خودتان و نقطه ضعف‌های خودتان را نیز در این مشکل بپذیرید و نگاه واقع بینانه‌ای داشته باشید.

احساسات خود را با ملایمت با همسرتان در میان بگذارید. به او بگویید که حس می‌کنید از هم دور شده‌اید. از او بپرسید که چه کاری برای تقویت رابطه‌تان از دستتان برمی‌آید. به این ترتیب می‌توانید راه ارتباطی را باز کنید و به همسرتان اجازه دهید که او نیز مشکلاتش را با شما در میان بگذارد.

هنگام در میان گذاشتن احساسات و صحبت کردن درباره قطع ارتباط عاطفی مراقب باشید که همسرتان را متهم نکنید. به او نگویید که او در این بی‌علاقگی مقصر است. این سرزنش‌ها باعث می‌شود که همسرتان حالت تدافعی بگیرد و نتوانید به شیوه‌ی سالم و موثری با هم گفتگو کنید. کافی است به همسرتان بگویید که دوست دارید مانند گذشته به هم نزدیک شوید.

قرارهای شبانه رمز داشتن یک زندگی مشترک شاد، به ویژه برای زوجینی است که فرزندانشان در طول روز مجال نفس کشیدن به آنها نمی‌دهند. پس از آن که بچه‌دار شدید، نباید از خاطر ببرید که هنوز هم همان همسرانی هستید که از بودن با یکدیگر لذت می‌بردید. قرارهای شبانه هفتگی‌تان را برنامه‌ریزی کنید و به این برنامه پایبند بمانید تا ارتباط عاطفی بین‌تان تقویت شود. یک تفریح و سرگرمی مشترک پیدا کنید، به رستوران و سینما بروید یا با هم پیاده‌روی کنید. هر کاری که انجام می‌دهید، مطمئن شوید که همسرتان نیز از آن لذت می‌برد. این قرارها فرصت مناسبی است که مانند دوران نامزدی با هم درباره احساساتتان صحبت کنید.

قبول داریم که برقراری رابطه جنسی، آن هم در زمانی که رابطه عاطفی با هم ندارید، دشوار است، اما رابطه جنسی برای هر دو نفرتان مفید خواهد بود. رابطه‌ای که به ارگاسم برسد، باعث ترشح مقادیر زیادی اکسی توسین یا داروی عشق می‌شود. این هورمون بعد از ارگاسم در بدن زنان آزاد می‌شود و با تحریک کردن ناحیه حسی خاصی از مغز، پیوند مبتنی بر اعتماد صمیمانه‌ای را ایجاد می‌کند. به علاوه اکسی توسین نزدیکی و همدردی را برمی‌انگیزد. رابطه جنسی مرکز پاداش‌دهی را در مغز مردان تحریک می‌کند و موجب ترشح مقدار بسیار زیادی دوپامین می‌شود. با این توصیف رابطه جنسی در مجموع عاملی است که پیوند بین زوجین را تقویت می‌کند و وجود آن برای حفظ  و سلامت زندگی زناشویی لازم است.

به خاطر داشته باشید که برای اصلاح و نجات زندگی مشترک و زنده کردن ارتباط عاطفی لازم است که هر دو نفر تمایل داشته باشند که صادقانه در کنار هم تلاش کنند.

حتی اگر به تمام توصیه‌های بالا عمل کردید و باز هم موفق به نجات خود و همسرتان از این گردابی که در آن گیر افتاده‌اید نشدید و یا اگر شما به اندازه کافی تلاش کرده‌اید اما بی توجهی‌ها و عدم همکاری طرف مقابلتان شما را دلسرد کرده، همیشه این را به یاد داشته باشید که یک زندگی مشترک ارزش بالاترین مقاومت‌ها و تلاش‌ها را برای نجات و بازگشت به روزهای شیرین گذشته دارد. این بار عزم خود را جزم کرده و از یک مشاور متخصص در زمینه روابط میان زوجین کمک بگیرید. به یاد داشته باشید این زندگی در گذشته بهترین خاطرات را برای شما رقم زده است و پایان دادن همیشگی به یک زندگی که شاید زمانی عاشقانه بوده است از نظر منطق، عرف و اسلام آخرین راه حل به شمار می‌رود. پس با کمک گرفتن از متخصص و روانشناس در این زمینه شادی را به لحظات مشترکتان بازگردانید.

از نشانه‌ی اصلی طلاق عاطفی این است که فرد در زندگی مشترک خوشحال نیست و به شدت احساس تنهایی و ناامیدی می‌کند، رابطه جنسی برای او بی اهمیت می‌شود و وقت گذرانی با همسر دیگر جذاب و لذت بخش نیست. زوج‌هایی که دچار طلاق عاطفی شده باشند حتی دیگر در مورد مسائل مختلف با یکدیگر بحث نمی‌کنند و از یکدیگر در مشکلات کمک نمی‌گیرند. برای ترمیم رابطه‌ای که به طلاق عاطفی منجر شده است، لازم است زوج مهارت‌های ارتباط کلامی موثر را فرا بگیرند. اگر آنها بتوانند ارتباط کلامی مناسبی با هم برقرار کنند به مرور می‌توانند مشکلاتشان را حل کرده و عشق را به رابطه بازگردانند. برای این کار هر دونفر باید از سرزنش و انتقاد از طرف مقابل پرهیز کنند و سعی کنند بیشتر برای یکدیگر وقت بگذارند. برقراری رابطه زناشویی مناسب نیز می‌تواند به ترمیم رابطه عاطفی کمک شایانی کند.

عشقت رو جذب کن

میخوای یاد بگیری چطور روز به روز بیشتر قلب عشقتو بدست بیاری؟ چطور یه رابطه موفق منجر به ازدواج داشته باشی؟ چطور یه زندگی مشترک موفق داشته باشی؟ پس فرصت را از دست نده! تو هم به جمع دنبال کنندگان پیج رادیو عشق در اینستاگرام اضافه شو…

عضویت در خبرنامه رادیو عشق

52 بازدید

48 بازدید

چگونه طلاق عاطفی بگیریم

70 بازدید

96 بازدید

208 بازدید

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

مشترک نمی شومدریافت همه دیدگاه های این نوشتهفقط دریافت پاسخ دیدگاه های خودم

با سلام خسته نباشید بنده و همسرم 16ساله که ازدواج کردیم و سه فرزند داریم همسرم برای چندمین بار مصرف مواد مخدر (شیشه،متادون و…..) رو شروع کرد هر چه که در سالها جمع کردیم رو البته در دوران مصرف متادون فروخت و گفت دارم برای زندگی بهتر تلاش میکنم ولی من از مصرفشون خبر نداشتم و بعدش فهمیدم مصرف شیشه رو هم وقتی فهمیدم که به من بدبین شدند و حرفهای غیر اخلاقی زدند و هر کاری کردم درست نمیشه. به خاطر بیماری روحی و روانی که داشتند قبول نکردند ولی من از نظر روحی و روانی بسیار بهم ریختم سر دوراهی موندم برای طلاق گرفتن و نگرفتن با چند مشاور که صحبت کردم گفتند به همسرم دوباره وقت بدم و زندگیم رو دوباره بسازم ولی از نظر درونی نمیتونم قبولشون کنم از نظر جنسی هم دلسرد شدم

سلام دوست گرامی به خاطر اتفاقات تلخی که تجربه کردید، متاسفیم. زندگی با فرد معتاد کار ساده‌ای نیست و ممکن است دیگران که در موقعیت شما نیستند، خستگی‌های شما را درک نکنند. وابستگی به موادمخدر بخصوص مخدرهای صنعتی مثل شیشه، صرفاً وابستگی جسمانی نیست و شوهر شما نیاز به ترک اعتیاد از نظر روانی دارند. شما سهم و مسئولیت خودتان را دارید و می‌توانید صرفاً حمایتگر خوبی باشید اما مسئولیت اصلی ترک کردن این اعتیاد برعهده خود همسرتان است. پیشنهاد می‌کنیم حتما همسرتان را به مراکز ترک اعتیادی که گروه‌درمانی دارند ببرید. درباره طلاق گرفتن و یا نگرفتن نیاز است که شرایط دقیق شما پس از طلاق مشخص باشد. بخصوص اینکه مدت زمان زیادی از ازدواج شما می‌گذرد و 3 فرزند دارید. اینکه آیا می‌توانید پس از طلاق تمامی شرایط را بپذیرید یا خیر؟ چون طلاق هم یک تغییر بزرگ است و به این سادگی نمی‌توان این تصمیم را گرفت. برای دریافت مشاوره می‌توانید از مشاوران رادیو عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

سلام خسته نباشید شوهرم خیلی دوستم داشت با این که زندگی راحتی نداشتیم ولی باز هم کنار میاومدیم دوتا بچه دارم همیشه هوام رو داشت حتی در مقابل خانواده خودش ولی الان حدود سه ماهه که نگام هم نکرده میره تواتاق در رو روخودش شبا قفل میکنه .از عروسی برادرم رابطه ما انگار سرد سرد شده میگه بهم احترام نذاشتین .قبلا بخاطر دیسک کمر حس کردم مواد مصرف میکنه ولی کنار گذاشت با کمک خودم ولی خانوادم هنوزم بهش بذ بینن .جدیدا که خیلی اذیتم میکنه حتی بهم گفت برو از خونه من ولی من بیرونت نمیکنم بخاطر بچه هام ولی دیگه بهت فکر نمیکنم .منم اعصاب خوردم .غرغر میکنم ولی حالا دلم براش خیلی تنگه چکار کنم

دوست عزیز سلام بهتره حتما در یک فرصت مناسب باهاشون صحبت کنید و بهشون بگید که اگر اشتباهی بوده دوست دارین جبرانش کنید و خلاصه اگر ناراحتی دارن از دلشون دربیارین و به دلخوریشون توجه کنید. ولی باید به این نکته هم توجه کنید که یک نفر معمولا در حالت عادی به خاطر یک اتفاق یا دلگیری خاص اینطور فاصله نمی‌گیره و چنین رفتاری نمی‌کنه. بنابراین باید موضوع مهم‌تری وجود داشته باشه مثل همین موضوع مصرف مواد که بهش اشاره کردین. چون فاصله گرفتن و بی‌انگیزه شدن در رابطه یکی از عوارض مصرف مواد هست. پس خوبه که حواستون به این موضوع باشه. البته موقع دلجویی کردن در مرحله اول به این موضوع اشاره نکنید و بازخواستش نکنید. اگر با صحبت کردن رفتارشون تغییر نکرد از سیستم مشاوره تلفنی رادیو عشق استفاده کنین.

سلام من یک سال با یه نفر دوست بودم که دوتاییمون خیلی به آینده فکر میکردیم.الان یک ساله کات کردیم اوایل خیلییییی دلم میخاست برگردیم پیش هم.چن بار تاحالا بهش گفتم که همدیگه رو ببینیم ولی به بهانه هایه مختلف این درخاست رو رد کرده البته چن بارم خودش پیشنهاد داد که بریم بیرون ولی نرفتیم.حتی چن بار پیشنهاد داد که دوباره مثل قبل دوست باشیم ولی من درخاستشو رد کردم.چند ماه ازش متنفر شدم و هربار بهم پی ام میداد یا زنگ میزد با بداخلاقی جوابشو میدادم یا نسبت بهش سرد بودم یکی دو ماهه بهم ابراز علاقه میکنه و میگه که دلتنگمه.منم بیشتر از این نمیتونم با قلبم بجنگم و به همه بگم که ازش متنفرم خب بالاخره دوسش دارم نمیتونم که با خودم صادق نباشم.فقط از این مترسم که قبول کنم با هم باشیم و دوباره بعد از یکسال کات کنیم میترسم آینده ای با هم نداشته باشیم مترسم بیشتر از این ازش ضربه بخورم میشه راهنماییم کنید؟

دوست عزیز سلام

موضوعی که شما مطرح کردید بعد از به هم خوردن رابطه بسیار شایعه. بعد از شکست عشقی (به هم خوردن رابطه)، شما 4 مرحله را باید برای بهبودی طی کنید: انکار، خشم، چانه‌زنی و افسردگی. اگه درست این مراحل طی نشه، شما بین این مراحل چرخش می‌کنید و هیچ‌وقت به بهبودی نمی‌رسید. مرحله‌ای که شما الان توصیف کردید، «چانه‌زنی» هست، اما یعنی چی؟ تو این مرحله آدم‌ها دائم خاطراتشون را مرور می‌کنند، یاد قدیما می‌افتن، با خودشون فکر می‌کنن اگه اینطوری می‌کردم یا این حرفو می‌زدم رابطتمون تموم نمی‌شد و … ؛ علاوه بر تمام این‌ها، یه اتفاق خطرناک تو این زمان ممکنه پیش بیاد و اونم فکر برگشتنه! ببینید، منظور ما این نیست که برگشتن به رابطه کار اشتباهیه، بلکه منظورمون اینه که تو این مرحله کار اشتباهیه. اما چرا؟ چون شما هنوز مراحل سوگ رو درست طی نکردید، مشکلات حل و فصل نشدن و از همه مهم‌تر، شما آسیب‌پذیرتر هستید. همه این توضیحات رو دادم که بگم، الان زمان درستی برای برگشتن به رابطه نیست. شما اول باید تکلیف خودتون رو با این رابطه حل کنید؛ مراحل سوگ رو کامل طی کنید؛ مشکلات و مسائلی که قبلا بوده رو رفع کنید و بعد با منطق و احساستون (هر دو با هم) تصمیم بگیرید که می‌خواید برگردید یا نه! پیشنهاد می‌کنم این توضیحات رو برای فرد مقابلتون بدید و ازشون زمان بگیرید؛ مگر نه برگشتن تو این وضعیت نه تنها به بهبود رابطتون کمکی نمی‌کنه، بلکه اوضاع رو بدتر هم می‌کنه!

دوست عزیز سلام

موضوعی که شما مطرح کردید بعد از به هم خوردن رابطه بسیار شایعه. بعد از شکست عشقی (به هم خوردن رابطه)، شما 4 مرحله را باید برای بهبودی طی کنید: انکار، خشم، چانه‌زنی و افسردگی. اگه درست این مراحل طی نشه، شما بین این مراحل چرخش می‌کنید و هیچ‌وقت به بهبودی نمی‌رسید. مرحله‌ای که شما الان توصیف کردید، «چانه‌زنی» هست، اما یعنی چی؟ تو این مرحله آدم‌ها دائم خاطراتشون را مرور می‌کنند، یاد قدیما می‌افتن، با خودشون فکر می‌کنن اگه اینطوری می‌کردم یا این حرفو می‌زدم رابطتمون تموم نمی‌شد و … ؛ علاوه بر تمام این‌ها، یه اتفاق خطرناک تو این زمان ممکنه پیش بیاد و اونم فکر برگشتنه! ببینید، منظور ما این نیست که برگشتن به رابطه کار اشتباهیه، بلکه منظورمون اینه که تو این مرحله کار اشتباهیه. اما چرا؟ چون شما هنوز مراحل سوگ رو درست طی نکردید، مشکلات حل و فصل نشدن و از همه مهم‌تر، شما آسیب‌پذیرتر هستید. همه این توضیحات رو دادم که بگم، الان زمان درستی برای برگشتن به رابطه نیست. شما اول باید تکلیف خودتون رو با این رابطه حل کنید؛ مراحل سوگ رو کامل طی کنید؛ مشکلات و مسائلی که قبلا بوده رو رفع کنید و بعد با منطق و احساستون (هر دو با هم) تصمیم بگیرید که می‌خواید برگردید یا نه! پیشنهاد می‌کنم این توضیحات رو برای فرد مقابلتون بدید و ازشون زمان بگیرید؛ مگر نه برگشتن تو این وضعیت نه تنها به بهبود رابطتون کمکی نمی‌کنه، بلکه اوضاع رو بدتر هم می‌کنه!!

آدرس: تهران، پونک، نبش بلوار پونک، پلاک 2، طبقه سوم، واحد 6

تلفن پشتیبانی:02146015870

رزرو نوبت مشاوره

انجمن روانشناسی آمریکا

سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران

سازمان بهزیستی ایران

انجمن روانشناسی ایران

 

طلاق عاطفی شکل امروزی و شیک بسوز و بساز قدیم است‎

 

در بسیاری از موارد، زنان و شوهران ناسازگار به خاطر عوامل فردی، خانوادگی، اجتماعی وفرهنگی از هم جدا نمی‌شوند وخانواده به جای آنکه کانونی پر از طراوت، شادی و امید باشد، به سرزمینی آشفته و رنج آفرین تبدیل می‌شود که آرامش ساکنان خود را آرام آرام گرفته و از بین می‌برد.

 

چگونه طلاق عاطفی بگیریم

خانواده واژه‌ای پرمعناست که وقتی به آن فکر می‌کنیم، موجی از احساس و عاطفه در ما به وجود می آید. اساس تشکیل خانواده و ازدواج در نظام الهی، رسیدن به آرامش روان و کمال انسانی است. در بسیاری از موارد، زنان و شوهران ناسازگار به خاطر عوامل فردی، خانوادگی، اجتماعی وفرهنگی از هم جدا نمی‌شوند وخانواده به جای آنکه کانونی پر از طراوت، شادی و امید باشد، به سرزمینی آشفته و رنج آفرین تبدیل می‌شود که آرامش ساکنان خود را آرام آرام گرفته و از بین می‌برد. اگر افراد خانواده، به ویژه زن و شوهر، پیوسته درگیرمشکلاتی مانند سکوت‌های درازمدت، برخوردهای آزاردهنده کلامی و جسمی، فاصله گرفتن عاطفی و جسمی از یکدیگر، ناخشنودی جنسی و کاهش تدریجی عزت نفس باشند، با نشانه‌های اصلی خانواده آشفته روبه رو هستیم، که چنین وضعیتی را می‌توان طلاق عاطفی نامید.

 

شاید بتوان گفت طلاق عاطفی شکل امروزی و شیک بسوز و بساز قدیم است. به گفته یک کارشناس ارشد روانشناسی در طلاق عاطفی هرچند زن وشوهر ممکن است با هم بودن را مانند یک گروه اجتماعی ادامه دهند، اما جاذبه و اعتماد آنها نسبت به یکدیگر از بین رفته است. اشرف رضوی دینانی افزود: درطلاق عاطفی همسران به جای حمایت از همدیگر در جهت آزار ، ناکامی و تنزل عزت نفس یکدیگر عمل می‌کنند و هر یک به دنبال یافتن دلیلی برای اثبات عیب ،کوتاهی و طرد دیگری هستند. وی خاطر نشان کرد طلاق عاطفی طلاق پنهانی است که از هر نظر ویژگی های طلاق آشکار را دارد، ولی به دلیل وجود موانع فرهنگی، ارزشی، معنوی، موقعیتی و قانونی آشکار نمی‌شود؛ در واقع دراین طلاق‌ها بدون اینکه ازدواج باطل شود، همسران سال ها زیر یک سقف با حداقل ارتباط (حتی ارتباط کلامی) بهترین ایام عمر خود را سپری می‌کنند. به اعتقاد این محقق و روانشناس حوزه خانواده، طلاق عاطفی، فاصله عاطفی مشخص و آشکار میان همسرانی است که هر دو ناپخته هستند، هر چند یکی از آنها ممکن است این ناپختگی را تأیید کند و دیگری با ابراز اعمال مسئولانه مفرط، چنین چیزی را انکار کند.

 

در طلاق عاطفی همسران پس از یک دوره طولانی دعوا، کشمکش، به مرحله دشمنی، تنفر و سپس به وضعیت بی تفاوتی می‌رسند. در بی تفاوتی که آخرین مرحله روابط بین زن و مرد است، بود و نبود یکی فرقی برای دیگری ندارد و شاید تنها مسائل جنبی زندگی باعث ماندن در کنار هم می‌شود.

 

در طلاق عاطفی همسران پس از یک دوره دعوا، به مرحله تنفر و سپس بی تفاوتی می‌رسند‎

 

ازدواج‌های احساسی و هیجانی

به گفته یک آسیب شناس اجتماعی، کاهش روابط خانوادگی و فامیلی یا نداشتن مهارت‌های زندگی بین خانواده‌ها یکی از علل طلاق عاطفی است؛ به عنوان مثال خانواده شوهر با عروس رابطه خوبی ندارند و با گذشت زمان روابط بین فامیل سرد می‌شود که این مسئله به پدید آمدن طلاق عاطفی دامن می زند.اکبری در ادامه افزود: ازدواج‌های احساسی و هیجانی که در جامعه کنونی افزایش یافته، منجر به طلاق عاطفی می‌شود؛ به طوری که پسر با مشاهده یک موضوع مورد علاقه در دختر با او ازدواج کرده و به هیچ مسئله دیگری توجه نمی‌کند. به گفته این آسیب شناس اجتماعی، کمرنگ شدن ایمان و اعتقادات مذهبی نیز چاشنی این قضیه است؛ به گونه‌ای که گاهی افراد درخانواده هایی با طلاق عاطفی روابط خارج از محدوده خانواده پیدا می‌کنند و این موضوع زمینه بروز آسیب‌های دیگر را فراهم می‌کند. وی خاطر نشان کرد:از دیگر دلایل بروز طلاق عاطفی را می‌توان به تفاوت‌های شخصیتی، وجود اختلال شخصیت در یکی از طرفین رابطه، عدم وجود مهارت‌های عشق ورزیدن در حداقل یکی از دو نفر، فقر و فشار اقتصادی، ازدواج بدون آگاهی و شناخت خصوصا در سنین پایین و عدم انطباق جنسی نسبت داد.

  

تأثیر طلاق عاطفی بر فرزندان

به اعتقاد روانشناسان کیفیت روابط درون خانواده، نقش بسزایی در شکل‌گیری نگرش‌ها و بازخوردهای اجتماعی اعضای خانواده دارد و پایه و اساس روابط درون خانواده، بر محور رابطه زن و شوهر استوار است. طلاق عاطفی نماد وجود مشکل در ارتباطی سالم و صحیح بین زن و شوهر است. این مشکل ارتباطی در سطح خانواده می‌تواند در جامعه نیز شیوع و گسترش یابد و ارتباط انسانی را مختل کند. وقتی بنیان نهاد خانواده دچار تزلزل شود، بنیان‌های اخلاقی و اجتماعی کل نظام اجتماعی متزلزل شده و جامعه به سوی مشکلات گوناگون سوق داده می‌شود؛ از طرف دیگر طلاق عاطفی بیش از طلاق قانونی برفرزندان تاثیرگذار است، به طوری که ریشه بسیاری از آسیب‌های اجتماعی از طلاق عاطفی ایجاد می‌شود. در طلاق عاطفی زوجین هیچ گونه حس نشاط و درک متقابلی ندارند و در واقع افراد با یک توفیق اجباری، زیر یک سقف زندگی می‌کنند.

  

دست از تغییر یکدیگر بردارید

اشرف رضوی گفت برای جلوگیری از بروز طلاق عاطفی در خانواده زوج‌ها باید دست از تلاش برای تغییر دادن یکدیگر بردارند. به اعتقاد وی انسان‌ها را نمی‌شود تغییر داد، بلکه باید اولویت‌های خودمان را تغییر دهیم. وی که محقق در امور ازدواج وخانواده است، افزود زن و شوهر در دعوا نباید دنبال مقصر بگردند، اینجا نه کسی قاضی است نه وکیل، بلکه باید به دنبال آن باشند که هرکس چقدر در حل مسئله سهم دارد. طرفین باید در این مواقع انعطاف‌پذیر باشند و در نهایت از طبیعت درس بگیرند. شما کدام حیوانی را دیده‌اید و می‌شناسید که وقتی مورد تهدید قرار گرفت، همان لحظه از خود عکس‌العمل نشان دهد. به جای آنکه حس‌هایمان را تعطیل کنیم، بهتر آن است که به دنبال فعال ‌سازی حواس‌مان باشیم.

  

منبع: سلامت نیوز

 

دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج


درمان اختلالات روحی بدون دارو و عارضه


آسانترین راه خرید برنامه در کنسول ps4


درمان افسردگی یک بار برای همیشه


تجربه روابط جنسی لذتبخش و ایمن


بازسازی پیوند عاطفی زن و شوهر


آشپزی بدون دغدغه کثیفی گاز


جهیزیه ات رو قسطی وبدون پیش پرداخت بخر


دانستنی های سلامت واژن


سینما رو به خونت بیار!


عوارض خطرناک لیزر موهای زائد

خرید انواع ابزار وجعبه ابزار خانگی وصنعتی

خریدقسطی جهیزیه بدون نیاز به پرداخت اولیه

چنین کیکی روفقط تواین یخچال میتونی جابدی

ساخت و تعمیر دندانهای مصنوعی با قیمت مناسبچگونه طلاق عاطفی بگیریم

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

 

12 راه قبل از طلاق

 

روی یک کاغذ خوبی‌ها و بدی‌های همسرتان را بنویسید. تجربه‌های مثبت و منفی‌ای که در این زندگی به دست آوردید را نیز فهرست کنید.چگونه طلاق عاطفی بگیریم

 

اگر در گرفتن یک تصمیم قطعی برای ترک زندگی یا ادامه آن مانده‌اید می‌توانید از این راهنمایی‌های کلی و پیشنهادی استفاده کنید. به این 12 مسئله و نکته در زندگی زناشویی‌تان توجه کنید. اگر آنها را در زندگی‌تان لحاظ کردید و به نتیجه رسیدید می‌توانید راحت‌تر برای ماندن یا ترک رابطه تصمیم بگیرید:

 

1 – زود جدا نشوید :

شما برای ازدواج وقت، انرژی، پول، امیدها و رویاهایتان را هزینه کردید. فقط کسانی از جدایی‌شان رضایت دارند و احساس گناه و خطا نمی‌کنند که مطمئن باشند تمام تلاششان را برای بهتر کردن این رابطه کرده‌اند اما چیزی تغییر نکرد. پیش از تصمیم‌گیری سعی کنید همه انرژی تان را برای بهبود رابطه‌ای که درآن هستید بگذارید.

 

2 – فرزندانتان را درنظر بگیرید و تأثیر طلاق را بر زندگی آنها جدی بگیرید:

کودک نوپا، بچه دبستانی و فرزندتان که از لحاظ عاطفی به پدر و مادرش وابسته است را نمی‌توانید قربانی تصمیم‌های خودخواهانه خودتان بکنید و آنها نیز باید آمادگی برای طلاق داشته باشند. تصمیم برای طلاق یا زندگی در شرایطی که به کودک آسیب‌های روانی وارد می‌شود بسیار حساس است. تغییر شرایط مالی، مکان زندگی و سبک زندگی برای کودک بسیار سخت است و او را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.

 

3 – اگر همسرتان اعتیاد دارد و یا خشونت‌طلب است از همه فرصت‌های درمانی و حمایت‌های اجتماعی و خانوادگی‌تان استفاده کنید.

مثلاً اگر همسرتان اعتیاد دارد پیش از تصمیم به جدایی به مشاوره بروید. او را به مراکز ترک اعتیاد بفرستید. از روانپزشکان کمک بگیرید و از خانواده بخواهید تا او را برای حفظ زندگی ترغیب و تشویق کنند. اما اگر بعد از همه تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌هایتان او رویه‌اش را تغییر نداد گزینه جدایی انتخاب خوبی است زیرا اگر فرزندانی هم داشته باشید آنها را از این بلای خانمان‌سوز دور نگه می‌دارید.

 

4 – تغییر کنید :

چطور می‌توانید همسر بهتری باشید؟ در بیشتر مواقع لازم است کمی انعطاف‌پذیر باشید زمانی که خودتان را تغییر می‌دهید و عادت‌ها و تفکرات اشتباهتان را کنار می‌گذارید نتیجه‌اش را در تغییر رفتار همسرتان خواهید دید. گاهی شما تلاش می‌کنید با اجبار همسرتان را تغییر بدهید غافل از اینکه خودتان باید عوض شوید. این به این معنی نیست که همسرتان هیچ ایرادی ندارد. شاید ریشه مشکلات از او باشد اما زمانی که انعطاف‌پذیر باشید، او را نیز تغییر می‌دهید بدون اینکه مجبور به بحث و دعوا بر سر این موضوع شوید.

 

5 ـ مشاوره بگیرید :

اگر از آن دسته آدم‌هایی هستید که رفتن پیش یک مشاوره خانواده را وقت تلف کردن یا پول دور ریختن می‌دانید، بسیار اشتباه می‌ کنید. این طرز تفکر غلط را کنار بگذارید و مطمئن باشید کمی هزینه برای حفظ زندگی به شما ضرری نمی‌زند.

 

6 – همسرتان را پیش مشاور ببرید :

او را تشویق کنید تا برای حل مشکلاتی که در رابطه به وجود آمده است با مشاور گفت‌ و گو کند. شاید او مخالفت کند اما اگر ببیند شما برای جدایی جدی هستید و زندگیش را دوست داشته باشد، حتماً به پیشنهاد شما گوش خواهد داد. اگر او این پیشنهاد را نپذیرد و همچنان برسر مواضعش باشد، تصمیم‌گیری را برای هردوی شما سخت خواهد کرد.

 

7 – خودتان را امتحان کنید :

پیش از جدایی با توافق همسرتان، مستقل زندگی کنید. آیا به او وابسته هستید؟ آیا در این مدت به آرامش رسیدید؟ آیا دلتان برایش تنگ می‌شود یا خوشحال هستید؟ آیا به تنهایی از پس زندگی برمی‌آیید؟ این روش به شما کمک می‌کند بیشتر و عمیق‌تر فکر کنید. مطمئن باشید به نتایج جالبی می‌رسید.

 

8 ـ همسرتان را ارزیابی کنید :

روی یک کاغذ خوبی‌ها و بدی‌های همسرتان را بنویسید. تجربه‌های مثبت و منفی‌ای که در این زندگی به دست آوردید را نیز فهرست کنید. هر روز به این ویژگی‌ها چیزی اضافه کنید. از همسرتان نیز بخواهید همین کار را بکند. فهرست‌هایتان را باهم مقایسه کنید. چه می‌بینید؟ امید برای بهبود زندگی یا نتایجی تأسف‌بار؟

 

9 ـ نا امیدانه رفتار نکنید :

ممکن است به‌خاطر افسردگی و فشاری که در زندگی تحمل کرده‌اید نتوانید برای ادامه زندگی قدمی بردارید و تلاشی بکنید. وضعیت روحی‌تان را بررسی کنید آیا روزها خوشحال هستید. آیا فرزندانتان را دوست دارید؟ آیا به خودتان اهمیت می‌دهید. پاسخ هر کدام از اینها اگر نه باشد به این معنی است که از لحاظ روحی ضعیف شده‌اید. ممکن است این حالت مانع تحرک و تلاش شما برای بهبود وضعیت رابطه‌تان باشد. اگر این چنین است به فکر درمان باشید.

 

10 ـ عشق را رها نکنید :

علاقه می‌تواند مشکل‌گشای شما باشد. اگر می‌بینید هنوز هم همسرتان را دوست دارید و نگاه دلسوزانه‌ای به زندگی دارید می‌توانید برای بهبود رابطه امیدوار باشد. اما نفرت دریچه‌های قلب و فکر شما را برای مسالمت و همزیستی همدلانه با همسرتان مسدود خواهد کرد. اگر همسرتان رفتاری دارد که شما را آزار می‌دهد اما باز هم در درون وجودتان بارقه‌های محبت را می‌بینید برای زندگی تلاش کنید و تصمیم برای طلاق را عقب بیندازید.

 

11 ـ برای همسرتان نامه بنویسید :

اگر نمی‌توانید احساساتتان را بیان کنید آنها را در نامه‌ای برای همسرتان شرح بدهید. زن و شوهرهای زیادی هستند که مشکلات، افکار و احساساتشان را برای یکدیگر می‌نویسند و از آن نتیجه می‌گیرند. این روش نه قدیمی و نه بی‌فایده است. گزینه‌ای است که شاید همسرتان از آن خوشش بیاید.چگونه طلاق عاطفی بگیریم

 

12 ـ آخرین راه :

اگر همه تلاشتان را در مدت زمانی حداقل یک ساله کردید و همسرتان هیچ تغییری نکرد و زندگی‌تان سخت‌تر شد تصمیم برای جدایی چندان غیرمعقول نخواهد بود. در هر صورت این زندگی شماست که از این رابطه آسیب می‌بیند و خودخواهانه نیست اگر نمی‌خواهید اجازه بدهید کسی آن را با فشارهای روانی، آسیب‌های روحی و عاطفی و جسمی خراب کند.

منبع : salamatnews.com

دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج

خریدقسطی جهیزیه بدون نیاز به پرداخت اولیه


تا60%تخفیف پرطرفدارترین محصولات جنسی


عوارض خطرناک لیزر موهای زائد


ژل آمیزشی و روان کننده با 25%تخفیف


مرجع معتبر و رسمی خرید انواع گیفت کارت


انواع اکسسوری مردانه ویژه هدیه روز پدر


جستجوی بهترین و نزدیکترین مراکز خدماتی


رسیدن به اوج لذت جنسی با این محصولات


ارسال فوری و محرمانه انواع کاندوم


تجربه روابط جنسی لذتبخش و ایمن


علائم کیست تخمدان | درمان گیاهی


ست های لباس زیر جذاب و لاکچری


آسانترین راه خرید برنامه در کنسول ps4


درخواست مجرب ترین وکلا طلاق توافقی

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2021

حداقل 8 کاراکتر

راه های درمان طلاق عاطفی چیست؟ احتمالا بار ها با واژه طلاق عاطفی در زندگی خود مواجه شده اید. طلاق عاطفی در خصوص زوج هایی به کار می رود که قانونا و شرعا همسرند. مهر طلاقی در شناسنامه نخورده است ولی هیچ رابطه عاطفی با یکدیگر ندارند. در واقع روابط عاطفی آن ها ویران شده است. این دسته از همسران برای یکدیگر نقش هم خانه را ایفا می کنند. نام دیگر طلاق عاطفی طلاق خاموش است. زندگی و پیوند در شرایط طلاق عاطفی بر پایه اجبار است.چگونه طلاق عاطفی بگیریم

لازمه صحیح زندگی کردن دانستن مهارت های زندگی است. شما می توانید از طریق لینک دوره های مهارت های زندگی از این دوره های غیرحضوری بهره ببرید. طلاق عاطفی در مواردی سبب بروز خیانت می شود. رابطه بدون خیانت یکی از اصلی ترین مسائلی است که در زندگی مشترک خواهان آن هستیم.

ممکن است تصور کنید طلاق عاطفی تنها در شرایطی به وجود می آید که ازدواج بر اساس اجبار اتفاق بیفتد. گاها شاهد زوج هایی هستیم که در طی زمان و عوامل متعدد روابط پر حرارات و محبت آمیزشان به طلاق عاطفی منتهی می شود. در واقع شاید شناخت قبل از ازدواج به خوبی اتفاق افتاده باشد اما بعد از آن مهارت های لازم به کار گرفته نشده است. در ادامه در مورد درمان طلاق عاطفی و به طور کلی علل پیداش آن بیشتر صحبت خواهیم کرد.

اولین راه درمان طلاق عاطفی تقویت مهارت گوش دادن است. یکی از مهم ترین دلایل مشاجره بین زوجین نداشتن مهارت گوش دادن است. در واقع گوش دادن صحیح به صحبت های همسرتان یکی از راه های حل اختلافات زناشویی بین شما خواهد بود.

زمانی که از مهارت صحیح گوش دادن بی بهره ایم نمی توانیم نیاز ها و خواسته های دیگری را به خوبی بشناسیم. در این شرایط به دنبال فرصتی برای به کرسی نشاندن نظرات خود هستیم. می خواهیم متکلم وحده باشیم و نظرات و خواسته های خود را بیان کنیم و دیگری را نادیده بگیریم.

یکی از مهم ترین راه های درمان طلاق عاطفی ارزش و احترام قائل شدن برای همسر است. چه احترامی بالاتر از آن که صحبت های او را با گوش جان پذیرا باشیم؟

یکی از مهم ترین اصول زندگی زناشویی صداقت است. صداقت سبب ایجاد رابطه ای گرم ، صمیمی و بر پایه اعتماد بین زوجین می شود. زمانی که در رفتار و گفتار خود صداقت داشته باشیم یکی از اصلی ترین راه های درمان طلاق عاطفی را پیش گرفته ایم.

ابراز علاقه مردان ، زنان را تحت تاثیر قرار می دهد. زمانی که یک مرد صداقت را چاشنی گفتار خود کند و از محبت کردن به همسر خود غافل نشود راه را به روی طلاق عاطفی بسته است.

احساس قدرتمند بودن به مردان عزت نفس می دهد. اگر خانم ها در بیان مسائل با مردان صداقت داشته باشند و نظر آن ها را محترم شمارند این نیاز ارضا می شود و روابط گرم و صمیمی خواهند شد.

گاهی شاهد اولین جرقه های طلاق عاطفی هستیم. لازم است زن و مرد موقتا از یکدیگر فاصله بگیرند. همه ما انسان ها نیاز به فضا و تنهایی داریم. در این میان یکی از زوجین می تواند به مسافرت برود و دیگری در منزل بماند. تنهایی به ما کمک می کند خود را بازسازی کنیم. در تنهایی عمیق تر به مسائل و مشکلات فکر می کنیم. ضمن این که با ذهنی آزاد و اشتیاق دو چندان به سوی یکدیگر بازخواهیم گشت. به طور کلی زمان و زمان دادن در بسیاری از موارد حلال مشکلات به خصوص درمان طلاق عاطفی است.

این احساس که گذراندن زندگی با طرف مقابل پوچ و عبث است. طرف مقابل درک درستی از شرایط ندارد. این دیدگاه که همسر ما هیچگاه اصلاح نخواهد شد باعث جلوگیری از درمان طلاق عاطفی می شود.

بسیازی از ما به دنبال فرشته نجات هستیم. نمی خواهیم رفتار های ناپسند خود را ترک کنیم. نمی خواهیم تن به تغییر و درمان دهیم. این ها مصادیق کوچک نزدیک شدن به طلاق عاطفی است. بایستی این نکه را در نظر گرفت که ازدواج یک پدیده دو طرفه است. افراد باید مکمل یکدیگر باشند. همانطور شانه خالی کردن از مسئولیت ها توسط ما چیزی را حل نخواهد کرد. بر دوش کشیدن بار تمام مشکلات توسط ما نیز چاره ساز نیست.

ما برای زندگی زناشویی نیازمند مهارت هستیم. متاسفانه بعضا بدون داشتن هیچ مهارتی وارد زندگی مشترک می شویم. به یک کودک نوپا دقت کنید. همه چیز را در جهت رسیدن به هدفش که همان راه رفتن است به کار می برد. ممکن است هزاران بار زمین خوردن را تجربه کند. هرگز ناامید نمی شود و به تمرین و تکرار ادامه می دهد. شما نیز کودک باشید! در جهت یادگیری مهارت های زناشویی مصمم باشید. برای درمان طلاق عاطفی تمام تلاش خود را به کار بگیرید. از زمین خوردن ها نهراسید.

در بالا اشاره کردیم که گاهی یک ازدواج با حرارت و شور زیادی آغاز می شود. ممکن است در ابتدا تماما ایده آل باشد اما منجر به طلاق عاطفی شود. یک کاغذ و قلم تهیه کنید. تمام خصوصیات مثبت همسرتان را در آن یادداشت کنید. تمام ویژگی هایی که در ابتدا باعث شده بود شما شیفته او شوید را یادداشت کنید. از عکس ها و فیلم ها غافل نشوید و خاطرات زیبایتان را مرور کنید.

گاهی ما علاقه خود را زیر بار مشکلات و روزمرگی ها دفن می کنیم. اگر این علاقه را بازیابی کنیم دل سردی ما از بین می رود. ممکن است مشکل شدیدی نیز وجود داشته باشد که دلیل طلاق عاطفی ما باشد. در این حالت با علاقه واشتیاق بیشتری در صدد حل مشکل بر میاییم.

بعضا یکی از اصلی ترین دلایل طلاق عاطفی دخالت بی جای دیگران در روابط ماست. دیگران صرفا یک رویه از زندگی ما می بینند. آن ها برساس این ظواهر قضاوت می کنند و برای ماتصمیم می گیرند. هیچ کس برای شما دلسوز تر از خودتان نیست. ضمن این که اگر حتی فردی از روی علاقه و دلسوزی در مسائل شما دخالت می کند اطلاعات و بینش کافی را ندارد تا راهکار مناسبی ارائه دهد.

ما می توانیم از تجربه سایرین بهره ببریم. اما فراموش نکنید کسی که می تواند مستقیما به ما راهکار ارائه دهد تراپیست ماست. پس در برخورد با دیگران تماما حرمت ها و خط قرمز هایتان را مشخص کنید.

به ما در شبکه های اجتماعی بپیوندید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چگونه طلاق عاطفی بگیریم
چگونه طلاق عاطفی بگیریم
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *