دلهای وصله که یک وصلهاش را خانه، دکان، عیال و یا ثروت برده، جایی برای یاد خدا نمانده است، اگر توانستیم محبت غیر خدا را از دل بیرون کنیم، کارمان درست میشود، امام زمان(عج) میفرماید: خدایا قلبهای ما را از علم و معرفت پر کن.
«اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطّاعَةِ
وَبُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَصِدْقَ النِّیَّةِ وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ
وَاَکْرِمْنا بِالْهُدى وَالاِسْتِقامَةِ وَسَدِّدْ اَلْسِنَتَنا
بِالصَّوابِ وَالْحِکْمَةِ وَامْلاَ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ
وَطَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ وَاکْفُفْ اَیْدِیَنا
عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ
وَالْخِیانَةِ وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَالْغیبَةِ وَعَلَى
الْمُتَعَلِّمینَ بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ وَعَلَى الْمُسْتَمِعینَ
بِالاِتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ وَعَلى مَرْضَى الْمُسْلِمینَ بِالشِّفآءِ
وَالرّاحَةِ وَعَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَالرَّحْمَةِ وَ عَلى
مَشایِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّکینَةِ وَعَلَى الشَّبابِ بِالاِنابَةِ
وَالتَّوْبَةِ وَعَلَى النِّسآءِ بِالْحَیآءِ وَالْعِفَّةِ وَ عَلَى
الاَغْنِیآءِ بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ وَعَلَى الْفُقَرآءِ بِالصَّبْرِ
وَ الْقَناعَةِ وَعَلَى الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ وَعَلَى
الاُسَراءِ بِالْخَلاصِ وَالرّاحَةِ وَعَلَى الاُمَرآءِ بِالْعَدْلِ
وَالشَّفَقَةِ وَعَلَى الرَّعِیَّةِ بِالاِنْصافِ وَ حُسْنِ السّیرَةِ وَ
بارِکْ لِلْحُجّاجِ وَالزُّوّارِ فِى الزّادِ وَالنَّفَقَةِ وَاقْضِ ما
اَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ
وَرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ».
*قلب در روایات
وَامْلاَ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ؛ خدایا قلبهای ما را از علم و معرفت پر کن.
از سه مطلب باید بحث شود: 1- قلب 2- علم 3-معرفت.
چگونه قلب سلیم داشته باشیم
*قلب
در زبان روایات و قرآن، قلب که بیان شده مراد آن حقیقت روح است، البته
گاهی از قلب صنوبری هم تعبیر شده است، لکن اکثر آیات و روایات که صحبت از
قلب میکند، منظور همان حقیقت بشر است که روح هست و یکی از چیزهایی که
قیامت از آن سؤال میشود، قلب است که آیه شریفه میفرماید: «إِنَّ
السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولـئِکَ کَانَ عَنْهُ
مَسْؤُولاً»، به درستی که گوش و چشم و دلها مورد بازخواست هستند.
بنابراین معلوم میشود، این سه عضو خیلی مهم هستند و ما مجاز نیستیم هر
چیزی را به دل و روح خود راه بدهیم و این قلب دو تا ورودی دارد، یکی چشم و
دیگری گوش است که فرمودهاند: اگر میخواهید قلب شما محفوظ بماند، دیدگان و
گوشهای خود را حفظ کنید.
همچنین حدیث نبوی (ص)میفرماید: «قلب کتاب چشم است»؛ یعنی آنچه چشم
میبیند در قلب نقش میبندد و چیزهای خوب و بد وارد بر قلب میشود، «دل
جایگاه حکمت است و گوش محل فرو رفتن مطالب به دل است.
یکی از بزرگان تعبیر لطیفی دارد، میفرمود: قلب انسان مثل مخزن کارخانه
است، اگر مواد تمییز در آن ریخته شود، آن ماده تولیدش تمییز و لطیف است،
اما اگر در مخزن کارخانه چیزهای کثیف ریخته شود، تولیدش کثیف و نامطلوب
است.
اگر مطالب خوب، حکمتآمیز، زیبا و لطیف از طریق گوش و چشم وارد مخزن
وجودت که قلب است، ریختی حاصلش روح ملکوتی و الهی است، اگر چیزهای زشت
ریختی حاصلش روح ظالمانی و تاریک است.
حضرت جواد(ع) فرمودند: حرکت به سوی خداوند به وسیله قلب رساتر است تا
حرکت به وسیله اعمال که با جوارح انجام میشود، اگر کسی دلش الهی بشود، در
درگاه الهی مقربتر و مجبوبتر میشود، لذا سعی کنیم با دل به سوی خدا
پرواز کنیم.
*قلب شما از چه قسم است؟!
حضرت باقر(ع) قلبها را به سه قسمت تقسیم فرمودهاند:
قلب سه قسم است، اول قلبهای وارونه، مانند ظرف واژگون که هر چه در آن
میریزی خالی میشود که این قلب انسان کافر است، که هر چه در آن میریزی
جای نمیگیرد، قلبی که در ماه رمضان دنبال گناه باشد، حرمت ماه رمضان را
نگه دارد، قلب منکوس است، اصلاً توجه ندارد که ایام ماه رمضان، ایام خاص
است.
دوم قلبی است که نقطه سیاهی در آن است و نقطه سفیدی هم دارد. منتهی این
دو با هم درگیر هستند اگر سفیدی غالب بشود سعادتمند است اگر سیاهی غالب شود
بیچاره و شقی است،
سوم قلبی است که باز است و چراغی هم در آن روشن است که میدرخشد و این دل
ارزشمند است این دل حرم خدا میشود که در روایت دارد: قلب خانه خدا است،
غیر خدا را در حریم خدا جای ندهید.
غبار همدانی دلهای مردم را خیلی زیبا تشبیه کرده میگوید:
دارم دلی و درد هر ذرهاش هوایی/چو خرقه گدایان هر وصلهاش ز جایی
*راز دستیافتن به قلب سلیم به روایت امام زمان(عج)/ذکر طوطی
دلهای وصله که یک وصلهاش را خانه برده، یک وصلهاش را دکان برده، یک
وصلهاش را عیال برده، یک وصلهاش را ثروت برده و جایی برای محبت و یاد خدا
نمانده است، اگر توانستیم محبت غیر خدا را از دل بیرون کنیم، کارمان درست
میشود.
امام زمان(عج) میفرماید: خدایا قلبهای ما را از علم و معرفت پر کن که اگر دلی چنین بشود آن قلب، قلب سلیم میشود.
از مولا امیرالمؤمنین(ع) سؤال شد قلب سلیم چه قلبی است؟ فرمود: قلبت سلیم
نمیشود، مگر اینکه دوست داشته باشی برای دیگران آنچه را که برای خودت
دوست داری، دوست نداری به ناموست نگاه کنند، تو هم به ناموس دیگران نگاه
خائنانه نکن.
به امام صادق(ع) عرض کرد: زنی در خیابان راه میرود، مجاز هستم از پشت سر
به او نگاه کنم، حضرت فرمودند: دوستداری وقتی ناموست در خیابان راه میرود
به قد و بالای او نگاه کنند، گفت: نه! فرمودند: آنچه برای خودت نمیپسندی
برای دیگران هم نپسند.
طوطی وقتی فریاد میکشد، ذکرش این است، میگوید: «کما تُدِینُ تُدان»
مردم هر طوری رفتار کردید، همان طور با شما رفتار میکنند، اگر به ناموس
مردم نگاه کردی، بدان به ناموست نگاه خواهند کرد، اگر خیانت کردی بدان به
تو هم خیانت میکنند.
شخصی محضر حضرت داوود آمد، خیلی ناراحت بود، حضرت فرمودند: چه شده، گفت:
مردی را در کنار بستر همسرم دیدم، حضرت آرام فرمودند، یادت میآید که یک شب
رفتی کنار بستر همسر رفیقت! گفت: بله!
قلب سلیم کسی دارد که دوست داشته باشد برای مؤمنین هرچه را که برای خودش
دوست دارد، اگر داماد خوب میخواهی، برای همه بخواه، اگر خانه خوب میخواهی
برای همه بخواه، اگر امنیت و آرامش را برای خودت میخواهی برای دیگران هم
بخواه.
*نورانیت قلب چگونه حاصل میشود
خاتمالانبیاء(ص) در مسجد نشسته بودند، فرمودند: الآن مردی وارد مسجد
میشود، هر کس میخواهد به صورت یک مرد بهشتی نگاه کند به چهره او نگاه
کند، یک مرتبه دیدند پیرمردی وارد شد، گفتند: پیغمبر(ص) درباره تو چنین
فرمودند: خوشا به حالت چه کردهای؟ گفت یک صفت خوب دارم و آن اینکه وقتی
میشنوم به کسی ظلمی شده، قلباً ناراحت میشوم، از رنج دیگران رنج میبرم و
اگر بشنوم خیر و سروری به کسی رسیده، قلباً خوشحال میشوم.
سفیدی و نورانیت قلب در چهار خصلت است:
1ـ در عیادت مریض:
رسول خدا(ص) فرمود: عیادت کننده از بیمار در رحمت خدا غوطهور است.
امام صادق(ع) فرمود: هرکس به عیادت بیماری برود، هفتاد هزار فرشته او را
مشایعت میکنند و برایش آمرزش میطلبند تا آنگاه که به منزل خود برگردد.
2ـ تشییع جنازه:
در قدیم مقید بودند جنازه را چند قدم تشییع کنند، اما الآن جنازه را داخل
آمبولانس میگذارند و بهشتزهرا میبرند و اصلاً تشییع نمیکنند، به امام
صادق(ع) عرض کردند: چگونه تفکر کنیم؟ فرمودند: وقتی جنازهای را حمل
میکنند، خودت را به جای آن جنازه بگذار، خودت را محمول ببین، در نظر بگیر
این سکته مال تو بوده و تو را دارند به طرف قبرستان میبرند.
3ـ خریدن کفن برای اموات فقیر:
بزرگان قبل از اینکه ملک الموت به سراغشان بیاید، برای خودشان کفن تهیه میکردند.
4ـ پرداخت دین و قرض دیگران:
مقروضی است بارش به زمین افتاده، انسان قرضش را اداء کند، سبب نورانیت قلب میشود.
در کتاب «میزان الحکمه» روایت دارد: هشت چیز میزان و ترازوی اعمال انسان
را سنگین میکند، یکی از آنها پرداخت دین است، مخصوصاً کسانی که از دنیا
رفتهاند، ازش طلب داری مرده، این چک را پاره کن بریز دور، حالا میروی
درب خانهاش، تن بچههایش را میلرزانی که چه بشود؟ ببخش! بزرگوار باش! سخی
باش تا خدا هم دستت را بگیرد.
چگونه قلب سلیم داشته باشیم
*کافری عاقبت به خیر در قیامت!
روایت دارد: کافری بود، قبل از اسلام مرد ثروتمندی بود، مأمور مطالباتش
را برای وصول طلبهایش میفرستاد، میگفت: اگر گفت ندارم، ولش کن، آبرویش
را نبر، این مأمور هم میگفت: اگر کسی میگفت ندارم رهایش میکرد،
پیغمبر(ص) فرمودند: فردای قیامت این کافر را میآورند خطاب میآید، ملائکه
چه دارد، میگویند چیزی ندارد، کافر بوده، خطاب میرسد: در دنیا وقتی
بندگانم نداشتند، میگفت رهایش کنید، حالا اولی است که من هم او را رها کنم
و او را بیامرزم.
اگر کسی گرفتار است و شما از او طلب دارید به او مهلت بدهید و اگر به رسم
صدقه به او ببخشید، خیرش برای شما بیشتر است، آقا امام حسین(ع) وقتی
قافلهاش به کربلا رسید، به یکی از ساربانها بیشتر از بقیه مزد و پاداش
داد تا دست به جنایت نزند، اما قلبش به قدری شقی بود که عاشورا وقتی آمد،
کربلا دید، همه چیزهای را بردهاند، یک وقت دید یک چیزی در تاریکی میدرخشد
نگاه کرد دید انگشتر امام حسین (ع) است، هرچه کرد انگشتر بیرون نیامد، یک
مرتبه شمشیرش را درآورد انگشت ابی عبدالله را…
سوگند به رگهای گلوی تو حسین(ع)/سوگند به خاک مشک بوی تو حسین(ع)
در محشر و در برزخ و میزان و صراط/باشم همه جا به جستجوی تو حسین(ع)
کليه حقوق اين سايت متعلق به پایگاه خبري-تحليلي مشرق نيوز مي باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
براساس آیات قرآن، قلب که عبارت است از حقیقت وجودی انسان، نامی از نام های نفس انسانی است؛ زیرا برای نفس انسانی با توجه به مراتب ظهوری و کارکردها و آثار وجودی نام و مرتبه ای است. از همین رو در قرآن فهم و ادراک و تفقه به قلب نسبت داده می شود.[1]
از نظر قرآن سلامت و بیماری حقیقت وجودی انسان به قلب نسبت داده می شود. این گونه است که وقتی در قرآن از بیماردلی و سلامت دل سخن به میان می آید مراد سلامت و مرض حقیقت وجودی انسان یعنی نفس اوست. قلب بیمار، قلبی است که دیگر آینه ای از حقایق هستی نیست و نمی تواند مظاهر الهی را بازتاب دهد؛ در حالی که قلب سالم و سلیم از چنین توانایی برخوردار است. قلب بیمار، گرایش به فسق و فجور می یابد و تحت تاثیر وسوسه های شیطانی به مردم آزاری و تجاوز از حدود می پردازد.[2]
این که گفته شد در اصطلاح قرآنی مراد از قلب همان نفس انسانی الهی است که حقیقت وجود انسانی را شکل می دهد، به سبب آن است که خداوند در برخی از آیات یک امر را به نفس نسبت می دهد و در آیاتی دیگر به قلب نسبت می دهد. به عنوان نمونه گرایش به خیر و شر و تقوا و فجور را گاه به قلب و گاه به نفس نسبت داده است.[3]
از همین روست که قلب آدمی شگفت انگیزترین چیز در آدمی معرفی می شود. امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: شگفت ترین عضو انسان قلب اوست و قلب مایه هایی از حکمت و ضد حکمت دارد. اگر آرزو به آن دست دهد، طمع خوارش می گرداند و اگر طمع در آن سر بکشد، حرص نابودش می کند و اگر ناامیدی بر آن مسلط شود، اندوه، او را می کشد… هر کوتاهی برایش زیانبار است و هر زیاده روی برایش تباهی آفرین.[4]
پیامبر(ص) نیز می فرماید: بهترین قلب ها، قلبی است که ظرفیت بیشتری برای خوبی دارد و بدترین قلب ها، قلبی است که ظرفیت بیشتری برای بدی دارد، پس عالی ترین قلب، قلبی است که خوبی را در خود دارد و لبریز از خوبی است. اگر سخن بگوید، سخنش در خور پاداش است و اگر سکوت کند، سکوتش در خور پاداش است.[5]
چگونه قلب سلیم داشته باشیم
پس این قلب همان نفس یا روح انسانی است که خداوند در انسان پس از ساختن کالبد در آن دمیده است و به عنوان روان در فارسی از آن یاد می شود.[6]
از نظر قرآن قلب یا روان یا نفس آدمی همواره در حال تغییر و انقلاب است؛ زیرا افکار و رفتارها در حقیقت انسانی تاثیر می گذارد همان طوری که غذا در بدن انسان تاثیر مثبت و منفی می گذارد.
هر کاری که انسان انجام می دهد نوعی تغییر مثبت و منفی در قلب و حقیقت آدمی ایجاد می کند. به عنوان نمونه کسی که خطا و اشتباه می کند و از آن درس نمی گیرد و عذر نمی خواهد و توبه نمی کند، گرفتار زنگار قلب می شود[7] و سپس گرفتار گناه نهان شده و قلب وی تیره و تار گشته و طبیعت آن عوض می شود[8] آنگاه این قلب دفن می شود[9] به طوری که آن قلب ممهور شده، راهی برای ورود حقایق به آن باقی نمی ماند.[10]
در یک کلمه باید گفت که با فجور و عبور از مرزها و حدود شرعی و تجاوز از آن، قلب می میرد، به طوری که شخص به ظاهر زنده است ولی دل مرده است.
همان طوری که قلب با گناه و فجور می میرد، با حفظ تقوای تکوینی و فطری که در نهاد همه انسان ها سرشته شده و خوب و بد و حق و باطل و خیر و شر را می شناسد و نسبت به خیر و حق گرایش و از شر و باطل گریزش دارد، و نیز تقوای تشریعی که براساس عمل به آموزه های اسلام به دست می آید، قلب سلامت خویش را حفظ کرده و به رشد و بالندگی اش ادامه می دهد به طوری که آیینه تمام نمای جمال الهی می شود.
از همین رو خداوند در آیات 89 و 90 سوره شعراء قلب سلیم را به متقین نسبت می دهد که همواره در تقوای فطری و تشریعی هستند و صفت تقوا، حقیقت وجودی آنان شده است. خداوند می فرماید: الا من اتی الله بقلب سلیم و ازلفت الجنهًْ للمتقین؛ مگر آن کس که با قلبی سالم و رسته از شرک به نزد خدا بیاید و بهشت برای پرهیزگاران نزدیک شود. پس این قلب سلیم از آن متقین است که بهشت به استقبال و پیشواز آنها می اید.
با توجه به اینکه انسان های اهل خشیت و خداترس و متقی، همواره از هرگونه خطا هراسان و گریان و در حال انابه و توبه هستند، خداوند، قلب سلیم را به این دسته از انسان ها نسبت می دهد و می فرماید: من خشی الرحمن بالغیب و جاء بقلب منیب؛ آنکه در نهان از خدای بخشنده بترسد و با دلی توبه کار و مطیع و رام باز آید.[11]
همچنین خداوند حضرت ابراهیم(ع) را به خاطر قلب سلیم می ستاید؛ زیرا تنها برای خداوند عبادت کرد و از هرگونه شرکی در هر مرتبه، پاک و سالم ماند و قلبش سرشار از توحید محض بود. اذ جاء ربه بقلب سلیم،[12]
با توجه با این مطالب باید گفت اصولا کسانی دارای قلب سلیم هستند که از نظر اعتقادی گرایش به توحید داشته و از هرگونه شرک در هر مرتبه ای در امان باشند[13] و از نظر رفتاری از هرگونه گناه و آلودگی پاک بوده و از آن پرهیز داشته و با دلی توبه کار به سوی پروردگار می روند تا اگر خطایی کرده اند ببخشد و آنان را بیامرزد[14] و تلاش می کنند تا قلب و دل از هرگونه امراض روحی و اخلاقی پاک و طاهر شود[15]
دارنده چنین قلبی از نظر قرآن از پاداش ویژه ای برخوردار است به طوری که بهشت به استقبال و پیشوازش می آید[16] و از رسوایی و خواری قیامت در امان می ماند.[17]
چنانکه گفته شد قلب آدمی اساسا سلیم و سالم است[18] و این خود انسان است که با گناه و فجور و بی تقوایی آن را بیمار می کند. گاه انسان با مباحات نیز به قلب خود آسیب می زند، یعنی همان طوری که پرخوری موجب می شود که قلب صنوبری بیمار شود، همین پرخوری موجب می شود تا قلب باطنی و ملکوتی نیز دچار قساوت و سنگدلی شود. در همین رابطه پیامبر(ص) می فرماید: من قل طعمه صح بدنه و من کثر طعمه سقم بدنه و قسا قلبه؛ هرکس کم بخورد، سالم می ماند و هرکس زیاد بخورد تنش بیمار می شود و قساوت قلب پیدا می کند.[19]
در روایات راه هایی برای حفاظت و مراقبت از سلامت قلب بیان شده که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
یکی از راه های حفظ سلامت قلب بهره مندی از مواعظ و نصایح است. مواعظ، کلی گویی و در ارتباط با مسایل عمومی و فراگیر است، اما نصایح درباره شخص و مشکل خاص است. پس گاهی در مقام موعظه گفته می شود که از غیبت کناره گیرید تا قلب نمیرد؛ و گاه در مقام نصیحت به شخص می گویند شما در حال غیبت کردن هستید و این سخن شما مصداق غیبت است و از این توبه کنید. به هر حال، این دو، ابزار کارآمدی است که می تواند قلب را در سلامت خود حفظ کند.
امیرمومنان(ع) درباره موعظه فرموده است: دلت را با موعظه زنده گردان.[20] و نیز فرموده است: المواعظ صقال النفوس، و جلاء القلوب؛ اندرزها صیقل بخش جان ها و جلا دهنده دل هاست.[21]
در آیات و روایات بر این اصل تاکید شده است؛ زیرا تقوا و پرهیز از گناه و فسق موجب می شود تا قلب، همچنان سالم بماند. امیرمومنان درباره نشانه قساوت قلب به خشک شدن چشم از اشک به سبب زیادی گناه اشاره می کند و می فرماید: چشمها خشک نمی شود مگر به خاطر قساوت قلب و دلها قساوت پیدا نمی کند مگر به سبب زیادی گناه.[22]
مهم ترین علم در هستی، علم حکمت است. حکمت به دانشی گفته می شود که اهداف غایی هر کار و چیزی را بیان می کند.
بسیاری از مردم کاری را انجام می دهند یا چیزی را می خواهند ولی نمی دانند که غایت اصلی آن چیست. به عنوان نمونه غایت از زندگی و آفرینش انسان را نمی دانند؛ اما کسی که دنبال حکمت می رود می داند و می فهمد که حکمت آفرینش انسان عبادت و کسب تقوا از این راه است.[23] پس کسب دانش حکمت بسیار مهم است تا انسان هدف و فلسفه وجودی هر چیزی و هر کاری را بشناسد.
پیامبر(ص) نابودی قلب و سلامت آن را به ترک دانش حکمت دانسته است. ایشان می فرماید: دلی که در آن حکمتی نیست، مانند خانه ویران است پس بیاموزید و آموزش دهید، بفهمید و نادان نمیرید. براستی که خداوند، بهانه ای را برای نادانی نمی پذیرد.[24]
محبت به مال و نه بهره گیری از مال از مهمترین آفات و آسیب هایی است که در روایات به آن توجه داده شده است. پیامبر(ص) می فرماید: و خدای عزوجل به موسی(ع) وحی کرد: ای موسی! به زیادی ثروت شاد مشو و در هیچ حالی مرا فراموش مکن، زیرا با زیادی ثروت گناهان فراموش می شود و از یاد بردن من قساوت قلب می آورد.[25]
در آیات و روایات راه های دیگری برای سلامت قلب یا همان روح آدمی از قبیل صمت و سکوت، روزه، شب بیداری و نماز شب و عمل به مستحبات و ترک متشابهات و شبهات و مانند آنها بیان شده که برای جلوگیری از اطاله کلام به همین میزان بسنده می شود.
پی نوشت
[1] اعراف، آیه 179؛ توبه، آیات 87 و 127؛ کهف، آیه 93
[2] احزاب، آیه 32
[3] نگاه کنید؛ شمس، آیات 7 تا 10؛ احزاب، آیه 32
[4] علل الشرایع ج1، ص 109
[5] جعفریات ص 168
[6] حجر، آیه 29؛ سجده، آیه 9
[7] مطففین، آیه 14
[8] اعراف، آیات 100 و 101؛ توبه، آیات 87 و 93
[9] شمس، آیات 7 تا 10
[10] بقره، آیه 7
[11] ق، آیه 33
[12] صافات، آیات 84 و 85
[13] صافات، آیات 89 تا 93
[14] شعراء آیات 89 و 90
چگونه قلب سلیم داشته باشیم
[15] صافات، آیه 84
[16] شعرا آیات 89 و 90
[17] شعراء، آیات 86 تا 98
[18] شمس، آیات 7 تا 10
[19] نهج الفصاحه، ص 728، ح 2779
[20] نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه 31، ص 392
[21] تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص 224، ح 4524
[22] وسائل الشیعه ج 16، ص 45
[23] ذاریات، آیه 56؛ بقره، آیه 21
[24] نهج الفصاحه ص 600، ح 2095
[25] کافی، کلینی، الاسلامیه، ج2، ص 497
در این مطالعه دوازده ارزش اخلاقی شامل کرامت انسان، وجدان کاری، همدلی، ارتباط انسانی، دقت و درستی عمل، امانت و رازداری، صداقت، عدالت، حفظ و ارتقای شایستگی، معنویت، مسؤول بودن و استقلال و اختیار به عنوا…
پژوهش در حوزۀ علوم انسانی اسلامی در سال های اخیر با رشد فزاینده ای روبرو بوده است و موافقان و مخالفان آن با بهره گیری از تبیین های گوناگون در مقام اثبات مدعای خود برآمده اند. فارغ از هرگونه قضاوت دربا…
جمهوری اسلامی ایران بر مبنای نظریه ای دینی شکل گرفت و قانون اساسی آن نیز بر پایه های مفاهیمی دینی مانند توحید، عدالت، امامت و معاد تدوین شد. از سوی دیگر قانون اساسی بستر تنظیم نهادهای بنیادین و ارزش ه…
یکی از مهمترین بیماری های اخلاقی در عرصه اجتماع، صفت «نفاق» است. به گونه ای که به طور پنهان در تمام زوایای جوامع انسانی ریشه دوانده و زندگی سالم و صلح آمیز بشر را با فتنه وآشوب همراه کرده است. نفاق، آ…
مفهوم سبک زندگی ازجمله مفاهیم جدیدی است که در حوزه جامعه شناسی، روان شناسی و مطالعات فرهنگی به کار رفته است. سبک زندگی ناظر به رفتار انسان ها است. امروزه دو رویکرد کلی در ارتباط با سبک زندگی وجود دارد…
جریان باز اطلاعات در نظام آموزش از دور و مجازی سبب شده است تا در هزاره سوم، اخلاق و مسائل اخلاقی توجه متخصصان تعلیم و تربیت را به خود معطوف دارد؛ براین اساس، هدف از نگارش این مقاله، بررسی نقش و جایگاه…
لازمۀ دفاع از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن به وسیلۀ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ارتقای مستمر بصیرت دینی و ایجاد آمادگی دائمی معنوی و مادی در آحاد پاسداران است. به همین دلیل است که فرماندهی معظم کل ق…
مشی سیاسی حضرت زهرا(س) و مرام آن حضرت در مقابله با فتنه و فتنه گران، کاملاً منطبق با قرآن کریم و توأم با بصیرت و بینش بوده است؛ چرا که او شاگرد مکتب قرآن بوده، در محضر پدرش به درس نشسته و در خانۀ امیر…
آیت الله مصباح یزدی میگوید: «وقتی حضرت امام نهضت را شروع کردند، جزو اولین لبیک گویان آن حضرت بودم. بعد از وفات مرحوم آقای بروجردی، من همه ی نزدیکان را برای تقلید به حضرت امام…
ارزیابی فعالیت ها و ثمرات یک نظام سیاسی پس از انقلابی گسترده و بنیادین با وجود برهه های طولانی جنگ و بحران های ناشی از تحریم های طولانی مدت و… بی شک کار آسانی نیست. با گذشت چهاردهه از تأسیس نظام جمه…
نظام جمهوری اسلامی تاکنون خدماتی برجسته و فوق العاده ای را به ایران و ملّت ایران کرده است؛ در واقع اگر وضع ملّت و کشور را با قبل از دوران اسلامی یعنی در دوران طاغوت مقایسه کنیم، آن وقت معلوم می شود که…
امام خمینی(ره) بی هیچ تردید، حقیقتی زنده است. پویایی، ماندگاری و مرزناپذیری این حقیقت نیز بی هیچ گمانی ریشه در هویت اسلامی آن دارد. هدف این مقاله پاسخ به این پرسش است که بر اساس تفکرات امام خمینی، اند…
حدیث کِساء، حدیثی در فضیلت پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) است. واقعه حدیث کِساء در خانه ام سلمه، همسر پیامبر روی داد. پیامبر اکرم (ص) هنگام نزول آیه تطهیر، خود و خاندان خویش را با پارچ…
ای انسان، تمام اعمال و رفتار تو نه تنها در زندگی شخصی ات بلکه در طبیعت و محیط پیرامون تو نیز اثر می گذارد. دین اسلام قبل از هر چیز انسان را به پیامدهای مثبت و منفی دنیوی کارهایش متوجه ساخته و هشدارهای…
زندگینامه شهید مصطفی احمدی روشنگردآوری توسط پایگاه حوزه
شهید مصطفی احمدی روشن در 17 شهریور سال 1358 در روستای سنگستان استان همدان متولد شد. وی دوران کودکی خود را در خانواده ای فقیر گذراند. خان…
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مرحوم حضرت آیتالله نخودکی اصفهانی در تفسیر آیه 63 سوره فرقان، «وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا» بیان داشته است که از صفات بندگان خداوند رحمن یکى آن است که سخنشان با دشمنان نیز سالم و ناآلوده است چه رسد به گفتارشان با دوستان. آنان بهوسیله ریاضات و مجاهدات نفس، سخنانشان سلامت یافته و این سلامت از سلامت قلب ایشان منشأ گرفته است.
آن مرحوم با اشاره به اینکه عموماً سلامت جوارح آدمى جز با سلامت قلب، حاصل نمىشود، معتقد بود: قلب در حقیقت، فرمانرواى بدن است و سلامت و بیمارى آن از اعمال جوارح ظاهر مىگردد. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: المرء مخبو تحت لسانه یعنى: آدمى و شخصیت او پشت زبانش پنهان است که مدار انسانیت به نفس است و خاموش نشسته و کفر و ایمان، صلاح و فساد، زهد و حرص، و تواضع و تکبرش نهان و مستور است. اما چون به سخن آمد، حالش معلوم و آشکار مىگردد.
مرحوم نخودکی اصفهانی با بیان اینکه اهل ظاهر جز ظاهر را درنمىیابند ولى اهل باطن، امور باطنى را نیز درک مىکنند به حدیثی از امیرالمؤمنین اشاره کرده که فرمودهاند: «اتقوا من فراس المؤمن فانه ینظر بنورالله» یعنى از هوشیارى اهل ایمان اندیشه کنید که مؤمن به نور خداوند مىنگرد و نیز در حدیثی دیگر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «ما اضمر احدکم شیئا الا ظهره الله فى فلتات لسانه و صفحات وجهه؛ هیچ کس نیست امرى در دل خود پنهان دارد مگر آنکه خداوند آن را در گفتار ناخودآگاه و در صفحه رخسارش هویدا و آشکار خواهد کرد»، بیان میدارد: این سخن، موعظهاى بزرگ است بهجهت اینکه امرى را در قلب خود، پنهان نداریم که شناعت آن از گفتارمان که خود ترجمان قلب است، ظاهر گردد. چهبسا که در مجلسى وقتى ذکر حق به میان مىآید، بعضى گرفته و ملول مىشوند و چون صحبت دنیا مىشود مسرور و مبتهج مىگردند و آثار بشاشت در صورتشان ظاهر میشود.
وی در تفسیر آیات 29 و 30 سوره محمد، «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَن لَّنیُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ(29) وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَیْنَاکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِیمَاهُمْ ۚ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ ۚ وَاللَّهُ یَعْلَمُ أَعْمَالَکُمْ (30) آنان که در دلهایشان بیمارى است، پندارند که خداوند، کینههایشان را هرگز بیرون نخواهد ریخت؛ بىشک و تردید، ایشان را از آهنگ سخنشان خواهى شناخت و آیه 41 سوره الرحمن، «یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالْأَقْدَامِ؛ گناهکاران از چهره و رخسارشان شناخته شوند» بیان میدارد: ندیدهاى کسى را که از سفرى بازگشته و از یادآورى اماکنى که دیده است، تغییر رخسار مىدهد؛ هرجا که در آن، خوشى دیده چهرهاش مبتهج و شادمانه و هرجا که به او دشوار گذشته است، رخسارهاش درهم مىرود؟
مرحوم نخودکی اصفهانی بیان میدارد: بنابراین سلامت لسان از سلامت قلب انسان است. پروردگار متعال در قرآن، از قول حضرت ابراهیم «علیه السلام» در آیات 78 الی 89 سوره شعراء آن را بیان میدارد؛ «الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ (78) وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ (79) وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ (80) وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ (81) وَالَّذِی أَطْمَعُ أَن یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ (82)رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ (83) وَاجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ (84) وَاجْعَلْنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ (85) وَاغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ کَانَ مِنَ الضَّالِّینَ (86) وَلَاتُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ (87) یَوْمَ لَایَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ (88) إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (89)؛ خداوندى که مرا بیافرید، هم او رهنماییام خواهد کرد، خداوندى که خوردن و آشامیدن از اوست، همان خداوندى که چون بیمار شوم، شفایم مىبخشد، خداوندى که مرا مىمیراند و سپس زندهام مىسازد، همان خدایى که چشم امید دارم که روز جزا گناهانم را ببخشاید. بارالها، مرا قدرت و حکمت ده و به بندگان صالح خود، ملحق ساز و زبانى راست و راهنما نسبت به آیندگان، عنایتم کن و مرا از وارثان بهشت پرنعمت قرار ده و از پدرم بهکرم خود درگذر و او را به هدایت آور که سخت از گمراهان است و در آن روز که همه برانگیخته گردند، رسوایم مفرما، آن روزى که نه مال و نه فرزندان سودى ندهند مگر آن کسى که با قلب سالم و دل پاک و پیراسته از شرک و بدى به پیشگاه خداوندى تو آمده باشد.
چگونه قلب سلیم داشته باشیم
مرحوم نخودکی اصفهانی با توجه به بحث تقاضای حضرت ابراهیم «علیه السلام» از خداوند متعال دستورالعمل دعا و خواهش بندگان از خداى متعال تأکید کرده است: انسان باید در وقت دعا، ابتدا لب به ثناى خداوند بگشاید، و پس از آن، از برخى نعمتها که به وى عنایت فرموده است یاد کند و نسبت به معاصى و گناهان خود، ابراز شرمسارى نماید و سپس آنچه مطلب و خواهش اوست از پیشگاه پروردگار استدعا کند.
وی با بیان اینکه در آیات 78 الی 89 سوره شعراء، حضرت ابراهیم «علیه السلام» از خداوند متعال، 6 حاجت طلبیده و ششمین و آخرین حاجت حضرت خلیل الرحمن از خداوند خود آن است که: مرا در روز جزا رسوا مساز که رسوایى و فضاحت آن روز، بسى سهمگین و عظیم است؛ زیرا در آن هنگام، مکنون قلبها ظاهر مىگردد؛ چنان که خداوند مىفرماید: «و حصل ما فى الصدور» و آدمى در برابر خیل ملائکه و سلسله جلیله انبیاء و اولیاء و ائمه طاهرین علیهم السلام، مفتضح و رسوا مىشود و علاوه بر آن، زمین و زمان و آسمان و جوارح انسان، همگى شهادت خواهند داد این در حالی خواهد بود که بر زبان انسان مهر زده شده است؛ «الیوم نختم على افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون؛ امروز است که بر دهان تبهکاران، مهر خاموشى زنیم، و دستهایشان با ما سخن گویند و پاهاشان به آنچه کردهاند، گواهى دهند» چه رسوایى و فضاحتى؟! و بسا که آدمى در آن بارگاه، منکر اعمال زشت خود گردد و قسمها یاد کند و سودى نداشته باشد «یوم یبعثهم الله فیحلون له کما یحلفون لکم؛ روزى که خداوند آنان را از خاک برانگیزاند، آنگاه بر بىگناهى خود، نزد خداوند، سوگندها یاد مىکنند همانگونه که در دنیا نزد شما سوگندها بهدروغ یاد مىکردند.
مرحوم نخودکی اصفهانی با ابراز اینکه ظهور و تجسم اعمال در قیامت، امرى عظیم است بیان میدارد: اما خداوند رحمت در آن روز، آبروى بندگان صالح خود را حفظ فرماید چنان که در مقام امتنان مىفرماید: «یوم لایخزى الله النبى و الذین آمنوا معه؛ در آن روز، خداوند پیامبر خود و آن کسان را که همراه او ایمان آوردهاند، رسوا و بىآبرو نسازد»، پروردگار متعال در صفات و خصوصیات آنهایى که همراه پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله ایمان آوردهاند فرموده است: «و الذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم تریهم رکعاً سجداً یبتغون فضلاً من الله و رضواناً سیماهم فى وجوههم من اثر السجود؛ کسانى که همراه با پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مىباشند، نسبت به کفار، شدید العمل و سختگیر و در عین حال، در میان خودشان مردمى سخت مهربانند؛ مىبینىشان که چه بسیار رکوع و سجود مىکنند و از خداوند، فضل و خشنودى امید دارند. در رخسارشان آثار سجده پیدا است، آرى، تنها چنین مردمان را خداوند وعده داده است که از رسوایى و فضاحت قیامت در امان نگاه دارد».
وی در تفسیر آیات 11 الی 14 سوره معارج، «یُبَصَّرُونَهُمْ ۚ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ (11) وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِیهِ (12) وَفَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ (13) وَمَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ یُنجِیهِ (14)؛ روزى که گنهکار دوست دارد که براى امان از عذاب قیامت، پسران و همسر و برادر و خانواده خود که پناهگاه او در دنیا بود و همچنین همه کسانى را که بهروى زمین هستند، فدا کند و در مقابل از مجازات رهایى یابد.» و آیات 34 الی 37 سوره عبس، «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ (34) وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ (35) وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ (36) لِکُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ (37)؛ در آن روز، آدمى از برادر و همسر و فرزندان خویش مىگریزد، بیان میدارد: همگى در آن محشر کبرى گرفتار و حیرانند مگر آن کسى که با قلب سلیم، در پیشگاه حق تعالى حاضر شود.
مرحوم نخودکی اصفهانی در تفسیر قلب سلیم، بیان میدارد: در تفسیر قلب سلیم معانى مختلف بیان گردیده است که مقصود همه یکى است؛ بعضى گفتهاند: قلب سلیم آن است که از حب دنیا و قواى غضب و شهوت و نفوذ شیاطین، خالى باشد که دل آلوده به محبت به دنیا و شهوت و غضب دلى بیمار و مریض و ناسالم است. نظر دیگر آنکه: مراد از قلب سلیم، قلبى است که صاحب آن قلب، همچون مارگزیده، در انقلاب و دهشت باشد و عرب مارگزیده را سلیم گوید، خداوند فرماید: «هم من خشیته مشفقون: اینان از خوف خداوند در هراس وترسند». در اوصاف امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است: «یتململ تململ السلیم: همچون مارگزیده، به خود مىپیچد. گاهى به دنیا و گاهى به خداوند، خطاب مىکند: «یا دنیا غرّى غیرى الهى الویل ثم الویل الى ان کان الزقوم طعامى؛ اى دنیا، دیگرى را فریب ده و دست از من بدار و تو اى پروردگار من! واى بر على اگر زقوم جهنم را خوراک او قرار دهى» بعضى از مفسرین، قلب سلیم را چنان دانستهاند که جز از اندیشه و هراس از خداوند در آن راهى نباشد و از محبت جز پروردگار متعال، سالم و پیراسته باشد «من خشى الرحمن بالغیب وجاء بقلب منیب؛ آن کسى که از خداى مهربان در باطن خود، ترسان است و با قلب منیب به درگاه او باز آمده است و در معنى قلب منیب آمده است که مقصود، قلبى است که از ما سوى الله، معرض و خالى باشد ولى همانطور که گفته شد: مقصود از تمام این تعابیر در مورد قلب سلیم یکى است و چنین قلب، براى قلیلى از اولیاء کمل و خالص و عبادالله المخلصین حاصل شده است.
انتهای پیام/*
واژه “سلیم” از “سلم” و “سلامت” به معناى دور بودن از آفات ظاهرى و باطنى است.
امام صادق (ع) در بیان منظور از این واژه فرمود: قلب سلیم، قلبى است که خدا را ملاقات کند، در حالى که هیچ کس جز او در آن نباشد.
چگونه قلب سلیم داشته باشیم
مفسران قرآن برای “قلب سلیم” تفسیرهای متعددی بیان کرده اند که هر کدام از آنها به یکی از ابعاد این مسئله اشاره دارد؛ نظیر این که: قلب سلیم، قلبی است که پاک از شرک باشد. یا قلبی است که خالص از معاصی و کینه و نفاق باشد. و یا قلبی، که از عشق دنیا تهی باشد که حب دنیا سرچشمه همه خطاها است. و بالاخره قلبی، که جز خدا در آن نباشد!
یکی از واژه های قرآن کریم “قلب سلیم” است که بسیار زیبا و با محتوا است. واژه سلیم از “سلم” و “سلامت” به معناى دور بودن از آفات ظاهرى و باطنى است.[1]
جالب ترین تفسیر براى “قلب سلیم” را امام صادق (ع) بیان فرمود، آن جا که مى فرماید: “الْقَلْبُ السَّلِیمُ الَّذِی یلْقَى رَبَّهُ وَ لَیسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاهُ”؛ [2] قلب سلیم قلبى است که خدا را ملاقات کند، در حالى که هیچ کس جز او در آن نباشد.
نیز در روایت دیگرى از همان امام همام (ع) آمده است: “صاحِبُ النِّیةِ الصّادِقَةِ صاحِبُ الْقَلْبِ السَّلِیمِ، لِأَنَّ سَلامَةُ الْقَلْبِ مِنْ هَواجِسِ الْمَحْذُوراتِ بِتَخْلِیصِ النِّیةَ لِلّهِ فِى الاُمُورِ کُلِّها”؛[3] کسى که نیت صادقى دارد، صاحب قلب سلیم است؛ چرا که سلامت قلب از شرک و شک، نیت را در همه چیز خالص مى کند. بنابراین، امام صادق (ع)، صاحبان نیت پاک و خالص را، صاحب قلب سلیم می داند.
درباره اهمیت قلب سلیم همین بس که قرآن مجید آن را تنها سرمایه نجات روز قیامت شمرده، چنان که در سوره “شعراء” مى خوانیم: “یوْمَ لا ینْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ* إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ”؛[4] روزى که نه مال سود مىدهد و نه فرزندان، مگر آن کس که با قلبى رسته از شرک نزد خدا بیاید.
مفسران قرآن نیز برای “قلب سلیم” تفسیرهای متعددی بیان کرده اند که هر کدام به یکی از ابعاد این مسئله اشاره دارد:
1. قلب سلیم، قلبی است که پاک از شرک باشد.
2. قلبی است که خالص از معاصی و کینه و نفاق باشد.
3. قلبی، که از عشق دنیا تهی باشد که حب دنیا سرچشمه همه خطاها است.
4. و بالاخره قلبی، که جز خدا در آن نباشد!
همان گونه که بیان شد، “سلیم” از ماده “سلامت” است، و هنگامی که سلامت به طور مطلق مطرح می شود، سلامتی از هر گونه بیماری اخلاقی و اعتقادی را شامل می شود.
بنابراین، صاحب قلب سلیم در این دنیا نیز قلبش از امور غیر خدایی خالی است؛ چراکه اموری؛ نظیر هوای نفس، قدرت طلبی، زیاده خواهی، ناهنجاری های اخلاقی و … هیچ گونه تناسبی با قلب سلیم ندارد.
خلاصه این که قلب سلیم قلبی است که جمیع وابستگی های غیر خدایی را از خود دور ساخته و در دنیا کانون توجه و تمرکز خود را بر خدای تبارک و تعالی قرار داده است، آن گونه که در دعا می خوانیم: “الهی هب لی کمال الانقطاع الیک”؛ خدایا کمال بریدن و گسستن به سوی خودت را به من عطا فرما.
برای آشنایی بیشتر به کتاب قلب سلیم، اثر شهید دستغیب مراجعه کنید.
[1] راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن کریم، ماده “سلم”.
[2] کلینی، کافی، ج 2، ص 16، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1368ش.
[3] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 67، ص 210، موسسه الوفاء، بیروت، 2404 ق.
[4] شعراء، 88، 89.
آخرین پرسش ها و پاسخ ها را همه روزه در ایمیل خود مطالعه کنید
ما 7735 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ و استفاده از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز است.
یک کارشناس مذهبی گفت: قلب سلیم بهترین و برترین متاع برای عرضه به خداوند و ورود به بهشت است.
در روایات و احادیث از قلب سلیم و جایگاه آن سخن بسیار به میان آمده است، ثروتی که به سادگی به دست نمیآید و دارندهاش از تمامی ثروتها بینیاز است!
حجتالاسلام داود چمانی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) – منطقه مرکزی، در بیان اهمیت قلب سلیم گفت: از آن جا که قلب، سلطان وجود انسان است اصلاح آن مساوی با اصلاح انسان و اصلاح انسان مساوی با اصلاح جامعه است.
چگونه قلب سلیم داشته باشیم
وی ادامه داد: واژه قلب سلیم از آیه 89 سوره شعرا گرفته شده که در آن خداوند متعال میفرماید: “روزی که مال و فرزند سودی نبخشد مگر کسی که با قلب سلیم وارد شود.”
* قلب سلیم قلبی پیراسته از آلودگیهای اعتقادی و اخلاقی
وی توضیح داد: قلب سلیم قلبی است که از آلودگیهای اعتقادی و اخلاقی پیراسته و از وابستگی به دنیا و آلودگی به شرک، کفر، نفاق، تکبر و همهی امراض درونی پاک و به زیباییهای اخلاقی و اعتقادی آراسته باشد.
وی با اشاره به روایات واردشده در این خصوص، تصریح کرد: امام علی(ع) میفرمایند:” هرگاه خداوند بندهای را دوست داشته باشد، دلی سالم و اخلاق نیکو روزی او میکند.”
وی اظهارداشت: امام صادق(ع) نیز میفرمایند:” جایگاه دل نسبت به بدن، همچون جایگاه پیشوا و امام نسبت به مردم است لذا سلامتش موجب سلامتی همهی بدن و بیماری او باعث بیماری تمام اعضای انسان میشود.
وی افزود: پیامبر اسلام(ص) نیز در این رابطه میفرمایند: ” هرگاه دل انسان پاک گردد بدنش نیز پاک گردد و هرگاه دلش ناپاک شود بدنش نیز ناپاک گردد.”
معاون فرهنگی، پژوهشی و آموزشی اداره کل تبلیغات اسلامی استان مرکزی در خصوص آثار و فواید قلب سلیم نیز گفت: قلب سلیم کلید و رمز ورود به بهشت، زمینه وصول به مقام نفس مطمئنه، آرامش روح و روان، سبب کمال انسان، موجب آبرومندی به درگاه خداوند و رسول خدا(ص)، راه میانبر جهت تقرب به ذات باریتعالی است و دیگران از وجود فردی با این خصوصیت در آسایشاند.
*راههای علمی و عملی بدست آوردن قلب سلیم
وی در ادامه بیان داشت: شناخت راههای سلامت قلب، شناخت بیماریهای دل، دقت در فواید سلامت دل، مطالعه کتب مرتبط با موضوع فوق مثل کتاب قلب سلیم نوشته شهید دستغیب(ره) همچنین توجه به سخن بزرگان در این زمینه و نشستن پای درس اخلاق آنها از راههای علمی برای بدست آوردن قلب سلیم است.
وی توضیح داد: تأسی به پیامبر اسلام و ائمه(ع) و اولیاء الهی در زندگی فردی و اجتماعی، درخواست از خداوند متعال، تهذیب و مراقبت و رعایت صحیح دستورات شرعی و اخلاقی اسلام، علاج مشکلات اخلاقی قلب، تلاش عملی برای تحصیل عوامل سلامت دل، دوری ازگناه و حرام، ذکر و فکر، شرکت در مجالس دینی و مذهبی و قرائت قرآن کریم بصورت روزانه از راههای عملی دستیابی به قلب سلیم است.
*اسباب بیماری قلب چیست؟
چمانی در بخش دیگری از سخنان خود به اسباب بیماری قلب نیز اشاره کرد و افزود: امام علی(ع) میفرمایند:” دلهای بندگان پاکسرشت جایگاه دیدار خداوند است پس هرکس دلش را پاکیزه کند خداوند نظر لطفش را به او میاندازد. خداوند به صاحب چنین قلبی شرح صدری عطا کند که آغاز همهی خوبیها و شروع نزول برکات خواهد بود.
وی با بیان اینکه گاهی اوقات بر اثر عواملی، قلب دچار مرض و بیماری میشود، اظهار داشت: گناه و معصیت، شنیدن لهو و لعب و موسیقیهای حرام، نگاه به اهل معصیت، فتنهگری، دنیاطلبی، ثروتاندوزی، پرحرفی، شرکت در مجالس گناه و جدال از گناهانی هستند که روایات به تأثیر مستقیم آنها در بیمار کردن قلب تصریح کردهاند.
وی خاطرنشان ساخت: پیامبراسلام(ص) فرمودند «ترک عبادت موجب قساوت قلب و ترک ذکر موجب مرگ است».
وی افزود: عشق به غیرخدا و محبت مفرط به غیر او، قلب را دچار انحراف میکند و چشم و گوش باطن را از فهم حق باز میدارد.
*راه درمان چیست؟
این کارشناس مذهبی در بخش دیگری از این گفت و گو اظهارداشت: یکی از مهمترین راههای درمان، توجه به آیات الهی و عمل کردن به دستورات خداوند در کتاب آسمانی یعنی قرآن کریم است.
چگونه قلب سلیم داشته باشیم
وی توضیح داد: خداوند متعال در آیه 57 سوره یونس میفرماید:” ای مردم، موعظهای از خداوند و درمانی برای آنچه در سینههاست و هدایت و رحمتی برای مؤمنان، به سوی شما آمده است.”
وی ادامه داد: خداوند در آیه 82 سوره اسراء نیز میفرماید:” آنچه از قرآن نازل میکنیم شفای دل و رحمت الهی برای اهل ایمان است…”
معاون فرهنگی، پژوهشی و آموزشی اداره کل تبلیغات اسلامی استان مرکزی گفت: امام علی(ع) به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) میفرمایند:” قلب خود را با موعظه احیاء کن.” و در جای دیگری می فرمایند:” موعظه دل را صیقل میدهد.”
وی با بیام اینکه امیرالمؤمنین(ع) دیدار با ابرار را موجب ساختن و احیا کردن قلب میدانند، تصریح کرد: امام باقر(ع) نیز میفرمایند: “رقت و لطافت قلب را با کثرت ذکر در خلوتها، ایجاد کن.”
وی افزود: پیامبر اسلام(ص) نیز در روایتی فرمودند: “این قلبها همانند آهن وقتی به آب برسد زنگ میزنند. پرسیدند جلای قلب به چیست؟ حضرت فرمود “زیاد یاد مرگ کردن و بسیار تلاوت کتاب خدا کردن.”
چمانی در پایان عنوان کرد: اگر قلب بخواهد ارتفاع شأن و کمال پیدا کند و معدن حکمت و جایگاه نزول فیض خداوندی شود باید آنرا از گناه تخلیه کرده و بوسیله قرآن و موعظه و ارزشهای الهی آن را زینت داد.
عصر شیعه : شهید دستغیب همچون یک روحانی و معلم اخلاق بر کرسی وعظ مینشست و در خلال بحثهای گستردۀ تفسیر و وعظ خویش، از اخلاق میگفت.
2. تعلیم یا تحصیل معرفت
از نگاه دستغیب، این حد از معرفت فطری در ذات هر بشری نهاده شده است که با دیدن عالَم وجود، یا نگاهی به اجزای بدن خویش و نظم و حکمت آنها یقین کند که آفرینندهای دانا و توانا هستی را پدید کرده است. بااینحال، باید این معرفت اجمالی را با تعلیم رشد بخشید و سپس با ایمان زیاده کرد؛ چنان که فرد از مرحلۀ نظاره و تصور این حقایق به مرحلۀ تصدیق معرفتی آنها برسد و از این مرحله نیز، تا مرتبۀ یقین و اذعان قلبی فراتر برود و هیچ شکّی در وجودش باقی نماند (رک: دستغیب، توحید، 18)؛ یعنی شناخت فرد وی را تا بدانجا رساند که معیَت الاهی نزدش از هر واضحی واضحتر، و از هر روشنی روشنتر باشد (همو، ایمان، 1/ 1).
الف) متعلَّق معرفت
چگونه قلب سلیم داشته باشیم
از نگاه دستغیب، تحصیل معرفت به اقتضای روایت نبوی مشهور «طلب العلم فریضه علی کل مسلم» بر همه واجب است. آموزش صحیح نیز، فراگیری برنامۀ تبلیغی پیامبران و دانش قرآن و راز آفرینش است. همه باید با علم دین، خداشناسی، محرّمات و واجبات، و آفات نفس و عمل آشنا باشند (دستغیب، زندگانی فاطمۀ زهرا (س)، 6). متعلَّق معرفتی نیز که کمال انسان در اکتساب و یقین بدان است، 13 امر است.
وی بدان معارف با تعبیر «مَجاری یقین» اشاره میکند. مجاری یقین همان اصول دین هستند؛ مباحثی چون توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی، عدل الاهی، و جز آنها (دستغیب، توحید، 136). از نگاه دستغیب، کسب دانش در بارۀ این امور میتواند از سه رویکرد متفاوت صورت پذیرد: خودشناسی، خداشناسی، و شناخت طبیعت. کسب معرفت از هر سه منظر لازم است و این شیوهها، مکمل یکدیگرند.
وی میگوید سرآغاز دین الاهی و نخستین دعوت همۀ پیامبران کمال معرفت خدا ست؛ چنان که در نهج البلاغه هم از قول علی (ع) چنین آمده است (خطبۀ 1 «اول الدین کمال معرفته»). پس باید اوّلین حرکت فکری بشر نیز، برای شناخت خدا و توحید باشد (دستغیب، توحید، 17). از نگاه او، انسان تنها با چنین آغازی میتواند از شناخت اجمالی فطری، رو به کمال برود و به معرفت تفصیلی راه یابد (همان، 18). دستغیب شواهد توحید را بینهایت میداند. پروردگار عالم، برای ثابت نمودن هر موضوعی، هزاران دلیل میآورد. بلکه به عدد برگ درختان و ماهیان دریا برای وحدانیّت و صفات کمالیّهاش گواه آورده است (دستغیب، بندگی، 132).
آرمان این حرکت فکری برای دستیابی به بصیرت توحیدی آن است که انسان به نور عقل و تفکّر در آیات قرآن مجید، خدا را مالک حقیقی هستی بشناسد؛ یعنی خود و تمام اجزاء جهان را مملوک خدا و تحت تصرّف او ببیند؛ خود و تمام اجزاء عالم را مربوب او بداند و بفهمد که تنها خداست که همه را به سوی کمال مناسبشان میبرد. وی بدین منظور، مکرّر انسان را به دقّت در حالت نخستین خود و دیگر اجزاء عالم دعوت میکند (دستغیب، زندگانی…، 372) و اینچنین، میان خودشناسی و خداشناسی پیوند میزند.
دستغیب ریشۀ هر خوبی را توحید، و ریشۀ هر بدی را شرک معرفی میکند. به باور او اگر کسی حقیقت توحید را بداند، این نور عظیم دستگاه فکریش را نیز یکسر نورانی میکند. رضا، صبر، و توکل، همهاش نتیجۀ توحید است و هر خودبینی و خودخواهی و نفسپرستی از شرک نتیجه میشود (دستغیب، بندگی، 56 ـ60).
وی برای سلوک بهینه تفکّر دربارۀ چند مسئله را ضروری میشمرد.
یکی از این مسائل، شناخت «خود» فرد است. خودشناسی از نگاه دستغیب، یعنی دانستن این که وجود انسان مرکّب از دو ساحت جسم و روح است. از دید وی، باید با اندیشیدن در این دو ساحت، اصالت و اهمّیت ساحت روح و تقدّم آن بر ساحت جسمانی انسان را دریافت (دستغیب، ایمان، 1/ 50). از نگاه دستغیب، اصرار تعالیم دینی بر ضرورت شناخت بهتر انسان و شگفتیهایش بیدلیل نبوده، و از آن رو ست که خودشناسی میتواند مقدمّۀ خداشناسی باشد (همو، ایمان، 2/ 31).
وی همچنین انسان را دعوت به تدّبر در تمام اجزاء عالم خلقت مینماید؛ بدان منظور که شخص دریابد همۀ اجزاء رو به کمال مناسب خودشان حرکت مینمایند. بر پایۀ تبیین وی، جمادات، نباتات و حیوانات بدون خواست و ارادۀ خود حرکت میکنند. مثلآً نطفه در رحم عَلَقه و مُضغه میشود، سپس بدنی پدید میآید و از رحم خارج میگردد. بدون یک لحظه توقّف به ساختمان بدن قوا داده میشود و با تمام سرعت رو به کمال میرود. سر آخر، همۀ موجودات پس از رسیدن به کمالشان، به قهر و جبر سوی نیستی میروند. هر گاه انسان در این سیر موجودات طبیعت بیندیشد، به قاهریّت خدایی پی میبرد و میفهمد که بقاء تنها برای خداست (دستغیب، زندگانی، 372ـ373).
ب) روش کسب معرفت
نخستین روش تعلیم از نگاه دستغیب، علم آموزی رسمی است (دستغیب، قلب سلیم، 27). بهطبع فراگیری دانش در بارۀ اصول دین، قرآن کریم، احکام فقهی، و یا دانشهایی که به شناخت بهتر هستی و کشف رازهای الاهی آن یاری میرسانند، میتوانند برای رسیدن به کمالی که دستغیب ترسیم کرده است، بسیار مفید باشند.
باری، افزون بر تعلیم رسمی، تفکر و تذکر نیز لازم است. یک جنبۀ مهم کمال انسان و سعادتمندی وی، پرورش استعداد خاصّ او، یعنی تفکّر است (دستغیب، قلب سلیم، 344).
دستغیب تفکر و تذکر ـ یعنی بازاندیشی و توجه و التفات و اعتبارجویی ـ را برای خداشناسی ضروری میداند؛ چنان که در قرآن کریم (آل عمران/ 4) هم بشر به تفکّر دربارۀ آفرینش موجودات و نظر به هستی با دیدۀ اعتبار امر شده است (دستغیب، ایمان، 2/ 21). تفکر و تذکر از نگاه دستغیب، تنها شیوهای برای بازآموزی تعالیم مدرسه نیست؛ شیوهای برای سیر در آفاق و انفس است و همچنان که به رشد آگاهیها و تصدیق معرفتی مدد میرساند، به تزکیۀ نفس نیز میانجامد و موجب پاکی نفس از خویهای حیوانی میشود. پس از پاکی نفس از پلیدیها، انسان به خودشناسی و سپس خداشناسی خواهد رسید (همان، 2/ 25).
3. تزکیۀ نفس
از نگاه دستغیب، علم به مصطلحات و علوم رسمی، حتّی در علم فقه یا توحید ممکن است کمالی همراه نیاورد. اگر دل فرد از دانش خبردار و بهرهمند نشود، آن دانش نور نیست. این علوم وقتی علم خواهند بود که با تهذیب و تزکیۀ نفس همراه باشند. اگر فردی حتی علوم ارزشمند دینی را به غرض نفسانی فراگیرد، نوری در دلش نمیتابد (دستغیب، توحید، 144). تنها علمی نور قلب است که با تزکیه و تهذیب نفس همراه باشد؛ نه صِرف استدلالهای عقلی (دستغیب، ایمان، 2/ 21ـ22).
الف) ضرورت تزکیۀ نفس
تزکیه و تهذیب نفس موجب میشود که نفس امارۀ فرد به نفس مطمئنه بدل گردد و در پی آن، فرد قلبی سلیم یابد و سپس، ایمان در قلب وی راه پیدا کند. بدین سان، تزکیه و تهذیب نفس معرفتهای فرد را با ایمان همراه میکند و شخص را به کمال انسانی خود میرساند. از آن سو، اگر فرد به تهذیب و تزکیۀ نفس نپرداخت و بدین ملکات نرسید، کوشش برای کسب علم، خود مایۀ گرفتاری و کبر و غرور او خواهد شد و از راه حق دورش خواهد ساخت (دستغیب،توحید، 144).
سبب آن است که تزکیه با دور نگاه داشتن انسان از هواها و نشاندن غبارهای مانع از درک حقیقت، به حصول معرفت یاری میرساند (دستغیب، صلاه، 124)؛ یعنی آن کس که تزکیه نکند، گرفتار جهل میشود و هم به غرور علم دچار است. اگر در برنامۀ انبیاء تزکیه را قبل از تعلیم یادآور شدهاند، از آن روست که نخست باید زمینۀ مساعد را آماده نمود و سپس نهال علم را غَرْس کرد؛ وگرنه بارور نخواهد شد و فرد، به عالمی بیعمل تبدیل خواهد شد و پایانی خوش نخواهد یافت (دستغیب، اخلاق اسلامی، 8). از همین رو کسی که تزکیۀ نفس کند، سعادتمند میشود و به حیات طیّبه و سعادت تام دست مییابد (دستغیب، صلاه، 124).
تزکیه، بر پایۀ تبیین وی دو بُعد مختلف دارد: پیراستن نفس از خوهای بد، و آراستنش به خوهای خوب. وی برای اشاره به این دو بعد، از اصطلاحات تخلیه و تحلیه بهره میجوید که از تعابیر رایج در کتب اخلاق اسلامی هستند (رک: خواجه نصیر طوسی، 3/ 389ـ390). به هر روی، پیش از هر اقدامی برای تزکیه، نخست باید با کسب علم، صفات ناپسند و پسندیده را شناخت و سپس نیز، تنها با کاربرد روشهای مأثور از پیامبر (ص) و امامان (ع)، تخلیه و تحلیه کرد (دستغیب، اخلاق…، 9، 10).
ب) تخلیه
بیش از هر چیز، برای تخلیه، مهار نفس لازم است. این مهار نفس و دوری از گناهان تا بدانجا مهم است که دستغیب دومین گام مهم را ـ پس از تفکر ـ جهت رسیدن به بالاترین مقامها، مهار نفس معرفی مینماید. از نگاه وی، وقتی روح به بدن تعلق مییابد، مَرْکَبی به دست میآورد که با آن در مسیر قرب خدا حرکت کند. هوی و هوس و خوهای حیوانی، همگی سبب انحراف این مَرکَب از مسیر حرکتند (دستغیب، اخلاق، 98).
گذشته از این، هوای نفس یک آسیب مهم دیگر نیز به فرد میرساند. هوای نفس موجب میشود که فرد به جای دلبسته شدن به حقایق والای هستی، به چیزهای دیگری بیندیشد.
این که انبیاء الاهی و ائمه (ع) به رشد عقلی رسیدهاند، همواره تمام قلبشان متوجّه خدا ست، همیشه به یاد خدا هستند، و همۀ دارایی خود را در مقابل خدا فانی میدانند، همه و همه از آن روست که که ذرّهای هوای نفس در آنها نیست. وی معتقد است، هرکس بهاندازۀ ذرّهای به غیر خدا علاقه داشته باشد، به درگاه الاهی راهی نخواهد جست؛ چنان که در خطابی عام از قرآن کریم به مؤمنان (توبه/ 23) آمده است اگر اموال و داراییها نزد ایشان محبوبتر از خدا و رسول است، منتظر قهر خدا باشند (دستغیب، زندگانی، 7ـ 8).
ملکۀ مهار نفس را در خود باید چنان که پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) آموزش دادهاند، پرورد. برای مهار نفس پناه جستن به خدا بسیار نافع است؛ همچنان که در قرآن مجید و اخبار اهل بیت (ع) سفارش بسیار بدان دیده میشود. استعاذۀ حقیقی به تکرار ورد و گفتار نیست؛ بلکه آن است که فرد چنین حالتی را تجربه کند و خود را بهراستی پناهجو ببیند. با توجه به دشمنی سرسختانۀ شیطان با انسان، استعاذه چون راهی برای رویارویی با مکر وی و نجات قرار داده شده است (دستغیب، صلاه، 28).
برای دستیابی به استعاذۀ حقیقی، بر پایۀ فهم وی از آیات مختلف قرآن کریم، تقوا و پرهیزگاری، تذکّر، توکّل، اخلاص وتضرّع لازم است (دستغیب، استعاذه، سراسر اثر). این میان، تقوا رکن اساسی است. این ملکه با پرهیزگاری حاصل میشود. پرهیزگاری انسان را به مهار نفس عادت میدهد و به همان راه میانهای میکشاند که از انحرافات ناشی از هوا و هوس دور است (برای تبیین مفصل دستغیب از پرهیزگاری و فواید آن، رک: همو، تقوا، سراسر اثر). بدین سان، پرهیزگاری هم از شروط رسیدن انسان به کمال است و از آنجا که علم مفید صرفا با پرهیزگاری حاصل خواهد شد، وی پرهیزگاران در دنیا را صاحب همۀ فضایل و برتر از همگان میداند (همو، زندگانی، 277؛ نیز برای جایگاه تذکّر، توکّل، اخلاص وتضرّع در استعاذه، رک: همو، استعاذه، سراسر اثر).
پ) تحلیه
گام دیگر بعد از تخلیۀ نفس با پرهیزگاری، آراستن آن به خوهای خوب است؛ صفات پسندیدهای همچون جود، سخا، حلم، تواضع، مروّت، قناعت و جز آنها (دستغیب، اخلاق، 98). یکی از مهمترین این صفات، احساس خضوع در برابر خدا ست. وی تأکید میکند که خضوع برای غیر خدا در اسلام بسی نکوهیده است و هیچ معنا ندارد کسی زبون دیگری گردد (دستغیب، قلب سلیم، 27). خضوع در برابر خدا نیز، یعنی تنها در برابر پروردگار سر تعظیم فرود آوردن و خدا را به عزّت و رفعت و کبریایی و بینیازی شناختن و خود را در برابرش حقیر دیدن (دستغیب، زندگانی، 411). برای رسیدن به چنین خضوعی، باید روحیۀ آزادگی و بینیازی از غیر خدا را در خود پرورد. این مهم تنها با تقوا و پرهیزگاری حاصل میشود (دستغیب، قلب سلیم، 28).
رسیدن نفس انسان از امّارگی به مقام اطمینان تنها با آراستگی بدین صفات ممکن خواهد شد. وقتی نفس به مقام اطمینان برسد، قلب سالم خواهد شد و نور ایمان در آن راه خواهد یافت (دستغیب، اخلاق، 98). به بیان دیگر، تزکیه و تهذیب نفس، شرط لازم برای سلامت قلب، و قلب سلیم نیز لازمۀ ایمان است (رک: سطور پسین).
4. قلب سلیم
اصل ایمان، خشوع و تسلیم دل برای خدا ست (دستغیب، ایمان، 1/ 1؛ نیز رک: همو، معارفی…، 163). به بیانی دیگر، ایمان همین است که فرد با تخلیۀ نفس از ناپاکیها از طریق پرهیزگاری و تحلیۀ نفس به صفات والا (خاصه خضوع در برابر خدا) تا بدانجا پیش رود که فراتر از پذیرش عقلی، احساسات و عواطف او نیز یکسر تابع خدا گردند. این تصدیق قلبی خداوند که از نگاه دستغیب، حصول یقین را برای فرد به همراه میآورد، خود بهیکباره پیدا نمیشود و حدّی نیز ندارد. خداوند خود نامحدود، و شناسایی او نیز، نامحدود است (دستغیب، توحید، 92، 93).
ایمان مقامی شامخ، و عطایی خدایی است. خدا که بدن انسان را آفریده، خود روح ایمان را نیز در آن جای داده است. برای دستیابی به ایمان باید آمادگی پذیرش آن را در خود ایجاد کرد. خدا این عطا را به کسانی میدهد که به راستی طالب ایمان باشند؛ نه به زبان؛ چرا که گاهی زبان ایمان را میخواهد، امّا دل و جان فرد، مال و یا قدرت میطلبند (همان، 44). کسانی که بهراستی طالب ایمانند، فقط وقتی بدین هدیۀ بزرگ میرسند که احساسی پاک، یا به بیان خود وی، قلبی سلیم داشته باشند.
الف) رابطۀ ایمان با قلب سلیم
اصطلاح «قلب سلیم» اگرچه خاستگاهی قرآنی دارد (شعراء/ 89؛ صافات/ 84) و کاربردش در آثار مختلف اسلامی فراگیر است (تنها برای چند نمونۀ کهن، رک: ابن عربی، 2/ 492؛ نراقی، 3/ 87ـ88)، به نظر میرسد نخستین بار در منظومۀ فکری دستغیب جایگاهی فراتر از یک اصطلاح عرفی پیدا کرده (برای کهنترین درکها از این مفهوم در تفاسیر قرآن کریم، رک: طبری، 19/ 108)، و کوشش گستردهای برای تبیین مفهوم دقیق آن روی داده، چنان که دستغیب اثری مفصل در تبیین آن تألیف نموده است (برای اثر وی در این باره، رک: مآخذ؛ نیز، برای اثری دیگر با همین عنوان، رک: بغدادی، 1/ 313).
بر پایۀ تبیین دستغیب از جایگاه قلب سلیم در سلوک اخلاقی، دستیابی به مقام اطمینان نفس، افزون بر تخلیه و تحلیه، به گذشتن از یک سدّ بزرگ دیگر نیز، وابسته است: باید سد «مَنیّت» را شکست. انسانی که دچار منیّت باشد، فقط خود را میبیند؛ به جای خداجویی، پیشرفت در مال و جاه و مقام را میخواهد؛ خودش را میزان حقیقت قرار میدهد؛ و سرآخر، هر چه خلاف میل نفسش باشد را باطل میداند. شکستن سد منیّت، گامی بیش نمیخواهد. آن گام، گذشتن از خود است (دستغیب، قلب سلیم، 102). وقتی کسی توانست از این مانع بزرگ رد شود، قلبی پاک و سالم به دست خواهد آورد.
سلامتی قلب در آن است که تمام خواصّ و آثار انسانیّت از آن ظاهر گردد. بیماری قلب سبب خواهد شد که شخص در ورطۀ ریب و انکار و شک و حیرت و دوستی و دشمنی نابجا هلاک شود (دستغیب، اخلاق، 14). هر گاه کسی قلب سلیم نداشته باشد، سلوک در مسیر کمال انسانی دیگر برای وی معنایی نخواهد داشت.
آن که چنین قلب سلیمی به دست آوَرَد، از حجاب نفس میگذرد و خاشعانه حق را تصدیق، و فقر ذاتی خود را درک میکند. آن گاه با مناجات به درگاه خداوند و گزاردن نماز، حج، روزه و دیگر عبادات، به درجۀ «رؤیه القلب» میرسد. او با قلب و احساس خود آشکار میبیند که عالَم هستی همه ممکن است و معنی ممکن، فقر و نیستی ذاتی است. میبیند که هستی همه از پروردگار است. از این رو، به محبّت خدا و لذّت از حضور در محضر او نائل میشود؛ خدا را حاضر و ناظر میبیند و از فرط لذت این مقام، با مناجات از خداوند زیادَتیِ چنین علم و رؤیتی را میطلبد (دستغیب، توحید، 102، 103).
چگونه قلب سلیم داشته باشیم
ب) ریاضتهای لازم برای حصول قلب سلیم
برای گذشتن از مانع منیت و حصول قلب سلیم، تمرینات و ریاضاتی لازم است. خاصه دستغیب ضرورت فطانت، عبرت، حکمت، عدل، صبر و جهاد را توصیه میکند. فطانت یا هوشیاری از نگاه وی بدان است که انسان جایگاه خود را در دستگاه خلقت بشناسد و بداند که صانعی دارد (همان، 114). عبرت گرفتن، یعنی به دیدۀ اعتبار به اطراف و خود نگریستن، و البته یک چنین عبرت گرفتنی از تمامی مخلوقات ممکن است (همان، 121). حکمت نیز، دانایی و خردهبینی، و تمییز باقی و فانی و ضار و نافع است. از نظر دستغیب، چنین حکمتی با توجه نمودن به سیرۀ پیشینیان و فهم سنت خدا در جهان حاصل میشود (همان، 120).
صبر هم از نگاه وی بر چند گونه است؛ صبر بر معصیت، صبر بر طاعت، صبر بر مصیبت، و صبر بر اخلاص (دستغیب، اخلاق، 51). چهار عامل سبب میشوند که صبر در انسان تقویت شود؛ یکی شوق بهشت و التفات به بقاء آخرت (همان، 83)، دیگری ترس یا اشفاق از خدا و قهرش (همان، 139)، سدیگر زهد یا بیمیلی و بیرغبتی به دنیا (همان، 150)، و سرآخر، تَرَقُّب یا انتظار، بدین معنا که یاد مرگ باشیم و آن را از خویش دور نبینیم (همان، 173). این بردباری و صبر، برای استحقاق ثواب و استعداد ورود به عالم آخرت شرطی بسیار مهم است (همان، 48).
عدل نیز چنان که دستغیب تعریف میکند، یعنی با هر صاحب حقی متناسب جایگاهش رفتار نمودن؛ و در برابر آن، ظلم است (دستغیب، ایمان، 1/ 355). چنان که واضح است، مراد وی از عدل با تعریفی چنین موسع، همان اعتدالی است که فلاسفۀ یونان باستان و عالمان اخلاق اسلامی گفتهاند؛ گرچه تقریر وی از این اعتدال متفاوت است. وی عدل را در چهار ساحت مختلف زندگی ضروری میداند: در فهم امور، در مقام رویارویی با خدا، با خلق، و سرآخر، با خود (همان، 1/ 355ـ 365). برای اعتدال در فهم امور، دانش ضروری است و از همین رو طلب علم بر مسلمانان فرض شمرده میشود.
علمی که از نگاه دستغیب چنین اعتدالی برای فرد همراه میآورد، علم به اصول و فروع دین است. این که گفتهاند شرط قبولی عبادات، آگاهی از اصول و فروع دینی است، از همان روست که آگاهی از این اصول و فروع، اعتدال در فهم مسائل را همراه دارد. عدل با خدا هم زمانی حاصل میشود که آدمی با هوشیاری و دقت، حق بندگی را به جای آورد (دستغیب، مظالم، 121). انسان در این حال میتواند به تصرف در ملک خدا با اذن او نایل آید (همو، ایمان، 1/ 360ـ361). عدل با مخلوق نیز، وقتی حاصل میشود که حکمت نصیب فرد شود، آن قدر که بفهمد بین او با دیگر انسانها تفاوتی در حقوق نیست (همان، 1/ 364 بب). با خود نیز باید عادل باشیم؛ یعنی در خور و خواب و دیگر امور زندگی اعتدال ورزیم (همان، 1/ 331ـ332).
وی برای جهاد نیز، اقسام چهارگانهای در نظر میگیرد (رک: دستغیب، ایمان، 1/ 369 به بعد)؛ یکی امر به معروف، یا شناختن تمام گناهان کبیره و ترک آنها، و هدایت اهلش و وادار نمودن آنها به عمل؛ دیگری، نهی از منکر، این که اول خود فرد گناهان را بشناسد و ترک نماید، و سپس به اهل خویش بیاموزد، و آنها را هم باز دارد؛ سوم، صدق در هرجا، بدین معنا که شخص در گفتار، کردار، و نیّت خود صادق باشد (برای تفصیل بحث وی در بارۀ صدق، رک: دستغیب، توکل، 275ـ291)؛ و سرآخر، بغض برای خدا، چنان که شخص برای خدا غضب کند، که در روایات آمده است هر کس برای خدا خشم نماید، خدا نیز برای او خشم خواهد کرد.
افزون بر جهاد برای حصول قلب سلیم، کوشش برای حفظ آن هم ضروری است. برای دور داشتن قلب از بیماریها، دستغیب گناهانی را یادآور میشود که با دل کسب میشوند؛ گناهانی چون کفر، نفاق، ریا، و کبر (دستغیب، قلب سلیم، 9ـ13). گذشته از این، وی میگوید که خداوند انسان را با نوعی آمادگی برای پذیرش حق میآفریند. اگر دستورات دین را رعایت نماید، ایمان در دلش ثابت، و در غیر این صورت قسیّ القلب خواهد شد (دستغیب، ایمان، 1/ 210ـ211).
پ) موانع قلب سلیم
در همۀ مراحل پیش گفتۀ سلوک، موانعی هستند که راه را بر فرد میبندد و وصول به کمال را ناممکن یا سخت میکنند. یک مانع مهم، ناپاکی دل است. هر گونه گناهی، مانند جمال فروشی، هوسرانی، و… باعث قساوت قلب میشود. اگر فرد به دنبال شکم برود، برّهای میشود شکمپرست میشود؛ همچنان که شهوترانی او را چون خوک میکند و ثروتمندی و بیبندو باری پس از مدّتی از وی سگی بار خواهد آورد (همان، 19).
آرزوهای دراز نیز مانعی بزرگ به حساب میآیند؛ آرزوهایی که تا فرد بخواهد به آن برسد، مدّت عمرش پایان میپذیرد و کوششهای بینتیجۀ وی در این مدت، موجب قساوت قلب میگردد.
عبادتهای چنین فردی ظاهری، یا از ترس عذاب است؛ نه از روی ایمان و خشوع. هرگز این آمال پایانی ندارد؛ نظیر آب شور دریا برای تشنگان است که هر چه بیشتر بیاشامند، حریصتر میشوند (همان، 24ـ25؛ نیز رک: همو، معراج، 126ـ127).
ثروت اندوزی نیز، مقدّمۀ بیایمانی و مانعی دیگر برای سلامت قلب است. کسی که به فکر ثروت اندوزی و فزون بخشی مال افتاد، روز به روز حجابهایی دلش را فرامیگیرد؛ چنان که دیگر قلبش خاشع نشود. نماز و روزۀ این فرد سطحی میشود، ایمانش از میان میرود و قساوت قلبش روز به روز فزونی میگیرد. کارش به جایی میرسد که با همۀ داشتههایش، باز میپندارد اموالش بسنده نیست. تشویق قرآن کریم و بزرگان دین به انفاق برای جلوگیری از همین آفت است (همان، 36ـ37). پرخوری، پرخوابی، پرگویی، و همنشینی با زنان همه قساوت آورند و باید از آنها دوری گزید (همان، 30ـ31).
نتیجه
اکنون میتوان تصویری واضحتر از چارچوب کلی خوانش اخلاقی دستغیب از قرآن کریم بازنمود. چنان که دیدیم، از نگاه دستغیب، روح انسان قابلیت پرورش دارد و با تعلق یافتن به بدن محکوم است که با مرکب جسم به قرب الاهی برسد. بدین سان، میتوان با اصلاح رفتار جسم، روح را نیز پرورش داد. پرورش روح یعنی پرورش همان استعدادهای فطری که خدا در وجود روح فرد نهاده است. این استعدادها فراوانند؛ زیرا خداوند استعدادهایی را که به موجودات مختلف داده، همه را یکجا به انسان ارزانی داشته است و انسان میتواند به سمت پرورش همۀ آنها حرکت کند؛ اما کمال خاص انسان در پرورش صفتی خاص انسان است.
انسان افزون بر صفات شاخص دیگر موجودات، برخوردار از یک صفت خاص نیز هست؛ میتواند بیندیشد. وجود این استعداد فطری در انسان بدان معناست که تمام علوم بالقوّه در عقل آدمی نهفته است و البته، ادراکشان به مذکّر و یادآورنده نیاز دارد. اگر انسان حرکتی برای یادآوری کرد، علم در او آشکار میشود؛ و گرنه به حال جمود و قوّه میماند.
بدین سان، دستغیب کمال انسان را در کمال عقل میداند. او کمال عقل را نیز در کسب یقین میجوید. به بیان دیگر، برای شکوفایی قوۀ عاقله ـ همان استعداد خاص انسان ـ و رسیدن به کمال دو چیز لازم است؛ یکی درک حقایق، و دیگر، دلبستگی بدانها، و بدان حقایق والا عشق ورزیدن و برای آنها زیستن. این دلبستگی همان است که با تعبیر «ایمان» یاد میشود و دستغیب آن را برای رشد قوۀ عاقله و رسیدن به یقین ضروری میداند. به بیان دیگر، برای رسیدن به کمال، علم و ایمان لازم است. وی در آثار مختلف خویش در بارۀ راههای دستیابی به هر یک از این دو بهتفصیل بحث کرده است.
در سخن از راه حصول علم، باید گفت از نگاه وی آموزش صحیح، فراگیری برنامۀ تبلیغی پیامبران و دانش قرآن و راز آفرینش است. وی معتقد است همه باید با علم دین، خداشناسی، محرّمات و واجبات، و آفات نفس و عمل آشنا باشند. کسب دانش در بارۀ این امور از سه رویکرد مختلف میتواند صورت پذیرد: خودشناسی، خداشناسی، و شناخت طبیعت. کاربست هر سه رویکرد ضروری است و مکمل یکدیگرند. روش حصول علم نیز، نخست علم آموزی رسمی، و سپس تفکر و تذکر است؛ با تفاصیلی که دستغیب بیان میدارد.
دستغیب در بارۀ نحوۀ حصول ایمان هم بحث گستردهای دارد. گام اول تزکیۀ نفس است. تزکیه، آن سان که دستغیب شرح میدهد، دو بُعد مختلف دارد: پیراستن نفس از خوهای بد، و آراستنش به خوهای خوب. بیش از هر چیز، برای پیرایش، مهار نفس لازم است و این مهار نفس با تقوا حاصل میشود. گام دیگر بعد از پیرایش نفس با پرهیزگاری، آراستن آن به خوهای خوب است. یکی از مهمترین این صفات، احساس خضوع در برابر خدا ست و برای آن باید باید روحیۀ آزادگی و بینیازی از غیر خدا را در خود پرورد.
کسانی که بهراستی طالب ایمانند، بعد از این مراحل، فقط وقتی بدین هدیۀ بزرگ میرسند که احساسی پاک، یا به بیان خود وی، قلبی سلیم داشته باشند. وقتی فرد با تزکیۀ نفس توانست نفس امارۀ خود را به نفس مطمئنه بدل کند، قلبی سلیم پیدا میکند و آن گاه ایمان در قلبش راه مییابد. بر پایۀ تبیین دستغیب، کسی میتواند با تخلیه و تحلیه به قلب سلیم دست یابد که از یک مانع بزرگ دیگر، یعنی سد منیت هم بگذرد. وقتی کسی توانست از این مانع بزرگ رد شود، قلبی پاک و سالم به دست خواهد آورد. سلامتی قلب در آن است که تمام خواصّ و آثار انسانیّت از آن ظاهر گردد.
هر گاه کسی قلب سلیم نداشته باشد، سلوک در مسیر کمال انسانی دیگر برای وی معنایی نخواهد داشت. آن که چنین قلب سلیمی به دست آورد، از حجاب نفس میگذرد و خاشعانه حق را تصدیق، و فقر ذاتی خود را درک میکند. آن گاه با مناجات به درگاه خداوند و گزاردن نماز، حج، روزه و دیگر عبادات، به درجۀ «رؤیه القلب» میرسد.
برای گذشتن از مانع منیت و حصول قلب سلیم نیز، دستغیب تمرینات و ریاضاتی توصیه میکند. خاصه بر ضرورت فطانت، عبرت، حکمت، عدل، صبر و جهاد تأکید میورزد. افزون بر این، وی از موانعی نیز میگوید که راه را بر سلامت قلب فرد میبندد و وصول به کمال را ناممکن یا سخت میکنند؛ موانعی مثل ناپاکی دل، گناه، آرزوهای دراز، ثروت اندوزی، پرخوری، پرخوابی، پرگویی، و همنشینی با زنان، که قساوت قلب میآورند و سلامت را از دل میستانند.
چنان که دیدیم، دستغیب در منظومۀ فکری خویش، عملا بسیاری از مفاهیم اخلاقی قرآن کریم را جای داده، و از برخی مفاهیم قرآنی همچون «قلب سلیم» نیز، تفسیری متمایز و تبیینی مفصل نموده است. نیز، در تعریف مفاهیمی چون عدالت، با وجود آن که به میراث فلسفی جهان اسلام نظر داشته، راهی متفاوت پیموده است. این قبیل رویکردهای دستغیب نشان میدهند که هر گاه خطوط کلی بحثهای تفسیری دستغیب دنبال شوند، در پس پردۀ تفسیر واعظانۀ وی میتوان رویکردی نوآورانه به قرآن کریم، و همچنین، یک تفکر اخلاقی متمایز را بازشناخت؛ امری که واکاوی آن میتواند افقی پیش رو برای بسط مطالعه در بارۀ تاریخ تفسیر، و هم، تاریخ اندیشۀ اخلاقی معاصر باشد.
مراجع
علاوه بر قرآن کریم؛
1ـ آذرکیش، راضیه، اندیشۀ اخلاقی ابوسعید ابوالخیر بر پایۀ کتاب اسرار التوحید، پایان نامۀ کارشناسی ارشد اخلاق و تربیت اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد آزادشهر، 1392ش.
2ـ آقابزرگ طهرانی، محمد محسن، الذریعه، بیروت، دار الاضواء، ، 1979م.
3ـ ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق.
4ـ ابن عربی، محمد بن علی، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر.
5ـ ایجی، عبدالرحمان بن احمد، المواقف، به کوشش عبدالرحمان عمیره، بیروت، دار الجیل، 1417ق.
6ـ بغدادی، اسماعیل پاشا بن محمد امین، ایضاح المکنون، به کوشش محمد شرفالدین یالتقایا و رفعت بیگله الکلیسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
7ـ خالق اف، ناصرجان، مکتب اخلاقی استاد شهید مطهری، پایان نامۀ کارشناسی فلسفۀ مضاف، مدرسۀ عالی امام خمینی (ره)، 1387ش.
8ـ خواجه نصیر طوسی، محمد بن محمد، شرح اشارات، همراه با الاشارات و التنبیهات ابن سینا، قم، نشر بلاغت، 1383ش.
9ـ دستغیب، عبدالحسین، اخلاق اسلامی، شیراز، کتابخانۀ مسجد جامع عتیق شیراز، 1362ش.
10ـ ــــــــــــــــــــــــــــ استعاذه، قم، دارالکتاب، 1362ش.
11ـ ــــــــــــــــــــــــــــ ایمان، تهران، انتشارات کاوه، 1362ش.
12ـ ــــــــــــــــــــــــــــ برزخ، قم، دار الکتاب، 1363ش.
13ـ ـــــــــــــــــــــــــــ بندگی، راز آفرینش، قم، داوری، 1357ش.
14ـ ــــــــــــــــــــــــــــ تفکّر، شیراز، انتشارات کانون تربیت، 1362ش.
15ـ ــــــــــــــــــــــــــــ تقوا، قم، جامعۀ مدرسین، 1390ش.
16ـ ــــــــــــــــــــــــــــ توحید، شیراز، انتشارات کانون تربیت، 1360ش.
17ـ ــــــــــــــــــــــــــــ توکّل و نقش آن در اجتماع، قم، دار الکتب المهدی، 1363ش.
18ـ ــــــــــــــــــــــــــــ صلاه الخاشعین، تهران، انتشارات صبا، 1362ش.
19ـ ــــــــــــــــــــــــــــ زندگانی فاطمۀ زهرا (س)، شیراز، مسجد جامع عتیق، 1361ش.
20ـ ــــــــــــــــــــــــــــ قلب سلیم، شیراز، کانون تربیت، 1361ش.
21ـ ـــــــــــــــــــــــــــ گناهان کبیره، تهران، انتشارات وفا، 1358ش.
22ـ ــــــــــــــــــــــــــــ مظالم، به کوشش محمد هاشم دستغیب، تهران، انتشارات حمید، ح 1361ش.
23ـ ــــــــــــــــــــــــــــ معارفی از قرآن، قم، جامعۀ مدرسین، 1389ش.
24ـ ــــــــــــــــــــــــــــ معراج، انتشارات فقیه، ح 1361ش.
25ـ دستغیب، محمد هاشم، «زندگی مجاهد شهید آیه الله عبدالحسین دستغیب»، ضمیمۀ اخلاق اسلامی عبدالحسین دستغیب (نک: همین مآخذ).
26ـ دستغیب، محمد مهدی، «معلم اخلاق و مهذّب نفوس»، خبر شمارۀ 21517 از پایگاه اطلاع رسانی تسنیم نیوز[1]، دسترسی در 18 آذر ماه 1391ش.
27ـ سبزواری، هادی بن مهدی، شرح الاسماء الحسنی، چاپ سنگی، بازنشر قم، بصیرتی.
28ـ شمس آبادی، آرزو، اندیشۀ اخلاقی بازتابیده در صحیفۀ سجادیه، پایان نامۀ کارشناسی ارشد اخلاق و تربیت اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد آزادشهر، 1392ش.
29ـ صحرایی، اکبر، پروندۀ 312، تهران، شاهد، ، 1385ش.
30ـ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، به کوشش صدقی جمیل عطار، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
31ـ لکزایی، شریف، «آزادی و حیات معقول در اندیشۀ آیه الله محمد تقی جعفری»، علوم سیاسی ـ دانشگاه باقر العلوم، شمارۀ 26، تابستان 1383ش.
32ـ مهروش، فرهنگ، «اندیشۀ اخلاقی ابن مسعود»، پژوهشنامۀ اخلاق، شمارۀ 25، بهار و تابستان 1393ش، 1393ش.
33ـ ــــــــــــــــــــــــــــ «گرایشهای قرآن پژوهان ایرانی در قبل و بعد از انقلاب اسلامی: الگویی پیشنهادی برای مطالعه و دستهبندی»، کتاب ماه دین، شم 136، بهمن 1387ش.
34ـ نراقی، محمد مهدی بن ابیذر، جامع السعادات، به کوشش محمد کلانتر، نجف، دار النعمان.
35ـ «نظری به آثار شهید دستغیب»، رشد معلم، شمارۀ 10، آذر 1362ش.
36ـ نهج البلاغه.
37ـ نورمحمدی، محمد جواد، لالۀ محراب، تهران، امیرکبیر، 1378ش.
نویسندگان:
حامد خانی (فرهنگ مهروش) ؛ رضوان کامیاب فرد
دو فصلنامه صحیفه مبین شماره 55
چگونه قلب سلیم داشته باشیم
چگونه ميتوانيم فرزند خوب براي پدر و مادرمان باشيم؟چگونه ميتوانيم فرزند خوب براي پدر و مادرمان باشيم؟مقدمه:يكي از مشكلات اصلي خانوادهها، تعارضات و درگيريهاي بين والدين و فرزندان است. والد…
نظر اسلام در مورد خود ارضايي چيست؟ آسيب هاي آن كدام است و چگ…نظر اسلام در مورد خود ارضايي چيست؟ آسيب هاي آن كدام است و چگونه مي توانيم اين عمل را ترك كنيم؟در جواب به اين سؤال مناسب است به سه مطلب اش…
بهترين روش حفظ قرآن کريم و تثبيت آن در ذهن چيست؟ بهترين متر…بهترين روش حفظ قرآن کريم و تثبيت آن در ذهن چيست؟ بهترين مترجم قرآن کريم چه كسى است و بهترين خط آن از كيست؟براى حفظ قرآن كريم، روش هاي گو…
قرآن کريم مي فرمايد: «وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» و روزي كه (مردم) برانگيخته ميشوند رسوايم مكن. روزي كه هيچ مال و فرزندي سود نميدهد. مگر كسي كه دلي پاك به سوي خدا بياورد.[1] «مَن خَشِيَ اَلَرّحمنَ بِالغَيب وَ جَاء بِقَلّبٍٍٍِِ مُنيبِ. اُدخُلو بِسَلمِِ ذلِك يَومُ الخُلوُدِ» آنكه در نهان از خداي بخشنده بترسد و با دلي توبه كار (باز) آيد. به سلامت (و شادكامي) در آن (بهشت) در آييد (كه) اين روز جاوادنگي است.[2]قلب در لغت داراي معاني مختلفي از جمله عقل و فهم است، «اين ذهب قلبُك؟ قلبت كجاست و كجا رفت؟» يعني «اينَ ذهَبَ عَقلُكَ؟ عقل و فهمت كجا رفت؟»[3] و در قرآن به معناهاي مختلف آمده است از جمله:1. عقل و درك « إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْب»[4] در اين مطلب تذكر و يادآوري است براي آنان كه نيروي عقل و درك داشته باشند.2. روح و جان «ْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِر…» هنگامي كه چشمها از وحشت فرو مانده و جانها به لب رسيده بود.»[5]3. مركز عواطف سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْب«..» بزودي در دلهاي كافران ترس ايجاد ميكنم.»[6] از آنجا كه قلب با پسوند رعب همراه است و رعب و ترس مربوط به عواطف و احساسات آدمي است نه ادراكات او، قلب در آيه به معناي مركز عواطف ميباشد. امّا با توجّه به اينكه مركز اصلي ادراكات و عواطف همگي روان و روح آدمي است. ولي تظاهرات و عكس العملهاي جسمي آنها متفاوت است عكس العمل درك و فهم، نخستين بار در دستگاه مغز آشكار ميشود، ولي عكسالعمل مسائل عاطفي از قبيل محبت شادي و غم در قلب انسان ظاهر ميشود نتيجه اين كه در قرآن مسائل عاطفي به قلب (همين عضو مخصوص) و مسائل عقلي به قلب (به معني عقل و مغز) نسبت داده شده و اگر از روح و جان و عقل انساني به قلب تعبير شده است علّت آن است كه همان طور كه قلب صنوبري كه در بخش چپ سينه قرار دارد نقش مهمي در حيات و بقاي انسان دارد روح و جان و عقل آدمي هم دارد بلكه بالاتر آن را دارا است.[7] و كوتاه سخن آنكه ريشة اين لغت (قلب) در اصل به معني تفسير و تحول است و از آنجا كه فكر و عقل انسان دائماً در حال دگرگوني است به آن قلب گفته شده است[8]بنابراين قلب در اصطلاح قرآن به معني «روح و عقل» است و قلب سليم به روح پاك و سالمي گفته ميشود كه از هرگونه شرك و شك فساد خالي است و واژه سليم كه از مادة سلامت است مفهوم روشني دارد يعني قلبي كه از هرگونه بيماري و انحراف اخلاقي و اعتقادي دور باشد.[9]تقسيم قلب و اهميت بعضي از نشانههاي آنقلب در يك تقسيم دو نوع است؛ 1. سليم سالم؛ 2. مريض (ناسالم). در مقابل قلب سليم، قلب مريض و بيمار است زيرا اوّلاً قرآن مجيد بعضي از قلوب را به عنوان «قاسيه»؛ «قساوتمند» توصيف كرده[10] و گاه قلوبي را ناپاك[11] و قلبهايي را «بيمار»[12] معرفي ميكند و نيز قلبهايي را «مهر خورده و بسته»[13] و در مقابل همة اينها «قلب سليم»[14] را مطرح ميكند كه هيچ يك از اين عيوب در آن نيست، هم پاك است و هم نرم و پر عطوفت، هم سالم است و هم انعطافپذير در مقابل حق و از آن به عنوان «حرم خدا» در روايات توصيف شده است.[15] و ثانياً: روايتي از علي ـ عليه السّلام ـ رسيده است كه روح و قلب مثل جسم انسان داراي شش حالت است:1. حيات و زندگي (زنده بودن)؛ 2. مرگ؛ 3. بيداري؛ 4. خواب؛ 5. سلامتي؛ 6. مريضي[16] پس نتيجه ميگيريم كه قلب سليم در مقابل قلب مريض است. و واژه منيب از انابه در لغت به معني برگشتن به سوي خدا با توبه و اخلاص در عمل[17] و در اصطلاح قرآن يعني شخص هميشه متوجه خدا گردد، و به طاعت او رو آورد، و از هر گناه و لغزشي توبه نمايد و اين حال را تا پايان عمر ادامه دهد و با همين حالت وارد عرصة محشر گردد[18] امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: «القلب السليم الذي يلقي ربه و ليس فيه احد سواه؛ قلب سليم قلبي است كه خدا را ملاقات كند در حالي كه غير از او در آن نباشد.»[19]عوامل قلب سليم؛ وقتي ثابت كرديم كه قلب منيب قلبي است كه پيوسته به ياد خدا و حضور دائمي داشته باشد، پس علت عمدة سليم بودن قلب، منيب بودن آن است عوامل ديگري از جمله علاقه، محبت شديد به خداي متعال و… نقش دارند. امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: «القلبُ حَرَمُ اللهِ فلا تَسكُن حَرَم اللهِ غيرَ اللهِ» قلب حرم (محل انس و محبت) خداست غير خدا را در حرم خدا ساكن مكن.[20]از جمله عوامل مهم قطع ارتباط با شيطان و شيطان صفتان است، چنان كه پيامبر خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: «لو لا اَنّ الشياطينَ يَحومُونَ علي قُلوبِ بَني آدمَ لَنَظَرُوا اِلي المَلَكُوتِ اگر شياطين، قلوب فرزندان آدم را احاطه نكنند، ميتوانند به جهان ملكوت نظر افكنند».[21]معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1. قلب سليم.[22]2. بيست و پنج اصل از اصول اخلاقي امامان[23] مراجعه شود.پي نوشت ها:[1] . شعراء/ 89- 87.[2] . ق/ 34 و 33.[3] . ابن منظور، لسان العرب، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ اول، 1408 هـ ق، ج 11، ص 271.[4] . ق/ 37.[5] . احزاب/ 10.[6] . انفال/12.[7] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1374هـ ش، ج 1، ص 89 ـ 88.[8] . همان، ج 22، ص 285 و 284.[9] . تفسير نمونه، همان، ج 15، ص 274 و 273 و ج 19، ص 97.[10] . مائده/13.[11] . مائده /41.[12] . بقره/10.[13] . توبه/87.[14] . شعراء/89 و صافات/ 37.[15] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ سوّم، 1403، ج 67، ص 25 ـ 27، باب حبّ الله.[16] . بحارالانوار، همان، ج 14، ص 398، به نقل از قلب سليم آقاي دستغيب.[17] . راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، تحقيق نديم مرعشلي، بيروت، دار الكاتب العربي، ص 529.[18] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوازدهم، 1374، ج 22، ص 281.[19] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ سوّم، 1403، ج 67، ص 54، حديث 19، باب القلب و صلاحه و فساده.[20] . همان، ج 67، ص 25، ح27، بابا حب الله.[21] . همان. ج 67، ص 59، حديث 39، باب القلب و صلاحه.[22] . تفسير نمونه، همان، ج 8، ص 321 و 320 و 7 ص 23 ، 21.[23] . عبدوس، محمد تقي و محمدي اشتهاردي، محمد، اصول اخلاقي امامان، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1375، چاپ هفتم، ص 16 – 9.
خشیت و خشوع قلب در برابر جلال الهی آن را چنان منعطف میسازد که قابلیت نزول باران جمال الهی بر آن فراهم میآید و زمینه رویش گیاهان و گلهای زیبای مهر و محبت را ایجاد میکند.
خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:
قلب آدمی، قوه ادراکی و احساسی بشر میباشد. این آفریده بیهمتای الهی بهطور طبیعی گرایش به سوی کمال و خوبیها دارد؛ زیرا فطرت آن بر اعتدال و سلامت است مگر آنکه در یک فرآیندی به دلایل درونی و بیرونی، زنگار گرفته یا مهر شده باشد، که در آن صورت گرایش به ضد کمال و زیباییها و خوبیها به عنوان یک بیماری و عارضه قلبی مطرح میشود و تنها با ذکر الله قابلیت درمان دارد که یکی از مهمترین و اصلیترین اذکار الهی همان قرآنی است که شفاء الصدور نامیده میشود.
حفظ قلب بر سلامت، امری دشوار است، زیرا اسباب درونی هواهای نفسانی و اسباب بیرونی وسوسههای شیطانی، بسیاری از مردم را از فطرت پاک و سالم بیرون میبرد و آلوده به زنگارهای گناه میکند و یا گاه تا آنجا پیش میرود که دیگر قلب ماهیت و کارکرد اصلی خود را از دست میدهد و از ادراک حقایق و انعطاف در برابر آن ناتوان میشود. از این رو آموزههای قرآن بر حفظ سلامت قلب بلکه تقویت آن تا رسیدن به مقام قلب سلیم تاکید میکند و راههایی را برای حفظ و تقویت آن پیشنهاد میکند.
نویسنده در این مطلب راهکارهای حفظ سلامت قلب و تقویت آن را تبیین و تشریح کرده است.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبه قلم: منصور پورمحیطیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چگونه قلب سلیم داشته باشیم
چیستی مفهوم «قلب»
در آیات 36-37 سوره ق میخوانیم: (چه بسیار اقوامى را که قبل از آنها هلاک کردیم؛ اقوامى که از آنان قوىتر بودند و شهرها [و کشورها] را گشودند، آیا راه فرارى وجود داشت؟ در این تذکرى است براى آن کس که قلب (عقل) دارد یا گوش فرا مى دهد و حضور مى یابد.)
واژه «قلب» چنانکه در قاموس، مفردات، العین و لسان العرب آمده است در اصل به معناى دگرگون ساختن چیزى است و اصطلاحاً به دو معنا استعمال مى شود:
گاه به آن عضو گوشتی و فیزیکی که وسیله رسانیدن خون به تمام بدن است گفته میشود و گاه به روح و عقل و علم و فهم و شعور اطلاق مى گردد؛ و این به خاطر آن است که هم قلب جسمانى و هم قلب روحانى دائماً در دگرگونى و حرکت و تغییر است. چنانکه بعضى از ارباب لغت گفتهاند:
«ماسمى القلب الامن تقلبه *** والراى یصرف بالانسان اطوارا!»؛ («قلب» را به این خاطر قلب نامیدهاند که دائماً دگرگون مى شود و عقیده و راى انسان را بهاشکال مختلف در مى آورد).
همچنین «قلب» به مرکز و مغز هر چیزى نیز گفته مى شود؛ مانند: قلب لشکر. زیرا «قلب» انسان مرکز جسم و جان او است، و در قاموس نیز آمده که خالص هر چیزى را قلب آن مىگویند.) کتاب: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 شمسی، چاپ: نهم، ج 1، ص 142).
قلب، آفریدهای شگفت
بی گمان افزون بر وجود و هستی که خداوند به آدمی ارزانی داشته است، نعمتهای بسیاری را نیز به انسان بخشیده که بیرون از دایره شمارش آدمی است چه رسد که از شکر زبانی و عملی آنها بر آید. برخی از این نعمتهای الهی به سبب تاثیرگذاری و نقش آن در فرآیند کمالی آدمی، از جایگاه و اهمیت ویژهای برخوردار است، از این رو خداوند در قرآن، اهتمام خاصی به آنها مبذول داشته و به عنوان نعمتهای خاص از آنها یاد کرده و خواهان شکرگزاری مردمان نسبت به این نعمتهای خاص شده است.
از جمله این نعمتهای خاص نعمت قلب است. مقصود خداوند از شکرگزاری نسبت به این نعمت خاص یا برخی دیگر از نعمتهای خاص از آن روست که آدمی اهمیت و نقش آن را در زندگی دانسته و اهتمام خاصی به آنها مبذول داشته باشد؛ زیرا شکر واقعی هر نعمتی، استفاده درست و خوب از آن نعمت است؛ چرا که خداوند نیازی به شکر بندگان و حتی ستایش ایشان ندارد؛ بنابراین مقصود از شکر گزاری توجه یابی به اهمیت و ارزش هر نعمتی است که در زندگی آدمی نقش اساسی و مهمی را ایفا میکند.
خداوند در آیاتی از جمله ۷۸ سوره نحل و ۷۸ سوره مومنون و ۲۳ سوره نحل و آیاتی دیگر، به مسئله آفرینش خاص قلب به امر خود اشاره میکند و خواهان شکرگزاری نسبت به آن میشود، زیرا این نعمت از چنان جایگاه بلندی در زندگی انسانها برخوردار است که نمیتوان از آن چشم پوشی کرد؛ چرا که قلب، قوه ادراکی و عاطفی بشر میباشد و شناخت و ایمان مبتنی و متکی بر آن است، بنابراین هر کسی که بخواهد به علم و دانش و یا ایمان و عشق برسد میبایست به نعمت قلب توجه یابد؛ زیرا ایمان چیزی جز حب و عشق نیست و این عشق به محبوب زمانی تحقق مییابد که ادراک و احساس با هم گرد آید.
با این همه ارزش و اهمیتی که قلب برای آدمی و کمال یابی و کرامت و شرافت وی دارد، اما بسیاری از مردمان اهمیت آن را در نمییابند و آن را در مسیر منافع خود به کار نمیگیرند و تباه میسازند. (نحل آیه ۷۸ و مومنون، آیه ۷۸، سجده، آیه ۲۳) از این روست که اندک اندک چشمه جوشان ادراکی و احساسی آن را کور میکنند و از توان درک حقایق و میل و گرایش به آن باز میایستند و ایمانشان را از دست میدهند و تنها در قیامت با آتش سوزان دوزخ است که این قلبهای سنگدل و تباه شده دوباره دگرگون میشود و حقایق را درک میکند ولی حیف که زمانی بس دیر میباشد و بازشدن دریچه قلب به سوی حقایق برای آنان سودی نخواهد داشت؛ زیرا تنها در آن زمان حقیقت جلال و خشم الهی را میبینند.(نور، آیه ۳۷ )
این آفریده شگفت الهی، چنان ارزش و جایگاه دارد که خطاب و عتاب الهی به آن تعلق میگیرد و به عنوان مسئول مستقیم در برابر خداوند میبایست پاسخ گوی رفتارها و کردارها و نیات و افکار آدمی باشد.خشوع قلب، در نتیجه سلامت قلب
قلب آدمی یا همان قوه عاقله و ادراکی انسان بر سلامت و اعتدال آفریده شده است. از این رو تنها به سوی عدالت، خوبیها، زیباییها و کمالات گرایش و تمایل مییابد و بطور طبیعی از هر آنچه انحراف و پلیدی و کژی و زشتی است روی بر میتابد و آن را طرد میکند.
قلب سالم از آنجایی که گرایش به خوبیها و زیباییها دارد، نسبت به خوبیها واکنش مثبت از خود نشان میدهد و به شکل عقیده و ایمان آن را میپسندد و دوست میدارد که همه جا خوبیها و زیباییها حضور داشته و حاکم شود.
همچنین قلب سالم نسبت به جهان واقع ادراک درستی دارد، به این معنا که همان گونه که نسبت به حقایق ادراک درستی داشته و به آن گرایش دارد، درک درستی از واقعیتهای جهان دارد و در مقام سنجش میکوشد تا نسبت میان حقایق و واقعیتها را بدرستی دریابد؛ زیرا میداند که بخشی از واقعیتها با حقایق تطابق ندارد و اصولا نمیبایست تحقق مییافت و اگر به ظاهر تحققی برای این دسته از واقعیت هاست همانند کف روی آب است که با حقیقتی باطل، خود را حفظ کرده و جلوه و نمایش داده است.
چنین توانایی ادراک و داوری، به انسان این امکان را میبخشد تا بتواند اموری را دریابد که فراتر از اندیشههای عادی است. این گونه است که قلب سالم به مقام خشیت میرسد و در نهایت خاشع و خاضع میشود.
اینکه در قرآن، عالمان را خداوند به عنوان اهل خشیت دانسته است، از آن روست که ایشان در مقام درک حقایق و وقایع بدرستی شناخت یافته و گرایش روشنی پیدا میکنند. آنان در برابر عظمت الهی و جلال کبریایی خداوند خشیت و ترسی شیرین و شگفت دارند و در نهایت خاشع میشوند. خداوند در آیه ۱۶ بااشاره به مومنان میفرماید که ایمان بطور طبیعی در کسانی یافت میشود که از قلب سالم برخوردار باشند و این قلب سالم است که قلب خشیتدار را پدید میآورد و بطور طبیعی انسانی که از جلال الهی هراسان و خشیت دارد، میبایست در برابر خداوندی چنین اهل خشوع و در نهایت اهل خضوع باشد.
خشیت و خشوع قلب در برابر جلال الهی آن را چنان منعطف میسازد که قابلیت نزول باران جمال الهی بر آن فراهم میآید و زمینه رویش گیاهان و گلهای زیبای مهر و محبت را ایجاد میکند. از این رو خداوند خشیت و خشوع قلب را به زمینی تشبیه کرده است که فروافتاده و خاضع است و این فروتنی موجب میشود تا باران الهی در آن قرار گیرد و جمع شود. این گونه است که دلهای خاشع و خاضع در برابر جلال الهی، همانند زمینی فروتن و خاضع هستند که باران رحمت جمالی را میپذیرد و آماده بیداری و زندگی نوین و تازهای میشود.
ذکر و یاد الهی عامل ایجاد خشیت و خشوع در برابر خداوند و بستر ساز نزول رحمت الهی است. بنابراین میبایست آدمی قلب سالم خویش را در مسیر بارش باران رحمت قرار دهد و با یاد خداوند آن را نرم گرداند؛ زیرا زمین سخت و بلند را نشاید که باران را حفظ و نگه دارد و گیاهان زیبا و گلهای قشنگ را برویاند.
خداوند در آیات ۱۶ و ۱۷ سوره حدید براساس همین نگرش است که ذکر خداوند و یاد عظمت و کبریایی او را کارساز در خشوع قلب بر میشمارد و قرآن را به عنوان مهمترین و اصلیترین مصداق ذکرالله مطرح میسازد. بنابراین تلاوت قرآن و شنیدن آیات آن، در خشوع قلبها و دلها بسیار اثر بخش و تاثیرگذار خواهد بود.(همان)
این در حالی است که هر گونه فسق و فجور و تجاوز از حوزه عدالت و اعتدال موجب میشود تا آدمی به جای خشوع دچار کبر و غرور شود و از مسیر کمالی دور افتد و در نهایت گرفتار سنگدلی و قساوت قلب شده و همانند سنگ خارا باران رحمت الهی را نپذیرد چه رسد که نگه دارد و از آن گیاه عشق و محبت و مهر و ایمان برویاند.(همان)
اینکه خداوند در آیات ۲ و ۴ سوره انفال خشیت قلب در برابر خداوند را نشانه ایمان واقعی دانسته است به خاطر همین معناست که قلبی که خشیت دارد، در برابر عظمت و کبریای الهی خاشع و خاضع است و هم چون زمین نرم خواهان باران وحفظ آن میباشد. بر این اساس آموزههای الهی را میپذیرد و نسبت به آن واکنش مثبت نشان میدهد و شقاوت و بدبختی دور میگردد و به جای آن سعادت گیاه مهر و عشق را در خود میرویاند.(طه، آیات ۲ و ۳)
خداوند قلبی را که دارای خشیت الهی است قلبی میداند که خالی از هر گونه فسق و فجور یعنی مخالفت با عدالت و اعتدال میباشد(حدید آیه ۱۶) تا این معنا را تبیین و تحلیل کند که اصولا قلبی که گرایش به فسق و فجور دارد، نمیتواند خشیت داشته باشد و خاشع و خاضع در برابر خداوند باشد و از آموزههای وحیانی و هدایتهای آن بهره مند شود اما دلی که اهل خشیت است و در برابر خداوند اهل خضوع است به سادگی تن به هر آنچه خداوند خواسته از جمله نماز و انفاق و زکات و مانند آن میدهد.(انفال، آیات ۲ و ۳)
همین نرمی و رقت قلبی که در اثر خشوع و خشیت پدیدار میشود، بهترین بستر و مناسبترین زمینه برای گرایش آدمی به هر آنچه حق است میشود.(حج، آیات ۵۳ و ۵۴) و آدمی را برای شنیدن و عمل به آموزههای وحیانی مهیا و آماده میسازد(مائده، آیات ۸۲ و ۸۳) و مومنان و اهل عشق را همچون پروانه گرد آتش مهر و محبت وجود اهل رقت و نرمخویی جمع میکند.(آل عمران، آیه ۱۵۹)قلب سلیم مرتبهای برتر از سلامت
چنانکه گفته شد همه قلوب آدمی براساس فطرت و طبیعت نخستین آن بر سلامت و اعتدال و عدالت بنا نهاده شده است. این قلب اگر همچنان در مسیر کمالی بماند و از فساد و انحرافی که به سبب وسوسههای شیطانی و هواهای نفسانی پدید میآید خود را حفظ کند، در یک فرآیند رشدی و بالندگی به جایی میرسد که به قلب سلیم میرسد. قلب سلیم، قلبی است که سلامت در آن به شکل ملکه در آمده است و هیچ چیزی چون وسوسههای ابلیسی و خواستههای نفسانی نمیتواند در آن تاثیر منفی بجا گذارد.از این رو قلب سلیم در آموزههای قرآنی به عنوان قلبی خالی از هرگونه شائبه شرک مطرح میشود؛ زیرا شرک به معنای گرایش به سوی ضد کمالی است و قلب سلیم هیچگونه گرایشی حتی مخفی و نهان به سوی ضد کمال یعنی ضد خداوند پیدا نمیکند.
از نظر خداوند کسانی دارای قلب سلیم هستند که از هر گونه پلشتی و زشتی عقلانی و عقلایی و وحیانی رهایی یافتهاند و در مقام متقین در آمده اند؛ زیرا کسی که تقوا ملکه وی شده است، به هیچگونه از پلشتیها گرایشی نداشته و از آن پرهیز میکند که از جمله این پلشتیها شرک است. این گونه است که بهشت به معنای بزرگترین و کاملترین تجلی و مظهر جمال الهی برای آنان فراهم میشود و به جای آنکه ایشان به سوی بهشت بروند خود بهشت به سوی ایشان کشیده و آورده میشود.(شعراء، آیات ۸۹ و ۹۰)
به سخن دیگر، چنین قلوب پرهیزکاری که اهل خشیت و خشوع و سلامت کامل و ملکهای هستند، هیچ غم و اندوهی در آنان راه نمییابد و آرامش همیشگی را دارا میباشند (همان)
آنان به سبب اینکه خداوند را به عنوان مطلق کمالات معبود خویش قرار داده و به سویش میروند و بلکه میشتابند، از هر گونه امراض روحی و روانی و اخلاقی رهایی یافتهاند و در آرامش مطلق و کامل، همه جلوههای جمالی الهی را در خود مییابند. این گونه است که بهشت، مشتاق ایشان میشود به جای آنکه آنان مشتاق بهشت باشند؛ چرا که مطلق زیباییها و کمالات را در خود دارا میباشند و بهشت میخواهد که این کمالات را در خود داشته باشد و به کمالات ایشان زینت یابد.
اینکه در برخی از روایات آمده است که بهشت سرزمینی خالی است که با اعمال انسانی ساخته میشود و زیبایی آن با کارهای آدمی پدید میآید، بیان و شرحی دیگر از همین معناست؛ بنابراین درست است که گفته شود اهل قلب سلیم به سوی بهشت مشتاق نیستند بلکه این بهشت است که مشتاق ایشان است؛ زیرا بهشت میخواهد تا خود را به جمال و کمال مومنان سلیم القلب بیاراید. بر این اساس است که خداوند در آیه ۸۹ و ۹۰ شعراء از نزدیک شدن بهشت به سوی متقین سخن میگوید تا این معنا را برساند که بهشت آفرین همین متقین هستند و بهشت نیز به سوی صاحبان خویش مشتاق است، چنانکه مومنان متقی، به سوی خداوند یکتا و یگانه مشتاق هستند.
………………………..پایان پیام/ 167
نظرات *
نام
ایمیل
کپی رایت © ۲۰۱۶ .کلیه حقوق متعلق به «مؤسسه ابناء الرسول (ص) تهران» است
چگونه قلب سلیم داشته باشیم
All Content by AhlulBayt (a.s.) News Agency – ABNA is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License
قلب سلیم -پاکی قلب
۱۳۹۰/۱۱/۲۳
–
۳۱۵ بازدید
نقل مطالب در مطبوعات و نشریات با ذکر منبع بلامانع است.
اداره تبلیغ نوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
0